بدون مقدمه به فهرستی از مشکلات کشور اشاره می کنم:
خلاصه آنکه هر کارشناسی با یک بررسی اولیه در زمینۀ مشکلات مختلفِ چند بُعدی کشور، بلافاصله به این نتیجه می رسد که مسائلی بزرگ و تعیین کننده بر سر راه آیندۀ آن قرار گرفته است. از یک طرف تهدید های بیرونی بر فرصت های آن غلبه کرده و از طرف دیگر، ابعاد مسائل داخلی نیز شرایط دشواری را ایجاد کرده است.
در یک برخورد کاملا منطقی، اولین نتیجه ای که در چنین شرایط پیچیده ای به ذهن می رسد، آن است که حتی اگر قوای موثرکشور با انسجام کامل و در فضایی آرام و مسالمت آمیز بطور کامل و منحصرا بر حل این مشکلات متمرکز شوند، رسیدن به شرایط مطلوب و عبور بدون مساله از این گردنه های سخت، بسیار دشوار خواهد بود. پیدا کردن راه حل ها دشوار است، رسیدن به توافق بر سر آنها دشوارتر و اجرای آنچه بر سر آن توافق می شود از هردو دشوارتر! پس قاعدتا هیچ اولویتی مهم تر ازاین نیست که همه متانت و تدبیر داشته باشیم تا بتوانیم از این گذرگاه سخت عبور کنیم.
اما مساله این است که لزوما همیشه برخوردها در چارچوب منطقی مورد انتظار شکل نمی گیرد و آنچه امروز در فضای عمومی و در رفتار سیاستمداران کشور مشاهده می کنیم با آنچه به آن نیاز داریم فاصله ای بزرگ دارد. بنابراین شاید بتوان به حداقل هایی که در شرایط موجود ضرورت اجتناب ناپذیر قلمداد می شود بسنده کرد و آن هم مواردی را شامل می شود که بیش از آنکه ایجابی باشد سلبی است. شاید ما در مرحله ای هستیم که هنوز هم باید بیشتر به "چه نباید کرد ها" فکر کنیم.
از نظر نگارنده موثرترین سیاستمداران کشور در سطوح ملی و استانی، این نکته را که خود و مخالفین شان، هردو در یک کشتی قرار دارند کمتر مورد توجه قرار می دهند و اگر حداقل هایی را که متضمن سلامت اولیه کشتی است را فراموش کنند، هم خود و هم مردم صبور و فهیم کشورمان را به ورطه خطر خواهند انداخت. در اینجا در نهایت تواضع، سه رویکرد سلبی را پیشنهاد می کنم که اگر نتواند مبنای کار نیروها و گروه های موثر سیاسی قرار گیرد، تداوم وضعیت موجود را بطور جدی نگران کننده خواهد کرد.
اول: کینه زدایی از فضای سیاسی
سیاست، بطور طبیعی عرصه اختلاف نظر و واگرایی دیدگاهها است. بنابراین، اصل وجود اختلاف اجتناب ناپذیر است. آنچه اهمیت دارد نحوه برخورد با این اختلافات است. اگر اختلاف نظر در سیاست، شکل عقیدتی و ارزشی بخود گرفته و هر طرف، خود را در جبهه حق و طرف مقابل را از لشکریان باطل تصور کند، مبارزات سیاسی به خشونت خواهد گرایید و عاقبتی تلخ و ناگوار خواهد داشت. سیاست نه عرصه خصومت بلکه عرصه رقابت است. دو تیم فوتبال که با هم مسابقه می دهند رقیب یکدیگرند نه دشمن هم. مسابقه داور می خواهد و قبل از آن قانون و مقررات. در مسابقات رفتار پر خطر تعریف شده است. ضمن آنکه شکست و پیروزی هم در آن تعریف شده است. دو تیم ورزشی به قصد نابودی یکدیگر با هم مسابقه نمی دهند. عرصه سیاست ورزی در ایران اگر قاعده مند نشود به سمت خشونت حرکت خواهد کرد. اگر پای خشونت به سیاست باز شود، مشکلات و زخم هایی سرباز می کند که مانند باتلاق، "همه" را خواهد بلعید.
دوم: سیاست زدایی از اقتصاد
سیاست ورزان اهل ریسک اند و مخاطره پذیری جزءِ ذات کار آنها است. در مقابل، بازار و سرمایه بسیار محتاط و گریزان از ریسک های سیستماتیک است. اقتصاد اگر مستاجر سیاست شد، از آنجا که می داند هر لحظه ممکن است از مالک حکم تخلیه بگیرد دستش به کار نمی رود و تنها به روز مرگی و امور کوتاه مدت بسنده می کند. چیزی که هیچ تناسبی با راه حل های مربوط به مشکلات بزرگ حال و آیندۀ کشور ندارد.
سوم: سخنرانی زدایی از سیاستگزاری
شاید کمتر کشوری را بتوان در این جهان پهناور یافت که تا این اندازه سخنرانی در آن اهمیت داشته و اصولا، خود به عنوان یک نهاد کارکرد داشته باشد! بسیاری از مطالبی که لازم است در جلسات تصمیم گیری و پشت میزهای سیاستگذاری به بحث گذاشته شود، از طریق تریبون های مختلف بیان می شود. ادبیات شفاهی و رویکرد مونولوگ، در مقابل فرهنگ مکتوب و رویکرد گفتگو، حجم بزرگی از ارتباطات سیاسی ناکارامد را در کشور ما اشغال کرده و گویی قرار نیست تغییری در این رویه داده شود.
خلاصه آنکه، آنچه از مردم در پای صتدوق های رای و در اجتماعات و راهپیمایی های ملی شنیده و دیده می شود، مسالمت جویی، آرامش طلبی، صلح خواهی، امنیت طلبی و عزت مداری و غرور ملی است. اما متاسفانه آنچه از تریبون ها و سخنرانی ها شنیده می شود، دعوا و کینه توزی و بکارگیری زبان غیر مسالمت آمیز برای بیان مطالبی است که بیان آنها در تریبون های عمومی ضرورتی ندارد و نه تنها در جهت حل مشکلات کارساز نیست بلکه با ایجاد تشتت در ذهن فعال جامعه، مشکلی دیگر بر مشکلات قبلی می افزاید. در چنین فضایی، اعتماد به سیاستگزار و اطمینان به آینده از کشور رخت بر می بندد و اگر چنین شد، زبان نگارنده از بیان عواقب آن قاصر است.
پایان کلام؛ وقت آن است که همه قوای موثر در اداره کشور، در جهت حل مشکلات اصلی و احتراز از حاشیه ها تلاش کنند و به تعبیر برگرفته از حافظ لسان الغیب، "دست به کاری زنند که غصه سرآید".
منبع: اقتصادنامه
مطالب مرتبط