چهارشنبه 7 آذر 1403 شمسی /11/27/2024 6:43:58 AM

روزنامه ایران
روزنامه‌نویسی مسئولانه
محمود واعظی

از اول بهمن ماه سال ۱۳۷۳ که روزنامه وزین ایران «به میان مردم آمد» تا امروز که اول بهمن آخرین سال سده چهاردهم شمسی را سپری می‌کنیم، ۲۶ بهار گذشته. ۲۶ سالگی در مقیاس عمر آدمیان، تازه اول جوانی است اما در مقیاس عمر رسانه‌ها-خصوصاً در ایران- عدد قابل توجهی است. قریب‌ترین معنای این عدد سترگ، این است که نهالی که در سال ۱۳۷۳ به کوشش آقای دکتر وردی‌نژاد و همه همکاران ایشان در سپهر اطلاع‌رسانی کشور غرس شد، امروز بحمدالله به درخت تنومندی تبدیل شده و در جامعه متکثر ایران، ریشه دوانده است.
برخی به اشتباه روزنامه ایران را روزنامه دولت نام می‌نهند. در کشوری که دولت‌ها از رأی مردم اعتبار می‌گیرند، دولت تجسم اراده ملت در عرصه حکمرانی است و هر تعبیر و تعریفی که دولت و ملت را جدای از هم صورتبندی کند، رهزن ذهن و ره به خطا بردن است. به همین معنا، روزنامه ایران امروز نه روزنامه دولت، که روزنامه ملت است. جمعی از شریف‌ترین روزنامه‌نگاران کشور در این رسانه مشغول کارند که با نگاهی ملی و فراجناحی، مسائل، توفیقات و بیم‌وامیدهای مردم ایران را روایت می‌کنند. ما در دولت جمهوری اسلامی ایران، اگرچه انتظار داریم توفیقات و دستاوردهای کشور از سوی رسانه‌ها به سمع و نظر مردم برسد، اما به هیچ عنوان از انعکاس مشکلات و رنج‌های مردم برنمی‌آشوبیم. این نه صرفاً یک ادعا که مانیفست دولت در عرصه رسانه است. با یک بررسی گذرا در محتوای روزنامه ایران طی سال‌های مسئولیت دولت تدبیر و امید، هر ناظر منصفی تأیید می‌کند که این روزنامه عملکردی متوازن و حرفه‌ای داشته و هرگز خالی از صدای مردم و دغدغه‌ها و مسائل و مشکلات آنان نبوده است.
روزنامه ایران به تأسی از نام باشکوهی که بر تارک خود دارد، رسانه‌ای متعلق به ایران اسلامی است. این روزنامه برخلاف رسانه‌هایی که با بودجه بیت‌‌المال، نه صرفاً عملکرد که حتی موجودیت خود را در تعارض بنیادین با دولت برآمده از رأی ملت تعریف کرده‌اند، نگاهی منصفانه به دولت و خدمات آن دارد اما در عین حال، ابزار تبلیغاتی یا روابط عمومی دولت نیست. دولت هم البته چنین انتظاری از هیچ رسانه‌ای ندارد. در منظومه فکری دولت، «اقناع» اکسیرِ اثرگذاری ارتباط است و از همین منظر، حتی در تبیین دستاوردها و موفقیت‌های دولت، قائل به صداقت، شفافیت و رویکرد اقناعی بوده و هستیم. بر همین اساس برداشت من از کارنامه روزنامه ایران این است که دست‌اندرکاران این روزنامه به سنت روزنامه‌نویسی مسئولانه پایبند بوده‌اند. برخلاف رسانه‌ها و شبه‌رسانه‌هایی که بر سر شاخه نشسته و بن می‌بُرند، روزنامه ایران به رغم انعکاس کاستی‌ها و انتقادات، پایه‌های اعتماد عمومی را تخریب نمی‌کند. این روزنامه نگاه کاریکاتوری به سرمایه اجتماعی ندارد و می‌داند، صدمه به سرمایه اجتماعی نه فقط دولت که همه را به محاق می‌برد. این روزنامه در عین مطالبه‌گری؛ چشمان خود را به شرایط سخت اداره کشور و تنگناهای موجود نمی‌بندد و در صورتبندی مشکلات مردم، عملکرد دشمنان ملت را به اسم نظام حکمرانی کشور نمی‌نویسد.
بالندگی روزنامه ایران، در گروی تداوم همین نگاه کلان‌نگر و معطوف به منافع ملی و مصالح مردم است. این روزنامه همچنان که مرزبندی شفاف خود را با نگاهِ یأس‌آفرین، تلخ‌ و سیاه‌نگر رسانه‌ای حفظ می‌کند، هیچ گاه نباید به دغدغه‌ها، مشکلات و رنج‌های مردم بی‌اعتنا باشد. روزنامه ایران به دلیل ارتباط سازمانی که با دولت دارد، می‌تواند و باید حلقه وصل مردم و دولت باشد. دیده‌بانی دقیق از جامعه کار مهم دیگری است که می‌تواند در زمره مسئولیت‌های روزنامه ایران قرار بگیرد و نگاه دستگاه اجرایی کشور را به تحولات اجتماعی و آنچه در زیر پوست جامعه جریان دارد، واقع‌بینانه‌تر کند. ضمن تبریک صمیمانه سالگرد ۲۶ سالگی روزنامه ایران به همه کسانی که در طول این سال‌ها در این روزنامه تلاش کرده‌اند، برای این رسانه شریف، ارزشمند، منصف و مردم‌گرا آرزوی موفقیت و تداوم اثرگذاری می‌کنم. به امید روزی که همه رسانه‌های ایران از عمر طولانی و اقبال عمومی برخوردار باشند.

 

روزنامه کیهان
پیش‌بینی پیر جماران!
محمدسعید مدنی

۱- «قوام آدم بازیگری بود... به ظاهر پیشه‌وری (رهبر حزب دموکرات آذربایجان) را تقویت می‌کرد و در مقابل روس‌ها راجع به نفت شمال نیز روی موافقت نشان می‌داد از آن جمله با سادچیکف طبق نظر روس‌ها قرارداد بست ولی چون آدم محیلی یا محترمانه‌تر بگویم مدبری بود در قرارداد شرط کرد که باید مجلس موافقت کند. او به امید اینکه با اولیای کرملین بهتر بتواند تفاهم کند به مسکو رفت ولی دست خالی برگشت. و وقتی به استالین گفته بود طبق قانون اساسی ما ،هر قراردادی را باید مجلس شورای ملی تصویب کند، پاسخ داده بود؛ خب، قانون اساسی‌تان را عوض کنید.»!
(ماهنامه خاطرات وحید؛ آبان و آذر ۱۳۵۰، ص۱۰.)
۲- امروز اول بهمن ماه است کمتر از یک ماه مانده به ۴۲ سالگی انقلاب اسلامی. انقلابی که با اهداف بزرگ آرمان‌های متعالی مثل برچیدن بساط استعمار و استبداد و دخالت بیگانه در امور داخلی و مدیریت جامعه و چنگ‌اندازی او بر منافع سرشار این سرزمین غنی و ثروتمند برپا شد. انقلابی برای پایان دادن به حقارت‌ها و اهانت‌هایی که قدرت‌های سلطه‌گر علیه ملتی گرفتار رژیم‌های نالایق و دست نشانده و در خدمت منافع اجانب، نه منافع ملی که بدون اجازه آنها جرات آب خوردن هم نداشتند و برای انتخاب نخست‌وزیر و وزیر و... باید از آنها مجوز می‌گرفتند! و بالاخره انقلابی بر احیا یک مکتب و حیات بخشیدن به یک ملت و حرکت بالنده و پرنشاط برای ایجاد یک تمدن بی‌نظیر مبتنی بر آموزه‌های ناب اسلامی.
۳- ۴۲ سال دشمنی بی‌امان برای نابودی و یا حداقل دچار کردن آن به سرنوشت قیام‌ها و حرکت‌های ضد استعماری که پیش از این در ایران (مثل مشروطه و نهضت ملی شدن نفت) و این اواخر جریان بیداری اسلامی در بعضی کشورها مثل مصر صورت گرفته بود. دشمنان که سال‌های سال به لطائف‌الحیل مانع از بیداری مجدد اسلام و مسلمانان شده بودند، با برپایی انقلاب اسلامی به تکاپو افتادند تا مانع از تثبیت و تداوم آن شوند و حتی‌الامکان آن را از نفس بیندازند ولو با حفظ «صورت» در «هاضمه» خود حل و هضم کنند. آنها این را می‌دانستند که کارکرد و کارایی این انقلاب که مبتنی بر آموزه‌های مکتب اسلام است فراتر و بیشتر از سرنگونی یک رژیم وابسته و توخالی است. این انقلاب قادر است یک «منظومه فکری نو» را به دنیا ارائه نماید که هر کسی - در درجه اول در جهان اسلام و بعد دیگر مردم گرفتار در چهار گوشه جهان در معرض آن قرار بگیرد، به طور فطری به آن جذب می‌شود و آن را نقشه راه آزادی خود از بند استعمار واستثمار قرار بدهد.
۴- سلطه‌گرانی که به برکت انقلاب اسلامی دستشان از حلقوم این ملت کوتاه شده و دوران چپاول و غارت منابع ملی این سرزمین را به پایان رسیده می‌بینند، جنگی تمام‌عیار علیه این انقلاب و نظام منبعث از آن آغاز کرده‌اند. همه حرفشان هم به زبان ساده این است که چرا این مردم و این نظام به دوره سلطه‌گری آنان پایان داده و حاضر هم نیستند به هیچ وجه به آن دوران شوم بازگردند! اینها علی‌رغم شعارهای لزوم «واقع‌گرا» بودن که مشتی‌ هالوی از مرحله پرت داخلی هم آن را باور می‌کنند نمی‌خواهند این واقعیت را بپذیرند که دوران سلطه آنها بر این کشور پایان یافته است و گهگاه به گونه‌ای حرف می‌زنند که یادآور ادبیات دوران استعمار، آن هم استعمار کهنه ! است.(مثل آنچه در فراز آغازین مطلب از قول استالین آمد.) نامه اخیر ۲۷ کشور اروپایی (اتحادیه اروپا) و بیانیه گستاخانه چند روز پیش تروئیکای اروپایی (فرانسه، انگلیس و آلمان) خطاب به دولتمردان ایران سند تازه‌ای است بر این ادعا...
بنابراین برای احیای آن دوران سیاه و احیای سروری و چپاولگری خود از همان لحظه پیروزی انقلاب تا همین لحظه دست به هر شرارت و جنایتی زده و هرکاری توانسته واز دستشان بر آمده علیه این انقلاب انجام داده‌اند و به گفته امام راحل اگر کاری را هم انجام نداده‌اند، برای این بوده که نتوانسته‌اند نه اینکه نخواسته باشند!(نقل به مضمون) از ایجاد تفرقه و تحریک قومیت‌ها علیه یکدیگر گرفته تا دامن زدن به اختلافات فرقه‌ای و مذهبی؛ از برپایی جنگ هشت‌ساله و تهاجم نظامی ناجوانمردانه گرفته تا تهاجم فرهنگی و تلاش برای اندلسی کردن ایران. از ترور اندیشمندان و متفکرانی چون شهید مطهری تا... شهید فخری‌زاده و از ترور ناجوانمردانه آزادمردان جان برکفی نظیر شهید سلیمانی و شهید ابومهدی گرفته تا راه انداختن جنگ تمام عیار اقتصادی و حمله به سفره و معیشت مردم و... اما با این همه راه به جایی نبرده وگویی مشت بر دماوند باصلابت کوفته‌اند! انقلاب کماکان ادامه دارد. جمهوری اسلامی امروز نماد عینی انقلاب است و به گواه دوست و دشمن «نهضتی» است که هرگز به «نهاد» تبدیل نشده است. هر چقدر زمان می‌گذرد ثمرات عمل به اصول سازنده و حیات‌بخش آن بیشتر مشخص و ملموس می‌شود. علاوه‌بر پیشرفت‌های بزرگ و قابل تحسین در عرصه‌های علمی و پزشکی و نظامی و صنعتی و...، امروز ایران به قدرتی تبدیل شده که هیچ متجاوز و زیاده‌خواهی جرات آن را که به آن چپ نگاه کند، ندارد. و البته این تازه اول بسم‌الله است! علاوه‌براین وجود و تداوم این انقلاب باعث شده تا چهره شیطانی و ضدبشری نظام سرمایه‌داری از پشت نقاب‌های فریب و تزویر برای جهانیان بیرون افتد و آشکار شود و عمق وابستگی به صهیونیست‌های غاصب و کودک‌کش و میزان خیانت ارتجاع عرب برای مسلمانان و دنیای اسلام معلوم و افشا شود و... آثار و برکات این انقلاب که تازه ۴۲ سال از عمر آن می‌گذرد چه در داخل و چه در ابعاد بین‌المللی و جهانی فراتر از آن است که بتوان در این مختصر ‌اشاره کرد، اما هر چقدر می‌گذرد حتی کسانی را هم که به اردوگاه دشمنان قسم خورده انقلاب وابسته‌اند، در‌باره اتفاقات تکان‌دهنده و کارکردهای کم‌نظیر و بی‌نظیر انقلاب، وادار به اعتراف کرده است.
۵- امشب به وقت ایران قرار است جو بایدن به عنوان چهل و ششمین رئیس‌جمهور آمریکا سوگند بخورد. بایدن نامزد حزب دمکرات است که به کاخ سفید راه پیدا کرده است، اما مستندات و شواهد نشان می‌دهد که هرحزب و گروهی(جمهوریخواه یا دمکرات) در آمریکا به قدرت برسد علی‌رغم بعضی اختلاف سلیقه‌ها باید در چارچوب اصول و سیاست‌های کلی و از قبل تعیین شده رفتار نماید و به دنبال تحقق اهداف نظام سرمایه‌داری باشد. مثلا حمایت همه‌جانبه از نظام غاصب و جنایتکار صهیونیستی از مقدسات نظام سرمایه‌داری و اصل و سیاستی است که هر رئیس‌جمهوری با هر مرام و متعلق به هر حزبی باید به آن عمل نماید و حق ندارد از آن عدول نماید. از طرف دیگر دشمنی بی‌امان با انقلاب اسلامی و تلاش و توطئه بی‌وقفه و از هر راه و به هر وسیله برای تغییر نظام جمهوری اسلامی ایران (Regime change)، تا زمانی که جمهوری اسلامی در مسیر تحقق آرمان‌های انقلاب اسلامی است و سیرت و ماهیت آن حفظ شده است، هدفی لایتغیر است که از جیمی کارتر تا بایدن و... باید به دنبال تحقق آن باشند. واقعیات چهل و دوسال گذشته این ادعا را به راحتی اثبات می‌کند، و واقعیت‌های زنده و پیش چشم نیز بر این واقعیت صحه می‌نهد که آمریکای کارتر تا ترامپ در مصاف با انقلاب اسلامی نه تنها «هیچ غلطی نتوانسته انجام دهد»، بلکه امروز خود چنان در مرداب بحران‌ها و معضلات و مشکلات ناشی از ذات سرمایه‌داری بی‌رحم گرفتار آمده که برای مراسم امشب شهر واشنگتن به یک پادگان نظامی تبدیل شده و به گفته بسیاری از متفکران جهان و حتی اعتراف بعضی سیاستمداران و رسانه‌ها و بالاخره مردم عادی آمریکا نظام سیاسی این کشور در مسیر فروپاشی و تمدن شکل گرفته بر مبنای آن، در معرض افول است! برای مثال همین چند روز پیش نشریه «هیل» با انتشار یک نظرسنجی، نوشت که «از هر پنج نفر آمریکایی، چهار نفر بر این عقیده‌اند که کشورشان در حال فروپاشی است.» بعد از حمله طرفداران ترامپ به کنگره «ریچارد هاس روزنامه‌نگار و پژوهشگر آمریکایی» از «آغاز عصر پسامدرن» سخن گفت و اینها در حالی است که سال‌ها پیش از این و در اوج تهاجم رژیم بعث به خاک ایران که با حمایت همین آمریکا و نوچه‌های اروپایی‌اش انجام گرفته بود پیر جماران با همان بیان آرام و طمأنینه مومنانه، با صلابت تمام‌گفته بود» اسلام، ابرقدرت‌ها را به خاک مذلت خواهد نشاند!»
۶- چه آمریکا باشد چه نباشد؛ انقلاب اسلامی در انجام رسالت الهی خود در تداوم نهضت انبیاء باید با تکیه و پایبندی به اصول و مبانی(مثل قسط و عدالت‌محوری، ظلم‌ستیزی، مردم‌سالاری و...)، و حرکت در «صراط مستقیم» و توحیدی، سرانجام به دست صاحب اصلی خود برسد. همانطور که دشمنان بی‌نقاب و رویاروی خارجی، با همه ترفندها و توطئه‌ها نتوانسته‌اند ماهیت و سیرت انقلاب را تغییر دهند و به تعبیر رهبر انقلاب آن «در هاضمه قدرت‌ها و جریان‌های سیاسی مسلط هضم شود»، ولاجرم نتوانستند بزرگ‌ترین سرمایه و پشتوانه این انقلاب یعنی «مردم» را از آن بگیرند باید با هشیاری و بصیرت کامل(که بیش از هر چیز در گروی تبعیت از رهبری است) اجازه نداد انقلاب به آفات درونی که بنابر تجربه تاریخ- خاصه در تاریخ اسلام- خطرناکتر از دشمن خارجی است مبتلا شود و کسانی و گروه‌هایی از داخل دانسته و نادانسته پروژه ناکام دشمن را دنبال کنند و ماهیت و سیرت انقلاب را به دست منافقان و خوارج زمان با حربه «ایستایی و تحجر» و یا به وسیله تبلیغات و القائات غربزدگان و هویت باختگان با «شعار پیشرفت و مدرن شدن»! و... از «درون» تحریف و منحرف کنند و به هدف نهایی خود که جدایی میان «مردم» و «انقلاب» است برسند.

 

روزنامه اطلاعات
میراث ترامپ
ابوالقاسم قاسم‌زاده

امروز روز پایانی از چهار سال ریاست جمهوری ترامپ است. در اغلب رسانه‌های غرب (آمریکا و اروپا) و تا حدودی در دیگر مناطق جهان و بخصوص در کشورهای عربی همسایه ما از کارنامه عملکرد ترامپ می‌گویند و می‌نویسند و میراث ریاست جمهوری چهارساله او را محک می‌زنند.
اگر بخواهیم با تقسیم‌بندی داخلی (آمریکا) و خارجی به کارنامه عملکرد چهار ساله دولت ترامپ نگاهی داشته باشیم، می‌توان به اختصار در چند فراز آن را شمارش کرد.

۱ـ در داخل آمریکا، ترامپ با قدرت و البته با اجرای دسیسه‌های گوناگون علیه رقیب خود از حزب دموکرات (خانم کلینتون) پیروز انتخابات شد و در همان ماه‌های اولیه چند اقدام فوری برای بهبود چرخه اقتصادی و مالی آمریکا را کلید زد که شاید مهم‌ترین آن‌ها، تعدیل نظام مالیاتی آن هم به سود طبقات متوسط و تا حدودی اقشار گوناگونی بود که زیربار پرداخت‌های مالیاتی در ناتوانی معیشتی و فقرزدگی قرار گرفته بودند. این اقدام فوری او، توفانی در آمریکا به راه انداخت که او را در سال اول از دوران ریاست جمهوریش مورد تائید جامعه آمریکا قرار داد.

در همان سال اول شعار انتخاباتی خود را درباره همه کشورها که در چتر حفاظت امنیتی ـ نظامی آمریکا قرار داشتند و گفته بود «هر کشوری که به لحاظ حمایت و حراست ما (آمریکا) از قدرت امنیتی برخوردارند، باید هزینه‌اش را نیز بپردازد! «آغاز اجرایی آن تغییر نگاه به ناتو بود که اروپایی‌های عضو آن و در خاورمیانه اغلب حاکمان عرب منطقه و حتی کره جنوبی و ژاپن را در بر می‌گرفت. اغلب این کشورهای دوست و همراه واشنگتن به یکباره دستپاچه شدند و با عجله با او (ترامپ) به گفتگوی حضوری پرداختند که در نهایت اگر چه با اندکی تعدیل، به دستورات او تمکین کردند، ترامپ در این ماجرا چهره قلدری خود را با قدرت و آشکارا نشان داد.

چین که ترسیم دشمن شماره یک اقتصادی ترامپ نامیده شد و ترامپ چندبار و به طور آشکارا چه در ایام مبارزات انتخاباتی و چه بلافاصله در کاخ سفید مستقر شد، گفته بود، چینی‌ها همه بازار کالاها را به محاصره خود در آوردند و تولیدات داخلی ما را نابود کرده‌اند با مالیات چند هزار دلاری تجاری مواجه شدند، تا جایی که رسانه‌های آمریکایی و مجلات اقتصادی از نگاه کارشناسان اقتصادی نوشتند. آمریکا با چین وارد جنگ مالی ـ تجاری سختی شده است. این اقدام ترامپ از یک‌سو احساسات ملی گرایانه افراطی آمریکایی‌ها را تحریک کرد و از سوی دیگر به جای روسیه و پوتین، چینی‌ها و «حاکمیت کمونیست» آن، دشمن شماره یک آمریکا و آمریکایی ترسیم و خوانده شدند.

ترامپ سرباز مدافع قدرت و ملیت آمریکا و آمریکایی‌ها دیده و خوانده شد. شعار «آمریکا اول» ترامپ به یک‌باره به اجرا درآمد. او خطاب به دولت‌های عربی حاشیه خلیج فارس که بر ذخایر عظیم نفت و گاز نشسته‌اند، گفت:‌ «این عرب‌ها هیچ هنر و تعریفی ندارند، الا اینکه جیب‌های گشادی پُر و مملو از دلارهای نفتی دارند که باید این دلارها را روانه خزانه دولت آمریکا کنند. اگر می‌خواهند باقی بمانند.» اولین گام را سعودی‌ها و حاکمان امارات عربی، سپس دیگر حاکمان حاشیه جنوبی خلیج فارس برداشتند و ترامپ از این اقدام آنها با فروش انواع تسلیحات پیشرفته نظامی به آنها که حتی گنجایش ارتش و یا زیرساخت‌های نظامی ـ تسلیحاتی مدیریت و نگهداری آنها را نداشته و ندارند، انجام گرفت. میراث ترامپ در چهارسال گذشته غارت دلارهای نفتی از حوزه عربی خلیج فارس، مرکز انرژی نفت و گاز دنیا بود.

۲ـ از همان آغاز ریاست جمهوری ترامپ، به سرعت تعریف منطقه خاورمیانه در فرماندهی اسرائیل (رژیم صهیونیستی) شکل برنامه‌ای و اجرایی گرفت و نتیجه آن پذیرش همه بیت‌المقدس ناحیه غربی و شرقی به پایتختی و مرکز اسرائیل خوانده شد، اشغال جولان در جنگ صهیونیستی علیه سوریه و اعراب، خاک اسرائیل و در نهایت ترامپ به صورت علنی گفت‌:«من مساله‌ای به نام فلسطین و فلسطینیان را به رسمیت نمی‌شناسم.»

همزمان ترامپ در اولین سال از دوره ریاست جمهوری‌‌اش از معاهده برجام خارج شد، ترامپ گفت: «من سیاستی را با نام چندجانبه‌گرایی به رسمیت نمی‌شناسم. دنیا باید به «یکجانبه‌گرایی» با فرماندهی من بازگردد!»

طرح محاصره اقتصادی و مالی جمهوری اسلامی ایران و سپس سیاست «فشار حداکثری» را به صورت همه‌جانبه به اجرا درآورد. میراث ترامپ در خاورمیانه علاوه بر غارت دلارهای نفتی قرار دادن کلید آن در دست «نتانیاهو»‌ جنایتکاری معروف به «کودک‌کش» بود. نتانیاهو از این فرصت به دست آمده در فاصله سه سال گذشته بیشترین بهره‌ را برد. ترامپ خاورمیانه را در اختیار سیاست‌های نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی قرارداد.

۳ـ ترامپ پروژه منع صدور ویزا برای صد کشور و شهروندان آن از جمله ایران و چندین کشور مسلمان را اجرا کرد. دیوار مرزی را برای ممانعت از ورود شهروندان کشورهای آمریکای لاتین ساخت و فقرزدگی در اغلب این کشورها را تشدید کرد. ترامپ که مدام وعده «آمریکا اول» را می‌داد در اجرا، جنگی علیه بسیاری از کشورها را با همکاری معاون و مشاوران خود، وزیر خارجه‌اش، (پمپئو)، «هوک» (رئیس میز ایران در وزارت خارجه) و همچنین «مونوشین» رئیس خزانه‌داری آمریکا گام به گام انجام داد.

در دو سال اول از دوران ریاست جمهوری‌اش چنان خود را موفق می‌دید که پیروزی در انتخابات برای ریاست جمهوری در چهار سال دوم را آسان و حتمی می‌دانست، اما در انتخابات شکست خورد. انتخاباتی بی‌سابقه در تاریخ آمریکا که ۱۵۰ میلیون نفر از شهروندان در آن شرکت کردند. بایدن از حزب دمکرات، رقیب ترامپ با ۷۵ میلیون رأی در برابر ۷۳ میلیون رأی ترامپ پیروز شد، در حالی‌که آمریکا دچار فاجعه اپیدمی مرگبار کرونا شد و در بحران‌های مالی، اجتماعی و انزوای بین‌المللی غوطه‌ور شد. اما ترامپ دست از قلدری نکشید در حالی که میراث چهار سال مدیریت او را فاجعه‌بارترین دوران تاریخ ریاست جمهوری خوانده‌اند.

میراث ترامپ، میراث نکبت‌بار تفکر نژادپرستی و خط پذیری تفکر اونجلیست یهودی (صهیونیستی) در آمریکا است که به اجرای طرح کودتا و اشغال کنگره منجر شد. دیروز چند شبکه خبری آمریکایی از جمله شبکه مشهور سی ان ان، ضمن پخش تصاویر و فیلم‌های سخنرانی ترامپ و هجوم نژادپرستان به کنگره آمریکا، آن‌هم در آستانه روز سوگند ریاست جمهوری که ۲۵ هزار نفر از گارد ملی ارتش آمریکا در سراسر واشنگتن و در مقابل کاخ سفید و کنگره آمریکا که سمبل‌های ملی کشورشان است استقرار پیدا کرده‌اند و در ۵۲ ایالت آمریکا برای انجام مراسم «روز سوگند» ریاست جمهوری شرایط «حکومت نظامی»‌ را به اجرا درآورده‌اند، مجری چندین بار گفت: این کابل یا بغداد نیست، اینجا واشنگتن قلب دمکراسی آمریکاست که میراث چهار سال ریاست جمهوری ترامپ آن را نابود و ویران کرده است.» میراث ترامپ براساس قلدری نتیجه‌ای به‌جز آشکار شدن شکاف‌های وسیع و عمیق اجتماعی در داخل آمریکا و جهان آشفته ناشی از سیاست‌های تخریبی او نیست. ترامپ و همراهانش با این میراث به‌جای گذاشته، واشنگتن را ترک می‌کنند.

 

روزنامه شرق
‌‌اهمیت آرایش مناسب جامعه، دولت و اقتصاد
حمزه نوذری

مسئله امروز کشور فقط کارگران، معلمان و بازنشستگان نیستند. بخش زیادی از جمعیت برای قرار‌گرفتن در موقعیت کارگران و کارمندان، با مشکلاتی مواجه هستند. به نظر می‌رسد محتوای اقتصادی و فرهنگی کشور دستخوش منطقی شده که با خود بی‌کاری، طبیعت‌کشی و تضاد اجتماعی به همراه آورده است. شرایط، انواع مختلف سرمایه‌داری را در ایران هم‌عصر کرده است؛ از سرمایه‌داری تجاری و بازرگانی تا اشکال پیش از سرمایه‌داری و پدر‌سالار، سرمایه‌داری رانت‌خوار و احتکاری، سرمایه‌داری مالی و... . این رویکرد درکی از تغییر و تحولات کیفی جامعه ندارد. در‌حال‌حاضر از هیچ پروژه‌ای برای جامعه خبری نیست. پروژه منسجمی که خواهان استقرار جامعه نوینی بر اساس عدالت و رفاه باشد وجود ندارد. امروز سیاست‌مداران سخن از نگاه به شرق به میان می‌آورند. به‌ویژه نگاه خاصی به پروژه چینی وجود دارد. اما آیا درکی از نگاه به شرق وجود دارد؟ پروژه چینی قبل از اینکه در تضاد با غرب باشد، یک پروژه ملی اجتماعی است. سمیر امین معتقد است که ملی‌گرایی در چین از بار معنایی مثبتی برخوردار است؛ نه‌فقط به معنای ضد‌امپریالیست بلکه متضمن داشتن مسئولیت اجتماعی است. پروژه چینی قبل از هرچیز متضمن همبستگی اجتماعی برپایه اشتغال، خدمات اجتماعی و بازتولید درآمدها‌ست. در چین خبری از خصوصی‌کردن مبالغه‌آمیز و آزادی بی‌قید‌و‌شرط بازار نیست. خصوصی‌کردن به سبک چینی که در‌ واقع نوعی عدم تمرکز اموال عمومی است، بیشتر به نفع مالکیت مجتمع‌ها مانند سندیکاها و تعاونی‌ها‌ست. چین سعی کرده است آرایش مناسب میان دولت به‌عنوان هدایت‌گر، جامعه مدنی و اقتصاد (بازار) ایجاد کند که بر پایه ثبات اقتصادی (کنترل تورم)، رشد اقتصادی و خدمات اجتماعی به جامعه استوار است. پس چین پروژه ملی اجتماعی دارد که بر اساس آرایش مناسب بین سه عرصه است؛ هرچند در این آرایش، دموکراسی و حقوق بشر به معنای مصطلح آن کمرنگ است. شاید به این مسئله برگردد که چینی‌ها پیش از دموکراسی، خواهان حقوق و مزایای اجتماعی و رفاهی باشند. اما این آرایش ثابت و همیشگی نیست و چین نیز باید آرایش خود را مبتنی بر نابرابری‌های شکل‌گرفته در این جامعه و مطالبات دموکراسی‌خواهی بازبینی کند. درک درست از نگاه به شرق به معنی آن است که کشورهای شرقی مانند سنگاپور، کره جنوبی، چین، ژاپن و... به آرایش مناسب سه عرصه دست یافته‌اند؛ هرچند مدام باید‌ این آرایش را بازنگری کنند. منظور این نیست که ما پروژه چینی در کشور پیاده کنیم بلکه غرض این است که وقتی از نگاه به شرق‌ یا نگاه به غرب سخن می‌گوییم، لازم است بدانیم که آنها پروژه‌ای ملی اجتماعی دارند که آن ‌را آرایش مناسب بین جامعه مدنی، دولت و اقتصاد (بازار و صنعت) نام گذاشته‌ام. رنج ما نداشتن پروژه اجتماعی یا همان آرایش مناسب بین جامعه مدنی، دولت و اقتصاد (بازار) است.

داشتن آرایش مناسب وضعیت ما را در عرصه بین‌المللی بهبود می‌بخشد. وقت آن است که به جامعه بیندیشیم. وقت آن است که به آرایش مناسب بین سه عرصه بیندیشیم و امید بنشانیم، وقت آن است که خلاقانه ارزش‌های جمعی را نجات دهیم و شهروندی را تحکیم کنیم. اکنون زمان عمل به مسئولیت‌های اجتماعی است.

 

روزنامه اعتماد
گاز بعد از بنزین می‌‌آید
عباس عبدی

چند روز پیش یادداشتی نوشتم و طی آن معیاری را برای سنجش بهبود امور پیشنهاد کردم. این معیار اصلاح سیاست انرژی در کشور بود که اگر سیاست انرژی در مدار درست و عقلانی قرار گیرد می‌توانیم آن را معیاری برای درستی سایر سیاست‌ها نیز در نظر بگیریم. اکنون در سرزمینی که انرژی فراوانی دارد، انرژی بیش از گذشته به مساله و چالش تبدیل شده است. جالب‌ترین بخش ماجرا سخنان آقای رییس‌جمهور است که گفتند ما در ایران به اندازه نیمی از ۲۷ کشور اروپایی گاز مصرف می‌کنیم. معلوم نشد چه نتیجه‌ای از این حرف می‌خواهند بگیرند؟ طبعا منظورشان این است که مردم زیادی مصرف می‌کنند یا در واقع اسراف می‌کنیم. خوب در ادامه حتما منظورشان این است که تقصیر مصرف‌کنندگان است که زیادی مصرف می‌کنند! ولی واقعیت این است که این مصرف بالای گاز در درجه اول ناشی از سیاست‌های نادرست دولت‌ها و حکومت در زمینه انرژی است. مردم بر اساس این سیاست‌ها مصرف می‌کنند. شاید برخی افراد اسرافکار و برخی افراد در مصرف قناعت کنند و همه یک جور نیستند، ولی هنگامی که مجموعه مردم یک کشور بیش از حد متعارف کالایی را مصرف می‌کنند، دیگر نمی‌توانیم آن را به ویژگی‌های اخلاقی و رفتاری آنان ربط دهیم، باید ریشه آن را در سیاست‌های حکومتی و رسمی جست‌وجو کرد. چرا مثلا لباس و گوشت زیاد مصرف نمی‌کنند؟ بد نیست که نگاهی به سیاست‌های این حوزه انداخته شود. در درجه اول سیاست کلی بر توسعه گازرسانی به بخش‌های خانگی و صنعت و پالایشی مثل پتروشیمی‌هاست. این سیاست در سال‌های گذشته بوده است و در ادامه نیز خواهد بود. برای مثال طی دهه گذشته حدود ۵۰ درصد به مصرف گاز کشور افزوده شده است. طبعا بخشی از آن برای صنایع پتروشیمی بوده که به کالاهای دیگری با ارزش افزوده بالاتری تبدیل شده‌اند، بخشی نیز جایگزین سوخت‌های فسیلی دیگر مثل مشتقات نفتی شده‌اند. پیش‌بینی می‌شود که تا ۱۰ سال دیگر نیز همین میزان بر مصرف اضافه شود. به عبارت دیگر در سال ۱۴۰۹ میزان تقاضای مصرف گاز به ۱۵۶۰ میلیون مترمکعب در روز (در ماه‌های سرد) خواهد رسید، در حالی که این رقم اکنون ۱۰۹۰ میلیون مترمکعب است.
این برآورد محصول توسعه گازرسانی به خانوارها و صنعت و پتروشیمی‌هاست.

دولت جدید با سرعت گازرسانی را به شهرهای کوچک و روستاها نیز گسترش داده که عمل نیکویی است ولی اگر توجه کنیم که شدت مصرف انرژی در ایران چند برابر متوسط این رقم در جهان است، به این معنا خواهد بود که جهان در حال تامین انرژی مورد نیاز خود است در حالی که چند برابر کمتر از ما مصرف می‌کند. پس سیاست گسترش مصرف‌کنندگان، بدون اینکه فکری به حال کاهش شدت مصرف انرژی شود، نوعی اتلاف انرژی است که هم زیان مادی دارد و هم زیان آلودگی و هر دو زیان در اندازه‌های بسیار بزرگ است. از سوی دیگر برنامه برای تولید گاز چگونه است؟ این برنامه‌ها در قالب دو سناریو است. در یک حالت با فرض نصب کمپرسور و در دیگر عدم نصب آن است. برای اینکه تفاوت این دو را بدانیم کافی است که بگوییم در سال ۱۴۰۹ اگر در حوزه پارس جنوبی کمپرسور نصب کنیم، تولید روزانه آن ۶۰۰ میلیون مترمکعب گاز خواهد بود که ۲۰۰ میلیون مترمکعب کمتر از حالاست. اگر کمپرسور نصب نشود این رقم به ۲۵۰ میلیون مترمکعب تولید روزانه می‌رسد که ۵۵۰ میلیون مترمکعب کمتر از تولید حال حاضر است! جالب اینکه در سال ۱۴۰۹ با فرض وضعیت موجود و سناریوی مطلوب نیز حدود ۲۵ درصد تقاضا بیش از تولید است! چگونه می‌توان این معادلات را معقول کرد؟ قیمت‌گذاری بر اساس استانداردهای جهانی. ولی کدام دولت در ایران است که می‌تواند این کار را انجام دهد؟ هیچ‌کدام، چراکه مردم با وضع موجود و اتلاف منابع و فساد و نابرابری و عدم شفافیت زیر بار افزایش قیمت نخواهند رفت و به علت نگرانی ناشی از بی‌ثباتی نیز کسی اعتماد به نفس لازم برای انجام چنین کاری را ندارد. لذا باید انتظار داشته باشیم که نه فقط بنزین که گاز و برق و حتی گازوییل نیز به موضوعی چالشی برای سیاست تبدیل شوند. راه‌حل آن در سیاست و بازگشت به عقلانیت و اعتماد کردن به مردم و پاسخگویی و شفافیت است. بقیه راه‌ها آب در هاون کوبیدن است.


روزنامه دنیای اقتصاد
بیراهه برهان خلف در اقتصاد
دکتر علی سرزعیم

در هندسه اثبات از راه برهان خلف به این معنی است که مثلا برای اثبات یک ادعا مثل برابری دو زاویه نشان دهیم گزینه‌های دیگر امکان‌پذیر نیست و مسیر اثبات آنها به بن‌بست می‌خورد و تنها راه باقیمانده قبول ادعای مذکور است.
کشور ما نیز متاسفانه در پیمودن مسیر توسعه به جای راه مستقیم و کوتاه، همین راه غیربهینه و طولانی را در پیش گرفته است و به جای راه‌حل اصلی مسائل، اقسام راه‌های فرعی و غلط را دنبال می‌کند و تا مطمئن نشود راه دیگری غیر از راه درست ممکن نیست به انتخاب درست دست نمی‌زند. برای روشن شدن موضوع چند مثال روز را مطرح می‌کنم.

اخیرا کشور با تهدید قطع برق به‌دلیل کمبود گاز و آلودگی ناشی از سوزاندن مازوت روبه‌رو شده است. مساله اصلی این است که قیمت‌گذاری گاز چنان نادرست است که هیچ انگیزه‌ای برای رفتار مصرفی بهینه در سمت خانوارها و رفتار تولیدی بهینه در سمت بنگاه‌های اقتصادی ایجاد نمی‌کند. نماد آن این است که افراد در زمستان همان لباسی را می‌پوشند که در تابستان می‌پوشیدند. درنتیجه مصرف گاز با سرعت رو به افزایش است و وزارت نفت بیهوده و به غلط تلاش می‌کند این رشد مصرف را با رشد استخراج گاز که متعلق به نسل‌های بعدی نیز هست، جبران کند. راه درست مواجهه اصلاح قیمت‌گذاری گاز است؛ اما چون جامعه و سیاست‌گذاران حاضر به این کار نیستند اقسام موضوعات فرعی برجسته می‌شود و حول آنها مناقشات سیاسی نیز شکل می‌گیرد. اخیرا عده‌ای استخراج رمزارزها و عده‌ای دیگر تحریم و عقب‌مانده بودن فناوری نیروگاه‌ها را عامل اصلی مشکل اعلام کرده‌اند و حول این تحلیل‌ها تبلیغات سیاسی نیز شکل گرفته است. گرچه این مسائل فرعی نیز ریشه در همان مساله اصلی دارد؛ اما یک غفلت عمدی جمعی درمورد مساله اصلی به چشم می‌خورد.

در تابستان‌ها که هوا گرم می‌شود مصرف برق به شدت بالا می‌رود و دوباره خطر قطعی برق بالا می‌رود. وزارت نیرو به اشتباه تلاش می‌کند تا با قطع صادرات برق و قطع برق واحدهای تولیدی و افزایش نیروگاه‌ها مصرف شدید خانوارها را جواب دهد و قطعی برق ایجاد نشود؛ درحالی‌که مصرف خانواده‌ها بهینه نیست و این رفتار باید با قیمت‌گذاری درست برق اصلاح شود. چون حاضر به انجام این کار نیستیم اقسام دلایل و توجیه‌ها برای عدم انجام کار درست مطرح می‌شود؛ مثل اینکه چقدر برق در طول مسیر انتقال ضایع می‌شود و اگر این مسائل حل شود، نیازی به اصلاح برق نیست؛ درحالی‌که اگر قیمت برق اصلاح شود، اصلاح خطوط انتقال نیز ممکن و به صرفه خواهد شد.

وقتی آلودگی هوا شدید می‌شود روشن است که ریشه مشکل به قیمت‌گذاری نادرست بنزین و گازوئیل مربوط می‌شود؛ اما در جامعه ما اقسام علل دیگر مثل تکنولوژی عقب‌تر خودروهای داخلی و بلندی ساختمان‌ها و مکان نامناسب صنایع به‌عنوان علل اصلی مطرح می‌شود. درحالی‌که تا قیمت‌گذاری انرژی اصلاح نشود مشکل حمل‌و‌نقل عمومی، آلودگی هوا و ترافیک حل نخواهد شد و موضوعات فرعی نیز برطرف نخواهند شد.

سیاستمداران ما در گذشته مسیر عوام‌گرایی یا همان پوپولیسم را در پیش گرفتند که موجب تاسف است؛ اما تاسف‌بارتر موضع دانشگاهیان و روشنفکرانی است که پیوسته با طرح موضوعات فرعی ذهن و فکر جامعه را از راه‌حل‌های اصلی منحرف می‌کنند و برای سیاستمدارانی که حاضر به کارها و تصمیمات سخت نیستند، مجال فرار فراهم می‌کنند.

آیا می‌خواهیم این مسیر غلط و طولانی برای حل مسائل کشور را بپیماییم یا مثل بقیه جوامع، عادی رفتار کنیم و مسائل را از راه اصلی خود حل کنیم؟ امیدوارم انتخاب‌های بعدی ما همانند انتخاب‌های قبلی‌مان نباشد. ان‌شاءالله



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین