🔻روزنامه تعادل
📍 ضربه به اعتماد سهامداران
✍️ فردین آقابزرگی
در حالی که بورس تهران سومین روز متوالی قرمزپوشی کامل را پشت سر گذاشت، شاخص کل بازار با سقوطی نزدیک به ۲۰۰ هزار واحد ظرف سه روز، بار دیگر عمق نگرانی فعالان و سهامداران را عیان ساخت. هرچند درصد منفی و تعداد نمادهای منفی دیگر به آمارسنجی نیاز ندارد و تنها معدود شرکت‌هایی مثبت ماندند، اما روند معاملات به‌ وضوح از بی‌اعتمادی و نگرانی عمیق حکایت می‌کند.

در روزهای گذشته، نه فقط سهام شرکت‌ها که حتی معاملات صندوق‌های سرمایه‌گذاری با درآمد ثابت نیز متوقف شد؛ اقدامی کم‌سابقه که حتی وجوه نقد سپرده‌گذاری ‌شده در بانک‌ها را نیز قفل کرد و نگرانی‌ها درباره دسترسی سرمایه‌گذاران به منابعشان را دوچندان ساخت. شدت تهدیدی که امروز بازار احساس می‌کند، نه صرفا ناشی از تبعات مستقیم بحران‌های جغرافیایی یا سایه جنگ، بلکه ریشه اصلی آن در تصمیم‌های داخلی و توقف ناگهانی و کامل معاملات نهفته است.

در کوتاه‌مدت شاهد خسارت جدی عملیاتی به شرکت‌ها نبودیم، اما واکنش قوی بازار نشان می‌دهد که فضای روانی بر واقعیت‌های اقتصادی سنگینی دارد و اعتماد عمومی به‌شدت آسیب دیده است؛ به‌ویژه آنکه حجم بالای فروش حقیقی‌ها و ثبت صف‌های فروش متوالی نتیجه‌ای جز ادامه‌دار شدن افت شاخص و کاهش حجم معاملات به دنبال نداشته است.

یکی از مسائل کلیدی این روزها، تأثیرات تصمیمات غیرکارشناسی و امنیتی بر فرآیندهای معاملاتی بورس است؛ تصمیم‌هایی که نه‌تنها با منطق اقتصادی همراه نبوده، بلکه با نگاه مصلحت‌اندیشانه و دخالت نهادهایی خارج از دایره تخصص بازار اتخاذ شده و نتیجه آن محرومیت سهامدار از دسترسی به سرمایه خویش و سخت‌تر شدن امکان فروش سهام است. چنین روندی در بلندمدت تهدیدی جدی برای انگیزه سرمایه‌گذاران و ورود نقدینگی جدید به بازار محسوب می‌شود.
دولت با این میزان ناترازی‌های متعدد و بدهی‌های بالا روبه ‌رو است، با این شرایط، دولت نه توان و نه اولویتی برای حمایت بلندمدت از بازار سرمایه ندارد. اگر هم حمایتی صورت بگیرد، کاملا مقطعی است و نه‌ تنها در بلندمدت اثر ندارد، بلکه می‌تواند ناترازی‌‌ها را در بازار سرمایه هم افزایش دهد. بازار تصنعی و دستوری را نمی‌توانیم بپذیریم. وقتی واقعا اتفاقی نظیر کاهش تولید در شرکت‌ها، محرومیت از صادرات یا افزایش قیمت تمام ‌شده رخ داده، نباید انتظار داشته باشیم که با تزریق پول بتوانیم جلوی اصلاح بازار که حرکت طبیعی آن است را بگیریم.

در شرایطی که مذاکرات سیاسی در کشور همچنان بلاتکلیف مانده و افق روشنی پیش روی اقتصاد دیده نمی‌شود، افزایش نااطمینانی و عدم شفافیت نه‌تنها سرمایه‌گذاران را سردرگم ساخته، بلکه موجب شده بازار سرمایه از مسیر اصلی خود یعنی حمایت از رشد تولید و تأمین مالی شرکت‌ها دور بماند. توقف طولانی‌مدت معاملات و رویکرد انفعالی سازمان بورس در روزهای بحران، بازتاب خود را به شکل بی‌اعتمادی مضاعف و خروج سرمایه برجای گذاشته؛ در حالی که روش‌های جایگزین مدیریت ریسک و حمایت از بازار وجود داشت و همچنان امکان اصلاح و تجدیدنظر در تصمیم‌های سیاستی هست.
اگرچه شرایط بحرانی و احتمال بروز ریسک‌های نظامی واقعیتی جدی است، اما تجربه اخیر نشان داد بزرگ‌ترین تهدید برای بورس تهران نه فقط تحریم و جنگ، بلکه تصمیمات شتابزده و غیرتخصصی در مدیریت بازار سرمایه است. احیای اعتماد سهامداران و بازگشت آرامش به بازار، بیش از هر چیز نیازمند بازنگری در سیاست‌گذاری و واگذاری تصمیم‌گیری به ارکان حرفه‌ای و تخصصی بازار سرمایه است.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 لطفا «لاتاری» بورس را متوقف کنید
✍️ علیرضا توکلی‌کاشی
در بیست‌سال گذشته، شیوه‌های مختلفی برای حمایت از بازار سرمایه مورد استفاده قرار گرفته که هر یک مزایا و معایبی داشته است. در این میان، شیوه فعلی حمایت از بازار که جزء ناکارآترین آنها بوده و قبلا نیز چندین‌بار تجربه و آزموده شده بود، متاسفانه مجددا به‌کار گرفته شده است و دریغ از فکر و ایده جدید!

بر روش فعلی حمایت از بازار سرمایه اشکالات متعددی وارد است. اولا این روش حمایت، از نظر حجم کافی نبوده است. درجدول بالا نسبت حجم معاملات به ارزش صف‌های فروش نمایش داده شده و همان‌گونه که قابل مشاهده است، همواره بخشی از صف‌های فروش سهام پاسخ داده شده است. اما با این حال این جدول عمق فاجعه را نیز نشان نمی‌دهد؛ زیرا در این جدول صرفا ارزش صف‌های فروش ثبت‌شده در سامانه معاملات نمایش داده شده است. درحالی‌که حجم بسیار بزرگی از متقاضیان فروش سهام، ازآنجاکه شانسی برای فروش سهام خود مشاهده نکرده‌اند، اصولا از ثبت سفارش فروش خود منصرف شده‌اند و تخمین زده می‌شود که بین ۸۰ تا ۲۰۰همت تقاضای فروش هنوز سفارش خود را در سامانه معاملات ثبت نکرده‌اند. علاوه بر این، جدول زیر، شامل صف فروش صندوق‌های سهام نیست و این در حالی است که حدود ۷ تا ۵۰همت صف فروش صندوق‌های سهام نیز، در بازار به‌صورت پیدا و پنهان وجود دارد.

اما اشکال بزرگ‌تری که در شیوه فعلی نحوه حمایت از بازار سهام مشاهده می‌شود این است که به‌دلیل شیوه به‌کارگرفته‌شده در مکانیزم فعلی حمایت، بازار سهام از قالب «رقابت» بر مبنای «تحلیل» خارج شده و تبدیل به «مسابقه دو سرعت» و یک «بازار لاتاری» بزرگ شده است و در این یادداشت تلاش داریم تا از این جنبه، موضوع را بیشتر بررسی کنیم.

دو سرعت
مکانیزم معاملات به شیوه‌ای چیده شده است که هر کس با سرعت بیشتری از رانت دسترسی به بازار استفاده کرده و با روش‌های فیزیکی (سرعت تایپ بالاتر) یا رانت تکنولوژیک (مجموعه کدهای برنامه‌نویسی، شبکه‌های سریع‌تر یا فاصله نزدیک‌تر به هسته معاملات) بتواند سفارش‌های خود را پس از شنیدن صدای سوت مسابقه در ساعت ۸:۴۵ صبح، سریع‌تر از بقیه در ابتدای صف‌های فروش بنشاند و اصطلاحا در مسابقه «سرخطی» برنده شود، شانس بیشتری در استفاده از «رانت» بازار خواهد داشت. در این میان البته متاعی که هیچ خریداری ندارد، همانا «تحلیل» است.
شکل‌گیری «لاتاری»
اما بازی «لاتاری» در آنجا شکل می‌گیرد که نمی‌دانیم مجموعه مدیران و کنترل‌کنندگان بازار در هر روز، اقدامات حمایتی خود را از کدام سهام و به چه میزانی انجام خواهند داد؛ زیرا در این لاتاری، اشخاصی برنده خواهند شد که «قرعه حمایت» در آن روز به نام آنها افتاده باشد و «برگزارکنندگان لاتاری» آن سهم را برای حمایت «انتخاب» کرده باشند. «میزان بهره‌برداری» از این رانت نیز وابسته به «سرعت» این افراد در مسابقه دو سرعتی است که رأس ساعت ۸:۴۵ صبح آغاز شده و به مدت کمتر از ۳۰ثانیه نیز ادامه داشته است.

پدیده منحوس «فساد» در این شرایط تلاش می‌کند تا از لابه‌لای خطوط مقررات، ارتباطات تلفنی و روابط میان افراد سر برآورد و به‌صورت ناعادلانه منافعی را برای عده‌ای خاص تامین کند. هرچند این گفته به معنای قطعیت وجود فساد نیست، اما به‌واسطه فرآیند توضیح داده‌شده، «بستر فساد» کاملا مهیا است و نمی‌توان با اطمینان از عدم وقوع آن سخن گفت. در این میان ممکن است برخی مدیران پاکدست هم در معرض اتهامات مختلف قرار گیرند؛ همان‌طور که در گذشته نیز برخی مدیران ارشد سازمان بورس و نهادهای مالی، در مظان این اتهام قرار گرفته، برخی احکام برائت گرفته و تعدادی هم محکوم شده‌اند. اما حتی این محکومیت‌ها نیز نتوانستند زیان سرمایه‌گذارانی را که در سال‌های گذشته بخش مهمی از سرمایه خود را از دست دادند، جبران کنند. در این میان و با هر بار تکرار این حوادث «سرمایه اجتماعی» بازار سرمایه، به‌عنوان ارزشمندترین دارایی این بازار، «هزینه» می‌شود و نهایتا به روزی خواهیم رسید که دیگر چیزی از این سرمایه باقی نخواهد ماند.

فراموشی بخش مهم بازار در هنگامه «حمایت»
در سال‌های گذشته، متولیان بازار همواره و به درستی مردم عادی و غیرحرفه‌ای را به سرمایه‌گذاری غیرمستقیم از طریق انواع صندوق‌های سرمایه‌گذاری تشویق کرده‌اند. و همواره فرض بر این بوده است که افراد حرفه‌ای بازار «صلاح کار خود را بهتر دانسته» و در انتخاب سهام خود دقت لازم را داشته‌اند. بنابراین به مردم عادی که طبیعتا تخصصی هم در زمینه سرمایه‌گذاری حرفه‌ای نداشته‌اند، توصیه شده است با سرمایه‌گذاری در انواع صندوق‌های سرمایه‌گذاری و قناعت به کسب بازدهی کمتر احتمالی به نسبت سرمایه‌گذاری مستقیم در بازار سهام، ریسک خود را کاهش دهند و با پرداخت انواع کارمزد «مدیریت» و «کارمزد موفقیت» (پاداش) به مدیران صندوق‌ها، از خدمات مدیران حرفه‌ای بازار بهره ببرند. حال چه شده است که در هنگامه «حمایت»، مردم عادی و غیرحرفه‌ای که اتفاقا به توصیه مدیران و متولیان بازار گوش داده و به صورت غیرمستقیم وارد بازار سهام شده‌اند، فراموش شده و از هر گونه حمایتی محروم مانده‌اند!

همان‌طور که بیان شد، شیوه فعلی «حمایت» از بازار سرمایه نتوانسته است به‌صورت موثر و عادلانه از فعالان بازار سهام حمایت کند و عملا فقط تعداد محدودی که در این لاتاری برنده می‌شوند، طعم شیرین «حمایت» را می‌چشند و جمعیت بسیار بیشتری از آن بی‌بهره‌‌اند.


🔻روزنامه کیهان
📍 ادعای مذاکره پساجنگ و چند سؤال اساسی؟!
✍️ دکتر محمدحسین محترم
۱- رهبر معظم انقلاب پس از سخن سخیف رئیس‌جمهور آمریکا که گفته بود ایران باید تسلیم بشود با تاکید مؤکد بر اینکه «چنین اتّفاقی هرگز نخواهد افتاد»، گفتند «این حرف برای دهان رئیس ‌جمهور آمریکا خیلی بزرگ است... و موجب استهزاء اوست». این ادعای ترامپ همان ادعای مقامات قبلی آمریکاست که گفته بودند «باید ریشه و موجودیت ملت ایران را بخشکانیم»! اما چون با تمام فشارها و توطئه‌هایشان نتوانستند و فشار حداکثری و تحریم‌هایشان خنثی شده و نتیجه عکس داده است، حال به گزافه‌گویی دیگری افتادند. البته اینکه از خواسته خشکاندن ریشه ملت ایران به تقاضای تسلیم شدن این ملت و از گزینه تحریم به گزینه جنگ رسیدند خود به نوعی اعتراف به شکست و ناتوانی در مقابل ملت ایران است. رهبر معظم انقلاب قبلا نیز در حوادث و توطئه‌ها و فتنه‌های سال‌های گذشته با اشاره به گزارش محرمانه کاسپار واینبرگر وزیر دفاع اسبق آمریکا که از اعضای کمیته روابط خارجی سنای آمریکا خواسته بود با شدیدترین تحریم‌ها ریشه موجودیت ملت ایران را بخشکانند، تاکید کردند «احمق‌ها! جمهوری اسلامی، ایران و این ملت عظیم را با کجا مقایسه می‌کنید!؟...طراحی‌ها جوری بود که اینها خیال می‌کردند کار جمهوری اسلامی تمام شده، احمق‌ها باز اشتباه کردند و ملت را نشناختند... هرچه فشار بیاورید و با جبهه مقاومت بجنگید، مقاومت محکم‌تر و پرانگیزه‌تر و گسترده‌تر می‌شود.خیال می‌کنند ایران اسلامی ضعیف خواهد شد. من عرض می‌کنم باذن‌الله‌ تعالی ایران قوی‌، مقتدرتر هم خواهد شد». لذا ۴۲ سال پس از طراحی‌های خبیثانه آمریکا ریشه‌ ملت ایران نه‌تنها خشکانده نشده بلکه قوی‌تر و مستحکم‌تر از گذشته در منطقه و جهان رشد کرده و سران گذشته آمریکا «در تاریخ گم و گور شدند» و اکنون نیز ملت ایران تسلیم نخواهد شد چرا که «مشکل دشمنان ما این است که هنوز ملت ایران را نشناخته‌اند».
۲- وزیر محترم امور خارجه در گفت‌وگوی ویژه خبری با اذعان به اینکه آمریکا به دیپلماسی و روند مذاکرات «خیانت» کرد، از «بررسی مذاکره پس از جنگ» سخن گفت و البته گفت بر اساس مصلحت کشور و مردم تصمیم گرفته خواهد شد. اگر می‌خواهیم «مصلحت کشور و مردم» را مدنظر قرار دهیم باید یک بار و برای همیشه و حتما سیاست رهبر معظم انقلاب را محور اصلی بررسی‌های خود قرار دهیم که بارها و بارها تاکید کرده‌اند «دعوت رئیس‌جمهور آمریکا به مذاکره برای فریب افکار عمومی دنیاست و مذاکره با دولت آمریکا رفع تحریم نخواهد کرد، و گره تحریم‌ها را کورتر خواهد کرد و فشار را افزایش خواهد داد»، همان‌گونه که در وسط مذاکرات اخیر نهایت فشار را با جنگ اعمال کردند. رهبری تذکر داده بودند که دولتمردان از تجربه تلخ دولت حسن روحانی درس بگیرند که«این تجربه است برای دولت و دولتمردان آینده، و مردان فعّال در صحنه». بررسی‌کنندگان مذاکره پس از جنگ حتما این سخنان رهبری را باید جلوی چشمان خود داشته باشند که اولا «جنتلمن‌های پشت میز مذاکره، همان تروریست‌های فرودگاه بغداد هستند، این دست چدنی‌ است که از پوشش و دستکش مخملی بیرون می‌آورند». آیا جنگ اخیر وسط مذاکرات این سخن رهبری را به اثبات نرساند؟!. ثانیا «طرف مقابل، قبول مذاکره از سوی ایران را به معنای به زانو درآوردن جمهوری اسلامی می‌داند؛ می‌خواهد بگوید که ما بالاخره با فشار اقتصادی و تحریم‌های شدید توانستیم ایران را به زانو دربیاوریم». ثالثاً «قبل‌ها بنده این را می‌گفتم که مقصود آمریکایی‌ها از مذاکره این است که آنها یک چیزی بگویند، ما آن را قبول کنیم؛ بعضی‌ها می‌گفتند نه خیر این‌جور نیست؛ امّا حالا خود آمریکایی‌ها صریح این را می‌گویند». آیا این واقعیت را بارها در گفت‌وگوی اخیر از زبان ویتکاف و ترامپ و ونس و... نشنیدیم؟! رابعاً «به تعبیر امام بزرگوار، آمریکا تا وقتی آدم نشود؛ مذاکره ما و آمریکا سَم است، و با این دولت کنونی [ترامپ]، یک سَمّ مضاعف است... مذاکره با کسی که آدم حسابی باشد غلط است، حالا اینها که آدم حسابی هم نیستند؛ که زیر حرفشان می‌زنند، تعهّدشان را به هم می‌زنند، پابند به هیچ چیز نیستند»! آیا طعم سم بودن مذاکره را از حمله مستقیم آمریکا به خاک کشور با شهادت سرداران و دانشمندان و زنان و کودکان عزیز ایران احساس نکردیم؟!. خامسا «مرتّب تکرار کردم که به آمریکایی‌ها نمی‌شود اعتماد کرد بعضی‌ها سختشان بود قبول کنند، امّا امروز خودشان می‌گویند نمی‌شود اعتماد کرد»! آیا خود وزیر محترم خارجه و رئیس‌جمهور محترم اذعان نکردند که نمی‌شود به آمریکا اعتماد کرد؟علاوه‌بر اینکه ظریف هم قبلا اعتراف کرد که اشتباه کردم که فکر می‌کردم امضای جان کری تضمین است! پس سخن از بررسی مذاکره با آمریکا در پساجنگِ آمریکایی چه منطق سیاسی و دیپلماتیکی دارد!؟ آقای عراقچی حتما فراموش نکرده‌اند که سران سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان که از حمله اسرائیل به ایران خبر داشتند، از سه روز قبل از حمله، به هیچ‌کدام از درخواست‌ها و تماس‌های تلفنی وی پاسخ ندادند! حال چگونه اکنون به درخواست آنها از بررسی مذاکره سخن می‌گویند؟! آیا زمان آن نرسیده است که از سیاست «تهدید- مذاکره- تحمیل» فاصله بگیریم؟! باری‌، وقتی که وسط مذاکرات به ایران حمله کردند به‌خوبی حکمت هشدارها و تذکرات مکرر رهبری برای دنیا آشکار شد و به‌خصوص برای مسئولان کشور و ملت ایران و حتی هر آدم عامی به اثبات رسید که ادعای مذاکره آمریکا فریب، و فقط ابزاری برای افزایش فشار، و با هدف تسلیم و تجزیه و نابودی ایران، و هسته‌ای و غنی‌سازی و حقوق بشر و موشک و همه‌، بهانه برای رسیدن به این هدف است. رهبری قبل از حمله به ایران بر اساس قاعده عقل و تجربه و آینده‌نگری و تهدیدات آشکار هشدار داده بودند «گمان نمی‌کنیم این مذاکرات به نتیجه برسد».
۳- علاوه‌بر تجربه تلخ دولت حسن روحانی ما یک تجربه شیرین را هم پیش‌رو داریم و آن اینکه آیت‌الله رئیسی رئیس‌جمهور شهید به این راهنمایی‌های رهبری گوش داد و از تجربه دولت حسن روحانی استفاده کرد و اجازه نداد فشار بر کشور بیشتر شود و در اولین مصاحبه‌اش در پاسخ خبرنگاری که سؤال کرد آیا شما با آمریکا مذاکره می‌کنید؟، بدون هیچ ابهامی و با گفتن صریح «خیر»، مانع زمینه‌سازی دشمن برای آغاز جنگ علیه ملت ایران شد و به فرمایش رهبری«اجازه نداد که دشمن بتواند بگوید که من با تهدید و تطمیع، یا با حیله توانستم ایران را به پای میز مذاکره بکشانم؛ نگذاشت.»
۴- بنیانگذار جمهوری اسلامی (ره) فرموده بودند «بکشید ما را ملت ما بیدار‌تر می‌شود»! در جنگ تحمیلی کنونی از دست دادن سرداران عزیز و دانشمندان بزرگ و مردم بی‌گناه و وارد آمدن خساراتی به کشور موجب بیدارتر شدن ملت ایران شد. البته ملت ایران پس از ۴۰ و اندی سال با جنایات گوناگون آمریکا به چنان سطحی از فهم و آگاهی و بصیرت و بیداری رسیده‌اند که توانستند در فتنه‌های گذشته و جنگ اخیر چون کوه پشت ولایت فقیه بایستند «تا آسیبی به این مملکت وارد نشود»، اما این جنگ بیش از ملت می‌تواند مایه بیدارتر شدن برخی از مسئولان کشور شود تا مجدداً با باز کردن مجدد باب مذاکره‌، ناخواسته زمینه‌ساز فشار بیشتر بر مردم و تهدید جدیدی علیه کشور نشوند، همان‌گونه که رئیس‌جمهور محترم در پایگاه اطلاع‌رسانی خود تیتر زده است «امیدوارم این جنگ ما را بیدار کند». همچنین این جنگ موجب منزوی شدن جریان غربگرای داخلی شد تا با فریبکاری و فضاسازی نتواند زمینه‌ساز تغییر محاسبات مسئولان و تحقق توطئه‌ها و سناریوهای فریبکارانه آمریکا و صهیونیست‌ها علیه کشور شود. هرچند این جماعت‌، وقیح‌تر از آن هستند اما ملت ایران چهره آنها را شناخته و برای مقابله با هرگونه «صلح تحمیلی» نیز همچون «جنگ تحمیلی» پشت ولایت فقیه ایستاده‌اند. به‌خصوص رئیس‌جمهور محترم که خطر تهدیدات دشمن را به‌خوبی از نزدیک لمس کردند، باید مراقب برخی مشاوران نفوذی که می‌گفتند اگر مذاکره کنیم جنگ نمی‌شود، باشند. حال که مذاکره کردیم ولی جنگ شد، همان‌ها می‌گویند اگر آتش‌بس و مذاکره کنیم جنگ تمام می‌شود!
۵- قطعا ادعای تخفیف تحریم‌ها که در روزهای اخیر از زبان ترامپ و ویتکاف مطرح شد حیله جدیدی است. چون آنها بهتر از برخی داخلی‌ها فهمیده‌اند که در پساجنگی که در آن شکست خورده‌اند، خیلی سخت است که ایران را به پای میز مذاکره کشاند. برای همین به‌زعم خودشان هویج بزرگتری را وسط انداخته‌اند تا ایرانی‌ها را فریب دهند. این درحالی است که علی‌رغم تحریم‌های متعدد آمریکا، بر اساس گزارش تارنمای بین‌المللی ردیابی نفتکش‌ها، صادرات نفت ایران به چین به نزدیک دو میلیون بشکه در روز رسیده و مؤسسه کپلر از رکوردشکنی صادرات نفت ایران به چین خبر داده است. لذا دولت آمریکا که گرفتار «ایران‌گیت» دیگری شده و نمی‌داند عواقب ناکامی خود در تجاوز به ایران را که سی ان ان و ‏آسوشیتدپرس و رویترز و ‏وال استریت ژورنال و ‏نیویورک تایمز و دیگر رسانه‌های معتبر آمریکایی در حال افشا کردن آن هستند، چگونه تحت‌الشعاع قرار دهد، دل به انحراف افکار عمومی و فریب ملت ایران بسته است. اولا این ادعای ترامپ به معنای لغو تحریم‌ها یا شُل گرفتن آنها علیه کشورمان و همان اتهامی که خودش به بایدن می‌زد، نیست. او تلاش دارد توقف جنگ و عدم ایجاد اختلال در بازار جهانی نفت را به چینی‌ها بفروشد و فروش نفت به چین را که با وجود شدیدترین تحریم‌های آمریکا اکنون در حال انجام است، به کشورمان بفروشد. ثانیا آنچه مشخص است کشورهای غربی و آمریکا با تمام توان در حال ارسال تسلیحات پیشرفته و مهمات و موشک به اسرائیل هستند که بعید نیست برای حمله دوباره به ایران آماده شود. لذا به گفته مؤسس و سردبیر وبگاه میدل ایست آی، «یکی از افتخارات ترامپ این بوده که با مشغول کردن ایران به مذاکرات و دادن فرصت به اسرائیل برای آماده‌سازی حملاتش، ایران را فریب داده است». «دیوید هِرست» تاکید می‌کند «ایران نباید برای بازگشت به میز مذاکره‌ای که خود ترامپ دو‌بار آن را ترک کرده، عجله‌ای نشان دهد، چون اکنون گزینه‌های متعددی دارد و اصلاً نیازی به توافق ندارد، اگر تجربه ملاک قضاوت باشد». در نتیجه با توجه به اینکه رهبر معظم انقلاب هم در سومین پیام تلویزیونی هیچ اشاره‌ای به آتش‌بس نکردند و ما اکنون در موقعیت توقف جنگ و منطقه خاکستری هستیم، نه در وضعیت آتش‌بس یا صلح‌، در این شرایط هرگونه مذاکره‌ای، هم در منطق دیپلماتیک و هم در منطق نظامی بی‌معنی است.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 ایران و IAEA؛ تنش‌ها تشدید می‌شود
✍️ نادر کریمی‌جونی
معلوم نیست چرا صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران از اظهارات گروسی در ستایش از توان و سرعت فعالیت‌های هسته‌ای ایران استقبال کرده و تیتر این گفته‌ها را در سر خط خبرهای رادیو و تلویزیون جای داده است در حالی که ایالات‌متحده و رژیم صهیونیستی آشکارا از موفقیت عملیات موسوم به چکش نیمه‌شب دفاع می‌‌کنند و می‌گویند که در اثر حمله جنگنده‌ها و بمب‌افکن‌های آمریکایی و اسرائیلی، ضربه‌های سخت و جبران‌ناپذیری به تاسیسات هسته‌ای ایران در نطنز، فردو و اصفهان وارد آمد و بازگشت به این سطح از توانایی‌های هسته‌ای برای جمهوری اسلامی ایران سال‌ها زمان می‌برد. رافائل گروسی در مصاحبه‌های اخیر خود به ستایش دانش و توان هسته‌ای کشورمان پرداخته و تصریح کرده که ایران ظرف چند ماه دوباره می‌تواند غنی‌سازی اورانیوم را از سر بگیرد و آسیب‌های وارد شده به تاسیساتش را بازسازی کند.

بسیاری از شنوندگان این سخنان مانند صداوسیما و سردبیران خبری‌اش، ساده‌لوحانه این سخنان گروسی را به فال نیک گرفته و آن را ستایش و تمجید از قدرت، دانش و توان عملیاتی دانشمندان و صنعتگران صنعت هسته‌ای ایران تلقی کرده‌اند. در حالی که مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای، با این اظهارات در واقع می‌خواهد اروپا، آمریکا و رژیم صهیونیستی را متوجه توان هسته‌ای ایران کند و در مورد کنار گذاشتن IAEA از نظارت بر فعالیت‌های هسته‌ای ایران هشدار دهد. مدیرکل آژانس که رفتارش ابهام‌ها و انتقادهای زیادی را به ویژه از جانب مقامات ایرانی موجب شده، پس از انجام عملیات بمباران فردو و در حالی که ابهام‌هایی در مورد موفقیت این عملیات مطرح شده بود، اصرار می‌کرد که به محل بمباران برود و فعالیت نظارتی آژانس در آن نقطه را به ویژه برای حصول اطمینان از عدم انتشار تشعشعات رادیو اکتیو انجام دهد. در آن هنگام این اصرار عجیب مدیرکل آژانس به تلاش برای انعکاس خرابی‌های فردو به آمریکا و رژیم صهیونیستی و تغذیه اطلاعاتی آنها تعبیر شد و ایران نه فقط با این تقاضا موافقت نکرد و اجازه ورود به گروسی نداد بلکه حتی به بازرسان این نهاد که هم‌اکنون در ایران به سر می‌برند هم اجازه سفر به فردو و بازدید از این مکان را نداده است.

البته اکنون شرایط اندکی تفاوت کرده است. با مصوبه اخیر مجلس شورای اسلامی همکاری‌های فی‌مابین ایران و IAEA تعلیق و دسترسی بازرسان این ‌آژانس به تاسیسات و فعالیت‌های هسته‌ای ایران نیز قطع می‌شود. بلافاصله پس از تصویب این قانون و تایید آن از جانب شورای نگهبان که به ابلاغ آن از سوی مجلس به دولت انجامید، به ویژه اروپایی‌ها و نیز خود آژانس به این قانون و اجرای آن اعتراض کردند. مثلا ماکرون، رییس‌جمهور فرانسه در گفت‌وگوی مستقیم با پزشکیان به صراحت خواستار اجرایی نشدن این قانون شده است.

البته رییس‌جمهور فرانسه که می‌گوید جز اولین افرادی بوده که حمله اسرائیل به ایران را محکوم کرده است، در مکالمه تلفنی با مسعود پزشکیان، این را توضیح نداد که اگر محکوم کردن حمله اسرائیل به ایران از سوی او واقعی بوده، چرا جنگنده‌های فرانسوی در حمایت و دفاع از اسرائیل به شکار موشک‌ها و پهپادها ایرانی می‌پرداخته‌اند؟!

مصوبه مجلس شورای اسلامی درباره محدودسازی و تعلیق همکاری‌های ایران با آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای، روابط فی‌مابین کشورمان با این نهاد بین‌المللی را از آنچه بود پیچیده‌تر کرده است در واقع اگرچه هم‌اکنون کارشناسان آژانس در ایران حضور دارند و هنوز برای فعالیت‌های‌شان محدودیتی اعمال نشده اما از آنجا که قانون مذکور برای اجرا به دولت ابلاغ شده است، در آینده‌ای قابل پیش‌بینی مکانیسم و آیین‌نامه اجرایی این قانون تهیه و اعمال خواهد شد و روند تعلیق همکاری‌های ایران و آژانس شروع می‌شود. این امر به ویژه از آن‌رو اهمیت دارد که برخی عکس‌های ماهواره‌ای منطقه سایت غنی‌سازی فردو، هم‌اکنون از فعالیت ماشین‌آلات ساختمانی روی این سایت حکایت می‌کند که نشان دهد، ایران بازسازی این سایت را آغاز کرده است. در این صورت اگرچه روند بازسازی این تاسیسات فعلا در حد آواربرداری و عملیات عمرانی است اما نه فقط آژانس و بالطبع ایالات‌متحده و اسرائیل از جمله و میزان تخریب و نابودی این تاسیسات بی‌اطلاع هستند بلکه از راهبرد و نقشه ایران برای به مدار تولید آوردن این سایت نیز آگاهی ندارند و همین امر ابهام آزاردهنده‌ای را بر آنان تحمیل کرده است. قهر ایران با آژانس و تعلیق فعالیت‌های این نهاد در کشورمان اما ممکن است خطرهایی در بر داشته باشد به ویژه اروپایی‌ها و در رده ارشدتر ایالات‌متحده آمریکا نمی‌خواهند که ایران دوباره به توان هسته‌ای پیشین خود دست یابد. این در حالی است که در ایران دست‌کم رهبران و تصمیم‌گیران چنین می‌پندارند که ضربه‌ای که نابود نکند حتما بر قدرت خواهد افزود. یعنی چون ضربه ایالات‌متحده و رژیم صهیونیستی توان هسته‌ای ایران را نابود نکرده است حتما به قدرت آن خواهد افزود. این‌بار تهران با آگاهی بیشتر و راهبرد دقیق‌تری فعالیت‌های هسته‌ای خود را ادامه خواهد داد چراکه اکنون همه توان آمریکا در نابودسازی تاسیسات زیرزمینی آشکار شده و این کشور دیگر چیز بیشتری برای استفاده و ارائه ندارد.در مقابل اروپایی که هنوز عضو معاهده برجام هستند هشدار می‌دهند که در صورت اصرار ایران به ادامه فعالیت‌های هسته‌ای‌اش عدم همکاری با IAEA، حتما بازگشت تحریم‌های سازمان ملل متحد که به اجرای مکانیسم ماشه موسوم است را آغاز خواهند کرد. در این صورت پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد خواهد رفت و ممکن است روند بازگشت تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران آغاز شود. به گمان نویسنده، این تهدید چندان ایران را نگران نکرده؛ جدا از اینکه به لحاظ زمانی ممکن است برگزاری نشست اضطراری شورای حکام و تهیه مقدمات گزارش به شورای امنیت برای کشورهای اروپایی ممکن نباشد، احتمال آنکه در شورای امنیت سازمان ملل متحد، روسیه و چین حمایت قاطعی از ایران بنمایند و قعطنامه پیشنهادی را وتو کنند بسیار زیاد است. به ویژه رفتار این دو قدرت جهانی در جریان حمله رژیم صهیونیستی به ایران و سخنانی که نمایندگان روسیه و چین در نشست‌های شورای امنیت به نفع ایران و علیه آمریکا و رژیم صهیونیستی ایراد کردند، امیدوارکننده بوده است. علاوه‌براین تحریم‌هایی که اکنون ایالات‌متحده و اروپا علیه ایران اعمال می‌کنند به لحاظ وزنی و گستردگی، کمتر از تحریم‌های شورای امنیت نیست و در تهران مقامات می‌پرسند که رفع تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد، جدا از مسائل حقوقی، به لحاظ عملی چه محدودیت‌های بیشتری علیه کشورمان ایجاد می‌کند که هراس‌آور باشد؟ همین مقامات پاسخ می‌دهند که تقریبا هیچ! بنابراین اگر در بدترین حالت مکانیسم ماشه با موفقیت کامل اجرا شود، باز هم گمان نمی‌رود که شرایط کلی معادلات تغییر چندانی پیدا کند.


🔻روزنامه اعتماد
📍 پدیده عجیب این تجاوز
✍️ عباس عبدی
اگر از من بپرسند که عجیب‌ترین و غیر منتظره‌ترین پدیده تجاوز نظامی اخیر چه بود، به‌طور قطع نفوذ امنیتی را خواهم گفت. موضوعی که تاکنون اطلاعات روشن و رسمی درباره آن داده نشده است و فقط برخی واکنش‌ها و اقدامات را شاهدیم. یکی از این اظهارات مربوط به نماینده‌ عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس است که گفت: «شبکه‌های نفوذ داخلی رژیم صهیونیستی در ایران به کمک مردم ضربه‌ جدی دیده است، شبکه‌هایی که ۲۰ سال است پدید آمده و مشغول برنامه‌ریزی بودند از جمله، برخی از مزدوران که قرار بود وارد جنگ مسلحانه شوند اما مورد ضربه اطلاعاتی ملت ایران قرار گرفته‌اند». اولین نکته‌ای که این نماینده تندرو اظهار داشته، زمان آغاز تشکیل مجموعه جاسوسی از طرف اسراییل یعنی ۲۰ سال پیش است (سال ۱۳۸۴ یا آغاز ریاست‌جمهوری تندروها) . همان زمان که همفکران این آقای نماینده در مجلس و دولت قدرت را قبضه کردند، آغاز نفوذ اسراییل بود. شاید بگویند که چون ما ضد اسراییلی هستیم! حقیقت این است که تنش میان ایران و اسراییل به ابتدای انقلاب برمی‌گردد و حتی پیش از انقلاب نیز به نحو دیگری با مردم و فعالان سیاسی ایران در تنش بودند. حزب‌الله لبنان نیز ۴۰ سال پیش تأسیس شده بود. به‌علاوه رییس‌جمهور محبوب شما که شعار نفی هولوکاست را سر داد و هزینه سنگینی برای ایران ایجاد نمود در سال‌های اخیر که جنایات غزه و لبنان و ایران را دید، از دیوار صدا درآمد از او در نیامد. پس چرا طرح جاسوسی اسراییل از سال ۱۳۸۴ آغاز شد؟ دلیل آن بسیار روشن است. دو اتفاق مرتبط با هم رخ داد که زمینه را برای این سیاست اسراییل آماده کرد. اول از همه بیگانگی نیروهای سیاسی جدید با بخش مهمی از مردم، و نفی و تحقیر آنان بود. البته تندروها طرفدارانی داشتند کم هم نبودند، به ویژه با زور پول نفت می‌توانستند طرفداران جدید هم پیدا کنند، ولی آنان خود و هسته سخت طرفداران‌شان را معتبر می‌شناختند و بقیه را طرد و تحقیر کردند. کافی است ادبیات احمدی‌نژاد در دوره ۸ ساله وی را دوباره مرور کنید.

همچنین رشد فساد و ناکارآمدی و تقدم افراد ناکارآمد بر متخصصان، دشمنی با علم و رواج دروغ و شبه علم و نیز انحصاری کردن همه امور، رد صلاحیت‌های گسترده و... موجب شد که شکافی عمیق میان بخش مهمی از جامعه و دولت و نیروهای جدید به وجود آید. همه مطالعات نشان می‌دهد که چنین وضعی به ویژه هنگامی که با ناکارآمدی اقتصادی و تورم و بیکاری، همراه می‌شود، مثل تالاب‌های متعفن برای رشد پشه و دیگر حشرات زیان‌رساننده است. در چنین محیطی ، جذب افراد به امور خلاف و نیز خیانت به کشور آسان می‌شود. این وضع محصول و دستاورد عملکرد همین جناح بود، پیش از آن هیچگاه شاهد این وضع نبودیم. اتفاق دوم تغییر ماموریت دستگاه‌های امنیتی بود که آنها را هم از جهت ماموریت و هم از جهت نیروی انسانی ضعیف کردند. بسیاری از کارشناسان اطلاعاتی را یا اخراج یا بازنشسته کردند، و ماموریت علیه جاسوسی بیگانگان را نیز در عمل به حاشیه بردند، حتی گفته می‌شود جایگاه بخش مربوط به ضد جاسوسی نیز تنزل یافت. اولویت را دادند به شنود و تعقیب و‌مراقبت مخالفان و منتقدان داخلی، در حالی که وظیفه برخورد با اینها وظیفه دستگاه اطلاعاتی نیست. سپس رفتند دنبال سوژه‌هایی که نتایج آن فاجعه‌بار بود. حتی هنگامی که خواستند ترورکنندگان دانشمندان هسته‌ای را بگیرند، به جای تروریست‌های واقعی آقای مازیار ابراهیمی را تحت فشار به اقرار به ترور شهید شهریاری وادار می‌کنند و آبروی خود و دیگران را بردند. نظام اطلاعاتی ایران که به سهم خود قدرتمند بود را به جایی رساند که در شب تجاوز ده‌ها و شاید صدها ریزپرنده از داخل کشور پرواز می‌کنند و خسارات بسیار سنگینی می‌زنند و این آقای نماینده حتی یک کلمه هم نمی‌پرسد که چرا چنین شد؟ ریشه آن چیست؟ کجاها ضعف و نارسایی بوده؟ چه کسانی باید پاسخگو باشند؟ آن روزی که دستگاه اطلاعاتی به جای پرداختن به ترورهای دانشمندان هسته‌ای و انفجارات مرتبط با این صنعت، به شورای نگهبان می‌روند تا رد صلاحیت آقای هاشمی و دیگران را جا بیندازند، روشن بود که دیر یا زود باید شاهد این وضع می‌بودیم. نمی‌دانم که پس از این شکست اطلاعاتی آیا هیچ کدام از کارشناسان مربوط که بازنشسته شده بودند را برای کار دعوت کردند یا خیر؟ گمان نمی‌کنم که دعوتی انجام شده باشد. جالب است که این عضو کمیسیون امنیت ملی حتی یک کلمه هم نمی‌گوید که این ۲۰ سال چه خبر بوده؟ تنها کسی که تذکر بسیار مهمی داده وزیر اطلاعات اسبق و‌ پیش از ۲۰ سال، یعنی آقای یونسی است که در همین مورد یک اخطار جدی دادند ولی ظاهرا نمایندگان ۳ درصدی نمی‌توانند و نیازی هم به پیگیری این مسائل نمی‌بینند. چون برای کسب تأیید صلاحیت در دور بعد، دستشان زیر ساطور مراجع چهارگانه تأیید صلاحیت است. موضوع جالب دیگری هم این آقای نماینده طرفدار پایداری گفت که این شبکه جاسوسی و عملیاتی مورد ضربه ملت ایران قرار گرفتند. اولا آنان اقدامات ضد ایرانی خود را انجام دادند و طبیعی است که ضربه هم بخورند. مساله اصلی ضرورت ضربه خوردن پیش از اقدام به جنگ است. آنان ضربات بسیار سنگینی زدند و دور از انتظار نیست که ضرباتی هم بخورند و قطعا هم مردم در شناسایی آنان کمک کرده‌اند، ولی در این ۲۰‌سال هیچ تذکری و پیش‌آگاهی در این مورد داده نشده بود و کلا حتی اطلاعی از آماده‌باش این تعداد جاسوس برای عملیات جنگی نداشته‌اند. این نکته‌ای است که به عنوان نماینده باید طرح چرایی آن را پیگیری می‌کرد که نکرد. این انتظارات از آنان بیهوده است. از نمایندگانی که برای مقابله با زنان این کشور قانون می‌نویسند که ضد امنیت است و اجرای آن از طرف شورای عالی امنیت ملی متوقف می‌شود، انتظار زیادی نداریم، به ویژه که در یک بند آن نوشته‌اند: «تصاویر دوربین‌های وزارت اطلاعات و سازمان انرژی اتمی و وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح با رعایت ملاحظات حفاظتی و امنیتی در اختیار فراجا قرار می‌گیرد.» یعنی حتی دستگاه‌های امنیتی و نظامی که باید خالصانه در خدمت امنیت کشور باشند را به خدمت این مصوبه ضد امنیتی در آوردند. به نظر می‌رسد که این بند بزرگ‌ترین خدمت به جاسوسی اسراییل بود و اگر پیشنهاد‌‌دهندگان و تصویب‌کنندگان آن مورد سوال جدی قرار گیرند شاید بتوان سرنخ‌هایی به دست آورد.


🔻روزنامه شرق
📍 ملت
✍️ کامبیز نوروزی
حمله تجاوزکارانه اسرائیل، دوگانه مهمی را روشن‌تر از همیشه آشکار کرد که درباره ‌نوع استفاده از کلمه ملت در عرصه سیاسی ایران است. این دوگانه شامل کاربرد واژه ملت توسط دو قطب متضاد، یعنی دولتمردان از یک سو و اپوزیسیون برانداز از سوی دیگر است.
‌۱- به‌جز رهبر انقلاب که همیشه در بیاناتشان از واژه‌های ملت و مردم استفاده می‌کردند، با شروع تجاوز به ایران، سایر مقامات هم بسیار بیش از گذشته واژه ملت و ملت ایران را به کار بردند؛ ملت را ارج نهادند و ‌به دفاع و ایستادگی خواندند. سخنان درست و برحقی است، اما این ملت که در زمان جنگ چنین ارج و منزلتی می‌یابد، در زمان‌های دیگر کجاست؟ نظام گزینشی ادارات و سازمان‌های عمومی چنان به سختی رفتار می‌کنند که خیلی از آحاد ملت از فیلتر تنگ آن نمی‌گذرند. دانشجویان و استادانی که با رعایت قانون، منتقد سیاست‌های جاری هستند، با خطرهایی همچون اخراج، تعلیق و امثال آن روبه‌رو می‌شوند. بخش بزرگی از ملت در صدا‌و‌سیما جایی ندارد. چیزی نشان نمی‌دهد. فیلترینگ ملت را از دسترسی به منابع اطلاعات محروم کرده است. این فهرست می‌تواند ادامه داشته باشد. ملتی که در شرایط جنگ چنین محترم شمرده شده و ارج گذاشته می‌شود، در شرایط عادی کجاست؟ ملتی که به موجب اصل پنجاه‌و‌ششم قانون، صاحب حق حاکمیت است و سرزمین متعلق به اوست، چه جایگاهی در نظام دارد؟
۲- بخش بزرگی از جریان اپوزیسیون برانداز، آشکارا از تجاوز اسرائیل به ایران شادمان است. آنها به این می‌اندیشند که زیر سایه بمب‌های اسرائیل بیایند و قدرت را به دست بگیرند. آنها که اغلب در خارج و در امنیت کامل زندگی می‌کنند، در‌واقع به ادعای نجات ملت ایران است که از ویرانی سرزمین و کشتار ملت حمایت می‌کنند و تجاوز نظامی اسرائیل را مشروع و درست می‌دانند.

اینها منکر فضیلت برتری به نام حفظ سرزمین از تجاوز بیگانه‌اند که در هر کشوری یک وظیفه ملی است. در تمام کشورها همکاری و همراهی با متجاوز به سرزمین رذیلتی نابخشودنی و شایسته شدیدترین سزاهای اخلاقی و کیفرهای قانونی است و چنین کسانی را خائن می‌نامند.

اما..‌.

ملت و میهن دو مفهوم منطبق بر یکدیگر هستند. وقتی کسی به سرزمین تجاوز می‌کند، بالطبع به ملت آن سرزمین تجاوز کرده است. وقتی دزد به خانه می‌زند، فقط به خانه نیست که تجاوز کرده است، اعضای آن خانه نیز قربانی تجاوز هستند. واژه ملت در‌برگیرنده یک مفهوم تاریخی است. ملت برساخته یک تاریخ است. آنها شعار ایران می‌دهند ولی از متجاوز جنایت‌پیشه‌ای که به قلمرو سرزمین ایران حمله آورده است، حمایت می‌کنند. شعار ملت می‌دهند ولی برای کسی که به سرزمین حمله می‌کند و کشتار می‌کند، دست می‌زنند و سوت می‌کشند. سخیف‌تر و مضحک‌‌تر سخن کسانی است که می‌گویند این جنگ ملی و میهنی نیست. پس اسرائیل به چه چیز حمله کرده است؟ نتیجه فاجعه‌بار این دیدگاه آن است که سرزمین نه متعلق به ملت، بلکه متعلق به حکومت‌هاست. یعنی این دیدگاه عملا از ملت خلع ید می‌کند.

این دسته هم ملت را فقط ابزاری می‌بیند که با قربانی‌کردنش به پشتوانه جنگ‌افروز متجاوز به قدرت برسد. سرزمین ویران شود برای رسیدن به قدرت به کمک بیگانه تجاوزگر.

تأسف‌بار است که نزد هر دو گروه، ملت به مفهومی موقت بدل شده است که حضور و منزلت او در یک جدول زمانبندی قرار دارد. در وقت تنگی و عسرت و خطر و مرگ و ویرانی، ملت محترم است و باید حضور داشته باشد؛ در سایر اوقات نیازی به ملت نیست و بهتر است نباشد. احترام کلامی دارد ولی جایی برای او وجود ندارد.

با آنها که در همراهی با متجاوز بیگانه از جنگ و تجاوز به سرزمین و ملت حمایت می‌کنند، سخنی نیست. روی سخن با دولتمردان است. ملت را ملت موقت نکنید. ضروری است کارگزاران نظام در بخش‌های مختلف نیز از این نگاه پیروی کنند و ملت را چنان که ملت هست، ببینند.

ملت را نه‌فقط در جنگ و سختی که در آرامش و صلح هم ملت بدانید. آنگاه خواهید دید ملتی که چنین از تجاوز بیگانه منزجر است و می‌ایستد، چگونه ایران را به صلح، پیشرفت و ترقی می‌رساند.


🔻روزنامه ایران
📍 تعیین تکلیف برای نهادهای بالادستی!
✍️ ابراهیم بهشتی
در روزهای گذشته و در پی آتش‌بس میان ایران و رژیم اسرائیل، محور مشترک اظهارات و توصیه‌های مسئولان و تحلیلگران و کارشناسان کشور، تأکید بر حفاظت و تقویت انسجام ملی ایجاد شده است. انسجام ملی که به درستی از آن در کنار توانمندی‌های دفاعی به عنوان بازدارنده مهم در مقابل هر گونه تجاوزی یاد شده است. بیراه نیست اگر گفته شود از جمله دستورالعمل‌های ضروری در مسیر تقویت انسجام ملی، پرهیز از دامن زدن به دو گانه سازی‌های گذشته است. قطبی سازی‌های جناحی که ماحصل آن چیزی جز تفرق جامعه و تعمیق شکاف روابط میان ملت و دولت نخواهد بود.
به نظر می‌رسد جریان‌هایی فرصت را مغتنم شمرده تا همبستگی شکل گرفته حول دفاع از تمامیت ارضی کشور و ایستادگی در برابر تجاوز دشمن خارجی را مصادره به مطلوب کنند و آن را دستمایه تحمیل ایده سرایی‌های خود بر نهادهای تصمیم ساز یا تسویه حساب‌های سیاسی و جناحی نمایند.
در روزهای اخیر زمزمه‌هایی از برخی تریبون‌ها به گوش می‌رسد که یادآور دو گانه «دیپلماسی- میدان» است. از قضا همان کسانی که در گذشته مدعی مخالفت با این دوگانه‌سازی بودند حالا خود با طعنه و کنایه به دیپلماسی و به اسم دفاع از توانمندی دفاعی مبدع و مروج آن شده‌اند.
دیپلماسی و مهم‌ترین وجه آن یعنی مذاکره، ابزاری است در جهت تأمین منافع ملی کشور همچنان که توانمندی‌های دفاعی نیز چنین کارویژه‌ای دارند. بنابر این هر دو مورد یاد شده در حکم بال‌هایی ضروری برای تقویت قدرت ملی و تأمین منافع ملی است. روشن است که لطمه زدن یا نادیده گرفتن هر کدام از این دو بال ولو به نام یا توجیه دفاع از دیگری، نه تقویت قدرت ملی که مغایر با منافع ملی خواهد بود مضاف بر اینکه گام نهادن در این مسیر نتیجه‌ای جز بسیج کردن جامعه و افکار عمومی پشت صف بندی‌های جدید نخواهد داشت و این چیزی نیست جز زایل شدن تجلی اراده جمعی و خدشه بر همبستگی ملی ایرانیان.
دیپلماسی و مذاکره در چهارچوب همان کارویژه تأمین منافع ملی، محدود به زمان خاصی نیست. چنانکه در همین تجربه اخیر جنگ ۱۲ روزه هم دیپلمات‌های ایرانی در بحبوحه جنگ دست از کار نکشیدند و مکمل و همپای نیروهای مسلح از مسئولیت تأمین منافع ملی کشور چشم پوشی یا کوتاهی نکردند. بماند که بزرگ‌ترین جنگ‌ها هم در نهایت با ابزار دیپلماسی به پایان رسیده چنانکه جنگ تحمیلی ۸ ساله رژیم بعث عراق علیه ایران هم در نهایت به میز مذاکره و دیپلماسی رسید.
از آنجا که عدم پایبندی رژیم اسرائیل به قوانین و مقررات بین‌المللی امری ثابت شده است، اقتضای عقل و سیاست است که مسئولان و تصمیم سازان در تدارک تدابیر لازم در حوزه‌های مختلف از جمله تقویت توانمندی‌های دفاعی و حفظ انسجام ملی باشند. این مواجهه و آماده‌سازی یک جبهه بیرونی هم دارد که سیاست خارجی متولی اجرای سیاست‌گذاری‌های آن است. دیپلماسی قاعدتاً بر اساس اقتضائات ملی، منطقه‌ای، بین‌المللی و در چهارچوب مصالح و منافع کشور خواهد بود. در حقیقت مصالح و منافع کشور است که اقتضا می‌کند مشخصاً با آمریکا و مذاکرات هسته‌ای چه مواجهه‌ای داشته باشیم؟
حکم دادن‌های کلی و البته تعیین تکلیف کردن برای تصمیم سازان به هر نام و بهانه‌ای یا تخفیف دادن و بی‌ثمر خواندن فعالیت‌ها و تلاش‌های دیپلمات‌ها نه تنها راهگشا نیست که در حقیقت زخمی کردن یکی از بال‌های اساسی تأمین منافع ملی است.
رهبر معظم انقلاب ۲۳ فروردین ماه ۱۴۰۱ و در دیدار رمضانی مسئولان و کارگزاران نظام درباره مواجهه با دیپلمات‌های مذاکره کننده با طرف‌های غربی تأکید کردند: «البته بنده همیشه این را به این کسانی که مسئول‌اند، در همه دولت‌ها تذکر داده‌ام که نگاه به کسی که در میدان هست و در صف مقدم مشغول فعّالیت است، نباید نگاه بدبینانه و از روی سوءظن باشد. خب افراد مؤمن، افراد انقلابی، افراد پُرجدوجهد، پُرکار مشغول کارند، دارند در این زمینه کار می‌کنند؛ اگر نقدی هم می‌شود، خوش‌بینانه باشد، بدبینانه نباشد؛ ثانیاً، موجب تضعیف کسانی نشود که در این میدان مشغول تلاش و کار هستند؛ امید مردم هم تضعیف نشود، یعنی جوری حرف زده نشود که اینها [ناامید بشوند].»
ایشان همچنین در ۱۲ اردیبهشت ماه ۱۴۰۰ تصریح کردند که «سیاست خارجی در همه جای دنیا در مجامع بالادستی تعیین می‌شود و نه در وزارت امور خارجه. وزارت امور خارجه در تعیین سیاست‌ها مشارکت دارد اما تصمیم‌گیر نیست بلکه مجری است. در کشور ما نیز سیاست خارجی در شورای‌عالی امنیت ملی با حضور مسئولان تعیین می‌شود و وزارت امور خارجه باید با شیوه‌های خود آن را اجرا کند.»
بنابراین تصمیم سازی‌ها در جمهوری اسلامی سازوکارهای خاص خود را دارند. تریبون‌های یاد شده هم بعید است به این مهم واقف نباشند. اگر باور داریم که همین سازوکار و تصمیم‌سازی در مواجهه با تجاوز اسرائیل قابل دفاع بوده و آتش‌بس را بر این رژیم تحمیل کرده، شایسته است از تحلیل‌های هیجانی و بدون پشتوانه و تفرقه برانگیز که هم تقاضای کاذب در افکار عمومی ایجاد می‌کند و هم اعتماد به نهادهای بالادستی را زیر سؤال می‌برد پرهیز شود.
تعیین تکلیف کردن برای نهادهای بالادستی در حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی نه تنها سازنده و در چهارچوب توصیه‌های رهبری و آن نهادها نیست بلکه مخالف صریح عقلانیت و راستای تأمین مصالح و منافع کشور است. هزینه تراشی‌های بیهوده در شرایط خاص، همزمان که عین مسئولیت ناپذیری است در حکم بازی در زمین دشمنی است که اتفاقاً روی اختلافات و تنش‌های داخلی و بی‌اعتماد کردن مردم به نهادهای تصمیم ساز خیلی حساب باز کرده است. مذاکره به عنوان ابزار تأثیر‌گذار دیپلماسی، قاعدتاً از دل ارزیابی‌های دقیق و همه جانبه نهادهای تخصصی و بالادستی و در چهارچوب عزت، حکمت و مصلحت بیرون خواهد آمد نه برخی ایده سرایی‌های تقلیل گرایانه یا متوهمانه.
مقابله با جنگ ترکیبی، راهبردهای ترکیبی می‌طلبد، توانمندی دفاعی، دیپلماسی، نقش آفرینی رسانه‌ای، تأمین کالاهای اساسی و معیشتی و... در کنار هم آرایش مناسب در برابر جنگ ترکیبی خواهد بود.


🔻روزنامه آرمان ملی
📍 لزوم آمادگی همه‌جانبه
✍️ مرتضی مکی
تحولات پرشتابی که پس از جنگ ۱۲ روزه رژیم صهیونیستی علیه جمهوری اسلامی در حال وقوع است، شرایط را بسیار پیچیده و دشوار کرده که روند تحولات روزهای آینده به چه شکل و صورتی خواهد بود. به‌خصوص اینکه جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه ایران با آتش‌بسی پایان یافته که هیچ توافق ضمنی از سوی متجاوز درخصوص عدم حمله به ایران صورت نگرفته و این آتش‌بس را باید بیشتر ترک مخاصمه دانست.
به همین دلیل گمانه‌زنی زیادی در سطح محافل سیاسی و رسانه‌ای کشورهای غربی درخصوص چگونگی اقدامات اسرائیل پس از پایان جنگ ۱۲ روزه مطرح است و حتی رئیس سیا به صراحت اعلام کرده که جنگ پایان نیافته. ما با یک جنگ ترکیبی و پیچیده و چندلایه‌ای مواجه هستیم که این جنگ، ایران را برآن می‌دارد که همچنان در شرایط آماده باش صددرصدی نسبت به اقدامات اسرائیل و آمریکا باشد و این آماده‌باش نه فقط در سطح نظامی که باید در سطح اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور حاکم باشد و مردم آگاهی لازم را نسبت به رویدادهای غیرقابل پیش‌بینی داشته باشند. ایران همواره بر این اصل تاکید کرده که دنبال صلح و اجرای تعهدات خودش در چارچوب پیمان NPT است به شرطی که طرف مقابل حقوق ایران را به رسمیت بشناسد. از سوی آمریکایی‌ها نیز حرف‌های متناقضی درخصوص مذاکره با ایران بیان شده. ترامپ درحالی که می‌گوید با طرف ایرانی درحال مذاکره هستیم از طرف دیگر اعلام می‌کند که ما هیچ صحبتی با ایرانی‌ها نداریم! این شرایط متناقض و مبهم که ترامپ علیه ایران مطرح می‌کند، دیگر آشکار شده که یک استراتژی در جهت گیج کردن ایران است تا اینکه صرفا به عدم پیش‌بینی پذیری آمریکا ربط داشته باشد. به هر حال ما باید با توجه به شرایط سیاسی- اقتصادی منطقه و جهان و حقانیتی که جهان نسبت به تجاوز رژیم صهیونیستی به ایران اذعان داشته، رایزنی‌ها را برای اینکه بتوان فرآیند صلح را به جریان انداخت، داشته باشیم. البته این فرآیند صلح به معنی تسلیم شدن نیست بلکه به این معناست که دیپلماسی عمومی، رسانه‌ای و سیاست خارجی ما باید به صورت فعال، همچنان در جهت ایجاد آرامش و صلح و امنیت حرکت کند. با توجه به اینکه ایران در وضعیت دفاعی در قبال تهاجم آمریکا و رژیم صهیونیستی قرار دارد، این آمادگی چندوجهی را برای ایران بیشتر می‌طلبد در مقابل اقداماتی که صهیونیست‌ها علیه ایران انجام می‌دهند. به هر حال باید انتظار داشت که صهیونیست‌ها این آتش‌بس را نقض کرده و اقداماتی علیه ایران انجام دهند همان‌طور که در قبال فلسطین، سوریه و لبنان به هیچ اصل حقوقی و انسانی پایبند نیستند. به نظر می‌رسد آقای دکتر متقی با توجه به سابقه صهیونیست‌ها در نقض آتش‌بس و بی‌توجهی به تمام موازین حقوقی و انسانی این تحلیل را مطرح کردند که امکان تجاوز مجدد صهیونیست‌ها وجود دارد و شاید از این زاویه مطرح کردند که دستگاه‌های سیاسی اطلاعاتی و امنیتی ایران نباید در قبال اقدامات غافلگیرانه صهیونیست‌ها کم‌توجه باشند. قطعا صهیونیست‌ها تلاش خواهند کرد اقدامات غافلگیرانه دیگری انجام دهند به هر حال پس قطعا آنها تلاش خواهند کرد از تله اطلاعاتی- امنیتی با اشکال مختلفی ایران را تحت فشار و حتی حمله قرار دهند.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0