همزمان، تحولات سالهای اخیر نشان داده است کشورهای تندرو عضو شورای همکاری خلیج فارس، یعنی محور سعودی-اماراتی، در شرایطی که از حمایت آمریکا و یک بازدارندگی نظامی معنادار برخوردار نباشند، بهدنبال افزایش تنش با تهران نیستند. تحولات سالهای اخیر از جمله حادثه حمله به آرامکو و انفجار نفتکشها در خلیج فارس به وضوح نشان داد که ایالاتمتحده علاقهای به مداخله نظامی در خاورمیانه ندارد و به جای آن بهدنبال آن است که کشورهای شورای همکاری خلیج فارس مسوولیتپذیری بیشتری در قبال منافع امنیتی خود داشته باشند. همین موضوع شاید بتواند کشورهای شورای همکاری خلیج فارس را به برقراری کانالهای دیپلماتیک با تهران ترغیب کند.
همزمان تیم امنیت ملی و سیاست خارجی بایدن در برنامههای خود برای رفع دغدغههای کشورهای منطقه – به ویژه از ناحیه ایران- از طرحهایی مانند تشکیل یک مجمع منطقهای با حضور آمریکا و ایران و سایر کشورها سخن گفتهاند. روسیه و چین هم طرحهای مشابهی برای منطقه دارند.
مسکو اواسط تابستان گذشته سندی را تحت عنوان «مفهوم امنیت جمعی در خلیج فارس» در اختیار شورای امنیت سازمان ملل قرار داد و هدف از آن را «ایجاد سازوکاری برای پاسخ جمعی به تهدیدها و چالشها» توصیف کرد. پکن نیز برای خاورمیانه طرح مشابهی دارد که از آن به نام «امنیت جمعی سیستمی» یاد میکند.
در این میان اروپاییها نیز انگیزهها و ظرفیتهای خود را برای مشارکت در ایجاد یک سازوکار منطقهای در خاورمیانه دارند، ضمن آنکه آنها در دوره بایدن با همکاری و هماهنگی با واشنگتن طرحهای این چنینی را پیش خواهند برد.
با این حال، هم اروپاییها و هم آمریکاییها از «بینالمللی کردن توازن قوا در منطقه» نگرانند و باور دارند که چنین ایدهای با توجه به روابط حسنه تهران با مسکو و پکن راه را برای حضور هرچه بیشتر روسیه و چین در منطقه هموارتر از گذشته خواهد کرد و کشورهای اروپایی را به حاشیه خواهد برد. از سوی دیگر و با توجه به روابط خوب ایران با روسیه و چین، این احتمال که این دو کشور از یک محور منطقهای به رهبری سعودیها حمایت کنند، بعید به نظر میرسد.
اروپاییها به خوبی میدانند که به دلیل مجاورت جغرافیایی با خاورمیانه، هر بحرانی در این منطقه به سرعت به اروپا سرریز میشود و به همین دلیل باید آشکارا نشان دهند که آمادهاند برخی ضمانتهای امنیتی را در اختیار پادشاهیهای منطقه قرار دهند اما همزمان بر این موضوع نیز تاکید کنند که مدل امنیتی «بازدارنده محور» دیگر برای امنیت منطقهای اعتبار ندارد؛ بنابراین بروکسل باید بهدنبال تشویق کشورهای شورای همکاری خلیج فارس برای بازنگری در تفکر خود نسبت به ایران باشند و اعراب باید خود را برای گفتوگوهای امنیتی با تهران آماده کنند. این در شرایطی است که قطر، کویت و عمان از گفتوگوهای منطقهای با ایران حمایت میکنند و اخیرا امارات انعطافپذیری بیشتری از خود نشان داده و از این موضوع نگران است که هرگونه تنش در منطقه اقتصاد کشورش را به شدت تهدید کند.
در این میان بحرین همچنان در کنار عربستان است و این دو کشور پیششرطهای مهمی برای انجام گفتوگوهای منطقهای دارند. ریاض به شدت نگران هرگونه توافقی است که نقش منطقهای و برنامه موشکی ایران را شامل نشود. این موضوعی است که هم واشنگتن و هم بروکسل به آن وقوف کامل دارند و با توجه به تجربه برجام به خوبی میدانند که بدون در نظر گرفتن دغدغههای ریاض نه برجامی در کار خواهد بود و نه امنیتی معنادار در منطقه. نقش اروپا در این میان میتواند نقش مهمی باشد، آنها باید سعودیها را به انجام گفتوگوهای امنیتی با ایران ترغیب و آنها را قانع کنند که سیاست «فشار حداکثری» علیه ایران در عمل ناکام مانده است.
در همین چارچوب ایران نیز در سال ۲۰۱۹ طرحی مشابه برای امنیت منطقه خلیج فارس و تنگه هرمز با عنوان «ابتکار صلح هرمز» ارائه کرده است که در آن همه کشورهای منطقه خلیج فارس و همچنین ۵ عضو دائم شورای امنیت حضور دارند. این طرح بر مبنای بند ۸ قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل متحد مبتنی است که برای پایان جنگ ۸ ساله میان ایران و عراق صادر شد. بر اساس این بند، قرار بود سازوکاری امنیتی با مشارکت عراق، ایران و همچنین شش کشور شورای همکاری خلیج فارس ایجاد و زیر نظر سازمان ملل ایجاد شود.
بنابراین به نظر میرسد همه قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای بر اهمیت ایجاد یک سازوکار امنیت دستهجمعی تاکید دارند.
اما این احتمال نیز وجود دارد که عربستان و امارات برای آنکه با دستی پر به مذاکرات بیایند تلاش کنند تا موضع خود را تقویت کنند. این موضوع میتواند آنان را دچار اشتباه محاسباتی کند و این کشورها نتوانند واکنش احتمالی ایران را به درستی پیشبینی کنند، اقدامی که در نهایت میتواند به افزایش غیرقابل کنترل تنشها منجر شود. دقیقا در همین نقطه است که آمریکا، روسیه، چین و به خصوص اروپاییها (بهعنوان کانال میانه) باید از طرق دیپلماتیک جلوی افزایش تنشها در منطقه را بگیرند و همه طرفها را ترغیب به انجام گفتوگو کنند. روسیه و چین نیز در این میان میتوانند به واسطه روابط حسنه خود با تهران و همچنین داشتن منافع امنیتی و اقتصادی در منطقه نقشی سازنده ایفا کنند.
اما مهمتر از همه، این تهران است که باید ابتکار عمل را در دست بگیرد. ظریف زمانی از ایران بهعنوان برادر بزرگتر همسایگان نام برده بود که از اعتماد به نفس بیشتری از دیگران برخوردار است. ضمن آنکه اعراب و در راس آنان عربستان همواره در طول تاریخ نسبت به ایران نوعی «حسادت استراتژیک» داشتهاند. بنابراین تهران باید بر مبنای ابتکار صلح هرمز، از طریق کانالهای رسمی و غیررسمی برای همسایگان جنوبیاش اعتمادسازی و آنان را به انجام گفتوگوهای مستقیم با ایران ترغیب کند. این اقدام میتواند نقش قدرتهای فرامنطقهای به خصوص آمریکا را در روند مذاکرات جامع امنیت دسته جمعی کمرنگ کند و آوردهای بزرگ برای تهران به همراه داشته باشد. .
به عبارت دیگر تهران باید همه تلاش خود را به کار ببندد تا بهطور مستقیم وارد گفتوگو با همسایگانش شود تا حضور قدرتهای فرامنطقهای نتواند پارازیتی بر این گفتوگوها بیندازد. در این میان دولت بایدن، اروپاییها، روسیه و چین میتوانند از طریق کانالهای دیپلماتیک خود طرفین را به انجام این مذاکرات ترغیب و شرایط را تسهیل کنند. پنج قدرت منطقهای هم میتوانند در این میان به تبدیل شدن ترتیبات امنیتی توافق شده میان طرفین به یک قطعنامه شورای امنیتی کمک کنند.
نتیجه آنکه با توجه به روی کار آمدن بایدن و پایان سیاست فشار حداکثری، تهران باید تلاشهای دیپلماتیک خود را به خصوص برای اعتمادسازی با همسایگانش تشدید کند تا بازگشت احتمالی رئیسجمهور آمریکا به برجام، در شرایط مساعدتری انجام شود و توافق امنیتی بین ایران و همسایگاناش برجام را از شکنندگی گذشته خارج و نقشه لابیهای منطقهای ضدبرجام را خنثی کند.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست