🔻روزنامه ایران
📍 توسعه و تضاد و تمرکز بر مسائل خودی
✍️ حجت الاسلام مجتبی نامخواه
استاد رفیعپور بهرغم تصمیمشان بر کنارهگیری و انزوا، از همراهان و راهیاران جشنواره علوم انسانی عمار است و این از موهبتهای این حرکت تازه آغاز شده است. ما در جشنواره علوم انسانی عمار همزمان که چشم امید به رویش ایدههای نو داریم آرزومند بازخوانی پروژههای فکری مؤثر گذشته نیز هستیم. آرزو داریم نسلهای جدیدتر، مشاهدههای اندیشوران گذشته را بازیابند و نظریههاشان را چارچوب مشاهدههای تازه گردانند.
این ناسازگاریهای زمانه ماست که شاید به علت فقدان ژورنالیسم اندیشه یا ضعف فراوان آن، کممایههایی پروژهباز، صاحب پروژه فکری شمرده میشوند و این سو و آنسو حرف از اندیشههاشان در میان است اما امثال فرامرز رفیعپور، با این همه اثر مؤثر، بر کنجی افتاده و از برنامه فکری مهم و آثار به نسبت منسجم او سخنی به میان نیست.
سخن درباره پروژه فکری استاد رفیعپور البته مجال و بسط بیشتری میطلبد. متن زیر طرح تنها یک پرسش از این پروژه است. این پرسش در حاشیه کتاب توسعه و تضاد پرورانده شده و در دیداری پرسیده شده که در آغازین روزهای دیماه، در کنار جمعی از همراهان جشنواره علوم انسانی عمار با ایشان داشتیم:
«در زمان کنونی عقل و علم ایجاب میکند که ما روی مسائل خود متمرکز شویم». این پایانبندی کتاب مهمی است که دو و نیم دهه قبل منتشر شد: «توسعه و تضاد».
چه چیز باعث میشود این تمرکز بر مسائل خود را از دست بدهیم؟ در فصل آخر کتاب به مسائل بیرونی و دشمن اشاره شده، بخش دیگر این است که ما در کوششهایی که در علوم اجتماعی داریم اصلاً متوجه مسألههای خود نباشیم، بلکه متوجه ترجمه نظریه باشیم یا به عنوان جایگزینی برای اندیشیدن به مسأله، به نقد نظریههای ترجمه شده و اصطلاحاً اسلامیزه کردن علوم اجتماعی بیندیشیم.
در سالهای پس از «توسعه و تضاد» هر سه عامل ادامه پیدا کرد: هم دشمن، هم ترجمه به معنای تکرار و هم متأثر از مجادلات کلامی نیمه دوم دهه هفتاد، مقولات مرتبط با علوم انسانی اسلامی.در نتیجه تمرکز بر مسأله، یعنی آنچه عقل و علم ایجاب میکرد به محاق رفت، نامسألهگرایی تفوق یافت و با رشد نهادهای علمی و شبهه علمی، علوم اجتماعی و علوم اجتماعی اسلامی صورتی بوروکراتیک پیدا کرد.
به موازات این وضعیت در علوم اجتماعی، توسعه هم ادامه پیدا کرد و به شکلی مستمر تضاد زایید. آش آنقدر شور و تضاد آنقدر آشکار شد که بانیان و مدیران عالیرتبه توسعه که به قول خودشان عمری بر توسعه گذاشته بودند نیز از تبعیضها و ناعدالتیهای توسعه سخن گفتند. این مدیران از تبعیضها و تضادهایی سخن گفتند که در اثر توسعهای به وجود آمده بود که خود اجرا کرده بودند. مدیران توسعه و عاملان تضاد، دو نیم دهه پس از توسعه و تضاد با لحن آن سخن گفتند.
اکنون دوونیم دهه از دوره توسعه و تضاد گذشته است، اما هم تضادها باقی مانده و هم ضرورت تمرکز بر مسألهها.
ما در جشنواره عمار طی بیش از ده سال و با بیش از هزار ساعت، روایتهایی مستند از مسألههای خودمان داریم؛ همانهایی که عقل و علم ایجاب میکند بر آن متمرکز باشیم. اما این تمرکز، در حد توان یک نفر و یک مجموعه نیست بلکه نیازمند یک فراخوان و دعوت علمی و فکری است. برای برخی از جوانانِ علوم اجتماعی اهمیت تمرکز بر مسأله روشن نیست. برای برخی دیگر چگونگی این کار معلوم نیست. توسعه و تضاد فراتر از یک کتاب و در مقام یک ایده، آیا میتواند بر سر تمرکز بر مسأله با نسلهای بعدی علوم اجتماعی گفتوگو کند؟ آیا میتواند چگونگی تمرکز بر مسألههای ناشی از تضاد را برجسته کند؟
🔻روزنامه کیهان
📍 آقایان، این کوچه هم بنبست است!
✍️ حسین شریعتمداری
موضوع یادداشت پیش روی، بیانیه اخیر دو حزب مدعی اصلاحات و البته کمشمار مجمع روحانیون مبارز و مجمع مدرسین است و تاکید مستند
بر این نکته که بیانیه مورد اشاره برخلاف عنوانی که بر آن نهادهاند، به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی صادر نشده است! بلکه به قول
شهید سلیمانی عزیز «کوچه باز کردن برای دشمن است». بندهای چندگانه این یادداشت را دانههای یک تسبیح تلقی کنید! نخ این تسبیح در خلال
نوشته پیش روی کشیده خواهد شد. بخوانید!
۱- در کلام خدا ( آیه ۷۳ سوره مبارکه اسرا) خطاب به پیامبر اعظم(ص) آمده است «و َإِنْ کَادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ لِتَفْتَرِیَ عَلَیْنَا غَیْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوکَ خَلِیلًا ... و نزدیک بود که تو را از آنچه به تو وحى کردیم غافل کنند تا چیز دیگرى غیر از آن را به ما نسبت دهى، و آنگاه تو را دوست خود میگرفتند». به بیان دیگر، خدای متعال به پیامبر خود هشدار میدهد که مشرکان فقط هنگامی تو را به دوستی میپذیرند که از آنچه به تو وحی کردهایم دست برداری و سخن و راه دیگری غیر از آنچه به تو نشان داده و بر آن تاکید کردهایم را به خدا نسبت بدهی! بدیهی است که این هشدار برای امت اسلامی است وگرنه، ساحت مقدس رسول خدا(ص) از این خطا به دور است و حضرت ایشان مصداق « مَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * ان هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى...» هستند که «از سر هوی و هوس سخن نمى گوید * سخن او جز آنچه که به او وحی میشود نیست».
۲- خدا بر درجات سردار شهید حاج قاسم سلیمانی بیفزاید که هوشمندانه هشدار میداد مبادا با مواضع و عملکرد خود برای دشمن پیام دوستی بفرستید و با تحریف بینش و منش انقلاب، دشمن را به طمع انداخته و برای ورودش به جبهه خودی کوچه باز کنید. در صفین خواص آلوده با حیله معاویه و عمروعاص همسخن شدند که فرجام آن به شکست سپاه اسلام انجامید و خوارج پدید آمدند.
۳- در گرماگرم جنگ تمام عیار جبهه مقاومت با جبهه مشترکی که از آمریکا و متحدان غربی و عبری و عربی آمریکا تشکیل شده بود، مایک پمپئو وزیر خارجه ترامپ که در آن هنگام رئیس سازمان «سیا» بود، نامهای ویژه با قید به کلی سری برای شهید سلیمانی فرستاد. وقتی نماینده پمپئو، برای ارائه نامه نزد شهید سلیمانی رفت آن شهید بزرگوار از پذیرش نامه رئیس سازمان سیا خودداری کرد. فرستاده پمپئو که انتظار چنین برخورد تحقیرآمیزی را نداشت، گفت؛ این نامه از سوی دومین شخصیت ایالات متحده است
و حاج قاسم گفت مرا با او کاری نیست. فرستاده پمپئو با لحنی التماسآمیز گفت؛ شما نامه را باز کنید و بخوانید و اگر نخواستید آن را پس بفرستید.
پاسخ شهید سلیمانی همان بود که گفته بود. همین جا گفتنی است برخورد شهید سلیمانی عزیز با فرستاده آمریکا یادآور ماجرای شب عاشورا و اماننامهای است که شمربن ذالجوشن برای حضرت ابوالفضل العباس(ع) آورده بود
و دست ردی که حضرتش بر سینه او زده بود... و چه صادقانه است این کلام ماندگار حاج قاسم که «ما ملت امام حسینیم».
۴- در سفر آقای خاتمی رئیسجمهور اسبق به آمریکا، جرج بوش رئیسجمهور وقت آمریکا در مصاحبه با روزنامه «وال استریت ژورنال» گفت؛ ویزای خاتمی را شخصاً امضاء کردم چون میخواستم از ایران سخنی متفاوت با حاکمیت این کشور بشنوم ! در آن هنگام، دو رخداد مشابه با یکدیگر اتفاق افتاده بود. اول آنکه جرج بوش سه روز قبل از مصاحبه با وال استریت ژورنال، جمهوری اسلامی ایران را تروریست نامیده و با القاعده مقایسه کرده بود و دوم آنکه خاتمی با تشکیل بنیاد باران تاکید کرده بود که اسلام مورد نظر او
«اسلام میانه» ! (اسلام سکولار) است. دقیقاً همان اسلامی که موسسه آمریکایی رَند (RAND INSTITUTE) آن را به عنوان نقشه راه برای استحاله جمهوری اسلامی ایران به دولتمردان آمریکا پیشنهاد کرده بود. اظهارات خاتمی درباره اسلام مورد نظرش با استقبال گسترده دشمنان بیرونی روبهرو شده و از آن به عنوان فاصلهگذاری خاتمی با نظام جمهوری اسلامی و همسویی وی با غرب یاد میکردند... جرج بوش در همسویی خاتمی با آمریکا اشتباه نکرده بود.
۵- چند ماه قبل از انتخابات ۱۳۸۸ که فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ را در پی داشت، گروههای جبهه اصلاحات باتفاق آقای خاتمی را به عنوان نامزد خود برای ریاست جمهوری معرفی کرده بودند. در آن میان، نگارنده با درج یادداشتی در کیهان نوشته بودم که آقای خاتمی نامزد اصلی مدعیان اصلاحات نیست که با اعتراض شماری از اصلاحطلبان روبهرو شد. مدتی بعد خاتمی از نامزدی ریاست جمهوری کنار رفت و میرحسین موسوی از سوی جبهه اصلاحات به عنوان نامزد ریاست جمهوری معرفی شد. بعد از شکست فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸، خبرنگار روزنامه آمریکایی «نیو یورکر» از نگارنده پرسید؛ از کجا میدانستید که خاتمی نامزد اصلی جبهه اصلاحات نیست؟ زیرا همه گروههای این جبهه روی نامزدی آقای خاتمی اتفاق نظر داشتند. در پاسخ به نشست استنفورد اشاره کردم که در آن، خانم «گیل لاپیداس» متخصص امور شوروی در سالهای منجر به فروپاشی، گفته بود، خاتمی گورباچف است و توان لازم برای ریاست جمهوری آینده ایران را ندارد. ما در ایران به یک «یلتسین» نیاز داریم که از همه قوانین عبور کند و میرحسین موسوی همان یلتسین در آبنمک خوابانده آمریکا بود (همان که چند شب پیش یکی از همین مدعیان اصلاحات در برنامه جهان آرا، از او با پسوند «حفظهالله»!! یاد کرد!
۶- به نمونههای زیر که فقط مشتی از خروارهاست نگاه کنید:
«افکار امام خمینی(ره) باید به موزه تاریخ سپرده شود»! «قوانین اسلامی متعلق به ۱۴قرن پیش بوده و جوابگوی مشکلات جوامع کنونی نیست»! «انقلاب اسلامی شبیه استبداد قجری است»! «تفکر شیعه موجب انحطاط مملکت ما و مانعی برای دموکراسی است»! «فرهنگ شهادتطلبی باعث ترویج خشونت میشود»! «عدم کارایی حکومت دینی بر همگان آشکار شده است»! «مظاهر دینی چون حجاب و حیای زنان، نماد عقبافتادگی است »! «آدمها و حتی معصومین(ع) هم خود به خود، بدون نظارت مردم و به طور اصولی در معرض انحراف هستند»! «آن دسته از جوانان که به مساجد روی میآورند یا کتب دینی میخوانند از نظر ساختار فکری و روانی ضعیف هستند»! و... اینها فقط نمونههایی از انبوه دیدگاهها و افکار آلودهای است که برخی از مدعیان اصلاحات در نشریات و رسانههای خود ترویج میکردند و آقایان روحانیون عضو «مجمع روحانیون مبارز و مجمع مدرسین» اگر نگوییم با این لاطائلات و اسرائیلیات موافق بودهاند! لااقل انتظار آن بود علیه این قماش که در جبهه موسوم به اصلاحات جا خوش کردهاند، موضع میگرفتند ولی لام تا کام اعتراضی نکردند. گفتنی است یکی از اعضای اصلی و تقریباً همه کاره مجمع به اصطلاح روحانیون مبارز درباره اهانت فتنهگران به ساحت مقدس اباعبدالله الحسین علیهالسلام گفته بود من میخواستم اعتراض کنم ولی بیم آن داشتم که از این اعتراض سوءاستفاده شود! یعنی شخصیت خود را برتر از ساحت امام حسین علیهالسلام میدانستهاند!...
۷- آقای خاتمی سال ۱۳۸۵ با ویزای مخصوص جرج بوش و میزبانی جیمی کارتر به آمریکا سفر کرده و با جرج سوروس (سرمایهدار صهیونیست آمریکایی و پشتیبان و تامینکننده مالی فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸) دو بار ملاقات کرده بود. (علاوه بر اسناد غیرقابل انکاری که از این ملاقات حکایت میکند، کیان تاجبخش که از جانب جرج سوروس برای تسهیل فتنه ۸۸ انتخاب شده و در ایران حضور داشت نیز بعد از بازداشت در مصاحبه تلویزیونی به این ملاقات اعتراف کرده است). جرج سوروس از دشمنان سرسخت جمهوری اسلامی ایران و از تامینکنندگان مالی کودتاهای رنگی در کشورهای مخالف آمریکاست. او بعد از شکست فتنه ۸۸ در مصاحبه با CNN قول سرنگونی جمهوری اسلامی ایران تا پایان همان سال (۲۰۱۰) را داده بود! با توجه به همین چند نمونه که فقط اندکی از بسیارهاست به وضوح میتوان درک کرد که چرا نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی این جماعت را بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران میدانست!
۸- «تغییر تابلوها» یکی از ترفندهای شناخته شده عملیات روانی است. در این شگرد، یک گروه یا جریان سیاسی بعد از افشای هویت خود که معمولاً با نفرت مردم از آنها همراه است، تلاش میکند مشکلاتی را که خود عامل و پدید آورنده آن بوده است به طرف مقابل نسبت داده و جای ظالم و مظلوم و مجرم و شاکی را تغییر بدهد. مجمع روحانیون و مجمع مدرسین دو گروه مدعی اصلاحات و از حامیان و همکاران دو آتشه دولت آقای روحانی بودهاند. دولتی که در طول مسئولیت ۸ ساله خود صدها مشکل کمرشکن در عرصههای اقتصادی، سیاست خارجی و ... بر سر مردم آوار کرده است و حالا دو حزب یاد شده به جای آنکه به جرم بلاهایی که بر سر مردم آوردهاند تحت پیگرد قضایی قرار بگیرند و یا دستکم شرمنده و سرافکنده باشند، در بیانیه خود، علیه مشکلاتی شعار میدهند که خود پدید آوردهاند و البته، چه ناشیانه به صحنه آمدهاند!!
۹- دقت در متن بیانیه مورد اشاره و مقایسه آن با آنچه این روزها رسانهها و مقامات آمریکایی و رژیم صهیونیستی علیه جمهوری اسلامی ایران کوک کرده و میکنند، به وضوح از همسویی بیانیه دو مجمع یاد شده با دشمنان بیرونی حکایت میکند و این احتمال را قوت میبخشد که این بار هم برخی از مدعیان اصلاحات (آگاهانه یا ناخودآگاه) نقش پادوهای دشمن را برعهده گرفته و خود را به در و تخته میزنند تا به قول شهید سلیمانی برای دشمنان تابلودار نظام و مردم این مرز و بوم کوچه باز کنند! که باید گفت زحمت بیهوده میکشید! زیرا امروزه، آمریکا و متحدانش هم به وضوح دریافتهاند که
این کوچه هم بنبست است! مثل کوچهای که سران و اصحاب فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ به دستور و با مدیریت آمریکا و اسرائیل برای حریف باز کرده بودند...
و با حماسه ۹ دی بر باد رفت.
🔻روزنامه اطلاعات
📍 کس نیاید به زیر سایهی بوم
✍️ دکتر محمدعلی فیاضبخش
چند روز پیش در یک اقدام کودکانه و ایذائی، تصویر دو چهره از خبیثترینهای روزگار بر صفحهی سیما ظاهر شد و عربدهای هم شنیده شد. این حرکت چندثانیهای آنقدر مبتذل و مسخره بود، که علیرغم مزاج و ذائقهی این روزها در انتشار وسیع و دست به دست شدن مطالب زرد، در همان نطفهی عدم پذیرشِ عام خاموش شد. در ابتذال آن همین بس، که حتی اگر کار آن گروهک بوده باشد، از گردنگرفتنش طفره رفتند؛ کار هرکه بود و از هرجا آب میخورد؛ البته نه در سررشتهی این قلم است و نه حتی در حیطهی حدس صاحبقلم.
نکته اما این است که بار دیگر بر این حقیقت باور آوردم، که زمانه هرچقدر هم بر مردمان سخت بگیرد و یا جفا روا دارد، این مردم از تشخیص سایهی بومِ شوم عاجز نمیمانند و به قیمت محنت آجل، نعمت کاذبِ عاجل را برنمیگزینند. زین روی بود که چنین اتفاقی که از تورهای امنیتی گذشت، نه موجی ایجاد کرد و نه قندی در دلها آب کرد؛ دلهای قَنداقی- که با غورهای سردیشان میکند و به مویزی گرمی- البته خارج از این سخن است.
در اتفاق خوشایند صعود تیم ملی کشورمان به جام جهانی نیز ربع پهلوی ریشی جنباند و در دیگ شادی مردم موشی انداخت و گفت: حاجیان! أنا ایضاً شریک!؛ که این موشدوانی هم نگرفت. اینجا هم مردم به دل و جان گفتند:
کس نیاید به زیر سایهی بوم
گر همای از جهان شود معدوم
اتفاق دیگری هم در سری پرگوییهای کسی- که دیگر به یک کاریکاتور سیاسی تبدیل شده- افتاد، و آن، تکرار ژستهای اپوزیسیوننمایی و ولنگاریهای عادتشده بود. تو گویی بخش اعظمی از مضیقهها و بلکه فلاکتهای امروزین، نه میراث شوم او و حلقهاش در دوران پیلسواریاش است؛ که اکنون پیاده است و هر روز ماتتر؛ اما بر همان کیشِ پرگویی و پُر….!
هرچه بود و نُمود، چهل و چهارمین سال استقرار جمهوری اسلامی آغاز شده است. آنان که دانش و تجربهای دارند و به این آب و خاک عشق میورزند و از کنه نیّات دنیای زورگو و خداثروت آگاهند و در دوران هشت سال دفاع از کشور با گوشت و پوستشان سختیها را برای حفظ عزت و شرف و ناموس چشیدهاند؛ و خلاصه در یک عمر کوتاه پر از ماجرا و حادثه، به برآیند مثبت اتفاقات می اندیشند، نگاهشان به آینده، نگاهی واقعبینانه و مشفقانه است. واقع بینانهاش آن است، که آرامش و امنیت و رفاه و شادی و زندگی سالم انسانی و دور از جنجال و غوغاگری میخواهند و اصلاح وضعیت را جز از درون کشور نمیجویند و چشم نه به بیرون دارند و نه به بیرونشدگان؛ ربع پهلوی
و جاسوسان دوران جنگ که دیگر جای خود دارند.
…و اما مشفقانهاش این است که بر «قدرتنشستگان» نصیحت آورند، که هزینههای آزمون و خطاهای آزمودهشده را به صفر برسانند. برای این مهم راهی نیست، جز آن که جایگاههای برنامهریزی و مدیریتی و تقنینی و اجرایی، زودِ زود- تا دیرتر نشده- به اهلش سپرده شود؛ و این اهلیّت، معنیاش قومیّت و زوجیّت و روابط درونفامیلی و رودربایستیهای همسایگی نیست. این اهلیّت، یعنی ارج نهادن به تخصص و کارآمدی و صداقت و امانت اینهمه انسان، که یا آنها را راندهاند، یا به کار گِل واداشتهاند.
🔻روزنامه اعتماد
📍 نزول یک رسانه
✍️ محمدصادق جوادیحصار
ماجرایی که دوشنبه شب در شبکه افق صداوسیما با حضور خانمها شهیندخت مولاوردی و زهرا شجاعی رخ داد و بازتاب فراوانی در فضای عمومی کشور و شبکههای اجتماعی داشت، میتواند از منظر عمومی و رسانهای واجد آموزههای فراوانی برای افکار عمومی باشد. هرچند یک چنین برخوردهای سیاسی و جناحی در صداوسیما مسبوق به سابقه است، اما ضروری است ابعاد و زوایای گوناگون ماجرا از منظر تحلیلی مورد بررسی و کنکاش قرار بگیرد تا افکار عمومی از چرایی بروز یک چنین برخوردهایی آگاه شوند. براساس اطلاعاتی که تا به امروز بازتاب پیدا کرده، مدتی قبل، خانمی ظاهرا کارشناس، اتهاماتی را در خصوص عملکرد معاونت زنان حوزه ریاستجمهوری دولت قبل ایراد میکند. بعد از طرح این اتهامات که ظاهرا پایه و اساس درستی هم نداشتهاند، خانمها مولاوردی و شجاعی به شبکه افق صداوسیما دعوت میشوند تا به اتهامات ایرادشده، پاسخ دهند. در واقع هرگز بحث مناظره در بین نبوده و اطلاعی در این زمینه به میهمانان داده نشده بود. یعنی اعلان نشده بود که قرار است فرد دیگری در میانه بحث به این گفتوگو بپیوندد و توضیحاتی را ارایه کند. بنابراین از آنجا که توضیحات کارشناس منتقد قبلی، یکطرفه بوده است، خانمها مولاوردی و شجاعی، حق خود میدانستند که در وقت درنظرگرفته توضیحات مقتضی را ارایه کنند تا نهایتا افکار عمومی قضاوت خود را داشته باشد. اما در کمال تعجب و بهرغم زمان موسعی که در نوبت قبل در اختیار اتهامزنندگان قرار گرفته بود، باز هم تریبون یکطرفهای در اختیار او قرار گرفت تا اتهامات قبلی خود را تکرار کند. زمانی که گردانندگان برنامه باز هم فرصت را در اختیار فرد اتهامزننده قرار دادند و اتهامات قبلی تکرار شد، خانمها مولاوردی و شجاعی به نشانه اعتراض نسبت به شیوه مدیریت جلسه و ایراد اتهامات بیپایه و اساس، برنامه را ترک کردند. در این میان چند احتمال بر این ماجرا مترتب است که باید به آنها توجه کرد.
نخست اینکه: احتمال اصلی آن است که به میهمانان برنامه درباره برگزاری مناظره اطلاعرسانی نشده بود. اگر گفته نشده بود، حق میهمانان است که اعلام کنند، نه برای برگزاری مناظره بلکه در راستای ادای پارهای توضیحات راهی این برنامه شدهاند و حاضر به گفتوگو با فرد مورد نظر گردانندگان برنامه نیستند. این حقی است که هر فردی میتواند از آن برخوردار باشد. یعنی تنها در دادگاههای صالحه است که میتوان افراد را وادار به ارایه توضیحات کرد. بحث بعدی مربوط به چگونگی برخورد صداوسیما به موضوعی است که طیفهای مختلف درخصوص آن دیدگاههای مختلفی دارند. طبیعتا رسانهای که عنوان «ملی»را بر تارک خود مینشاند، باید بدون قضاوت و داوری بهطور عادلانه فضا را دراختیار دو طرف قرار دهد تا نظرات خود را مطرح کنند. قضاوت نهایی نیز با افکار عمومی خواهد بود که درخصوص ابعاد و زوایای گوناگون موضوع داوری کنند. رویکرد عاقلانه و حرفهای این است که صداوسیما قبل از برگزاری نشست در اتمسفری شفاف به هر دو طرف اعلام کند که مثلا قصد برگزاری مناظره را دارد. اگر هر کدام از طرفها نمیپذیرفتند، صداوسیما اعلام میکرد که برای برگزاری مناظره دو طرف را دعوت کرده، اما یکطرف پذیرفته یا نپذیرفته است. این رویکرد که بدون اطلاع قبلی یک صحنهآرایی جناحی را ترتیب دهند و افراد را در معرض عمل انجامشده قرار دهند با هیچ منطقی سازگار نیست. این واقعیت که در افکار عمومی ایران جا افتاده است که صداوسیما در پارهای از موضوعات مشابه، بیطرف نیست و همواره جانبدارانه و جناحی عمل میکند، امری پذیرفتهشده و مبرهن است. واقع آن است که صداوسیما هرگز در جایگاه رسانه ملی و بیطرف قرار نداشته و همواره منشا انتقادات فراوانی بوده است.
متاسفانه صداوسیما طی دهههای اخیر از جایگاه رسانه ملی به جایگاه یک رسانه جناحی نزول کرده است. صداوسیما به شکل تصویری روزنامه کیهان بدل شده است. همانطورکه روزنامه کیهان خود را تریبون یک نگاه خاص سیاسی میداند، صداوسیما هم شکل غیرمکتوب یک چنین رسانهای است. به هیچ عنوان نمیتوان رویکردها و جهتگیریهای جناحی این رسانه را منکر شد. همین رویکرد جناحی است که باعث شده، طیف وسیعی از ایرانیان به جای صداوسیما اخبار را از طریق رسانههای ماهوارهای و... دنبال کنند. وضعیتی که بدون تردید منشا آسیبهای فراوانی به گفتمان انقلاب اسلامی بوده است و باید به آن پایان داده شود.
🔻روزنامه شرق
📍 کی بود، کی بود؟
✍️ سیدمصطفی هاشمیطبا
اینکه هرکسی باید مسئولیت اقدامات خود را بپذیرد، طبعا امر نیکویی است و این نباشد که اگر کسی مسئولیتی پیدا کرد، هرچه بخواهد عمل کند یا اگر نخواهد به دلخواه خود عمل نکند و کار را زمین بگذارد و پس از آن به دوران بازنشستگی یا تغییر شغل برود و گویی آب از آب تکان نخورده باشد و پیامد کارهای غلط یا کارنکردنها را برای مردم به میراث بگذارد. اینکه آقای رئیسجمهور مجددا در سفر به گیلان فرمودهاند که بانیان (یا مسببان) وضع فعلی نباید ادامه کار بدهند، در ظاهر امر، بیانی نیکوست اما اولا ابهامدار است و ثانیا درباره مقصود ایشان لازم است توضیح بیشتر و دقیقی داده شود. اول وضع موجود امری کلی است و این سؤال مطرح میشود که آیا وضع فعلی شامل همه زمینههای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی اعم از وضع نیکو یا وضع ناهنجار و نادرست میشود یا فقط شامل آن دسته از وضع کنونی که ناراست است، میشود؟ هرچند بیان مبهم است، اما علیالاصول و حسب استنباط معقول مقصود ایشان باید اوضاع نامیمون باشد و نه آنچه در مسیر مطلوب سیر میکند. پس باید زمینههای وضع نامطلوب مورد توجه قرار گیرد و ببینیم کدام امر نامطلوب در کشور وجود دارد و عامل یا عوامل آن چه کسانی هستند و البته مطابق معمول این نشود که فرد یا افرادی را تحت تعقیب قرار دهند و همه آوارها را بر سر او خراب کنند. البته در نظامهایی مثل نظام ما که آکنده از شوراها و ناظران و افراد تصمیمگیر است، معمولا مقصر یا مقصران اصلی شناخته نمیشوند و اصل موضوع به فراموشی سپرده میشود. حال به چند موضوع از مواردی که شامل وضع نامطلوب موجود میشود میپردازیم تا ببینیم چگونه میتوان به آنها ورود کرد. حسب بیانات ریاستجمهور محترم در زمان تصدی قوه قضائیه و نیز تصریحات ریاست حاضر قوه قضائیه، شرایط وجودی این قوه مناسب نیست. مسبب این امر چه کسی است و آیا رؤسای قوه قضائیه قبلی مسبب هستند یا افراد دیگر؟ چگونه میتوانیم آنها را رصد و حداقل معرفی کنیم. بگذریم که آیتالله هاشمیشاهرودی در هنگام تصدی این قوه گفتند ویرانهای به ما تحویل داده شد! و البته برخی این بیان را درباره تعدادی اشیا و اماکن ویرانه قلمداد کردند!
۱- میدانیم که با گذشت ۴۳ سال از پیروزی انقلاب، سالانه حدود ۲۵ میلیون تن محصولات کشاورزی وارد میکنیم و حتی با وجود آنکه چند سال قبل جشن خودکفایی گندم گرفتیم، امروز واردکننده بزرگ گندم هستیم. بانی و مسئول این خسارت عظیم کیست؟
۲- انبوه نقدینگی رو به تزاید بر چه مبنایی درست شده است و بانی و مسبب آن کیست؟
۳- مسبب و بانی ساخت ویلاهای طاغوتی و برجهایی با آپارتمانهای تا هزار متری فوق لوکس در این ۴۰ساله چه کسی است؟ آنهم برجهایی که روی گسل زلزله و در کوچههای باریک ساخته شده است.
۴- طبق نظر رئیس اسبق بانک مرکزی در این ۴۰ساله ۳۵۰ میلیارد دلار ارز و طلا در بازار آزاد فروخته شده که خریداران آن بیشتر قاچاقچیان و خارجکنندگان سرمایه بودهاند. مسبب آن چه کسی است که امروز با وجود آنهمه دارایی ارزی، مشکل ارزی داریم.
۵- مسبب آنکه افراد شریف مجبور به کولبری، زبالهگردی، مشاغل پست و غیرقانونی میشوند، چه کسی است؟
۶- سالانه بین ۱۵ تا ۳۰ میلیارد نخ سیگار قاچاق که حدود دو، سه هزار کانتینر میشود وارد میشود: مسبب عدم جلوگیری از این قاچاق مشهود کیست؟
۷- زبالههای شهرها و روستاها باعث آلودگی خاک، فضا و آبهای جاری میشود. مسبب عدم تدبیر درباره مدیریت زبالهها در ۴۰ سال گذشته کیست؟
۸- هوای تهران و شهرهای بزرگ آلوده است و حسب نظر پزشکان از عوامل سرطانزایی و بیماریهای تنفسی است. بانی و مسبب آن آیا معلوم میشود.
۹- صادرات نفت ما از ۲.۵ میلیون بشکه در روز، در سال ۹۹ به کمترین مقدار رسید، مسبب و بانی آن کیست؟
۱۰- مقابلهنکردن با چاههای غیرمجاز و نیز صدور پرتعداد مجوز چاههای عمیق باعث افت آبهای چاهها شده و موجب نشست ۳۰۰ دشت کشور شده است. بانی و مسبب آن کیست؟
۱۱- مسبب صدور اجازه برای ساخت مراکز تجاری پرزرقوبرق با الگوی آمریکایی که کاسبی سنتی مردم را به خطر میاندازد و نشانه تفاوت طبقاتی و مصرفزدگی میشود و نیز مصالح ساختمانی که باید صرف نوسازی خانههای در معرض تخریب و روستاها شود تا سرپناه مردم با یک زلزله بر سر آنان خراب نشود چه کسی است؟
اگر بخواهیم از این دست مسائل را در کشور ذکر کنیم با بسیاری دیگر از این مسائل روبهرو میشویم که هرگز نه میتوانیم و نه میشود مسببان آن را معرفی کرد و اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم باید بگوییم نبود تدبیر حکمرانی باعث این امر شده است. چندی پیش حجتالاسلام مصباحیمقدم که سالهاست در اقتصاد ایران (به حق یا ناحق) مسئولیتهای مختلف داشتهاند بحثی با آقای دکتر رنانی داشتند و علت مسائل کشور را نداشتن الگوی توسعه میدانستند و میگفتند که حال شروع کردهایم. آقای دکتر رنانی گفتند اگر ۳۵ سال نتوانستهاید حالا هم نمیتوانید. در اینجا سؤال حقیر آن است که آیا اکنون الگوی توسعه داریم؟ ما که مدتها بر سر لفظ مشاجره داشتهایم که توسعه درست است یا پیشرفت یا رشد چگونه حالا میگوییم الگو نداشتهایم؟ مگر ۳۵ سال یا ۴۰ سال زمان کمی است که تازه از خواب بیدار شدهایم و میگوییم الگو نداشتهایم؟ اگر شخص یا نهادی نمیداند چه کند و صرفا عاشق پست بوده است و در تاریکی در یک اتاق سیاه بهدنبال گربه سیاه دویده و فقط ادعا داشته و پس از چهار دهه میگوید الگو نداشتهایم و از طرفی همواره میگفتند که ما الگوی اسلامی داریم و از همه الگوهای جهان برتر است، چرا امروز باید همچنان در صف مدعیان علمی و اداره اقتصاد کشور باشد. آیا مسبب وضع کنونی کشور همین افراد نیستند. مگر ۴۰ سال برای مردمی که عمر متوسط آنها در حدود ۷۰ سال است مدت کمی است. این ۴۰ سال حداقل متعلق به سه نسل است و مگر روش اداره کشورها و تجربه عینی همه کشورها نباید سنجیده شود و راه انتخاب شود؟ اگر به ۱۱ مورد فوق که مشتی از خروارها تصمیمات و عدم تصمیمات است خوب بنگریم حداقل دستاوردی که برای ما میتواند داشته باشد، اندکی توجه به افراد متخصص و خبره است که عمر خود را برای تحصیل دانش و کار گذراندهاند. مسببان کاملا معلوم هستند آیا ارادهای برای شناسایی و شناساندن آنها وجود دارد؟
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 پدرخوانده خودروهای بیکیفیت کیست
✍️ نعمت احمدی
به طور کلی ۷۰ درصد کیفیت خودرو به قطعه و ۳۰ درصد به مونتاژ و تولید نهایی بستگی دارد، اما اگر روابط خودروساز و قطعهساز درست نباشد و خودروساز به موقع پول قطعهساز را ندهد، قطعهساز نیز به دلیل زیان، کیفیت قطعات را کاهش میدهد و خودروساز نیز چون نمیتواند خط تولید را متوقف کند همان قطعه بیکیفیت را استفاده میکند.
فکر میکنید این اقرار به تولید خودروی بیکیفیت مربوط به کدام استفادهکننده از خودرو است؟ کسی که توانسته با گذر از هفت خوان رستم صنعت خودروسازی کشور خودروی نامرغوب داخلی با قیمت نجومی دریافت کند یا نمایندگی فروش محصولات خودروسازان که دارد باری به هر جهت مسوولیت و گناه تولید ناقص را به گردن دیگران میاندازد یا خودروسازی که با همه انباشت زیانی که سر به هزاران میلیارد میزند و خودروی بیکیفیت و ناقص تحویل مردم میدهد. نه این سخنان وزیر محترم صمت است که لباس عیاری به تن کرده و به صراحت گفت مسوولیت کیفیت خودرو را میپذیرم.
جناب وزیر این خودروی بیکیفیت نیست، این خودروی ناقص هم نیست این غش در معامله در روز روشن است و سادهتر بگویم کلاه مردم را برداشتن است و شما که باید ناظر بر عملکرد شرکتهای عزیز دردانه خودروساز باشید شریک آنان در عملیات متقلبانه خودروساز و قطعهساز هستید. والله اگر هر کشوری میبود که عالیترین مقام سیاسی، مذهبی آن به صراحت میگفت کیفیت خودرو خوب نیست، مردم ناراضیاند و حق با مردم است. این یعنی قضاوت عالیترین مقام قابل احترام کشور که در قضاوتی نهایی میفرمایند حق با مردم است. اگر در هر کشور رهبر آن کشور از تولید کالایی ناراضی، مردم ناراضی و آمار تلفات کالای تولیدی که منجر به مرگ مردم میشود از استاندارد اولیه فرسنگها فاصله داشت مسوول مربوطه استعفا میکرد. حالا در ایران رسم نیست کسی در قبال عملکرد نادرست خود استعفا بدهد، اما حداقل توقع این است که با یک زمانبندی بفرمایید ظرف چه مدت عیوبات این کالا را برطرف میکنید؟ تا جایی که رهبری بفرمایند، مردم راضی شدند و حقشان را گرفتند، جناب وزیر همین مطلب که در تلویزیون سراسری گفتید و در صدر نوشتهام آوردم را بدهید به معاونت حقوقی یا دوایر حقوقی وزارتخانه تحت امرتان، اگر نگفتند که این اقرار به تولید کالای ناقص است و کالای ناقصی که باعث ضرر و زیان استفادهکننده بشود از باب قاعده تسبیب زیان وارده به زیاندیده را مسبب یعنی خودروساز باید بدهد؟ و اگر جرمی اتفاق افتاده باشد برابر قانون مسوول کسی است که کالای معیوب را با علم به معیوب بودن که شما صراحتا اقرار نمودید قطعهساز نیز به دلیل زیان، کیفیت قطعات را کاهش میدهد و خودروساز نیز چون نمیتواند خط تولید را متوقف کند همان قطعه بیکیفیت را استفاده میکند، این مطالب کشفیات این چندروزه جناب وزیر صمت نیست، اینها واقعیتهایی است که در چرخه تولید اتومبیل سالهاست در جریان است. آقای وزیر صمت از دیگر وقایع تلخ شرکتهای خودروساز اطلاع دارید؟ سایت اقتصادنیوز به نقل از خبرگزاری فارس خبری منتشر کرد که جای تامل دارد… مجموع زیان انباشته خودروسازان از ۱۱ هزار و ۶۰۰ میلیارد تومان در پایان سال ۹۶ به ۸۳ هزار میلیارد تومان در پایان شش ماهه سال گذشته رسید و در طول ۵/۳ سال حدود هفت برابر شده یعنی وزرای صمت در گذشته هم میدانستند که تولید خودرو در داخل نه اینکه ما را به ساخت خودروی ملی نمیرساند، بلکه هر ماهه شرکتهای خودروساز با ساخت هر ماشین به جمع ضررهای گذشته خود ضرر جدیدی انباشت میکنند در حالی که در یک بازه زمانی برابر بررسیهای صورت گرفته «از فروردین ماه سال ۹۶ تا شهریور ماه سال ۱۴۰۰ در مجموع طی ۸ مرحله قیمتگذاری کارخانه خودرو توسط شورای رقابت، قیمت محصولات خودرویی به طور میانگین حول و حوش ۳۱۴ درصد رشد را به خود دیده است» یعنی در ۵/۳ سال ۳۱۴ درصد رشد قیمت داشتهاند در حالی که بنا به گفته وزیر صمت ۷۰درصد کیفیت خودرو به قطعه و ۳۰درصد به مونتاژ و تولید نهایی بستگی دارد خودروساز پول قطعهساز را نمیدهد، قطعهساز هم چون به اصطلاح به موقع پول دریافت نمیکند کیفیت قطعات را پایین میآورد و خودروساز هم که عرصه را خالی از رقیب و رقابت میبیند و هیچ یک از وزرای صمت در گذشته و حال به وظایف نظارتی خود عمل نکردند با این بهانه که نمیتوانند خط تولید را متوقف کنند با همان قطعات بیکیفیت خودرویی تحویل میدهد که به استناد گواهیهای صادر شده از ناحیه پزشکی قانونی در دو ماهه اول سال ۱۴۰۰ – ۲۵۹۶ نفر در حوادث رانندگی جان خود را از دست دادند. در حالی که کشته شدگان حوادث رانندگی در مدت مشابه سال گذشته ۱۹۸۰ نفر بودند که ۱/۳۱ درصد رشد داشته است. این آمار وحشتناک را بگذارید کنار تعداد مصدومین و مجروحینی که در حوادث رانندگی دچار نقص عضو یا بیماری مرتبط با حادثه رانندگی شدند. افزایش قیمت اتومبیل به بالای ۳۰۰ درصد، این کالا را از کالای مصرفی به کالای سرمایهای تبدیل کرده است. امروزه مردم رغبتی به سپردهگذاری در بانکها و یا بورس ندارند. کافی است سرپناهی پیدا کنند و با پول خود از کارخانههای تولید اتومبیل وطنی ماشینی خریده و نگهداری کنند. ۳۰۰درصد افزایش قیمت، در کدام سرمایهگذاری به دست میآید؟ برای نمونه، نگارنده سه سال پیش یک دستگاه وانت نیسان از نمایندگی، البته با قیمت آزاد به مبلغ ۸۳ میلیون تومان خریداری کردم، طی این مدت تقریبا اکثر قطعات آن را به علت نامرغوب بودن تعویض کردم. در سال نخست که مثلا ماشین از گارانتی برخوردار بود هر قطعهای که نیاز به تعمیر یا تغییر پیدا میکرد نمایندگی به بهانههای مختلف شامل گارانتی نمیدانست حتی لاستیکها را مجبور شدم تعویض کنم. وسایل گازسوز را هم تعویض کردم وسیلهای که باید راحت جانمان میشد طی این مدت قاتل وقت و سرمایه شده است. وقتی به تعمیرکار گفتم این چه وسیلهای است که ۸۳ میلیون بابت آن پول دادم و این همه هزینه تعمیر و تعویض شده است؟ راحت گفت همین الان ۲۵۰ میلیون تومان بابت ماشین میپردازم. جناب وزیر پذیرش مسوولیت کیفیت خودرو کافی نیست. مسوولین کشور صنعت دردانه خودروی کشور راهی به دهی نمیبرد. ممنوعیت ورود ماشین خارجی به بهانه کمک به تولید خودروی داخلی بدون نظارت بر کیفیت تولید همراهی با متقلب و متخلف است که وقت و سرمایه ملی را هدر میدهد، کافی است به پرونده مفاسد اقتصادی چند قطعهساز توجه کنید. وقتی میگویند مافیای خودرو، این پرسش مطرح میشود که پدرخوانده این مافیا کیست؟ شرکتهای خودروساز که میلیاردها میلیارد ضرر انباشت دارند اما باز هم به تولید ماشین ضررده بیکیفیت ادامه میدهند یا قطعهسازان عمده که صدها قطعهساز کوچک را ورشکسته کردند و بیرقیب به یغماگری مشغولند. این پدرخواندهها چه قدرتی دارند که هر زبان و قلمی که به نقد آنان بنشیند را میبرند و میشکنند، حال که مقام رهبری به موضوع توجه نمودند و اعلام داشتند که کیفیت خودرو خوب نیست، مردم ناراضیاند و حق با مردم است بیایید به این صنعت ضررده اجازه دهید مدتی استراحت کند و جلوی ضرر را از هر جا که بگیرید منفعت است. مجوز واردات خودرو را صادر کنید، اجازه دهید وارد کنندگان خودرو ارز مورد نیاز خود را از صادرکنندگان کالاهای صادراتی تامین کنند. شرایط صادرات محصولاتی مانند فرش، پسته، خرما، زعفران و کالاهای معدنی را آسان کنید و اجازه دهید واردکنندگان خودرو ارز مورد نیاز خود را از صادرکنندگان محصولات تولیدی صادراتی ایران تامین کنند. حرکتی به بازار محصولات وطنی بدهید و طی این مدت هم منتظر بمانیم که جناب وزیر صمت نظریات کارشناسان را برای نهایی کردن پیشنویس نحوه تولید خودرو و برطرف کردن ضعفهای مزمنی که از ابتدای مونتاژ اتومبیل در ایران گرفتار آن بودهایم تهیه کند. والا چند روزی حال و هوای رسانهها بعد از نارضایتی رهبری پیرامون کیفیت خودروهای تولیدی داغ است و قطعهسازان هم که حاشیه امن دارند و خودروسازان هم که علاوه بر حاشیه امن از حمایت بیدریغ پیدا و پنهان نهادهای قدرت برخوردارند و منتظر میمانند تا این موج برخاسته از نارضایتی مردم برطرف شود و سپس آش همان و کاسه همان و دوباره مرگ و میر جادهها، دوباره تولید خودروی بیکیفیت، دوباره ضرر انباشت و دوباره و چند باره حسرت از داشتن خودرویی در حد متوسط جهانی، از آن طرف اداره مالیات هم راضی از قیمتگذاری میلیاردی ماشینهای بیکیفیت مشغول تدوین دستورالعملی که اگر مالیات سالانه خودروی میلیاردی خود را نپردازید، اجازه حرکت نخواهید یافت، ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند تا در بر همان پاشنهای بچرخد که بیش از نیم قرن چرخیده و حسرت خودروی ملی با کمترین استاندارد حتی در سطح آسیا نه جهانی.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 سقلمه و کاربردهای آن در بورس
✍️ سعید اسلامی بیدگلی
بسیاری از نظریههای اقتصادی و مالی بر پایه دو اصل انسان عاقل اقتصادی و بازارهای کامل بنا شدهاند. سیر مطالعاتی توسعه نظریه اقتصاد و مالی رفتاری هم نشان میدهد که ابتدا سایمون عقلانیت کامل بازیگران و تصمیمگیران اقتصادی را زیر سوال برد و موضوع عقلانیت محدود را طرح کرد. پس از آن مطالعات مفصل و جذاب کانمن و تورسکی نشان داد که مفهوم انسان عاقل اقتصادی (که یکی از مهمترین پیشفرضهای توسعه تئوریهای کلاسیک بود) با چالشهای بسیاری مواجه است و انسان عادی در بسیاری از موقعیتهای تصمیمگیری براساس منافع اقتصادی خود تصمیم نمیگیرد. همزمان اقتصاددانان مالی نیز کامل و کارآ بودن بازارهای مالی را نقد کردند.
بهویژه یوجین فاما (و همکار پژوهشیاش کنت فرنچ) و رابرت شیلر نشان دادند که بازارهای مالی از کارآیی واقعی طرحشده در نظریات کلاسیک فاصله دارند و برخی بازدههای اضافه تا سالهای سال در بازارها باقی میماند. مطالعات افرادی چون ورنون اسمیت نیز به پیدایش حوزه اقتصاد تجربی انجامید. طی سالها و دهههای گذشته سایمون، کانمن، اسمیت، فاما و شیلر برنده جایزه نوبل اقتصاد شدند و توجه محافل علمی و آکادمیک به موضوع اقتصاد رفتاری افزایش یافت، اما در این میان پژوهشهای برخی دیگر از محققان معروف این حوزه متوجه بخش سیاستگذاری و تلاش برای بهبود شیوه تصمیمگیری افراد بوده است. ریچارد تیلر که خود از پژوهشگران بنامی بود که موضوع کارآیی بازارهای را مورد مطالعه قرار داده بود (و برخی حتی مقاله ۱۹۸۵ او و دیبونت را از تاثیرگذارترین مقالات مالی رفتاری کلان میدانند) یکی از مهمترین محققانی بود که توجه خود را بر این موضوع قرار داد که با این شناختی که از سوگیریهای رفتاری انسانهای عادی داریم، چگونه میتوان بر شیوه تصمیمگیری انسانها اثر گذاشت. نظریه «سقلمه» که با مقالهای عنوان «پدرسالاری آزادیخواهانه» (Libertarian Paternalism) شهرت یافت و سپس با انتشار کتاب سقلمه (Nudge) عمومی شد - هم مقاله و هم کتاب با همکاری سانستین نوشته و به فارسی هم ترجمه شده است- به این موضوع میپردازد که چگونه میتوان با معماری انتخاب، روی تصمیمگیری افراد تاثیر گذاشت و افراد را بهسوی زندگی باکیفیتتری هدایت کرد. در حقیقت مطالعات اقتصاد و مالی رفتاری از بررسی عقلانیت اقتصادی و شناخت سوگیریهای رفتاری آغاز شد و به بررسی آثار رفتارهای غیرعقلایی (در معنای اقتصادی خود) در بازارهای مالی و نهایتا سیاستگذاری رسید. البته تفاوتهایی بین پدرسالاری آزادیخواهانه و سقلمه هست که از حوصله این یادداشت خارج است.
تا پیش از طرح موضوع معماری انتخاب، هرگاه سیاستگذار، بنگاه، یا فردی میخواست بر تصمیم افراد تاثیر بگذارد، چند روش روشن پیشرو داشت. ممنوعیت مصرف (مثلا درباره موادمخدر یا الکل) یا ارائه انگیزههای اقتصادی (مثل تخفیفها یا مالیات بستن) از جمله سادهترین راههایی بود که مورداستفاده قرار میگرفت تا مصرفکنندگان را از مصرف چیزی بازدارند یا به مصرف چیزی تشویق کنند. ایده تیلر و سانستین اما این بود که میتوان با ایدههایی بدون اینکه چیزی را ممنوع کنیم یا انگیزه اقتصادی محسوسی ایجاد کنیم، رفتار افراد را تغییر دهیم و مثلا آنها را به مصرف غذاهای سالم سوق دهیم یا مصرف برق را کاهش دهیم. از این سیاستها بهعنوان سقلمه یاد میشود که برخی از معروفترین آنها ایجاد گزینه پیشفرض، ایجاد نقطه تصمیم و طراحی ترتیب گزینهها است. نمونههای بسیاری از مثالهای عملی سقلمه در کتاب تیلر و سانستین وجود دارد. پس از شهرت این نظریه بسیاری از سازمانهای سیاستگذار و دولتها واحدهایی راهاندازی کردند که هدف آنها طراحی سقلمههایی بود که به افزایش درآمد و ثروت یا بهبود سلامت افراد کمک میکرد. دولت انگلیس از سال۲۰۱۰ تیم بینش رفتاری بریتانیا (BIT) یا همان واحد سقلمه را ایجاد کرد. در آمریکا هم از زمان باراک اوباما تیم دانش اجتماعی و رفتاری (SBST) در کاخسفید آغاز بهکار کرد. واحدهای سقلمه در سایر کشورها نیز به سیاستگذار در جهت بهبود سیاستها و تاثیرگذاری بر تصمیمگیری افراد جامعه در جهت افزایش مطلوبیت کل کمک میکنند. اگرچه یکی از مثالهای رایج در ادبیات سقلمه که در کتاب تیلر و سانستین هم به آن اشارهشده، کاربرد چند روش سقلمه برای افزایش مشارکت کارمندان در طرحهای بازنشستگی است و همچنین مقالاتی هم درباره کاربرد سقلمه در حوزه بیمه سلامت نوشته شده است اما ردپای سقلمه - حداقل در مقالات- در بازار سهام کمرنگ است و این موضوع بهتازگی موردتوجه نهادهای مالی و سیاستگذاران قرار گرفته است. ابتدا باید بدانیم که چه کسانی میتوانند از طراحی سقلمه استفاده کنند. در بالاترین سطح دولتها در تلاش هستند که از سقلمه در جهت بهبود کیفیت زندگی شهروندان استفاده کنند. همانطور که اشاره شد سقلمه در مواردی مثل کاهش مصرف دخانیات، بهبود رژیم غذایی افراد، کاهش فرار مالیاتی، افزایش مشارکت در طرحهای بازنشستگی و مواردی از این دست استفاده شده است. با این اوصاف میتوان از تکنیکهایی چون روشهای ارائه اطلاعات برای افزایش سواد مالی و اقتصادی و همچنین افزایش درصد مشارکت غیرمستقیم سهامداران استفاده کرد. سازمان بورس و اوراق بهادار و ارکان بازار سرمایه نیز میتوانند از تکنیکهای سقلمه برای افزایش مشارکت سرمایهگذاران در بازار اولیه و ترویج سرمایهگذاری غیرمستقیم استفاده کنند. همچنین میتوان از این روشها برای بهبود گزینههای انتخابی توسط سرمایهگذاران (مثلا انتخاب پیشفرض روش دریافت سود) بهره برد. در مواجهه با نهادهای مالی هم سازمان بورس و اوراقبهادار میتواند برای ارائه اطلاعات مالی مفید و افزایش شفافیت از تکنیکهای معماری انتخاب استفاده کند. در سطحی دیگر، نهادهای مالی میتوانند با طراحی معماری انتخاب، ارائه اطلاعات برای محصولات پیچیده مالی و ایجاد گزینههای اتوماتیک محصولات خود را ترویج دهند و همچنین میتوانند با طراحی بستههایی، سرمایهگذاران را از ورود ناخواسته یا محاسبهنشده به فرصتهای سرمایهگذاری با ریسک بالا دور کنند و برای آنها نقطه تصمیم جدیدی ایجاد کنند. هماکنون نیز برخی از نهادهای مالی خدماتدهنده در بازار سرمایه ایران از تکنیکهای اولیه سقلمه (مثل ارائه اطلاعات و طراحی منوی سرمایهگذاری و یادآوری- ایجاد نقطه تصمیم) استفاده میکنند تا مشتریان وفادارتری داشته باشند و پروفایل ریسک مناسبتتری برای مشتریان بزرگ خود ایجاد کنند. برخی از محصولات پیچیده مالی حاوی بده-بستانی از منافع کوتاهمدت و بلندمدت هستند. یکی از موضوعات طرحشده در تئوریهای مالی رفتاری، تقابل ترجیحات کوتاهمدت و بلندمدت در تصمیمگیریها است. برخی از این تقابلها از طریق طراحی یک سقلمه حل شده است. برای این نوع محصولات مالی نیز میتوان از سقلمه سود جست. در پایان لازم به ذکر است که موضوع سقلمه دارای چالشهایی نیز هست. از جمله مهمترین چالشها میتوان به این سوال پرداخت که اساسا چه کسی اجازه دارد که با طراحی هوشمند روی تصمیمات افراد تاثیر بگذارد یا چه کسی نظارت خواهد کرد که سازمانها از این روشها در جهت سودآوری خود و بهزیان برخی دیگر از ذینفعان اقدام نمیکنند؟ اینها موضوعاتی است که البته در محافل علمی و اجرایی مورد بررسی قرار گرفته و میگیرند و حاصل این مباحثات به توسعه این حوزه انجامیده است. شاید اکنون زمان آن است که سیاستگذار اقتصادی در سطح کلان و نهاد سیاستگذار و ناظر بازار سرمایه به فکر تشکیل واحد سقلمه باشند.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست