*در اینکه تیم اقتصادی دولت پس از خروج تیم دکتر نیلی و برخی وزرای ارشد کابینه همچون عباس آخوندی و حسن قاضیزاده هاشمی عملکرد مناسب نداشته شکی نیست و اتفاقاً نقاط عطفی در سیاستگذاریها و تصمیم سازیهای صورت گرفته وجود دارد که ازنظر اقتصادی قابل نقد هستند. اما به نظر میرسد برخی افراد از اتفاقات اخیر به نفع ایدئولوژیهای خود بهره میبرند. گروهی مخالفان قسمخورده دولت و جریان اصلاحات هستند که از هیچ اقدامی ولو ضد منافع ملی برای زمین زدن دولت روی برنمیگردانند، گروهی طیف اپوزیسیون هستند ه نزدیک به چهار دهه در خارج ا کشور فعالیت کرده و میکنند تا با براندازی شاید دوباره بر سرکار بیایند و گروهی هم نو چپها یا به قول خودشان نومارکسیت ها و نو لنینیستها هستند که تفکرات اقتصاد آزاد را نتیجه تمامی گرفتاریهای مجود میدانند. بحث ما بر سر همین گروه آخر است که به نظر میرسد در حال رشد، تکثیر و متشکل شدن هستند. به نظر شما چه عاملی سبب شده تا چپگرایی دوباره در ایران زنده شود و تا این اندازه گسترش یابد؟
بر این باور هستم که هسته اصلی دولت آقای روحانی از ابتدا هیچ برنامه و ایده مشخصی برای اقتصاد نداشت و اولویتی هم برآی آن قائل نبود و نزدیکی کلامی ان به اقتصاد رقابتی در زمان انتخابات را نیز تنها یک انتخاب استراتژیک برای کسب قدرت می دانم. حضور افرادی هم که نام بردید، حداقل دو نفر اول، حتی در ابتدای دولت نمودی در سیاست های اقتصادی دولت نداشت، البته شاید اگر نمی بودند شاهد سیاست های نامناسبتری می بودیم ولی این گزاره ای است که نمی توان آن را ثابت کرد. از این رو نمی توانیم بگوئیم که چپ گرایی دوباره زنده شده است. چپ گرایی همیشه و به صورت بالفعل در سیاستگذاری اقتصادی کشور جاری و ساری بوده است اما پس از افول نظامهای اقتصادی چپ گرا در انتهای قرن بیستم و شکوفایی و رفاه اقتصادی غالب کشورهای متکی بر اقتصاد رقابتی دیگر کمتر کسی در ظاهر از سیاست های چپ گرایانه دفاع می کند، اما همچنان سعی می شود با استحاله کلمات و مفاهیمی مانند نهادگرایی و یا خلق ضرورتهای زمانی و مکانی همچنان آن سیاستها را اعمال و توجیه کنند. البته با واژه تیم اقتصادی دولت که معمولا محدود به وزیر اقتصاد، رئیس سازمان برنامه و رئیس کل بانک مرکزی نیز می شود هم موافق نیستم. همه تصمیم های دولت جنبه ای اقتصادی دارند و ار این رو همه وزرا در بخشی از این سیستم اقتصادی نقش دارند و تصمیم گیری می کنند و آن را متاثر می سازند. شاید سیاست های وزارتخانه ای مثل صنعت و معدن و تجارت و یا جهاد کشاورزی بسیار بیشتر از وزارت اقتصاد و یا بانک مرکزی بر موفقیت و یا شکست فعالیتهای اقتصادی و رفاه مردم تاثیربگذارد اما آنها را معمولا جزو تیم اقتصادی نمی دانیم و اتفاقا سیاست های مداخله گرایانه و غیر رقابتی که اینک بخشی از باورها و جریان روزمره مدیریت کشور شده از جانب وزارتخانه های اجرایی اعمال می شوند. شما شاهد بودید شورایی که برای گسترش رقابت و ممانعت از انحصار تشکیل شده بود در مقابله با انحصار و ناکارایی موجود در صنعت خودروسازی ابتدا خود به قیمت گذاری، یعنی عملی غیر رقابتی، روی آورد و سپس نیز که توسط نهاد بالاتر کلاَ حذف شد بدون اینکه تغییری در ساختار بازار خودرو اتفاق بیافتد. متاسفانه رفاه کشورهای مبتنی بر اقتصاد رقابتی را می بینیم و می خواهیم اما نمی خواهیم به الزامات آن تن بدهیم.
*بسیاری از بندهای قانون اساسی بر اساس جو حاصل از چپگرایی اول انقلاب نوشتهشده است. آیا در این زمینه لازم است تا سیاستگذاران کلان کشور با تکیهبر اصلاح قانون اساسی ادبیات آن را به اقتصاد آزاد تغییر دهند؟
برای پاسخ به این سوال باید اول پرسید آیا قانون اساسی تاکنون مشکلی در جهت حرکت به سوی اقتصاد رقابتی به وجود آورده است. فکر نمی کنم از ظرفیت های موجود همین قانون اساسی برای رسیدن به اقتصاد رقابتی استفاده کرده باشیم و هنوز فاصله زیادی تا نیاز به اصلاح قانون اساسی داریم.
*بسیاری از مفاهیم مدرن نظیر فمینیسم، طرفداری از محیطزیست و آزادیهای سیاسی از زبان جریان چپ گفته میشود. این پدیده در ایران تنها وجود دارد یا اینکه اصولاً ذات چپها این است تا با گروگانگیری مفاهیم مدرت حقوق بشر مطالبات خود را نیز بیان کنند؟
نه اینطور نیست، این مفاهیم جهانشمول هستند و طبیعی است زمینه های مشترکی نیز بین مکاتب فکری وجود داشته باشد مهم نحوه برخورد و سیاستگذاری در حوزه های مختلف است که بین آنها تمایز ایجاد می کند.
*نو چپها هنوز در فضای انقلابی گری به سر میبرند و با اصلاحات میانه خوبی ندارند بهطوریکه شعار اصلاحطلب اصولگرا دیگه تموم ماجرا از اردوگاه آنان سر داده شد. به نظر شما کشور ما از ناحیه چنین انقلابی درخطر قرارگرفته است؟
این شعار را بیشتر از ناحیه خستگی مردم از مجادلات سیاسی دو طرف موجود در فضای سیاسی کشور می دانم که تفاوت ناچیزی نیز در عمل با یکدیگر داشته اند، می دانم. به نظرم سایه سیاست و سیاسی گری بر تصمیم های اقتصادی، فرهنگی،... خیلی سنگینی می کند و این شعار به نوعی خواهان اتمام آن است.
*نظام تصمیمگیری و سیاستگذاری ما تا چه اندازه چپهای قرن 21 را باید جدی بگیرد و به مطالبات آنان پاسخ دهد؟
نظام تصمیم گیری و سیاست گذاری ما هنوز تکلیفش را با خودش تعیین نکرده، راهنمای راست می زند و به چپ می پییچد. اگر این نظام واقعا دغدغه پیشرفت اقتصادی و رفاه مردم را دارد ساده ترین کاری که می تواند بکند نگاه به نتیجه چپ گرائی و تمایل به اقتصاد رقابتی در سایر کشورها و الگو گرفتن است. آزموده را آزمودن خطا بداند و برای طرحی نو درانداختن نیز بپذیرد که بسیار مبتدی است. ونزوئلا، پرو، برزیل و ... نمونه های خوبی در جهان کنونی هستند که می بایست درس عبرت شوند.
*در میان معترضان برخی مردم هم وجود دارند که حداقل مطالبات خود رادارند. طبقه متوسط به دنبال آزادی است و فرودستان به دنبال نان. چه باید کرد که این افراد در دام براندازان، چپها و جریانهای سیاسی سوءاستفاده گر نیفتند؟
مطالبات سیاسی و اجتماعی به کنار، اما اقتصـاد بهتـر مطالبه همه مردم است. مردم نیاز به کار و درآمـد دارند، دنیا به سرعت در حال تغییر است و رشد تکنولوزی سطح رفاه اعجاب انگیزی برای مردم دنیا فراهم آورده است و خوشبختانه همین تکنولوژی اجازه نمی دهد که مردم در بی خبری باقی بمانند. پس طبیعی است که این مردم نیز خواهان آن رفاه باشند و بالاخره نظام تصمیم گیری و سیاست گذاری کشور ما نیز باید به این درخواست ها پاسخ بدهد. درخواست های بی پاسخ، برکه مناسبی برای ماهی گیری مخالفین و سوء استفاده کنندگان است که نباید به آن بی توجه بود.
*جریان چپ تا چه اندازه شانس یارگیری دارد و با توجه به انتخابات آتی مجلس و ریاست جمهوری قادر است تا نیروهای خود را در پستهای مدیریتی بگمارد؟
اگر منظورتان از جریان چپ، اصلاح طلبان است فکر می کنم نه آنها خود را جدی می گیرند و نه مردم آنها را، بیشتر نقش حریف تمرینی روی تشک کشتی را دارند. اما تفکر چپ گرائی متناظر با دخالت هر چه بیشتر دولت در اقتصاد، کنترل قیمت ها و انحصارگرائی تفکر غالب نظام اجرائی کشور است و با این انتخابات تغییر نمی کند.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست