اگرچه جو بایدن، رئیسجمهور منتخب ایالاتمتحده بارها و بارها از قصدش برای بازگشت به برجام و رفع تحریمهای ایران سخن گفته، اما لحن او در روزهای اخیر محتاطانهتر شده است. (مقایسه لحن او در مصاحبه با نیویورکتایمز و چند روز بعد با سیانان این موضوع را به خوبی نشان میدهد.) بایدن میداند که مسیر ناهمواری برای بازگشت به برجام پیش رو دارد و باید موانع متعددی را از میان بردارد. یکی از این موانع و شاید مهمترین آن، اختلافات در دایره نزدیکان او در حزب دموکرات است.
اکنون بخشی از جریان حزب دموکرات بر این باورند که بازگشت مستقیم به برجام و از دست دادن اهرمهای فشار آمریکا علیه ایران، دست واشنگتن را برای مذاکرات فراهستهای با تهران خواهد بست؛ افرادی مانند کریس کونز، سناتور برجسته حزب دموکرات و توماس فریدمن، ستوننویس مشهور روزنامه نیویورک تایمز این گونه فکر میکنند.
از سوی دیگر، افرادی مانند جیک سالیوان، نامزد تصدی سمت مشاور امنیت ملی کاخ سفید، از طرفداران بازگشت مستقیم به برجام هستند و آن را عملی و قابل دسترس میدانند و معتقدند مذاکرات با ایران میتواند از همین نقطه آغاز شود.
معمای بایدن برای بازگشت به برجام، دقیقا از همین نقطه آغاز میشود. بازگشت مستقیم به برجام یا در دست نگه داشتن اهرمهای فشار و آغاز مذاکرات از نقطهای غیر از موضوع هستهای، مانند موضوع موشکی و آنگونه که توماس فریدمن میاندیشد؟
از دست دادن احتمالی اهرمهای فشار از جمله اهرم تحریمهای بیسابقه علیه فروش نفت ایران که در دوره دونالد ترامپ، رئیسجمهور کنونی آمریکا وضع شدهاند، بایدن را در وضعیت بغرنج و پیچیدهای قرار داده است.
بایدن به خوبی میداند که هم جمهوریخواهان و هم برخی از اعضای برجسته حزب دموکرات از برجام – در زمان تصویب آن- رضایت نداشتند و اکنون نیز با بازگشت بی قید و شرط به آن موافقت نخواهند کرد.
کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس و در راس آنان عربستان و امارات عربی متحده و همچنین رژیم صهیونیستی نیز با بازگشت آمریکا به برجام مخالفتهای جدی دارند و در این مسیر سنگاندازی خواهند کرد و خواستار امتیازگیری بیشتر از ایران در جریان مذاکرات احتمالی هستند.
در نقطه مقابل اگر بایدن نتواند به ایران امتیازهای مناسبی برای بازگشت کامل به تعهداتش در برجام اعطا کند، ایران به سرعت میتواند برنامه هستهایاش را به پیش از سال ۲۰۱۵ - یعنی زمان تصویب برجام- بازگرداند و تهران را به ادامه «مقاومت حداکثری» در برابر «فشار حداکثری» ترغیب کند.
در چنین شرایطی این سوال کلیدی در برابر بایدن قرار خواهد گرفت که آیا برای متوقف کردن برنامه هستهای ایران باید از نیروی نظامی استفاده کند یا نه؟ اگرچه او استفاده از قدرت سخت برای مهار برنامه هستهای ایران را رد نکرده، اما در عین حال به این موضوع نیز واقف است که هرگونه تعرض به ایران چه تبعات سنگین و غیرقابل مهار امنیتی برای خاورمیانه، اروپا و سایر مناطق جهان خواهد داشت.
با وجود آنکه بایدن بر سر دو راهی بازگشت فوری به برجام یا استفاده از اهرمهای فشار برای وادار کردن تهران به انجام گفتوگوهای موشکی و منطقهای قرار گرفتهاست، اما به نظر میرسد او خطر دسترسی ایران به توانایی ساخت سلاح اتمی – که تهران همواره آن را تکذیب کردهاست- را خطری فوری و جدی برای امنیت ایالاتمتحده و جهان میداند و معتقد است که باید این خطر فوری را محو کند.
بایدن مدعی است که از خطر برنامه موشکی ایران و اقدامات- به توصیف او- بیثباتکننده تهران در خاورمیانه آگاه است، اما در عین حال توافق هستهای را بهترین راه برای ایجاد ثبات نسبی در منطقه میداند. رئیسجمهور منتخب آمریکا از بروز یک رقابت هستهای منطقهای نیز به شدت نگران است و مهار توانمندی اتمی ایران را یک ضرورت فوری برای امنیت جهانی و منطقهای توصیف میکند.
برخی دیگر از مشاوران و معتمدان او از جمله ایلان گلدنبرگ هم نظری مشابه با بایدن دارند.
آنان برنامه موشکی ایران را تهدیدی برای متحدان خود در خاورمیانه و اروپا ارزیابی میکنند؛ اما آن را یک موضوع منطقهای میدانند که باید در قالب مذاکرات ایران و همسایگانش حل و فصل شود.
بنابر این به نظر میرسد از دیدگاه این عده از تیم سیاست خارجی و امنیتی بایدن، فوریترین موضوع برای امنیت آمریکا از ناحیه ایران، نه برنامه موشکی و فعالیتهای منطقهای که – بهزعم آنان - تهدید هستهای ایران است.
این حلقه از مشاوران و اعضای تیم امنیت ملی بایدن اینگونه میاندیشند که صرف در اختیار داشتن اهرم فشار کافی نیست و باید بتوان از این اهرمها استفاده کرد و تمایلی نیز در طرف مقابل برای همکاری وجود داشته باشد. این عده، مذاکرات موشکی را دشوارترین موضوع در مذاکره با ایران و به اصطلاح «سنگ بزرگ» میدانند و اینگونه میاندیشند که آغاز کردن مذاکره تهران و واشنگتن از نقطه موضوع موشکی، عملا دو طرف را حتی از دستیابی به توافق هستهای نیز دور خواهد کرد.
نظر بایدن بیشتر مشابه نظر این افراد، مانند ایلان گلدنبرگ است؛ او که به شدت بر ترمیم روابط ترنسآتلانتیک و تقویت روابط با کشورهای «لیبرال دموکرات» تاکید دارد، معتقد است که پس از بازگشت به برجام میتواند با کمک و مشورت این شرکا، شرایط را برای انجام مذاکرات فرابرجامی از جمله موضوع موشکی ایران فراهم کند.
بایدن و برخی مشاوران او از جمله سالیوان و گلدنبرگ بر این باورند که با بازگشت به برجام و در اختیار داشتن اهرمهایی مانند مکانیزم «اسنپ بک» عملا میتوانند فشار را روی ایران حفظ کنند؛ ضمن آنکه گزینه بازگشت تحریمها هم همواره گزینهای قابل استفاده برای کاخ سفید باقی خواهد ماند.
به عبارت سادهتر به نظر میرسد بایدن از روز نشستن پشت میز «ریزولوت» – میز رئیسجمهور آمریکا در اتاق بیضی کاخ سفید- با چالش ایران مواجه خواهد بود؛ اما با چند فرمان اجرایی به برجام بازخواهد گشت و ایران نیز همزمان و احتمالا با رایزنی کانالهای اروپایی به تعهدات خود در این توافق برمیگردد.
با بازگشت آمریکا به برجام و قطعنامه ۲۲۳۱، واشنگتن امکان استفاده از مکانیزم اسنپبک – یا همان بازگشت خودکار تحریمها - را در اختیار خواهد داشت و اگر تهران با انجام مذاکرات فرابرجامی موافقت نکند، آمریکا این بار – و برخلاف دوره ترامپ- با کمک متحدان اروپایی خود، از این مکانیزم برای تحت فشار قرار دادن ایران و تحمیل فشارهای سنگین تحریمی با هدف موافقت تهران با انجام مذاکرات موشکی و منطقهای بهره خواهد جست.
منبع: دنیای اقتصاد
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست