🔻روزنامه تعادل
📍 تصویر کلوزآپ از ناترازی برق
✍️ محمدحسین دیده‌بان
دیروز رییس شورای اطلاع‌رسانی دولت از میراث ۱۲۲هزار میلیارد تومانی دولت قبل در حوزه برق برای دولت جدید خبر داد. این مقام مسوول همچنین نگاهی به حجم ناترازی برق در ایران داشت و رفع این ناترازی را نیازمند مشارکت یک‌یک ایرانیان ارزیابی کرده است. اظهاراتی که تصویری از مشکلات صنعت برق و چرایی بروز ناترازی‌های فعلی را نمایان می‌کند. باید توجه داشت که کمبود فعلی برق دلایل مختلفی دارد که می‌توان آن را در کلاسه موضوعاتی چون عدم سرمایه‌گذاری مناسب در احداث نیروگاه‌ها، قیمت‌گذاری‌های دستوری، مصرف بالا، عدم سرمایه‌گذاری در انرژی‌های تجدید‌پذیر، تجهیزات عمومی نامناسب و... دسته‌بندی کرد. بسیاری از فعالان اقتصادی بخش خصوصی که مایل به سرمایه‌گذاری در حوزه احداث نیروگاه‌های برق هستند، با مشکل بروکراسی پیچیده و هفت‌خوان کسب مجوز و تسهیلات در ایران دست به گریبان بوده و نمی‌توانند در این حوزه مهم مشارکت کنند. این در حالی است که به راحتی می‌توان زمینه‌های مشارکت بخش خصوصی و سرمایه‌گذاری پایدار در این زمینه را فراهم کرد. استفاده از ظرفیت انرژی‌های تجدید‌پذیر، حوزه مهم دیگری است که می‌تواند الگوی مناسبی برای مصرف برق در ایران شکل دهد. استفاده از انرژی‌های خورشیدی برای مجتمع‌های مسکونی و تامین تجهیزات مناسب برای تولید برق از خورشید، می‌تواند کمک زیادی به بهبود وضعیت ناترازی برق در ایران کند. برای این منظور لازم است تجهیزات پنل‌های خورشیدی وارد کشور شوند و مقررات ملی ساختمان به گونه‌ای تغییر یابد که استفاده از انرژی‌های تجدید‌پذیر به عنوان یک ضرورت مطرح شود.
در این میان اما مساله استفاده از ماینرهای غیرمجاز هم به دفعات از سوی مسوولان به عنوان یکی از دلایل اصلی ناترازی برق عنوان شده است. اخیرا رییس‌جمهور از مقامات حقوقی دولت و دستگاه قضایی خواسته نظارت بیشتری برای مقابله با این تخلفات انجام شود. برخی آمارهای مستند حاکی از آن است که ماینرهای غیرمجاز بیش از ۲هزار مگاوات برق مصرف می‌کنند. میزان مصرفی که دو برابر کل برق تولیدی توسط نیروگاه اتمی بوشهر است. با توجه به افزایش سودآوری رمزارزها، تلاش برای استخراج رمز ارز در کشور افزایش یافته است. شخصا در اردبیل از نزدیک در جریان این مزارع غیرمجاز رمز ارز قرار داشتم. تنها در یکی از مناطق اردبیل حدود ۲هزار مزرعه استخراج رمزارز کشف کردیم. این رمزارزها برق مصرفی بالایی دارند، و حجم انبوهی از برق مرغوب کشور را می‌بلعند. اما باید دید چرا نظارت‌های مناسبی برای مقابله با این رفتارهای غیرقانونی انجام نمی‌گیرد؟ کشف مزارع رمزارز غیرمجاز در شهرها ساده است؛ با توجه به اینکه استفاده از ماینرها باعث بروز نوسان برق دیگر شهروندان می‌شود بلافاصله مورد شناسایی قرار می‌گیرد. اما مشکل اصلی در مناطق و کسب و کارهایی است که برق اختصاصی دارند. سوله‌های تولیدی و کارخانجات، بخش‌های کشاورزی، پادگان‌ها و... از جمله این مناطق هستند که شناسایی آنها به این سادگی‌ها امکان‌پذیر نیست. شخصا معتقدم بخش اصلی استفاده از برق مرتبط با بخش دوم است. صنایع، کارخانجات، پادگان‌ها و مزارع کشاورزی بدون اینکه پاسخگوی برق مصرفی خود باشند از این ماینرها استفاده می‌کنند. تنها در یک شهر کوچک مانند سرعین در استان اردبیل، هر هفته چندین و چند مزرعه بزرگ رمزارز و ماینر کشف می‌شود. در کنار مصرف ماینرهای غیرمجاز، هرگز آماری در خصوص مصرف ماینرهای مجاز در کشورمان وجود ندارد!»

وزارت صمت به عنوان مسوول اعطای مجوز استخراج رمزارز در کشور است، شفاف اعلام نمی‌کند چه میزان مجوز در این خصوص صادر کرده است. لازم است وزارت صمت به صورت شفاف مجوزهای صادر شده برای ماینرهای قانونی را نیز اعلام کند. معتقدم چنانچه در این زمینه شفافیت لازم صورت گیرد در کوتاه‌مدت و میان مدت می‌توان مشکل برق در کشور را حل کرد.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 پیرامون مذاکرات ایران و آمریکا
✍️ علینقی مشایخی
به نظر می‌رسد دو نیروی پیش‌برنده در دو سوی ایران و آمریکا دو طرف را به سمت مذاکره و توافق پیش می‌رانند. در سمت آمریکا، مساله اصلی مهار چین است.
آمریکا استمرار روند توسعه و رشد چین را برای خود تهدیدی می‌داند. چین برای ادامه رشد و توسعه خود به انرژی فسیلی احتیاج دارد؛ اگرچه با سرعت، انرژی تجدیدپذیر را توسعه می‌دهد.
یک منبع اصلی تامین انرژی چین منطقه خاورمیانه است. آمریکا علاقه‌مند است و انگیزه دارد که در منطقه خاورمیانه حضور داشته باشد تا در صورت لزوم عرضه انرژی به چین را کنترل کند. علاوه بر مقوله انرژی، در دهه گذشته حضور چین از نظر سرمایه‌گذاری و تسخیر بازارهای منطقه پیشرفت زیادی داشته است و می‌رود تا جای آمریکا را از نظر سرمایه‌گذاری و بازارهای کالا و خدمات در منطقه بگیرد. آمریکا از اینکه چین جایگزین آن در منطقه شود و همچنین از اینکه در استفاده از منابع انرژی منطقه حضور نداشته باشد، قطعا راضی نیست. حضور قوی آمریکا در خاورمیانه مستلزم ایجاد رابطه دوستانه با ایران است. جنگ و درگیری با ایران منطقه را به ناامنی می‌کشد و زمینه را برای حضور بیشتر چین فراهم می‌کند.

علاوه بر اهمیت منطقه خاورمیانه به لحاظ منابع انرژی و بازارهای آن، آن‌چنان‌که ترامپ بارها گفته است تجربه چند جنگ در خاورمیانه، جنگ‌های عراق، افغانستان، و سوریه، با وجود هزینه‌های سنگین برای آمریکا دستاوردی نداشته است. بنابراین ترامپ از جنگ پرهیز می‌کند و علاقه‌مند به مذاکره و سازش با ایران است.

در سمت ایران، متحدان منطقه‌ای جمهوری اسلامی شامل حزب‌الله، سوریه و حشدالشعبی به‌شدت تضعیف یا جمع شده‌اند. فقدان این متحدان ایران را از نظر بین‌المللی در موقعیت محدودتری نسبت به قبل قرار داده است. به علاوه شرایط اقتصادی در ایران بسیار بحرانی و شکننده است. خالص سرمایه‌گذاری ملی منفی شده است. بودجه عمرانی تقریبا صفر شده است. ذخایر صندوق‌های بازنشستگی ته کشیده است و هزینه حقوق تعداد روزافزون بازنشستگان، بار بودجه جاری دولت می‌شود. صادرات نفت به‌شدت محدود شده است. تولید نفت ظرفیت افزایش بیشتر از ۱.۵میلیون بشکه در روز را ندارد که حتی اگر آن افزایش هم اتفاق بیفتد و صادر شود، باز کفاف هزینه‌های جاری دولت را نمی‌د‌هد و کسری بودجه به هزار همت نزدیک خواهد بود که به تورم دامن می‌زند.

کمبود فرآورده‌های نفتی، گاز و برق رو به افزایش است. توان تولید نفت و گاز رو به کاهش است. افزایش تولید نفت و گاز مستلزم سرمایه‌گذاری‌های سنگین دلاری و تکنولوژی است که هیچ‌کدام در دسترس نیست. تولید برق کفاف تقاضا را نمی‌دهد و خاموشی‌ها به‌خصوص خاموشی در صنایع، تولید را کاهش داده و در صورت افزایش خاموشی‌ها تولید مختل می‌شود و ممکن است بسیاری از واحدهای تولیدی تعطیل شوند. ظرفیت پالایشگاه‌های کشور جوابگوی تقاضای روزافزون سوخت‌های فسیلی نیست. بحران آب رو به تشدید است و ضرورت سرمایه‌گذاری در شیرین‌سازی و انتقال آب فزاینده است. زیرساخت‌های کشور اعم از راه، راه‌آهن، بنادر و فرودگاه‌ها و شبکه‌های آب و برق فرسوده شده‌اند و به نوسازی و توسعه نیاز دارند. تحریم‌ها، دستیابی تولیدکنندگان موجود به بازارهای جهانی و تبادل پول و تکنولوژی با خارج را مشکل ساخته است.

این شرایط سبب می‌شود سرمایه‌گذاران داخلی تمایلی به سرمایه‌گذاری نداشته باشند و حتی خروج سرمایه از کشوری که به‌شدت به سرمایه‌گذاری احتیاج دارد، افزایش می‌یابد. طبعا سرمایه‌گذاری خارجی هم با شرایط موجود و وجود تحریم‌ها به ایران وارد نمی‌شوند؛ همان‌طور که در چند سال گذشته نشده‌اند.

در مجموع این شرایط، فقر را در جامعه گسترش داده است و در صورت ادامه در آینده نیز بیشتر گسترش می‌دهد. گسترش بیشتر فقر همزمان با وجود اندک افرادی که از وجود تحریم‌ها ثروت‌اندوزی می‌کنند، تنش‌های اجتماعی را به وضع خطرناکی می‌رساند. در نتیجه می‌توان گفت مجموع شرایط گفته‌شده ایران را در شرایط بسیار سختی قرار داده و نیرویی به‌وجود آورده است که حاکمیت را به طرف مذاکره و توافق حرکت می‌دهد.

وقتی دو نیروی پیش‌برنده در دو سوی ایران و آمریکا طرفین را به سمت توافق حرکت دهد، احتمال توافق زیاد می‌شود. البته آمریکا توافقی خواهد خواست که امکان سرمایه‌گذاری شرکت‌های آمریکایی در بخش‌های سودآور ایران را فراهم سازد. در واقع یکی از دلایل متوقف شدن برجام آن بود که اگرچه شرکت‌های اروپایی و چینی زیادی بعد از توافق برجام برای سرمایه‌گذاری به ایران آمدند، ولی چون ایران مانع سرمایه‌گذاری شرکت‌های آمریکایی شد، آمریکا از توافق‌نامه خارج و با اهرم تحریم بقیه را هم از ورود به ایران یا حتی معامله با ایران منع کرد.

ولی از آنجا که ایران برای خروج از شرایط موجود به‌شدت به سرمایه‌گذاری در زمینه‌های مختلف نظیر نفت و گاز، پتروشیمی، پالایشگاه، فرودگاه، شبکه ریلی داخلی و ترانزیت، فرودگاه، بنادر، آب، صنایع معدنی و فلزی، ساختمان، بانک و بیمه، و خودروسازی احتیاج دارد، باید از تمایل شرکت‌های آمریکایی و غیرآمریکایی برای سرمایه‌گذاری و بهره‌برداری از پتانسیل‌های معدنی و جغرافیایی ایران با مشارکت منطقی استقبال کند.

البته نیروهایی هستند که علاقه‌مندند مانع توافق ایران و آمریکا شوند. نخستین و مهم‌ترین نیروی مخالف، اسرائیل و لابی‌های اسرائیل به همراه تندروها و جنگ‌طلبان داخل آمریکا هستند. آنها در تلاش خواهند بود که به طرق مختلف از درگیری نظامی ایران با اسرائیل، یا خرابکاری در ایران و تحریک ایران برای پاسخ‌گویی تا تحت تاثیر قرار دادن مستقیم مذاکره‌کنندگان آمریکایی تا شایعه‌پراکنی و پخش خبرهای دروغ مانع‌تراشی کنند. در داخل ایران نیز تندروها و افرادی که از شرایط تحریم بهره می‌برند، علاقه‌مند نیستند مذاکرات به نتیجه برسد. مجموع نیروهای مخالف مذاکرات در خارج و داخل ممکن است مانع توافق شوند؛ اگرچه احتمال موفقیت آنها احتمالا بیش از ۳۰درصد نباشد.

ولی اگر توافق حاصل شود، ایران باید از نظر نهادی شامل ساختار دولت، توان کارشناسی و مدیریتی در بدنه دولت، قوانین و مقررات اداری و قوه‌قضائیه آمادگی تعامل با دنیا و سرمایه‌گذاران علاقه‌مند به سرمایه‌گذاری در ایران را داشته باشد. بنابراین به‌موازات پیشرفت مذاکرات و کسب احتمالی نتایج، باید برای ایجاد ظرفیت جذب سرمایه‌گذاران و روان‌سازی سرمایه‌گذاری طرح‌ریزی و برنامه‌ریزی کرد.


🔻روزنامه کیهان
📍 سفر متوهّمانه با تله تشدید تنش!
✍️ دکتر محمدحسین محترم
۱- ترامپ ادعا کرده بود خبر مهم و مثبتی دارم که در آستانه سفر به عربستان آن را می‌گویم. این یعنی خبر مربوط به منطقه غرب آسیا خواهد بود که در آستانه سفر به این منطقه می‌خواست اعلام کند. وی از یک‌طرف در مصاحبه با مجله تایم ادعا داشت که «اول آماده دیدار با رئیس‌جمهور یا رهبر ایران هستم، و دوم فکر کنم عربستان سعودی به‌زودی به توافقات ابراهیم می‌پیوندد». از طرف دیگر ابتدا در مصاحبه با NBC ادعا کرد، «تنها راه‌حل، برچیدن کامل برنامه هسته‌ای ایران است»، و دو روز بعد در تناقض با این ادعایش گفت «هنوز در‌باره غنی‌سازی توسط ایران تصمیمی نگرفته‌ام». ونس معاون او هم همزمان اعلام کرد «برجام به ایران اجازه می‌داد که به سوی سلاح هسته‌ای برود‌، اما ایران اکنون سلاح هسته‌ای ندارد»! تحلیل این چند خبر و خبرهای پیرامون این است که - فقط تحلیل است که در ذهن ترامپ و آمریکایی‌ها چه می‌گذرد و اینکه مسئولان کشور هوشیارانه چه موضعی داشته باشند بحث دیگری است - احتمالا این بود که ادعای مهم بودن خبر، پرونده‌های مهم و درهم تنیده غرب آسیا یعنی معامله قرن و فلسطین و آتش‌بس غزه و مقاومت یمن و لبنان و توافق با ایران را دربر گیرد. هرچند رسانه‌های آمریکایی مدعی اعتبار و وثاقت خبری، نتوانستند یک برآورد مشترک از این «خبر مهم و بزرگ» بدهند، اما یک سؤال مهم‌تر وجود دارد که اگر ترامپ این همه دستاورد مهم بالقوه در چنته دارد، پس دیگر مشکلش چیست؟. لذا این پیش‌فرض خیلی جلب توجه می‌کند که ترامپ خودشیفته اولا در ذهن کوچک خود پرونده‌های مهم پیچیده منطقه را ساده می‌انگارد و تصور می‌کند با یک تصمیم خارق‌العادهِ منفعت‌طلبانه و معامله تجارت‌گونهِ پشت پرده، به طور استثنایی حل می‌شوند. ثانیا به‌شدت تمایل دارد تحولات را نادر و استثنائی جلوه دهد تا بتواند آنها را به نام خود ثبت و اعلام و دستاوردسازی، و روی آنها پروپاگاندای رسانه‌ای کند. ثالثا مواضع او به‌شدت غیرمتعارف و متناقض است که در اکثر موارد مجبور به عقب‌نشینی از آنها نیز می‌شود. حال اکنون ترامپ به منطقه آمد اما هنوز از آن خبر مهمش که بتواند منطقه را تحت تاثیر قرار دهد، خبری نشده است و همه گمانه‌زنی‌ها نکته‌ها دارد و نکته مهمش این است که این سفر جز یک هیاهوی فریبکارانه برای دوشیدن برخی کشورهای منطقه و یک عکس یادگاری برای سران عربی جهت خرید امنیت هیچ دستاوردی برای منطقه نخواهد داشت. تا جایی که وزیر سرمایه‌گذاری عربستان مبلغی که ترامپ دوشیده تا
۶۰۰ میلیارد دلار افزایش داده است! یکی از گمانه‌زنی‌ها مطرح این بود که با توجه به گسل‌های ژئوپلیتیک منطقه که در سکوت سران کشورهای اسلامی به ضرر ملت‌های اسلامی و مردم فلسطین عمل می‌کنند، تلاش داشتند اولا با اعلام توقف حملات به یمن - که به نظر می‌رسد تاکتیکی و موقت باشد - ایران را به یک توافق اولیه در رسیدن به یک چارچوب در مذاکرات هسته‌ای ترغیب و سپس از رئیس‌جمهور ایران به عنوان ویژه برای شرکت در نشست ریاض با حضور ترامپ دعوت کنند و شاید سفر وزیر دفاع عربستان به تهران نیز بی‌ربط با این موضوع نبوده باشد. به‌خصوص که سفر وزیر خارجه به عربستان و قطر قبل از سفر ترامپ و انتقال پیام صریح ایران بسیار حائز اهمیت است. در گام بعد حضور مقامات ایران در نشست ریاض را شرط و پیش‌درآمد توافق نهائی با تهران، و توافق با تهران را شرط و پیش‌درآمد آتش‌بس در غزه قرار دهند. هدف از این سناریو هم اولا اعلام طرح معامله قرن یا همان عادی‌سازی روابط در نشست ریاض با فریبکاری به رسمیت شناختن کشور فلسطینی توسط آمریکا و یا اعطای انرژی هسته‌ای به عربستان است. ثانیا ترامپ پروپاگاندا کند که توانستم تابوی ۴۵ ساله را بشکنم و با رئیس‌جمهور ایران در یک نشست منطقه‌ای شرکت کنم و با حضور من ایران دیگر سلاح هسته‌ای ندارد! ثالثا بعد از نشست ریاض مقاومت یمن را منزوی نماید. رابعا در نهایت به دنیا القا کند این من هستم که می‌توانم مسائل جهان را حل و فصل و رهبری کنم! این آن ذهنیتی بود که ترامپ به امید آن به منطقه سفر کرد. البته خیلی واضح بود که مثل سفر قبلی‌اش در دوره اول ریاست جمهوری‌اش بدون دستاوردی جز دوشیدن سعودی‌ها، منطقه را ترک خواهد کرد. چرا که اولا مسائل و مشکلات غرب آسیا پیچیده‌تر و ریشه‌دارتر از آن چیزی است که بدون در نظر گرفتن مؤلفه‌ها و بازیگران اصلی آنها، با معجزه ترامپ
حل و فصل شوند. ثانیا بازیگران اصلی منطقه هوشیارتر از آن چیزی هستند که ترامپ تصور می‌کند. تصور ترامپ این است که همان‌گونه که دیگر کشورها از تهدیدات او می‌ترسند، ایران و جبهه مقاومت هم می‌ترسند و تصورش از ایران و مقامات ایرانی و جبهه مقاومت، اوکراین و زلنسکی است! اما این نترسیدن ملت ایران و ملت‌های یمن و فلسطین و لبنان و جبهه مقاومت معادله ژئوپلیتیک منطقه را برای ترامپ سخت کرده است. به همین دلیل به نظر می‌رسد اعلام خبر توافق تجاری با انگلیس و چین که البته با اما و اگرهایی و موفقیت‌آمیز بودن آنها زیر سؤال است، با هدف سرپوش گذاشتن بر شکست‌های احتمالی ترامپ در پرونده‌های منطقه غرب آسیا باشد. ثالثا ملت‌های مسلمان اجازه نخواهند داد «با شایعه‌های گوناگون و پیش آوردن مسائل و حرف‌های جدید بی‌ربط و بی‌معنی ذهن‌ها از مسئله فلسطین منصرف شود و در مقابل جنایت رژیم صهیونیستی و حامیان او به‌خصوص آمریکا خواهند ایستاد».
ترامپ در دور اول هم در برخورد با کره شمالی ادعا کرد موازنه قدرت و رقابت و ژئوپلیتیک را در شرق آسیا تغییر خواهم داد و با کره شمالی توافقی محکم امضا می‌کنم، اما علی‌رغم دو بار دیدار با رهبر این کشور و پروپاگاندا روی آن، هیچ اتفاقی نیفتاد و برعکس منطقه شرق آسیا امنیتی‌تر و بحرانی شد.
حال آنچه حائز اهمیت است و باید با دقت به آنها پرداخته شود یکی ادعای آتش‌بس یمن و دیگری آتش‌بس در غزه که هر دوی آنها موقتی و فریبکاری برای اهداف خبیثانه دیگری است که حداقل آن سفر امن ترامپ به منطقه و آزادی امن گروگان آمریکایی در غزه بود.
۲- ترامپ ابتدای روی کارآمدن با تعبیر سخیفی ادعا کرد که یمنی‌ها عددی نیستند که بخواهم آنها را جدی بگیرم! اما هم مجبور شد وارد جنگ مستقیم با آنها شود و هم بعد از بمباران‌های بی‌نتیجه با هزینه بیش از یک میلیارد دلار مجبور شد پس از هدف قرار گرفتن ناوهایش در دریای سرخ و سرنگونی جنگنده F۱۸ و پهپادهای میلیون دلاری‌اش، و شلیک و عبور موفقیت‌آمیز موشک یمن از سامانه‌های پدافند هوائی تاد آمریکا و چهار لایه دفاعی رژیم صهیونیستی و اصابت به قلب فرودگاه بن‌گوریون و همچنین پس از رسیدن موشک‌های یمنی به بندر حیفا، حقیرانه دست از تجاوزات خود به یمن بردارد و شکست خود را با اذعان به اینکه «می‌‌توان گفت یمنی‌ها در مقابل حملات سنگین ما شجاعت زیادی داشتند»، نمایان و با ادعای «تفاهم کلامی با یمنی‌ها» آن را تحت‌الشعاع قرار دهد. البته یک گمانه دیگر در خصوص موقتی بودن تفاهم با یمنی‌ها ترس از هدف قرار گرفتن خود ترامپ در سفر به منطقه بوده که خود ترامپ نیز تلویحا به آن اذعان کرده که «اگر کسی به رئیس‌جمهور آمریکا آسیب بزند، صدمه خواهد دید»! لذا باید مترصد تکرار تجربه فریبکاری در آتش‌بس در لبنان و غزه بود. نکته مهم این است که یمنی‌ها با چند موشک ناوهای هواپیمابر آمریکا را دچار خسارت و مجبور به فرار از دریای سرخ و باب‌المندب و خلیج عدن و ترامپ را مجبور به تسلیم، و همچنین با یک موشک تمام خطوط هوائی اسرائیل را مختل و صهیونیست‌ها را تهدید به محاصره هوائی کردند، اما آمریکا با ده‌ها جنگنده و صدها بمب در۵۰ روز بمباران، و اسرائیل با
۳۰ جنگنده و ۴۲ بمب در یک حمله نتوانستند ملت یمن را وادار به تسلیم کنند. این رخدادها پیام‌های مهمی در میانه تحولات نظامی منطقه داشت و نشان می‌دهد که یک تغییر معادله در منطقه به دلیل عدم شناخت آمریکایی‌ها از زمین درگیری با یمنی‌ها و عدم هیچ اشراف اطلاعاتی آنها صورت گرفته است.
۳- ترامپ قبل از به‌دست گرفتن قدرت بعد از انتخابات خیلی فشار آورد که توافق آتش‌بس در غزه اجرائی شود و ژست این را بگیرد که این من هستم که آتش‌بس را برقرار کردم‌، اما نتوانست و با روی کار آمدن او مذاکرات آتش‌بس و تبادل اسرا به بن‌بست رسید. نتانیاهو هم چند روز قبل بعد از آن همه جنایات بی‌سابقه و ادعای نابود کردن حماس در آستانه سفر ترامپ به منطقه با تاکید بر اینکه «اگر حماس را نابود نکنیم هفت اکتبر دوباره تکرار می‌شود»، در هفت جمله، هفت بار اذعان کرد حماس زنده است و همچنان به مقاومت ادامه می‌دهد و از نابودی حماس ناتوان است. حال که در ۱۶ ماه و در اوج شقاوت و جنایت نتوانستند حماس را نابود کنند، چگونه ترامپ می‌خواهد با یک تهدید و ژست رهبری جهان آن‌گونه که رویترز و منابع خبری عربی خبر داده‌اند با تشکیل «یک دولت موقت آمریکایی در غزه» و اعلام به ‌رسمیت‌ شناختن کشور مستقل فلسطینی بدون حضور حماس و علی‌رغم تمام حمایت‌هایش از کشتار مردم فلسطین‌، مسئله فلسطین را حل و فصل کند!
البته پشت این همه هیاهو، فریب مذاکره آتش‌بس موقت برای آزادی الکساند عیدان اسیر آمریکایی در غزه و آزادی ۱۳ اسیر صهیونیست بود. نکته خنده‌دار این فریبکاری این است که از یک‌طرف ادعا شد مذاکرات آتش‌بس در غزه بدون اطلاع اسرائیل عامل اصلی جنایات در غزه بود و از طرف دیگر اذعان شد از نتانیاهو خواسته شد آتش‌بس موقت اعمال کند تا خروج امن اسکندر از نوار غزه ممکن شود! لذا امید به برقراری آتش‌بس، بازگشایی گذرگاه‌ها و ارسال کمک‌های بشردوستانه به مردم غزه و تلاش جدی برای دستیابی به توافق نهائی جهت توقف جنگ سرابی بیش در اجلاس ریاض نخواهد بود. از نکات مشکوک بیانیه‌های صادر شده در این خصوص این است که ادعای شده برای ایجاد آرامش و تضمین ثبات طولانی‌مدت همراه با بازسازی غزه آمادگی داریم «نوار غزه توسط نهادی حرفه‌ای و مستقل» اداره شود!؟ در حالی‌که نتانیاهو پس از ورود ترامپ به منطقه صریحا اذعان کرد هیچ تضمینی برای آرامش و ثبات و بازسازی غزه وجود نداد و «آتش‌بس موقت امکان‌پذیر است اما هیچ دلیلی وجود ندارد که ما جنگ را متوقف کنیم»! همان‌گونه که با حمایت آمریکا به هیچ توافقی برای آتش‌بس پایبند نبوده است.
۴- در آستانه سفر ترامپ به منطقه همه فضاسازی‌های هماهنگ ترامپ و نتانیاهو و رسانه‌های غربی - عبری برای اینکه القا کنند ورق برگشته و آمریکا، اسرائیل را تنها گذاشته و ترامپ با مذاکره با ایران و توقف حملات به یمن و مذاکره برای آتش‌بس در غزه نتانیاهو را شوکه کرده است‌، همه برای این بود که سران کشورهای عربی - اسلامی را فریب دهند تا ترامپ را حامی آنها القا کنند و در اجلاس ریاض تا می‌توانند سعودی‌ها و عرب‌ها هم در حوزه اقتصادی و هم در حوزه سیاسی- امنیتی بدوشند و طرح‌های فریبکارانه خود برای تامین امنیت اسرائیل را پیش ببرند! لذا این جمله نتانیاهو یک واقعیت است که «ترامپ نعمتی برای اسرائیل است»!


🔻روزنامه ابتکار
📍 از ریاض تا بروکسل؛ آثار همگرایانه توافق ایران و آمریکا
✍️ سعید پای‌بند
مذاکرات ایران و آمریکا از زمان انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ تاکنون با فراز و نشیب‌های زیادی همراه بوده است. از مهم‌ترین دوره‌های مذاکرات این دو کشور شامل توافق هسته‌ای برجام در سال ۲۰۱۵ و تحولات بعد از آن است. پس از خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸ تحت دولت ترامپ و سیاست فشار حداکثری، روابط ایران و آمریکا وارد مرحله جدیدی از تنش‌ها و درگیری‌ها شد.
در حال حاضر مذاکرات ایران و آمریکا (مسقط عمان) بیشتر بر سر موضوعات هسته‌ای ، تحریم‌ها و مسائل منطقه‌ای است و نکته اصلی در اینجا مشخص می‌شود، هم ایران و هم آمریکا در شرایط کنونی به نوعی به این نتیجه رسیده‌اند که یک توافق جامع می‌تواند منافع بلند مدتی برای هر دو طرف به همراه داشته باشد، به ویژه در زمینه‌های اقتصادی و امنیتی، نکته حائز اهمیت این است که شرایط خاص منطقه و نقش ممتاز ایران در این موقعیت استراتژیکی باعث شده دولت‌های مختلف آمریکا، ایران را به سمت ایجاد راه حل‌های دیپلماتیک از طریق گفت و گو های سیاسی دعوت نمایند. مذاکراتی که در این دور در کشور عمان تاکنون با حسن نیت و در چندین دور گفتگو و تعاملات پیشرفته نشان دهنده این است که دو طرف می‌توانند به راه حلی میان مدت و مثبت دست یابند، به شرطی که تعهدات و تضمین‌ها در این توافق به صورت عملی محقق شوند.
یک مبحث مهم این است که در مذاکرات بین‌المللی همیشه فاکتورهای متعددی چون موضع‌گیری‌های داخلی، فشارهای سیاسی و اقتصادی به ویژه تغییرات مداوم در سیاست‌های جهانی و منطقه‌ای تاثیرگذارند. در صورت توافق احتمالی آثار متفاوتی بر کشورهای منطقه و قدرت‌های جهانی دارد. این توافق بر سیاست‌های منطقه‌ای و تاثیرات کشورهای همسایه من جمله عربستان به عنوان یکی از بازیگران اصلی در منطقه نمونه بارزی است. برای هر دو طرف ایرانی و آمریکایی اهمیت زیادی دارد در واقع ایران و عربستان همیشه در رقابت و گاهی در تضاد با یکدیگر در مسائل مختلف منطقه‌ای بوده‌اند، تغییرات در روابط ایران و عربستان و تلاش برای کاهش تنش‌ها از جمله سفر وزیر دفاع عربستان به تهران و ملاقات با مقام‌های بلندپایه ایران نشان دهنده این است که دو کشور می‌خواهند به طور فعال‌تر در سیاست‌های منطقه‌ای خود تغییراتی ایجاد کنند، این تغییرات نه تنها برای کشورهای منطقه بلکه برای قدرت‌های جهانی مانند آمریکا، چین، روسیه و حتی کشورهای اروپایی هم مهم است. در این راستا با توجه به روند مثبت مذاکرات در مسقط عمان بین ایران و آمریکا، فضای معادلات امنیتی و اقتصادی برای قدرت‌های جهان بسیار مهم است و به نوعی در تلاش هستند تا نقش خود را در این تحولات منطقه‌ای پررنگ کنند.
دولت ترامپ در دوره نخست فشار زیادی به ایران وارد کرد و سیاست فشار حداکثری و خروج از برجام را دنبال کرد، اما این رویکرد خصمانه سبب افزایش تنش‌ها و عدم اطمینان در منطقه شد.
اینکه کشورهای اروپایی ، چین و روسیه نیز در مذاکرات نقش فعالی دارند یک واقعیت فوق العاده مهم است، چون برای این کشورها حفظ ثبات در منطقه و جلوگیری از گسترش تنش‌های بیشتر از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. آنها در پی حل بحران‌ها و کاهش خطرات امنیتی و اقتصادی هستند، که می‌توانند به کل بازارهای جهانی و به ویژه منابع انرژی در منطقه آسیب وارد کنند. در نتیجه توافق احتمالی ایران و آمریکا می‌تواند تاثیرات عمیقی در روابط منطقه‌ای و جهانی داشته باشد و کشورهای منطقه‌ای به ویژه عربستان به طور طبیعی پیگیر روند این مذاکرات خواهند بود. از دیگر آثار توافق احتمالی می‌توان به جایگاه خاص جغرافیایی ایران من جمله منابع عظیم انرژی و نقشش به عنوان یک بازیگر مهم در مسائل امنیتی منطقه‌ای همیشه در کانون توجه استراتژیک جهانی قرار داشته است. این موقعیت خاص باعث می‌شود که ایران در هر تحول دیپلماتیک یا توافقی، نقش بسیار تاثیرگذاری ایفا کند به ویژه در زمینه نفت و گاز که از اهمیت فوق العاده خاصی برخوردار است.
تحولات جدید در سیاست‌های ایران و تغییرات روابط با همسایگان به ویژه عربستان می‌تواند شرایط جدیدی برای ثبات منطقه به ارمغان بیاورد، اگر ایران و آمریکا به توافق مهمی برسند، این حرکت تاثیرگذار و تعیین کننده به نفع ثبات در منطقه خاورمیانه منجر خواهد شد، کاهش تنش‌ها می‌تواند به امنیت انرژی و ترانزیت نفت و گاز در منطقه کمک کند و به تبع آن کشورهای تولید کننده و مصرف کننده انرژی نیز از این تحولات بهره‌مند خواهند شد.
درست است که ایران به عنوان یک هاب مهم انرژی نقش حیاتی در بازارهای جهانی انرژی ایفا می‌کند، به همین دلیل کشورهای مختلف از جمله چین و روسیه حتی اتحادیه اروپا علاقمند به ثبات و امنیت در این منطقه هستند. برقراری امنیت در مسیرهای حمل و نقل انرژی و کاهش تهدیدات امنیتی در این مسیرها می‌تواند به کاهش هزینه‌های جهانی انرژی کمک کند، و برای کشورهای مصرف کننده انرژی از اهمیت ویژه برخوردار باشد. در شرایطی که ایران و آمریکا به یک توافق معنادار دست پیدا کنند این امر نه تنها می‌تواند به منافع اقتصادی ایران کمک کند بلکه می‌تواند به کاهش تنش‌ها در خاورمیانه و افزایش همکاری‌های منطقه‌ای بیانجامد.
تحولات و رویکردهای دولت ترامپ نقش مهمی در جهت‌گیری‌های فعلی و آینده ایران و عربستان دارد اگر سیاست‌های دولت ترامپ به ویژه در قبال ایران راهبردی و دوراندیشانه باشد، زمینه‌ساز همکاری‌های بیشتر میان ایران و عربستان خواهد شد، ایران به دنبال حفظ امنیت ملی و منافع اقتصادی خود است و به ویژه در زمینه کاهش تحریم‌ها و احیای روابط تجاری با کشورهای غربی می‌تواند به طور همزمان به دنبال تثبیت و بهبود روابط با همسایگان خود باشد، جایگاه آمریکا در تحریم ها نفوذ اقتصادی و امنیتی آن در سطح جهانی به ویژه در منطقه خاورمیانه نقش بی بدیل و تعیین کننده ا ی دارد اگر توافق میان ایران و آمریکا شکل بگیرد، این توافق نه تنها بر ایران، بلکه بر بسیاری از کشورهای منطقه تاثیر خواهد گذاشت، کشورهایی مانند ترکیه و قطر که به طور مستقیم یا غیر مستقیم تحت تاثیر سیاست‌های آمریکا و تحریم‌های بین‌المللی قرار دارند. بدون شک برای پیوستن به این روند و بهره‌برداری از فرصت‌های اقتصادی و امنیتی آن، لحظه شماری می‌کنند. قطر که به ویژه در زمینه انرژی و سیاست‌های منطقه‌ای فعال است قطعاً به یک توافق میان ایران و آمریکا به چشم فرصتی برای تقویت روابط اقتصادی و افزایش نفوذ سیاسی خود در منطقه نگاه ویژه‌ای دارد.
نگاه روسیه و چین به مذاکرات ایران و آمریکا بیشتر مبتنی بر منافع استراتژیک و تاکتیکی خودشان است، در این میان هر کدام از این کشورها به دنبال دستیابی به اهداف خاص خود هستند.
روس ها در سیاست‌های منطقه‌ای و بین‌المللی به شدت به حفظ تعادل قدرت و منافع خود در نقاط حساس استراتژیک اهمیت خاصی می‌دهند. در عین حال روسیه نگران هر نوع توافقی است که ممکن است نفوذ آنها را در منطقه کاهش دهد. بنابراین آنها همیشه به دنبال حفظ موقعیت خود در فرایندهای دیپلماتیک هستند. در حالی که در ظاهر تمایل به همکاری با ایران دارند، به عبارت دیگر روسیه همزمان در پی حفظ روابط خود با ایران است اما در عین حال نسبت به هر توافقی که منافع آنها را تهدید کند حساس است.
چین در درجه اول به دنبال تامین منافع اقتصادی خود است و یکی از بزرگ‌ترین شرکای تجاری ایران است و از توافق میان ایران و آمریکا می‌تواند به عنوان یک فرصت برای گسترش روابط تجاری و اقتصادی خود بهره‌برداری کند. توافقی که بتواند روابط ایران و آمریکا را بهبود ببخشد. می‌تواند برای چین فرصت‌های بیشتری در زمینه های تجاری، سرمایه‌گذاری و پروژه‌های اقتصادی ایجاد کند. چین به دنبال پروژه‌های بزرگ زیرساختی در منطقه است در این زمینه اگر توافقی بین ایران و آمریکا به نتیجه برسد این موضوع می‌تواند به طور غیر مستقیم منافع چین و روسیه را تامین کند ولی هر دو کشور به ویژه در حوزه امنیتی و ژئوپلتیکی ممکن است نگران کاهش نفوذ خود در منطقه باشند.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 رانت‌خواران تعطیلی ندارند
✍️ محمدصادق جنان‌صفت
درحالی‌که میلیون‌ها شهروند ایرانی دلهره تامین هزینه‌های روزمره زندگی را دارند و از بی‌ثباتی رنج می‌برند و هرروز گوش خود را به رسانه‌های شنیداری و چشم خود را به رسانه‌های نوشتاری سپرده‌اند که خبر خوشی از مذاکرات نفس‌گیر ایران و آمریکا بشنوند و ببینند رانت‌خواران ایرانی همچنان سرگرم تاراج دارایی آنها هستند. رانت‌خواران هرگز دقیقه‌ای را از دست نمی‌دهند و در هر سوراخی که می‌شود از آن رانت خورد فرو می‌روند تا بر میزان دارایی خود بیفزایند و از غفلت بزرگ بهره‌برداری کنند. این اتفاق در راهروهای تاریک و باریک و دور از چشم شهروندان و البته با آگاهی تام و تمام مدیران و اداره‌کنندگان نهاد دولت و دیگر نهاده‌ها رخ می‌دهد. نکته تلخ ماجرا اینجاست که مدیران ارشد کشور در برابر کارشناسان و علاقه‌مندان به اقتصاد سیاسی آدرس‌ها را می‌دهند و راه‌ها را نیز نشان می‌دهند که دیگرانی نیز به این صف‌ها بپیوندند.

یکی از گرفتاری‌های بزرگ شهروندان ایرانی بیرون کشیدن سرمایه از ایران و بردن آن به دیگر کشورها از سوی رانت‌خواران است. این اتفاق تلخ البته هرگز از چشم مدیران و کارشناسان دور نمانده است. سیدحمید پورمحمدی، رییس سازمان برنامه و بودجه و یکی از آگاه‌ترین مدیران به درزها و شکاف‌هایی که سرمایه‌ها از آن جاها نشت کرده و به بیرون از ایران برده می‌شود در نشست تخصصی که برای بهتر شدن سیاستگذاری اقتصادی برگزار شده بود با صراحت اعلام کرد: روند خروج سرمایه از کشور شتاب گرفته است. یک اقتصاددان ایرانی نیز گفته است سالانه ۲۰ میلیارد دلار سرمایه از کشور خارج می‌شود. این پدیده تنها به دلیل این است که نرخ ارز چندگانه در کشور وجود دارد.

یک راه دیگر رانت‌خواری در ابعاد بزرگ که از زبان رییس بانک مرکزی بیان شد میزان وام‌هایی است که بدهکاران بزرگ بانکی به ملت بدهکارند و پول آنها را گرفته و به بانک‌ها برنمی‌گردانند. رقمی معادل ۶۶۵هزار ‌میلیارد تومان از سپرده‌های ایرانیان در اختیار بدهکاران رانت‌خوار است. این اتفاق نیز به‌دلیل نرخ‌های پایین بهره بانکی و نیز نرخ تورم رخ داده است. به این عدد می‌توان بی‌ارزی را نیز اضافه کرد که سال‌هاست صندوق توسعه ملی می‌خواهد آنها را پس بگیرد اما نمی‌تواند.

رانت‌خواری خاموش و پنهان دیگر چیزی است که وزیر کار در جلسه علنی مجلس بر زبان آورد و از نفوذ مهرهای بی‌صلاحیت به مدیریت شرکت‌های بزرگ وابسته به سازمان تامین اجتماعی خبر داد و گفت این افراد میلیاردها تومان هزینه می‌کنند که کسی آنها را از میز مدیریت دور نکند.

رانت‌خواران تعطیلی ندارند و به هر بهانه کشور را غارت می‌کنند و کسی هم انگار نمی‌خواهد یا نمی‌تواند جلوی آنها را بگیرد.


🔻روزنامه اعتماد
📍 درباره حکم تتلو
✍️ عباس عبدی
حکم بدوی اعدام تتلو صادر شد. البته نظر اقلیت دادگاه مخالف این حکم است. همین نظر که نوعی شبهه در حکم صادره محسوب می‌شود می‌تواند مستند مانع از اجرای حدود باشد. البته استدلال آن قوی و مطابق فتوای مشهور نیز هست. با این حال این یادداشت در مقام بحث و نقد حقوقی نیست که برعهده حقوقدانان است. از این نکته که بگذریم، نقد حکم صادره می‌تواند تعبیر به دفاع از او شود. متأسفانه این فرهنگ در ایران رایج است و نقد را به صورت مستقل و منتزع از شخص نمی‌فهمند. بعید می‌دانم که در میان امثال ما کسی باشد که اندک تعلق خاطری به این افراد داشته باشد. اگر از رفتار آنان متنفر نباشند، قطعا تعلق خاطری نخواهند داشت، به ویژه استفاده از ادبیات رکیک او که کاربرد رایج آن در فضای عمومی موجب تاسف است. پس آنچه به آن می‌پردازم از چند زاویه متفاوت از نقد حقوقی است. اگر خوب نگاه کنیم، او پیش از خروج از ایران نیز همین فرهنگ و ادبیات را داشت. البته با این تفاوت که فضای عمومی ایران اجازه ابراز آنها را نمی‌داد، ولی به احتمال قوی در فضای خصوصی و غیر عمومی این رفتار و‌گفتار را داشته است. با این حساب می‌توان گفت که نظام سیاسی درکی عینی و واقعی از او داشته است. اگر این فرض را بپذیریم، که فرض معقولی است؛ در این صورت، هم‌سخن شدن با تتلو در دوره انتخابات ریاست‌جمهوری و نامزدی آقای رییسی نمی‌تواند بدون علم و آگاهی نسبت به این واقعیت باشد. به ویژه که در فرهنگ ما یا حداقل در ذهن نیروهای مذهبی، این حجم از تتو کردن بازتابی است از فرهنگ خاص آنان. در این صورت چگونه می‌شود که فردی مثل آقای رییسی و کمپین انتخاباتی او حاضر به این هم‌نشینی و هم‌صحبتی شوند، تا بلکه قدری رأی بیاورند؟ خب! حالا این کار را کردید، پس چرا حکم اعدام علیه او صادر می‌شود یا به او جایزه هم می‌دهید و مراسم بزرگداشت برایش برگزار می‌کنید؟ این پرسش بر این مبنا است که وی از آن زمان تاکنون تغییر رویکردی جدی نداشته است. نکته دیگر درباره اثرات صدور حکم اعدام است. خیلی ساده می‌توان ثابت کرد که صدور حکم اعدام، نقش بازدارندگی مهمی ندارد، در عوض هزینه‌های سنگین روانی و اقتصادی برای فرد و جامعه دارد. اتفاقا ساختار سیاسی هم این را می‌داند به همین علت آمار رسمی اعدامی‌ها را اعلام نمی‌کنند و از آن مهم‌تر جز در برخی از موارد قصاص، خبررسانی جدی از اعدام‌ها انجام نمی‌شود. این نشانگر برداشت منفی عمومی از حکم مذکور است. البته آخرین خبری که منتشر شده حکایت از آن دارد که رییس محترم قوه قضاییه بر اساس ماده ۴۷۷ ق.آ.ک. تقاضای وکیل را برای اعاده دادرسی پذیرفته و با نقض حکم صادره آن را برای رسیدگی به شعبه‌ای از دیوان عالی ارسال نموده و مطابق انتظار بعید است که در این مرحله دو باره حکم اعدام قبلی صادر شود، زیرا نظر اقلیت در حکم بدوی قوی و قابل توجه است. نکته سوم که خیلی هم مهم است، چگونگی آوردن یا آمدن متهم از ترکیه به تهران است. یک فعال رسانه‌ای نوشته است که: «با توجه به ادعای تهیه‌کننده کارهای تتلو، قرار بوده مشکل این خواننده جوان با وساطت مقامات ارشد حل شود اما بعد‌از‌سقوط بالگرد رییس‌جمهور ورق برگشته است! » ما نمی‌دانیم در این مورد خاص چه وعده‌های مشخصی داده شده و حتی نمی‌دانیم چه ربطی میان سقوط بالگرد و منتفی شدن حل مساله تتلو وجود دارد، ولی این را می‌توان حدس زد که به احتمال فراوان قول و قرارهایی رسمی یا غیر رسمی در این میان بوده است که ایرادی هم ندارد. این قاعده در اغلب کشورها مرسوم است.

هنگام بازجویی روی توافق تأکید دارند، برای بازداشت متهمان فراری یا خارج از حوزه صلاحیت، این توافق‌ها را انجام می‌دهند.

به لحاظ شرعی هم مصداق امان دادن می‌شود و باید به قول و قرار وفادار بود. حتی در جنگ‌های صدر اسلام هنگامی که یک مسلمان به یکی از سپاه دشمن امان می‌داد، آن را رعایت می‌کردند، منطق این رفتار نیز وفای به عهد است و نمی‌توان گفت که کسی که وعده داده برای خودش بوده و خلاف آن عمل کنند. در واقع از وعده نباید برای فریب استفاده کرد، چنین رفتاری زیربنای اخلاقی جامعه را متزلزل و مختل می‌کند. تجربه این رفتار در گذشته هست. در پرونده فاضل خداداد از این ترفند استفاده شد، ‌گر‌چه وعده‌دهنده مقام قضایی یا حتی پلیسی نبود، ولی در سطحی بود که باید به وعده او عمل می‌شد. یا پس از آمدن به ایران اجازه می‌دادند که برگردد و وعده را نفی کنند، مگر اینکه با خواست خودش بیاید یا آنکه وعده‌دهنده را مجازات می‌کردند. در مورد تتلو هم باید شفاف‌سازی شود که آیا چنین عهدی بوده است یا خیر؟ اگر بلی، مطابق همان عمل شود و اگر کسی خلاف اختیارات خود عمل کرده او را مجازات کنند. فریب دادن دیگران از طریق تخلف از وعده و پیمان پذیرفتنی نیست.


🔻روزنامه شرق
📍 پنهان‌کاران خلافکاران‌اند
✍️ کامبیز نوروزی
معمولا در عرف عام پنهان‌کاری نشانه بی‌صداقتی و خلافکاری است. آدم درستکار چیزی را پنهان نمی‌کند. شجاعانه و صادقانه آنچه را که هست می‌گوید، مسئولیتش را می‌پذیرد و بر آن استوار می‌ماند. در حکمرانی هم همین قاعده حاکم است. جز آنچه مربوط به امنیت ملی یا اخلاق عمومی است، چیزی از مردم پنهان نمی‌ماند و گردش آزاد اطلاعات رعایت می‌شود.
سرمقاله
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ ۲۰:۵۸
پنهان‌کاران خلافکاران‌اند
معمولا در عرف عام پنهان‌کاری نشانه بی‌صداقتی و خلافکاری است. آدم درستکار چیزی را پنهان نمی‌کند. شجاعانه و صادقانه آنچه را که هست می‌گوید، مسئولیتش را می‌پذیرد و بر آن استوار می‌ماند.

کامبیز نوروزی کامبیز نوروزی
حقوق‌دان
معمولا در عرف عام پنهان‌کاری نشانه بی‌صداقتی و خلافکاری است. آدم درستکار چیزی را پنهان نمی‌کند. شجاعانه و صادقانه آنچه را که هست می‌گوید، مسئولیتش را می‌پذیرد و بر آن استوار می‌ماند. در حکمرانی هم همین قاعده حاکم است. جز آنچه مربوط به امنیت ملی یا اخلاق عمومی است، چیزی از مردم پنهان نمی‌ماند و گردش آزاد اطلاعات رعایت می‌شود.

اما این قاعده که از حقوق اساسی ملت است، رعایت نمی‌شود. بدیهی است نتیجه این همه پنهان‌کاری می‌شود کاهش اعتبار صاحبان قدرت نزد مردم، افزایش بی‌اعتمادی عمومی و کاهش اطمینان به گفتار و رفتار حکمرانی. در هفته گذشته دو خبر یا دو رویداد مهم از دو جنس متفاوت رخ داد که موجب پرسش‌های بی‌پاسخ فراوان مردم شد ولی کسی پاسخی به آن نمی‌دهد. یکی از این وقایع حضور پررنگ بابک زنجانی در عرصه قراردادهای اقتصادی و رسانه‌هاست. پرونده این فرد همیشه یک معمای بزرگ بود و هیچ‌گاه جزئیات آن معلوم نشد.

او که گفته شد برای دورزدن تحریم‌های ایران اقدام می‌کرده، در سال ۱۳۹۳ دستگیر و در دادگاه به اعدام محکوم شد. حکم در ۱۳ آذر ۹۵ در دیوان عالی تأیید و در ۱۳ بهمن ۹۵ ابلاغ شد اما اجرا نشد. در ۲۷ تیر ۱۴۰۲ مجددا حکم اعدام به او ابلاغ شد ولی باز هم از اجرای حکم خبری نشد تا آنکه در اردیبهشت ۱۴۰۳ با عفو و تخفیف، مجازات او به ۲۰ سال حبس کاهش یافت. تقریبا هیچ چیز از کارنامه او معلوم نیست که کیست؟ از کجا آمده است؟ چگونه توانست سرمایه‌ای عظیم و بی‌حساب به هم بزند؟ با کدام نهادها چقدر و چگونه همکاری داشته است؟ چه چیزی موجب دستگیری و محاکمه و محکومیت او به اعدام شد؟ چرا اعدام نشد؟ چرا حکم او به ۲۰ سال حبس کاهش یافت که بعد از ۱۰ سال هم بتواند آزاد شود؟

جز پاره‌ای اخبار ناقص و متناقض و برخی گمانه‌زنی‌های غیرمستند چیزی از او نمی‌دانیم و آنها که باید خبرها را بگویند، آنها را کتمان و پنهان می‌کنند.‌ واقعه دیگر فاجعه‌ای دردناک بود که به کشته‌شدن ده‌ها نفر و مجروح‌شدن صدها انسان بی‌گناه و اتلاف صدها و بلکه هزاران میلیارد تومان اموال دولت و مردم انجامید. فاجعه انفجار و آتش‌سوزی در بندر شهید رجایی از انفجار یک کانتینر شروع شد و با انفجار چند کانتینر دیگر ابعادی گسترده یافت و خسارات جانی و مالی عظیمی به بار آورد. نیروهای امدادی بحران را مهار کردند. وعده کرده‌اند گزارشی از این حادثه بدهند. اما یک چیز از همین حالا هم معلوم است که از نظر حقوقی و مدیریتی مهم‌ترین چیزی است که وجود دارد و تشخیص آن نیازمند هیچ تحقیق خاصی نیست.

انفجار از یک کانتینر شروع شد. گفته شده است بار این کانتینر مواد خطرناک بوده است. این کانتینر بنا بر گزارش‌ها در محل مربوط به شرکت خدمات بندری سینا مستقر بوده ‌ که شرکتی است متعلق به بنیاد مستضعفان. اولین و ساده‌ترین پرسش این است که محموله این کانتینر چه بوده و مالک آن کیست؟ پاسخ این سؤال همین الان هم معلوم است اما کسی نمی‌گوید. اگر محموله از مواد خطرناک بوده، که ظاهرا چنین است، چرا کانتینر در قسمت مخصوص این نوع مواد گذاشته نشده است؟ آیا به اداره بندر اظهار خلاف شده و نگفته‌اند بار محموله مواد خطرناک است.

یا اینکه گفته‌اند و اداره بندر توجهی به آن نکرده است؟ پاسخ این سؤال هم معلوم است اما نمی‌گویند. از نظر مدیریتی یا به تعبیر درست‌تر سوء‌مدیریت مسئله این است که این چه مدیریتی است که در آن کالای خطرناک وارد می‌شود، اعلام نمی‌شود یا اعلام خلاف می‌شود یا اعلام می‌شود و برای نگهداری آن به راحتی از مقررات مربوطه تخلف می‌شود؟ در سه فرض یادشده مسئولیت جبران همه خسارات جانی و مالی اعم از دیه فوت، دیه جرح و نقص عضو، سایر خسارات جانی، هر نوع خسارت مالی که به اموال بندر یا اشخاص خصوصی وارد شده، یا مستقلا بر عهده شرکت سینا یا مستقلا برعهده دولت ‌ یا متضامنا بر عهده شرکت سینا و دولت است. این قسمت مستلزم صدور رأی دادگاه است. اما تاکنون نگفته‌اند که محموله کانتینر چه بوده؟

مالک آن چه کسی بوده؟ چرا در محل عادی بندر، نه محل مخصوص مواد خطرناک، نگهداری شده و اگر محموله خطرناک نبوده، عامل این انفجارها چه بوده است؟ دولت اگر به حق آزادی اطلاعات وفادار است و حقوق اساسی ملت را به رسمیت می‌شناسد، موظف است ملت را از حقایق آگاه کند. بدون گردش آزاد اطلاعات و ادامه اصرار بر پنهان‌کاری هیچ امیدی به مبارزه با فساد نخواهد بود و خلافکاران پنهان‌کار با نقض مستمر قانون به کار خود ادامه خواهند داد.


🔻روزنامه همشهری
📍 این پیشنهادها را یک‌جا ذخیره کنید
✍️ محسن مهدیان
این سؤال خیلی‌هاست که برای کمک به انقلاب چه کتابی بخوانیم؟ برای تقویت تحلیل سیاسی چی؟ یا اینکه اگر بخواهیم نظام اندیشه‌مان را تقویت کنیم، چه کتبی و با چه ترتیبی باید خوانده شود؟
اولا، باید به شما تبریک گفت. کسی که دنبال نظام اندیشه است و تصمیم گرفته خود را با کتاب مجهز کند انسان دغدغه‌مند و فرهیخته و ماموریت‌گرایی است.
نداشتن نظام اندیشه آسیب و آفت جبران‌ناپذیری دارد؛ تا جایی که بدون تعارف فقدان آن تهدیدی جدی برای عاقبت‌به‌خیری است.
دقت کرده‌اید برخی افراد ظاهرا مذهبی و انقلابی، در بزنگاه‌های روزگار مسیرشان از امام جامعه جدا می‌شود؟ حالا یا تندتر می‌روند و جلو می‌زنند و رهبر و نظام و انقلاب را متهم به عقب ماندن می‌کنند یا فاصله می‌گیرند و به امام جامعه نمی‌رسند.
یا اینکه خیلی‌ها در حوادث سیاسی دچار تعلل و سرگشتگی می‌شوند. حتما از این دست آدم‌ها هم زیاد دیده‌اید؛ آدم‌هایی که با یک خبر و یک رخداد وا می‌مانند که چه کنند و چه نکنند و نمی‌دانند درست و غلط چیست.
برخی دیگر هم هستند که حرف حق را می‌دانند و زبان‌شان کوتاه است. اینها نیز مشکل نظام اندیشه دارند. کسی که نظام اندیشه نداشته باشد اعتماد به نفس بیان حرف حق ندارد.
عده دیگری هم هستند که آنچه را در نظام اعتقادی‌شان می‌فهمند، نمی‌توانند در عرصه عمل و زندگی امتداد بخشند. اینها نیز دچار نقص نظام اندیشه‌اند. اساسا تفاوت اعتقاد و نظام اندیشه در همین است که اعتقادات امری ذهنی و نظام اندیشه امتدادیافته در زندگی و عمل است.
برخی دیگر را هم شاید توجه کرده‌اید که همواره در فهم اصل و فرع امور دچار اشتباه می‌شوند. متوجه نیستند در یک نظام دینی اصل چیست و فرع کجاست؛ جایی که باید رگ‌گردن‌شان برجسته شود ساکتند و جایی که باید سکوت کنند همه‌جا را به‌هم می‌زنند.
بعضی‌ها هم هستند که گیر اصلی‌شان اخلاق است. فکر می‌کنند کار انقلاب را می‌توان با بی‌اخلاقی جلو برد؛ مثل آب خوردن تهمت می‌زنند و دروغ می‌گویند آن هم به اسم دفاع از دین و مذهب و انقلاب.
از این دسته افراد کم نیستند و تلخ‌تر اینکه درباره خودمان هم باید نگران باشیم.
خلاصه که این روزها نظام اندیشه برای جوان مومن انقلابی از نان شب واجب‌تر است.
حالا در مؤسسه همشهری یک پیشنهاد ویژه برای شما داریم.
مجله همشهری‌ماه در شماره اخیر خود ویژه‌نامه‌ای منتشر کرده است به نام «این کتاب‌ها را حتما بخوانید».
این ویژه‌نامه هر آنچه شما لازم دارید برای تقویت نظام اندیشه‌ای‌تان با رعایت ترتیب و اولویت معرفی کرده است. ضمن اینکه توضیح می‌دهد دقیقا هر کتابی چه مسئله‌ای را در ذهن شما حل می‌کند و کجا به کارتان می‌آید. در هر بخش نیز برشی از کتاب آمده است تا با ادبیات آن بیشتر آشنا شوید.
دسته‌بندی کتاب از نظام معارفی و اسلام‌شناسی است تا اخلاق و سلوک و حتی هنر و ادبیات؛ هر آنچه یک جوان مومن انقلابی نیاز دارد بداند.
حتما این مجله را تهیه کنید و اگر فرصت دارید از نمایشگاه کتاب، کتب معرفی‌شده را بخرید و اگر نه، سر فرصت سراغ کتاب‌های پیشنهادی بروید.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0