🔻روزنامه تعادل
📍 رابطه افزایش دستمزدها و نرخ تورم
✍️ وحید شقاقی شهری
نهایتا عدد نهایی برای افزایش دستمزدها اعلام شد و مطابق اعلام وزیر کار، دستمزدهای ۱۴۰۴ با افزایش ۴۵درصدی همراه خواهند بود. هر ساله در موعد بحث و تبادل نظر درباره دستمزدها، معادلهای نیز در سطح محافل اقتصادی و رسانهها شکل میگیرد که آیا افرایش دستمزدها در نرخ تورم تاثیرگذار است یا نه؟ آیا افرایش دستمزدها بیش از نرخ تورم باعث بالا رفتن نرخ تورم میشود یا اینکه این افزایشها بیتاثیر است؟واقع آن است در شرایط عادی اگر رشد دستمزدها اعداد بالایی باشد میتواند هزینههای تولید را بالا برده و موجبات رشد تورم شود. اما شرایطی که در اقتصاد ایران وجود دارد به هیچ عنوان با این گزاره همخوان نیست. دلیلش این است که ۷سال پی در پی است که تورمهای بالا بر کشور تحمیل شده است. عملا میانگین هندسی تورم در ۷سال اخیر ۴۲درصد بوده است. انباشتگی و پیوستگی تورم باعث شده، شکاف شدیدی بین حقوق و دستمزدها با اقلام مصرفی مردم ایجاد شده و فقر شدید شود. در این شرایط در اقتصادها برای اینکه اقتصاد دچار فروپاشی نشده و بنگاهها ورشکسته نشوند، تلاش میکنند تحریک طرف تقاضا رخ دهد. یعنی طرف تقاضا را تشویق میکنند تا حداقل اقتصاد به مسیر خود ادامه دهد. به نظرم افزایش ۴۵درصدی سیاست درستی است و تا حدودی میتواند جلوی رکود اقتصادی را گرفته، بخش تولید را به حرکت در آورد و یک پویایی نسبی در اقتصاد ایجاد کند. اگر ایران نمیتوانست دستمزدها را به صورت معنادار افزایش دهد، بخشی از طبقه کارگری ایران دست از کار میکشیدند، چون دیگر صرفه اقتصادی ندارد که با این اعداد کسی کارکند، چرا که گذران اقتصادی رخ نمیداد و این به ضرر تولید است. از سوی دیگر لازم است تحرکی به اقتصاد داده شود و طرف تقاضا تشویق شود. اگر طرف تقاضا تشویق و تحریک نشود، موجودی انبارهای بنگاهها افزایش پیدا میکند و کسادی تشدید میشود. لذا افزایش ۴۵درصدی دستمزدها میتواند محرکی برای بهبود طرف عرضه اقتصاد باشد. اما من این نگرانی جدی را دارم که سال آینده اقتصاد ایران با تورم بالایی مواجه شود.
تورم بالایی که عملا افزایش ۴۵درصدی دستمزدها را خنثی سازد و اثرات مثبت آن را محو سازد، از بین ببرد نا این شادی دوامی نداشته باشد. تا زمانی که دولت نتواند تورم فزاینده را کنترل کند، این افزایش دستمزدها اثرگذار نخواهد بود. معتقدم رشد ۴۵درصدی دستمزدها در شرایط کنونی در بالا رفتن تورم تاثیرگذار نخواهد بود، چرا که ریشههای بروز تورم بالای ایران به ناترازیهای اقتصاد کلام ایران باز میگردد. نگرانی من این است که ناترازیها در سال اینده به خصوص در حوزههایی چون ناترازی برق، آب، گاز، فرونشست زمین و... تشدید شود. هر اندازه ناترازیها تشدید شود، تورم افزایش پیدا میکند و از این محل اثرات مثبت رشد حقوق ۴۵درصدی را از بین میبرد. اما خود این افزایش ۴۵درصدی نه تنها بار تورمی قابل توجهی به اقتصاد تحمیل نمیکند، بلکه بر عکس اثرات مثبت بیشتری دارد. به نظرم تصمیم خوبی گرفته شد، رشد ۴۵درصدی دستمزدها، تصمیم خوبی بود. ولی حیف که سال آینده با تورم بالایی مواجه خواهیم شد و این روند اثرات مثبت رشد دستمزدها را از میان میبرد. مگر اینکه دولتمردان برای مهار تورم تدبیر معقولی داشته باشند. تا زمانی که تورم مهار نشود، افزایش دستمزدها هیچ فایدهای نخواهد داشت. اگر تورم بالای ۵۰درصد باشد، به این معناست که اثرات مثبت رشد دستمزدها به سرعت از میان میرود. معیشت شهروندان ایرانی طی سالهای اخیر با تکانههای مستمری مواچجه شده و لازم است دولت با مهار تورم به مردم کمک کند تا بتوانند کمی قدرت خرید از سدت رفته را بازیابی کنند.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 در آرزوی تحقق «حوّل حالنا»
✍️ دکتر پویا جبلعاملی
هر سال وقتی به این روزها میرسیم، به سنت «حول حالنا الی احسن الحال» دنبال ردپایی از تغییر در وضعیت معیشت و شرایط اقتصاد کلان میگردیم و هر سال امیدمان نسبت به قبل برای تغییر کمرنگتر میشود.
نوع کنش فعالان بازار نیز نمایشی تمامعیار از این موضوع است که آنان چشماندازی از تغییر را نمیبینند. روندهای قیمتی بهویژه در بازار سرمایه حاکی از این مساله است و جالب آنکه بر خلاف گذشته، بورس دیگر به اخبار مذاکره نیز پاسخ نمیدهد و گویی میانگارد در نهایت، نتیجهای نخواهد بود و اقتصاد ایران در انفکاکی ابدی از دنیای اطرافش، در خود فرو میرود، هر روز بخشی از وجودش را از دست میدهد و تصمیمگیرندگان تنها میگویند ناترازی بیشتر شد. چه ناترازی برق باشد یا بنزین یا سرمایهگذاری و در خوان آخر حتما ناترازی دارو و غذا.
اما اگر این است. اگر واقعا میدانیم نهایت این قصه چه خواهد شد، پس چرا کسی فرمان را نمیچرخاند؟ چرا تصمیمگیرندگان حکم به تغییر نمیدهند؟ چرا حاضرند با سرعت این جاده را طی کنند؟ چرا مسیر را تغییر نمیدهند؟ ما سه دلیل را اقامه میکنیم.
اول آنکه تصمیمگیرندگان معاش مردم ایران، جور دیگری داستان را میبینند. هرچند میتوان مدعی بود آنقدر داده و آمار برای وضعیت نگرانکننده اقتصاد ایران وجود دارد بهویژه به زیر خط فقر رفتن دو دهک در سالهای اخیر که اصولا نمیتوان جور دیگری داستان را دید، اما ازآنجاکه ذهن دادهها را به شکلی که میخواهد تفسیر میکند، آنان روایتی دیگر از موضوع دارند. جالب آنجاست که تصمیمگیرندگان به خاطر همین اتکا به روایت معتقدند که اگر مشکلی هست، مشکل در «روایت» است و دشمنان توانستهاند «روایت» خود را جا بیندازند. در این نوع نگاه دیگر اصولا مساله این نیست شرایط چقدر بحرانی باشد؛ چون میتوان «روایتی» از وضعیت ارائه داد که نشان دهد ما در مسیر درستی هستیم و فاصلهای با پیروزی نهایی نداریم. میتوان «روایتی» به دست داد که اگر کل اقتصاد هم زمینگیر شده باشد باز معتقد باشیم اگرچه مشکلاتی در اقتصاد وجود دارد، اما ما در مسیر سعادت هستیم. پس مساله اول ما این است که چگونه میشود واقعیت را، تحلیل رفتن انباشت سرمایه را، بیبرقی را، فقدان گاز کافی وقتی روی منابع غنی گاز خوابیدهایم و جاماندگی از کشورهای کوچک همسایه را در ذهن جا انداخت. چطور میتوان گفت الان مساله «روایت» نیست، «واقعیت» است؟ چه مقدار باید به مردم فشار بیاید تا «واقعیت» دیده شود؟
دلیل دوم به فقدان تکنوکراتهای مسوولیتپذیر بازمیگردد. تغییر در سطح تصمیمگیری بستگی به نوع گزارشها و جهتگیری دستگاه بوروکراسی دارد. هرچند بیان کردیم سطح تصمیمگیری معتقد به مشکلات عظیم و غیرقابل حل در مسیری که برای کشور انتخاب کرده است، نیست؛ ولی وقتی دستگاههای تخصصی نیز حاضر نباشند عمق واقعیت را نشان دهند، دیگر چه دلیلی برای تغییر مسیر کشور؟
به یاد بیاوریم که پایان جنگ چطور رقم خورد. وقتی دستگاههای دولتی، مجلس و نهادهای نظامی گزارش دادند که ادامه جنگ میسر نیست، تغییر رخ داد. آیا اکنون چنین گزارشهایی نوشته میشود؟ آیا نهادهای تخصصی از کیان و تخصص خود محافظت میکنند؟ یا خودشان را با فرمانهایی که به آنها میرسد، منطبق میکنند؟ یا وقتی معتقدند باید کار دیگری کرد، نشان میدهند که مسیر فعلی درست است؟ در هر نهاد تخصصی کارشناس و مدیر آنچه واقعیت دارد را گزارش میکنند یا چون میدانند مقام بالاترشان چه چیزی میخواهد و دوست دارد، آن مطلوب را گزارش میکنند؟ آیا مثلا در سیاست خارجی اگر معتقد باشند باید مذاکره مستقیم رخ دهد، این اعتقاد دستگاه تخصصی به سطح تصمیمسازی میرسد؟ در موضوع اقتصاد وقتی اجماع کارشناسان متخصص این است که ما در بهترین حالت بتوانیم روند حرکت به سمت فقر را کندتر کنیم و امکانی برای رشد و توسعه نیست، آیا این نگاه علمی به سطح تصمیمگیری میرسد؟ متاسفانه نهادهای تخصصی ما به جای تصمیمسازی، در حال نشان دادن این هستند که در همین مسیر هم فرصتها بیشمار است! چون میدانند اگر اینگونه نگویند تنها چیزی که تغییر میکند مدیران این نهادهاست و آنها هم به این نتیجه رسیدهاند که فایدهای برای نشان دادن عمق واقعیت نیست.
دلیل سوم امنیتی شدن هرگونه موضوعی است که ذاتا اقتصادی است. از اصلاح قیمت حاملهای انرژی بگیر تا وضعیت بازار ارز و تا اصلاح سیستم بانکی و... وقتی مسائل، دیگر از بعد اقتصادی و کارآیی مورد بررسی قرار نگیرد، نهایت تصمیمی که گرفته میشود، ادامه دادن وضعیت موجود است. درحالیکه هیچ استدلالی نمیتواند بگوید که بدون اصلاح، بالاخره ناترازیهای موجود چگونه مرتفع میشود، اما از آن سو حکم داده میشود که همین روند تشدید ناترازی ادامه یابد! درحالیکه هر روز پروندهای تازه بهدلیل رانتهای ناشی از قیمتگذاریهای دولتی از ارز تا بنزین رو میشود، اما هیچکس هم حاضر به تغییر این شرایط نیست. معلوم هم نیست که آیا کشور میخواهد به جایی برسد که به جای دو ساعت بیبرقی در روز، تنها دو ساعت برق وجود داشته باشد یا به آنجا برسد که مردم باید ساعتها در صف بنزین بایستند!؟ نیاز به نابغه بودن نیست که بتوان آخر این داستان را حدس زد، اما در عین حال اصلاح و تغییری هم رخ نمیدهد! چراکه همه این موضوعات بعد امنیتی پیدا کرده است.
این گونه است که اقتصاد ایران در روند ناخوشاحوالی قرار گرفته است و فرآیندهای اداری طوری کار میکنند که تغییری هم در مسیر موجود میسر نمیشود. از این رو هر چند ما دعا خواهیم کرد و امید خواهیم داشت؛ اما نشانهها آن است که سال تازه میتواند سختتر از سالهای گذشته باشد. باشد که حدس و پیشبینی ما اشتباه اندر اشتباه باشد.
🔻روزنامه ابتکار
📍 عبور از دشواریهای ۱۴۰۳ و امید به تابش فردا
✍️ ژوبین صفاری
سال ۱۴۰۳ را میتوان یکی از پرماجراترین سالهای اخیر دانست؛ سالی که بهویژه در حوزه اقتصادی چالشهای فراوانی را پیش روی مردم و فعالان بازار قرار داد. در حالی که هر سال با این امید آغاز میشود که شاید روزهای روشنتری در پیش باشد، اما واقعیت این است که بسیاری از شهروندان در پی نوسانهای بزرگ در قیمتها و کاهش قدرت خرید، چندان به بهتر شدن اوضاع دستکم در ماههای آغازین سال آینده خوشبین نیستند. بدیهی است که شرایط ملتهب اقتصاد داخلی تا حد زیادی به تحولات بینالمللی متصل است. نوسانات بازارهای جهانی، تغییر سیاستهای جهانی به واسطه آمدن ترامپ، در وضعیت اقتصادی کشورمان نقش تعیینکنندهای داشته و خواهد داشت. با این حال، تجربه نشان داده هیچگاه نمیتوان به قطعیت از ناامیدی سخن گفت.
در حقیقت، بارها در تاریخ اقتصادی کشورها دیدهایم که گاهی با چند تصمیم عقلانی و بهموقع، ورقِ ناامیدی برمیگردد. تجربه موفق بسیاری از کشورها در این زمینه قابل تأمل است؛ برای مثال، میتوان به کشور ترکیه در دهه ۲۰۰۰ میلادی اشاره کرد که با تورمهای بالا و شرایط اقتصادی ناپایدار دستوپنجه نرم میکرد. دولت وقت ترکیه توانست با اجرای سیاستهای انضباط مالی، کنترل دقیق نرخ بهره، و برقراری شفافیت در نظام بانکی، تورم مهارنشدنی را کاهش دهد و رشدی پایدار را برای اقتصاد کشورش رقم بزند. این مثال نشان میدهد حتی در شرایطی که چشمانداز اقتصادی تیره بهنظر میرسد، تصمیمات درست و هماهنگ میتواند تحولات مثبتی را به همراه داشته باشد.
از سوی دیگر، اگرچه در ماههای پایانی سال ۱۴۰۳ علائمی از بهبود احساس نمیشود، اما تجربه تاریخی بارها ثابت کرده مردم ایران همواره با پشتکار و امید، دورههای سخت را پشت سر گذاشتهاند و راهحلهای ابتکاری برای رفع موانع پیدا کردهاند. در اندیشه و فرهنگ ما، امید همیشه مایه حیات و بقای جامعه بوده است و چنانچه از میراث پربار ادبیاتمان پیداست، دیرزمانی است که ایرانیان هرگز از امید به آینده دست نکشیدهاند. همین امر در گذر از بحرانها نقشی مهم ایفا کرده و ضامن حرکت روبهجلو بوده است.
در رمان «شازده کوچولو» اثر آنتوان دوسنت اگزوپری شازده کوچولو میگوید «چیزی که گل تو را چنین گرانبها میکند وقتی است که تو صرف او کردهای». این نقلقول، واقعیتی را آشکار میسازد که هر اقدامی برای ساختن آینده، هرچند کوچک، میتواند تبدیل به سرمایهای گرانبها شود و مسیر زندگی را دگرگون کند.
شاید روزگار فعلی با دشواریهای زیادی همراه شده باشد، اما جامعه ایران کموبیش همواره درگیر بحرانها و تحولات عظیم بوده و در نهایت توانسته است از آنها سربلند بیرون بیاید. از حوادث تاریخی گرفته تا دوران بازسازی بعد از جنگ، تحریمهای اقتصادی، و التهابات جهانی، همگان شاهد بودهاند که مردم ایران راهی برای تداوم حیات و بهبود وضعیت یافتهاند. اکنون و در آستانه گام نهادن به سال جدید، نمیتوان منکر شد که مشکلات ریز و درشت بسیاری در پیش است؛ با این حال، درسی که از گذشته میگیریم، همراه شدن امید با عقلانیت است. در هر وهله تاریخی، پس از هر مشکل، دری از امکان و فرصت گشوده شده و این چیزی است که نه تنها تجربیات سایر کشورها، بلکه تجربههای متعدد خودمان نیز بر آن مهر تأیید میزند.
در نهایت، برای شرایط امروز کشور ما نیز چارهای جز امید و اندیشیدن به مفهوم ایران باقی نمیماند. اگر بخواهیم سال جدید را شروع کنیم، باید باور داشته باشیم که حتی در دل سیاهی و ناامیدی، فرصت برای بالیدن و رشد وجود دارد. همواره چنین بوده که ایران با اتکا به فرهنگ، تاریخ و هویت پربارش، توانسته از دل سختیها سربلند بیرون بیاید. این بار نیز میتوان با تکیه بر همین سرمایههای گرانبها و بهره گرفتن از تصمیمات درست، چشماندازی روشنتر برای سال پیش رو ترسیم کرد و سال ۱۴۰۴ را هم با شاید امید دوباره برای بهتر شدن وضعیت آغاز کرد.
🔻روزنامه ایران
📍 نوروز؛ از تاریخ تا امروز
✍️ دکتر علیاکبر ولایتی
نوروز یکی از قدیمیترین و پابرجاترین اعیاد ملی در کل جهان است. بنده در هیچ کشور و نقطهای از جهان چنین مراسمی را که اینطور پایدار و مستمر باشد و هرچه زمان از آن گذشته بر اهمیت آن افزوده شده باشد سراغ ندارم.
در اساطیر کهن ایرانی، جمشید پسر تهمورثِ دیوبند است. در شاهنامه، چنین آمده که چون پس از تهمورث، جمشید که پسر او بود بر تخت پادشاهی نشست، خداوند نیرویی به او ارزانی داشت که همه مرغان و دیوان و پریان را به فرمان خود درآورد. وی به ساختن آلات جنگی پرداخت، رِشتَن و تافتن و بافتن را به مردمان آموخت و به میمنت و فرخی این بهروزی، در روز «هرمزد» از ماه «فروردین» (یکم فروردین) بر تختی که بر آسمان معلق بود، نشست و آن روز را «نوروز» خواند:
«چو خورشیـــــــد تابان میان هوا
نشسته برو شاه فرمانـــــــــــروا
جهان انجمن شد بر آن تخت او
شگفتــی فرومانده از بخت او
به جمشید بر، گوهــــر افشاندند
مَر آن روز را «روز نو» خواندند
سر ســـــــال نو، هرمزِ فَروَدیـــــــن
برآسوده از رنج، روی زمیـــــــن
بزرگان به شـــــادی بیاراستنـــــــد
میو جام و رامشگران خواستند
چنین جشن فـــــرخ از آن روزگار
به ما ماند از آن خسروان یادگار».
فارغ از اینکه در اسطورههای ایرانی چه آمده، کهنترین شواهدی که از برگزاری جشن در اعتدال بهاری در اختیار داریم متعلق است به هزاره سوم پیش از میلاد (حدود ۵۰۰۰ سال پیش) که از منطقه میانرودان (بینالنهرین در عراق امروزی) بهدست آمده و بنابر آن شواهد، آشکار میشود که در آن سرزمین (عراق امروزی)، دو جشن، یکی در آغاز فصل گرما و دیگری در آغاز فصل سرما برگزار میشده است. این عید در فرهنگ اقوام دیگر منطقه نیز از کهنترین زمانها شناختهشده بود و بسیاری از مردم جوامع عربی منطقه در دوران پیش از اسلام، آن را جشن میگرفتند. جشن آغاز سرما آیین آماده کردن توشه برای روزگار سرما و آوردن رمه به آغُل و جشن آغاز گرما آیین بیرون آوردن رمه و جشن گرفتن گذر از زمستان سخت آن روزگار بود. تاریخنگاران بر این باورند که به دلیل پیوستگی فرهنگی فلات ایران و منطقه میانرودان (بینالنهرین)، این دو جشن در سراسر منطقه وسیع فلات ایران تا عراق امروز گسترده بوده است. چندان که محمود شُکری آلوسی (۱۹۲۴-۱۸۵۷م)، ادیب و تاریخنگار عراقی، در بلوغالارب فی معرفه احوالالعرب بر این نظر است که نوروز و مهرگان را مردم مدینه در زمان پیش از ظهور اسلام جشن میگرفتهاند. وی به روشنی نوشته است: «مردم مدینه پیش از اسلام دو عید داشتند: نوروز و مهرگان». از یافتههای باستانشناسی میدانیم که ایرانیان در دوران هخامنشی بهخوبی با نوروز آشنا بودند. هر سال مردمان و نمایندگان ملل تابع هخامنشیان با پوشاک قومی و ملی خود در تخت جمشید که کاخ-نیایشگاهِ هخامنشیان بود گرد میآمدند و نوروز را در حضور شاه جشن میگرفتند.
نوروز منشأ الهی و نیکو دارد. جشن نوروز با ظهور اسلام ادامه یافت و از جمله اعیادی بود که مورد تأیید پیشوایان اسلام قرار گرفت.
احادیثی در تأیید جشن نوروز از حضرات ائمه معصوم (علیهمالسلام) منقول است که معروفترینِ آنها روایات منقول از مُعَلّی بن خُنَیس (شهادت: ۱۳۱ق در مدینه) از حضرت امام جعفر صادق(ع) است. معلی بن خنیس از وکلای مالی آن حضرت بوده و احادیثی را بیواسطه از آن حضرت نقل کرده است. شیخ طوسی، احمد بن محمد برقی و علامه حلی او را ثقه دانستهاند و مرحوم آیتالله خویی از وی ۸۰ روایت نقل کرده است. از اهل سنت نیز، ابن مسکان از وی روایت کرده است. مرحوم علامه مجلسی در بحارالانوار آورده است: «عن الْمُعَلَّى بْنِ خُنَیسٍ عَنِ الصَّادِقِ علیهالسلام أَنَّ یوْمَ النَّیرُوزِ هُوَ الْیوْمُ الَّذِی أَخَذَ فِیهِ النَّبِی لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ الْعَهْدَ بِغَدِیرِ خُمٍّ فَأَقَرُّوا لَهُ بِالْوَلَایةِ فَطُوبَى لِمَنْ ثَبَتَ عَلَیهَا وَ الْوَیلُ لِمَنْ نَکثَهَا...مَا مِنْ یوْمِ نَوْرُوزٍ إِلَّا نَحْنُ نَتَوَقَّعُ فِیهِ الْفَرَج: معلی بن خنیس از حضرت صادق(ع) روایت کرده است که نوروز همان روزی است که پیغمبر(ص) براى امیرالمؤمنین(ع) در غدیر خم بیعت گرفت و اقرار به ولایت او کردند، و خوشا بر آن که بدان ثابت ماند، واى بر آنکه آن را بشکند... و هیچ نوروزى نیاید جز آنکه ما در آن توقعِ فَرَج داریم». مرحوم مجلسی در باب ۲۲ کتاب بحارالانوار میفرماید که: «در بعضی از کتب معتبره روایتی دیدم به سندى از معلّى بن خُنَیس که در نوروز نزد امام صادق(ع) رفتم؛ فرمود: امروز را میشناسى...؟ گفتم روزی است که عجمها بزرگش دارند و به هم هدیه دهند قربانت شوم. فرمود: به کعبهاى که در مکه است، این شیوه براى امری است دیرین که تفسیرش کنم برایت تا بفهمى. گفتم: اى آقایم، آن را از شما بدانم دوستتر است نزد من از اینکه مردههایم زنده شوند و دشمنانم بمیرند. فرمود: در نوروز بود که خدا از بندههایش پیمان گرفت او را بپرستند و شریک با او نیاورند و به رسولان و حججش بگروند و به ائمّه (علیهمالسلام) ایمان آرند».
به پیروی از رهنمودهای حضرات ائمه معصوم (علیهمالسلام)، امرای آل بویه به عنوان حاکمان دولت شیعی، در نوروز «بار عام» ( دیدار عمومی) میدادند و برای تهنیت جلوس میکردند. ابوعلی مسکویه در تجاربالامم مینویسد که: عضدالدوله (حکومت: ۳۳۸-۳۷۲ق) با جـلوس نوروزی، جـامه مخصوصی به نام «قبای سِقلاتونی» دربر میکرد. این لباسِ ویژه، برگرفته از همان جامه خـسروانی بود که پادشاهان ایران باستان، در نوروز به تن میکردند. برخی مورخان بر این نظرند که سِقلاتون یا syclaton شهری بوده در روم که از آنجا ماهوت مرغوبی میآوردند. در حدودالعالم آمده که پارچهای که از سِقلاتون میآمد را در اصفهان میدوختند و جامه میکردند. ناصرخسرو میگوید: ««بباف اگر توانی ز علم، سِقلاتون / که علم منطق ابریشم است، پاک از لاس». به نوشته ثعالبی، مـقامات دولتـی دربار آل بویه نـیز، در عید نوروز لباس مخصوصی به تن میکردند. همچنین، رسم بود شاعران نوروزسرا، فرارسیدن نوروز را به شاه شادباش میگفتند؛ یک نمونه از این اشعار را ثعالبی در کتاب یتیمهالدهر آورده که تنوخی (۳۲۷-۳۸۴ق) در حضور عضدالدوله خوانده است و مطلع آن این است: «وَ زاده النیروز فی مُلکه/ عزاً و فی دولته نصراً: نوروز افزود به مملکتش عزت و به دولتش پیروزی.» رسم دیگر این بود که شاعران برای درباریان نیز شعر میفرستادند و به صورت گروهی به نزد امیران آلبویه میرفتند و شعر میخواندند. همچنین، مرسوم بود شاعران در قالب شعر، نوروز را به دوستانشان نیز تبریک میگفتند. در میان مردم رسم بود که در ایام نوروز به یکدیگر پول و اشیای ارزنده، عیدی میدادند. در آن زمان، گویا پخت غذاهایی با گوشت و گندم و جو در نوروز، معمول بوده است. نوروز در دوره آل بویه بهاندازهای اهمیت یافت که صاحببنعَبّاد (۳۲۶ ۳۸۵ق)، وزیر دانشمند آل بویه، کتابی با نام الأعیاد و فضائل النیروز نوشت .
سلسله شیعی فاطمیان مصر هم برای نوروز اهمیت فوقالعادهای قائل بود. مهمترین مناسبتهاى تقویمی که از سوی فاطمیان بزرگ داشته مىشد، از این قرار بود: آغاز سال هجرى، میلاد پیامبر(ص)، عید فطر، عید قربان، نیمه شعبان، میلاد حضرت امام على(ع)، حضرت امام حسن(ع)، حضرت امام حسین(ع) و حضرت زهرا (س)، اول رمضان، عید غدیر، نوروز، شب اول و شب نیمه ماه رجب. مَقریزى (۷۶۶-۸۴۵ق)، مورخ مصری معاصر دولتهای ممالیک بحری و ممالیک برجی و چرکسی، در کتاب الخطط درباره برگزاری عید نوروز در دوره فاطمیان مىگوید: «نوروز یکى از اعیاد رسمى مصر در آن زمان بود. در آن روز، بازارها تعطیل مىشد، رفت و آمد در راهها کم مىشد، لباس و پوشاک میان خادمان دولت فاطمی و خانوادههایشان تقسیم میشد، عیدى و نیازهاى نوروز به آنها داده مىشد و مردم در آن روز آتش مىافروختند و آب بر سر و روى یکدیگر مىپاشیدند. در زمان خلافت الآمر بِالله در عید نوروز لباسهاى مردانه، زنانه و مایحتاج نوروز از قبیل مواد غذایى مانند خربزه، انار، خوشههاى موز، سبدهاى خرما، به، هلیم با گوشت مرغ، گوسفند، گاو و نان میان مردم تقسیم مىشد. مردم در این مراسم از میان خود مردى را به نام میرِ نوروز انتخاب مىکردند و او معمولاً صورت خود را با آرد یا زغال مىپوشاند، سوار بر الاغ مىشد و جامه قرمز به تن مىکرد و در کوچه و بازار شروع به گشت و گذار مىکرد. این میر نوروز از مردم طلب عیدى مىکرد و مانند مأمور مالیات دفتر مخصوصى در دست مىگرفت و در صورت دریافت نکردن پول و عیدى، بهشوخی، به صورت آنها اندکی آب مىپاشید که موجب خنده و شادی آن شخص میشد. مردم در آن روز به شوخى میپرداختند.»
همچنین، صفویان که حامیان فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی بودند ارزش و جایگاه ویژهای برای جشن ملی ایرانیان، نوروز قائل بودند؛ جشنی که - چنانکه پیشتر گفته شد- در احادیث منقول از بعضی از ائمه معصوم (علیهمالسلام)، مورد تأیید قرار گرفته است. پیِترو دلاواله (۱۵۸۶-۱۶۵۲م)، جهانگرد ایتالیایی میگوید که در ایران (عهد صفوی) رسم است که موقع عید نوروز، رؤسا و امرای جدید تعیین میشوند و تعیین داروغه نیز در همان تاریخ انجام میگیرد. همو مینویسد که در روزهای عید نوروز، بزرگان به زیردستان و سالخوردگان به خردسالان عیدی میدهند. همزمان با لحظه تحویل سال، ناگهان ۱۲۱ گلوله توپ با هم شلیک میشدند و گروهی از شیپورنوازان در نقارهخانه میادین بزرگ و بر فراز دیوارهای شهر و برجها، شیپور میزدند و به این ترتیب، آغاز جشن را اعلام میکردند. شاردَن، جهانگرد و جواهرفروش فرانسوی که در اواخر دوران صفوی از ایران دیدن کرده، در سفرنامه خود اشاره کرده که به میمنت نوروز، پادشاه صفوی سکه ضرب میکرد . اما اینکه چگونه این جشن باستانی ایرانیان آغاز سال نو قرار گرفت، خود سخنی دیگر است و حکایتی جدا دارد. پس از تشرف ایرانیان به دین اسلام، نوروز که رسم و آیین کهن ایرانیان بود همچون بسیاری از دیگر آیینهای مردمی، پاس داشته شد. اما چون تقویم رسمی کشور تقویم هجری قمری بود، اول سال متغیر بود و اغلب با نوروز همزمان نمیشد. مبنای تاریخگذاری اسلامی، وضعیت طبیعی ماه در آسمان است و آغاز هر ماه با رؤیت هلال ماه مشخص میشود. از آنجا که در مسائل کشورداری و اموری چون دریافت مالیات از کشاورزان، مراعات تاریخ قمری دشواریهایی نظیر تغییر دائمی ماههای سال را به همراه داشت؛ از طرفی باعث شد که به موازات کاربرد تاریخ قمری، استفاده از تقویم خورشیدی لازم آید و از طرف دیگر، اِعمال اصلاحاتی در تقویم قمری را سبب شود. از جمله این اصلاحات، میتوان به تلاشهای منجمان مسلمان در دورههای حکومت متوکّل (حکومت: ۲۳۲-۲۴۷ ق)، معتضد (حکومت: ۲۷۹ -۲۸۹ ق) و طائع (حکومت: ۳۶۳-۳۸۱ ق) اشاره کرد. در این میان منجمان دوران معتضد عباسی، با وضع کردنِ گاهشماری خراجی (معتضدی)، مشکلات موجود را در محدوده وسیعی از میان برداشتند. اما مشکلات بهطور کامل حل نشده بود. تا اینکه سرانجام سلطان ملکشاه سلجوقی (حکومت: ۴۶۵-۴۸۵ ق) در هشتم رجب ۴۶۷ ق مطابق ۱۴ اسفند ۴۵۳ خورشیدی برای اصلاح تقویم، فرمانی صادر کرد و عبدالرحمن خازِنی (متوفی بعد از ۵۲۵ ق) برای اجرای دستور در سال ۴۶۷ق، در شهر مرو، کار اصلاح تقویم و پایهگذاری تقویم سلطانی را به روش علمی و با همکاری دانشمندان منجم و ریاضیدانی آغاز کرد. این هیأت کار اصلاح تقویم و پایهگذاری گاهشماری جلالی را از ۴۶۷ ق آغاز کرد و در ۴۷۱ ق به پایان رساند. در اینجا تثبیت نوروز در بهار (اعتدال ربیعی) و شروع تاریخ جلالی از روز جمعه اول فروردین ۴۵۸ خورشیدی، برابر نهم رمضان ۴۷۱ ق بود. پیش از آن، نوروز ثابت نبود و در هر چهار سال یک روز نسبت به سال خورشیدی حقیقی، جلو میافتاد. زیرا که یک سال ایرانی معادل ۳۶۵ روز تمام اختیار میشد که طول آن برابر ۱۲ ماه ۳۰ روزی و پنج روز اضافی (اندرگاه) بود. در حالی که سال خورشیدی حقیقی به اندازه کسری، معادل تقریبی ۴۸ دقیقه و ۴۵ ثانیه و ۵۱ ثالثه، بیشتر بود که با احتساب رقمهای بعد از اعشار، زمان دقیق سال خورشیدی به ۲۴۲۲/۳۶۵ روز میرسید. بنابراین، سال ایرانی در هر چهار سال، یک روز یا به طور دقیقتر در هر ۱۲۸ سال، ۳۱ روز نسبت به سال خورشیدی حقیقی اختلاف پیدا میکرد (کمتر بود). خازنی طول سال شمسی را ۳۶۵ روز و ۵ ساعت و ۴۵ دقیقه و ۴۴ ثانیه و ۱۴ ثالثه و ۱۸ رابعه و ۴۵ خامسه محاسبه کرده است. از این نظر، گاهشماری جلالی را دقیقترین گاهشماری جهان دانستهاند. تقویم مسیحی هر ۳۲۲۶ سال یک روز خطا دارد درحالیکه گاهشماری جلالی در هر ۱۱۶ هزار و ۵۲۹ سال یک روز خطا دارد. محل رصد شهرهای اصفهان (پایتخت سلجوقیان)، ری و نیشابور ذکر شده است .
اعضای هیأت عبارت بودند از:
.۱ حکیم ابوالفتح عبدالرحمان خازنی که در علم هندسه استاد کامل بود و در تحصیل معقولات، تا آن اندازه که موافق طبعش بود، کوشش میکرد. او زیجی به عنوان «معتبر سنجری» تنظیم کرد. علی بن زید بیهقی در تتمه صوانالحکمه میگوید: «وی انسانی منیعالطبع بود و صله هزاردیناری سلطان سنجر را نپذیرفت.»
۲. حکیم عمر خیام که شرح حال و خدمات علمی آن حکیم بر همگان آشکار است.
۳. ابوالعباس فضل بن محمد لوکری که از مردم لوکر بود. وی به یک واسطه، شاگرد شیخالرئیس ابوعلی سینا (۴۲۸-۳۷۰ق) بود، یعنی شاگرد بلاواسطه بهمنیار و به سه واسطه، استاد خواجه نصیر طوسی بود، بدین ترتیب که: خواجه نصیرالدین طوسی (وفات: ۶۷۲ق) شاگرد فریدالدین داماد نیشابوری (وفات: ۶۹۹ق)، و فریدالدین نیشابوری شاگرد فریدالدین عمر بن غیلان بلخی (وفات: ۶۱۰ق) و فریدالدین بلخی شاگرد ابوالعباس فضل بن محمد لوکری (وفات: نیمه اول قرن ششم) و او خود شاگرد بهمنیار بن مرزبان آذربایجانی (وفات: ۴۵۸ق) بوده و بهمنیار هم شاگرد نامی و برجسته ابن سینا. ابوالعباس لوکری ادیب صاحب نامی بود که به دو زبان فارسی و عربی شعر میسرود. او دیوانی داشته که تنها ابیات معدودی از آن بهجا مانده است. افزون بر این، وی رسالهای دارد که در آن، اصول همه علوم حکمی، یعنی منطق، طبیعیات، الهیات، ریاضیات و حکمت عملی را به زبان فارسی به نظم کشیده و به نثر سلیس فارسی شرح داده است. او یکی از فلاسفه بزرگ قرن پنجم هجری بود که به فلسفه مشاء تسلط کامل داشت و موجب اشاعه فلسفه در خراسان بزرگ شد و شاگردان برجسته و صاحب نامی مانند قطب الزمان طبسی مروزی، عبدالرزاق ترکی و شرفالزمان ایلاقی و غیره را آموزش داد. وی به عنوان کتاب درسی یک مجموعه کاملی از همه علوم حکمی فلسفه مشاء به نام بیان الحق بضمان الصدق تألیف کرد. این کتاب تلخیصی است از همه مسائل اصلی فلسفه مشاء از ارسطو تا بهمنیار و البته در عین تلخیص، شرح کاملی از همه این مسائل است که دانشجویان فلسفه را از همه کتب مفصل و مختصر بینیاز میکند.
۴. حکیم میمون بن نجیب واسطی که علی بن زید بیهقی در تتمه صوانالحکمه دربارهاش میگوید: «طبیبی فاضل و حکیم بود که با صاحبان جاه و مال اختلاط نمینمود و در منطق، طبیعیات و الهیات کتاب شفا استاد کامل بود.»
۵. حکیم ابوحاتم مظفر اِسفَزاری که وسیلهای برای تشخیص عیار فلزات قیمتی به نام «میزان ارشمیدس» ساخته بود که خزانهدار سلطان ملکشاه سلجوقی آن را از ترس برملاشدن خیانتهایش در خزانه، شکست و از بین برد.
دیگر دستاندرکاران تنظیم تقویم جلالی عبارتند از:
۶. محمد بن احمد معموری؛
۷. ابن کوشک بیهقی مباهی؛
درباره این دو تن اطلاعات اندکی در دست است.
در این نوشتار کوشیدم از منظری متفاوت به نوروز نگاه کنم. لازم است به ذکر این موضوع نیز بپردازم که در دریای وسیع معانی ژرف و آموزههای گرانقدر نهج البلاغه، به ویژه نامه شماره ۴۷ (با همه کوتاهی و گزیده گویی) مجموعهای از دستورالعملهای مهمی وجود دارد که توجه به آنها برای همگان در زندگی لازم است. به روایت دیگر، نامه ۴۷ نهج البلاغه میتواند به عنوان نقشه راه، و کلان روش زندگی اجتماعی و فردی مردمان به کار آید و باید امیدوار بود نگاه مردم به این نامه سرشار از معرفت به گونهای جلب شود که به صورت «نصبالعین» به کار گیرند.
در هر صورت، حضرت امیر(ع) در این نامه در مقام وصیت خود به دو امام بزرگوار، فرزندانش حسن و حسین (علیهما السلام)؛ مجموعهای از رهنمودهای زندگی را بر میشمارند (در این مقاله، از ترجمه مرحوم جعفر شهیدی از نهج البلاغه استفاده شده): در کنار خصائلی چون خداترسی و چنگ نزدن به دنیا و...، یک رهنمود ایشان به راستی و وظیفهای ساخته شده برای نوروز است: آشتی دادن با یکدیگر (برای افرادی که علاقهمند به مسائل واژگانی هستند میافزایم که آشتی با یکدیگر، ترجمهای است که مرحوم شهیدی برای اصطلاح «صلاح ذات البین» انتخاب کردهاند، که کاملاً بلیغ و رسا است.) در هر صورت، نوروز فرصت خوبی برای آشتی با یکدیگر و فراموش کردن کینهها و قهرها است. چرا که نوروز حیات دوباره آسمان و زمین است و به انسانها میآموزد عمر انسان همچون گذشت ابرها از بالای سر انسان میگذرد، سال به سال پشت سر هم؛ و چه وقتی بهتر از نوروز برای فراموش کردن کینهها و قهرها و آشتی دوباره با یکدیگر؟
به نظر اینجانب این لطف خداوند بوده که نوروز را برای ما ایرانیان و به طور کلی برای همه کسانی که آن را جشن میگیرند به ودیعت نهاده است. اگر قرار باشد تحولی به احسن الحال برای انسان رخ دهد چه فرصتی بهتر از نوروز وقتی که جهان دوباره حیات خود را جشن میگیرد؟
اجازه دهید بحث را به سوی دیگر ببریم و با برجسته کردن نکته مورد نظر امام علی(ع) در نامه شماره ۴۷ نهج البلاغه که آشتی دادن میان یکدیگر را از جمله وصیتهای خود به فرزندانش برشمرده است، نگاهی کنم به کوششی که از سوی دین مبین اسلام برای پاسداشت نوروز، این رخداد فرخنده به عمل آمده است. طبیعی است که دین مبین قرار نبوده با سنتی حسنه که ریشه در قلب مردمان داشته به رویارویی برخیزد و البته توجه به نوروز را (دست کم از سوی بزرگان اسلام) توصیه نیز کرده است.
باید به این موضوع توجه کرد که ناظر به قدمت برپایی نوروز در فلات ایران و در حوزه ایران فرهنگی (که اشتراکات فرهنگی زیادی را با دیگر اقوام همسایه ایران پدید آورده است)، این جشن مورد توجه بسیاری از همسایگان ایران، از جمله کشورهای عربی نیز قرار گرفته است و چند گزارش نیز از ورود نام نوروز، به شکل عموماً معرب شده نیروز / النیروز در میان کهنترین اشعار ادبی وجود دارد. از جمله جریر شاعر عرب که حدود سال ۳۰ قمری متولد شده است و نیز دیگر شاعر قرن اول هجری، اختل که حدود سال ۱۹ قمری به دنیا آمده است. همچنین قابل ذکر است که موارد متعددی درباره بررسی نوروز در شعر عربی وجود دارد؛ از جمله آنها گزارشی است که احمد موسی دانش آموخته زبان فارسی اهل کشور مراکش در سال ۱۳۸۱ تهیه کرد. او در این گزارش بجز اشارههای جریر و اختل به نوروز در اشعار خود، فهرستی از شاعران عرب را از قرن اول تا پنجم که به این مفهوم پرداختهاند، تهیه کرده است. این فهرست را میتوان با نامهایی چون ابونواس، متنبی، بحتری و... نیز ادامه داد. این مجموعه اشعار را باید ادب نوروز نامید.
یاد دارم که یکی از رجال سیاسی عرب به من گفت در مصر در ۲۰ مارس مردم سبزی پلو با ماهی میخورند و آن روز را النیروز مینامند.
نوروز قبطی، نوروز مصری یا نیروز قبطی به آغاز سال نو در روز اول ماه توت (یکی از ماههای مصر باستان) در مصر باستان گفته میشود. نوروز مصری در فصل بهار و قرار گرفتن خورشید در برج حمل همزمان با طغیان رود نیل و آغاز فصل زراعی بود. نوروز قبطی در مصر با نوروز در ایران باستان در اصل یکی است زیرا مصریان جشن نوروز را از ایرانیان گرفته و با همان نام و آداب و سنن برگزار میکردند. مصریان باستان عقیده داشتند که این روز آغاز خلقت نیز است.
نوروز که یکی از مشهورترین اعیاد مصر است از ایران باستان گرفته شده و به آن «نیروز قبطی» لقب دادهاند. این عید با همان نام و آداب و سنن ایرانی در مصر برگزار میشود. قلقشندی در کتاب مناهجالفکر نیز میگوید: «مصریان در آن روز شادی کرده، آتش میافروزند و آب روی هم میپاشند که از مراسم ایرانیان به مراتب مفصلتر است. مردم شام نیز همین آیین را در اول ماه نیایش که یکی از ماههای رومی است، برگزار میکنند. بنابر یک فرضیه احتمالاً کمبوجیه نوروز باستان را به مصر برده است. بر طبق نظریهای دیگر تاریخ ورود نوروز در مصر باستان در عهد حکومت داریوش بزرگ جانشین کمبوجیه بوده است. در زمان این پادشاه روابط فرهنگی میان مصریان و ایران محکم و استوار بوده است. مورخان و پژوهشگران همچنین نقل کردهاند که داریوش بعضی از اصلاحات تقویم مصری را به سرزمین خود آورده است. حتی پس از فتح مصر از طرف مسلمانان نیز این جشن باستانی در این کشور ادامه داشته است. اما روایتهایی که از ابن ایاس باقی مانده است، نشان میدهد که مصریان قبل از ورود اسلام به مصر نوروز را برگزار میکردند و با آداب و رسوم ایرانیان باستان شباهت بسیاری بینشان دیده میشود. حکومت مصر در عید نوروز به کارمندان و خانوادههایشان لباس و پوشاک میدهد و طبق عادت دیرینه مردم نیز به همدیگر هدیه میدهند.
این بحث را از آن جهت طرح کردم که نشان دهم در آغازین سالهای هجرت، نوروز در شعر عربی نمود یافته و این نشان میدهد پرداختن به این موضوع در ذهن مردمان عرب وجود داشته است. بر این اساس هنگامی که از جایگاه نوروز در میان مسلمانان گفتوگو میکنیم، وقتی از ایرانیان سخن میگوییم خاطره جمعی آنها را در موضوعی تحلیل میکنیم که قرنها در میان آنان وجود داشته و وقتی از مسلمانان غیرایرانی گفتوگو میکنیم، با کسانی روبهرو هستیم که این مفهوم را (به شهادت شاعرانی که از آنها یاد کردیم و سابقه آن را به سالهای اول هجری رساندیم) به خوبی میشناختهاند.
استاد مهدی مهریزی با دقتی زایدالوصف روایتهای ماثور از ائمه (ع) را جمعآوری کرده است، ایشان علاوه بر پرداختن به روایتهای ائمه اطهار(ع) که بدانها اشاره کردیم، فهرستی از عالمان اسلام را که به نوروز توجه داشته و حتی آداب و شعائر خاصی را برای آن برشمردهاند، از افراد صاحب نام و ارجمندی چون شیخ طوسی، ابن ادریس، شهید اول، ابن فهد، شهید ثانی، محقق کرکی، محقق اردبیلی و شیخ بهایی (و بسیاری دیگر) یاد کردهاند و بر این اساس باید گفت دانشمندان اسلامی که دغدغه رشد و گسترش معرفت اسلامی را داشتهاند، نوروز را به عنوان میراث گرانقدر که بعد از اسلام یکی از ویژگیهای جامعه بوده است، پاس داشتهاند. این میان، با به قدرت رسیدن دولت صفوی در ایران که دغدغههای ملی و شیعی را ( به عنوان دو بال نگهبانی از جامعه ایرانی) مورد توجه قرار دادهاند، با حمایت خود از این سنت حسنه ایرانی - اسلامی باعث ایجاد نوع ادبی «نوروز نامه»نگاری شدهاند. یعنی مجموعهای از کتاب که در آنها به نوروز به عنوان یک میراث دینی - ملی پرداخته شده و اهمیت توجه به آن برای مخاطبان برشمرده شده است و حتی قبل از صفویه حکیم عمر خیام در قرن پنجم جزو اولین کسانی است که نوروزنامه نوشته است. همچنین مرحوم آقا بزرگ طهرانی که عمر خود را صرف فهرستنگاری آثار مربوط به شیعیان کرده است، در جلد ۲۴ کتاب شگرف خود الذریعه الی تصانیف شیعه، بیست نوروزنامه/نوروزیه را برشمرده است.
تهیه متنهایی درباره نوروز در دوره صفوی با کتاب بحارالانوار، کوشش بسیار سترگ علامه مجلسی به اوج خود میرسد. علامه بزرگوار در جلد ۵۶ این کتاب، در صفحات ۹۱ تا ۱۴۳، به گزارش وسیعی درباره نوروز در سنت اسلامی پرداخته و بر این اساس نمونههای چندی از نوروزنامههای دوران خود را نیز در کتاب گنجانده است. جالب است بدانیم گزارش علامه مجلسی درباره نوروز توسط دانشمند مشهور اروپایی، جان والبریج که تاکنون آثار متعددی درباره فرهنگ و تمدن ایران تألیف کرده ، به صورتی روشمند مورد بررسی قرار گرفته و منابع آن برجسته شده است. مطالعه کوشش البریج برای کسانی که علاقهمند به بررسی آثار علامه مجلسی هستند ضروری، بلکه واجب است.
نمیتوانم از آثاری که درباره نوروز نوشته شده است یاد کنم و یک اثر بسیار مهم را که متأسفانه در طول تاریخ گم شده و به دست ما نرسیده است، برنشمارم. ابن ندیم که در قرن چهارم هجری میزیسته است در کتاب الفهرست(صفحه ۲۲۳)، به هنگام ذکر فهرستی از آثار دانشمند بزرگ اسلامی و ایرانی صاحب بن عباد صدراعظم آل بویه در اصفهان که از جمله شیعیان بزرگوار قرن چهارم هجری به شمار میرود، اشاره میکند که صاحب، کتابی به نام الاعیاد و فضایل النیروز داشته، که البته همانگونه که یاد کردم، متأسفانه به دست ما نرسیده است. صاحب بن عباد از جمله مردمانی است که تاکنون قدر او آنگونه که باید و شاید شناخته نشده است و باید امیدوار بود روزی به طور جدی شخصیت کثیرالوجه او مورد توجه ما ایرانیان قرار گیرد. در نهایت، اکنون و با فرا رسیدن عید سعید نوروز، کوشیدم نشان دهم این سنت حسنه بسیار مورد توجه جامعه ایرانی و ۹ کشور دیگر از جمله آذربایجان، ترکیه، عراق، ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، افغانستان، هندوستان و پاکستان قرار گرفته و بیش از یک هزار سال ادبیات علمی درباره وجه دینی آن تولید شده است.
از دیگر سو، باید از فرصت استفاده کرد و ذهن مردم را به سمت آشتی و همدلی سوق داد. اگر به این سنت رفتار کنیم، یکی از وصایای مولا علی(ع) را مورد توجه قرار دادهایم. امید است که این گونه باشد.
منابع در دفتر روزنامه موجود است.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 چالشهای بازار در سال جدید
✍️ سروش گرامی
در حال حاضر با عددهای محدود چند ۱۰۰میلیون تومانی میتوان سهامهای کوچک و متوسط را به ابتدا یا انتهای دامنه نوسان رساند چراکه ارزش معاملات بسیار پایین است و فاصله سفارش خرید و فروش نیم تا یکدرصد است. ریسکهای بزرگ نیز همچنان پابرجاست و در حال نزدیک شدن به مهلت مقرر برجام هستیم که یعنی به مکانیسم ماشه نیز نزدیکتر میشویم. فضای فعلی فضای ابهام و گمانهزنی است، دلار مدام نوسان میکند و انس جهانی طلا نیز روند صعودی دارد. تمامی این عوامل نشان میدهد که نااطمینانیها بهصورت کلی در دنیا زیاد است.
ارزش معاملات نیز دیگر نماگر درستی نیست چراکه به سبب سهمهایی که بیشتر حمایت میشوند، فرصت فروش نیز ایجاد میشود که ارزش معاملات را افزایش میدهد درحالیکه سهمهایی وجود دارند که بسیار ارزنده هستند ولی صرفا در روز ۱۰۰میلیون تومان معامله میشوند. در نتیجه ارزش معاملات سیگنال درستی نیست. شرکتهایی وجود دارند که اگر سهم آنها خریداری و سپس شرکت بسته شود، سود نقدی سهساله آنها معادل پولی است که امروز برای خرید سهام پرداخت شده است. بسیاری از معاملهگران روی تصدی آقای همتی به مقام وزیر اقتصاد و در پی آن کاهش فاصله بین دلار آزاد و نیما حساب کرده بودند و فکر میکردند با بازاری مواجه هستند که در آن فاصله بین دلار آزاد و نیما بالای ۳۰درصد است و این فاصله قرار است کاهش یافته و در نتیجه بازدهی دلاری و واقعی ایجاد کند.
از طرفی انس در یکسال ۵۰درصد دلاری سود داد و این در حالی است که بازدهی ۱۵درصد دلاری برای بسیاری از فعالان بازار یک آرزو است. این فرصت توسط بسیاری از معاملهگران از دست رفت چراکه طلا را دارایی غیرمولدی میدیدند که قرار نبود ثروت آنها را زیاد کند و از طرفی تخصص آنها نیز در حوزه بازار سهام بود. برای سال آتی با همه ریسکهای پیشرو و سناریوهای محتمل لازم است برخی کارها حتما انجام شوند. تنوعبخشی به پورتفوی که باعث تابآوری پورتفوی میشود لازم است در سال آینده حتما مورد توجه قرار بگیرد. نباید پورتفوی آنقدر متمرکز شود که انگار سهامدار روی خوب یا بد بودن سهمی شرط بسته است.
نوعپذیری خط قرمزی است که نباید از آن عبور شود که در ادامه بازدهی عجیب و غریبی نخواهد داد اما ذهن سرمایهگذار آرام خواهد بود و ریسک نیز کنترل میشود. در شرایط فعلی حجم و سرعت اطلاعات به حدی زیاد شده است که فرد نمیتواند همه اخبار را پیگیری کند و لازم است معاملهگر مدیریت دارایی را با تمرکز انجام دهد. بهنظر میرسد سال بعد سال داراییهایی مثل طلا، نقره و بیتکوین است که قیمت آنها در درون مرزهای ایران تعیین نمیشود اما داراییهای که فقط از ریسکهای داخلی ما تاثیر میپذیرند، احتمالا داراییهای خوبی در سال آینده نخواهند بود.
🔻روزنامه اعتماد
📍 برای ثبت در تاریخ یأسآفرینی برای قدرت
✍️ علی ربیعی
سنجشها نشان میدهد امید به تغییر عامل افزایش مشارکت در انتخابات اخیر ریاستجمهوری بوده است. حدود ۵۰درصد مردم اصلا در انتخابات مشارکت نکردند. در این میان، حدود ۳۰درصد از مشارکتکنندگان در انتخابات نیز، به خاطر شنیدن حرفی جدید و با امید تغییر و بهبود البته با تردید، به پای صندوقهای رای بازگشتند. دو رویکرد در مقابل چنین وضعیتی صفآرایی کردند: یک رویکرد با اعتقاد به اصلاحات تدریجی، افزایش اعتماد و سرمایه اجتماعی به عنوان راه بیبدیل -و اتفاقا تنها راه و مسیر در شرایط فعلی- برای ایجاد ثبات و آینده بهتر برای ایران و رویکرد دیگر بدون توجه به منافع ملی و شرایط کشور همچنان در عطش گرفتن قدرت، آنچنان در تکاپو هستند که نتیجه کار آنها ناامید کردن مردم از صندوق رای را به دنبال دارد. پیامی که به جامعه میدهند این است که دولت پزشکیان نخواهد توانست به وعدههایش عمل کند؛ ما اجازه موفقیت به برنامههای دولت که مردم براساس آن به صندوق رای پیوستند، ندادهایم. این تلاشها در عمل فقط به تضعیف دولت منجر نمیشود و در عمل با امیدزایی از مردم بیتابی اجتماعی را افزایش داده و امید به بهبود را زایل و نهایتا رابطه دولت- ملت را ضعیفتر میکند. در یک نگاه تبیینی، به نظرم میرسد به مصداق این - چون من نباشم ایران نباد - گروهی در کشور که حضورشان در ساخت قدرت مرهون ناامیدی مردم و مرهون یأس و تلخی روحی و روانی افراد جامعه است هیچگاه بازگشت امید دوباره و حضور ۸۰درصدی مردم در پای صندوقهای رای را نمیپسندند. حضور بیش از ۵۰درصد جامعه در پای صندوقهای رای، به معنی حذف آنها از تاریخ سیاست ایران زمین است. لذا حیات و فلسفه وجودی آنها وابسته به یأس و ناامیدی مردم از صندوقهای رای است. این جریان حتی نشانهای از دلبستگی به ایران را هم از خود بروز نمیدهد. حتی وفاداری برای پایداری و تداوم انقلاب اسلامی هم در این جماعت بدینسان کمرنگ میشود. ماندن در قدرت برایشان از هر اولویت دیگری همچون ایران و انقلاب اسلامی مرجحتر است.
نه تنها روشنفکران و اندیشمندان بلکه هر کسی در ایران امروز با هر اندازه از تفکر و تجربه به خوبی میداند که در مقابل فشار حداکثری و در مقابل کشوری که هدف اول قدرتهای سلطهگر جهانی است، نیازمند بزرگترین سرمایه دفاعی و قدرت خود یعنی «مردم» است، بدین معنا که در مقابل فشار، تحریم و تهدید حداکثری، بزرگترین راهبرد، اتحاد حداکثری و بودن مردم در کنار نظام سیاسی است.
من اطمینان ندارم آیا اینها درکی از این موضوع دارند یا خیر ولی اطمینان دارم برایشان بودن خودشان و نبودن کسی به جز خودشان مهمترین موضوع است.
پیش از این نوشته بودم: «پس از این چهار سال، نوبت کسی نیست» منظورم این است که پس از این چهار سال اگر نتوانیم مسائل تلنبار شده کشور را با اتحاد و با پشتوانه مردمی حل کنیم، جامعهای ضعیف و ضعیفتر خواهیم داشت، پراکندگی بیشتری تجربه خواهد شد و ناامیدی بیشتری در اکثریت جامعه احساس میشود.
این یادداشت را مینویسم که در تاریخ به یادگار بماند که چه افرادی، چگونه در این برهه حساس از تاریخ اندیشیدند و اندیشه آنها چه تاثیری بر زندگی مردم این سرزمین و نسلهای آینده داشت!
🔻روزنامه شرق
📍 ژئوپلیتیک حوزه نوروز
✍️ کوروش احمدی
نوروز بهعنوان یک پدیده فرهنگی نهتنها نقش مهمی در تکوین و تکامل ملیت و هویت ایرانی داشته، بلکه همواره یکی از ملاطهایی بوده که طی هزارهها کمک بزرگی نیز در راستای امتزاج و درهمآمیختگی اقوام ساکن در فلات ایران کرده است. نقش نوروز در ایجاد ملت و تکوین خصلتهای آن و تقویت حس ملیت ایرانی و برکشیدن ایرانیان بهعنوان مردمی با هویتی از آنِ خود، محرز است. نوروز یکی از عللی است که موجب شده تا ما ایرانیان در ساحت جامعهشناختی یعنی در روند تاریخ و در برابر اقوام همدین همچنان بهعنوان مردمی متفاوت و با هویت خاص خود بر جای بمانیم. در شرایطی که انواع هنرها مثل رقص و موسیقی (هند)، نقاشی (چین)، معماری، مجسمهسازی، موسیقی و نقاشی (اروپا)، نقش مهمی در تکوین هویت ملی در دیگر کشورها داشته است، اما ما ایرانیان به دلیل جایزنبودن اغلب این هنرها در اسلام برای تکوین و ایجاد هویت ملی خود از همه این عوامل (بهجز معماری) تقریبا بیبهره بودهایم؛ بنابراین کار ما از نظر ایجاد هویت ملی بسیار دشوارتر بوده است. این جای خالی را در درجه اول زبان و شعر و ادب فارسی که مأوای اصلی ملیت ایرانی است، در کنار جشنهای ملی و در رأس آنها نوروز پر کردهاند و عهدهدار بخشی از بار سنگین هویتسازی و ایجاد همگنی ملی بودهاند.
نوروز علاوه بر نقش مهمی که در شکلگیری هویت ایرانی داشته، یاری عمدهای نیز به انسجام و وحدت ملی رسانده است. همه اقوام ایرانی از دیرباز همواره مقید و پایبند به سنتهای نوروزی بودهاند. نوروز نیز مانند زبان فارسی بهعنوان واسطه ارتباط بین اقوام ایرانی و یکی از ملاطهای اصلی تعامل آنها تنها پرورده آنچه اصطلاحا فارسها نامیده میشوند، نیست؛ بلکه دیگر اقوام ایرانی نیز سهمی برابر و گاه بیشتر در غنا بخشیدن به آن و حفظ آن داشتهاند. بهعنوان مثال، در طول تاریخ ما در زمانهایی که هم پادشاه و هم همه نزدیکان او و همه صاحبمنصبان درباری و لشکری ترک بودند، اما مراسم شاهانه نوروز و مهرگان و سده برجا بود و بزرگان لشکری و کشوری یکسان در آن شرکت میکردند. تاریخ بیهقی تصاویر بدیعی از این جشنهای شاهانه در دربار مسعود غزنوی که در آن حاجب بزرگ (بلکاتگین)، حاجب جامهدار (یارتغمش)، سالار غلامان سرایی (بکتغدی) یا فوجهای سپاهیان گزیده (ترکمان، قزل، بوقه، کوکتاش) حضور داشتند، ترسیم کرده است. نوروز در دوره غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان و حتی در دوره پر از غارتگری و توحش مغول، شیبانیان و اشترخانیان نیز جشن گرفته میشد. در دوره اسلامی نوروز در بسیاری از مناطق به منزله یک جشن مذهبی نیز گرامی داشته میشد و ازجمله در بسیاری از نقاط آسیای مرکزی بهعنوان یک جشن مذهبی نیز تلقی میشد.
نوروز امری فرامرزی نیز هست و از سوی بسیاری از ملتهای منطقه و بسیاری از جوامع در بسیاری از کشورها جشن گرفته میشود و کارکرد مهمی بهعنوان حلقه وصل بین ایران و خویشان ایرانیان در فلات ایران دارد. به این معنا، نوروز یکی از اشتراکات فرهنگی و تمدنی بین ایران امروز و مردمان بسیاری در فلات ایران و فراتر از آن است. نوروز در امپراتوری عثمانی گرامی داشته میشد و هنوز سنتهای آن در بین ترکهای ترکیه برقرار است؛ هرچند بعد از تأسیس جمهوری ترکیه بر مبنای قومگرایی ترکی و به دلایل سیاسی سعی در به فراموشی سپردن نوروز در بین ترکهای ترکیه شده است.
اما نوروز در بین کردها و علویان و بکتاشیان ترکیه که حدود یکسوم جمعیت آن کشور را تشکیل میدهند، همچنان سرزنده و گرامی است. کردهای ترکیه در چند دهه اخیر از نوروز بهعنوان یک نماد و مناسبت برای تأکید بر حقوق مدنی خود نیز استفاده کردهاند. عجیب نیست که درحالیکه کردهای ایرانی نوروز را همراه با دیگر اقوام ایرانی جشن میگیرند، کردهای دیگر کشورها اغلب با مشکل تلاش دولتهایشان برای سرکوب نوروز مواجهاند. نوروز در هر پنج کشور آسیای مرکزی برگزار میشود و جزء پیوستگیهای فرهنگی بین ایران و آسیای مرکزی است. نوروز در شبهقاره هند از زمان غزنویان شناخته شد و پارسیان هند سهم بزرگی در گرامیداشت و ترویج آن داشتند. در دوره کنونی، نوروز از طریق آمیختهشدن با فرهنگهای بومی هند به حیات خود ادامه داده و هریک از آنها نوروز را به شیوه خاص خود جشن میگیرند. این در حالی است که در چند دهه گذشته تمرکز تهران عمدتا بر خاورمیانه عربی بوده و اهمیت چندانی به حوزه نوروز نداده است و تلاشی برای بهرهبردن از این سرمایه بزرگ و افزودن بر اندوختههای آن نشده است.
🔻روزنامه رسالت
📍 آخرالزمان به افق یمن
✍️ جواد شاملو
استنباط ما این است که این شبها برای مردم یمن شبهای سختی است. این استنباط غلطی نیست. شبزندهداری رمضانی زیر حملات مکرر نیروی هوایی آمریکا و انگلیس نمیتواند راحت باشد. اما ماجرا به این محدود نیست و با شناختی که ما از انصارالله و پایگاه مردمی آنها داریم، نوع نگاه آنها به این رخدادها متفاوت است و برخی اظهارات سران انصارالله نیز مؤید این مدعاست. این تفاوت ناشی از نگاه آنها به جهاد است. به این ترتیب که سالها پیش، حوالی نوروز ۱۳۹۴ خدا توفیق جهاد این ملت با سعودیها را داد و اکنون پس از ۱۰ سال، در هنگامه نوروز ۱۴۰۴ این ملت با شیطان بزرگ سرشاخ است. شاید از نگاه ملت مجاهد یمن و رهبران آنها، این عنایتی الهی است که یک کشور سرکوبشده، منزوی و فروخفته اکنون با سران غرب، با استعمارگران سالخورده، با پایتختهای سرمایهداری و استثمارگران کارکشته و زرادخانههای انبوه شان در حال جنگ است و در خط مقدم مبارزه بشر علیه شیاطین ایستاده است. این برای ملت یمن و از دید آنها یک بلای آسمانی نیست که بر سرشان نازل شده باشد. آنها انصارالله را بابت حمایت صد در صد ایمانی و اعتقادیاش از غزه مظلوم بازخواست نمیکنند و از اینکه در بطن تحولات جهانی قرار گرفته و در دوران گذار به سوی نظم نوین نقش ایفا میکنند احساس سرافرازی دارند. روحیهای که دولت و ملت ایران هم در سالهای نخست انقلاب از آن لبریز بود. دشمن شاید در تلاش است با غزهسازی از یمن و یا به هر نحو از کار انداختن انصارالله به زعم خود ضربه دیگری به محور مقاومت آورده باشد و ایران را بیشتر تحت فشار بگذارد. همچنین با حمله به یکی از متحدان ما، در ذهن مردم ما این انگاره را بکارند که «نوبت ما هم میرسد!» اما باطلالسحر این طراحی فرعون نگاه به روحیه یمنیهاست. درگیری با شیاطین برای ما آرزوست و همانگونه که انصارالله میگوید آمریکاییها را از رأی دادن به ترامپ پشیمان میکنیم ما نیز سرتاسر تمدن غرب را از زایش ناپاکزادهای چون او بیش از پیش نادم خواهیم ساخت. صدای موجهای نیل از دریای سرخ میآید.
مطالب مرتبط