سالها پیش پیشبینی شده بود که شیوه کار، زندگی و رابطه انسانها دچار دگرگونیهای اساسی خواهد شد. شاید چنین تصور میشد که سالها طول خواهد کشید تا این امواج مورد دگرگونکننده به مرزهای ما برسد؛ اما این امواج در زمانی بسیار کوتاه از مزرها گذشت و حتی وارد حریم امن و خصوصی ما شد. شواهدی از اشکال و مناسبات خانوادگی، حتی در برخی از جوامع شرقی وجود دارد که نگرانیهای حاصل از این تحولات، بهویژه در عرصه خانواده، به اقداماتی از سوی دولتها و سازمانها برای ایجاد تعادل بین کار و زندگی منجر شده است.
تعیین روزی بهنام «روز تعادل بین کار و زندگی» در ایرلند و ماهی بهنام « ماه کار و خانواده » در آمریکا و همچنین ایجاد شرکتهای مشاوره و سایتهای اینترنتی برای گسترش فرهنگ تعادل بین کار و زندگی و یافتن راهحل برای بهبود روابط افراد خانواده، همگی شواهدی بر اهمیت روزافزون بحث حاضر است.
بسیاری از افراد، کار و زندگی را به دو امر کاملاً جدا از هم تقسیم میکنند و با درمقابلهم قراردادن اولویتهای مدیران و سازمانها، باعث میشوند که در نظر گرفتن منافع یک طرف، طرف دیگر ضرر کند. این درحالیست که میتوان بین این دو مفهوم به اهداف مشترکی دست یافت، که شاید مهمترین آنها موفقیت و خشنودی (خشنودی در اینجا مفهوم گستردهای دارد که رضایت، شادی، عشق، و هر نوع خوشی در زندگی را شامل میشود) است.
موفقیت و خشنودی دو وجه متعامل از یک واقعیتاند که یکی بدون دیگری معنای خود را از دست میدهد. اگر به اطراف خود نگاه کنیم؛ افراد زیادی را خواهیم یافت که به موفقیتهای مهمی در زندگی دستیافتهاند ولی نشانی از خشنودی در چهره آنها دیده نمیشود؛ یا حداقل آنگونه که شایسته است، شاد نیستند.
کار و خانواده میتوانند اثر متقابل و نقش مکمل بر یکدیگر داشته باشند؛ با کار کردن نیازهای خانواده برآورده میشود و حمایت خانواده موجب تقویت روحی و جسمی کارکنان در انجام موفقیتآمیز وظایف میشود. این بحث بهظاهر ساده؛ مناقشات حاشیهای بسیار زیادی را دامن زده است.
یکی از سؤالهای اساسی در این زمینه این است که رابطه کار و زندگی چگونه باید تعریف و تنظیم شود. بیتوجهی به این امر موجب تعارض در کار و زندگی میشود و نتایج زیانباری درپیدارد، به طوری که پیشبینی میشود در آیندهای نزدیک، تعادل بین کار و زندگی به مهمترین موضوع محیطهای کار تبدیل خواهد شد و یکی از این عوامل که موجب تعارض بین کار و زندگی میشود، ساعات کار طولانی است.مطالعات متعددی در جوامع صنعتی و همچنین در یکی از شرکتهای بزرگ در ایران نشان داد که مدیران این شرکتها بیش از 60 ساعت در هفته کار میکنند، این در حالی است که شغل آنها نیز بسیار استرسزاست و در طول روز وظایف پیچیده و متنوعی را انجام میدهند.مدیران یادشده معتقدند که خود را یکسره وقف کار کرده و بین کار و زندگی آنان تعادل وجود ندارد.نکته جالب توجه این است که ساعات کار طولانی تأثیری زیادی در افزایش بهرهوری نداسته و بیش از نیمی از پاسخدهندگان در این مطالعه به این مساله معتقد بودندکه اگر کارها به نحو بهتری سازماندهی و هدایت شود، میتوان ساعات کمتری را صرف کار کرد. کار مدیران آنقدر زیاد است که علاوه بر انجام وظایف شغلی در محل کار، بخشی از وظایف خود را در تعطیلات پایان هفته در خانه انجام میدهند و فرصت کمتری پیدا میکنند تا از مصاحبت با خانواده و رفتن به گردش و مسافرت، لذت ببرند. از موارد دیگر میتوان به چند شغله بودن و استفاده نکردن از مرخصی سالیانه و حضور در محل کار در تعطیلات اشاره کرد که موجب ایجاد تعارض در کار و زندگی میشود.
با در نظر گرفتن تغییر و تحولات سریعی که همه جوامع با ان روبهرو هستند، به نظر میرسد که اگر تدابیری برای ایجاد تعادل در کار و زندگی اندیشیده نشود، عوارض مختلفی برای مدیران، سازمانها و جوامع بهوجود میآورد که از جمله آنها میتوان به دچار شدن به انواع بیماریهای روحی و جسمی، افزایش فشارآورهای شغلی، کاهش وفاداری و تعهد به سازمان، افزایش نارضایتی شغلی، افزایش تمایل به ترک سازمان، غیبت از کار، کاهش بهرهوری، افزایش هزینههای کارکنان، افزایش خطاهای کاری، افزایش مقاومت، افزایش احساس بیعدالتی، کاهش تمایل به پذیرش مسئولیتهای شغلی، کاهش مشارکت افراد، تغییر ارزشهای مرتبط با خانواده، افزایش تنشهای خانوادگی و غیره اشاره کرد.
بنابراین بهمنظور جلوگیری از عوارض عدم تعادل بین کار و زندگی به مدیران پیشنهاد میگردد:
1- برای ایجاد تعادل هدف و برنامه داشته باشید.
2- برای انجام وظایف شغلی و مسئولیتهای خانوادگی برنامهریزی کنید؛
3- برای خانواده اهمیت قائل شوید؛
4- در فعالیتهای اجتماعی مشارکت کنید؛
5- شغلی را انتخاب کنید که انجام آن شادی و لذت بههمراه داشته باشد؛
6- برای تفریح و ورزش درکنار خانواده وقت بگذارید و از عوامل استرس زاد دور کنید؛
7-ساعات کار اضافی خود را کاهش دهید؛
در مجموع مفاهیم کار و زندگی بیشترین و قویترین پیوند را با فرد و جامعه دارند و ایجاد تعادل بین آنها از ارزش و اهمیت بالایی برخوردار است. تعادل مورد نظر، تعادلی پویاست که هر عنصر آن ضمن ارتباط و کنش متقابل با عنصر دیگر، نقش مکمل و حمایتکننده دارد و برای رسیدن به چنین تعادلی لازم نیست یکی به نفع دیگری تضعیف یا کنار گذاشته شود. اما این تعادل خودبهخود ایجاد نمیشود و مقدمه آن، این است که مدیران به این نگرش برسند که میتوان اولویتهای خود را همسو و هماهنگ کرد. این همسویی و هماهنگی، آنان را آماده میکند تا در فعالیتهای اجتماعی مشارکت جویند و وظایف شغلی خود را بهخوبی انجام دهند.
رسیدن به این هدف مستلزم آن است که مدیران نگاه سنتی به رابطه کار و زندگی را که در آن رقابت بین کار و زندگی وجود دارد را کنار بگذارند و رویکردی را انتخاب کنند که در آن منافع بهطور همزمان و همسو با یکدیگر مورد توجه قرار میگیرد. اگرچه در ایران تعارض بین کار و زندگی هنوز بهصورت مشکل حاد نمایان نشده، اما روند تحولات و تغییرات اجتماعی نشان میدهد که آنچه درحال حاضر مشکل جوامع صنعتی است، در آیندهای نهچندان دور مسئله ایران است. بنابراین، برای پیشگیری از عواقب آن لازم است همه مدیران، در راه ایجاد تعادل بین کار و زندگی گام بردارند. گسترش فرهنگ تعادل بین کار و زندگی، از جمله اقدامات اولیه و ضروری است که میتواند حساسیت و اهمیت موضوع را برای کلیه افراد، بهویژه مدیران و تصمیمگیران جامعه انتقال دهد.
مطالب مرتبط