شنبه 3 آذر 1403 شمسی /11/23/2024 4:20:50 AM
فاجعه ۴تریلیون دلاری «بنیاد بیل گیتس» در آموزش دولتی

خواه ایده‌های جدید در حوزه تکنولوژی، خواه پیشرفت در حوزه آموزش یا هر بخش و صنعت دیگری، این نوآوری بازار آزموده است که جوامع بشری را پیش خواهد برد. به گواه تاریخ مسوولان دولتی هرگز نمی‌توانند نتایج بهتری برای جامعه رقم بزنند.
مسوولان دولتی هرگز نمی‌توانند نتایج بهتری برای جامعه رقم بزنند

بیل گیتس انسان بزرگی است. او زندگی میلیاردها نفر را بهتر کرد و در مقابل شرافتمندانه میلیاردها دلار ثروت کسب کرد. برای آنهایی که او را نمی‌شناسند می‌توان به این بسنده کرد که او بنیانگذار شرکت مایکروسافت و خالق سیستم‌عامل ویندوز و نرم‌افزارهایی مثل مجموعه آفیس، از جمله وُرد و اِکسِل است. بیل گیتس از جمله نخستین افرادی بود که با به ثمر رساندن ایده بدواً خنده‌دارِ «کامپیوترهای خانگی» جوامع بشری را دگرگون کرده و باعث آغاز عصر اطلاعات شد و البته همان‌طور که اشاره شد این نوآوری‌ها او را برای سال‌ها به ثروتمندترین انسان کره زمین تبدیل کرد. ثروت بیل گیتس درس مهمی به ما راجع به بازارها می‌دهد و آن اینکه در یک بازار آزاد تنها راه برای کسب ثروت خدمت به همنوعان و بهتر کردن زندگی آنهاست. احتمالاً اولین پاسخی که به ذهن بسیاری از خوانندگان می‌رسد این است که: «خیر، لزوماً این‌طور نیست؛ ما خیلی‌ها را می‌شناسیم که بدون خدمت رساندن به دیگری و با استفاده از رانت و نفوذ سیاسی و ژن خوب ثروتی به هم زده‌اند». حق با شماست. موارد این چنینی زیادند اما رانت و نفوذ سیاسی و ژن خوب در بازار توزیع نمی‌شود. برعکس، چنین ثروت‌هایی فقط با دخالت دولت در بازار به قیمت جیب مردمان یک جامعه، بین عده محدودی حاتم‌بخشی می‌شود. آدام اسمیت، پدر اقتصاد مدرن این موضوع را به زیبایی بیان می‌کند: «این احسان و نوع‌دوستی قصاب و نانوا نیست که شام و ناهار بر سر سفره ما می‌آورد؛ ما شام و ناهار داریم چون ایشان در تعقیبِ تعلقات خویش‌اند.» بیل گیتس با ازخودگذشتگی مشغول خیررسانی به جامعه نبود. بیل گیتس جوان پیگیر تعلقات و رویاهای خویش بود اما تنها راه برای به واقعیت پیوستن آن رویا ارائه محصولی بود که مردم در بازار حاضر باشند داوطلبانه آن را خریداری کنند. چرا مردم باید برای خرید محصولی پول بپردازند که هیچ انسانی قبلاً در تاریخ به آن نیازی نداشته است؟ چون زندگی ایشان را بهتر می‌کند.

رقیب سال‌های جوانی او استیو جابز هم انسان بزرگی بود. او هم با ایده‌های نبوغ‌آمیزش زندگی ما را بهتر کرد. شرکت اپل که استیو جابز تاسیس کرد امروز باارزش‌ترین و یکی از سودآورترین شرکت‌های دنیاست. اما استیو جابز هم مثل همه ما انسان بود و اشکالاتی داشت. او پس از تشخیص سرطان درمان‌های پزشکی رایج را رد کرد و به دنبال درمان‌های متفاوت رفت. امروزه اکثر قریب به اتفاق مبتلایان به سرطان خفیف پانکراس درمان شده و به زندگی بازمی‌گردند اما جابز ایده متفاوتی در سر داشت و وقتی فهمید اشتباه کرده دیگر دیر شده بود و از دنیا رفت. بله نوابغ هم اشتباه می‌کنند و تمام ایده‌های آنها نبوغ‌آمیز نیست. ممکن است بگویید سرطان حوزه تخصص جابز نبود و نوابغ در حوزه تخصصشان اشتباه نمی‌کنند؛ یکی از معروف‌ترین نقل قول‌های بیل گیتس در دهه ۸۰ این است که «۶۴۰ کیلوبایت حافظه برای همه کافی خواهد بود». او در اشتباه بود، کامپیوترهای امروزی، ده‌ها هزار برابر حافظه دارند.

سوال اینجاست که چگونه میان ده‌ها میلیون نفر ایده‌های خوب و بد را پیدا کنیم؟ دیردره مک‌کلاسکی، تاریخ‌نگار اقتصادی پاسخ جالبی به این سوال دارد: آزمون بازار. وی پیشرفت بشر را مدیون «نوآوری‌های بازارآزموده» می‌داند. ایده‌های خوب و بد در بازار غربال می‌شوند و مردم با مشارکت داوطلبانه برای پاسخ به نیازهایشان، راجع به بقا و ممات این ایده‌ها تصمیم می‌گیرند. به گواهِ نمونه ویندوز و صدها هزار مثال دیگر می‌دانیم که این روش کارآمد است. اما این تنها پاسخ ممکن نیست. پاسخ خیلی‌ها -به خصوص در کشور ما- به این سوال دولت است. بسیاری از افرادی که بر کرسی‌های دولتی تکیه می‌زنند تصور می‌کنند که می‌توانند بهتر از مردمان عادی در بازار ایده‌های خوب را تشخیص بدهند و با اختصاص و توزیع بودجه دولتی به بهبود وضع جامعه کمک کنند. از دونالد بودرو، اقتصاددان دانشگاه جورج میسن نقل است که: «اگر من در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ یک مقام برنامه‌ریز دولتی بودم محال بود اجازه بدهم منابع محدود جامعه به سمت تولید و توزیع آب آشامیدنی داخل بطری هدایت شود. به حکم عقل، وقتی آب آشامیدنی همه‌جا به قیمت نزدیک به رایگان در دسترس همگان است چه کسی حاضر می‌شود برای بطری آب پول بپردازد؟» امروز او می‌داند که در آن زمان اشتباه می‌کرده و آزمون بازار حکم دیگری صادر کرده است و آب آشامیدنی در بطری یک صنعت چند میلیارد‌دلاری است و اکثر ما از جمله بودرو هم مشتری آن هستیم.

هواداری خیرخواهی

باری، به موضوع اصلی برگردیم. بیل و ملیندا (همسر او) گیتس ثروتمندترین موسسه غیرانتفاعی دنیا را اداره می‌کنند که قریب به ۴۰ میلیارد دلار دارایی دارد. ایشان به ابداع روش جدیدی کمک کرده‌اند که کمک‌های مالی عظیم را سامان می‌دهد. اسم این روش «هواداری خیرخواهی» است. ایده کلی این است که کمک‌های مالی خصوصی به فعالیت‌های دولتی جهت بدهد طوری که دولت تشویق شود بودجه عمومی را در اموری همسو با این کمک‌ها مصرف کند.

از سال ۲۰۰۹ تمرکز بنیاد گیتس در ایالات متحده روی پروژه‌ای به نام «کامن کُر» (هسته مشترک) متمرکز شده است. مجموعه‌ای از قوانین که تعیین می‌کنند در هریک از مقاطع دوازده‌گانه ابتدایی و متوسطه چه دروسی تدریس و چه آزمون‌هایی برگزار شود. طرح به گونه‌ای مهندسی شده که نتایج آزمون‌ها و نمرات کسب‌شده از سوی دانش‌آموزان مبنای ارزیابی کیفیت تدریس قرار گرفته و برای آموزگارانی که کارایی پایینی داشته باشند سیاست‌های تنبیهی در نظر گرفته شده است. بنیاد گیتس با بیش از ۴۰۰ میلیون دلار کمک مستقیم مالی توانست دولت باراک اوباما، رئیس‌جمهور وقت آمریکا  را مجاب کند که چهار هزار میلیارد دلار (معادل چهار تریلیون دلار) بودجه از محل مالیات عمومی به این پروژه اختصاص دهد.۱

اکنون، هشت سال بعد، بیل گیتس شکست پروژه را پذیرفته و اعلام کرد که بعید است ادامه این پروژه منجر به نتایج بهتری شود.

گیتس در وبلاگ شخصی‌اش می‌نویسد: «ما بر اساس هر آنچه در ۱۷ سال گذشته آموخته‌ایم استراتژی آموزش‌مان را متحول خواهیم کرد.» او چند روز بعد در سخنرانی‌ای در کلیولند به شرح این موضوع پرداخت که چرا نظام آموزشی ایالات متحده در طول سال‌هایی که بنیاد گیتس با دولت اوباما همکاری نزدیکی داشته پیشرفت چندانی نکرده است.

در این دوره همکاری، مقامات دولتی فدرال دائماً از بنیاد گیتس مشورت گرفته و چندین نفر را از بنیاد گیتس استخدام کرده بودند. از آغاز این همکاری تریلیون‌ها دلار از جیب مالیات‌دهندگان صرف برنامه‌هایی شد که اکنون گیتس اذعان می‌کند نتیجه چندانی نداشته است.

گیتس سخنرانی‌اش در کلیولند را این‌طور تمام کرد: «اگر یک موضوع آموخته باشم این است که مهم نیست چقدر شور و شوق برای آزمودن این یا آن طرح داشته باشیم. تصمیم برای اینکه از مرحله آزمایشی به اجرای عمومی برویم باید از سوی شما و دیگرانی که در میدان هستند گرفته شود.» صاحب‌نظران در پاسخ به او یادآوری کرده‌اند که کامن کر هیچ مرحله آزمایشی‌ای نداشته و او مستقیماً -ایده‌ای که خوب به نظر می‌رسید را- در سطح ملی اجرا کرده است: «در زمانی که دولت اوباما ایالت‌ها را موظف به عقد قرارداد کرد، که خیلی از آنها از سوی اعضای بنیاد گیتس نوشته شده بود، به موجب آن ایالت‌ها می‌پذیرفتند آنچه بنیاد گیتس می‌فروشد را خواهند خرید و حتی یک درفت هم برای طرح کامن کر در دسترس نبود. لیکن به نظر می‌رسد این نزدیک‌ترین چیز به عذرخواهی و پذیرش شکست است که از بیل گیتس خواهیم شنید. شرمنده که چهار تریلیون دلار و سال‌ها تحصیل کودکان و آموزگاران آمریکایی از دست رفت. شکست خوردن در آموزش فرزندان و هشت سال پول خرج کردن باعث شده که میلیاردر آینده‌نگر متحول شده و قول بدهد که کمی بیشتر برای گله عوام‌الناس احترام قائل شود. ممنون باشید.»

دو ایده به ظاهر خوب، یکی از آزمون بازار سربلند بیرون می‌آید و زندگی میلیاردها نفر را بهتر می‌کند. دومی از آزمون قانع کردن دیوان‌سالاران دولتی سربلند بیرون می‌آید و تریلیون‌ها دلار به مردم عادی ضرر می‌زند.

خواه ایده‌های جدید در حوزه تکنولوژی، خواه پیشرفت در حوزه آموزش یا هر بخش و صنعت دیگری، این نوآوری بازار آزموده است که جوامع بشری را پیش خواهد برد. به گواه تاریخ مسوولان دولتی هرگز نمی‌توانند نتایج بهتری برای جامعه رقم بزنند. امروز در کشور شاهد صدها نمونه مشابه هستیم که در آن بودجه عمومی صرف ایده‌هایی می‌شود که در نظر مسوول مربوطه مفید رسیده است. بودجه‌ای اختصاص می‌یابد، ریخت‌و‌پاش آغاز می‌شود، و چند سال بعد بی‌سر‌و‌صدا رها شده و سراغ پروژه بعدی می‌روند



منبع: بورژوا

مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

آخرین عناوین