🔻روزنامه ایران
📍چالشهای برجام در سه صحنه
✍️رضا نصری
ســــهشـــنبه در ویـــن اتفاق مثبتی رخ داد. سرانجام، دو ماه پس از روی کار آمدن دولت بایدن، ایران و امریکا از فاز «دعوای لفظی» و «دعوت به ژستهای نمادین» گذر کردند و فاز «اقدامات عملی» را کلید زدند. یعنی در عمل (و نه در فضای رسانهای)، هدف غایی طرفین - که بازگشت به برجام و لغو تحریمهاست - رسمیت پیدا کرد و در راستای تحقق آن کارگروههایی نیز تعیین شد تا نقشه راه دقیق و چگونگی اجرای آن روشن شود. حال، بناست در دیدار بعدی کمیسیون مشترک در وین - که روز جمعه صورت خواهد گرفت - محصول رایزنی کارگروههای ویژه به بحث گذاشته و تصمیماتی در این راستا در سطوح بالاتر اتخاذ شود. صرف آغاز این روند مثبت و سازنده یک گام بسیار مهم رو به جلوست و قطعاً - تا رسیدن به هدف - تأثیرات مثبت خود را نشان خواهد داد. اما تحقق هدف همچنان با چند چالش در سه صحنه واشنگتن، تهران و منطقه روبهروست که نیاز به تدبیر و مدیریت دارد: ۱) چالش نخست مربوط به مانعتراشیهای مخالفان برجام و لابیهای پر نفوذ آنها در واشنگتن برای دولت بایدن است. به طور مشخصتر، تندروهای واشنگتن قصد دارند دستکم از دو طریق دولت بایدن را - از لحاظ سیاسی و حقوقی - تحت فشار بگذارند تا در اجرای نقشه راه ناکام بماند. در واقع، آنها ابتدا بنا دارند از لغو آن دسته از «تحریمهای هستهای» که در زمان ترامپ با برچسب «تحریمهای تروریستی» بازتعریف شد جلوگیری کنند و برای ممانعت از برچیده شدن آنها برای بایدن هزینه سیاسی و حیثیتی ایجاد نمایند.
این تحریمها، تحریمهایی است که در دولت ترامپ دقیقاً بهمنظور «سختتر کردن کار دولت بعدی» تغییر برچسب داده شد تا - به زعم آن - از زیر چتر برجام خارج شوند. حال، دولت بایدن باید تلاش کند به افکار عمومی و کنگره نشان دهد این تحریمها ارتباطی با اتهام واهی «حمایت از تروریسم» ندارد و این تغییر برچسبها نیز - نه به منظور مبارزه ادعایی با تروریسم - که با هدف کارشکنی و تلهگذاری برای دولت او صورت گرفته است. طبیعتاً، اثبات این امر در فضای سیاسی و رسانهای واشنگتن کار آسانی نخواهد بود.
مانع دوم در واشنگتن، دعوایی است که بین کنگره و دولت بایدن بر سر تفسیر و چگونگی اجرای قانون «بازبینی توافق هستهای با ایران» یا قانون موسوم به INARA انجام خواهد گرفت. مطابق این قانون - که در سال ۲۰۱۵ به تصویب کنگره رسید - دولت وقت موظف شد متن «برجام» را تسلیم کنگره کند تا این نهاد پس از یک بررسی حداقل ۳۰ روزه در مورد توافق رأیگیری کند. در این ۳۰ روز نیز دولت نباید نسبت به لغو تحریمها یا دادن معافیت به ایران اقدام نماید. در پایان دورهٔ «بررسی»، کنگره میتواند یک «قطعنامه عدم تأیید توافق» به تصویب برساند تا مانع رفع تحریمها شود. به همین دلیل هم تندروهای کنگره و لابیهای ضد برجام از هماکنون تلاش میکنند «برجام» مجدداً به کنگره تسلیم شود تا در آنجا هم «وقتکشی» کنند و هم احیاناً با تصویب این قطعنامه اختیار لغو تحریمها را از دولت سلب نمایند. حال، برای عبور از این مانع، دولت بایدن مجبور است با رایزنی و اِعمال فشار یا از ارسال مجدد برجام به کنگره به منظور «بازبینی» آن خودداری کند، با این استدلال که متن جدیدی منعقد نشده و برجام نیز یک بار در سال ۲۰۱۵ از پروسهٔ بازنگری کنگره عبور کرده و مرحلهٔ بازنگری بلاموضوع شده است؛ یا تهدید کند «قطعنامه عدم تأیید توافق» را در هر حال مورد «وتو» قرار خواهد داد. طبیعتاً، ایستادگی در برابر کنگره - آن هم در دفاع از یک توافق با ایران - کار آسانی نخواهد بود، بویژه اینکه طرف مقابل تلاش خواهد کرد طیف تندروی نمایندگان دموکرات (مانند سناتور ممندز) را نیز برای مقابله با بایدن به استخدام خود درآورد.
۲ - چالش دوم مربوط به تشدید بدبینیها، مانعتراشیها و فضای سیاسی در تهران است. اول اینکه محتمل است با اُفت و خیزهای سیاسی در واشنگتن، طیفی از تصمیمگیران ارشد در ایران دچار بدبینی مضاعف نسبت به نیت واقعی بایدن و سرخوردگی نسبت به لغو تحریمها گردند و متناسب با این نگاه اقداماتی نیز انجام دهند که فرایند دیپلماتیک را از ریل خارج نماید. چه بسا با شروع و تطویل کشمکش میان دولت بایدن و تندروهای واشنگتن، عدهای در تهران این نزاع را - که یک نزاع واقعی است - کمافیسابق به یک «جنگ زرگری»، «تکنیک وقتکشی» یا یک «بازی پلیس خوب، پلیس بد» تفسیر کنند و بالطبع دولت و سازمان انرژی هستهای را نیز از ادامهٔ همکاری منع نمایند. از طرفی دیگر، از آنجا که شرط و سیاست کلی نظام برای بازگشت ایران به تعهدات برجامی خود «راستیآزمایی لغو تحریم»هاست، احتمال دارد کارشکنیها و سنگاندازیهای تندروهای واشنگتن و تلآویو در این حوزه، منجر به انصراف تهران از برداشتن گامهای بعدی گردد. طبیعتاً، فضای انتخاباتی و رقابتهای جناحی مختص به آن نیز به تلطیف فضای سیاسی داخل کشور، همافزایی بین مجلس و دولت و در نهایت باز گذاشتن دست وزارت خارجه برای مبادرت به ابتکارات دیپلماتیک لازم نیز کمکی نخواهد کرد!
۳ - چالش سوم مربوط به تحرکات و کارشکنی رژیمهای متخاصم منطقه است که نسبت به احتمال فروکش تنش میان تهران و واشنگتن از هماکنون بشدت نگران شدهاند و در این راستا ممکن است به هر ماجراجویی ناپسندی روی بیاورند تا مسیر دیپلماسی را منحرف سازند. فراموش نکنیم مسألهٔٔ اسرائیل و سایر رژیمهای متخاصم منطقه - برخلاف ادعایی که دارند - صرفاً «یکطرفه بودن» برجام به سود ایران نیست. مسألهٔ اصلی آنها این است که اولاً ایران از زیر فشار تحریم خارج شود و مؤلفهٔ «قدرت اقتصادی» نیز به سایر مؤلفههای قدرت آن اضافه گردد؛ و از آن مهمتر، بیم اصلی آنها از این است که از این پس «حلوفصل مسالمتآمیز اختلافات» میان تهران و واشنگتن به یک رسم و عادت رایج تبدیل شود و این رقابت فرسایشی - که چند دهه و میلیاردها دلار برای استمرار آن سرمایهگذاری کردهاند - سرانجام پایان یابد! به عبارت دیگر، آنها هراس دارند به جای اینکه منابع ایران معطوف به مهار فشارها و نزاع فرسایشی با امریکا و غرب شود، تهران و واشنگتن - بعد از چهل سال تنش - به نوعی «سیاست دِتانت»(کاهش تنش) روی بیاورند و این وضعیت موجب بالندگی و ارتقای جایگاه راهبردی ایران در منطقه گردد. در واقع، این رژیمهای متخاصم ترکیبِ سیاست کاهش تنش با غرب، تحکیم روابط با همسایگان و انعقاد همکاریهای راهبری ایران با شرق را بزرگترین خطر برای مقاصد توسعهطلبانه، ایدئولوژیک و متجاوزانهٔ خود میدانند؛ و به همین خاطر، از استفاده از هیچ ابزاری برای ممانعت از تحقق آن - که با بازگشت امریکا به برجام عنصری مهمی از آن محقق خواهد شد - ابایی نخواهند داشت. طبیعتاً، در این راستا تحریک قوای مسلح ایران و گزینهٔ نظامی را نیز مد نظر دارند.
حال، باید دید عقلای واشنگتن و قوهٔ مدبرهٔ نظام در ایران چگونه از گردنهٔ این چالشها در سه صحنهٔ واشنگتن، تهران و منطقه عبور خواهند کرد.
🔻روزنامه کیهان
📍مدیری که فرصت را به تهدید تبدیل کرد!
✍️جعفر بلوری
شناسایی و استفاده از «فرصتها»، برای غلبه بر مشکلات یا به دست آوردن امتیازات، از جمله اموری است که در مباحث مدیریتی همواره مطرح بوده و هست. با پیشرفت علوم مدیریتی، رفته رفته بهرهبرداری از نه فقط فرصتها که، «تهدیدها» نیز مطرح و برخی حتی در آن تخصص پیدا کردند. بهعنوان مثال، سردار شهید سلیمانی، جایی و در جمع رزمندگان میگوید فرصتهایی که در دلِ تهدیدهاست، در دلِ فرصتها نیست (نقل به مضمون). شاید استفاده از فرصت، هنر زیادی نخواهد اما قطعا، این هنر بزرگ یک مدیر یا فرمانده نظامی است که بتواند، از دل تهدیدها، فرصت بسازد. کاری که سردار دلها، در آن تخصص ویژهای داشت.
داعش یک تهدید بود اما سردار سلیمانی از دل آن، هم برای ایران عزیز عزت و محبوبیت ساخت، هم از دل آن نیروهای بسیج و نیروهای مردمی را در کشورهای منطقه سازماندهی کرد، هم هزینه فوق سنگینی روی دست صاحبان غربی، عبری و عربی این گروههای وحشی گذاشت و هم...
تبدیل تهدید به فرصت، تخصصی است که نظر کارشناسان حوزه مدیریت، اقتصاد و روانشناسی را به شدت جلب کرده و در اینباره کتابهای متعددی نیز به رشته تحریر درآمده است. اینجا فقط به دو مورد از کتاب «سقلمه» اثر «ریچارد تیلر» و «کاس آرسانستین» که برنده جایزه نوبل اقتصادی هم شده اشاره کرده و بحث را ادامه میدهیم.
روانشناسان میگویند، اغلب آدمها ترجیح میدهند از بین دو گزینه «سود بردن» و «زیان ندیدن»، گزینه دوم را انتخاب کنند! دوری از «زیان» برای بیشتر آدمها، مهمتر از رسیدن به «سود» است. به عبارت دقیقتر، انسانها زیانگریزند طوری که، تنفر از دست دادن برای آنها تقریبا دو برابرِ میل بهدست آوردن است.
مدیران باهوش با استفاده از این نکته جالب روانشناسی، توانستهاند در برخی از کشورها، هم معضلات و تهدیداتی را رفع کنند، و هم از دل آنها، شغل و پول و بهطور کلی فرصت بسازند. مثلا در فصل زمستان و در برخی کشورهای اروپایی با مشاهده مصرفِ بالای گاز یا تولید بیش از اندازه آلایندهها توسط کشاورزان، با استفاده از این اصل روانشناسی، کاری کردهاند که عوامل این معضلات، از ترس «زیان ندیدن»، هم اقدام به کاهش مصرف گاز کنند و هم در کاستن از آلودگیهای محیط زیستی، با یکدیگر به رقابت بپردازند.
به این ترتیب که ابتدا روی قبضهای گاز نوشتند، در صورت کاهش روزانه این مقدار مصرف گاز، پس از یک سال مثلا ۲۰۰۰ دلار صرفهجویی کرده و این پول در جیب شما خواهد ماند. مصرف گاز کمتر شد، اما نه آن میزانی که لازم بود. با توجه به اصل روانشناسی «گریز آدمها از خسارت دوبرابر میل آنها به سود است»، اینبار روی قبوض برق نوشتند، اگر روزانه این مقدار صرفهجویی نکنید، سالانه ۲۰۰۰ دلار زیان خواهید دید. اینبار مصرف گاز به اندازه قابل توجهی کاهش یافت و معضل حل شد و این کشورها بعضا حتی توانستند مازاد این صرفهجویی را نیز با قیمت بالا به کشورهای همسایه بفروشند. تعیین مشوقهای واقعیِ مالی و غیرمالی نیز باعث کاهش شدید آلودگیهای محیطی توسط کشاورزان در برخی از همین کشورهای اروپایی شده و از دلِ همین مباحث محیط زیستی، کشاورزان زیادی نیز به کار خود رونق دادند. (همان)
اما ما مدیرانی هم داریم که، متخصص تبدیل فرصت به تهدید هستند. نمیخواهیم جای دوری برویم. در ماجرای موج چهارم کرونا که با سرعت حیرتآوری در حال آلوده کردن هموطنانمان است، نقش چنین مدیرانی کاملاً محسوس است. وقتی طی حدود فقط۲ هفته، شمار مبتلایان به این ویروس از روزی ۷۰۰۰ نفر میرسد به روزی ۲۱۰۰۰ نفر، یا وقتی شمار فوتیهای روزانه در این مدت کوتاه از حدود ۸۰ الی ۹۰ نفر میرسد به حدود ۲۰۰ نفر، یعنی، اشکالی در مدیریت «ستاد ملی مدیریت کرونا» وجود دارد.
آقای دکتر ایرج حریرچی، معاون وزیر بهداشت پیشبینی کرده شمار تلفات روزانه چهبسا تا ۳۰۰ نفر هم برسد. برخی کارشناسان حتی اعلام کردهاند، باید منتظر ۵۰۰ فوتی در روز هم باشیم!
به گفته دکتر حریرچی، تعطیلات نوروزی یک فرصت آن هم از نوع «طلایی» بود برای کاهش آمار مبتلایان و فوتیها چرا که تقریبا همه جا مدتی تعطیل بود اما برخی سوءمدیریتها در این ستاد، باعث شد این فرصت طلایی به یک «تهدید جدی» تبدیل شود! بله درست شنیدید، ما مدیرانی داریم که فرصتهای طلایی را به افرایش سه برابری مرگ و میر تبدیل میکنند! وقتی هم که از آنها درباره «چرایی آغاز موج چهارم» پرسیده میشود میگویند: «ما آن را پیشبینی کرده بودیم». مشکل دقیقاً همین جاست! کار مدیر بهویژه وقتی با جان مردم سرو کار دارد، پیشبینی نیست، پیشگیری است! آیا پیشبینی کرده بودید و گفتید: «بهنظر بنده از پیک کرونا عبور کردهایم»؟!
خطرناکتر از مدیریت بد، اعتماد به نفس بالا در عین ناتوانی و نپذیرفتن مسئولیتهاست. دریغ از یک عذرخواهی خشک و خالی از این همه سوءمدیریت!
از این مرحله سخت نیز به حول و قوه الهی خواهیم گذشت. بهترین راهحل برای عبور از این مرحله، ورود مجدد مردم، روحانیون، سپاه و بسیج به میدان است. همینطور جدی گرفتن مجدد پروتکلهای بهداشتی از سوی همه مردم است. درست مثل ماههای اولیه پیدایش این ویروس که، مردم سنگتمام گذاشتند و تلفات و حتی مبتلایان در برخی شهرها را به عدد حیرتانگیز «صفر» رساندند. از اقشار ضعیف جامعه دستگیری کردند، با تولید ماسک و مواد ضدعفونیکننده و... کشور را از این کالاهای ضروری بینیاز کردند. خبرهای خوبی نیز از آماده شدن واکسنهای داخلی و خارجی به گوش میرسد.
به این ایام به دیده «عبرت» باید نگریست. اینکه، مدیر ضعیف چقدر میتواند برای کشور مضر و برای مردم خطرناک باشد. اینکه انتخاب از روی فکر و بررسی و تحقیق (نه از روی احساسات یا لجبازی) چقدر مهم است. اینکه، انتخابات و شرکت در آن چقدر حیاتی است و در چنین شرایطی نباید چشم به دهان سلبریتی دوخت. وقتی نتیجه ۸ سال مدیریت یک جریان سیاسی میشود، افزایش چندصد درصدی قیمت گوشت و مرغ و مسکن و خودرو و... و بازگشت صفهای خجالتآور گوشت و مرغ در دهه ۵۰ و ۶۰، اما این جریان سیاسی میگوید، «چرا خدمات ما را در چهارگوشه کشور را نمیبینید»، «هیچوقت در تاریخ ایران توانمندی هستهای ما تا این حد نبوده است» و در پایان نیز بهجای عذرخواهی، خواستار عذرخواهی میشود! یعنی، در یک نقطه از این تاریخ ۸ ساله، اشتباه بزرگی مرتکب شدهایم و بهترین زمان برای جبران این اشتباه نیز، ۲۸ خرداد ماه ۱۴۰۰ است!
🔻روزنامه اطلاعات
📍برای حفظ شأن مردم یا گوشت مرغ ؟!
✍️امیر طوسینژاد
خرید بدون دغدغه انواع و اقسام کالا به ویژه کالاهای اساسی نظیر مرغ و گوشت در اکثر کشورها از جمله کشورهای صاحب تکنولوژی و نیروی کار، موضوعی عادی در زندگی روزمره محسوب میشود و این که بهای کالاهای اساسی که مورد نیاز بدن است، به طور لحظهای افزایش یابند، به ذهن هیچکس خطور نمیکند.
در این میان شاید بتوان از ایران به عنوان تنها کشوری یاد کرد که در بیشتر مواقع، سیستم عرضه و تقاضای کالاهای اساسی در آن تابع هیچ قانون و مقرراتی نیست و به بهانههای واهی نظیر سرما، نبود دان، تحریم، جنگ و …، بازار آن با تکانههای شدید مواجه میشود.
مردم کشورمان افزایش قیمت مرغ، تخم مرغ، گوشت و بسیاری دیگر از کالاهای اساسی و حتی نبود آنها در بازار را سالهاست تجربه میکنند و مسؤولان هم با دلایل فوقالذکر، از زیر بارمسؤولیت کنترل بازار شانه خالی میکنند و در حقیقت مشخص نیست مردم تا چه زمانی باید در گرما و سرما در صفهای چند کیلومتری بایستند تا بتوانند کالای اساسی مورد نیاز را با قیمت کمتری در مقایسه با بازار آزاد! خریداری کنند.
اما نکته قابل تأمل در این آشفته بازار، جای خالی نهادهای ذیربط در برخورد با گرانفروشی است؛ به نحوی که پس از گذشت چند هفته از کمیابشدن گوشت مرغ، سازمان تعزیرات به عنوان متولی برخورد با گرانفروشی به فکر ورود به این عرصه افتاده است که به ضرس قاطع میتوان گفت اقدامات این سازمان هرچه قدر هم کوبنده و توفانی باشند، دیگر نه قیمت گوشت مرغ به بهای سابق خود بازمیگردد و نه سرانه مصرف این کالای اساسی متعادل میشود.
البته دلیل این اتفاق، آشکار و بدیهی است؛ زیرا افزایش قیمتها و نوسان بازار مرغ نمیتواند از سوی چند مغازهدار یا مرغدار متخلف اتفاق افتد و باید سراغ دلایل اصلی از جمله سوءمدیریت و ناتوانی مسؤولان در کنترل بازار و موارد دیگر رفت.
اکنون این پرسش مطرح است که چرا سازمان تعزیرات به عنوان زیرمجموعه وزارت دادگستری و دولت، با این وقفه طولانی به فکر ورود به این مسأله افتاده است؟ و اصولا ورود دیرهنگام این سازمان برای حفظ شأن مردم و معطل نشدن آنها در صفهای کیلومتری است یا برای حفظ شأن مرغی که به گفته رئیس انجمن پرورشدهندگان مرغ گوشتی، مردم حتی علاقهمند هستند برای خرید آن در صفهای طویل لحظهشماری کنند!
این مسؤول گفت: «مردم از صف مرغ خوششان میآید! دوست دارند علت صف را بدانند و از اینرو به صف میپیوندند. همین موضوع سبب میشود که صف مرغ تشکیل شود. هر چند که در ایام تعطیل تقاضا برای خرید مرغ بیشتر میشود ولی اکنون یخچالها پر از گوشت مرغ هستند.»
با این شرایط، مردم امیدوارند مسؤولان در آستانه ماه مبارک رمضان برای گرانی فزاینده کالاهای اساسی تدبیری کنند تا تمامی اقشار جامعه بتوانند به این کالاها دسترسی داشته باشند و سفره ماه مبارک رمضان مسؤول و غیر مسؤول، خالی نماند.
🔻روزنامه اعتماد
📍چاره بازار سرمایه، آرامش است
✍️حامد ستاک
بازار سرمایه در سال ۹۹ دو روی متفاوت داشت که هر دو نیز حاصل بیش واکنشی بود که شروع آن توسط نوسهامداران رقم خورد و در ادامه سهامداران قدیمی یا حرفهای نیز در تشدید آن به نوعی موثر بودند و در برهههایی نیز با آن همراه شدند. تا پیش از این بیش واکنشیها، بازار خوبی را شاهد بودیم که به دلیل مسائلی دچار مشکل شد که البته انتظار داریم تبعات آن در سال جاری نیز ادامه یابد. میتوان گفت در شرایط فعلی افق خاصی پیش روی بازار سرمایه نیست و بنابراین نمیتوان درخصوص اینکه اتفاق ویژهای در سال جدید رخ میدهد یا خیر، اظهارنظر کرد. مهمترین موضوعی که باید در شرایط فعلی در مورد آن صحبت شود، نحوه بازگشت بازار به شرایط عادی است. باید تدبیری اندیشیده شود که بازار متعادل شود و مهمترین مولفه آن که قدرت نقدشوندگی است، به روزهای پیشین بازگردد. میتوان اذعان کرد که قدرت نقدشوندگی در بازار سرمایه وجود ندارد که همین بازار را دچار چالش کرده است. ادامه این روند در بلندمدت به اعتماد سهامداران و سرمایهگذاران به بازار سرمایه آسیب میزند و حتی به باور کارشناسان این آسیب بدتر از تبعات ریزشهای زیر و درشت است. به همین دلیل بحثهای مربوط به آسیبشناسی و بررسی دلیل این اتفاقات، مهمتر از سایر اقدامات است. در این راستا نیز میتوان از تجربه بازارهای مترقی استفاده کرد. به عنوان مثال بازارهای سرمایه کشورهای توسعه یافته در برابر مشکلات چگونه عمل کرده و چه راهکارههایی را برای غلبه بر مسائلی که تعادل بازار را برهم میزند، اتخاذ میکنند. در ادامه باید به این موضوع نیز اشاره کنم که حتی در بازارهای مترقی نیز نمیتوان پیشبینیهایی درخصوص روند یکساله بازار سرمایه داد، چراکه اتفاقات ناگهانی مانند آنچه در سال ۲۰۲۰ رخ داد، میتواند وضعیت بازارها را حتی در یک روز تغییر دهد، به همین دلیل ترجیح بر این است که پیشبینیای داده نشود.
آنچه واقعیت این روزهای بازارهای سرمایه است، نبود افق روشن پیش روی سرمایهگذاران است. در حالی که قیمت برخی سهام به سطح ارزندگی رسیده اما نبود اعتماد و افق روشن سرمایهگذاری عامل بازدارندهای برای حضور سرمایهگذاران است که همین عامل باعث شده آنگونه که باید معاملات در بازار سرمایه افزایش نیابد. به طور کلی شرایط بازار سرمایه مطلوب نیست و باید برای آن چارهای اندیشید که آرامش و تعادل به آن بازگردد.
🔻روزنامه شرق
📍مذاکرات وین دشوار اما امیدبخش
✍️کوروش احمدی
مذاکراتی که سهشنبه در وین انجام شد، نقطه شروع تلاشهایی جدید برای احیای برجام است. دو گروه کارشناسی که در جریان این مذاکرات ایجادشده، قرار است لیستی از اقداماتی که دو طرف برای این منظور باید انجام دهند، تهیه کنند و درباره نحوه و زمان انجام آنها به توافق برسند؛ تلاشی که بهاینترتیب شکل گرفته، تلاشی واقعبینانه و عملگرایانه از سوی دو طرف است. آمریکا رسما و علنا مشخص کرده که به تعبیر سخنگوی وزارت خارجه آمریکا هدفش «بازگشت متقابل به تعهدات ذیل برجام» و «یافتن مسیری گامبهگام» برای این منظور است. این به این معنی است که دولت بایدن از سیاست «اول ایران به تعهداتش عمل کند بعد آمریکا» فاصله گرفته است. در جانب ایرانی نیز سخنان رئیسجمهور روحانی درباره آمادگی برای «کل در برابر کل یا جزء در برابر جزء» و نیز سخنان اخیر سخنگوی دولت که از «یک سلسله اقدامات مستقلِ متقابل ولی مرتبط و پیوسته در تنها یک مرحله مدتدار اما کوتاه» سخن گفت، حکایت از شکلگیری اجماعی در نظام در این مورد است. مسئله اصلی این است که چه تحریمهایی باید برداشته شوند. رابرت مالی، نماینده آمریکا در امور ایران، یکشنبه گذشته به PBS گفت: «آمریکا تحریمهای مغایر با برجام را برخواهد داشت». نوع توافق طرفین در این مورد بسیار مهم خواهد بود؛ چراکه اگرچه مطابق برجام آمریکا تنها ملزم به رفع تحریمهای هستهای است اما همزمان مطابق بند ۲۶ برجام متعهد است که تحریمهای رفعشده را ذیل عناوین دیگری مجددا اعمال نکند. با توجه به حداقل هزارو۵۰۰ تحریمی که دولت ترامپ ذیل عناوین مختلف (مثل تروریسم، حقوق بشر، حمله سایبری و...) تحمیل کرده، تهیه لیست قابلقبولی از تحریمها که باید برداشته شوند و اقدامات فنیای که ایران باید متقابلا و همزمان انجام دهد و نیز راستیآزماییهای مربوطه توسط دو کشور کارهایی است که انجام آنها در عمل بسیار پیچیده، پرمناقشه و زمانبر خواهد بود. مسئله اصلی این است که آیا آمریکا حاضر به برداشتن تمام تحریمهای اعمالشده توسط ترامپ، از جمله تحریمهای مؤثری تحت عناوین دیگر، خواهد شد یا خیر. البته کلیت ساختار تحریم، از جمله تحریمهای ذیل دیگر عناوین و تحریمهای اولیه، طبق برجام نیز قرار نبود لغو شود. مشکل مهم دیگر راستیآزمایی رفع تحریمها از سوی ایران است و اینکه آیا اساسا راستیآزمایی رفع تحریم در عمل ورای اقدام اداری و حقوقی آمریکا امکانپذیر است یا خیر. بهعلاوه، بعید است چنین امور پیچیدهای و نیز راستیآزماییهای مربوطه ظرف دو ماه قابل انجام باشد. سررسید توافق سهماهه با آژانس در مورد پروتکل الحاقی که اوایل خرداد منقضی میشود و انتخابات ریاستجمهوری اموری فرعی هستند، هرچند دورنما را پیچیدهتر کردهاند. اما علاوه بر موانع فنی و حقوقی، موانع سیاسی دردسرسازی نیز در هر دو کشور وجود دارد. در جانب آمریکایی واقعیت این است که دولت بایدن تاکنون مسئله برجام را با هدف تمرکز بر مسائل داخلی و حفظ انسجام سیاسی یا مسکوت گذاشته بود یا مواضعی مطرح میکرد که برای ایران پذیرفتنی نبود.
اکنون ممکن است دولت بایدن اولا به خاطر گرفتن رأی اعتماد برای اکثر اعضایش از سنا و انجام بخشی از دستور کار داخلی و ثانیا به خاطر نگرانی از بهاصطلاح کاهش زمان گریز هستهای و نزدیکترشدن ایران به قابلیت ساخت یک بمب هستهای درصدد آزمودن مسیر متفاوتی برآمده باشد. اما هنوز روشن نیست که مخالفت جمهوریخواهان و جمعی از دموکراتها با احیای برجام در عمل چه تأثیری بر روند وین خواهد داشت. «معمای بایدن» این است که او اگر حاضر به دادن امتیاز کافی برای احیای برجام بشود، ممکن است با مشکل سیاسی در داخل مواجه شود و اگر بنبست در روند احیای برجام ادامه یابد، ممکن است راهی جز جنگ باقی نماند. سه روز پیش روزنامه لسآنجلستایمز از قول مقامات پنتاگون نقل کرده بود که اکنون «بین بیعملی در قبال حرکت ایران بهسوی برخورداری از قابلیت ساخت بمب و تدارک برای جنگ باید یکی را انتخاب کنیم». در جانب ایرانی نیز سیاست دردسرساز است. جناح مخالف دولت از در مخالفت با مذاکرات وین در آمده است. آنها نهتنها با مذاکرات غیرمستقیم با آمریکا و احیای گامبهگام برجام مخالفاند بلکه اساسا حضور آمریکا در وین را بهعنوان مشروعسازی حضور آمریکا در کنار اعضای برجام رد میکنند. البته هشدار آنها علیه کاهش جزئی تحریمها در ازای مهار برنامه هستهای ایران قابلتوجه است اما در این مورد نیز مثل همیشه مشکل این است که این دوستان نه راهحلی پیشنهاد میکنند و نه توجه میکنند که وزارت خارجه سر خود وارد چنین روند پرمخاطرهای نمیشود. آنها همچنین به عواقب خودداری ایران از شرکت در روند وین بیتوجهاند؛ روندی که چین و روسیه نیز با آن همراهاند و اینکه خودداری ایران از شرکت در آن میتواند یک بار دیگر مانند اواخر دهه ۱۳۸۰ موجب همراهشدن این دو کشور نیز با غرب شود. چین و روسیه نیز منافع خود را در حفظ برجام و رفع تحریمها و رفع خطر جنگ میدانند. آنها توجه دارند که در غیر این صورت روابط اقتصادی آنها با ایران تنها در سطح بسیار محدودی ممکن خواهد بود.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍آیا مشوقهای هستهای در راه است؟
✍️ابراهیم متقی
روند مذاکرات دولت بایدن با ایران بیانگر آن است که دیپلماسی برجامی بایدن، بلینکن و رابرت مالی ویژگیهای کنش تاکتیکی دارد. اگرچه دونالد ترامپ از سازوکارهای راهبردی برای همکاری یا عدم همکاری با کشورها بهره میگرفت، تیم بایدن ترجیح میدهد تا از الگوهایی استفاده کند که دیپلماسی هیچگاه از مدار سیاست خارجی ایران، ایالاتمتحده و کشورهای گروه ۱+۴ خارج نشود. دیپلماسی ایران براساس یک انگاره بسیار ساده قرار دارد.
ایران به این موضوع تاکید دارد که آمریکا به تعهدات خود عمل کند ولی ایالاتمتحده هیچگونه توجهی به توافق انجامشده در قالب برنامه جامع اقدام مشترک ندارد. محور اصلی سیاست ایران در روند دیپلماسی هستهای و بازگشت به برجام، عبور از سیاست دوران ترامپ است؛ درحالیکه الگوی رفتار آمریکاییها براساس معادله و موازنه قدرت در هر دوران تاریخی خواهد بود. فعالیت ایران براساس نصب نسل نهم سانتریفیوژهای هستهای میتواند بهعنوان نمادی از قدرت و قابلیت سازنده ایران محسوب شود.
۱- موازنهسازی در جهت اثربخشی مذاکرات
ایران برای تحقق اهداف دیپلماتیک نیازمند بهرهگیری از سازوکارهای تولید قدرت متوازن بوده است. تاکنون سیاست ایران عمدتا ماهیت هشداری داشته است. نصب سانتریفیوژهای نسل نهم موقعیت ایران را در مذاکرات ژنو ارتقا میدهد. چنین رویکردی به مفهوم آن است که در هرگونه کنش دیپلماتیک، قابلیت بازیگران نقش محوری برای چانهزنی سیاسی خواهد داشت. سیاست ایران معطوف به این نکته است که الگوی رفتار جمهوری اسلامی مبتنی بر سیاست تعادلی است و از آمادگی لازم برای انجام «اقدامات همزمان» بهعنوان حسننیت خود بهره میگیرد.
در نگرش ایران، سیاست ترامپ مشکلات بسیار مخاطرهآمیزی را برای امنیت منطقهای و اقتصاد ایران به وجود آورده است. الگوی رفتاری اسرائیل و عربستان بهعنوان متحدان منطقهای ترامپ در تشدید فشارهای فزاینده دولت آمریکا نقش موثری داشته است. بایدن هماکنون تلاش دارد تا شکل جدیدی از کنش دیپلماتیک را در دستور کار خود قرار دهد. در نگرش دیپلماتها و مقامات ایرانی، دونالد ترامپ با خروج از برجام و اعمال تحریمهای گسترده علیه ایران به بهانههای مختلف، پرونده هستهای را وارد وضعیت پیچیدهای کرده است.
۲- مطلوبیت کنش مرحلهای و تاکتیکی ایران
ایران از سازوکارهای مرحلهای برای نشان دادن حسننیت و تلاش دیپلماتیک چندجانبه بهره گرفت. جمهوری اسلامی ایران صرفا از ابتدای سال دوم خروج آمریکا از برجام، پنج گام کاهش تعهدات هستهای خود را ذیل تعهدات انجامشده در برنامه جامع اقدام مشترک به انجام رساند. نگرش ایران برای کاهش تعهدات برجامی را میتوان بهعنوان بخشی از سیاست پایبندی به تعهدات برجامی دانست.
ایران امیدوار بود تا در فضای به قدرت رسیدن دولت بایدن، زمینه برای همکاریهای چندجانبه بهوجود آید. دولت حسن روحانی به این موضوع واقف بود و بارها به آمریکاییها هشدار داد که هرگونه وقفه در اعاده برجام مشکلات بیشتری را برای سیاست همکاریهای چندجانبه ایجاد خواهد کرد. اگرچه دونالد ترامپ امیدوار بود که ایران و آمریکا در فوریه ۲۰۲۱ به توافق برسند، اما واقعیتهای سیاست ایران معطوف به انجام اقدام متقابل برای بازگشت آمریکا به تعهدات چندجانبه جهانی و قطعنامه ۲۲۳۱ بوده است.
۳- سیاست اعاده مرحلهای برجام
بایدن تلاش دارد تا سیاست بازگشت مرحلهای به برجام را در دستور کار قرار دهد. الگوی کنش بایدن معطوف به رویکرد «گام اولیه» از سوی ایران خواهد بود. ایران با چنین الگویی مخالفت داشته و آمریکا را بهعنوان نقضکننده تعهدات بینالمللی شایسته برداشتن گام اول میداند. مذاکرات وین را میتوان نقطه عطفی دانست که براساس آن شرایط برای همکاریهای جدید فراهم میشود. حضور رابرت مالی در روند مذاکرات و بهرهگیری از سیاست «دیپلماسی رفت و برگشت» زمینه لازم برای پیشبرد روند مذاکرات را فراهم میسازد.
رابرت مالی به این دلیل وارد وین شده است که مذاکرات را از وضعیت رکود و درجا زدن خارج کند. تداوم سیاست ترامپ ازسوی بایدن، طبعا چالشهای بیشتری را برای امنیت جهانی ایجاد خواهد کرد. در آستانه مذاکرات وین، برخی از مقامات اسرائیلی و آمریکایی بر ضرورت گسترش طیف مذاکرهکنندگان تاکید داشتند. درحالیکه ایران هیچگاه چنین سیاستی را مورد پذیرش قرار نمیدهد. عربستان و اسرائیل که در دوران ریاستجمهوری ترامپ محور اصلی شرارت برای چالشسازی و بحرانفکنی در محیط منطقهای بودهاند، طبعا انگیزههای بلند بالایی برای اخلال در امنیت منطقهای خواهند داشت.
ایران تعهد داده است که به توافق برجام برمیگردد. پروتکل الحاقی را مورد پذیرش قرار میدهد، غنیسازی را به حداقل ممکن یعنی براساس معیار ۶/ ۳درصد میرساند. سانتریفیوژهای نسل جدید را از حوزه فعالیتهای راهبردی خارج میکند و طبعا سازوکارهای اعتمادساز را در شرایطی برمیدارد که آمریکا به تعهدات خود در فضای برجامی متعهد باشد. درحالیکه بایدن تلاش دارد تا از سازوکارهای کنش ترکیبی استفاده کند.
بهرهگیری از الگوی تاکتیکی و کنش مرحلهای توسط تیم سیاست خارجی و دیپلماتیک بایدن در روند دیپلماسی هستهای ۱+۴ بیانگر آن است که نه تنها ایران بلکه رابرت مالی نیز تلاش دارد تا از سیاست تعهدات سازنده استفاده کند. تداوم مذاکرات هستهای بیانگر این واقعیت است که ایران تلاش دارد تا حقانیت و مشروعیت خود را در ارتباط با برنامه جامع اقدام مشترک تثبیت کند. در حالی که ایالاتمتحده سیاست گسترش برجام را در دستور کار قرار داده است. واقعیت آن است که اگر ترامپ راهبرد باراک اوباما را ادامه میداد و از سیاست فشار حداکثری و نقشه راه ۱۲مادهای ایدهآلیستی فاصله میگرفت، نتایج بهتری برای برجام و اهداف راهبردی آمریکا به وجود میآمد.
۴- دیپلماسی سازنده و سیاست موازنهدهنده فرانسه
واقعیت آن است که ایران از این مقطع زمانی به بعد از سازوکارهای مرحلهای در ارتباط با سیاست جهانی و الگوی رفتار آمریکا بهره میگیرد. کنش راهبردی همانند برجام، چالشهایی را به وجود آورد که ایران را مجددا در فضای تحریمهای اقتصادی فزاینده قرار داد. به همین دلیل است که حسننیت بایدن و رابرت مالی ازسوی ایران براساس سازوکارهای پایان دادن به تحریمها سنجیده میشود. مذاکرات ایران و آمریکا از طریق نیروی سوم و در چارچوب دیپلماسی رفت و برگشت در حال اجراست.
فرانسه تلاش دارد تا سیاست جدیدی را برای همکاریهای چندجانبه و اعاده دیپلماسی هستهای در دستور کار قرار دهد.
توضیح آنکه فرانسه نسبت به فعالیت هستهای ایران حساسیت بیشتری در مقایسه با انگلیس و آلمان نشان داده است. نقشیابی فرانسه بهعنوان نیروی موازنهدهنده مذاکرات وین از این جهت اهمیت دارد که امکان کنش چندجانبه را بین ایران، آمریکا و سایر کشورهای گروه ۱+۴ فراهم میسازد. دولت روحانی همواره به آمریکاییها و کشورهای گروه ۱+۴ هشدار داده که حسننیت زمینه ارتقای همکاریهای متقابل را به وجود میآورد.
واقعیت آن است که همکاریهای تاکتیکی و راهبردی ماهیت دومینو دارد. اینگونه همکاریها از یک نقطهای آغاز میشود و میتواند طیف گستردهای از منافع متقابل کشورها را تامین کند. واقعیتهای خبری بیانگر آن است که ایران و آمریکا هر دو درصدد احیای برجام هستند؛ اما هر یک از دو کشور شکل خاصی از همکاریهای متقابل را در دستور کار قرار میدهند. آمریکا تاکنون نشان داده که آماده اعطای مشوقهای مرحلهای است. ایران چنین مشوقهایی را لازم دانسته اما کافی نمیداند.
سیاست ایران و ایالاتمتحده در فضای موجود ماهیت کاملا واقعبینانهتری پیدا کرده است. دیپلماسی به حیات خود ادامه میدهد. هر یک تلاش دارند تا اهداف تاکتیکی خود را تحقق بخشند. ایران و آمریکا هیچکدام در مذاکرات وین تمایلی به سازوکارهای راهبردی نشان نمیدهند. تداوم مذاکرات و شکلگیری نشست کارشناسی میتواند مطلوبیتهای بیشتری را برای تداوم همکاریها فراهم سازد. در چنین شرایطی میتوان واقعیتهای نهفته جدیدی را پیشبینی کرد.
نتیجه
نگاه تاکتیکی به دیپلماسی هستهای میتواند مطلوبیتهای بیشتری را برای کشورها ایجاد کند. همکاریهای دوجانبه و چندجانبه در موضوعات راهبردی از این جهت اهمیت دارد که زیرساختهای توافقهای موثر و طولانیمدت را فراهم آورد. به اینخاطر بهنظر میرسد که سیاستهای اعلامی پیشین توسط ایران و آمریکا صرفا اقدامات تاکتیکی برای کسب امتیازات بیشتر است و هماکنون تهران و واشنگتن به سمت شرایط واقعبینانهتری حرکت میکنند.
انعطافپذیری ایران و آمریکا را میتوان در قالب نگرش مرحلهای به مذاکرات جستوجو کرد. اینگونه مذاکرات طبعا زمینه بازگشت گامبه گام به برجام را فراهم میکنند. اگرچه اعاده برجام کار سادهای نبوده و نمیتوان در کوتاهمدت به چنین نتایج و اهدافی نائل شد. تلاش آمریکا، روسیه و چین به همراه تروئیکای اروپایی میتواند زمینه همکاریهای جدید در روابط ایران با قدرتهای بزرگ را به وجود آورد. ایران در گذشته حسننیت خود را به مرحله آزمون گذاشته است. رابرت مالی نیز تلاش دارد تا چنین انگارهای را در فضای ارتباطی ایران و آمریکا برای آینده امنیت منطقهای پیگیری کند. به همین دلیل است که اعطای مشوقهای مالی در ارتباط با ایران امکانپذیر خواهد بود.
گام دوم مربوط به فرآیندی بود که طی آن آمریکا و ایران وارد دیپلماسی پیچیده چندجانبه آینده میشوند. واقعیت آن است که پایان دادن به تحریمها در کوتاهمدت امکانپذیر نیست. اگرچه مقامات دولت روحانی همواره بر مطلوبیت و کارآمدی برجام تاکید داشتند، اما وقفه در پایان یافتن تحریمها و اعاده چالشهای جدید در روابط ایران با قدرتهای بزرگ نشان میدهد که مفهوم صداقت و تعهد یکجانبه هیچگاه نمیتواند منجر به مطلوبیتهای پایدار برای امنیت ملی کشور باشد. سیاست کنش تفکیکی و مرحلهای در تحقق هر موضوع راهبردی از جمله پایان دادن به تحریمها ضروری و اجتنابناپذیر خواهد بود.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست