بسته به صنف و جنس مشتری قصه‌های اصغرآقا هم فرق می‌کند. اما چند روزی است برای همه مشتریانش یک قصه می‌گوید نه اینکه قصه‌ای نداشته باشد غصه‌اش را فریاد می‌زند.

تابستان که شده مغازه اضغرآقا خیلی گرم شده مشتریان عرق می‌کنن و‌ خورده موها ادیتشان می‌کند خودش هم در گرما اذیت است.

به قول خودش کولر آبی جواب کار نبود اصغر تحت تاثیر تبلیغات می‌رود سرای ایرانی یک کولر گازی می‌خرد اقساطی. کولر با هزینه‌ها نصب و اقساط حدود ۱۳۰ میلیونی برایش تمام شده.

اصغر از روزی که خریده افتاده تو حساب و کتاب.به همه مشتری‌هایش می‌گوید سال ۹۰ با همین پولی که برای کولر گازی داده می‌تونسته ۸۰ متر خونه در همان محل کار خودش که شرق تهران هست بخرد اما الان شده پول یک کولر گاز.

اصغر تعریف می‌کند و تکرار می‌کند چه خبر شده مشتری‌ها بسته به حوصله و اعصاب دم به دمش می‌دهند یکی می گوید سال ۹۵ با این پول میتونستی دو تا رنو ساندرو صفر بخری آن یکی می گوید تا چهار سال پیش این پول چهار هزار دلار بود اما الان ۱۵۰۰ دلار هم نمی شود اصغر مو می زند سر تکان می دهد و فقط می خواهد بداند چطور شده که این طور شده.

تا یکی مشتری به او‌ توضیح می دهد:«اصغر آقا وقتی یه چیزی تو بازار زیاد میشه چی میشه اصغر بلافاصله میگه قیمتش میاد پایین.مشتری میگه ریال ما بیش از حد چاپ شده این قدر که قیمتش اومده پایین.»اصغر اقا بلافاصله میگه خب ریال چاپ نکن چه کاریه این طوری پول را بی برکت کردن.

مشتری میگه برو این را به اونای بگو که توقع دارن دولت همه کار کنه.تا وقتی صدای اونا بلند و چشمون به دست دولت پول همین طوری بی برکت میشه.کولر گازی داره باد میزنه اما اصغر بازم عرق کرده داره هنوز حساب کناب می کنه که درآمد یک ماهشم به شرط اینکه هیچ خرج دیگه‌ای نداشته باشه کفاف خرید پول کولر گازی را نمیده چه برسه به خرید چیزی های دیگه.

کار مشتری تموم شده. اما اصغر هنوز غرق در مقایسه هست ۱۲۰ میلیون الان کجا ۱۲۰ میلیون سال ۹۰ کجا؟یک هو‌یادش میاد که درسته الان ۱۲۰ میلیون داره انا سال ۹۰ برای جور کردن همون ۱۲۰ میلیون سه مدل وام گرفت.

دستی به شونه اش می کشه اصغر اقا چقدر میشه اصغر از عالم خیال میاد تو واقعیت قابل نداره مهندس ۴۰۰ تومان میشه،مهندس با یک خنده شیطنت امیز میگه تو هم‌که ۳۰ درصد بردی بالا اصغر اقا.اصغر هم میگم چیکار کنم خیلی چیزها دست کم ۴۰ درصد رفته بالا، من کمتر بردم بالا. مهندس بی‌صدا بیرون می‌رود.
اما اصغرآقا به پیامک موبایلش خیره هست:
**«پولی که دیروز می تونست باهاش خونه بخره امروز حتی "آرامش" هم نمی‌خره...»