میر مصطفی عالی نسب که پیش وند میر را به واسطه سیادت خانواده در نام خود داشت، در سال ۱۳۱۶ به تنهایی راهی تهران شد و در دوره های آموزشی حسابداری شرکت کرد. او دوره های آموزش زبان انگلیسی و فرانسه را نیز پشت سر گذاشت و به طور همزمان در بخش حسابداری شرکت تجاری اتفاق، فعالیت می کرد. پس از مدت کوتاهی با پیشرفت در امور شغلی موفق شد ریاست حسابداری شرکت را به عهده بگیرد.
مصطفی مطالعات خود را دائما در زمینه های اقتصادی، اسلامی و سایر بخش ها تعمیم می داد. مطالعاتی که برای او هم جنبه نظری داشتند و هم برای فهم هرچه بهتر مشکلات، نیازها و مسائل اقتصاد ایران انجام می شدند. مطالعه مکاتب اقتصادی را از نظریه افلاطون آغاز کرد و هنگامی که به مکتب تاریخی آلمان رسید، مجذوب استحکام نظری و راه گشایی های عملی آن شد. او همزمان در کنار این مطالعات، در مورد مناطق مختلف ایران نیز به تحقیق می پرداخت.
با توجه به اینکه مذهب در این خانواده ریشه پرقدرتی داشت، عالی نسب توانست با مرتضی مطهری و سید محمد حسین بهشتی جلسات و مباحث مستمری را دنبال کند و همچنین از دوستان نزدیک علامه محمد تقی جعفری نیز محسوب می شد.
در سال ۱۳۲۰ پس از گذراندن چند دوره آموزشی و کار در شرکت اتفاق، بر اثر اشغال ایران توسط متفقین به تبریز بازگشت و کسب و کار مستقلی به راه انداخت. پس از تسلط حزب دموکرات در شهریور ۱۳۲۴ بر تبریز، میرمصطفی عالی نسب بار دیگر به تهران آمد و تا سال ۱۳۲۸ به تجارت ظروف چینی و بلور مشغول شد.
در بازار بزرگ تهران حجره او در تیمچه حاجب الدوله یکی از پر رفت و آمدترین حجره ها شد. قدرت فعالیت اقتصادی او شهرت ویژه ای پیدا کرد و هنوز ۳۰ سال را تمام نکرده بود که تجربه های متنوعی در فعالیت های اقتصادی از مدیریت حسابداری شرکت اتفاق در تهران، فروش سهام، کار در شرکت ها تا فعالیت مستقل تجارت ظروف چینی در تبریز و تهران را از سر گذراند.
وی با مطالعات دینی و بررسی های اقتصادی ای که داشت و به واسطه رویکردهای ملی، تصمیم گرفت مسیر فعالیت های اقتصادی اش را تغییر دهد و در مسیر تولید ملی گام بردارد. عالی نسب از سال ۱۳۲۸ دیگر کارت بازرگانی اش را تمدید نکرد.
این تصمیم عالی نسب برای تغییر رویه در فعالیت های اقتصادی مصادف شد با ملی کردن صنعت نفت که توسط محمد مصدق انجام گرفت. با توجه به اینکه آن زمان چراغ های نفتی توسط کمپانی والور انگلستان به ایران می آمد با تحریم این کشور دچار مشکل شده بودیم.
شورای مشاوران اقتصادی مصدق مسئول پیدا کردن صنعتگرانی شدند که بتوانند محصولاتی نفت سوز تولید کنند. در این شرایط حساس میرمصطفی عالی نسب تصمیم گرفت با سرمایه شخصی خود وارد میدان شود و به تولید سماور و اجاق خوراک پزی نفتی بپردازد.
برند "عالی نسب" که بر روی اولین سماورهای نفتی ایران حک شد و در آن روزها تاثیر شگفت آوری در بقای صنعت ملی نفت داشت. مردمی که آن روزها اغلب برای پخت و پز از منقل، اجاق های گلی و هیزمی استفاده می کردند و تعداد محدودی از چراغ های والور انگلستان بهره می برند، با تولید سماور و چراغ عالی نسب شرایط جدیدی را تجربه کردند.
عالی نسب عنوان «صنایع نفت سوز و گاز سوز عالی نسب» را برای کارخانه خود ثبت کرد و این نشان از عمق مطالعات آن روز او داشت و آینده ای را می دید که این چراغ ها از نفت سوز به گازسوز تبدیل می شوند. این کارخانه برای مردم شهر و روستا امکانات جدیدی را رقم زد و نماد همدلی دولت و ملت شمرده شد.
به دنبال این کار بزرگ، مصدق دستور داد دو عدد از سمارهای عالی نسب به صورت نمادین و شبانه روزی در مدخل کاخ نخست وزیری (کاخ گلستان فعلی) قرار بگیرد و یک نمونه از این سماور را هم در دفتر کار خود قرار داد و برای مهمانانش از آن چای می ریخت.در سال ۲۴۴۳ برخلاف تقاضای زیاد برای خرید محصولات با شکل گیری کودتا و پیروزی کودتاچیان، مسیر عالی نسب در کسب و کار تغییر کرد و او فعالیت های خود را متوقف کرد.
تا جایی که عالی نسب در جلسات بازجویی که توسط اردشیر زاهدی انجام می شد. وقتی به او گفتند، تو در دولت مصدق دست به چنین کار بزرگی زده ای و چرا حالا که سلطنت اعلیحضرت تثبیت شده است، آن را متوقف کرده ای؟ او بانهایت خونسردی پاسخ داد، آن زمان به آینده ایران خوش بین بودم و اکنون دیگر نیستم.
در آخر با وساطت طالقانی به نمایندگی از اعضای نهضت مقاومت، عالی نسب مجدداً کارخانه را راه اندازی کرد. آزادسازی قابل توجه واردات پس از کودتا، شروع تلاش تازه ای برای رقابت با کمپانی های بین المللی توسط کارخانه عالی نسب را رقم زد.
ثبت ۵ اختراع به نام میرمصطفی عالی نسب از دستاوردهای فنی این دوران برای کارخانه محسوب می شود. او با مشورت کارشناسان سوئیسی و با انجام مطالعات دقیق دستاوردهای مهمی در مدیریت صنعتی مدرن از خود به جا گذاشت و همه تلاش خود را در "ملی" باقی ماندن این صنعت انجام داد و تنها به اخذ دانش و مهارت سوئیسی ها بسنده کرد و تقاضای مشارکت آنها را نادیده گرفت.
در سال ۲۴۵۲ پس از شانزده سال از تاسیس صنایع نفت سوز، "کارخانه کارتن سازی میهن" توسط عالی نسب راه اندازی شد. این کارخانه امکان بسته بندی محصولات را فراهم می کرد. تا آبان سال ۱۳۵۱ سرمایه آن به هشتاد میلیون ریال افزایش پیدا کرد و در همان سال براثر سقوط یک هواپیمای جنگی بر روی کارخانه، دچار آتش سوزی شد و موقتا تعطیل شد.در سال ۱۳۵۴ برادران خسروشاهی(گروه مینو) و خانواده احمد غضنفر(صنایع روغن سازی) شرکای کارخانه شدند و برای بسته بندی محصولات خود هم از تولیدات این شرکت استفاده می کردند. "کارتن سازی میهن" در طی سی سال فعالیت خود ۱۰ بار افزایش سرمایه داد.
کارگران کارخانه های علی نسب همه بیمه بودند، به آن ها وام قرض الحسنه و ازدواج پرداخت می شد. همچنین رسیدگی به وضعیت تحصیلی فرزندان کارگران جز وظایف شرکت به حساب می آمد. از خانه سازی برای کارگران کارخانه غفلت نمی کرد و بیش از ۹۰ درصد کارگران کارخانه صاحب خانه شده بودند.
عالی نسب صنعتگری بود به شدت مذهبی و دغدغه های متفاوتی نسبت به دیگر فعالان صنعتی داشت. تبلیغات محصولات شرکت هم تحت تاثیر تفکرات مذهبی وی بود. او هرگز از چهره زنان در تبلیغات عالی نسب استفاده نکرد و عمدتا آگهی تولیدات خود را در نشریات منتشر می کرد. در بخش های تولیدی و اداری این دو شرکت زنان حتی با پوشش اسلامی هم شاغل نبودند.
پس از انقلاب، عالی نسب به عنوان مشاور اقتصادی دولت به فعالیت پرداخت و سمت هایی را در شوراهای اقتصادی پذیرفت. او اولین مدیر ایران خودرو پس از انقلاب بود و یکی از مهمترین کارهایی که او برعهده گرفت و به سرانجام رساند، مدیریت این مجموعه بود. وی یکی از معتمدان دولت در زمان جنگ بود.
عالی نسب معتقد بود که باید به منظور کاهش هزینه تولید، یارانه را به جای مصرف کننده به تولید کننده پرداخت. آن چنان مورد اعتماد رجایی بود که وی به مسئول دفترش سفارش کرده بود، عالی نسب بدون وقت قبلی به دیدارش برود. از جمله مسئولیت های مهمی که عالی نسب بر عهده گرفت، راه اندازی مجتمع مس سرچشمه و فولاد اهواز بود.
او همیشه پذیرای گفتگوی آزاد بود و به رای و نظر دیگران احترام خاصی می گذاشت. از نیمه دوم سال ۱۳۶۸ با سیاست های هاشمی رفسنجانی بار دیگر به کارخانه اش برگشت ولی با وجود برخی از حوادث تلخ زندگی مثل فوت سید مرتضی، برادرش و فوت همسرش در سال ۱۳۶۲، کارخانه مانند قبل در مسیر تحول و توسعه قرار نگرفت.
تنها پسر مصطفی عالی نسب تا سال ۱۳۷۹ در کارخانه فعالیت می کرد ولی با فوت نابهنگام او اندوه بزرگی بر وی سیطره یافت. تاسیس موسسه پژوهشی دین و اقتصاد، فعالیت اجتماعی وی در را آرمان هایش بود. با تشکیل مدارس خاص برای یتیمان، مخالف بود و می گفت بهترین شیوه، حضور بچه ها در میان خانواده و کمک پنهانی برای حفظ شخصیت آنهاست.
عالی نسب طبع شعر داشت و به عدالت اجتماعی اهمیت می داد و همیشه می گفت اگر اسلام نبود مارکسیست می شدم. برای طنزنویسان نشریه " گل آقا" کمک مالی می فرستاد، کیومرث صابری مدیر مسئول گل آقا می گفت، عالی نسب را که می بینم، یاد عرفای قرن ۵ و ۶ می افتم و دلم می خواهد سرم را روی شانه هایش بگذارم و خستگی ام را در کنم.
سرانجام عالی نسب در تیرماه سال ۱۳۸۴ دار فانی را وداع گفت و قبل از مرگ توزیع دارایی و سهام شرکت را بین اعضای خانواده اش، مطابق شرع انجام داد. اکنون کارخانه عالی نسب به دست برادرزاده های او اداره می شود.
عالی نسب توانست با اوج تحریم های جهانی با تولید ملی به مردم کشورش استفاده از نفت را بیاموزد و حاصل زندگی اش را آموختن از دیگران بداند. وی از جوانی این شعر را با خود زمزمه می کرد:
همنشین تو از تو به باید
تا تو را دین و عقل افزاید
منابع:
کتاب میر نامیرا، میکاییل عظیمی، انتشارات نهادگرا، سال ۱۳۹۶
کتاب سرگذشت پنجاه کنشگر اقتصادی ایران، فریدون شیرین کام، ایمان فرجام نیا
مردی که انحصار تولیدات انگلیسی را شکست، نامه اتاق بازرگانی، سال ۲۴۰۳
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست