🔻روزنامه ایران
📍 تجربه یک نشریه دانشجویی «موهن» و درسی برای امروز
✍️ محمدحسن روزیطلب
۱- شهریور ۱۳۷۸ خبر توهین یک نشریه دانشجویی به امام زمان(عج) تبدیل به جنجالی گسترده در سطح کشور شد. کار تا آنجا پیش رفت که عدهای حکم به ارتداد نویسنده آن مطلب داده و خواهان مجازات اعدام میشوند. نویسنده مطلب در دادگاه انقلاب محکوم میشود، اما در نهایت رهبر انقلاب در حکمی به دادگاه انقلاب توهین مندرج در متن مقاله را ناشی از «ضعف اندیشه و ضعف قلم» نگارنده میدانند و نویسنده را مورد عفو قرار میدهند.
توجه به شرایط سیاسی و فرهنگی آن زمان، پیشینه فتنه ۱۸ تیر ۷۸ و احساس خطری که از جانب متدینین نسبت به سیاستهای فرهنگی دولت وقت وجود داشت بستر این جنجال شد. جنجالی که با ورود رهبر انقلاب خاموش شد تا ضعف قلم یک جوان در نشریهای دانشجویی با تیراژ ۱۵۰ نسخه مبدل به مسأله اصلی کشور نشود.
۲- در گذشته رسانه را بازتاب دهنده واقعیت معرفی می کردند اما امروز دانش ارتباطات، رسانه را سازنده واقعیت می داند. در این میان نظام اولویت دهی به مسائل کشور در آنچه که توسط رسانهها برساخته می شود و ضریب پیدا می کند باید مدنظر قرار گیرد.
اکنون مایه تعجب و شگفتی است که اظهار نظر یک فیلمنامهنویس در نشست خبری فیلمی در جشنواره فیلم فجر که در زمان خودش دیده نشده به یکباره در سخنان برخی خطیبان در صدر مسائل قرار می گیرد. اظهار نظری که خیلی زود توسط گوینده آن توضیح داده شد و گوینده بابت بدفهمی حاصل از آن عذرخواهی کرد. روز پنجشنبه در یادداشتی با عنوان «هنرمندان را از دایره انقلاب نرانیم» اشاره شد که غیریت سازی هنرمندان با نظام و انقلاب، نقشه دشمنان است و در مواجهه با اهالی فرهنگ و هنر باید از دوقطبی سازیهای کاذب اجتناب کرد تا پازل دشمن تکمیل نشود.
۳- اکنون که شش ماه از روی کار آمدن دولت مردمی می گذرد و دولت با میدان مین به جامانده از دولت سابق در عرصه سیاست و فرهنگ و اجتماع و به ویژه اقتصاد روبروست و تلاش خود را برای عبور از وضعیت نابسامان معطوف کرده است، اما همچنان دولت سیزدهم از توجه به عرصه فرهنگ و تولیدات فرهنگی که همواره توسعه کمی و کیفی آن مورد تأکید رهبر انقلاب بوده است، غفلت نکرده و توجه به حوزه فرهنگ در دستور کار دولت قرار دارد و شاهدیم که رئیس جمهور شخصاً در موزه هنرهای معاصر تهران حاضر می شود و با هنرمندان برجسته هنرهای تجسمی دیدار می کند.
۴- دولت سیزدهم نه مانند دولت وقت در سال ۷۸ به دنبال ترویج تساهل و تسامح فرهنگی است و نه پیش زمینهای مانند فتنه تیر ۷۸ وجود دارد فلذا اینکه چرا به یکباره مسألهای فرعی تبدیل به مسأله اصلی میشود و برگزاری جشنوارهای که به اذعان اکثر صاحب نظران بهترین جشنواره در میان ۴۰ جشنواره برگزار شده بوده و فیلمی با مضامین جهاد و شهادت در آن میدرخشد، نادیده گرفته میشود و از میان همه چیزهای خوبی که میشود دید در حاشیه جشنواره سخنان یک فیلمنامه نویس آن هم با تأخیر میشود دغدغه اول. اگر نگوییم نظام اولویت دهی به مسائل کشور در میان برخی دچار اشکال است اما به وضوح میتوان مشاهده کرد که معالاسف بسیاری از گویندگان و خطبای ما تنها در اتخاذ مواضع سلبی، دغدغه دارند.
۵- آیت الله مهدوی کنی، در خاطراتشان میگویند که در سال ۱۳۷۸ جامعه روحانیت مبارز به دبیرکلی ایشان، در بیانیهای تهاجمی بخاطر آن نشریه موهن، رئیس جمهور وقت را مورد خطاب قرار داد اما رهبری انقلاب اسلامی در خطبههای نمازجمعه به دفاع از رئیس جمهور وقت پرداختند. ایشان به شیرینی توضیح می دهند که چگونه پس از اقامه نماز جمعه به سرعت محل نماز یعنی حرم امام خمینی (ره) را ترک کردند تا با رهبری رخ در رخ نشوند.
آیتالله خامنهای، امام جمعه تهران در آن روز سخنانی مطرح کردند که بازخوانی آن در این روزها نیز ارزشمند است:
دیدم در اعلامیهها و در بعضی از بیانیهها گفته میشود یک «نشریه دانشجویی» این مطلب را درج کرده است. چرا پای دانشجو را به میان میکشید!؟ مگر چند نفر دانشجو در چنین کاری دخالت داشتند که حالا بعضیها اسم دانشجو را با چنین چیزی همراه میکنند!؟ گیرم حالا دو نفر دانشجو در جایی حرکتی انجام دادند؛ این را نمیشود به حساب دانشجویان گذاشت. افراد مراقب باشند؛ دشمن روی این خصوصیات خیلی حساس است. مرتب اسم دانشجو را بیاورند، تا ذهنها را نسبت به قشر دانشجو بدبین کنند؛ همان حالتی که قبل از انقلاب بود. قبل از انقلاب، پیش علما و بزرگان حوزه میرفتند و از دانشگاه به عنوان یک مرکز بیدینی اسم میآوردند؛ پیش اینها هم از حوزه علمیه به عنوان یک مرکز تحجر و بیاطلاعی اسم میآوردند؛ این دو قشر را از هم دور میکردند! نه؛ دانشجو هم مثل طلبه، مثل بازاری، مثل کارگر، مثل شهری، مثل روستایی است؛ همه، ملت ایرانند. آنچه ما درباره ملت ایران میگوییم، متعلق به همه است. قشر دانشجوی ما، یک قشر ممتاز، برجسته و متدین مثل بقیه مردم است. ببینید چقدر در دانشگاهها بحمدالله نشانههای دین وجود دارد.
یک نکته دیگر این است که بعضی کسان این مسأله را به جاهای دیگری کشاندند؛ پای بعضی از مسئولان کشور و بعضی از بزرگان را به این قضایا کشاندند؛ این درست نیست. چرا ما باید نسبت به مسئولان و رؤسای کشور ایجاد سوءظن کنیم؛ درحالی که خلاف واقع است؟ امروز بحمداللَّه مسئولان کشور متدین هستند؛ انسانهایی هستند که وجود خودشان را در راه خدمت به مردم و خدمت به اسلام مصرف میکنند و مایه میگذارند ...
🔻روزنامه کیهان
📍 تهاجم اقتصادی به دشمن؛ چگونه؟
✍️ کمال احمدی
رهبر معظم انقلاب اخیرا در دیدار جمعی از فرماندهان نیروی هوایی
با اشاره به «تهاجم ترکیبی» جبهه دشمن علیه کشورمان تأکید کردند:
«در مقابل این تهاجم ترکیبی و دستهجمعی، نمیتوانیم همیشه در موضع دفاعی بمانیم و ما نیز باید در زمینههای مختلف از جمله رسانهای، امنیتی و اقتصادی تهاجم ترکیبی کنیم که در این زمینه اهل فکر و اقدام بخصوص مسئولان، موظف به تلاش هستند.»
با صدور این فرمان مهم طبیعتا یکی از مواضع دشمن که بایستی مورد تهاجم قرار گیرد موضع اقتصادی است. اما شاید در ذهن برخی افراد این سوال شکل بگیرد که ما به عنوان یک کشور نه چندان بزرگ اقتصادی که تحت تحریمهای ظالمانه استکبار جهانی نیز قرار داریم چگونه میتوانیم به جبهه اقتصادی پیشرفته دشمن که اقتصادش صدها برابر بزرگتر از اقتصاد ایران است حمله کنیم. در این باره نکاتی را میتوان مطرح کرد:
۱- موضوع کمی امکانات و نفرات یا کوچکی حجم اقتصاد نمیتواند دلیلی بر آسیبناپذیر بودن طرف مقابل باشد. تجربههای تاریخی جمهوری اسلامی ایران در همین ۴۳ سال اخیر ثابت میکند که میتوان با وجود کمی افراد و تجهیزات بر دشمن سر تا پا مسلح و مجهز غلبه کرد؛ پیروزی ما در دفاع مقدس ۸ ساله نمونه واضح و عینی در این زمینه است در حالی که حداقل
۵۰ کشور جهان بهطور مستقیم و سایر کشورها بهطور غیرمستقیم به رژیم بعثی کمک میکردند و در شرایطی که علاوه بر آمریکاییها که مهمترین حامی مالی، اطلاعاتی و حتی نظامی عراق تا آخرین روز جنگ بودند، شوروی سابق دهها میگ جنگی و صدها تانک در اختیار صدام قرار داده بود، فرانسویها علاوه بر توپهای سنگین، نخستین هواپیماهای دورپرواز خود را به عراق داده بودند، آلمانیها در حوزه شیمیایی و هستهای هم سلاح و هم تکنولوژیاش را به عراق داده بودند کویت، امارات و عربستان هر سه ۸۰ میلیارد دلار به صدام کمک کردند اما بازهم ما توانستیم با وجودی که سالانه فقط ۷ میلیارد دلار درآمد داشتیم نه تنها مقابل هجوم دشمن بایستیم بلکه حملات پیروزمندانهای همچون فتحالمبین، بیتالمقدس، والفجر۸، کربلای ۵ و ... را هم انجام دهیم. یکی از دلایل مهم این موفقیت علاوه بر ایمان به خدا، رهبری پیامبرگونه امام خمینی و باور قلبی و عملی به داشتههای داخلی، حضور جوانان نخبهای همچون شهید حسن باقری بود که از همان روزهای نخست جنگ و با وجود سختیهای فراوان، ماهها به شناسایی نقاط ضعف دشمن پرداخت که ماحصل همین اقدامات اطلاعاتی او همان ضربات سخت به ماشین جنگی دشمن در عملیاتهایی نظیر آزادسازی خرمشهر بود.
بنابراین برای حمله اقتصادی به دشمن، بایستی نخبگان اقتصادی و انقلابی ما بدون واهمه از هیمنه اقتصادی جبهه مقابل به شناسایی آسیبهای او در این زمینه که شاید کم هم نباشد بپردازند و نقشه تهاجم به این نقاط را ترسیم کنند.
۲- شاید یکی از همین نقاط موضوع انرژی و وابستگی شدید جبهه غرب به این کالای استراتژیک باشد. در همین هفتههای اخیر که قیمت نفت به دلایل مختلفی، رکورد ۷ ساله را شکست و به بالای ۹۰ دلار رسید آمریکاییها بهشدت وحشتزده شدند از یکسو اسکات شفیلد، مدیرعامل شرکت بزرگ نفت شیل پایونیر اعلام کرد «نگران است قیمت نفت بیش از حد بالا برود و سبب آشفتگی بیشتر بازارهای نفت شود» از سوی دیگر پاتریک دهان، رئیس بخش تحلیل بنزین در شرکت آمریکایی «گس بادی» با اعلام اینکه قیمت بنزین فقط طی یک هفته گذشته ۶.۴ درصد در آمریکا گران شده و این روند افزایشی همچنان ادامه دارد احتمال داد نرخ بنزین به رکورد
۳/۵۰ دلار در هر گالن برسد. البته تبعات گرانی نفت فقط به موضوع رشد قیمت بنزین محدود نشد و سایر حوزههای اقتصادی آمریکا و حتی اروپا را هم درگیر کرد. طبق گزارشهای رسمی، تورم سالانه آمریکا در پایان سال ۲۰۲۱، معادل
۷ درصد اعلام شد. این رقم در ۴۰سال گذشته بینظیر بوده است. در بین گروهها، بیشترین تورم مربوط به انرژی با نرخ ۲۹ درصد بوده که به چالش بزرگی برای سیاستمداران و فعالان اقتصادی آمریکا تبدیل شده است.
کارشناسان با توجه به نقش اساسی انرژی در تورم آمریکا، یکی از راهکارهای مهار تورم را کاهش قیمت نفت عنوان کردهاند. اتفاقا یکی از تحلیلهای موجود درباره چرایی عجله آمریکاییها برای توافق با ایران همین نیازشان به نفت ما برای تاثیرگذاری بر قیمتهاست.خبرگزاری والاستریت ژورنال در دیماه گذشته در مطلبی به انگیزه بایدن برای توافق با ایران پرداخت و نوشت: «ایران مقادیر زیادی نفت دارد که میتواند تقریباً بلافاصله به بازار عرضه شود. این ذخایر که در ایران یا در فراساحل نگهداری میشود، در مجموع حدود ۱۲۰ میلیون بشکه
تخمین زده میشود که معادل بیش از یک روز نفت مصرفی کل
کره زمین است.»
والاستریت ژورنال با اشاره به اینکه افزایش میزان نفت ایران و ورود آن به بازار جهانی، تفاوت واقعی در بازار ایجاد میکند، اعلام میکند تقاضای جهانی برای انرژی در حال حاضر از عرضه پیشی گرفته است. این گزارش همچنین نقش ایران را در کاهش قیمت نفت جهانی بدین صورت بیان میکند:
«علیرغم تعهد برای افزایش تولید، اعضای کارتل اوپک پلاس بهطور معمول از اهداف افزایش تولید ماهانه خود فاصله زیادی دارند. در نتیجه، افزودن عرضههای ایران به میزان قابلتوجهی مقدار نفت خام موجود را افزایش میدهد و در نتیجه میتواند قیمتهای جهانی نفت را تا ۱۰ درصد کاهش دهد».
در انتهای مطلب، والاستریت ژورنال به این نکته اشاره دارد که توافق با ایران میتواند در کاهش تورم آمریکا نقش ایفا کند و اینگونه عنوان میکند: «هر توافقی با ایران، صرفنظر از اینکه چقدر ضعیف باشد، توجیه کافی برای دولت بایدن به منظور عقبگرد تحریمها، بویژه صنعت نفت ایران فراهم میکند. اگر این اتفاق بیفتد، نفت خام ایران به بازار سرازیر میشود، عرضه موجود بالا میرود و قیمت نهایی نفت و در نتیجه محصولات تصفیهشده مانند بنزین کاهش مییابد و این به نوبه خود حداقل مقداری از فشار تورمی و اقتصادی را که بایدن در داخل با آن مواجه است کاهش خواهد داد.» نظیر همین مشکلات طی هفتههای اخیر در انگلیس رخ داده و تورم این کشور به بالاترین سطح
طی ۳۰ سال اخیر رسیده است.
این وضعیت نشان میدهد اولا یکی از نقاط آسیبپذیر غرب موضوع قیمت انرژی است و ثانیا امکانات اقتصاد ایران با وجود حجم نه چندان بزرگش در برابر غرب میتواند مشکلزا برای آنان باشد و ثالثا پرهیز از خامفروشی
هر یک بشکه نفت ما علاوه بر اینکه تیری به سمت دشمن است سبب افزایش ثروت عمومی کشورمان نیز می شود.
۳- آمریکاییها طی چند دهه اخیر همواره از دلار به عنوان یکی از ابزارهای مهم فشار به کشورهای جهان استفاده کرده و آن را به مانند یک غده سرطانی به دنیا تحمیل کردهاند. فشارهای ناشی از سلطه دلار که بهواسطه تحریمها بر ایران وارد آمده است تنها کشور ما را دربر نمیگیرد بلکه بسیاری از کشورهای دیگر هم تحت این جبر آمریکا قرار دارند اما ممکن است به شکل مخفی باشد. چین، روسیه و حتی اروپاییها هم تحت فشارهای پنهان سلطه دلار هستند زیرا از روی اجبار باید از شرایطی که آمریکا بر آنها تحمیل میکند تبعیت کنند! با این وصف بسیاری از کشورهای جهان، خواهان خلاصی از شر این غده سرطانی در اقتصادشان هستند. کارشناسان یکی از راهکارهای حمله به این غده را انعقاد پیمانهای پولی دو یا چندجانبه میان کشورهای مختلف و نیز حضور در پیمانهای منطقهای مانند اکو، اتحادیه پایاپای آسیا، سازمان همکاریهای اسلامی و اوراسیا و شانگهای میدانند هرچند برخی افراد در دولت قبل این کار را بهواسطه نوسانات تورم در ایران، نشدنی جلوه میدادند اما بایستی بر این تاکتیک تاکید کرد و راههای دستیابی به آن از جمله تلاش برای کاهش تورم و نوسانات در اقتصاد را پیمود و دانست که حذف دلار نمیتواند دفعتا در اقتصاد رخ دهد زیرا سالها پایه اقتصاد ما بر این مبنای اشتباه پایهگذاری شده و لذا نمیتوان به یکباره از شر این غده خلاص شد اما حرکت تدریجی به سمت این هدف ضرورتی انکارناپذیر است. همچنین تجربه چندماه اخیر دولت سیزدهم در استفاده از گزینه تهاتر کالا با کشورهای دوست نشان داد میتوان با وجود حتی نوسانات شدید اقتصادی دلار را از چرخه مبادلات تجاری حذف کرد و اگر این حرکت با شدت و قدرت بیشتر ادامه یابد چه بسا بسیاری دیگر از کشورها با همین اقدام از شر دلار خلاص شوند. رهبر معظم انقلاب شهریور ۹۵ در همین راستا تاکید کردند: «اگر مسئولان و مردم بتوانند اقتصاد مقاومتی را به معنای واقعی محقق و کشور را از جادوی مالی و پولی دشمن خلاص کنند و ارزش و آقایی دلار را در زندگی اقتصادی بشکنند، کشورهای دیگر را نیز نجات دادهاند و برای آنها الگو خواهند شد.»
۴- تحریم کالاهای آمریکایی خصوصا کالاهای مصرفی یکی دیگر از حملاتی است که میتوان با همین وضعیت فعلی اقتصاد آن را انجام داد. متاسفانه طی ۱۰ ماهه سال جاری بیش از ۸۰ میلیون دلار کالا بهطور غیرمستقیم از آمریکا وارد ایران شده که حداقل بخشی از آن مصرفی است از جمله واردات یک تن گوشی تلفن همراه که معلوم نیست با چه ضرورتی چنین کالای لوکسی وارد کشور میشود. در هر صورت اگر تحریم کالای آمریکایی به جد در دستور کار دستگاههای اجرایی قرار گیرد میتوان سایر کشورهای دوست و همپیمان را نیز به تدریج با این حرکت همراه کرد.
🔻روزنامه اطلاعات
📍 نقد روایتها از وین
✍️ ابوالقاسم قاسم زاده
گفتگوهای برجام در وین همچنان ادامه دارد و تاکنون هیچ اطلاع و خبر موثقی از مفاد توافق شده در دسترس اصحاب رسانهها و خبرنگاران قرار نگرفته است. نمایندگان دولتهای شرکتکننده در گفتگوهای وین هر چند روز، مطلبی را بیان میکنند تا تنور خبری داغ بماند. رسانهها هم دو گروه با دو جهتگیری مثبت و منفی به این موضوع میپردازند. آن گروه از رسانهها که به نتیجه نهایی خوشبین هستند با نقل نکاتی کوتاه از سوی نمایندگان روسیه و چین و ایران و آمریکا، اطلاع میدهند که در بیش از ۹۰ درصد از موارد اختلافی توافق حاصل شده و ۱۰ درصد باقیمانده البته بسیار مهم است، اما با چشمانداز توافق گفتگو در حال پیگیری است. گروه دیگر از رسانهها بهخصوص شبکههای خبری فارسیزبان در انگلیس و نیویورک از آغاز گفتگوهای برجام در وین همواره خط خبری القای شکست و بینتیجه بودن مذاکرات را محور خبررسانی خود قرار دادهاند و با انتخاب تیترهای منفی و خاص همچون «گفتگوها در وین به بنبست رسیده است»!، «آمریکا هیچ امتیازی به ایران نمیدهد»، «ایران در بحران اقتصادی است، ناچار به تمکین شده است»، تشدید جنگ روانی ـ خبری علیه جمهوری اسلامی ایران را هدفگذاری کردهاند. رادیو اسرائیل، شبکه بیبیسی فارسی (لندن) و شبکه تحت مدیریت مالی سرمایهداران صهیونیست در نیویورک، (ایران فردا) و البته همسو با اینها، رسانه منافقین که چندان بیننده و شنوندهای هم ندارد، دو محور اصلی را با گزارشها از وین هدفگذاری کردهاند: اول، ترسیم شرایط سخت و بحرانی مالی ـ اقتصادی جمهوری اسلامی ایران که نیازمند به تمکین در برابر پیشنهادهای دولت آمریکاست تا گفتگوهای برجام به نتیجهای در وین برسد.
دوم، ترسیم قدرت سیاسی ـ اقتصادی و به خصوص نظامی برای اسرائیل (رژیم صهیونیستی). این هر دو محور خط خبرسازی شبکههای فارسیزبان در لندن و نیویورک است. در حالیکه همه کشورهای عضو گفتگوهای برجام در وین از «مصالحه» معقول و مطلوب خبر میدهند، خبرها از آزادسازی بخشی از دلارهای ایران از سوی آمریکا داده میشود و خبر بازگشت به روال عادی بانکی ـ تجاری با دولتهای کرهجنوبی، ژاپن، هند و تا حدودی سه کشور انگلیس، فرانسه و آلمان داده شده است. هرگونه خبری که از فروکش کردن تنش سیاسی، تهران، واشنگتن داده میشود، در عمل رژیم صهیونیستی (اسرائیل) را به مخمصه دیپلماسی بهخصوص با اروپا و آمریکا میاندازد.
از ویژگیهای این دور از گفتگوها در وین، فعال شدن قوی نماینده دولت روسیه (اولیانوف) است که در حد سخنگوی جلسات و پیشبینیکننده آینده مذاکرات در رسانهها ظاهر میشود و اغلب هم فضای مذاکرات را «مثبت» و امید به دستیابی به توافق نهایی را بالا میداند. شخصیت دیگر که همچنان فضا را برای دستیابی به توافق مثبت میبیند، «رابرت مالی» نماینده ویژه «بایدن» در وین و مدیر اجرایی کاخ سفید در پرونده «برجام» است. مجموعه خبرهایی که مالی بهخصوص در چند روز اخیر میدهد، حکایت از آن دارد که نه فقط بخش عمدهای از دلارهای بلوکه شده ایران در بانکهای آمریکا و دیگر کشورها بعد از اعلام نتایج نشست وین، آزاد خواهد شد، اکنون نیز برخی از جریانهای مالی ـ بانکی تهران با چندین کشور گشوده شده است. درباره صدور و فروش نفت نیز با اعلام آزادسازی خبر عبور و مرور کشتیهای نفتی ایران، در عمل فروش نفت ایران، در بازارها گشایش قابل توجهی پیدا کرده است.
دیروز سخنگوی وزارت خارجه آمریکا همزمان با مذاکرات میان ایران و گروه ۱+۴ در وین اعلام کرد: «پیشرفت قابل توجهی در مذاکرات وین حاصل شده است». این مقام آمریکایی گفت: «در صورتی که ایران جدیت نشان دهد، توافق طی چند روز آینده امکانپذیر است». همین نگاه را سخنگوی وزارت خارجه ما هم ارائه داده است که: «اگر غرب (آمریکا و اروپا) جدی باشند، دستیابی به توافق نهایی تا هفته آینده امکانپذیر است.»
نماینده دولت روسیه (اولیانوف) هم به خبرنگاران گفت: «زمان تصمیمگیری نهایی در وین رسیده است». سخنگوی وزارت خارجه چین هم گفت: «همه طرفها به متن پیشنهادی اتحادیه اروپا پاسخ دادهاند. چند روز آینده در مذاکرات وین حیاتی است.»
بسیاری از تحلیلگران سیاسی با رصد شرایط بایدن در داخل آمریکا از لحاظ «مالی و اقتصادی» از یکسو و کاهش محبوبیت او در کشورش تا حد ۴۰ درصد دستیابی به توافق با تهران در پرونده برجام را برگ برنده خوبی برای او قلمداد میکنند، به خصوص که «ترامپ» مدام خبرسازی منفی علیه بایدن انجام میدهد و از سوی دیگر بحران اوکراین روابط مسکو ـ واشنگتن را به شدت به هم ریخته است. اما نکته دیگر در این میان نقش دولت فرانسه در این دور از مذاکرات وین است که همچون گفتگوهای برجام در دولت روحانی نقش شخصیت منفی را علیه ایران بازی کرد، اینبار هم آن را تکرار میکند. در حالیکه دولتهای آلمان و انگلیس که خود را از تنش آفرینی خبری دور نگه میدارند و یا بهجای اتخاذ مواضع منفی، رسیدن به توافق نهایی را غیرممکن نمیخوانند، مکرون رئیس جمهوری فرانسه، میخواهد با نقش «فرد منفی» در فضای خبری برجام ظاهر شود تا مگر رضایت دولت سعودی و بهخصوص رژیم صهیونیستی را بهدست آورد؛ بهخصوص که وزیر خارجه او افتخار میکند که یک «یهودی صهیونیست» است! به هر حال زمان ارائه روایتهای گوناگون و متضاد از گفتگوهای برجام در وین سمت و سوی پایانی به خود گرفته است و در صورت توافق، پیامدهای آن هم در روابط ایران و غرب و هم در سطح منطقهای، تأثیرات مثبت خود را خیلی زود نشان خواهد داد.
🔻روزنامه اعتماد
📍 خالهای سرطانی
✍️عباس عبدی
ویژگی یک حکمرانی قدرتمند و بصیر، واکنش نشان دادن در برابر پدیدههایی است که علامت خطر هستند. چندی پیش در یک مسابقه ورزشی در کانادا یکی از تماشاگران خالی را روی گردن مربی تیم حاضر در مسابقه میبیند. با استفاده از موبایل خود به او اطلاع میدهد که این خال را جدی بگیرد، زیرا سرطانی است. او نیز پس از مسابقه به پزشک میرود و معلوم میشود که واقعا هم سرطانی بود. جایزهای هم به هشداردهنده داده میشود. خوب! خال روی بدن زیاد دیده میشود ولی برخی خالها هستند که علامت سرطانی دارند، فقط باید آشنا بود و آنها را شناخت و پیش از متاستاز درمان و جراحی کرد. در حوزه اجتماعی نیز برخی خبرها چنین هستند. قتل، دزدی، تجاوز، کلاهبرداری، مواد مخدر و... همیشه بوده و هست، هر چند ممکن است فراوانی آن زیاد و کم شود، مثل خالهای بدن، ولی این جرایم در مواردی چنان هستند که باید محتاط بود و آن را نشانه بیماری جدیتری دانست.
بیایید این چند خبر را با هم مرور کنیم.
- رییس پلیس پایتخت از دستگیری تعدادی از پیمانکاران سازنده پل شهید همدانی در غرب تهران به اتهام سرقت اجزای پل خبر داد. با دستگیری این افراد مشخص شد که سارقان از پیمانکاران سازنده همان پل بودند. این افراد پیچهای پل را باز کرده و به سرقت بردند و با این اقدام خود ایمنی پل را با مشکلات جدی روبهرو کرده بودند. بعد هم که آنها را دستگیر میکنیم، میگویند پول ما را ندادهاند.
- پایه از تیرهای روشنایی، در روز پنجشنبه ۲۸ بهمن ماه، در مسیر شرق به غرب بزرگراه آزادگان تهران، روی سطح سواره سقوط کردند و سبب انسداد کامل و ایجاد بار سنگین ترافیک در بزرگراه شدند. گفته میشود، پیچهای پایههای تیر روشنایی توسط سارقان باز شده است.
- چند روز پیش خبر قطع ارتباطات شبکه اطلاعاتی، عملیاتی و بیسیم در جنوب یکی از خطوط مترو منتشر شد که هدف آن سرقت کابل مسی بود و اگر به موقع متوجه نشده و ترمیم نکرده بودند خدا میداند چه حوادثی میتوانست در راه باشد.
این موارد گرچه دزدی است، ولی از نوع عادی نیست، بلکه دزدی از نوع سرطانی است. کافی است که بدانیم مجموعه پیچهای باز شده از یک تیر چراغ برق یا قطع سیم مسی بعید است برای فروش از سوی سارق به چند ده هزار تومان برسد، ولی خسارت آن به جامعه میتواند میلیونها و حتی صدها میلیون تومان بالغ شود. این را دیگر نمیتوان دزدی عادی نامید. دزدی از سوی پیمانکاران عجیبتر است، چون پیمانکاران از چنان جایگاه اجتماعی و اقتصادی برخوردارند که معقول نیست دست به چنین اقدام سخیفی بزنند، فسادهای مالی معمول میان آنان به کلی متفاوت است. کارفرمایان باید به چه روز سیاهی بیفتند که چنین اقدامی را انجام دهند؟
فراموش نکنیم که به کارفرما نمیتوان وعده سر خرمن داد، زیرا او باید دستمزد کارگران و خرید لوازم و کالاهای مورد نیاز خود را هم بدهد. اگر ده سال پیش چنین رویدادی را به عنوان یک خبر منعکس میکردند، بهطور قطع خواننده یا نمیپذیرفت یا اصولا دادن کار به چنان پیمانکار ابلهی را عملی نابخردانه میدانست. ولی اکنون در شرایطی هستیم که این اخبار به راحتی پذیرفته و هضم میشوند، در حالی که این خبر از نوع همان «خال سرطانی» است.
این نوع دزدیها زیرساختهای زندگی جدید را نابود میکنند. برای نمونه بریدن چند قطعه سیم و دزدی آن برای دزد ارزش مادی اندکی دارد، در حالی که ممکن است عوارض آن برای شهر و مترو بسیار سنگین باشد و حتی خطرات جانی ایجاد کند. همانطور که دزدیدن چند پیچ کمارزش موجب ترافیک شدید یک اتوبان مهم تهران شد. این وضعیت محصول توقف و عقبگرد یک دهه رشد اقتصادی و گسترش فقر و وجود تحریم است. ۵ سال پیش کسانی که موبایل میدزدیدند، زیاد نبودند، اکنون فراوان هستند، متاسفانه برخورد قهرآمیز هم با جرم و مجرم فقط تا اندازه محدودی اثرگذار است، پس از آنکه یک جرم رواج یافت برخورد با آن برای پلیس ناممکن و فاقد اهمیت میشود.
همه اینها گفته شد که خطر نزول بیشتر اوضاع اقتصادی گوشزد شود. این روند کاهشی در اقتصاد نهفقط موجب فقر و افزایش جرم و جنایت و ناامنی میشود، بلکه زیرساختهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی را چه به صورت سختافزاری و چه نرمافزاری به شدت مستهلک میکند. برای نگهداری طولانیمدت یک ساختمان باید سالانه هزینهای را صرف نگهداری آن کرد، اگر این کار انجام نشود، دیر یا زود آن ساختمان غیر قابل سکونت و نیازمند هزینه گزاف نوسازی خواهد شد. اگر زیرساختهای شهری به همین گونه تخریب شوند ترمیم آنها غیرممکن خواهد شد. این علایم اجتماعی را از خلال این سرقتهای عجیب و غریب جدی بگیرید. خود دانید.
🔻روزنامه شرق
📍 بحران در ایده نزاع
✍️احمد غلامی
همه نزاعهای سیاسی ایران با این دوگانه شکل گرفتهاند؛ «آنچه باید باشد» و «آنچه هست». تفاوت میان این دو دیدگاه ابتدا منجر به نزاع سیاسی بین راست و چپ و بعد از آن بین اصولگرا و اصلاحطلب شد. اگر اصالت این فرضیه را بپذیریم، باید گفت انتخابات ۱۴۰۰ و پیروزی ابراهیم رئیسی در یک فضای غیررقابتی، سیاستورزی و نزاع سیاسی را به محاق برد و صورتبندی سیاست داخلی ایران را تغییر داد. اگر زمانی اصلاحطلبان به عنوان جریانی پیشرو از «آنچه باید باشد» سخن میگفتند و اصولگرایان از «آنچه هست»، یعنی از وضعیت موجود دفاع میکردند، امروز این منازعات نهتنها به خاموشی گراییده بلکه دیگر این جریانهای سیاسی معیار «آنچه باید باشد» و «آنچه هست» هم نیستند. ازاینرو میبینیم که بسیاری از اصلاحطلبان هرچه رادیکالتر سخن میگویند در نهایت به دفاع از وضعیت موجود میغلتند؛ چراکه این جریان سیاسی خواسته یا ناخواسته با ساختارموجود درهم تنیده شده و یکی است. دیگر آنکه «آنچه باید باشد» اصلاحطلبان با بسیاری از مردم فاصلهای جدی دارد و به یک معنا آنان توان پیشگامی خود را از دست دادهاند. ناگفته پیداست ایدههای تازه هستند که چهرههایی پیشگام میسازند و یا برعکس. اما آنچه شاهد آن هستیم بحران ایده است. دیگر ایده تازهای وجود ندارد که به نزاع سیاسی دامن بزند. ایدهها هرچه اصالت بیشتری داشته باشند، پایدارتر خواهند بود. از همینجاست که میتوان به اصالت برخی ایدهها که اصلاحطلبان مطرح کردهاند پی برد. ایدههایی همچون جامعه مدنی و دموکراسی. این ایدهها توانستند در دوره و زمانه خود به منازعات سیاسی اصیلی بینجامند. منازعاتی که موجب شد اصلاحطلبان در سیاست پیشرو شوند و دست بالا را پیدا کنند، اما این ایدهها با مخالفت جدی اصولگرایان و پافشاری آنها بر سنتهای رایج و فهم رایج مردم از سیاست موجب عقبنشینی اصلاحطلبان شد و اصلاحطلبان که عرصه منازعات سیاسی ر ا تنگ و پرهزینه میدیدند، به سمت صیانت از منافع خود عقبنشینی کردهاند. این عقبنشینی موجب بیقدرشدن این مفاهیم شد. البته نباید نادیده انگاشت که بسیاری از اصلاحطلبان نیز در دفاع از این مفاهیم هزینههای سنگینی پرداختهاند، اما اینک دوره و زمانه عوض شده است و چون اصلاحطلبان پیشگامی خود را از دست دادهاند پس ضعفهای آنان عیانتر و خدماتشان در چشماندازهایی دورتر و عملکردشان نزدیکتر از همیشه پیش چشم مردم و در کفه قضاوت قرار دارد. اگر بخواهیم تجربه تاریخی مشابهی برای این دوره در نظر بگیریم، شاید وضعیت حزب توده بعد از شکست دولت مصدق چیزی شبیه وضعیت کنونی اصلاحطلبان باشد. بگذریم. اینک مسئله نه اصلاحطلبان هستند و نه اصولگرایان که محلی از اعراب ندارند. مسئله اصلی این است که «آنچه باید باشد»ها چنان وسیع شدهاند که جناحهای سیاسی داخلی قادر به نمایندگی آن نیستند و نیروهای اپوزیسیون نیز مشروعیت این را ندارند تا آنچه بایدهای مردم را نمایندگی کنند و از طرفی دیگر رادیکالیزم اپوزیسیون باعث شده اصلاحطلبان در نهایت به حفظ وضع موجود تن دهند. این پرسش اساسی مطرح است که در این میدان چه جریانی میتواند ابتکار عمل را به دست گیرد؟
آیا روشنفکران، آنهم نه روشنفکران سنتی، بلکه روشنفکران ارگانیک قادرند منشأ تغییر و تحولات باشند؟ اینگونه که به نظر میرسد، تنها گروهی که میتواند وضع موجود را از انسداد سیاسی خارج کند همین روشنفکران ارگانیک هستند. جریانی که هم داخلی است و هم آلوده به منافع اقتصادی و سیاسی نیست و تا حدی هم از مشروعیت برخوردار است. البته تفاوتی جدی بین روشنفکران سنتی و ارگانیک وجود دارد. متأسفانه فضای روشنفکری ایران بیشتر در سلطه روشنفکران سنتی است. روشنفکرانی که باور دارند «آنان باید حکومت کنند نه اینکه حکومت شوند. باید ایدئولوژی بسازند تا بر دیگران حکومت کنند. روشنفکرانی که باور دارند نباید به سطح تودهها بغلتند». نقطه مقابل روشنفکران سنتی، روشنفکران ارگانیک هستند؛ روشنفکرانی که میتوانند حس مردم را دریابند و با دانستههای خود همتراز کنند. فاصلهای است بین دانستن و حسکردن. مردم با دردها و رنجهای زمانه خودشان به درک و دریافت میرسند و نه با دانستن آمار و اطلاعات. آنها درد و رنج را با پوست و گوشت خود حس میکنند. روشنفکران ارگانیک نمیتوانند صرفا با دانستن، صدای مردم شوند. دانستن به همراه حس مردم کارساز است. روشنفکران ارگانیک میتوانند «فهم رایج» مردم را به «فهم درست» تبدیل کنند. مهمترین وظیفه روشنفکری ارگانیک تشخصبخشیدن به تودههاست. دولتها، جناحهای سیاسی، اصلاحطلبان، روشنفکران سنتی و رسمی برای برونرفت از این وضعیت ناگزیرند به روشنفکران ارگانیک روی آورند و آنان را به یاری بطلبند. اگر اینگونه شود منازعات سیاسی بر سر «آنچه باید باشد» یا ایدهها شکل خواهد گرفت. نزاعی برای ارتقای جامعه نه منافع جناحی و گروه اندکی از نخبگان سیاسی.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 پشتوانه تبلیغاتی و سیاسی برای توافق
✍️ محمدجواد جمالینوبندگانی
تیم مذاکرهکننده ایران در وین مشغول کار است و اخبار مختلفی هم که منتشر میشود، حکایت از رسیدن کار به مرحله نهایی دارد. بر این اساس قبل از هر تحلیل و ارزیابی از شرایط موجود باید به دو نکته توجه داشت.
۱- همه گزارشها و اخبار منتشرشده قابل اطمینان یا بیطرفانه نیست. در واقع، مذاکراتی که در وین جریان دارد به تنهایی تعیینکننده نیست و به نظر میرسد که آمریکاییها و سه کشور اروپایی تلاش دارند با یک فشار رسانهای و اقدامات دیگری مثل تعیین ضربالاجلها و عقب انداختن آن و… بر روند مذاکره تاثیرگذار باشند.
در واقع آنجا صرفا یک مذاکره دیپلماتیک صرف صورت نمیگیرد، بلکه جنگ رسانهای و فشارهای دیپلماتیک هم بخشی از مذاکرات شده است تا دست برتری برای طرف مقابل ایجاد کرده و سبب قویتر شدن آنها بشود.
از اینرو معتقدم که هرچه به انتهای کار و مرحله نهایی نزدیک میشویم این فشارها بیشتر میشود. دقت داشته باشید که اکنون مرحله رسیدگی به مسائل حساسی است که ایران مطرح کرده مثل رفع تحریم و قبلا آنها با عناوینی مثل لغو موقت تحریم یا ایجاد معافیت از این موضوع سوءاستفاده کردهاند.
در واقع آنها به خاطر افزایش قدرت چانهزنی خود در این مسائل، همچنین برای کاهش فشار جریان رقیب خود یعنی جمهوریخواهان این فضاسازیها را میکنند.
بر همین اساس، با نزدیک شدن به مرحله پایانی این فشارها افزایش خواهد یافت و این اصطلاح توپ را به زمین طرف مقابل انداختن، بسیار بیشتر تکرار خواهد شد. خبرگزاری رویترز که در جهت اهداف انگلیسیها و آمریکاییها کار میکند نیز گزارش اخیر را با این همین رویکرد و برای ایجاد شکاف در جامعه ایران و جناحهای مختلف اصلاحطلب و اصولگرا منتشر کرد تا از این طریق هم سوءاستفادههایی کند. اما از آنجایی که مساله برای ما منافع ملی است باید دقت کنیم و هوشیارانهتر و با اطلاعات بیشتر واکنش نشان دهیم و موضعگیری کنیم تا انشاءالله به توافقی دست یابیم که منافع ملی ما را فارغ از نظرات جناحهای مختلف تامین کند.
۲- برخی موارد اعلامی یا مواضع طرف ایرانی در روزهای اخیر شاید از نظر حقوقی خیلی فایده نداشته باشد اما از نظر سیاسی حتما دلایلی برای طرح داشته است لذا باید قبل از نقد آن، دقت بیشتری به خرج داد. به عنوان مثال وزیرخارجه کشورمان نیز اخیرا در این راستا از اهمیت صدور یک بیانیه سیاسی از سوی کنگره آمریکا سخن گفته است.
شاید این موضوع از نظر حقوقی خیلی فایده نداشته باشد یعنی حتی اگر کنگره هم بیانیه بدهد، میدانیم که روسایجمهور آمریکا از اختیارات فراتری برخوردار هستند و دیدهایم که گاهی برخی از مصوبات مجلس آمریکا را هم وتو میکنند اما این موضعگیری ایران میتواند از این جهت باشد که با این کار میتوان از نظر بعد تبلیغاتی و سیاسی یک پشتوانه برای توافق ایجاد کرد. بالاخره دولت باید به نوعی پاسخ مصوبه مجلس درباره تضمین را بدهد لذا فکر میکنم که صحبتهای اخیر آقای امیرعبداللهیان از اینرو بیان شده است.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 توافق خوب از نگاه ایران
✍️ دکتر ابراهیم متقی
اگرچه بخش قابلتوجهی از توافق برجام نهایی شده اما هنوز موضوعات جدی جدیدی وجود دارد که نیازمند تصمیمگیری سیاسی از سوی مقامات و نهادهای اجرایی ایران و آمریکا خواهد بود. ایران تجربه برجام ۲۰۱۵ را دارد و بر این اساس تمایلی به تکرار آن در توافقی ناپایدار و غیرمتوازن ندارد. هر چند که برخی از مقامات وزارت خارجه ایران از ادبیات و مفاهیمی بهره میگیرند که نسبت چندانی با واقعیتهای توافق پایدار در روابط بینالملل نشان نمیدهد.
۱- امکانپذیری اجرایی فکتشیت جدید و قطعنامه سیاسی کنگره
خبرگزاری رویترز با این ادعا که دسترسی به سند ۲۰ صفحهای توافق وین پیدا کرده به این موضوع اشاره دارد که مسیر ایران، آمریکا و کشورهای اروپایی برای اعاده برجام تنظیم شده است. در این فرآیند ایران همواره به این موضوع اشاره داشته که هرگونه توافقی صرفا در شرایطی امکانپذیر است که ایالاتمتحده گام اول برای لغو تحریمها را بردارد.
درخواست دیگر ایران مربوط به پذیرش توافق از سوی کنگره ایالاتمتحده است. به لحاظ آیین تصویب قراردادهای بینالمللی باید به این موضوع اشاره داشت که در آمریکا صرفا مجلس سنا تصمیمگیرنده بوده و قراردادهای بینالمللی را به تصویب میرساند. ثانیا ایدهآلهای مجلس سنای آمریکا در مورد توافق برجام در ۲۰۱۵ با این ایدهآلها در ۲۰۲۲ تفاوت بسیار زیادی دارد. آمریکاییها تمام تلاش خود را به انجام رساندند تا زمینه غنیسازی اورانیوم در ایران را پایان دهند. در حالی که سیاست رسمی جمهوری اسلامی معطوف به ارتقای قابلیت هستهای ایران برای بهرهگیری در حوزههای پزشکی، صنعتی و غیرنظامی بوده است.
واقعیت آن است که پیشنهاد مطرح شده درباره قطعنامه احتمالی از سوی کنگره با فضای موجود کنگره سازگاری ندارد. ثانیا صدور هرگونه قطعنامه سیاسی احتمالی توسط کنگره، نمیتواند نتیجه مطلوبی را برای ایران به منظور کنترل سیاستهای معطوف به گریز از تعهدات احتمالی توسط مقامات اجرایی آینده آمریکا را فراهم سازد. ایران ناچار خواهد بود تا روند مذاکرات را بر اساس تجارب برجام ۲۰۱۵ تنظیم کند. واقعیت برجام یاد شده آن بود که ایران هیچگونه توجهی به سازوکارهای «سیاست قدرت» نشان نداد.
واقعیت دوم مربوط به شرایطی است که صدور هرگونه بیانیه سیاسی از سوی کنگره نمیتواند ضمانت اجرایی داشته باشد. قطعنامههای غیرالزامآوری نیز از سوی «سناتور گراهام» و همچنین «سناتور منندز» در حال تنظیم است که طبعا اینگونه قطعنامهها نیز نمیتواند بهعنوان شرط سیاسی در ارتباط با ایران تلقی شود. ضرورتهای تنظیم توافق نسبتا پایدار در وین، صرفا در شرایطی حاصل میشود که گزینههای مختلف حفظ قابلیتهای ابزاری ایران بر اساس بازدارندگی در برابر سیاستهای گریز اجرایی آمریکا در دستور کار قرار گیرد.
۲-انتظارات ایران در فضای توافق وین
در فرآیند فعالیت تیمهای دیپلماتیک شرکتکننده در مذاکرات وین میتوان انگارههای مختلف مطرحشده در وین، واشنگتن و تهران را با یکدیگر متقارن کرد. اصلیترین چالش باقیمانده برای توافق جدید مربوط به چگونگی کنترل قابلیتهای هستهای ایران بهویژه در مورد سانتریفیوژهای نسل جدید و ذخایر هگزافلوراید اورانیوم است. ایران به این موضوع اشاره داشته که جمهوری اسلامی به مفاد توافق ۲۰۱۵ در مورد راستیآزمایی و شفافسازی پایبند خواهد بود. بر اساس توافق ۲۰۱۵ ایران موافقت کرد که پروتکل الحاقی را مورد پذیرش قرار دهد و حتی مواردی فراتر از پروتکل الحاقی موسوم به پروتکلپلاس را در دستور کار خود قرار داده است. ایالاتمتحده به این موضوع اشاره دارد که ایران باید قابلیتهای کسبکرده در «فضای فرا ۲۰۱۵» را تخریب کند و از این طریق نشان دهد که به آموزههای مربوط به شفافسازی و اعتمادسازی پایبند خواهد بود. در این شرایط، اولیانوف نماینده روسیه در مذاکرات وین که در بسیاری از مواقع نقش میانجی را ایفا میکند، موضوع انتقال قابلیتهای تولید شده ایرانی به روسیه را پیشنهاد کرده است. چنین پیشنهادی طبعا نمیتواند مورد پذیرش جمهوری اسلامی ایران قرار گیرد، زیرا بعد از خروج ترامپ از برجام، هیچ یک از کشورهای گروه ۱+۵ تمایلی به اجرای تعهدات خود در برابر «تحریمهای ثانویه آمریکا» نشان ندادند.
۳- واقعیتهای سیاست بینالملل و ضرورت بازدارندگی در توافق وین
بر اساس انگاره وجود آنارشی در سیاست بینالملل، هیچ کشوری نمیتواند قابلیتهای راهبردی کشور دیگر را پاسدار و نگهبان باشد. علت آن را باید در آموزههایی جستوجو کرد که تاثیر خود را در آینده توافق به جا میگذارد. دومین آموزه سیاست بینالملل آن است که الگوی کنش هر یک از بازیگران در نظام جهانی باید برمبنای خودیاری تنظیم شود. ضرورتهای خودیاری ایجاب میکند که قابلیتهای تولید شده ایران بر اساس نظارت آژانس در سایتهای موجود نگهداری شود.
۴- بایدها و نبایدهای دیپلماسی هستهای در مذاکرات وین
واقعیت آن است که گزارش رویترز را میتوان بهعنوان بخشی از عملیات روانی رسانهای دانست. عملیات روانی در شرایطی حاصل میشود که گزارش منتشر شده در جوامع مختلف مخاطبان اجتماعی پیدا میکند. هرگاه گزارشی با فضای اجتماعی بهویژه جامعه شبکهای پیوند یابد، در آن شرایط نشانههایی از فشار روانی را علیه تیم مذاکرهکننده به وجود میآورد. در فضای موجود جامعه ایرانی، تمایل به توافق وجود داشته و این امر بخشی از ذهنیت هنجاری ایرانی برای گریز از فشارهای اقتصادی و تورم غیرقابل کنترل محسوب میشود. اگرچه رویترز توافق حاصل شده را در قالب «فکتشیت» تبیین کرده است، اما باید به این موضوع اشاره داشت که فکت شیت صرفا بهعنوان بخشی از توافق محسوب میشود که محورهای اصلی تفکر گروههای مشارکتکننده در مذاکرات هستهای را منعکس میسازد. توافق موجود بدون توجه به «ضرورتهای ایجاد بازدارندگی» در برابر «گریز کارگزاران اجرایی ایالاتمتحده» از تعهدات توافق شده امکانپذیر نخواهد بود. به همانگونهای که محور اصلی سیاست راهبردی ایران معطوف به «تهدید در برابر تهدید» بوده است، ضرورتهای توافق برجام ایجاب میکند که موضوع بازدارندگی در برابر سیاست گریز اجرایی آمریکا بهعنوان گزینهای در برابر شفافسازی ایران و نظارت پروتکلی آژانس بر روند احتمالی گریز هستهای باشد.
نتیجه
ارزیابیهای موجود بیانگر این واقعیت است که روند دیپلماسی هستهای وین در حال نیل به نتایج نسبتا امیدوارکنندهای است.
ایران و ایالاتمتحده بر اساس ضرورتهای اقتصادی و راهبردی خود ناچار به پذیرش توافق جدیدی هستند که زمینه اعاده برجام را فراهم سازد. اما ایراندرصدد نیل به توافقی خواهد بود که امکان خروج آمریکا از برجام را به حداقل رسانده و ازسوی دیگر قابلیتهای ابزاری و تکنیکی خود را بهعنوان بخشی از بازدارندگی در برابر سیاست گریز اجرایی آمریکا حفظ کند.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست