شنبه 3 آذر 1403 شمسی /11/23/2024 4:27:35 PM

🔻روزنامه ایران
📍ایران میراث‌دار نهاد دانشگاه
✍️منصور غلامی

ســـرزمین ایــــــران را میـراث‌دار نهــاد دانشگاه می‌دانیم؛ چــرا کـــه بلنـــدای سابقه ایــن نهــاد، فراتـــــر از دامنــــــه زمانــی سـنت‌های دانشگاهی مطرح در مغرب زمین است. نهاد دانشگاه بنا به جایگاه بلندی که در ذهن و ضمیر اصحاب خرد دارد شناسنامه زرینی است که کشورها خویشتن فرهنگی و تمدنی خود را با آن تعریف می‌کنند و در چشم جهانیان خود را با آن بازنمایی می‌کنند. خوشبختانه با تلاش و مساعی دوستداران ایران، سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) دوره زمانی به قدمت ۱۷۵۰ سال تأسیس دانشگاه کهن جندی شاپور را ثبت کرد و گرامی داشت.
این رویداد را به ملت فهیم ایران، دانشگاهیان و اصحاب خرد و اندیشه تبریک می‌گویم. این رخداد از این نظر محل اندیشه و اعتنا است که تا پیش از این دانشگاه‌های مطرح جهان چون آکسفورد، کمبریج، بولونیا و سوربون با قدمت نزدیک به ۱۱۸۰ سال خود را به عنوان آغازگر سنت دانشگاهی دانسته…
لیکن ثبت قدمت جندی شاپور امتداد و عقبه سنت دانشگاهی را تاریخی‌تر ساخت و کانون آن را این بار از مغرب زمین به مشرق زمین و آن هم سرزمین تاریخی ایران انتقال داد که نزد هر صاحب خردی خود برگ زرینی در تاریخ این مرز و بوم و حرکتی تحسین برانگیز است. پر واضح است که نهاد دانشگاه همواره تاریخ‌ساز و تمدن‌آفرین بوده است و اهتمام به آن گواه بر علم دوستی و تعظیم امر دانش است. البته انقطاع معرفتی و فراز و فرودهای حاصل شده در این بازه بلند تاریخی بسیار محل تأمل است و همچنان درباب آن اصحاب اندیشه باید غور و مداقه خود را داشته باشند که بی تردید برای زمانه و امروز دانشگاه نیز می‌تواند درس آموز باشد. دانشگاه جندی‌شاپور در زمانه خود واجد خصایصی بوده که امروزه نیز امعان نظر دانشگاه‌های مترقی و سازمان‌های فرهنگی چون یونسکو است. ویژگی‌های ممتازی چون تولید و ترویج علم در شاخه‌های مختلفی چون پزشکی، داروشناسی، ریاضیات، نجوم، فلسفه، گیاه‌شناسی و ...؛ تقسیم‌بندی و رده‌بندی‌های نظام‌مند درون هر شاخه علمی؛ حضور عالمان با مشرب‌های فکری و عقیدتی مختلف از اقصا نقاط جهان؛ وجود دانشجویان با منشأ و زادبوم‌های سرزمینی متفاوت که برای علم‌آموزی در این نهاد و مرکز علمی حضور پیدا کرده و پس از فراگیری دانش و مهارت لازم به خدمت در زادبوم مادری خود پرداخته‌اند و نیز داشتن یک ذخیره بی بدیل از آثار و کتب تولید شده در حوزه‌های دانشی گوناگون در قالب بزرگترین کتابخانه در اختیار، آن هم به زبان‌های چندگانه پهلوی، سریانی، یونانی و سانسکریت حکایت از خردمداری، رواداری، وسعت نظر، برنامه‌مداری و پرهیز از تعصبات ناروا و جزم اندیشی دارد. نهاد دانشگاه هم مسئول تولید دانش و حرکت در مرزهای دانش است و هم انتقال سنت‌های فکری، ارزش‌های اجتماعی و فرهنگی را وظیفه خود می‌داند. به این سبب لازم است گرامیداشت رویداد ثبت ۱۷۵۰ سال تأسیس دانشگاه کهن جندی شاپور مورد توجه اصحاب اندیشه و خرد قرار گرفته و نسبت به واکاوی تاریخ علم و تمدن این سرزمین؛ مساعی خود را بکار گیرند که حاصل آن سرمایه‌ای است فرا راه نسل جدید جویندگان علم و معرفت که بی‌گمان برای آنها الهام‌بخش و مایه امید است.


🔻روزنامه کیهان
📍چرا معماران برجام هم به آن لگد می‌زنند؟
✍️محمد صرفی

یکی از گزاره‌های اصلی دولت و طیف سیاسی حامی آن در توجیه وضعیت چند سال اخیر، آن بود که خروج ترامپ از برجام عامل وضعیت حاضر است و اگر برجام پابرجا بود وضعیت چنین نبود. حامیان این استدلال تا جایی پیش رفتند که روی کار آمدن ترامپ در آمریکا را بدشانسی دولت روحانی توصیف کردند. این هم از عجایب و غرایب دنیای سیاست است که توافقی را بی‌نظیر و عالی بدانید اما سرنوشت آن به انتخابات یکی از ۷ کشور امضاکننده آن بند باشد!
بیستم فروردین‌ماه سال ۱۳۹۴ یعنی چند ماه پیش از توافق هسته‌ای، رهبر انقلاب در یکی از سخنرانی‌های خود به موضوعی مهم‌ اشاره کرده و فرمودند: «من البتّه هیچ‌وقت نسبت به مذاکره‌ با آمریکا خوش‌بین نبودم. نه از باب یک توهّم بلکه از باب تجربه؛ تجربه کردیم. حالا اگر یک روزی - ما که در آن روز قاعدتاً نخواهیم بود - شماها ان‌شاءالله در جریان حوادث و جزئیّات و یادداشت‌ها و نوشته‌های این روزها قرار بگیرید، خواهید دید که این تجربه‌ ما از کجا حاصل شده؛ تجربه کردیم.»
عده‌ای به این موضع رهبر انقلاب در آن روزها خرده گرفتند و گفتند اساساً دنیای دیپلماسی دنیای خوش‌بینی و بدبینی نیست و باید مذاکره کرد؛ چیزی داد و چیزی گرفت. اتفاقات بعدی نشان داد چه کسی ماجرا را منطقی‌تر می‌دیده و چه کسی دچار توهم و خوش‌خیالی بوده است. آمریکایی‌ها کاملاً هوشمندانه و با بدبینی صد درصدی به ایران مذاکرات را پیش بردند و حداقل دو اهرم برای حفظ منافع خود تدارک دیدند؛ نخست آنکه آژانس بین‌المللی انرژی اتمی - که کاملاً تحت نفوذ و سیطره غرب است - را به عنوان ناظر بر عملکرد ایران و انجام تعهدات برجامی آن تعیین کردند. اهرم دوم «مکانیسم ماشه» بود که در صورت تخطی ایران از تعهداتش به ساده‌ترین و سریع‌ترین شکل ممکن قطعنامه‌های تحریمی پیشین احیا می‌شد. البته آمریکا اهرم سومی نیز در اختیار داشت و آن عبارت بود از توانایی اعمال مجدد تحریم‌های ثانویه که بر اساس برجام قرار بود رفع شوند. این سه اهرم به آمریکا اجازه می‌داد که با خیال راحت وارد توافق با ایران شود.
دولتمردان و دست‌اندرکاران برجام مدعی هستند که هرگز به آمریکا اعتماد نداشته‌اند و مذاکره و توافق بر اساس اعتماد نبوده است. بیان لفظی عدم اعتماد به آمریکا شایسته و بایسته است اما متاسفانه با واقعیت و آنچه در عمل رخ داد همخوانی ندارد. به‌راستی اگر خوش‌بینی در حد خوش‌خیالی و متعاقب آن اعتماد وجود نداشت، باید ایران نیز اهرم‌هایی را برای خود تدارک می‌دید که در صورت بدعهدی طرف مقابل بتواند از آنها استفاده کند. اگر آژانس به عنوان ناظر بر عملکرد ایران در زمینه تعهدات خود تعیین شد، چرا کسی برای نظارت بر تعهدات طرف مقابل تعیین نشد؟ اهرم متقابل ما در برابر مکانیسم ماشه چرا طراحی و تعبیه نشد؟
وقتی در آن زمان دولت اوباما همچنان به اقدامات ضدایرانی خود ادامه می‌داد و در ایران درباره ضمانت اجرایی رفع تحریم‌ها سؤال می‌شد، دست‌اندرکاران برجام امضای جان کری را به عنوان تضمین معرفی کردند و عراقچی از نامه وزیر خارجه وقت آمریکا به ظریف خبر داد و گفت: «این نامه به امضای وزیر خارجه آمریکا رسیده که همچون نامه‌های با امضای رئیس ‌هر دولت، دارای تعهد حقوقی و سیاسی برای آن کشور است. این یک نامه معمولی نیست. در روابط بین‌الملل، نامه دو نفر، تعهدآور است که یکی نامه رئیس ‌دولت است و دیگری نامه وزیر امور خارجه. این نامه، امضای وزیر خارجه آمریکا را دارد و اجرای موفق برجام را تضمین کرده است». این گوشه‌ای از فضای ذهنی و عملی آقایان نسبت به آمریکایی‌هاست. همان کسانی که مدعی بوده و هستند که برجام براساس اعتماد به آمریکا شکل نگرفته است.
اما چرا این وضعیت به وجود آمد؟ چون آمریکایی‌ها به‌طور حرفه‌ای و منطقی راهبرد «توافق بد، بدتر از عدم توافق است» را دنبال می‌کردند و در این سوی میدان وزارت خارجه کشورمان کارگردانان سینما را به خط می‌کردند که بیانیه بدهند که «هر توافقی بهتر از عدم توافق است»! وضعیت در سطح اجتماعی و رسانه‌ای به شکلی بود که حتی یک روز هم در رسیدن سریع‌تر به توافق یک روز است. در ایران بوی کباب بلند بود و در هتل کوبورگ وین داستان دیگری در جریان!
وضعیت دو سر باختی که امروز ایران در برجام دارد ناشی از روی کار آمدن ترامپ نیست بلکه ناشی از تغییر محاسباتی است که در طرف مقابل به وجود آمده و البته دولت جناب روحانی اصلی‌ترین عامل این تغییر است. جناب روحانی در آستانه خروج ترامپ از برجام به مسئول سیاست خارجی وقت اروپا – فدریکا موگرینی- اطمینان داد که حتی در صورت خروج آمریکا نیز، ایران به تعهدات خود عمل خواهد کرد. ایران با این سیاست عملاً خود را از تنها اهرم طبیعی که در اختیار داشت محروم و در واقع خلع سلاح کرد. اهرم طبیعی ایران عبارت بود از کنار گذاشتن تعهدات خود در مقابل بدعهدی طرف مقابل. اما دولت به جای استفاده از این اهرم، باز هم خوش‌بینی و اعتماد را برگزید و این بار به وعده‌ها و قول‌های اروپا دل بست؛ SPV و اینستکس و تعهدات یازده‌گانه و یک مشت وعده توخالی دیگر. آنچه این اعتماد و خوش‌بینی را عجیب‌تر می‌کند آن است که سه ماه پیش از خروج آمریکا از توافق شرکت‌های آلمانی از سوخت‌رسانی به هواپیمای آقای ظریف در مونیخ خودداری کرده بودند. به‌راستی جناب ظریف و سایر دولتمردان از خود نپرسیدند اروپایی که یک باک بنزین به وزیر خارجه ایران نمی‌دهد – آن هم زمانی که هنوز آمریکا در برجام بود- چگونه می‌خواهد به تعهدات برجامی خود عمل کرده و منافع اقتصادی ایران را تامین کند؟!
این میزان از خوش‌بینی و خوش‌خیالی نسبت به طرف مقابل، آمریکایی‌ها را دچار تغییر اساسی محاسبات کرده است. ریچارد نفیو مشهور به معمار تحریم‌های ایران در دولت اوباما که به تازگی به تیم بایدن پیوسته و معاون رابرت مالی، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران شده است، در کتاب هنر تحریم‌ها می‌گوید مخالفان آمریکایی برجام معتقد بودند باید امتیازات بیشتری – به‌طور مشخص در زمینه مسائل منطقه‌ای- از ایران گرفته می‌شد. وی می‌نویسد: «سؤال اصلی این نیست که برجام خوب بوده یا نه، بلکه سؤال اصلی این است که آیا فشار بیشتر می‌توانست نتایج بهتری را به همراه داشته باشد، یعنی اگر دامنه، مدت زمان و شدت تحریم‌ها علیه ایران افزایش می‌یافت آیا می‌توانست ایران را وادار به دادن امتیاز بیشتر کند؟» نفیو بلافاصله تصریح می‌کند چنین امکانی وجود نداشته است و دلایلی هم برای آن می‌آورد.
حال چه شده است که همین آقای نفیو که به صراحت اعتراف می‌کند ایران حاضر نبوده در برجام امتیازات منطقه‌ای بدهد، به دولتی پیوسته است که شرط بازگشت به برجام را گسترش آن به موضوعات منطقه‌ای و حتی موشکی گذاشته است؟ مسئله فقط نفیو نیست. وندی شرمن نیز که در مذاکرات نقشی محوری داشت و قرار است در دولت بایدن معاون وزیر خارجه شود چند روز پیش گفت: «سال ۲۰۲۱، مثل سال ۲۰۱۵ که برجام مورد توافق قرار گرفت نیست. مثل ۲۰۱۶ که برجام اجرا شد هم نیست. واقعیت‌های میدانی تغییر کرده‌اند. ژئوپولتیک منطقه تغییر کرده و امکان احیای توافق هسته‌ای به شکل سابق وجود ندارد.»
پس مسئله بدشانسی دولت روحانی و روی کار آمدن ترامپ نبوده و نیست که اگر بود با رفتن او و آمدن همان تیم معمار برجام در آمریکا باید حل می‌شد. مسئله تغییرات محاسباتی است که خود در آن نقش اصلی را داشته‌ایم و اینک نیز هیچ چاره و راهی جز تغییر دوباره این محاسبات زیاده‌خواهانه و بدون مرز آمریکا پیش روی ایران نیست. درباره چگونگی و روش‌های این تغییر لازم و ضروری در مجالی دیگر باید نوشت.


🔻روزنامه اطلاعات
📍گرانی؛ بلای زمینی!
✍️ابوالقاسم قاسم‌زاده

با اینکه خوانندگان ستون محک می‌دانند که نگارنده آن اغلب به نقد و بررسی اخبار و رویدادهای سیاسی به ویژه در حوزه روابط بین‌المللی و منطقه‌ای می‌پردازد، اما امروز نه به خاطر آن که همه از مشکلات حاد گرانی و به هم خوردن فاجعه‌بار نسبت درآمدها و هزینه‌ها در سبد تهیه مایحتاج عمومی و ضروری خانواده می‌گویند و می‌نویسند، بلکه بیشتر از آن جهت که خود یک بازنشسته با دریافت حقوق ثابت و درآمد ماهانه، تا حدودی فشارهای گرانی را چنان احساس می‌کند که نگران به پایان رساندن هرماه در تهیه اقلام ضروری و لازم معیشتی شده است؛ به موضوع «گرانی» می‌پردازد. از سوی دیگر به قول سرمقاله دیروزیکی از روزنامه‌های صبح، تشت رسوایی‌گرانی چنان از آسمان افتاده که سروصدای همه مسئولان را نیز در آورده است! و «تمامی افرادی که در نظام جمهوری اسلامی به نحوی مسئولیتی بر عهده دارند، این واقعیت را با صراحت به زبان می آورند که وضع معیشتی مردم ایران خوب نیست و باید این مشکل هرچه زودتر حل شود.» این جملات، واقعیت تلخ در آستانه عید و سال نو در کنار مشکل زندگی با فراگیری اپیدمی کرونا در سراسر کشور شده اند. رسانه‌ها و به ویژه روزنامه‌ها هم چندین ماه است که با نوشتن مقاله‌ها، مصاحبه‌ها و گزارش‌های گوناگون درباره گرانی‌ها و عوامل متعدد آن، هم هشدار داده‌اند و می‌دهند و هم از دیدگاه‌های تخصصی در چرخه مالی و اقتصادی بررسی می‌کنند.
اما به قول معروف هنوز که هنوز است، «در به همان پاشنه» می‌چرخد و به مهم‌ترین پرسش مردم در میدان اقدام پاسخ داده نشده است. همانگونه که سردبیر روزنامه صبح تهران امروز در سرمقاله خود بر آن تأکید دارد:«… نکته مهمی که در لابلای اعترافات مسئولان به شرایط دشوار زندگی مردم همواره مخفی و ناگفته می‌ماند این است که در کشوری که این همه ثروت دارد و نظام حکومتی آن اسلامی است و اسلام نیز بر عدالت بیشترین تکیه دارد، چرا مردم در فشار مشکلات معیشتی قرار دارند؟ چرا این همه فاصله طبقاتی در جامعه وجود دارد؟ و چرا این فاصله طبقاتی هر روز بیشتر می‌شود؟»

شاید بسیاری که دوران پیروزی انقلاب اسلامی را به یاد دارند، به خاطر بیاورند که از شعارها و باورهای فراگیر و عمومی در جامعه و مردم آن روزگار، یکی هم این بود که انقلاب کردیم تا «مرفهین بی‌درد» نبض اداره و مدیریت کشور را همچنان در سیطره اختیار و قدرت خود نداشته باشند. در آن روزگاران از منفورترین واژگان رایج همین «مرفهیّن بی‌درد» بود. اما امروز نه تنها این جمله و شعار از چرخه باور عمومی و اهمیت لازم، رخت بربسته که حتی واقعیت رایج در کشور ما شده است و تکرار آن بیشتر به شوخی و «کنایه زدن» می‌ماند! به ویژه که قوه قضائیه پرونده‌های چپاول مالی و ثروت‌اندوزی کلان و بدون زحمت گروهی که در مسئولیت‌های مدیریت‌های کلیدی بودند را با عنوان محاکمه اختلاس‌گران در اختیار افکار عمومی قرار داد. با پخش این گزارش‌ها بخود گفتم، اگر در روزگاران انقلاب مردم «مرفّهین بی‌درد» را نشانه گرفته بودند، امروز همین واژگان نام «اختلاس‌گران آسوده خاطر» گرفته است! همین است که همه می‌گویند، ارزاق و مایحتاج عمومی در کشور به وفور وجود دارد تا آنجا که برخی از این اقلام از مایحتاج عمومی از داخل کشور به کشورهای همسایه «قاچاق» می‌شود، آن هم به صورت سازمان یافته و با مدیریت «اختلاس‌گران»از واژگان دیگر که در این روزها مشکل معیشتی و گرانی را موجب شده است، کشف انبارهای مملو از کالاهای اساسی گوناگون است که «احتکار» شده‌اند و هر روز، سوژه خبری ـ تصویری می‌شود!

سوءمدیریت و نبودن نظارت و کنترل در نرخ‌گذاری‌های کالاها و به هم خوردن تناسب تولید و مصرف، بخش دیگری است که بسیار درباره آن گفته و نوشته‌اند. اما بلبشو چنان شده است که هم تولیدکننده ناراضی است و هم مصرف‌کننده، گرفتار و مضطرب! تأکید بر سوء مدیریت و نبود نظارت لازم و مستمر و برنامه‌ریزی شده و… بخش دیگر بلبشوی گرانی شده است.

در یک کلام، گرانی بلای زمینی و البته کاملاً شناخته شده است، به ویژه در کشوری که ثروتمند است و وسعت و تنوع تولیدی بسیار دارد و مسئولان ریشه‌های آن را می‌دانند، اما هنوز کاری که باید، انجام نمی‌دهند!


🔻روزنامه آرمان
📍مشارکت حداقلی، تبلیغ خودسرهاست
✍️محمدرضا خباز

برخی با رسوایی تمام می‌گویند اگر انتخابات حداکثری باشد جریان ما رای نمی‌آورد و بازنده خواهیم شد، پس ما دنبال انتخابات حداقلی هستیم. برخی حاضرند میزان مشارکت افت کند، کشور در صحنه داخلی و خارجی دچار چالش شود اما کاندیدای موردنظرشان رای بیاورد، در صورتی که اصلاح‌طلبان همیشه گفته‌اند آرزوی ما در مرحله اول این است که صندوق‌های رای پررونق باشد و مردم بالای ۷۰ و ۸۰ درصد مشارکت کنند و آرزوی دوم این است که کاندیدای ما رای بیاورد. پیروزی نامزد یک جریان به بهای مشارکت پایین، خلاف عقل، شرع و مغایر با موازین است؛ این طرز فکر نادرست، یادآور سخن معروفی است که می‌گوید «مرد آن باشد که آخربین بود؛ مرد آن نبود که آخوربین بود!» آخوربین‌ها نگاهشان به همین لحظه است؛ می‌گویند کاندیدای ما با هر میزان مشارکتی رای بیاورد اما فکر نمی‌کنند که آثار نامطلوب کاهش مشارکت چه خواهد بود. برای تحقق مشارکت حداکثری در انتخابات سال آینده دستگاه‌های حاکمیتی باید سخن رهبر انقلاب را درباره لزوم برگزاری پرشور انتخابات نصب‌العین خود قرار دهند و اول از خود شروع کنند؛ مجلس در تدوین یا اصلاح قوانین نباید نگاه سیاسی خود را غالب و علاقه‌مند باشد که نیروهای دیگر را حذف کند. شورای نگهبان و هیات‌های اجرایی وزارت کشور نیز با نگاه به حضور حداکثری رای‌دهندگان، طبیعتا باید به اصطلاح مغازه‌داران، جنس‌شان جور باشد تا مردم رغبت به حضور پیدا کنند؛ شما وقتی وارد فروشگاهی می‌شوید دوست دارید همه نیازمندی‌هایتان را در یک محل و با یک خرید انجام دهید؛ وزارت کشور و شورای نگهبان باید کاری کنند که از همه جریان‌های سیاسی حداقل یک کاندیدا وجود داشته و هیچکس به دلیل نداشتن کاندیدا بهانه برای عدم مشارکت نداشته باشد؛ باید کاندیداهای مختلف مورد تایید نظام با نگاه باز خط امامی حضور داشته باشند. نگاه باز خط امامی کاملا مغایر با نگاه بسته انحصارطلبانه و اقتدارگرایانه است؛ همانطور که حضرت امام(ره) به دستگاه‌های مجری و ناظر می‌فرمودند اصلا به شما چه مربوط است که مردم چه می‌خواهند انتخاب کنند؛ شما فقط باید وظیفه خود را انجام دهید، همه دست‌اندرکاران موظفند فقط مطابق قانون و بی‌طرفانه به وظایف خود عمل کنند. نیروهای انتظامی به‌ویژه نظامی‌ها به‌هیچ‌وجه نباید موضع مشخصی به نفع فرد یا جریانی داشته و آن را اعلام کنند و امکانات خود را در اختیار یک کاندیدای خاص بگذارند، چرا که خلاف عقل، شرع و منطق است. هر گروه سیاسی که کاندیدایی دارد، لازم است تا دیر نشده برنامه جامعی برای نامزد خود آماده و اعلام کند تا مردم امیدوار شوند؛ یعنی به مردم مشخصا بگویند که اگر به نامزد مورد حمایت من رای دهید، کشور را از نظر اقتصادی، سیاست داخلی و خارجی، آزادی بیان و اندیشه و... از نقطه الف به نقطه ب خواهیم رساند؛ حرف‌های بیش از حد بزرگ و غیرعملی هم نزنند. همه حرف‌ها و قول‌های قابل اجرا باید در حیطه اختیارات رئیس‌جمهوری باشد؛ نامزدها و احزاب لازم است در حوزه اختیارات رئیس قوه مجریه شعار دهند و قول بی‌حساب و کتاب به مردم ندهند که موجب از بین رفتن سرمایه اجتماعی خواهد شد. لازم است صداوسیما پرچم بیطرفی خود را بالا ببرد، به نحوی که به هیچ‌وجه از آن بوی حمایت از یک کاندیدای خاص به مشام کسی نرسد. فقط مردم و ستادهای انتخاباتی حق دارند موضع خود را درباره یک کاندیدا مشخص کنند؛ در این صورت انتخابات خوبی خواهیم داشت و نتایج آن به کشور و نظام برمی‌گردد.


🔻روزنامه شرق
📍‌‌جلوه رحمانی در دیدار تاریخی
✍️جاوید قربان‌اوغلی

سفر پاپ فرانسیس به عراق بی‌تردید مهم‌ترین رویداد سیاسی در چند دهه گذشته در جهان بود. رهبر کاتولیک‌های جهان و بالاترین مرجع دین عیسی مسیح با پیروانی بیش از یک‌و‌نیم میلیارد نفر در اقدامی جسورانه که در تاریخ کلیسا سابقه نداشت، به عراق مهد و خاستگاه ادیان ابراهیمی سفر کرد. پاپ به سرزمینی سفر کرد که تاریخی مشحون از کودتا، جنگ، دیکتاتوری، سرکوب وحشیانه، نابردباری مذهبی و در یک دهه گذشته اقدامات نفرت‌انگیز داعش، پیام صلح، تقدس ارزش جان انسان و مودت، دوستی و همکاری ملل و ادیان جهان بود. سفر سه‌روزه پاپ همان‌طور‌که انتظار می‌رفت به مهم‌ترین خبر همه رسانه‌های جهان تبدیل شد، ولی اغراق نیست اگر گفته شود دیدار او با آیت‌الله سیستانی به کانون این سفر و تیتر اول رسانه‌ها تبدیل شد. سفر پاپ به نقاط مختلف عراق و از جمله به اربیل که هنوز داعش جای پایی هرچند نامستحکم در آن دارد و برگزاری مراسم عشای ربانی و سخنرانی در استادیوم این شهر با توجه به شرایط امنیتی و پروتکل دیدار مهم‌ترین شخصیت مذهبی مسیحیان جهان هرچند بسیار مهم ارزیابی می‌شود، ولی دیدار با آیت‌الله سیستانی بسیاری از برنامه‌های این سفر را تحت‌الشعاع قرارداد. این رویداد در روزهای گذشته از زوایای مختلف مورد بحث و تحلیل قرار گرفته شده است. در این نوشتار مختصر با پرهیز از تکرار آن و بر چند نکته مهم اکتفا می‌کنم. از منظر سیاسی و امنیتی سفر پاپ نمایانگر ثبات کشور میزبان و اطمینان از نظم و امنیت این کشور در استقبال و پذیرایی از مهم‌ترین شخصیت و مرجع جهان مسیحیت است. این تحول دستاورد بزرگی برای عراق در چند دهه و به‌ویژه پس از سرنگونی رژیم صدام حسین است و امتیاز مهمی برای الکاظمی پس از چهار دهه ناآرامی در این کشور محسوب می‌شود. در کنار اهمیت سیاسی ملاقات تاریخی با مرجع عالی شیعیان عراق، دیدار پاپ از شهر تاریخی اور و همچنین کلیساهای فرق مختلف مسیحیان بغداد و موصل و برگزاری مراسم عشای ربانی پیام‌آور تصویر درخشانی از اهمیت صلح، هم‌زیستی مسالمت‌آمیز مدارا در زیست انسانی و نقش رهبران مذهبی در مدیریت تکثر و هم‌زیستی برای کشوری است که تنوع قومیتی و گوناگونی ادیان و مذاهب در آن منشأ اختلافات و سوءاستفاده چهره‌های سیاسی بوده است. الکاظمی در اقدامی هوشمندانه بر موج این رویداد تاریخی سوار شد. الکاظمی با نام‌گذاری شش مارس که مقارن با دیدار پاپ و آیت‌الله سیستانی است، به‌عنوان روز «صلح و مدارا» بیشترین بهره‌برداری را از این سفر و ملاقات تاریخی کرد.

سیاست‌مداران جهان با وجود تضارب منافع و گونه‌گونی رژیم‌های حکومتی با یکدیگر دیدار و گفت‌وگو می‌کنند.

این امر در پرتو شکل‌گیری نهاد‌های بین‌المللی در دهه‌های اخیر، حل‌وفصل مناقشات سیاسی از طریق گفت‌وگو و مذاکره را برجسته کرده است. این در حالی است که پس از جنگ‌های صلیبی، جهان کمتر شاهد گفت‌وگوهای بین‌الادیانی به‌ویژه بین اسلام و مسیحیت بوده است. دیدار پاپ با آیت‌الله سیستانی از آن جهت حائز اهمیت است که ملاقات دو رهبر مذهبی، یکی بالاترین و تأثیرگذارترین در عالم مسیحیت و دیگری مرجع تأثیرگذار اسلامی در سپهر سیاسی و مذهبی عراق و خاورمیانه و جهان در واقع تصویری روشن از جلوه‌ رحمانی آموزه‌های ادیان ابراهیمی را در منظر و مرئای جهان به نمایش گذاشت. نگاهی گذرا به عبارت‌های به کار گرفته‌شده در بیانیه‌های واتیکان و دفتر آیت‌الله سیستانی از این ملاقات و تأکید بر رنج و آلام ملل جهان از ظلم، فقر، ستم، فقدان عدالت اجتماعی، نفی اقدامات خشونت‌آمیز، آوارگی، محاصره اقتصادی و دعوت به حکمت و ریشه‌کنی جنگ از طریق آموزه‌های دینی و ارزش‌های برخاسته از ادیان ابراهیمی در همزیستی مسالمت‌آمیز ملل و ضرورت احترام متقابل میان پیروان همه ادیان، مؤید این مطلب است. انگیزه‌های سیاسی سفر پاپ به عراق را نمی‌توان انکار کرد، به‌ویژه اینکه این کشور به ‌دلیل تنوع مسیحیان، قدمت آنان در این سرزمین و زادگاه حضرت ابراهیم، برای جهان مسیحیت از اهمیت بسزایی بر‌خوردار است. با‌این‌حال پذیرش ملاقات با پاپ از سوی مرجع عالی شیعیان عراق نمایانگر هوشمندی سیاسی آیت‌الله سیستانی است. به نظرم این ملاقات دو پیام مهم برای جهان داشت؛ اول، نفی چهره‌ای خشن و ضد انسانی از اسلام بود که در چند دهه گذشته گروه‌هایی مانند القاعده، طالبان، الشباب و داعش به جهان نشان دادند. تصویر ساخته‌شده و شکل‌گرفته در اذهان بسیاری از ملل جهان و پیروان مسیحیت که اکثریت دین‌باوران در جهان را تشکیل می‌دهند از اسلام و مسلمانان، جنگ و ویرانی، صحنه‌های دلخراش سربریدن انسان‌های بی‌گناه، اسارت زنان و دختران و فروش آن مانند برده و... بود. آیت‌الله سیستانی هوشمندانه و با یک اقدام کم‌هزینه سیاسی و البته انسانی بر این تبلیغات خط بطلان کشید و جلوه‌ای رحمانی از واقعیت آموزه‌های اسلام را به نمایش گذاشت. ارزش و تأثیر این ملاقات تاریخی در اذهان بیش از یک میلیارد پیرو مسیحیت کاتولیک که اعتقادی راسخ به پاپ فرانسیس دارند، بسیار فراتر از سرمایه‌های میلیاردی برای تبلیغ اسلام از طریق رسانه‌های نوشتاری، تصویری و فضای مجازی است. (کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم). مسیحیان جهان زعیم و رهبر معنوی خود را نشسته در کنار رهبری دینی از مسلمانان مشاهده کردند که هر دو برای صلح و برادری و همزیستی انسان‌های کره خاک فارغ از قومیت و مذهب دست به دعا برداشته‌اند. نکته دوم که به نظرم بسیار مهم‌تر و تأثیرگذارتر است، تشریفات این ملاقات و تصاویر منتشر‌شده از آن در ابعاد وسیع جهانی است. در تاریخ از سادگی و بی‌آلایشی سلوک پیامبر اسلام و ائمه عظام و بزرگان اسلام در نشست و برخاست خوانده‌ایم. پس از ۱۴۰۰ سال اینک میلیاردها نفر در اقصانقاط جهان مشاهده کردند که یک زعیم دینی با تأثیرگذارترین نقش در سپهر سیاسی کشوری درگیر جنگ و خشونت، در خانه‌ای و امکاناتی بس ساده در حد اقشار فرودست و در عادی‌ترین منطقه شهر نجف زندگی می‌کند. فارغ از دنیای فریبنده سیاست و اماکن و قصرهای مجلل و فاخر رهبران جهان در همان خانه ساده از برجسته‌ترین رهبر مسیحی جهان استقبال می‌کند. پیام روش و سلوک آیت‌الله سیستانی و تصاویری که از دو رهبر قدرتمند نشسته بر صندلی و نیمکت‌های چوبی ساده و تأثیرات آن قابل احصا و ارزیابی نیست. در دهه‌های اخیر نمونه دیگر آن ملاقات امام خمینی در اتاق کوچک و ساده جماران با ادوارد شواردنادزه، وزیر خارجه یکی از دو ابرقدرت زمان بود که متأسفانه به‌ دلیل شرایط خاص آن زمان مانند این ملاقات مورد توجه قرار نگرفت. جهان در اوج حیرت تصاویر لحظات ورود پاپ به منزل آیت‌الله سیستانی در خانه ساده‌ای و محله‌ای محروم و ملاقات بی‌پیرایه را مشاهده کرد. این ملاقات پیام تأثیرگذاری برای جهان داشت و آن اینکه بزرگی به زندگی در قصر مجلل، تکبر، در عرش نشستن و بر فرش نگریستن، فاصله‌گذاشتن بین خود و مردم نیست.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍نزدیک‌بینی در دیپلماسی خارجی
✍️ابراهیم متقی

درباره روندهای سیاست خارجی دولت بایدن و ایران، رویکردهای مختلفی ارائه شده است. تیم سیاست خارجی دولت در زمان رقابت‌های انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا احساس می‌کرد که پیروزی بایدن به مثابه پایان تحریم‌های اقتصادی آمریکا علیه ایران محسوب می‌شود. طبعا چنین رویکردی با واقعیت‌های راهبردی آمریکا هیچ‌گونه هماهنگی و همبستگی نداشته و در آینده نیز نخواهد داشت. انگاره سیاست خارجی بایدن را می‌توان تابعی از راهبرد آمریکا در «مهار و محدودسازی» قابلیت‌های راهبردی ایران دانست.

اگرچه دونالد ترامپ از سیاست‌های سختگیرانه در ارتباط با ایران بهره گرفت، اما روند کنش سیاسی نامبرده، هیچ‌گونه مطلوبیتی را برای ایالا‌ت‌متحده ایجاد نکرد. بایدن تلاش دارد تا روند محدودسازی قدرت ایران را براساس شکل جدیدی از سازوکارهای به اصطلاح «هنر تحریم» تداوم دهد. اعضای تیم سیاست خارجی و امنیت ملی ایالا‌ت‌متحده در دوران بایدن دارای تجارب قابل‌توجهی در زمینه کنش راهبردی با ایران بوده‌اند. آنان در دوران دیپلماسی هسته‌ای و مذاکرات ۱+۵ تجارب تاریخی قابل‌توجهی در خصوص چگونگی کنش دیپلماتیک با ایران به‌دست آورده‌اند.

بخش قابل‌توجهی از تیم سیاست خارجی باراک اوباما همانند «ویلیام برنز»، «رابرت مالی»، «بلینکن» و «ریچارد نفیو» هم‌اکنون در حوزه تصمیم‌گیری راهبردی، اطلاعاتی، امنیتی و سیاست خارجی آمریکا مشارکت داشته و مسوولیت‌های قابل‌توجهی را در ارتباط با ایران عهده‌دار شده‌اند. آنان از تجارب دیپلماتیک خود برای بهینه‌سازی منافع ملی ایالا‌ت‌متحده بهره خواهند گرفت. بایدن در ماه‌های گذشته نشان داد که هیچ‌گونه تمایلی به برداشتن تحریم‌ها نداشته و تلاش دارد تا ایران را در وضعیت محدودسازی برای کسب امتیازات جدید در حوزه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی قرار دهد.

اگرچه رویکرد دولت در ارتباط با سیاست‌های بایدن مبتنی بر نشانه‌هایی از انعطاف‌پذیری مجدد بوده است، اما مرکزیت راهبردی نظام با درک دقیق‌تری از الگوی کنش راهبردی آمریکا تلاش دارد تا زمینه‌ لازم برای محدودسازی فشارهای آمریکا را فراهم آورد. الگوی رفتاری ایران بر اساس معادله‌ای بسیار بنیادین شکل گرفته که معطوف به «اجرای متقابل‌تعهدات» توسط تمامی کشورها بوده است. طبعا ایالا‌ت‌متحده و کشورهای اروپایی تلاش دارند تا فشارهای بیشتری را علیه ایران اعمال کرده و از این طریق زمینه اعاده انعطاف‌پذیری سیاست راهبردی ایران را به وجود آورند. با توجه به فضای موجود در سیاست راهبردی و امنیتی دولت بایدن می‌توان فرضیه‌های مختلفی را در ارتباط با آینده روابط ایران و آمریکا گمانه‌زنی کرد. محور اصلی سیاست‌ هسته‌ای دولت روحانی بر پایان یافتن تحریم‌ها قرار داشته است. اگرچه روحانی به این موضوع اشاره دارد که در ایجاد رشد اقتصادی و تامین نیازهای راهبردی ایران در حوزه فعالیت هسته‌ای موفقیت داشته، اما گروه‌های سیاسی رقیب و شهروندان دارای انگاره‌های کاملا متفاوتی درباره سیاست و الگوی رفتاری کارگزاران دولت روحانی هستند.

۱- امکان‌پذیری احیای برجام در دوران بایدن

ادبیات سیاسی و راهبردی بایدن در ارتباط با ایران معطوف به «کنش همکاری‌جویانه خنثی» بوده است. بایدن از یکسو تلاش می‌کند تا زمینه‌ حداکثرسازی فشارهای اقتصادی علیه ایران را فراهم آورد. از طرف دیگر همواره به این موضوع اشاره دارد که اگر ایران به تعهدات خود واقف باشد و پروتکل الحاقی را مورد پذیرش قرار دهد،‌ در آن شرایط زمینه برای پایان دادن به تحریم‌ها وجود خواهد داشت. چنین مفاهیم و ادبیاتی هیچ‌گاه نمی‌تواند به مفهوم بازگشت آمریکا به تعهدات ۲۰۱۵ برجام تلقی شود.

به همین دلیل است که دولت روحانی به‌‌رغم تلاش بی‌وقفه برای پایان دادن به تحریم‌های اقتصادی، نتوانست مطلوبیت‌های لازم و موثری را برای پایان دادن به تحریم‌ها به‌دست آورد. دولت روحانی از سازوکارهای «دیپلماسی در خلأ» بهره گرفت و از این طریق دیالوگ نافرجامی را آغاز کرده که نمی‌تواند منجر به تحقق سیاست عملی برای پایان دادن به تحریم‌های اقتصادی ایران شود. دیپلماسی ایران و اروپا در چارچوب گروه ۱+۵ آغاز شد، اما تنظیم پیش‌نویس قطعنامه تروئیکای اروپایی به مفهوم تهدیدی برای سیاست اقتصادی و امنیتی ایران در آینده محسوب می‌شود.

۲- فرآیند پر فراز و نشیب برجام و انتخابات ۱۴۰۰

یکی از پرسش‌های اصلی نخبگان و جناح‌های سیاسی ایران در شرایط موجود را می‌توان مربوط به سازوکارهایی دانست که دولت روحانی یا دولت آینده برای پایان دادن به تحریم‌ها در دستور کار قرار می‌دهد. دولت روحانی تلاش دارد تا در آخرین ماه‌های حکومت خود، زمینه بهینه‌سازی روابط اقتصادی با آمریکا را به‌وجود آورد. طبعا تلاش‌های دولت روحانی تاکنون نتوانسته زمینه لازم برای حل و فصل مشکلات ایران و آمریکا برای پایان دادن به تحریم‌ها را فراهم آورد. بخش قابل‌توجهی از ناآرامی‌های اجتماعی و سیاسی ایران در سال‌های ۹۸-۱۳۹۶ را می‌توان به گونه مستقیم و غیرمستقیم مرتبط با تحریم‌های اقتصادی آمریکا در برابر ایران دانست. از سال ۱۳۹۲ انتخابات با زندگی اقتصادی و اجتماعی شهروندان پیوند داشته است. اگرچه رقابت‌های انتخاباتی می‌تواند زمینه پیروزی جناح یا کاندیدای خاصی را به‌وجود آورد، اما تحقق این امر به معنای کسب ابزارهای لازم برای تامین آرمان‌های اجتماعی ایجاد شده تلقی نمی‌شود.

تجربه برجام با انگاره سیاست و تفکر حکمرانی هر دولتی مغایرت خواهد داشت. اگرچه هنوز روحانی و تیم سیاست خارجی دولت تلاش دارند تا از نتایج برجام دفاع کنند، اما واقعیت آن است که برجام نتیجه‌ای جز تداوم فشارهای سیاسی و امنیتی برای ایران نداشته است. در این فرآیند نه تنها اهدافی همانند «غیرامنیتی شدن ایران» و «عادی‌سازی روابط ایران با نظام بین‌الملل» حاصل نشده، بلکه سطح روابط ایران و ایالا‌ت‌متحده با نشانه‌هایی از تضاد و درگیری تاکتیکی نیز همراه شده است. در این فرآیند ایران و ایالا‌ت‌متحده دوران‌های متفاوتی از همکاری، رقابت و ستیزش را تجربه کرده‌اند.

۳- امکان‌پذیری پایان دادن به تحریم‌ها در دولت روحانی

دولت روحانی تلاش همه‌جانبه‌ای را برای محدودسازی تحریم‌ها به انجام رسانده است. روحانی درصدد برآمد تا زمینه‌ همکاری‌های متقابل با ایالا‌ت‌متحده برای پایان دادن به تحریم‌ها و عادی‌سازی روابط ایران با نظام جهانی را فراهم آورد. چنین رویکردی به معنای آن است که تلاش دولت روحانی بر اساس «نظریه همکاری‌های سازنده» تاکنون نتوانسته به نتایج مطلوبی منجر شود. واقعیت آن است که تلاش روحانی ادامه خواهد یافت و امکان گشایش‌های محدود وجود دارد.

بی‌اعتمادی جامعه ایرانی نسبت به برجام، ماهیت تحلیلی و گفتمانی ندارد. جامعه ایران احساس می‌کرد که برجام می‌تواند نیازهای اقتصادی آنان را تامین کند، تورم را کنترل کرده و زمینه ایجاد فرصت‌های جدید برای ساختار اجتماعی ایران را به‌وجود آورد. «پدیده نزدیک‌بینی» سیاست خارجی ایران را می‌توان به‌عنوان اصلی‌ترین چالش راهبردی دولت روحانی دانست. چنین فرآیندی نشان می‌دهد که هرگونه کنش دیپلماتیک بدون توجه به اهداف راهبردی کشورها در سیاست جهانی انجام می‌شود.

با توجه به انگاره‌های ذهنی موجود جامعه ایرانی، امکان بازتولید قالب‌های برجام کار دشواری خواهد بود. برجام اعتبار و کارآمدی خود را از دست داده است. تلاش‌های دولت روحانی و تیم سیاست خارجی آن برای تبرئه خود در افکار عمومی جامعه هیچ‌گونه پیامد و مطلوبیتی ندارد. تلاش‌های امیدوارانه برای کاندیداتوری محمدجواد ظریف، به‌عنوان تیر آخر دولت اعتدال و امید تلقی خواهد شد. اما در فضای انتخاباتی ۱۴۰۰ هیچ‌گاه افرادی همانند ظریف جایگاهی نخواهند داشت.

تلاش دولت روحانی برای پایان دادن به تحریم‌ها تابعی از معادله کنش انتخاباتی ۱۴۰۰ خواهد بود. روحانی از قابلیت لازم برای اثرگذاری بر مدار مشارکت انتخاباتی برخوردار است. اگر روحانی بتواند زمینه پایان دادن به تحریم‌ها را فراهم آورد یا آنکه شکل خاصی از گشایش اقتصادی را در زندگی شهروندان منعکس سازد، در آن شرایط زمینه برای افزایش مشارکت انتخاباتی طبقه متوسط جامعه به وجود می‌آید. بازگشت ایالا‌ت‌متحده به برجام و پایان دادن به تحریم‌ها، تاثیر خود را در فضای رقابت‌های انتخاباتی آینده به جا می‌گذارد.

پایان دادن به تحریم‌ها یکی از اهداف سیاسی و اقتصادی دولت روحانی بوده است. تحقق این امر از طریق بازسازی و اعاده روابط همکاری‌جویانه کشورها حاصل می‌شود. بسیاری از تحلیلگران همانند کارگزاران دولت روحانی، احساس می‌کنند که پایان دادن به تحریم‌ها تاثیر خود را در رقابت‌های انتخاباتی ۱۴۰۰ به‌جا می‌گذارد. به همین دلیل است که تلاش دارند تا سطح جدیدی از روابط متقابل ایران و آمریکا را در دوران ریاست‌جمهوری بایدن به وجود آورند.

بنابراین هرگونه مشوق‌های اقتصادی که منجر به گشایش در حوزه‌های سیاسی و ارتباطی ایران شود، بر مشروعیت دولت روحانی و تحرک طبقه متوسط تاثیر می‌گذارد. به عبارتی دیگر، پایان دادن به تحریم‌ها را می‌توان به‌عنوان بخشی از فضای سیاست انتخاباتی ایران دانست. اگر بایدن از سازوکارهای کنش ارتباطی سازنده در برخورد با ایران استفاده کند، در آن شرایط چالش‌های اقتصادی دولت کاهش یافته و این امر زمینه تحرک انتخاباتی گروه‌های اعتدالی و اصلاح طلب در فضای انتخاباتی را به وجود می‌آورد.

در فرآیند مشوق‌های اقتصادی بایدن، برخی کاندیداها قادر خواهند بود تا محور اصلی گفتمان خود را در حکایت بازسازی روابط با ایالا‌ت‌متحده تبیین کنند. چنین رویکردی طبعا هیچ‌گونه جایگاهی در فضای رقابت‌های انتخاباتی نخواهد داشت. اگرچه بخش قابل‌توجهی از جامعه ایرانی نسبت به تنش‌های سیاست‌ خارجی کشور احساس نگرانی می‌کنند، اما واقعیت آن است که ایران همواره از آموزه‌ها و سازوکارهای کنش ارتباطی با سیاست جهانی بهره گرفته و همواره خود را مقید به تعهدات و توافق‌های بین‌المللی دانسته است.

اگر بایدن و تیم سیاست خارجی آمریکا تحریم‌های اقتصادی ایران را پایان دهند، در آن شرایط، برخی از گروه‌های اصلاح‌طلب و مجموعه‌هایی که دارای انگاره اعتدالی در سیاست خارجی هستند، تلاش دارند تا مفهوم مربوط به همکاری و پایان رقابت‌های سیاسی با آمریکا را در دستور کار خود قرار دهند. اگرچه چنین رویکردی نمی‌تواند در بسیج گروه‌های اجتماعی نقش موثری ایفا کند. علت آن را می‌توان در سیاست‌های دولت بایدن در مورد پایان دادن به تحریم‌ها مشاهده کرد. واقعیت آن است که سیاست عملی بایدن در مورد تحریم‌ها تفاوت چندانی با دولت ترامپ ندارد.

۴- چشم انداز آینده روابط ایران و آمریکا

به همان گونه‌ای که دولت و تیم سیاست خارجی آن ادراک دقیقی از فرآیند دیپلماسی هسته‌ای و نتایج برجام نداشتند، تحلیل آنان در ارتباط با پیامدهای پیروزی بایدن در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا نیز واقعی به‌نظر نمی‌رسد. روابط ایران و آمریکا در دوران باراک اوباما مبتنی بر سیاست «مهار و دربرگیری» بوده است. دونالد ترامپ تلاش کرد تا سیاست مهار را ادامه داده و «دیپلماسی اجبار» را جایگزین سیاست‌های کنش تعاملی معطوف به دربرگیری ایران براساس پیمان‌های منطقه‌ای کند.

با دقت در ادبیات به‌کار گرفته شده توسط بلینکن وزیر امورخارجه آمریکا در ارتباط با ایران و آینده کنش ارتباطی دولت بایدن در برخورد با جمهوری اسلامی می‌توان به این نتیجه رسید که پایان دادن به تحریم‌ها در زمان محدودی انجام نمی‌گیرد. ایالا‌ت‌متحده تلاش دارد تا شکل جدیدی از تجدیدنظر طلبی دیپلماتیک و راهبردی را در ارتباط با ایران اعمال کند. انگاره بایدن معطوف به همکاری‌های مرحله‌ای در ازای امتیازات راهبردی خواهد بود. بایدن نمی‌تواند موقعیت جدیدی برای ایران خلق کند.

بایدن تلاش دارد تا دیپلماسی جدیدی را با ایران آغاز کند. دیپلماسی جدید می‌تواند در ارتباط با موضوعات اقتصادی، کاهش تحریم‌ها و آغاز مذاکرات جدید درباره موضوعات منطقه‌ای و راهبردی باشد. بایدن از نظریه «بازگشت متوازن» در ارتباط با ایران حمایت به عمل آورده و اعتقاد دارد که همکاری با ایران منجر به بهینه‌سازی امنیت منطقه‌ای خلیج‌فارس خواهد شد. طبعا انگاره بازگشت متوازن بدون تغییر در تحریم‌های اعمالی نمی‌تواند به‌عنوان یکی از محورهای سیاست ایران در محیط منطقه‌ای باشد.

۵- توصیه‌های راهبردی

ویژگی‌های ساختار آنارشی در نظام بین‌الملل ایجاب می‌کند که هر کشوری باید از قابلیت‌ها و ابزارهایی برخوردار باشد که زمینه تولید قدرت برای مقابله با تهدیدات را داشته باشد. انگاره بایدن با واقعیت‌های سیاست قدرت به‌ویژه الگوهای کنش قدرت‌های بزرگ در برخورد با بازیگران منطقه‌ای شکل گرفته است. در چنین شرایطی، نظام بین‌الملل حامی بازیگرانی نخواهد بود که معادله موازنه قدرت در سیاست جهانی را موردتوجه قرار نمی‌دهند.

روندهای موجود سیاست منطقه‌ای بایدن بیانگر این واقعیت است که ایالات‌متحده سیاست مهار ایران را در فضای چندجانبه منطقه‌ای و بین‌المللی تداوم خواهد داد. قابلیت تاکتیکی ایران می‌تواند زمینه محدودسازی نقش عملیاتی ایالات‌متحده در دوران بایدن را به‌وجود آورد. اگر بازیگری که مورد تهدید قرار می‌گیرد، از سازوکارهای مقاومت استفاده نکند، در آن شرایط با چالش‌های بیشتری روبه‌رو خواهد شد. کارگزاران آمریکایی از اراده لازم برای محدودسازی نقش منطقه‌ای ایران برخوردارند. برای محدودسازی سیاست تهاجمی ایالا‌ت‌متحده نسبت به برجام لازم است تا ایران انگاره عقب‌نشینی تاکتیکی را به کنش متقابل‌تاکتیکی غیرمخاطره آمیز تبدیل کند.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین