نشست روز شنبه در مسقط به‌عنوان نخستین نشست برای شروع یک روند مذاکراتی که قرار است به یک توافق مکتوب منتهی شود، به شکلی مطلوب برگزار شد. 
توافقی جامع‏‏‌تر از توافق برجام؟

تعبیرات و عباراتی که بعد از این نشست توسط طرفین در توصیف نشست مطرح شد، در زمره بهترین‌‌‌ها در نوع خود بعد از یک تماس دیپلماتیک مقدماتی بود. تعبیر «بسیار مثبت و سازنده» که در بیانیه کاخ‌سفید درباره این مذاکرات آورده شده، از این مقوله است.
همچنین تاکید بر اینکه «ویتکاف دستور دارد که اختلافات بین دو کشور را از طریق گفت‌وگو و دیپلماسی حل کند، در صورتی که ممکن باشد»، هم تاکید مثبت و مجددی است بر دیپلماسی و هم حاکی از تایید عملکرد ویتکاف توسط ترامپ است. همزمان، عبارت آخر این جمله به نوعی طرح سوالی است در مورد امکان‌پذیر بودن راه‌‌‌حل دیپلماتیک. واکنش طرف ایرانی نیز دقیقا به همین اندازه مثبت بود و حاوی نکته منفی نبود. شاید با توجه به تردید طرف ایرانی برای مذاکره، اهمیت بیشتری نیز بتوانیم برای این واکنش قائل شویم.

به لحاظ شکلی که گاه کم از محتوا نیست، عبور طرفین از امور کم‌اهمیت مانند مستقیم و غیرمستقیم بودن مذاکرات مهم است. به نظر می‌رسد، آمریکا به‌رغم اصراری که بر مستقیم بودن مذاکرات داشت، شرایط ایران را درک کرده و در این مورد همراهی قابل‌توجهی نشان داده است؛ شاید با این تبصره که به وقت ورود به جزئیات پیچیده حقوقی و تکنیکی کار به صورت مستقیم ادامه یابد. نشانه واضح دیگری که مکمل واکنش‌‌‌های مثبت طرفین است، تعیین تاریخ بعدی برای ادامه مذاکرات (شنبه آینده) است؛ هرچند بر سر محل آن شبهاتی وجود دارد. در چنین مذاکراتی چنین توافقی معمولا حاکی از نیل به توافقات اولیه و ارزیابی طرفین مبنی بر امکان پیشرفت در کار است. از آنجا که راجع به سطح نشست بعدی صحبتی نشده، می‌‌‌توان احتمال داد که کار در همین سطح یعنی نماینده ترامپ و وزیر خارجه ایران ادامه خواهد یافت. به این ترتیب می‌‌‌توان احتمال داد که طرفین در مورد دستور کار نشست‌‌‌های آتی، فرمت و سطح آن نیز به توافق رسیده‌‌‌اند.

نکته مهمی که به نظر می‌رسد در نشست اول تثبیت شده، فرمت مذاکرات است. این فرمت یعنی انجام مذاکره به صورت دوجانبه و علنی بین ایران و آمریکا. واقعیت این است که آمریکا طرف اصلی در قضیه با فاصله زیاد نسبت به بقیه طرف‌‌‌هاست. در واقع، این آمریکاست که بیشترین ادعاها را در مورد برنامه هسته‌‌‌ای ایران مطرح کرده و مهم‌تر از آن، این آمریکاست که اقدام به وضع تحریم‌‌‌های اولیه و ثانویه علیه ایران کرده است. والبته این آمریکاست که باید تحریم‌‌‌ها را لغو کند و در نتیجه اصل و عمده مذاکره باید با آمریکا صورت گیرد؛ تا حدی که اگر دیگر کشورها در این قضیه به هیچ شکلی دخالت داده نشوند، خللی در کار و نتیجه نهایی آن ایجاد نخواهد شد.

از جهتی دیگر، اهمیت این امر این است که تاکنون ایران همیشه در مورد محدود شدن مذاکره به ایران و آمریکا اکراه داشته است. حاصل این رویکرد این بوده که مذاکرات رسمی و علنی در مورد مساله هسته‌‌‌ای و تحریم‌‌‌های مربوطه در یک زمانی در اوائل دهه ۱۳۸۰ تنها با سه‌کشور اروپایی انجام شد، اما خروجی این مذاکره، یعنی بیانیه سعدآباد در مهر ۱۳۸۲، عمدتا به دلیل عدم‌همکاری آمریکا به جایی نرسید. دور بعدی مذاکرات اگرچه به‌طور دوجانبه با آمریکا در عمان در ۱۳۹۱ انجام شد، اما محرمانه بود. با این حال این مذاکرات دوجانبه و محرمانه زمینه‌‌‌ساز مذاکرات در قالب ۱+۵ شد که در ۱۳۹۴ به توافق برجام انجامید.

بعد از این تحول مهم و با خروج ترامپ از برجام، مذاکره بین ایران و آمریکا دوباره به محاق رفت و تلاش‌‌‌ها برای احیای برجام در حالی انجام شد که ایران تنها با ۱+۴ مذاکره می‌‌‌کرد و آنها واسطه بین ایران و آمریکا بودند. البته برخی مذاکرات غیرعلنی و دوجانبه بین ایران و آمریکا در دوره بایدن عمدتا با واسطه در عمان انجام شد که یکی از نتایج آن «تفاهم نانوشته» در اردیبهشت ۱۴۰۲ بود. با این مقدمه اکنون تصمیم به انجام مذاکره با آمریکا به صورت دوجانبه و علنی و رسمی را باید تحول مهمی در سیر تلاش‌‌‌ها برای حل مساله هسته‌‌‌ای به شمار آورد. این تحول حائز اهمیت بسیار زیادی است؛ چرا که کشورهایی که نمی‌‌‌توانستند نقش مهمی در روند مذاکراتی داشته باشند و تنها موجب پیچیدگی کار و دشواری نیل به اجماع می‌‌‌شدند، از روند حذف شده‌‌‌اند.

حتی می‌‌‌دانیم که در مواردی برخی از کشورها مانند فرانسه و روسیه در جریان مذاکرات برجام نقشی منفی به ضرر ایران بازی کردند و بعضا حتی تلاش‌‌‌هایی برای اخلال در روند انجام دادند. با توجه به این ملاحظات، اکنون باید برگزاری مذاکرات به صورت دوجانبه و رسمی را تحول مهمی به حساب آورد. در این میان البته در مقاطعی ممکن است، نقش سه‌کشور اروپایی به خاطر مکانیزم ماشه برای طرف آمریکایی مهم باشد. اما با توجه به نظرات منفی آمریکا در قبال اروپا و نیز در قبال سازمان ملل و نیز چالش‌های موجود در روابط ایران با اروپا، ممکن است ترامپ اهمیت چندانی برای مکانیزم ماشه قائل نباشد.

فاکتور مهم دیگر که وارد معادله شده و می‌‌‌تواند منشأ تحول قابل‌توجهی باشد، اعلام آمادگی ایران برای اعطای فرصت‌‌‌های سرمایه‌گذاری و فروش کالا در ایران به شرکت‌های آمریکایی است. این موضوع را هم آقای پزشکیان با استناد به اجازه رهبری در یک سخنرانی اعلام کرد و هم وزیر خارجه در مقاله‌‌‌اش در واشنگتن‌پست متذکر شد و هم برخی از روزنامه‌‌‌های اصولگرا مانند «جوان» آن را به صورتی تاییدآمیز منعکس کردند.

این نیز مساله بسیار مهمی است. مقامات در گذشته نسبت به تبادلات تجاری با آمریکا اکراه بسیار داشتند. اگرچه در برجام به شعب خارجی شرکت‌های آمریکایی و نیز شرکت بوئینگ مجوز لازم برای کار با ایران داده شده بود، اما عواملی مانند پیچیدگی‌‌‌های مساله تحریم با توجه به تعلیق برخی تحریم‌‌‌ها و باقی‌ماندن برخی دیگر، اکراه مقامات ایرانی نسبت به اجرایی کردن مجوز، از جمله در مورد خرید خودرو از آمریکا و کار با شرکت‌های تحت مالکیت یا تحت کنترل شرکت‌های آمریکایی نیز موجب شد تا این مجوز عملیاتی نشود. نبود ‌رابطه اقتصادی بین ایران و آمریکا یکی از شکایت‌‌‌های ترامپ در دور اول ریاست‌جمهوری‌‌‌اش بود و آن را به‌صراحت ابراز می‌‌‌کرد. اکنون این فرض وجود دارد که اعلام آمادگی برای استقبال از شرکت‌های آمریکایی در ایران انگیزه نیرومندی برای ترامپ تاجرمسلک فراهم کرده باشد.

البته علاوه بر دو تحول فوق شاهد تحولات بسیار مهم دیگری نیز به نسبت شرایط سال ۱۳۹۴ هستیم. شرایط اقتصادی-اجتماعی در داخل ایران دچار تحولات اساسی شده و کشور با طیفی از ناترازی‌‌‌ها مواجه است که پرداختن به آنها فوریت یافته است. در سطح منطقه نیز تحولات عمده‌‌‌ای طی یک‌سال‌ونیم اخیر رخ داده که یکی از نتایج آن سقوط دولت بشار اسد و تضعیف گروه‌‌‌های متحد ایران بوده است. در چنین شرایطی، اکنون به نظر می‌رسد که شرایط برای نیل به توافقی جامع‌‌‌تر از برجام، به‌صورت بالقوه از هر زمان دیگری در گذشته بیشتر فراهم است. اما در مورد اینکه آیا این امکان بالقوه ممکن است روزی بالفعل شود، ‌هزار اما و اگر وجود دارد.

کوروش احمدی، دیپلمات پیشین ایران در سازمان ملل
منبع: دنیای اقتصاد



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0