در سال۱۹۴۱ ریچارد ردفورد افسر ارتش انگلستان، بهدست نیروهای آلمانی دستگیر شد. ردفورد وقت گذاشت تا تجربهاش از زندگی در اردوگاه اسرای جنگی را از منظر آموختههایش در مقام اقتصاددان ثبت و ضبط کند. در اردوگاه اسرای جنگی، ملیتهای مختلف در ساختمانهای مختلف نگه داشته میشدند. صلیب سرخ مرتبا بستههایی را در فواصل زمانی منظم از سوئیس برای اسرا میفرستاد. این بستهها یکسان و معمولا حاوی غذا، سیگار، قهوه، چای، شکلات تختهای و مانند آن بودند.
اولین کسانی که فهمیدند میشود از این تفاوت در ذائقهها سود برد، چند افسر زیرک فرانسوی بودند. آنها با دانستن اینکه فرانسویها عاشق قهوهاند و اهمیت چندانی به چای نمیدهند، حال آنکه درباره عموم انگلیسیها معمولا عکس این صادق است، نوعی مبادله مستمر کالاها مابین زندانیان ملیتهای مختلف را به راه انداختند. وقتی کامیون صلیب سرخ بارش را خالی میکرد، معاملهگران نابغه فرانسوی رو به هموطنانشان میکردند و از آنها چای موجود در بستههایشان را قرض میگرفتند و در عوض مقداری قهوه را وعده میدادند. بعد به ساختمانی میرفتند که اسرای انگلیسی در آن نگه داشته میشدند و چای را با قهوه مبادله میکردند و بعد همانطور که وعده داده بودند، به هموطنان خود بازمیگرداندند. سود معاملهکنندههای فرانسوی در قهوهای بود که برای خود نگه میداشتند. کمکم دیگران هم فهمیدند و شروع به انجام همین کار کردند. خیلی زود همه نوع کالا در سراسر اردوگاه دادوستد میشد و بیشتر اسرای جنگی در این بازار چند ملیتی خودانگیخته شرکت میکردند که در آن هرکسی درصدد بود تا هرچه میتواند در شرایط ناگوار اردوگاه اسباب آرامش بهدست بیاورد. همچنان که دادوستد در میان زندانیان رشد میکرد، با رقابتی شدن شرایط امکان کسب سود دشوارتر میشد.
خیلی زود تغییر قابل توجهی رخ داد؛ سیگار بهعنوان یک کالای خاص بهعنوان میانجی تثبیت شد که در واقع این کالا تبدیل به وجه رایج شد. بدیهی است که سیگارها از پرفروشترین کالاهای اردوگاه بودند. سیگاریها به لطف اعتیادشان به نیکوتین، به قولی روحشان را هم به شیطان میفروختند تا سیگار بیشتری گیر بیاورند. در نتیجه، غیرسیگاریها مزیت خیلی زیادی داشتند؛ چون بسته های آنها هم سیگار داشت. یک شب بمبافکنهای متفقین منطقهای را که اردوگاه در آن قرار داشت، کوبیدند. بمبها نزدیک و نزدیکتر فرود آمدند و چندتایی هم در خود اردوگاه افتاد. تمام شب زندانیها به این فکر میکردند که آیا زنده میمانند تا طلوع آفتاب را ببینند یا نه؟ روز بعد ارزش مبادله سیگار سر به فلک گذاشته بود! چرا؟ چون زندانیها در آن شب، در احاطه بمبهای در حال انفجار و در معرض اضطراب، سیگار پشت سیگار کشیده بودند. اگر پیش از این پنج سیگار برای خریدن یک تخته شکلات لازم بود، حالا برای خریدن همان تخته فقط یک سیگار کافی بود.
به مرور زمان برخی از اسرا به این نتیجه رسیدند که با فرض تداوم جنگ، میزان تقاضا برای سیگار بهصورت روزافزون افزایش خواهد یافت و میتوان در این شرایط و با انباشت تعداد بیشتری سیگار منتفع شد. همین امر منجر به پیدایش تعدادی افراد سودجو و دلال برای انتفاع از وضع موجود شد. منفعت این افراد سودجو در تداوم جنگ بود. ناگهان در یک روز بر اثر یک حادثه، دیدگاهها و نگرشها به جنگ تغییر کرد. در بحبوحه جنگ، هواپیماهای متفقین بهصورت تصادفی و ناخواسته، اردوگاه اسرای جنگی را بمباران کردند. بر اثر این بمباران عدهای از اسرا از جمله برخی سوداگران سیگار کشته شدند. حالا همه متوجه شدند اگرچه در جریان جنگ و بحران موجود بر اثر رشد تقاضا برای سیگار و رشد قیمت سیگار (تورم سیگار) میتوان منافعی کسب کرد، ولی احتمالا هزینهها و آسیبهای ادامه بحران و جنگ دیر یا زود دامنگیر همگان خواهد شد. بنابراین این حادثه درس عبرتی شد برای سایر اسرا که منفعت خود را در ادامه جنگ جستوجو نکنند.
در ایران، طی چند سال گذشته، طبق آمار رسمی منتشرشده نرخ تورم در محدوده ۴۰درصد تثبیت شده است. بر اثر نرخ تورم بالا در چند سال گذشته، عده کثیری از مردم به لحاظ اقتصادی با آسیبهای جدی مواجه شدند. در همین حین عده قلیلی توانستهاند از این شرایط تورمی سوءاستفاده کنند و ارزش واقعی (نه اسمی) ثروت و داراییهای خود را افزایش دهند. برندگان اصلی در شرایط تورمی چه کسانی هستند؟ بیتردید افراد یا سازمانهایی که توانستهاند سبدی متنوع از داراییها را انتخاب کنند، بازدهی بالاتری از تورم کسب کردهاند. از سوی دیگر تورم موجب انتقال قدرت خرید از وامدهندگان به وامگیرندگان اقتصاد شده است. بیتردید دولتها، بانکها، افراد و شرکتهای بزرگی که دسترسی به وامهای انبوه داشتهاند از برندگان اصلی تورم بودهاند.
حال سوالی که مطرح میشود این است که آیا برای همیشه برندگان تورم، برنده باقی خواهند ماند؟ برخی بحران را همچون فرصت طلایی تلقی میکنند و سعی در استفاده از فرصتهای بحران (تورم افسار گسیخته) دارند؛ اما غافل از این واقعیت هستند که ادامه بحران، هم افراد جامعه را با خود به اعماق اقیانوس تاریک خواهد کشاند. سخن آخر اینکه استمرار بحران تورمهای بالا در چند سال اخیر میتواند در قالب تبعات غیرقابل جبرانی، مانند آسیب جدی به سرمایهگذاری مولد، کاهش تولید، از بین بردن زیرساختها و کمبود کالاهای مصرفی و در نهایت ناامنی گسترده در کل جامعه بروز کند. آنگاه در این وضعیت همچون دلالان و کاسبان بحران در اردوگاه جنگی در جنگ جهانی دوم، مشتاقان و سینهچاکان تورم در داخل کشور نیز از پیامدهای خانمانسوز تورمهای شدید در امان نخواهند ماند. در حال حاضر ایران در بین ۱۰ کشور با نرخ تورم بالا در سطح جهانی قرار دارد.
به گفته وارن بافت، مهم این نیست که شما پاروزن خوبی هستید، مهمتر این است که سوار قایق خوبی شده باشید.حال اگر برخی قادرند در بحران تورمهای بالا، خوب پارو بزنند به یاد داشته باشند، سوار قایق خوبی نشدهاند و تلاطم تورم بالا بدنه قایق را متلاشی میکند و دیگر خوب پارو زدن مزیت نخواهد بود.
منبع: دنیای اقتصاد
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست