شنبه 3 آذر 1403 شمسی /11/23/2024 2:39:15 PM

🔻روزنامه مردم سالاری
📍 صنعت نفت ایران و جناب ولادیمیر پوتین!
✍️ حمیدرضا شکوهی
ولادیمیر پوتین روی چشم روسوفیل‌ها یا همان حامیان روسیه در ایران جا دارد؛ به ویژه آنهایی که در صنعت نفت ایران مشغولند! به همین دلیل هر روز یک داستان جدید از فواید دوستی با روسیه می‌نویسند و خودشان هم این توهم را باور می‌کنند که تقویت کردن «عالیجناب پوتین» بویژه در حوزه انرژی، برایمان مفید است!
تازه‌ترین داستان همکاری ایران و روسیه، مربوط به انتقال گاز روسیه به پاکستان است. خلاصه ماجرا این است که ایران از بیش از دو دهه پیش به‌دنبال صادرات گاز به پاکستان و هند در قالب خط لوله صلح بود. اما تحریم موجب شد ابتدا هند و سپس پاکستان، از دریافت گاز از ایران انصراف دهند. ایران البته خط لوله انتقال گاز به پاکستان را تا نزدیکی مرز احداث کرد اما پاکستان کاری نکرده! برخی هم معتقدند که باید خط لوله در خاک ایران تا نقطه صفر مرزی احداث می‌شد تا با توجه به اینکه پاکستان در موعد مقرر، خط لوله را در خاک خود تکمیل نکرده، به ایران غرامت بدهد! اینها به این نکته توجه نمی‌کنند که اولا گرفتن غرامت در عالم همسایگی، آن هم در مورد همسایه‌ای همچون پاکستان که در مرز سیستان و بلوچستان، مستعد ایجاد ناامنی است به همین راحتی‌ها نیست و می‌تواند پیامد داشته باشد و ثانیا از آن مهمتر، ایران به دلیل کمبود سرمایه‌گذاری برای افزایش تولید گاز که حاصل تحریم است و البته مصرف بالای داخلی، گاز چندانی برای صادرات ندارد!
حالا همان منتقدان، به‌دنبال صادرات گاز روسیه به پاکستان از طریق ایران هستند؛ یعنی گاز را از روسیه وارد کنند و به همان میزان، به پاکستان صادر کنند. اما آن هم مشروط به تکمیل خط لوله انتقال گاز در داخل خاک پاکستان است که به این زودی تکمیل نمی‌شود. ضمن این که این خط لوله یک رقیب مهم هم دارد: خط لوله تاپی که قرار است گاز ترکمنستان را به افغانستان و پاکستان و هند برساند و حالا با اضافه شدن روسیه، می‌تواند تقویت شود. چراکه نه یک یا دو کشور، بلکه پنج کشور در آن ذینفع هستند.
هرچند امنیت افغانستان، مانع مهمی در تکمیل این خط لوله است اما تجربه نشان داده روس‌ها تخم مرغ‌هایشان را فقط در سبد ایران نمی‌گذارند!
اما نکته پنهان ماجرا چیست؟ پیش از این ایران برای سوآپ گاز ترکمنستان به آذربایجان هم قرارداد امضا کرده.
این قرارداد و توافق برای سوآپ گاز روسیه به پاکستان به این معناست که ایران به عنوان دارنده دومین ذخایر گاز جهان، خودش قبول کرده که به خاطر تحریم، نمی‌تواند تولید گاز خود را بیشتر کند و در بازار جهانی گاز، نقشی ایفا کند و به همین دلیل دودستی بازار بالقوه گاز خود را به رقبا واگذار می‌کند؛ یک بار به ترکمنستان و بار دیگر به روسیه! پس از تحریم روسیه، بازار نفت ایران در شرق هم تقدیم روس‌ها شد چون نفت روس‌ها در اروپا خریداری نداشت و با تخفیف بیشتر، بخش زیادی از نفت ایران را از بازار چین هم خارج کردند. خلاصه اینکه روسیه، بازار نفت ما را گرفته و چشم‌انداز آینده بازار گاز ما را هم تیره کرده، اما همچنان عالیجناب پوتین روی چشم ما – بخوانید روسوفیل‌ها- جا دارد!

 


🔻روزنامه کیهان
📍 گل مشترک ایران و عراق به آمریکا!
✍️ جعفر بلوری
۱- دیروز «محمد شیاع سودانی» نخست‌وزیر جدید عراق پس از سفر به اردن و کویت، وارد تهران شد. این سفر از هر بُعد و زاویه‌ای تحلیل شود «مهم» است. از بعد منطقه‌ای، چنین سفری یک پیروزی مهم، هم برای عراق و هم برای ایران است و از آن‌سو، یک شکست راهبردی برای آمریکا و تمام دشمنان مقاومت. نباید فراموش کنیم که «سودانی» یا به عبارت دقیق‌تر «نخست‌وزیر عراق» از دل یک بحران ساختگی عمیق و طولانی و برای عبور از همین بحران خارج شده است. این بحران همان «دولت بی‌سر» بود که بسیاری از دشمنان دو ملت، روی آن سرمایه‌گذاری ویژه کرده بودند. همان بحرانی که هنوز در لبنان حل نشده و این کشور را وارد یک فرآیند سیاسی پیچیده و فرسایشی کرده است. همان بحرانی که در دولت دوم آقای روحانی، در ایران هم دنبال شد و عده‌ای که نانشان در «بحران‌‌سازی» است و خود عامل به قدرت رسیدن ایشان بودند، خواستار استعفای او شدند تا در ایران نیز دولتی بی‌سر شکل بگیرد. سفر آقای سودانی به ایران در یک کلام، نمایش پیروزی این کشور بر این بحران‌سازی‌ها بود. این پیروزی می‌تواند مقدمه‌ای برای پیروزی ملت لبنان برای عبور از بحران هم مشابه باشد. شرایط سیاسی لبنان، پیچیده‌تر از شرایط سیاسی عراق نیست و به‌دلیل تشابه دو بحران، می‌توان امیدوار بود لبنان نیز از این بحران‌های ساختگی به سلامت عبور کند.
۲- از بُعد اقتصادی نیز این سفر قابل توجه و مهم محسوب می‌شود، اگرچه در اینجا نیز جزئیات زیادی منتشر نشده اما آنچه رسانه‌ای شده نیز به تنهایی قابل توجه است. بررسی سازوکارِ دریافت طلب‌های برقی و گازی ما از عراق که رقم آن چیزی نزدیک به ۷ میلیارد دلار است در کنار تلاش دو طرف برای افزایش حجم مبادلات تجاری سالانه
از ۱۰ میلیارد به ۲۰ میلیارد دلار از نکات مهم اقتصادی مربوط به این سفر است که اگر صرفا همین یک مورد، دستاورد این سفر بود نیز می‌شد گفت، سفر سفر مهمی است. به نتیجه رسیدن این تلاش‌های اقتصادی به تنهایی می‌تواند، یک ضربه کاری دیگر به آمریکا و تحریم‌هایش باشد.
۳- جدی شدن اجرای طرح مجلس عراق برای اخراج نظامیان آمریکایی از این کشور، که پس از ترور ناجوانمردانه سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس به تصویب رسید، می‌تواند یکی دیگر از ابعاد مهم این انتخاب! و این سفر باشد. این شاید مهم‌ترین دلیل خشم آمریکایی‌ها از انتخاب آقای سودانی است. چند روز پس از تشکیل کابینه جدید عراق و رفتن دولت مشکوک مصطفی کاظمی، بایدن خشم خود را با جمله «با دولت سودانی همکاری نخواهیم کرد» نشان داد. اجرای طرح پارلمان عراق که با اکثریت قاطع نمایندگان این کشور تصویب شده است، معنایی جز گرفته شدن بخشی از آن «انتقام سخت» نخواهد داشت و در این سفر به این موضوع نیز به احتمال زیاد پرداخته شده است. ایران گفته موشکباران پایگاه آمریکایی عین‌الاسد صرفا یک سیلی بود و اخراج آمریکا از منطقه بخش بزرگ‌تری از انتقام خون این
دو شهید است که گرفته خواهد شد. آمریکا از افغانستان با خفت و خواری اخراج شد. اخراج این کشور از عراق می‌تواند به معنای پایان آمریکا در منطقه باشد. تردید نداشته باشید حملاتی که به نیروهای آمریکایی در سوریه می‌شود نیز در نهایت، دیر یا زود آنها را وادار به عقب‌نشینی از این کشور خواهد کرد تا دو پروسه «اخراج کامل آمریکا از منطقه» و «پیروزی‌های مقاومت» تکمیل شود. چرا پیروزی مقاومت؟! چون سودانی از هواداران پروپا قرص بسیج مردمی عراق است و...
۴- یکی از ابعاد و اهداف مهم گفت‌و‌گوهای دو طرف در این سفر، بعد نظامی و امنیتی آن است. این را می‌شود از گزارش‌هایی که در رسانه‌های منطقه به‌ویژه عراق درباره این سفر منتشر شده فهمید: «برخی رسانه‌ها و کارشناسان عراقی می‌گویند او[سودانی] در راس هیئتی سیاسی- اقتصادی برای امضای برخی توافقات و یادداشت تفاهم‌ها عازم ایران می‌شود در حالی که برخی دیگر، بُعد امنیتی و نظامی سفر او را با توجه به تحولات اخیر در ارتباط با اقلیم کردستان عراق و حملات ایران به مقرهای گروه‌های تجزیه‌طلب ضدایرانی در اقلیم و نیز هماهنگی‌های دو کشور برای محافظت نیروهای عراقی از مرزهای مشترک جمهوری اسلامی با عراق را (با هدف جلوگیری از ورود تجزیه‌طلبان و براندازان به خاک ایران) پررنگ‌تر می‌بینند.» (دیروز ایرنا) همین‌طور از گفت‌و‌گوهای نخست‌وزیر عراق با رئیس‌جمهور و رهبر معظم انقلاب
که به این ابعاد پرداخته شد و می‌توانید گزارش کامل آن را در این شماره روزنامه بخوانید. بنابراین، این سفر یک گام موثر در قلع و قمع گروه‌های تجزیه‌طلبی است که در کشور عراق لانه کرده‌اند. با این سفر می‌توان امیدوار بود دولت عراق نیز در کنار ایران، جدی‌تر از همیشه اقدام به خلع سلاح و ادب کردن چنین گروه‌های موذی و فرصت‌طلب نماید. سرکوب این گروه‌های مسلح وحشی یعنی، یک سیلی محکم و کاری دیگر به آمریکا و رژیم صهیونیستی... همین یک قلم دستاورد به تنهایی، به منزله گل مشترک ایران و عراق به آمریکاست! عراقی‌ها هم از این گروه‌های تجزیه‌طلب وابسته به اسرائیل و آمریکا و سعودی دل پُرخونی دارند،
ندارند؟!
۵- صحبت از سیلی و گل زدن به آمریکا شد. فضای کشور هم کاملا فوتبالی است. این یادداشت نیز ۴ ساعت مانده به بازی مهم ایران و آمریکا نوشته می‌شود و وقتی شما در حال مطالعه آن هستید، نتایج این بازی مشخص شده است. می‌خواهیم
وجه مشترک مرتبط با سفر آقای سودانی به تهران و این بازی فوتبال را «سیلی به آمریکا» بگیریم و بند پایانی یادداشت را که شاید زیاد مرتبط با این سفر به نظر نرسد به این بازی گره بزنیم. فضای این پاراگراف را فضای ساعاتی قبل از انجام این بازی ببینید و در آن فضا بخوانید:
می‌دانیم تیم ملی فوتبال کشورمان در بازی‌های جام‌جهانی، هیچ‌گاه نتوانسته به مرحله یک هشتم و حذفی سعود کند و همیشه در همین مرحله اول حذف شده است. می‌دانیم روح جامعه
نجیب و مظلوم ایران از این همه ناملایمات و دشمنی‌های داخلی و خارجی مجروح است و شاید هیچ‌گاه به اندازه امروز نیاز به التیام و شادی و اتحاد نداشته است. این را هم می‌دانیم که، چون رقیب ما در این بازی آمریکاست، چشم‌های زیادی در غزه، لبنان، صنعا و بصره و الجزایر و کراچی و هرات و حتی کاراکاس و بوئنوس‌آیرس و عربستان به آن زمین چمن در قطر دوخته شده است. خلاصه اینکه، چشمان زیادی منتظرند- ولو در جهان وهمی فوتبال-
یک شکست بزرگ و سیلی محکم دیگر بر این امپریالیسم جهانی تحمیل شود آن هم از سوی تنها کشوری که این‌طور علیه نظم جهانی این امپریالیسم شوریده است. ما چه خوش‌مان بیاید و چه خوش‌مان نیاید، ورزش‌هایی مثل فوتبال این توان را پیدا کرده‌اند که، انسجام و اتحاد یک ملت را بشکنند یا ترمیم کنند و در بازی ایران و ولز دیدیم که چگونه در عرض فقط چند دقیقه و با دو شوت، تمام آنچه برای انشقاق در جامعه ایران به صحنه آورده بودند، از هم فروپاشید و دود شد و هوا رفت. پیروزی در این بازی می‌تواند اتحاد و انسجام تمام شیاطین عالم را که در لندن جمع شده‌اند از هم فروبپاشد و بشود مصداق آیه مبارکه وَمَکَرُواْ وَمَکَرَ اللهُ وَاللهُ خَیرُ الماکِرِینَ... اگرچه ما معتقدیم، نتیجه این بازی هرچه باشد، در یکپارچگی نه فقط ایران که
«امت اسلام» ذره‌ای خدشه وارد نخواهد کرد چرا که نفس همین تقابل
«خیر مطلق با شر مطلق» خود، این انسجام و اتحاد را تقویت کرده است.


🔻روزنامه اطلاعات
📍 تغییر در روابط بین‌الملل
✍️ ابوالقاسم قاسم زاده
جنگ «بایدن» و «پوتین» در اوکراین نه تنها طولانی و فرسایشی شده، بلکه به روایت اغلب کارشناسان روابط بین‌الملل مجموعه توازن مستقر در گذشته را نیز دچار تحول و به هم‌ریختگی کرده است؛ تا آنجا که تحولات و دگرگونی‌ها را تقابل قدرتی شرق و غرب نامیده‌اند. مرکزیت شرقی این تقابل، روسیه و تا حدودی چین اگر چه با تفاوت‌هایی بر سر بحران واشنگتن ـ پکن، قلمداد می‌شود و تمرکز غربی آن را همگونی مواضع آمریکا به همراه متحدانش در اروپا (انگلیس، فرانسه و آلمان) با مرکزیت نظامی غربی (ناتو) بر می‌شمارند. اولین پیامد این تقابل، به هم خوردن توازن سنتی در هماهنگی عمومی سه قدرت بزرگ و البته تعیین کننده در ساختار سازمان ملل است و این روزها در شورای امنیت سازمان ملل به عنوان بالاترین نهاد تصمیم‌گیری‌ بین‌المللی، این مسأله علنی و آشکار شده است.
از سوی دیگر، این بحران علاوه بر جبهه‌سازی‌های سیاسی ـ امنیتی، در بخش تجارت بین‌المللی، نوسان‌های مالی و سرمایه‌ای به ویژه در مجموعه دایره تجارت بین‌المللی و علی‌الخصوص در بخش انرژی (نفت و گاز) را به وجود آورده است، به طوری که آمریکا و همراه آن سه کشور اروپایی آلمان، فرانسه و انگلیس به صورت رسمی و غیر رسمی از «بحران انرژی» به ویژه در زمستان امسال، مدام به شهروندان خود هشدار می‌دهند.

نزدیکترین پیامد منفی این بحران، به هم ریختگی در مجموعه روابط مالی ـ اقتصادی در سطوح گوناگون، اعم از منطقه‌ای تا مجموعه روابط تجاری ـ اقتصادی بین‌المللی است. آژیر منفی این نوسان‌های مالی و درآمدی و به هم ریختگی قدرت پولی و نوسان‌ درمحاسبه درآمدها و هزینه‌ها، مشکلات اجرایی برنامه‌ریز‌ها را به چنان وضعی رسانده است که منفی شدن تنظیم بودجه در چرخه تولید وکارآفرینی را می‌توان از پیامدهای آن دانست. نقد چنین شرایط منفی اکنون موضوع روز بررسی‌های کارشناسان اقتصادی شده است.

بایدن که دو سال باقی‌مانده از چهارسال ریاست جمهوری‌اش را بعد از انتخابات مهم اخیر کنگره آمریکا کلید زده است، می‌داند که یک سال فرصت دارد تا چنین شرایطی را ترمیم کند و این در حالی است که هم در آمریکا و هم در سه کشور اصلی اروپا (انگلیس، فرانسه و آلمان) بحران بیکاری و رکود تولید روز به روز افزایش می‌یابد. شعار محوری بایدن در دوره انتخابات ریاست جمهوری‌اش این بود: «روسیه دشمن ما و چین رقیب ماست» در حالی که رقیب او یعنی «ترامپ»، شعار متفاوتی می‌داد، او می‌گفت: «چین دشمن ما و روسیه رقیب مسالمت آمیز ماست».

اولین اقدام بایدن بعد از انتخابات کنگره، دیدارش با رئیس جمهوری چین در «بالی» اندونزی بود که یک‌باره فضای تنش در روابط دو کشور بر سر بحران تایوان چین را تخفیف داد. در حالی که از دیروز، اعتراض‌های علنی مردم چین در صدر خبرها قرار گرفت و تحلیلگران سیاسی دولت چین، یکبارگی این اعتراضات را ناشی از طراحی آمریکا و متحدان اروپایی آن تحلیل و تفسیر کرده‌اند که به جای ادامه تنش

پکن ـ واشنگتن بر سر «تایوان»، اکنون آمریکا در پکن و چند شهر دیگر چین، اعتراض عمومی را به صحنه آورده‌است. در نقد سیاسی تحلیلگران تشابه اعتراض‌ها در ایران با حمایت وسیع رسانه‌ای و جنگ روانی آمریکا، آلمان، فرانسه و انگلیس به ویژه با علم کردن شعار «نقض حقوق بشر» در ایران و چین تأکید شده است. مجموعه این رویدادها نه فقط شعاع بحران در روابط بین‌الملل را تشدید خواهد کرد که در مجموعه کشورهای خاورمیانه، به ویژه با آمدن «نتانیاهو» پیچیده‌تر هم می‌شود. اکنون در لبنان انتخابات رئیس جمهوری جدید علیرغم چندین نشست مجلس با دخالت سیاست آمریکا و هدایت دولت سعودی (بن سلمان) و نفوذ رژیم صهیونیستی (نتانیاهو) همچنان در بن‌بست مانده است. در ترکیه «اردوغان» در سخنرانی خود در مجلس این کشور با عصبانیت دولت‌های اروپایی (فرانسه،آلمان و انگلیس) و آمریکا را مخاطب قرار داد و تهدید کرد که اگر همچنان بر سیاست خود درباره کردهای معارض دولت ترکیه ادامه دهند، شش میلیون آواره‌ای که از جنگ در سوریه تا درگیرها در کناره مرزهای ترکیه (کردها و اعراب سوریه) در کشورش مانده‌اند را روانه کشورهای اروپایی خواهد کرد و مرز ترکیه به اروپا را برای رفتن آوارگان به کشورهای اروپایی باز خواهد کرد. در عراق سیاست آمریکا به بن‌بست کشاندن استقرار امن دولت در این کشور است. در مرزهای ایران با کردستان عراق، مدام آمریکا و متحدان اروپایی او، مجموعه کردهای مسلح و تشکل‌های ضدایرانی کردها را تهییج به عملیات نظامی و چریکی علیه ایران می‌کنند. همزمان دولت بن‌سلمان در عربستان به حمایت و تشدید درگیری‌ها در استان سیستان و بلوچستان(زاهدان) می‌پردازد و از طرح‌های تقابل با جمهوری اسلامی ایران پشتوانه‌ مالی و هدایت سیاسی می‌کند. در این میان نتانیاهو در آغاز دوره جدید نخست وزیری رژیم صهیونیست، شعار محاصره مرزهای ایران از کردستان عراق تا مرزهای آذربایجان را می‌دهد. مجموعه رصد تحلیلی خبرها و حوادث گوناگون نشان می‌دهد که در عمل روابط بین‌المللی در حال تغییر و تحول است که شعاع آن اغلب مناطق و به ویژه در منطقه خاورمیانه اصلی‌ترین مرکز انرژی (نفت و گاز) در جهان را در بر گرفته است.

 

🔻روزنامه ایران
📍‌ چهار اقدام وزارت دفاع برای تداوم راه شهید فخری زاده
✍️ امیر محمدرضا آشتیانی
هفتم آذر سالگرد شهادت دانشمند دفاعی و هسته‌ای برجسته کشورمان شهید دکتر فخری‌زاده بود. در اقصی نقاط کشورمان ملت قدرشناس ایران اسلامی یاد این شهید را گرامی داشتند. به شهادت رساندن دانشمندان کشورمان عمق کینه بدخواهان و دشمنان پیشرفت و استقلال ایران اسلامی را نشان می‌دهد که خود شاخصی برای حقانیت و درستی نقشه راه کشور است. در پیام ارزشمند مقام معظم رهبری به مناسبت شهادت این دانشمند فرزانه، پیگیری تلاش علمی و فنی شهید در همه بخش‌هایی که وی بدان اشتغال داشته به عنوان مطالبه اساسی و مهم تذکر داده شده است بنابراین اصلح است گزارشی به ملت عزیزمان ارائه شود.
بعد از شهادت شهید فخری‌زاده، وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح برنامه جدی و مؤثری برای تقویت، تثبیت و تداوم راه شهید و ارتقای فعالیت‌های پژوهشی و نوآوری را در دستور کار خود قرار داد.
اقدام نخست تلاش برای تصویب قانون تشکیل سازمان پژوهش و نوآوری دفاعی (سپند) بود؛ طرحی که شهید فخری‌زاده پیش از شهادتش آن را آماده کرده بود. ان‌شا‌ءالله این روزها به همت بلند نمایندگان شریف ملت ایران به مرحله نهایی تصویب خواهد رسید. این طرح به سازمان مزبور از نظر هویتی و روند توسعه و تعالی کمک شایان توجهی خواهد کرد و موجب تسریع و تسهیل در اقدامات مأموریتی آن سازمان خواهد شد.
اقدام دوم تدوین طرح‌هایی برای دستیابی به کارهای دست اولی و اکتشاف علوم جدید از راه‌های میانبر و تبدیل آن به فناوری‌های دفاعی آینده‌ساز، برتری‌بخش و تحول‌آفرین در کنار توجه جدی به زیرساخت‌های تخصصی، آزمایشگاهی و ظرفیت‌های جدید در تراز جهانی است.
سوم، خلق پدیده‌های نو، نوآوری و خلاقیت، ایده‌پردازی، آینده‌نگاری، گسترش فرهنگ ایده‌پردازی دفاعی و حمایت از جنبش‌های متهورانه در زمینه تولید علم از طریق تعامل فکری با دانشمندان و پژوهشگران دفاعی است که با سازماندهی مناسب و برنامه‌ریزی‌های کاربردی در حال پیگیری می‌باشد.
چهارم، نظر به اینکه سپند به عنوان یک سازمان دانشی، امکان بهره‌برداری از دانش روز با هدف خلق ارزش‌های جدید برای دفاع را فراهم می‌کند و این ارزش‌آفرینی‌ها براساس دو محور نوآوری و قابلیت‌های پویا تعریف شده است بر این اساس برای تحقق اهداف آن برنامه‌های متنوعی همانند تلاش جهت دستیابی و جذب استعدادهای برتر در کشور و نیروی‌های انسانی نخبه با جدیت در دست اقدام است. امید است در راستای تحقق آرمان‌ها و اهداف انقلاب شکوهمند اسلامی و ادامه راه شهدای معظم بتوانیم خدمتگزار ملت بزرگ و سلحشور ایران اسلامی باشیم و منافع ملی کشور را به بهترین وجه ممکن تأمین نماییم.


🔻روزنامه آرمان ملی
📍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ راهکارهای پیش روی اقتصاد کشور
✍️ علی قنبری
قیمت‌ها تحت تاثیر بازار و عرضه و تقاضاست. وقتی در بازار تقاضا وجود داشته باشد و عرضه به اندازه کافی نباشد، قیمت‌ها بالا می‌رود. غیر از عامل اصلی اقتصادی، عوامل دیگری هم تاثیرگذار هستند. مثل ناآرامی‌ها، بی‌ثباتی‌ها، عدم اطمینان و امید به آینده، مسائل خارجی مثل تحریم‌ها و محدودیت‌های ایجاد شده و موانع فروش نفت از جمله موارد تاثیرگذار محسوب می‌شوند. بنابراین با توجه به شرایط کشور، وضع کنترلی دولت هم بر ثبات قیمت‌ها و تورم خیلی موفق نبوده و تورم در کالاهایی مثل سکه، طلا، مسکن و خودرو و همچنین خوراکی‌ها و پوشاک رو به فزونی است. از این رو تا زمانی که حاکمیت نتواند ثبات و آرامش ایجاد کند، دولت به تنهایی نمی‌تواند کاری از پیش ببرد. باید حاکمیت به کمک دولت آمده و اطمینان نسبت به آینده و افزایش سرمایه اجتماعی را به‌وجود آورد. درنهایت تلاش کنند که با ارتباط با کشورهای همسایه و سایر کشورهای جهان از یک ثبات اقتصادی کشور را برخوردار کنند. بنابراین بدون توجه به شرایط داخلی و خارجی، فضای اقتصادی کشور هم مزید بر علت شده و به نوسانات قیمتی؛ افزایش تورم، شکاف درآمدی و بدترشدن ضریب جینی و نرخ رشد اقتصادی کشور انجامیده است. به نظر می‌رسد بیشتر از همیشه نیازمند سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی هستیم که در شرایط نامتعادل و ناآرام و بی‌ثبات منطقه امکان‌پذیر نیست و اگر حاکمیت خواستار این مقوله باشد، باید یک تغییرات اساسی و زیربنایی در رفتارها و ظرفیت‌ها ایجاد کند تا بتواند نسبت به آینده امیدواری و اطمینان و افزایش سرمایه اجتماعی را به‌وجود آورد و وضعیت کشور بهبود بخشیده و به سمت توسعه اقتصادی پیش رویم. واقعیت این است که دولت از برخی قول و قرارهایی که به مردم وعده داده بود، عدول کرد. احداث مسکن، ثبات قیمت‌ها، کنترل تورم به حاشیه رفت و ثبات قیمت دارو که شامل ارز آزاد نشود نیز محقق نشد. تیم اقتصادی دولت موفق ظاهر نشده و همین تغییر و تحولاتی که در وزارتخانه‌ها و جابه‌جایی که انجام می‌شود دلیل بر این قضیه است. درحالی که افراد لایق‌تر و شایسته‌تر باید در تیم اقتصادی حضور داشته باشند. راهکار اصلی میدان دادن به افراد توانمند، باتجربه و با درایت است. کسر بودجه قابل توجه بالغ بر چهارصد هزار میلیارد تومان خودش عامل اصلی تورم و افزایش نقدینگی و بالابردن پایه پولی است. دولت برای سال آینده هم باید اول بحث برنامه هفتم را در مجلس تصویب می‌کرد و بعد براساس برنامه، بودجه سال اول برنامه را با توجه به منابع و ماخذی که دارد و مصارفی که پیش‌بینی می‌کند، تنظیم می‌کرد. اما الان منابع دولت روز به روز کمتر می‌شود و مصارفش هم باتوجه به بودجه جاری و دستگاه‌های فرهنگی و غیرمولد، بودجه جاری بیشتری طلب می‌کنند و کسر بودجه بالا می‌رود. دولت باید براساس برنامه بالادستی بودجه سال آینده را در مرحله بعد ارائه کند و اگر نمی‌تواند باید دو، سه هدف مشخص و محدود مثل کنترل تورم و رشد اقتصادی نه به اندازه هشت درصد که سال گذشته هم عنوان شد ولی عمل نشد بلکه به اندازه‌ای که می‌تواند باتوجه به منابع و مصارفی که دارد؛ دو، سه هدف کمی را مشخص کند که برای سال آینده توان اجرایی آن را داشته باشد. مشخص کردن اهداف بلندبالا و غیرقابل حصول و ایده‌آل مشکلی از اقتصاد کشور را حل نمی‌کند. معتقدم باید به صورت مشخص هدف‌های محدود و کمی را در حد سه پارامتر مشخص کند و روی همان متمرکز شود. سعی در بالا بردن درآمد مردم داشته باشد و رشد تولید ناخالص ملی را محقق کند و کنترل تورم را در دستور کار داشته باشد. اگر بتواند در این سه مورد موفق شود، در سال‌های بعد برنامه هم می‌تواند اهداف دیگر را محقق کند.


🔻روزنامه شرق
📍 دستور کار جدید
✍️ حمزه نوذری
دستور کاری که برای سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی در ابعاد مختلف وجود داشته، مبتنی بر نظر کارشناسی به‌ویژه کارشناسان سازمان‌های دولتی و درنهایت برخی متخصصان استوار بوده است. بر مبنای چنین دستور کاری روش‌ها و شیوه‌های کار یک امر بین سازمان‌های اداری تعریف می‌شود. به این دستور کار می‌توان خردگرایی دولت‌مدار نام نهاد. در دستور کار فعلی برنامه‌ریزی و ساماندهی جامعه از ذهنیت و تجربه کارشناسان و مدیران سازمان‌های اداری استخراج می‌شود؛ اما برای غلبه بر چالش‌ها و سازماندهی مناسب جامعه و همچنین پاسخ‌گویی به آرزو‌های مردم تلاش جمعی از سوی همه بازیگران جامعه لازم است؛ بازیگرانی مانند دولت‌، اتحادیه‌ها و انجمن‌های کارفرمایی، کارگری و همچنین سازمان‌های جامعه مدنی. در دستور کار جدید همه عوامل و بازیگران کلیدی ملزم می‌شوند که در ابتکارات اقتصادی و اجتماعی نوآورانه، براساس ارزش‌ها و اهداف مشترک و متناسب با موقعیت‌های خاص ملی و محلی، مشارکت داشته باشند. رشد و تأثیر انجمن‌های جامعه مدنی در سال‌های اخیر، راه‌های جدید و سودمندی را برای همکاری با دولت و سایر بازیگران جامعه باز کرده است. انجمن‌های مدنی مؤثر و پاسخ‌گو می‌توانند به‌خوبی با دولت‌ها و سازمان‌های کارفرمایی و کارگری در ارتقای حقوق مردم، تقویت ایجاد شغل و افزایش حمایت اجتماعی همکاری کنند. براساس دستور کار جدید پیشنهاد می‌شود مجمع ملی مشورتی اقتصادی و اجتماعی تأسیس شود. در این ساختار برای اولین‌ بار، دولت، اتحادیه‌های کارگری و کارفرمایان، اصناف، سمن‌ها و خیریه‌ها و دیگر تشکل‌های اجتماعی دور یک میز می‌نشینند. دستور کار جدید و تأسیس مجمع ملی اقتصادی و اجتماعی پاسخی مناسب درباره چالش‌ها و مسائل اقتصادی و اجتماعی و فشار گروه‌های مختلف برای مشارکت، عدالت و... است؛ بنابراین یک مرحله گذار بین وضعیتی که سیاست‌گذاری، برنامه‌ریزی و ساماندهی براساس دستور کار فعلی یعنی کارشناسی بوروکراتیک‌محور و حرکت به سمت دستور کار جدید یعنی حضور و مذاکره و تصمیم‌گیری براساس شرکای جدید به‌ویژه جامعه مدنی است. در مجمع ملی اقتصادی و اجتماعی، شرکای مختلف یکدیگر را بیشتر می‌شناسند و یاد می‌گیرند که روی موضوعات مورد علاقه مشترک با هم کار کنند. این امر پذیرش مشارکت نمایندگان جامعه مدنی و اتحادیه‌ها و اصناف در فرایند مذاکره در سطح ملی را فراهم می‌کند. در دستور کار جدید و با حضور شرکای جدید روش کار و ساختار، سلسله‌مراتبی نیست. همه بازیگران به‌ طور مساوی دور میز می‌نشینند. دولت به‌عنوان تسهیلگر، مذاکرات را مدیریت و تسهیل می‌کند. دولت به‌عنوان یک شریک و همچنین به‌عنوان یک تسهیل‌کننده وجود دارد. کارگران، کارفرمایان، کشاورزان و سایر اصناف از طرف سازمان‌های ملی مربوطه خود نمایندگی می‌شوند. سازمان‌های مردم‌نهادی که در حوزه‌های مختلف وجود دارند، مثل جوانان، زنان، معلولان و... نمایندگانی معرفی می‌کنند. در دستور کار جدید مسئله قانون‌گذاری وجود ندارد؛ بلکه اساس کار، طراحی و برنامه‌ریزی شیوه‌های خلاقانه و نوآور و با مشارکت و همراهی همه جامعه مطرح است. در دستور کار جدید فقط مسئله چانه‌زنی مطرح نمی‌شود؛ بلکه به‌عنوان روشی برای یک اجماع گسترده‌تر برای پرداختن به مسائل مختلف در نظر گرفته می‌شود که درنهایت دستیابی به یک آرایش جدید در مواجهه با مسائل مدنظر است. در دستور کار جدید جامعه منفعل نیست که فقط از منابع و خرد کارشناسی بوروکراتیک‌محور از بالا به پایین استفاده کند؛ بلکه اجماع و توافق ملی مدنظر است. هر گروهی با دستور کار و اولویت‌های خود پای میز می‌آید، در یافتن راه‌حل‌ها مشارکت می‌کند و اجماع در آنجا ایجاد می‌شود. بعضی اوقات، گروه‌های مختلف در ابتدای بحث بسیار از هم دور هستند؛ اما در طول فرایند همه مشارکت‌کنندگان باید درباره پیشنهادها و راهبردهای خود توضیح دهند، دلیل بیاورند و مسئولیت تصمیمات و راهبردهای خود را در برابر اعضای خود و عموم مردم بپذیرند. یک اصل اساسی که بر این فرایند حاکم است، پذیرش وابستگی متقابل بین همه گروه‌های مختلف است. اکنون همه می‌دانیم و می‌پذیریم که برای ایجاد یک اجماع گسترده در جامعه به استراتژی و سیاست‌های گروه‌های مختلف وابسته هستیم. اصل دیگری که زیربنای این فرایند است، احترام بیشتر است. این باید تکامل یابد و از طریق خود فرایند انجام شود؛ زیرا ما یاد می‌گیریم به دیدگاه‌های مختلفی که روی میز آورده شده‌اند، احترام بگذاریم. اصل دیگر اعتماد است. مسئله اعتماد البته با مسئله احترام مرتبط است. ایجاد اعتماد زمان می‌برد و ایجاد تمایل برای به اشتراک گذاشتن قدرت تصمیم‌گیری مشارکت را افزایش می‌دهد. بدون توزیع و تقسیم قدرت مشارکت ممکن نیست. دستور کار جدید ۱- برای «مدیریت امور» ما را قادر می‌کند تا درک مشترکی از مشکلات مشترک ایجاد کنیم. حتی اگر همیشه بر سر راه‌حل‌ها توافقی پیدا نکنیم. ۲- اجماع در جامعه را گسترده‌تر و عمیق‌تر می‌کند و پاسخ منسجم‌تر به چالش‌ها را ممکن می‌کند. ۳- ظرفیت نوآوری افزایش می‌یابد. این فرایند امکان ظهور ایده‌های جدید را فراهم می‌کند. یکی از کمک‌های واقعی سازمان‌های جامعه مدنی، تجربه عملی و خلاقانه آنهاست که به یافتن راه‌حل‌های جدید برای مشکلات قدیمی کمک می‌کند. ۴- این به اشتراک‌ گذاشتن بیشتر تجربه و بهترین عملکرد، مدل جدیدی از اقدام را تولید کرده است که در زمینه به هم پیوستن اهداف اقتصادی و اجتماعی اهمیت دارد. ۵- درحالی‌که مسائل واقعی درباره کل مسئله دموکراسی مشارکتی و نحوه قرار‌گرفتن آن در کنار دموکراسی نمایندگی در جوامع ما وجود دارد، گسترش فرایند مشارکت در سازمان‌های جامعه مدنی به ایجاد فضای مشارکت گسترده‌تر و عمیق‌تر کمک زیادی کرده است.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 وزن‌کشی دیپلماتیک
✍️ دکتر ابراهیم متقی
واقعیت‌های سیاست بین‌الملل همواره مبتنی بر کنش متقابل برای نیل به حداکثر منافع ملی بوده است. منطق کنش در روابط ایران و کشورهای اتحادیه اروپا و ایالات متحده نیز بر اساس چنین نشانه‌هایی معنا پیدا می‌کند. اتحادیه اروپا از اسفند۱۴۰۰ تاکنون با سازوکارهای امتناع به جای تحرک راهبردی در جهت حل مسائل فی‌مابین با ایران رفتار کرده است. سیاست امتناع به مفهوم بهره‌گیری از زمان برای چانه‌زنی از موضع قدرت خواهد بود.
اتحادیه اروپا و آمریکا در سال۱۴۰۱ از سیاست تاخیر در کنش همکاری‌های دیپلماتیک بهره گرفته‌اند. واقعیت آن است که سیاست تاخیر و امتناع در موضوعات راهبردی می‌تواند چالش‌های امنیتی جدیدی را برای کشور‌ها به‌وجود آورد. آمریکا در سال۱۴۰۰ از انگیزه بیشتری برای همکاری‌های دیپلماتیک برای نیل به اهداف نسبتا همگون با ایران در روند برنامه جامع اقدام مشترک برخوردار بوده است. کشورهای غربی در فضای سیاسی موجود انگاره جدیدی را در دستور کار قرار داده‌اند. در ذهنیت و ادراک راهبردی آمریکا، اروپا و برخی دیگر از بازیگران منطقه‌ای نسبت به ایران انگاره تردید در کنش تعاملی پایدار و اثر بخش به‌وجود آمده است.

۱- انگاره کنش تعارضی ایالات متحده در برابر ایران
واقعیت‌های سیاست و الگوی رفتاری ایالات متحده در برابر ایران نشان می‌دهد منطق کنش رفتاری آمریکا به میزان قابل‌توجهی در مقایسه با سال گذشته تغییر پیدا کرده است. ایالات متحده همکاری با ایران برای نیل به توافق نسبتا پایدار و در ارتباط با موضوع هسته‌ای را تغییر داده و به میزان قابل توجهی با سیاست‌های اسرائیل و عربستان همگونی و هماهنگی پیدا کرده است. سیاست تاخیر در الگوی رفتاری آمریکا مبتنی بر منطق قدرت، منافع و بهره‌گیری از دیپلماسی اجبار بوده است. دیپلماسی اجبار ایالات متحده بر اساس‌ سازوکارهای محدود‌سازی ایران برای تحقق اهداف تاکتیکی در محیط منطقه‌ای محسوب می‌شود. از زمانی که آمریکا و کشورهای اروپایی فعال در برجام، سیاست محدودسازی ایران را در دستور کار خود قرار دادند، نشانه‌هایی از دیپلماسی اجبار و فشار مضاعف مشاهده می‌شود. در این دوران تاریخی آمریکا و اروپا در دو مرحله زمانی، از شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای مقابله با دیپلماسی هسته‌ای ایران بهره گرفته‌اند.

بیانیه‌های شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بیانگر این واقعیت است که مقابله با ایران در فضای دیپلماتیک آغاز شده و به عرصه نهادهای بین المللی رشد یافته است. شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی یکی از نهادهایی محسوب می‌شود که ارتباط مستقیم و درهم‌تنیده با نهادهای راهبردی و شورای امنیت سازمان ملل دارد.

۲- تصاعد دیپلماسی اجبار آمریکا در برابر ایران
دیپلماسی اجبار آمریکا در برابر ایران مبتنی بر نشانه‌های کنش سیاسی، حقوقی، رسانه‌ای و ارتباطی بوده است. ایالات متحده در ۶ماه گذشته از ‌سازوکارهای متنوعی برای محدود‌سازی ایران بهره گرفته و این نشانه‌ها بیانگر آن است که دستور کار قبلی برجام نمی‌تواند با مطلوبیت‌های سیاسی و دیپلماتیک جهان غرب هماهنگی داشته باشد. کنش راهبردی آمریکا و کشورهای اروپایی در ۶ماه گذشته مبتنی بر تصاعد دیپلماسی اجبار و فشارهای فزاینده در ارتباط با ایران بوده است. به همین دلیل آمریکا تلاش دارد این پیام را به تهران منتقل کند که برای همکاری با ایران و در فرآیند برجام نیازمند امتیازات جدیدی است. این امر با سیاست‌های ایران هماهنگی نخواهد داشت. سیاست رسانه‌ای آمریکا در فضای بحران‌های اجتماعی کشور معطوف به محدود‌سازی اهداف راهبردی جمهوری اسلامی بوده است. رسانه‌های آمریکایی در این روند تلاش داشتند تا زمینه افزایش اعتراضات سیاسی و اجتماعی را فراهم سازند.
حمایت سیاست رسانه‌ای آمریکا از مجموعه‌های اطلاعاتی اسرائیل محور بیانگر این موضوع است که هرگونه بحران اجتماعی در ایران می‌تواند تاثیر خود را بر معادله قدرت به جا گذارد. در چنین شرایطی طبیعی به نظر می‌رسد که ایران از سیاست کنش نامتقارن استفاده خواهد کرد. اقدام ایران برای افزایش ضریب غنی‌سازی یکی از این نشانه‌ها تلقی می‌شود. سیاست رسانه‌ای آمریکا در فضای بحران‌های اجتماعی کشور معطوف به محدود‌سازی اهداف راهبردی جمهوری اسلامی بوده است. رسانه‌های آمریکایی در این روند تلاش داشتند زمینه افزایش اعتراضات سیاسی و اجتماعی را فراهم سازند.

این امر بیانگر آن است که دستور کار آمریکا در حال تغییر است و ایالات متحده تلاش می‌کند دیپلماسی امتناع را برای دستیابی به اهداف و مطالبات بیشتری فعال سازد. در چنین شرایطی پرسش اصلی این است که درخواست آمریکا برای نیل به توافق نسبتا پایدار چه خواهد بود و آیا این درخواست با سیاست ایران چه میزان هماهنگی دارد؟



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین