🔻روزنامه تعادل
📍 اهمیت هماهنگی اقتصادی
✍️ غلامرضا سلامی
یکی از اصلیترین معضلاتی که اقتصاد ایران در طول تمام سالهای گذشته با آن دست به گریبان بوده است، بحث اولویتبندیهای متفاوت کشور و کنار گذاشتن اقتصاد از گزینههای مهم و راهبردی بوده است. در واقع با وجود آنکه ما در بسیاری از سالهای گذشته در شعار و وعده اقتصاد را به عنوان اولویت نخست کشور مطرح کردهایم اما در عمل در بسیاری از مواقع مسائل سیاسی و اختلافات میان سیاستمداران مبنای اصلی عمل قرار گرفته و اقتصاد از این مسائل آسیب دیده است. امروز نیز میبینیم که موضوع هستهای و بحث احیای برجام برای مدت طولانی روی اقتصاد ما سایه انداخته و مشکلآفرین شده است. از سوی دیگر با توجه به رقابتهای سیاسی که در داخل وجود داشته، تصمیمگیری درباره اولویتهای اقتصادی و تلاش برای عبور از مشکلات به حاشیه رفته است. به دنبال رسیدن به چنین شرایطی بود که وقتی دولت جدید کار خود را آغاز کرد برخی کارشناسان ابراز امیدواری کردند که حالا که قوای سهگانه از نظر سیاسی به یکدیگر نزدیک شدهاند به جای رقابت و اختلاف، شرایط برای هماهنگی اقتصادی و کنار زدن مشکلات کشور فراهم شود. برای عبور از مشکلات باید اصلاحاتی اساسی را در دستور کار قرار داد. وقتی ما با تورمی بالا دست و پنجه نرم میکنیم، برای عبور از مشکلات مربوط به آن باید به سراغ دولت برویم. در واقع دولت در ایران، با بودجهای بسیار بزرگ و گسترده مواجه است. این بودجه در سالهایی که دسترسی به منابع نفتی ممکن بوده از طریق پول حاصل از فروش نفت تامین شده است اما در سالهایی که بنا به دلایلی مانند تحریم، دسترسی به منابع نفتی دشوار شده با مشکل مواجه شده است. در چنین شرایطی دولتها یا باید عملکرد خود را محدود و هزینههای خود را کم کنند که قطعا نیاز به اصلاحات زیربنایی دارد.
این چالشی بزرگ پیش روی قوای سه گانه و تصمیمگیران اقتصاد ایران است. اگر برای این چالش که سالیان طولانی وجود داشته راهکاری پیدا کردند و با هماهنگی نسبت به اجرای آن گام برداشتند، میتوان به بهبود اوضاع امیدوار بود اما در غیر این صورت احتمالا چالشها به جای خود باقی میمانند و از فرصت به وجود آمده در ماههای گذشته نیز هیچ استفادهای نمیبریم.
🔻روزنامه کیهان
📍 به کاهدان زدید!
✍️ سعدالله زارعی
بحث «حجاب» در ایران نمیتواند دستمایه یک شورش موفق
علیه نظام و ارزشهای آن گردد و یکی از مهمترین نقطه ضعفهای دشمن در آشوبهای اخیر، این بود که از حجاب شروع کرد و البته بحث حجاب در یک عنوان بزرگتر یعنی «زنان» هم همین حکایت را دارد؛ یعنی ایجاد اغتشاش و تنش با موضوع زنان نیز در
جمهوری اسلامی به سرانجام نمیرسد و خود به نقطه ضعف دشمن در طراحی توطئه تبدیل میشود.
بر همین اساس در اغتشاشهای اخیر سه اتفاق به موازات هم افتاده است؛ یک اتفاق این است که اگرچه عده معدودی از دختران در سنین ۱۵ تا ۲۰ سال خارج از گود آشوبها روسری را
از سر برگرفتند، حجاب به شعار میدانی تبدیل نشد،. در این میان ۸۳ درصد بانوان در نظرسنجی گفتهاند به حجاب اعتقاد دارند و بیش از
۷۰ درصد گفتهاند حتی در میهمانیهای خانوادگی روسری خود را حفظ میکنند. دومین موضوع گستردگی اغتشاشات بود که دشمن روی آن حساب کرد ولی آنچه عملاً اتفاق افتاد، بسیار کمتر از برنامه و انتظار دشمنان بود. بنابراین معلوم شد که بحث حجاب در جامعه ایران تحریککننده نیست. اصولاً در ۴۳ سال گذشته حجاب در جامعه ایران یک چالش واقعی نبوده است، تا بیحجابی بتواند ماده تحریک باشد. سومین موضوع حضور بسیار ناچیز زنان در اغتشاشات بود. برابر آمارهای موجود از حدود یک دهم یک درصد جمعیت کشور که در فضای اغتشاش قرار گرفتند، فقط ۲۱ درصد آنان را خانمها که عمدتاً در سنین بین ۱۵ تا ۲۲ سال بودند، تشکیل دادند. در واقع آنچه اتفاق افتاد، تجمعات محدود مردانه به نام زنان بود!
در بررسی و ارزیابی این موضوع باید گفت دشمن در این اغتشاشات به کاهدان زده و نادانتر از همیشه ظاهر شده است، چرا که:
۱- حجاب در ایران یک ارزش دیرین اجتماعی و نشانه
حجب و حیا و بزرگی زن ایرانی بوده است. اساساً حجاب، زن ایرانی را
از زن رومی و غیر آن متمایز و ممتاز ساخته است. نگاهی به کتیبهها و آثار مکتوب تاریخی ایران در هر قطعه سرزمینی که به نام «ایران تاریخی» ثبت شده است، از قرقیزستان تا سواحل مدیترانه، این تمایز معنادار
و افتخارآمیز را نشان میدهد.
در دویست سال گذشته غرب دقیقاً برای غلبه بر ایران اسلامی و ایران تاریخی به حجاب زن ایرانی به عنوان مهمترین عنصر هویتی این جامعه حمله کرده و تحت عناوینی نظیر تجددخواهی تلاش کرده تا این گوهر پربها را از دست آنان بگیرد. جالب این است که براساس آنچه در آثار و میراث فرهنگی ما مشاهده میشود، حجاب در هیچ دوره زمانی، زن ایرانی را از عرصه جامعه به پستوها سوق نداده و حضور او را در جامعه لازم شمرده است. نقش زنان در حال فعالیت اجتماعی روی کتیبهها نشان میدهد، حجاب و فعالیت اجتماعی هیچگاه نقطه مقابل هم نبودهاند و دقیقتر این است که بگوییم کتیبهها و کتب تاریخی میگویند اساساً حجاب یکی از مهمترین کمککنندهها به زنان ایرانی برای
ایفای نقش اجتماعی بوده است. البته حجاب مانع میشود که یک زن
از یک عنصر کنشگر و در حال ایجاد کار به عنصر منفعل و فرعی تبدیل گردد.
چه در نظرسنجی مرداد ماه و چه در نظرسنجی مهر ماه یک دستگاه معتبر نظرسنجی، زنان ایران از داشتن حجاب حمایت کرده و آن را
جزء ضروری فعالیت اجتماعی خود میدانند. در این نظرسنجی
۹۳ درصد پرسششوندگان گفتهاند حجاب را مانع فعالیت اجتماعی و آزادی عمل خود نمیدانند.
در آن سوی قضیه هم عدهای تلاش کردند تا کمحجابی یا بیحجابی معدودی از خانمها را یک «کنش سیاسی» معرفی و در نقطه مقابل نظام سیاسی قلمداد نمایند؛ در حالی که در میان خانمهایی که حجاب را به طور کامل رعایت نمیکنند، فقط ۱۵ درصد گفتهاند بیحجابی یک کنش سیاسی است. در این میان بیش از هفتاد درصد از این دسته از همین خانمها هم گفتهاند از ارزشهای جامعه نظیر استقلال، تمامیت ارضی کشور، نظام سیاسی، رهبری، شهدا و احکام اسلام حمایت میکنند.
۲- یکی از موضوعات مطرح، نسبت زنان با نظام سیاسی و ذهنیت آنان از فعالیت آزادانه اجتماعی در جامعه ایران است. برابر آمار،
پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷، در حالی که
رژیم شاه برای تباه کردن بانوان، شعار آزادی و حقوق زن را سر میداد و در عرصه رسانه و هنر هم مدعی آزادی زن بود، تنها ۳۵/۵ درصد از زنان جامعه ایران سواد خواندن و نوشتن داشتند و امید به زندگی در میان آنان، ۵۷ سال بود و یک سوم زنان به واسطه بیماری ناشی از فقر و فقدان بهداشت، قبل از پنجاه سالگی جان میدادند.
با پیروزی انقلاب اسلامی وضع زنان در جامعه ایران به کل دگرگون شد. دو دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی درصد بانوان باسواد در ایران از ۴۵/۵ درصد در سال ۱۳۵۵ به ۹۵ درصد در سال ۱۳۸۹ رسید. تعداد بانوان تحصیلکرده در دانشگاههای ایران از ۳ درصد پیش از انقلاب به ۲۷ درصد بعد از پیروزی انقلاب رسید و امید به زندگی در بین زنان از ۵۷ سال در سال ۱۳۵۵ به ۷۹/۴ سال در سال ۱۳۹۷ افزایش یافت و مرگومیر ناشی از بارداری و بیماری در بین زنان، از حدود ۵ درصد به ۱۸/۱ نفر در هر ۱۰۰ هزار زایمان رسید. بعد از انقلاب زنان ایرانی در اکثر عرصههای اجتماعی، به صورت انبوه حضور پیدا کردند. هماینک درصد بالایی از جامعه جراحان کشور را زنان تشکیل میدهند. زنان در جامعه ایران خود را در تنگنا نمیبینند تا برای رفع آن به شورش و تخریب روی بیاورند.
دشمنان با این گمان باطل که شعار به نفع زنان، این جامعه
۵۰ درصدی را به اشتباه میاندازد و آنان را علیه منافع ملی خود فعال میکند، فتنه اخیر را کلید زدند. در حالی که اگر دختران و بانوان جوان کشور، دوره حکومت پیشین را تجربه نکردهاند، اما حکایت آن دوران را از مادران خود شنیدهاند. بنابراین زن ایرانی هیچ انگیزه مادی یا معنوی برای بازگشت به دورانی که در اسارت بوده ندارد و از این رو به تعبیر «فرانک گاردنر» در مجله آمریکایی نیوزویک، «انتخاب زنان تحت عنوان «موتور محرکه» شورش یک اشتباه وحشتناک بوده است.»
۳- جامعه ایرانی در نهایت یک جامعه «دینخواه» میباشد و این خصوصیت همه قشرهای جامعه ایران است. جامعه ایرانی حتی اگر دچار اعوجاجاتی بشود هم در نهایت یک جامعه دینخواه است
کما اینکه حضور جمعیتهای متنوع در مراسم مذهبی که نوعی مرزبندی با غیردینداران تلقی میشود، دیندار بودن مردم را به خوبی نشان میدهد.
انقلاب اسلامی با شعارهای مذهبی، با رهبری مذهبی و با ایدهآلهای مذهبی پدید آمده است و در طول این ۴۳ سال با شعارها، رهبری و ایدهآلهای مذهبی ادامه حیات داده است. امروز در هر خانوادهای
یک یا چند شهید، جانباز، آزاده، رزمنده و هیئتی وجود دارد که جان هر خانواده را به جان نظام اسلامی پیوند میزنند و لذا به تعبیر
رهبر معظم انقلاب، «دشمنان غلط میکنند بتوانند این بنای رفیع را تکان بدهند».
بنابراین واضح است که رجالهها، رقاصهها، جاسوسها، زخمخوردگان از مردم، ضددینها و در یک کلمه ضدانقلابها نمیتوانند خدشهای به حرکت این انقلاب و نظام اسلامی برآمده از آن وارد نمایند. بله البته زخمی زده و بهاندازه بال پشهای سایه میافکنند، اما نمیتوانند عرصه را از خورشید بگیرند. در زمان حیات حیدر علیاف، یک هیئت آمریکایی به باکو رفته و رئیساین هیئت ضمن بحثهای مختلف گفته بود نظام جمهوری اسلامی ایران دوام نخواهد آورد! رئیسجمهور وقت جمهوری آذربایجان به رئیساین هیئت گفته بود، شما نمیدانید که مذهب در ماندگاری حکومت ایران چه تأثیری دارد. من به شما میگویم در طول قرنهای گذشته، هرگاه در ایران حکومت مذهبی پدید آمده، قرنها دوام آورده و جهان را تحت تأثیر خود قرار داده است و گفتنی است که حکومتهای مذهبی در گذشته با نظام جمهوری اسلامی تفاوت ماهوی نیز داشتهاند. اکنون اسلام ناب در ساختار نظام جای گرفته و این ساختار تاکنون بیسابقه بوده است.
🔻روزنامه ایران
📍 مکانیسم دفاعی رایج
✍️ رامتین ایمانی نوبر
«کافر همه را به کیش خود پندارد.» ضرب المثل مشهوری که انگار بازتابنده یکی از مکانیسمهای دفاعی در روانکاوی است. در ابتدا برای تفهیم موضوع میبایست بدانیم که مکانیسم دفاعی چیست؟
زیگموند فروید پدر علم روانکاوی، مکانیسمهای دفاعی را راهی برای راندن اضطراب از خودآگاه به ناخودآگاه نامید. ولیکن این اضطراب نهفته در هزارتوی ناخودآگاه، تصمیم دارد از زندانی که در آن محبوس شده رها شود، بنابراین شکل جدیدی به خود می گیرد. در واقع این فرایند به صورت دَوَرانی رخ می دهد، هم مُسکنی برای کاستن تنشهایی که به سراغ فرد میآیند و هم تکرار رفتاری که بر اضطراب و تنش درونی وی به صورت ناخودآگاه صحه میگذارد. اگرچه آنها برای تاب آوردن زندگی مرارتزا، تاحدودی ضروری هستند، اما می توانند نتایج مخربی برای فرد و جامعه هم داشته باشند.
فرافکنی، یکی از آن مکانیسمهای دفاعی رایجی است که از ابتدای زندگی، در سطوح گوناگون روابط و حتی در ادبیات و آثار هنری نیز خودش را نشان میدهد.
در واقع فرافکنی باعث میشود که ما ویژگیهای منفی خود را به دیگری نسبت دهیم. دکتر گرنت هیلاری برنر، روانپزشک و نویسنده در مقالهای با مضمون فرافکنی، در این باره نوشت:«فرافکنی یک دفاع اساسی و محافظت از خود و فرایندی است که بر نحوه درک افراد از یکدیگر تأثیر میگذارد. هنگامی که فرافکنی میکنیم، معمولاً برای خلاص شدن از شرچیزی که آزاردهنده است، بخشی از خود را در افراد دیگر قرار میدهیم. انگار که بخشی از خودمان را به بیرون پرتاب میکنیم و آن را مانند تصویر یک پروژکتور فیلم روی (واقعاً به درون) طرف مقابل میاندازیم. این اغلب در اختلال عملکرد روابط ظاهر میشود، زیرا فعالیت دفاعی در طول زمان بین ما به عقب و جلو میرود و در زیر رادار بدون توجه یا اشاره به آن عمل می کند.» به طور مثال فردی که در دوره کار یا تحصیل به ادله مختلف تقلب میکند، به سایر افراد برچسب متقلب بودن می زند. در واقع این فرد برای اینکه از اضطراب عمل ناشایستی که خود نیز انجام می دهد رها شود، با اتهام زدن دیگران به همین عمل، رفتار ناپسندش را توجیه میکند. آنچه رخ میدهد آن است که چنین برچسبزدنی به دیگران میتواند از فردی به فرد دیگری منتقل شود تا بدل به یک دور معیوب در سطح فرهنگی جامعه شود.
از اینرو، دکتر آندره آ متیوز، روانشناس و نویسنده در مقالهای درخصوص فرافکنی و هویت نوشت: «مشکل این است که وقتی افراد موارد خود را بر ما فرافکنی میکنند، به گونهای عمل میکنند که گویا فرافکنی آنها ربطی به شخصیت واقعی ما دارد. بنابراین طوری رفتار میکنند که انگار فرافکنیشان معتبر است. به ویژه اگر آسیب پذیر باشیم، تمایل داریم باور کنیم که شاید آنها چیزی واقعی را درباره ما توصیف می کنند - چیزی که حتی ممکن است نتوانیم آن را ببینیم.» نکته قابل توجه آن است که ریشه فرافکنی نیز مانند سایر مکانیسمهای دفاعی در کودکی نهفته شده است. به طور مثال والدی که احساس شکست در زندگی کرده و جهان را مکانی ناامن یافته، ممکن است این احساس شکست و ناامنی را به فرزندش نیز انتقال دهد، به ویژه با هر اشتباهی که از سوی کودک رخ میدهد. سپس این فرافکنی والد به فرزند در دراز مدت میتواند بدل به بخشی از هویت کودک شود، تا در بزرگسالی مایه رنج او از «ندانم گاه» ذهنش که همان ناخودآگاه است شود. دکتر متیوز در این خصوص ادامه میدهد: «اما حقیقت این است که اصلاً غیرعادی نیست که والدین مسائل حل نشده خود را بدون اینکه بدانند به فرزندانشان فرافکنی کنند، زیرا فرافکنیها عمدتاً انگیزههای ناخودآگاه هستند. اما وقتی بالغ میشویم، ممکن است به دوران کودکیمان نگاه کنیم و ببینیم چگونه این پیش بینیها را انجام دادهایم - صرفاً به این دلیل که حالا میتوانیم والدین خود را واضحتر ببینیم.» با این اوصاف میتوان گفت فرافکنی مکانیسم دفاعی رایجی است که انسان از بدایت تا نهایت حیاتش، چه توسط خود و دیگران بارها با آن مواجه میشود، بنابراین شناخت آن گام بلندی برای شناخت ژرف خویش است. از این رو، بیراه نیست که میگویند کافر همه را به کیش خود پندارد، چرا که غالباً افراد دیگران را آنطور که خود میخواهند میبینند، نه آنطور که هستند، به ویژه در خصایل ناپسند و این یعنی، فرافکنی.
🔻روزنامه اعتماد
📍 گفتوگوی سیاسی چرا نمیشود؟
✍️عباس عبدی
از ربع قرن پیش کمابیش بر این نکته تاکید میشد که اینگونه مدیریت امور دیر یا زود به بنبست میرسد. این تحلیل از همان زمان نزد بسیاری از جامعهشناسان و صاحبنظران وجود داشت. پرسش این است که چرا هیچگاه صاحبان قدرت وقعی جدی به این اظهارات نمینهادند؟ یا حداقل آشکارا، گفتوگو در این باره را نمیپذیرفتند؟ سهل است که برعکس، اوضاع جهان و ایران را به گونهای تحلیل میکردند که بوی بینیازی از گفتوگو میآمد و ضمن توصیف وضعیت خوب ایران جهان به ویژه دنیای غرب را به گونهای توصیف میکردند که گویی در بنبست کامل قرار گرفته و به زودی دچار فروپاشی خواهد شد و کافی است ما با یک اقدام جدی یا پیام خاص آخرین ضربه را به این تن نحیف وارد کنیم. البته بعید است که کسی منکر وجود مشکلات جهان غرب باشد که کم هم نیست، ولی برداشت فوق بسیار دور و فراتر از این واقعیت است که کم و کیف آن محل گفتوگو است. پس چرا هیچگاه به این تحلیلهای ناظر به واقعیت توجه نمیکردند؟ چرا وارد گفتوگوی علمی و منطقی برای فهم مساله نمیشدند؟ تقریبا در هر سال چند محور بهطور مکرر تذکر داده میشد. از جمله در حوزه اجتماعی به موضوعات زن، رسانه و جوان و نوجوان میتوان اشاره کرد که هر سه به نحوی در یکدیگر تنیده بودند. بیتوجهی یا در واقع نشنیدن این تذکرات و ندیدن این واقعیات علل گوناگونی دارد که به برخی از آنها که مهمتر میدانم اشاره میکنم. جامعه مدرن به علت بزرگی جغرافیا و جمعیت و تخصصی شدن امور و پیچیدگی مسائل نیازمند رسانههای آزاد است که واقعیات را برای مردم و از آنان مهمتر برای مسوولان بازتاب دهند، بهترین راه برای اجتماعی شدن جوانان و نیز در جریان امور قرار گرفتن مسوولان وجود رسانههای آزاد است. رسانههایی که بتوانند مسوولان را به عمق مسائل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی ببرند. نیاز نیست که مسوولان هر روز به یک استان و شهرستان بروند و با چند نفر صحبت کنند. رسانههای آزاد و رقابتی، بهترین ابزار هستند که کشور و کل مسائل آن را به داخل اتاق کار یا منزل رییسجمهور یا وزیر یا... بیاورند.
هنگامی که رسانه از انجام این وظیفه غافل یا ناتوان شود، مثل آینهای میشود که واقعیت را کج و معوج نمایش میدهد. آینههای محدب و مقعر و موجدار را ببینید که شما را چگونه به تصویر میکشند. رسانه غیر مستقل و محدود نیز همین کار را میکند. پس مجرای اصلی گفتوگو که شناخت واقعیت است، از میان میرود. در همین اتفاقات پس از فوت خانم مهسا امینی آشکارا دیده میشود که آنچه در میدان است نه کسب حقیقت که جنگ روایت و ضدحقیقت است.
عامل بعدی که نه فقط تصویر، بلکه خود واقعیت را دستکاری میکند، درآمدهای نفتی است. اگر رسانه تصویری مخدوش از واقعیت ارایه میدهد، نفت، واقعیت را بزک میکند که این خود یک واقعیت جعلی است، حتی اگر رسانه آن را به تصویر بکشد. نفت مثل مواد مخدر، احساس بیدردی و سرخوشی میآورد در حالی که این احساس طبیعی نیست، بلکه ساختگی است. نفت چهره و واقعیت جامعه را گریم میکند و یک موجود ۷۰ ساله را با گریم تبدیل به جوان ۳۰ ساله میکند. مدیریت ناتوان را باد کرده و مثل یک قهرمان زیبایی اندام نمایش میدهد. فقط کافیه سوراخ شده تا بادش خالی شود. اینجا هم نمیتوانید براساس سطح آشکار واقعیت گفتوگو کنید.
علت مهم دیگری که قدرت را بینیاز از گفتوگو میکرده اینرسی اسلام و انقلاب است که با جدا شدن بسیاری از مومنین و انقلابیون از این قافله این اینرسی نیز از میان رفته است.
علت مهم دیگر ماهیت قدرت در گفتوگوی سیاسی است. گفتوگو در عرصه سیاسی بیش از آنکه متاثر از منطق و علم باشد، تحتتاثیر قدرت است. همانگونه که رفتار اقتصادی در میدان عمل نیز تحتتاثیر پول است، گفتوگو در بازار و نه در کلاس درس اقتصاد، تابع قدرت خرید است، گفتوگوی سیاسی در میدان سیاست نیز تابع قدرت طرفین است. اگر گفتوگوکننده یا متقاضی آن قدرت کافی نداشته باشد، حرفش شنیده نمیشود. افراد صاحب قدرت سخن دیگران را ابتدا از فیلترهای قدرت خود رد میکنند و بعد میشنوند. به ویژه اینکه مساله منافع هم مهم است. خیلیها هستند که بدون اشاره به هدف اصلیشان که حفظ منافع است وارد گفتوگو میشوند، ولی روشن است که مقید شدن گفتوگوی سیاسی به تامین منافع اقتصادی و شخصی، مُخِلِّ گفتوگو است و آن را تبدیل به جدل میکند. پس برای گفتوگوی موثر باید به این موانع توجه کرد و در رفع آن کوشید، یا با توجه به الزامات آنها، خود را برای گفتوگو آماده کرد.
🔻روزنامه آرمان ملی
📍 اثر افزایش اجاره و صعود تورم
✍️هادی حقشناس
همانطور که پیشبینی میشد بالاخره حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی یک شوک اولیه ایجاد میکرد ولی بعد کمکم آن شوک میرا میشد و انتظار میرفت ظرف چند ماه تورم ناشی از افزایش نرخ ارز، میرا خواهد شد. این درحالی است که در خردادماه ۲/۱۲ درصد تورم ماهانه داشتیم و این روند کاهشی شد تا مردادماه که ۲/۱۲ درصد به ۲درصد رسید ولی در شهریورماه مجددا با سیر صعودی به ۲/۲ رسید و در مهرماه هم به حدود ۳درصد رسید و همچنان تورم میانگین سیر صعودی دارد. یعنی ما شاهد رشد تورم میانگین هستیم لذا در یک جمعبندی اگر بخواهیم شرایط فعلی را تحلیل کنیم، هم تورم میانگین رشد دارد و هم تورم ماهانه رشد دارد اما تورم نقطه به نقطه کاهشی است. حال باید ببینیم ظرف یکی، دو ماه آینده چه وضعیتی را پیدا میکند؟ منتها سوال این است که چرا مجددا تورم ماهانه رو به افزایش است؟ اصلیترین دلیل اینکه میتوان به افزایش رشد نقدینگی اشاره کرد. علیرغم اینکه در یکسال گذشته، یعنی شهریور سالجاری به شهریور سال قبل که بانک مرکزی آمار رشد نقدینگی را داده، حدود ۳۷ درصد است که عدد آن به بیش از پنجهزار میلیارد تومان رسیده، به رغم اینکه براساس گزارشهای بانک مرکزی و همچنین خزانهداری، ما در یکسال گذشته هم شاهد افزایش درآمدهای نفتی و هم شاهد افزایش درآمدهای مالیاتی بودیم و به رغم اینکه این دو منبع درآمد افزایشی بوده ولی رشد نقدینگی نسبت به یکسال ماقبل تقریبا ۴، ۵ واحد کم شده. وقتی درآمدهای نفتی و درآمدهای مالیاتی رشد میکند، انتظار این است که رشد نقدینگی کمتر بشود اما وقتی رشد نقدینگی بیشتر شده، نشانه این است که دولت مصارف خود را صرفا از محل منبع درآمد نفتی یا مالیاتی پوشش نداده و درواقع به یک نوعی سراغ استقراض به شکل مستقیم و چه استقراض به شکل غیرمستقیم که میشود از طریق بانکها رفته و بخشی از مسائل منابع خود را حل کرده است. در نتیجه آثار این را در رشد نقدینگی میبینیم و همچنین در رشد نرخ تورم شاهد هستیم. البته اگر بخواهیم یک تحلیل هم راجع به اجزای تورم بدهیم، به مسکن هم باید اشاره کنیم که یک عامل رشد نقدینگی است و در کلانشهرها مثل تهران ۵۰ درصد هزینه خانوارها را تشکیل میدهد و در بقیه شهرها گاهی اوقات تا یک سوم درآمد. افزایش مالالاجاره یک فاکتور بسیار مهم در افزایش تورم است و همچنین افزایش قیمت خوراکیها که باید ببینیم طی ماههای آینده چه اتفاقی میافتد. لذا خلاصه بحث اینکه افزایش مجدد نرخ تورم هم ناشی از اجاره بهای مسکن و هم خوراکیها و هم رشد نقدینگی است.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 الزامات پذیرش اعتراض
✍️ رضا صادقیان
کشف راهکارهای ساده و آسانسازیشده برای کاهش تنشها در حکمرانی نه تنها دشواریهای امروز را مرتفع نمیکند بلکه خود باعث ایجاد حاشیههایی برای آینده خواهد شد.
روزهای گذشته شماری از نمایندگان مجلس شورای اسلامی با انجام مصاحبههای پیدرپی با خبرگزاریها و سایتهای خبری از الزامات و بسترهای اعتراضها گفتهاند.
به عنوان مثال؛ یکی از نمایندگان گفته است: مجلس برای ساماندهی تجمعات اقدام کند و در همین زمینه به صورت مشخص راهکاری خاص را ارائه کردهاند: مکانهایی برای شنیده شدن اعتراضات مشخص شود. در ادامه همین سلسله گفتوگوهایی که احتمالا هیچ نتیجه مشخص و قابل لمسی به همراه نخواهد داشت، دیگر نمایندگان مجلس نیز اظهارنظر کردهاند. به صورت مشخص، نایبرییس کمیسیون امور داخلی کشور و شوراها گفته: مجلس به دنبال ایجاد بستری قانونی برای شنیده شدن اعتراضات مردم است و نمایندهای دیگر گفته است: وجود مراکزی برای ابراز نظر موافق و مخالف در کشور ضروری است. به نظر میرسد شماری از نمایندگان مجلس شورای اسلامی بدون توجه به سابقه چنین مباحثی، گمان میکنند موفق به کشف چرخ و کشف مسیری خاص برای حل مشکلات کشور شدهاند.
تجربه اجرایی شدن چنین طرحی پیشروی ماست، پس از اعتراضهای سال ۱۳۹۶ نسبت به گرانی و حوادثی که پس از آن رخ داد، شماری از دولتمردان در جهت مدیریت اعتراضها و کاهش خسارتهای احتمالی که پس از هر تجمع و اعتراضی در کشور رخ داده است، این طرح را تدوین و تصویب کردند. سرانجام دولت گذشته نیز نتوانست تعیین مکانهایی برای اعتراض را به سرانجام برساند و هیات عمومی دیوان عدالت اداری در رایی مصوبه هیات دولت را مخالف قانون اساسی دانسته و آن را ابطال کرده بود. در این رای گفته شده بود که مصوبه دولت درباره تعیین محل تجمع با اصل ۲۷ قانـون اساسی که تشکیل اجتماعات و راهپیماییها را آزاد اعلام کرده مغایرت دارد. در ماه خرداد سال ۹۷ مکانهایی به عنوان محلهای مناسب برای تجمعهای گروههای مختلف مردمی درتهران و شهرهای دیگر تعیین شده بود که تعدادی ورزشگاه و پارک، بوستان و همین طور «ضلع شمالی مجلس شورای اسلامی» از جمله محلهایی بود که بر اساس تصویب هیات دولت برای تجمع و اعتراض در نظر گرفته شده بود. پرونده تجمعها و مشخص کردن برخی مکانها نیز بسته شد.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 در دفاع از عرف، سنت و بازار
✍️ دکتر روحاله اسلامی
گاهی نباید کاری کرد و میتوان به نظاره نشست و مشاهده کرد چگونه آزادی دارای مبنا است و میتواند مناسبات انسانی را شکل دهد. اشتباه ما انسانها آنجاست که گمان میکنیم عقل ما به کمال است و همه چیز را میدانیم. ناشناختهها یا همان متغیرهای بیشماری که از کنترل ما خارج است، آنقدر زیادند که هرگونه دستکاری خودخواهانه باعث از بین رفتن نظم طبیعی میشود.
هر فرد اگر بر اساس تربیت، سنت خانوادگی، تجربه و آگاهی خود بخواهد جماعتی را نظم دهد هم خود را رنجه میدارد و هم جامعه را به مرز انفجار میکشاند. نظم اجتماعی بر اساس خرد انسانی بهویژه قانونگذاریهای فردی شکل نگرفته است. نظم اجتماعی ریشه در تاریخ، سنت و زبان دارد. ما بیرون از زبان قرار نگرفتهایم و زبان خود دارای قواعدی جبری و از پیش تعیینشده است. ما در درون زبان قرار داریم و نمیتوانیم به آن نگاه ابزاری داشته باشیم. خلق زبان و ایجاد واژگان جدید باعث از بین رفتن کنش ارتباطی شهروندان میشود.
ما در درون سنت قرار گرفتهایم. سنت مجموعه عادات، اخلاق و رفتارهایی است که ریشه در گذشته و رفتار جمعی دارد. اساطیر، آیینها و جشنها و نهادهای خانواده، مذهب و دولت ریشهدار هستند و به راحتی با قرائتهای فردگرایانه هر چند خلاق باشند، نمیتوان آنها را دگرگون کرد. سنت قدرت زیادی دارد و در درون آن رفتار انسانها معنی پیدا میکند. نظام سیاسی که قصد کند بر هر شکل اندیشهای، به قصد خیرخواهانه سنت را کنار بزند به جنگ آیینهای ملی خواهد رفت و پس از چندی مغلوب خواهد شد. سیاست در شکل معمول خود به سنت نیاز دارد و سنت به معنای دستکاری نکردن و اجازه ظهور خلاقیتهای ملی است که در گوشهها و پایههای کشور تبلور پیدا میکند. هرگونه نزاع با سنت به معنای خلق ایدئولوژی است که هرچند با سازوبرگهای رسانهای و به انحصار کشیدن آن تزریق شود؛ اما توانایی رویارویی با آداب جمعی را ندارد. اگر کنشی از افراد جامعه برخلاف سنت و عرف باشد، خود به خود فشار جامعه باعث کمرنگ شدن آن میشود و نیاز به مداخله دولت نیست. از این روست که سنت بدون یاری دولت باقی خواهد ماند و دولتی که درفش سنت در دست گیرد، باعث زوال آن میشود.
تبلور اصلی سیاستگذاری در قانونگذاری است و بهترین آن کم قانونگذاری است. به این معنا که نباید برای جماعت قوانین متعددی بر اساس منافع زودگذر گذاشت. کشورهای توسعهیافته قوانین زیادی ندارند و به عرف احترام میگذارند. قانون جایی معنا پیدا میکند که مصلحت عمومی یا منافع ملی یا کالاهای عمومی در خطر است؛ در غیر اینصورت حفظ حقوق اقلیتها، احترام به عرف و آداب جمعی و رها گذاشتن جامعه اصل حکومتداری است. حکومتداری که در همه زمینهها قانون دارد پس از چندی قوانین به نوشتههای حفظ منافع اقلیتی بدل میشود که تعارض منافع در آن وجود دارد و پس از چندی رویارویی دولت و ملت را نتیجه میدهد. عرف، گمشده اصلی قانونگذاری است و بدون احترام به آن نمیتوان سیاستی بدون تنش را دنبال کرد.
همین مبنا در اقتصاد به نظم خودجوش و اقتصاد بازار آزاد ختم میشود. دخالت دولت در همه عرصهها بر اساس عقل افلاطونی به بینظمی و آشوب در جامعه ختم خواهد شد. براساس قواعد زبان، مبانی سنت و الزامات عرف در عرصه اقتصاد آنچه دولت را از بار سنگین تعارضها و تناقضها نجات میدهد، احترام به بازار آزاد است. اقتصاد رقابتی و تقویت بخش خصوصی به همراه قوانین اندک، گمشده اقتصاد سیاسی ایران است. اقتصاد فرمایشی و دستوری ادامهدهنده همان عقلانیت قانونگذار و مداخلهگری است که سنت، تاریخ، عرف و بازار را به رسمیت نمیشناسد و به محض آنکه میآید ابرو را درست کند به سمت چشم نشانه میرود و کوری خلق میکند.
کشورداری و حکومتمندی امروز ارتباط زیادی به کاهش قانونگذاری، تعلیق عقلانیت دانای کل و احترام به طبیعت، زبان، عرف، تاریخ، سنت و بازار دارد. شهروندان آگاه و توانمند شدهاند، جامعه شبکهای شکل گرفته است، همه بازیگران بینالملل بخشی از تقسیم کار بینالمللی را قبول کردهاند و وظیفه حکومت، امور حاکمیتی و قرار دادن امور در جای خود است. هرگونه دانای کل سیاستگذاری و قانونگذاری حداکثری نوعی مبارزه با سنت، تاریخ، زبان و عرف است. این گزارهها مبانی و الزامات اولیه کشورداری است که در همه جهان اجرا میشود و تنها مانع آن قرائتهای مارکسیستی، آنارشیستی، پدیدارشناسانه و پسامدرنیستی است که علاقه زیادی به از بین بردن نظم طبیعی و سیاستهای خیابانی، کشورداری مبتنی بر زور و اقتصاد دستوری دارند. با برگشت به جریان اصلی علم میتوان کشور و جامعه را تضمین کرد و قدم اول آن است که به عرف احترام گذاشت و آگاهی اشتباهی را که در سیاستگذاری مدام تکرار شده است، تعلیق کرد.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست