شنبه 3 آذر 1403 شمسی /11/23/2024 3:05:19 PM
خودکار بیک، مداد سوسمار

رویا آشتیانی: علی اکبر رفوگران سال ۱۳۰۹ در خانواده‌ای متدین به دنیا آمد. پدر او میرزاعلی از بازاری‌های صاحب نام بود.
زندگی و زمانه  علی اکبر رفوگران موسس کارخانه بیک در ایران
 کسب و کار اصلی او فروش لوازم التحریر بود. علی اکبر چهار برادر به نام های عباس، حسین، حسن و جعفر داشت. 
خانواده میرزاعلی از نظر مالی شرایط چندان مناسبی نداشت. میرزاعلی حجره نوشت‌افزار‌فروشی خود را همچنان داشت ولی وقوع جنگ جهانی دوم او را فقیر کرده‌ بود. 
به همین دلیل فرزندان مجبور شدند درس را رها کنند و به کار بپردازند. علی‌اکبر به دلیل شرایط اقتصادی خانواده کسب علم را پس از ششم ابتدایی رها کرد و از سال ۱۳۲۱ به کار در حجره پدر مشغول شد. 
او از ۱۲ سالگی کار در بازار را آغاز کرد تا سال ۱۳۲۸ که قصد عزیمت به سربازی کرد ۸ سال سابقه فعالیت داشته باشد. در این سال ها او گاهی مسئولیت حجره عمویش را نیز برعهده می‌گرفت و به او در بازار کمک می‌کرد. 
علی‌اکبر بعدها تحصیل را به صورت شبانه دنبال کرد و چند دوره کلاس آموزش زبان انگلیسی را نیز پشت سر گذاشت تا قادر به مکالمه به زبان لاتین شود. 
علی اکبر رفورگران در سال ۱۳۳۰ با فرح امامی دختر فضل الله امامی رئیس آب و فاضلاب فارس ازدواج کرد و در خانه پدری با امکانات محدود تشکیل زندگی داد.
او ۲۳ سال داشت که نبوغ خود را به رخ کشید. در سال ۱۳۳۲ او در حجره پدر کار می کرد که پدرش یک محموله بزرگ مداد ژاپنی خریداری کرد، آن زمان اجناس ژاپنی کیفیت خوبی نداشتند و چندان پر طرفدار نبودند. 
علی اکبر به دنبال راه حلی بود تا با فروش مدادها هم پدر را از آن ها خلاص کند و هم خود پولی به دست آورد. او به دنبال راهکاری برای ایجاد جذابیت در این مدادها بود تا مورد توجه دانش‌آموزان قرار گیرد. 
غروب آن روز به کارگاه یک جوان ارمنی که قالبساز بود رفت و از او خواست قالب کله عصا بسازد که وقتی روی مداد قرار می‌گیرد، مداد به شکل یک عصای کوچک در بیاید و قالب کوچکی هم بسازد که به وسیله آن، دو مداد روی هم سوار شوند. 
صاحب کارگاه ایده را به‌خوبی اجرا کرد و مداد در واقع عصایی زیبا به‌طول دو مداد با منگوله‌ای در قسمت بالا شد. به همسرش که در آن زمان ۱۴ ساله بود گفت آیا می‌تواند با کلاف‌های نخ ابریشم منگوله درست کند. پاسخ او مثبت بود. 
🔹فردا صبح نزد پدرش رفت و یک صندوق مداد با شرط پرداخت یک ماهه از پدرش خرید و آن را به منزل برد و به کمک همسرش آن مداد را به شکل نمونه درست کرد. 
وی مطمئن شد که با سود فروش آنها، می‌تواند سرمایه خوبی دست‌وپا کند و بر همین اساس به همسرش قول خرید خانه و طلا را داده بود. 
مدادها را پیش یک حراجی در بازار ناصر خسرو برد که چیزهای مختلف از جمله ساعت می‌فروخت. حراجی پس از دیدن مدادها توجهی به آنها نکرد. احساس شکست می‌کرد. 
ناگهان فکری به ذهنش رسید. از دستفروش پرسید: «سود فروش تو در یک ساعت چقدر است؟ پاسخ شنید: ۲۰ تومان.» وی پیشنهاد کرد ۲۰ تومان را به وی بپردازد تا به جای آن مدادها را روی میز حراجی بگذارد. 
پس از اینکه مداد‌ها روی میز ریخته شد طی نیم ساعت فروخته شدند، این موفقیت به گونه‌ای او را به وجد آورد که تحقق تمام رویاهایش را ممکن دانست. خودش روایت کرده ست که کسب موفقیت برایش از سود مهمتر بوده است. 
پس از این رویداد زیرزمین منزل را کارگاه مداد عصایی کرد و در طول چند روز، همه مدادها را فروخت و سرمایه لازم برای کارهای بعدی را به دست آورد. پس از آن بسیاری از تجار نوشت‌افزار این‌گونه مدادها را به شرکت‌های سازنده مداد سفارش دادند.
پس از ناکامی در تولید خودنویس در ایران، علی اکبر رفورگران به تاسیس کارخانه تولید خودکار بیک در سال ۱۳۴۲ اقدام کرد. 
بنیان گذار “خودکار” ایرانی اکنون کسب و کار را رها کرده است. کارخانه “استدلر” توسط فرزندان و برادرزاده های او اداره می شود ولی دیگر در محیط کارخانه خبری از خود او نیست. 
او مدتی به رمان نویسی پرداخت و دل نوشته هایش را “خداداد” نام نهاد. خداداد شرح روزهای سخت زندگی به زبانی ساده و روان است. 
زندگینامه علی اکبر هم مدتی بعد به چاپ رسید. پیرمرد اکنون دور از هیاهوی تهران گوشه ای نشسته و شعر می نویسد. با همان خودکار بیک! 
👇🏻متن کامل در رابطه با تاسیس کارخانه بیک و فعالیت های علی اکبر رفوگران را در لینک زیر بخوانید: 
http://www.eqtesadnameh.ir/fullcontent/Persian/14633
 


مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین