🔻روزنامه تعادل
📍 مسکن، بورس و راندهشدگان به حاشیهها
✍️ عباس اکبرپور
طی روزهای اخیر و پس از انتقادات دامنهداری که در خصوص راهبردهای دولت در حوزه مسکن شکل گرفت، اعلام شد، فروش متری مسکن از طریق بورس، آغاز شده و از این پس ایرانیان با هر سطح توانایی مالی میتوانند در این حوزه سرمایهگذاری کرده و به تدریج صاحب مسکن شوند. در ظاهر وقتی یک فرد با این خبر روبهرو میشود، تصور میکند برنامهریزیهایی صورت گرفته تا ایرانیان بتوانند با استفاده از ظرفیت بازار سرمایه به صورت تدریجی صاحب مسکن شوند. یعنی امروز به اندازه ۲متر مسکن، سهام از بورس تهیه کنند. بعد این عدد را به ۵ و ۱۰متر برسانند و در نهایت طی چند سال به ۷۰، ۸۰ متر و بیشتر برسند. اما این تنها ظاهر قضیه است در بطن موضوع باید ببینیم که چه میگذرد.
۱) نخستین بحث مهم، اطمینان سرمایهگذاران برای حضور در بازار سرمایه است، میگویند یک اتومبیل برای فعالیت مناسب و ایجاد اعتماد همه بخشهای آن باید مانند زنجیرهای به هم پیوسته کار کنند. این واقعیت را در خصوص همه بخشها و ساختارهای اقتصادی میتوان در نظر گرفت، برای اینکه افکار عمومی به بازار سرمایه اعتماد کنند و سرمایههای خود را راهی این بازار کنند، قبل از هر چیز باید اعتماد وجود داشته باشد. آیا بازار سرمایه ایران طی سالهای گذشته توانسته است یک چنین اعتمادی را ایجاد کند. هنوز مردم از یاد نبردهاند که طی سالهای گذشته تا چه اندازه مسوولان ردهبالای کشور، مردم را تشویق کردند تا س رمایههای خود را راهی بازار سرمایه کنند. مردم هم با هدف حل مشکلات اقتصادی کشور و کسب سود قانونی، سرمایههای خرد خود را راهی بازار سرمایه کردند. اما نتیجه این اعتماد عمومی به بازار سرمایه، از دست رفتن بخش قابل توجهی از سرمایههای خرد مردم به نفع کارتلهای سوداگر و حقوقیهای دارای نفوذ شد. این روند به اندازهای خسارتبار بود که فردی که مثلا ۱۰۰میلیون تومان از دارایی خود را وارد بازار سرمایه کرده بود، حدود ۸۵ تا ۹۰ درصد از داراییهای خود را از دست داد. با یک چنین تجربهای چطور میتوان دوباره به مردم گفت که پول خود را راهی بازار سرمایه کرده و سهام مسکن بخرند.
۲) موضوع مهم بعدی، وضعیت کلی اقتصاد کشور و تاثیر آن بر کنشگری اقتصادی مردم است. اقتصاد ایران در وضعیتی قرار دارد که تحریمها، هر روز از ارزش پول ملی کشور میکاهد. نرخ ارز مدام در دالان صعودی قرار میگیرد و مردم نگران از دست رفتن داراییهای ریالی خود هستند. نه فقط در حوزه سرمایهگذاری بلکه مردم برای گذران زندگی عادی خود هم با دشواریهایی مواجهند. در این شرایط مردم به سمت بازارهایی حرکت میکنند که بتوانند از داراییهای خود صیانت کنند. بازارهای ارزی، سکه، خودرو و...بیشتر در تیررس توجه مردم قرار میگیرند و بازار مسکن و بازار سرمایه کمتر مورد توجه مردم قرار دارد. باید قبول کرد مسکن با توجه به سرمایهگذاری عظیمی که نیاز دارد، بیشتر مورد توجه اقشار ثروتمند جامعه قرار دارد. اما بازار سرمایه از زمره بازارهایی است که مردم کمتر توجهی به آن دارند. بخشی از این عدم توجه به تجربیات قبلی بازمیگردد و بخشی دیگر نیز به عدم مهارت مردم در ورود به این بازارها.
۳) مساله بعدی، تاثیر رخدادهای اخیر در تصمیمات اقتصادی مردم است. بازار سرمایه بدون تردید از جمله بازارهای نوین مالی و اقتصادی است. اما در شرایطی که اینترنت کشور قطع است، پلتفرمهای خارجی مسدود و محدود شدهاند و دسترسی مردم به ابزارهای نوین ارتباطی محدود شده، چگونه میتوان توقع داشت که مردم به ساختار اقتصادی کشور اطمینان کنند و دارایی نقدی خود را وارد بازار سرمایه کنند تا ۲الی ۳متر ملک خریداری کنند. آیا این داراییها بیمه میشود؟ اگر فردا روز باز هم حقوقیهای با نفوذ با دارایی مردم بازی کردند و بورس را عرصه تاخت و تاز خود قرار دادند، چه کسی زیان مردم را جبران میکند؟ این پرسشها و پرسشهای دیگر در این خصوص مطرح هستند که هنوز پاسخی به آنها داده نشده است.
۴) ممکن است، این ابهام برای برخی ایجاد شود که با یک چنین واقعیتهایی، عرضه ملک در بازار سرمایه به نفع چه کسانی است؟ معتقدم مانند بسیاری از تصمیمات دیگر، این تصمیم برای سود بیشتر کارتلهای بزرگ بانکی و ابرسرمایهداران خصولتی ایران اجرایی میشود. بانکها در ایران سالهاست که از وظایف بنیادین خود فاصله گرفته و در نقش یک بنگاهدار عمل میکنند. این تصمیم مسیری است که کار بانکها را برای سرمایهگذاری در ملک راحت میکند. از سوی دیگر کارتلهای بزرگ مالی و خصولتیها هم میتوانند داراییهای خود را به سمت این حوزه سوق دهند و از آن بهرههای فراوان ببرند.در واقع سودها میان بازیگران بزرگ اقتصادی تقسیم میشود. در این میان مشخص نیست، تکلیف مردمی که نه به بورس اعتماد دارند که داراییهای خرد خود را برای خرید سهام مسکن به آن وارد کنند، نه آنقدر پول دارند که اقدام به خرید خانه کنند و نه اساسا امکان پرداخت اجارهخانههای نجومی را دارند چه خواهد شد؟ آیا باید به این مردم گفت شما به حاشیه رانده میشوید چون پول هنگفت برای خرید ملک در شهرها و کلانشهرها را ندارید؛ به حاشیه رانده میشوید چون نمیتوانید اجارهبهای نجومی املاک در تهران و کلانشهرها را بپردازید. آیا این راندهشدگان از متن به حاشیه حق ندارند مطالبات خود را فریاد بزنند؟
🔻روزنامه کیهان
📍 ملاحظات و موفقیتها در کارنامه اقتصادی دولت
✍️ محمد ایمانی
۱) یکی از گزارههای اصلی دولت قبل هنگام آغاز کار، این بود که میخواهد «سایه جنگ» را از سر کشور بردارد، اما در کنار گسترش جنگ در ابعاد سیاسی و امنیتی، در سالهای پایانی، مکررا از آقای روحانی شنیدیم که کشور درگیر جنگ اقتصادی بیسابقه شده است. برآیند چرخه معیوب و نامتوازن برجام، نهتنها تحریمها را دو برابر کرد، بلکه سایه ادعایی هم، تبدیل به خود جنگ شد. دولت آقای رئیسی، در میانه این جنگ اقتصادی سر کار آمد و میراثدار دولت آقای روحانی شد. بنابراین، حرکتش را نه در خلأ یا فضایی آرام، بلکه در فضای اقتصادی متلاطم آغاز کرد. در اولین جلسه آقای رئیسی با وزرایی که تا تشکیل دولت جدید سر کار بودند، وزرا گزارش دادند پولی برای پرداخت حقوق مردادماه کارکنان وجود ندارد! گزارشها همچنین نشان میداد در پنجمین ماه سال، همه بودجه ارزی سال مصرف شده است. این نکته را هم در نظر بگیرید که غالبا پنج- شش ماه زمان میبرد تا مدیران جدید، به همه جزئیات حوزه مدیریتی اشراف کامل پیدا کنند.
۲) مسئولان، بهعنوان خدمتگزار مردم، هر قدر هم موفقیت کسب کنند، باز هم بدهکار مردمند. موفقیت کامل در حوزه اقتصاد، متوقف به این است که گرههای معیشتی مردم برطرف شود.دولت بر این مبنا، هنوز راه بسیاری برای پیمودن دارد. در عین حال، اگر برخی تحولات اقتصادی ۱۵ ماه گذشته را مرور کنیم، مسیر پیموده شده، با وجود برخی نواقص، امیدوارکننده بوده است. در حالی که مردم در دو سال گذشته و با اوجگیری شیوع کرونا، همزمان گرفتار غم نان و جان شده و روزانه بالغ بر ۷۰۰ قربانی را تجربه میکردند، اکنون غالبا یادمان نمیآید که با چنان بلای فراگیری دست به گریبان بودیم. کرونا اکنون در برخی کشورهای پیشرفته غربی، بالای صد تا صدوپنجاه نفر و بیشتر قربانی میگیرد. اما بحمدالله، این بحران بزرگ که به تشدید رکود و بیکاری و تورم کمک میکرد، مهار شد؛ آن هم در شرایط خالی بودن خزانه و تحریمهای ظالمانه.
۳) مسئله فوریتدار بعدی، که بلافاصله گریبان دولتمردان جدید را گرفت، میراث کسری بودجه ۴۸۰ هزار میلیارد تومانی بود. برای مقایسه دقیقتر، باید یادآور شد رقم کسری بودجه در سال ۱۳۹۲
(آغاز به کار دولت روحانی) ۵۳ هزار میلیارد بود. به بیان دیگر این رقم ظرف هشت سال، بیش از ۹۰۰ درصد افزایش یافت و طبعا به همین میزان، به مشکلاتی نظیر تورم دامن زد. با سرعت رشدی که کسری بودجه در سه سال پایانی دولت روحانی و بهویژه سال گذشته تجربه کرد، خوشبینانهترین پیشبینیها این بود که میزان کسری امسال، در مقایسه با درصد رشد کسری در سال گذشته و احتساب تورم ۴۰ درصدی، به حداقل ۶۷۰ هزار میلیارد یا بالاتر برسد. اما دولت با وجود همه فشارها و سختیها، در اولین سال توانسته کسری ۴۸۰ هزار میلیاردی را به ۲۰۰ هزار میلیارد تومان کاهش دهد. این رقم، هر چند هنوز هم زیاد و مشکلساز است، اما موفقیتی مهم محسوب میشود و میتواند یکی از دلایل کاهش تورم از ۶۰ درصد به ۴۰ درصد باشد.
۴) همین یک میراث کسری بودجه، برای گرفتاری دولت جدید کافی بود. فقدان بودجه و منابع، آن هم به شکل افزایشی، تمام محاسبات و برنامهها را به هم میریزد. این در حالی بود که بانیان کسری چندصد هزار میلیاردی، بلافاصله با اتمام دولت متبوعشان، از طریق مافیای رسانهای داخلی و خارجی، در کوره مطالبات و اعتراضات اقتصادی دمیدند: از مشکلات کمبود آب و مشکلات کشاورزان بگیرید، تا مسائل صنفی انباشته معلمان، کارگران و بازنشستگان. برخی مدعیان اعتدال و اصلاحات، هماهنگ با اتاق جنگ اقتصادی دشمن، کوشیدند دولت جدید را از دو سو(کسری درآمدی، و دامن زدن به مطالبات تورمسازی که خود متهم انباشت آنها بودند) تحت فشار قرار دهند. دولت اگر از عهده کسری برنمیآید، یک چالش بود؛ اگر هم اقدام محض به مسائلی نظیر افزایش چندباره حقوقها میکرد، هم با نارضایتی دیگر قشرها مواجه میشد و هم به دست خود، به نقدینگی تورمساز دامن میزد. نقدینگی در هشت سال دولت مدعی تدبیر، نزدیک ده برابر افزایش داشت و میدانستند که این رشد جهشی، در دولت جدید به سرعت و به یک باره قابل مهار نیست.
۵) ریشه چالش دوگانه «کسری بودجه/ افزایش نقدینگی» که تاثیر تصاعدی منفی بر یکدیگر دارند، در آرزواندیشی برخی دولتمردان گذشته بود. در حالی که زنجیرهای از تحریمهای پسابرجامی مانند ویزا، آیسا و سیسادا در همان دوره اوباما، خبر از تشدید تدریجی مضیقهها میداد، برخی دولتمردان، دستودلبازانه با درآمدهای محدود ارزی رفتار کردند و ضمن ارزپاشی دولتی، دروازه واردات را به قیمت تحمیل رکود به تولیدکنندگان داخلی گشودند. آنها سال ۹۸ بود که چشم گشودند و خود را گرفتار کمبود شدید منابع مالی یافتند و آن شوک بنزینی را وارد کردند. اما با این همه، و در حالی که صادرات نفت به زیر چندصد هزار بشکه رسیده بود، هزینهها را در بودجه سال ۱۴۰۰ بر مبنای رقم موهوم فروش ۲/۳ میلیون بشکه در روز افزایش دادند! نوزاد این روند، کسری بودجه ۴۸۰ هزار میلیاردی بود!
۶) دولت رئیسی، با وجود کسری کمرشکن، بالغ بر ۱۱۰ هزار میلیارد تومان از بدهیهای دولت قبل را تسویه کرد؛ و ضمنا برخی تکالیف قانونی دشوار مانند متناسبسازی حقوق معلمان(و بازنشستگان و کارمندان) را به اجرا گذاشت. بار مالی این تکالیف، بیش از ۶۰ هزار میلیارد تومان بود و برخی کارشناسان، آن را یکی از عوامل کسری بودجه امسال و دارای آثار تورمی میدانند. دولت در عین حال تلاش کرده، رویه تورمساز استقراض از بانک مرکزی را به حداقل برساند و منابع درآمدی دیگری (مانند گسترش تجارت خارجی و...) را جایگزین کند. با این اوصاف، روشن است که روند کاهش نرخ تورم از ۶۰ به ۴۰ درصد در یک سال اخیر، به آسانی و در مسیری هموار اتفاق نیفتاده است. بلکه اگر بنا بود روند دو سه سال قبل ادامه پیدا کند، «تورم سهرقمی» قریبالوقوع مینمود. شگفت و تاسفبار این که شش ماه قبل، برخی نشریات زنجیرهای و کارشناسنماهای وابسته به ستادهای انتخاباتی دولت قبل، هشدار درباره تورم سهرقمی را به جای نسبت دادن به محصول عملکرد دولت مورد حمایت خویش، به دولت رئیسی نسبت دادند، اما به مدد الهی و تدابیر دولتمردان، این مین اقتصادی هم تا حدود زیادی خنثی شد.
۷) یک گرفتاری راهبردی دیگر، که دولت جدید سعی کرده پیامدها و آثار آن را تدریجا مهار کند، رویکرد وارونه «نکاشت و نساخت» بود که به عقبگرد در زمینه پالایشگاهسازی و نیروگاهسازی انجامید و چالشهایی مانند مشکل تامین برق و گاز را در چند سال گذشته بهدنبال داشت. سطح چالش به این حد مبتذل رسیده بود که مردم و فعالان اقتصادی از دولت میخواستند جدول خاموشیها را اعلام کند تا بتوانند برنامهریزی کنند، اما همین هم دریغ میشد. این، خروجی مدیریتی بود که در حوزه نفت میگفت «پالایشگاهسازی، کثافتکاری است»، در حوزه نیرو ادعا میکرد «ساخت نیروگاه برای ۲۰۰ ساعت، توجیه اقتصادی ندارد و زیر بار فشار مافیای نیروگاهسازی نمیروم»؛ در حوزه ساختوساز مسکن افتخار میکرد حتی یک واحد مسکونی نساخته؛ و در حوزه کشاورزی مدعی بود «تاکید بر خودکفایی در تولید گندم اشتباه است»!
۸) یک موضوع قابل مطالعه، مسیر زیگزاگ در حوزه مهار مصرف
(و قاچاق) بنزین پس از تحریمهاست که اهتمام برای تولید و صادرات و ارزآوری انجامید، اما متاسفانه سوءتدبیر فاحش دولت قبل، موجب عقبگرد شد. اکنون بهخاطر افزایش چشمگیر مصرف، بنزین تولیدی عمدتا تکافوی مصرف داخلی را میکند و امکان تداوم صادرات آن فراهم نیست. مدیریت مصرف در کنار صادرات، میتوانست میلیاردها دلار منابع جدید برای سرمایهگذاری تامین کند و مقدمه ایجاد اشتغال برای مردم باشد. قیمت بنزین تا قبل از تصمیم سال ۹۴ دولت روحانی برای حذف سهمیهبندی و ثابت نگهداشتن نرخ، غالبا سالانه طبق قوانین بودجه افزایش تدریجی پیدا میکرد. اما با این تصمیم غلط که برای
گلوبلبلنمایی شرایط اقتصادی پسابرجام اتخاذ شد، مصرف بنزین به رکورد بالای ۱۰۰ میلیون لیتر در روز رسید. دولت چهار سال بعد، خزانه را خالی یافت و در اقدامی غافلگیرانه، قیمت را ۳۰۰ درصد افزایش داد که بهانهای برای شبیخون دشمن در آبان ۹۸ شد. در چهار سال پس از آن ماجرای تلخ، قیمت بنزین در حالی ثابت مانده، که میراث دولت روحانی، تورم ۶۰ درصدی بوده است. (قیمت هر لیتر بنزین، را با قیمت سه تا پنج هزار تومانی هر بطری نیملیتری آب معدنی مقایسه کنید). بدین ترتیب، دولت در چهار سال گذشته، ناچار شده بالغ بر
چندصد هزار میلیارد تومان را از بودجههای عمرانی و سرمایهگذاری و اشتغال کسر کند و به یارانه پنهان بنزین اختصاص دهد.
برآورد روزنامه ایران در دولت سابق این بود که هزینه قاچاق سوخت در فاصله سالهای
۹۴ تا ۹۸، بالغ بر ۱۴۴ هزار میلیارد تومان بوده است. هزینه افزایش روزانه ۱۴ میلیون لیتری مصرف بنزین ظرف چهار سال اخیر را اهل فن باید محاسبه کنند. آیا اگر فقط در همین زمینه، تدبیر درست و عادلانه برای مدیریت مصرف در کنار حمایت از طبقات پایین انجام میشد، بحران کسری بودجه یا کمبود منابع سرمایهگذاری، به شدت چند سال اخیر بود؟!
۹) تامین امنیت غذایی کشور، افزایش تقریبا دو برابری خرید تضمینی گندم با قیمتی امیدوارکننده و تسویه به موقع با کشاورزان، یکی از موفقیتهای مهم در وضعیت بحران جهانی مواد غذایی و افزایش سرسامآور قیمتها- بهویژه پس از جنگ اوکراین- است. شرح ماجرای «واگذاری دهها میلیارد دلار به نرخ رانتی ۴۲۰۰ تومان»، خارج از مجال این نوشتار است. دولت سابق، پس از سه سال واگذاری و جارو شدن خزانه، بیسروصدا، ارز بیست قلم کالا را حذف کرد. ادامه این روند ممکن نبود و عقلانیتی پشتسر تصمیم رانتساز وجود نداشت. دولت جدید ناچار شد یکی از سختترین تصمیمات را بگیرد؛ بهویژه این که پیامدهای جنگ اوکراین، در حال تشدید بحران جهانی امنیت غذایی بود. کشور ما در حالی توانست این بحران را با کمترین چالش ممکن سپری کند، که کشورهای بسیاری از جمله در غرب اروپا، با بحران گرسنگی دست و پنجه نرم میکنند. براساس گزارش «گلوبال هانگر ایندکس»، ایران رتبه سیوپنجمین کشور دارای کمترین گرسنه را در بین دویست کشور دارد و شاخص گرسنگی در محدود Low قرار گرفته است. دولت در عین حال باید، برای کاهش شکاف طبقاتی، بازتوزیع هدفمند یارانهها(پرداخت عادلانه و نامساوی، در خدمت دهکهای پایین درآمدی) را در اولویت قرار دهد.
۱۰) رونق دیپلماسی اقتصادی، رشد ۳۱ درصدی تجارت خارجی و مثبت شدن تراز تجاری، رشد ۴۰ درصدی صادرات غیرنفتی، افزایش یازده برابری صادرات نفت که در مقطعی، به حدود صد هزار بشکه افول کرده بود، و کمک برای احیای برخی واحدهای تولیدی در معرض تعطیلی، از دیگر اقدامات مثبتی است که در یک سال گذشته اتفاق افتاده و بخشی از آثار جنگ اقتصادی دشمن(به علاوه سوءمدیریت داخلی) را مهار کرده است. طبیعی است فهرست این اقدامات که بعضا اشاره شد، برای رونق اقتصاد و رفع مشکلات معیشتی کفایت نمیکند؛ اما نشان میدهد که روند فعالیتها، امیدوارکننده است. یکی از چند علت دستپاچه شدن دشمن برای دامن زدن به بیثباتی و ناآرامی نیز، رصد مجموعه این موفقیتهاست. رادیو فردا ارگان سازمان سیا دو هفته قبل، گزارشهایی با عنوان «جهش ۱۶ درصدی نرخ دلار از آغاز اعتراضات» و «رکود ۸۰ تا ۹۰ درصدی بازار لوازم خانگی؛ اعتراضات اخیر بر رکود بازار دامن زد» را منتشر کرد و از اینکه برخی کسبوکارها و واحدهای تولیدی دچار رکود شدند، ابراز خوشحالی کرده بود. دشمن در کنار راهبرد تحریف و ناامیدسازی مردم، از تمرکز مسئولان بر روی اولویتها نگران است و میخواهد این تمرکز را به هم بزند.
🔻روزنامه اطلاعات
📍 پیآمدهای انتخابات در آمریکا
✍️ ابوالقاسم قاسم زاده
بنابر عرف سیاسی، انتخابات هر کشوری، نمایه آینده را هرچند بهطور نسبی آشکار میسازد. در کشورهایی که قاعده سیاستورزی براساس تشکیل احزاب و رقابت آنها در شناخت مشکلات جامعه و ارائه برنامه برای حل مشکلات است تا رأی اکثریت مردم را بدست آورند، اولین پیآمد آن چرخش قدرت سیاسی است. اما این قاعده که سنت قانونی حاکمیت در غرب است بعد از سالهای طولانی، اینک در سلطه سرمایههای کلان سرمایهداران بزرگ قرار گرفته است. در این تقابل، رسانههای عمومی نقش تعیینکنندهای دارند و جهتگیریهای آنها بر فضای انتخاباتی و تقابل احزاب تأثیر مستقیم میگذارد. بسیاری از جامعهشناسان اکنون بر این باورند که فراگیری تکنولوژی رسانهای، مهمترین قدرت افکارسازی را پیدا کرده است. این قدرت رسانه است که تقابل احزاب را شاخص دمکراسی در غرب ترسیم میکند تا حزبی پیروز و حزب دیگری شکست انتخاباتی را پذیرا شود.
سالهای سال است که سرمایهداران بزرگ صهیونیست در آمریکا و اروپا، سرمایههای کلان مالی خود را معطوف به رسانهسازی و چرخه مدیریت «گفتمان» برای هدایت افکار عمومی و انتخاب آنها قرار دادهاند. در زمان انتخاب و در میدان مبارزات نمایندگان و نامزدهای انتخاباتی از احزاب رقابت براساس ارائه برنامهها برای حل و فصل مشکلات و گامی به جلو برداشتن در همه گزارشهای صوتی و تصویری رسانهها چنان به نمایش درمیآید که رأی دهنده به اوج تصمیمگیری و انتخاب «آینده بهتر» برسد. اما اکنون در اغلب کشورهای غربی و بهویژه در آمریکا مردم بعد از سالها تجربه بر این باورند که سیاست و سیاستمداری از اساس،کثیف است و انحصار قدرت، مهمترین شاخصه آن است و این حزب یا آن حزب، به خودی خود از دیکتاتوری اجتناب نمیکند و همچنین رأی عموم مردم را در تعریف قدرت و البته کنترل آن براساس قانون امکانپذیر میسازند.
در انتخابات کنگره (مجلس و سنا) در آمریکا آشکارا نشانههای تشکیل حزب سوم متفاوت از دو حزب حاکم علنی شد.
واقعیت این است که مردم سراسر آمریکا که شاکله مدیریت فدرال در ایالتهای خود را تجربه میکنند از نبرد قدرت دو حزب حاکم در کنگره و کاخ سفید در مرکزیت واشنگتن خسته شدهاند. مردم حتی آنها که پای صندوقهای رأی حاضر شدند، گفتند برای «نبرد قدرت» دو حزب حاکم رأی میدهیم و گمان نداریم رأی انتخاباتی، مشکلی از مردم و بحرانهای ما حل و فصل کند!
در این انتخابات بار دیگر «ترامپ» چهرهساز شد و با شعار «موج قرمز» به میدان مبارزات انتخاباتی آمد. طرف دیگر را «حزب دمکرات» با رنگ آبی و با رهبری «بایدن» گرفت که در آستانه عبور از دو سال پایانی چهار ساله ریاست جمهوری آمریکا است. نتیجه انتخابات چنین شد که با ۲ رأی افزونتر در «سنا» دمکراتها (آبی) پیروز شدند و در مجلس نمایندگی با تفاوت آراء کمتر از ۱۲ رأی، جمهوریخواهان اکثریت شکننده را بدست آوردند.
اغلب تحلیلگران سیاسی در آمریکا بر این باورند که دو سال پایانی بایدن مرحله بسیار مشکل و پیچیدهتری خواهد شد که هزینههای آن را در سراسر کشور، مردم آمریکا باید بپردازند، به ویژه که در اثر تقابل با روسیه در حالی که جنگ در اوکراین همچنان ادامه دارد، سراسر غرب (اروپا و آمریکا) گرفتار بحرانهای گوناگون شدهاند. از سوی دیگر تنش آمریکا و چین و به صدا درآمدن خطر «جنگ اتمی» است که از دبیرکل سازمان ملل تا «پاپ» رهبر کاتولیکهای جهان تا «کیسینجر» سیاستمدار کهنهکار و… مدام هشدار میدهند، همچنین انواع بحرانها از بحران آب و هوایی و محیط زیست گرفته تا رشد فزاینده تورم و بالا رفتن منحنی بیکاری و فقرزدگی و بحران آوارگی و مهاجرتها به اروپا و آمریکا تا مسکوت ماندن معاهده برجام و دامن زدن به تقابل در منطقه خاورمیانه و بازگشت «نتانیاهو» به نخستوزیری رژیم صهیونیستی و… مشکلات و بحرانهایی هستند که بایدن با کسب آراء لغزنده در انتخابات کنگره (مجلس و سنا) با آنها مواجه است.
پیآمد نهایی انتخابات اخیر در آمریکا نه تنها مسیر را برای دو سال آینده ترامپ و بهویژه سه کشور اصلی و عمده اروپایی (انگلیس، فرانسه و آلمان) آسانتر و هموارتر نکرد که بر ابهام آینده جامعه بینالمللی افزود.
🔻روزنامه اعتماد
📍 چشمانداز ایران
✍️ عباس عبدی
فارغ از اعتراض در کف خیابان، یک چیز را میتوان پرسید که موضع عمومی مردم در این میان چیست؟ چون تعداد معترضین در مقایسه با جمعیت این امید را نزد برخی از طرفداران سادهانگار وضع موجود زنده میکند که از این وضع عبور میکنند. به نظر میرسد که این ماجرا را باید دقیقتر تحلیل کرد. ابتدا باید پذیرفت که اکثریت قاطع جامعه از وضعیت موجود رضایت ندارند، حتی اگر در عمل با معترضین کف خیابان همراهی نکنند، مخالفتی نیز ابراز نمیدارند، چون اگر مردم با آنان مخالف باشند، اصولا چنین اعتراضاتی شکل نمیگرفت یا اگر میگرفت، به سرعت تمام میشد. تداوم آن نشاندهنده عدم مخالفت مردم است. پس چرا حمایت عملی و همراهی نمیکنند؟ به نظر بنده دو علت میتواند داشته باشد؛ اول ترس از پرداخت هزینه، دوم فقدان چشمانداز مثبت و امیدبخش نسبت به سرنوشت این جریان اعتراضی است. در میان این دو عامل، اولی با همان ترس از اهمیت کمتری برخوردار است. یکی به این علت که مساله ترس بود چرا برخی دیگر از اقدامات اعتراضی کمهزینه نیز هنوز همراهی عملی مردم را جذب نکرده است، مثل شعارهای شبانه، دیگر اینکه زیادی معترضین و تداوم آن هزینههای اعتراض را کم و اهمیت این عامل را کم میکند. ولی عامل دوم یعنی فقدان چشمانداز، عامل موثر اصلی در عدم همراهی عملی مردم است. در حقیقت اکثریت قاطع گمان میکنند که وضعیت قابل دفاعی که به طور نسبی تضمین شده باشد در انتظار آنان نیست و لذا دلیلی ندارد که وضعیت فعلی هر چند نامطلوب را نیز از دست بدهند. این واقعیتی روشن است. به همین علت نیز مهمترین استدلال معترضین در نقد وضع موجود این است که هر چه بخواهد بشود، بهتر از این است که هست. دور از ذهن است که کسی این استدلال را حداقل در این مرحله بپذیرد...
چون گزینههای پیش رو و احتمالی میتواند بدتر از این باشد. شاید به همین علت است که برخی از طرفداران وضع موجود مینویسند که بعد از ما جهنم است! آیا از این استدلال میتوان نتیجه گرفت که وضعیت همین گونه باقی میماند؟ پاسخ خیر است، زیرا از یکسو دولت فعلی قادر به حل ملموس هیچ مسالهای از قبیل رشد اقتصادی و کاهش تورم و ثبات نرخ ارز و افزایش اشتغال و تامین مسکن نیست. از سوی دیگر تداوم وضع موجود کمکم مردم را خسته و با آن نتیجه غیرمنطقی همدلی میکند تا معتقد شوند، هر چیزی بهتر از این وضع خواهد شد. یک گزینه منطقی دیگر هم این است که مردم خسته شوند و دور اعتراض را خط بکشند که طبعا رخ نخواهد داد. هر یک از این دو حالت مطلوب یکی از دو طرف منازعه است. البته نتیجه هر دو حالت در بلندمدت ویرانی ایران است و بس. پس چه باید کرد؟ معتقدم که شرایط جامعه ایران مطلقا به بیش از آغاز اعتراضات برنخواهد گشت. اتفاقات و شعارهایی که در سطح جامعه داده شده، مسائلی که در سطح هنرمندان، ورزشکاران و دانشگاهها و رسانهها رخ داده است، شرایط را غیر قابل بازگشت کرده است. تغییر را حتی در ادبیات و رویکرد طرفداران وضع موجود هم میبینیم. پس باید یک گام به پیش برداشت و اگر مجموعهای از شهروندان معتبر و مورد اعتماد بتوانند چشماندازی حداقلی، عملی و با نتایج ملموس ارایه دهند، این احتمال جدی وجود دارد که از طرف مردم و به عنوان راهی برای عبور از بنبست موجود پذیرفته شود و این پذیرش به عنوان راه برونرفت پیش پای حکومت نیز قرار گیرد. مجموعهای که قادر به انجام این کار هستند شامل کسانی میشوند که قادرند چنین مطالبهای را نمایندگی کنند، از اصولگرایان مستقل و محترم گرفته تا بخش بزرگی از نیروهای مستقل در اقتصاد، فرهنگ، دانشگاه، سیاست، ورزش، هنر و... این تنها راهی است که میتواند پیش روی جامعه ایران قرار گیرد. پیامی که اگر با پاسخ مثبت حکومت همراه شد، طبعا مسیر جدیدی پیش روی ملت باز خواهد شد در غیر این صورت غیرمنتظره نخواهد بود که مردم به چشمانداز سلبی که هر چه باشد بهتر از این وضع است تن بدهند. برای تحقق این برنامه و ارایه آن زمان زیادی دراختیار نیست.
🔻روزنامه آرمان ملی
📍 هیچ طرفی بنبست برجام را اعلام نمیکند
✍️ یوسف مولایی
سیاست آمریکا قبل از دوماهی که گذشت و تحولات داخلی در ایران رخ داده همیشه به این صورت بوده که پرونده هستهای و برجام از بقیه مسائل مربوط به ایران مخصوصا حقوق بشری و مسائل منطقهای جداست. سیاست واستراتژی دولت آمریکا این بوده که برجام را تحت هر شرایطی به نتیجه رسانده و احیا کنند و بعد به مسائل دیگر بپردازند. این خط آمریکا بود و آمریکاییها تلاش زیادی کردند که در زمان آقای روحانی به نتیجه برسند ولی بعد از چند دور مذاکره که با مقامات جدید ایران انجام دادند و بعد از آن ورود جوزب بورل از طرف اتحادیه اروپا که به نوعی وساطت کرد و متنهایی بین طرفین رد و بدل شد و در نهایت آمریکاییها پذیرفتند و ایران ایراداتی به آن وارد کرد، درحقیقت زمان زیادی در این مذاکرات و مبادله متون و ایراداتی که طرفین گرفتند و ایران هم در مقابل متن پیشنهادات آمریکا، پیشنهادات متقابلی مطرح کرد، صرف شد. نهایتا با صرف وقت زیاد، نتیجه قطعی نشد تا آمریکاییها کار را به جایی رساندند که برای انتخابات میان دورهای کنگره خودشان را آماده کنند و هفته گذشته برگزار شد. در حقیقت این زمان از دست دادن مصادف با تحولات اخیر ایران از شهریورماه شد و چهره سیاسی ایران دچار یک نوع التهاب گردید. کشورهای خارجی هم این شرایط را جزو متغیرهای دخیل در تصمیم گیریهای خود وارد کردند و برخی اعضای برجام مثل آلمان و انگلیس تندتر هم رفتند و مواضع تندی هم اتخاذ کردند. نهایتا فضای جدید که بر مناسبات طرفین حاکم شد با فضای قبلی مذاکرات خیلی متفاوت بود. از این رو به نظر میرسد در این فضای جدید آن اشتیاق و رغبت قبلی برای اینکه برجام احیا شود، خیلی وجود ندارد. با این حال هیچکدام از طرفین برجام نمیخواهند شکست و به بنبست رسیدن کامل مذاکرات و اینکه برجام قابل احیا نیست را بپذیرند و به زبان نمیآورند. ولی در عمل این بنبست ایجاد شده ولی در روزهای اخیر در ایران تحولاتی در مورد همکاری ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی رخ داده و قرار شده که نمایندگان آنها برای بازدید از سایتهایی که قبلا اعلام شده بود، به ایران سفر کنند. به نظر میرسد مذاکرات با آژانس دارد فعال میشود و این میتواند به اینکه شاید مذاکرات برجام هم فعال شود، کمک کند و اگر مشکلات فیمابین در مسیر حل شدن قرار بگیرد، کم کم اثر خود را در روند مذاکرات احیای برجام میگذارد. از طرفی آمریکاییها قبلا اعلام کرده بودند در صورت شکست برجام گزینه نظامی را درنظر دارند و قبل از اینکه بمبافکنها در منطقه حضور پیدا کنند اعلام کرده بودند که یا به عنوان یک اهرم فشار و یا جزو سیاستشان است. اکنون حضور بمب افکنها در منطقه بیشتر برای مقابله با بحثهایی است که از سوی برخی مقامات در ایران خطاب به عربستان صورت گرفت و هشدار دادند دست از تخریب و مداخله در امور داخلی ایران و راهاندازی شبکههای تلویزیونی ایرانی بردارند وگرنه برخورد میکنند. این موضوع از سوی عربستان به عنوان یک تهدید جدی تلقی شد و با آمریکاییها در میان گذاشت. آنها هم به عنوان یک اقدام بازدارنده بمب افکنها را به منطقه فرستادند. در هر صورت اینها تاثیرات منفی در فضای مربوط به مذاکرات احیای برجام میگذارد. به هر حال متغیری است که طرفین باید به آن توجه کنند و تا حدی فضا را برای شروع مذاکرات غیرمساعد میکند و التهاب و تنش را در منطقه بالا میبرد و مناسبات پرتنش ایران و آمریکا از آنچه هست، بالاتر میرود. الان شرایط به صورتی درآمده که احیای برجام سختتر از سابق شده است. آمریکا و متحدانش هم از فضای موجود استفاده کرده و خواهان گرفتن امتیاز هستند بنابراین طرفین دارند از همدیگر دورتر میشوند ضمن اینکه فضا هم فضای نامساعدی است. از این رو به نظر میرسد در آینده خیلی نزدیک نمیتوان امیدوار بود که مذاکرات برجام شروع شود یا به نتیجه خاصی برسد. گرچه در عالم سیاست هر چیزی سیال است و هر لحظه ممکن است اتفاقاتی بیفتد که تغییراتی در فضای بینالمللی ایجاد شود و ایران و آمریکا به میز مذاکره به صورت مستقیم یا غیرمستقیم برگردند و بتوانند برای احیای برجام با همدیگر همکاری کنند.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 بنیآدم سعدی و آزار گفتاری شهروندان آلمانی
✍️ محمدصادق جنانصفت
شادروان سعدی سترگ، پادشاه سخن، چند بیتی درباره دوست داشتن آدمیان از سوی آدمیان دیگر سروده که بیشتر ایرانیان آن را در ذهن دارند. این بیتهای جاوید که از سرزمین ایران فراتر رفته و گفته میشود در سازمان ملل متحد نیز از آن برای نزدیک کردن آدمیان به هم استفاده میشود سه بیت پرشکوه دارد
بنیآدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بیغمی
نشاید که نامت نهند آدمی
درباره این سه بیت شعر دنیایی نوشته و سخن در تاریخ بر قلمها و زبانها جاری شده است. روشن است که ایرانیان باید بیش از همه به ماهیت این ابیات احترام بگذارند و تنها در ذهنشان نماند بلکه در رفتار و گفتارشان نسبت به همه آدمیان در سراسر جهان دیده شود. اگرچه در ایران نبود سازمان و بنگاههای نظرسنجی غیرحکومتی به آرزو و رویا رسیده است اما میتوان با یک ارزیابی از شهروندان دانست که بیشتر ایرانیان این بیتهای سعدی را در عمل اجرا میکنند. در مقابل اما گروههایی از سیاستورزان و دارندگان آرمانهای تند، شهروندان جهانی را دستهبندی کرده و برای گروهی از آنها این بیتهای سعدی را اجرا کرده و یا دستکم بر زبان میآورند و برای شماری از شهروندان جهانی نهتنها واکنشی مهربانانه ندارند بلکه آنها را در دورانی که درد و رنج دارند با گفتارهای سمی و زهرآلود آزار میدهند. البته این ایرانیان دوستانی در بیرون از مرزهای ملی دارند که راه را به آنها نشان میدهند تا در زیر پرچم سیاست دیگران را با سخن آزار دهند. در این هفتههای تازهسپریشده و پیش از اینکه ولادیمیر پوتین دیکتاتور روس ناچار شود نیروهایش را از منطقه راهبردی خرسون بیرون ببرد، در برابر رهبران اروپایی که از او میخواستند یا به تحریمهای بیشتر تن دهد یا از مناطق تسخیرکرده سرزمین مستقل اوکراین خارج شود گفت: متاسفم که اروپا به دوران پیش از اختراع نفت و گاز برگشته و شهروندانش ناگزیرند هیزم جمع کنند و این را دستاورد خود دانست. پس از این سخن ناجوانمردانه پوتین بود که در ایران نیز سیاستمداران و گروههایی پیدا شدهاند که همان حرف پوتین را تکرار میکنند و میگویند آلمانها بروند هیزم جمع کنند تا از سرمای زمستان یخ نزنند. به نظر میرسد این گروه از سیاستمداران ایرانی شعر سعدی شیراز را هرگز نخواندهاند و یا آموزههای دیگر که انساندوستی را در هر شرایطی تشویق میکنند نیاموختهاند. شاید در برابر این نوشته گفته شود که سیاستمداران آلمانی این روزها بیش از هر زمان دیگری با سیاستهای ایران در منطقه مخالفت عملی میکنند و چرا ما باید برای آنها دل بسوزانیم. اگر خوب میاندیشیدیم و در برابر رفتار سیاستمداران آلمانی به شهروندان آلمانی یادآوری میکردیم که حاضریم برای زمستان آنها نفت و گازی در اندازه تواناییهای امروز ایران بفرستیم آیا بهتر نبود؟
واقعیت این است که چنین رفتار و گفتاری بیش از مسخره کردن شهروندان آلمانی بر نگاه آنها موثر واقع میشد و به سیاستمداران خود فشار بیشتری وارد میکردند. نباید از رنج شهروندان آلمانی که شاید در زمستان یخ بزنند شاد باشیم. یادمان باشد که شهروندان آلمانی پس از پایان جنگ دوم جهانی راهبرد و روش زندگی تازهای برگزیدهاند و سالانه نزدیک به ۱۲۰۰ میلیارد دلار انواع کالاهای ساختهشده خود را به دیگر کشورها صادر میکنند و برای آسایش بیشتر بشر فعالیت سودمند دارند.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 تاثیر انتخابات اخیر آمریکا بر ایران
✍️ دکتر سیدحسین موسویان
انتخابات میاندورهای۲۰۲۲ آمریکا به پایان رسید. هرچند نتیجه نهایی انتخابات کنگره آمریکا مشخص نشده، اما تقریبا روشن است که جمهوریخواهان اکثریت مجلس نمایندگان را کسب کردند و در مجلس سنا هم قدرت به فاصله اندک در دست دموکراتها است و به این شکل توازن قدرت در کنگره وجود دارد. تورم ۸درصدی، بنزین گالنی ۴دلار، خروج فضاحتبار از افغانستان، تنش با روسیه و جنگ اوکراین و محبوبیت پایین جو بایدن در افکار عمومی، موجب نگرانی رهبران حزب دموکرات از یک شکست بزرگ شده بود. اما پیروزی شکننده و حداقلی جمهوریخواهان، شانس دموکراتها را برای موفقیت در انتخابات ریاستجمهوری آینده مقداری افزایش داده است؛ به شرطی که بتوانند درحل مشکلات فوقالذکر پیشرفت قابل توجهی داشته باشند.
درعین حال ایران در دوسال باقیمانده ریاستجمهوری بایدن با چالشهای مهمی روبهرو خواهد بود که به برخی از آنها اشاره میکنم:
۱- با توجه به افزایش قدرت جمهوریخواهان، بایدن برای غلبه بر بحرانها، راه بسیار دشواری در پیش خواهد داشت؛ چون از یک طرف به راحتی نخواهد توانست طرحها و برنامههای مورد نظرش را در مجلس نمایندگانی که اکثریت آن در دست جمهوریخواهان است، به تصویب برساند. چنین وضعیتی بر توانایی بایدن درباره تصمیمگیریهای مربوط به ایران تاثیر منفی خواهد داشت.
در دو سال گذشته که دموکراتها اکثریت مجلس نمایندگان و مجلس سنا را در اختیار داشتند، بایدن موقعیت خوبی برای توافق هستهای با ایران و احیای برجام داشت. عدم گفتوگوی مستقیم با آمریکا، تغییر تیم مذاکرهکننده هستهای ایران و عوامل متعدد دیگری موجب طولانی و فرسایشی شدن مذاکرات احیای برجام شد که نهایتا فرصت مناسب دوسال گذشته از بین رفت. رابرت مالی، مذاکرهکننده هستهای آمریکا که با حداکثر ظرفیت و توان خود برای احیای برجام در دو سال گذشته تلاش کرد و نتیجه نگرفت، امروزه تحت شدیدترین فشارهای داخلی آمریکاست و جناحهای بسیار قدرتمند آمریکا و لابی پرنفوذ اسرائیل و عربستان به دنبال برکناری او توسط بایدن هستند. بنابراین برای احیای برجام باتوجه به وضعیت جدید داخلی در آمریکا و سیاست یکسال گذشته ایران، چشمانداز خوبی وجود ندارد. در یکسال گذشته من و بسیاری از کارشناسان و دلسوزان کشور طی مقالات و مصاحبههای متعدد توصیه کردیم که مذاکرات برجام را قبل از انتخابات کنگره آمریکا نهایی کنید که متاسفانه توجهی به این توصیهها نشد.
۲- موضع اروپا درباره روابط با ایران به چهار دلیل دچار یک چرخش بزرگ شده است؛ بهطوریکه استراتژی اروپا به سمت سیاست سنتی آمریکا مبنی بر «تغییر رژیم در ایران» بسیار نزدیک شده است. اروپاییها نشان دادهاند که به چهار دلیل از ایران خشمگین، صبر آنها لبریز و درنتیجه بهطور کامل همراه سیاستهای آمریکا شدهاند:
الف- ادعای صدور پهپاد ایران به روسیه و استفاده درجنگ اوکراین.
ب- تظاهرات وناآرامیهای داخلی اخیر ایران و برخورد حاکمیت با این پدیده.
ج- تظاهرات بیسابقه هزاران ایرانی در خارج از کشور و فشار به آمریکا و اروپا برای تغییر رژیم در ایران.
د- چهارمین موضوع هم ناامیدی اروپاییها از مذاکرات هستهای یکسال گذشته با ایران.
این چهار موضوع باعث شده است که اروپا به همراه آمریکاییها تحریمهای زیادی علیه ایران اعمال کنند و نه تنها قصد اعمال تحریمهای بیشتر علیه ایران را دارند، بلکه برای کشاندن پرونده هستهای ایران به شورای امنیت نیز خیز برداشتهاند.
وزیر خارجه لیتوانی از ارائه فهرست تازهای از تحریمها علیه ایران خبر داده و اظهار کرده است که «این تحریمها، دو فاز جداگانه را شامل میشود؛ مشارکت ایران در جنگ روسیه علیه اوکراین و سرکوب معترضان در شهرهای مختلف ایران.» وزیر خارجه آلمان نیز مدعی شده است که با استناد به درک اروپاییمان از مساله حقوق بشر باید بگویم که احترام به آن بیش از آنکه یک موضوع ملی باشد، یک مساله جهانی است.
آمریکا، فرانسه، آلمان و انگلیس چند روز پیش با درخواست از آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای صدور قطعنامه مدعی شدند که ارائه توضیحات توسط ایران درخصوص ذرات اورانیوم یافت شده در سه سایت اعلام نشده «الزامی و اضطراری» است. در متن پیشنویس این قطعنامه که برای ۳۵کشور عضو شورای حکام آژانس بینالمللی ارسال شده، آمده است: «الزامی و اضطراری» است که ایران در جهت تحقق وظایف قانونیاش عمل کند و بدون تاخیر اقداماتی انجام دهد... نگرانیهای جدی درخصوص مسائل پادمانی مرتبط با سه سایت اعلامنشده دارد که بهدلیل ناکافی بودن همکاری اساسی توسط ایران، حلنشده باقی مانده است.
این درخواست به معنی تلاش آمریکا و اروپا برای ارجاع پرونده هستهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل است. قطعنامه «ضروری و اضطراری» درشورای حکام آژانس، مقدمهسازی برای کشاندن پرونده هستهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل است؛ بهویژه اینکه اگر اروپاییها از مکانیزم اسنپبک استفاده کنند، روسیه و چین هم قادر به وتو نخواهند بود.
۳- پیروزی جمهوریخواهان درکنگره آمریکا هم زمان شده است با پیروزی نتانیاهو درانتخابات اسرائیل. اخیرا سردار حسین علایی، رئیس پیشین ستاد مشترک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و استاد دانشگاه به درستی اظهار کرده که: «نتانیاهو جنگافروزترین و ضد ایرانیترین نخستوزیر رژیم صهیونیستی است. او تنها دشمن خود را ایران میداند و به دنبال افزایش شکاف کشورهای عربی و اروپایی با جمهوری اسلامی ایران است. او مخالف جدی کاهش تخاصمات آمریکا با ایران است. به همین دلیل ایران باید ساختارهای اطلاعاتی و جاسوسی موساد و اسرائیل را در داخل کشور کشف کند. همچنین تشکیلات عملیاتی اسرائیل را در داخل ایران نابود کند تا دستهای نتانیاهو قطع شود.»
۴- پنج دور مذاکره با عربستان در فروردین امسال به نتیجه نهایی بسیار نزدیک شد که با تصمیم محمد بنسلمان، ولیعهد عربستان متوقف شد. به اعتقاد من او منتظر نتیجه مذاکرات هستهای و انتخابات آمریکا و اسرائیل بود. مذاکرات هستهای هم درفروردین امسال به مرحله نهایی رسیده بود که شانس قطعی کردن آن بسیار جدی بود. با شکست مذاکرات برجام، پیروزی جمهوریخواهان در انتخابات کنگره آمریکا و نتانیاهو در اسرائیل درحقیقت عربستان امیدوار شده است که مثلث شوم ضدایرانی دوران ترامپ با اسرائیل و آمریکا را میتوان احیا کرد.
ممکن است آمریکا دردوره بایدن به این مثلث نپیوندد، اما بنسلمان خوشبین است که موضوعات چهارگانه مذکور؛ آمریکا، اروپا و اسرائیل دراقدامات ضد ایرانی طبق خواستهها و اهداف عربستان عمل خواهند کرد.
واقعیتهای فوق نشان میدهد که شرایط سختی پیش روی ایران است و تصمیمگیرندگان ایران باید تصمیمات درست، شجاعانه و مهمی در بهبود اوضاع داخلی و سیاست خارجی اتخاذ کنند.
🔻روزنامه تعادل📍 مسکن، بورس و راندهشدگان به حاشیهها✍️ عباس اکبرپورطی روزهای اخیر و پس از انتقادات دامنهداری که در خصوص راهبردهای دولت در حوزه مسکن شکل گرفت، اعلام شد، فروش متری مسکن از طریق بورس، آغاز شده و از این پس ایرانیان با هر سطح توانایی مالی میتوانند در این حوزه سرمایهگذاری کرده و به تدریج صاحب مسکن شوند. در ظاهر وقتی یک فرد با این خبر روبهرو میشود، تصور میکند برنامهریزیهایی صورت گرفته تا ایرانیان بتوانند با استفاده از ظرفیت بازار سرمایه به صورت تدریجی صاحب مسکن شوند. یعنی امروز به اندازه ۲متر مسکن، سهام از بورس تهیه کنند. بعد این عدد را به ۵ و ۱۰متر برسانند و در نهایت طی چند سال به ۷۰، ۸۰ متر و بیشتر برسند. اما این تنها ظاهر قضیه است در بطن موضوع باید ببینیم که چه میگذرد.
۱) نخستین بحث مهم، اطمینان سرمایهگذاران برای حضور در بازار سرمایه است، میگویند یک اتومبیل برای فعالیت مناسب و ایجاد اعتماد همه بخشهای آن باید مانند زنجیرهای به هم پیوسته کار کنند. این واقعیت را در خصوص همه بخشها و ساختارهای اقتصادی میتوان در نظر گرفت، برای اینکه افکار عمومی به بازار سرمایه اعتماد کنند و سرمایههای خود را راهی این بازار کنند، قبل از هر چیز باید اعتماد وجود داشته باشد. آیا بازار سرمایه ایران طی سالهای گذشته توانسته است یک چنین اعتمادی را ایجاد کند. هنوز مردم از یاد نبردهاند که طی سالهای گذشته تا چه اندازه مسوولان ردهبالای کشور، مردم را تشویق کردند تا س رمایههای خود را راهی بازار سرمایه کنند. مردم هم با هدف حل مشکلات اقتصادی کشور و کسب سود قانونی، سرمایههای خرد خود را راهی بازار سرمایه کردند. اما نتیجه این اعتماد عمومی به بازار سرمایه، از دست رفتن بخش قابل توجهی از سرمایههای خرد مردم به نفع کارتلهای سوداگر و حقوقیهای دارای نفوذ شد. این روند به اندازهای خسارتبار بود که فردی که مثلا ۱۰۰میلیون تومان از دارایی خود را وارد بازار سرمایه کرده بود، حدود ۸۵ تا ۹۰ درصد از داراییهای خود را از دست داد. با یک چنین تجربهای چطور میتوان دوباره به مردم گفت که پول خود را راهی بازار سرمایه کرده و سهام مسکن بخرند.
۲) موضوع مهم بعدی، وضعیت کلی اقتصاد کشور و تاثیر آن بر کنشگری اقتصادی مردم است. اقتصاد ایران در وضعیتی قرار دارد که تحریمها، هر روز از ارزش پول ملی کشور میکاهد. نرخ ارز مدام در دالان صعودی قرار میگیرد و مردم نگران از دست رفتن داراییهای ریالی خود هستند. نه فقط در حوزه سرمایهگذاری بلکه مردم برای گذران زندگی عادی خود هم با دشواریهایی مواجهند. در این شرایط مردم به سمت بازارهایی حرکت میکنند که بتوانند از داراییهای خود صیانت کنند. بازارهای ارزی، سکه، خودرو و...بیشتر در تیررس توجه مردم قرار میگیرند و بازار مسکن و بازار سرمایه کمتر مورد توجه مردم قرار دارد. باید قبول کرد مسکن با توجه به سرمایهگذاری عظیمی که نیاز دارد، بیشتر مورد توجه اقشار ثروتمند جامعه قرار دارد. اما بازار سرمایه از زمره بازارهایی است که مردم کمتر توجهی به آن دارند. بخشی از این عدم توجه به تجربیات قبلی بازمیگردد و بخشی دیگر نیز به عدم مهارت مردم در ورود به این بازارها.
۳) مساله بعدی، تاثیر رخدادهای اخیر در تصمیمات اقتصادی مردم است. بازار سرمایه بدون تردید از جمله بازارهای نوین مالی و اقتصادی است. اما در شرایطی که اینترنت کشور قطع است، پلتفرمهای خارجی مسدود و محدود شدهاند و دسترسی مردم به ابزارهای نوین ارتباطی محدود شده، چگونه میتوان توقع داشت که مردم به ساختار اقتصادی کشور اطمینان کنند و دارایی نقدی خود را وارد بازار سرمایه کنند تا ۲الی ۳متر ملک خریداری کنند. آیا این داراییها بیمه میشود؟ اگر فردا روز باز هم حقوقیهای با نفوذ با دارایی مردم بازی کردند و بورس را عرصه تاخت و تاز خود قرار دادند، چه کسی زیان مردم را جبران میکند؟ این پرسشها و پرسشهای دیگر در این خصوص مطرح هستند که هنوز پاسخی به آنها داده نشده است.
۴) ممکن است، این ابهام برای برخی ایجاد شود که با یک چنین واقعیتهایی، عرضه ملک در بازار سرمایه به نفع چه کسانی است؟ معتقدم مانند بسیاری از تصمیمات دیگر، این تصمیم برای سود بیشتر کارتلهای بزرگ بانکی و ابرسرمایهداران خصولتی ایران اجرایی میشود. بانکها در ایران سالهاست که از وظایف بنیادین خود فاصله گرفته و در نقش یک بنگاهدار عمل میکنند. این تصمیم مسیری است که کار بانکها را برای سرمایهگذاری در ملک راحت میکند. از سوی دیگر کارتلهای بزرگ مالی و خصولتیها هم میتوانند داراییهای خود را به سمت این حوزه سوق دهند و از آن بهرههای فراوان ببرند.در واقع سودها میان بازیگران بزرگ اقتصادی تقسیم میشود. در این میان مشخص نیست، تکلیف مردمی که نه به بورس اعتماد دارند که داراییهای خرد خود را برای خرید سهام مسکن به آن وارد کنند، نه آنقدر پول دارند که اقدام به خرید خانه کنند و نه اساسا امکان پرداخت اجارهخانههای نجومی را دارند چه خواهد شد؟ آیا باید به این مردم گفت شما به حاشیه رانده میشوید چون پول هنگفت برای خرید ملک در شهرها و کلانشهرها را ندارید؛ به حاشیه رانده میشوید چون نمیتوانید اجارهبهای نجومی املاک در تهران و کلانشهرها را بپردازید. آیا این راندهشدگان از متن به حاشیه حق ندارند مطالبات خود را فریاد بزنند؟🔻روزنامه کیهان📍 ملاحظات و موفقیتها در کارنامه اقتصادی دولت✍️ محمد ایمانی۱) یکی از گزارههای اصلی دولت قبل هنگام آغاز کار، این بود که میخواهد «سایه جنگ» را از سر کشور بردارد، اما در کنار گسترش جنگ در ابعاد سیاسی و امنیتی، در سالهای پایانی، مکررا از آقای روحانی شنیدیم که کشور درگیر جنگ اقتصادی بیسابقه شده است. برآیند چرخه معیوب و نامتوازن برجام، نهتنها تحریمها را دو برابر کرد، بلکه سایه ادعایی هم، تبدیل به خود جنگ شد. دولت آقای رئیسی، در میانه این جنگ اقتصادی سر کار آمد و میراثدار دولت آقای روحانی شد. بنابراین، حرکتش را نه در خلأ یا فضایی آرام، بلکه در فضای اقتصادی متلاطم آغاز کرد. در اولین جلسه آقای رئیسی با وزرایی که تا تشکیل دولت جدید سر کار بودند، وزرا گزارش دادند پولی برای پرداخت حقوق مردادماه کارکنان وجود ندارد! گزارشها همچنین نشان میداد در پنجمین ماه سال، همه بودجه ارزی سال مصرف شده است. این نکته را هم در نظر بگیرید که غالبا پنج- شش ماه زمان میبرد تا مدیران جدید، به همه جزئیات حوزه مدیریتی اشراف کامل پیدا کنند.۲) مسئولان، بهعنوان خدمتگزار مردم، هر قدر هم موفقیت کسب کنند، باز هم بدهکار مردمند. موفقیت کامل در حوزه اقتصاد، متوقف به این است که گرههای معیشتی مردم برطرف شود.دولت بر این مبنا، هنوز راه بسیاری برای پیمودن دارد. در عین حال، اگر برخی تحولات اقتصادی ۱۵ ماه گذشته را مرور کنیم، مسیر پیموده شده، با وجود برخی نواقص، امیدوارکننده بوده است. در حالی که مردم در دو سال گذشته و با اوجگیری شیوع کرونا، همزمان گرفتار غم نان و جان شده و روزانه بالغ بر ۷۰۰ قربانی را تجربه میکردند، اکنون غالبا یادمان نمیآید که با چنان بلای فراگیری دست به گریبان بودیم. کرونا اکنون در برخی کشورهای پیشرفته غربی، بالای صد تا صدوپنجاه نفر و بیشتر قربانی میگیرد. اما بحمدالله، این بحران بزرگ که به تشدید رکود و بیکاری و تورم کمک میکرد، مهار شد؛ آن هم در شرایط خالی بودن خزانه و تحریمهای ظالمانه.۳) مسئله فوریتدار بعدی، که بلافاصله گریبان دولتمردان جدید را گرفت، میراث کسری بودجه ۴۸۰ هزار میلیارد تومانی بود. برای مقایسه دقیقتر، باید یادآور شد رقم کسری بودجه در سال ۱۳۹۲ (آغاز به کار دولت روحانی) ۵۳ هزار میلیارد بود. به بیان دیگر این رقم ظرف هشت سال، بیش از ۹۰۰ درصد افزایش یافت و طبعا به همین میزان، به مشکلاتی نظیر تورم دامن زد. با سرعت رشدی که کسری بودجه در سه سال پایانی دولت روحانی و بهویژه سال گذشته تجربه کرد، خوشبینانهترین پیشبینیها این بود که میزان کسری امسال، در مقایسه با درصد رشد کسری در سال گذشته و احتساب تورم ۴۰ درصدی، به حداقل ۶۷۰ هزار میلیارد یا بالاتر برسد. اما دولت با وجود همه فشارها و سختیها، در اولین سال توانسته کسری ۴۸۰ هزار میلیاردی را به ۲۰۰ هزار میلیارد تومان کاهش دهد. این رقم، هر چند هنوز هم زیاد و مشکلساز است، اما موفقیتی مهم محسوب میشود و میتواند یکی از دلایل کاهش تورم از ۶۰ درصد به ۴۰ درصد باشد.۴) همین یک میراث کسری بودجه، برای گرفتاری دولت جدید کافی بود. فقدان بودجه و منابع، آن هم به شکل افزایشی، تمام محاسبات و برنامهها را به هم میریزد. این در حالی بود که بانیان کسری چندصد هزار میلیاردی، بلافاصله با اتمام دولت متبوعشان، از طریق مافیای رسانهای داخلی و خارجی، در کوره مطالبات و اعتراضات اقتصادی دمیدند: از مشکلات کمبود آب و مشکلات کشاورزان بگیرید، تا مسائل صنفی انباشته معلمان، کارگران و بازنشستگان. برخی مدعیان اعتدال و اصلاحات، هماهنگ با اتاق جنگ اقتصادی دشمن، کوشیدند دولت جدید را از دو سو(کسری درآمدی، و دامن زدن به مطالبات تورمسازی که خود متهم انباشت آنها بودند) تحت فشار قرار دهند. دولت اگر از عهده کسری برنمیآید، یک چالش بود؛ اگر هم اقدام محض به مسائلی نظیر افزایش چندباره حقوقها میکرد، هم با نارضایتی دیگر قشرها مواجه میشد و هم به دست خود، به نقدینگی تورمساز دامن میزد. نقدینگی در هشت سال دولت مدعی تدبیر، نزدیک ده برابر افزایش داشت و میدانستند که این رشد جهشی، در دولت جدید به سرعت و به یک باره قابل مهار نیست.۵) ریشه چالش دوگانه «کسری بودجه/ افزایش نقدینگی» که تاثیر تصاعدی منفی بر یکدیگر دارند، در آرزواندیشی برخی دولتمردان گذشته بود. در حالی که زنجیرهای از تحریمهای پسابرجامی مانند ویزا، آیسا و سیسادا در همان دوره اوباما، خبر از تشدید تدریجی مضیقهها میداد، برخی دولتمردان، دستودلبازانه با درآمدهای محدود ارزی رفتار کردند و ضمن ارزپاشی دولتی، دروازه واردات را به قیمت تحمیل رکود به تولیدکنندگان داخلی گشودند. آنها سال ۹۸ بود که چشم گشودند و خود را گرفتار کمبود شدید منابع مالی یافتند و آن شوک بنزینی را وارد کردند. اما با این همه، و در حالی که صادرات نفت به زیر چندصد هزار بشکه رسیده بود، هزینهها را در بودجه سال ۱۴۰۰ بر مبنای رقم موهوم فروش ۲/۳ میلیون بشکه در روز افزایش دادند! نوزاد این روند، کسری بودجه ۴۸۰ هزار میلیاردی بود!۶) دولت رئیسی، با وجود کسری کمرشکن، بالغ بر ۱۱۰ هزار میلیارد تومان از بدهیهای دولت قبل را تسویه کرد؛ و ضمنا برخی تکالیف قانونی دشوار مانند متناسبسازی حقوق معلمان(و بازنشستگان و کارمندان) را به اجرا گذاشت. بار مالی این تکالیف، بیش از ۶۰ هزار میلیارد تومان بود و برخی کارشناسان، آن را یکی از عوامل کسری بودجه امسال و دارای آثار تورمی میدانند. دولت در عین حال تلاش کرده، رویه تورمساز استقراض از بانک مرکزی را به حداقل برساند و منابع درآمدی دیگری (مانند گسترش تجارت خارجی و...) را جایگزین کند. با این اوصاف، روشن است که روند کاهش نرخ تورم از ۶۰ به ۴۰ درصد در یک سال اخیر، به آسانی و در مسیری هموار اتفاق نیفتاده است. بلکه اگر بنا بود روند دو سه سال قبل ادامه پیدا کند، «تورم سهرقمی» قریبالوقوع مینمود. شگفت و تاسفبار این که شش ماه قبل، برخی نشریات زنجیرهای و کارشناسنماهای وابسته به ستادهای انتخاباتی دولت قبل، هشدار درباره تورم سهرقمی را به جای نسبت دادن به محصول عملکرد دولت مورد حمایت خویش، به دولت رئیسی نسبت دادند، اما به مدد الهی و تدابیر دولتمردان، این مین اقتصادی هم تا حدود زیادی خنثی شد.۷) یک گرفتاری راهبردی دیگر، که دولت جدید سعی کرده پیامدها و آثار آن را تدریجا مهار کند، رویکرد وارونه «نکاشت و نساخت» بود که به عقبگرد در زمینه پالایشگاهسازی و نیروگاهسازی انجامید و چالشهایی مانند مشکل تامین برق و گاز را در چند سال گذشته بهدنبال داشت. سطح چالش به این حد مبتذل رسیده بود که مردم و فعالان اقتصادی از دولت میخواستند جدول خاموشیها را اعلام کند تا بتوانند برنامهریزی کنند، اما همین هم دریغ میشد. این، خروجی مدیریتی بود که در حوزه نفت میگفت «پالایشگاهسازی، کثافتکاری است»، در حوزه نیرو ادعا میکرد «ساخت نیروگاه برای ۲۰۰ ساعت، توجیه اقتصادی ندارد و زیر بار فشار مافیای نیروگاهسازی نمیروم»؛ در حوزه ساختوساز مسکن افتخار میکرد حتی یک واحد مسکونی نساخته؛ و در حوزه کشاورزی مدعی بود «تاکید بر خودکفایی در تولید گندم اشتباه است»!۸) یک موضوع قابل مطالعه، مسیر زیگزاگ در حوزه مهار مصرف(و قاچاق) بنزین پس از تحریمهاست که اهتمام برای تولید و صادرات و ارزآوری انجامید، اما متاسفانه سوءتدبیر فاحش دولت قبل، موجب عقبگرد شد. اکنون بهخاطر افزایش چشمگیر مصرف، بنزین تولیدی عمدتا تکافوی مصرف داخلی را میکند و امکان تداوم صادرات آن فراهم نیست. مدیریت مصرف در کنار صادرات، میتوانست میلیاردها دلار منابع جدید برای سرمایهگذاری تامین کند و مقدمه ایجاد اشتغال برای مردم باشد. قیمت بنزین تا قبل از تصمیم سال ۹۴ دولت روحانی برای حذف سهمیهبندی و ثابت نگهداشتن نرخ، غالبا سالانه طبق قوانین بودجه افزایش تدریجی پیدا میکرد. اما با این تصمیم غلط که برای گلوبلبلنمایی شرایط اقتصادی پسابرجام اتخاذ شد، مصرف بنزین به رکورد بالای ۱۰۰ میلیون لیتر در روز رسید. دولت چهار سال بعد، خزانه را خالی یافت و در اقدامی غافلگیرانه، قیمت را ۳۰۰ درصد افزایش داد که بهانهای برای شبیخون دشمن در آبان ۹۸ شد. در چهار سال پس از آن ماجرای تلخ، قیمت بنزین در حالی ثابت مانده، که میراث دولت روحانی، تورم ۶۰ درصدی بوده است. (قیمت هر لیتر بنزین، را با قیمت سه تا پنج هزار تومانی هر بطری نیملیتری آب معدنی مقایسه کنید). بدین ترتیب، دولت در چهار سال گذشته، ناچار شده بالغ بر چندصد هزار میلیارد تومان را از بودجههای عمرانی و سرمایهگذاری و اشتغال کسر کند و به یارانه پنهان بنزین اختصاص دهد. برآورد روزنامه ایران در دولت سابق این بود که هزینه قاچاق سوخت در فاصله سالهای۹۴ تا ۹۸، بالغ بر ۱۴۴ هزار میلیارد تومان بوده است. هزینه افزایش روزانه ۱۴ میلیون لیتری مصرف بنزین ظرف چهار سال اخیر را اهل فن باید محاسبه کنند. آیا اگر فقط در همین زمینه، تدبیر درست و عادلانه برای مدیریت مصرف در کنار حمایت از طبقات پایین انجام میشد، بحران کسری بودجه یا کمبود منابع سرمایهگذاری، به شدت چند سال اخیر بود؟! ۹) تامین امنیت غذایی کشور، افزایش تقریبا دو برابری خرید تضمینی گندم با قیمتی امیدوارکننده و تسویه به موقع با کشاورزان، یکی از موفقیتهای مهم در وضعیت بحران جهانی مواد غذایی و افزایش سرسامآور قیمتها- بهویژه پس از جنگ اوکراین- است. شرح ماجرای «واگذاری دهها میلیارد دلار به نرخ رانتی ۴۲۰۰ تومان»، خارج از مجال این نوشتار است. دولت سابق، پس از سه سال واگذاری و جارو شدن خزانه، بیسروصدا، ارز بیست قلم کالا را حذف کرد. ادامه این روند ممکن نبود و عقلانیتی پشتسر تصمیم رانتساز وجود نداشت. دولت جدید ناچار شد یکی از سختترین تصمیمات را بگیرد؛ بهویژه این که پیامدهای جنگ اوکراین، در حال تشدید بحران جهانی امنیت غذایی بود. کشور ما در حالی توانست این بحران را با کمترین چالش ممکن سپری کند، که کشورهای بسیاری از جمله در غرب اروپا، با بحران گرسنگی دست و پنجه نرم میکنند. براساس گزارش «گلوبال هانگر ایندکس»، ایران رتبه سیوپنجمین کشور دارای کمترین گرسنه را در بین دویست کشور دارد و شاخص گرسنگی در محدود Low قرار گرفته است. دولت در عین حال باید، برای کاهش شکاف طبقاتی، بازتوزیع هدفمند یارانهها(پرداخت عادلانه و نامساوی، در خدمت دهکهای پایین درآمدی) را در اولویت قرار دهد.۱۰) رونق دیپلماسی اقتصادی، رشد ۳۱ درصدی تجارت خارجی و مثبت شدن تراز تجاری، رشد ۴۰ درصدی صادرات غیرنفتی، افزایش یازده برابری صادرات نفت که در مقطعی، به حدود صد هزار بشکه افول کرده بود، و کمک برای احیای برخی واحدهای تولیدی در معرض تعطیلی، از دیگر اقدامات مثبتی است که در یک سال گذشته اتفاق افتاده و بخشی از آثار جنگ اقتصادی دشمن(به علاوه سوءمدیریت داخلی) را مهار کرده است. طبیعی است فهرست این اقدامات که بعضا اشاره شد، برای رونق اقتصاد و رفع مشکلات معیشتی کفایت نمیکند؛ اما نشان میدهد که روند فعالیتها، امیدوارکننده است. یکی از چند علت دستپاچه شدن دشمن برای دامن زدن به بیثباتی و ناآرامی نیز، رصد مجموعه این موفقیتهاست. رادیو فردا ارگان سازمان سیا دو هفته قبل، گزارشهایی با عنوان «جهش ۱۶ درصدی نرخ دلار از آغاز اعتراضات» و «رکود ۸۰ تا ۹۰ درصدی بازار لوازم خانگی؛ اعتراضات اخیر بر رکود بازار دامن زد» را منتشر کرد و از اینکه برخی کسبوکارها و واحدهای تولیدی دچار رکود شدند، ابراز خوشحالی کرده بود. دشمن در کنار راهبرد تحریف و ناامیدسازی مردم، از تمرکز مسئولان بر روی اولویتها نگران است و میخواهد این تمرکز را به هم بزند.🔻روزنامه اطلاعات📍 پیآمدهای انتخابات در آمریکا✍️ ابوالقاسم قاسم زادهبنابر عرف سیاسی، انتخابات هر کشوری، نمایه آینده را هرچند بهطور نسبی آشکار میسازد. در کشورهایی که قاعده سیاستورزی براساس تشکیل احزاب و رقابت آنها در شناخت مشکلات جامعه و ارائه برنامه برای حل مشکلات است تا رأی اکثریت مردم را بدست آورند، اولین پیآمد آن چرخش قدرت سیاسی است. اما این قاعده که سنت قانونی حاکمیت در غرب است بعد از سالهای طولانی، اینک در سلطه سرمایههای کلان سرمایهداران بزرگ قرار گرفته است. در این تقابل، رسانههای عمومی نقش تعیینکنندهای دارند و جهتگیریهای آنها بر فضای انتخاباتی و تقابل احزاب تأثیر مستقیم میگذارد. بسیاری از جامعهشناسان اکنون بر این باورند که فراگیری تکنولوژی رسانهای، مهمترین قدرت افکارسازی را پیدا کرده است. این قدرت رسانه است که تقابل احزاب را شاخص دمکراسی در غرب ترسیم میکند تا حزبی پیروز و حزب دیگری شکست انتخاباتی را پذیرا شود.سالهای سال است که سرمایهداران بزرگ صهیونیست در آمریکا و اروپا، سرمایههای کلان مالی خود را معطوف به رسانهسازی و چرخه مدیریت «گفتمان» برای هدایت افکار عمومی و انتخاب آنها قرار دادهاند. در زمان انتخاب و در میدان مبارزات نمایندگان و نامزدهای انتخاباتی از احزاب رقابت براساس ارائه برنامهها برای حل و فصل مشکلات و گامی به جلو برداشتن در همه گزارشهای صوتی و تصویری رسانهها چنان به نمایش درمیآید که رأی دهنده به اوج تصمیمگیری و انتخاب «آینده بهتر» برسد. اما اکنون در اغلب کشورهای غربی و بهویژه در آمریکا مردم بعد از سالها تجربه بر این باورند که سیاست و سیاستمداری از اساس،کثیف است و انحصار قدرت، مهمترین شاخصه آن است و این حزب یا آن حزب، به خودی خود از دیکتاتوری اجتناب نمیکند و همچنین رأی عموم مردم را در تعریف قدرت و البته کنترل آن براساس قانون امکانپذیر میسازند.
در انتخابات کنگره (مجلس و سنا) در آمریکا آشکارا نشانههای تشکیل حزب سوم متفاوت از دو حزب حاکم علنی شد.
واقعیت این است که مردم سراسر آمریکا که شاکله مدیریت فدرال در ایالتهای خود را تجربه میکنند از نبرد قدرت دو حزب حاکم در کنگره و کاخ سفید در مرکزیت واشنگتن خسته شدهاند. مردم حتی آنها که پای صندوقهای رأی حاضر شدند، گفتند برای «نبرد قدرت» دو حزب حاکم رأی میدهیم و گمان نداریم رأی انتخاباتی، مشکلی از مردم و بحرانهای ما حل و فصل کند!
در این انتخابات بار دیگر «ترامپ» چهرهساز شد و با شعار «موج قرمز» به میدان مبارزات انتخاباتی آمد. طرف دیگر را «حزب دمکرات» با رنگ آبی و با رهبری «بایدن» گرفت که در آستانه عبور از دو سال پایانی چهار ساله ریاست جمهوری آمریکا است. نتیجه انتخابات چنین شد که با ۲ رأی افزونتر در «سنا» دمکراتها (آبی) پیروز شدند و در مجلس نمایندگی با تفاوت آراء کمتر از ۱۲ رأی، جمهوریخواهان اکثریت شکننده را بدست آوردند.
اغلب تحلیلگران سیاسی در آمریکا بر این باورند که دو سال پایانی بایدن مرحله بسیار مشکل و پیچیدهتری خواهد شد که هزینههای آن را در سراسر کشور، مردم آمریکا باید بپردازند، به ویژه که در اثر تقابل با روسیه در حالی که جنگ در اوکراین همچنان ادامه دارد، سراسر غرب (اروپا و آمریکا) گرفتار بحرانهای گوناگون شدهاند. از سوی دیگر تنش آمریکا و چین و به صدا درآمدن خطر «جنگ اتمی» است که از دبیرکل سازمان ملل تا «پاپ» رهبر کاتولیکهای جهان تا «کیسینجر» سیاستمدار کهنهکار و… مدام هشدار میدهند، همچنین انواع بحرانها از بحران آب و هوایی و محیط زیست گرفته تا رشد فزاینده تورم و بالا رفتن منحنی بیکاری و فقرزدگی و بحران آوارگی و مهاجرتها به اروپا و آمریکا تا مسکوت ماندن معاهده برجام و دامن زدن به تقابل در منطقه خاورمیانه و بازگشت «نتانیاهو» به نخستوزیری رژیم صهیونیستی و… مشکلات و بحرانهایی هستند که بایدن با کسب آراء لغزنده در انتخابات کنگره (مجلس و سنا) با آنها مواجه است.
پیآمد نهایی انتخابات اخیر در آمریکا نه تنها مسیر را برای دو سال آینده ترامپ و بهویژه سه کشور اصلی و عمده اروپایی (انگلیس، فرانسه و آلمان) آسانتر و هموارتر نکرد که بر ابهام آینده جامعه بینالمللی افزود.🔻روزنامه اعتماد📍 چشمانداز ایران✍️ عباس عبدیفارغ از اعتراض در کف خیابان، یک چیز را میتوان پرسید که موضع عمومی مردم در این میان چیست؟ چون تعداد معترضین در مقایسه با جمعیت این امید را نزد برخی از طرفداران سادهانگار وضع موجود زنده میکند که از این وضع عبور میکنند. به نظر میرسد که این ماجرا را باید دقیقتر تحلیل کرد. ابتدا باید پذیرفت که اکثریت قاطع جامعه از وضعیت موجود رضایت ندارند، حتی اگر در عمل با معترضین کف خیابان همراهی نکنند، مخالفتی نیز ابراز نمیدارند، چون اگر مردم با آنان مخالف باشند، اصولا چنین اعتراضاتی شکل نمیگرفت یا اگر میگرفت، به سرعت تمام میشد. تداوم آن نشاندهنده عدم مخالفت مردم است. پس چرا حمایت عملی و همراهی نمیکنند؟ به نظر بنده دو علت میتواند داشته باشد؛ اول ترس از پرداخت هزینه، دوم فقدان چشمانداز مثبت و امیدبخش نسبت به سرنوشت این جریان اعتراضی است. در میان این دو عامل، اولی با همان ترس از اهمیت کمتری برخوردار است. یکی به این علت که مساله ترس بود چرا برخی دیگر از اقدامات اعتراضی کمهزینه نیز هنوز همراهی عملی مردم را جذب نکرده است، مثل شعارهای شبانه، دیگر اینکه زیادی معترضین و تداوم آن هزینههای اعتراض را کم و اهمیت این عامل را کم میکند. ولی عامل دوم یعنی فقدان چشمانداز، عامل موثر اصلی در عدم همراهی عملی مردم است. در حقیقت اکثریت قاطع گمان میکنند که وضعیت قابل دفاعی که به طور نسبی تضمین شده باشد در انتظار آنان نیست و لذا دلیلی ندارد که وضعیت فعلی هر چند نامطلوب را نیز از دست بدهند. این واقعیتی روشن است. به همین علت نیز مهمترین استدلال معترضین در نقد وضع موجود این است که هر چه بخواهد بشود، بهتر از این است که هست. دور از ذهن است که کسی این استدلال را حداقل در این مرحله بپذیرد...
چون گزینههای پیش رو و احتمالی میتواند بدتر از این باشد. شاید به همین علت است که برخی از طرفداران وضع موجود مینویسند که بعد از ما جهنم است! آیا از این استدلال میتوان نتیجه گرفت که وضعیت همین گونه باقی میماند؟ پاسخ خیر است، زیرا از یکسو دولت فعلی قادر به حل ملموس هیچ مسالهای از قبیل رشد اقتصادی و کاهش تورم و ثبات نرخ ارز و افزایش اشتغال و تامین مسکن نیست. از سوی دیگر تداوم وضع موجود کمکم مردم را خسته و با آن نتیجه غیرمنطقی همدلی میکند تا معتقد شوند، هر چیزی بهتر از این وضع خواهد شد. یک گزینه منطقی دیگر هم این است که مردم خسته شوند و دور اعتراض را خط بکشند که طبعا رخ نخواهد داد. هر یک از این دو حالت مطلوب یکی از دو طرف منازعه است. البته نتیجه هر دو حالت در بلندمدت ویرانی ایران است و بس. پس چه باید کرد؟ معتقدم که شرایط جامعه ایران مطلقا به بیش از آغاز اعتراضات برنخواهد گشت. اتفاقات و شعارهایی که در سطح جامعه داده شده، مسائلی که در سطح هنرمندان، ورزشکاران و دانشگاهها و رسانهها رخ داده است، شرایط را غیر قابل بازگشت کرده است. تغییر را حتی در ادبیات و رویکرد طرفداران وضع موجود هم میبینیم. پس باید یک گام به پیش برداشت و اگر مجموعهای از شهروندان معتبر و مورد اعتماد بتوانند چشماندازی حداقلی، عملی و با نتایج ملموس ارایه دهند، این احتمال جدی وجود دارد که از طرف مردم و به عنوان راهی برای عبور از بنبست موجود پذیرفته شود و این پذیرش به عنوان راه برونرفت پیش پای حکومت نیز قرار گیرد. مجموعهای که قادر به انجام این کار هستند شامل کسانی میشوند که قادرند چنین مطالبهای را نمایندگی کنند، از اصولگرایان مستقل و محترم گرفته تا بخش بزرگی از نیروهای مستقل در اقتصاد، فرهنگ، دانشگاه، سیاست، ورزش، هنر و... این تنها راهی است که میتواند پیش روی جامعه ایران قرار گیرد. پیامی که اگر با پاسخ مثبت حکومت همراه شد، طبعا مسیر جدیدی پیش روی ملت باز خواهد شد در غیر این صورت غیرمنتظره نخواهد بود که مردم به چشمانداز سلبی که هر چه باشد بهتر از این وضع است تن بدهند. برای تحقق این برنامه و ارایه آن زمان زیادی دراختیار نیست.🔻روزنامه آرمان ملی📍 هیچ طرفی بنبست برجام را اعلام نمیکند✍️ یوسف مولاییسیاست آمریکا قبل از دوماهی که گذشت و تحولات داخلی در ایران رخ داده همیشه به این صورت بوده که پرونده هستهای و برجام از بقیه مسائل مربوط به ایران مخصوصا حقوق بشری و مسائل منطقهای جداست. سیاست واستراتژی دولت آمریکا این بوده که برجام را تحت هر شرایطی به نتیجه رسانده و احیا کنند و بعد به مسائل دیگر بپردازند. این خط آمریکا بود و آمریکاییها تلاش زیادی کردند که در زمان آقای روحانی به نتیجه برسند ولی بعد از چند دور مذاکره که با مقامات جدید ایران انجام دادند و بعد از آن ورود جوزب بورل از طرف اتحادیه اروپا که به نوعی وساطت کرد و متنهایی بین طرفین رد و بدل شد و در نهایت آمریکاییها پذیرفتند و ایران ایراداتی به آن وارد کرد، درحقیقت زمان زیادی در این مذاکرات و مبادله متون و ایراداتی که طرفین گرفتند و ایران هم در مقابل متن پیشنهادات آمریکا، پیشنهادات متقابلی مطرح کرد، صرف شد. نهایتا با صرف وقت زیاد، نتیجه قطعی نشد تا آمریکاییها کار را به جایی رساندند که برای انتخابات میان دورهای کنگره خودشان را آماده کنند و هفته گذشته برگزار شد. در حقیقت این زمان از دست دادن مصادف با تحولات اخیر ایران از شهریورماه شد و چهره سیاسی ایران دچار یک نوع التهاب گردید. کشورهای خارجی هم این شرایط را جزو متغیرهای دخیل در تصمیم گیریهای خود وارد کردند و برخی اعضای برجام مثل آلمان و انگلیس تندتر هم رفتند و مواضع تندی هم اتخاذ کردند. نهایتا فضای جدید که بر مناسبات طرفین حاکم شد با فضای قبلی مذاکرات خیلی متفاوت بود. از این رو به نظر میرسد در این فضای جدید آن اشتیاق و رغبت قبلی برای اینکه برجام احیا شود، خیلی وجود ندارد. با این حال هیچکدام از طرفین برجام نمیخواهند شکست و به بنبست رسیدن کامل مذاکرات و اینکه برجام قابل احیا نیست را بپذیرند و به زبان نمیآورند. ولی در عمل این بنبست ایجاد شده ولی در روزهای اخیر در ایران تحولاتی در مورد همکاری ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی رخ داده و قرار شده که نمایندگان آنها برای بازدید از سایتهایی که قبلا اعلام شده بود، به ایران سفر کنند. به نظر میرسد مذاکرات با آژانس دارد فعال میشود و این میتواند به اینکه شاید مذاکرات برجام هم فعال شود، کمک کند و اگر مشکلات فیمابین در مسیر حل شدن قرار بگیرد، کم کم اثر خود را در روند مذاکرات احیای برجام میگذارد. از طرفی آمریکاییها قبلا اعلام کرده بودند در صورت شکست برجام گزینه نظامی را درنظر دارند و قبل از اینکه بمبافکنها در منطقه حضور پیدا کنند اعلام کرده بودند که یا به عنوان یک اهرم فشار و یا جزو سیاستشان است. اکنون حضور بمب افکنها در منطقه بیشتر برای مقابله با بحثهایی است که از سوی برخی مقامات در ایران خطاب به عربستان صورت گرفت و هشدار دادند دست از تخریب و مداخله در امور داخلی ایران و راهاندازی شبکههای تلویزیونی ایرانی بردارند وگرنه برخورد میکنند. این موضوع از سوی عربستان به عنوان یک تهدید جدی تلقی شد و با آمریکاییها در میان گذاشت. آنها هم به عنوان یک اقدام بازدارنده بمب افکنها را به منطقه فرستادند. در هر صورت اینها تاثیرات منفی در فضای مربوط به مذاکرات احیای برجام میگذارد. به هر حال متغیری است که طرفین باید به آن توجه کنند و تا حدی فضا را برای شروع مذاکرات غیرمساعد میکند و التهاب و تنش را در منطقه بالا میبرد و مناسبات پرتنش ایران و آمریکا از آنچه هست، بالاتر میرود. الان شرایط به صورتی درآمده که احیای برجام سختتر از سابق شده است. آمریکا و متحدانش هم از فضای موجود استفاده کرده و خواهان گرفتن امتیاز هستند بنابراین طرفین دارند از همدیگر دورتر میشوند ضمن اینکه فضا هم فضای نامساعدی است. از این رو به نظر میرسد در آینده خیلی نزدیک نمیتوان امیدوار بود که مذاکرات برجام شروع شود یا به نتیجه خاصی برسد. گرچه در عالم سیاست هر چیزی سیال است و هر لحظه ممکن است اتفاقاتی بیفتد که تغییراتی در فضای بینالمللی ایجاد شود و ایران و آمریکا به میز مذاکره به صورت مستقیم یا غیرمستقیم برگردند و بتوانند برای احیای برجام با همدیگر همکاری کنند.🔻روزنامه جهان صنعت📍 بنیآدم سعدی و آزار گفتاری شهروندان آلمانی✍️ محمدصادق جنانصفتشادروان سعدی سترگ، پادشاه سخن، چند بیتی درباره دوست داشتن آدمیان از سوی آدمیان دیگر سروده که بیشتر ایرانیان آن را در ذهن دارند. این بیتهای جاوید که از سرزمین ایران فراتر رفته و گفته میشود در سازمان ملل متحد نیز از آن برای نزدیک کردن آدمیان به هم استفاده میشود سه بیت پرشکوه داردبنیآدم اعضای یکدیگرندکه در آفرینش ز یک گوهرندچو عضوی به درد آورد روزگاردگر عضوها را نماند قرارتو کز محنت دیگران بیغمینشاید که نامت نهند آدمیدرباره این سه بیت شعر دنیایی نوشته و سخن در تاریخ بر قلمها و زبانها جاری شده است. روشن است که ایرانیان باید بیش از همه به ماهیت این ابیات احترام بگذارند و تنها در ذهنشان نماند بلکه در رفتار و گفتارشان نسبت به همه آدمیان در سراسر جهان دیده شود. اگرچه در ایران نبود سازمان و بنگاههای نظرسنجی غیرحکومتی به آرزو و رویا رسیده است اما میتوان با یک ارزیابی از شهروندان دانست که بیشتر ایرانیان این بیتهای سعدی را در عمل اجرا میکنند. در مقابل اما گروههایی از سیاستورزان و دارندگان آرمانهای تند، شهروندان جهانی را دستهبندی کرده و برای گروهی از آنها این بیتهای سعدی را اجرا کرده و یا دستکم بر زبان میآورند و برای شماری از شهروندان جهانی نهتنها واکنشی مهربانانه ندارند بلکه آنها را در دورانی که درد و رنج دارند با گفتارهای سمی و زهرآلود آزار میدهند. البته این ایرانیان دوستانی در بیرون از مرزهای ملی دارند که راه را به آنها نشان میدهند تا در زیر پرچم سیاست دیگران را با سخن آزار دهند. در این هفتههای تازهسپریشده و پیش از اینکه ولادیمیر پوتین دیکتاتور روس ناچار شود نیروهایش را از منطقه راهبردی خرسون بیرون ببرد، در برابر رهبران اروپایی که از او میخواستند یا به تحریمهای بیشتر تن دهد یا از مناطق تسخیرکرده سرزمین مستقل اوکراین خارج شود گفت: متاسفم که اروپا به دوران پیش از اختراع نفت و گاز برگشته و شهروندانش ناگزیرند هیزم جمع کنند و این را دستاورد خود دانست. پس از این سخن ناجوانمردانه پوتین بود که در ایران نیز سیاستمداران و گروههایی پیدا شدهاند که همان حرف پوتین را تکرار میکنند و میگویند آلمانها بروند هیزم جمع کنند تا از سرمای زمستان یخ نزنند. به نظر میرسد این گروه از سیاستمداران ایرانی شعر سعدی شیراز را هرگز نخواندهاند و یا آموزههای دیگر که انساندوستی را در هر شرایطی تشویق میکنند نیاموختهاند. شاید در برابر این نوشته گفته شود که سیاستمداران آلمانی این روزها بیش از هر زمان دیگری با سیاستهای ایران در منطقه مخالفت عملی میکنند و چرا ما باید برای آنها دل بسوزانیم. اگر خوب میاندیشیدیم و در برابر رفتار سیاستمداران آلمانی به شهروندان آلمانی یادآوری میکردیم که حاضریم برای زمستان آنها نفت و گازی در اندازه تواناییهای امروز ایران بفرستیم آیا بهتر نبود؟واقعیت این است که چنین رفتار و گفتاری بیش از مسخره کردن شهروندان آلمانی بر نگاه آنها موثر واقع میشد و به سیاستمداران خود فشار بیشتری وارد میکردند. نباید از رنج شهروندان آلمانی که شاید در زمستان یخ بزنند شاد باشیم. یادمان باشد که شهروندان آلمانی پس از پایان جنگ دوم جهانی راهبرد و روش زندگی تازهای برگزیدهاند و سالانه نزدیک به ۱۲۰۰ میلیارد دلار انواع کالاهای ساختهشده خود را به دیگر کشورها صادر میکنند و برای آسایش بیشتر بشر فعالیت سودمند دارند.🔻روزنامه دنیای اقتصاد📍 تاثیر انتخابات اخیر آمریکا بر ایران✍️ دکتر سیدحسین موسویانانتخابات میاندورهای۲۰۲۲ آمریکا به پایان رسید. هرچند نتیجه نهایی انتخابات کنگره آمریکا مشخص نشده، اما تقریبا روشن است که جمهوریخواهان اکثریت مجلس نمایندگان را کسب کردند و در مجلس سنا هم قدرت به فاصله اندک در دست دموکراتها است و به این شکل توازن قدرت در کنگره وجود دارد. تورم ۸درصدی، بنزین گالنی ۴دلار، خروج فضاحتبار از افغانستان، تنش با روسیه و جنگ اوکراین و محبوبیت پایین جو بایدن در افکار عمومی، موجب نگرانی رهبران حزب دموکرات از یک شکست بزرگ شده بود. اما پیروزی شکننده و حداقلی جمهوریخواهان، شانس دموکراتها را برای موفقیت در انتخابات ریاستجمهوری آینده مقداری افزایش داده است؛ به شرطی که بتوانند درحل مشکلات فوقالذکر پیشرفت قابل توجهی داشته باشند.درعین حال ایران در دوسال باقیمانده ریاستجمهوری بایدن با چالشهای مهمی روبهرو خواهد بود که به برخی از آنها اشاره میکنم:
۱- با توجه به افزایش قدرت جمهوریخواهان، بایدن برای غلبه بر بحرانها، راه بسیار دشواری در پیش خواهد داشت؛ چون از یک طرف به راحتی نخواهد توانست طرحها و برنامههای مورد نظرش را در مجلس نمایندگانی که اکثریت آن در دست جمهوریخواهان است، به تصویب برساند. چنین وضعیتی بر توانایی بایدن درباره تصمیمگیریهای مربوط به ایران تاثیر منفی خواهد داشت.
در دو سال گذشته که دموکراتها اکثریت مجلس نمایندگان و مجلس سنا را در اختیار داشتند، بایدن موقعیت خوبی برای توافق هستهای با ایران و احیای برجام داشت. عدم گفتوگوی مستقیم با آمریکا، تغییر تیم مذاکرهکننده هستهای ایران و عوامل متعدد دیگری موجب طولانی و فرسایشی شدن مذاکرات احیای برجام شد که نهایتا فرصت مناسب دوسال گذشته از بین رفت. رابرت مالی، مذاکرهکننده هستهای آمریکا که با حداکثر ظرفیت و توان خود برای احیای برجام در دو سال گذشته تلاش کرد و نتیجه نگرفت، امروزه تحت شدیدترین فشارهای داخلی آمریکاست و جناحهای بسیار قدرتمند آمریکا و لابی پرنفوذ اسرائیل و عربستان به دنبال برکناری او توسط بایدن هستند. بنابراین برای احیای برجام باتوجه به وضعیت جدید داخلی در آمریکا و سیاست یکسال گذشته ایران، چشمانداز خوبی وجود ندارد. در یکسال گذشته من و بسیاری از کارشناسان و دلسوزان کشور طی مقالات و مصاحبههای متعدد توصیه کردیم که مذاکرات برجام را قبل از انتخابات کنگره آمریکا نهایی کنید که متاسفانه توجهی به این توصیهها نشد.
۲- موضع اروپا درباره روابط با ایران به چهار دلیل دچار یک چرخش بزرگ شده است؛ بهطوریکه استراتژی اروپا به سمت سیاست سنتی آمریکا مبنی بر «تغییر رژیم در ایران» بسیار نزدیک شده است. اروپاییها نشان دادهاند که به چهار دلیل از ایران خشمگین، صبر آنها لبریز و درنتیجه بهطور کامل همراه سیاستهای آمریکا شدهاند:الف- ادعای صدور پهپاد ایران به روسیه و استفاده درجنگ اوکراین.
ب- تظاهرات وناآرامیهای داخلی اخیر ایران و برخورد حاکمیت با این پدیده.
ج- تظاهرات بیسابقه هزاران ایرانی در خارج از کشور و فشار به آمریکا و اروپا برای تغییر رژیم در ایران.
د- چهارمین موضوع هم ناامیدی اروپاییها از مذاکرات هستهای یکسال گذشته با ایران.
این چهار موضوع باعث شده است که اروپا به همراه آمریکاییها تحریمهای زیادی علیه ایران اعمال کنند و نه تنها قصد اعمال تحریمهای بیشتر علیه ایران را دارند، بلکه برای کشاندن پرونده هستهای ایران به شورای امنیت نیز خیز برداشتهاند.
وزیر خارجه لیتوانی از ارائه فهرست تازهای از تحریمها علیه ایران خبر داده و اظهار کرده است که «این تحریمها، دو فاز جداگانه را شامل میشود؛ مشارکت ایران در جنگ روسیه علیه اوکراین و سرکوب معترضان در شهرهای مختلف ایران.» وزیر خارجه آلمان نیز مدعی شده است که با استناد به درک اروپاییمان از مساله حقوق بشر باید بگویم که احترام به آن بیش از آنکه یک موضوع ملی باشد، یک مساله جهانی است.
آمریکا، فرانسه، آلمان و انگلیس چند روز پیش با درخواست از آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای صدور قطعنامه مدعی شدند که ارائه توضیحات توسط ایران درخصوص ذرات اورانیوم یافت شده در سه سایت اعلام نشده «الزامی و اضطراری» است. در متن پیشنویس این قطعنامه که برای ۳۵کشور عضو شورای حکام آژانس بینالمللی ارسال شده، آمده است: «الزامی و اضطراری» است که ایران در جهت تحقق وظایف قانونیاش عمل کند و بدون تاخیر اقداماتی انجام دهد... نگرانیهای جدی درخصوص مسائل پادمانی مرتبط با سه سایت اعلامنشده دارد که بهدلیل ناکافی بودن همکاری اساسی توسط ایران، حلنشده باقی مانده است.
این درخواست به معنی تلاش آمریکا و اروپا برای ارجاع پرونده هستهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل است. قطعنامه «ضروری و اضطراری» درشورای حکام آژانس، مقدمهسازی برای کشاندن پرونده هستهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل است؛ بهویژه اینکه اگر اروپاییها از مکانیزم اسنپبک استفاده کنند، روسیه و چین هم قادر به وتو نخواهند بود.
۳- پیروزی جمهوریخواهان درکنگره آمریکا هم زمان شده است با پیروزی نتانیاهو درانتخابات اسرائیل. اخیرا سردار حسین علایی، رئیس پیشین ستاد مشترک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و استاد دانشگاه به درستی اظهار کرده که: «نتانیاهو جنگافروزترین و ضد ایرانیترین نخستوزیر رژیم صهیونیستی است. او تنها دشمن خود را ایران میداند و به دنبال افزایش شکاف کشورهای عربی و اروپایی با جمهوری اسلامی ایران است. او مخالف جدی کاهش تخاصمات آمریکا با ایران است. به همین دلیل ایران باید ساختارهای اطلاعاتی و جاسوسی موساد و اسرائیل را در داخل کشور کشف کند. همچنین تشکیلات عملیاتی اسرائیل را در داخل ایران نابود کند تا دستهای نتانیاهو قطع شود.»
۴- پنج دور مذاکره با عربستان در فروردین امسال به نتیجه نهایی بسیار نزدیک شد که با تصمیم محمد بنسلمان، ولیعهد عربستان متوقف شد. به اعتقاد من او منتظر نتیجه مذاکرات هستهای و انتخابات آمریکا و اسرائیل بود. مذاکرات هستهای هم درفروردین امسال به مرحله نهایی رسیده بود که شانس قطعی کردن آن بسیار جدی بود. با شکست مذاکرات برجام، پیروزی جمهوریخواهان در انتخابات کنگره آمریکا و نتانیاهو در اسرائیل درحقیقت عربستان امیدوار شده است که مثلث شوم ضدایرانی دوران ترامپ با اسرائیل و آمریکا را میتوان احیا کرد.ممکن است آمریکا دردوره بایدن به این مثلث نپیوندد، اما بنسلمان خوشبین است که موضوعات چهارگانه مذکور؛ آمریکا، اروپا و اسرائیل دراقدامات ضد ایرانی طبق خواستهها و اهداف عربستان عمل خواهند کرد.
واقعیتهای فوق نشان میدهد که شرایط سختی پیش روی ایران است و تصمیمگیرندگان ایران باید تصمیمات درست، شجاعانه و مهمی در بهبود اوضاع داخلی و سیاست خارجی اتخاذ کنند.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست