🔻روزنامه تعادل
📍 راهکاری برای عبور از بن‌بست مکانیزم ماشه و «غنی‌‌سازی»
✍️ حسن هانی‌زاده
روز جمعه سوم مرداد مذاکرات ایران با نمایندگان آلمان، انگلیس و فرانسه موسوم به تروئیکا اروپایی در کنسولگری ایران در استانبول ترکیه برگزار شد . از همان ابتدا مشخص بود که مشکل اصلی ایران با طرف امریکایی است و سه کشور اروپایی در واقع بیشتر نقش تسهیل‌گر را برای انجام مذاکرات بعد از وقوع جنگ تحمیلی ۱۲ روزه بازی می‌کنند. به نظر می‌رسد طرف ایرانی بیشتر می‌کوشد این سه کشور را متقاعد کند از تصمیم بحران‌ساز خود مبنی بر آغاز روند بازگشت قطعنامه‌های تحت فصل هفتم منشور ملل مصوب شورای امنیت، صرف نظر کنند و اجازه دهند روند دیپلماسی به مسیر خود برای پیدا کردن راه‌حل‌های برد - برد ادامه دهد. در این نوبت که ششمین دور مذاکرات بین دو طرف محسوب می‌شود، به گفته آقای غریب‌آبادی فعلا تنها موافقت کردند به مذاکرات باز هم ادامه دهند. البته گفته می‌شود طرف اروپایی دنبال تمدید مهلت مکانیزم ماشه تا شش ماه دیگر است تا ایران بتواند در مورد مذاکرات با طرف امریکا و نیز همکاری با آژانس برای بازدید از تاسیسات هسته‌ای آسیب‌دیده و تعیین تکلیف ذخایر اورانیوم ۶۰ درصد تصمیم‌گیری کند. با در نظر گرفتن مجموعه مسائل مطرح در مذاکرات و واقعیت‌های موجود در صحنه که بیانگر این واقعیت است که اروپا می‌تواند کمک‌کننده برای رسیدن به توافق باشد، پیشنهاد زیر قابل پیگیری و اجرا به نظر می‌رسد.
پیشنهاد تعلیق در برابر تعلیق

در شرایطی که ایالات متحده و اسراییل خواهان توقف کامل غنی‌سازی‌اند و ایران بر حفظ حق فنی و حیثیتی خود در غنی‌سازی حداقل تا سقف ۳.۶۷درصد تاکید دارد، یافتن راهکاری که مانع تقابل مستقیم شود، ضرورت دارد. پیشنهاد «تعلیق در برابر تعلیق» به صورت مرحله‌ای می‌تواند چارچوبی منعطف، تدریجی و اعتمادساز برای کاهش تنش و گشودن مسیر مذاکره فراهم کند. به این ترتیب که ایران غنی‌سازی را به تدریج تعلیق کند، یعنی ابتدا از ۶۰ درصد شروع کند طرف مقابل هم بخشی از تحریم‌ها را تعلیق و بخش از دارایی‌ها را از انسداد خارج کند. بعد غنی‌سازی ۲۰ درصد تعلیق شود بخشی از دارایی‌های ایران از انسداد خارج و بخش دیگری از تحریم‌ها برداشته شود و در مرحله سوم ایران غنی‌سازی ۳,۶۷ درصد را به صورت موقت مثلا برای یک‌سال متوقف و طرف مقابل هم تحریم‌های باقیمانده را به صورت کامل به حالت تعلیق درآورد .

مزایای کلیدی تعلیق در برابر

توازن دیپلماتیک: هیچ طرفی در نقطه آغاز مجبور به پذیرش خواسته حداکثری طرف مقابل نیست .
راستی‌آزمایی مرحله‌ای: هر گام می‌تواند به‌صورت فنی و سیاسی ارزیابی شود پیش از ورود به مرحله بعد.
کاهش ریسک سیاسی داخلی: تعلیق موقت، بهتر در افکار عمومی ایران می‌تواند مورد پذیرش واقع شود، زیرا در عمل این امکان وجود دارد که اگر طرف مقابل به تعهدات خود عمل نکرد ایران نیز بار دیگر به شرایط قبل از تعلیق باز گردد.
امکان استفاده از میانجی‌ها: عمان، قطر و حتی تروئیکای اروپا می‌توانند نقش‌پذیر باشند تا در تایید مراحل پیچیده پیش رو کمک کنند.
توصیه برای اجرای موفق پیشنهاد

پیشنهاد شود که تعلیق غنی‌سازی با حفظ توان بازگشت‌پذیر فنی انجام شود (یعنی سانتریفیوژها حفظ شوند ولی عملیاتی نشوند) . راه‌اندازی نهاد مستقل راستی‌آزمایی با مشارکت کشورهای بی‌طرف (سوییس، برزیل، مالزی) برای ثبت تعهدات و ارزیابی فنی. درج مکانیزم حل اختلاف فوری در متن توافق، در صورت نقض مرحله‌ای توسط هر طرف (مثلا ورود به مرحله قبل یا بازگشت اقدام متقابل) .

چالش‌های اجرایی

۱. مخالفت شدید اسراییل و لابی‌های مرتبط با آن در کنگره امریکا هر میزان غنی‌سازی و تعلیق موقت نیاز به مدیریت دیپلماتیک برای کاهش فشار سیاسی بر امریکا دارد، زیرا پیچیدگی حقوقی ساختار تحریم‌ها برخی تحریم‌ها با مصوبه کنگره قابل تعلیق نیستند بدون تصویب جدید.
۲. سابقه عدم اعتماد به امریکا (برجام) نیاز به مکانیزم ضمانت اجرایی در درون توافق دارد، مثل ثبت توافق در شورای امنیت و پیش‌بینی اقدام‌هایی که در صورت تخلف هر طرف در توافق بتوان انجام داد.

۳. تشکیل نهاد مستقل نظارت مشترک با حضور کشورهای بی‌طرف برای پایش غنی‌سازی و اجرای تعهدات تحریمی، مثل تشکیل کنسرسیوم مشترک برای غنی‌سازی در ایران . با این طرح، ایران نیاز خود را به چرخه سوخت حفظ می‌کند و نگرانی طرف مقابل برای تبدیل احتمالی ذخایر اورانیوم به سلاح برطرف می‌شوند.
۴. ایجاد «خط قرمز فنی» به ‌جای «خط قرمز سیاسی»
به‌ جای تمرکز بر درصد غنی‌سازی، توافق می‌تواند بر نحوه تولید، ذخیره‌سازی و تبدیل سوخت متمرکز شود. برای مثال، محدود کردن ذخیره اورانیوم غنی‌ شده یا نظارت بر سانتریفیوژهای پیشرفته.
۵. تضمین فنی با هشدار زودهنگام
فعال‌سازی سیستم پایش فنی با مشارکت کشورهای بی‌طرف که در صورت عبور از سقف مشخص، هشدار فوری و عمومی صادر شود.
۶. زمانبندی سیاسی در هر دو کشور نیز می‌تواند روند اجرای مراحل را تحت تاثیر قرار دهد، زیرا حمله امریکا به تاسیسات هسته‌ای ایران در نطنز، فردو و اصفهان که به‌طور دایمی زیرنظر آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای رصد می‌شدند، ضربه بزرگی به اعتبار پیمان NPT وارد کرد و تداوم فعالیت دیپلماتیک مراحل را با وقفه یا تغییر مواجه کرد، اکنون با توجه به اقدام خلاف قواعد بین‌المللی امریکا و اسراییل باید ساختار توافق به‌گونه‌ای طراحی شود که انعطاف لازم برای عبور از چنین تحولاتی را داشته باشد.

جمع‌بندی

پیشنهاد «تعلیق در برابر تعلیق» می‌تواند گذرگاهی واقع‌گرایانه برای خروج از بن‌بست هسته‌ای فعلی باشد. با طراحی دقیق، نقش‌آفرینی فعال میانجی‌ها و درج ضمانت‌های معتبر، این مدل امکان ایجاد فضای اعتماد و آغاز مذاکرات رسمی را فراهم می‌آورد بدون آنکه هیچ‌ کدام از طرفین احساس تسلیم کنند.مدل «تعلیق در برابر تعلیق» می‌تواند راهکاری واقع‌گرایانه، تدریجی و اعتمادساز برای خروج از بن‌بست فعلی باشد. با طراحی دقیق و ضمانت‌های بین‌المللی، این الگو می‌تواند فضایی برای بازگشت به مذاکرات فراهم کند بدون اینکه هیچ ‌یک از طرفین احساس شکست کنند.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 تاریخ آب در فلات ایران
✍️ محسن جلال‌پور
به طور تاریخی «آب» در فلات ایران به‌عنوان اصلی‌ترین عنصر تمدنی از دیرباز نزد ایرانیان واجد اهمیت خاص بوده‌ است. آناهیتا، فرشته نگهبان آب، الهه‌ای ساخته ذهن ایرانی در صیانت از منابع آب تلقی می‌شده و آب در هویت هنری، فرهنگی و معماری ایران صاحب نقش و جایگاه رفیعی بوده ‌است.

توسعه تمدنی در پهنه این فلات عموما از عصر ساسانی و با بازتعریف ایرانشهر ایرانی، شکلی منسجم به خود دیده که آن هم زمانی که دسترسی به منابع آب شیرین فراهم بوده ‌است. این مدل توسعه کالبدی در دگردیسی امپراطوری پارسی از اشکانی به ساسانی و ضرورت در بازنگری به نظام حکمرانی با رویکرد توزیع رانت نزد حکام محلی و سیاست تمرکز‌زدایی از تیسفون، با عنایت به حمایت قدرت‌های منطقه‌ای، آب و نیز اراضی مجاور منابع آبی پایدار نظیر رودخانه‌های دائمی، به امتیازات قابل واگذاری از ناحیه پادشاه جهت تحبیب خوانین و روسای قبایل تبدیل شده بود. با این تحلیل خلاصه، آب، علاوه بر موارد اشاره‌شده، واجد اهمیت سیاسی نیز بوده ‌است.

اجازه بدهید ادامه مطلب را با تقسیم‌بندی دوره سه‌گانه توضیح دهیم:

دوره اول: از عصر ساسانی تا ابتدای دهه چهل و تلاش محمدرضا پهلوی برای تغییر نظام طبقاتی اجتماعی ایران و حذف نظام فئودالیسم از ساختار جامعه روستایی - کشاورزی ایران‌، آب ابزار اعمال قدرت بوده و توزیع آن سلسله‌مراتبی رانتی را در بر‌گرفته؛ در این نظام آن که از منابع آبی صیانت می‌کرده ارباب بوده ‌است. اوست که مدل تقسیم آب را طراحی و کنترل می‌کند. او پاسدار رودخانه و نهر و قنات و چاه و نیز فرمانده میرابان است. او برداشت را کنترل و با مضامینی عینی و با بهره‌گیری از تجربه خانوادگی میزان بهره‌وری آب و تناسب مفهومی آن با تولید را محاسبه و اصلاحات لازم را معمول می‌کند.
دوره دوم: با پایان‌دوره نخست و اجرای قانون اصلاحات ارضی و تبدیل مالکان به خرده‌مالکان و نیز در کنار آن شرکت‌های کشت و صنعت، در یک تقسیم‌بندی ساده بیش از ۹۰درصد از اراضی کشور در اختیار خرده‌مالکان بوده است و کمتر از ده درصد در شکل مالکیت بزرگ یا شرکت‌های کشت و صنعت قرار گرفت. این تفکیک غیرمتوازن، نظام نظارت آبی را به‌شدت تضعیف و بهره‌وری منابع آب را کاهش می‌دهد. در پایان دهه ۴۰و ابتدای دهه ۵۰، توجه به ظرفیت آبی کشور و اولویت صیانت از آن در مقابل تولید زراعی و باغی در دولت هدف‌گذاری می‌شود. این مدل تا انقلاب سال ۵۷ با بهره‌گیری از تکنولوژی زراعی و بهبود روش‌های کشت و انتقال دانش جهانی، رویه‌ای رو به بهبود را طی می‌کند.

دوره سوم: با بروز انقلاب و هجرت یا اخراج تکنوکرات‌ها از بدنه دولت و تغییر سیاست بهینه‌سازی مصرف به سیاست به اصطلاح مدیریت منابع آب و با شعار عدالت و توسعه روستایی، سیاست توزیع رانتی آب به حیف‌ومیل منابع تبدیل و نتیجه آن شد که می‌بینیم.

مقایسه بهره‌وری آب در بخش کشاورزی ایران با سایر کشورهای خاورمیانه موضوعی مهم و حیاتی است، به‌ویژه با توجه به بحران کم‌آبی در منطقه. در ادامه، به بررسی این موضوع با استفاده از شاخص‌های اصلی بهره‌وری آب کشاورزی می‌پردازیم.

تعریف بهره‌وری آب کشاورزی در ایران
بهره‌وری آب در کشاورزی در ایران معمولا به‌صورت مقدار محصول تولیدشده به ازای هر مترمکعب آب مصرف‌شده تعریف می‌شود. واحد رایج آن کیلوگرم بر مترمکعب (kg/m³) است حال آنکه امروز در دنیای مدرن، بهره‌وری بر مبنای میزان سود ارزی حاصل از تولید هر تن کالای کشاورزی محاسبه می‌شود. با همان معیار محاسبه فعلی در کشور، وضعیت بهره‌وری آب کشاورزی در ایران بدین‌گونه اعلام شده‌ است:

میانگین بهره‌وری آب کشاورزی ایران حدود ۰.۸ تا ۱.۲کیلوگرم محصول بر مترمکعب بسته به محصول و منطقه است. همچنین بازده آبیاری (Irrigation Efficiency) حدود ۳۰تا ۴۰درصد است، یعنی بخش زیادی از آب در مسیر انتقال یا در مزرعه تلف می‌شود.

از دلایل پایین بودن بهره‌وری در ایران می‌توان به نکات ذیل اشاره کرد:

- مالکیت خرد املاک کشاورزی

- آبیاری سنتی (جوی و پشته)

- فرسودگی شبکه‌های آبیاری

- کاشت محصولات آب‌بر

- نبود سیاست‌های موثر تشویقی برای به‌کارگیری فناوری‌های نوین

- نداشتن قیمت واقعی

راهکارهای افزایش بهره‌وری آب در ایران:

- جدا کردن مدیریت املاک از مالکیت و یکپارچه کردن مدیریت

- توسعه آبیاری نوین و مدرن

- تغییر الگوی کشت به سمت محصولات کم‌مصرف

- آموزش کشاورزان در مورد مدیریت بهینه آب.

- بازچرخانی و استفاده از آب‌های تصفیه‌شده

و البته مهم‌ترین نیاز کشور در زمینه آب، اصلاح نظام قیمت‌گذاری آب برای ایجاد انگیزه در صرفه‌جویی و مصرف بهینه آن است؛ چیزی که امروز در دنیا به‌عنوان بازار آب طراحی و در حال اجراست.

جمع‌بندی
ایران نسبت به بسیاری از کشورهای دنیا علی‌الخصوص منطقه خاورمیانه بهره‌وری پایین‌تری در استفاده از آب در همه زمینه‌ها خصوصا بخش کشاورزی داشته و دارد. کشورهای زیادی با ایجاد بازار آب و به‌کارگیری فناوری‌های نوین و سیاست‌های منسجم توانسته‌اند بهره‌وری آب را تا بیش از چند برابر ایران افزایش دهند.


🔻روزنامه کیهان
📍 موازنه برتری قدرت موشکی بر قدرت جنگنده‌ها
✍️ سعدالله زارعی
«بنیاد یهودی امور امنیت ملی» که به اختصار (Jinsa) خوانده می‌شود، دو روز پیش گزارشی منتشر کرد و در آن نوشت «در جریان جنگ اخیر رژیم اسرائیل علیه ایران ۱۴ درصد از موشک‌های دفاعی تاد (tad)
نابود شده‌اند» و این در حالی است که یک گزارش معتبر منابع دیگر اسرائیلی بیانگر آن است که این رژیم از میانه جنگ ۱۲ روزه ناگزیر گردید سیاست جیره‌بندی را درباره به‌کارگیری این موشک‌ها به اجرا بگذارد که این بدان معناست که تا اواسط جنگ، لااقل نیمی از ۶۰۵ موشک دفاعی تاد که اسرائیل کمی قبل از آغاز جنگ اخیر برای دفاع از تأسیسات حساس خود از آمریکا گرفته، مصرف شده‌اند. موشک‌های تاد با آنکه پیشرفته‌ترین سیستم دفاعی دنیا به حساب می‌آیند در نهایت نتوانستند در مقابل اکثریت شلیک‌های ایران کار عمده‌ای انجام بدهند. بعضی از مراکز اسرائیلی گفته‌اند سامانه‌های دفاعی اسرائیل از جمله موشک‌های تاد تنها توانسته‌اند ۳۵ درصد موشک‌های ایران را رهگیری و مهار نمایند و این در حالی است که همین پژوهشگاه یهودی (جینسا) می‌گوید تعداد موشک‌های شلیک‌شده از سوی ایران ۵۴۱ فروند بوده است.
دو روز پیش رسانه‌های اسرائیلی نوشتند به‌تازگی به آنان اجازه پخش تصاویر اصابت موشک‌های ایران و حجم تخریب‌ها داده شده است. در یکی از فیلم‌های منتشر شده نشان می‌دهد چندین موشک ایران به پالایشگاه حیفا (از جمله اتاق کنترل آن) اصابت کرده و آن را به آتش کشیده است.
آنچه در گزارش جینسا که در سایت دانشگاه ایالت واشنگتن دی‌سی منتشر شده و نیز آنچه در گزارش‌های سایر منابع اسرائیلی یا مرتبط با این رژیم مطرح شده، چندان عجیب نیست. واقعیت این است که تاکنون هیچ سیستم دفاعی هر چند پرقدرت و چندلایه بوده نتوانسته است برای کشور صاحب آن، ایمنی کامل ایجاد نماید. اصابت متوالی موشک‌های ایران به مناطق حساس رژیم اسرائیل از جمله به پایگاه حساس اطلاعاتی نواتیم و نیز اصابت موشک‌های ایران به پایگاه العدید که دارای پیشرفته‌ترین لایه‌های دفاعی بوده‌اند، بیانگر این موضوع و در نهایت بیانگر «نسبی‌ بودن بازدارندگی» می‌باشد.
بعضی گمان کرده‌اند بازدارندگی یک کشور در برابر کشور دیگر در صورتی است که «کشور الف» به درجه‌ای از توانمندی‌ آفندی و پدافندی رسیده باشد که «کشور ب» جرأت حمله به آن را نداشته باشد و حال آنکه می‌دانیم کشورهایی مثل آمریکا و روسیه که دارای قدرتمندترین ارتش‌ها و برترین جنگ‌افزارهای نظامی هستند هم قادر به صیانت مطلق از نیروها و پایگاه‌ها و کشور خود در برابر دشمنان که گاهی از آنان بسیار کوچک‌تر هم می‌باشند، نشده‌اند. روسیه دو ماه پیش از سوی اوکراین مورد حمله پهپادی قرار گرفت و نتوانست همه تجهیزات مهاجم که بعضاً تا عمق ۵۰۰۰ کیلومتری روسیه نفوذ کرده بودند را دفع نماید. یا آمریکا با وجود برخوردار بودن از انواع جنگ‌افزارهای آفندی و پدافندی، در معرض تهاجم دشمنان خود قرار گرفته و نتوانسته از پایگاه‌ها و نیروهای خود، به‌طور مطلق حفاظت نماید. در همین یک سال گذشته، چند بار به پایگاه‌های آمریکا در «یرموک اردن»، «عین‌الاسد عراق» و «العدید قطر» حمله شده است. کما اینکه نیروهای نظامی یمن بارها به ناوهای جنگی و کشتی‌های تجاری آمریکا در اقیانوس هند و دریای سرخ حمله کرده‌اند و آمریکا نتوانسته از طریق اعمال قدرت نظامی، آنها را از ادامه حملات باز دارد مگر زمانی که در پای میز مذکره و از طریق توافق به چیزی رسیده باشد. بنابراین در بحث بازدارندگی که مقوله بسیار مهمی می‌باشد و خداوند متعال هم بر آن تأکید فرموده است، هدف‌گیری، دفع مطلق حملات دشمن و یا ممانعت مطلق از وقوع درگیری نیست. بازدارندگی در معنای متعارف نظامی، این است که یک کشور به درجه‌ای از توانمندی و درجه‌ای از مدیریت نظامی رسیده باشد که دشمن در هنگام مواجهه با آن، ناگزیر به محاسبه انواعی از موضوعات باشد و تحت هر شرایطی جرأت حمله به آن را نداشته باشد.
کما اینکه در این صحنه ۱۲ روزه، ایران توانست قدرت خود در ضربه زدن به دشمن را به اثبات برساند. پیش از آن، دشمن به این جمع‌بندی رسیده بود که قادر است ضرباتی را به ایران وارد کند، بدون اینکه ایران قادر به پاسخگویی مؤثر به او باشد. منابع اسرائیلی اخیراً فاش کردند که دو هفته پیش از آغاز جنگ، نتانیاهو در جریان سفر به آمریکا، به دونالد ترامپ گفته بود «ما آنچنان ضربه‌ای به ایران می‌زنیم که پس از ۲۴ ساعت، دیگر تا ده‌ها سال نتواند موشکی به سمت اسرائیل شلیک نماید.» آنچه مسلم است امروز پس از جنگ ۱۲ روزه که آنان هم آغازکننده جنگ و هم درخواست‌کننده آتش‌بس بودند، آمریکا و اسرائیل، هر دو باور کرده‌اند که امکان ایجاد یک موقعیت واقعی بازدارنده در برابر ایران را ندارند و ایران قادر است هم در برابر ضربات مقاومت کند و هم به دشمن خود ضربه‌های شدید بزند ولو آنکه همزمان با اقدام آمریکا و اسرائیل علیه خود مواجه باشد و حتی اگر همه جنگ‌افزارهای دنیا در اختیار رژیم غاصب باشد کما اینکه در جنگ ۱۲ روزه این‌گونه بود.
رژیم صهیونیستی در روز دوم جنگ برای آنکه اقتدار امنیتی خود در مقابل ایران را به تصویر بکشد، گفت آسمان ایران به روی من باز است و هر کجا را که بخواهم مورد حمله قرار می‌دهم کما اینکه ترامپ در همان روز اعلام کرد جنگ با برتری ارتش اسرائیل در مقابل ارتش ایران پیش می‌رود. اما در روز سوم که جنگ با برتری آتش ایران مواجه گردید، دیگر حرفی برای ارتش رژیم باقی نمانده بود. کاملاً واضح بود که اسرائیل روی قدرت نیروی هوائی و تعداد جنگنده‌های خود در برابر ایران حساب ویژه‌ای باز کرده بود و گمان می‌کرد می‌تواند قدرت پروازی خود را به یک مانع اساسی در راه شلیک‌های ایران تبدیل کند. اما در روز سوم، این محاسبه غلط جای خود را به یک محاسبه جدید داد.
از روز سوم و پس از موج سنگین شلیک‌های موشکی ایران، دو سؤال ذهن ارتش اسرائیل و ذهن مقامات نظامی آمریکا را به خود مشغول کرد؛ آیا قدرت هواپیماهای مهاجم می‌تواند بر قدرت موشک‌‌های ایران غلبه کند و سؤال دوم این بود که ایران چه سامانه‌های شلیک دیگر در آستین دارد. در این فضا شلیک موشک‌های ایران تا حد بسیار زیادی از کنترل سامانه‌های پرخرج و افسانه‌ای رژیم اسرائیل خارج شد. مؤسسه پژوهشی جینسا که وابسته به ایپک و در خدمت رژیم اسرائیل قرار دارد، در گزارش خود اعتراف می‌کند ۶۵ درصد موشک‌های ایران به اهداف خود اصابت کرده‌اند و این در حالی است که گزارش‌های دیگر اسرائیل از اصابت ۹۰ درصد موشک‌ها خبر داده‌اند و نیز این در حالی است که هرچه به روز دوازدهم جنگ نزدیک‌تر شده‌ایم، به درصد موشک‌هایی که پس از شلیک در نقاط حساس رژیم اسرائیل فرود آمده‌اند، افزوده شده و در آخرین شلیک‌های ایران که تا ساعت ۶ صبح روز سه‌شنبه (یعنی روز پایان جنگ) با موشک‌های جدید استمرار پیدا کرده، اصابت‌ها کامل و بدون نقص بوده است.
بنابراین ارتش اسرائیل پاسخ دو سؤال خود را بدین‌گونه دریافت کرده که از یک‌سو در مصاف موشک و هواپیما، موشک قدرت برتر است و از سوی دیگر مشت ایران علی‌رغم شلیک متنوع موشک‌ها، هنوز بسته است. فرماندهی ارتش رژیم غاصب این را به آن معنا گرفت که احتمالاً ایران موشک‌های پرقدرت‌تری هم برای شلیک آماده کرده باشد. بنابراین ارتش رژیم در روز سوم از فضای جسارت و غرور خارج شد و در روز ششم از فضای ریسک و خطر خارج گردید.
مسلم این است ارتشی که جنگ را در روز ۲۳ خرداد با یک سری جمع‌بندی‌ها و انگاره‌ها آغاز کرد، به این زودی‌ها نمی‌تواند با همان انگاره‌ها و حساب و کتاب‌ها سراغ گزینه جنگ‌ با ایران بیاید. به عبارت دیگر اسرائیل در روز ۲۳ خرداد با قطعی گرفتن پیروزی سریع خود، جنگ با ایران را کلید زد و به سرعت شکست خورد. این پیروزی روی ستون‌هایی استوار بود که بعد معلوم شد این ستون‌ها خیالی و وهمی هستند. یکی از این ستون‌های خیالی این بود وقتی ضربه سنگینی به چند موقعیت حساس نظام ایران وارد شود، اداره امور از دست رهبر ایران خارج می‌شود. خب این انگاره الان باطل شده است. یکی دیگر از ستون‌های خیالی بود که سیستم رهبری نظامی ایران با یک سلسله ضربات حساب‌شده دچار انفعال شده و به دشمن خود در ضربات پی‌در‌پی پهلو می‌دهد و دور پیاپی شکست‌های آن رقم می‌خورد. خب این انگاره هم باطل شده است. یکی دیگر از ستون‌های خیالی آن این بود که با اتکا به یک سلسله برتری‌های تکنولوژیک می‌تواند روی سیستم جنگ‌افزار ایران سوار شود و آن را از کار بیندازد. گزارش‌های پس از جنگ که از سوی ارتش اسرائیل منتشر شده می‌گوید درصد این در عمل آن‌قدر نبوده که قدرت دفاعی ایران را مختل کند و یا قدرت تهاجمی ایران را تحت تأثیر جدی قرار دهد.

خب این انگاره سوم هم باطل شده است. ستون خیالی چهارم آن این بود که در ایران ظرفیت ناراضی به ‌عنوان عنصر مکل تهاجم خارجی وارد میدان می‌شود و
پشت جبهه ایران را به آشوب می‌کشد. آنچه اتفاق افتاد، این انگاره را هم باطل کرد. پس اسرائیل نمی‌تواند با جمع‌بندی روز ۲۲ خرداد، اهدافی شبیه اهداف جنگ ۲۳ خرداد تا سوم تیر را در نظر گرفته و به ایران حمله کند.
به عبارت بهتر اسرائیل نمی‌تواند با انگاره «پیروزی بر ایران»، جنگ دوباره‌ای را علیه ایران شروع کند؛ چرا که جنگی با چنین انگاره‌ای راه انداخت و همه توان خود و غرب را برای گرفتن نتیجه، پای کار آورد و شکست خورد. اما این به آن معنا نیست که آمریکا و اسرائیل به دلیل شکست در جنگ ۱۲ روزه، درگیری با ایران را کنار گذاشته‌اند. باید بدانیم که همیشه درگیری با هدف پیروزی بر دشمن اتفاق نمی‌افتد. جنگ می‌تواند با هدف ضربه زدن به دشمن و بازداشتن آن از اقدامات آفندی هم راه بیفتد. کمااینکه بسیاری از جنگ‌ها با این مبنا راه افتاده‌اند. از این‌رو دستگاه نظامی ایران در عین اعتماد به نفس و اتکا به پیروزی در جنگ اخیر و بررسی دقیق نقاط قوت و ضعف خود در این جنگ و ارزیابی دقیق توانایی‌ها و ضعف‌های دشمنان خود، از کید دشمن غافل نیست. اسرائیل و آمریکا نتوانسته‌اند اهداف خود در جنگ ۱۲ روزه را محقق کنند؛ خود این ناکامی می‌تواند دلیل آرایش نظامی تازه آنان در مقابل ایران باشد.
تجربه جنگ ۱۲ روزه ثابت کرد قدرت نظامی ایران از هوشمندی کافی در برابر حرکت دشمن و از توانایی کافی برای ضربه زدن به آن برخوردار می‌باشد. حمله به پایگاه العدید آمریکا و حمله به مرکز حساس نظامی بئرالسبع اسرائیل همزمان و در یک شب صورت گرفت. این هم مانور قدرت و هم مانور اراده بود و لذا نیروی نظامی ایران که طمأنینه خود را به اثبات رسانده است، در صورت مواجه شدن با شرارت جدید با اطمینان بیشتر و ضربه مهلک‌تر شکست بزرگ دیگری را بر دشمن تحمیل می‌کند.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 ضرورت گذار از اقتصاد دولتی
✍️ پیام باقری
فضای اقتصادی کشور طی جنگ ۱۲روزه با شرایطی اضطراری و غیرمنتظره مواجه شد. این وضعیت باعث شد بسیاری از فعالان اقتصادی به ویژه بنگاه‌های خرد و متوسط که ستون فقرات اقتصاد کشور به شمار می‌روند، آمادگی لازم برای مقابله با چنین بحرانی را نداشته باشند. در این دوره، عدم پیش‌بینی دقیق و فقدان تدابیر فوری و کارآمد، چالش‌های فراوانی را برای فعالان اقتصادی ایجاد کرد و بسیاری از آنها در مواجهه با این بحران دچار آسیب شدند.

یکی از نکات کلیدی و قابل‌توجه در این شرایط ضرورت دسته‌بندی دقیق وضعیت اقتصادی و تشخیص مراحل مختلف بحران بود. اتاق بازرگانی با درک این ضرورت به سرعت وارد عمل شد و چارچوبی جامع از بسته‌های حمایتی طراحی و تدوین کرد که هدف آن کمک به بنگاه‌های اقتصادی برای عبور از بحران بود. این بسته‌ها با سیاست‌ها و طرح‌های حمایتی دولت و وزارت صنعت، معدن و تجارت کاملا هماهنگ و هم‌راستا بودند؛ امری که نشان‌دهنده تعامل سازنده میان بخش‌خصوصی و دولت برای مدیریت بحران است. اهمیت این بسته‌های حمایتی به‌ویژه در شرایط اضطراری در این بود که فعالان اقتصادی بتوانند هرچه سریع‌تر به ظرفیت‌ها و منابع حمایتی دسترسی پیدا کنند و خسارات ناشی از جنگ ۱۲روزه را کاهش دهند بنابراین درخواست اصلی این بود که این بسته هرچه سریع‌تر ابلاغ و اجرایی شود تا روند حمایت‌ها به صورت نظام‌مند و هدفمند پیگیری شود. این اقدام می‌توانست تا حد زیادی از تعمیق آسیب‌ها جلوگیری کرده و زمینه بازسازی و ترمیم اقتصادی را فراهم کند.

اکنون که مرحله اضطراری به پایان رسیده، کشور وارد دوره ترمیم اقتصادی شده است؛ دورانی که در آن تمرکز اصلی بر بازسازی زیرساخت‌ها، بازگرداندن اعتماد و بازسازی توانمندی بنگاه‌هاست. در این مرحله دیگر نمی‌توان صرفا به اقدامات فوری و موقتی بسنده کرد بلکه باید استراتژی‌های بلندمدت‌تر و جامع‌تری برای پایداری و تاب‌آوری اقتصاد تدوین و اجرا شود. اولویت اتاق بازرگانی در این مرحله ارتقای تاب‌آوری بنگاه‌های اقتصادی به‌ویژه در بخش‌های خرد و متوسط است زیرا این بخش‌ها از یک‌سو بیشترین آسیب‌پذیری را در برابر شوک‌های اقتصادی دارند و از سوی دیگر بار اصلی اقتصاد کشور را بر دوش می‌کشند.

تاب‌آوری اقتصادی به معنای توانایی بنگاه‌ها برای مقابله با بحران‌ها، انطباق با شرایط متغیر و بازیابی سریع عملکرد پس از شوک‌های اقتصادی است. تقویت این تاب‌آوری نیازمند مجموعه‌ای از سیاست‌ها و برنامه‌های حمایتی است که علاوه بر کمک‌های مالی، به بهبود ساختارهای مدیریتی، افزایش بهره‌وری، توسعه فناوری و ارتقای ظرفیت‌های انسانی بنگاه‌ها نیز توجه کند.

اتاق بازرگانی در حال ارائه راهکارهایی است که این اهداف را دنبال می‌کنند و بر بنگاه‌های خرد و متوسط تمرکز ویژه دارند تا این بخش‌های حساس اقتصاد بتوانند نقش موثر خود را حفظ و حتی در شرایط بحران به پویایی اقتصادی کمک کنند.

مسیر ترمیم اما تنها آغاز راه است. هدف نهایی ورود به دوره تثبیت اقتصادی است؛ مرحله‌ای که ماهیتی بلندمدت داشته و مستلزم تحولات بنیادین در حکمرانی اقتصادی کشور است. این تحولات شامل تغییر پارادایم‌های اقتصادی است؛ گذار از یک مدل دولتی و متمرکز به سمت اقتصادی مردم‌نهاد و مبتنی‌بر بخش‌خصوصی. تجربه جنگ ۱۲روزه نشان داد که ظرفیت‌های بخش‌خصوصی به ویژه در شرایط بحرانی بسیار برجسته و حیاتی است. این بخش توانست با حمایت گسترده و ایستادگی در کنار دولت، نقش تعیین‌کننده‌ای در عبور از بحران ایفا کند که نمونه‌ای بارز از توانمندی‌های بخش‌خصوصی در اقتصاد کشور است.

با این وجود تحقق تثبیت اقتصادی بدون تغییرات اساسی در سیاست‌ها و رویکردهای اقتصادی به ویژه کاهش مداخلات دستوری و دولتی در بازارها غیرممکن خواهد بود. حفظ سیاست‌های دستوری قیمت‌گذاری و مداخلات گسترده دولتی همواره مانع از بروز خلاقیت، بهره‌وری و انگیزه‌های لازم در بخش‌خصوصی شده است. اتاق بازرگانی بارها بر این نکته تاکید کرده که تنها با اراده مشترک دولت و بخش‌خصوصی و رعایت اصول حکمرانی اقتصادی مبتنی بر بازار آزاد و رقابت سالم می‌توان به تثبیت اقتصادی دست یافت.

در نهایت عبور موفق از مرحله تثبیت مستلزم همکاری نزدیک میان همه ذی‌نفعان اقتصادی اعم از دولت، بخش خصوصی و نهادهای مدنی است. تدوین و اجرای سازوکارهایی که اتاق بازرگانی در سراسر کشور پیشنهاد داده، می‌تواند مسیر گذار و تثبیت اقتصادی را تسهیل کرده و اطمینان حاصل کند که اقتصاد کشور نه‌تنها بحران‌های آینده را بهتر مدیریت می‌کند بلکه در مسیری پایدار و رو به رشد قرار می‌گیرد. بدین ترتیب تجربه جنگ ۱۲روزه به فرصتی برای بازنگری و اصلاح ساختاری در اقتصاد کشور تبدیل شده است تا بتوانیم با رویکردی مدرن، مقاوم و مردم‌محور آینده‌ای روشن‌تر برای اقتصاد ایران رقم بزنیم.


🔻روزنامه اعتماد
📍 تکمله‌ای بر زیست راهبردی
✍️ ابوالفضل فاتح
در یادداشت هفته گذشته، اهمیت زیست راهبردی در جهان امروز به‌ویژه برای هر آن که اقلیت‌ است چه کشور، چه مذهب، چه قوم و چه حزب و ...، مورد بحث قرار گرفت. البته روشن است که اقلیت بودن به معنی ضعیف بودن یا ناحق بودن نیست و چه بسا اقلیتی عددی، صاحب اکثریتی به مفهومی دیگر باشد. سخن از گفت‌وگو و همزیستی با خود و جهان پیرامون به گونه‌ای است که بیش از آنکه مجذوب شده یا اسیر دافعه شویم، بتوانیم زیست بلندمدت را با حفظ هویت، تضمین و جاذبه ایجاد کنیم. به‌ویژه آنکه وارونه‌نمایی، دروغ‌پردازی و سردرگمی بر این زمانه سایه افکنده است و نرخ ارزش‌های پذیرفته شده بین‌المللی همچون جابه‌جایی نرخ کالا، دچار تحول می‌شود از جمله حق حاکمیت ملت‌ها، اقلیت‌ها، حقوق بشر و مهاجران و کودکان است که اسیر دوگانه‌ترین استانداردها و تحولات روزانه شده است. در دورانی زیست می‌کنیم که ملت‌ها نظاره‌گر افول تئوری‌ها و ادعاهای بی‌ثمرند و تمدن‌ها آزمون بزرگی را پشت سر می‌گذارند.

از محورهای مورد بحث، ترسیم مولفه‌های زیست راهبردی برای مسلمانان به ویژه شیعیان در غرب بود. روز گذشته داده‌های یک نظرسنجی از سوی موسسه مشهور «یوگاو» در بریتانیا منتشر شد که با این بحث ارتباط عمیقی پیدا می‌کند و حاوی یافته‌هایی هشدار‌دهنده درباره نگرش عمومی نسبت به مسلمانان است. طبق یافته‌های این نظرسنجی:
۴۱ درصد از پاسخ‌دهندگان معتقدند مهاجران مسلمان تاثیر منفی بر بریتانیا دارند.
این رقم برای سایر گروه‌های دینی بسیار پایین‌تر است:
• هندوها: ۱۵ درصد،
• سیک‌ها: ۱۴ درصد،
• یهودیان: ۱۳ درصد،
• مسیحیان: ۷ درصد.
تنها ۲۴ درصد از مردم مهاجران مسلمان را دارای تاثیر مثبت می‌دانند که کمترین میزان در میان همه گروه‌هاست.
درباره سازگاری اسلام با ارزش‌های بریتانیایی:
• ۵۳ درصد گفته‌اند ناسازگار است،
• ۲۵ درصد گفته‌اند سازگار است،
• ۲۲ درصد گفته‌اند نمی‌دانند.
این داده‌ها گرچه به دلایل این نگرش نمی‌پردازند، اما ضرب‌آهنگ منفی گسترده‌ای را علیه مسلمانان نشان می‌دهند‌. فضایی شکل ‌گرفته از تبلیغات ضداسلامی، تنش‌های ژئوپلیتیکی، ناآگاهی از مولفه‌های تمدنی اسلام و البته عملکرد منفی جریاناتی چون داعش و طالبان و گاه بازنمایی ناپخته یا افراطی برخی مسلمانان در فضای عمومی. همچنین ممکن است تراکم جمعیتی بالاتر مسلمانان نسبت به سایر اقلیت‌ها، احساس تهدید و اضطراب هویتی در جامعه میزبان ایجاد کرده باشد.
علت هر چه باشد، در برابر چنین یافته‌هایی، واکنش‌های احساسی یا ابراز نگرانی صرف کافی نیست. مقتضی است با رویکردی تحلیلی، سهم عملکردی مسلمانان و سهم عوامل بیرونی در شکل‌گیری این تصویر را تفکیک کرد و در مواردی که رفتار، گفتار یا عملکرد نهادهای اسلامی و هر فرد و هر اجتماع، از مناسک و مراسم تا شیوه‌های اظهارنظر، در تقویت این ذهنیت منفی نقش داشته‌اند، با مسوولیت‌پذیری و خردمندی بازنگری کرد.
انتظار می‌رود مسلمانان، به عنوان یک اقلیت، چنان زیست کنند که حذف یا حاشیه‌نشینی آنان در جوامع غربی و دیگر جوامع نه ممکن باشد و نه مطلوب. این امر مستلزم بازتعریف نقش مسلمانان در روایت ملی کشورهاست؛ نه فقط به عنوان یک اقلیت، بلکه به عنوان مولفه‌ای تعیین‌کننده در ساخت آینده‌ای مشترک.
این چشم‌انداز نیازمند یک نقشه راه است؛ زیستی مبتنی بر حفظ هویت، ارتقای منزلت و مشارکت فعال در عرصه‌های علمی، اجتماعی و سیاسی. این مسیر نیازمند سرمایه‌گذاری در آموزش، رسانه‌ و دیپلماسی اجتماعی و دینی است. مطلوب است که یکایک مسلمانان از این نقشه راه آگاه بوده و جایگاه و نقش خود را در متن آن بشناسند. این می‌تواند همه حوزه‌های شخصی از ازدواج و تحصیل تا حوزه‌های عمومی از اشتغال و اقتصاد و سیاست را شامل شود.
البته، این زیست برنامه‌محور، منحصر به اقلیت مسلمان ساکن در غرب نیست. در جهانی که عرصه‌ها و قدرت‌ها و منزلت‌ها در حال بازتعریفند، شایسته است، همه ملت‌ها و دولت‌ها و احزاب مسلمان، مسوولیت تاریخی و اخلاقی خود را در قبال آینده اسلام بازخوانی کنند و آنجا که مسلمانان در اقلیتند، این مسوولیت، ضرورت دوچندان «حکمت عملی» را یادآور می‌شود. ناگفته پیداست که برای ما شیعیان و ایران و عراق که در منطقه و جهان در اقلیتیم، اهمیت موضوع مضاعف است.
قطعا حضور اجتماعی از لوازم هویت است و بعضا الزامی است. اما تفکیک «افکار خصوصی» از «افکار عمومی» و «حوزه خصوصی» از «حوزه عمومی» در امر دینی و مذهبی، ضرورتی پیشینی است و عقلانیت اقتضا دارد، آثار هر حضور و رفتار فرهنگی‌ - مذهبی و هر سیاست و شعار و هر نمایش میدانی بررسی شود. به‌گونه‌ای که احساس تهدید یا احساس بیگانگی در ملت‌های دیگر و جامعه میزبان ایجاد نکند، بلکه احساس اندیشه و تامل و روح مثبت خویشاوندی، انسانی، اخلاقی و معنوی برانگیزد. پیش از هر اقدام، تصور شود اگر جوامع دیگر در سرزمین‌های ما، علنا دست به اقداماتی متناظر و مبتنی بر فرهنگ و دین و مذهب خود بزنند، چه احساسی در مردم ایجاد خواهند کرد و انتظار ما از ایشان رعایت چه دقت‌هایی است.
آنجا که نام قرآن کریم، نام پیامبر (ص)، نام علی (ع) و حسین (ع) و نام نماز و در یک کلمه، نام مسلمانی به میان می‌آید، لازم است که نهایت ظرافت‌ها و دقت‌ها و حکمت‌ها به کار بسته شود. این‌گونه نیست که بشریت و جوامع غربی به‌ کلی از معنویت تهی شده باشند. باید نقطه ثقل اذهان را شناخت. آنجا که به منطق، اخلاق، عدالت، حریت و ریشه‌های انسانی توجه داده می‌شود، احساس همدلی و همراهی بیشتر است. چنانکه در همراهی جوانان با روایت جهانی از مظلومیت و آزادگی امام حسین (ع) یا روایت مظلومیت غزه شاهد هستیم.
خوشبختانه، در نتایج نظرسنجی اخیر، داده‌های امیدوار‌کننده‌ای نیز دیده می‌شود: طبق این نظرسنجی، جوانان که روح انسانی و فداکارانه قوی‌تری داشته و جویای حقیقتند، بسیار کمتر از سالمندان، اسلام و مسلمانان را تهدید می‌دانند. این شکاف نسلی، فرصتی برای شکل‌دهی به گفتمانی تازه و تدریجی میان مسلمانان و نسل‌های آینده میزبان است. مشروط به آنکه خرد، هوشمندی، مسوولیت‌پذیری و هماهنگی همه نهادهای مذهبی شرط اول و آخر هر تصمیم و رفتاری باشد.
جهان تشنه معنویت، انسانیت، عدالت، آزادی و حقوق برابر است و نمی‌توان انسان‌ها را به دلیل مذهب، ملیت، رنگ و نژاد و جنسیت از این تشنگی مستثنی دانست. در قرآن کریم، نهج‌البلاغه، صحیفه و دیگر مضامین دینی و سیره پیامبر(ص) و علی (ع) و خاندان مطهر ایشان، پاسخ‌های مهمی به این نیاز بشریت نهفته است. لازم است به این تشنگی بشریت، پاسخی درست ارایه دهیم و البته برای باورپذیری این پاسخ، ابتدا باید در سرزمین‌های خود الگوی مناسبی ارایه داده باشیم. اگر در سرزمین‌های خود آنجا که شیعه یا سنی اقلیت است، حقی برای یکدیگر قائل نشده باشیم یا اقلیت‌های دیگر در سرزمین‌هایمان از حقوق مناسب برخوردار نباشند یا حتی درون جامعه و مذهب نتوانسته باشیم عنصر مدارا را محقق‌ سازیم و انسانیت حاکم مطلق نباشد و ناهمزیستی و افراط بر ما مسلط باشد، چگونه می‌توانیم مدعی دعوت دیگر ادیان و مذاهب و ملل و نحل به پیام‌های انسانی و ایمانی خود باشیم؟
در جهان به‌هم‌پیوسته امروز، آنچه در مراکز سیاسی ریاض، اسلام‌آباد، تهران، بغداد، قاهره یا شهرهای مذهبی مکه، مدینه، نجف، کربلا و مدارس علمیه الازهر، نجف و قم می‌گذرد و آنچه در رساله‌های عملیه و تریبون‌های مذهبی، به‌ویژه در حوزه حقوق انسان (از جمله زنان و کودکان و ادیان و مذاهب دیگر) جاری و ساری و هر فتوایی که داده می‌شود و هر گونه رفتاری که دولت‌ها و ملت‌های مسلمان با یکدیگر دارند، بر آینده مسلمانان در لندن، نیویورک، پاریس و آن‌ سوی آفریقا و آسیا تاثیر می‌گذارد و آنچه مسلمانان در غرب و شرق عالم انجام می‌دهند، بر سرزمین‌های اسلامی موثر است. چنانکه آنچه امروز اسراییل در منطقه انجام می‌دهد و آنچه خاخام‌ها می‌گویند، بر سرنوشت یهودیت در غرب و اقصی نقاط عالم تاثیرگذار خواهد بود. این تاثیر و تاثر، احساس مسوولیتی همگانی را نسبت به مولفه‌های زیست راهبردی در محورهای ذیل یادآور می‌شود:

الف. پایه‌های هویتی و فردی
حفظ شاخصه‌های هویتی (با تمرکز بر حوزه خصوصی)
یکپارچگی و صلح درون به مثابه حفظ تمامیت و مقدمه‌ای بر صلح بیرون
ب. حضور اجتماعی موثر
مشارکت منزلت‌آفرین و سازمان‌یافته در عرصه‌های علمی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و به ویژه انسانی
بازنمایی سنجیده در مناسک و نمادها و تفکیک حوزه خصوصی/عمومی
ج. کنش عقلانی و اخلاقی
کسب قدرت از مسیر انسانیت، دانش، سودمندی
اتکا به منطق، گفت‌وگو و تعامل سازنده
د. تنظیم ارتباط درونی و جهانی
اعتدال‌گرایی و نرم‌زیستی
حساسیت راهبردی به تاثیر متقابل حوزه‌های دینی و سیاسی در جهان اسلام و جوامع میزبان
ان‌شاء‌الله در این باره بیشتر خواهم نوشت، اما زیست راهبردی، نه صرفا راهبرد بقا که نقشه راه شکوفایی انسان مسلمان به ویژه شیعه چه در قالب فرد، چه در قالب حزب و چه در قالب دولت در جهان پیچیده و سریع و متاثر از در هم تنیدگی دوران تمدن سایبری است؛ در این زمانه، دولت‌ها، نهادها، احزاب و ملت‌های مسلمان به ویژه شیعیان علی (ع)، نیازمند آشتی میان ایمان و زمان، اخلاق و قدرت، هویت و آگاهی، دانش و مسوولیت، مطالبه و گفت‌وگو و استمرار و شکیبایی‌اند و انتظار می‌رود نه در حاشیه که در متن تمدن انسانی زیست کنند و مراقب تاثیر و تاثر آنی و آتی هر سیاست و تصمیم و اقدام خود باشند، چنانکه روزی بر قله خرد و اخلاق جهان نشسته بودند و برای این مهم، تمکین به مولفه‌های «زیست راهبردی»، راه‌حل است.


🔻روزنامه اعتماد
📍 مسئله آب در ایران و گسست قدرت
✍️ کیومرث اشتریان
مسئله آب در ایران را می‌توان از منظر قدرت سیاسی نگریست. دستگاه اداری هر حکومتی در نقش کارگاهی است که قدرت تولید می‌کند و فرصت «اجبار قانونی» برای سیاست‌گذاری عمومی فراهم می‌کند. اگر این کارگاه از تولید قدرت بازبماند، دولت ناکارآمد می‌شود و مردمان نیز نقش مقصود از کارگاه قدرت نمی‌گیرند و هریک در کار منفعت خویش می‌تازند. اما این ناکارآمدی دقیقا چگونه رخ می‌دهد؟ این پدیده را می‌توان این‌چنین به تمثیل درآورد: طبقات ساختمان چهارطبقه‌ای را در نظر بگیرید که اگر مهندسی و اجرای آن به‌خوبی انجام شده باشد، با یکدیگر پیوند مستحکمی دارند. مثلا طبقه اول با دوم و با طبقات بعدی از طریق ستون‌های پیوسته به هم مرتبط و مستحکم‌اند. اما فرض کنید همین طبقات بدون هیچ‌گونه اتصالی از طریق ستون‌های اصلی فقط روی هم چیده شده و حتی دقیقا روی یکدیگر نیز جفت و جور نشده باشند بلکه تنها بخش‌هایی از آنها روی هم سوار شده باشد.
خب! در چنین حالتی این ساختمان کارآمدی و استحکام لازم را برای سکونت نخواهد داشت. سیاست‌گذاری آب در ایران چنین وضعیتی دارد. در غیاب ستون اصلیِ قدرت عمومی، این مبارزه منافع ذی‌نفعان است که کار را «جلو» می‌برد.
سیاست‌گذاری عمومی در طبقاتی گوناگون شکل می‌گیرد: در طبقه اول مشکلاتی وجود دارد که بسته به ذی‌نفعان درک و تفسیر گوناگونی از آن مشکلات ارائه می‌شود که چه‌بسا با هم متضاد باشد. مشکل آب برای پسته‌کاران در چشم‌انداز آنان از تولید و صادرات و دلار تفسیر می‌شود، از همین رو است که دیدگاه آنان با کسی که دغدغه فرونشست زمین دارد، به کلی متفاوت است. برای نیروگاه‌ها، برای علاقه‌مندان به زاینده‌رود، برای کشاورزان چهارمحال‌وبختیاری، برای کویر‌نشینان یزدی و... حکایت همین‌گونه است. در طبقه اولِ «ساختمان سیاست‌گذاری آب» بر سر اینکه اساسا مسئله چیست، دعواست.

مشکل کم‌آبی و فرونشست زمین را «احساس» می‌کنیم اما بر سر «صورت‌بندی مسئله» توافق نداریم و هر یک به دیگری حواله می‌دهد. اینجا این قدرت سیاسی است که باید فصل‌الخطاب شود، که نیست! در طبقه دوم ساختمان سیاست‌گذاری همین اختلاف وجود دارد چون هریک از ساکنان این طبقه راه‌حل‌های معطوف به منافع و نیازهای خود را ارائه می‌دهند. آن‌گاه که به طبقه سوم، یعنی اجرای سیاست می‌رسیم، آنان که نتوانسته‌اند در طبقه اول و دوم به منافع خود دست یابند، در اجرای سیاست‌ها به هزار حیلت مانع ایجاد می‌کنند و کار خود و سیاست خود را پی می‌گیرند: مثلا روستایی چاه غیرمجاز حفر می‌کند، کشاورز هندوانه و سیب‌زمینی و پسته می‌کارد، نیروگاه چاه حفر می‌کند، یا شرکتی دولتی کاسبی آب می‌کند و... اما آنچه این طبقاتِ ساختمان سیاست‌گذاریِ آب را باید به هم پیوند دهد و هم‌گرایی ایجاد کند، «قدرت سیاسی» است. اگر چنین نباشد، دستگاه سیاست‌گذاری بر پوشالی از قدرت نشسته و نمی‌تواند کارگاهی عظیم از قدرتِ هنجارها و قواعد و اجرای سیاست پدید آورد.

نتیجه این می‌شود که دستگاه اداری با فشار شرکت‌های رانتیِ عمرانی کانال روباز آب احداث می‌کند و بی‌خیال تبخیر آب می‌شود، کنتور هوشمند به کفایت و کارآمدی توسعه نمی‌یابد، صنعت نیروگاهی نان برق خویش به خوناب می‌زند و... . همه اینها نشان‌دهنده پدیده مهمی است که «گسست قدرت» در حکمرانی است.

از سوی دیگر، گفتمان واحدی در نظام حکمرانی و سیاست‌گذاری وجود ندارد و این خود واگرایی‌های بخشی و دستگاهی را دامن می‌زند. واژه «گفتمان» که بسیار مورد سوء‌مصرف نیز قرار گرفته، موضوعی مهم در سیاست‌های عمومی است. بیان ساده این است که دولت، بخش صنعتی و کشاورزی، بخش محیط زیست، روستاییان و کشاورزان و بخش مدنی و خصوصی همگی از هنجارهای مشترکی درباره مسئله و راه‌حل و مهم‌تر از این دو، در امر اجرا برخوردار باشند. این هنجار مشترک که در گفتار و کردار مردم و حکومت جاری می‌شود، مهم‌ترین رکن سیاست‌گذاری عمومی است که اگر نباشد حکمرانی عاری از قدرت می‌شود و سیاست‌ها اجرا نمی‌شود. این است که بارها گفته‌ایم که گفتمان دستگاه اداری برای دولت پزشکیان ضروری است. نه‌تنها در امور سیاسی بلکه در امور اجرائی؛ چراکه در این عرصه مبارزه قدرت و منافع به صورتی عملیاتی جریان دارد.

«قدرت گفتمانی»، اذهان مدیران در بخش‌های مختلف را «به‌خط» می‌کند و از رقابت‌های درون‌دولتی جلوگیری می‌کند. حکومت بیش از هر چیز به گفتار، مقبولیت می‌یابد و به گفتمان، قدرت‌ورزی می‌کند. گفتمان همان منظومه معنایی درباره سیاست آب است که به لحاظ ذهنی همه را ملتزم می‌کند، برنامه‌ها را یکسان و اجرای سیاست را هماهنگ می‌کند. گفتمان، محکمه‌ای پیشینی برای نظام سیاست‌گذاری است که قدرتی درونی پدید می‌آورد تا ارکان قدرت را هماهنگ کند. مسئله آب در ایران از وجدان مشترک در دستگاه سیاست‌گذاری و از «ستون قدرت» عاری است.


🔻روزنامه شرق
📍 تلاش اروپا برای گفت‌و‌گوهای معنادار با ایران؛ ادعا یا واقعیت؟
✍️ حمید بعیدی‌نژاد
تردیدی در این وجود ندارد که جنگ ۱۲ روزه رژیم اسرائیل علیه جمهوری اسلامی ایران تأثیرات مهمی بر استراتژی‌ها و تاکتیک‌های قدرت‌های جهانی، اروپایی و منطقه‌ای برجای گذاشته است. مقاومت جانانه جمهوری اسلامی در کنار انسجام مردم عزیزمان در برابر این تجاوز آشکار، بسیاری از مؤلفه‌های به‌کارگیری قدرت علیه ایران را تغییر داده است. بیش از ۳۰ سال بود که نتانیاهو از هر فرصتی برای تهدید امنیتی خواندن ایران برای امنیت جهانی و منطقه‌ای فروگذار نمی‌کرد و تهدید می‌کرد که برای از میان بردن این تهدید آمادگی حمله به ایران را دارد. اسرائیل بعد از به‌وقوع پیوستن برخی تحولات در منطقه بویژه در سوریه و لبنان، به امید وارد کردن ضربه‌ای تمام کننده، به ایران حمله کرد اما حملات موشکی مقابله به مثل واقعاً مؤثر ایران به قلب تل آویو، حیفا و دیگر شهرهای اسرائیل از یک‌طرف و به میان آمدن مردم به میدان و مقاومت جانانه و انسجام مردم کشورمان از جانب دیگر، اسرائیل و قدرت‌های حامی آن‌را ناامید ساخت و آنها را به درخواست آتش‌بس مجبور ساخت. این در شرایطی بود که آمریکا با دخالت مستقیم و اروپا با کمک‌های فنی و پشتیبانی در این جنگ سهیم بودند.
بعد از جنگ اما، در شرایطی که اعتماد به آمریکا در ایران، به دلیل دخالت مستقیم نظامی به حداقل ممکن رسیده بود، اروپا تلاش کرد به بی‌تحرکی و در حاشیه کامل قرار داشتن خود در جریان مذاکرات آمریکا با ایران پیش از آغاز جنگ پایان بدهد و حداقل به دلیل خاص ادعایی که در نقش انحصاری خود در بازگرداندن ۶ قطعنامه تحریمی شورای امنیت سازمان ملل متحد دارد‌، مذاکراتی را در استانبول با ایران برنامه‌ریزی کند.
اما اروپا به‌خوبی واقف است که اولاً تلاش آنها برای استفاده از سازوکار پیش‌بینی شده در برجام برای حل و فصل اختلافات، غیرقانونی است و توسط ایران و کشورهای زیادی به چالش کشیده خواهد شد. آنها به‌خوبی می‌دانند که حتی اگر بتوانند بر چالش‌های حقوقی موجود برای استفاده از سازوکار برگرداندن قطعنامه‌های تحریمی شورای امنیت غلبه کنند، در شرایط خصمانه امروز در منطقه، تلاش آنها برای بازگرداندن قطعنامه‌های شورای امنیت به‌سان ریختن نفت، شعله‌های آتش در منطقه را چنان برخواهد افروخت که آثار و تبعات آن می‌تواند برای امنیت این منطقه حساس و راهبردی بسیار خطرناک بوده و اوضاع را کاملاً از کنترل خارج کند.
جمهوری اسلامی ایران همواره اعلام کرده است که با بازگشت قطعنامه‌های شورای امنیت، ایران از ان پی تی خارج خواهد شد. این یعنی آنکه با خروج ایران از نظام اشاعه سلاح‌های هسته‌ای و عدم تعهد حقوقی ایران به قواعد و نظارت‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، شرایط بسیار جدیدی در منطقه ایجاد خواهد شد که حل مشکلات موجود را تقریباً ناممکن خواهد ساخت.
از طرفی به گزارش رسانه‌های غربی، امروز در چنین شرایطی اروپا قصد دارد ایران را به یافتن راه‌حلی دیپلماتیک برای حل مشکل پرونده هسته‌ای تشویق کند. در فقدان بی‌میلی ایران حداقل در انجام مذاکرات سریع‌تر با آمریکا به‌دلیل دخالت مستقیم آنها در جنگ تحمیلی اسرائیل علیه ایران، اروپا شرایط را برای انجام مذاکرات دوجانبه با ایران مساعد می‌بیند و لذا قصد دارد وارد گفت‌و‌گویی معنا دار برای مدیریت شرایط شود.
اما نشانه جدیت اروپا در مذاکرات به حرف و مواضع سیاسی آنها نیست بلکه در تلاش جدی آنها در یافتن راه‌حل مرضی الطرفینی است که نگرانی‌های امنیتی ایران را رفع کند. ایران پیشنهاد تعویق زمان بازگرداندن تحریم‌های شورای امنیت را حتی اگر همراه دیگر تضمین‌های لازم باشد، به‌ دلیل چالش‌های حقوقی فراوان آن راه‌حل مناسبی برای حل مشکلات فعلی نمی‌داند. راه‌حل‌های مقطعی نمی‌تواند حلال مشکلات باشد. راه‌حلی قطعی در حل و فصل مسأله هسته‌ای ایران یافتن راهی برای حل و فصل اختلافاتی است که به‌دست آمریکا و اروپا به‌وجود آمده است. اگر آنها دوباره در توهمات گذشته خود در توقف برنامه هسته‌ای ایران قرار گیرند، از یافتن راه‌حل‌های پایدار برای حل مشکل محروم خواهند بود. پذیرش خواسته‌های قطعی ایران و تلاش برای یافتن راه‌حل‌های خلاقانه فنی برای مسائل موجود، تنها راه یافتن راه‌حل برای اختلافات است.


🔻روزنامه کسب‌وکار
📍 بازارها باید از کالا‌های داخلی پر شود
✍️ عبدالمجید شیخی
در شرایط فعلی بجای هدایت منابع به سمت تعاونی‌ها و تبدیل آنها به واردات کننده فناوری و صادرکننده محصول، منابع مالی را به سمت بخش نامولد و دلالان هدایت می‌کنیم. ما منابع را به سمت واردات خودرو می‌کنیم تا تعدادی تاجر و دلال صرفا سود ببرند در صورتی که منابع ارزی را می‌توانیم به بخش تعاون هدایت کنیم. وقتی یک میلیون نفر عضو تعاونی خاصی شوند، چنان نیرویی را در اقتصاد ایجاد می‌کنند که یکصد هزا نفر را شاغل می‌کند اما دیگر اشکال تجمیع سرمایه به ویژه بورس، ایجاد شغل نمی‌‌کنند.
بهتر است که تجمیع سرمایه‌های خرد مردم به‌جای بورس در تعاونی‌ها انجام شود» به ویژگی‌های منفی بورس اشاره کرد و گفت: ما خلا‌ءهای بازار را می‌توانیم شناسایی کنیم و به تعاونی‌ها ماموریت پر کردن خلاهای بازار را بدهیم. کلیه خدمات و محصولات مورد تقاضا در جامعه توسط تشکلات تعاونی قابل تولید هستند‌. ما می‌توانیم با وجود تعاونی‌ها بساط بورس بازی و سفته بازی را جمع کنیم.
برای رونق تولید در کشور باید بازار از کالا‌های داخلی پر شود که این امر باعث اشتغالزایی و بهبود معیشت مردم می شود. برای رونق تولید در کشور باید به مولفه‌ها و عوامل موثر در تولید توجه بسزایی داشت و بازار از کالا‌های داخلی پر شود که این امر باعث اشتغالزایی و بهبود معیشت مردم می شود.
بانک‌ها باید به عنوان یک تسهیل‌گر و کمک کننده تولید را رونق دهند. با موثر واقع شدن نقش رونق تولید در اقتصاد کشور، زمینه اشتغال برای جوانان تحصیل کرده در داخل کشور هرچه بیشتر فراهم می شود. به این منظور فرهنگ جامعه باید به سمتی برود که خانوار توجه ویژه‌ای به کالای ایرانی و خرید آن داشته باشند، ما باید از تمام ظرفیت‌های خودمان استفاده کنیم و تولیدکنندگان هم باید کالا‌ها را با کیفیت و قیمت تمام شده مناسب روانه بازار کنند.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0