برداشت اول:
مرز میان مسئولان ما تا تبدیل شدن به "امیر بحری" از مو باریکتر است. بحری یکی از شخصیتهای اصلی سریال آقازاده، مدعیست برای دفاع از ناموس مردم جنگیده اما فرزندش با ناموس مردم بازی میکند و او چشمش را میبندد.
برای او ارزشها دیگر ارزش نیستند. پول، قدرت و وزارت را در کنار منقل میخواهد. روزها خود را خادم ملت میداند و شبها با جنسِ خوب نشئه میشود.
با برخی از عالیرتبهترین قضات و بازپرسها، همپیاله شده و منافع شخصی و خانوادگیاش را به مصالح ملی و انقلابی ترجیح داده است.
فکر میکند وقتی در جنگ بوده، دیگران بردهاند و خوردهاند، پس حالا که از جنگ برگشته، سرش بیکلاه مانده، باید بخورد، بدزدد، ببرد و سهمخواهی کند.
در مقابل بحری، حاج رضا تهرانی، قرار دارد. رفیق و هم محلهایاش، همسنگر جبههاش و دوست خانوادگیاش. حاج رضا همان حاج رضا باقی مانده، نه دنبال سهم است و نه با استفاده از قدرتش سراغ باج گیری میرود. فرزندی هم تربیت کرده که راه پدر را ادامه میدهد، سهمی نمیخواهد و عشق و زندگیاش را از دست میدهد تا ارزشها در جامعه ماندگارتر شود.
برداشت دوم:
هنوز یکسال از شهادت حاج قاسم سلیمانی نگذشته که برخی مدیران، نمایندگان و دولتمردان با انتشار عکسی یا رونمایی از دستخطی یا ذکر خاطرهای از آن شهید بزرگوار، بهدنبال منافع شغلی، قومیتی، جناحی و سیاسی خود میگردند.
داستان از آنجا آغاز شد که علیاکبر پوریانی، مدیر شرکت گهر زمین، با اراده جعفر سرقینی، سرپرست پیشین وزارت صمت برکنار شد.
پس از آن بود که اعتراضها به این عزل، از سوی عالیترین مقام اقتصادی مجلس شروع شد. محمدرضا پورابراهیمی در نامهای، از رئیسجمهور خواست تا جلوی این جابجایی (که حق قانونی سرپرست وزارت صمت و هیات مدیره آن شرکت بود) را بگیرد.
همانروزها هواداران پوریانی با انتشار عکسی، او را یار حاج قاسم سلیمانی معرفی کردند تا به جامعه بقبولانند که یاران آن شهید در حال کنار گذاشته شدن از صحنه قدرت هستند.
در این میان اما سرقینی زیر بار فشار ناشی برخی نمایندگان کرمانی و نهاد ریاست جمهوری نرفت تا این پرسش به وجود بیاید که چرا عزل مدیر یک شرکت معدنی در اطراف سیرجان، تا این اندازه برخی نمایندگان، سیاسیون و رسانههای وابسته به آنان را عصبانی کرده است.
پورابراهیمی وقتی که دید پرسشهای زیادی درباره دلیل نامه او به رئیسجمهوری بر سر برکناری پوریانی وجود دارد، نشستی خبری ترتیب داد و با رونمایی از دستخط شهید سلیمانی، خود را مامور رسیدگی به امور معادن کرمان با اجازه آن شهید دانست.
حلقه اصولگرایان کرمان که ظاهرا دارای نفوذی در نهاد ریاست شدهاند، در جریان انتخاب وزیر صمت فعالیتی را در پیش گرفتند تا هماستانی خود را راهی هیات دولت کنند.
دیری نپایید که علیرضا رزمحسینی، به عنوان وزیر صمت معرفی شد. در جلسه رای اعتمادش خود را همسنگر شهید سلیمانی معرفی کرد و موافقانش نیز بر این طبل کوبیدند که او یار حاج قاسم بوده، تا بتوانند نظر نمایندگان را برای گرفتن رای اعتماد جلب کنند.
اگر آن شهید والامقام که نه چهرهای استانی بلکه رستم دستان و مالک اشتر جهان اسلام لقب گرفت، میدانست قرار است پس از شهادتش با عکسهای یادگاریاش، دستخطهایش و خاطرهبازی همسنگرانش، سهم خواهی شود و برخی خود را مالک معادن و سیاستگذار بنگاههای بزرگ اقتصادی معرفی کنند، نه با آنها عکس یادگاری میگرفت، نه کلمهای مینوشت و نه خاطرهای میساخت.
برداشت سوم:
نوع برکناری غریبانه، غیرمحترمانه و خارج از اخلاق خداداد غریبپور از ایمیدرو نشان داد، مدیریت ارشد وزارت صمت که خود را از همسنگران حاج قاسم میداند، چقدر از اخلاق آن شهید فاصله گرفته است.
عزل و نصب مدیران حق هر وزیری است اما نه با هر حربهای. اگر وزیر صمت در مجموعه نظام فرد مقتدریست، پس نباید از لابیهای معاونش میترسید و کاری که به آن اعتقاد داشت را با حفظ حرمت افراد انجام میداد نه اینکه شبانه یکی را رئیس کرده و فردایش با آبروی یکی دیگر بازی کند.
نقدی به عزل و نصبها نیست، انتقاد به نحوه برکناری و حتی اخراج مدیرانی است که اتفاقا کارنامه خوبی در مسئولیت خود داشتهاند و فقط به خاطر سلیقه مدیران بالادستی و فشار برخی نمایندگانِ همولایتی کنار گذاشته میشوند.
اگر وزیر به این نتیجه رسیده که فلان مدیر توانمند نیست و میتواند مدیر توانمندتری را به جای او برگزیند، گلایهای نیست.
بیم آنمیرود که مدیران ژنرال حذف و سربازان جای آنان را بگیرند و استبدادی سازمانی در مجموعه وزارت صمت شکل گیرد.
کاملا مشخص است که در وزارت صمت و دستگاهها و بنگاههای زیرمجموعه چه افرادی کار خود را بهدرستی انجام میدهند و کدامیک ضعیفترند اما سوال اینجاست که چرا به جای حذف مُدیرَکها، افرادی که اتفاقا کارنامه موفقی داشتهاند از صحنه مدیریت کنار گذاشته میشوند؟
آیا پای تامین منافع برخی چهرههای سیاسی، جناحی و قومی در میان است؟
اولویت وزارت صمت در شرایط کنونی حذف مدیرانیست که در دوره تحریمها عملکرد خوبی از خود به یادگار گذاشتهاند یا سر و سامان دادن امور تولید و تجارت؟
وانگهی اگر قرار است وزیر تیم خود را روی کار بیاورد چرا برای عزل مدیران به دنبال طراحی نقشه میرود؟ بهتر نیست این عزل و نصبها اخلاقمدارانهتر و به دور از گانگستر بازی صورت گیرد؟
برداشت آخر:
امیر بحری شدن در نظام مدیریتی کشور ساده است، سخت آن است که حاج رضا تهرانی بمانی چه روی صندلی مدیریت، چه در کنج عزلت خانهات.