
🔻روزنامه تعادل
📍 مسالههایی که پاسخشان معلوم است!
✍️ حسین حقگو
دبیر هیات دولت اخیرا از شناسایی ۴۰ نظام مسائل کشور توسط کمیسیونهای دولت خبر داده که ظاهرا حاصل تعامل این کمیسیونها با جامعه دانشگاهی و بخش خصوصی و وزرا و استانداران ادوار کشور است (۱۸/۸) . به گفته وی برای هر یک از این مسائل هم چندین راهکار مشخص شده است. این سخنان در روزهایی عنوان شده که کارنامه سال اول اجرای برنامه هفتم پیشرفت در مجلس مورد بررسی قرار گرفته است.
کارنامهای که از نظر معاون نظارت مجلس نمره مردودی گرفته و تنها ۳۲ درصد احکام آن در موعد مقرر اجرایی شده است (تسنیم- ۱۹/۸) و از نظر رییس سازمان برنامه و بودجه، به عنوان دبیر شورای عالی راهبری برنامه، نمره قبولی گرفته و بیش از ۶۷ درصد اهداف این برنامه محقق شده و بقیه اهداف نیز بین صفر تا ۸۰ درصد پیشرفت داشتهاند (ایران- ۱۹/۸) .
از نگاه مردمی که با سختترین شرایط شاید چند دهه اخیر در تامین حداقل معاش و سرپناه و ...مواجهند اگر نظر رییس سازمان برنامه درست باشد و این همه پیشرفت در تحقق برنامههای حکومت (دولت و مجلس و...) واقع شده پس چرا در زندگی روزمرهشان هیچ رد و اثری از این «پیشرفت» را مشاهده نمیکنند؟! آیا معنای واژه «پیشرفت» تغییر کرده و به ضد خود تبدیل شده است یا رییس محترم سازمان برنامه آنچنان در اعداد و ارقام و درصدگیریها و نمودارکشیها و...غرق شده که ارتباطش با واقعیت را از دست داده است؟!
یک ماه قبل مرکز پژوهشهای مجلس در گزارشی در ارزیابی عملکرد برنامه هفتم در موضوع رشد اقتصادی، از شکاف عمیق میان اهداف برنامه (رشد اقتصادی ۸ درصد و سهم ۳۵ درصدی بهرهوری) و عملکرد واقعی نوشت: «رشد اقتصادی سال گذشته حدود ۳,۱ درصد و این رشد در نیمه نخست امسال هم منفی ۰.۳ درصد برآورد شده و رشد بهرهوری و اشتغال و سرمایهگذاری نیز کمتر از اهداف تعیین شده بوده است» (۲۰/۷) . در همین گزارش در مورد مهمترین موانع تحقق این اهداف به مواردی همچون: «ناترازی انرژی، تحریمها، خروج سرمایه، تورم بالا و قیمتگذاری دستوری» اشاره شده است.
اینکه دبیر هیات دولت هنوز جوهر قانون برنامه هفتم توسعه که ظاهرا بر مبنای همین مسالهیابیها و پشت سر گذاشتن هفت خان رستم تدوین و تصویب شده است و چنین عملکرد ضعیفی هم تاکنون به بارآورده، به دنبال مسالهیابی و تدوین آییننامههای جدید است، جای پرسش و تعجب بسیار دارد.
واقعیت آن است که صورت مساله اقتصاد ایران و راهکارهای آن معلوم و مشخص است و نیازی به هر چه عریض و طویل کردن برنامهها نیست («برنامه هفتم، پرتعدادترین احکام برنامهای در میان هفت برنامه پنج سالهای است که تاکنون تدوین شدهاند. تعداد احکام این برنامه ۲۳۷۹ حکم است، در حالی که در برنامه ششم، تنها ۹۶۶ حکم وجود داشت»- رییس سازمان برنامه و بودجه- ۱۹/۸)
مشکل اقتصاد ایران نبود «آزادی» است. اینکه هنوز این اصل بدیهی اما پایهای و اساسی اقتصاد درک نشده است که «از روی خیرخواهی قصاب و نانوا نیست که ما انتظار غذای خود را داریم، بلکه به خاطر منفعت خودشان است» تنها در صورت وجود آزادی است که انگیزههای فردی با منافع جمعی همجهت شده و امر پیشرفت و توسعه در جوامع بشری ممکن میشود.
پیشرفت کشورهای بلوک شرق همچون لهستان و چک و... پس از فروریختن دیوار برلین تا چین و ویتنام و گرجستان و...همه و همه مرهون توجه به همین اصل اساسی است و نه دستور و اجبار نهاد برنامهریز مرکزی و برهم زننده نظام عرضه و تقاضا و...در پرتو این اصل است که دولتی مدرن و مقتدر و تامینکننده مصالح عمومی کل جامعه و حاکمیت قانون برآمده از اجماع گسترده جامعه و معطوف به محدود شدن قدرت حتی قویترین بازیگران سیاسی جامعه شکل میگیرد و پیشرفت و توسعه واقعیت مییابد، والا در درون پارادایم فعلی هر مسالهیابی و راهکاری سرگرمی بروکراتیک و کلماتی خواهد بود بر صفحات کاغذ و البته تحت عناوین «قانون» و «برنامه» و «منشور» و «چشمانداز» و...!
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 خصوصیسازی در فضای مهآلود
✍️ حسن خوشپور
طبق قانون بودجه۱۴۰۴، منابع حاصل از محل واگذاری سهام دولتی بالغ بر ۲۱۵هزارمیلیارد تومان و منابع حاصل از فروش اموال و داراییهای منقول و غیرمنقول دولتی بیش از ۳۲۵هزارمیلیارد تومان برآورد شده است. تحقق کامل این ارقام با توجه به شرایط عدم قطعیت و بلاتکلیفی اقتصادی و سیاسی، بعید به نظر میرسد. نکته قابلتوجهی که در این یادداشت مورد توجه قرار میگیرد، از یکسو اثرات شکلگیری و تداوم شرایط عدم قطعیت در فضای اقتصادی کشور بر برنامه خصوصیسازی در ایران به معنای مشارکت بخشهای خصوصی واقعی در فعالیتهای اقتصادی است و همچنین شامل اقداماتی میشود که دولت با استفاده از ابزارهای در اختیار خود برای تحقق ارقام پیشبینیشده انجام میدهد.
بدون تردید در شرایط بلاتکلیفی سیاسی و اقتصادی فرآیند توسعه در جامعه متوقف میشود و سرمایهگذاری مولد صورت نمیگیرد و خصوصیسازی که بهگونهای سرمایهگذاری بخش خصوصی واقعی تلقی میشود، محقق نمیشود و از همه مهمتر اقداماتی است که دولت صرفا برای تحقق منابع پیشبینیشده انجام میدهد (نظیر قیمتگذاریهای دستوری و اداری) که به صرفه و صلاح جامعه نیست. برای امکانسنجی اجرای هر طرح سرمایهگذاری یا انجام هر فعالیت اقتصادی، شاخصهای متعدد ارزیابی و سنجش عملکرد و نتایج، در بستری از واقعیتها و پیشفرضهای محیطی مورد استفاده قرار میگیرد که طرح یا فعالیت مورد نظر را دربرگرفته است.
برنامه خصوصیسازی هم یک طرح یا برنامه سرمایهگذاری و اقتصادی و اداری است که بر اساس انگیزههای متقابل حکمران اقتصادی برای ارتقای عملکردهای اقتصادی و اداری خود و سرمایهگذاران خصوصی برای سودآوری و کسب بازدهی به اجرا درمیآید و مجموعهای از فعالیتها با اهداف کمّی مشخص است. حکمران اقتصادی از کیفیت فعالیتهای اقتصادی تحت مدیریت دولت رضایت ندارد و اصلاح ناکارآمدیها و ارتقای عملکردها را با حاکم کردن فضا و قوانین بازار در فعالیتهای اقتصادی موردنظر پیگیری میکند و سرمایهگذاران خصوصی که در جستوجوی سود و فرصتهای سرمایهگذاری در مدیریت فعالیتها و بنگاههای قابل واگذاری هستند، برنامه خصوصیسازی را یک فرصت و طرح سرمایهگذاری برای اهداف خود میدانند.
هم حکمران و همسرمایهگذار به حداکثر کردن منافع خود میاندیشند و برنامه خصوصیسازی در شرایطی به اجرا درمیآید که نه تنها این دو انگیزه وجود داشته باشد، بلکه شرایط محیطی مورد نیاز هم برای عرضه و تقاضای طرح یا فعالیت قابل خصوصی شدن فراهم باشد. به هر میزان که فضای اقتصادی، اجتماعی و اداری باثبات، بدون نوسانات غیرقابل پیشبینی و ناشناخته باشد، برآورد شاخصهای ارزیابی مورد استفاده در امکانسنجی که نقش اصلی را در تصمیمگیری برای انجام خصوصیسازی توسط دولت و سرمایهگذاری بخش خصوصی دارد، سهل تر خواهد بود و به هر میزان که وضعیت آینده اقتصادی در ابهام و ناشناخته باشد، امکان ارزیابی برای سرمایهگذاری کمتر میشود و سرمایهگذاران بخش خصوصی کمتر رغبت به سرمایهگذاری خواهند داشت و همچنین تصمیمگیری دولت نیز در انتقال مدیریت یا مالکیت فرآیندهای تولیدی و فعالیتهای اقتصادی نیز با اخلال مواجه میشود. در فضای مبهم اقتصادی، دولت برای تحقق اهداف پیشبینیشده در برنامه خصوصیسازی (نظیر پیشبینیهای بودجه) از روشهای دستوری و اداری در قیمتگذاری استفاده میکند که بتواند ارقام پیشبینیشده خصوصیسازی را محقق کند که این سیاست کاملا منطبق با شرایط بازار در واگذاری مدیریت یا مالکیت داراییها و کسبوکارهای دولتی نیست.
علاوه بر این، بخش خصوصی واقعی هم در فعالیتهای اقتصادی مشارکت نمیکند و سهم بخشهای بیهویت شبهدولتی در بازارهای کسبوکار و فعالیتهای اقتصادی افزایش مییابد. توسعه ظرفیتهای بخشهای مولد اقتصاد و بازارهای کسبوکار، در شرایط محدودیتهای شدید منابع دولتی و فقدان توان اقتصادی و اداری دولت، فقط با حضور بخش خصوصی واقعی امکانپذیر است و در صورت تداوم وضعیت بلاتکلیفی و عدم قطعیت محقق نمیشود و دولت برای بهدست آوردن منابع مالی مورد نیاز، مجبور است با دخالتهای صرفا اداری و در چارچوب دستورالعملهای تکلیفی، واگذاری اموال و بنگاههای اقتصادی را به قیمتهای دستوری که عمدتا غیر منطقی هم هستند به اجرا درآورد.
🔻روزنامه کیهان
📍 ایران؛ قدرت بیرقیب منطقه
✍️ علی آبشناس
پس از جنگ ۱۲ روزه و مقابله ایران با تهاجم آشکار رژیم صهیونیستی و آمریکا به خاک کشورمان، اکنون به اذعان نظر کارشناسان و تحلیلگران سیاسی، امنیتی و نظامی جهان، جمهوری اسلامی ایران نیرویی «بیرقیب» در منطقه است که نه تنها توان بازدارندگی نظامی خود را تثبیت کرده بلکه با پیشرفتهای علمی، دارویی و فناوری، فشار اقتصادی و جنگ روانی دشمنان را خنثی ساخته است.
در این وضعیت، آمریکا و اروپا بهعنوان پیشرانان زورگویی جهانی و رژیم کودککُش اسرائیل بار دیگر به دنبال برهمزدن این تعادل از طریق انتشار اخبار جنگ جدید و سخت دروغین هستند، اما ایران با شفافیت رسانهای، حمایتهای مردمی و نظامی، قدرت سایبری، تحت فرامین روشنگرانه رهبر حکیم انقلاب اسلامی ایران، نقشه جدید آنان را ناکام گذاشته است.
از زمان پایان رسمی جنگ ۱۲ روزه (ژوئن ۲۰۲۵) میان ایران و اسرائیل، فضای منطقهای بهواسطه تحولات سیاسی، نظامی و رسانهای وارد مرحلهای تازه- که بیشتر به جنگ روانی رسانهای شباهت دارد تا جنگ سرد- شده است. اسرائیل همراه با حامیان بزرگش؛ آمریکا و برخی کشورهای اروپایی، با تأکید بر «ضرورت حمله پیشدستانه» علیه ایران و طرح فشار اقتصادی و رسانهای، میکوشد تا افتضاح ضربات سخت در جنگ ۱۲ روزه و معادله را به نفع خود تغییر دهد. در خبرهای این روزها میخوانیم که نخستوزیر اسرائیل گفته است: تهدید ایران جدی است و آنها در حال تسلیح شدن هستند، جنگ با جمهوری اسلامی تمام نشده است روزهای سختی در پیش داریم.
یا اینکه خبری از قول نیویورک تایمز منتشر شده که قصد القای بنبست خطرناک بر سر برنامه هستهای ایران دارد که جنگ دیگری را با اسرائیل اجتنابناپذیر میداند.
تمامی موارد اینگونه اخبار، هدفشان ایجاد جنگ روانی و فشار داخلی و جهانی برای ارعاب ایران در جهت بازدارندگی از دفاع مشروع و حقوق صحیح استفاده از انرژی صلحآمیز هستهای و برنامههای دفاعی و موشکی است. حال آنکه اگر اندکی احساس برتری میکردند همانطور که تاریخ نشان داده و به اثبات در کشورهای همجوار رژیم صهیونیستی دیدهایم، از هیچ اقدامی فروگذار نخواهند بود.
در مقابل، ایران با سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی و مقامات بلندپایه، مسیر را روشن کرده که تسلیم شدن گزینه نیست؛ همانطور که ایشان فرمودهاند: «این حرف برای دهان رئیسجمهور آمریکا خیلی بزرگ است. ایرانِ با عظمت، ایرانِ با این تاریخ، ایرانِ با این فرهنگ، ایرانِ با این عزم پولادین ملّی، اسم «تسلیم» برای یک چنین کشوری مایه استهزاء کسانی است که ملّت ایران را میشناسند.»
یادداشت پیشرو به تحلیل قدرت ایران، فشار رسانهای دشمن، پیشرفت داخلی و چشمانداز آینده میپردازد.
در بازه پس از جنگ ۱۲ روزه ایران نشان میدهد که توان بازدارندگی نظامیاش را ارتقاء داده است. حتی در یکی از پیامهای رسمی، رهبر انقلاب بیان کردهاند: «در صورتی که تعرضی صورت بگیرد، هزینه دشمن قطعاً هزینه بالایی خواهد بود.»
این پیام در شرایطی مطرح شده که مقامات اسرائیل بارها از امکان حمله قریبالوقوع علیه ایران- با هدف ایجاد جنگ روانی و سرد- سخن گفتهاند؛ ولی ایران با افزایش تولید سامانههای موشکی، پدافندی و بازدارندگی منطقهای، به «ترسِ ابرقدرتهای پوشالی» مبدل شده است. برای نمونه، تهران با بهرهگیری از همپیمانان منطقهای، تقویت پدافند هوائی و سامانههای موشکی بالستیک، عملاً امکان حمله مستقیم یا نقطهای علیه خود را دشوار ساخته است.
تحلیلگران نظامی معتقدند ایران با سرعت به بازسازی و ارتقاء توان خود ادامه میدهد. ایران نه فقط به «پاسخ» بسنده نکرده، بلکه بازدارندگی فعال را در روزهای آخر جنگ تاکنون بیش از پیش نشان داده است.
رژیم صهیونیستی و رسانههای غربی وابسته تلاش کردهاند تا با بزرگنمایی مشکلات اقتصادی ایران، افزایش تورم، تحریمهای گسترده، بیثباتی معیشتی و بحران آب، فضای رسانهای علیه کشور را رقم بزنند. برای مثال، خبری مبنی بر تلاش اسرائیل برای ایجاد آشوب داخلی در ایران به عنوان بخشی از «اهداف حربه فشار» منتشر شد اما جمهوری اسلامی ایران ضمن شفافسازی و اطلاعرسانی بموقع، با انتشار پیامهای مستقیم از سوی رهبر انقلاب، اطلاعرسانی دقیق درباره پیشرفتها و بهرهگیری از توان سایبری، زمینه موفقیت جنگ روانی را از دشمن گرفته است.
«فادی بودیه» نویسنده و تحلیلگر سیاسی میگوید: «هنگامی که [اسرائیل] تصمیم به رویارویی آشکار با ایران گرفت موشکهای ایرانی سراسر اراضی اشغالی را درنوردیدند. ایران توانست اسرائیل را وادار کند تا به سوی آمریکا بدود و درخواست آتشبس کند. هدف اصلی اسرائیل و در درجه نخست آمریکا، تغییر و سرنگونی نظام در ایران است اما ناگهان مردم ایران حتی مخالفان، صاحبان آرای متفاوت و کسانی که اسرائیل در داخل ایران روی آنها حساب باز کرده بود همه و همه تحت لوای رهبری امام خامنهای، نیروهای مسلح و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی جمع شدند.»
بیانات رهبر معظم انقلاب به مناسبت روز مبارزه با استکبار جهانی درخصوص سابقه دشمنی آمریکا با ملت ایران در بسیاری از رسانههای عرب زبان هم بازتاب یافت و برخی از این رسانهها نوشتند: رهبری ایران بر لزوم قطع کامل پشتیبانی آمریکا از رژیم صهیونیستی و جمعآوری پایگاههای نظامی خود از منطقه برای گام اول نشان دادن حسن نیت در مذاکرات با ایران تاکید کردند.
از سوی دیگر، برخی کشورهای اروپایی که بهعنوان «دنبالهروی چشم و گوش بسته سردمداران مستکبر آمریکایی» در مسیر اسرائیل حرکت میکنند، مجبورند قدرت ایران را در منطقه به رسمیت بشناسند. ایران با این رویکرد، نه تنها میدان جنگ را محدود کرده، بلکه رسانه و اطلاعرسانی را به ابزار قدرت تبدیل کرده است.
با وجود فشارهای اقتصادی شدید ناشی از تحریمها، تورم و خشکسالی، ایران نشان داده است که مسیر توسعه علمی، دارویی، فناوری و رفاهی را با جدیت دنبال میکند. ایران فقط به دفاع نمیاندیشد، بلکه به «قدرت مولد» تبدیل شده است.
این پیشرفتها نه تنها اعتماد داخلی را تقویت کرده، بلکه توان ایران برای مقابله با فشار اقتصادی، تهدید نظامی و رسانهای دشمن را نیز بالا برده است. بنابراین ایران در موقعیتی قرار گرفته که به جای واکنش صرفاً دفاعی، به بازدارندگی فعال و مشارکت اقتصادی و فناوری میاندیشد.
با توجه به روندهای کنونی، ایران وارد مرحله جدیدی شده است: افزون بر مقاومت، تثبیت و افزایش قدرت در برابر فشارهای جهانی و منطقهای. اسرائیل و آمریکا دیگر نمیتوانند به آسانی گزینه استفاده از زور یا تحریمهای یکجانبه را علیه ایران اعمال کنند؛ چرا که ایران قدرت پاسخگویی و بازدارندگی کافی دارد.
هرگونه گزینه تهاجمی علیه ایران اکنون با هزینه بسیار بالا مواجه خواهد شد. ایران هم در پاسخ ضمن تأکید بر آمادگی، مسیر توسعه خود را تشدید کرده است.
در این دوره، کشورهای اروپایی نیز که تا پیش از این راهبرد «تبعیت کورکورانه از آمریکا و اسرائیل» را دنبال میکردند، مجبور خواهند شد وارد محاسبات جدید شده و تأثیر نقش ایران را به لحاظ منطقهای بپذیرند. بدین ترتیب، مسیر آینده در خاورمیانه نه صرفاً صحنه جنگ، بلکه عرصه بازدارندگی، فناوری، رسانه و اقتصاد خواهد بود.
جمهوری اسلامی ایران در بازه زمانی پس از جنگ ۱۲ روزه، نه تنها در برابر تهدیدهای نظامی اسرائیل و آمریکا ایستاده است، بلکه با توسعه توان نظامی، فناوری و برنامههای توسعه معیشتی و رفاهی، مسیر تبدیلشدن به قدرت اثرگذار در منطقه را سرعت بخشیده است. آمریکا و اروپا که تا پیش از این زورگویانی در عرصه بینالملل محسوب میشدند، اکنون با چالشی جدید مواجهاند؛ چالشی که ایران با اتکا به اقتدار داخلی، شبکه منطقهای و اطلاعرسانی شفاف بر آن فائق شده است.
رژیم صهیونیستی و حامیانش با عملیات روانی و فشار اقتصادی، بهدنبال تضعیف ایران بودند، اما ایران با توان سایبری، رسانهای و بازدارندگی فعال، این تلاشها را ناکام گذاشته است. اگرچه تهدیدها هنوز وجود دارند، اما ایران اکنون در موقعیتی قرار دارد که با قدرت پیشرو است.
در پایان باید گفت که «قدرت بیرقیب ایران در منطقه غرب آسیا» اکنون یک عامل بازدارنده جدی است و هرگونه اقدام تجاوزکارانه علیه آن، چه از سمت رژیم کودککُش صهیونیستی، چه از سوی آمریکا و کشورهای دنبالهروی اروپایی دارای هزینهای بالا و پیامدی سنگین خواهد بود.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 خشکسالی و تهدید آینده صنایع
✍️ مجید سلیمی بروجنی
این روزها ایرانمان روزهای سخت و بدون بارشی را میگذراند. اکثر سدهای کشور آنقدر خالی شدهاند که به حجم آب مرده رسیدهاند. خشکسالی دیگر فقط بحران مرتبط با کشاورزی نیست بلکه به قلب صنعت هم رسیده است. امروز کارخانهها و شهرکهای صنعتی در سراسر ایران با چالشی روبهرو هستند که مستقیم به بقا یا مهاجرت آنها گره خورده است. آب دیگر منبعی ارزان و در دسترس نیست. در وضعیتی که تغییرات اقلیمی جهانی آسیبپذیریهای موجود را تشدید میکند، کشورهایی مانند ایران که بیشتر با بحران منابع آب، فرسایش خاک و شکنندگی بخش کشاورزی روبهرو بودهاند، با این پرسش مواجه هستند که آیا میتوان از گزند این پدیده در امان بود؟ ایران همین حالا هم با بحران اقلیمی روبهرو است. از دهه۴۰ تاکنون میانگین دمای کشور حدود ۲درجه سانتیگراد افزایش یافته است. پیشبینیها حاکی از آن هستند که این روند رو به وخامت است؛ الگوهای اقلیمی، افزایش میانگین دما تا حدود ۶درجه سانتیگراد و کاهش بارندگی تا ۳۵درصد در دهههای آینده را محتمل میدانند. این بحران تنها در حد فرضیه باقی نمانده است. تولیدات کشاورزی بهویژه در بخش آبی هماکنون نیز تحتتاثیر قرار گرفتهاند. منابع کشورمان این روزها با کمآبی شدیدی دستوپنجه نرم میکنند. صنایع باید منتظر سه تغییر بزرگ و پرهزینه باشند یا باید به سمت دریا مهاجرت کنند. آنها که بمانند و همچنان از آبهای زیرزمینی و سطحی بهره ببرند باید بهای واقعی این آب را بپردازند؛ بهایی که میتواند توازن مالی و حتی موجودیت بسیاری از صنایع را زیر سوال ببرد.
واقعیت امر این است که ایران تا امروز از ضعف عمیق در نظام حکمرانی آب رنج برده است. نبود سیاستگذاری کارآمد و تصمیمگیریهای هماهنگ سبب شده است «حکمرانی آب» در معنای واقعی آن در کشور شکل نگیرد و از همینرو هرگونه سیاست جدید در زمینه مدیریت منابع آبی باید با در نظر گرفتن بافت اقتصادی، جغرافیایی و سیاسی ایران طراحی شود زیرا بدون درک درست از این بافتار، راهحلهای فنی صرف به نتیجه نخواهد رسید. نمونههای متعددی از این ضعف سیاستگذاری وجود دارد. برای مثال چرا باید صنایع فولادی آببر در مناطقی مانند دشت خراسان یا یزد و اردکان ایجاد شوند؛ مناطقی که حتی برای تامین آب کشاورزی و نیازهای روزمره مردم دچار کمبود هستند. نتیجه چنین روندی استقرار صنایعی در فلات مرکز ایران است که هم منابع آب را تحلیل برده و هم الگوی توسعه پایدار را بر هم زدهاند اما با تشدید خشکسالی و فرونشست زمین، زمان آن رسیده است که ایران میان ضرورت حفظ منابع حیاتی و بقای صنایع خود تصمیمی جدی و مبتنی بر واقعیتهای سرزمینی بگیرد. اگر قرار باشد بخشی از صنایع کشور به مناطق جنوبی و کنار دریا منتقل شوند، باید توجه داشت که این جابهجایی نهتنها از نظر فنی و اجرایی پیچیده است که از نظر اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نیز تبعات گستردهای دارد. در نهایت اگر بخواهیم به چشمانداز صنایع در ایران در مواجهه با محدودیت منابع آبی نگاه کنیم باید بپذیریم که دوره وفور آب گذشته و دوران سازگاری کمآبی آغاز شده است. در این دوران صنایع باید یاد بگیرند چگونه با منابع محدود آب کنار بیایند و ساختار تولید خود را متناسب با ظرفیتهای واقعی کشور بازتعریف کنند. بخش قابلتوجهی از بحران آب البته به هدررفت گسترده در بخشهای مختلف بازمیگردد که باید با اصلاح زیرساختها و فناوری کنترل شود. از سوی دیگر لازم است سیاستهای حمایتی دولت به سوی صنایع کوچک و متوسط هدایت شود تا این واحدها بتوانند در شرایط جدید دوام بیاورند.
اصلاح تدریجی قیمت آب، بهینهسازی مصرف در فرآیندهای تولیدی از طریق بازچرخانی و بازیافت آب و نیز تنوعبخشی به مکان استقرار صنایع از جمله راهکارهای ضروری در این مسیر هستند. در کنار این موارد توجه به زیرساختهای انتقال و توزیع آب اهمیت حیاتی دارد. بخش قابلتوجهی از صنایع آبی کشور در مسیر انتقال به صنایع، شهرها و مصارف استانی به دلیل فرسودگی شبکهها و تاسیسات از بین میرود بنابراین بازسازی و نوسازی این زیرساختها باید در اولویت قرار گیرد. در این میان خشکسالی به عنوان یکی از مخاطرات اصلی محیط طبیعی اثر شدید و تعیینکننده در سرنوشت صنایع ایفا میکند. خشکسالی به صورت مستقیم به کاهش دسترسی به آب مورد نیاز صنایع به ویژه صنایع آببر مانند فولاد، پتروشیمی، نساجی، نیروگاهها و… منجر میشود، هزینههای تولید را بهنحو قابلتوجهی افزایش میدهد و بهرهوری و بازده تجهیزات و ماشینآلات
به طور محسوسی کاهش پیدا میکند. از سوی دیگر این موضوع به همراه افزایش هزینههای تولید توان رقابتی صنایع را در بازارهای داخلی و خارجی کاهش داده و به طور کلی حجم اقتصاد صنایع کوچکتر خواهد شد، خشکسالی با تعطیلی صنایع یا کاهش ظرفیت تولید صنایع به کاهش اشتغال، کاهش درآمد و در نتیجه گسترش فقر منجر میشود. این اثرات در هر شکلی و نوعی از اقتصاد برقرار بوده و بهطور قابلتوجهی برای هر اقتصادی چالشزا خواهد بود. جدای از اینها صنایع کشورمان با توجه به شرایط تحریمی بهویژه در دو دهه اخیر به لحاظ تکنولوژیک و فرآیندی، وابستگی بسیار عمیقتری به منابع طبیعی دارند.
در پایان باید گفت تداوم وضعیت خشکسالی موجود در کشور بهطور جدی و فزایندهای آینده صنعت کشورمان را تهدید میکند و همزمانی آن با تشدید تحریمهای بینالمللی و عدم بهرهمندی از تکنولوژی روز دنیا در صنایع، مشکلات بیشتری را در آینده به صنعت کشورمان تحمیل خواهد کرد.
🔻روزنامه اعتماد
📍 مویههای آماری و غرقشدگی
✍️ عباس عبدی
هر روز که میگذرد شکست قاطع قانون فرزندآوری بیش از پیش نمایان میشود و این مساله مهم اجتماعی که با ادامه وضع کنونی آینده مبهمی را برای کشور رقم میزند، اسیر سیاستهای نادرست تعدادی نماینده کرده که درک علمی و واقعی از بحران ندارند و حمایت از این قانون را برای خود هویتی کردهاند. متاسفانه برخی مسوولان دیگر هم میترسند و جرات اظهارنظر و نقد ندارند و فقط به ذکر آمار و ارقام فرزندآوری بسنده میکنند و حتی کلمهای در این باره نمیگویند که چرا این همه هزینههای کلان برای فرزندآوری نه تنها گامی رو به جلو نبوده، بلکه با سرعت بیشتری در مسیر معکوس اثر گذاشته است. از همه بدتر اینکه مثل یک غریق که به یک حشیش (گیاه خشک کوچک) آویزان میشود تا نجات پیدا کند، آنان هم شواهد بیربطی را در موفقیتهای خود برمیشمارند و پیاپی با ناله و مویه آمار منفی فرزندآوری را میدهند بدون اینکه کلمهای درباره شکست این قانون بگویند. در اینجا چند نمونه از این زنجمورههای آماری را مرور میکنیم. سخنگوی کمیسیون بهداشت گفت: فرزندآوری در سال ۱۴۰۳ نسبت به سال پیش ۷.۴ درصد کاهش داشته. سه ماهه نخست امسال نیز حکایت از تداوم و حتی تشدید این روند دارد. کاهش ۹ درصدی تولد و کاهش ۸ درصدی ازدواج نسبت به مدت مشابه سال قبل ثبت شده است. دبیر مرکز مطالعات راهبردی جمعیت کشور نیز گفت: نرخ باروری در ایران به حدود ۱.۶ فرزند رسیده و کشور در آستانه رشد منفی جمعیت قرار دارد. نرخ رشد جمعیت کشور به حدود ششدهم درصد کاهش یافته و بر اساس برآوردها تا سال ۱۴۱۵ به صفر خواهد رسید. در سالهای گذشته تعداد تولدهای سالانه حدود ۱.۶ میلیون نفر بود که بیش از ۶۰۰ هزار کاهش یافته است. اکنون حدود ۱۴ درصد جمعیت کشور را سالمندان بالای ۶۰ سال تشکیل میدهند و پیشبینی میشود این نسبت طی دو دهه آینده به ۳۳ درصد برسد و فشارهای سنگینی بر نظام اقتصادی، تامین اجتماعی، بیمه و امنیت کشور وارد خواهد کرد. وی گفت: رهبر معظم انقلاب تاکنون ۷۰ مرتبه در دیدارهای عمومی به مساله جمعیت تاکید کردهاند که نشان از اهمیت و فوریت این موضوع دارد.
وی با ابراز امیدواری از رشد تولدهای فرزندان سوم تا پنجم در سالهای اخیر گفت: این افزایش نشان میدهد تابوی فرزندآوری در حال شکستن است. وی کاهش فاصله ازدواج تا تولد فرزند اول را یکی از نکات مثبت در سالهای اخیر دانست و گفت: این فاصله از ۵.۵ سال به حدود ۴.۱۴ سال کاهش یافته که حاکی از تغییر نگرش زوجهای جوان نسبت به فرزندآوری است. وی همچنین از افزایش ۹ درصدی تمایل زوجهای جوان به داشتن فرزند سوم خبر داد و آن را از راهکارهای موثر برای مقابله با کاهش جمعیت عنوان کرد. مسوول پژوهشگاه جمعیت و خانواده سپاه پاسداران نیز گفت: «فرصت ۱۰ ساله جبران بحران جمعیت به پایان رسیده و ایران شکست راهبردی در این حوزه را تجربه کرده است...نرخ باروری کل از ۶.۲ فرزند در سال ۱۳۶۷، به زیر ۱.۴۶ رسیده و این کاهش سریع، برنامهریزی شده و غیرطبیعی است... دشمن اکنون از ابزارهای قدیمی عبور کرده و بر موضوع زیست جنسی و تغییر جنسیت متمرکز شده است.»
واقعیت این است که تکرار آمار فرزندآوری و آینده جمعیت کشور مثل صحرای کربلا شده که همه در پایان سخن خود گریزی هم به آن زده و روضهای میخوانند. با ادامه سیاستهای کنونی در کشور خیلی زودتر از آنکه فکر میکنند رشد جمعیت به صفر خواهد رسید. آمار داده شده درباره کاهش فاصله ازدواج تا اولین فرزند به احتمال زیاد نادرست است، زیرا در سایت سازمان ثبت احوال چنین چیزی وجود ندارد. از سال ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۳، میانگین سن مادر در اولین زایمان تغییر چندانی نکرده و حتی حدود یک ماه هم اضافه شده است. ولی سن اولین ازدواج، حدود ۶ ماه اضافه شده است. پس در نتیجه فرزندآوری و فاصله سنی مادر تغییر چندانی رخ نداده است. احتمالا گوینده میداند که اینها نوعی توجیه است و هیچ کمکی به حل بحران جمعیت نمیکند. متاسفانه دستاندرکاران این قانون یا حتی کارشناسان از بیان حقایق واهمه دارند.
در این میان سرپرست جدید مرکز جوانی جمعیت، سلامت خانواده و مدارس وزارت بهداشت تا حدی متفاوت حرف زده ولی ظاهرا ایشان هم نگران بوده و ناهماهنگ سخن گفته است. وی نیز پس از ذکر داستان کاهش نرخ رشد جمعیت گفت: «در بسیاری از شهرستانهای برخوردار کشور، نرخ رشد جمعیت منفی است؛ در حالی که مناطق کمبرخوردار همچنان باروری بالاتری دارند. این نشان میدهد که مساله، ریشهای فرهنگی دارد و تغییر نگرش جامعه نسبت به خانواده و فرزندآوری ضروری است.» خوشبختانه وی و در مقام تعدیل این گزاره اظهار داشت که «با وجود نقش محوری فرهنگ، نباید از سایر ابعاد تاثیرگذار بر جمعیت غافل شویم... مطالعات نشان میدهد میانگین تعداد فرزندی که خانوادههای ایرانی تمایل دارند داشته باشند ۲.۵ فرزند است، اما در عمل تنها ۱.۵ فرزند دارند.
این شکاف نشان میدهد که شرایط اجتماعی و اقتصادی اجازه تحقق تمایل مردم به فرزندآوری را نمیدهد.» روشن است که مساله در شرایط کنونی اقتصادی است. ولی چرا به این مساله کمتر اشاره میشود؟ چون بهبود مساله اقتصاد تابع سیاست خارجی و رفع تحریمهاست و تا زمانی که حل نشود هیچ امیدی به کاهش فرزندآوری نباید داشت. ایجاد امید به آینده و رشد اقتصادی پایدار و افزایش اشتغال و بهبود وضع مسکن تنها راه برای افزایش فرزندآوری است. تذکر مهمی دهم. اگر این کار زود انجام نشود بعدا هم که محقق شود موجب افزایش فرزندآوری نخواهد شد. مسوولیت کاهش فرزندآوری به عهده کسانی است که در مجلس و رسانهها تقابل منجر به تحریم را تقویت میکنند.
🔻روزنامه شرق
📍 پز یارت را بده
✍️ حمزه نوذری
سالها قبل پیرمردی را میشناختم که بیسواد بود اما علاقه زیادی به خواندن داشت. تنها چیزی که میتوانست بخواند برخی سورههای جزء سیام قرآن بود. هر دفعه با علاقه چند سوره کوتاه که میتوانست از رو بخواند برای من میخواند و بسیار لذت میبرد. آن پیرمرد سالها پیش از میان ما رفته است، اما همیشه بیرون که میرفت چند سوره از جز سیام همراه خود داشت و بارها و بارها میخواند. به محض اینکه مرا میدید میگفت میخواهی برایت از روی کتابم بخوانم. یار مهربان پیرمردِ درگذشته، جزوهای بود شامل چند سوره از قرآن که دوست داشت با خود همراه داشته باشد و برای دیگران بخواند. یاد این خاطره که افتادم با خودم گفتم کاش میشد یار مهربانمان را که دوستش داریم این هفته با خود بیرون ببریم.
بارها شنیدهایم که کتاب، یار مهربان و بیمنت است. بیایید این هفته هرجا که هستیم سر کار، مدرسه، دانشگاه، اداره و... کتابی که خواندهایم و دوستش داشتهایم، کتابی که بخشی از آن را مطالعه کرده و لذت بردهایم، همراه خود ببریم و متن کوتاهی از آن را برای همکار یا همکلاسی خود بخوانیم. قسمتی از آن را انتخاب کنیم و با دیگران در میان بگذاریم یا از تجربه خواندن کتاب دوستداشتنیمان به دیگران بگوییم. بیایید این هفته یار مهربان خود را هر جای عمومی که میرویم با خود ببریم. یار مهربان ما میتواند شعری، دعایی، داستان و روایتی یا بحث علمی باشد. از بردن یار مهربان و دوستداشتنی در جمع دوستان، همکاران، مشتریان و... خجالت نکشیم. رها کنید آن مربی فوتبال که نمیداند ارزش یار مهربان چیست و یا سلبریتی که میگفت کتاب را کسانی که بیکار هستند و در خانه نشستهاند، مینویسند. دانشمند گرانمایه ما ابوریحان بیرونی به روایتی در اواخر عمر هم وقتی نابینا و ضعیف شده بود و آنگاه که نفس او به شماره افتاده بود، خواست که برایش فلان مسئله از بهمان کتاب را بخوانند. اطرافیان گفتند اکنون چه جای کتابخواندن و مسئله پرسیدن است و او جواب داد کدام بهتر است؛ بدانم و بمیرم یا نادانسته و جاهل درگذرم؟ مسئله را برای او خواندند و او درگذشت.
پس بیایید این هفته همه دانشآموزان با یک کتاب غیردرسی که دوستش دارند به مدرسه بروند، دانشجویان با کتابی که از خواندن آن لذت بردهاند و چه بسا مسیر زندگیشان را تغییر داده در کلاس درس حاضر شوند، کارمندان دولت کتاب به دست وارد محیط کارشان شوند و در فرصت مناسب برای همکارانشان از یار مهربانشان بگویند. رانندگان تاکسی و تاکسیهای اینترنتی یار جذابشان را با خود ببرند و در معرض دید قرار دهند و برای مسافرشان از آن بگویند. کارگران نیز میتوانند چنین کنند و در ساعت ناهار برای هم از یار مهربانشان بگویند. بیایید همه این هفته یار مهربانمان را به همه معرفی کنیم و پز یارمان را بدهیم. همه سعی کنیم به یار مهربان دیگران خوب گوش کنیم. اگر یار مهربان کسی دعایی از کتاب صحیفه سجادیه بود با علاقه گوش دهیم. اگر یار مهربان کسی شعری عاشقانه بود با احساساتش همراه شویم. اگر یار مهربان همکلاسی و همکارمان داستان یا رمانی بود که نپسندیدیم، بیادبی نکنیم و درک کنیم که او به هر دلیلی دوستش دارد. این هفته به طور ویژه پز یارت را بده، در محل کار، درس یا جمع دوستان. باشد که همه مسرور شویم.
🔻روزنامه آرمان ملی
📍 تحرکات دیپلماتیک در آستانه نشست آژانس
✍️ علی بیگدلی
در آستانه نشست پیشروی شورای حکام صحنه دیپلماسی شاهد تحرکات فزایندهای است که هم از جانب ایران و هم از سوی غرب دنبال میشود.
هر دو طرف عملا به یک نقطه کور و وضعیت بنبست رسیدهاند وضعیتی که ادامه آن نه برای تهران قابل تحمل است و نه برای واشینگتن. از همینرو در چنین شرایطی تنها راه موجود تندادن به نوعی مذاکره است ولو مذاکرهای محدود مرحلهای یا غیرمستقیم. آمریکا بهخوبی میداند که درگیر شدن در یک بحران یا جنگ تازه در منطقه خاورمیانه هزینههای سنگینی برای دولت فعلی خواهد داشت. بنابراین تمایلی به تشدید تنش ندارد و ترجیح میدهد از مسیر واسطهها و کانالهای متعدد پیامهای خود را منتقل کند. در هفتههای اخیر مجموعهای از بازیگران از اروپاییها گرفته تا برخی کشورهای عربی و حتی فرانسه تلاش کردهاند فضا را برای گفتوگو آماده کنند. این طیف از تحرکات نشان میدهد که یک اراده جمعی برای جلوگیری از جهش دوباره تنشها شکل گرفته است. در این میان موضوع اصلی برای ایران و آمریکا، صرفا مذاکره کردن نیست بلکه اینکه با چه طرفی، در چه سطحی و با چه دستورکاری مذاکره صورت گیرد اهمیت اساسی دارد. مذاکره مستقیم با آمریکا همواره پیچیده بوده و تهران نیز با درک حساسیتهای موجود تلاش میکند پیش از هر چیز پروندهاش در آژانس و شورای حکام به سمت صدور اخطار یا قطعنامه جدید نرود. چرا که هرگونه تصمیم منفی در شورای حکام میتواند مسیر بازگشت تحریمها یا فشارهای حقوقی را هموار کند. به همین دلیل ایران این بار مسئله آژانس را جدیتر از گذشته دنبال میکند تا اجازه ندهد شرایط مشابه سالهای قبل تکرار شود. با وجود اینکه هنوز از کیفیت سطح و خروجی احتمالی مذاکرات تصویری روشن وجود ندارد اصل ورود به گفتوگو میتواند از شدت تنشها بکاهد و حداقل مانع از انجماد کامل روابط شود. از نگاه نگارنده ایران باید پیش از هر اقدام دیگری ابتکار عمل را در رابطه با آژانس در دست بگیرد. حلوفصل اختلافات فنی با آژانس نخستین گام برای باز کردن مسیرهای بعدی است. پس از ایجاد یک فضای اعتماد نسبی در حوزه فنی میتوان آرامآرام به سمت مذاکره با غرب در قالبی گستردهتر حرکت کرد. امروز زمان آن است که تهران در دیپلماسی منطقهای و بینالمللی ابتکار عمل تازهای نشان دهد ابتکاری که هم از فشارهای احتمالی بکاهد و هم امکان استفاده از فرصتهای جدید را فراهم کند.
🔻روزنامه ایران
📍 پیام ایران در اجلاس WTDC-۲۵؛ بازگشت دیپلماسی فناوری به خط مقدم
✍️ سید ستار هاشمی
کنفرانس جهانی توسعه ارتباطات ۲۰۲۵ (WTDC-۲۵) که از روز دوشنبه به میزبانی جمهوری آذربایجان آغاز شده است، برای بسیاری از کشورها رویدادی مستمر و تخصصی محسوب میشود که محل تبادل دیدگاههای فنی، اشتراک تجربهها و بررسی روندهای توسعه ارتباطات است. اما برای جمهوری اسلامی ایران، امسال این اجلاس معنایی کاملاً متفاوت یافت.
پس از جنگ تحمیلی ۱۲روزه که زیرساختهای سایبری و حیاتی کشور را هدف قرار داد و ما را در آماج پیچیدهترین حملات دیجیتال قرار داد، WTDC-۲۵ اولین صحنه بینالمللی است که ایران میتواند روایت ایستادگی خود را ارائه کند.
ما در این اجلاس صرفاً یک هیأت فنی و تخصصی به نمایندگی ایران نیستیم؛ بلکه حامل روایت تابآوری ملی و نماینده الگوی مقاومت دیجیتال کشورمان هستیم که در اجلاس اصلی و در حاشیه آن، مجموعهای از دیدارهای سطح بالا و فشرده با وزرای ارتباطات کشورهای روسیه، هند، مالزی، الجزایر، پاکستان و جمهوری آذربایجان و نیز در دیدار با دبیرکل و مدیران ارشد اتحادیه جهانی مخابرات (ITU) روایتگر این مهم هستیم.
۱- تابآوری دیجیتال؛ تبدیل بحران به سرمایه راهبردی
در جهان امروز فناوری دیگر در حاشیه اقتصاد، فرهنگ، سیاست و امنیت نیست؛ بلکه در مرکز قدرت ملی قرار دارد. همانطور که تحولات اخیر نشان داد، مرزهای سایبری گاه از مرزهای زمینی هم مهمتر میشوند. جنگ سایبری ۱۲روزه علیه ایران، علاوه بر خسارتها و فشارها، یک واقعیت مهم را آشکار کرد: «جمهوری اسلامی ایران به مرحلهای از توانمندی رسیده است که نهتنها در برابر حملات وسیع پایدار میماند، بلکه قادر است با تکیه بر زیرساختهای بومی، زنجیره ارتباطات کشور را پایدار و بازسازی کند.» این تجربه امروز پشتوانه راهبرد دیپلماسی فناوری ایران شده است و ما با دست پر در باکو حاضر شدیم؛ با تجربه عملی، نه با گفتمان نظری.
۲- دیپلماسی فناوری؛ ضرورت یک ایران قدرتمند در جهان متصل
در جهان بههمپیوسته امروز، کشورهایی موفقترند که بتوانند در کنار توسعه داخلی، قدرت مذاکره، حضور فعال در زنجیره ارزش فناوری و کسب سهم از بازارهای جهانی را نیز به دست آورند. تحریمهای فناوری طی سالهای گذشته تلاش داشتهاند ایران را از این زنجیره دور نگه دارند، اما نتیجه دقیقاً برعکس شد: «ایران مسیر درونزا را با قدرت آغاز کرد و امروز به نقطهای رسیدهایم که قادر به صادرات فناوری، خدمات ابری، تجهیزات شبکه، نرمافزار و راهکارهای دیجیتال هستیم.»
در چنین شرایطی حضور در رویدادهای بینالمللی نه یک انتخاب، بلکه یک ضرورت استراتژیک است. WTDC-۲۵ فرصتی بود تا ایران از جایگاه یک بهرهبردار از نمونههای بینالمللی، خود به یکی از بازیگران تأثیرگذار و الگوی جهانی تبدیل شود.
۳- مذاکرات فشرده با کشورها و همافزایی منطقهای و بینالمللی
در حاشیه اجلاس، مجموعهای از دیدارهای مهم با وزرای ارتباطات روسیه، هند، مالزی، الجزایر، پاکستان، کنیا و جمهوری آذربایجان و همچنین با دبیرکل و مدیران ارشد اتحادیه جهانی مخابرات (ITU) در دستورکار است.
در تمام این گفتوگوها بر یک اصل مشترک تأکید خواهیم کرد: «حفاظت از حقوق ملتها و زیرساختهای حیاتی در جنگهای نوین و همزمان توسعه همکاریهای فنی، تجاری و پژوهشی به عنوان یک مسیر قطعی برای ثبات جهانی.»
این دیدارها در راستای بازتعریف فضای جدید منطقهای و بینالمللی با هدف گسترش بازارهای صادراتی شرکتهای ایرانی در آسیا و آفریقا، اتصال به شبکه تبادل دانش و نوآوری، ایجاد مسیرهای مشارکت در پروژههای منطقهای و تعامل با کشورهایی که خواستار انتقال و استفاده از دستاوردها و تجربیات ایران هستند، صورت میگیرد.
این روند باعث شده تا ایران در باکو، نه یک کشور حاضر در اجلاس، بلکه یک کنشگر فعال در عرصه دیپلماسی فناوری باشد.
۴- فناوری؛ حق ملتها، نه ابزار سلطه
تأکید ما در اجلاس مذکور این است که توسعه ارتباطات یک حق بشری است و نباید به ابزار فشار، تحریم یا سلطه تبدیل شود. این دیدگاه تنها یک موضع سیاسی نیست، بلکه تجربه زیسته ما برای دیگر ملتهاست. تحریمهای فناورانه طی سالهای گذشته تلاش کردهاند ظرفیتهای صنعتی، آموزشی، تجاری و نوآورانه ایران را محدود کنند؛ اما نتیجه، جهش و استقلالبخشی به توان داخلی بوده است.
در راستای دیپلماسی فناوری، پیامهای جمهوری اسلامی ایران به دنیا این است که امروز ایران در حوزه توسعه ارتباطات یک کشور مستقل است، در حوزه شبکههای ابری و خدمات دیجیتال دارای ظرفیت صادراتی است و در حوزه امنیت سایبری دارای مدل بومی اثباتشده است. این پیام برای ملتها و کشورهای منطقه و بسیاری از کشورهای مستقل، یک پیام الهامبخش است.
۵- آغاز مسیر جدید در دیپلماسی فناوری ایران
اما دیپلماسی فناوری در اجلاس باکو پایان یک مأموریت فنی نیست، بلکه آغاز یک فصل تازه و همکاریهای متقابل با دیگر دولتها و ملتها در عرصههای امنیت سایبری، توسعه شبکههای هوشمند، اقتصاد دیجیتال درونزا و تحول دیجیتال کشورهاست.
اجلاس امسال WTDC-۲۵ برای ایران به فرصت تثبیت دیپلماسی فناوری کشور تبدیل شد. ما با یک روایت تازه وارد باکو شدیم: «روایت کشوری که در سختترین جنگ سایبری منطقه ایستاد و اکنون آماده است تجربه خود را به اشتراک بگذارد و شریک توسعه ارتباطات جهانی باشد.»
و در پایان، این یادداشت دعوتی است از همه دستگاهها، شرکتها و نهادهای فعال دولتی و خصوصی در حوزه فناوری کشور: «مسیر آینده ایران، تنها مسیر توسعه داخلی نیست؛ مسیر حضور در عرصههای بینالمللی و بازارهای منطقهای و جهانی است و وزارت ارتباطات تسهیلگری این مسیر را آغاز کرده است.»
مطالب مرتبط
