🔻روزنامه ایران
📍اقتصاد در جستوجوی امید
✍️حسن فروزان فرد
برای پاسخ به این پرسش که «ریشههای امید در اقتصاد ایران کجا نهفته شده است» باید گفت امید چیزی نیست که بتوان با چشم مصلح آن را دید اما آیتمهای وابسته به آن وجود دارد که غیر از مسائل فرامرزی و اقتصاد سیاسی و بینالمللی که وجود دارد، تشدد و فرد محوری و گروه محوری و درگیریهای جناحی جدی آن را تشدید میکند. همچنین پافشاری بر نظرات شخصی و نظرات گروهی تا جایی پیش میرود که در برخی اوقات منافع گروهی، عمومی، ملی و منافع فعالان اقتصادی کمتر مورد توجه قرار میگیرد که این پیام خوبی برای اقتصاد ملی ندارد. همچنین بین قوای مختلف و سخنگوی قوای مختلف و روسای قوای مختلف به گونه ای پراکندگی و گفت و شنود پشت تریبون وجود دارد که اصولاً هر فعال اقتصادی که دیدگاه بلند مدت دارد دچار نگرانی میشود. نکتهای که وجود دارد این است که در عرصه تعاملات بینالمللی هم به نظر نمیرسد به این راحتیها زمینههایی برای تغییر و تحولات جدی داشته باشد.
جمهوری اسلامی ایران تلاش میکند که بر اصول خود پافشاری کند. همچنین قدرتهای دیگر منطقهای و بینالمللی تلاش دارند که بر اصول خود پافشاری کنند. اما آنچه که باقی میماند توان و پایمردی فعالان اقتصادی و کارآفرینان ایرانی است. امید ما به افرادی است که دلشان برای مملکتشان میتپد و ایران برایشان ارزشمند است و حاضر هستند که بیشتر از این تلاش کنند. در چنین شرایطی باید به روی آیتم مردم بیشتر تأکید کرد. خود مردم هم از طریق فعالان اقتصادی میتوانند تلاش کنند. البته نمیتوان در مورد کلیت مردم صحبت کرد چون کلیت مردم هم متنوع است و هم متکثر. به همین جهت کار سختی است اما میتوان در این زمینه در حوزه فعالان اقتصادی صحبت کرد و میتوان گفت فعالان اقتصادی گونه خاصی از مردم هستند که اگر تلاش کنند میتوان پیام رفتارها را درک کنند و تحرک ایجاد کنند.
همچنین به میدان آوردن فعالان اقتصادی کار سخت و پیچیده و نشدنی نیست و به مقداری صداقت و دقت و خردمندی احتیاج دارد و فعالان اقتصادی را که به صورت ریشهای نگاهشان بلند مدت و توسعهای است همراه کنند.
حداقل گروهی از کارآفرینان را میتوان با واقعیتها نه با کلام و نه با گفت و گو بلکه با عمل همراه کرد. اگر گروهی از بهترینها و کارآفرینان برتر کشور و فعالان اقتصادی نخبه کشور همراه باشند و به این جمعبندی برسند که نقطه امیدی وجود دارد رفتار و حرکتها و تصمیمهای اقتصادی که اتخاذ میکنند، قطعاً در تصمیم دیگر افراد ومردم مؤثر است و میتواند زمینه را برای بهبود مهیا کند. چون فعالان اقتصادی و کارآفرینان در تعامل با گروههای مختلف اجتماعی هستند و رفتارشان رصد میشود. اگر قرار باشد در فضای عمومی اقتصاد کشور و زندگی اجتماعی و اقتصادی تحولی به وجود بیاید به نظر میآید امیدواری ایجاد کردن برای فعالان اقتصادی حرفه ای و کارآفرینان کشور میتواند زمینه را برای تحرک بقیه ایجاد کند.
این حرفی است که ۲۰ سال با زبانهای مختلف تکرار شده است اما برخلاف اینکه این سخن توسط گروههای مختلف و مسئولان مورد تأیید قرار گرفته اما در عمل پای کار نایستادند و حاضر نشدند که زمینه را برای گروهی حداقل از بهترینها فراهم کنند تا آنها به سمت جلو پیش بروند و زمینه پیشرفت را برای بقیه مهیا کنند. در حالی که این تجربه جهانی توسعه است و در بسیاری از کشورها پاسخ مثبت گرفته و منجر به نتیجه خوبی شده است. در حال حاضر به نظر میرسد باید داشتههایشان را به رسمیت بشناسیم و کنار هم قرار دهیم تا منجر به حل مسأله کارآفرینها و فعالان اقتصادی معتبر شود. باید تصمیماتی اتخاذ کرد که باعث جلب اعتماد مردم شود چراکه دیگر شعارها خیلی تکرار شده است و دست آورد ملموس و روشنی نداشته و تأثیرگذار نبوده است.
🔻روزنامه کیهان
📍مأموریت آقای ظریف روشن است!
✍️محمدحسین محترم
۱- اینکه برخی مسئولان در فضای داخلی کشور بهگونهای موضعگیری کنند و در فضای خارجی بهگونهای دیگر، نشان میدهد اولاً یک انسجام و اراده لازم برای تحقق راهبرد مقابله با سناریوهای دشمن در بین آنان وجود ندارد و ثانیاً احتمالاً مثل زمان مذاکرات هستهای پشتپرده خبرهایی است. اینکه رهبری فرمودند «تحریمها باید برداشته شود»، راهبردی قطعی و یک موضع انقلابی است که رهبری قبلاًً تصریح داشتند «من دیپلمات نیستم، یک انقلابی هستم و حرف را صریح و شفاف بیان میکنم». لذا آنجا که رهبری سخن قطعی نظام را بهعنوان موضع انقلابی صریح و شفاف اعلام میکنند باید مسئولان و حتی دیپلماتهای کشور نیز موضعی واحد اتخاذ و از ایجاد هرگونه شائبه و تردید در افکارعمومی جلوگیری کنند و نباید «سخنی بگویند که ارادهای دیگری به نظر میآید»! چراکه در شرایط کنونی آنچه موجب ادامه مقاومت ملت ایران و شکست سناریوهای دشمنان میشود انسجام مردم با اتخاذ مواضع واحدِ انقلابی از سوی مسئولان است و مسئولان باید متوجه باشند رویکرد عملیات روانی دولت آمریکا مشروط کردن برجام با بازی با افکارعمومی، شرطی و دوقطبی کردن دوباره جامعه و ایجاد بلاتکلیفی با هدف ایجاد اختلاف است تا بتواند به اهدافش برسد.
۲- آنچه از فضای سیاسی- رسانهای کشور و جهان آشکار است اینکه دولت ایران و دولت بایدن رایزنیهای مجددی درخصوص برجام آغاز کردهاند و این رایزنیها و مذاکرات به دو صورت غیرمستقیم از طریق اروپاییها که مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا گفته «هماهنگیهای بین تهران و واشنگتن را انجام میدهم» و مستقیم از طریق رسانهها که به قول رسانههای غربی «در اروپا ادامه دارد و هرچند جزئیات آن منتشر نشده اما قابل فهم است»! بر این اساس رسانههای غربی و برخی داخلیها در چند روز اخیر در یک خط خبری مشترک تلاش دارند تا استنتاجات خود را به افکارعمومی القاء کنند.
۳- اعلام برگشت صریح ایران به برجام از سوی برخی مسئولان، خلاف مواضع رهبری درباره عجله نداشتن ایران برای برگشت به برجام است. برخی تلاش دارند تا با جملاتی همچون «اگر آمریکا برگردد ما هم سریع برمیگردیم/ اگر آثار برگشت آمریکا مشاهده شود/ برگشت آمریکا باید مؤثر باشد/ و... حفظ برجام را مهمتر از برداشتن تحریمها القا کنند و از قاطعیت سخن قطعی نظام بکاهند و به طرفهای آمریکایی و اروپایی مثل زمان مذاکرات هستهای پیام دهند «برگشت به برجام به هر قیمتی» برای آنها مهم است و نه برداشتن تحریمها!
۴- سیانان در یک مصاحبه حرفهای با محمدجواد ظریف و با پخش اظهارات گزینشی و جانمایی شده بایدن و بلینکن و سالیوان در بین صحبتهای ظریف و تکرار اینکه اینها همتایان رئیسجمهور و وزیرخارجه ایران در کاخ سفید هستند، تلاش داشت بهنوعی یک مذاکره مجازی بین آنها القا کند و به نمایندگی از آمریکاییها سؤالات آنها را مطرح و با هدایت ظریف به سوی مطالباتشان اولاً با کسب اطلاعات، فضای ذهنی وزیر خارجه را ارزیابی و ساماندهی کند و ثانیاً با دریافت پاسخهای دلخواه، در فضای افکارعمومی و رسانهای درخصوص مواضع قاطع و سخن قطعی جمهوری اسلامی ایجاد تردید کند تا جاییکه نهایتاً ظریف در موضعی قرار میگیرد که بهجای لغو همه تحریمها خواستار صدور دستورات اجرایی رئیسجمهور آمریکا برای لغو تحریمهای اعمال شده از سوی ترامپ میشود! در این مذاکره مجازی، متأسفانه ظریف چند پیام ظریف کاری شده نادرست را ارسال میکند از جمله القای اجازه دادن ایران به اروپاییها برای میانجیگری و اجازه داشتن از رهبری در این خصوص! در این راستا خبرگزاریها و رسانههای غربی ادعا کردند «ظریف از بورل خواسته بهعنوان هماهنگکننده تدابیری که باید ایران اتخاذ کند، او طراحی کند و برای این پیشنهاد خود از پشتوانه رهبری برخوردار است.» ظریف بعد از فضاسازی درباره برگشت سریع ایران و آمریکا به برجام، با این ادعا که «ما برای حفظ برجام جدی و از اراده سیاسی کافی برخورداریم و تصمیم رهبر معظم انقلاب در این خصوص واضح است»، در مواضع نظام ایجاد شک و تردید القا میکند، گویی تصمیم رهبری درباره اراده سیاسی برای حفظ برجام واضح است، نه برداشتن تحریمها، و گویی رهبری از سخن قطعی خود درخصوص برداشتن یکجای تحریمها و بیاهمیت بودن بازگشت آمریکا به برجام عقبنشینی کردند و خواستار برگشت آمریکا به برجام هستند؟! اینکه یک روز بعد پایگاه اینترنتی دفتر رهبرانقلاب خبری به نقل از وزیر خارجه منتشر کرد مبنی بر اینکه محمدجواد ظریف تصریح کرد «بازگشت آمریکا به برجام کافی نیست، آمریکا باید همه تحریمها را لغو کند» برای جلوگیری از همین شائبه و تردید در مواضع دیپلماتهای خارجه و در افکارعمومی کشور و جهان بود. البته ظریف روز بعد برای اینکه بار این اصلاح مواضع خود را نیز کم کند، در توئیتی مجدد ادعا کرد «به مجری سیانان گفتم با بازگشت آمریکا، ایران فوری برمیگردد و جوزپ بورل میتواند بین ایران و آمریکا برنامهریزی کند»! لذا سؤال این است ظریف اختیارات وزارت خارجه را بر اساس کدام مجوز به جوزپ بورل تفویض کرده است؟! ظریف همچنین در یک پیام ظریفکاریشده دیگر اولاً از بایدنِ مؤدبتر از اوباما میخواهد فرصت برگشت را در دولت حسن روحانی از دست ندهد. ثانیاً به او پیام میدهد که مسئله تحریمها، ثانویه و برگشت سریع به برجام، اولیه است و ثالثاً برای آسوده کردن خیال آقای بایدن از برگشت سریع به برجام، ادعا میکند «حالا ما میتوانیم مسائل دیگری را که رئیسجمهور بایدن (انگار رئیسجمهورِ ظریف هم هست؟!) مطرح کرده، مورد بحث قرار دهیم!» امپراتوری رسانهای جهان از جمله خبرگزاری فرانسه و شبکه روسیاالیوم هم مدعی شدند «ایران امروز با لحن نرمتری از مواضع خود عقبنشینی کرد! و ظریف پیام مستقیمی به آمریکا داد!» نکته مهم در این فضاسازیها پسزدن آمریکاییها و اروپاییها با دست و پیش کشیدن با پا، و برخورد تحقیرآمیز و از موضع بالای با پیامهای ارسالی و پیشنهادهای ظریف بود، از جمله ند پرایس سخنگوی وزارت خارجه آمریکا گفت: «دولت آمریکا بیش از آنکه به تعامل با ایران نیاز داشته باشد و قبل از اینکه آماده پذیرش پیشنهاد از سوی ایران باشد، با متحدان خود گفتوگو میکند». بلینکن هم گفته «تبادل زندانیان و برجام هیچ ربطی به هم ندارد». براین اساس رسانهها وانمود میکنند که ایران هر روز در حال ارسال پیام و پیشنهاد به آمریکا و آمریکا هر روز در حال رد کردن پیشنهادات مسئولان ایرانی است! تا جایی که شبکههای خبری مصاحبه ظریف با سیانان را تلاشی برای خروج ایران از بنبست و ادعای سخنگوی دولت ایران مبنی بر عقبنشینی ایران از گامهای کاهش تعهدات برجامی را در جهت کامل نمودن پیامهای ظریفکاری شده ظریف توصیف کردند! لذا دوگانگی در مواضع حاکمیت و دولت و در خود دولت به مراتب خطرناکتر از خود تحریمهاست.
۵- اما با آشکارتر شدن مطالبات زیادهخواهانه بایدن و تیمش، تحلیلگران معتقدند که «مواضع بایدن بدون هیچ تغییری نسبت به ترامپ به منزله آزمایشی برای سنجش افکارعمومی آمریکا و ایران است.» روسیاالیوم تأکید میکند «هیچ نشانهای وجود ندارد که دولت بایدن مواضع آمریکا را تغییر دهد و از شروط دولت ترامپ در زمینه موشکی و منطقهای ایران دست کشیده باشد.» برتراند بدی متخصص روابط بینالملل و استاد دانشگاه علوم سیاسی پاریس هم در مصاحبه با رادیو بینالمللی فرانسه تأکید میکند «بایدن در سیاست خارجی خود در خاورمیانه فقط یک تغییر ظاهری، یا بهتر بگوییم یک تغییر دستور زبانی انجام خواهد داد و نباید انتظار چرخشی در سیاستهای آمریکا داشته باشیم چرا که فضای جولان دادن برای بایدن محدود است.» وزیر خارجه آلمان هم با همین تغییر دستور زبانی ظاهری جهت بزک کردن چهره خود و فریب ملت ایران ادعا کرده «اگر آمریکا به برجام برگردد تحریمها لغو میشود و هیچ تحریم دیگری اعمال نمیشود!» نکته جالب این است که هایکو ماس این ادعای مزورانه را در نشست سالیانه موسسه مطالعات امنیت اسرائیل، جاییکه برای اعمال تشدید فشارها بر جمهوری اسلامی هزاران سناریو و توطئه طراحی میشود، بیان میکند.
۶- با توجه به آشکار شدن مواضع دولت بایدن مبنی بر حفظ برجام با حفظ تحریمها نه برداشتن تحریمها، همانگونه که رهبر معظم انقلاب تأکیدکردند «بازگشت آمریکا به برجام ممکن است به ضرر ایران هم باشد.» وقتی بایدن و تیمش برجام را تاریخ گذشته میدانند و صراحتاً تأکید کردهاند «در برنامه مهار ایرانِ درصدد لغو تحریمهای تهران در کوتاهمدت نیستیم، بلکه بهدنبال عامل افزایش فشار بر ایران هستیم نه کاهش فشارها!»، چگونه میتوان انتظار داشت بر اساس برجام تحریمها را لغو کنند؟ براین اساس است که رهبری تأکید دارند «تا چند سال آینده هم تحریمها برداشته نمیشود و باید به فکر خنثیسازی تحریمها بود.» لذا باید مراقب بود فرصت پیش آمده به تهدید دیگری مثل خود برجام تبدیل نشود. هرچند رهبری در وصف فرازها و فرودهای انقلاب و کشور میفرمایند «افرادی خدمت میکنند و افرادی ظرفیتهای کشور را از دست میدهند، اما حرکت کشور و انقلاب رو به جلو است و دشمنان هیچ غلطی نمیتوانند بکنند.» در این مسیر نیز مأموریتی که نظام برای آقای ظریف تعیین کرده برداشتن یکجای همه تحریمهاست نه برگشت به برجام، چراکه برجام بدون برداشتن تحریمها «خسارت محض»! است و ملت ایران دیگر اجازه نمیدهد در آستانه انتخابات ۱۴۰۰ مجدداًً اقدام به «دستاوردسازی از هیچ!» کنند.
🔻روزنامه اطلاعات
📍مذاکره مذموم نیست
✍️سیدمسعود رضوی
لا اعبدما تعبدون و لا انتم عابدون ما اعبد و لا انا عابد ما عبدتم.(قرآن کریم، سوره کافرون)
حضور گروهی از رهبران طالبان در ایران و واکنشهای منطقی و غیرمنطقی نسبت بدان از جهتی مایه نگرانی بود و از جهتی دیگر نشان دهنده این که در مذاکره برای مصالح کشور، واقعبینی باید حاکم باشد و نه جزماندیشی و شعار زدگی. همچنان که تمامی ملل و دولتهای موفق در سراسر جهان، دیپلماسی موفقی دارند و دیگر عرصهها در پشت جبهه سیاستگری و مذاکرات دیپلماتیک میتوانند موفقیت آمیز باشند.
اما نگرانی در باب این گروه و مذاکرات با آنان، میتوانست در فضایی آرام و بیسروصدا صورت گیرد. یکی از نمایندگان گفتههایی در توجیه این قضیه فرمود که ضرورتی نداشت و مثل عذر بدتر از گناه، با استناد بدان میشد ایران و کل مذاکرات را زیر سؤال برد. از جمله اینکه طالبان دیپلماتهای سفارت ایران در کابل را نکشتهاند یا اینکه اگر آمریکا مذاکره میکند و با طالبان هم پیاله است، چرا ما نباید مذاکره کنیم؟ و حرفهای کم محتوا و غیرمنطقی دیگری که ترجیح میدهم اصلاً اشارهای به آنها نداشته باشم.
سطح ادبیات سیاسی ایران نزول کرده است. متأسفانه بسیاری از افراد ناوارد و کم تجربه، سخنانی به سیاق قواره اندیشه خود میگویند که برای بقیه کشور زیانبار است و گاهی هزینههای آن را دولت و مردم میپردازند. واقعاً باید حد و حدودی در این عرصهها و بیان مسایل اساسی و مرتبط با سرنوشت مردم یا سیاست خارجی در نظر گرفت. زیرا به جز مردم ایران، برادران و خواهران افغانستانی ما نیز دائماً با حساسیت نسبت به بازگشت طالبها به قدرت مینگرند و امیدوارم به ما بدبین نشوند.
طالبها و هر گروه دیگری در خاورمیانه میباید روابطی با ما داشته باشند. به جز گروههای بدنامی که فرقهگرا هستند، هیچ مذهب و دین و اندیشهای جز خود را ذیحق نمیپندارند، خشونتگرا و ضدایرانیان و فاقد هرگونه وجاهتی هستند؛ سایر گروهها اگر لازم باشد برای حفظ امنیت کشور، میتوانند در گوشه میزی رو به روی دیپلماتها و نمایندگان رسمی ما بنشینند. سیاست نیز ذیل تجارت و بده بستان معنای واقعی مییابد؛ وگرنه اگر چیزی برای دادن به ما ندارند، ضرورتی هم ندارد که بیایند. ما میتوانیم طالبان را از خشونت بپرهیزیم و در جهت منافع خود وارد مذاکره با نمایندگان آنها شویم؛ اما اصل بر مذاکره با دولت رسمی و قانونی افغانستان است، فقط باید اعتماد عمومی را در منطقه جلب کرد و نشان داد که ما علاوه بر اقتدار نظامی، از عقلانیت سیاسی و انعطاف کافی هم برخورداریم. وگرنه کیست که نداند طالبان چه کسانیاند و چه ریشه و پیشهای دارند؟ هنوز خشونت ورزی با مردم کوچه و خیابان و انتحاریها و حملات به مردم بیگناه پایان نیافته و در سراسر افغانستان ادامه دارد. امیدوارم مذاکرات با دشمن دشمن ما، کمک کند تا علاوه بر منافع ایران و تأمین امنیت ما، مردم مظلوم افغانستان نیز اندکی آسایش و امنیت را در افق آینده دریابند. وگرنه ضربالمثلهای بهتری از «دشمن دشمن ما دوست ماست» را میشناسیم که تداعیگر وضع کنونی این گروه و سوابق آن در تاریخ منطقه است.
🔻روزنامه اعتماد
📍چرا نسل جدید مساله دارد؟
✍️عباس عبدی
چهل و دومین سالگرد پیروزی انقلاب نیز از راه رسید. در این ۴۲ سال فراز و فرودهای فراوانی را شاهد بودهایم. نسلی که در این ۴ دهه حضور و تجربه سیاسی داشتهاند، منحصر به فردترین نسل این کشور هستند، چرا که در دوره کوتاهی که زندگی کردهاند تحولات عجیب و بزرگی را به چشم دیده یا در آن مشارکت داشتهاند. آنان به نحوی در پیچ یک گذار تاریخی نیز هستند. اکنون در سالگرد این انقلاب چه چیزی میتوان گفت یا میباید گفت که تا حدی بازتابدهنده مشکلات این روند ۴۲ ساله باشد؟ واقعیت این است که جامعه ایران بهشدت تاریخگرا است، شاید دلیل مهم این گرایش، فقدان فضای مناسب برای بروز کنش سیاسی برای ساختن حال و آینده است. شاید به این دلیل که چون نمیتواند در امور روزمره خود وارد گفتوگو شود یا مشارکت موثری پیدا کند به گذشته پناه میبرد. تاکنون ندیدهام که احزاب سیاسی غربی و کشورهای توسعهیافته در نقد و رد یکدیگر، گذشته حزب خود یا حزب دیگری را به رخ هم بکشند. آنان خیلی عملی و در حال و اکنون فکر میکنند. به همین علت پس از جنگ دوم جهانی چرچیل که یکی از پایههای مهم پیروزی متفقین بود را از نخستوزیری میاندازند، زیرا قهرمانی در جنگ در جای خود محترم است، ولی سیاستمدار باید به مسائل روز جامعه پاسخ دهد. نمیدانم که آیا غربیها در رقابتهای انتخاباتی خود به عملکرد چند ده ساله یکدیگر یا حزب رقیب نیز میپردازند یا خیر، ولی تاکنون ندیدهام که چنین کنند. در حالی که ما همیشه دنبال این هستیم که مستمسکی پیدا کنیم و ریشه هم مشکلات خود را به گردن دیگران، آن هم در گذشته بیندازیم. دیگران هم متقابلا در انجام کار مشابه کوتاهی نمیکنند. اگر ما بتوانیم در میدان سیاستی که معطوف به حل مسائل امروزمان باشد، بازی عادلانه و واقعی داشته باشیم، بعید است که به نبش قبر گذشته مشغول شویم. نه اینکه گذشته مهم نیست، گذشته و تاریخ در حد درسآموزی مهم و مورد نیاز است ولی ما آن را زنده کرده و به سیاست تبدیل میکنیم. این رفتار علت دیگری هم دارد که خیلی مهم است. ما در ایران نمیتوانیم پروندههای گذشته را ببندیم. چرا؟ به این علت که در همان زمان رخداد، مجاز به رسیدگی کامل و شفاف نبودهایم. به همین علت طرح کامل و دقیق رویدادهای گذشته در زمان خودشان ممکن نبوده است، بعدا که حساسیتها کم میشود امکان پرداختن به وجود میآید. در نتیجه همگی در پی موشکافی و نبش قبر گذشته میشویم چون در همان زمان کالبد شکافی را اجازه ندادهاند. خارج شدن اسناد نیم قرن پیش وزارت خارجه امریکا و انگلیس از وضعیت محرمانه برای ما مهمتر از رسیدگی و زیر و رو کردن یک برنامه سیاسی جدید است. در هر حال اکنون و به علل گوناگون از جمله دو مورد مذکور انگیزه افراد برای بازنگری گذشته بیشتر شده است. در این میان آنچه که خطرناک و البته تا حدی طبیعی هم هست، فقدان امکان گفتوگوی سازنده میان نسلهای گوناگون در چنین فضایی است. جوانان و نوجوانان امروز نه تنها تجربهای از گذشته ندارند بلکه آموزههای خود از گذشته را، از طریق نظام آموزشی و رسانه رسمی کسب کردهاند، آموزههایی که کمعمق و شعاری و تحریف شده است و در اولین مواجهه فکری همه آن آموزهها دود میشود و به هوا میرود. خوشبختانه این نسل جدید تعلق خاطرش به حال و آینده بیش از گذشته است. ولی هنگامی که میبیند عدهای با تمام توان، خود را پشت گذشته پنهان کرده تا وضعیت نامناسب امروز را توجیه کنند، برای مقابله با این رفتار گذشته را تخطئه میکنند، حتی بیش از آنکه لازم است.
مساله این نسل را نمیتوان از شیوههای تکراری حل کرد. برای نمونه به رسانهها یا به این و آن دستور داد که جوانان و نسل جدید را با دستاوردهای انقلاب آشنا کنند. اگر حکومتی نتوانسته باشد این جوانان را که از لحظه تولد تحت تبلیغات رسانه رسمی و آموزش و پرورش انحصاری بوده، با چیزی آشنا کند، یا آن چیز وجود ندارد یا پس از این هم نخواهد توانست که چنین کند. این درست نیست که برخی از پیرمردان که به هر دلیلی نگاه مثبت به گذشته دارند، نگاه منفی یا انتقادی دیگران نسبت به گذشته را محصول بیاطلاعی یا بدسرشتی یا تحت تاثیر تبلیغات منفی بیگانه بدانند و گمان کنند که حتما چیزهای خوبی وجود دارد که اگر به آنان گفته شود، به راه خواهند آمد. این تصور به کلی باطل است. اگر حقیقتی درباره گذشته وجود دارد که آنان بیاطلاع هستند و تاکنون نتوانستهاید به آنان بفهمانید، قطعا پس از این نیز نخواهید توانست. مشکل مهمتر این است که تاکنون خیلی از حقایق از آنان پنهان شده است. یا به خیلی از پرسشها پاسخ داده نمیشود و از همه بدتر اینکه آن چیزی را که پدران نقطه قوت رویدادهای گذشته و افتخارآمیز میدانند، فرزندان و نوهها، آنها را نقطه ضعف و قابل نقد و تخطئه میدانند. بنابراین بیان نقاط قوت نیز دردی را درمان نخواهد کرد، زیرا ارزشهای نسل جدید تغییر کرده است و علت اصلی نیز در ناتوانی پدران در همراه کردن فرزندان و رسیدن به تفاهم است. البته نیازی هم به قانع کردن نیست، زیرا عملکردها نشان از واقعیتی میدهد که به هیچوجه برای نسل جدید قانعکننده نیست.
🔻روزنامه شرق
📍نوع نگرش به فناوری دیجیتال در ایران
✍️اسفندیار جهانگرد
نقل شده است از سه سنگتراش پرسیدند چه میکنید؟ اولی گفت «سنگ میتراشم تا خرج زن و بچهام را درآورم». دومی در حالی که مشغول چکشزدن بر سنگ بود، گفت «هنرنمایی میکنم. من بهتر از هر سنگتراشی در این شهر سنگ میتراشم» و سومی همچنان که سرش پایین بود و بر سنگ کار میکرد، گفت: «عبادتگاه میسازم» و نگاه آیندهنگرانه و راهبری در سر داشت. سنگتراش اول توقعش از کارش را میدانست و سعی میکرد آن توقع را برآورده کند؛ پس آماده بود وارد یک معامله منصفانه شود: «یک روز کار در برابر یک روز دستمزد». این سنگتراش قطعا راهبر و مدیر نبوده و هرگز هم به این منزلت نخواهد رسید. در نگاه سنگتراش دوم، استادی و مهارت لازم است و در سطح جامعه هم اگر کشوری از عوامل تولیدش توقع انجام کار ماهرانه را نداشته باشد، فاسد میشود. این خطر و ریسک هم همواره هست که عوامل تولید تصور کنند کاری انجام میدهند کارستان، درحالیکه مثلا سنگی را صیقل میدهند یا به عبارتی به کار پیشپاافتاده و حاشیهای در تقسیم کار جهانی مشغول هستند. در اقتصاد باید به مهارت و هنرمندی بها داد، اما هنرمندی و مهارت همیشه باید به نیاز جامعه و دنیا هم پاسخ دهد. با این نقل، به نوع نگاه در زمینه فناوری دیجیتال در اقتصاد میپردازیم. فناوری رو به جلو حرکت میکند. همه باید آماده نسلهای بعدی روند فناوری مانند رمزپولها، اینترنت اشیا، هوش مصنوعی، ۵G و ۶G، بیومتریک، نسل Z، واقعیت آمیخته و... باشند که ممکن است از مسیرهای پیشبینینشده وارد شوند. دراینباره نوع نگاه و قدرت تطبیق و پذیرش «افراد»، «حاکمیت» و « کسبوکارها» در دنیا با فناوریهای روز در کشورهای مختلف، متفاوت و در موفقیت اقتصادی آنها بسیار حائز اهمیت است. حاکمیت با فراهمکردن شرایط رقابت و تنظیمگری علائم اقتصادی صحیح دراینباره نقش مؤثری در کسب منافع ناشی از تطبیق فناوریهای روز در هر کشور دارد. برای روشنشدن این موضوع، به یک تجربه تاریخی و درسهایی که میتوان از آن گرفت، پرداخته میشود. خطرات نپذیرفتن و سپس نداشتن انعطاف لازم را در زمینه پذیرش فناوریهای دیجیتالی روز میتوان در داستان سیستم مینیتل کشور فرانسه مشاهده کرد. در دهه ۸۰ میلادی، فرانسویها به واسطه وجود شبکه کامپیوتری گسترده مینیتل، در زمینه معاملات آنلاین در جهان پیشتاز بودند. این شبکه از سوی فرانستلکام حمایت و کنترل میشد. پیش از رواج اینترنت، میلیونها مشترک فرانسوی برای بهدستآوردن اطلاعات و انجام معاملات امن آنلاین از سیستم مینیتل استفاده میکردند؛ تا جایی که مینیتل ادعا میکرد ۳۵ میلیون مشترک فرانسوی و ۲۵ هزار فروشنده دارد. یکی از دلایلی که مینیتل توانسته بود این میزان از مشترکان را جذب کند، این بود که کاربران هر بار که از یک سایت تجاری دیدن میکردند، هزینهای به فرانستلکام میپرداختند و بخشی از این هزینه به فروشندگان تعلق میگرفت.
این مدل کسبوکار با چیزی که بعدها در شبکه اینترنت مشاهده شد، متفاوت بود. با وجود این، درمقایسهبا اینترنت، سیستم مینیتل محدود به نظر میرسید و فرانسه در حرکت به سوی استفاده از اینترنت دچار عقبماندگی شد. همانطورکه در دهه ۷۰ میلادی شرکتهایی که در سیستمهای پردازش کلمات سرمایهگذاری کرده بودند، در حرکت به سوی کامپیوترهای شخصی دهه ۸۰ میلادی کُند عمل کردند، فرانسویها نیز در ابتدا در سرمایهگذاری روی تجهیزاتی که میتوانند به اینترنت متصل شوند، کُند عمل کردند. در آن زمان، تنها سه درصد از جمعیت فرانسه از اینترنت استفاده میکرد که بسیار کمتر از میزان ۲۰درصدی استفاده از اینترنت در ایالات متحده آمریکا و ۹درصدی استفاده در بریتانیا و آلمان بود. تقریبا ۱۵ درصد از شرکتهای فرانسوی وبسایت داشتند؛ درحالیکه ۳۵ درصد از کسبوکارهای آمریکا وبسایت داشتند. سال ۱۹۹۷ برای فرانسه از این منظر سال مهمی بود و نوع نگاه خود به اینترنت را تغییر داد. در این سال، دولت فرانسه پذیرفت اینترنت نمیتواند ابزاری برای گسترش فرهنگ خاصی در دنیا باشد و راه رسیدن به آینده، نه مبتنیبر مینیتل، بلکه مبتنیبر شبکه اینترنت است. بعد از آن فرانستلکام بهدنبال معرفی ترمینالهای نسل بعدی مینیتل برآمد که علاوهبر مینیتل، به اینترنت نیز دسترسی داشته باشند؛ به عبارتی نگاه سنگتراشی را که عبادتگاه میسازم، نسبت به دو نگاه دیگر ترجیح داد. از بیان این موضوع تاریخی برای پذیرش فناوری، تصمیمگیری و سیاستگذاری کشورمان چه چیزی میتوان آموخت؟ کندی فرانسویها در حرکت به سوی اینترنت دو علت داشت که در بسیاری از شرایط و فناوریهای روز، البته با کمی تفاوت، مشابه برخورد کشور ما با برخی فناوریها و پدیدههای جدید است. نخست، فرانستلکام و فروشندگانش برای حفظ درآمدهای حاصل از مینیتل انگیزه داشتند و به آن قفل شده بودند. این موضوع قابل فهم بود، اما در اینجا بهرهگیری از یک سیستم قدیمی به بهای نتایج نامطلوب آینده تمام میشد. بهرهگیری کامل از یک سیستم گاهی بهترین کاری است که میتوان انجام داد، اما این موضوع را نباید یک قانون فرض کرده و باید حسابشده، با نگاه به آینده و آیندهنگری عمل کرد. دوم، درمقایسهبا مصرفکنندگان در ایالات متحده، حرکت به سوی اینترنت برای مصرفکنندگان فرانسوی مستلزم هزینههای انتقال جمعی گزافی بود؛ دقیقا بهدلیل موفقیت مینیتل، اینترنت از جذابیت کمتری برخوردار بود. نتیجه استراتژیک در اینجا این است که برای تطبیق و پذیرش فناوری در اقتصاد، نیازمند نگاه متعالی و سرشار از آیندهنگری و طراحی یک مسیر مهاجرت بهویژه از طرف حاکمیت است. اگر کشوری نتواند سیستم مبتنیبر فناوری آنالوگ و سنتی خود را با گذشت زمان ارتقا و با فناوریهای روزآمد دیجیتال تطبیق دهد و تنها سازگاری با نسخههای قدیمیتر را در دستور کار قرار دهد یا نگاه فرصتطلبانه به کسب منافع فنارویهای روز نداشته باشد، بنگاهها/ کشورهای دیگر دنیا بهزودی گوی سبقت را در عرصه بینالمللی و رفاه اقتصادی از آن میربایند و این کشور در توزیع درآمد و تقسیم کار بینالمللی همیشه در گروه بازندهها قرار خواهد گرفت. البته پذیرش هر فناوری، منافع و مضار خاص خود را دارد و علم اقتصاد موضوع هزینه و فایده را اینجا بهعنوان راهحل مطرح میکند. انعطافناپذیری بهمعنای نابودی در دنیای امروز و آینده است؛ مگر اینکه شما یک پلتفرم دیجیتالی واقعا بزرگ ایجاد کنید که در صورت دسترسی به مزیت آن نیز بدون ایجاد ارتقا از بین خواهد رفت. مثالهای زیادی در ایران دراینباره از منظر تاریخی و حال وجود دارد که تطابق لازم را با این نوع نگاه در فناوریهای دیجیتال ندارد که غالبا بهدلیل نگاه رانتجویانه و بعضا غیراقتصادی در کشور شکل گرفته و زمینه را برای تحول در اقتصاد فراهم نکرده است. نکته اساسی این است که نسلهای بعدی فناوری را باید پیشبینی کرد و آن را با فراهمکردن بستر قانونی، جزئی از اقتصاد، نگاه و نگرش خود کرد. دراینباره از همه جهات مراقب ریسکها و تهدیدها نیز باید بود و از این واقعیت نهایت استفاده را برد. مایکروسافت باوجود همه آیندهنگری و هوشمندیاش، باید برای مصالحه با پدیده اینترنت عجله میکرد تا تهدیدهایی را که علیه کسبوکار اصلیاش وجود داشتند، از بین ببرد. بنابراین، مایکروسافت در بُعد بنگاهی و برخی کشورها مانند چین، استاد این استراتژی بودهاند و همواره ارتقاها را پیشبینی کرده یا از آنها کپیبرداری کرده و درنهایت آنها را در محصولات خود ترکیب کردهاند. دنیای تحول دیجیتال این پیام را میدهد که نباید اجازه داد موفقیتهای مقطعی و موردی در یک فناوری خاص، اقتصاد را در جای خود ثابت نگه دارد. اقتصاد و تنظیمگران آن باید زمینه را برای یک استراتژی ورود بازیگران تازهوارد فراهم کنند. همه خدمات اقتصادی باید یک مسیر مهاجرتی هموار به مردم و همچنین کسبوکارها ارائه کنند و از فناوری پیشرفته بهرهمند باشند. دراینباره در کنار تحول در نگاه و نگرش مداوم و پایدار، فراهمکردن شرایط رقابت در کنار شمولیت، کارایی، نوآوری و پیشبینی آینده فناوری و بالابردن انعطافپذیری و قدرت پذیرش و تطبیق با فناوریهای نو، از سیاستهای مهم و اصلی کشور باید باشد و از نگاههای تکبعدی و نوع نگاه سنگتراش اول و دوم و فرصتسوزی باید بهشدت پرهیز شود. اگر اصل را بر این بگذاریم که «تغییر» یعنی «تهدید»، هرگز نوآور نخواهیم شد و جایی در تقسیم کار جهانی نخواهیم داشت.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍حکمرانی بازار سرمایه
✍️مهدی محسنی، مهدی حیدری
در سرمقاله اول دیماه سالجاری روزنامه دنیای اقتصاد، در باب حکمرانی بازار سرمایه نکاتی را مطرح کردیم. در یادداشت مذکور ضمن اشاره به وظایف نهاد ناظر و برشمردن برخی مشکلات حکمرانی بازار سرمایه در کشور، پیشنهادهایی در مورد ایجاد یک بازوی تحلیلی در ساختار نهاد ناظر برای بررسی دقیقتر و موشکافانهتر مسائل جاری و اساسی بازار ارائه شد. شایان ذکر است در واکنش به یادداشت مورد اشاره، روابط عمومی سازمان بورس جوابیهای منتشر کرد که در آن ضمن پاسخ به بعضی نکات مطرح شده در یادداشت، از پیشنهاد ایجاد بخش تحلیلی استقبال کرد و این مورد را جزو برنامههای نهاد ناظر اعلام کرد. در این یادداشت ساختار و وظایف نهاد ناظر بر بزرگترین و توسعهیافتهترین بازار سرمایه در دنیا یعنی بازار سرمایه آمریکا را بهصورت دقیقتر بررسی کرده و بازوی تحلیلی این نهاد را با جزئیات بیشتر معرفی میکنیم.
کمیسیون بورس و اوراق بهادار آمریکا۱ یک نهاد ناظر دولتی است که وظیفه تنظیمگری بازار اوراق بهادار و حمایت از سرمایهگذاران را بر عهده دارد. این سازمان در سال ۱۹۳۴ در قالب قانون بورس اوراق بهادار و در پاسخ به سقوط شدید بازار سهام آمریکا و رکود بزرگ ناشی از آن در سال ۱۹۲۹ تاسیس شد و مسوول اجرای چند قانون مهم مرتبط با بازار سرمایه از جمله قوانین مرتبط با اوراق بهادار۲، شرکتهای سرمایهگذاری و واسطهگری مالی۳ و حسابداری شفاف و مسوولانه در شرکتهای عمومی۴ است. ماموریت این نهاد حفاظت از سرمایهگذاران، تنظیم و حفظ بازارهای عادلانه، منظم و کارآمد و تسهیل تشکیل سرمایه تعریف شده است. در ادامه بهطور خلاصه به توضیح هر یک از این اجزا میپردازیم.
حفاظت از سرمایهگذاران: تمرکز کمیسیون بر سرمایهگذاران خرد به این دلیل است که خانوارهای آمریکایی بهطور مستقیم یا غیرمستقیم از طریق صندوقهای سرمایهگذاری مشترک، حسابهای بازنشستگی و... مالک بیش از ۵۸ درصد ارزش کل بازار سهام ایالاتمتحده - حدود ۲۹ تریلیون دلار - هستند. قوانینی که کمیسیون بر اجرای آن نظارت میکند، بر اساس یک مفهوم ساده و سرراست بنا نهاده شدهاند: با همه سرمایهگذاران در جامعه برخورد منصفانهای شده و امکان دسترسی یکسان همه به اطلاعات مشخصی از سرمایهگذاریها و فروشندگان آن فراهم باشد. برای دستیابی به این هدف، SEC شرکتهای عمومی، مدیران صندوقهای سرمایهگذاری و سبدگردانی، مشاوران سرمایهگذاری و سایر فعالان بازار را موظف کرده است که اطلاعات مالی یا هرگونه دیگری از اطلاعات مهم و مرتبط به سرمایهگذاری را بهطور مرتب افشا کنند تا از این طریق اطلاعات به موقع، دقیق و کاملی که برای تصمیمگیری مطمئن و آگاهانه نیاز است، در اختیار سرمایهگذاران قرار گیرد. شرکتهایی که قصد فروش اوراق بهادار به عموم مردم دارند (ناشران اوراق بهادار) باید اطلاعات کافی را در مورد کسب و کار خود و ریسکهای سرمایهگذاری در آن را بهصورت دقیق و بدون ابهام بیان کنند. شرکتهای واسطهگری مالی که در خرید و فروش اوراق بهادار نقش داشته یا به سرمایهگذاران مشاوره میدهند - برای مثال کارگزاران، مدیران و مشاوران سرمایهگذاری - باید با سرمایهگذاران منصفانه و صادقانه رفتار کنند. با اجرای سختگیرانه قوانین اوراق بهادار، SEC از یکسو افراد خاطی را مورد بازخواست و جریمه قرار داده و از سوی دیگر نسبت به سوءرفتارهای آینده بازدارندگی ایجاد میکند و به این ترتیب از سرمایهگذاران محافظت میکند. در سال مالی گذشته، در نتیجه اقدامات SEC در برابر خاطیان حدود ۲/ ۱ میلیارد دلار به سرمایهگذاران متضرر خسارت پرداخت شده است. همچنین SEC از طریق دفتر آموزش و حمایت از سرمایهگذاران۵، منابع آموزشی و اطلاعاتی لازم برای سرمایهگذاران را فراهم میآورد.
تسهیل تشکیل سرمایه: با تنظیم مجموعه مقررات یکپارچه و شفاف، SEC راههای مختلفی را برای دسترسی به بازارهای سرمایه در اختیار شرکتها و کارآفرینان قرار میدهد تا از یکسو به آنها در ایجاد شغل و توسعه نوآوریها و فناوریهای جدید کمک کرده و از سوی دیگر به ایجاد فرصتهای سرمایهگذاری جذاب برای عموم کمک کند.
حفظ بازارهای منصفانه، منظم و کارآمد:
یکی از ملزومات مهم برای SEC این است که بتواند در برابر تحولات و روندهای چشمگیر بازار، با چابکی و نوآورانه عمل کند. از آنجا که پیشرفتهای فناوری و توسعههای تجاری همواره در حال تغییر نحوه عملکرد بازارهای اوراق بهادار است، SEC باید برای حفظ نقش موثر خود بهعنوان نهاد ناظر و تنظیمکننده بازار بهطور مداوم بر شرایط بازار نظارت داشته باشد و در صورت لزوم، تخصص، قوانین، مقررات و ابزارها و فعالیتهای نظارتی خود را تنظیم و نوسازی کند.
ساختار سازمان:
SEC شامل پنج بخش و ۲۴ دفتر است که بهطور کلی اهداف آنها تفسیر و اجرای قوانین اوراق بهادار، صدور قوانین جدید، نظارت بر نهادهای اوراق بهادار و هماهنگی مقررات در بین سطوح مختلف دولت است. این پنج بخش و نقشهای هر یک از آنها عبارتند از:
۱) بخش مالی شرکتی۶ که اطمینان حاصل میکند اطلاعات مهم شرکتها (اطلاعاتی که به نحوی مربوط به چشمانداز مالی شرکت یا قیمت سهام شرکت است) در اختیار سرمایهگذاران قرار داده شده تا بتوانند تصمیمات سرمایهگذاری آگاهانه اتخاذ کنند. این بخش همچنین به شرکتها در تفسیر قوانین و فرمهای اطلاعاتی مورد نیاز SEC کمک میکند و همچنین با توجه به این ارتباط تنگاتنگ و بازخوردهای دریافت شده توصیههایی در مورد قوانین جدید یا اصلاح قوانین موجود، به کمیسیون ارائه میدهد.
۲) بخش اجرای قوانین و مقررات۷ که مسوول اجرای مقررات SEC از طریق تحقیق در مورد پروندهها و پیگرد قانونی دعاوی مدنی و دادرسیهای اداری است. SEC صرفا میتواند دادخواستهای مدنی را در دادگاه پیگیری کند. پیگیری پروندههای کیفری در صلاحیت نهادهای اجرای قانون در وزارت دادگستری است؛ با این حال SEC اغلب برای جمعآوری و ارائه شواهد و کمک به مراحل دادگاه با این سازمانها همکاری نزدیکی میکند. در پروندههای مدنی، SEC معمولا بهدنبال دو مجازات اصلی است:
• قرار منع که شامل دستوراتی میشوند که تخلفات بعدی را منع میکنند و در صورت نادیده گرفتن از سوی شخص یا شرکت خاطی جریمه نقدی یا مجازات حبس را بهدنبال خواهند داشت.
• جریمه نقدی مدنی و پس گرفتن سودهای غیرقانونی که تلاشی برای بازگرداندن خسارت سرمایهگذاران از محل جریمه نقدی متخلفان است. در موارد خاص، SEC همچنین میتواند بهدنبال صدور حکم دادگاه برای منع یا تعلیق افراد از فعالیت بهعنوان مدیران یا اعضای هیاتمدیره شرکتها باشد. SEC همچنین میتواند در مواردی احکام غیرقضایی از طریق دادرسیهای اداری صادر کند که شامل منع فعالیتها، لغو یا تعلیق مجوزها، و اعمال ممنوعیت یا تعلیق استخدام میشوند.
۳) بخش مدیریت سرمایهگذاری۸ که مقررات مربوط به شرکتهای سرمایهگذاری، انواع شرکتهای بیمه و مشاوران سرمایهگذاری را تنظیم میکند.
۴) بخش تحلیل اقتصادی و ریسک۹ که وظیفه ادغام مطالعات و تحلیلهای اقتصادی و داده محور را با ماموریت اصلی SEC برعهده دارد و به نوعی بازوی تحقیقاتی SEC است. در ادامه اطلاعات تکمیلی بیشتری در مورد این بخش آورده شده است.
۵) بخش معاملات و بازارها۱۰ که وظیفه ایجاد و حفظ استانداردهای لازم برای داشتن بازارهای منصفانه، منظم و کارآمد را بر عهده دارد.
بخش تحلیل اقتصادی و ریسک
بخش تحلیل اقتصادی و ریسک (DERA) در سپتامبر ۲۰۰۹ برای ادغام علم اقتصاد مالی و تجزیه و تحلیل دقیق دادهها در ماموریت اصلی SEC ایجاد شد. این بخش در طیف وسیعی از فعالیتهای SEC، از جمله سیاستگذاری، وضع قوانین، اجرای قوانین و مقررات و ارزیابی مشارکت دارد. DERA بهعنوان اندیشکده یا اتاق فکر SEC، با بهرهگیری از علوم مختلف دانشگاهی در کنار تجربه و دانش نهادی از بازار، به کمیسیون در مواجهه با موضوعات پیچیده کمک میکند. DERA محیطی را فراهم میکند که در آن از تحقیقات اقتصاددانهای شاغل در این بخش و همچنین استادان دانشگاهها که بهصورت دورههای کوتاه و موقت با آن همکاری میکنند، پشتیبانی میشود. این پشتیبانیها شامل امکانات محاسباتی و تجهیزات و امکان دسترسی به دادههای ارزشمند از بازار است. همچنین DERA بهطور منظم از متخصصان بازار و استادان دانشگاه برای سخنرانی دعوت به عمل آورده و میزبان کنفرانسهایی است که دانشگاهیان و متخصصان بازار برای بحث در مورد موضوعات مهم مورد توجه SEC گرد هم میآیند.
DERA دفاتر مختلفی دارد که هر یک در زمینه تخصصی خاصی تمرکز دارند:
• دفتر مدیریت دارایی۱۱ که در زمینه ارائه تجزیه و تحلیل در مورد مسائل مربوط به مقررات مشاوران سرمایهگذاری، شرکتهای سرمایهگذاری، صندوقهای پوشش ریسک و دیگر سرمایهگذاران نهادی فعالیت میکند.
• دفتر مالی شرکتی۱۲: انواع تحقیقات مالی شرکتی از جمله عرضه اولیه سهام و ادغامها، حاکمیت شرکتی در این گروه انجام میشود.
• دفتر واسطههای مالی۱۳: تجزیه و تحلیل اقتصادی در مورد مسائل مربوط به تنظیم و بررسی کارگزاران، معاملهگران، نهادهای مالی، تحلیلگران وابسته به کارگزاریها و معاملهگران یا نهادهای مالی، نهادهای تصفیه معاملات و سازمانهای رتبهبندی آماری در این گروه انجام میشود.
• دفتر دعاوی اقتصادی۱۴: در این گروه تجزیه و تحلیل اقتصادی بهمنظور شناسایی رفتارها و روندهای غیرمعمول در بازار و با هدف یافتن تخلفات انجام میشود که اغلب با همکاری نزدیک یا به درخواست بخش اجرای قوانین و مقررات فعالیت میکند. از جمله تخصصهای این بخش شناسایی شواهد عدم ایفای مسوولیت، برآورد سودهای غیرقانونی و خسارتهای ایجادشده و پشتیبانی وکلا در ارائه شواهد کارشناسی در دادگاه است.
• دفتر بازارها۱۵: تحقیقات در مورد ساختار و تنظیم مقررات بازارها از جمله بازار سهام، بازار اوراق قرضه، بازار اختیار سهام، بازار قرض دادن اوراق بهادار و سایر بازارهای مشتقه خارج از بورس در این بخش انجام میشود.
• دفتر ارزیابی ریسک۱۶ که خدمات تخصصی مدلسازی ریسک و مالی را به سایر دفاتر و بخشهای SEC ارائه میدهد.
• دفتر افشای ساختار یافته۱۷: که وظیفه کمک به سایر بخشها و دفاتر SEC برای طراحی چگونگی ساختاردهی و ذخیره دادهها را بر عهده دارد. این دادهها شامل انواع اطلاعاتی است که شرکتها مجاب به افشای آنها هستند. همچنین وظیفه طراحی طبقهبندیها، قوانین اعتبارسنجی دادهها، ارزیابی کیفیت دادهها و ابزارهایی برای انجام تجزیه و تحلیل دادهها بر عهده این دفتر است. این دفتر همچنین با سرمایهگذاران و نهادهای تحت نظارت برای پشتیبانی ارسال و استفاده از دادههای ساختاریافته همکاری میکند.
پینوشتها
۱- The Securities and Exchange Commission
۲- Securities Act of ۱۹۳۳ و Trust Indenture Act of ۱۹۳۹
۳- Investment Company Act of ۱۹۴۰ و Investment Advisers Act of ۱۹۴۰
۴- Sarbanes–Oxley Act of ۲۰۰۲
۵- Office of Investor Education and Advocacy
۶- Division of Corporate Finance
۷- Division of Enforcement
۸- Division of Investment Management
۹- Division of Economic and Risk Analysis
۱۰- Division of Trading and Markets
۱۱- Office of Asset Management
۱۲- Office of Corporate Finance
۱۳- Office of Financial Intermediaries
۱۴- Office of Litigation Economics
۱۵- Office of Markets
۱۶- Office of Risk Assessment
۱۷- Office of Structured Disclosure
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست