🔻روزنامه تعادل
📍 استفاده ایران از شکاف نفتی عربستان و امریکا
✍️ نرسی قربان
پس از تصمیماتی که اوپکپلاس در ۱۳مهر (۵اکتبر) در مواجهه با خواسته امریکا برای عرضه بیشتر نفت اتخاذ کرد و برخی محافل درون امریکا این تصمیمات را به معنای همراهی عربستان با پوتین و روسیه تفسیر کردند، کمیته سنای ایالات متحده امریکا لایحهای را با هدف مهار تصمیمهای ائتلاف تولیدکنندگان عضو سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) و متحدانش (اوپکپلاس) تصویب کرد. واقع آن است که مساله نفت برای دموکراتهای امریکایی اهمیت زیادی دارد و از طریق مهار قیمت آن میتوانند اکثریت خود در کنگره را حفظ کنند. پس از این رخدادها اما برخی تحلیلها در خصوص نقش ایران در مواجهه نفتی ایالات متحده و عربستان شنیده میشود که به نظرم، هنوز مبتنی بر دادههای مستند و مستحکمی بنا نشدهاند. از جمله این تحلیلها، استفاده خاصی است که ایران از شکاف موجود در روابط عربستان و امریکا میتواند داشته باشد. این دسته از تحلیلگران با نظیرسازی این حادثه با صحنه رویارویی نفتی محمدرضا پهلوی (و اوپک) با امریکا در میانههای دهه ۷۰ میلادی و نقشی که عربستان در آن برهه برای توقف افزایش ناگهانی قیمت نفت بازی کرد، اعلام میکنند که ایران میتواند در شرایط فعلی از این شکاف بهرهبرداری کرده و منافع راهبردی خود را برداشت کند. توجه به این نوع تئوریها، هنوز به نظرم کمی غیرواقعی است، چرا که در دهه ۷۰ میلادی جهان شرایط متفاوتی را داشت و امروز شرایط دیگری حاکم است.
بهطور کلی اوپکپلاس چشمانداز بلندمدت را در تصمیمگیریهایش در نظر گرفته است. اوپکپلاس با درک این واقعیت که تقاضای خرید نفت به دلیل توقف رشد اقتصادی کشورها کاهش پیدا خواهد کرد، تلاش میکند تا به گونهای برنامهریزی کند که قیمت نفت کاهش چشمگیری نداشته باشد. در نقطه مقابل بایدن به دنبال کاهش سریع قیمت بنزین است تا شانس دموکراتها در انتخابات نوامبر امریکا افزایش پیدا کند. تقابلی میان امریکا و اوپکپلاس که یکی چشماندازهای بلندی را در نظر دارد و دیگری رخدادهای کوتاهمدت را. البته هر آن تصمیمی که در اوپک گرفته میشود، الزاما به وقوع نمیپیوندد.ممکن است، عرضه نفت در ماههای آینده افزایش پیدا کند و قیمت نفت تعدیل شود. از سوی دیگر اوپکپلاس به عرصه رویارویی امریکا و روسیه نیز بدل شده است. روسیه به خاطر تحریمهایی که دچارش شده، مایل به افزایش قیمت نفت است تا درآمدهای نفتیاش بالا برود، امریکا اما خواستار کاهش قیمت نفت است تا شانس پیروزی در انتخابات داشته باشد. در این میان باید دید، از دل این تنازعات راهبردی، ایران چگونه میتواند منافع راهبردیاش را محقق کند؟ ایران، باید بداند قادر نیست جایگزین گاز روسیه شود، بلکه باید تلاش کند، جایگزین نفت روسیه شود. حدود ۵۰۰هزار بشکه ایران در بازارهای اروپا به فروش میرسیدند که روسیه آن را به خود اختصاص داده است. ایران اگر در اسفندماه سال۹۹ برجام را محقق میکرد میتوانست این بازار را احیا کند و وابستگی اروپا به گاز خود را بیشتر کند، این تصمیم گرفته نشد. هرچند مسوولان دولت سیزدهم تصور میکردند میتوانند در بدو ورود در دولت برجام را احیا کنند، اما جنگ اوکراین، مناسبات منطقهای و...باعث شد تا این روند محقق نشود.منافع ایران در بازار نفت در گروی تعاملی است که با جهان برقرار میشود. پرسش بعدی این سات که آیا ایران میتواند از شکاف میان عربستان و امریکا استفاده کند؟ این بهرهمندی در صورتی است که برجامی در کار باشد و روابطی با اروپا و غرب شکل بگیرد. در این میان برخی معتقدند که پیامهای اخیر امریکا که امیرعبدالهیان اخیرا از آن رونمایی کرده است، ریشههای نفتی دارد. در واقع آمریکا تلاش میکند، توجه ایران را جلب کند و در ازای انعطاف در پرونده هستهای ایران را حداقل برای کوتاهمدت به بازار نفت باز گرداند. البته هنوز این فرضیه به صورت رسمی مورد تایید یا تکذیب قرار نگرفته است. اما محتمل است که امریکا برای حل مشکلات خود فضایی را ایجاد کند که ایران بتواند صادرات نفتی داشته باشد. محدوده این صادرات نهایتا ۱میلیون بیش از ظرفیتی است که ایران در شرایط فعلی فروش نفت دارد. این محدوده حداکثر ۲میلیون و ۵۰۰هزار بشکه را شامل میشود. از سوی دیگر ایران ظرفیتی حول و حوش ۵۰میلیون بشکه نفت در دریا دارد که میتواند وارد بازار کند. این رقم حول و حوش نیمی از مصرف یکروزه کل بازار نفت است و هرچند حجم بسیار بالایی نیست اما از منظر روانی میتواند زمینههای مناسبی ایجاد کند. البته همه این فرضیهها در گروی تحولات آینده خواهد بود.
🔻روزنامه کیهان
📍 دغدغههایی که نداریم
✍️ سید محمدعماد اعرابی
«ورود به پیک پنجم کرونا، وجود ۱۰۱ شهر در تنش آبی، نبود آب آشامیدنی در سیستانوبلوچستان و وضعیت قرمز بیماری در این شهر، قطعیهای بیبرنامه، گاه سراسری و طولانیمدت برق تنها بخشی از آن چیزی است که در چند وقت اخیر کشور با آن دست به گریبان است... عدم کنترل کرونا در صورت نبود واکسن، توان تولید و راندمان پایین نیروگاههای برق و قطعیهای مداوم در صورت افزایش مصرف برق در تابستان و استفاده رمزارزها از برق کشور. به نظر میرسد امروزه بیش از هر روز دیگری علاوه بر بار مشکلات اقتصادی، مردم باید جور مدیریت بحران ناکارآمد و عدم پیشبینی آینده توسط مسئولان را نیز به دوش کشند.» این قسمتی از گزارش اصلی یکی از روزنامههای حامی دولت تدبیر و امید[!] در آخرین روزهای کاری آقای روحانی
در ۱۴ تیر ۱۴۰۰ است. تابستان تازه روزهای آغازین خود را سپری میکرد که این روزنامه از سهبار قطع برق ساختمان خود در یک روز شاکی شده بود. قطعی برق در زمستان و تابستان طی دولت دوازدهم اگرچه ناخوشایند اما وضعیتی بود که مردم تا حدودی با آن کنار آمده بودند؛ سطح مطالبات از آن دولت در ترازی به مراتب پایینتر بود: اینکه چرا دولت برای اطلاع مردم از قطعیهای مکرر برق، جدول خاموشی منتشر نمیکند؟؛ و حتی پایینتر از این سطح، اینکه چرا قطعی برق مغایر با جدول خاموشی اعلام شده، رخ میدهد؟ نظام مدیریتی در دولت تدبیر[!]، غالبا ازهمگسیخته و خالی از هر تدبیری بود.
تابستان ۱۴۰۱ اما بدون آقای روحانی و در نتیجه بدون قطعی برق و مشکلاتی نظیر آن سپری شد آن هم در حالی که رکورد مصرف برق کشور در ۲۵ مرداد ۱۴۰۱ شکست و به ۶۹ هزار و ۴۵۸ مگاوات رسید تا عددی تازه در تاریخ صنعت برق کشور ثبت کند. برای پایداری شبکه برق در این رکوردشکنی مصرف، دولت سیزدهم پیشتر رکورد افزایش ظرفیت نیروگاهی در یک سال را شکسته بود.
رشد ۶ هزار مگاواتی واحدهای نیروگاهی در سال اول دولت آقای رئیسی، اقدامی بیسابقه بود؛ تا پیش از آن بیشترین افزایش ظرفیت در یک سال مربوط به سال ۱۳۸۹ و
با ۴۹۳۵ مگاوات بود. در تابستان ۱۴۰۱ حتی برخلاف تابستان قبل محدودیت برق صنایع کشور نیز کاهش پیدا کرد تا جایی که انجمن صنفی کارفرمایان صنعت سیمان طی نامهای از
وزیر نیرو برای تعامل مثبت و سازنده در تأمین برق کارخانههای سیمان و در نتیجه ثبات و تعادل تولید بازار سیمان تشکر کرد. در اولین تابستان دولت سیزدهم ما دیگر دغدغه قطعی برق نداشتیم.
۱۲ شهریور ۱۴۰۰ تنها ۹ روز پس از تشکیل هیئت دولت سیزدهم، آقای رئیسی در «دومین» سفر استانی خود(اولین سفر استانی ۵ شهریور ۱۴۰۰ به استان خوزستان، دو روز پس از تشکیل کابینه انجام شد) از نزدیک مشکلات
آب آشامیدنی در استان سیستانوبلوچستان را مورد بررسی
قرار داد. یک سال بعد در شهریور ۱۴۰۱ مشکل آب آشامیدنی ۱۰۷ هزار و ۲۹۳ نفر از اهالی سیستانوبلوچستان(۸۶۰۸۳ نفر از جمعیت روستایی و ۲۱۲۱۰ نفر از جمعیت شهری) حل شده بود و اقدامات لازم برای رفع تنش آبی سایر نقاط استان برای دستیابی به شاخص ۹۵ درصدی بهرهمندی از آب آشامیدنی در روستاها طی سه سال جریان داشت. دولت سیزدهم در شهریور ۱۴۰۱ پروژه بزرگ غدیر برای آبرسانی به ۲۶ شهر و بیش از ۱۰۰۰ روستای استان خوزستان را نیز به اتمام رساند تا آب شرب با کیفیت، کافی و پایدار مردم این مناطق حداقل تا ۲۵ سال آینده تضمین شود؛ طرحی که از زمان آغازش در سال ۱۳۸۷ تا پیش از دولت سیزدهم ۵۰ درصد پیشرفت داشت. برطرف کردن مشکل آب آشامیدنی شهرکرد کمتر از دو هفته پس از بحران، یکی دیگر از رکوردهای دولت بود و پروژه آبرسانی به همدان از سد تالوار و طرح انتقال آب از سد آزاد به تصفیهخانه سنندج در این دولت تسریع شد تا تنش آبی در این مناطق نیز تا حد مناسبی مدیریت شود. با این حال «آب» یکی از دغدغههای همیشگی اقلیم
گرم و خشک ایران بوده، هست و خواهد بود اما آنچه دیگر دغدغه به حساب نمیآید بیخیالی یا بیاعتنایی دولتمردان به مشکلات ساده این مناطق و طرحهای بر زمین مانده آنهاست. در این مورد ما دیگر دغدغه مدیران خسته، مرکزنشین
و همچنین مدیریت از راه دور را نداریم.
طی هفت روز گذشته ۱۳۱۶ نفر در آمریکا بر اثر کرونا جان خود را از دست دادند. طی این هفت روز مرگومیرهای کرونایی در آلمان ۱۰۶۲ نفر، ایتالیا ۶۰۶ نفر، انگلستان ۵۷۲ نفر
و فرانسه ۴۶۹ نفر اعلام شد و باز هم طی این هفت روز کرونا در کشورهای بزرگ اروپایی مثل آلمان، فرانسه، ایتالیا روندی افزایش داشت. ایران اما با روندی کاهشی قربانیان کروناییاش در این هفت روز مجموعا به ۲۵ نفر رسید. طبق دادههای سازمان جهانی بهداشت علیرغم روند کاهشی مبتلایان در جهان، تعداد مبتلایان در اتحادیه اروپا به میزان قابل توجهی افزایش داشته و همین اتفاق آمریکا را نیز نگران کرده است. آنطور که «پیتر چین هانگ» متخصص بیماریهای عفونی دانشگاه کالیفرنیا به ایبیسینیوز میگوید: «الگوی
ابتلا به کرونا، ابتدا خود را در اروپا آنگاه در نیویورک و در آخر در سواحل غرب آمریکا نشان میدهد». کرونا هنوز قربانی میگیرد و در کشورهایی که روزگاری با تبلیغات واکسنهای کرونایشان دست به جنگ روانی علیه ملت ایران میزدند، همچنان یک نگرانی جدی به حساب میآید. در ایران اما روند واکسیناسیون عمومی بدون تکیه بر واکسنهای غربی در دولت سیزدهم رشدی چشمگیر داشت. کشوری که در روز پایانی کابینه تدبیر و امید[!] قربانیان کروناییاش به ۷۰۹ نفر رسید، روزهای بدون مرگ و میر کرونایی را هم تجربه کرد و اکنون خبر دورقمی شدن تعداد قربانیان برایمان خبری عجیب به نظر میرسد. در این دولت کسی مهار کرونا را به برجام یا FATF گره نزد و ما آنقدر گرم زندگی روزمرهمان شدیم که اصلا حواسمان نیست دیگر دغدغهای به نام کرونا نداریم.
گزارش روزنامه حامی دولت آقای روحانی، در ۱۴ تیر ۱۴۰۰ از سه معضل اصلی در دولت تدبیر و امید[!] گله میکرد: «عدم مدیریت تنش آبی، قطعی برق و همهگیری کرونا»؛ دولت سیزدهم به ریاست آقای رئیسی در کمتر از یک سال و نیم از حضور خود گام بلندی برای حل این مشکلات برداشت اما آیا گزارشهای مربوط به رفع مشکلات در آن روزنامه تبدیل به تیتر یک شد؟ هرگز؛ آنها و همقطارانشان موفقیتها را سانسور میکنند چون موتور تولید یأس و ناامیدی در کشورند. آنها اصلا به روی خودشان هم نمیآورند دولت سیزدهم سطح دغدغههایشان را از «سهبار قطع برق در یک روز» به «زن، زندگی، آزادی» ارتقا داده است تا اکنون به بهانه «حقوق زن» در آتش بیجان آشوب بدمند.
راستی این روزها دغدغه اروپاییان چیست؟ قبضهای نجومی گاز... بنزین... قطعی برق و خاموشی... لباس زمستانی... غذای کافی... آب گرم... هیزم...
🔻روزنامه ایران
📍 از نمایشگاه کتاب فرانکفورت باید چه بیاموزیم؟
✍️ مصطفی وثوقکیا
در خبرها آمده بود که مسئولان نمایشکاه کتاب فرانکفورت در امور داخلی ایران دخالت کرده و با اشاره به حوادث چند هفته اخیر ایران، بدون هماهنگی با وزارت ارشاد، غرفه ایران را از فضای همیشگی خود جابهجا کرده و در محلی حاشیهای جاگذاری کردهاند. همین اتفاقات باعث شد، ایران در اعتراض به این مسأله از حضور در این نمایشگاه انصراف دهد و شرکت نکند. درباره نمایشگاه کتاب فرانکفورت که با ریلگذاری اشتباه مسئولان فرهنگی در یک دهه اخیر تبدیل به قبلهنمای مسئولان فرهنگی کشور شده است باید دانست که کالا در ریل و جهت تعیین شده خود حرکت میکند.
اگر مسئولان فرهنگی فکر میکنند این نمایشگاه فقط محلی برای تبادل رایت کتاب و خرید و فروش آثار مکتوب است طبعاً باید درباره فلسفه این نمایشگاه بیشتر مطالعه کنند. نمایشگاهی به قدمت نمایشگاه کتاب فرانکفورت طی سالهای گذشته با هدفگذاری خاص خود تبدیل به محلی شده است که درباره مهمترین موضوعات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... جهان ایده و برنامه دارد و این را در شعارهای هر ساله عیان میکند. حتی نوع دعوت از میهمانها و حضور شخصیتهای مطرح سیاسی جهان در مراسم افتتاحیه این نمایشگاه، مؤید خط مشی و ریلگذاری این نمایشگاه است؛ به نحوی که در یکی از سالها وزیرخارجه آلمان درباره افراطگرایی در اروپا سخنرانی کرد.
به نظر میرسد این خط مشی نمایشگاه کتاب فرانکفورت در کنار سایر رویدادهای مهم فرهنگی در سطح اروپا مثل جشنواره فیلم کن و ونیز و سایر رویدادهای این مدلی کاملاً آگاهانه است. حال این سؤال مطرح است که با وجود چنین سیستمی حضور ما در این رویدادها درست است یا خیر، که باید گفت بهترین مدل برخورد با این تفکر در سیستم فرهنگی و هنری، یاد گرفتن اقدامات درست و البته به شیوه ایرانی است. برای اینکه این مطلب بهتر جا بیفتد لازم است نمایشگاه کتاب تهران را به عنوان بزرگترین رویداد فرهنگی کشور که مخاطب فراوان در سطح کشور دارد، مقایسه کنیم. سالها قبل گفتم و نوشتم که این نمایشگاه در مقیاس کلان دارای ایده و خط مشی مشخصی نیست. اینکه هر سال یک شعار را –که عمدتاً بیربط هم انتخاب میشود- بگذاریم در پوستر، سیاستگذاری نمیگویند. نمایشگاه کتاب تهران باید در کنار فروش کتاب که مهمترین کارویژهاش در سالهای گذشته بوده، محفلی برای حضور متفکرین و اندیشمندان کشور هم باشد؛ اتفاقی که بهندرت اتفاق افتاده است. البته سیاستگذار نمایشگاه با طراحی سرای اهل قلم خواسته این نقیصه را برطرف کند، اما شاهدیم که این سرا در سالهای گذشته تبدیل به محفلی عمدتاً کمرونق و محفلی برای رونمایی و سخنرانیهای محدود بوده و کمتر برنامهای در مقیاس آنچه گفته شد، برگزار شده است.برای روشنتر شدن بحث لازم است باز هم مثالی بزنیم، طی دو دهه گذشته هر سال رهبر انقلاب با طرح یک شعار سعی میکنند آن مسأله را به موضوع محوری کشور تبدیل کنند؛ در سالهایی این مسأله فرهنگی بوده و در سالهای اخیر شعار و موضوعات عمدتاً اقتصادی بوده است. با این حال طی سالهایی که من در نمایشگاه کتاب بودم، ندیدم غیر از اقدامات سطحی و شعاری اتفاق دیگری در این نمایشگاه رخ دهد. به فاصله دو ماه از نامگذاری شعار سال، نمایشگاه کتاب بهترین فرصت و محمل برای اهالی فکر و اندیشه در حوزههای مختلف است تا این شعار را با تئوریهای مرتبط بهینه کنند و سرریز آن به رسانهها منتقل شود. با این حال آنچه در این دو دهه رخ داده غیر از این بوده است.باز هم مثال دیگری در این باره میتواند نشان دهد که نمایشگاه کتاب نتوانسته است محملی برای تئوریزه کردن تفکری باشد که در کشور ساری و جاری است. از ابتدای دهه ۹۰ تا ۱۴۰۰ کشور شاهد تولد مفهومی به نام شهدای مدافع حرم بوده است، کلیدواژهای که رسماً در کشور جاافتاده و درباره آن کتابها و فیلمهای بسیاری تولید شده است. با این تفاصیل حداقل بعد از گذشت ۵ سال باید نمایشگاه کتاب این مفهوم را برای مخاطبین خود جا بیندازد؛ سادهترین شکل ماجرا تعیین یک غرفه مخصوص آثار تولیدشده درباره این مسأله است که با تأسف باید اشاره کرد چنین اتفاقی نیفتاده است. حتی اگر محققی بخواهد درباره این مسأله کار تحقیقی کند باید تک تک غرفهها را بگردد تا آثار مرتبط را پیدا کند. شما حساب کنید مخاطب عادی این کتابها باید چه مصایبی را برای پیدا کردن آثار مرتبط در این حوزه به جان بخرد.
🔻روزنامه اعتماد
📍 جنگ روایتها جنگ بیپایان
✍️عباس عبدی
این روزها طرفداران وضع موجود دچار مخمصه عجیبی شدهاند، آنان به صورت تناقضآمیزی از یک سو به پیشواز جنگ روایتها میروند و همزمان ناراحت و گلهمند هستند که چرا ۱۷ هزار دروغ علیه آنان فقط در ۲۵ روز منتشر شده است. در بیانیهای که درباره حوادث اخیر دادند، نوشتند که «جنگ روایتها و جهاد تبیین، ماهیت اصلی این حادثه است... باید روایتهای درست و کلان روایتها شکل گیرد... در جنگ روایتها اثربخشی و خروجی مهم است. باید روایت غلبه پیدا کند. یعنی دختران سرزمین ما، همان روایتی را از زن مسلمان ایرانی و حجاب و عفاف داشته باشند که انقلاب اسلامی و جبهه حق دارد... باید گفتمان و روایت مردم امروز ایران و جوانان هم به شدت دیندارند، هم دنیای بیدین غرب را به چالش کشیدهاند، غلبه پیدا کند بر روایت دشمن که جوانان و مردم ایران امروز را بیدین معرفی میکند... باید روایتِ مقاومت بینظیر زنان ایرانی در مقابل هجمههای همهجانبه دشمن به حیا و عفاف او و تهاجم زن پیشرفته عفیف ایرانی به تصویر آرمانی غرب از زن مطلوبش و عصبانیت غرب از این تهاجم، به گفتمان رایج بدل شود. (بیانیه جمعی از فعالان جبهه فرهنگی انقلاب)»
ماجرا این است که این رویکرد، اعتباری برای حقیقت و واقعیت قائل نیست و همه چیز را به روایت تقلیل میدهد. معنای متن بالا روشن است. باید روایت را غالب کرد، فارغ از اینکه حقیقت چه باشد. بهطور قطع و یقین، حقیقت و واقعیت نیز آن اندازه عریان و آشکار نیستند که به راحتی به دست آیند، ولی آنچنان جعلی و ذهنی هم نیستند که بتوان آن را به «روایت» تقلیل داد. مشکل آقایان نواصولگرا این است که در مقاطعی از گذشته بر رسانه انحصاری سوار بودند و با روایت دلخواه خود سعی میکردند که واقعیت را باژگونه معرفی کنند، گرچه در همان زمان نیز موفقیت کاملی نداشتند و تنها از طریق حذف رسانههای مستقل به این هدف خود میرسیدند، هر چند این پیروزی نیز محدود بود، زیرا روایتهای آنان بهطور معمول در نقطه مقابل واقعیت بود و کمتر کسی آن را باور میکرد. در ادامه، این وضعیت انحصاری از مقطعی کمکم رقابتی شد. در وضعیت رقابتی دیگر امکان غلبه رویکرد «روایت» بر «حقیقت» ممکن نیست، زیرا در برابر «روایت» حاکم، روایتهای دیگر نیز عرض اندام میکنند و همین برای عدم موفقیت روایت رسمی کافی بود. برای نواصولگرایان وضعیت بدتر از این نیز بود، زیرا ماجرا در سطح رقابتی باقی نماند، بلکه وضعیت رسانه در عمل معکوس شد و حالت شبهانحصاری و معکوس به وجود آمد و آنان از این رقابت خارج شدند. به همین دلیل روایتهای رسانههای رقیب نیز تا حدی جعلی و دروغین یا یکسویه شدند و نواصولگرایان تازه متوجه وضعیت نابسامانی شدند که زمانی برای مردم ایران و اصلاحطلبان ایجاد میکردند و البته لبخند هم میزدند. به علت گسترش سیاست جنگ روایتها و عادت به آن و فاصله گرفتن رسانه رسمی از کشف حقیقت و اسیر تولید روایت شدن، اعتبار این رسانه زائل شد و امکان موفقیت و پیروزی در جنگ روایتها حتی در شرایط رقابتی نیز برای رسانه رسمی از میان رفت. این وضعیت مثل این است که وارد جنگ نظامی شویم، ولی افرادمان بدون تفنگ و فشنگ به جنگ دشمن بروند. دشمنی که توپخانه و هواپیما و تجهیزات کامل دارد. نتیجه از پیش روشن است. حال چه باید کرد؟
سیاست رسانهای ایران برای مقابله با این وضعیت فقط و فقط یک راه دارد. نفی و فراموشی «جنگ روایتها» و تن دادن به «کشف حقیقت». این بازی اصلی رسانهای است که موجب حذف رسانههای فرامرزی و انتقال مرجعیت رسانهای به داخل کشور میشود. «کشف حقیقت» را نباید به روایت حاکم تقلیل داد. کشف حقیقت سازوکار حرفهای مشخصی دارد. استقلال رسانه و استقلال حرفه روزنامهنگاری، به ویژه با این اصل که حقیقت فقط از دل نقض و رد روایتهای متعارض آن به دست میآید. هر حقیقتی باید قابلیت دفاع در برابر روایتهای ضد خود را داشته باشد، این تنها راه پیش روی رسانه رسمی است. در غیر این صورت هر روز بیش از گذشته، در این جنگ روایتها که جنگی کثیف و بیپایان است، تلفات خواهید داد.
🔻روزنامه آرمان ملی
📍 فعلا خبری از توافق نخواهد بود
✍️ امیرعلی ابوالفتح
شرایط برجام وخیمتر از آن است که بگوییم اتفاقاتی همچون تحریمهای اخیر اروپاییها بر اشخاص و نهادهای ایرانی بخواهد بر احیا یا عدم احیای آن تاثیرگذار باشد. قبل از اینکه اعتراضات اخیر در ایران نیز رخ دهد و جدای از آن مساله اتهام ارسال پهپادهای ایران به روسیه در جنگ اوکراین نیز چشماندازی در جهت رسیدن به توافق وجود نداشت که الان تصور کنیم با اضافه شدن ۴ تحریم حقوق بشری علیه ایران یا حتی تحریمهای پهپادی رسیدن به توافق از دست برود. لذا مشکل برجام فراتر از این حرفهاست. البته در چنین شرایطی دلخوریها و حملات لفظی و جنگ تبلیغاتی طرفین به راه میافتد و فضای دیپلماسی عمومی وخیمتر میشود. هر چند که پیش از این نیز شرایط حول محور احیای برجام رو به بهبود نبود. در نتیجه شرایط تغییری نخواهد کرد و همان وضعت نامناسبی که از قبل بود اکنون نیز وجود دارد که شاید اتفاقات اخیر نیز شرایط را مقداری بدتر کند؛ اما به شکل اساسی وضعیت را تغییر نمیدهد. از طرفی جبهه ایران، روسیه و چین امیدوار است که در کوتاهترین زمان ممکن اختلافات حل شود و اظهاراتی که مطرح میکنند خوشبینانه و امیدوارانه است و امید دارند که این اتفاق رخ دهد. ولی جبهه مقابل متشکل از آمریکا و ۳ کشور اروپایی است اینگونه نمیاندیشند و حداقل اینکه آمریکا پالسی را نشان نمیدهد که واقعا به شکل عملی خواهان بازگشت به برجام باشد. انتخابات کنگره آمریکا نیز چندان اهمیتی ندارد چرا که طی این دو سالی که بایدن در آمریکا روی کار آمده چندین انتخابات در ایران و آمریکا برگزار شده و دولتها جا بهجا شدند اما اتفاقی رخ نداده چون آمریکا نمیخواهد به برجام ۲۰۱۵ بازگردد. از این رو در انتخابات ۲۰۲۲ دموکراتها پیروز شوند یا شکست بخورند تفاوتی ایجاد نمیکند. لذا این خوشبینی نیز وجود ندارد که حتی پس از انتخابات ۲۰۲۲ نیز اگر دموکراتها پیروز شوند گشایشی حاصل شود. آمریکا خواستههای از ایران دارد و ایران نیز به شکل روشن و شفاف اعلام کرده که نمیتواند این خواستهها را اجرا کند. بنابر این فعلا امیدی برای رسیدن به توافق وجود ندارد. البته آمریکاییها در اصل احیای برجام را میخواهند و حتی دولت ترامپ هم برجام را میخواست و بدین خاطر از برجام بیرون رفت که برجام بهتری را داشته باشد. لذا هیچ یک از طرفین راضی به نبود برجام نیستند اما شروط طرفین متفاوت است. آمریکا میگوید برجام ۲۰۱۵ منافعش را تامین نمیکند لذا به آن برنمیگردد. اگر هم به برجام ۲۰۱۵ تن دهند یکسری ضمائم و اضافاتی هم به آن خواهند افزود. در حالی که ایران بارها علام کرده صرفا به برجام ۲۰۱۵ نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر پایبند است.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 شما میدانید چه میکنید؟
✍️ محمدصادق جنانصفت
نظام سیاسی حاکم بر ایران روزهای دشواری را در داخل و خارج از سرزمین تجربه میکند. اعتراض دامنهدار جوانان ایرانی و نارضایتیها از کسبوکارها و سختگیری حکومتی و نوعی تردید در روش و راهبرد مبارزه از سوی نهادهای مسوول شرایط را برای مدیران سیاسی مبهم کرده است. از سوی دیگر دور شدن غرب از اینکه بخواهد برجام را به مثابه یک راه برقراری ارتباط و مناسبات با ایران برگزیند نیز بر ابعاد سختیهای نظام سیاسی افزوده است. در چنین وضعیتی است که شوربختانه میبینیم و میشنویم که تصمیمهای سیاسی که در نهادهای گوناگون اتخاذ و اجرا میشود نهتنها راه را برای آشتی و مدارا و شنیدن ماهیت اعتراضها ناهموارتر میکند بلکه به کورتر شدن گرهها و نیز پدیدار شدن گرهها میافزاید. به طور مثال آن گروه از کسانی که اصرار دارند برخی از شبکههای اجتماعی مثل واتساپ و اینستاگرام برای همیشه فیلتر شوند نمیدانند چه آسیب بزرگی بر کسبوکارها و بدتر از آن بر امنیت روانی میلیون شهروندی که از این محل روزی خود را در میآورند و دیدن این شبکههای اجتماعی برای امور گوناگون و استفاده از آنها برایشان ضرورت دارد میزنند. این گروه تصوراتی ناکارشناسانه و شاید بدتر از آن بسیار سختگیرانه و برای حذف دیگران درباره بستن شبکههای اجتماعی یادشده دارند و درک دقیقی از پیامدهای آن ندارند. مگر میشود میلیونها ایرانی را زیر تیغ قرار داد و به آنها اجبار کرد بایستید تا ما اینترنت ملی با ابعادی که شبکههای اجتماعی موجود دارند را اختراع کنیم و تا آن روز حق ندارید از این شبکهها استفاده کنید؟ باید از اینها پرسید مگر همین الان شبکه گسترده از نیروهای حکومتی از همین سیستم استفاده نمیکنند و مگر رییس دولت، رییس مجلس و سایر مردان و زنان قدرتمند و فرزندان و آشنایانشان از همین شبکهها استفاده نمیکنند؟ این چه روشی از اداره کشور و برخورد با شهروندان است؟ جدای از اینکه هماکنون صدها هزار نفر از کسانی که راه درآمدشان مسدود شده و دولت و مدیران سیاسی باید پاسخگوی این نانبُری شوند این تبعیض آشکار را چگونه نزد وجدان خود توجیه میکنند. باید از اینها پرسید میدانید چه میکنید؟ میدانید این رفتارها خشم و کینهها را همیشگی میکند و بساط هر میزان اعتماد باقی مانده را نیز برمیچیند؟
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 الزامات سیاستهای کلی برنامه هفتم
✍️ دکتر علینقی مشایخی
سیاستهای کلی برنامه هفتم شامل هدفهای کلی و اولویتهای اصلی ابلاغ شده است. این هدفها و سیاستها همانند هدفها و سیاستهایی که در سالهای گذشته برای چشمانداز ۲۰ ساله در سال ۱۴۰۴ و برنامههای توسعه قبلی ابلاغ شده بود تصویر مشعشعی از آینده را ترسیم و طلب میکند. هدفهای بلند و جهشگونه نسبت به گذشته نظیر رشد اقتصادی متوسط ۸ درصد در سال، ایجاد ثبات در سطح قیمتها و نرخ ارز، تکرقمی کردن تورم طی پنج سال، اجتناب از کسری بودجه، تعیین تکلیف طرحهای عمرانی نیمهتمام با واگذاری آنها، افزایش ضریب بازیافت در میادین (نفتی) مستقل، تکمیل زنجیره ارزش صنعت نفت وگاز، اجرای چند طرح عظیم اقتصادی ملی پیشران زیرساختی، ارتقای نظام سلامت و روزآمدسازی نظام آموزشی و پژوهشی کشور، از جمله هدفهای بلند در ابلاغیه مذکور است.
برخی از هدفهای کلی مزبور در چشمانداز ۱۴۰۴ که در سال ۱۳۸۴ تصویب و ابلاغ شد وجود داشت. در آن چشمانداز قرار بود ایران در منطقه در بسیاری از شاخصهای مذکور کشور اول و پیشتاز منطقه باشد. ولی نه تنها چنان نشد، بلکه فاصله عقبماندگی ایران از نظر رشد اقتصادی و اجتماعی و آموزشی از کشورهای همسایه بیشتر و بیشتر شد. در برنامههای دوم، سوم، چهارم، پنجم، و ششم نیز همواره رشد اقتصادی ۸ درصد در سال و کاهش تورم از جمله هدفهایی بود که نه تنها تحقق نیافت، بلکه وضع معیشت عامه مردم بدتر، فقر و بیکاری و فاصله طبقاتی بیشتر، فساد و اعتیاد و مهاجرت نخبگان روزافزونتر، و امید به آینده بهویژه در بین جوانان کمتر شد.
عدم تحقق هدفهای گذشته عمدتا به علت بیتوجهی به الزامات تحقق آنها بود. در صورت ادامه این بیتوجهی، صرف ابلاغ هدفهای بلندپروازانه و دستور به تحقق آن هدفها، آرزوی تحقق هدفها برآورده نخواهد شد. با عدم تحقق هدفها کارآمدی نظام بیش از پیش زیر سوال خواهد رفت و با عدم پیشرفت کشور، احتمالا زمینه ایجاد ناآرامیها فراهم خواهد شد. بنابراین لازم است همراه ابلاغ سیاستهای کلی برنامه هفتم، الزامات تحقق آنها نیز بیان و اجرا شود. در ادامه برخی از الزامات مهم برای تحقق هدفهای برنامه از نظر این نگارنده به عنوان یک کارشناس علاقهمند به پیشرفت کشور ارائه میشود. امید است افراد متخصص و نخبه در اصلاح و تکمیل این الزامات اقدام کنند و دستگاه حکمرانی کشور نیز در ایجاد و تامین الزامات ضروری تحقق سیاستهای کلی برنامه هفتم گام بردارند.
رفع تحریمها و بهبود روابط بینالمللی
تحریمها اقتصاد ایران را به بند میکشد و توان رشد و پیشرفت را از آن میگیرد. تحریمها بازار صادراتی ایران را محدود و صادرات و واردات را مشکل میکند. تحریمها امکان جذب منابع مالی به صورت سرمایه یا وام از خارج را بسیار محدود و تقریبا صفر میکند. تحریمها انتقال تکنولوژی و بهنگامسازی تکنولوژیهای محصول و فرآیند موجود را کند و بسیار مشکل میکند. تحریمها رشد اقتصادی کشور را کند یا حتی متوقف میکند. تحریمها رشد سالانه ۸درصد یا رشدهای خیلی کمتر از آن را دستنیافتنی میکند. برای باور این موضوع کافی است توجه شود که طی ۲۰ سال گذشته هر چقدر تحریمها شدیدتر شد نرخ رشد اقتصادی نیز کمتر شد.
ایجاد و توسعه رابطه با کشورهای شرقی اگر چه خوب است ولی مساله تحریمها را حل نمیکند. آنهایی که تحریمها را رعایت و اعمال میکنند بنگاههای اقتصادی، اعم از بنگاههای مالی، تولیدی، و خدماتی هستند. وقتی غرب و بهویژه آمریکا تحریمهای خود را اعمال میکند، نه تنها بنگاههای کشورهای غربی با ایران تعامل نمیکنند، بلکه آن تعداد از بنگاهها و موسسات مالی و صنعتی شرقی که صاحب سرمایه و تکنولوژی هستند نیز با ایران تعامل نخواهند کرد، زیرا عدم رعایت تحریمها بازارهای بزرگ آنان در آمریکا و اروپا را به خطر میاندازد. همانطورکه در سالهای گذشته دیده شد در نتیجه تحریمها شرکتها و موسسات چینی صاحب سرمایه و تکنولوژی نیز از کار با ایران خودداری میکردند. لذا رفع تحریمها به معنی رفع تحریمهای آمریکا در درجه اول و سایر کشورهای غربی در درجه بعدی است. بدون رفع تحریمها بندهایی که به پای اقتصاد ایران بسته شده و تحرک و رشد را از آن گرفته است گشوده نمیشود. سرمایهگذاری برای ایجاد رشد و شکوفایی زیاد نمیشود. بیکاری و تورم کاهش پیدا نمیکند. معیشت مردم سامان پیدا نمیکند و نارضایتی و اعتراض به حوزه اقتصاد افزایش مییابد.
پذیرش FATF و برقراری ارتباط با بانکهای خارجی
عدم پذیرش FATF سبب شده است که ارتباط بانکهای کشور با نظام بانکهای جهان درکشورهای دیگر قطع شود. در نتیجه تبادلات تجاری بین ایران و کشورهای دیگر بسیار مشکل، پرهزینه و پرریسک شده است. اولا ارسال و دریافت وجوه در مبادلات تجاری از مسیرهای غیربانکی پرهزینه و مخاطرهآمیز است. اجناس وارداتی گرانتر به کشور وارد میشوند و مصرفکنندگان بهای بیشتری به کالاهای مصرفی وارداتی میپردازند. ماشینآلات و کالاهای واسطهای نیز با هزینه بیشتر وارد کشور میشود و مزیت رقابتی تولیدکنندگان داخلی را که مجبور میشوند ماشینآلات و مواد واسطه را با قیمت بیشتری بخرند کاهش میدهد.
عدم امکان استفاده از ارتباطات بانکی مستلزم آن است که تولیدکنندگان برای واردات کالاهای مورد نیاز خود کل هزینه کالا را قبل از تولید و ارسال آن از مبدأ برای تولیدکننده حواله کنند. در صورتیکه با وجود روابط بانکی، تولیدکنندگان میتوانند برای واردات خود نزد یک بانک ایرانی گشایش اعتبار کنند و بعد از رسیدن کالا به بندر ایران وجه کامل آن را بپردازند. این شرایط تولیدکنندگان را مجبور میکند سرمایه در گردش بیشتری داشته باشند و کمبود نقدینگی پیدا کنند و وام بیشتری دریافت کنند. در نتیجه هزینههای تامین سرمایه در گردش بیشتر شده و هزینه تولید را بالا میبرد و از توان رقابتی تولیدکنندگان کشور میکاهد.
به علاوه عدم پذیرش بانکهای ایرانی در خارج از کشور امکان صدور خدمات فنی- مهندسی کشور را محدود میکند. به علت وجود ظرفیتهای خالی شرکتهای مهندسی و ساخت کشور، پتانسیل صادرات خدمات فنی- مهندسی کشور بسیار بیشتر از مقدار ناچیز نزدیک به صفری است که الان صادر میشود. صدور خدمات فنی- مهندسی ضمن آنکه برای کشور ارزآوری دارد، بازار صادرات مواد و مصالح ایرانی به کشورهای دیگر را توسعه میدهد که خود موجب رونق تولید در صنایع مربوطه میشود. ولی صدور خدمات فنی -مهندسی نیاز به ضمانتنامه بانکی از بانکهای ایرانی دارد. به دلیل عدم ارتباط بانکهای ایرانی با شبکه بانکهای جهانی، ضمانتنامه بانکهای ایرانی مورد قبول واقع نمیشود و در نتیجه صدور خدمات فنی -مهندسی محدود و متوقف میشود.
لذا اگر کشور میخواهد تولید رونق بگیرد، صادرات افزایش یابد، رشد اقتصادی بالاتری حاصل شود، درآمدهای مالیاتی از تولیدکنندگان بیشتر شود و به کاهش کسری بودجه کمک کند، و بالاخره تحقق سیاستهای کلی ابلاغی امکانپذیر شود باید FATF پذیرفته شود و نظام بانکی کشور را مطابق استانداردهای جهانی به روز کرد تا کارآمدی نظام بانکی نیز بهبود یابد.
جذب منابع سرمایهگذاری و تامین مالی از خارج
تحقق هدفهای کلی و کلان تعیینشده در سیاستهای کلی برنامه هفتم منابع مالی هنگفتی لازم دارد. افزایش سرمایهگذاری و رسیدن به رشد ۸درصد در سال، احداث و نوسازی زیربناها، اجرای طرحهای عظیم اقتصادی (زیربنایی) ملی، حداکثر کردن تولید نفت خام و گاز طبیعی در میادین مستقل، تکمیل زنجیره ارزش صنعت نفت و گاز و سایر تکالیف تعیین شده در حوزه ارتقای کیفیت خدمات عمومی، به سرمایهگذاری احتیاج دارد. سرمایه لازم برای انجام امور مزبور بسیار فراتر از منابع سرمایهای موجود در کشور است. بهویژه که در سالهای اخیر سرمایهگذاری در ایران رو به کاهش بوده است.
برای تحقق هدفهای برنامه هفتم باید موانع سرمایهگذاری داخلی را از میان برداشت و انگیزههای سرمایهگذاری را افزایش داد. ولیکن حتی با افزایش سرمایهگذاری داخلی، منابع حاصل از درآمد ملی کفاف سرمایه لازم برای جهشهای مورد انتظار در برنامه هفتم را نمیدهد. لذا باید برای اجرای طرحها و پروژههای بزرگ سرمایه خارجی جذب شود و از خارج تامین اعتبار شود (وام گرفته شود). سرمایهگذاری خارجی میتواند انتقال تکنولوژی، ارتقای مدیریت و توسعه بازارهای صادراتی را نیز به همراه داشته باشد. البته جذب سرمایه خارجی و تامین اعتبار از خارج از کشور نیز مستلزم رفع تحریمها و بهبود روابط بینالمللی و فضای کسب و کار داخلی است.
عدم دخالت دولت در قیمتگذاری مگر در موارد انحصاری
یکی از عارضههای کشنده اقتصادی ایران در چند دهه گذشته دخالت دولت در تعیین قیمت ارز، کالا و خدمات در موارد غیرانحصاری بوده است. قیمتگذاریهای دولت منجر به ایجاد رانت، از بین رفتن فضای رقابتی، فساد اداری و زمینگیر شدن و سرکوب تولید میشود. از ابتدای انقلاب تاکنون قیمتگذاری ارز با اتکا به درآمد نفتی و وجود ارز دولتی ارزانتر در مقابل ارز آزاد موجب بروز فسادهای زیاد، ثروتهای بادآورده، سرکوب صادرات، کمک به واردات و از بین بردن تولیدات، مانند تولیدات کفش، نساجی و وسایل خانگی و بسیار معضلات دیگر شد. قیمتگذاری کالاهای تولیدی در زیر قیمت بازار موجب تضعیف تولید، رونق دلالی، سهمیهبندی و رشد فساد در سازمانهای دولتی که اختیار تخصیص سهمیه را داشتند شد. قیمتگذاری دولتی، موجب ایجاد ثروتهای بادآورده عظیم، برای آنهایی که از امتیازات و سهمیهها استفاده میبردند شد و فاصله طبقاتی کمسابقهای بین ثروتمندان کلان و مردم عادی ایجاد کرد.
قیمتگذاری در منابع سوخت و انرژی در زیر قیمتهای خلیج فارس سبب شده است که بهرهوری استفاده از انرژی در ایران در ازای یک واحد تولید ملی ۵ تا ۶ برابر سایر کشورها شود و منابع انرژی که ثروت ملی هستند به هدر رود. با بهره بیشتر ثروتمندان از انرژی سوبسیددار نسبت به اقشار فقیر و ضعیف، کشور از عدالت دور شده و منابع متعلق به همه افراد جامعه، از جمله فقرا بیشتر از سهم سرانه ملت با قیمت پایینتر در اختیار اغنیا که مصرف بیشتری دارند قرار گرفت. از طرف دیگر قیمت پایین سوختهای فسیلی نسبت به کشورهای همسایه موجب افزایش قاچاق سوخت شده است.
در مجموع دخالت دولت در قیمتگذاری موجب فاسد شدن دستگاه اداری، ایجاد رانت، خلق ثروتهای بادآورده برای سودجویان و افزایش سرسامآور فاصله طبقاتی، محدود کردن صادرات، زمینهسازی برای واردات، سرکوب تولید و بیعدالتی در جامعه میشود. به علاوه پرداخت سوبسیدها با قیمتگذاری پایین ارز و انرژی موجب کاهش درآمدهای دولت، افزایش کسری بودجه و ایجاد تورمهای بیشتر از ۲۰ شده است.
باز کردن فضا برای ورود افراد متخصص و نخبه به مدیریت کشور
مدیریت جامعه از نظر اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی پیچیده است و نیازمند دانش و پختگی است. در دو سه قرن اخیر دانش علوم اجتماعی و انسانی برای مدیریت جوامع پیشرفت زیادی داشته است. فراگیری و فهم این گنجینه دانشی و نخبگی در به کارگیری آن در فرآیندهای تصمیمسازی و تصمیمگیری در حوزههای مختلف مدیریت یک جامعه امروزی ضروری است. ستیز و نفی علوم اجتماعی که دستاورد دانشمندان و متفکران عالم است، محروم ماندن از آن گنجینه است که چیزی هم برای جایگزینی آن در دست نیست.
در دو سه دهه گذشته به متخصصان و نخبگان توجه کافی نشده است. نخبگان هر رشته را عالمان و متخصصان آن رشته با ملاکهای نخبگی در آن رشته میتوانند مشخص کنند نه عناوین مدارک تحصیلی که خیلی هم زیاد شدهاند. موانع ورود نخبگان و متخصصان و افراد شایسته به حوزههای مدیریتهای اجرایی، قضایی و تقنینی و بیتوجهی به نخبگان آنها را از دایره تصمیمسازی و تصمیمگیری دور ساخته است. وقتی نخبگان و متخصصان که از دایره تصمیمسازی و تصمیمگیری دور نگه داشته شوند یا خود را به انزوا میبرند یا مهاجرت میکنند. مهاجرت نخبگان به مرحله هشداردهندهای رسیده است. خروج و مهاجرت افراد شایسته و متخصص و نخبه از دایره تصمیمسازی و تصمیمگیری، مدیریت جامعه را ضعیف میکند.
طراحی برنامههای عملیاتی برای تحقق هدفها و سیاستهای کلی و نیز اجرای کارآمد آن برنامهها مستلزم تقویت نظام تصمیمگیری و اجرایی است. با یک بدنه مدیریتی و اجرایی ضعیف سیاستهای کلی برنامه هفتم حتی اگر منابع مالی هم تامین شود محقق نمیشود. لذا یکی از سیاستهای برنامه هفتم باید باز کردن فضا برای ورود افراد متخصص و نخبه به قوای مقننه، مجریه و قضائیه و بنگاههای اقتصادی با مالکیت دولتی و عمومی برای افزایش بهرهوری و کارآمدی و ارتقای کیفیت مدیریت در جامعه باشد.
منابع آب و کشاورزی
کاهش ذخایر آبهای تجدیدپذیر کشور و پایین رفتن سطح آبهای زیرزمینی در دو سه دهه گذشته تبدیل به یکی از بحرانهای کشور شده است. تاکید بر تولید حداقل ۹۰ درصد کالاهای اساسی و اقلام غذایی در داخل کشور با توجه به کمبود آب دستنیافتنی بوده و موجب افزایش فشار بر منابع آب شده و بحران آب را تشدید میکند. شاید به جای این سیاست و هدف کلی، باید تاکید بر حفظ و افزایش ذخایر آبهای زیرزمینی کشور باشد بهطوریکه سالانه بین ۵ تا ۱۰درصد به آن ذخایر اضافه شود تا به حالت پایدار قبلی درآید. با برقراری هدف مذکور برای منابع آب باید با افزایش بهرهوری کشاورزی بیشترین محصولات مناسب آب و هوای کشور را کاشت و برداشت کرد.
ضرورت تقویت آموزش و پرورش کشور
آموزش و پرورش کشور نسل آینده را تربیت میکند.۸۵درصد دانشآموزان کشور در مدارس دولتی و ۱۵درصد در مدارس غیردولتی و خاص تحصیل میکنند. ولی در ۴۰ نفر برتر قبولشدگان کنکور سال ۱۴۰۱ فقط یک نفر از فارغالتحصیلان دبیرستانهای دولتی وجود داشت که هم نشان از ضعف مدارس دولتی و هم نشان از بیعدالتی در نظام آموزشی کشور است. مدارس دولتی در وضعیت خوبی نیستند. اگر کشور بخواهد پیشرفت کند باید آموزش و پرورش آن پیشرفته، با انگیزه و کارآمد باشد. باید نظام آموزش و پرورش شرایطی پیدا کند که بهترین فارغالتحصیلان دانشگاهها علاقهمند به کار در آموزش و پرورش باشند.
باید امکانات و برنامههای آموزشی و ورزشی و آزمایشگاهی، مدارس غنی و به روز باشد. آموزش و پرورش باید بهترین افراد را به عنوان معلم و مربی دانشآموزان داشته باشد. رسیدن به چنین شرایطی مستلزم تخصیص منابع بیشتر به آموزش و پرورش و استفاده از نخبگانی است که در تعلیم و تربیت از دانش و تخصص بالایی برخوردار باشند و برنامهها و محتوای درسی و آموزشی مدارس را بهنگامسازی کنند. باید معلمان به خوبی تامین باشند و تمام حواس و ظرفیت خود را صرف آموزش و تربیت نسل آینده ایران کنند. تقویت آموزش و پرورش برای تربیت نسل آینده کشور جهت استمرار پیشرفت و شکوفایی جامعه ایرانی یک ضرورت فراموششده است. در کنار نکات بالا برای اصلاح سیاستهای کلی، نکته مهم دیگری که برای کشور مشکلآفرین شده و موانع زیادی بر سر پیشرفت کشور ایجاد کرده است نیز باید مورد توجه قرار گیرد.
آن نکته عدم درگیری با کشورهایی است که در جامعه بینالملل و جهان صنعتی دارای نفوذ هستند. این درگیری و مواضعی در این جهت برای مردم ایران بسیار پرهزینه بوده و موانع متعددی در راه پیشرفت کشور و ارتباط آن با کشورهای صنعتی غربی و شرقی ایجاد میکند. اتخاذ چنین موضعی و هزینههای مترتب بر آن مانع تحقق هدفها و سیاستهای کلی کشور بهطور مکرر شده و تصویری غیرکارآمد و ناتوان از نظام حکمرانی کشور برای پیشبرد کشور به وجود میآورد. لذا تجدید نظر در این موضعگیری یکی از الزامات تحقق هدفها و سیاستهای کلی برنامه هفتم است.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست