🔻روزنامه تعادل
📍 سقوط بورس و وعدههای فراموش شده
✍️ علی قنبری
روز گذشته تصویری از نزول ۲۶هزار واحدی بازار سرمایه کشور روی خروجی رسانهها قرار گرفت که به نظرم به نوعی بازتابدهنده کلیت اقتصاد کشور است. تصویری از یکدست قرمزپوش شدن تابلوی سهام که شاخص این بازار را به زیر یک میلیون و ۲۵۰هزار واحدی رساند. مردم ایران حتما به خاطر دارند که در ایام انتخابات سال۱۴۰۰، برخی از نامزدهای انتخاباتی که امروز تعدادی از آنها سکان هدایت ساختار اجرایی را به دست گرفته و برخی دیگر در شمایل معاون رییسجمهوری و شهردار و... فعالیت میکنند، از حل «۳روزه» مشکلات بورس میگفتند و دولت قبل را به دلیل سوءمدیریتهایش در بازار سهام حسابی نقد میکردند. در کنار حل مشکلات بورس، از ارز تکرقمی، نرخ بیکاری تکرقمی، مسکن ارزان و...صحبت کرده و وعده میدادند که به زودی اقتصاد ایران به سمت ساحل آرامش حرکت خواهد کرد. هر اقتصاددان و تحلیلگری هم نسبت به این نوع اظهارات غیر کارشناسی نقدی وارد میساخت، او را با انگهایی چون لیبرال بودن، غربزده بودن، وابسته بودن و...مینواختند. این دست از مدیران که هنوز با واقعیتهای عرصه اجرا و تبعات تصمیمسازیهای غلط مواجه نشده بودند به گونهای در خصوص حل مشکلات اقتصادی و راهبردی کشور صحبت میکردند که مخاطب ناخودآگاه آنها را در شمایل منجی اقتصاد کشور میدید. حل مشکل سه روزه بورس، تنها وعده بزرگ این افراد و جریانات در حوزه اقتصاد نبود. ساخت ۱میلیون مسکن در یک سال و ۴میلیون مسکن طی ۴ سال، حذف یارانه پنهان، تورم تکرقمی، تک نرخی کردن ارز، پایان دادن فقر در ۲هفته و... از دیگر وعدههای شاقی بود که در این ایام ارایه شد. در همان زمان اما بودند اقتصاددانانی که این اظهارات بدون پشتوانه را میشنیدند و نسبت به خطر ظهور دوباره پوپولیسم در صحنه اقتصاد و مدیریت کشور هشدار میدادند. روزها از پی هم گذشتند و سال ۱۴۰۰ جای خود را به ۱۴۰۱ داد و نتایج تصمیمات اقتصادی و مدیریتی این افراد یکییکی از راه رسیدند. دولت که نتوانسته بود فکری به حال بودجه عریض و طویل نهادها و دستگاههای مختلف کند، اقدام به آزادسازی قیمتها کرد، از قبل هم اعلام شد که افزایش قیمتها تنها در ۴قلم کالا و رشد تورم تنها ۸درصد خواهد بود. اما آنچه که در واقعیت رخ داد، افزایش چند صد درصدی قیمت اقلام مصرفی، کالاها و خدمات در کشورمان بود. از سوی دیگر انفعال دولت در برنامهریزی حوزه مسکن، قیمت مسکن اجارهای را به اندازهای بالا برد که مردم حتی برای اجاره یک مسکن حداقلی نیز با مشکلات عدیدهای مواجه شدند. این روند باعث شد تا نظام طبقاتی کشور دچار تغییر شود، بسیاری از دهکهای میانی به دلیل مشکلات به دهکهای محروم جامعه پیوستند و بسیاری از افرادی که در دهکهای محروم جامعه بودند با چهره عریان فقر مطلق مواجه شدند. در این وانفسا اما مسوولان دولتی همچنان با اعتماد به نفس در رسانههای همسو و صدا و سیما حاضر میشوند و از کاهش تورم، حل مشکلات مسکن، پایان فقر مطلق، عادلانه شدن توزیع یارانهها و... خبر میدهند. بر این اساس معتقدم وضعیت بازار سرمایه کشور، نمادی از شرایط کلان اقتصاد ایران است، اقتصادی که در آن بازارهای ۵گانهاش از جمله بازار ارز، خودرو، طلا، مسکن و بورس دچار نوسانات عدیده است. برای مواجهه با این شرایط، دولت به جای اینکه سنگهای پیش روی کسب و کار و اقتصاد را بردارد، دست به اقداماتی میزند که باعث افزایش مشکلات مردم میشود. به جای اینکه ارتباطات شفاف را تضمین کند، اینترنت را مسدود میکند و اپلیکیشنهای اقتصادی مورد نیاز مردم را از دسترس خارج میکند. راهکارش هم برای حل مشکل، توزیع نقدینگی بیشتر در اقتصاد است. وزیر اقتصاد اعلام میکند قرار است، هزاران میلیارد تومان برای جبران خسارات ناشی از بستن فضای مجازی توزیع شود. این نقدینگی به چه کسانی تعلق میگیرد؟ بدون تردید افراد دارای نفوذ و رذانت از این منابع بهره میبرند. در این شرایط اما دولت هنوز همان لحن و همان وعدهها را میدهد. وقتی خبرنگاران از افزایش قیمتها سوال میپرسند، موضوع را به دولت قبل حواله میدهد و اعلام میکند برای حل مشکلات به فرصت کافی نیاز دارد. این در حالی است که قبل از انتخابات از حل ۳روزه و یک هفتهای و نهایتا ۱۰۰روزه مشکلات صحبت میکردند. این روند بدون تردید کشور را به مشکلات عدیدهای مواجه میکند، همانطور که نحوه مدیریت حدفاصل سالهای ۸۴ تا ۹۲ باعث شد تا ایران وارد دورهای از بحرانهای فزاینده اقتصادی، اجتماعی، امنیتی و...طی دهههای آینده شود. با این شکل مدیریت نیز میتوان پیشبینی کرد که در چشمانداز آینده کشور با مشکلات بیشتری مواجه شود و نارضایتیهای عمومی افزایش پیدا کند. مگر اینکه تغییری در روشها و وعدهها و منشها رخ دهد. اقتصاد ایران دیگر فرصتی برای از دست دادن ندارد.
🔻روزنامه کیهان
📍 جنگ هیبریدی و وظیفهای که بر گردن ماست
✍️ مسعود اکبری
جنگ ترکیبی که از آن با عنوان «جنگ هیبریدی» نیز نام میبرند چند سالی است که بهصورت ویژه در دستورکار اندیشکدههای غربی و رسانههای جبهه استکبار قرار گرفته است. یکی از تکنیکهای جنگ هیبریدی، نظریه برجستهسازی (agenda setting) است.
«ژودیت لازار» نویسنده کتاب «افکارعمومی»
(Opinion publique) در بخشی از این کتاب در شرح این نظریه آورده است: «ممکن است در اغلب اوقات، رسانهها موفق نشوند به اشخاص بگویند که چه [چگونه] فکر کنند، اما با تأثیر فوقالعادهای که بر آنها دارند میتوانند بگویند به چه چیز باید فکر کنند.»
در این تکنیک رسانهای که حتی میتوان آن را یک شگرد پراستفاده در عملیات روانی نیز تلقی کرد، تمرکز بر تعداد انگشتشماری از موضوعات و سوژهها باعث میشود تا بخش قابلتوجهی از افکارعمومی در یک فضای کانالیزه شده قرار گرفته و این موضوعات را بسیار مهمتر از سایر موضوعات تلقی کنند.
به این نمونه توجه کنید؛ در سال ۱۹۸۹ میلادی استعمال مواد مخدر و تبعات مخرب آن به یک نگرانی گسترده در آمریکا مبدل شد. براساس نظرسنجیهای صورت گرفته در آن سال حدود ۷۰ درصد مردم از این معضل با عنوان مهمترین مسئله ملی نام میبردند. دولت آمریکا در واکنش به این حساسیت افکارعمومی و بهدلیل ارتباط با کارتلهای موادمخدر و سودهای کلان ناشی از آن، این معضل را بهطور گسترده توسط رسانهها سانسور کرد و تلاش کرد تا موضوعات دیگر را در صدر اخبار و رویدادها قرار دهد. نتیجه این شد که ۲ سال بعد یعنی در سال ۱۹۹۱، تنها ۵ درصد مردم مواد مخدر را یک معضل ملی تلقی
میکردند.
و اما در عمر قریب به ۴۴ سالگی انقلاب اسلامی ایران، این تکنیک عملیات روانی به دفعات در مقاطع مختلف توسط رسانههای انبوه دشمن علیه ملت ایران به کار رفته است. در جدیدترین نمونه در هفتههای اخیر، رسانههای معاند و برخی دنبالههای دشمن در داخل کشور(در پوشش روزنامه، سایت خبری، کارشناس سیاسی، مقام سابق، عضو احزاب سیاسی و...) دروغهایی را تحت عنوان «کشته شدن زنان ایرانی توسط حاکمیت» مطرح میکنند.
این طیف با بهکارگیری تکنیک «نظریه برجستهسازی» با ادعاهایی بدون سند اینگونه القاء میکند که امور کشور متوقف شده و هیچ نشانهای از «خبر خوب» نیست و «خیزش سراسری با محوریت جوانان» کلید خورده و هر چند روز یکبار یک «زن ایرانی» توسط حاکمیت به قتل میرسد و هیچ نقطه امیدی درباره موفقیت جوانان و بهخصوص دختران ایرانی قابل تصور نیست.
چندی پیش یکی از اعضای فراری طیف تندروی مدعی اصلاحات، یکی از اهداف اصلی بهکارگیری این تکنیک علیه ملت ایران را افشا کرد و گفت: «ما کارمند رسمی بخش پروپاگاندای آمریکا، انگلیس، اسرائیل و سعودی هستیم. وظیفه ما فرو پاشاندن سازمان اجتماعی و کشاندن مردم به خشونت جمعی است... گمان باطل نکنید که ما مخالف سیاسی، مدافع حقوقبشر، فمینیست و... هستیم؛ نه، ما فقط کارمند پروپاگاندای دولتهای راست افراطی هستیم.»
و حالا یک سؤال؛ به نظر شما در یکی دوماه اخیر چه اتفاقات مهمی در داخل کشور رخ داده و چه رویدادهایی به وقوع پیوسته است. شاید اولین موضوعی که به ذهن شما برسد، آشوبها و ناآرامیها در هفتههای گذشته است، خودکشی چند نوجوان و اخبار مختلف درباره آن، ناآرامی در برخی دانشگاهها و... از دیگر اخباری است که ممکن است در ابتدا به ذهن شما خطور کند. اما آیا اتفاقات رخ داده در هفتههای گذشته، همین موارد است؟! به این موارد دقت کنید:
۱- در روزهای گذشته رتبهبندی بهترین دانشگاههای جهان(ویرایش ۲۰۲۳) منتشر شد و بر این اساس ۵۲ دانشگاه ایرانی در این رتبهبندی قرار گرفته است. نکته قابل توجه اینجاست که جایگاه جمهوری اسلامی ایران در این رتبهبندی نسبت به سال گذشته ۱۲ پله رشد داشته است.
۲- در هفتههای گذشته خبر تولید پانسمان مخصوص بیماران پروانهای توسط جوانان نخبه اصفهانی در فضای مجازی منتشر شد. این در حالی است که آمریکا و دولتهای اروپایی واردات آن را به داخل ایران تحریم کردهاند. جوانان غیور و نخبه ایرانی توانستند پس از قریب به ۴ سال تحقیق و پژوهش، این محصول بسیار مهم را تولید کنند.
در تیرماه سال جاری سفیر کشورمان در سوئد در توئیتی نوشت: «شرکت سوئدی تولیدکننده ملزومات پزشکی همچنان به بهانه تحریم ظالمانه آمریکا از فروش پانسمان برای کودکان پروانهای (ای.بی) ایران امتناع میکند. این فرشتگان معصوم هر روز در مقابل چشم مدعیان حقوقبشر زجر میکشند و پرپر میشوند. آیا این نقض فاحش حقوق کودک و جنایت علیه بشریت نیست؟»
۳- در روزهای گذشته «آنتونیو گوترش» دبیرکل سازمان ملل گفت: «تعداد افرادی که در جهان با گرسنگی روبهرو هستند رو به افزایش است.» همچنین «چو دونگ یو» دبیرکل FAO (سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد) اخیرا در اظهارنظری گفته است:
«۸۲۸ میلیون نفر در جهان گرسنهاند و ۳.۱ میلیارد نفر، از عهده تامین یک رژیم غذایی سالم برنمیآیند.»
این بحران جهانی به اروپا و آمریکا هم سرایت کرده است. به گزارش خبرگزاری فرانسه؛ «افزایش قیمتها، نانواییهای آلمان را خفه کرده است. افزایش چند برابری قیمت گاز و کمبود و افزایش قیمت غله، باعث افزایش قیمتها در اروپا شده و بر همه بخشهای زندگی مردم از جمله نان و نانواییها تاثیر گذاشته است.» همچنین روزنامه گاردین در همین رابطه در مطلبی نوشت: «مدارس انگلیس بابت افزایش دلخراش تعداد کودکان گرسنه هشدار میدهند. خانوادهها، بین گرم کردن خانه و تهیه غذا باید یکی را انتخاب کنند.»
آمریکا نیز بهعنوان یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان، از بحران در امان نمانده و تعداد گرسنگان از مرز ۵۰ میلیون نفر گذشته؛ یعنی یک نفر از هر ۶ آمریکایی. به گزارش آسوشیتدپرس و براساس اطلاعات درز کرده از مرکز غذایی آمریکا؛ ناتوانی نظامیان آمریکایی در سیر کردن خانواده خود، به بحران پنهان تبدیل شده و این در حالی است که بخش نظامی، بیشترین بودجه را دریافت میکند.
در این میان، کشور ما با وجود مشکلات جدی اقتصادی، توانسته بخش مهمی از بحران جهانی غذا را مهار کند و پشتسر بگذارد. براساس گزارش «گلوبال هانگر ایندکس»، ایران رتبه سیوپنجمین کشور دارای کمترین گرسنه را در بین دویست کشور دارد و شاخص گرسنگی در محدود Low قرار گرفته است.
در سال جاری و با تلاش و پشتکار دولت آقای رئیسی، ۷/۵ میلیون تن گندم بهصورت تضمینی از کشاورزان خریداری و ضمنا تمام مطالبات آنها پرداخت شد. بر همین اساس، نیاز به واردات، آن هم در شرایط کمبود منابع ارزی و تورم جهانی، بسیار کاهش پیدا کرد.
۴- اخیرا مدیرعامل شرکت مهندسی و توسعه گاز ایران گفت: «موفقیتهای صنعتی کشور منحصر به زمینههای موشکی و پهپادی نیست و اکنون ۸۵ درصد تأسیسات و تجهیزات مورد نیاز صنعت گاز در داخل کشور ساخته میشود و به پشتوانه همین توانمندی، بهتازگی قراردادی برای صادرات ۴۰ دستگاه توربین ساخت ایران به کشور روسیه امضا شده است.» وی در ادامه تصریح کرد که «تولید گاز ایران در دوران تحریم به دو برابر افزایش یافته است.»
۵- در روزهای گذشته نشریه ساینس در گزارشی پیرامون رصدخانه ملی ایران نوشت: «در یک نقطه عطف بزرگ برای جامعه علمی ایران، ستارهشناسان در تهران اعلام کردند که رصدخانه ملی ایران (INO)، «اولین نور» را دیده است و تلسکوپ ۳.۴ متری کلاس جهانی که آینده آن تا سال گذشته نامعلوم به نظر میرسید اما هماکنون عملیاتی شده و نخستین تصاویر خود را به دست آورده است.»
«جری گیلمور» ستارهشناس دانشگاه کمبریج و رئیس هیئت مشاوران بینالمللی رصدخانه ملی ایران در این رابطه به ساینس گفته است که هیچکس در ایران قبلا کاری در این مقیاس انجام نداده بود. وضوح این تصویر، بسیار بهتر از حد انتظار است.
ساینس میافزاید: «در ساخت رصدخانه ملی ایران، ستارهشناسان این کشور باید بر موانعی غلبه میکردند که تعداد کمی از همکاران آنها در کشورهای دیگر با آنها مواجه هستند؛ از جمله تحریمهایی که واردات فناوری پیشرفته را محدود میکند و محدودیتهای ویزا که سفر آنها به خارج از کشور را محدود میسازد.»
پروفسور «لورنزو زاگو» دیگر عضو هیئت مشاوران این طرح، در این رابطه به ساینس میگوید: آنچه من را شگفتزده میکند این است که محققان ایرانی این پروژه، دانشِ چگونگی ساخت سایر اجزا این تلسکوپ را به سرعت به دست آوردند. آنها سخت کار کردهاند. ساینس در این گزارش همچنین به همردگی تلسکوپ رصدخانه ملی ایران با تلسکوپهای روز جهان نیز اشاره میکند.
۶- در هفتههای گذشته و همزمان با فضاسازی رسانههای دشمن و پادوهای داخلی آنها درباره وضعیت زنان در ایران، تیم بانوان کشورمان در مسابقات آسیایی درخشید و ۲ مدال طلا کسب کرد. اما رسانههای معاند به هیچ عنوان به این مسئله نپرداخته و آن را سانسور کردند. همچنین در روزهای گذشته «سلما همتیان» شطرنجباز
۸ ساله ایرانی در مسابقات آسیایی با حجاب کامل مدال طلا را کسب کرد. این دختر نخبه ایرانی در همین رابطه گفت: «دوست داشتم افتخار اسلام باشم به همین دلیل با چادر بالای سکوی قهرمانی آسیا ایستادم.»
۷- در طول تابستان سال جاری شاهد رکوردشکنیهای پیاپی در زمینه ساخت واحدهای نیروگاهی بودیم. برای مثال رکورد ساخت ظرفیت نیروگاهی که در سال ۱۳۸۹ با ساخت ۴۹۳۵ مگاوات شکسته شده بود، در سال جاری با ساخت ۶۰۰۰ مگاوات نیروگاه بار دیگر جابهجا شد. در این بین یکی از مهمترین رکوردهای حوزه صنعت برق، کاهش نرخ خروج اضطراری واحدهای نیروگاهها به کمتر از ۲ درصد بود، در حالیکه نصاب جهانی این شاخص در بازه زمانی پیک فراتر از ۵ درصد است.
تجربه موفق سال ۱۴۰۱ سبب شده تا برنامه تعمیرات اوج بار سال ۱۴۰۲ در دستورکار قرار گرفته تا رکوردهای تابستان سال جاری در سال آینده نیز تکرار شود. این رکوردشکنی و همت دولت سیزدهم موجب شد تا ما در تابستان شاهد قطعی برق نباشیم.
۸- در هفتههای گذشته در خبرها اعلام شد که ٢٢ کشور جهان تقاضای خرید هواپیمای بدون سرنشین(پهپاد) از ایران را دارند. جمهوری اسلامی ایران اکنون با همت جوانان غیور و نخبه در ردیف برترین کشورهای جهان در حوزه ساخت پهپاد است. نکته قابل توجه اینجاست که این تکنولوژی دارای کاربردهای بسیار متنوع و گستردهای در صنایع مختلف است.
۹- اخیرا در خبرها اعلام شد که ۱۸۷۰ پژوهشگر ایرانی در زمره پژوهشگران پراستناد ۲ درصد برتر دنیا قرار گرفتند. بر همین اساس فقط در سال ۲۰۲۱، تعداد ۱۸۷۰ پژوهشگر از بین تعداد کل ۲۰۰۴۰۹ پژوهشگر بینالمللی با وابستگی سازمانی جمهوری اسلامی ایران در بین برترینها حضور دارند.
قطعا اتفاقات مثبت و خبرهای خوب در هفتههای اخیر به موارد مذکور ختم نمیشود و ذکر تمامی موارد از حوصله این نوشتار خارج است. ناگفته نماند که ذکر این موارد و مصادیق اصلا به معنی انکار نقاط ضعف و کمبودها نیست.
رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر با جمعی از نخبگان فرمودند: «هرگز نقاط ضعف را انکار نکردهایم و در اینباره ما بیش از همه در جلسات رمضانیِ مسئولان نظام و در جلسات خصوصی، تذکر دادهایم و بارها گفتهایم که عقب هستیم.اما واقعیت قابل توجه این است که جمهوری اسلامی حرکت پر شتابی را که از انتهای قافله آغاز کرده بود ادامه داده و امروز به نزدیکیهای جلوی قافله رسیده است.» ما باید با همت و تلاش و همبستگی، پیچ و مهرههای ماشین تبلیغاتی دشمن در جنگ ترکیبی را از هم باز کنیم.
🔻روزنامه اطلاعات
📍 بار کج بیبیسی
✍️ دکتر محمدعلی فیاضبخش
هر اعتراض به حق و طبیعی که در دههی اخیر خودی نشان داده، جدای از نوع برخورد حاکمیت، از سوی رسانههای فارسیِ نشاندار در آن سوی دیارمان به اوج ابتذال و اشمئزاز کشانده و نمایشداده شده است.
«من و تو» و «ایران اینترنشنال» را حال و روز از روز تأسیسشان معلوم بود و رسواییشان در آتشافروزی و انحرافدادن اعتراضات به سمت اغتشاشات اظهر منالشمس بوده و هست. اصلا گاهی آدم شک میکند؛به چه؟ بمانَد!
سخنم در مورد بیبیسی است. حجم و نوع پوشش خبری این رسانهی به اصطلاح بیطرف، اگر در دو سه اعتراض پنج سال اخیر، ظاهری نسبتاً حرفهای داشت، گویا در جریانات اخیر در جوّزدگیِ دو رسانهی دیگر، با احساسِ باختن قافیه، نمیخواهد از ادبیات و فرم خبررسانی آن دو عقب بماند.
ببینید ویدئوها و خبرهایی از این قبیل را از بیبیسی که بیش از یک ماه است افزون بر نود درصد صفحات خبریاش را پر کرده:
– شعارنویسی بر دیوار مدرسهای در شهرستان فلان در محلهی بهمان؛
-جولان دو خانم بدون روسری روی جدول خیابان سبلان!؛
-آغوش گشادن دو دختر جوان برای نوازش رایگان؛
-همکلامی و کلکل عابری پیاده با مأموری سواره؛
-بوق زدن ممتد خودروها هنگام رقصیدن دو دختر نوجوان
-میز ناهار مختلط در سلف فلان دانشگاه (در حد پنجنفر و نصفی!)؛
کسی از سواد رسانهایها هست که به بیبیسی بگوید:
اگر هم قرار بود این حوادث اجتماعی به جایی برسد و کاری کند، شما نخودهای ناپز با ریختن این خبرهای یخ در دیگ جوشانِ اعتراضات، هر بار آن را از قُل و جوش انداختید و به ابتذال کشیدید با این فرم و کیفیت از انعکاس خبر.
اگر این اعتراضات، سرریز انبوهی از مطالبات زمینمانده برای بهبود و اصلاح زندگی مردم در سرزمین خودشان است، لطفا با این تابلوسازیهای سخیف و احمقانه- و به احتمال قوی مزوّرانه و کارشده- نفَس صلحجویانه و احیاگر مطالبهگران را در پای رذالتهای حرفهای خود نبُرید.
اگر به ستوهآمدگان از اخبار تناقضآمیز و یا کارشدهی سیما، رفتار خبری امثال بیبیسی را به تقاص گفتارهای سیمایی موجّه میبینند؛ باید بر این نکته نیر بیندیشند که خشت کج هرجا نهادهشود، عمارت را لرزان و ریزان بالا میبرد و بار کج از هر معبری که بگذرد، راه، فرجام به دیارِ راست نمیکشد.
🔻روزنامه اعتماد
📍 مرگ تدریجی آموزش در ایران
✍️ اصغر میرفردی
نظام اجتماعی هر جامعه در کلیت آن، از نهادهای گوناگونی چون خانواده، آموزش، دین، اقتصاد و سیاست تشکیل شده است. هر کدام از این نهادها کارکردهای عام و ویژهای را برای زندگی اجتماعی دارند. کارکرد هر نهادی در پیوند و هماهنگی با نهادهای دیگر زمینه بروز پیدا میکند. نهاد آموزش، بسان نهادی محوری در جامعهپذیری افراد و آمادهسازی آنها برای مشارکت در زمینههای گوناگون، نقش و کارکرد مهمی در جامعه دارد و توسعهیافتگی یا توسعهنیافتگی هر جامعهای در پیوند نزدیک با نوع سازوکارها و کیفیت نهاد آموزشی آن است. برای عمران و آبادی یک جامعه، آموزش روزآمد و کارآمد ضروری است. مروری بر تحولات آموزش در کشور ما نشان میدهد، فعالیتها و سازوکارهای آموزشی نتوانسته است کارکرد مورد انتظار از این نهاد محوری را در جامعه پیاده کند در حالی که آموزش مدرن پیشینه طولانی در کشور دارد. از دارالفنون میرزاتقی خان امیرکبیر و وزارت معارف در دوره میرزاحسن رشدیه تا تنوعی از مراکز آموزش عالی و پیش از دانشگاه در شرایط کنونی نمونههایی از فعالیت دیرپای آموزش در ایران است. این سیر طولانی آموزش در کشور، نتوانسته است به اهداف مورد انتظار دست پیدا کند. در این نوشتار به چند زمینه و دلیل که برای نقشآفرینی مطلوب آموزش در جامعه، بازدارنده بودهاند، میپردازیم. ضعف شایستهسالاری در مدیریت آموزش، سیاستهای متغیر آموزشی در پی تغییر مسوولان، نگاههای غیرتخصصی به آموزش، نبود آمایش آموزش به ویژه آموزش عالی، نداشتن چشمانداز روشن و عملیاتی درباره آموزش، تسلط رویکرد کمیتگرا بر کیفیتگرا، تسلط رویکرد تکلیفمحوری بر نتیجهمحوری، تجاری و انتفاعی شدن آموزش، چیرگی رویکرد دیوانسالارانه و سیاسی بر آموزش، بیتوجهی به نقش زیربنایی و راهبردی آموزش در جامعه و بیتوجهی به شأن و منزلت مربیان، معلمان و مدرسان از مهمترین زمینههای ضعف تدریجی آموزش در کشور است.
در اینجا به برخی موانع میپردازیم:
الف- آموزش یک نهاد تخصصی است و باید با نگاه تخصصی بدان پرداخت. شوربختانه چنین نگاهی در آموزش به ویژه آموزش پیش از دانشگاه در جامعه رو به تحلیل رفته است. چیدمان نیروهای انسانی در فعالیتهای آموزشی پیش از دانشگاه در کشور ما مناسب یک نظام آموزشی کارآمد و روزآمد نیست. در یک نظام آموزشی تخصصی، هر معلمی با توجه به تخصص و دانش فراگرفته شده به فعالیت میپردازد. چند سالی است در فرآیند نقل و انتقالات معلمین، به اصل تخصصگرایی و تناسب رشته با حوزه کار توجه نمیشود. «نیاز مقاطع تحصیلی و مناطق به معلم»، توجیهگر فعالیت معلمان در حوزههای غیرمرتبط با تخصصشان است. برای نمونه، معلم شیمی مقطع متوسطه در صورت انتقالی با توجه به نیاز منطقه مقصد ناچار است در مقطع ابتدایی فعالیت کند، در حالی که مقطع ابتدایی تخصص و تجربه کاری ویژه خود را نیاز دارد. در این شیوه، هم دانشآموز زیان میبیند و هم معلم دچار بیانگیزگی، فرسایش روحی و کاری و در نتیجه کاهش کارایی آموزشی میشود. در برخی درسها یا فعالیتها که ضروریاند ولی افکار عمومی به اهمیت آنها چندان توجهی ندارند نیز از نیروهای مازاد سایر رشتهها استفاده میکنند. مشاوره، درس ورزش و انشا از این موارد است، در حالی که چنین فعالیتها و درسهایی برای بالندگی جسمی و فکری دانشآموزان حیاتی است. مدیریت مراکز آموزشی نیازمند داشتن تخصص در این حوزه است، در حالی که در کشور به ویژه شهرستانهای کوچک، ملاکهای غیرتخصصی برای تعیین مدیر مدرسهها و مراکز آموزشی به کار بسته میشوند. انتفاعی شدن آموزش و گسترش مدرسههای غیردولتی که پیامدهای ناخوشایندی همچون طبقاتی شدن آموزش و بازتولید نابرابری طبقاتی را در پی دارند، به سهم خود توزیع معلمان در رشتههای نامرتبط را بیشتر دامن میزند. مدیران و مالکان چنین مدرسههایی، در بیشتر موارد در چیدمان معلمان روابط غیررسمی را ملاک قرار داده و آشنایان خود که ممکن است تخصص نامرتبطی هم داشته باشند را به عنوان معلم دعوت به همکاری میکنند. بهکارگیری این سبک فعالیت آموزشی به ویژه برای مقطع ابتدایی زیانبار است، زیرا شالوده آموزش از دوره ابتدایی است. ب- گسترش مدرسههای غیردولتی، جایگاه مدرسههای دولتی را در اذهان عمومی تنزل داده است، زیرا این تصور شکل گرفته که مدرسههای دولتی به اندازه مدرسههای غیردولتی به آموزش توجهی ندارند. شلوغی مدرسههای دولتی و نبود امکانات آموزشی مناسب و رایگان برای همه دانشآموزان در کنار گسترش مدرسههای دولتی همچون قرینههایی است که به کاهش کیفیت آموزشی از یک سو و طبقاتی و منزلتی شدن آموزش، از سوی دیگر منجر میشود. گاهی خود مدیران و اولیای آموزشی مدارس دولتی در پاسخ به گلایههای والدین دانشآموزان از کیفیت کار آموزشی یا امکانات آموزشی، «استدلال میکنند» که اینجا مدرسه دولتی است، خصوصی نیست!! حتی در نظامهای سرمایهداری که رویکردهای لیبرالیستی و نئولیبرالیستی حکمفرماست، مدرسههای آموزش عمومی (دولتی) اینگونه در رقابت با مدرسههای بخش غیردولتی تضعیف نمیشوند. در کشوری چون امریکا که سرآمد کنونی کشورهای با نظام سرمایهداری است، مدرسههای دولتی بخش اصلی فعالیت آموزشی را بر عهده دارند.
ج- در بخش دانشگاهی، تجاری شدن آموزش، وضعیت اسفباری یافته است، زیرا در کنار تعدد مراکز آموزش عالی دولتی، گونههای زیادی از مراکز آموزش عالی غیردولتی وجود دارند که بسان بنگاههای اقتصادی عمل میکنند و برای جذب دانشجو تبلیغات فراوان دارند و برای حفظ دانشجو، مقررات و آییننامههای آموزشی را با نهایت انعطاف اجرا میکنند. شکلگیری «بازار مکاره فروش پایاننامه و مقاله» خود روایت مجملی است از این حدیث مفصل. با این وضعیت، آموزش عالی به تهیشدگی و فرمگرایی سوق پیدا کرده است. تحصیل دانشگاهی در بسیاری از مراکز با این ویژگیها در اندازه یک فرم ظاهری است و تناسب چندانی با فعالیتهای علمی واقعی ندارد. شوربختانه چنین وضعیتی اثر خود را بر تحصیلات دانشگاهی در مراکز آموزش عالی باسابقه و معتبر نیز نهاده است. به روایتی کشور ما به اندازه چندین کشور اروپایی، امریکایی و آسیایی دانشگاه و واحدهای دانشگاهی دارد، اما نتوانستهایم از این مراکز آموزش عالی پرشمار برای زندگی بهتر و دستیابی به سطح متوسطی از توسعه بهرهای ببریم. آموزش در جامعه ما، همانند بسیاری از بخشهای دیگر، دچار کمیگرایی و بیتوجهی به کیفیت عملکردی شده است. گزارشهای عملکردی که در قامت «آمارها» نشان داده میشوند، در عمل سودمندی قابل توجهی برای توسعه جامعه نداشته است. مسوولان در گزارشها همواره از «رشد شاخصهای آماری» نسبت به دوره مشابه قبل در آموزش میگویند، اما نمودی از بهبود کیفیت همراستا با رشد کمیتها مشاهده نمیشود. در نظام آموزش عالی، رشد دانشآموختگان و رشد مقالات- بسان شاخص تولیدات علمی- گزارش میشود، اما این «رشدها» نتوانسته بند وابستگی علمی و فنی به کشورهای دیگر را از گردن جامعه ما باز کند.
د- نهاد آموزش باید از نظر محتوایی و سازوکار مدیریتی خوداتکا باشد و تحت تاثیر نوسانات سیاسی و اجرایی قرار نگیرد. پسندیده نیست که از صدر تا ذیل امور آموزشی (چیدمان نیروی انسانی، محتوای آموزشی و رویکردهای آموزشی و پژوهشی) با تغییر دولتها و مسوولان دچار تغییرات بنیادین شود. ناپایداری مدیریتی و فعالیته ای آموزشی و همچنین تسلط نگاه سیاسی و اداری بر نگاه کارشناسانه و علمی از دلایل اصلی ناکارآمد شدن آموزش در ایران است، زیرا اگر این دو ویژگی وجود نداشته باشد، نظام آموزشی کارکردهای مورد انتظار خود که شامل تولید علم، آموزش علم و راهنماییهای علمی به جامعه است را به خوبی ارایه خواهد داد. نهاد آموزش باید راهبر جامعه باشد و نه پیرو.
از آنجایی که این باور در جهان وجود دارد که برای نابودی یک جامعه نیازی به جنگافزارهای خطرناک نیست، بلکه تنها کافی است نظام آموزشی آن تضعیف و نابود شود؛ ضرورت دارد آموزش را با نگاه علمی و واقعی متناسب با ماهیت و ماموریت آموزش مدیریت کرد. آموزشی برای جامعه مناسب است که فرهنگ شهروندی، داناییمحوری، نوعدوستی و توسعه همهجانبه و پایدار را به ارمغان بیاورد. اگر چنین نگاهی در آموزش جایگاه نیابد، مرگ تدریجی آموزش در ایران رقم خواهد خورد. نفس نظام آموزشی اکنون در جامعه دچار تنگناست، نگذاریم به آخرین رمقهای خود برسد.
🔻روزنامه ابتکار
📍 اثر شرایط کسبوکار در سلامت روان و فرهنگ جامعه
✍️آرین احمدی
اشتغال و داشتن حرفه و شغل مناسب و همچنین ثبات شغلی و امنیت مالی از جمله مسائلی هستند که برای انسانها اهمیت زیادی دارند. شغل و حرفه مناسب علاوه بر تامین نیازمندیهای اقتصادی، آثار تربیتی، روانشناختی، اجتماعی و فرهنگی بسیاری نیز دارد.
انسان از دو بعد مادی و معنوی «جسم و جان» ترکیب یافته و هر یک از این دو بعد برای رشد و بالندگی به تقویت، انرژی و تغذیه سالم نیازمند است. اشتغال و کار از مسائلی است که برای پیمودن راههای ترقّی مادی و معنوی، نقشی بنیادین دارد و کار برای ادامه زندگی و بقای جامعه ضرورتی اجتنابناپذیر است. زندگی هرکس به واسطه کار کردن تامین و اداره میشود و خودکفایی هر جامعهای به میزان و نوع عملکرد شاغلان آن جامعه بستگی دارد. علاوه بر اینها، کار موجب شادابی و نشاط انسان شده، بیکاری موجب فقر، افسردگی، فساد و سرخوردگی اجتماعی میگردد. اهمیت کار در سنین جوانی دو چندان است و آثار و ثمرات آن برای نسل جوان ارزش زیادی دارد.
در هرم سلسله مراتب مازلو نیز انسان برای این که بتواند به طبقه آخر که همان خودشکوفایی و خود انگیزشی است برسد باید طبقات اولیه ای همچون نیازهای فیزیولوژیک (خواب، خوراک، سلامت و ...) و نیازهای امنیتی (امنیت بدنی، اخلاقی، خانوادگی، شغلی، داراییها و...) گذرانده باشد. و نمیتوان بدون در نظر گرفتن تامین نیازهای اولیه و همچنین شغل و مسائل اقتصادی، انتظار رسیدن به مرحله خودشکوفایی را داشت.
مشکلات اشتغال، عدم امنیت شغلی، نوسانات شغلی و مالی و همچنین عدم تناسب کار و درآمد از مسائل مهمی هستند که نه تنها باعث ایجاد چالشهای اقتصادی در جامعه میشوند بلکه باعث ایجاد چالشهای روحی روانی و همچنین فرهنگی بسیاری نیز در جامعه میشوند، چالشهایی که به نظر میآید از چالشهای اقتصادی، پر خطرتر و پر آسیبتر برای جامعه باشند چرا که آسیبهای مالی حاصل از چالشهای اقتصادی و کسب و کار را میتوان در کوتاهمدت با طرحهای صحیح علمی و اجرایی تا حدی مرتفع کرد اما آسیبهای روحی روانی و فرهنگی که از چالشهای اقتصادی و کسب و کار در جامعه پدیدار میشوند را نمیتوان در کوتاهمدت برطرف ساخت.
برخی چالش های موجود این روزها بر اقتصاد و کسب و کار عبارتند از؛ عدم تناسب کار و حقوق دریافتی و تورم، عدم امنیت شغلی علیالخصوص در مراکز خصوصی، نرخ پایین استخدام در مراکز دولتی، هزینه بالای ایجاد کسب و کار به صورت شخصی، نوسانات فراوان ارزی و بازارهای سرمایه، مشکلات سرعت اینترنت و مشاغل وابسته به اینترنت و غیره. چالشهایی که نه تنها شرایط اقتصادی جامعه را تحت تاثیر خود قرار میدهند، بلکه آثار مخرب فراوانی به سلامت روان و فرهنگی جامعه وارد میسازند.
اگر بپذیریم سلامتی روان و فرهنگ از مهمترین عوامل پیشرفت و شکوفایی و همچنین حفظ ثبات در جامعه هستند، باید نگاه جامع تر و عمیق تری به مسائلی که به حفظ آن ها کمک می کند داشته باشیم.
در شرایط سخت اقتصادی و در زمانی که کسب و کارها دچار چالش می شوند دیگر کمتر خانواده یا فردی را خواهید دید که دغدغه فرهنگی داشته باشد یا بتواند در سبد خانوار خود کالاهای فرهنگی را هم قرار دهد.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 نشانی نادرست برای ریشههای ناآرامی در ایران
✍️ نادر کریمیجونی
این ادعا که چون ایران در حال پیشرفت است، ناآرامیهای اخیر را به وجود آوردهاند تا مانع از پیشرفت کشور شوند، این روزها از زبان بسیاری از مسوولان شنیده میشود. تقریبا در تمام موارد رقم خوردن ناآرامیها به عوامل بیگانه نسبت داده میشود و درباره هدف و نیات این عوامل گفته میشود که آنها خواستار به عقب بازگرداندن، نابودی دستاوردهای شگرف نظام و جلوگیری از توسعه و پیشرفت جمهوری اسلامی در ایران هستند.
نمیتوان انکار کرد که برخی کشورها که نامشان این روزها زیاد از زبان مسوولان شنیده میشود، با جمهوری اسلامی ایران مخالف و خواهان تغییر نظام سیاسی در کشورمان هستند. البته ایران هم در مقابل، اتهامهایی را علیه این کشورها مطرح کرده و خواستار نابودی رژیم سیاسی و یا حتی موجودیت آنها شده است. کاملا قابل انتظار است که وقتی یک نظام سیاسی خواستار تغییر یا نابودی یک نظام سیاسی دیگر میشود، تخاصم میان دو طرف به اوج خود برسد و هر یک برای نابودی طرف دیگر تلاش کند. این موضوع البته از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی وجود داشته و چیز جدیدی نیست، تحول جدیدی هم در مناسبات یا جغرافیای روابط دو طرف رخ نداده که محصول جدیدی را در این فضا پدید آورده باشد.
علاوه بر این آنچه امروز مقامات ایرانی از آن به عنوان پیشرفتهای خیرهکننده یاد میکنند همواره در ایران وجود داشته و در هر برههای از دوران بعد از پایان جنگ تحمیلی، دولتمردان ایرانی از حصول دستاوردهای شگرف و خیرهکننده در ایران خبر دادهاند. چه در زمان دولت اکبر هاشمیرفسنجانی و سیدمحمد خاتمی که توسعه دانشگاهی، آغاز فعالیتهای هستهای و غنیسازی اورانیوم و…
در آن شکل گرفت و چه در دوره محمود احمدینژاد و حسن روحانی که هر یک کارنامههایی در اثبات انجام جهشهای عملی در ایران ارائه میدادند. اگر چنین ادعاهایی در ریشهیابی ناآرامیها درست بود همین شورشها و بیشتر از آن باید در دورانهای گذشته رخ میداد. مزید بر اینکه بسیاری از دستاوردهای کنونی دانشمندان امروز ایران حاصل سرمایهگذاری و تلاشهای دولت اصلاحات به رهبری سیدمحمد خاتمی و سازندگی به رهبری اکبر هاشمیرفسنجانی است و اگر این ریشهیابی ناآرامیها صحیح بود، غربیها باید از وقوع و شکلگیری پایههای پیشرفت در ایران جلوگیری میکردند، نه اینکه بعد از گذشت سی سال با مظاهر و محصول آن مقابله کنند. در واقع هیچ پیشرفت نوینی در دولت سیدابراهیم رییسی شکل نگرفته و همه پیشرفتهای کنونی از ماهوارههای فضایی و موشکهای ارسالکننده آن تا نانو فناوری و دانش هستهای و… در دولتهای پیشین رونمایی شده و اکنون فقط دنبالهروی از آنها جریان دارد.
از سوی دیگر در جریان این ناآرامیها، هیچ حملهای به مراکز تحقیقاتی، پژوهشی و یا چهرههای علمی و دانشگاهی صورت نگرفته و به آنها آسیبی وارد نشده است، از این بابت معلوم نیست چرا نوک پیکان این ناآرامیها علیه پیشرفت و پیشرفتدهندگان ایران توصیف شده به ویژه آنکه در مواردی دانشمندان ایرانی هم از اعتراضها حمایت کردهاند و در کنار مردم معترض قرار گرفتهاند. این امر البته ادعای پیشین درباره نیات اصلی برگزارکنندگان ناآرامیها را باطل میکند. چه در این ناآرامیها تا جایی که سند و مدرک قابل قبولی ارائه شده، اثری از مقابله، محدودسازی و یا نابودسازی پیشرفت ایران به چشم نمیخورد. استدلال دیگر مقامات ایرانی در نیتخوانی و ریشهسازی برای ناآرامیهای اخیر، عبور ایران از تحریمهاست. مقامات ایرانی بارها در مورد عبور از تحریمها و دستاوردهایی که دولتها در اینباره داشتهاند سخنان امیدبخشی گفتهاند ولی همین مقامات در مواقع مختلف از تحریمها ابراز ناراحتی و خشم کرده و مصرانه خواستار رفع آن شدهاند. افزون بر این، تمام دستاوردهای حاصل شده که مقامات جمهوری اسلامی ایران از آن سخن میگویند چه تاثیری در بازار و زندگی مردم داشته است؟ تورم واقعی هنوز در بازار ایران حدود ۵۴ درصد است، قیمت دلار افزایش یافته و کالاهای مصرفی خانوارهای ایرانی همچنان با قیمتهای گزاف که تهیه آن از عهده بسیاری از شهروندان ایرانی خارج است، عرضه میشود. به علاوه اکنون برخی نمایندگان مجلس از قطع یارانه برخی دهکها و خانوارهای دریافتکننده یارانه خبر میدهند که قرار است تا پایان سال اجرا شود. اگر دستاوردهایی که مقامات گوناگون جمهوری اسلامی ایران ادعای حصول آن را دارند، واقعا به وقوع پیوسته، چرا در زندگی عمومی مردم و ایرانیان مشاهده نمیشود؟ و اگر ایران از تحریمها چنان عبور کرده که میتواند به آن بیاعتنا باشد، چرا دستورهایی که آقای رییسجمهور و همکارانش درباره اصلاح و ساماندهی بازار میدهند، عملیاتی نمیشود یا تاثیرگذار نیست؟ در این صورت آیا ریشهسازی و نسبت دادن ریشه ناآرامیها به عبور ایران از تحریمها، صحیح و قابل پذیرش است؟ گمان نمیرود که ادعاکنندگان و نسبتدهندگان ریشه ناآرامیها به پیشرفتهای ایران یا عبور کشورمان از تحریمها، واقع این استدلال را قبول داشته باشد. چراکه موارد نقض این ادعا آنقدر متعدد و متواتر است که با اندکی تفکر، آشکار میشود. در این صورت دادن نشانی نادرست برای ریشه ناآرامیها، احتمالا برای پاک کردن صورتمساله یا فرار رو به جلو برای عبور از ریشههای واقعی این ماجراست.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 ریاض و واشنگتن؛ تداوم و تغییر
✍️ کامران کرمی
«روابط عربستان و آمریکا همواره بر مبنای منافع مشترک و نه ارزشهای مشترک استمرار داشته است». این اصلیترین و درعینحال عمومیترین تعریفی است که از روابط هشتدههای ریاض و واشنگتن پس از دیدار تاریخی ملک عبدالعزیز و فرانکلین روزولت سوار بر عرشه ناو کوئینسی از سوی تحلیلگران و کارشناسان مسائل منطقهای و روابط بینالملل ارائه میشود. با این حال ضمن همراهی با این تعریف باید تبصرهای تکمیلی به آن اضافه کرد تا بتواند پویاییهای روابط بهویژه در فضای تنش را که همواره بخش تفکیکناپذیری از رابطه عربستان و ایالات متحده آمریکا بوده بهتر تبیین کند. این تبصره به این مساله برمیگردد که روابط ریاض و واشنگتن به طور دقیقتر بر مبنای نیازهای مشترک و نه الزاما همیشه بر مبنای منافع مشترک در چارچوب راهبرد تداوم و تغییر استمرار داشته و در دستورکار مقامات دو کشور قرار گرفته است.
در این قالب است که میتوان فهم بهتری از تنشهای دو طرف در طول دو دهه، پس از حادثه ۱۱ سپتامبر تا تصمیم اخیر اوپکپلاس که جنجال گستردهای را داخل آمریکا بهخصوص از سوی دموکراتها برای فشار بر ریاض و ارزیابی مجدد روابط با پادشاهی سعودی بر پا کرده است، به دست داد. جلوههای این تنش که خود را در برههها و نقاط عطفی همچون مشارکت ۱۵ شهروند سعودی در عملیات انفجار برجهای تجارت جهانی، اشغال عراق و سقوط صدام، بهار عربی، توافق هستهای ایران و ۱+۵، انفجار در تاسیسات آرامکو و در نهایت وعده بایدن برای ارزیابی روابط آمریکا و عربستان در سال ۲۰۲۰ متجلی ساخته است، این گزاره را تقویت میکند که فهم روابط ریاض و واشنگتن بر مبنای معادله سنتی نفت-امنیت یا در قالبهای وابستگی صرف و رابطه فرادست-فرودست دارای تقلیلگرایی هستیشناختی است و نمیتواند دینامیک روابط در فرآیند نظام بینالملل در حال تحول را بهخوبی تبیین کند.
به عبارت دقیقتر، عناصر و مولفههایی در طول دو دهه اخیر در سطح منطقهای و در سطح بینالمللی بروز و ظهور داشته که نمیتوان از منافع مشترک ثابت و همیشگی در روابط عربستان و آمریکا صحبت کرد. اتفاقا این ضرورتها و نیازهای در حال ظهور است که به تداوم این رابطه کمک کرده و آن را بهرغم به حداقل رساندن نقش متغیر نفت، همچنان استمرار بخشیده است. بنابراین تنشهای در حال ظهور نشاندهنده واقعیتهای جدید و در حال تحول روابط عربستان و آمریکاست. همچنین درک بهتر این مساله است که برای تبیین دقیقتر روابط دو کشور آن را باید در یک چارچوب مفهومی گویا همچون وابستگی متقابل نامتقارن دستهبندی کرد. این چارچوب نشان میدهد چگونه الگوی رفتاری عربستان در برهههای مختلف از رویکرد ایالات متحده تبعیت نکرده و حتی در تعارض با آن قرار گرفته است.
این مساله نشاندهنده این واقعیت است که عربستان مانند هر بازیگر دیگری دارای منافع، ملاحظات، ترجیحات و جهتگیریهای متفاوتی از آمریکا در یک جهان سیال و در حال گذار است که در آن دولتها دارای انگیزههای متفاوت برای دنبال کردن نقشههای خود و مهار تهدیدات و فرصتسازی از بحرانها هستند. همچنین مواجهه مطلوبتر و کمهزینهتر با تهدیدات در حال ظهور نیازمند استراتژیهای قابلانعطاف و نقشهای چندسطحی و چندلایه است. برای همین است که بازیگری چون ترکیه همزمان در دستهبندیهای متفاوت منطقهای و بینالمللی به ایفای نقش میپردازد. ایفای یک نقش ثابت، غیرقابلانعطاف و درعینحال دارای جزمیت نمیتواند مواجهه مناسبی را با پدیدهها و بحرانهای چندسطحی و چندلایه به دنبال داشته باشد.
از این منظر است که نزدیکی عربستان به بازیگرانی چون روسیه و چین و تعریف منافع مشترکی که دارای سطوحی از تعارض و حتی تضاد منافع با آمریکاست در دستورکار ریاض قرار گرفته و جلوههای خود را در نشست دو هفته پیش اوپکپلاس بهخوبی متجلی ساخت. آنجا که ریاض در همراهی با مسکو دومیلیون بشکه از تولید اعضای این کارتل را با هدف افزایش قیمت عملیاتی کرد.
تصیمی که دولت دموکرات بایدن را که درگیر بحران انرژی، جنگ اوکراین، افزایش قیمت بنزین و انتخابات کنگره است، سخت آزردهخاطر کرده و از ارزیابی مجدد روابط با ریاض خبر داده است. ارزیابیای که پیشتر و در زمان کارزارهای انتخاباتی نیز وعده آن از سوی بایدن داده شده بود که هدف اصلی آن مدیریت رفتارهای محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی و شاهزاده بر سریر تاج و تخت بوده است. متقابلا بن سلمان نیز با هدف تاثیرگذاری بر انتخابات کنگره و به قصد پیروزی جمهوریخواهان، این تصمیم را در همراهی با روسیه که خود در بحران اوکراین مصاف تعیینکنندهای را با آمریکا در پیش گرفته است، اتخاذ کرد.
در واقعیت امر، جلوههای این رفتارهای عربستان ناشی از انتظاراتی است که از ایالات متحده بهعنوان متحد استراتژیک دارد و چون به دلیل پیچیدگیها و ترجیحات و ملاحظات متفاوتی که بین واشنگتن و متحدان آن به اقتضای شرایط به وجود میآید، عملیاتی ساختن آن در همان قالب سنتی دهههای گذشته وجود ندارد و در نتیجه زمینه برای بروز تنشها در روابط فراهم میشود. این واقعیت عربستان را به سمت انتخابهای صریحتر در قالب استراتژی موازنه نرم برای تعادلبخشی به روابط با آمریکا سوق داده که ایجاد روابط گرمتر با روسیه و چین و تنشزدایی منطقهای با بازیگران رقیب چون ترکیه و ایران نمودهای آن را در طول چند سال گذشته به خوبی نشان داده است. در واقع پنج دور مذاکره با ایران به میزبانی بغداد در طول نزدیک به ۲۰ ماه گذشته بخشی از موازنهای است که ریاض با هدف تعادلبخشی به روابط خود با آمریکا از یک سو و مدیریت تنشهای منطقهای در نبود نقش هژمونیک آمریکا در خاورمیانه از سوی دیگر موردنظر قرار داده است.
به نظر میرسد با تمرکز بیشتر استراتژی ایالات متحده بر چین و کاهش حضور نظامی تدریجی آمریکا در خاورمیانه، زمینه برای ایفای نقش مستقلانهتر عربستان سعودی در نظام منطقهای فراهم شود. البته این به معنای گسل عمیق و معنادار در روابط ریاض و واشنگتن نیست و روابط دو کشور همچنان بر سر مسائلی چون امنیت جهانی انرژی، مسئله اعراب و اسرائیل، تروریسم، اشاعه هستهای، نقش منطقهای ایران و دیگر موضوعات استمرار خواهد داشت. بااینحال در فضای سیالیت و تراکم بحرانها و مسائل در حال ظهور منطقهای و جهانی، انتظار از روابط حداکثری یک خطای استراتژیک بوده و عربستان سعودی نیز با آگاهی از این تحول، در حال انطباق دادن خود با یک نظم جدید در حال ظهور است که در آن ایالات متحده تنها یکی از چند متحد استراتژیک در سبد سیاست خارجی عربستان خواهد بود.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست