مادرش را در سن دو سالگی از دست داد. در هفت سالگی وارد مدرسه قزاقخانه که در آن زمان روسها تأسیس کرده بودند، شد اما به دلیل اینکه فارغ التحصیلان این مدرسه می بایست به خدمت ارتش درمیآمدند، با رضایت پدر و تغییر رشته، وارد کالج البرز شد.
در سال ۱۳۰۴ شمسی بعد از اخذ دیپلم ، به دلیل تسلط به زبانهای انگلیسی و روسی به عنوان مترجم وارد وزارت مالیه (دارایی فعلی) شد. پس از مدتی به سبب بیماری برونشیت و بنابر تجویز پزشک به خوزستان منتقل گردید اما خواستههای نامشروعی که خوانین محل در باب نحوه پرداخت مالیات داشتند، او را از خدمت در وزارت دارایی منصرف ساخت و با بازگشت به تهران، پس از مدتی به عنوان منشی شعبه اول به استخدام وزارت عدلیه درآمد.
بنا به درخواست پدر که آرزوی ازدواج تنها پسرش را داشت، در سال ۱۳۱۰ شمسی، با خانمی فهمیده و خداشناس بنام فخرالزمان ازدواج کرد اما با فوت پدر، سرپرستی خانوادهٔ بدون درآمد و چند نفره خود و پدر بر عهده او قرار گرفت.
به دنبال این شرایط بود که فساد اداری حاکم بر مشاغل دولتی از یک سو و مشکلات معیشتی از سویی دیگر، البرز را مجبور به کنارهگیری از کار دولتی کرد.
او در سال ۱۳۱۲ در اولین اقدام اقتصادی آزاد، با شرکت و برنده شدن در یک مناقصه دولتی طی ابتکار عملی مناسب، توانست از سود آن با خرید مغازهای در خیابان فردوسی، مقدمات تجارت با کشور آلمان را فراهم کند و در ادامه با کار شبانه روزی و تلاش طاقت فرسا در مدت سه سال، موفق به دریافت نمایندگی یازده شرکت معتبر آلمانی (موتورسیکلت، دوچرخه، رادیو،گرامافون و …) شد.
او برای انتخاب صفحات موسیقی متناسب با ذوق ایرانی، به آلمان رفت و آن را انتخاب کرد. با پخش موسیقی در جلو مغازه، مشتری ها را جذب می نمود. زمانی که که هنوز، ایستگاه فرستنده رادیو در ایران نصب نشده بود، برای فروش رادیو، امواج ایستگاههای خارجی را پخش می کرد و مردم به قدری جلو مغازه اش جمع می شدند که راه بندان می شد، گروهی هم خیال می کردند جن و پری از رادیو حرف می زنند.برخوردش با مشتری به گونه ای بود که هر گاه هر کدام وارد مغازه می شدند با خرید کالا خارج می شدند.
بدین ترتیب عملاً البرز بدون ارث مادی از پدر و صرفاً با تکیه بر توان و تعهد شخصی، ضمن معرفی خود به عنوان یکی از پنجاه کُنشگر اقتصادی ۱۵۰ سال اخیر ایران، توانست سرمایه زیادی را برای خود رقم بزند.از دیگر فعالیت های او هتل داری بود. وی در دهه سی، هتل لوزان(ایرانشهر) با زیربنای ۱۲۹۰ متر را ساخت.
اهم اقدامات او طی سالهای ۱۳۲۴ تا سال ۱۳۴۱ بسیار متنوع و متعدد است که اهم آنها عبارتند از: اهدای یک دستگاه بیمارستان سیار مجهز به اتاق عمل و چشم پزشکی با مشارکت فرزندان به جمعیت هلال احمر فعلی؛ احداث سالن انتظار بیماران در بیمارستان امام خمینی فعلی؛ اهدای چندین دستگاه مولد تولید برق به بیمارستانها جهت جلوگیری از توقف در عمل جراحی؛ اهدای تمامی تجهیزات اتاق عمل بیمارستان امیراعلم؛ اهدای تعدادی تخت بیمارستانی و پتو به بیمارستان امام خمینی فعلی؛ اهدای وسایل کامل جراحی فک و صورت به دانشکده پزشکی دانشگاه تهران؛ اهدای پتو به زلزله زدگان لار در استان فارس؛ کمک نقدی و اهدای لباس به بیماران و دانشآموزان بیبضاعت؛ ساخت و اهدای مدرسه و آب انبار در سوهانک و شادآباد تهران و ….
از آنجا که اقدامات خیرخواهانه و انسان دوستانه پراکنده نمیتوانست حس نوع دوستی البرز را اقناع کند، در تاریخ ۲۷ اسفند سال ۱۳۴۲ تمام اموال خود را با تأسیس بنیاد فرهنگی البرز با سرمایهای معادل سرمایه ایجاد یک بانک خصوصی در کشور وقف نمود. با این حال بعد از تأسیس بنیاد و بر حسب شرایط، اقدامات نیکی را طی سالهای ۱۳۴۵ تا سال ۱۳۵۵ انجام داد که برخی از آنها عبارتند از: کمک به سیل زدگان پاکستان؛ کمک به گرسنگان آفریقا؛ پرداخت کمک هزینه تحصیلی به دانشآموزان ایرانی در کشور عراق؛ پرداخت هزینه ساخت کتابخانه در مدرسه البرز فعلی و دانشگاه امیرکبیر؛ بورس دو کودک خردسال از آغاز دورهٔ تحصیلی متوسطه تا پایان دانشگاه و ….
اقدام ماندگار مرحوم البرز، تأسیس "بنیاد فرهنگی البرز" از طریق وقف تمام اموال خود بود؛ بطوریکه او حتی خانه شخصی خود را نیز فروخت و مبلغ آن را به مجموع داراییهای بنیاد افزود و در یکی از اتاقهای هتل ایرانشهر (که آن هتل هم ارث او به دخترانش بود و آنها نیز به تبعیت از پدر، این هتل را به بنیاد اهداء نموده بودند)، زندگی کرد. البرز علیرغم بیماری و منع پزشکان از هرگونه فعالیت، مسؤولیت مدیرعاملی بنیاد را با اشتیاق به عهده گرفت و در طی ۱۵ سال حضور در ایران (تا پیش از اعزام به خارج از کشور جهت عمل جراحی معده در سال ۱۳۵۷)، مادامالعمر خود را از دریافت هرگونه حقوق و پاداش و مزایا بابت مدیریت در بنیاد محروم کرد و به عبارتی، علاوه بر وقف تمامی اموال خود، وجود خود را نیز وقف نمود. این در حالیست که او با وصیت مبنی بر واگذاری جسد خود برای کالبد شکافی به دانشگاه علوم پزشکی تهران، حتی از وقف پیکر خود نیز غافل نشد.
مرحوم البرز طی این سالها ضمن عضویت در اولین هیئت امنای دانشگاه شریف، تمام تلاش خود را در حمایت از نخبگان ایرانی در تمامی سطوح از طریق ابداع و اعطای وام شرافتی (بدون ضامن و بهره) به دانشجویان و در سالهای بعد اعطای وام اشتغال به کار به فارغ التحصیلان دانشگاهی و همچنین ابتکار و اهدای جایزه بنیاد البرز به عنوان جایزه نوبل ایرانی به برترینهای علمی کشور به کار بست. وی اولین فردی است که در ایران، وقف علمی و جایزه ملی حسن تحصیلی به نخبگان، مبتکران، دانشآموزان، را پایهگذاری کرد.
حسینعلی البرز که به دلیل درمان بیماری خود به کشور کانادا سفر کرده بود، در ۲۶ مهرماه ۱۳۷۷ فوت نمود و در همانجا به خاک سپرده شد.
حاصل ازدواج البرز، سه فرزند دختر بنامهای ودیعه، طلیعه و منیژه بود که آنان نیز افرادی خیر و دارای تحصیلات عالیه بودند بطوریکه مرحوم البرز بارها از فرزندان خود با افتخار یاد کرده است. او سال ها قبل درباره دختران خود چنین گفته است:
« … برای برخی این توهّم پیش آمده که من با نهادن همه هستی خود در بنیاد فرهنگی، آنان را از ارث محروم نمودم، اما من ارث باارزشتری برای آنان باقی گذاشتم "دانش و انسانیت". این دانش را آنان در پناه کوششهای شبانه روزی خود به دست آوردند و انسانیت را از دامن مادری با تقوی و نیک سرشت آموختند. مهم اینجاست که خود فرزندان من با پرورش صحیح خود احساس کردند که هیچ نیازی به میراث من ندارند. آنها نه تنها به من نیاز ندارند بلکه آنچه را هم من به عنوان جایزه حسن تحصیل، سالها پیش به آنها بخشیده بودم و ارزش فعلی آن بیش از ۲۰ میلیون ریال است، به میل خود با همان نیتی که داشتم و دارم، وقف هدف بنیاد نمودند و این به راستی باعث سرافرازی من است؛ … من تصمیم گرفتم این ثروت را به جای آنکه در اختیار بازماندگان خویش قرار دهم، تماماً در اختیار فرزندان وطن که آنان را نیز فرزندان خود می دانم، قرار دهم تا به نحو شایستهتری به مصرف برسد.»
منابع:
کتاب سرگذشت پنجاه کنشگر اقتصادی ایران، فریدون شیرین کام،ایمان فرجام نیا
مردی که جاودانه شد، نعیمه جلالی نژاد
سایت بنیاد البرز
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست