شنبه 3 آذر 1403 شمسی /11/23/2024 3:12:27 PM

🔻روزنامه ایران
📍از وعده ملولم و «برنامه» ام آرزوست!
✍️ابراهیم بهشتی

فضای سیاسی کشور معطوف به انتخابات پیش رو یعنی ریاست جمهوری و شوراهای اسلامی شهر و روستا در خرداد ماه ۱۴۰۰ به‌ گفته برخی مسئولان مرتبط هنوز گرم نیست اگر چه آنها خوشبین هستند که بتدریج این فضا به‌سمت شور و شوق انتخاباتی پیش خواهد رفت. تاکنون در کنار مسئولان انتخاباتی یعنی وزارت کشور و شورای نگهبان که ستاد انتخابات را تشکیل داده‌اند، احزاب و گروه‌های سیاسی هم در قالب جبهه‌های انتخاباتی فعالیت‌های مقدماتی را شروع کرده‌اند. نام‌های مختلفی هم به‌عنوان نامزدهای بالفعل و بالقوه در رسانه‌ها و از زبان برخی کارشناسان و فعالان سیاسی برای رقابت ریاست جمهوری مطرح می‌شود. مصوبه مجلس برای اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری هم به‌نظر نمی‌رسد به سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری برسد. بدین ترتیب منهای فضای نسبتاً سرد انتخاباتی در حال حاضر، به نظر می‌رسد درِ انتخابات بر همان پاشنه سابق می‌چرخد. یعنی جبهه‌های سیاسی به تعبیر محمد رضا باهنر بیشتر وقت خود را صرف تعیین سازوکارهای داخلی برای تعیین نامزد و ایجاد وحدت درونی می‌کنند. در حوزه فعالیت‌های میدانی هم عمده اظهارنظرها و تحلیل‌های سیاسیون «سلبی» و ناظر بر نقد و چه بسا تخریب رقیب و برجسته نمایی ضعف‌های یکدیگر است. در حقیقت آنچه در این میان غایب است و چشم‌انداز مثبتی هم ناظر بر رفع آن دیده نمی‌شود، رویکردهایی «ایجابی» یا به تعبیر دیگر «برنامه محوری» در اردوگاه‌های سیاسی- انتخاباتی است. جناح‌های سیاسی اعم از اصلاح‌طلبان، اصول گرایان و اعتدالیون حالا بعد از گذشت بیش از ۴۰ سال از عمر جمهوری اسلامی هر کدام تجربیات مختلفی در نهادهای انتخاباتی شامل ریاست جمهوری، مجلس و شوراهای شهر داشته‌اند و در حقیقت نمی‌توان هیچ کدام از آنها را بدون کارنامه دانست. حالا بر اساس همین تجربیات گذشته و لیست بلند بالایی از مشکلات و بحران‌ها در حوزه مختلف سیاست داخلی و خارجی، انتظار می‌رود، مجموعه‌های سیاسی ناظر بر حل و فصل حداقل چند مورد از این مشکلات و بحران‌ها برنامه مشخصی را معرفی کنند. برای نمونه این انتظار بی‌جایی از سوی شهروندان نیست که بدانند هر کدام از این مجموعه‌های سیاسی- انتخاباتی برای حل مشکل آلودگی هوا یا ترافیک در کلانشهر‌ها چه طرحی قرار است دراندازند؟ نگاه مشخص هر کدام از آنها نسبت به تعامل با دنیای پیرامون فارغ از کلی گویی‌های شعاری و تکراری چگونه است؟ برای کاستن از فاصله ایجاد شده بین مردم و حاکمیت و افزایش امید به زندگی چه برنامه‌ای دارند؟ در حوزه اقتصادی کدام الگوی مشخص را و بر اساس کدام پیوست‌های کارشناسانه در دستور کار قرار خواهند داد؟ برای فضای مجازی چه کارکردهایی را تعریف کرده اند؟ برای ایجاد اجماع ملی در موضوعات کلان کشور چه راهکارهایی را پیشنهاد می‌دهند؟ دیدگاه های مختلف درباره بانوان را چگونه جمع‌بندی می‌کنند؟ و نمونه‌های فراوانی از این دست سؤالات.
بدون تعارف باید گفت که برخی کاستی‌ها و نواقص ساختاری و عملکردی در سال‌های گذشته بتدریج آثار خود را در قالب بعضی ناکارآمدی‌ها بروز داده و در حقیقت بار مضاعفی شده بر تبعات تحریم‌های چند ساله اخیر و البته بیماری همه گیر کرونا. با این وصف بخشی از اهمیت انتخابات پیش رو حتماً معطوف به چاره اندیشی برای رفع مشکلات و ‌گذار از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب یا حداقل شرایط بهتری است. آنچه در خور تأمل است اینکه تاکنون هیچ نشانه‌ای دال بر اینکه نامزدهای ورود کرده به عرصه رقابت یا حتی مجموعه‌های سیاسی اتاق فکرهایی متشکل از کارشناسان و صاحبنظران حوزه‌های مختلف برای تدوین برنامه تشکیل داده باشند وجود ندارد یا خوشبینانه‌ترین حالت آنکه اگر هم چنین برنامه‌ریزی‌هایی وجود دارد، رسانه‌ای نشده است. حال آنکه این حق مردم و البته رسانه‌هاست که در فرصت مشخص چند ماهه از این قبیل برنامه‌ریزی‌ها مطلع شوند و آنها را به نقد بگذارند تا از کانال این بحث‌ها و تبادل نظرهای انتقادی، برنامه‌ها آب دیده شده و شفاف‌تر شوند. با این همه آنچه مشهود است آنکه برنامه‌ریزی معطوف به اداره کشور برای ۴ سال آینده همچنان حلقه مفقوده مباحث انتخاباتی پیش روست.
این مهم از آن جهت واجد اهمیت بیشتر است که به نظر می‌رسد بخش زیادی از گروه‌ها و احزاب و همچنین نامزدهای مطرح شده نگاه انتقادی به وضعیت موجود دارند و این می‌طلبد که صریح و شفاف در برنامه‌ریزی‌های انتخاباتی خود بگویند که ناظر بر انتقادات، چه راهکارهایی برای رفع آنها دارند. اکتفا کردن به همان شعارهای کلی و خالی از محتوا که معلوم نیست کدام پیوست‌های کارشناسی را به‌همراه دارند یا از دل کدام اتاق فکرهای دانشگاهی و نخبگانی بیرون آمده‌اند، به‌نظر نمی‌رسد شوری بر رقابت ۱۴۰۰ بدمد. گویی همه در انتظار معجزه قطبی سازی‌های مرسوم هستند با همان رویکردهای سلبی تجربه شده نسبت به رقبا. غافل از اینکه این شیوه‌های سیاست ورزی منجر به کارآمدی نخواهد شد.

 

🔻روزنامه کیهان
📍تا آستین به قصد تو بالا زدیم...
✍️حسین شریعتمداری

دشمن طی چند صد سال گذشته برای پیشگیری از بیداری ملت‌های مسلمان و مخصوصاً جهان تشیع از کدام اهرم بیشترین استفاده را می‌کرد؟ و آیا اکنون که انقلاب اسلامی با عبور از آن مانع به بار نشسته، اهرم یاد شده را به فراموشی سپرده و درپی استفاده دوباره از آن نیست؟! پاسخ این پرسش را می‌توان در بیانات روز پنجشنبه رهبر معظم انقلاب جست‌وجو کرد. بیاناتی که به مناسبت سالروز بعثت پیامبر اعظم(ص) ایراد شده بود. بخوانید!
۱- رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیانات خود بر ضرورت تشکیل حکومت اسلامی تاکید کردند و این ضرورت را نه با شعارهای متداول، بلکه با تکیه بر مبانی و اصولی بیان داشتند که با هیچ نگاه منطقی و «دو، دوتا، چهارتای» علمی قابل تردید نیست. حضرت ایشان ابتدا با استناد به کلام خدا، هدف از بعثت انبیاء علیهم‌السلام را ایجاد «حیات طیبه» دانسته و در توصیف حیات طیبه گفتند:
« این حیات طیّبه یعنی چه؟ حیات طیّبه به معنای رشد و شکوفایی عقل بشر و علم بشر از سویی و آرامش روحی بشر، آسایش مادی بشر، امنیت محیط زندگی بشر و رفاه بشر و شادکامی بشر و بالاتر از همه‌ اینها تکامل معنوی و عروج روحی انسان است».
حضرت آقا در ادامه با اشاره به این که؛ « این هدف‌ها، هدف‌های بسیار بزرگی است» درباره تحقق آن می‌فرمایند؛ «اگر چنانچه نبی اسلام، نبی حق، فرستاده‌ الهی در هر دوره‌ای بخواهد این اهداف را تحقق ببخشد، ناچار بایستی به تناسبِ این اهداف، مناسبات اجتماعی ایجاد بکند. مطلب دوّم هم قدرت سیاسی است، یعنی این مناسبات اجتماعی را یک انسان منزوی یا یک نصیحت‌کننده که فقط مردم را نصیحت می‌کند نمی‌تواند به وجود بیاورد، قدرت لازم است، قدرت سیاسی لازم است».
۲- به بیان دیگر، ایجاد حیات طیبه - با توصیفی که گذشت- تنها از رهگذر اجرای فرامین الهی که در قوانین اسلامی آمده است امکان‌پذیر است و بدیهی است که بدون عمل به این نسخه، نمی‌توان و نباید در انتظار حیات طیبه بود. چرا که نسخه شفا‌بخش اگر پیچیده نشود، شفا‌بخش نخواهد بود.
۳- اما، فرامین الهی و قوانین حیات‌بخش اسلام، آنگونه که متاسفانه طی قرون گذشته از سوی حاکمان ستمگر و برخی از ساده‌اندیشان تبلیغ و ترویج شده است، منحصر به دستورات و قوانین مربوط به امور شخصی و فردی نیست و در احکام وضو و نماز و غسل و طهارات و نجاسات و ... امثال آن خلاصه نمی‌شود. احکام مربوط به احوال شخصی و فردی بخشی ضروری و لازم‌الاجراست و بی‌توجهی به آن نه فقط هرگز مجاز نیست بلکه دوری از اسلام عزیز را نیز به دنبال دارد، اما احکام الهی منحصر به آن نیست.
۴- حضرت امام رضوان‌الله تعالی علیه می‌فرمودند: «شما پنجاه و چند کتاب فقه را ملاحظه مى‏‌کنید، هفت-‌ هشت تا کتابى است که مربوط به عبادات است، باقى‌‏اش مربوط به سیاسات و اجتماعیات و معاشرات و اینطور چیزهاست». (۱۴ بهمن ۵۷‌).
بازهم از خمینی کبیر است که: «در طول تاریخ تقریباً حدود سیصدسال اینقدر تزریق کردند بر این ملت و برخود روحانیون، که شما نباید در سیاست دخالت بکنید که خود آقایان هم باورشان آمده بود. اگر یک مطلبى- مثلًا- راجع به
یک امر سیاسى که به نفع ملت بود، اینها مى‌خواستند دخالت بکنند، یک قشر از خود روحانیت مى‏‌گفتند یک امر سیاسى است، به ما چه! خودشان را کنار کشیده بودند. یعنى کنارشان زده بودند اینها را. باورشان آورده بودند که روحانیون باید فقط بروند مسئله بگویند، آن هم بعض مسائل، نه همه مسائل. مسائل اگر همه‏اش باشد که بیشترِ کتب فقه، کتب سیاست است». (۲۰ تیرماه ۵۹).
۵- اکنون به این نکته سرنوشت‌ساز و بسیار بدیهی در کلام حضرت امام و
رهبر معظم انقلاب می‌رسیم که اولاً؛ برای تحقق حیات طیبه باید احکام الهی و قوانین اسلامی اجرا شود و ثانیاً؛ اجرای احکام الهی و قوانین اسلامی نیازمند قدرت سیاسی، یعنی حکومت اسلامی است. برخی از افراد و جریاناتی که تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت حضرت بقیهًْ‌الله - ارواحنا لتراب مقدمه الفداء - را نفی می‌کنند،
چه بدانند و بخواهند و چه ندانند و نخواهند، اجرای احکام الهی و قوانین اسلام و به بیان گویاتر، اسلام را نفی کرده و این باور انحرافی را ترویج می‌کنند که مردم در دوران غیبت به اسلام نیازی ندارند! و بعد از غیبت امام زمان(عج) باید بساط اسلام برچیده شود!! آیا غیر از این است؟! مگر اسلام منحصر به احکام مربوط به احوال شخصی و فردی است که در صورت انجام آن، مقصود از بعثت انبیاء
و امامت پیوسته ائمه هدی (علیهم‌السلام) حاصل شده باشد! کسانی که بر این باورند آنچه ارائه می‌کنند، هرچه باشد، به یقین اسلام نیست! این دیدگاه اگرچه در ایران به نام گروه انجمن حجتیه فاکتور شده است ولی ماجرا فراتر از قد و قواره گروه مزبور است که شرح آن به درازا می‌کشد!
۶- در کلام خدا از قیام به عدل و داد با عنوان هدف و مقصود انبیاء الهی
یاد شده است «لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَالمیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط ... ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند» (۲۵ حدید). بدیهی است که وقتی قرار است این نسخه بر کرسی حاکمیت بنشیند و برپایی عدل و داد را دنبال کند، قدرت‌های استکباری و همه کسانی که دنیای خود را در غارتگری و چپاول ملت‌ها می‌بینند و در این راه از هیچ جنایتی دست نمی‌کشند، به مقابله و دشمنی با این نسخه و حاکمیت بنا شده بر آن، بر می‌خیزند.
رهبر معظم انقلاب در بیانات یاد شده به این نکته اشاره داشتند که: «طبعاً این دین با این نگاه، مورد دشمنی هم قرار می‌گیرد؛ در همه‌ زمان‌ها اشرار عالم با یک چنین دینی مخالفت کرده‌اند، حالا یا به این صورت که سعی کنند فرو بکاهند این منطقه‌ عظیم و قلمرو عظیم را به مسائل شخصی یا اینکه علناً در مقابل دین بِایستند؛ که فرمود: وَکَذلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا مِنَ المُجرِمین؛ که این در سوره‌ فرقان است؛ هر پیغمبری دشمنانی از مجرمین، گنهکاران، اشرار عالم داشته» و در ادامه می‌فرمایند؛
« شما امروز هم مشاهده می‌کنید که در تبلیغات دشمنان، از چیزی به نام
«اسلام سیاسی» نام آورده می‌شود، اسلام سیاسی همین است که در نظام اسلامی ایران تحقّق پیدا کرده -که حالا بعد اشاره خواهم کرد به حرکت عظیمی که
امام بزرگوار ما انجام دادند- و آماج حملات آنها، اسلام سیاسی است. اسلام سیاسی یعنی همین اسلامی که توانسته با تشکیل حکومت، دستگاه‌های گوناگون، نظام‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، نظامی و غیره به وجود بیاورد و یک هویّت دینی و اسلامی را برای یک ملّت ایجاد بکند؛ این، آن چیزی است که در مورد دین
[می‌شود گفت]. بنابراین تعریف قرآن از دین یک چنین چیزی است، این را نمی‌شود فرو کاست به کارهای کوچک، به یک اعمال عبادی صِرف و محض».
۷- نگاهی هرچند گذرا و منصفانه به تاریخ معاصر به وضوح نشان می‌دهد، جمهوری اسلامی ایران «برخاسته از اسلام سیاسی یعنی همان اسلام
ناب محمدی‌(ص)» تنها نظام حکومتی است که توانسته است با اقتداری مثال‌زدنی در صحنه باشد و نه فقط از منافع ملی و تمامیت ارضی و عزت و شرافت مردم این مرز و بوم حفاظت کرده است بلکه توانسته است ایران اسلامی را - به گفته و گزارش مستند جرج فریدمن- در جایگاه بزرگترین قدرت علمی و نظامی منطقه بنشاند. دیگران هریک بخشی از خاک ایران را به دشمن واگذار کرده‌اند و ایران را تا تبدیل شدن به پادوی قدرت‌های بزرگ تنزل داده‌اند. این نکته نیز گفتنی است که در تاریخ معاصر، عالمانی که نگاه سیاسی (یعنی همه‌جانبه) به اسلام داشته‌اند، هر یک
در حد و‌ اندازه خود سد راه دشمنان غارتگر و خونریز بوده‌اند که میرزای شیرازی، شهید شیخ فضل‌الله نوری، شهید مدرس، آیت‌الله محمد تقی نجفی اصفهانی،
آیت‌الله محمد مجتهد، آیت‌الله کاشانی و ... از آن جمله‌اند. اما، آن بزرگواران به علت آنکه حاکمیت نداشتند، اگرچه نقطه‌هایی نورانی بودند ولی دامنه تأثیرشان تنگ و محدود بود، این نقطه‌ها در انقلاب اسلامی به خط تبدیل شده‌اند و ...
۸- حالا به وضوح می‌توان دید که چرا قدرت‌های استکباری بلافاصله بعد از تولد جمهوری اسلامی ایران، از همه سو و با همه توان به مقابله با آن برخاستند و چرا اصرار دارند که اسلام غیرسیاسی را ترویج کنند و فقهی که با مسائل سیاسی و اجتماعی فاصله دارد را به عنوان شیعه اصیل معرفی کنند؟! ایران عزیز ما از نخستین روزهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون با انواع توطئه‌ها و کینه‌توزی‌های قدرت‌های ریز و درشت رو‌به‌رو بوده و هنوز هم هست و به تعبیر شاعر متعهد معاصرمان
آقای مرتضی آخرتی؛
تا آستین به قصد تو بالا زدیم شد
شمشیرهای تشنه به خون از کمر برون

۹- و بالاخره این نکته نیز گفتنی است که با نقطه مطلوب فاصله داریم ولی از نقطه آغاز تا‌کنون گام‌های بلند و در مواردی معجزه‌آسا نیز برداشته‌ایم تا آنجا که امروزه در بسیاری از زمینه‌ها بر بلندای قله ایستاده‌ایم آنهم در حالی که از همه سو آماج حملات سنگین و بی‌وقفه دشمن بوده‌ایم. کسانی که به کینه و یا به غفلت ادعا می‌کنند انقلاب اسلامی در گذر ایام کمرنگ شده است! باید ابتدا، به این پرسش پاسخ بدهند که پس چرا کینه‌توزی‌های دشمنان هر روز افزایش یافته و شتاب بیشتری می‌گیرد و ثانیاً میان نقطه آغاز و نقطه‌ای که امروزه در آن ایستاده‌ایم مقایسه‌ای بکنند و راهی که پیموده‌ایم را به ارزیابی بنشینند. و این رشته سر دراز دارد ولی اشاره به این نکته نیز ضروری است که مشکلات امروز مخصوصاً مشکلات معیشتی نظیر گرانی‌های افسار گسیخته و ... در نسخه انقلاب و نظام نیست، حاصل عملکرد نابلدها و بی‌عرضگی برخی مسئولان در مقابله با ناهنجاری‌ها و نفوذ غریبه‌های خودی‌نما در بخشی از مسئولیت‌هاست.


🔻روزنامه اطلاعات
📍اقتصاد و سیاست
✍️ابوالقاسم قاسم‌زاده

اقتصاد و سیاست در ساحت نظری و دانشگاهی دو علم‌اند برای زندگی معقول، با نشاط و امن جوامع و کشورها. هر یک از این دو شاخه دانش بشری در اقدام و عمل بر یکدیگر سایه می‌اندازند و در ارتباط وثیق با هم هستند، آن هم جهت اجرای دو اصل، اول، تداوم آتوریته دولت‌ها برای اجرای مسئولیت‌ها و برنامه‌ها. دوم، تداوم استقرار امنیت چه در مقیاس تعریف حاکمیت‌ها و یا در تنظیم روابط اجتماعی داخلی و یا خارجی دولت‌ها. با این مقدمه فشرده، چند نکته در محک امروز نگاشته می‌شود.
۱ـ از جنگ جهانی دوم دانش بشری در دو علم اقتصاد و سیاست چنان رشد و گستردگی یافته است که قابل مقایسه با ادوار طولانی گذشته نیست. بخصوص که وسعت تحولات تکنولوژی که از آن به دوران «جامعه مدرن» یاد می‌شود در خدمت این دو علم قرار گرفته است. از نکات مهم و مشترک در اغلب بررسی‌های تاریخی این دوران طولانی تاکید به برنامه‌ریزی‌های مرحله به مرحله در اجرای سیاست‌ها برای تحقق اقتصادی شکوفا، قدرتمند و البته سود‌آور یا تداوم انباشت «ارزش افزوده» و در نهایت به قول اقتصاددانان رشد شاخص‌های اقتصادی برای توسعه پایدار و فزاینده بوده است. بر این اساس، اکنون به نظر می‌آید، تمرکز اصلی اغلب دولت‌ها در دوران مسئولیت خود بر این استوار است که در پایان دوران مدیریتی گامی جلوتر و مطلوب‌تر در مدیریت و اجرای طرح‌های اقتصادی بردارند و پایداری آن را مستحکم‌تر سازند.

همین روزها که خانم «مرکل» صدراعظم آلمان بعد از ۱۶ سال خود را بازنشسته کرده و از صحنه سیاسی و مسئولیت‌ها کنار می‌رود. در آلمان، حتی مخالفین در ستایش از او بر نکته‌های گوناگونی از دوران زندگی و ایام طولانی صدراعظمی (۱۶ سال) او نقد و تفسیر بسیار نوشته‌اند. اما در همه این اظهارنظرها نکته مشترک اذعان بر موفقیت‌های مدیریت اقتصادی خانم مرکل است.

اکنون سیاست و سیاستمداری در همه نظام‌های سیاسی حاکم در اغلب کشورها، معطوف به چگونگی مدیریت اقتصادی و نتایج در چرخه کلان و خُرد زندگی در کشورها معنی و مفهوم پیدا کرده است.

۲ـ اگرچه هنوز قدرت نظامی و متصل به آن جایگاه قدرت سیاسی دارای اهمیت ویژه است. بخصوص در جهانی که بعد از فروپاشی «اتحاد جماهیر شوروی» و چین مائوئیستی ـ مارکسیستی، اتحادیه‌های گوناگون اقتصادی (توسعه‌ای) و سیاسی، فرهنگی منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای شکل گرفته است. از آن جمله اتحادیه «آ،سه،آن» یا «اورا آسیا» و … همچنان سه قدرت بزرگ اقتصادی و تکنولوژیکی، آمریکا و چین و روسیه در طراز قدرت‌های برتر جهان قرار دارند که بسیاری از رویدادها در سطوح جهانی و بین‌المللی را مدیریت می‌کنند. شورای امنیت سازمان ملل، هنوز در سیطره آری یا نه این سه قدرت قرار دارد!

علاوه بر جایگاه تعیین‌کننده آنها در رأس هرم قدرت سیاسی ـ امنیتی در جهان، رقابت سه کشور برای بسط امپراتوری اقتصادی و بسط هژمونی نظامی ـ امنیتی خود، اصلی‌ترین و مهمترین محور در برنامه‌ریزی‌ها و تصمیم‌گیری‌ها شده است. سیطره قدرت در اختیار اقتصادهای برتر است که تغییر و چرخش‌‌ها در سیاست‌های کلان دولت‌ها را موجب می‌شود. فروپاشی قدرت اقتصادی موجب اضمحلال محورهای مهمی از تعریف حاکمیت‌ها و گاهی تغییر جایگاه تاثیرگذاری‌های آنها در سطوح گوناگون می‌شود. از نمونه‌های آن فروپاشی پیمان نظامی قدرتمند ورشو در دوران اتحاد جماهیر شوروی بود که به بزرگترین و مهم‌ترین پیمان نظامی (شرق) در برابر «ناتو» پیمان نظامی (غرب) شهرت داشت!

فروپاشی اقتصادی اتحاد جماهیر شوروی موجب انحلال پیمان بزرگ نظامی (ورشو) در برابر پیمان نظامی (ناتو) شد. اینکه توان اقتصادی هر کشوری بر میزان قدرت سیاسی و نظامی آن سایه‌ می‌اندازد و بسیار موثر است، نه تنها در تجربه ثابت شده است که امروز در تعریف حاکمیت‌ها در جهان در رأس محاسبه آنها قرار دارد.

۳ـ ترامپ بعد از چهار سال با رهبری و محوریت قدرت دلار و هژمونی مالی و تکنولوژیکی برتر، کاخ سفید را ترک کرد.

بایدن با تجربه بیش از چهل سال سیاستمداری به جای ترامپ، سکان فرماندهی در کاخ سفید را در اختیار گرفته است. او در اصل موفقیت مدیریت برای تحقق اقتصاد برتر آمریکا با ترامپ تفاوت ندارد. تفاوت‌های او در شیوه‌های جدید برنامه‌ریزی و اجرا است. ترامپ می‌گفت: «آمریکا اول» و برای تحقق آن همه باید به فرماندهی من تمکین کنند و شعار «یا تمکین یا طرد» را علنی کرد. بایدن می‌گوید، قدرت هژمونیک و تحقق فرماندهی اقتصاد برتر آمریکا در جبهه‌سازی مجدد با همراهان و هم‌پیمانان سنتی ما در آنسوی «آتلانتیک» اتحادیه اروپا و در سراسر مناطق جهان است. فوری‌ترین اقدام او بلافاصله پس از استقرار در کاخ سفید یارکشی مجدد با متحدان اروپایی آمریکا است. بایدن بازگشت به ۱+۵ و معاهده برجام را از همین طریق «جبهه‌سازی» دنبال می‌کند. برای لغو تحریم‌ها که قبل از پیروزی در انتخابات چندین و چند‌بار شعار آن را تکرار کرد، هیچ عجله‌ای ندارد، زیرا می‌داند اقتصاد ایران در چه شرایطی است و برای امتیازگیری نباید یکباره همه تحریم‌ها را که اقتصاد ایران را در محاصره گرفته است، لغو کند. اگرچه و حتی تاکتیک «فشار حداکثری» دوران ترامپ را دنبال نمی‌کند و در مواردی از جمله برخی از مراودات بانکی ایران با چند کشور و تسهیل جابجایی پولی و … را همانگونه که قبلاً نوشتم، گویی پیرو شعار باباطاهر ما شده است، سرش را بر می‌گرداند، انگار «شتر دیدی ندیدی!»

بایدن در همین آغاز کار جبهه‌سازی مجدد با متحدان اروپایی آمریکا را نه تنها بازآفرینی کرده است که اکنون در اغلب موارد از جمله پرونده‌های چین، روسیه، خاورمیانه، (اسرائیل و دولت‌های عربی منطقه)، یمن، افغانستان و … همچنین چند پرونده دیگر مسکوت مانده از زمان ترامپ، از آن جمله «حقوق بشر» و «تروریسم» را بازگشایی و به صحنه روز اخبار سیاسی بین‌المللی آورده است. اگرچه گفته می‌شود سیاست خارجی بایدن روش حرکت گام به گام است اما باید توجه داشت مفهوم گام به گام برای بایدن خرید زمان به صورت طولانی‌مدت نیست. او در حالی که از برخی سیاست‌های تخریبی ترامپ از جمله سیاست تحریم همه‌جانبه علیه ایران، برای اجرای سیاست‌های جدید خود تا آنجا که می‌تواند بهره‌گیری می‌کند، هیچگاه در موضع‌گیری چنین سیاستی و یا سیاست‌های دیگر ترامپ را تائید نمی‌کند. بایدن سیاست تحریمی ترامپ را فرصت برای امتیازگیری می‌شمارد، آنهم با موفقیتی که به سرعت در یارگیری سه کشور اروپایی، انگلیس، فرانسه و آلمان بدست آورده است. بخصوص که چین و روسیه اگر چه خود را دوستان جمهوری اسلامی ایران می‌خوانند اما نه تنها در این شرایط سینه‌چاک نمی‌‌زنند و ریسک سیاسی نمی‌کنند که می‌خواهند با رئیس جمهور جدید آمریکا بایدن، پاورچین، پاورچین وارد معامله شوند. نکته دیگر این است که تیم سیاست خارجی بایدن به مراتب حرفه‌ای‌تر از تیم قلدرهای نژادپرست ترامپ عمل می‌کنند. هم مفهوم دیپلماسی را به صورت علمی و کاربردی می‌شناسند و هم چگونگی بهره‌گیری از فرصت‌ها را می‌دانند، بخصوص که دو طرف از تیم دیپلمات‌ها و وزارت خارجه و شورای امنیت ایران و آمریکا در دوره «اوباما»به خوبی یکدیگر را محک زده‌اند و می‌شناسند!

آنچه که نویسنده محک در تبیین شرایط کنونی می‌خواهد به صورت نتیجه با خوانندگان این ستون در میان بگذارد، به اختصار عبارتند از:

۱ـ‌ تردید نداشته باشیم که در شرایط کنونی جهان و در روابط بین‌الملل، اقتصاد و سرمایه مالی در صدر اهمیت برای تبیین استراتژی‌ها و تاکتیک‌های روابط قرار دارد. در شرایط کنونی کمتر دولت و کشوری است که مشکلات اقتصادی نداشته باشد. لذا سیاست و سیاست‌ورزی دولت‌ها مأموریتی جز بازسازی یا تجدید حیات اقتصادی ندارند. بایدن، می‌خواهد و به شدت نیاز دارد تا آمریکا دوباره به قدرت اول و تعیین‌کننده و فرماندهی اقتصاد جهان بازگردد. جمهوری اسلامی ایران در دایره اهداف اقتصادی ـ سیاسی آمریکا و مدیریت بایدن در کاخ سفید نقد و طراحی برنامه‌ای می‌شود. آن هم و بخصوص با نگاه به حساسیت خاص و به‌ویژه موقعیت ژئو استراتژیک ایران.

۲ـ جبهه‌سازی بایدن هم می‌تواند برای ما (ایران) فرصت باشد و هم تهدید. این هر دو به تبیین برنامه‌های داخلی ما، بخصوص در سیاست خارجی و علی‌الخصوص تجدید نظرها در روابط منطقه‌ای با همسایگان ما از نگاه سیاست خارجی و امنیت در خلیج‌فارس و در سراسر خاورمیانه بستگی دارد.

۳ـ رژیم صهیونیستی آمدن «بایدن» و بایگانی شدن ترامپ را ضربه و شکست برای خود می‌داند. اگر نتانیاهو دوباره به نخست‌وزیری اسرائیل انتخاب شود از هیچ تلاشی برای برهم زدن و تخریب «بازی» فروگذار نخواهد کرد. نتانیاهو می‌خواهد تا همه را به جنگی تخریبی علیه جمهوری اسلامی ایران بکشاند و این سیاست را پنهان نمی‌کند. نتانیاهو آشکارا در سخنرانی اخیر و انتخاباتی خود گفت: «اسرائیل بزرگترین قدرت نظامی ـ سیاسی منطقه است و به جای آمریکا به تنهایی قادر است تا از عربستان، امارات، بحرین و دیگر کشورهای حوزه جنوبی خلیج‌فارس در برابر ایران دفاع و حراست کند!» مانور دو هواپیما «بی ـ ۵۲» بمب‌افکن آمریکایی با همراهی چند جت جنگنده اسرائیلی، سعودی، امارات، بحرین و… در چند روز قبل با طراحی ارتش اسرائیل و آمریکا به صورت مانوری «تبلیغاتی ـ‌ نظامی» در برابر ایران بود که از آن خبرگزاری‌های خارجی اخبار ویژه تبلیغی ساختند!

۴ـ نقش و طراحی و اجرای بازی سیاسی سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان در شرایط کنونی بسیار حساس و البته تعیین‌کننده است. آنچه دیده می‌شود این هر سه کشور، تا اینجای کار برای بایدن در موضوع برجام و حل روابط با تهران، زمان می‌خرند! اما مرحله به مرحله شرایط حساس‌تر می‌شود و باید به جای تبادل موضع‌گیری‌ها، روش‌های اجرایی و عملی کلید بخورد. در این صورت است که شرایط سیاسی در مجموعه منطقه وارد مرحله جدیدی آنهم امیدوارانه برای «صلح و ثبات» خواهد شد.


🔻روزنامه اعتماد
📍تاریخ معاصر یا تاریخ مغفول!
✍️عباس عبدی

یک نفر توییت کرده بود که: «پسره اومد ازم خرید کرد، کارتشو داد بکشم، دیدم فامیلش «بازرگانه»، پرسیدم مشهورترین آدم هم فامیلت توی دوره معاصر ایران به نظرت کیه؟ یه کم فکر کرد و گفت نمی‌دونم! گفتم مهدی بازرگان، گفت والا نمیشناسم، نشنیده‌ام اسمشو. ترم هشت مدیریت هم می‌خوند! ‏چی یاد مردم می‌دین توی این دانشگاه لامصبا» شاید برای او تعجب‌آور بود که چگونه ممکن است یک نفر دانشجوی سال آخر رشته مدیریت دانشگاه باشد ولی تا این حد نسبت به تاریخ جدید کشور خود نیز بی‌تفاوت باشد و حتی هنگامی که یک سیاستمدار مشهور هم‌نام او بوده، توجهی به آن نکرده و در خاطره‌اش باقی نمانده است. این پدیده ناشی از واقعیت نظام آموزشی ایران است که درک درستی از مفهوم و رسالت آموزش ندارد و مبتنی بر حفظ کردن است، بدون آنکه دانش‌آموز یا دانشجو کوچک‌ترین احساس تعلقی به آن مضمون درس نشان دهند. در این نظام آموزشی، درس‌هایی چون تاریخ، علوم اجتماعی و دینی و تا حدودی ادبیات هیچ تعلق خاطری نزد آموزش‌گیرنده فراهم نمی‌کند و حتی بسیاری از آموزگاران و استادان این دروس می‌دانند چیزی را آموزش می‌دهند که لزوما به آن عقیده‌ای ندارند. بنابراین کلاس‌های این دروس تبدیل به محل شکنجه روحی و احساس حقارت می‌شود. آنان درس را عمیق نمی‌خوانند بلکه طوطی‌وار می‌خوانند، در نتیجه هیچ حس خوبی نسبت به فایده‌مندی آن پیدا نمی‌کنند و احساس بطالت و اتلاف وقت می‌کنند. حتی احساس توهین می‌کنند که نظام آموزشی درصدد تزریق گزاره‌ها و افکاری دستکاری شده و غیر واقعی به ذهن آنان است. عده‌ای هم که این درس‌ها را خوب می‌خوانند و به آن نقد دارند، برای امتحان چاره‌ای ندارند جز اینکه هر چه را که در کتاب آمده بنویسند، حتی اگر مخالف آن باشند. این نیز حس نفرت و کینه و بدبینی را در دانش‌آموز یا دانشجو ایجاد می‌کند. نکته‌ای که می‌خواهم در این یادداشت به آن اشاره کنم وجود نوعی ساده‌انگاری و نابخردی مفرط در پس این سیاست است. در حقیقت این آموزش نتیجه منفی دارد و بعید است که هیچ دانش‌آموز یا دانشجویی را با گزاره‌های کتاب‌های آموزشی رسمی همراه و همدل کند و اگر کسانی را هم با آن همراه کند، این همراهی عمق کافی ندارد و با اولین مواجهه انتقادی، عقب‌نشینی می‌کنند. از همه بدتر اینکه این نوع آموزش تلقینی و بی‌فایده جوانان این جامعه را بی‌ارتباط با تاریخ خود می‌کند. ملتی که تاریخ نداشته باشد یا داشته باشد ولی مردم و جوانانش آن را درونی نکرده باشند، ملت و جامعه بی‌ریشه‌ای خواهد بود که هیچ آینده‌ای نیز نمی‌تواند برای خود ترسیم کند. اگر با تاریخ خود آشنا نباشیم، «اکنونِ» ما نیز در حالت ناپایدار و برزخی خواهد بود. نظام آموزشی که هدف اصلی آن جدا کردن تاریخ و ادبیات و اندیشه به مطلوب و نامطلوب است و می‌کوشد که واقعیت‌ها را در قالب‌های پیش‌ساخته خود بریزد محکوم به شکست است. اختلالات روانی ناشی از این نوع آموزش بسیار عمیق است. اینکه صبح در کلاس درس یک چیز را یاد بگیریم، بعد از ظهر در رسانه‌های آزاد با ده‌ها دلیل و منطق، خلاف آن را می‌خوانیم. این نوع دوگانگی‌ها در همه امور است. در اداره، در خیابان و در خانه با اصول و ضوابط رفتاری متفاوتی مواجه هستیم. تفاوت‌هایی که هیچ مبنای منطقی ندارد و فقط بر اثر خواست عده‌ای تحمیل می‌شود. در میان همه درس‌ها، بی‌علاقگی و حتی نفرت نسبت به تاریخ رسمی معاصر نزد جوانان بیشتر از سایر دروس است. ریشه‌یابی این امر را می‌توان در همین نگاه رسمی نسبت به تاریخ معاصر جست که به‌شدت فیلتر و خوانشی کاملا بسته از آن ارایه می‌شود. گویی که همه بد بوده‌اند، به جز اندکی که گل سرسبد عالم بشریت هستند. آنچه باعث تاسف است، افزایش این شکاف و دوگانگی است. نه فقط در سطح کتاب‌های آموزشی، بلکه در سطح ممیزی کتاب‌ها نیز این وضع مشهود است. اکنون که ناکارآمدی این شیوه آموزشی روشن شده است، برخی از همان متولیان رسمی، گمان می‌کنند که باید نظام آموزشی را انحصاری‌تر از قبل کنند و دانش‌آموزان و دانشجویان را با متون و افراد گزینش‌شده‌تری آموزش دهند! اگر این راه نتیجه می‌داد تاکنون داده بود. بعید است که جامعه‌ای را بتوان یافت که جوانان آن تا این حد نسبت به تاریخ معاصر خود بیگانه شده باشند.


🔻روزنامه شرق
📍‌‌‌اصلاح‌طلبان و دشواری‌های انتخابات ۱۴۰۰
✍️سیدعلی میرموسوی
جریان اصلاحات همواره با نگاهی کم و بیش خوش‌بینانه و محافظه‌کارانه به انتخابات نگریسته است. از دیدگاه این جریان انتخابات با وجود محدودیت‌هایی نظیر نظارت استصوابی، دست‌کم ‌فرصتی برای طرح گفتمان اصلاحات و مطالبات اجتماعی است، از این رو نادیده‌گرفتن آن شایسته نیست. افزون بر این با هدف بهبودخواهی و نشان‌دادن مرزبندی و جدایی از جریان ‌برانداز، خود را موظف به مشارکت در انتخابات می‌داند. از این رو استراتژی این جریان در اصل انتخابات‌مدار بوده است و بر اساس این راهبرد به مشارکت در انتخابات ۱۴۰۰ می‌اندیشد. صرف‌نظر از انتقادهای وارد بر این راهبرد، در انتخابات فرارو جریان اصلاحات با دشواری‌هایی روبه‌روست که توجه به آن ضرورت دارد.

نخست؛ گفتمان اصلاحات شکاف و تفاوتی آشکار با گفتمان رسمی، در تفسیر آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب و قانون اساسی دارد. کوشش‌ها برای به‌حاشیه‌راندن آن در چند دهه گذشته نیز ریشه در این تعارض دارد. از دیدگاه برخی، مطالبات اصلاح‌طلبان به‌ویژه در حوزه‌های سیاسی و فرهنگی تضعیف ارزش‌ها و آرمان‌های انقلاب را در پی دارد و زمینه‌ساز نوعی براندازی نرم است. بنابراین مادام که آنان این ناسازگاری را برطرف و گذشته خویش را جبران نکنند، از فرصت حضور در نهادهای تصمیم‌ساز و مؤثر محروم خواهند بود.
دوم؛ جامعه با تجربه ناکامی‌های گذشته به طور جدی سرخورده شده و انگیزه آن برای مشارکت به‌شدت کاهش یافته است. سطح پایین مشارکت در انتخابات ۹۸ به روشنی نشان داد که بخشی از مردم امید خود برای بهبود امور را از دست داده‌اند. با این ناامیدی راهکارهای گذشته برای ایجاد انگیزش پاسخ‌گو نیست. به‌ویژه اینکه دوگانه اصلاح‌طلبی و اصولگرایی برای بسیاری بی‌معنا شده است. از دیدگاه عموم جامعه فرد منتخب تنها رأی خود را از مردم می‌گیرد، ولی در برنامه و سیاست‌های خود توجهی به نیازها و مشکلات آنان ندارد.
سوم؛ ورود کاندیدایی که جریان اصلاح‌طلبی را نمایندگی کند و از توان بسیج اجتماعی خوبی برخوردار باشد، به عرصه رقابت‌های انتخاباتی بعید به نظر می‌رسد چراکه احتمال تأیید صلاحیت چنین نامزدی بسیار پایین است. شیوه تأیید صلاحیت‌ها در انتخابات مجلس نشان داد نگاه ناظران نسبت به گذشته بسیار متفاوت‌تر هم شده است.

چهارم؛ شرایط برای فعالیت یک رئیس‌جمهور همسو با اصلاح‌طلبان بسیار دشوارتر شده است. مجلس دوازدهم با ترکیبی که در آن دست بالا را دارند، راه را حتی برای اقداماتی که به اجماع برخی نخبگان در راستای منافع ملی است، مسدود می‌کند. این مجلس با هدف به‌کرسی‌نشستن فردی همسو با این جریان آرایش گرفته و برهم‌زدن این برنامه بسیار دشوار است. حتی اگر در خوش‌بینانه‌ترین تحلیل نامزدی اصلاح‌طلب به پیروزی برسد، برنامه‌های او در مواجهه با این سد به بن‌بست خواهد رسید.
پنجم؛ در وضعیت کنونی، در عرصه داخلی و خارجی شرایط خاصی حکمفرماست که خروج از آن به دولتی مقتدر نیاز دارد؛ دولتی که نه‌تنها با مانع‌تراشی روبه‌رو نباشد، بلکه از اجماع و پشتیبانی جدی قوای اصلی حاکمیت برخوردار باشد. بنابراین حتی اگر همه شرایط برای روی‌کارآمدن کاندیدای اصلاح‌طلبان فراهم باشد، کارآمدی لازم برای حل مشکلات و پاسخ‌گویی به انتظارات مردم را نخواهد داشت. در نتیجه همچون گذشته نارضایتی عمومی را در پی دارد و سیل ناسزا و بدگویی مردم به سوی او و طرفدارانش روان خواهد شد.
راهبرد انتخاباتی جریان اصلاحات نمی‌تواند بدون توجه به این دشواری‌ها و ارائه راه‌حلی برای آنها تدوین شود. بی‌تردید سرمایه اجتماعی اصلاح‌طلبان در سایه ناکامی دولت در تحقق خواسته‌های مردم و بهبود اوضاع معیشتی طبقات ضعیف جامعه، بسیار آسیب دیده است. آنان از یک سو به تعامل و اعتمادسازی می‌اندیشند و از سوی دیگر نگران کاهش اعتبار پایگاه اجتماعی خویش هستند. هرچند گروه‌های اصلاح‌طلب به دلایلی که‌ گفته شد، خود را ناگزیر از مشارکت در انتخابات می‌بینند، ولی نمی‌توانند به پایگاه اجتماعی و خواسته‌های آن بی‌توجه باشند. در این وضعیت بغرنج و معماگونه که چشم اقبالی به اصلاح‌طلبان وجود ندارد، شاید راه‌حل، تعدیل این راهبرد در راستای نوعی اصلاحات جامعه‌محور باشد.

 

🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍واکسن تورم چرا به ما نرسید؟
✍️علی میرزاخانی
تیتر اول «دنیای‌اقتصاد» در روز سه‌شنبه هفته پیش باید زنگ هشداری جدی تلقی شود که از حرکت مجدد نقدینگی به کمینگاه حکایت دارد. نقدینگی از دو جزء مذاب (اسکناس و حساب‌های جاری) و منجمد (حساب‌های پس‌انداز یا شبه‌پول)...
... تشکیل شده است که چنانچه در بخش مذاب متراکم شود، آثار مخرب آن ویرانگرتر خواهد بود. رشد بخش مذاب نقدینگی، روی دیگر سبقت تورم انتظاری از نرخ بهره اسمی است که علائم آن به سرعت در رشد غیرواقعی و حبابی بازارهای دارایی اعم از دارایی‌های مالی مثل سهام یا دارایی‌های واقعی مثل ملک و سپس شاخص قیمت خرده‌فروشی نمایان می‌شود. رشد این متغیر که در آذرماه به صفر رسیده بود، مجددا در دو ماه اخیر روند فزاینده به خود گرفته است. اینجا جایی است که سیاست‌گذار پولی هیچ راهی جز دو گزینه ندارد: یا متغیرهای اثرگذار بر افزایش تورم انتظاری را مهار کند یا نرخ بهره واقعی را از زیر صفر خارج کند. در غیر این صورت، همان اتفاقی می‌افتد که از ابتدای سال‌جاری افتاد و حبابی بزرگ دور دارایی‌های مالی شکل گرفت که ترکیدن آن، خسارتی سنگین برای صاحبانش به بار آورد.

اما سوال اینجاست که چرا در دنیایی که روش‌های پیشگیری از این فجایع کشف شده و تجربیات عدم واکسیناسیون اقتصاد در مقابل شوک‌های قیمتی، چونان درس عبرتی مقابل چشمان ماست شاهد تکرار چندباره تلاطمات قیمتی در اقتصاد ایران هستیم؟ آیا راه‌حل‌های جهانی که در عموم کشورها از غرب گرفته تا شرق و حتی کشورهای اسلامی به‌کار گرفته‌شده و میانگین تورم جهانی را به ۲درصد کاهش داده است برای سیاست‌گذاران اقتصادی ایران دردسترس نیست یا مهارت استفاده از این راه‌حل‌ها وجود ندارد؟ پاسخ منفی است؛ چون این راه‌حل‌ها دردسترس هستند و مهارت واکسیناسیون اقتصاد با این راه‌حل‌ها وجود دارد؛ اما مشکل آنجاست که تصمیم‌گیران اقتصادی هم خود فوبیای استفاده از این واکسن را دارند و هم از جوسازی ذی‌نفعان تورم در هراس هستند که با نقاب فعال اقتصادی مشغول تورم‌خواری هستند و هر حرکتی برای مهار تورم را تخطئه می‌کنند.

شبیه‌سازی موضوع بسیار ساده است. می‌توانیم اتفاقاتی را که از ابتدای سال‌جاری در اقتصاد ایران شاهد بودیم به‌عنوان یک صورت‌مساله برای هر اقتصاددانی در چهارگوشه این کره خاکی (جز ونزوئلا) طرح کنیم و بپرسیم در مقابل این روندها چه واکنش سیاستی باید صورت می‌گرفت که نگرفت؟ آنچه در سه چهار ماه اول سال‌ جاری شاهد بودیم سبقت نجومی رشد قیمت در بازار دارایی‌های مالی از رشد بخش واقعی اقتصاد بود که در همه کشورهای جهان، مهم‌ترین آژیر بی‌ثباتی اقتصادی تلقی و با واکنش فوری سیاست‌گذار پولی مواجه می‌شود. واکسن جهانی مقابله با این وضعیت نیز نه دخالت دستوری بلکه «عملیات بازار باز» برای جلوگیری از سرازیر شدن بخش مذاب نقدینگی به بازار دارایی‌هاست تا از ایجاد التهاب و شکل‌گیری حباب در این بازارها پیشگیری شود. علت اصلی شکل‌گیری حباب همان‌گونه که گفته شد سبقت تورم انتظاری از نرخ بهره اسمی است و این عملیات دقیقا برای خنثی‌سازی این سبقت طراحی می‌شود.

عملیات بازار باز از طریق فروش اوراق بدهی باعث جمع‌آوری بخش مذاب نقدینگی می‌شود و تا زمانی که نرخ بهره اوراق بدهی از زیر صفر خارج شود، ادامه می‌یابد. طبیعی است تغییر سیاست پولی از دالان سیاست‌گذاری به بازار پول و بانک‌ها منتقل می‌شود و به جای تبدیل شبه‌پول به پول، وضعیتی معکوس را حاکم می‌کند. اگر این تغییر وضعیت صورت نگیرد، ممکن است منابع بانکی هم در خدمت شکل‌گیری حباب قرار گیرد که وضعیت آشنایی در ایران و البته تاریخچه حباب‌های جهانی است. این تنها واکسنی است که برای پیشگیری از تورم در جهان تجویز می‌شود و البته همه حباب‌بازان و سوداگران مخالف این واکسن هستند؛ ولی با استقلال تدریجی بانک‌های مرکزی در جهان طی چهار دهه اخیر حتی ائتلاف حباب‌بازان با قدرت سیاسی هم نتوانسته است باعث بازگشت به عصر تورم‌خواری شود.

راه جایگزین برای «مهار تورم» همان راهی است که پنجاه سال است مرتبا تکرار و به شکست منجر می‌شود؛ یعنی همان «کنترل قیمت‌ها» یا به‌دنبال تک‌تک قیمت‌ها دویدن که در بهترین حالت، شبیه دم اسب را گرفتن و افسار را رها کردن است که ناگفته پیداست چه فاجعه‌ای به‌دنبال دارد. البته این فاجعه اگرچه برای عامه مردم به‌ویژه صاحبان درآمدهای ثابت، کمرشکن است، اما گویا برای موج‌سواران تورم که روی این اسب‌های رم‌کرده نشسته‌اند، بسیار لذت‌بخش است و شاید به همین دلیل است که اینان مکررا سیاست‌گذار را نسبت به واکسیناسیون ضدتورمی دچار فوبیا می‌کنند تا در همچنان بر همین پاشنه بچرخد.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین