البته، مبانی فکری انقلاب صنعتی و تمنای پیشرفت را باید در اندیشههایی جست جو کرد که در زمان عصر روشنگری بدست افرادی چون هابز، لاک، روسو، کانت، ولتر، مونتسکیو، دکارت، بیکن، نیوتن، هگل، لوتر، ماندویل،هیوم، اسمیت و غیره پردازش شد.
عصر روشنگری و انقلاب صنعتی موجب زوال نظم اجتماعی قدیمی مبتنی بر فئودالیسم و دستگاه ایدئولوژیک کیهان محور کلیسا و شکلگیری نظم نوین سرمایهداری با وجهمشخصههایی چون عقلگرایی، علمگرایی و سودگرایی شد. تکامل این نظم نوین، یعنی پیشرفت و ترقی، طبعا با میراث به جای مانده از قرون پیش، در جاهایی برخورد حذفی و در جاهایی برخورد مسالمتآمیز داشت. بر این مبنا، بحث مهمی به نام رابطهی میان سنت و توسعه و علم و دین بوجود آمده است.
پاسخ به این بحث، چنانچه تجربهی بلند چند صد ساله جهانی نشان میدهد، حذف سنت و دین از ساحت اجتماعی نیست؛ بلکه، قرار دادن دین در جایگاه نهادی صحیح خود و اجازه دادن به پالایش سنت و دگردیسی تکاملی آن، در گذر زمان است.
بعد از جنگ جهانی دوم، دو اقتصاددان نوبلیست، آرتور لوئیس و ویلتمن روستو، به علاوه جامعهشناسان نوگرا، معتقد بودند در جوامع توسعهنیافته، یک بخش سنتی بزرگ و یک هستهی مدرن کوچک وجود دارد. توسعه، به زبان لوئیس، یعنی بزرگ کردن هسته مدرن عقلگرا و سودگرا و صنعتی و حذف تدریجی اقتصاد معیشتی و ساکن روستایی؛ به تعبیر روستو، یعنی گذار از جامعهی با باورهای خرافی و ضد تحرک اجتماعی به جامعهی بالغ مبتنی بر سرمایهگذاری قوی در جهت تامین نیازها و در نهایت به جامعهی مبتنی بر مصرف انبوه.
معیار الگوی خطی اینان، تجربهی کشورهای پیشرفته سرمایهداری بود.
اما، تجربهی تاریخی، نشان میدهد که در بسیاری از جوامع، سهم جمعیت شهری بهشدت افزایش یافته و سهم فعالیتهای اقتصادی معیشتی تا حد صفر کم شده است؛ با وجود این، سنت در معنایی فراگیر، همچنان حضور جدی دارد.
در معنای فراگیر، سنت جزئی از نهادهاست. نهاد را به اقتباس از داگلاس نورث در معنای " قواعد بازی" یا اداب و ترتیبات در نظر میگیریم. به اینصورت، میبینیم حتی در کشورهای پیشرفته، دین نقش مهمی در تنظیم مناسبات اجتماعی دارد. مراسم تدفین، مجالس ترحیم، نیایش پیش از غذا، جشن آغاز سال نو و عید پاک و نظایر آن جزئی از سنت و نهاد غیررسمی هستند. زندگی اجتماعی بدون چنین آداب و رسومی همان سختی را دارد که قوانین رسمی چون راهنمایی و رانندگی در کار نباشند.
تجربهی توسعه جهانی نشان میدهد که دین به عنوان یکی از منابع سنت، کلا از عرصهی هستی اجتماعی قابل حذف نیست؛ به این دلیل که هم کارکرد اجتماعی سامانبخش دارد و هم کارکرد فردیِ آرامشبخش. آنچه اتفاق افتاده جدایی دین از دولت و انتقال آن، از بخش نهاد رسمی (قدرت سیاسی) به بخش نهاد غیررسمی است. یعنی شکلگیری تقسیمکاری صحیح میان نهادهای رسمی و غیررسمی و سازگار شدن توسعه با سنت و علم با دین.
با این مقدمه به این پرسش میرسیم که تاثیر کرونا بر رابطه سنت و توسعه و علم و دین چیست؟
در پاسخ برخی معتقدند کرونا تکلیف دین و سنت را مشخص کرده است.
برخی نیز معتقدند کرونا نشان میدهد که توسعه و علم چقدر در برابر چنین چالشی ضعیف هستند. بنابراین جایگاه دین و سنت به عنوان یکی از منابع معنویت، تقویت و جایگاه توسعه و علم تضعیف خواهد شد.
پاسخ من نه آن است و نه این. طاعون و وبا، موجب حذف دین و سنت از ساحت اجتماعی نشدند. کرونا نیز نخواهد شد. اما، مطالبهی قرار گرفتن دین در جایگاه نهادی صحیح خود، با هدف میدان دادن به متخصصان، برای مواجهه با چنین وضعی، تقویت خواهد شد. بنابراین، مطالبهی اجتماعی برای غیررسمی و شخصی شدن دین، بیش از قبل خواهد شد (سازگار کردن سنت با توسعه و دین با علم)
در این سو، به برخی از ملاحظات اندیشمندان منتقد توسعه و علم و فناوری، توجه خواهد شد ولی در حدی که مسیر توسعه را همراه با توجه بیشتر به طبیعت و پرهیز از تلاشهای علمی و فنآورانه ریسکزا کند. یعنی به رهایی آن از کژکارکردیهای تخریبگرایانهی زیست محیطی و فردیت منفی، تا جایی که ممکن است، کمک کند.
این به معنای تضعیف توسعه و علم نیست. با کشف دارو و واکسن کرونا، منزلت ایندو بیشتر خواهد شد. بنابراین بازگشت به معنویت را باید در معنای تقویت راز و نیاز آرامشبخش شخصی با خالق و معبود تفسیر کرد که مغایرتی با توسعه و علم طبیعتگرا ندارد.
علی دینی ترکمانی
۱ اردیبهشت ۱۳۹۹
مطالب مرتبط