شنبه 3 آذر 1403 شمسی /11/23/2024 5:16:55 PM

🔻روزنامه تعادل
📍 وقتی صورت مساله مشخص است!
✍️ حسین حقگو
بانک جهانی در گزارش اخیر خود با کاهش پیش‌بینی رشد اقتصادی کشورمان در سال جاری میلادی، این رشد را از ۳.۳ درصد به ۲.۹ درصد کاهش داد. این نهاد همچنین رشد اقتصادی ایران در دو سال آتی میلادی را نیز به ترتیب ۲.۲ و ۱.۹ درصد پیش‌بینی کرد که هر دو رقم از پیش‌بینی‌های قبلی کمتر است. میزان تورم کشورمان طبق پیش‌بینی بانک جهانی در سال میلادی ۵۴.۸ درصد پیش‌بینی شده است که از پیش‌بینی قبلی (۵۱.۲ درصد) بیشتر است. رقم تورم در دو سال آتی نیز همچنان بالا و به ترتیب ۴۴.۲ درصد و ۳۹ درصد پیش‌بینی شده است.

این ارقام به‌شدت پایین رشد اقتصادی و تورم‌های بسیار بالا در شرایطی است که دولت سیزدهم رشد بالای ۵ درصدی و تورم کمتر از ۴۰ درصدی برای امسال و رشد ۸ درصدی و تورم زیر ۲۰ درصدی برای سال‌های آتی و در چهارچوب برنامه هفتم توسعه را وعده داده است. وعده‌هایی که به پیش‌بینی بانک جهانی به سبب وجود معضلات ساختاری و نیر سیاست‌ها و تصمیم‌گیری‌های غلط اجرایی امکان تحقق آنها بسیار بعید می‌نماید. معضلاتی همچون: چالش‌های اقلیمی و خشکسالی، وابستگی بالا به درآمدهای نفتی و نوسانات شدید این بازار، تداوم کسری بودجه دولت به خصوص با توجه به تداوم توزیع انبوه یارانه‌های غیر هدفمند، کاهش قدرت خرید خانوار‌ها، تداوم تحریم‌های بین‌المللی و افزایش ریسک‌های اقتصادی و تشدید تورم‌های انتظاری و فشارهای ارزی، کاهش سرمایه‌گذاری و بحران اشتغالزایی به خصوص برای فارغ‌التحصیلان دانشگاهی و.....

چالش‌ها و ابرچالش‌های فوق همه مواردی است که طی سال‌های اخیر از سوی صاحبنظران اقتصادی بر آنها تاکید و همواره نظام حکمرانی را به ضرورت انجام اصلاحات ساختاری اقتصادی بر اساس یک برنامه مشخص و منسجم علمی برای حل آنها دعوت می‌کرده است. آخرین این موارد، نامه پنج استاد برجسته اقتصادی است که طی آن با اشاره به «مشکلات آب، خاک، پیشروی بیابان‌ها، تخریب جنگل‌‌‌‌‌‌ها و مراتع، آلودگی گسترده هوا، ورشکستگی صندوق‌های بازنشستگی، مشکلات عمیق نظام بانکی و کسری‌بودجه بزرگ ساختاری و چالش‌های جدی سیاست خارجی که محدودیت‌های مالی و اقتصادی زیادی را برای کشور به وجود آورده» و تحولات جمعیتی کشور در طی چهار دهه اخیر («جمعیت امروز کشور، بسیار شهری‌‌‌‌‌‌تر، تحصیلکرده‌‌‌‌‌‌تر و در بازه سنی اثربخشی و برخورداری از انرژی اجتماعی بیشتر از گذشته است»)، توصیه می‌کنند که «حل مشکلات عمیق کشور یک فرآیند فنی یا اداری نیست که بتوان با هر تعداد و با هر وضعیتی از شرایط سیاسی و اجتماعی و با هر کیفیتی از حکمرانی آن را به‌اجرا درآورد، بلکه این کار، نیازمند عبور از یک‌فرآیند بسیار پیچیده اجتماعی- سیاسی است که فقط با مرافقت و مسالمت و شنیدن نظرات و گردن‌‌‌‌‌‌‌نهادن به خواسته‌هایی که بعضی از آنها را نظام تصمیم‌گیری هم نمی‌‌‌‌‌‌پسندد حاصل می‌شود.» (رسانه ها- ۱۶/۷)

اینک به نظر می‌رسد اگر نظام حکمرانی نخواهد به این تحلیل‌ها و توصیه‌ها توجه و بر تداوم وضعیت کنونی اصرار و به تغییرات میلیمتری در مولفه‌های اصلی اقتصاد به عنوان بخش مهمی از علل بحران کنونی و البته نه همه آن (توزیع عادلانه قدرت، حفظ و احترام به حقوق فردی و اجتماعی و شهروندی و... از جمله دیگر مطالبات جامعه است) که با حیات و ممات و کرامت مردم بستگی دارد دلخوش نماید، کیلومترها از واقعیت جاری کشور و نیازهای اولیه کار و کسب مردم و میل جامعه به پیشرفت و توسعه فاصله می‌گیرد و از دره ژرف و شکاف عظیم ایجاد شده بین دولت و ملت جز نزول یک تمدن غنی و تاریخی، سناریوی دیگری را نمی‌توان تصور نمود که چنین مباد!


🔻روزنامه کیهان
📍 جنگ در کف خیابان و جنگ در ذهن!
✍️ جعفر بلوری
تحولاتی که این روزها در کف خیابان‌های تهران و برخی شهرها به شکل پراکنده و کوچک و در فضای رسانه‌ای به شکل گسترده و بزرگ شاهد بودیم، برای افرادی که با «رسانه» سر و کار دارند، به‌اندازه ۳ واحد درس «سواد رسانه» اهمیت داشت. به این سؤال‌ها نگاه کنید:
تحولاتی که پس از فوت مهسا امینی رخ داد، آیا متناسب بود؟
چه نسبتی هست بین، فوت یک دختر دارای بیماری زمینه‌ای با این همه آشوب و کشت و کشتار؟ چرا خبر جنایتِ (نه فوتِ) ناجوانمردانه علیه یک دختر دیگر که در همین ایام و در یکی از کلینیک‌های عمل زیبایی البرز رخ داد، و بخشی از کادر درمان پس از سکته این دختر معصوم حینِ عمل جراحی، جسد او را در بیابان‌های اطراف به آتش کشیدند، اصلا دیده نشد اما فوت مهسا این طور، گل درشت دیده شد و خبرش رسید به دورترین نقطه جهان؟! پاسخ همه این سؤال‌ها در «رسانه» است. با یک مقدمه نسبتا مفصل-که آوردنش را در این‌جا ضروری می‌دانیم-
به بررسی این سؤال‌ها می‌پردازیم. بخوانید:
در مبحث «علم و تکنولوژی» نیز، مثل خیلی از مباحث دیگر علوم اجتماعی، دو موضوع بسیار مهم وجود دارد که اساتید این حوزه همواره روی آن تاکید می‌کنند: اول) فواید و مضرات تکنولوژی و دوم) پیامدهای پیش‌بینی نشده. مبحث اول واضح است. هرگونه علم و تکنولوژی درکنار فواید بسیاری که دارد، می‌تواند، مضراتی هم داشته باشد. این مضرات گاهی آن‌قدر زیاد می‌شوند که باعث ظهور جنبش‌های مخالف علم (Anti-science Movement) می‌شود. یک مثال خیلی ساده که همیشه برای درک راحت‌تر این موضوع زده می‌شود، علم فیزیک و ساخت بمب اتم است. عده‌ای هستند که با توجه به خسارت‌های جبران‌ناپذیری که انفجار یک بمب اتم می‌تواند داشته باشد، به جای آنکه ساخت بمب اتم را نفی کنند، به این نتیجه می‌رسند که اصلا علم نباشد بهتر است! (این مبحث را بیش از این کِش نمی‌دهیم) «پیامدهای پیش‌بینی نشده» و «کارکردهای پنهان» نیز موضوعات مهم بعدی در مباحث علوم اجتماعی هستند که نمی‌خواهیم زیاد و تخصصی وارد آنها شویم و صرفا به این جمله ساده اکتفا می‌کنیم که، «به پیامدهایی گفته می‌شوند که در بدو آغاز یک مثلا اختراع، انتخاب یک شغل، یا روش رخ می‌دهند و اصلا جزو پیش‌بینی‌های ما نبوده‌اند.»
رسانه، یک تکنولوژی است و مثل خیلی از تکنولوژی‌های دیگر، دارای فواید، مضرات و پیامدهای پیش‌بینی نشده است. البته این نکته را هم باید یاد‌آوری کرد که گاهی، این مضرات و پیامدها آن‌قدر جدی، زیاد و پر رنگ می‌شوند که، برخی را به این نتیجه می‌رسانند، «نکند هدف از تولید این علم و تکنولوژی، استفاده از همین مضرات و پیامدهای به اصطلاح پیش‌بینی نشده بوده است؟!» بازگردیم به مبحث خودمان. تحولات و آشوب‌هایی که طی روزهای گذشته در تهران و برخی شهرهای دیگر کشور به صورت پراکنده رخ داد، چرا گل درشت به نظر رسید در حالی که طبق گزارش‌های مستند، دقیق و متعدد و مشاهدات میدانی بسیاری از جمله حقیر، این قدر بزرگ نبود؟! همان‌طورکه گفتیم پاسخ این سؤال، در تکنولوژی «رسانه» است. شاید انگیزه و هدف اولیه از راه‌اندازی رسانه، «اطلاع‌رسانی»، «گردش آزاد اطلاعات» و به قول «هابر ماس» کمک به «دموکراسی» و «تشکیل حکومت مشروع» بوده باشد اما به جرات می‌توان گفت، «اطلاع‌رسانی» و «گردش آزاد اطلاعات» امروز تبدیل به یکی از اهدافِ آن هم فرعی و کم اهمیت این تکنولوژی شده است. همین‌طور کمک به دموکراسی، تشکیل حکومت مشروع و....این مسئله می‌تواند همان «پیامد‌های پیش‌بینی نشده» باشد. درست مثل کارکرد موبایل و تلفن همراه. فلسفه اولیه و هدف از ساخت گوشی تلفن همراه، طبیعتا دسترسی راحت و همه جاییِ دارندگان آن به یکدیگر و برقراری تماس صوتی و پیامکی بوده است. اما امروز چنان امکانات متنوع و حیرت‌انگیزی روی این دستگاه اضافه شده که، برقراری تماس صوتی شاید، یکی از کارکردهای پیش پا افتاده آن تلقی می‌شود. در بازار، هم گوشی‌های تلفن ۳۰۰ هزار تومانی داریم و هم گوشی‌های ۵۰میلیون تومانی و هر دوی این گوشی‌ها، کارکرد «تماس صوتی» را دارند! علت این همه اختلاف قیمت آیا چیزی جز اختلاف در امکانات و تغییر در آن فلسفه وجودیِ ابتدایی آنهاست؟! می‌خواهیم بگوییم، اگر فلسفه وجودی تکنولوژیِ «رسانه» در بدو ابداع، مثلا کمک به دموکراسی و تشکیل حکومت مشروع و گردش آزاد اطلاعات و....بوده، امروز نه تنها از این اهداف کاملا دور شده بلکه گاهی حتی برعکس، به ضد این اهداف هم تبدیل شده است. امروزه با بمباران اطلاعاتِ درست و غلطِ اذهان و افکار مردم با این «رسانه»، نه تنها کمکی به دموکراسی نمی‌شود بلکه علیه دموکراسی و برای نابودی آن وارد می‌شوند. (رجوع شود به گزارش مهم مجله نیوزویک ۱۶ ژوئن۲۰۱۷ با عنوان ? HOW BIG DATA IS CORRUPTING DEMOCRACYیعنی چگونه انبوه داده و اطلاعات، دموکراسی را فاسد می‌کند؟) این‌جا می‌توان گفت با یکی از عجیب‌ترین «پیامدهای پیش‌بینی نشده» و «مضرات تکنولوژی» مواجهیم!
همین‌طور رجوع شود به مبحث مهم آستروتورفینگ (Astroturfing) که این هم با ابزار رسانه صورت می‌گیرد.(البته بیشتر با اهداف تجاری) به زبان ساده، آستروتورفینگ یعنی ایجاد کمپین یا موجی از اِبراز نظر و احساساتِ در ظاهر مردمی اما در واقع ساختگی، برای هدایت اذهان مردم به سمتی که می‌خواهند. در این‌جا نیز با بمباران اطلاعاتی اذهان مردم، کار را پیش می‌برند طوری که این‌طور به آنها القاء بشود که، موج بزرگی علیه یک تفکر، یک تصمیم قانونی یا پدیده یا یک حکومت شکل گرفته و همه علیه آن یا با آن شده‌اند. این روش تکیه زیادی روی ترکیب «دروغ» و «درگیر کردن احساسات» دارد. همه چیز در ذهن رخ می‌دهد. راه‌اندازی نوعی جنگ در اذهان در حالی که خبری خارج از این ذهن نیست و هرچه هست در همین چارچوب ذهنی است. یا اگر خبری هم بیرون از این ذهن هست، آن‌قدری که آستروتورفینگ آن را بزرگ و گل‌درشت نشان می‌دهد، بزرگ نیست. برخی شرکت‌ها و جریان‌هایی که در آمریکا به پول و تجارت وصلند، در ماجرای کرونا از این حربه بهره‌های زیادی بردند. با ایجاد تردید در مرگبار بودن ویروس کرونا، یا ایجاد شبهه درباره روش‌های جلوگیری از ابتلا و روش‌های درمان، عواطف و احساسات زیادی را برانگیخته و کمپین‌های خیابانی به راه می‌انداختند و بعضا حتی به موفقیت‌هایی هم دست می‌یافتند. در یک جمع‌بندی می‌توان تحولات این روزهای برخی خیابان‌های تهران و شهرهای دیگر طی روزهای اخیر را، با همین مبحث به خوبی تبیین کرد. امروز ایران عزیز با تکنیک‌های ترکیبی که هیچ حد و مرز و چارچوب اخلاقی را نمی‌شناسد، مورد هجمه قرار گرفته است. در اذهان مسئله بزرگ است اما در کف خیابان کوچک. راز تلاش اوباش اجاره‌ای برای همراه کردن مردم در اعتراضات آن هم با تهدید و ارعاب، به همین نکته باز می‌گردد. آنها باید مسئله‌ای که در ذهن، درشت شده را در عین هم درشت کنند تا جدی بودن قضیه برای فرد «جا» بیفتد. اگر دقت کنید، ایام و مکان‌هایی را برای تجمع انتخاب می‌کنند که، همیشه و به طور طبیعی شلوغ و پر جمعیت‌اند. یکی از این مکان‌ها «بازار» تهران بود. این مکان همیشه و به طور طبیعی شلوغ است. کافی است یک تصادف ساده در یکی از خیابان‌های اصلی یا فرعی بازار رخ دهد تا با ترافیک عظیمی مواجه شویم. حمله به خودروها برای وادار کردن رانندگانشان به بوق زدن، هُل دادن سطل‌های زباله و گلدان‌های سیمانی و نیمکت‌های وسط خیابان‌های شلوغ و پر رفت و آمد بازار، با این هدف صورت می‌گیرد که، آنچه با تکنیک‌های شیطانی رسانه‌ای در اذهان ایجاد شده، بیرون از ذهن هم ایجاد شود!
اما راه‌حل چیست؟ کارشناسان سواد رسانه می‌گویند، اگر خبری منتشر شد که احساسات شما را فورا درگیر و مثلا شما را بلافاصله عصبانی کرد، و از همه مهم‌تر شما را به «واکنش بدون فکر و فوری» واداشت، به آن خبر شک کنید. در بسیاری از مواقع درگیر کردن شدید احساسات یعنی، تعطیل کردن فکر. نباید فراموش کرد که انسان به طور فطری جذب اخبار و مسائلی می‌شود که، احساسات را درگیر کند. اما این فقط مردم نیستند که باید راه‌حل‌ها را بیاموزند. گاهی باید مشکل را از ریشه حل کرد. لحظه‌ای بدون توجه به گرایش‌های سیاسی‌تان به این جملات فکر کنید. بستر رسانه و فضای مجازی در کشور ما در اختیار خودمان است یا دشمن؟ کدام کشور را در دنیا سراغ دارید که کنترل افکار عمومی‌اش را به دشمن سپرده باشد؟ یک مورد، فقط یک مورد نشان دهید، کشوری در دنیا زیرساخت‌های اطلاع‌رسانی و کسب و کار مردمانش را در اختیار نه یک کشور دیگر که، در اختیار دشمنش گذاشته باشد. این فضا «باید» سر و سامان یابد و مخاطب این باید کسی نیست جز دولت محترم که باید بیشترین بودجه و بهترین متخصصین را برای بهبود پیام‌رسان‌های بومی و پلتفرم‌ها اختصاص داده و استخدم نماید. این جنگ، دیگر
جنگ با موشک نیست، جنگ در ذهن است!


🔻روزنامه رسالت
📍 نقدی بریک نهاد دانایی!
✍️محمدکاظم انبارلویی
شبکه دانشگاه تهران خلاصه فیلم بحث‌های اساتید این دانشگاه پیرامون وقایع اخیر یک‌شنبه گذشته را پخش کرد. داوری در مورد موضوعات مطرح شده و راه ‌حل‌ها قدری مشکل است چراکه همه مباحث مطرح شده و راه‌حل‌های آن نیامده، اما همین خلاصه بحث را می‌شود از باب نقد بخشی از نظام دانایی کشور در مورد مسائل سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی زیر ذره‌بین دغدغه‌مندی علما و فرهیختگان دانشگاه در قاب شبکه «حکمت و فرزانگی» دید.
ترکیب علمی این نشست به گونه‌ای بود که علمای علوم اجتماعی، اقتصادی، حقوق و علوم سیاسی، معارف و اندیشه اسلامی، معماری، فلسفه و حکمت، ادبیات و علوم انسانی، روان‌شناسی و علوم تربیتی ، الهیات و معارف اسلامی، برق و کامپیوتر و ... با چینشی هنرمندانه در کنار هم نشستند و در محیطی صمیمی با رعایت ادب و نزاکت گفت‌وگو کردند.
بخشی از مسائل مطرح شده پیرامون فتنه اخیر را در زیر بخوانید.
- جوان ما آینده روشن برای خود نمی‌بیند.
- علت بروز مشکلات، وجود نظام تدبیر ما در سیاست خارجی و داخلی است.
- دستگاه‌ها، مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی را در مورد حجاب و عفاف اجرا نکردند. بخش بزرگی از این وظیفه گردن نیروی انتظامی افتاد.
- حکومت باید بابت این حادثه عذرخواهی می‌کرد،‌گشت ارشاد چه صیغه‌ای است.
- ما در مورد حجاب نباید کوتاه بیاییم اما نه در خیابان بلکه در ادارات و ...
- کسانی که از سال ۸۸ از کشور خارج شدند جذب رسانه‌های خارجی شدند . سیاست امنیتی و قضائی در فتنه ۸۸ درست نبود.
- بی‌اعتمادی و ناامیدی افزایش یافته، نمی‌توانیم مردم را نادیده بگیریم.
- وقتی همه مردم در پارلمان نماینده ندارند این اتفاقات طبیعی است.
- نگاهی در کشور وجود دارد همه چیز را امنیتی می‌بیند. وقتی مداحان حاکم هستند چرا سلبریتی‌ها حاکم نباشند.
- نظام هیچ نهاد مستقلی را در کشور به رسمیت
نمی شناسد .هیچ نهاد مستقلی در کشور وجود ندارد.
- حکومتی که سرمایه اجتماعی خود را از دست بدهد نمی‌تواند مسائل فرهنگی و اجتماعی خود را حل کند.
پایان نقل قول‌ها!!
دانشگاه تهران پیشانی اصلی نهاد علم در کشور ماست. آنچه گفته آمد از علمای این نشست نشان می‌دهد هرکدام دیدگاهی دارند نسبت به صورت اصلی مسئله و در حل آن اجماعی ندارند.
این سردرگمی که سَراصلی آن در دیدگاه سیاسی حضرات است آنها را به بیراهه برده و آنها به لحاظ «اطلاعات» ، «ارتباطات»، «سازمان» و «محاسبات» فتنه ،
نه طول آن را می‌دانند ، نه عرض آن را و نه عمق آ‌ن را!!
مولوی در مثنوی ، داستان مردم شهری را نقل می کند که فیل ندیده بودند.فیلی از هند آوردند در خانه تاریکی گذاشتند مردم را به تماشای آن دعوت کردند. مردم در تاریکی نمی توانستند فیل را با چشم ببینند ناچار بودند با دست آن را لمس کنند. هر کس دستی به فیل کشید یکی گفت فیل یک بادبزن است. یکی گفت یک لوله است، یکی گفت ستون است، یکی گفت تخت خواب است.
مولوی می گوید:
در کف هر کس اگر شمعی بدی
اختلاف از گفتشان بیرون شدی
واقعیت این است «شمع علم» اگر در اتاق فکر نهاد علم در دانشگاه روشن بود آنها به این همه پراکنده‌گویی در شناخت یک پدیده سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی در قالب یک فتنه نمی رسیدند.
آقای دکتر حداد عادل در این جمع یک نظر معطوف به اصل واقعیت فتنه مطرح کردند و در یک جمله کوتاه فرمودند:«ما جرم بزرگی مرتکب شده‌ایم و آن استقلال‌طلبی ملت است و داریم چهل وچند سال هزینه این هدف مقدس را می‌دهیم.»
یادآوری مفهوم این سخن آن است آیا نهاد علم حاضر است در پرداخت این هزینه ملت را یاری کند. فیلی که غرب و آمریکایی‌ها هر از چندی در کشور در قالب یک فتنه هوا می‌کنند و بی‌پرده می‌گویند اصل نظام نشانه است را چرا حضرات نهاد علم در دانشگاه نمی خواهند ببینند.
حضراتی که در این نشست شرکت کرده بودند یک متن با گزارش علمی و تحقیقی که حکایت از مطالعات میدانی و آنالیز شعارها و رفتارها باشد در دست نداشتند هرکس به گونه‌ای حرف می زد که گویی در مقام بداهه‌گویی است هم اصل مسئله و هم حل آن برای حضرات روشن است و همه چیز را می‌دانند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در مراسم دانش‌آموختگی نیروهای مسلح فرمودند:
«دعوا سر استقلال، اقتدار ملت و پیشرفت کشور است . چگونه است که برخی دست خارجی را در این حوادث نمی‌بینند. دشمنی با اصل ایران، مستقل و قوی است حوادث طراحی آمریکا و رژیم صهیونیستی و دنباله‌روهای داخلی آنهاست خواص باید موضع خود را اصلاح کنند.»
همین تحلیل واقعی را مردم ایران دارند به همین دلیل در پایان نمازهای یومیه در مساجد یک ذکر الهی نه سیاسی را همیشه تکرار می‌کنند«الله‌اکبر الله‌اکبر الله‌اکبر ، مرگ بر ضد ولایت فقیه ، مرگ بر انگلیس، مرگ بر منافقین و کفار ، مرگ بر اسرائیل و آل سعود»!
این ذکر یک تحلیل دقیق از موقف و موقع و فهم ملت ایران از تداوم دشمن و فتنه‌گری‌های آمریکا است مردم می گویند؛ دیگر نمی‌خواهیم بر ما «سفیه» حکومت کند ما دنبال «ولایت فقیه»هستیم. ما نمی خواهیم دوباره آمریکا برگردد. ما با منافقین و کفار درگیر هستیم و هزینه آن را هم می‌پردازیم . چرا برخی نخبگان این فهم و ادراک ملت را که توأم با مقاومت ملت است، درک نمی کنند.
این وسط برخی نخبگان و برخی عناصر در نهاد علم، بیراهه می‌روند نمی‌خواهند حقایق روشن‌تر از آفتاب را ببینند و به عنوان یک واقعیت عینی بپذیرند.
واقعیت این است که برخی اساتید در نهاد علم در دانشگاه یک تئوری واحد و یک نظریه علمی دقیق برای مشکلات «اقتصادی» ،«سیاسی» ، «فرهنگی» و ... کشور ندارند. دستشان خالی است علت آن هم این است برخی از آنها نه‌تنها سر در آخور «علم سکولار» دارند بلکه در رسیدن به راه‌حل‌های علمی در حوزه‌های یاد شده در کشور اخلال می‌کنند.


🔻روزنامه همشهری
📍‌ بریدن زنجیره اغتشاش
✍️محسن مهدیان
زنجیره اغتشاش در این جنگ ترکیبی به چه نحوی است و از کجا باید شکسته شود؟
اول زنجیره را مرور کنیم:
حلقه اول: بزرگ‌نمایی مشکلات و از همه مهم‌تر تعمیم به رأس نظام. تصویری که از حاکمیت باید ساخته شود یک هیولاست. هیولاسازی چه ثمری دارد؟ نقد را تبدیل به نفرت و خشم می‌کند.
این حلقه در تمام سال‌های گذشته استمرار داشته است برای این روزها...
اغتشاش اول در ذهن است.
حلقه دوم: این حلقه تحریک برای کنشگری است. کارکرد اسم رمز مهسا اینجاست. خودشان هم اعتراف کردند مهسا مهم نیست؛ اصل، نظام است؛ به همین دلیل شعار اصلاحی نمی‌دهند. اساسا اسمی هم از رئیس‌جمهور و روسای دیگر قوا نیست؛ فقط رهبر انقلاب به‌عنوان نماد حاکمیت.
مهسا نبود بهانه دیگر می‌ساختند؛ باز هم نبود، آدم می‌کشتند؛ مثل کشته‌سازی‌ این روزها...
حلقه سوم: رویداد‌سازی‌ است. طبیعی است که مردم ما معترض هستند، اما اولا مدل اعتراض‌شان آدم‌کشی، آتش‌افکنی و فحاشی نیست و دوم اینکه اعتراض می‌کنند برای اصلاح؛ نه عبور.
روش رویدادسازی نیز تجمعات پراکنده محلی با گروه‌های ۱۰ تا ۱۵نفره در ساعات شلوغی و اماکن پرتردد است؛ مثل ۱۲ظهر؛ بازار.
هدف نهایی این است: رویداد محلی و انعکاس جهانی. این هدف با تأکید بر زن و خشونت مهیا می‌شود.
حلقه چهارم: انعکاس رسانه‌ای. رویداد می‌سازند تا باور بسازند. باور به چی؟ باور به همه‌گیری نفرت و اغتشاش. مخاطبی که در حلقه اول نفرت‌زده است اگر باور کند همه دچار نفرت‌اند و به خیابان ریختند، دچار «خطای تشخیص و برآورد» می‌شود.
اما برای تصویرسازی مستمر نیاز به ایده است. اساسا در جنگ‌های تلفیقی عصرپلتفرم، اغتشاشات رأس ندارد، بلکه همه حول ایده‌ها جمع می‌شوند؛ ایده‌های تهییج‌کننده؛ مثل آهنگ برای...، مثل قرمز کردن حوضچه پارک‌ها...، مثل دیوارنویسی... و... .

چه باید کرد؟
حلقه اول به حلقه چهارم متصل و زنجیره کامل است. این زنجیره تنها با اقتدار ناجا نمی‌شکند. تنها راه شکستن اثر شبکه‌ای پلتفرم‌هاست.
آقایان مسئول راه همین است و لاغیر. در رفتارهای آشوب‌طلبانه نمانید؛ باید ذهن‌ها را از پیشروی دشمن آزاد کرد و نه صرفا خیابان‌ها.
البته تدبیر باید جامع باشد؛ بستن پلتفرم‌ها و همزمان جایگزینی کامل آنها؛ آن‌هم نه به‌نحوی که با فیلترشکن باز شود... همزمان نیز جایگزینی بی‌عیب و نقص. اگر نداریم، بخریم. با کشورها و شرکت‌هایی که حاضرند در چارچوب قوانین ما کار کنند، مذاکره کنیم.
ذهن است که رفتار می‌سازد... خیابان باز است، اما ذهن‌ها در گروگان... .


🔻روزنامه شرق
📍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ من، من نیستم
✍️احمد مسجد جامعی
داستایوفسکی، نویسنده و متفکر بزرگ روس، در داستانی کوتاه از مردی حکایت کرده است که با لباس و کالسکه‌ای برازنده در جایی حضور می‌‌یابد. در آنجا، کسی او را به جا می‌آورد و با تعجب او را برانداز می‌کند؛ زیرا نه آن لباس و مرکب با سابقه او تناسب داشت و نه رفت‌وآمدش در آن خیابان مرفه‌نشین. آن شخص هم در این حال دستپاچه می‌شود و ناگهان تعارض درونی خود را آشکار می‌کند و می‌گوید: «من، من نیستم».‌در این روزهایی که بر ما می‌گذرد، گاهی کسانی فرمایشاتی می‌کنند که جوهر سخنان‌شان برخلاف موازینی است که عمری از آن سخن گفته‌اند و دیگران را به آن دعوت کرده‌اند و می‌کنند؛ کسانی که از برتری مردم‌سالاری دینی و جایگاه والای ارزش‌های اسلامی ـ انسانی و عدالت علوی و فقرزدایی و تأکید بر نامه امیرالمؤمنین علی (ع) به مالک اشتر به‌عنوان منشور حکمرانی داد سخن داده‌اند و در نقد و رد حقوق بشر غربی سخن‌ها گفته‌اند و از نقص و نقض آن در آن سوی عالم فراوان گفته‌اند؛ از‌جمله اینها یکی از نمایندگان مجلس خبرگان است که به‌تازگی گفته است: اگر مانعِ قانونی نبود، حزب‌الله در همان لحظات اول، اغتشاشگران را جارو می‌کرد. روحانیتی که ما می‌شناختیم این‌گونه سخن نمی‌گفت و با این شیوه با مردم برخورد نمی‌کرد . ملاک رفتار آنها پیش و بیش از قانون، شرع و عرف و عقل و اخلاق و اصلا خود انسانیت بود. یکی از بزرگان مراجع در پاسخ یکی از مسئولان نظام که جان‌باختن کارتن‌خوابی را به‌ سبب بیماری‌های خطرناک و اعتیاد بی‌اهمیت تلقی کرده بود، عتاب‌آلود سخنانی به این مضمون گفته‌اند که حفظ جان آدم‌ها وظیفه ما و شماست؛ ولو آنکه چنین مشکلاتی هم داشته باشند. معیار ما شرع، اخلاق و اصلا انسان‌بودن است. در تاریخ آمده است که عبیدالله، فرزند خلیفه دوم، پس از مرگ پدرش، هرمزان فرمانده سپاه ساسانی را که اسلام آورده بود و در مدینه می‌زیست و همچنین، دخترک خردسال ابولؤلؤ فیروز و چند ایرانی دیگر را از پای درآورد. چون این خبر به امیرالمؤمنین علی (ع) رسید، قصاص او را واجب شمرد. هنگامی‌ که حضرت به خلافت رسید، در جنگ صفین، او را در سپاه معاویه یافتند. یاران حضرت با توجه‌ به آن پیشینه، عبیدالله را خبیث نامیدند و امیرالمؤمنین علی (ع) عتاب‌آلود آنها را از این کار باز داشت و به آنها گفت: دوست ندارم ناسزاگو باشید.

این خاطرات ما را در فضای کلام امیرالمؤمنین علی (ع) می‌برد که خطاب به صحابی خاص خود، جناب مالک اشتر درباره رفتارش با مردم چنین توصیه می‌کند که آنان در دین، یا برادر تو هستند یا در انسانیت، هم‌نوع تو و با تو شریک‌اند. در همین یکی، دو سال گذشته، آقای ضیاءآبادی، از روحانیان اهل محراب و منبر پایتخت، دار فانی را وداع گفت. درباره ایشان یادداشتی نوشته‌ام که با آنچه دیگران گفته بودند، تفاوت داشت. شاید این تفاوت ناشی از دوره مسئولیتم در مقام نماینده مردم تهران در شورای اسلامی شهر و ضرورت توجه به حقوق شهروندان باشد. من از کسی که نه به آن مسجد آمدوشد داشت و نه از سخنان او چیزی شنیده بود و چندان علاقه‌ای به این مباحث و این شخصیت‌ها نداشت، وصف ویژه‌ای شنیدم. آن بانو می‌گفت منزلش در نزدیکی آن مسجد بود و در همه این سال‌ها، هیچ‌گاه بلندگوی آنها مزاحم خانه‌های محل نشد و وسایل نقلیه کسانی که در مجالس او شرکت می‌کردند، برای همسایگان و دیگران مشکلی ایجاد نکرد. در مجموع، این‌طور فهمیدم که او شرکت‌کنندگان را به اخلاق و ادب دینی و اجتماعی و به تعبیر من، رعایت حق‌الناس آراسته کرده بود. وقتی این یادداشت منتشر شد، شخصی به من گفت که آن مرحوم در هیئت عزاداری صنف خرازی‌فروشان در مسجد ملک بازار تهران هم منبر می‌رفت و چون شنید که انبوه جمعیت برای رفت‌وآمد دیگران مزاحمتی ایجاد می‌کنند، مجلس خود را به همان صحن حیاط و شبستان مسجد محدود کرد تا عبورومرور عمومی دچار مشکل نشود.

باری می‌توان به سنت روحانیان پیشین سخن گفت و عمل کرد و بهانه‌ای به دست کسانی در این سو و آن سو نداد که به قول ابوالفضل بیهقی، شرارتی در طبع آنان مؤکد شده و لا تبدیل لخلق الله.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 اصل مسوولیت حاکمیت
✍️ مهدی یزدان‌پرست
مسوولیت در فرهنگ لغت با معانی نزدیک به هم؛ تکلیف، نقش، وظیفه و تعهد… معنی شده است اما در این گفتار می‌خواهم به مفهوم مسوولیت حاکمیت بپردازم.
طبعا حاکمیت با دارا بودن امتیازات و اختیارات فراوان، زور مشروع، وظایف گوناگون و همچنین امر نمایندگی کردن شهروندان، مسوول هم خواهد بود و این مسوولیت در دو بعد قانونی و اخلاقی قابل تعریف و بررسی است. مسوولیت چه قانونی باشد و یا اخلاقی، تعهد و الزامی را برای پاسخگویی در بر خواهد داشت و این الزام می‌تواند در برابر قانون و عرف و یا اخلاق متعارف و عمومی باشد. استاد حقوق عمومی دکتر علی‌اکبر گرجی ازندریانی در کتاب مبانی حقوق عمومی می‌نویسد: «اصل مسوولیت را می‌توان به معنی پاسخ‌ دادن پیوند داد. مسوولیت، تعهد یا تکلیفی است برای پاسخگویی در برابر اعمال یا فعالیت‌های انجام شده و پیامدهای حاصل از آنها» و این تعهد و تکلیف هم در برابر قانون است و هم در برابر جامعه، گرچه وجه قانونی بر جنبه اخلاقی آن می‌چربد. البته طبیعی است که شهروندان نیز در برابر یکدیگر و حاکمیت، متعهد و مکلف هستند اما از آنجایی که برخلاف حقوق خصوصی که طرفین یک ارتباط و تعامل دارای وضعیت و شرایط و اختیارات و امتیازات برابر هستند اما در حقوق عمومی، طرفین (دولت و شهروندان) از وضعیت نابرابر برخوردارند (و این نابرابری از اقتضائات طبیعی حاکمیت است که به وجود آورنده قدرت برتر مشترک است). بالطبع مسوولیت و پاسخگویی دولت بسیار بیشتر و حتی با اهمیت بالاتر از مسوولیت و تعهد شهروندان است. تنها دولت‌هایی خود را مبرا از پاسخگو بودن می‌دانند که دارای «مشروعیت مردمی» نباشند. یعنی روی کارآمدن و بقا و دوام خود را بی‌نیاز از مردم تلقی کنند که در نتیجه چنین حاکمیت‌هایی، مسیر استبداد و بی‌عدالتی را پیشه خواهند کرد و رای و نظر مردم تاثیری در کیفیت حکمرانی آنها نخواهد داشت.از آنجا که جامعه همچنان ملتهب از حوادث غمبار هفته‌های گذشته است، لزوم توجه به اصل مسوولیت حاکمیت و التزام به پاسخگویی آن دوصد چندان به نظر می‌رسد، چراکه اگر این اصل مورد توجه خاص قرار می‌گرفت اصولا چنین حوادث هولناکی رقم نمی‌خورد و یا درصورت وقوع این‌گونه حوادث، جامعه تا این حد دچار تنش و التهاب و شکاف نمی‌شد.امروزه روزگاری نیست که بدون عمل‌گرایی، حاکمان صرفا مردم را با توصیه‌های اخلاقی و قانونی هدایت کنند. جامعه امروز بیش از سخن و موعظه حاکمان، به اعمال و رفتار متولیان امور و دولتمردان و زنان خود می‌نگرد و حق مسلم خود می‌داند تا حکومت در برابر آنان، پاسخگو و متعهد به حاکمیت قانون و پیروی از اخلاق باشد.همان‌طور که مقامات عالی‌رتبه اشاره کردند، برخی اعمال خشونت‌بار معترضین که منجر به خسارات مالی و جانی و امنیتی شده باید مطابق قانون جبران شود و مورد مجازات قرار گیرد. اما تخلفات و قانون‌گریزی‌ها و سوء‌استفاده از امکانات و امتیازات توسط برخی از ماموران دولتی نیز، حتی سختگیرانه‌تر از تخلفات شهروندان نیازمند برخورد قانونی و جدی است چراکه تخلف عامل قانونی و مجری آن قبیح‌تر از تخلف یک فرد در جامعه است. پیامبر اعظم (ص) ما را چنین موعظه فرمودند: «اذا وسَد الامر تا غیراهله فانتظر الساعه= آنگاه که کار به دست نااهل سپرده شود، منتظر قیامت و هلاکت باشید.»


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 منشأ قدرت اقتصادی
✍️ دکتر علی چشمی
آزادی یعنی برابری قدرت؛ چه قدرت اقتصادی، چه قدرت سیاسی و چه شهرت فرهنگی. اما در عمل در هر جامعه‌‌‌ای، کمی نابرابری در قدرت وجود دارد و آزادی محدود شده است.
نهادهای اقتصادی و سیاسی هستند که میزان نابرابری در قدرت یا آزادی را تعیین می‌کنند؛ نهادهایی مانند دولت که حافظ حقوق اولیه انسان‌‌‌هاست (مانند حق زندگی و حق مالکیت)، نظام انتخاباتی که حق انتخاب‌شدن و انتخاب کردن را برای همه تضمین می‌کند، احزابی که خواسته‌‌‌های عموم مردم را در عرصه سیاست نمایندگی می‌کنند، تفکیک قوا که سازوکارهای پایداری برای ایجاد توازن در قدرت ایجاد کند و ساختار فعالیت‌های اقتصادی که رقابت سازنده در بازار کالاها، خدمات، دانش، رسانه، هنر و ورزش را پشتیبانی کند.

درجه آزادی و کیفیت نهادهای پشتیبان است که تعیین می‌کند، دو خواسته مهم شهروندان هر جامعه تا چه حد تامین شود؛ یعنی رفاه روزمره هر فرد در چه سطحی قرار گیرد و توسعه بلندمدت جامعه در چه مسیری باشد. چین را در نظر بگیرید؛ آزادی سیاسی در این کشور به‌شدت محدود شده؛ اما رفاه محدودی که در سال‌های اخیر برای شهروندانش فراهم شده و در مسیر رو به توسعه‌‌‌ای قرار گرفته است، به دلیل دولت باکیفیتی است که ماشین بوروکراسی آن تا حدودی درست عمل کرده است؛ بدون نهادهای سیاسی مبتنی بر دموکراسی مانند نظام انتخاباتی و حزبی و رسانه‌‌‌ای آزاد. اما آینده آن شکننده پیش‌بینی می‌شود؛ زیرا پایداری لازم را به دلیل نبود توازن قوای سیاسی و اقتصادی ندارد. ایالات‌متحده آمریکا هم هرچند بوروکراسی دولتی باکیفیتی ندارد؛ اما سایر نهادهای پشتیبان آزادی سیاسی در آن تاکنون توانسته‌اند رفاه و توسعه بلندمدت آن را به پیش ببرند. در هر حال، ویژگی‌‌‌ها، زمینه‌‌‌ها و داشته‌‌‌های هر کشور است که تعیین می‌کند، چه سطحی از آزادی اقتصادی و چه نوعی از نهادها می‌‌‌توانند به رفاه و توسعه منجر شوند.
اما ایران در دهه‌‌‌های‌های اخیر، در عرصه سیاست به سمت نوعی شبه‌تک‌‌‌جناحی و حزبی بودن حرکت کرده و دخالت‌‌‌های گسترده دولت به پشتوانه درآمدهای نفتی به این نهاد امکان فعالیت گسترده داده است؛ به این صورت که در سازوکارهای نهانی این شبه‌‌‌حزب است که بسیاری از امور سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی تنظیم می‌شود. در نتیجه، منتخبان انتخابات، مدیران اصلی و میانی دولت و شرکت‌های دولتی و شبه‌دولتی، شهرداری‌‌‌ها، مدیران موسسات دولتی مانند بیمارستان‌ها و دانشگاه‌‌‌ها و حتی مدارس و حتی استخدام و ترفیع و ارتقای پرسنل آنها، همه از این کانال انجام می‌شود. در نتیجه، آزادی سیاسی و به تبع آن آزادی اقتصادی و فرهنگی در ایران طی سال‌های اخیر محدود شده است. در چنین شرایطی هرچند طبق قانون، نهادهای دموکراتیک و بوروکراتیک در جامعه وجود دارند؛ اما نتوانسته‌‌‌اند رفاه مردم و توسعه بلندمدت کشور را تضمین کنند.

کاهش ۳۵درصدی درآمد سرانه، کاهش مصرف سرانه کالاهای اساسی، افزایش هزینه زندگی به دلیل تورم، جبران‌نشدن قدرت خرید و دستمزد، نابرابری و فقر و ضعف در تنظیم درست روابط بین‌المللی و برنامه‌‌‌های اقتصادی داخلی، همه از کاهش رفاه مردم حکایت دارند. همچنین، سال‌هاست که ایران از مسیر توسعه بلندمدت خود خارج شده است و سال به سال، سهم آن از تولید و تجارت جهانی کاهش می‌یابد و در شاخص‌‌‌های رقابت‌‌‌پذیری جهانی افت می‌کند. در ایران کنونی به دلیل اینکه نهادهای سیاسی و اقتصادی کیفیت مناسبی ندارند، آزادی محدود شده است و خواسته‌‌‌های مردم در عرصه سیاستگذاری نمایان نمی‌شود؛ بنابراین رضایت عمومی جلب نشده است. راهکار این است که زمینه‌‌‌های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی ایران در عرصه سیاست در نظر گرفته شود.
اقتصاد ایران ذاتا خصوصی است و سابقه دخالت گسترده دولت در آن کمتر از صد سال است، تنوع فرهنگی و ادعای فرهنگی زیادی دارد، قدرت سیاسی به‌شدت متکثر است و هربار متمرکز شده، به‌سرعت پخش شده است. بنابراین، نباید با یک وضعیت شبیه به تک‌حزبی که نمی‌‌‌تواند مانند چین بوروکراسی باکیفیتی تدارک ببیند، آزادی این اقتصاد و فرهنگ و سیاست متنوع و متکثر را محدود کرد؛ بلکه باید هر عرصه و صنفی توسط ذی‌نفعان خودش مدیریت شود؛ امنیت توسط نظامیان، آموزش توسط دانشگاهیان و معلمان، سلامت توسط پزشکان و پرستاران، ورزش توسط ورزشکاران، هنر توسط هنرمندان، کسب‌وکار توسط فعالان اقتصادی و سیاستگذاری توسط کارشناسان متبحر.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین