چهارشنبه 13 تير 1403 شمسی /7/3/2024 1:19:37 AM

🔻روزنامه ایران
📍 مناسبات خوب دو همسایه و هم‌زبان؛ تاجیکستان و ایران
✍️ حسین امیرعبداللهیان
جمهوری اسلامی ایران و جمهوری تاجیکستان از اشتراکات فراوان تاریخی، تمدنی، فرهنگی و زبانی برخوردارند. مردمان دو کشور هرچند به جبر جغرافیایی از یکدیگر دور مانده‌اند اما تار و پود یک پیکر محسوب شده و مسیر تاریخی و سرنوشت مشترکی را در فرهنگ و ادب پارسی پیموده‌اند. از رودکی، سعدی، حافظ، فردوسی، جامی، مولانا و خیام تا گلرخسار صفی آوا، اسکندر ختلانی، بازار صابر و... همواره وصف یک فرهنگ دیرینه را می‌شنویم که در قلب هر یک از ایرانیان و تاجیکان ‌تپیده و سروده‌های اشعار شاعران بزرگ پارسی‌گوی دو سوی آمو همیشه بر این یگانگی و وحدت قلبی و همدلی، تأکید و ابرام ورزیده‌اند. قطعاً این اشتراکات فراوان، ظرفیت عظیم و بی‌نظیری جهت گسترش هر چه بیشتر روابط بین دو کشور دوست و برادر خواهد بود.
با توجه به این واقعیات، جمهوری اسلامی ایران نخستین کشوری است که استقلال جمهوری تاجیکستان را به رسمیت شناخته و سفارت خود را در دوشنبه افتتاح کرد. در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، جمهوری تاجیکستان پیوسته از جایگاه ممتازی برخوردار بوده و ما روابط بین دو کشور را از همسایگی صرف بالاتر دانسته و آن را نوعی «روابط خویشاوندی» می‌دانیم. سفر جناب آقای امامعلی رحمان، رئیس جمهور تاجیکستان به تهران در حالی صورت می‌گیرد که دو طرف سی‌امین سالگرد روابط مشترک را پشت‌سر می‌گذارند.
دولت کنونی جمهوری اسلامی ایران بر اساس دکترین مبتنی بر سیاست خارجی متوازن، دیپلماسی پویا و تعامل هوشمند، اولویت سیاست خارجی را به کشورهای همسایه و آسیا اختصاص داده است. در این راستا، روابط با کشور دوست و برادر جمهوری تاجیکستان مورد توجه و اهتمام ویژه‌ای قرار دارد.
سفر جناب آقای دکتر رئیسی، رئیس جمهور کشورمان به جمهوری تاجیکستان در شهریور سال گذشته فصل نوینی از مناسبات دو کشور را شکل داد که منجر به امضای ۹ سند همکاری گردیده و تغییر معنا‌داری را در سطح مبادلات و روابط میان طرفین ایجاد کرد.
جمهوری اسلامی ایران در کمک به توسعه زیرساخت‌ها و شکوفایی اقتصادی جمهوری تاجیکستان همواره پیشگام بوده و در مسیر توسعه روابط و همکاری‌ها با این کشور گام بر‌می‌دارد. وجود پروژه‌های مشترک همچون بازسازی راه ابریشم و تونل استقلال و نیروگاه هیدروالکتریک (برقابی) سنگتوده۲ بیانگر ظرفیت‌های اقتصادی میان دو کشور است که می‌تواند در کنار تسهیلات حمل و نقل جاده‌ای، همکاری اقتصادی را تقویت بیشتری بخشد. جمهوری اسلامی ایران این آمادگی را دارد که امکانات خود در حوزه فناوری‌های دانش بنیان از جمله نانو تکنولوژی را به جمهوری تاجیکستان ارائه کند. همچنین، گسترش صنعت گردشگری می‌تواند به نزدیکی هرچه بیشتر ملت‌های دو کشور بینجامد.
همکاری‌های علمی و دانشگاهی بین دو کشور با‌توجه به زبان شیرین فارسی، یکی از صفحات خوب روابط بوده که تبادل استاد و دانشجو از جمله این موارد به شمار می‌رود. همکاری‌های فرهنگی نیز با توجه به فرهنگ و آداب و رسوم مشترک مانند نوروز، برگزاری شب‌های شعر و هفته‌های فرهنگی و همکاری‌های سینمایی میان دو کشور مورد توجه جدی طرفین قرار دارد.
شرایط سیال و غیر قابل پیش‌بینی منطقه‌ای و جهانی اقتضا می‌کند که دوکشور دوست و برادر و هم‌فرهنگ و هم‌زبان بیش از گذشته در کنار یکدیگر بوده و با همدلی و همنوایی در جهت توسعه روابط فی‌مابین گام بردارند.
رجاء واثق دارم در پرتو اراده مقامات عالیه دو کشور، با لطف ایزد بزرگ و در راستای منافع دو ملت، شاهد توسعه و تحکیم همکاری در عرصه‌های روابط دو جانبه، منطقه‌ای و بین‌المللی خواهیم بود. در این راستا، سفر جناب آقای امامعلی رحمان، رئیس‌جمهور تاجیکستان به تهران را که به دعوت رسمی جناب آقای رئیسی انجام می‌شود، فرصت مناسبی برای بازبینی و باز تعریف گستره همکاری‌ها و مناسبات سیاسی، اقتصادی‌، بازرگانی، علم و فناوری و فرهنگی میان دو کشور می‌دانیم.
🔻روزنامه کیهان
📍 پای درس پاسداری و معادله‌نگاری
✍️ محمد ایمانی
۱- دشمنی قدرت‌های زورگوی دنیا با ملت ایران، موضوعی تاریخی نیست، بلکه رویدادی ادامه‌دار و «خطر جاری» (Current danger) محسوب می‌شود. دشمن در دشمنی خود، هیچ تعارفی ندارد. ما هم نباید تعارف یا بدفهمی داشته باشیم. دشمنان در اوج فوران خشم ملت ایران، شاه و سلطنت‌طلبان و سپس گروهک‌های وطن فروشی مثل منافقین را پناه دادند. به جنگ افروزی، آشوب افکنی، ترور و تحریم متوسل شدند و هیچ خط قرمزی را رعایت نکردند. همچنان که تروریست‌ها را پناه می‌دادند، مفسدان اقتصادی دانه‌درشت و اموال غارت شده را میزبانی کردند؛ و با این همه، سنگ FATF را هم به سینه زدند و مدعی مبارزه با پولشویی و مقابله با تامین مالی تروریسم شدند!
۲- آمریکایی که با انفجار بمب بر سر ملت ژاپن، از بمب اتمی رونمایی کرده بود، مدعی برنامه صلح‌آمیز ایران شد! در توافق برجام، امتیازات نقد گرفت، اما تحریم‌های ویزا و سیسادا و آیسا و سپس کاتسا را به اجرا گذاشت، شمار تحریم‌ها را به دو برابر رساند و با این همه، در هر سه دولت اوباما و ترامپ و بایدن، از ملت ایران طلبکاری کرد! تظاهر به مذاکره برای احیای توافق کرد، اما از تحریم و ترور دریغ نورزید. مرتکب راهزنی دریایی و سرقت نفت ایران شد و به همین هم بسنده نکرد و تحریم را حتی به واکسن کرونا و دارو و غذا توسعه داد. در کنار این جنایات جاری، خط تحریف هم به واسطه مهره‌های اجاره‌ای، سخت فعال بود تا جای قربانی و مجرم را جا به جا کند، و هر کس را که در برابر هجوم دشمن می‌ایستد، ترور شخصیت کند.
۳- خط سیر تحولات مهم ظرف همین چند هفته گذشته را مرور کنید. اوضاع امنیتی در فلسطین اشغالی به شکل بی‌سابقه‌ای به هم ریخته است. از آن سو، جنگی پیچیده میان روسیه و غرب پدید آمده که حاوی عبرت‌های بزرگ است.این که، اگر کشوری قدرتمند نشد و ابزار قدرت را واگذار کرد و وعده خرید، خسارات غیر قابل جبرانی خواهد دید. پیامدهای اقتصادی کم نظیری هم پیوست این جنگ شده و دولت‌ها را به اتخاذ تدابیر ریاضتی واداشته تا بتوانند از گردنه دشوار بحران غذایی عبور کنند. در چنین شرایط ویژه ای، شبکه سیاسی، رسانه‌ای غربگرا و یگان سلبریتی‌های اجاره‌ای آن، به جای همراهی با مصالح ملت ایران، سرگرم گشودن جبهه در داخل بوده است.
۴- وقتی دولت به اعتبار شرایط به ارث رسیده از اشرافیت غربگرا و اقتضائات فعلی اقتصاد جهانی، تصمیم به ساماندهی ارز ترجیحی و حمایت از امنیت معیشت طبقات پایین گرفت، طیف غربگرا به جای حمایت، به صف شدند تا به التهاب و اغتشاش دامن بزنند. دشمن ده برابر آبان ۹۸، عملیات رسانه‌ای ترتیب داد و برنامه‌اش این بود که هم دولت را از تدبیر ضروری باز دارد و هم چند برابر سال ۹۸ کشته ‌سازی کند و کشور را تا مرز انفجار پیش ببرد. صداقت و تدبیر دولت در کنار اعتماد و درایت و متانت مردم، نقشه دشمن را خنثی کرد. اما همان جریان آلوده سیاسی و رسانه‌ای ناکام، این بار ریزش یک برج در آبادان و مصیبت قربانی شدن شماری از هموطنان را دستاویزی برای تکرار ماموریت شکست خورده قرار داده و البته به خاطر درایت مردم، طرفی نبست. نکته قابل تامل این که برج مذکور، در دوره مدیریتی همین مدعیان دروغین اعتدال و اصلاحات، مجوز گرفته و ساخته شده، و روبان افتتاح آن را استاندار پر حاشیه وقت، قیچی کرده است.
۵- در همین چند هفته اخیر که شبکه سیاسی- رسانه‌ای آلوده، از ضرورت احیای هر چه سریع‌تر برجام دم می‌زد، دولت بایدن بر خلاف برجام، تحریم نفتی را برای یک سال دیگر تمدید کرد. البته ایران با وجود تحریم، در یک سال گذشته توانسته بود صادرات نفت را دو برابر کند. راهزنان آمریکایی، به تمدید تحریم بسنده نکردند و از طریق دولت یونان، نفتکش ایرانی حامل ۷۰۰ هزار بشکه را سرقت کردند. قبل از آن هم ۱۹ شرکت و فرد از جمله چند فرد مرتبط با سپاه قدس یا موثر در فروش نفت را مورد تحریم قرار دادند. در همین روند بود که شهید صیاد خدایی را در مقابل خانه‌اش در تهران ترور کردند. بی‌تردید، این ترور هم با هماهنگی کامل آمریکا و سگ زنجیری‌اش اسرائیل انجام شده است. هدف، ضعیف‌نمایی ایران قوی، و قدرتمند‌نمایی آمریکا و اسرائیلی بود که پشمی به کلاه‌شان نمانده است.
۶- درست در بحبوحه همین شرایط، غوغا انگیزی و گشودن جبهه فرعی، از سوی برخی شبکه‌های سیاسی وطن فروش، در دستور کار قرار گرفت تا با حداکثر ‌سازی فشار روانی، تمرکز راهبردی را از ایران و محور مقاومت سلب کنند. اما یک ضربت راهبردی بهنگام، معادله دشمن را به هم زد و ورق را برگرداند. سپاه پاسداران‌، پیش از این، در تیر ماه ۹۸، نفتکش انگلیسی را به تلافی راهزنی دریایی آنها در جبل الطارق توقیف کرده و تا زمان آزادی نفتکش ایرانی، در توقیف نگه داشته بود. نوبت دوم، پاییز سال گذشته در دریای عمان بود که ناو آمریکایی به مدت شش ساعت با نیروی دریایی سپاه کلنجار رفت و سرانجام مجبور به عقب‌نشینی شد. اما ضرب شست جمعه شب گذشته، به مراتب کاری‌تر از دو ضربه قبلی بود. این بار، راهزنی آمریکا با تلافی بالاتر ایران و توقیف دو کشتی با ظرفیت ۱.۸ میلیون بشکه نفت مواجه شد. آمریکا مالک محموله یکی از دو نفتکش بود. ضربت قاطع و بهنگام سپاه، همان گونه که موجب لال شدن عجیب مقامات لاف‌زن آمریکایی شد، تار و پود عملیات ترکیبی یک ماه گذشته دشمن را از هم گسیخت و یک پیروزی راهبردی را به ارمغان آورد.
۷- این، همان سپاه پاسدارانی است که گلوبال‌هاوک آمریکا را ساقط کرد و پایگاه بزرگش را در عراق درهم کوبید، مقر تروریست‌ها و جاسوسان را در کردستان عراق و دیرالزور سوریه منهدم کرد، و نقشه «صهیونیسم مسیحی» با هزینه دست کم ۷ هزار میلیارد دلاری برای تسخیر منطقه را نقش بر آب کرد. این قاطعیت انقلابی، درس آموزی از مکتب مولای خط‌شکنی است که پس از منکوب کردن فتنه نیابتی خوارج فرمود:
«فقُمتُ بِالاَمرِ حینَ فَشِلوا و تَطلّعتُ حینَ تَقَبُّعوا... به اقامه امرالهی برخاستم، زمانی که دیگران فشل شدند. هنگامی که مردم از ‌ترس پنهان می‌‌ شدند، من خود را آشکار کردم. و زمانی که دیگران به لکنت افتاده بودند، سخن گفتم. و هنگامی که از حرکت بازمانده بودند، به نور الهی حرکت کردم... مانند کوهی که طوفان‌‌ها، او را به حرکت در نیاورد».(خطبه ۳۷ نهج‌البلاغه).
۸- تصور کنید اگر این بازوان مقتدر ملت ایران نبود، آیا قدرت‌های مستکبر، بلایی کمتر از آنچه بر سر فلسطین و عراق و سوریه و افغانستان و اوکراین آوردند، بر سر ایران می‌آوردند؟ و حالا که نمی‌توانند، طبیعی است که امثال «سپاه پاسداران» را دشمن بدارند، در صدر فهرست تحریم بگذارنذ، از مواجهه رویارو با او بگریزند و مرتکب ترور بزدلانه شوند. اگر سپاه در برابر جنگ ترکیبی دشمن موثر نبود، مفسدترین اشرار عالم با او دشمنی نمی‌کردند. این برانگیختگی و عصبانیت دشمن، نشانه درستی مسیر است. رحمت و رضوان خداوند نثار استاد فاطمی‌نیا(ره)که فرمود «ما بعضی چیزها را باید متوجه بشویم. امام راحل یک جمله گفت، ۵۰ سال علم و دانش پشت سرش بود. حتی بعضی از مقدس‌ها هم نفهمیدند. فرمود اسلام آمریکایی. الله اکبر! والله این خیلی حرف است. باید به موقع شرح بشود. شما روزی ۲۰ تا نماز جعفر طیار بخوانید؛ آمریکا چه کار با تو دارد. ولی یک جمله بخواهی بگویی که موج ایجاد بشود، بله کارت دارد، می‌آید سراغت. بهشتی را می‌آیند می‌کشند، نمی‌گذارند زندگی کند. بله. یارانش را می‌کشند، رجایی را می‌کشند، باهنر را می‌کشند».
۹- دشمن در دشمنی خود تعارف ندارد، ما هم نباید تعارف داشته باشیم، یا خام و خواب شویم. باید در برابر دشمنی‌های آشکار دشمن، به او ضربه زد، بلکه باید ضربات پیشدستانه را در دستور کار قرار داد. در عین حال، نباید از اقدامات پوششی برای ایجاد حاشیه امنیت و شبیخون زدن هم غافل شد. مسجد در اسلام، یکی از محترم‌ترین جایگاه‌هاست، اما اگر «مسجد ضرار» شد، خداوند دستور تخریب آن را به پیامبر(ص) می‌دهد و درباره ماهیتش می‌فرماید «والَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرارا وَ کُفرا وَ تَفریقا بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ ارصادا لِمَنْ حَارَبَ اللهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى وَاللهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لکاذبون. مسجدی را برای آسیب زدن، ترویج کفر، تفرقه‌افکنی و کمینگاهی علیه مومنان ساخته‌اند و با این همه سوگند می‌خورند که جز نیت خیر ندارند، اما خدا شهادت می‌دهد که همانا دروغ می‌گویند». هیچ پوششی نمی‌تواند حاشیه امنیتی برای قانون شکنی و فتنه انگیزی باشد.
۱۰- هیچ صاحب‌منصبی در حوزه مسئولیت خود (سیاسی و امنیتی و اقتصادی باشد، یا فرهنگی و هنری و ورزشی و یا صنفی) حق ندارد خام و خواب شود و از فتنه انگیزی قانون‌شکنان غافل بماند. طلحه و زبیر، صحابی پر آوازه بودند و داعیه عدالت داشتند، اما هنگامی که مرتکب فتنه شدند، مورد تعقیب قرار گرفتند. برخی یاران به امیر مومنان‌(ع) پیشنهاد می‌کردند از تعقیب طلحه و زیبر منصرف شود. اما امام در پاسخ فرمود
«به خدا سوگند چون کفتار نباشم که با آهنگ خوابش کنند و فریبش دهند و شکارش کنند». (خطبه ۶ نهج‌البلاغه).
۱۱- آمریکا و انگلیس ۶۰ سال قبل، با استخدام رسانه‌ها و سیاسیون فاسد، و برخی اشرار و عناصر خیابانی (مانند شعبان بی‌مخ، پری بلنده، پری آژدان قزی و ملکه اعتضادی) کودتای ۲۸ مرداد را به انجام رساندند. ۷ دهه بعد، حتما تاکتیک‌ها پیچیده‌تر شده و جای شعبان بی‌مخ‌ها و پری بلنده‌ها را مسخدمان اتو کشیده‌تری با‌گریم‌های سیاسی، فرهنگی، هنری، و ورزشی گرفته‌اند. باید بی‌مجامله، به جنگ مافیای دلالی که در خدمت برده‌داری جهانی است و برای اقشار و صنوف مختلف تور پهن می‌کند تا مزدور شکار می‌کند، رفت و شبکه و سازمان آن را منهدم کرد.
🔻روزنامه اطلاعات
📍 چه کسی مسئول است؟
✍️ امیر طوسی‌نژاد
وقوع بلایای طبیعی و بروز مخاطرات جانی و مالی ناشی از آن، امری طبیعی در سراسر دنیا محسوب می‌شود و ساکنان کشورهای مختلف بر اساس تدابیر اتخاذ شده، میزان خسارت‌ها ی ناشی از این وقایع را به حداقل می‌‌رسانند.
به عنوان مثال در ژاپن که کشوری زلزله‌خیز است، مجموعه حاکمیت و عوامل ذیربط در حوزه‌های مختلف توانسته‌اند با اجرای رعایت اصول مهندسی در ساخت و سازها، خسارات زمین لرزه‌های شدید را به حداقل برسانند تا جان انسان‌ها قربانی سهل‌انگاری نشود.

ایران همانند ژاپن ،گسل‌های زلزله فراوانی دارد با این تفاوت که نه فقط تدابیر ویژه برای ایمنی ساختمان‌ها و حفظ جان مردم هنگام وقوع زلزله اندیشیده نشده است، بلکه در مواقع عادی که نه خبری از زلزله است و نه باد و توفان، ساختمان‌ها به طور آنی! روی سر مردم خراب می‌شوند و ملتی را داغدار می‌کنند.

ساختمان متروپل آبادان نمونه‌ای از هزاران ساختمان ناایمن و خطرآفرین در کشورمان بود که در یک چشم بر هم زدنی فروریخت و خانواده‌ های زیادی را عزادار کرد.

پس از وقوع این حادثه دردناک همانند بسیاری از حوادث دیگر، دستگاه قضا به عنوان پرچمدار مجازات عاملان آن، وارد میدان شد و دستگیری در رده‌های مختلف مدیریت شهری و پیمانکاران را آغاز کرد.

در این میان دادستانی کل کشور که در قانون از آن به عنوان مدعی‌العموم هم یاد می‌شود، میدانداری برخورد قضایی با مسببان را برعهده گرفت و دستورات لازم را صادر کرد؛ فرامینی که اگر تا قبل از وقوع این حادثه با استعلام از آتش‌نشانی آبادان و مجموعه مدیریت شهری صادر می‌شد، امروز تمامی جان‌باختگان در کنار سایر اعضای خانواده‌شان بودند و این همه مصیبت و گرفتاری دامان همه را نمی‌گرفت.

نکته قابل تأمل، نپذیرفتن وظیفه خطیر برخورد با مسببان این‌گونه حوادث قبل از وقوع حادثه است؛ وظیفه‌ای که دستگاه قضا بر اساس تفسیرش از قانون، بر عهده خود نمی‌داند و فقط مجازات مقصران پس از قربانی‌شدن انسان‌های بی‌گناه را در دستور کار دارد.

حجت الاسلام و المسلمین منتظری که اکنون سکاندار دادستانی کل کشور است، در گفتگو با سیما، در پاسخ به این پرسش که آیا دادستانی به موضوع ساختمان‌های ناایمن برای جلوگیری از تکرار حوادث مشابه متروپل ورود کرده است؟ گفت: دستگاه قضایی باید چه کار کند؟ ساختمان‌ها را ایمن‌سازی یا تخلیه کند؟ دستگاه قضایی که این وظیفه را ندارد!

دادستان کل کشور در این گفتگو درباره چرایی عدم واکنش دستگاه قضا به گزارش‌های سازمان آتش‌نشانی طی سال‌های گذشته مبنی بر وجود ساختمان‌های متعدد ناایمن در تهران، حرفی نزد اما از مجموع گفته های ایشان این گونه استنباط می‌شود که دادستانی به عنوان مدعی العموم و دستگاه قضا هیچ وظیفه و مسئولیتی در قبال رفع خطر از ساختمان‌های ناایمنی نظیر متروپل که به گفته معاون اول رئیس‌جمهوری: «محصول فسادهای گسترده است» ندارد و صرف اعلام آتش نشانی اقدامی نمی شود.

ضمن احترام به دیدگاه جناب حجت الاسلام والمسلمین منتظری این پرسش مطرح است که افکار عمومی باید از چه دستگاه و ارگانی در کشور این موضوع را پیگیری کند؟ به راستی اگر رسیدگی به تخلفات و مفاسد در مدیریت شهری وظیفه دستگاه قضا نیست، پس کدامیک از قوای سه‌گانه و اجزای حاکمیت انجام این وظیفه خطیر را بر عهده دارد؟ مگر نه این که مدعی‌العموم موظف به استیفای حق و حقوق مردم است، پس چرا قبل از فنا شدن حق اولیه همه انسان ها یعنی حیات ، اقدامی نمی شود؟ و …

اگرچه تاکنون از مالک و پیمانکار متروپل، که دیگر در قید حیات نیست به عنوان متهم اصلی این پرونده یاد شده است .لکن مدیرانی در حوزه مدیریت شهری آبادان باید پاسخگوی عدم نظارت صحیح و صدور پروانه ساخت برای این ساختمان ناایمن باشند. در این میان پرسش اصلی این است: با مجازات این افراد، چه تعداد از ساختمان‌های ناایمن شهرهای مختلف کشور به ویژه تهران ایمن می‌شود؟ آیا زندانی شدن این افراد و محکومیت آنها به پرداخت دیه، از داغ جنایت متروپل بر دل خانواده‌ها می‌کاهد؟

ناگفته پیداست که در صورت ادامه این رویه و صرف مجازات مقصران حادثه و عدم رسیدگی به وضع ساختمان‌های ناایمن، باید پیش و بیش از وقوع حوادث طبیعی نظیر زلزله، منتظر ریزش ناگهانی سازه‌های خطرآفرین و پیامدهای غم‌انگیز آن باشیم.

البته رفع این نگرانی مستلزم عزم جدی قانونگذار برای تدوین و تصویب قوانین بازدارنده هم است، موضوعی که تاکنون نه سخنی از آن به میان آمده‌است، نه عزمی برای آن وجود دارد و متأسفانه این در همچنان بر مجازات می‌چرخد و خبری از علاج واقعه قبل از وقوع نیست.
🔻روزنامه اعتماد
📍‌ زندگی بدون استاندارد- ۲
✍️عباس عبدی
به‌طور کلی برای فهم کیفیت رعایت استاندارد در کشور کافی است به چند مورد از قدیمی‌ترین استانداردها و وضعیت آن در ایران کنونی اشاره کنیم. پول، اوزان و دادرسی همیشه باید استاندارد باشند. اکنون پول ما فاقد استاندارد کافی است و هر روز ارزش آن در حال کمتر شدن است. بی‌ارزش شدن پول مثل کم شدن عیار طلا و نقره در سکه‌های رایج دولت‌های قدیم است. البته آن دولت‌ها اجازه چنین تخلفی را نمی‌دادند. همچنین اکنون عیار طلا و نقره تبدیل به معضلی شده و فقط کارشناسان خبره از آن مطلع هستند و مردم عادی نمی‌توانند به عیار طلاها یا حتی سکه‌های موجود در بازار اطمینان کافی کنند. در مورد وزن هم که واقعا نوبر است. اخیرا فیلمی دیدم که وزن پودر لباسشویی را که نیم کیلو باید باشد تا ۲۵ درصد کمتر در قوطی ریخته‌اند و ظاهرا هیچ مرجعی نیست که چنین متقلبانی را نقره‌داغ کند. فقدان استانداردهای حقوقی و دادرسی هم که بی‌نیاز از توضیح است، همین آقای عبدالباقی نمونه روشن آن است. اینها سه مورد از استانداردهایی است که از هزاران سال پیش باید رعایت می‌شدند و اکنون وضع ما درباره آنها چنین است لذا بهتراست از استانداردهای جدید مثل ایربگ حرفی نزنیم که مسخره شده است.
علل سقوط سطح استانداردها فراوان است. ولی در اینجا به دو مورد آن یعنی نوع خاصی از فساد و نیز فقدان رسانه آزاد و مستقل اشاره می‌کنم. هنگامی که از فساد صحبت می‌شود، ذهن مردم متوجه رشوه می‌شود. البته این درست است. ولی فسادهای بدتر از رشوه هم داریم. کار خیر!! حتما تعجب می‌کنید، چگونه کارهای خیریه می‌تواند منشأ فساد باشد؟ در این باره باید گفت که امور خیریه در جامعه‌ای که فاقد نظارت کافی و شفافیت است، بهترین زمینه برای انجام فسادهای به ظاهر پاکیزه!! است. آیا تاکنون از خود پرسیده‌ایم که چرا یک نفر سرمایه‌دار که با انواع و اقسام شیوه‌ها از پرداخت مالیات فرار می‌کند، هم‌زمان تعدادی از پاسگاه‌های کلانتری آبادان را ساخته یا نوسازی می‌کند؟ یا چرا باید به ساخت بناهای قوه قضاییه و زندان کمک کند؟ اصولا مگر دولت بودجه ندارد که این کار را به واسطه افراد «خیر امنیت‌ساز»! انجام می‌دهد؟ یا برای ساخت اضافه‌بنای غیرقانونی همین ساختمان متروپل، شهرداری آبادان را هم شریک خود می‌کند. بگذریم از اینکه چه ارقامی از این امور به ظاهر خیریه به جیب اشخاص و مسوولان می‌رود. ولی دادگاه و پاسگاه و فرمانداری و شهرداری که باید در برابر شهروندان مستقل باشند و مانع تخلفات آنان شوند، چگونه می‌توانند درباره کسی که ولی‌نعمت آنان بوده مستقل باشند؟ کدام ساختمان زندان حاضر است سازنده خیر خود را به عنوان زندانی در چاردیواری خود نگه‌دارد؟ در واقع نه فقط مسوولان بلکه نهادهای شهر و استان به نحوی رهین منت‌های چنین فرد نیکوکاری! می‌شوند و این وضعیت و وابستگی امری مستمر در همه دولت‌ها خواهد شد. در هر دو دولت قبل و فعلی از عبدالباقی تقدیر می‌شود یک بار به عنوان چهره ماندگار صنعت ساختمان و یک بار هم به عنوان مدیر منتخب، که هر دو مورد هم با مُسما بودند!! به همین علت است که در این ماجرا سه شهردار بازداشت می‌شوند که نشان می‌دهد، تغییرات مدیریتی و سیاسی در شهرداری، در رفتار نظارتی شهرداران در برابر این فرد تأثیری نداشته است، چون این نهاد شهرداری است که استقلالش را در برابر او از دست داده بود. آن هم نهادی که آلونک یک پیرزن در حاشیه شهر را به علت تخلف از مقررات شهرداری تخریب می‌کنند، ولی اجازه می‌دهند که یک ساختمان بلندمرتبه در مرکز شهر و در خیابانی کم عرض و خلاف مقررات ساخته و در اجرا نیز ۴ طبقه بر اصل جواز اضافه شود و نظارت بر اجرا نیز چنان ضعیف است که حتی جوشکاری اتصالات در مسخره‌ترین شکل انجام شده است. تازه در تبلیغات این مجتمع برای فروش هم می‌گویند ساختمان ضد زلزله است!! زمین آبادان با اندکی حفاری به آب می‌رسد، با این حال، این ساختمان در ساخت طبقات زیرزمین هم تخلف داشته است!! اینها نشان‌ می‌دهد که با وضعیتی فراتر از تخلفات موردی مواجهیم، نشان از یک فساد نظام‌مند عمیق و گسترده دارد که فهم و شعور و درک سازنده و مالک را نیز زایل می‌کند و دفتر خود را در ساختمانی قرار می‌دهد که بلای جانش می‌شود. فسادی که همه قربانی آن می‌شوند.
ادامه دارد
🔻روزنامه شرق
📍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ما خستگان زیر آوار
✍️امیر ناظمی
ساختمانی در آبادان فرومی‌ریزد و جسد شهروندانی بی‌گناه از زیر آوار بیرون آورده می‌شود تا مردم آبادان این روزها بغض‌شان تبدیل به اعتراض شود. اعتراض‌ها مدت‌هاست که در بخش‌های مختلف خبری خودنمایی می‌کنند. اما اعتراض آبادان مشابه اعتراض‌های صنفی یا اعتراض‌های مربوط به گرانی نیست؛ اعتراضی است از نوعی دیگر!

اعتراض و مواجهه دولت‌ها

عجم‌اوغلو و رابینسون در بیشتر آثارشان تلاش دارند ردپای موضوعات را در تاریخ بیابند. تاریخ مهم‌ترین آزمایشگاه سیاست‌گذاری در جهان است. اغلب سیاست‌ها کم‌وبیش در جایی از دنیا و در زمانی، اجرا شده‌اند تا پیامدهای مطلوب و نامطلوبشان برای انسان امروز آشکار باشد. مواجهه دولت با اعتراض‌های مردمی قدمتی دارد به اندازه عمر دولت‌ها، به این ترتیب در یکی‌ از آثارشان، سناریوهای مختلف مواجهه با اعتراض‌ها در سه دسته تقسیم شده است:

۱- برخورد تند: این نوع مواجهه، اگرچه انتخاب اولیه دولت‌ها بوده است، اما در بلندمدت آنها را با چالش‌های غیرقابل‌جبرانی مواجه می‌کند؛ چالش‌هایی که می‌تواند به آینده یک جامعه آسیب بزند و آنان را در دام چرخه‌ای از بازتولید خشونت گرفتار کند.

۲- امتیازدهی: دولت‌ها گاه در مقابل اعتراض‌ها رویه امتیازدهی به معترضان را پیش می‌گیرند تا مردم به خانه‌هایشان بازگردند. این شیوه مواجهه ظرفیت‌هایی برای ظهور پوپولیسم فراهم می‌آورد. در حقیقت حل بسیاری از مشکلات صنفی نیازمند اصلاحات جدی اقتصادی است، ولی برخی از سیاست‌مداران تلاش می‌کنند در این‌گونه اعتراض‌ها از طریق امتیازدهی، بدون توجه به مصالح ملی، چهره‌ای مردمی از خود ارائه دهند. به این ترتیب است که نطفه شکل‌گیری سیاست‌مدار پوپولیست گذاشته می‌شود.

۳- دموکراتیک‌شدن: اما مواجهه برخی دولت‌ها، رفتن سراغ تصحیح و اصلاح فرایندهای سیاست‌گذاری، ارزیابی و بازبینی آن است. در این منظر است که هر تهدید اعتراضی را می‌توان به فرصت اصلاح و بازبینی فرایندهای تصمیم‌گیری و اداره امور تبدیل کرد.

تفاوت اعتراض آبادان با اعتراض‌های گذشته در همین دسته‌بندی خلاصه می‌شود. اعتراض‌های صنفی (مانند افزایش حقوق) شاید راه امتیازدهی داشته باشند، اما اعتراض مردم آبادان از جنس امتیازدهی نیست. در حقیقت زنده‌کردن جان‌باختگان این فاجعه شاید تنها خواسته عمومی باشد، چیزی که از دست دولت‌ها خارج است.

مواجهه توسعه‌ساز

مردم معترض آبادان، به صورت نمادین در حال اعتراض به فسادها، بی‌قانونی‌ها، نادیده‌گرفته‌شدن جانشان و هجوم سرمایه‌داری به زندگی خود هستند؛ چراکه ساختمانی که فروریخت، پیامد مشکلات بزرگ نظام حکمرانی است: ازبین‌رفتن مفهوم نظارت (دورزدن نظام مهندسی ساختمان)، فقدان سازوکارهای حکومت قانون (دورزدن شهرداری)، فساد اداری (دورزدن دستگاه‌های نظارتی) و... . اگر این فهرست مشکلات نبود، امروز نه ساختمانی ریخته بود و نه اعتراضی در خیابان‌ها دیده می‌شد. به همین دلیل نیز پاسخ درخور به اعتراض‌ها، ایجاد سازوکارهایی است، اولا برای محاکمه مقصران و ثانیا ایجاد سازوکارهایی برای اصلاح فهرست مشکلاتی مانند شفافیت، حاکمیت قانون، کاهش نفوذ صاحبان قدرت و ثروت در زندگی مردم و پاسخ‌گویی مسئولان و این همان چیزی است که می‌شود «دموکراتیک‌شدن». این فاجعه قطعا نیازمند دادگاهی علنی و با حضور هیئت منصفه است تا پاسخ نخست داده شود. دادگاهی با بالاترین حد شفافیتی که در ایران تجربه شده است. دادگاهی که هیئت منصفه‌اش با فرایندی شفاف انتخاب شده باشند. اما پاسخ دوم باید در قالب بسته‌ای از اصلاحات عمومی باشد؛ بسته‌ای از سیاست‌هایی که بتواند سرمایه اجتماعی را به جامعه بازگرداند و تضمینی باشد برای عدم تکرار. فقدان انبوهی از سازوکارهای تجربه‌شده در جهان است که هرازگاهی منجر به فاجعه‌ای دلخراش می‌شود. تنها دو نمونه از این سازوکارها عبارت‌اند از:

- مطالبه‌گری آنلاین (ePetition) که امکان اعتراض مردمی و الزام پاسخ‌گویی مدیران را داشته باشد. همین سازوکار می‌توانست منجر به توقف ساخت این سازه انسان‌کش شود.

- سوت‌زنی (whistle-blower) که براساس آن هر فسادی که توسط شهروندان اعلام می‌شود، نه‌تنها برای او مصونیت قضائی دارد، بلکه درصدی از فساد کشف‌شده نیز جایزه اوست.

کمترین سوگواری برای جان‌باختگان، جلوگیری از تکرار فاجعه‌های مشابه است. ما نیازمند تصحیح‌ها و اصلاح‌های به‌تعویق‌افتاده هستیم‌ تا حادثه مشابهی روی ندهد. هر حادثه‌ای می‌تواند درس‌آموزی یک نظام حکمرانی باشد برای توسعه آن کشور، همان اندازه که می‌تواند زخمی شود بر انبوه زخم‌ها. رفتار و انتخاب دولتمردان است که بعد‌ها مشخص می‌کند آنها توسعه را برگزیده‌اند یا گزینه‌های دیگر را.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 لغو بازی تیم ملی فوتبال با کانادا سیاسی یا غیرسیاسی؟
✍️ دکتر صلاح‌الدین هرسنی
چه کسی گفته است که ورزش سیاسی نیست؟ از قضا و برخلاف آنچه گفته می‌شود در ایران ورزش و مشخصا فوتبال از سیاست جدا نیست به ویژه آنکه اگر این تیم یا حریف ورزشی بخواهد صهیونیستی و محتملا در آینده نزدیک آمریکایی، انگلیسی، اوکراینی یا کانادایی باشد. در قضیه مسابقه ورزشی با تیم‌های رژیم صهیونیستی وضعیت ما بسیار مشخص است و از آنجا که صهیونیستی‌ستیزی فزاینده در نگرش و انگاره مقامات سیاسی ما وضعیت هستی‌شناختی و آنتولوژیکال به خود گرفته، هیچ ورزشکاری جرات مسابقه با ورزشکار صهیونیستی را ندارد و حتی خود را در تیررس و شکست زودهنگام یا همان شکست ساختگی و مهندسی‌شده قرار می‌دهد که با ورزشکار صهیونیستی مسابقه ندهد. وقتی منظومه و چرخه «گردشگان نخبگان» با کنار گذاشتن «ذیحقان محروم» از سوی «بی‌حقان غاصب» غیرطبیعی و معیوب می‌شود، چنین اتفاق و رخدادی یک علت ندارد و آن هم فقط سیاست است و اینجاست که سیاست بر اغلب امور و به ویژه ورزش فوتبال سایه می‌افکند. به این ترتیب ورزش در ایران از سیاست جدا نیست و به ویژه که سایه آن بر فوتبال بیشتر سنگینی می‌کند.

اینکه صحنه‌گردان اصلی پشت صحنه فوتبال مافیای فساد و صاحبان اغلب باشگاه‌های فوتبالی، به مدیران و سرپرستان غیرتخصصی سپرده می‌شود، اینکه ورود و حضور دختران و زنان و بانوان به ورزشگاه‌ها برای تماشای یک مسابقه ورزشی به جهت مسائل ایدئولوژیک ممنوع و در حکم خوردن میوه درخت ممنوعه محسوب می‌شود و اینکه در جلوگیری از ورودشان به ورزشگاه‌ها از افشانه (اسپری) فلفل استفاده می‌شود، آیا باز هم می‌توان گفت که ورزشی چون فوتبال سیاسی نیست؟ آیا مگر ایدئولوژیک شدن امور و مسائل، روی دیگر سکه سیاست نیست؟
در شرایط حاضر لغو و کنسل شدن بازی تیم ملی فوتبال ایران با کانادا از همان آبشخور سیاست آب می‌خورد و این سیاسی شدن از همان هنگامی آغاز شد که هواپیمای اوکراینی در پرواز ۷۵۲ به جهت خطای انسانی غیرعمد در تشخیص شیء پرنده، سقوط کرد. بعد از این حادثه مسوولان تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر غیرورزشی و غیرفوتبالی ما تصمیم گرفتند که شاید بتوانند از رهگذر «دیپلماسی ورزش» به مثابه «دیپلماسی پینگ‌پنگ» در دهه ۷۰ پکن- واشنگتن، روابط تیره کانادا با تهران را ترمیم کنند. اما این تصمیم به جهت همان سیاسی کاری و غلبه امر سیاست بر ورزش نشان داد که انتخاب کانادا برای یک بازی تدارکاتی در بازی‌های جام‌جهانی ۲۰۲۲ قطر، نه‌تنها یک تصمیم مناسب نیست بلکه در اساس یک تصمیم اشتباه و هزینه‌زاست. در واقع تصمیم‌سازان غیرمتخصص ورزش تصور می‌کردند که مسابقه با تیم ملی فوتبال کانادا می‌تواند به مثابه رویکرد «سازه‌انگاری» و در زیر لوای فرهنگ «کانتی» یا همان «انگاره صلح جاودان» رابطه دو دولت و در نتیجه رابطه دو ملت را بعد از آن تراژدی سقوط، به هم نزدیک کند. اما دولت کانادا از قضا اعلام کرد که به واسطه همین مسائل انسانی، با تیم ملی فوتبال ایران بازی نمی‌کند و مسابقه نمی‌دهد.
از منظر علت‌شناسی، قهر سیاسی و سپس قهر ورزشی کشورهایی چون کانادا و محتملا اوکراین را باید نتیجه غلبه سیاست میدان بر «اخلاق دیپلماتیک» و «فرهنگ راهبردی» در عرصه دیپلماسی و روابط خارجی دانست. بنابراین عدم آمادگی و دست رد کانادا بر سینه مقامات غیرورزشی ایران برای انجام یک بازی تدارکاتی برآیند و نتیجه منطقی آن است و نباید انتظاری غیر از این داشت. بنابراین می‌توان به ضرس‌قاطع گفت که کانادا به واسطه همان اتفاقات به عنوان عاملی شتاب‌زا کمک کرده است که ورزشی چون فوتبال در ایران بیشتر سیاسی شود و شاید بعد از کانادا حتی نوبت انگلستان و آمریکا باشد. یعنی همان کشور‌هایی که در گروه دوم جام‌جهانی با ایران هم‌گروه هستند. به ویژه اگر تیم دیگر این گروه یعنی یک تیم از «پلی‌آف اروپا»- اوکراین به جای ولز یا اسکاتلند باشد- قطعا بازی گروه دوم مسابقات جام‌جهانی ۲۰۲۲ قطر سیاسی‌تر می‌شود و جنجال سیاسی و سر‌وصدای زیادی را به پا می‌کند. در سطحی دیگر اگر قرار بر این بود که کانادا قائل به قبول و پذیرش پیشنهاد ایران برای یک بازی تدارکاتی آمادگی نشان دهد، مگر چه اتفاق مبارکی قرار بود رقم بخورد؟ قطعا در صورت قبول کانادا برای پذیرش بازی با تیم فوتبال ایران، از همان ابتدا و با به صدا در آمدن سوت داور برای شروع بازی در یکی از مستطیل‌های سبز کانادا، جز نتیجه تراژیک و غمبار و البته پشیمان‌کننده‌ای چون نثار توهین و یک حاشیه‌سازی ناتمام برای تیم ملی فوتبال ایران- آن هم در شرایطی که نتوانست مانند سایر کشور‌ها بازی‌های تدارکاتی انجام دهد- چه نتیجه دیگری می‌توانست به همراه داشته باشد. قطعا در صورت انجام بازی نه از موج مکزیکی از سوی ایرانیان مقیم کانادا در صورت حضور در سکو‌های ورزشگاه خبری می‌شد و نه از موج‌های ایسلندی و این اتفاقات نامبارک در زمانی قرار بود رقم بخورد که مقامات ما اعلام کرده‌اند در کنار قطر آمادگی دارند و حاضرند که شرایط را برای هرچه بهتر برگزاری مسابقات جام‌جهانی ۲۰۲۲ آماده و فراهم کنند. اینکه با رژیم صهیونیستی نباید مسابقه داد، امری قابل درک است، اما قابل پذیرش نیست که چرا دیگران باید با ما مثل ما با رژیم صهیونیستی رفتار کنند؟ به عبارت دیگر و به مصداق «کلوخ‌انداز را پاداش سنگ است» همان رفتاری را که ما در قبال رژیم صهیونیستی انجام می‌دهیم دیگران در حیطه‌های مختلف به ویژه در سیاست با ما برخورد می‌کنند. این وضعیت یک علت بیشتر ندارد و آن این است که ورزش در ایران از سیاست جدا نیست و اصرار نیز داریم که آن را طبق تفسیر مضیق و گاه تفسیر موسع، سیاسی‌تر نیز کنیم. نکته غمبار و تراژیک ماجرا آنجاست که به جهت همین سیاسی‌کاری مقامات ورزشی ما به تقویم «فیفا دی» توجهی ندارند و طبق همان تقویم برنامه و تدارکی برای انجام یک بازی تدارکاتی با تیم‌های دیگر فوتبالی ندارند. «فیفا دی» به مثابه یک «رژیم و سازوکار ورزشی» هر ساله طبق تقویم سالانه بین‌المللی خود برنامه‌هایی را برای انجام بازی‌های تدارکاتی و دوستانه کشور‌ها طراحی، نظم‌دهی و سازماندهی می‌کند. حال با توجه به وجود سازوکار‌های هدفمند و توسعه‌یافته‌ای چون «فیفا دی» مقامات ورزشی ما به گونه‌ای رفتار می‌کنند که گویی به جای درخشش یوز‌ها در مستطیل‌های سبز فقط باید برای دیدن و تماشای آسمانخراش‌ها و برج‌های خاندان خلیفه آل‌ثانی به قطر بروند و شکر این داستان نیز آن است که برج‌های ساخته خاندان آل‌ثانی همانند برجی چون متروپل آبادان نیست! حال و در شرایط فقدان یک تدارک تئوریک و نظری چاره آن است که از رهگذر دیپلماسی ورزشی آن هم به مثابه یک «دیپلماسی پنهان» بتوان به غائله پروبلماتیک و چالش‌زای تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیران عرصه ورزش ایران پایان داد. در این ارتباط، همان‌گونه که به‌کار‌گیری دیپلماسی پینگ‌پنگ چینی‌ها در جریان مذاکرات صلح ویتنام توانست به یک دهه تنش پکن- واشنگتن پایان دهد، خروج از لاک سیاسی‌کاری و سیاست‌زدایی از ورزش نیز می‌تواند امید‌هایی را برای درخشش یوز‌های ایرانی در مسابقات جام‌جهانی ۲۰۲۲ قطر ایجاد کند. امید است که با اتکا به ظرفیت‌های سازوکاری چون «فیفا دی» و سیاست‌زدایی از امر ورزش به ویژه ورزش پرطرفداری چون فوتبال، به زنگ تفریح تیم‌ها در گروه دوم مسابقات جام‌جهانی ۲۰۲۲ قطر تبدیل نشویم و دست خالی و بدون نتیجه با توجه به قابلیت‌ها و سحر و جادوی یوز‌های ایرانی در مستطیل‌های سبز، پیش‌تر از تیم‌های دیگر دوحه را به مقصد تهران ترک نکنیم. فراموش نکنیم پیروزی تیم ملی فوتبال ایران بر حریفانی چون آمریکا و انگلیس یک بهانه‌ای برای تولید شادی است و یادمان باشد که نیاز به شادی، ایجاد حال و احساس خوش یکی از شرایط بهبود زیست مردم ایران محسوب می‌شود و مردم ایران به چنین حال خوشی در عصر پمپاژ خبر‌های بد سخت نیازمندند. پس بیاییم این شادی را به صرف سیاسی شدن، از مردم کشور فهیم خود دریغ نکنیم.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 جنبه‌‏های انسانی سیاست‌‏ها
✍️ دکتر جعفر خیرخواهان
مائو رهبر چین کمونیست، به صدور فرامین و اجرای سیاست‌‌های عجیب و غریب و ادعاهای گوش فلک پرکن شهره بود. ازجمله دستورات وی «جهش بزرگ به پیشGreat Leap Forward» طی سال‌های ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۰ بود با این هدف که چین مسیر ۱۵۰ساله کشورهای صنعتی را در عرض فقط ۱۵سال طی کند و صنعتی شود. او با اهدافی غیرواقع‌‌بینانه برای افزایش دادن تولید صنعت شروع کرد و بدون توجه به اصول بنیادی علم اقتصاد و نقش انگیزه‌ها در تصمیم‌‌گیری و رفتار انسان‌‌ها می‌‌خواست کشورش را به پیش ببرد. اما حاصل آن مرگ ده‌ها میلیون نفر از قحطی شد که علت اصلی آن فروریختن پایه‌های کشاورزی، صنعت و تجارت داخلی بود.

جهش بزرگ به پیش، در عمل یک شکست تلخ اقتصادی شد؛ زیرا به گرسنگی صدها میلیون نفر انجامید. ابعاد و ارقام دقیق تلفات چینی‌‌ها هیچ‌‌گاه مشخص نشد؛ اما اختلاف‌‌ها بین ۱۵ تا ۴۵میلیون نفر است. در واقعیت جهش بزرگ به جهش به سوی فاجعه ختم شد.

مائو گوشش بدهکار کسی نبود و حاضر به دست کشیدن از افکار پوسیده خود نبود. اما یکی از مواردی که قدرت تاثیرگذاری بالای فیلم و تصویر و پرده سینما را به اثبات رساند، مربوط به زمانی بود که تصاویر قحطی‌‌زدگان و کشته‌های «قحطی بزرگ» به‌صورت خصوصی برای رهبران حزب کمونیست به نمایش درآمد و واقعیت عریان را در گوشه و کنار کشور نشان داد. آنجا که رهبران حزب در حین نمایش فیلم از غم و اندوه فریاد می‌‌کشیدند و اشک می‌‌ریختند، مائو متوجه عواقب گسترده تصمیم خود شد.

البته که واژه‌ها از توصیف عمق و شدت رویدادهایی مانند گرسنگی و قحطی ناتوان هستند و فرد باید به چشم خود ببیند و حتی شخصا تجربه کند. اثرگذاری بدبختی‌‌ها و فجایع اقتصادی با سرریز منفی به سایر حوزه‌های زندگی فردی و اجتماعی به شکل خودکشی، طلاق، افسردگی، جرم و جنایت و از این قبیل ظاهر می‌‌شوند.

در زبان انگلیسی برای توصیف ایستایی و رکود ماشین اقتصاد از دو واژه recession و depression استفاده می‌شود که اولی کاهش تولید اقتصاد در دو فصل متوالی و دومی افت شدید تولید برای مدت طولانی‌‌تر تعریف می‌‌شوند. در قرن نوزدهم پیش از تولد شاخه اقتصاد کلان از واژه Panic به معنای هول و هراس و وحشت عمومی برای چنین وضعیتی استفاده می‌‌شد که مهم‌ترین آن در سال ۱۸۳۷ به دنبال سقوط بازارهای مالی رخ داد و تا نیمه دهه۱۸۴۰ ادامه یافت.

همان‌طور که اشاره شد recession به معنای کسادی اقتصاد در یک دوره موقت چندماهه (کمتراز ۶ ماه) است که شاهد افت و پسروی اقتصادی و کاهش تولید و تجارت و فعالیت‌‌های صنعتی و افزایش بیکاری خواهیم بود. اما رکود یا کسادی اقتصاد همراه با حالت بدبینی که چند سال به طول انجامد depression نامیده می‌‌شود. نکته بسیار جالب اینکه در زبان انگلیسی اصطلاح اقتصادی depression از روان‌شناسی گرفته شده است که واژه مصوب فرهنگستان زبان فارسی برای آن «افسردگی» است؛ یعنی حالتی روانی با مشخصه‌های احساس خستگی، غمگینی، تنهایی و یأس.

واژه stagnation هم برای رکود و ایستایی اقتصاد طی دوره‌های بلندمدت به‌کار می‌‌رود. همچنین inflation که آماس، برآمدگی و باد کردن معنا می‌‌دهد به تورم (قیمت‌‌ها) ترجمه شده است و stagnation هم برای زمانی به‌کار می‌‌رود که همزمان دو بلای اقتصادی رکود و تورم یا رکود تورمی (نرخ بیکاری بالا و نرخ تورم بالا) را داشته باشیم.

وقوع چنین هراس‌‌های اقتصادی و مالی و نوسانات شدید و متوالی اقتصاد در قرن نوزدهم در آمریکا باعث شد تا موسسه‌‌ای خصوصی و غیرانتفاعی به نام «دفتر ملی پژوهش اقتصادیNBER» برای تولید داده‌ها و اطلاعات اقتصادی و پیش‌‌بینی چرخه‌های اقتصادی و جلوگیری از رکود اقتصادی تاسیس شود و سیاست‌‌های مناسب اقتصادی را پیشنهاد دهد. این سازمان اینک به‌خاطر ارائه تاریخ شروع و پایان بحران‌‌های اقتصادی در آمریکا معروف شده است.

در یک نمونه دیگر در سال ۲۰۲۰ دو اقتصاددان صاحب‌‌نام دانشگاه پرینستون به نام‌‌های آنه کیس و انگس دیتون (برنده نوبل اقتصاد سال ۲۰۱۵) حاصل تحقیقات دو دهه‌ای خود را در کتاب «مرگ‌‌های ناامیدانه Deaths of Despair» منتشر کردند. این کتاب دقیقا تاثیر اوضاع ناگوار اقتصادی (بیکاری، نابرابری) را بر کاهش امید به زندگی و افزایش مرگ‌ومیرها به علت خودکشی، مصرف بیش‌‌ازحد مواد مخدر و زیاده‌‌روی در خوردن الکل نشان می‌‌دهد که نام این اتفاق را «بیماری ناامیدی» گذاشته‌‌اند. آنها معتقدند قشری پدید آمده است که آرام‌‌آرام امید به زندگی‌‌اش را از دست می‌‌دهد: از کار اخراج شده است، خانواده‌‌اش فروپاشیده است و توانی برای بازگشت به زندگی عادی ندارد. (انتشارات سروش در سال ۱۴۰۰ این کتاب را با عنوان «مرگ‌‌های ناامیدی» با ترجمه پرناز طالبی منتشر کرد.)

اگرچه به نظر می‌‌رسد موضوع اقتصاد جنبه‌های مادی زندگی انسان‌‌ها باشد، اما در اصل اقتصاد بدون توجه به جنبه‌های انسانی و اخلاقی نمی‌‌تواند علم خوب و مفیدی باشد. مردم ایران در چند دهه گذشته با تورم‌‌های پرنوسان دورقمی و نیز افت‌وخیزهای شدید در تولید و درآمد ملی و سرانه روبه‌رو شده‌‌اند که فشارهای گاهی وحشتناک و غیرقابل تحمل بر زندگی معمولی و اعصاب و روانشان وارد کرده است. اینک نیز دولت جدید عزم جدی برای اصلاح و حتی جراحی اقتصادی و تحرک‌‌بخشی به اقتصاد با ابزارهای گوناگون دارد. اما ضرورت دارد به جنبه‌های روحی و روانی اقدامات نیز توجه شود و سرمایه‌‌گذاری‌‌های بسیار بیشتر در تولید و انتشار بهنگام آمارهای گوناگون اقتصادی صرف شود. آمارهایی که وضعیت کلی و جزئی اقتصاد کشور و نیز دهک‌‌های گوناگون درآمدی به‌ویژه اقشار فقیر و آسیب‌پذیر را در هر ماه از جنبه‌های اشتغال، تورم، درآمد، مصرف کالاهای گوناگون ردیابی و رصد کند؛ چراکه در غیر این‌‌صورت دیر یا زود شاهد زوال بسیاری خواهیم بود.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین