شنبه 3 آذر 1403 شمسی /11/23/2024 6:38:30 PM

🔻روزنامه ایران
📍روزی روزگاری <حمیدرضا صدر>
✍️امیر حاج رضایی

حدود ۱۶ - ۱۵ سال پیش ماهنامه «فیلم» را می‌خواندم و آشنایی من با دکتر حمیدرضا صدر از طریق قلم ایشان در صفحه «سایه خیال» بود. تا حدی دایره واژگان ایشان گسترده و اطلاعات‌شان زیاد بود که من حتی علاقه‌مند به دیدن حضوری و حتی تصویر ایشان شدم. «سایه خیال» مخاطب را به جاهایی می‌برد که دکتر صدر آن را تصویرسازی کرده بود. حمیدرضا صدر دارای قلم بسیار شیوا و آموزنده بود که من حتی پیش خودم می‌گفتم که ایشان در طول شبانه روز چه قدر فرصت برای مطالعه، تحقیق و جست‌و‌جو و نوشتن دارد که چنین مطالب پربار و مطلوبی می‌نویسند؟ زمانه گذشت و اولین کتاب اش به‌نام «روزی روزگاری فوتبال» که تلفیقی از علاقه دکتر صدر به سینما و فوتبال بود، منتشر شد. کتابی که نامش الهام گرفته از کتاب«روزی روزگاری در امریکا» اثر سرجو لئونه بود. این کتاب بسرعت نایاب شد و در نهایت یکی از دوستانم این کتاب را برای بنده فرستاد. کتابی که دکتر صدر برای نگارش آن زحمات زیادی کشید و همچنان برای من مرجع محسوب می‌شود. ایشان با توجه به تسلطی که به زبان انگلیسی داشتند، از منابع مختلف اطلاعات جمع‌آوری و در این کتاب از این منابع استفاده کردند. چرخ روزگار چرخید و من با ایشان در تلویزیون آشنا شدم. روز اولی که او را در تلویزیون دیدیم به او گفتم: «حضورت اتفاق خجسته‌ای است و خوشحالم که آمدی.»چرا که معتقد بودم پشت آن قلم مرد بزرگی حضور دارد. من و آقای صدر مشترکات زیادی داشتیم که این مشترکات‌مان علاقه به سینما و فوتبال بود البته در سینما به‌دلیل تسلط بیشتر حمیدرضا به حوزه سینما فاصله‌ای بین ما وجود داشت و من تنها در حوزه سینما یک علاقه‌مند بودم اما در واقع دکتر صدر شخصیت چند وجهی داشت. تسلط خوب او در حوزه‌های سینما، ادبیات، جامعه شناسی و فوتبال باعث شد تا بدعتی نو در تلویزیون ایجاد شود و در واقع او فصل جدیدی در این رسانه باز کرد که در آن زمان نظیرش کم بود. آقای صدر لذت فوتبال را بیشتر می‌کرد و همواره با دانش زیاد خود و با نوع بیان ادبیات اش به شعور مردم احترام زیادی می‌گذاشت.
میراث آقای صدر میراثی فرهنگی است. جذابیت تصاویر در رویدادهای بزرگ ورزشی با تفاسیر ایشان و نوع بیان کلماتش بیشتر می‌شد. در حالی که الان بعضی‌ها جذابیت تصاویر را با کلام‌شان خدشه دار می‌کنند. ما به جز در تلویزیون در نشست‌ها، سخنرانی‌ها، جلسات و گفت‌و‌گو‌های زیادی در کنار هم بودیم. ایشان دارای یک خانواده کاملاً فرهنگی و دوست داشتنی بود و تعداد دفعات باهم بودمان باعث شد که من با خانواده عزیز ایشان آشنا شوم. در دیداری که چند سال پیش داشتیم ایشان جمله‌ای به من گفت که باعث حیرتم شد. جمله‌ای که در آن زمان درک زیادی از آن نداشتم و از ماجرای هشداری که پزشکان بابت بیماری (سرطان) به ایشان داده بودند کاملاً بی‌اطلاع بودم. ایشان به من گفت: «من عمر زیادی نمی‌کنم.» دکتر صدر بسیار مرگ اندیش بود و در عین حال بسیار زندگی را دوست داشت و در عین حالی بسیار زندگی را دوست داشت و در عین حالی بسیار زندگی را دوست داشت و در کنار آن هم فوتبال برای زندگی کردن به او انرژی می داد. با تمام این موارد آقای صدر فردی خویشتن دار بود و هیچگاه علاقه نداشت که مردم از بیماری او آگاه شوند. برای همین من جمله‌ای را که مدت‌ها پیش خودش به من گفته بود به ایشان گفتم: «تا فوتبال هست، می‌شه ادامه داد....»
دکتر صدر شور و شیفتگی خاصی به زندگی داشت و شاید این اواخر شور کم او به این دلیل بود که خودش می‌دانست که چه چیزی در کمین زندگی اش نشسته است. ایشان به‌دلیل دانش گسترده همیشه می‌توانست از مثال‌های بجا در حوزه اجتماعی و سینما در فوتبال استفاده کند. به نظر من بخشی از این شور و شیفتگی ایشان ذاتی بود و شاید بخشی از آن هم به‌دلیل تقابل مرگ و زندگی بود، به این دلیل که خودش خیلی زیاد به این موضوع می‌پرداخت. ایشان چندی پیش مطلبی تحت عنوان «مرد آرام» در اینستاگرام اش منتشر کرد که نسبت به من لطف داشتند. در یک پاراگراف از این مطلب چیزی نوشته بود که من را به سال‌های پیش برد. او در این مطلب به صورت غیر مستقیم به من گفت که زیاد عمر نمی‌کنم. ایشان نوشته بود: «نمی دانم کی و کجا می‌توانم دوباره امیرحاج رضایی را ببینم. دلم برای او تنگ شده.» دیداری که هرگز میسر نشد و نخواهد شد. یک بند عاطفی ما را به همدیگر متصل می‌کرد و او برای من یک رفیق و همراه بود. معتقدم دکتر صدر فرهنگ فوتبال در ایران را ارتقا داد. اگر بخواهم در یک جمله در خصوص درگذشت حمید رضا صدر صحبت کنم باید بگویم که مرد بزرگی رفت و خیلی هم تلخ رفت. برای من امروز به معنای واقعی، جمعه سیاه است.

 

🔻روزنامه کیهان
📍جنگ کثیف با بسته‌بندی زیبا
✍️محمد صرفی

خبرهای غیررسمی ‌و مواضع رسمی ‌آقای رئیسی حاکی است اصلی‌ترین و مهم‌ترین هدف دولت سیزدهم، حل مسائل اقتصادی است. این هدف‌گذاری کاملاًً بجاست و اگر غیر از این بود جای تعجب و تأمل داشت. کشور ما سال‌هاست که درگیر یک جنگ اقتصادی تحمیلی تمام‌عیار بوده و این جنگ از یک دهه پیش وارد مرحله تازه‌ای شده است. راه پیروزی در این جنگ چیست؟
«سان تزو» فرمانده نظامی مشهور چینی در کتاب «هنر جنگ»
- که امروزه نه تنها مورد توجه محافل سیاسی- نظامی است بلکه شرکت‌های بزرگ نیز از آن درس می‌گیرند- بهترین پیروزی را در شکستن مقاومت دشمن بدون درگیری معرفی می‌کند. این همان راهبردی است که آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران در پیش گرفته است. البته این نکته را هم باید مدنظر قرار داد که اتخاذ این راهبرد علیه ایران، انتخاب آمریکا نبوده و می‌توان گفت یک اجبار است. آمریکایی‌ها طی چهار دهه گذشته چندین بار به‌صورت محدود و گسترده رویارویی نظامی با ایران را آزمودند و از این نبردها نه تنها پیروز بیرون نیامدند بلکه دستاوردی جز سرشکستگی و تحقیر نداشتند. روی آوردن آنان به جنگ تمام‌عیار اقتصادی محصول همین تجارب شکست خورده است.
دولت تدبیر و امید شعار و هدف‌گذاری خود را پایان بخشیدن به این جنگ اعلام و در این مسیر حرکت کرد اما به دو دلیل عمده نه تنها در رسیدن به هدف موفق نبود بلکه در پایان هشت سال، این جنگ تحمیلی تشدید نیز شده است. این دو اشتباه کلیدی از این قرار است؛ نخست آنکه ماهیت جنگ تحمیلی آمریکا اقتصادی است و روش مقابله موثر با آن نیز باید از همین جنس یعنی اقتصادی باشد. وقتی شما می‌خواهید با ابزار دیپلماتیک به حمله اقتصادی پاسخ دهید، در بهترین حالت دستاوردهای شما - اگر دستاوردی وجود داشته باشد! - ناپایدار است و به راحتی قابل دود شدن و به هوا رفتن است. راهی که دولت آقای روحانی در این زمینه پیمود حتی به دور شدن از هدف نهایی - سامان دادن به اقتصاد - نیز منجر شد، تا جایی‌که جناب آقای ظریف در بیست و دومین و آخرین گزارش برجامی خود به مجلس نوشت؛ «با خوش‌خیالی، دوستان دوران سختی را در سراب طمع سرازیر شدن شرکت‌های غربی از خود رنجاندیم...»
اشتباه کلیدی دوم دولت در بی‌توجهی به جنگ رسانه‌ای دشمن و عملیات روانی آن بود. نگارنده به جد معتقد است اشتباه دوم دولت مهم‌تر و مخرب‌تر از اشتباه نخست بود. در اشتباه نخست اگر دولت راه را بد انتخاب کرد و پیمود، در اشتباه دوم به شکل فاجعه‌باری، در پازل عملیاتی دشمن، بازی و آن را تکمیل کرد. اگر بخواهیم در چند جمله و به‌صورت خلاصه خط راهبردی دشمن در جنگ رسانه‌ای را بیان کنیم عبارت است از القای این موضوع که شما ایرانی‌ها اولاً با مشکلات بسیار بزرگ و ویژه‌ای دست به‌گریبانید و قادر به حل آنها نیستید و تنها راه پیش‌روی شما برای خلاصی از این مشکلات و معضلات لاینحل، زانو زدن در برابر ما و دست‌ کشیدن از آرمان‌ها و اهداف انقلابی‌تان است. همان دوگانه جعلی که سال‌ها قبل هنری کیسینجر بیان کرد و گفت ایران باید میان انقلابی بودن یا کشور عادی بودن یکی را انتخاب کند.
دولت تدبیر و امید نه تنها به جنگ این عملیات روانی نرفت و برنامه‌ای برای خنثی‌سازی آن نداشت بلکه خود نیز به ‌اشکال گوناگون به آن دامن زد. آقای روحانی در آستانه آغاز مذاکرات هسته‌ای از خالی بودن خزانه گفت و حل مشکل آب خوردن مردم را هم به توافق هسته‌ای گره زد. سخنان هفته پیش رئیس‌جمهور درباره تحریم‌ها و قانون اقدام راهبردی مجلس یکی دیگر از مصادیق این موضوع است. آقای روحانی که همیشه به منتقدان توپیده و آنها را به‌خاطر اینکه ‌ترامپ را مسئول مشکلات معرفی نمی‌کنند مورد هجمه قرار داده در اظهاراتی عجیب، توپ را به زمین داخل انداخت و مدعی شد اگر این قانون نبود و فرصت از دولت گرفته نمی‌شد، چند ماه قبل تحریم‌ها رفع شده بود! این دقیقاًً همان چیزی است که آمریکایی‌ها می‌خواهند و می‌گویند؛ ما مقصر ادامه این جنگ تحمیلی نیستیم و می‌خواهیم آن را تمام کنیم، مشکل از خودتان است که اختلاف دارید و حاضر به کوتاه آمدن نیستید.
این جنگ رسانه‌ای و عملیات روانی، بسیار گسترده، پیچیده و عمیق است و فقط به حوزه سیاسی محدود نیست. عید سال ۱۳۹۸ کشور با بارش‌های بی‌سابقه‌ای رو‌به‌رو شد که اغلب استان‌ها را تحت تأثیر قرار داده و در چندین استان موجب به راه افتادن سیل شد. در این سیل‌ها کمتر از ۳۰ هموطن جان خود را از دست دادند. رسانه‌های غربی و معاند پر شدند از گزارش‌ها و تحلیل‌هایی که جمهوری اسلامی را مقصر این رویداد معرفی کرده و با زدن برچسب بی‌کفایتی به‌دنبال ماهیگیری سیاسی از یک بلای طبیعی بودند. برخورد رسانه‌ای با این رویداد را با سیل اخیر در آلمان مقایسه کنید. بیش از ۱۰۰ تن جان باخته‌اند و ۱۳۰۰ نفر هم مفقود شده‌اند. یک تحلیل و گزارش با نگاه سیاسی از این ماجرا دیده‌اید؟! نه دیده‌اید و نه در روزهای آینده خواهید دید. به جای آن تمرکز رسانه‌ای بر همدلی، دادن آرامش، آسیب‌شناسی حرفه‌ای، ارائه راه‌حل و درخواست از مردم برای همکاری با دولت و کمک به یکدیگر است. مواردی که درباره ایران نه تنها خبری از آنها نبود بلکه کاملاًً برعکس آن دنبال می‌شد.
مورد مشهور و قابل مقایسه دیگر ماجرای آتش‌سوزی و فرو ریختن ساختمان پلاسکو در تهران و فرو ریختن برج مسکونی در فلوریدا است. ماجرای پلاسکو را با تلفاتی بسیار کمتر و سرعت عملی بسیار بیشتر در آواربرداری بلافاصله تبدیل به مسئله‌ای سیاسی‌کردند اما در فلوریدا هنوز برخی قربانیان پیدا نشده‌اند و کار آواربرداری به کندی پیش می‌رود اما خبری از تحلیل‌های عجیب و غریب سیاسی و راه رفتن روی اعصاب و روان مردم نیست.
فضای مجازی و نحوه مواجهه با آن ابعاد بیشتری از این جنگ رسانه‌ای را روشن می‌کند. در ایران کوچک‌ترین اقدام و تصمیمی ‌برای سامان دادن به ولنگاری فضای مجازی با هیاهو و جنجال مواجه می‌شود تا جایی‌که حتی صحبت کردن از این ضرورت هم سخت و پرهزینه است چه رسد به اقدام عملی. اما برای نمونه به تازگی در نروژ قانونی به تصویب رسیده است که اینفلوئنسرها (افراد مشهور و تأثیرگذار در فضای مجازی) حق ندارند عکسی دستکاری شده از خود منتشر کنند مگر آنکه به روشنی به مخاطبان اعلام کنند این عکس دستکاری شده و مطابق با واقعیت نیست. شرکت‌های تبلیغاتی هم موظف به تبعیت از این قانون هستند. چرا؟ تا مخاطبان احساس زشت بودن نکنند. بله آنها این‌چنین به سلامت روانی شهروندان خود حساس هستند و در چارچوب حاکمیت مجازی از آن محافظت می‌کنند. مردمی که سقف تهدیدی که در فضای مجازی متوجه آنهاست، تغییر فتوشاپی استانداردهای زیبایی است. این سطح از تهدید را با بمباران روانی مردم ایران مقایسه کنید. بمبارانی که دشمن برای آن بودجه‌های رسمی ‌و آشکار تعیین کرده و چندین برابر آن پنهان است.
عملیات روانی دشمن علیه ملت را می‌توان «جنگ کثیف با بسته‌بندی زیبا» نامید. بدون شک مقابله با این جنگ کثیف تنها در حیطه دولت نیست و نمی‌توان انتظار داشت دولت سیزدهم به تنهایی از پس آن برآید اما بدون شک یکی از ارکان اصلی در این میدان خطیر دولت است. دولت رئیسی برای این موضوع مهم باید راهبرد و برنامه داشته باشد. غفلت از این جنگ تمام‌عیار می‌تواند به تلاش‌های دولت ایشان در سامان دادن به مشکلات اقتصادی نیز لطمه جدی وارد کند. در اهمیت این نبرد همین بس که رهبر معظم انقلاب اسلامی مردادماه سال گذشته تأکید کردند؛ «اگر جریان تحریف شکست بخورد، جریان تحریم قطعاً شکست خواهد خورد.»


🔻روزنامه اطلاعات
📍کالبد شکافی یک رویداد
✍️علیرضا خانی

زمانی پی‌یر بوردیو(۱) جامعه‌شناس شهیر فرانسوی گفته بود که برای کار علمی باید خشمگین بود و برای مهار خشم باید کار علمی کرد.
جولان هلیا، دختر قداره‌کش اصفهانی در برابر یکی از کتابخانه‌های بزرگ این کلانشهر ـ که لا محاله باید مکانی فرهنگ‌خیز و با قداست باشد ـ شاید، این خشم را برانگیزد که برای شناخت ریشه‌های بنیادین و زیرین رخ دادن چنین کنش‌هایی کاری کنیم.

در تحلیل و چرایی برخاستن چنین رفتاری از نوجوانان متولد دهه ۸۰ در این دو سه روز سخن‌هایی گفته شد که نوعاً ساده‌انگارانه و روبنایی بود چنانکه کسی گفته بود این رفتار اهمیتی ندارد چون برای جذب «فالوور» در صفحه اینستاگرام است!

در یک نگاه کلی، شاید بتوان عوامل روی آوردن نوجوانان دختر به پرخاشگری و خشونت آشکار، که رفتاری رو به تزاید است را به تربیت ناصحیح والدین، ضعف ارزش‌های اخلاقی در نهاد خانواده، فاصله و شکاف نسلی میان والدین با نوجوانان و نیز قشر بزرگسال با قشر نوجوان، رها شدگی و به خود وانهادگی نوجوانان، میل به اثبات خود و قدرت‌نمایی برشمرد. اما این عوامل در میان دو جنس دختر و پسر به یکسان وجود دارد و برای شناخت ریشه‌های اعمال خشونت توسط دختران نوجوان باید عامل یا عواملی اختصاصی برای آن کشف کرد.

آنچه در فیلم قداره‌کشی هلیا، کاملاً آشکار است، رفتارهایی است که او موکداً برای شبیه‌سازی با مردان و کسب «اقتدار مردانه» می‌کند. از خشونت کلامی و فیزیکی تا الفاظ و ناسزاهایی که به کار می‌برد و نهایتاً قمه‌کشیدن و حریف‌طلبیدن. این کنش‌‌ها، در نگاهی عمیق‌تر، نوعی واکنش به فضای مردانه و مردسالارانه موجود و نوعی عصیان و شورش در برابر سلطه مردانه در نظام اجتماعی است. سلطه مردانه‌ای که فرودستی زنان را، با توجیهات و دلایل رنگارنگ تحمیل می‌کند و نوجوان امروز، با زبان‌هایی که مختصات آن را بسیاری از روشنفکران ما نیز نمی‌شناسند، مرتباً در حال رویارویی و تقابل با آن است.

با این تعبیر، قداره هلیا، واکنش و شورشی است در برابر قتل رومینا(۲) داسی که نیمه شب، از پایگاه سلطه مردانه، گردن رومینای ۱۳ ساله را در خواب درید، اینک از نیام هلیای نوجوان کشیده می‌شود تا با شبیه‌سازی خود به مردان، مصونیتی مردانه در برابر جامعه مردسالار بیافریند.

افراد در خانواده به طور محض دختر یا پسر به دنیا نمی‌آیند (از نظر رفتاری نه جنسیتی) بلکه رفتارهای مردانه و زنانه را می‌آموزند و یاد می‌گیرند. دختران یاد می‌گیرند رفتاری مهربانانه،‌ خیرخواهانه و مادرانه ایفا کنند و پسران یاد می‌گیرند شرارت کنند و خشونت بورزند. اگر یکی از این دو جنس، در دوران پس از بلوغ عقلی به این نتیجه رسید که زیان کرده، ممکن است در برابر این خسران، عصیان کند. در جامعه‌‌ای که مردسالار یا تحت سلطه مردانه باشد، زنان در آمادگی کامل به نارضایتی، اعتراض و حتی شورش‌های نمادین در برابر این عصیان قرار می‌گیرند. بالا رفتن طلاق‌هایی که زنان خواستار آن است، افزایش جنایت‌هایی که زنان درگیر آن می‌شوند و افزایش بزهکاری، ناهنجاری، اعتیاد و جرم در میان زنان از جمله شاخص‌های این عصیان در برابر احساس فرودستی است.

بازگو کردن این حقایق، برخی را خوش نمی‌آید اما شواهد و دلایل کافی برای آن در جامعه امروز ایران وجود دارد. این که شمار دانشجویان زن و مرد برابر باشد، به تنهایی گواه برابری زنان نیست بلکه وقتی فارغ‌التحصیلان زن در برابر مشاغل مردانه یا انحصارات مردانه قرار می‌گیرند، احساس فرودستی می‌کنند. وقتی زنان در خانواده تحت خشونت‌های فیزیکی و کلامی قرار می‌گیرند، احساس نابرابری می‌کنند، وقتی زنان در جامعه به انحاء مختلف آزار می‌بینند، احساس سلطه مردانه می‌کنند. وقتی زنی، اگر رئیس فدراسیون ورزشی یا نابعه ریاضی یا حتی وزیر باشد، بدون اذن یک مرد اجازه خروج از کشور ندارد، احساس نابرابری و سلطه‌مردانه می‌کند. شمار مدیران زن، نمایندگان زن، وزیران زن، استادان زن، استانداران و فرمانداران زن، نمادهایی از احساس فرودستی زنان در نظام اجتماعی و نظام حکمرانی است و البته شبکه‌های اجتماعی، فضای مجازی و دنیای دیجیتال نیز بر این سیکل احساس نابرابری اثر می‌گذارند و با بازتاب سریع وقایع و نیز به اشتراک گذاشتن دیدگاه‌ها بر سرعت و شدت این احساس می‌افزایند و این، همان دلیل شتاب‌گرفتن کنش‌های اعتراضی در این نسل، نسبت به نسل‌های پیشین است. اما فضای مجازی متهم شماره یک این رویداد نیست.

متهم شماره یک «مجموعه کنش‌هایی است که در سطوح و قشرهای جامعه، از نظام اجتماعی تا نظام حکمرانی باعث تولید و تشدید احساس نابرابری و فرودستی زنان می‌شوند.»

پی‌نویس:

۱ـ پی‌یر بوردیو، جامعه‌شناس و مردم‌شناس شهیر فرانسوی(متوفی۲۰۰۲) است که عمدتاً به دینامیک قدرت و شیوه‌های انتقال قدرت میان نسل‌های مختلف می‌پرداخت.

۲ـ رومینا اشرفی، دختر ۱۳ ساله‌ اهل تالش که نیمه شب ۳۱ اردیبهشت سال ۹۸ به دست پدرش در خواب با ضربات داس کشته شد. پدرش به او ظنین بود که با پسری ارتباط داشته است. وقتی رئیس دادگاه به پدرش گفت که اگر به خاطر دفاع از ناموس مرتکب قتل شده‌ای چرا به جای رومینا آن پسر را نکشتی، پاسخ داد در آن صورت قصاص می‌شدم!


🔻روزنامه اعتماد
📍‌ذهنیت تبلیغ‌محور
✍️عباس عبدی

یکی از پدیده‌های عجیبی که در انتخابات اخیر دیده می‌شد، غلبه ذهنیت تبلیغاتی بر کنشگران سیاسی اصلاح‌طلب بود. ذهنیتی که پیش‌تر و حتی هم‌اکنون نیز نزد اصولگرایان به وفور دیده می‌شود و یکی از عوامل عدم درک درست آنان از پدیده‌های جامعه است و لذا هیچ‌گاه نمی‌توانند مسائل را حل کنند. برخی اصلاح‌طلبان در انتخابات اخیر گمان می‌کردند و اکنون هم عده‌ای بر این باور هستند که اگر زودتر وارد انتخابات می‌شدیم و همگان یک‌دل و یک‌زبان از یک نامزد حمایت می‌کردیم، به احتمال زیاد نامزد مورد حمایت ما برنده می‌شد. آنان برای تایید ادعای خود و با خطای فاحش از بیانیه‌های «تکرار می‌کنم» خاتمی در انتخابات گذشته یاد می‌کنند. بیانیه‌هایی که پس از صدور آنها یک حرکت ملموس و رشدیابنده‌ای را در فضای انتخاباتی دیدیم. این نگرش نزد اصولگرایان شدیدتر است. آنان به دلیل سابقه حرفه‌ای خود و تاکید بر سخنرانی و خطبه‌خوانی و مسوولیت‌های فردی و نه وضعیت ساختارهای اجتماعی، گمان می‌کنند اگر افراد را تحت تبلیغات قرار دهیم، آنان خواه‌ناخواه گزاره‌ها و ایده‌های ما را می‌پذیرند و اجرا می‌کنند. مخالفان خود را هم تحت تاثیر تبلیغات مخالف دشمنان می‌دانند و گمان می‌کنند که اگر فضای رسانه‌ای انحصاری شود و آنان تنها تبلیغ‌کنندگان باشند اوضاع بر وفق مرادشان خواهد بود. این رویکرد به کلی نادرست است. اتفاقا اگر تبلیغات درست و مطابق واقع و مبتنی بر زمینه‌های عینی نباشد، چه بسا اثر منفی بگذارد. همچنان که در انتخابات اخیر نیز شاهد این اثر بودیم. نسبت آرای آقای همتی در تهران بدون تبلیغات نیز باید در شرایط عادی بسیار بیشتر از این نسبت در سایر نقاط کشور می‌بود، ولی چنین نشد و حتی می‌توان گفت حضور مردم در ساعات پایانی برای دادن رای ربطی به رای دادن نامزد این اصلاح‌طلبان نداشته است.

قش تبلیغات در رفتار افراد مثل ادویه در غذا است. جانشین مواد اصلی غذا نمی‌شود، ولی اگر بهترین مواد غذایی را بدون ادویه مناسب بپزیم، مزه خوبی نخواهد داشت و اگر مواد بد و بدون کیفیت را با ادویه فراوان بپزیم، احتمالا خیلی بدتر خواهد شد. البته ادویه به تنهایی قابل خوردن و تامین انرژی بدن نیست. در حقیقت انجام یک رفتار باید زمینه مناسب و پذیرفتنی داشته باشد، پس از آن با اقدامات تبلیغی این فرآیند را تقویت و تشدید کرد. تبلیغات به خودی خود موجب حرکت نمی‌شود. مثال تکراری می‌زنم، هل دادن خودرویی که در سرازیری قرار دارد و به دلیل اصطکاک حرکت نمی‌کند، با یک مقدار نیرو می‌توان اصطکاک را خنثی کرد و خودرو راه بیفتد و پس از آن با اینرسی موجود به راحتی به سوی پایین حرکت کند و حتی سرعت آن افزوده شود. هر دو گروه سیاسی در میدان این اشتباه را درباره نظرسنجی هم می‌کنند. گمان دارند که نظرسنجی می‌تواند نظر مردم را تغییر دهد! در حالی که نظرسنجی فقط نظر مردم را می‌سنجد (البته اگر خوب انجام شود). این نابخردی است که گمان کنیم با انتشار نتایج مطلوب یا نامطلوب آرزوهای ما از طریق نظرسنجی ساختگی آن آرزو محقق یا محو می‌شود!
اکنون به سراغ اصولگرایان برویم. اخیرا رییس کمیسیون فرهنگی مجلس گفته: «مقرر شده است ۱۰درصد بودجه ساخت سریال‌ها و فیلم‌ها در صداوسیما در رابطه با ترویج سیاست‌های جمعیتی کشور در این حوزه به ساخت محصولات تلویزیونی مصروف شود.» این نگاه نهایت ساده‌انگاری در حل مسائل جامعه است. گمان می‌کنیم مردم به این دلیل فرزندآوری ندارند که از سیاست‌های رسمی بی‌اطلاع هستند! چند هزار سال بشر در این کره خاکی زیسته است و هیچ مشکلی در تولیدمثل نداشته‌، حتی بیش از حد انتظار هم فرزند آورده‌اند. حالا پس از این هزاران سال عده‌ای می‌خواهند پول مردم را تلف کنند تا مردم از سیاست‌های آنان برای امری مطلع شوند که اصولا ربطی به سیاستگذار ندارد و در حوزه شخصی مردم است و خودشان بهتر از هر کس می‌دانند چه کار باید کنند. آنان ساده‌انگارانه گمان می‌کنند که کاهش زاد و ولد در دهه ۱۳۷۰ محصول سیاست‌های تبلیغاتی بود، در حالی که نمی‌دانند این سیاست‌ها در زمان شاه با شدت انجام می‌شد ولی اثر چشمگیر در کاهش زاد و ولد نداشت. اکنون هم خیلی صریح باید گفت که، هر تبلیغاتی برای ازدواج و فرزندآوری بدون توجه به زمینه‌های اقتصادی و اجتماعی آن اثرات منفی بر این هدف دارد و مردم واکنش منفی نشان خواهند داد. ذهنیت‌هایی که به تبلیغات اصالت می‌دهند و آن را مستقل از زمینه‌های عینی و تجربی مردم، موثر و تعیین‌کننده تلقی می‌کنند در اشتباه محض هستند و جز اتلاف منابع و از دست دادن فرصت برای فهم مساله کار دیگری انجام نمی‌دهند.

 

🔻روزنامه شرق
📍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌۲ راه پیش‌روی رئیسی
✍️احمد غلامی

رئیسی سیاست انتخاباتی یا سازماندهی جامعه از طریق انتخابات را در دستور کار قرار داده است. با اینکه انتخابات سیزدهم بیش از هر انتخابات دیگری مورد انتقاد روشنفکران مستقل، اصلاح‌طلبان و برخی اصولگرایان بوده است و آمارهای رسمی دلالت بر مشارکت کمتر از دوره‌های پیشین دارد، اما گویا اراده‌ای در رئیس‌جمهور منتخب وجود دارد تا با همین رأی ۱۷‌میلیونی، نهاد انتخابات را جدی بگیرد. شاید رئیسی پی برده است آمارها فراموش می‌شوند و عملکردهاست که باقی می‌ماند. مهم‌تر از همه اینکه در هر صورت او برگزیده آرایی است که به او داده‌اند. مهم نیست در یک مسابقه با یک گل پیروز میدان باشی یا دو گل، مهم این است که بتوان با اتکا به همین رأی، آحاد مردم را اقناع کرد. هر‌کس دیگری هم بود، به فراست درمی‌یافت بالاخره هرچه باشد منتخب مردم است. نباید نادیده انگاشت اقلیتی از مردم هم می‌توانند چهره یک سیاست‌مدار را در عرصه عمومی تغییر بدهند. این دیگر قدرت مردم است. حتی اگر اقلیتی از آنان باشند، باز موجب فاصله‌گذاری بین انتصاب و انتخاب خواهند شد. هر انتخابی از سوی اقلیتی هم مسئولیت‌آفرین است. رئیسی سودای آن را دارد که این اقلیت را به اکثریتی درخور توجه تبدیل کند. اگر برخی رؤسای جمهور پیشین با اکثریتی روی کار آمده‌اند و با حامیان حداقلی میدان را خالی کرده‌اند، چرا رئیسی نتواند این مسیر را برعکس بپیماید. جلسات پی‌در‌پی او از‌‌جمله با اقتصاددانانی از طیف‌های متفاوت، ظاهرا این‌گونه نشان می‌دهد که او چنین سودایی در سر دارد؛ سودایی که مخالفان بسیاری دارد.

در هر صورت رئیسی ناگزیر است اثبات کند منتخب مردم است، غیر از این بود که پا به میدان نمی‌گذاشت. آنچه او را واداشت تا از جایگاه مهمش در قوه قضائیه کنار بکشد، بیش از هر چیز همین نفس انتخاب بود؛ انتخاب از سوی مردم، گیرم بسیاری از مردم همان‌هایی باشند که پیش از این هم به او رأی داده بودند. با نگاهی به نامزدهای انتخاباتی گذشته، به‌روشنی درخواهیم یافت که معجزه انتخاب از سوی مردم، سودایی غیر قابل انکار برای هر چهره سیاسی است. در ۱۳ دوره انتخابات ریاست‌جمهوری، بسیاری پا به انتخابات گذاشته‌اند که هیچ شانسی برایشان متصور نبوده است، اما آنان آمده‌اند به امید معجزه‌ای و رسیدن به پیروزی با رأی مردم.
بسیاری از این نامزدها در پست‌های مهم و حساسی بوده‌اند، اما سودای رسیدن به قدرت از طریق مردم، آنان را بارها و بارها به عرصه انتخابات کشانده است. سرآمد ناکامان این راه محسن رضایی است. مگر علی لاریجانی آگاه نبود رأی چندانی نزد مردم ندارد، اما او با همه محافظه‌کاری‌اش وقتی دریافت در این بزنگاه مردم به او اقبال نشان خواهند داد، وسوسه به‌قدرت‌رسیدن از سوی مردم، او را هم به عرصه انتخابات کشاند. این وسوسه، قالیباف را هم رها نکرد و تا پایان روز ثبت‌نام انتظار می‌رفت او وارد عرصه انتخابات شود. مردم اساس سیاست‌اند. نمی‌شود آنان را نادیده گرفت. مردم‌اند که یکباره همه چیز را دگرگون می‌کنند. زمانی که سیدمحمد خاتمی پا به عرصه انتخابات گذاشت، هیچ‌کس حتی خودش و حامیانش، باوری به پیروزی‌اش نداشتند. مردم خاتمی را ساختند. همین‌طور زمانی که میرحسین موسوی پا به انتخابات گذاشت، کسی باوری به پیروزی او نداشت، اما میرحسین برای خود مردمی ساخت. این دوگانه مردم‌سازی و رئیس‌جمهورسازی در طول انتخابات تا پیش از رئیسی وجود داشته است. یا مردم رئیس‌جمهور خود را ساخته‌اند و به کرسی نشانده‌اند یا نامزدی، مردمی ساخته است و در موقعیت پیروزی قرار گرفته است. اینک رئیسی درصدد است راه سومی را طی کند؛ او می‌خواهد به سوی مردمی حداکثری گام بردارد. آیا حامیان او خواهند گذاشت چنین اتفاقی رخ بدهد؟ آنچه از عملکرد رئیسی دیده می‌شود، این است که او برای اینکه به سوی مردم حداکثری گام بردارد شتاب دارد، اما حامیانش در تلاش‌اند به او هشدار دهند که خاستگاهش را فراموش نکند. آیا ایجاد محدودیت‌های اجتماعی که این روزها به وجود آمده، برحسب تصادف است یا هشداری است به رئیسی که نمی‌تواند پا جای رؤسای جمهور پیشین بگذارد. برخی اصولگرایان بیش از هر چیز طالب رئیس‌جمهوری حداقلی‌اند تا همواره مستظهر به قدرت و حمایت آنان باشد؛ همان مشکلی که احمدی‌نژاد به‌نوعی با آن روبه‌رو شد و دست آخر نه‌تنها از مدار اصولگرایان خارج شد، بلکه از منظومه نظام هم به بیرون پرتاب شد. با این تجربه تاریخی، رئیسی راه دشواری را پیش‌رو دارد. او باید حمایت حداکثری مردم یا اقناع آنان را به دست آورد تا با قدم‌های محکم‌تری اهدافش را دنبال کند. اگر رؤسای جمهور پیش از این یک مرحله رویارویی با اصولگرایان را تجربه کرده‌اند، رئیسی در دو مرحله با اصولگرایان روبه‌رو خواهد شد؛ ابتدا پیش به سوی مردمِ حداکثری و بعد پیش به سوی چهره‌هایی سیاسی که هرگز در میان اصولگرایان جایی نداشته‌اند و حتی مورد خشم و غضب آنان بوده‌اند. اگر رئیسی نشست و برخاست با چهره‌های سیاسی دگراندیش را هم نادیده بگیرد و از مواضع کنونی‌اش عقب‌نشینی کند، نمی‌تواند از حرکت به سوی مردمِ حداکثری دست بردارد.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍همدستی با مافیای کنکور
✍️نادر کریمی‌جونی

سال‌هاست که یکی از مهم‌ترین موضوع‌های مورد توجه در زمینه‌های آموزش عالی در ایران مساله کنکور، ورود به دانشگاه‌ها و موسسات آموزش عالی است که عباراتی همچون مافیای کنکور و پرداخت شهریه‌های نجومی به مدارس غیرانتفاعی، خرید و فروش منابع یا سوال‌های کنکور و نشست اطلاعات درباره محور سوال‌ها یا سوال‌های مشابه کنکور در حاشیه آن محور اصلی مورد توجه و بحث قرار گرفته است. چند سالی است که صداوسیما با روی آنتن آوردن تصویر چهره‌های موفق کنکور و بالاخص رتبه‌های یک تا سه از هر گروه آزمایشی، از زبان ایشان به مخاطبان القا می‌کند که خواندن کامل و دقیق کتاب‌های درسی کافی است و برای موفقیت در کنکور و قبولی در دانشگاه‌های معتبر یا رشته‌های پرطرفدار، نیازی به استخدام معلم خصوصی یا شرکت در کلاس‌های خصوصی و عمومی کنکور وجود ندارد. البته پس از مدتی همین افراد موفق در کلیپ‌هایی که از ایشان در فضای مجازی منتشر می‌شود اعتراف می‌کنند که در کلاس‌های کنکور شرکت کرده، یا از جزوات و کتاب‌های کمک‌درسی برخی موسسه‌های آموزشی بهره جسته و یا پای درس کلاس استادان و معلمان کنکور نشسته‌اند.

موسسات و چهره‌های مشهور آموزشی هم در تبلیغات خود تعدادی از آورندگان رتبه‌های ارشد و قبول‌شدگان رشته‌های پرطرفدار را معرفی می‌کنند که از خدمات، کتاب‌ها و آموزش‌های ایشان استفاده کرده‌اند. این موارد البته نشان می‌دهد که آنچه در مورد کفایت کتب درسی و آموزش‌های مدارس برای موفقیت در کنکور گفته می‌شده چندان درست نیست و واقعیت افزوده آن است که موفقیت در کنکور شرط لازم دارد که مطالعه دقیق کتب درسی آموزش وپرورش است و شرط کافی دارد که شرکت در کلاس‌های کمک‌آموزشی یا دست‌کم بهره‌گیری از کتب کمک‌درسی کنکور است.
اما حالا سازمان سنجش آموزش کشور در توجیه اینکه چرا در سوال‌های کنکور از مواردی استفاده شده که یا در کتب درسی نیست و یا از مطالب حذف شده استفاده کرده است، دلیلی آورده که توجیهی برای وجود، تقویت و گسترش موسسات و به اصطلاح مافیای کنکور به حساب می‌آید.
در واقع با این استدلال، سازمان سنجش آموزش کشور به دانش‌آموزان توصیه می‌کند که برای موفقیت یا تضمین موفقیت خود به موسسات، مدرسان و کتب‌های کمک آموزشی کنکور پناه ببرند. این سازمان در توجیه این ابهام که چرا برخی از سوال‌های کنکور امسال از منابعی غیر از کتب درسی استفاده شده و یا برخی از سوال‌ها از متن‌های حذف‌شده کتاب‌های درسی امسال برگزیده شده است گفته که ما (سازمان سنجش آموزش کشور) درصدد انتخاب نخبگان و دانش‌آموزان برتر برای ورود به دانشگاه‌ها هستیم. این سازمان معتقد است که طراحان سوال کنکور- که عمده ایشان معلم نیستند و سابقه تدریس در مدارس را ندارند- به‌گونه‌ای سوال مطرح کرده‌اند که رتبه‌های زیر ۱۰۰۰ کنکور به دانش‌آموزان برتر و نخبه تعلق یابد و بهترین دانش‌آموزان در بهترین دانشگاه‌ها پذیرفته شوند.
البته اینکه بهترین دانش‌آموزان به رتبه‌های بالا دست یابند و در بهترین دانشگاه‌ها قبول شوند ایده خوبی است که راه انتخاب شده از سوی سازمان سنجش برای یافتن نخبگان یکی از ساده‌ترین شیوه‌های دستیابی به این هدف است اما آیا همین ساده‌ترین راه بهترین راه هم هست؟ انتقادهایی که در محافل مختلف دولت و مجلس در مورد تاثیر روال فعلی برگزاری کنکور مطرح و طی آن از پدید آمدن مافیای پنج هزار میلیارد تومانی کنکور خبر داده شده است و از اینکه کودکی و نوجوانی فرزندان این مملکت در آتش کنکور و هیجان قبولی در کنکور می‌سوزد، مواردی است که نشان می‌دهد شیوه مورد استفاده برای انتخاب نخبگان خوب و مفید نبوده است.
ضمن آنکه طرح سوال‌های خارج از کتاب و یا مغایر با روح و مفاد کتاب که دانش‌آموزان را ترغیب و یا مجبور به استفاده از موسسه‌ها، کتب کمک درسی و یا مدرسان خارج از کلاس‌ آموزش‌وپرورش می‌کند، خود این شائبه را پدید می‌آورد که دست‌اندرکاران برگزاری و طرح سوال کنکور ورودی موسسات آموزشی و دانشگاه‌ها آیا از سوق دادن دانش‌آموزان به سوی مافیای کنکور نفع و سود شخصی نمی‌برند؟


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍هشت توصیه به دولت سیزدهم
✍️مسعود خوانساری

فعالیت دولت سیزدهم به‌زودی آغاز می‌شود و طبیعی است که سیاست‌های اقتصادی متفاوتی از گذشته اتخاذ کنند. به‌طور معمول مقطع آغاز به‌کار دولت‌ها، پراسترس‌ترین زمان برای فعالان اقتصادی به شمار می‌آید؛ چون فعال بخش ‌خصوصی اطلاعی از سیاست‌های دولت جدید ندارد و همه‌چیز بر مدار احتمالات می‌گردد.

در آغاز به‌کار دولت، رعایت چند اصل می‌تواند به بهبود فضای عمومی اقتصادی منجر شود‌:

اول‌: کابینه تازه با اعضای جدید تشکیل می‌شود. بنابراین وزارتخانه‌ها و معاونت‌های مهم ریاست‌جمهوری همگی دستخوش تغییر می‌شوند. پس از آنها معاونان وزیر و حتی برخی مدیران کل وزارتخانه‌ها تغییر خواهند یافت. افراد با نگاه و بینش جدید روی کار می‌آیند و طبیعی است که سیاست‌های جدیدی متناسب با ذهنیتشان پیاده کنند. همه اینها در شرایطی رخ می‌دهد که تحریم‌ها وجود دارد، وضعیت معیشت مردم ناگوار است و اقتصاد هم در بحران رکود و امتناع سرمایه‌گذاری قرار گرفته ‌است. در این موقعیت انتخاب افراد اهمیت دوچندان می‌یابد. مدیرانی با کارآمدی بالا، آشنا با معضلات اقتصاد ایران و سالم و توانمند در هدایت نظام اداری می‌توانند پالسی آرامش‌‌بخش به جامعه باشند. این انتخاب‌ها تعارضی با جوان‌گرایی ندارند. مدیران چیره‌دست اجازه نمی‌دهند که در همان روزهای ابتدایی حضورشان، صدها بخشنامه و ابلاغیه جدید بر سر اقتصاد خراب شود.

دوم‌: بسیاری از اقدامات اجرایی وجود دارد که دولت می‌تواند با انجام آنها، جان تازه‌ای به اقتصاد ببخشد. انجام این اقدامات تابع دریافت نظرات مجلس و ارکان دیگر اداری کشور هم نیست و کاملا در بسط ید دولت قرار دارد؛ مانند برخی اصلاحات جزئی در نظام مالیاتی، گمرکی، بانکی، تامین اجتماعی و... که در واقع اصلاحات ساختاری به شمار نمی‌آیند، ولی به بهبودهای جزئی اما اثربخش منجر می‌شوند.

سوم‌: این دولت باید بیش از دولت یازدهم و دوازدهم به مردم و فعالان اقتصادی تاکید کند که آرامش را در فضای اقتصادی حاکم خواهد کرد، مانع از تندروی‌های بی‌جهت می‌شود و اجازه نمی‌دهد خام‌دستی‌هایی در مسیرهای اجرایی صورت گیرد. بخش‌ خصوصی ایران امروز نیازمند دریافت این پیام است‌: دولت برای تسهیل کارها آمده و خود بانی توسعه فضایی معتدل و کارشناسی است. بسیاری از نیروهای کارشناس مستقر در دولت‌ها، تابع شرایط سیاسی نیستند. جابه‌جایی‌های اتوبوسی نه‌تنها کارآمد نیست، بلکه دلسردکننده نیز هست. این رفتاری است که دولت آقای رئیسی باید سعی کند از آن پرهیز داشته ‌باشد.

چهارم‌: شعار معروفی در انگلستان زمان تاچر وجود داشت‌: «نظرات سیاسی ما مهم نیست، واقعیت‌های اقتصادی تعیین‌کننده ‌است.» این جمله خلاصه شرایط امروز ماست. مواضع ما در مورد حق یا ناحق بودن برجام خیلی مهم نیست، مساله این است که اقتصاد ایران باید از زیر سایه تحریم‌ها خارج شود. حتی مهم نیست که سیاست اجرایی پایان جنگ اقتصادی چه باشد، بلکه سرعت عمل در اجرای آن اهمیت دارد. دولت سیزدهم باید به فعالان اقتصادی، مردم و سرمایه‌گذاران این پیام را بدهد که حامی پایان تحریم‌هاست.

پنجم‌: اقتصاد ایران به سرمایه‌گذاری نیاز دارد. منابع کافی هم در اختیار دولت نیست. بنابراین در این مقطع باید به فکر جذب سرمایه ‌خارجی یا جذب سرمایه ایرانیان مقیم خارج بود. ای‌کاش دولت سیزدهم منادی آشتی ملی باشد، نظر ایرانیان مقیم خارج را جلب کند و به سرمایه‌گذاران داخلی اطمینان‌خاطر دهد که فضا برای کار بهتر و بیشتر مساعد می‌شود. متانت در رفتار دولتمردان می‌تواند حرکت در این مسیر را ممکن سازد.

ششم‌: قطعا دولت سیزدهم علاقه‌مند است که در همان ماه‌های اولیه حضورش، اقداماتی در اقتصاد انجام دهد که اثرات آن برای مردم ملموس باشد، اما امیدوارم تصور بهبود وضعیت اقتصادی با پول‌پاشی در ذهن این دولت جای نگیرد. چند برابر کردن یارانه‌های پنهان یا توزیع وام‌های کم‌بازده به نیت کمک به مردم می‌تواند فضای سرشار از فساد در اقتصاد ایران را تقویت کند و در نهایت ضمن آنکه منابع کشور هدر می‌رود، به معاش مردم آسیب مجدد وارد می‌کند.

هفتم‌: جایگاه دولت مانند نهادهای تشریفاتی نیست. هر کلمه‌ای که از زبان دولتمرد خارج می‌‌شود با انعکاس‌های اجتماعی و اقتصادی همراه است. بنابراین دولت سیزدهم تا زمانی که بر امور اجرایی تسلط کامل پیدا کند، می‌تواند سیاست کم‌گویی و عمل‌گرایی را پیش ببرد. در این شرایط مدیران آرامش کاری‌شان را از دست نمی‌دهند و مردم هر روز با اظهارنظرهای متفاوت و گاهی متضاد با نظرات دیگر اعضای کابینه مواجه نمی‌شوند.

هشتم‌: واقعیت این است که با وجود برنامه‌های بالادستی فراوان و اسناد اقتصادی، دولت نیازی به طراحی برنامه‌های جدید ندارد و با عمل به همان برنامه‌ها می‌تواند مسیر رشد اقتصاد کشور را تسهیل کند و در فرصتی کوتاه برنامه‌های مقطع‌بندی‌شده ۱۰۰روزه یا یک‌ساله قابل پایش خود را به مردم اعلام کند. در این صورت فعال اقتصادی هم می‌تواند خود را با مسیر دولت تنظیم کند و عملا چارچوبی برای فعالیت‌ها ترسیم شود.

روزهای قبل از استقرار دولت ‌برای صاحبان کسب‌وکار لحظاتی تعیین‌کننده و پر از استرس است. رفت و آمد مدیران و بازار داغ شایعات باعث می‌شود که بسیاری از فرآیندهای توسعه‌ای متوقف و موکول به زمان تعیین تکلیف دولت شود. اما دولت سیزدهم می‌تواند با خردمندی و رعایت رفتارهای کارشناسی مانع از بروز چنین اخلالی شود.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین