🔻روزنامه ایران
📍 اجرای برنامههای حمایتی برای حفظ تولیدات غذایی
✍️سیداحمدمقدسی
مصرف کالاهای غذایی بویژه کالاهایی مانند لبنیات و گوشت، بر اساس اعلام آمار مراجع رسمی، به دلیل افزایش قیمت، رو به کاهش است. ۷۰درصد قیمت شیر و گوشت مربوط به غذای دام است. ۶۰ درصد غذای دام علوفه و ۴۰ درصد دیگر کنسانتره است. علوفه مورد نیاز دام صد درصد در داخل تولید می شود.امسال بهدلیل خسکسالی بی سابقه، سطح برداشت علوفه بسیار کمتر از سالهای قبل است و به همین دلیل قیمت علوفه ۳۰۰ تا ۵۰۰ درصد افزایش داشته است، بهعنوان مثال کاه از کیلویی ۸۰۰ به ۴۵۰۰ تومان، یونجه از ۲۰۰۰ به ۶۰۰۰ و ذرت علوفه ای از ۶۰۰ به ۱۸۵۰ تومان رسیده است.با وجود اینکه دولت برای ۳ نهاده یا خوراک کنسانتره جو، ذرت و سویا ارز ۴۲۰۰ تومانی می دهد، با این حال به خاطر افزایش قیمت سایر عوامل تولید، قیمت تمام شده تولید هر کیلو شیر به ۶۴۰۰ تومان رسیده که با احتساب ۱۰درصد سود برای تولیدکننده، قیمت هرکیلو شیر تولیدی باید ۷ هزارتومان باشد اما الان این قیمت در محل دامداری کیلویی ۶۴۰۰ تومان است. بهعبارتی تولیدکننده انگار پول را با پول عوض میکند یعنی با کوچکترین نوسان قیمتی، ممکن است دامدار وارد زیان هنگفت شود. وقتی قیمت بالا میرود، بر مصرف اقشار متوسط و آسیب پذیر اثر می گذارد. در این شرایط، دولتها باید نقش حاکمیتی خود را ایفا کنند و تمام بار و فشار افزایش تولید نباید به دوش تولیدکننده و مصرف کننده باشد. دولت برای حمایت از مصرف کننده باید شرایط را برای تولید اقتصادی مهیا کند. اگر نیاز مصرف از تولید داخل تأمین شود امنیت غذایی، امنیت شغلی و سلامت برای جامعه به ارمغان میآورد، اما اگر تمام فشار تولید بر دوش تولیدکننده باشد، انگیزه سرمایهگذاری کاهش می یابد و مجبور میشویم کالای روزانه مورد مصرف مردم را وارد کنیم.
براساس آمار مربوط به قیمت کالاهای خوراکی که مرکزآمار برای ماه شهریور منتشر کرده است در گروه لبنیات در شهریورماه افزایش قیمت ۱۰.۴درصدی نسبت به مردادماه و افزایش ۷۳ درصدی نسبت به مدت مشابه سال قبل ثبت شده است. بنابرهمین آمار بیشترین افزیش قیمت لبنیات مربوط به ماست، پنیر و شیرپاستوریزه است. افزایش قیمت شیر و گوشت، تا حدودی دامداران را از ضرر خارج کرده و هزینه را سر به سر کرده است، اما اگر مصرف کننده نتواند فشار این افزایش قیمت را تحمل کند دولت باید برای حمایت از مصرف کنندهها برنامههای حمایتی مانند پرداخت یارانه در نظر بگیرد.
دولت برای کاهش هزینه تولید، نهاده را با ارز دولتی تأمین کرده است و با توجه به تحریم و کمبود منابع، بهنظر نمیرسد دولت توان مالی برای حمایت بیشتر از بخش تولید داشته باشد. از طرفی با توجه به اینکه بخش کشاورزی سهم ۲۵ درصدی از اشتغال را در کشور دارد نمیتوانیم بخش تولید را رها کنیم. ما در طول ۴۰ سال در تولیدات لبنی به خودکفایی رسیدهایم و نباید براحتی امنیت غذایی را به مخاطره بیندازیم. ما در حال حاضر بزرگترین صادرکننده مواد لبنی در منطقه هستیم باید این جایگاه خودمان را در منطقه حفظ کنیم.
در مورد گوشت، نیز تولیدکننده توان تأمین گوشت مورد نیاز را دارد و ما اعلام میکنیم هزینه واردات گوشت اگر برای حمایت از تولید داخل پرداخت شود، تولید بالایی در گوشت خواهیم داشت. با توجه به انتشار آمار مربوط به عملکرد کشتارگاهها که مرکز آمار منتشر کرده است، مقایسه عملکرد کشتارگاههای رسمی کشور در مرداد ۱۴۰۰ با ماه مشابه سال ۱۳۹۹ نشاندهنده افزایش ۴۳ درصدی مقدار عرضه گوشت قرمز در کشتارگاههای رسمی کشور است.
تورم بالای ۴۰ درصد، بنیه اقتصادی و نقدینگی بخش تولید و دامداران را بشدت کاهش داده است، به نظر می رسد برنامههای حمایتی مانند پرداخت یارانه به مصرف کنندگان فعلاً راهکار مناسبی برای جلوگیری از کاهش بیشتر مصرف لبنیات و گوشت است.
🔻روزنامه کیهان
📍 کشید از ته دل آه و گفت؛ قسمت نیست!
✍️حسین شریعتمداری
۱ - سال گذشته طی یادداشتی در فراق راهپیمایی اربعین که ویروس منحوس کرونا به شیفتگان حضرتش(ع) تحمیل کرده بود، آورده بودیم؛
« بیستم ماه صفر سال ۶۱ هجری قمری است. چهل روز بعد از شهادت اباعبداللهالحسین(ع) و ۷۲ تن از یارانش. جابربن عبدالله انصاری صحابه بزرگوار رسول خدا(ص) که در کهنسالی بینایی از دست داده است، همراه با عطیه عوفی که از تابعین و یکی از شیعیان پاکباخته امیرالمومنین(ع) و از رجال علم حدیث و مفسران قرآن است، در کربلا به زیارت تربت پاک سیدالشهداء و یاران شهیدش آمدهاند.
ساعاتی بعد کاروان کربلاییان که به اسارت رفته بودند از شام باز میگردند و با جابر و عطیه در سوگ شهیدان کربلا همنوا میشوند... غریبانه میگریند و از ستمی که بر آلالله رفته است به رسول خدا(ص) شکایت میبرند.
سقف زمان، تاریک و ظلمانی است. فرزندان هند جگرخوار، همان که در اُحد از شدت خشم و کینه بر اسلام، سینه حمزه عموی پیامبر خدا را شکافت و جگر او را به دندان کشید، بر منبر رسول خدا(ص) نشستهاند و داعیه خلافت الهی دارند! حرامیان بر کرسی خلافت تکیه زدهاند و به قول امیرمؤمنانعلیهالسلام، بر اسلام پوستین وارونه پوشاندهاند.
حال و هوا چنان است که این آیه از سوره روم وصف آن است «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاس» و... هیچکس، حتی در دورترین افق ذهن خویش هم نمیتواند باور کند که این سقف ظلمانی شکافتنی است و سحر در راه است.
امروز، هزارو سیصد و چند ده سال از آن روز گذشته است و بار دیگر اربعین است. چرخ زمان چرخیده و چرخیده و به دورانی رسیده که «عصر خمینی»
نام گرفته است. دیگر از غربت اسلام و حضور غریبانه آلالله در اربعین سال ۶۱ خبری نیست. دهها میلیون تن از سراسر جهان به زیارت شهدای کربلا آمدهاند. فاصله ۸۵ کیلومتری نجف تا کربلا را با پای پیاده میپیمایند. زن، مرد، کودک، جوان و نوجوان و... امروز آن واقعه که آن روز نشدنی به نظر میرسید اتفاق افتاده است».
۲- وصف امروز و مقایسه آن با دیروز را میتوان در سروده مرحوم سلمان هراتی دید. سرودهای خطاب به امام راحلمان (رضوان الله تعالی علیه). بخوانید!
« پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت
شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت
بسیار بود رود در آن برزخ کبود
اما دریغ زهره دریا شدن نداشت
در آن کویر سوخته، آن خاک بیبهار
حتی علف اجازه زیبا شدن نداشت
دلها اگرچه صاف ولی از هراس سنگ
آئینه بود و میل تماشا شدن نداشت
چون عقدهای به بغض فرو بود حرف عشق
این عقده تا همیشه سرِ واشدن نداشت»
۳- «آلکساندر دوگین» نظریهپرداز بلندآوازه روس که ۴ سال پیش و بعد از شنیدن اخبار مربوط به راهپیمایی اربعین برای مشاهده این راهپیمایی عظیم به عراق و در میان راهپیمایان رفته بود، بخشی از مشاهدات خود را اینگونه شرح میدهد: «حادثه پیادهروی اربعین که هر روز ابعاد بینالمللی گستردهتری
پیدا میکند و از همه ملیتها و ادیان از جمله مسیحیان در آن شرکت میکنند، مقدمه یک تحول اساسی در مقیاس جهانی است. معتقدم دنیای مدرن با ایدئولوژی لیبرال و سرمایهسالارانهاش به پایان رسیده است و جز بحرانآفرینی دستاورد دیگری برای بشریت ندارد و بشر امروز محتاج یک رستاخیز معنوی و الهی است که مایههای آن قویاً در انقلاباسلامی و نهضت امام خمینی وجود دارد».
۴- گزارش خبرنگار روزنامه آمریکایی «هافینگتون پست» از راهپیمایی بزرگ و فراگیر اربعین نیز خواندنی است، مینویسد:
«یک بخش از این مراسم سوگواری که هر مشاهدهکنندهای را بهتزده میکند دیدن این صحنه است که هزاران چادر که آشپزخانه موقت هستند توسط روستاییان منطقه در کنار مسیر زائران برپا شده است. گردانندگان موکبها، جلوی زائران را میگیرند، با آنها راه میروند و از آنها خواهش میکنند که دعوت آنها را بپذیرند که اغلب شامل یک مجموعه کامل از خدمات مناسب برای پادشاهان است؛ در ابتدا پاهای شما ماساژ داده میشود، سپس غذای گرم و خوشمزه تعارف میکنند و بعد از آن از شما دعوت میشود که استراحت کنید، در حالی که لباسهای شما شسته و اطو زده میشود و بعد از بیداری به شما بازگردانده میشود و البته همه این کارها رایگان و با مهربانی صورت میگیرد».
خبرنگار هافینگتون پست در ادامه گزارش خود به پدیده «انبوه جمعیت» و مدیریت آن اشاره کرده و مینویسد: «پس از زلزله هائیتی، اتحادیه جهانی غذا با همکاری و حمایت جهانی و در بهترین حالت توانست به ۵۰۰ هزار نفر غذارسانی کند. ارتش ایالات متحده عملیات متحدی را به راه انداخت و منابع گوناگونی از آژانسهای فدرال را به خدمت گرفت و در نهایت اعلام کرد که در طی گذشت
۵ ماه از این فاجعه انسانی ۹/۴ میلیون غذا به دست زلزلهزدگان رسیده است حالا این را مقایسه کنید با بیش از ۵۰ میلیون وعده غذایی در هر روز در اربعین، که برابر است با ۷۰۰ میلیون وعده غذایی برای زائران در طی این مدت از زمان، که تماماً نه بهوسیله ایالات متحده و خیریههای جهانی بلکه به وسیله کارگران فقیر و کشاورزانی که در طی سال کار میکنند تا بتوانند رضایت زائران را جلب کنند فراهم میشود».
۵- چند سال قبل خبرنگار یکی از روزنامههای معروف آمریکا برای مصاحبه به کیهان آمده بود. سخن به تروریستهای تکفیری داعش کشیده شد. گفت؛ نکتهای را فقط از این روی که هر دو اهل رسانه هستیم برایت میگویم ولی اگر به نام من منتشر کنی، تکذیب میکنم! پاسخم موافقت بود با این قید که بدون ذکر نام و نشانش اجازه انتشار داشته باشم. قبول کرد و گفت؛ داعش برخلاف آنچه که از راهاندازی این گروه انتظار داشتند، به عامل بسیار موثری در تبلیغ انقلاب و باورهای دینی شما تبدیل شده است و توضیح داد که داعش از یکسو دست به جنایات هولناکی میزند که روح و احساسات انساندوستانه مردم جهان را به شدت جریحهدار میکند و در همان حال ایران و مذهب تشیع را اصلیترین دشمن خود میداند. داعش از این طریق توجه افکار عمومی جهانیان را به اسلامی که در ایران جریان دارد جذب کرد و اینکه مگر اسلام ایران چیست که جنایتکارانی مثل داعش و آلسعود تا این اندازه با آن دشمنی میورزند و ...
چند ماه بعد از آن ملاقات در خبری از قول یک خبرنگار آمریکایی که در راهپیمایی اربعین شرکت کرده بود (باز هم بدون ذکر نام) آمده بود که:
« اگر دنیا حسین، پیامش و جاننثاریاش را شناخته بود، همه میتوانستند ریشههای باستانی داعش را پیدا کنند و بفهمند که عقیده این گروه برای مرگ و نابودی از کجا سرچشمه میگیرد. قرنها پیش بود که بشریت در کربلا بنیانگذاری وحشیگری و جنایت را شاهد بود. وحشیگری و جنایتی که در قتل حسین خلاصه شده بود. این اتفاق مواجهه ظلمت مطلق با نور درخشان بود. مقابله فساد با فضیلت. از این روست که روح حسین تا به امروز زنده مانده است و حضورش با تمام جنبههای زندگی این افراد گره خورده است... و هیچ تحریم رسانهای نمیتواند نور او را خاموش کند. حسین کیست؟ سؤالی با این عمق که میتواند باعث شود افراد، دین خود را تغییر دهند و تنها زمانی میتواند پاسخ داده شود که شما با پای پیاده به حرم حسین رفته باشید»... نگارنده نمیداند او همان خبرنگار آمریکایی یاد شده است یا نه ؟! سخنش دقیقاً با آنچه او میگفت انطباق دارد.
۶- حالا به این کلام حکیمانه از رهبر معظم انقلاب توجه کنید؛ «در زمانهای که عدّهای خونخوار به دور از انسانیّت، نام اسلام را به یغما بردهاند و به اسم دین، نفرت و وحشت و هر آنچه که غیرانسانی است را در جهان پراکنده میکنند و مایۀ شرم اسلام و مسلمانان گشتهاند این خبر در جهان منتشر میشود که ۲۰ میلیون نفر، مسلمان، شیعه و سنی، عاشق، لبریز از عواطف انسانی، در اوج زیبایی و شکوه، صفا و صمیمیّت، در کربلا و در حرم حسین(ع) حاضر شدهاند جهانیان را شوکه میکند. آنگاه این علامت سؤال در ذهن غیرمسلمانان شکل میگیرد که این حسین(ع) کیست که همه را پروانهوار به دور خود جمع کرده است و چرا هیچگاه از این نوع از اسلام برای ما گفته نشده است و همیشه اسلام وهابی و سلَفی و دور از انسانیّت در رسانههای غربی منتشر شده است»؟!
۷- و بالاخره این وجیزه را با سرودهای از شاعر متعهد کشورمان، سرکار خانم مریم کرباسی به پایان میبریم. سرودهای که زبان حال همه دلشدگان جامانده از راهپیمایی عظیم و ملکوتی اربعین است؛
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت؛ قسمت نیست
بیا به داد دل تنگ ما برس ای عشق !
اگر که حوصله داری، اگر که زحمت نیست
غمی است در دل جاماندههای کربوبلا
که هرچه هست، یقین دارم از حسادت نیست
میان ما که نرفتیم و رفتهها، شاید
تفاوتیست در آغاز و در نهایت نیست
همیشه آنکه نرفته است، بیقرارتر است
همیشه آنکه نرفته است، کمسعادت نیست
و آن کسی که در این راه اهل دل باشد
مدام اهل گله کردن و شکایت نیست
خودش نرفت و دلش را پیاده راهی کرد
نباید اینهمه دِل دِل کند که فرصت نیست
🔻روزنامه اطلاعات
📍 از احساس فقر تا ابراز کفر
✍️دکتر احمد مسجد جامعی
این روزها چهلمین روز درگذشت آقای محمدرضا حکیمی است و در آستانه اربعین حسین سیدالشهدا(ع) نیز قرار داریم. آقای حکیمی بیشک آشناترین شخصیت دینی با ادب و ادبیات جدید و قدیم بود و از بنیانگذاران ویرایش و ویراستاری در ایران محسوب میشد. او با برخی بزرگان ازجمله احمد سمیعی گیلانی، نجف دریابندری، مهرداد بهار، عنایتالله رضا و جهانگیر افکاری همکار بود و نشست و برخاست و مراوده علمی داشت و بر آثار صاحبنظرانی همچون دکتر حمید عنایت به تقاضای خود او یادداشتهایی نوشت و بسیار نکات بر کتاب پطروشفسکی با ترجمه کریم کشاورز افزود.
در سالهای پس از انقلاب علاوه بر آن مرجع جوانان و سیاستگذاران فرهنگی نیز بود و من به هر دو واسطه سابقه آشنایی و جایگاه دولتی با وی آمد و شد داشتم. در دیدارها و گفتگوها هرگز به یاد ندارم آقای حکیمی درباره سیاستهای فرهنگی چون و چرا کرده و خواهان اعمال محدودیتهایی شده باشد. اما او پیوسته جویای حال و روز مردم از نظر مالی و رفاهی بود.
حتی درباره کتاب هم افزون بر کیفیت، به بهای آن توجه ویژه داشت و بر آن باور بود که کتاب بایستی هم با کیفیت عرضه شود و هم ارزان باشد و گاهی خود او هم در تأمین این اهداف از حق التألیفش میگذشت. رفتار این دانشمند اسلامشناس به ویژه این روزها که از نزدیک بیشتر به زندگی او تأمل کردم، برایم پرسشهای جدیدی پیش آورد. آقای حکیمی میان ایمان و وضع رفاهی مردم نسبت مستقیمی میدید به همین دلیل در طول عمر کوشید که به دو اصل انسانیت و عدالت تأکید کند.
زندگی شخصی او هم در نهایت زهد و همدلی با فرودستان گذشت. بنا بر نشانههایی پیداست که آقای حکیمی به ویژه بعد از انقلاب که همراهان سابق او به قدرت رسیده بودند، تقوای مالی دو چندانی یافت. وی الگوی خود را دوره زمامداری امیرالمومنین علی(ع) قرار داده بود زیرا در میان ائمه اثنی عشرفقط ایشان به قدرت دست یافت.
او در گزارش عملکرد حضرت به این گفته ایشان خطاب به ابن عباس مکرر اشاره میکرد که: در دوران خلافت من فقیرترین مردم کوفه به آب آشامیدنی فرات و نان گندم دسترسی داشتند و خانه و سرپناهی مأمن آنها بود؛ در حالی که خود حضرت به کمترین غذا و امکانات اکتفا میکرد. آقای حکیمی یکی دو بار این کلام را تفسیر کرد و افزود: حضرت نگفتند مثلاً من چقدر مسجد ساختم و چقدر قرآن منتشر کردم. این را کسی میگفت که در سفرها مقید بود که جا به جایی او به نحوی باشد که نماز اول وقت فوت وقت نشود و در عمر خود بیش از هر چیز به کتاب و سنت نبوی و علوی پرداخت و در آغاز یادگار ماندگار او «الحیات» صدها آیه قرآن شرح و بسط داده شده است. او نخستین وظیفه حکومت علوی را برقراری عدالت و تأمین حداقل مسکن و رفاه و معاش مطابق زمان برای پایینترین طبقات مردم میدانست و طبعاً مدیریت و نظارت گسترش داراییهای بیش از حد طبقات بالای جامعه را ضروری محسوب میکرد.
در حدیث منسوب به حضرت رسول(ص) هم فقر با کفر قرین است: «کَادَ الْفَقْرُ أَنْ یَکُونَ کُفْراً»
در واقعه کربلا نیز مجموع نشانهها حاکی است که در سپاه کوفیان فقر و طمع، زمینهساز شدیدترین جنایتها نسبت به حسین سیدالشهدا(ع) و خاندان او شد.
خود حضرت خطاب به ایشان فرمود: «چرا قصد جان من کردید و با من در نبرد شدید؟ گفتند که از «قطع عطا» (یعنی حقوق سالیانهای که حکومت میپرداخت) بیمناک هستیم. حضرت فرمود: عطای خدا که برتر و والاتر است.» اما گوش شنوایی نبود. این روایت در کتاب «طبقات» ابن سعد قسمتی که مربوط به حسین سیدالشهداست و به کوشش و تصحیح محقق نامدار آقا عزیز طباطبایی منتشر شده، آمده است.
در روایتهای تاریخی دیگر هم نکتههایی آمده که نشان میدهد بعضی سپاهیان کوفه فرومایگی را به چه حد رسانده بودند، زیرا از بعضی از آنها با اسم و رسم و نسبت نام بردند که یکی کلاه خونی حسین(ع) را برداشت و دیگرانی جامههای پاره پاره را از تن او ربودند و حتی به لباسها و اموال بیارزش که حضرت خود آنها را پاره کرده بود تا دستخوش غارت نشود هم رحم نکردند. گویا حضرت به حساب فقر و طمع آنها چنین وضعی را پیشبینی میکرد.
یکی از نکتههایی که در ماجرای کربلا کمتر دیده شده، همین طمع و احساس فقر است؛ یعنی کسانی هم بودند که فقر و ترس از آینده اقتصادی آنها را به آن مرحله رساند که تماماً ایمان را به باد دادند، فرزند رسول خدا را بیدلیل و مظلومانه کشتند و به مال و اموال زن و فرزند او هم رحم نکردند. از سویی دیگر سران سپاه اشقیاء نیز به این رفتارها دامن میزدند و برای مراحل مختلف قتال و سرکوب و غارت جایزه تعیین کرده بودند.
آنها بر پیکر پاره پاره و آکنده از زخم تیغ و نیزه ایشان اسب تاختند؛ حرکتی که درباره هیچ کسی گزارش نشده است. البته حساب سران سپاه یزید – ابن زیاد و ابن سعد و شمر- از باقی سپاهیان جدا بود، عطای آنها مخصوص بود و برای مأموریتهای ویژه به تعبیر امروز فوقالعاده پرداخت هم میگرفتند، آنها از زمینداران و ثروتمندان بزرگ آن روزگار شمرده میشدند و با هم در زمینههای متنوع رقابت و همچشمی و حتی دشمنی داشتند و در عین آنکه به دنبال سوء استفاده از فقر و درماندگی مردم بودند، اما بحث بر سر مردمانی است که امام حسین(ع) به خاطر آنها و دعوت آنان رو به سوی کوفه نهاد. حتی مسلم بن عقیل در اوج محبوبیت و فعالیت برای پیشبرد اهداف خود ناچار شد مقدار زیادی از این و آن پول قرض کند و هنگامی که در حضور ابن زیاد برای مرگ آماده میشد، وصیت میکرد قرضهای او را بپردازند.
از آن سو ابن زیاد که از وضع ناهنجار مردم کوفه اطلاع داشت، با مال هنگفتی از بصره به آنجا آمد؛ در حالی که صورت خود را پوشانده بود و مردم گمان میکردند که حسین سیدالشهدا از راه رسیده است تا جایی که او را یابن رسول الله خطاب میکردند و به او سلام میگفتند. چون بر منبر نشست، پی بردند که او ابن زیاد است. ابن زیاد کار خود را با پولپاشی در میان مردم فقیر و بحرانزده کوفه آغاز کرد، اقتصاد کوفه عمدتاً در دست خلافت بود و کوفه عربی پادگان بزرگی بود که طوایف عربزبان در هفت محله آن سکنی داشتند و حقوق سالیانه را از طریق ساز و کاری که با عنوان دیوان شناخته میشد، میگرفتند. منبع اصلی عطا یا همان حقوق سالیانه، نخست ادامه فتوحات بود که در این دوران رونق چندانی نداشت و دوم محصولات کشاورزی و باغات که بر اثر خشکسالی و بروز بیماری طاعون در عراق از اواخر دوره معاویه از بین رفت؛ به نحوی که حتی زیاد بن ابیه برادر ادعایی معاویه و پدر ابن زیاد بر اثر همین بیماری طاعون چند سالی پیش از وقایع کربلا از بین رفت. در چنین شرایط دشواری که با کاهش درآمدهای خلافت و بحران جانشینی، ناامنی و تهیدستی و درماندگی همهگیر شده بود، «عطای سالیانه» خلافت هم قطع شد و مردم درماندهتر از همیشه بودند و نارضایتیها گسترش بسیار یافت. ابن زیاد حقوق پسافتاده سال پیشین و سال جدید را یکجا پرداخت. حقوق در آغاز سال قمری یعنی اول محرم پرداخت میشد. او نه فقط پرداخت باقیمانده سال قبل بلکه حتی حقوق سال جدید را هم با افزایش چشمگیری اختصاص داد. حال در نظر بگیرید که مردم درمانده کوفه که مدتها حقوقی دریافت نکرده بودند و چند سالی را با خشکسالی و بیماری دست و پنجه نرم میکردند، اینک تهدید به گرفتاری بیشتر و مرگ هم شدند: نتیجه کمابیش روشن است. شکم گرسنه به راحتی بهانههایی می سازد و به هر کاری تن میدهد و حتی فرزند رسول خدا را به جا نمیآورد و به هیچ چیز پایبند نیست و به لباس پاره و کلاه خونی هم رحم نمیکند.
از این فراتر اینکه ابن سعد در کربلا برای بعضی کارها جایزه مخصوص در نظر گرفت. بنابراین یکی از وجوه پنهانمانده واقعه کربلا، ایجاد و توسعه فقر برای عموم کوفیان و پر رنگ کردن فاصله طبقاتی و تأثیر آن در رویگردانی از فرزند رسول خداست.
شاید منشأ دعوت گسترده گروهی از کوفیان از حسین سیدالشهدا(ع) نیز همین نکته باشد که در پی کسی بودند تا سر و سامانی به اوضاع زندگی و معیشت آنها بدهد. احتمالاً آنها نگاهی هم به اوضاع تعدیل شده اقتصادی در دوره امیرالمومنین علی(ع) داشتند که چندان مطلوب اشراف و مطابق منافع کسانی چون خانواده اشعث نبود؛ زیرا حضرت عطا یا حقوق دولتی را یکسان به همه پرداخت میکرد و الّا قابل تصور نیست که با این سرعت دعوتکنندگان از رأی خود بازگردند و بتوان از میان آنها سپاه انبوه اشقیاء را فراهم آورد. باری، در فرازهایی از دعای پس از زیارت عاشورا به نقل از امام صادق (ع)، زائر از خدا میخواهد که او را از فقر و فاقه و درماندگی پناه دهد.
در آستانه اربعین حسینی، چهلمین روز درگذشت آقای حکیمی را گرامی میداریم.
🔻روزنامه اعتماد
📍 صدا و سیما، فقط یک راهحل دارد
✍️عباس عبدی
یکی از رفتارهای به نسبت غیراخلاقی که در جامعه ایران بهویژه نزد اصولگرایان جوان رواج دارد، فضاسازی رسانهای برای تعلق پستهای حکومتی به افراد است. هر کس برای خود چند نفر را دارد که او را به عنوان یکی از نامزدهای مهم فلان پست یا وزارتخانه معرفی میکنند تا از این طریق به نفع او فضاسازی صورت گیرد. این رفتار آنقدر گسترش یافته که برخلاف گذشته برای احکام و انتصابات مقام رهبری هم انجام میدهند و بهطور غیرمتعارفی شاهد هستیم که پیش از صدور حکم برای مقاماتی که ایشان باید منصوب کنند، افرادی را معرفی میکنند و تاکنون نیز چندینبار خلاف این گمانهزنیها رخ داده است. این رفتار درباره ریاست سازمان صدا و سیما نیز دیده میشود که بسیار عجیب است. بهرغم این، این یادداشت در مقام پرداختن به نامزدهای احتمالی این مقام نیست، بلکه مساله اصلی سیاستهای حاکم بر صدا و سیمایی است که به کلی از دایره اثرگذاری شایسته خارج شده است.
واقعیت این است که صدا و سیما به عنوان نهاد انحصاری رسانهای در ایران بیش از ۹۵درصد قدرت رسانههای رسمی کشور را در بر گرفته است. سایتها و روزنامههای رسمی در مقایسه با صدا و سیما هم به لحاظ نیروی انسانی و هم به لحاظ امکانات و هم به لحاظ پوشش سهم اندکی از رسانههای رسمی را دراختیار دارند. سویه دیگر این واقعیت بسیار خطرناک است، زیرا به علت کارکرد و عملکرد این رسانه و عدم تامین نیازهای رسانهای و تحلیلی و اطلاعرسانی، مردم به سوی رسانههای غیررسمی از قبیل ماهواره، فضای مجازی غیررسمی و نیز کسب خبر از طریق روابط چهره به چهره روی آوردهاند. مطالعات نشان داده است که صدا و سیما طی دهه گذشته از نظر کارایی و اثربخشی دچار نزول وحشتناکی شده است. مهمترین برنامههای آن که مردم میبینند، شامل فوتبال و فیلم و مسابقات سطحی و سرگرمی است و کارکرد اصلی رسانهها که آگاهیبخشی و نظارتی است را فراموش کرده است و رسانههای غیررسمی جایگزین این رسانه شدهاند. اکنون میزان اعتماد و استفاده از این رسانه نه تنها کم و کمتر شده است، بلکه نیروهای تحصیلکردهتر، جوانتر، شهریتر نیز با فاصله بیشتری از دیگران از رسانههای غیررسمی استفاده میکنند.
این وضعیتی است که تمامی دستاندرکاران رسانهای کشور کمابیش با آن آشنا هستند و دنبال پیدا کردن راهحل هستند. دو راهحل وجود دارد، در واقع شاید بهتر است بگوییم دو راهحل به ذهن دو گروه میرسد؛ راهحل اول که بیشتر از سوی طرفداران و دستاندرکاران مدیریتی صدا و سیما و برخی نیروهای سیاسی مطرح میشود تمرکز بر انسداد و جلوگیری از دسترسی مردم به رسانههای غیررسمی است. در واقع از میان بردن رقیب و رواج ممیزی هدف و برنامه اصلی است. پارازیت انداختن بر رسانههای فرامرزی، فیلترینگ یا فشارهای آشکار و غیرآشکار برای محدودیت بیشتر رسانههای فعال موجود عناصر اصلی این راهحل است. هر چند این کار را تحت عنوان صیانت از فضای مجازی انجام میدهند. این راهحل، در واقع پاک کردن صورت مساله و تبدیل رسانه رسمی به بوق است. تجربه گذشته نشان داده است که این سیاست، اولا نتیجهبخش نیست، دیر یا زود راههای متنوعتری برای دسترسی مردم به اخبار و تحلیلها به وجود خواهد آمد، دوم اینکه عوارض بدی بر فضای کسب و کار خواهد گذاشت و بالاخره اینکه بیاعتمادی مردم را بیشتر میکند، زیرا اکثریت قاطع مردم از این رسانهها استفاده میکنند و ممانعت مردم از دسترسی به رسانههای غیررسمی را نوعی بیحرمتی تلقی کرده و پذیرفتنی نمیدانند. این راه درنهایت به حل موضوع نمیانجامد، بلکه ادامه وضعیتی است که تاکنون طی شده و به اینجا رسیدهایم.
راهحل واقعی و دوم تغییر در سیاست رسانهای صدا و سیماطست. پذیرش قواعد حرفهای اطلاعرسانی، بیطرفی سیاسی در مجادلات داخلی، گسترش آزادیهای بیان و نظر، حذف سوگیریهای مخرب، احترام گذاشتن به ارزشها و سبک زندگی مردم، بازتاب دادن بدون سانسور خواست مردم و اخبار و اطلاعات و... این راهی است که اگر انجام شود بهطور طبیعی رسانههای غیررسمی به حاشیه خواهند رفت و موجب نگرانی نخواهند بود. مدیریت صدا و سیما باید شجاعت اتخاذ این سیاست را داشته باشد. پرهیز از انتشار اخبار جعلی و دروغ، فرصت دفاع دادن به افرادی که علیه آنان برنامه پخش شده است، مستند کردن اخبار و تنوع تحلیلها، شروط لازم تحول است. بدون انجام این سیاستها، یکی از ارکان ثبات و پایداری جامعه ایران همچنان ناکارآمد و غیرموثر باقی خواهد ماند، اگر زیانبارتر نشود.
🔻روزنامه شرق
📍 «واسطه استراتژیک» محاصره ایران از سوی «دوستان»
✍️کیومرث اشتریان
وضعیتی متناقض در مناسبات استراتژیک علیه ایران وجود دارد. ابزارهای قدرت ایران در منطقه (ابزار نفوذ در لبنان، یمن، عراق و افغانستان و ابزار قدرت موشکی ایران) نه از سوی دشمنان که از سوی دوستان مورد تحدید و تهدید قرار میگیرد. این وضعیت را «واسطهگری استراتژیک» مینامیم که دیوارهای محاصرهای را به قرار ذیل در پیرامون ما بنا میکنند:
دیوار روسیه. اسرائیل دشمن رسمی ایران -که در سالهای اخیر نفوذ روزافزونی در کشورهای حاشیه خلیج فارس داشته است- در چتر حمایتی «کشور دوست» ایران یعنی روسیه قرار میگیرد. این جمله لاوروف تأکیدی مجدد است بر این موضوع: «امنیت اسرائیل اولویت ماست». به طریقی متناقضنما حمایت از اسرائیل نه صرفا به دست آمریکا که به دست روسها و چینیها صورت میگیرد. بازی استراتژیک همین است. این سناریو دور از انتظار نیست که هرگونه حمله اسرائیل علیه ایران بهسادگی توسط حامیان ما در جنوب لبنان قابل پاسخ نخواهد بود؛ آنچنانکه از سوریه نیست. واسطه استراتژیک یعنی کشوری که وارد منازعه شما با طرف دیگری میشود و شما را وادار به تغییر اساسی در راهبردهایتان میکند. این، جبهه جدیدی برای منازعه با شما میگشاید. اینک اسرائیل نهتنها به نیابت از خود و غرب بلکه به نیابت از طرف سوم میتواند با شما وارد منازعه یا جنگ شود.
اگر طرف سوم، خواه روسیه، چین یا ترکیه یا هر کشور دیگری که واسطه استراتژیک شده است، مطالبهای اساسی از شما داشته باشد و شما انجام ندهید، او میتواند راه حمله و ضربه به شما را موقتا بگشاید تا شما منافع او را برآورده کنید. اینجا دیگر نهتنها دشمنان بلکه دوستان را هم باید راضی کنید تا از خطرهای حیاتی بگریزید.
دیوار چین. خلیج فارس و منطقه خاورمیانه برای چینیها اهمیتی حیاتی پیدا کرده است. دیوار اقتصادی چین بر جهان سایهای مهیب افکنده است. هر گونه واکنش احتمالی ایران در برابر تهدید اسرائیل یا حتی کشورهای کوچک خلیج فارس «دوست بزرگ زرد» را خوش نخواهد آمد و مشمول ملاحظات استراتژیک اقتصادی او خواهد شد. سخنگوی وزارت خارجه چین گفته بود که «ایجاد یک نظام امنیتی جدید و جامع و بر اساس همکاریهای مشترک و پایدار در یک بستر جمعی و بر اساس مفاهیم امنیتی نوین از اهمیت بالایی برخوردار است». چین با سرمایهگذاری در زیرساختهای فیزیکی، بندرها، خطوط لوله، راهآهن، تجارت و سرمایهگذاریهای دوجانبه به دنبال تحکیم ایده «چین مرکز جهان» خود و اتصال به آسیا، اروپا و آفریقا و توسعه جاده ابریشم زمینی و دریایی است. خلیج فارس، دریای عمان و بندر حیفا از مراکز حیاتی این سیاست است. بنابراین کارایی قدرت موشکی ایران نه صرفا یک ملاحظه فنی بلکه در ملاحظات استراتژیک «چین مرکز جهان» قابل محاسبه است. سنگینی «دوستِ بزرگ پیکرِ زرد» به گونهای است که ممکن است در ملاحظات استراتژیک به محاصره ایران معنا شود. به بیان دیگر، اینک چین هم وارد منازعه شما با اسرائیل میشود و از شما بهرهبرداری میکند. حمله اسرائیل به شما به نفع چین هم میشود چون بهره دوجانبه از آن میبرد. هم از اسرائیل حمایت میکند و هم از شما بهره میبرد؛ بنابراین اسرائیل نیازمند چراغ سبز چین برای برخورد با شما و شما نیازمند چراغ قرمز چین برای حملهنکردن اسرائیل به خود خواهید بود. اینجا حکایت دوباره تکرار میشود؛ اگر طرف سوم، اینبار چین که بهصورت طبیعی واسطه استراتژیک شده است، مطالبهای اساسی از شما داشته باشد و شما انجام ندهید، او میتواند راه حمله و ضربه به شما را موقتا بگشاید تا شما منافع او را برآورده کنید. اینجا دیگر نهتنها دشمنان بلکه دوستان را هم باید راضی کنید تا از خطرهای حیاتی بگریزید. واسطه استراتژیک واسطهای است که خودش مهمتر از اصل میشود.
دیوار ترکیه. «دوست» دیگر ایران، ترکیه است که از دو سو بهصورت بالقوه عرصه را بر ما تنگتر میکند. نخست از سوی افغانستان و پیوند محکمتری که با طالبان دارد؛ این پیوند ائتلاف ترکیه را با اعراب خلیج فارس نیز مستحکمتر میکند. از سوی دیگر تمایل ذاتی ترکیه به گرایشهای ناسیونالیستی در کشور آذربایجان که آتشی را برای روز مبادای بحران قدرت مرکزی در ایران در زیر خاکستر پنهان میکند. تاریخ ایران پر است از زمانههای ضعف قدرت مرکزی و سربرآوردن نیروهای تجزیهطلب.
دیوار پاکستان. دوست دیگر ایران پاکستان است که با وجود نزدیکیهای فرهنگی، از بد حادثه بازی استراتژیک امنیتیهای این کشور به تور ما خورده و حامی اصلی طالبان است. طالبان در درازمدت تهدید ماست و به طرق گوناگون میتواند ملعبه اسرائیل و اعراب باشد و دوست پاکستانی ما هم در این کمربند استراتژیکِ محاصره همسو با ما نیست. عملا دست ما از یمن هم کوتاه خواهد شد چون میتوانند طالبان را به مثابه بدیل یمن به کار بگیرند.
دیوار دوستان درون. اتحاد همه نیروهای سیاسی در حوادث واقعه تاریخی مهم است. اگر از درون، نیروهای سیاسی به انحصار «دوستان» درآید، حلقه محاصره تکمیل است. حوادث واقعه تاریخی میتواند جنگ یا انقلاب یا مهمتر از همه فقدان یک قدرت عالیه بر اثر حوادث طبیعی باشد. محاصره از درون به آن معناست که ظرفیتهای درونی جامعه سیاسی تعطیل شده و مجال نقشآفرینی سیاسی نداشته باشند. مثلا مجلس و دولت پرقدرتی که مستظهر به حمایت قاطبه ملت باشد، در عرصه حضور نداشته باشد. یا اینکه رجال سیاسی خوشنام ملی که اعتماد بخشهایی از مردم را پشتوانه خود داشته باشند، از عرصه و اریکه نقشآفرینی سیاسی کنار گذاشته شده باشند.
دیوار دشمنان. البته که نمیتوان از اینان چشم پوشید. ایران در معرض بزرگترین محاصرههای اقتصادی تاریخ بشر قرار داد. تحریمهای ضدبشری آمریکایی با تسامح و رضایت اروپا حلقه بیرونی محاصره است که درباره آن بسیار سخن رفته است و نیازی به بازگویی ندارد. میبینیم که رقابتهای استراتژیک سبب میشود که «دوستان» دست ما را در برابر دشمنان ببندند. به قول سفیر پیشین فرانسه در ایالات متحده: «جهان جنگل است و این حقیقت تلخ با اقدام آمریکا و انگلیس در چاقوزدن از پشت از طریق استرالیا به فرانسه یادآوری شد. زندگی همین است». آری! در روابط بینالملل «زندگی همین است» و نباید انتظار «مرام و معرفت» از دوستان داشت؛ آنگونه که وزیر دفاع پیشین ما از روسها انتظار داشت و درباره انتشار خبر استفاده هواپیماهای روسی از پایگاه نوژه همدان توسط روسیه گفته بود: «روسها بیمعرفتی کردند». اگر عمری باشد سرمقاله هفته آینده را به چه باید کرد، اختصاص میدهم.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 دیپلماسی نامطلوب
✍️علی بیگدلی
بین ایران و آمریکا پیامهایی رد و بدل شده و ایران اعلام کرده که به زودی مذاکرات ازسر گرفته میشود. راهی هم غیر از این وجود ندارد. شکی نیست که هر دو طرف به ازسرگیری مذاکرات تمایل دارند. منتها آقای امیرعبداللهیان در آخرین صحبت خود گفته که ما تصمیمگیریهای خود را منظم و مرتب نکردهایم.
آنچه تاکنون تصور میشد این بود که ایران در حال خرید زمان است تا بتواند با اهرم غنیسازی غرب را تحت فشار بگذارد. به نظر میرسد وزیرخارجه نیز با ژست، خواسته همین کار را انجام دهد. طبیعی هم است چون او نمیتواند به تنهایی تصمیم بگیرد و باید به ایران آمده و تصمیم مقامات مسوول را بشنود.
ایران اکنون از «آینده نزدیک» حرف زده و این آینده نباید بیشتر از ۱۰ ، ۱۵ روز دیگر باشد. اگر هم غیر از این باشد ایران اشتباه میکند زیرا در اروپا تغییرات در حال رخ دادن است که برای ایران اهمیت دارد. خانم مرکل رفته و انتخابات جدید انجام میشود. انتخابات فرانسه در پیش است و انگلستان هم به سمت آمریکا گرایش بیشتری پیدا کرده است. آن تروئیکای اروپایی در واقع تا حد زیادی ترک برداشته است. موقعیت ایران تا حدود زیادی متکی به اتحادیه اروپا بوده و این اتحادیه، توانمندی و یکدستی گذشته را ندارد.
بنابراین ایران باید کوشش کند تا فضا آماده است وارد مذاکره شود. ضمن اینکه باید سطح انتظارات را کاهش دهد. اگر قرار باشد با همان نقطههای اولی حرکت کنیم اصلا به نتیجه نخواهیم رسید.
خودداری ایران از آغاز مذاکرات تاحدی به خاطر آن است که غرب را تحت فشار قرار دهد اما ممکن است غرب در این مدت و با این رویه این دست و آن دست کردن ایران، رویینتن شود. بنابراین بهتر است این کار با توجه به شرایطی که در اروپا ایجاد شده زودتر انجام شود. به خصوص که آمریکاییها هم علاقهمند به ترک خاورمیانه هستند. حتی ملاقاتهایی که بین آقای امیرعبداللهیان و وزیرخارجه عربستان بود قطعا با نظر موافق آمریکاییها بوده تا زودتر این مشکلات را در خاورمیانه برطرف کنند.
توصیه من به دولتمردان این است که زمان را از دست ندهند چون وضعیت غرب به طور کلی وضعیت سروسامانیافتهای مثل گذشته نیست.
ایران راهی غیر از تغییر مواضع ندارد، حالا اکنون قدری با زمان بازی میکند تا با یک ژستی در مقابل غربیها ابراز و اظهار بیتفاوتی کند اما به نظر من این دیپلماسی، دیپلماسی مطلوبی نیست و جواب نمیدهد. یعنی نه آمریکا و اروپاییها از مواضع خود عقب مینشینند و نه ایران با این شیوه میتواند امتیاز بیشتری بگیرد. آنچه سبب میشود ما وارد مذاکره شده و به نتیجه برسیم این است که سطح انتظارات را کاهش دهیم، به این معنا که شرط اول خود مبنی بر لغو همه تحریمها که به هیچ وجه پذیرفتنی نیست را برداریم. ما باید با یک آهنگ سازنده وارد مذاکرات شویم تا مشکل رفع شود. به خصوص که امکان ادامه این وضعیت از نظر اقتصادی برای ایران فراهم نیست. زمینههای اعتراضات اجتماعی وجود دارد و اگر کرونا نبود همین الان هم شاهد شکلگیری آن بودیم. به هرحال این وضعیت امکان تداوم ندارد. به اضافه اینکه در همین دوره شروع کار آقای رییسی شاهد افزایش بین ۲ و تا ۵/۳ درصد تورم هستیم و این وضعیت امکان استفاده از دیپلماسی شلکن و سفتکنی باقی نمیگذارد.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 پیمان شانگهای و بخش خصوصی
✍️حسین سلاحورزی
پیوستن ایران به پیمان شانگهای که حاصل یک ماراتن دیپلماتیک ۱۶ساله از سوی دستگاه سیاست خارجی کشور بود؛ امیدهایی را برای گشایش فضای بینالمللی به روی اقتصاد ایران در میان فعالان و صاحبنظران حوزه کسب وکار زنده کرده است، اما این امیدها نیز در سایه بیمها و تردیدهایی قرار دارند.
برای درک ارزش و جایگاه واقعی پیمانهای اقتصادی منطقهای و جهانی باید نگاهی بهفلسفه وجودی آنها انداخت. کارکرد این پیمانها که بنیان آنها بر مقرراتزدایی از مبادلات تجاری فرامرزی و سرمایهگذاریهای مشترک بینالمللی استوار است، در وهله اول کاهش ریسکهای سیاسی در تجارت فرامرزی و در گام بعدی تسهیل و تقویت روند تقسیم کار تخصصی بین فعالان اقتصادی در کشورهای عضو پیمان براساس مزیتهای نسبی در جهت رسیدن به بهرهوری و ارزشافزوده بیشتر است.
پیمان شانگهای بخشی از موانع تعرفهای را از سر راه تجارت فرامرزی با کشورهای عضو پیمان در منطقه حذف میکند و دسترسیهای لجستیکی و قانونی بهبازار این کشورها را نیز تسهیل میکند. این موضوع در کنار دسترسی جغرافیایی خوب، نزدیکیهای فرهنگی و پتانسیل ناشی از تفاوتهای مزیتهای نسبی که حاصل تنوع طبیعی، اجتماعی و اقتصادی کشورهای عضو است؛ همه و همه پیمان شانگهای را در نظر فعالان اقتصادی بهفرصتی ارزشمند برای توسعه اقتصادی کشور تبدیل میکند؛ اما متاسفانه لیست ترسها و تردیدهایی که در مورد قابلاستفادهبودن این فرصت وجود دارد نیز بههیچعنوان کوتاه نیست.
نخستین تردید در مورد میزان و نحوه تاثیر پیوستن بهپیمان شانگهای بر اقتصاد ایران، ناشی از ضعف شدید رقابتپذیری در اقتصاد کشور است. بنگاهها و فعالان اقتصادی برای استفاده از فرصتهای نهفته در یک پیمان تجاری-اقتصادی مانند پیمان شانگهای، باید قادر باشند مدل کسبوکار را بر اساس مقتضیات رقابتی بازار هدف و مزیتهای نسبی خود انتخاب و اصلاح کرده و توسعه دهند.
در اقتصاد ایران اما موانع ساختاری و نهادی بیشماری امکان واکنش مناسب و بهنگام در تغییر و اصلاح و توسعه کسبوکار، با هدف ارتقای بهرهوری را از مدیران و مالکان بنگاهها سلب میکند و به این ترتیب اقتصاد ایران در زمره قعرنشینان جدول رتبهبندی رقابتپذیری قرار دارد. طبیعتا بدون بهبود وضعیت رقابتپذیری اقتصاد کشور، پیوستن به پیمانهای تجاری و اقتصادی واجد ارزشافزوده چندانی نخواهد بود.
تردید بعدی مربوط به نحوه اعمال موانع غیرتعرفهای بر تجارت فرامرزی میان کشورهای غیرعضو است. برای مثال اقتصاد سیاسی ایران و جایگاه تجارت فرامرزی در آن را مقابل نظر آورید. دهههاست که در اقتصاد نفتزده ایران سیاستهای اقتصادی گروگان سیاستها یا دقیقتر بگویم وعدههای رفاهی دولتهاست و در دوران فراوانی نفتی هزینه این وعدهها از طریق خامفروشی ثروت بیننسلی کشور پرداخت شده است. این روال، رسم و سنت بسیار غلط و خطرناکی را در اقتصاد ایران برجای گذاشته است. دولتها در ایران تصور میکنند با مداخله فعالانه در بازار ارز و یارانهپاشی در طول زنجیره ارزش فعالیتهای اقتصادی کشور، قادر به خلق رونق و رفاه در کشور هستند؛ اما متاسفانه دقیقا هر دو این جهتگیریها، یعنی سلطهجویی بر بازار ارز و متکی ساختن مناسبات تولید و تجارت بهتوزیع یارانه، الزاماتی در پی دارند که موجب خلق موانع غیرتعرفهای یا بهتعبیر بهتر موانع ساختاری بر سر راه تجارت فرامرزی کشور میشود. این موانع علاوه بر افزایش هزینه مبادله، نااطمینانیهای بسیار کلانی را به مناسبات تجارت خارجی تحمیل میکند.
یکی دیگر از مشکلات فعالان اقتصادی ایرانی (بهویژه در بخش خصوصی) برای بهرهبرداری از فرصتهایی همچون پیمان شانگهای، «برندملی» است. بخشی از برند ملی متکی بهکیفیت کالاها و خدمات تولیدی در کشور است که در این زمینه خوشبختانه در سطح منطقهای تا حد زیادی امکان هماوردی با رقبا وجود دارد؛ اما بخش دیگری از برند ملی نیز مربوط به ارزیابی همکاران و همتایان بینالمللی از کیفیت فضای کسبوکار و حکمرانی اقتصادی کشور و نیز سطح ریسک سیاسی در اقتصاد ایران است که متاسفانه در این دو فقره به هیچوجه از وضعیت خوبی برخوردار نیستیم. هرچند پیوستن به پیمان شانگهای خود قطعا تاثیر مثبت قابلملاحظهای بر ترمیم برند ملی اقتصاد ایران داشته است، اما تا رسیدن به جایگاهی قابلقبول در این زمینه فاصله بسیار زیادی داریم و تا آن روز از مزیتهای واقعی عضویت در این پیمانها یعنی تعریف روابط اقتصادی پایدار و درازمدت بهره چندانی نخواهیم برد.
در نهایت مشکل عدماتصال ایران به نظام مالی بینالمللی نیز مانند تمام سالهای گذشته سایه خود را بر سر هر امکان و فرصتی برای تبادلات بینالمللی کشور گسترده است.
واقعیت این است که تا زمانیکه قادر نباشیم در اراده سیاسی ایالاتمتحده برای اخلال در اتصال ایران به نظام مالی بینالمللی تغییری ایجاد کنیم این وضعیت کم و بیش بههمین شکل باقی خواهد ماند. سیاستمداران در پیمانهایی مانند شانگهای با یکدیگر در مورد عدممانعتراشی برای مبادلات فرامرزی بهتفاهم میرسند؛ اما در نهایت این فعالان اقتصادی هستند که باید این تبادلات را عملیاتی کنند و این مبادلات بر بستر نظام مالی جهانی نیز عملیاتی میشود. بدون هیچ تعارف و پردهپوشی، برای حفظ منابع کشور، باید این نکته را گوشزد کرد که ایالاتمتحده بر هسته مرکزی نظام مالی کنونی جهان تسلطی تقریبا بلامنازع دارد. راهحلهایی که از آنها به «دور زدن تحریمها» تعبیر میشود؛ هرچند تلاشهایی ارزشمند برای گرهگشایی از ضروریات کشور و حداقل معاش ملت است؛ اما جایگزین دسترسی به نظام مالی بینالمللی نیست و در کوتاهمدت و میانمدت چشماندازی برای ساختن یک «بدل» از نظام مالی جهانی که فارغ از دشمنیهای ایالاتمتحده بتوان در آن از تمام ظرفیتهای تجارت بینالمللی کشور استفاده کرد، وجود ندارد.
پیوستن ایران بهپیمان شانگهای در نخستین روزهای آغاز بهکار دولت جدید این امید را در دل فعالان بخشخصوصی زنده کرده است که دولت اولویت نخست سیاست خود را، تحت ارشادات مقام معظمرهبری، مانعزدایی از مسیر تولید و تجارت و تحقق رشد اقتصادی قرار داده است. امیدواریم توجه و اهتمام دولتمردان و مدیران حاکمیتی بهرفع سایر موانعی که در این مسیر وجود دارند امکان استفاده از ظرفیتهای پیمان شانگهای و سایر فرصتهای تجاری منطقهای و فرامنطقهای را هرچه زودتر و هرچه بیشتر برای فعالان اقتصادی کشور بهویژه در بخشخصوصی فراهم کند.
مطالب مرتبط