🔻روزنامه تعادل
📍 نرخ دلار، برجام و چند نکته ساده
✍️ علی قنبری
دلار نرخهای نجومی را یکی پس از دیگری پشت سر میگذارد و نهتنها شاهد تدابیر مناسب اقتصادی از سوی دولت نیستیم، بلکه نوع واکنشهای مقامات دولتی به گونهای است که بیشتر نمک بر زخمهای مردم پاشیده میشود. یک مسوول دولتی اعلام میکند، رشد دلار مقطعی است و مسوول دیگری اعلام میکند که افزایش نرخ دلار تقصیر مردم است! نهایتا رییس دولت هم اظهاراتی را مطرح میکند که هیچ تناسبی با واقعیتهای بازار و اقتصاد کشور ندارد.
هرچند مسوولان دولتی تلاش میکنند، انکار کنند، اما واقعیت آن است تا زمانی که برجام به سرانجام نرسد و زمینه احیای این سند بینالمللی فراهم نشود، نمیتوان نسبت به بهبود شاخصهای اقتصادی کشور اطمینانی داشت. در صورت ادامه تحریمها روند رشد نرخ ارز ادامه خواهد داشت و پایانی را هم بر آن نمیتوان متصور شد.
دولت قبل از هر اقدامی باید زمینههای احیای برجام را فراهم سازد تا ایران به بازار صادرات نفتی بازگردد. واکنش دولت اما به افزایش نرخ ارز مانند همیشه، برخی بگیر و ببندهای مقطعی در بازار ارز و صدور بخشنامههای سلبی است. اساسا باید دید، بگیر و ببندهای قبلی تا چه اندازه به کاهش قیمت ارز کمک کرده است. در گذشته هم برخی افراد را دستگیر کردند و حتی حکم اعدام برای آنها صادر شد، اما آیا روند روبه رشد نرخ ارز متوقف شد.
بدون تردید اینگونه نیست که با این روشها بتوان در بازارهای ارزی تحولی ایجاد کرد. بازار ارز تحت تاثیر نظام عرضه و تقاضاست، دولت اعلام کرده، درآمدهای ارزی کشور به نسبت گذشته نهتنها کاهش پیدا نکرده، بلکه با افزایش نیز همراه بوده است. اگر ورود ارز به کشور به نسبت قبل، بیشتر شده، مسوولان اقتصادی دولت باید پاسخ دهند چرا وضعیت نرخ ارز این سرانجام را پیدا کرده است؟ چرا دولت نظام عرضه و تقاضای ارزی را متعادل نمیسازد؟ چرا نیازهای مصرف در بازار ارز را پاسخ نمیدهد؟
این وضعیت در ادامه باعث بروز مشکلات جدی در کشور میشود و مشکلات عدیدهای را ایجاد میکند. بسیاری از رسانههای نزدیک به دولت از دل بررسی وضعیت تدوین بودجه سال ۱۴۰۱ پیشبینی کرده بودند با بهبود اوضاع صادرات نفت حداقل ۲۷.۵ و حداکثر ۳۶.۳ میلیارد دلار درآمد ارزی از این محل به دست میآید. در زمان بررسی بودجه ۱۴۰۱ وزارت نفت خبر داد که «صادرات نفت خام از ۱.۵ میلیون بشکه در روز فراتر رفته و سقف اول بودجه سال جاری را پر کرده است. بنابراین با فرض ۱.۵ میلیون بشکه صادرات نفت خام و قیمت ۶۰ دلار به غیر از درآمد صادرات گاز (۳.۵ میلیارد دلار)، ۳۲.۸ میلیارد دلار درآمد ارزی کسب خواهد کرد. با فرض ۱.۲ میلیون بشکه و قیمت هر بشکه ۶۰ دلار، درآمدی حدود ۲۶.۲ میلیارد دلار ارز در اختیار دولت قرار میگیرد.»
علیرغم همه این پیشبینیها اما واقعیتهای اقتصادی چیز دیگری میگویند. واقعیتهای اقتصادی حاکی از آن است که از زمان حضور دولت سیزدهم در راس هرم اجرایی کشور تا به امروز بیش از ۵۰ درصد بر نرخ ارز افزوده شده است. این افزایش نرخ ارز تاثیر خود را در تمام شاخصهای اقتصادی از جمله معیشت مردم به جای میگذارد. مردم این روزها با نااطمینانی فراوانی در حوزه اقتصادی مواجهند. هر روز خبر تازهای در خصوص گرانیها منتشر میشود و این روند روان مردم را آزار میدهد.
ایکاش مسوولان دولتی به فکر مردمی بودند که این روزها با مشکل تامین اقلام اساسی، گرانی اجارهها، حمل و نقل و... روبهرو هستند. برای این مردم باید فکری شود. دولت اگر تصور میکند، بدون حل مشکل ارتباطی با جهان پیرامونی میتواند، از طریق بگیر و ببند و بخشنامه و بازداشت، بازار ارز را کنترل کند، سخت در اشتباه است. کافی است کمی به تجربههای قبلی کشور توجه شود تا بدانیم چه مسیری را طی کردهایم. اما هر دولتی که روی کار میآید بدون توجه به تجربیات دولتهای قبلی باز هم همان آزمایشها را تکرار میکند.
دولت رییسی همان مسیری را طی میکند که پیش از این توسط دولت احمدینژاد پیموده شده بود. دولت بعدی هم احتمالا همان راهی را خواهد رفت که روحانی رفته بود. این در حالی است که کشورهای توسعه یافته، تجربیات انباشته شده دارند و از آنها بهره میبرند. تکرار یک تجربه غلط به معنای فقدان عقلانیت در آن جامعه است.
🔻روزنامه آرمان ملی
📍 دولتها همواره به تورم دامن زدهاند
✍️ محمود جامساز
افزایش قیمت ارز به عوامل ریشهای و بنیادین مرتبط است و صرف نظر از عوامل کوتاه مدت، دلایل ریشهای نرخ بین پول یک کشور را در بلندمدت تغییر میدهد. این عوامل که ارزش پول ملی را کاهش میدهند، از سیاستهای ناکارآمد دولتها نشأت میگیرند. این عوامل عبارتاند از: استمرار کسری بودجههای سالیانه کشور، رشد حجم نقدینگی و عدم تبدیل آن به سرمایه، افزایش نرخ تورم، تنزل سرمایهگذاریهای مولد، کاهش رشد اقتصادی، رشد کسری تراز تجارت خارجی، حساب سرمایه منفی، کاهش ورود ارز به اقتصاد کشور. این موارد اسباب تضعیف پول داخلی یا به بیانی کاهش ارزش ریال را فراهم میکنند. زمینه بروز و ظهور این عوامل در بطن اقتصاد دولتی وجود داشته و آثار خود را بهطور کوتاه مدت و بلندمدت در افزایش قیمت ارزهای معتبر خارجی به ویژه دلار آشکار میکنند. در حال حاضر اقتصاد ایران با بیشتر عوامل پیش گفته درگیر است؛ لذا قطعا این مجموعه معیوب اقتصادی در مقابل تکانههای اقتصادی و سیاسی بهشدت آسیبپذیر است. خروج ترامپ از برجام در اردیبهشت ۹۷، وضع تحریمهای حداکثری، نرخ دلار را از ابتدای سال۹۷ تا ۲۰ آذر سالجاری از ۴۲۵۰ تومان به ۳۹۷۰۰ تومان رسانید به بیانی دیگر دلار یک رشد ۹۳۴ درصدی را طی چهار سال و نیم از ابتر شدن برجام، تجربه کرده است. به همین سبب خروج سپردههای بلندمدت از بانکها تشدید شده و تقاضای خرید دلار و طلا افزایش یافته و لذا روند قیمتها را در این دو بازار افزایشی کرده، به گونهای که اکنون دلار در بازار آزاد به ۴۰ هزار تومان و سکه بهار آزادی نیز به نزدیک ۲۰ میلیون تومان رسیده است. باید توجه داشت که با تخلیه سپردههای بلندمدت نسبت شبه پول به پول کاهش مییابد و در نتیجه زنجیره تأمین مالی مختل میشود. با کاهش منابع تأمین مالی بانکها، دست نهادهای دولتی و فرادولتی و شبه دولتی که با سرمایههای مردم کار میکنند از تسهیلات به روال پیشین کوتاه و بستر رانت تا حدودی ناهموار میشود. ممکن است پرسیده شود با بیرون کشیدن سپردهها از بانکها و خرید طلا و ارز، مجددا وجوهات دریافتی فروشندگان ارز و طلا به بانکها بازگشت خواهند کرد و در نتیجه در سر جمع ذخایر پولی بانکها تغییری ایجاد نمیشود. البته این پرسش صحیحی است اما این وجوهات فیالواقع سرمایه در گردش فروشندگان طلا و ارز است و در حساب جاری آنان که بخشی از اجزای پول است و قدرت نقدشوندگی فوری دارد، واریز میشود نه درحسابهای بلندمدت که شبه پول است و منابع اعطای تسهیلات بانکها را تجمیع میکند. لازم به ذکر است که بازخورد افزایش قیمت ارز نیز بر سطح عمومی قیمتها افزایشی است، زیرا به دنبال آن واردات اعم از کالاهای سرمایهای، نهادههای تولید و کالاهای مصرفی گرانتر تمام میشود و تورم را از این منفذ هم افزایش میدهد. نگاهی به سیاستهای دولتها نشان میدهد که به رغم شعار مهار تورم، همواره به تورم دامن زدهاند. بدین مفهوم تورم به معنای دست کردن دولتها در جیب مردم است.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 سه عنصر سرمایه اجتماعی
✍️ دکتر مرتضی ایمانیراد
مدت طولانی است که سرمایه اجتماعی وارد ادبیات توسعه و سیاستگذاری شده است. سرمایه اجتماعی همانند بستری گسترده و بسیار قدرتمند به سیاستهای اقتصادی جان میدهد. به بیانی دیگر سرمایه اجتماعی به سیاستها اجازه میدهد که اثربخش باشند. بدون شبکه گسترده و کارآمد سرمایه اجتماعی اقتصاد و سیاستهای اقتصادی نمیتوانند درست کار کنند. درست مثل خودرویی که از اتوبان وارد یک جاده خاکی ناهموار میشود.
جدا از تعاریف مختلفی که از سرمایه اجتماعی میشود، سه عنصر کلیدی را میتوان در سرمایه اجتماعی برجسته کرد. یکی تعهد Commitment است. وقتی تعهد وجود دارد یعنی دولت و حکومت نسبت به مردم تعهد دارند. تعهد حکومت نه به منافع خودش است و نه به تمرکز و کسب قدرت بیشتر و نه به هویت سیاسی در سطح بینالملل، بلکه به مردم تعهد دارد. به معیشت و زندگی مردم تعهد دارد. دلواپس مردم است. هدفش مراقبت از مردم است. دوم تمامیت Integrity به صورت حرمت کلام است. وقتی حرفی زده میشود دولت روی حرفش میایستد، حتی اگر لازم باشد بابت ایستادنش هزینه بدهد. دولت حرفش با عملش یکی است و وقتی حرفش با عملش متفاوت باشد، بابت عدم تمامیت و قصور خود در حرمت کلامش از مردم عذرخواهی میکند. تمامیت رابطه مردم با دولت را شفاف میکند و از دل این شفافیت اعتماد قابلتوجهی بین مردم و دولت شکل میگیرد. تمامیت دولت را پاسخگو میکند. در هر مرحلهای دولت باید رابطه خودش را با مردم شفاف کند. در این شرایط دولت مورد اطمینان مردم است. دولت صدای مردم را میشنود و در زمان لازم به آنها پاسخ میدهد. اطمینان موجب رابطه ناگسستنی بین مردم و دولت میشود. وقتی کلام دولت حرمت دارد جایگاهش را مردم می پذیرند و از دل این رابطه معنیدار بین مردم و دولت سیاستهای اقتصادی اثربخش پدیدار میشود. سومین عنصر عاملیت Agency است. در عاملیت دولت اشتباهات خود را میپذیرد و مسوولیتپذیر میشود. اشتباهات خود را به بیرون مرز وابسته نمیکند. مشکلات را حتی اگر ناشی از عملکرد نامطلوب دولت قبل هم باشد، خود بر عهده میگیرد. هیچگاه مردم یا بخشی از مردم را مسوول بیاثر بودن سیاستها نمیکند. به بیانی روزمره، دولت توپش را در زمین بازی هیچ کسی نمیاندازد. عاملیت به دولت قدرت میدهد. رابطه خود را با مردم مستحکم میکند. دولت بابت انجام ندادن درست کارهایش در یک سیاست خاص از مردم عذرخواهی میکند. عذرخواهی دولت را ضعیف نمیکند، بلکه قویتر میکند. مردم میتوانند به دولت و سیاستهای دولت تکیه کنند.
وقتی این سه عنصر کار کنند سرمایه اجتماعی سرمایه اقتصادی را بهرهور میکند. اقتصاد را بالنده میکند. سیاستگذاریها با موانع کمتری به بار مینشیند. اصطکاک دولت و مردم حداقل میشود. همین مساله موجب میشود که ثبات در جامعه و اقتصاد بهصورتی پایدار نهادینه شود. این ثبات کمک شایستهای به سرمایهگذاری اقتصادی و حرکت به سوی توسعه میکند. مطالعات متعدد در جهان و چند مطالعه در ایران نشان میدهد که وقتی کشور ثبات ندارد سطح سرمایهگذاری و رشد اقتصادی کاهش مییابد. دادهها نشان میدهد هر زمان که ثبات سیاسی - اجتماعی پایین آمده باشد، نرخ انباشت سرمایه و تولید ناخالص داخلی کاهش مییابد.
نکته مهم این است که جدا از تهدیدات بینالمللی و نوسانات اقتصاد جهانی، میزان ثبات اجتماعی در یک کشور به تعهد، تمامیت (حرمت کلام) و عاملیت دولت یا حکومت بستگی دارد. طبیعی است که به میزانی که دولتها به این سه اصل وفادار باشند، سیاستگذاری اقتصادی اثربخشتر و رشد اقتصادی بیشتر میشود. به عبارت دیگر حضور این سه عنصر برای کارآمدی سیاستهای اقتصادی اجتنابناپذیر است و استمرار در عدم وفاداری و تعهد به این عناصر بسترهای تخریب بیشتری را در اقتصاد فراهم میکند. زمان برای این بازسازی بسیار کم است.
🔻روزنامه کیهان
📍 این جریان نمکنشناس!
✍️ جعفر بلوری
روز سهشنبه و چهارشنبه گذشته دو اتفاق مهم در کشور رخ داد و این اتفاقها تمام عناصر لازم برای تبدیل شدن به یک «خبر مهم» را داشتند: اول: تشییع باشکوه ۴۰۰ شهید گمنام از سوی میلیونها ایرانی در سراسر کشور که روز سه شنبه
رخ داد و دوم: سانسور این خبر مهم از سوی جریانهای سیاسی غربگرا که روز چهارشنبه اتفاق افتاد! استقبال مردم از این شهدا و مراسم تشییع پیکرهای پاک آنها آنقدر گسترده، تاثیرگذار و با اهمیت بود که بتوان، آن را در صفحات اول رسانههای مکتوب و غیر مکتوب پوشش داد که بسیاری از رسانههای کشور آن را پوشش دادند و سانسور این خبر مهم هم، آنقدر زشت و ناپسند و تاسف بار بود که بشود، یک شماره از سرمقاله کیهان را به آن اختصاص داد. میخواهیم بدانیم، «معنای این مراسم عظیم سیاسی، اجتماعی و معنوی» که روز سه شنبه رخ داد، در «ذهن این جریان سیاسی» چه بوده که با آن همه ادعا و شعار «دانستن حق مردم است»، آن را به تیغ سانسور گرفتند؟ تقریبا هیچ یک از رسانههای غربگرا دیروز این خبر مهم را پوشش ندادند. پس از چند مقدمه که طرح آن را لازم میدانیم، به پاسخ این سؤال مهم میپردازیم:
اگر میخواستیم این خبر را صرفا از زاویه «حرفه ای» و «رسانهای» بنگریم، تشییع ۴۰۰ شهید آن هم به صورت میلیونی و سراسری، آنقدر مهم هست که در صفحات نخست رسانهها جایی برای انتشارش بگذاریم. این خبر تمام عناصر لازم خبری برای پوشش دادن جدی را داشت. چه به لحاظ تعداد جمعیت بالایی که برای تشییع آمده بودند، چه به لحاظ جایگاهی که این شهدا بین مردم داشته و دارند و چه به لحاظ گستردگی و وسعت جغرافیایی که این واقعه (مراسم تشییع) در آن رخ داده است.
از آن سو اگر بخواهیم از زاویه اخلاق رسانهای و مردانگی به این خبر بنگریم میتوان گفت، اگر ذرهای غیرت و مردانگی و معرفت در وجودمان باشد، با دیدن تصاویر تابوتهای این شهدای گمنام و آن سیل عظیم جمعیت، «نمی توانیم» به آن بیاعتنا باشیم. اما دیدیم تنها رسانه غربگرایی هم که به این واقعه مهم پرداخته بود، طوری آن را منتشر کرد که اگر سانسورش میکرد، بهتر بود!
بنابر این، جریانهای سیاسی که خبر به این مهمی را در رسانههایشان سانسور کردهاند، نه حرفه ایاند نه ذرهای اخلاق، مرام و معرفت دارند. این شهدا، وقتی به مَسلخ میرفتند، به تنها چیزی که فکر میکردند، اسلام، ناموس، کشور و مردم بود و به تنها چیزی که نمیاندیشیدند، تقسیمبندیهای رایج بین مردم و دستهبندی کردن آنها به مومن و غیر مومن و... بود. آنها برای همه ملت و همه ایران رفتند و جانشان را صادقانه در این راه دادند. حذف و سانسور چنین انسانهای بینظیری که به قول امام راحل «از ملت حجاز در عصر رسولالله بهترند» و ما ایرانیها همه چیزمان را مدیون خون آنها هستیم یعنی، مسئله آنها نه جمهوری اسلامی، نه دین، نه ناموس و نه حتی «ایران» هم نیست و شعار «نه غزه، نه لبنان جانم فدای ایران» شان هم فریبی بیش نبوده است. آنها فقط و فقط «غربگرا» هستند و به چیزی فراتر از آن «نمیتوانند» فکرکنند. اما آنها چگونه فکر میکنند یا به عبارت دقیقتر «معنای این رویداد بزرگ سیاسی، اجتماعی، دینی و اخلاقی» در ذهن آنها چیست که به این نتیجه رسیدهاند که، باید آن را سانسور کنند؟
در جامعهشناسی فرهنگی و نظریات اندیشمندانی همچون «جفری الکساندر» به عنوان یکی از چهرههای برجسته این حوزه از علوم اجتماعی، همینطور در مبحث مهم «تبیین فرهنگی تحولات»، روش تحقیق و تبیین یک واقعه با روش پوزیتیویستها و اثباتگرایان یک تفاوت بنیادین دارد. اینجا به جای این که بگویند، «چگونه» این رویداد رخ داد، میپرسند این رویداد در ذهن و درون کنشگر (اینجا غربگراها) چه معنایی دارد؟ نوعی تحقیق کیفی از نوع عمیق که پژوهشگر وارد ذهن و فکر افراد مورد مطالعه میشود و مسئله را از دید و نگاه او به بررسی مینشیند. به نظر میرسد چند دلیل باعث شده، معنای این رویداد مهم (تشییع میلیونی ۴۰۰ شهید گمنام در سراسر کشور و شهرها و دوردستترین روستاها) در ذهن جریان غربگرا به شکلی باشد که، از انتشار خبر به این مهمی به قیمت بیآبرو شدنشان، طفره بروند. بخوانید:
الف: چیزی نزدیک به ۳ ماه، تمام توان و ظرفیتهای داخلی و بیرونی شان را به میدان آورده بودند تا، بین ملت انشقاق ایجاد کنند و تیشه به ریشه دین و اخلاق و حجاب و خانواده بزنند. نمونه برجسته این تلاش، وضعی بود که در تیم ملی کشورمان در جریان مسابقات جام جهانی قطر دیدیم. با ترفندهای رسانهای و یک جنگ تمام عیار ترکیبی، تلاش زیادی کردند، «تیم ملی» را که شاید مهمترین خروجیاش در بازیها تقویت «اتحاد ملی» است، به نماد «انشقاق ملی» بدل کنند. آنها تلاش زیادی کردند تیم ملی پیروز نشود، سرود ملی خوانده نشود، اتحاد ملی شکل نگیرد و.... با ابزار رسانه این حس انشقاق و دو دستگی را بین ملت تزریق کردند. اما روز سهشنبه ۴۰۰ شهید گمنام آمدند، آن اتحاد میلیونی را رقم زدند و همه این فتنههای شیطانی را شستند و بردند و رفتند! وقتی میلیونها انسان در یک صف، با یک شعار و هدف اقدام به تشییع شهدا میکنند یعنی، ملت متحدند و مردم، آن دویست سیصد آشوبگری نیست که این جریان غربگرا، تلاش داشت به عنوان «مردم» جا بزند! لذا از نگاه این طیف، این جمعیت عظیم و آن شهدای مظلوم باید سانسور شوند تا آن حس انشقاق و دو دستگی مد نظر غربگرایان داخلی و خارجی، باقی بماند!
ب: حجاب، از جمله مسائلی است که تقریبا همه شهدا به آن اعتقاد داشته و بعضا در وصیتنامههایشان نیز به رعایت آن تاکید کردهاند. این طیف غربگرا نیز، برداشتن حجاب از سر ناموس این ملت را، گامی مهم برای حرکتهای بعدی خود میبیند. تردید نداشته باشید در صورت موفقیت، به بیحجابی اکتفا نخواهند کرد و این تازه گام اولشان خواهد بود. در صورت موفقیت در این گام، گام بعدی، آن نیم متر پارچه روی سر نخواهد بود و خواهند رفت سراغ، برهنگی. پس از «آزادی برهنگی» هم سراغ آزادی همجنسبازان و... خواهند رفت و انتهای این مسیر نیز چیزی نخواهد بود جز، فروپاشی نهاد مهم خانواده! بروید و وصیت شهدا را بخوانید و اهمیت دین و حجاب در نگاه این بزرگواران را مطالعه کنید. غربگرایان داخلی و خارجی هر چقدر هم که وانمود کنند، با شهدا و اعتقادات شهدا، در حوزه معرفتی و اعتقادی زاویهای به بزرگی ۱۸۰ درجه دارند. لذا سانسور که هیچ، همین که علیه آنها موضع نمیگیرند (که بعضا حتی میگیرند) جای شکرش باقی است! لذا پوشش اخبار مهمی مثل خبر روز سه شنبه با نظام فکری و معرفتی این طیف ناهمخوان و در تضاد است.
ج: بالا اشاره کردیم، با تمام ابزار و امکاناتشان ۳ ماهی تلاش کردند آن چند جوان هیجانزده و چند آشوبگر را «ملت»
جا بزنند. انتشار تصاویر و اخبار آن جمعیت عظیم که در شهرها و روستاهای سراسر کشور به خیابانها آمده بودند، به معنای اعتراف به شکست از سوی این طیف است. آنها برای روحیه دادن به خود هم که شده، باید این تصاویر و اخبار را سانسور کنند تا برای فتنههای بعدی روحیه داشته باشند. فتنهای که با رمز دلار، شروع کردهاند!
🔻روزنامه شرق
📍 در کجا ایستادهایم؟
✍️ سیدمصطفی هاشمیطبا
قیمت دلار در بازار آزاد از مرز ۴۰ هزار تومان گذشت. سالهاست مسئولان کشور مانند رئیس مجلس شورای اسلامی در برابر افزایش نرخ ارز در بازار آزاد اظهار نارضایتی میکنند و سالهاست رؤسای بانک مرکزی میگویند قیمت دلار پایین میآید و بلافاصله اسکناسهای دلار را به بهانههای مختلف به بازار سرازیر میکنند؛ یعنی همه رؤسای بانک مرکزی خون اقتصاد کشور را به بازار آزاد میریزند و البته چون از جیب خودشان خرج نمیکنند و نمیدانند که این دلارها با چه خون دلی به دست آمده، آن را در کف خیابان پراکنده میکنند. کارکنان شریف نفت و گاز و پتروشیمی و صادرکنندگان با خون دل دلار به دست میآورند و رؤسای بانک مرکزی به خیابان میریزند و ادعای یکسانسازی ارز از سوی آنها گوش فلک را کر کرده است و البته مسئولان کشور هم رئیس بانک مرکزی را قربانی میکنند که نتوانسته نرخ ارز را کنترل کند. البته فروش ارز در بازار آزاد به قیمتهای جدید و جدیدتر به سود دولت است و میخواهد با این کار کسر بودجه خود را جبران کند؛ زیرا هرچه نرخ بالاتر باشد، درآمد دولت هم از فروش ارز بیشتر است و به تأمین کسری بودجه کمک میکند. درک اینکه چرا قیمت ارز بالا میرود، خیلی ساده است؛ ولی معلوم نیست مسئولان با اینکه میدانند، چرا خود را به ندانستن میزنند. البته دلیل آن روشن است؛ چون نمیتوانند یا نمیخواهند کاری کنند؛ بنابراین خود را به بیاطلاعی میزنند. اینک برای مزید اطلاع برادران بزرگوار عرض میکنم.
۱- طبق آمار اعلامشده سالانه حداقل چند صد هزار نفر مهاجرت میکنند. اینها مایملک خود را در حد ضرورت میفروشند و تبدیل به ارز میکنند. عملیترین راه تبدیل ریال به دلار ورود به بازار ارز است. همین افراد که به خارج میروند، همراه با بخشی از افرادی که خارجنشین شدهاند، در ایران درآمدهایی مثل درآمد حاصل از سپرده بانکی یا اجاره املاک یا سود سهام در ایران به دست میآورند که برای انتقال باید آن را به دلار بازار آزاد تبدیل کنند.
۲- خوشبختانه یا بدبختانه مرزهای کشور به ورود کالای قاچاق باز است و نمونه کاملا روشن آن ورود بیش از ۲۰ میلیارد نخ سیگار قاچاق و کولبرها هستند که با وجود آنکه افراد نیازمندی هستند، خود بهرهای از کالای قاچاق نمیبرند؛ ولی حملونقل آن را انجام میدهند. حسب آمار منتشرشده در روزنامهها حداقل ۵۰ هزار نفر به کار کولبری مشغولاند. طبعا بهای این کالاها پس از فروش به ارز تبدیل میشود، آنهم ارز بازار آزاد.
مسئولان چشم بر خروج سرمایه از کشور و بر قاچاق کالا بستهاند و کاری هم ظاهرا نمیتوانند انجام دهند و فقط سخنرانی میکنند. بارها چه در زمان آقای حسن روحانی و چه بعد از آن تذکر داده شده که کشوری که دچار شدیدترین تحریمها است و روزبهروز حلقه محاصره سیاسی و اقتصادی کشور تنگتر میشود، نیاز به سیستم جدید برای مقابله دارد؛ ولی همچنان درِ اقتصاد به روی پاشنه لیبرالیستی آن هم از نوع بد آن میچرخد و مصرف هرچه بیشتر و پولریزی هرچه فزونتر را مسئولان در پیش گرفتهاند. ارز فقط یک شاخص است. مسئولان حتی برای حل مسئله حملونقل (که البته حل نمیشود) از مقام معظم رهبری برای برداشت از صندوق توسعه ملی مجوز گرفتهاند؛ درحالیکه اسکناسهای ارز در کف خیابانها در جریان است. آنها که میگویند تحریمها هیچ اثری ندارد و به خیال خود انقلاب را در ادای کلمات تندروانه و وجاهتانگیز میدانند و بدون آنکه مسائل کشور و مشکلات مردم را ببینند، خود را انقلابی میانگارند، باید پاسخ دهند که چرا و چگونه کشوری که دارای آنهمه امکانات است، قدرت پول آن و قدرت خرید مردم اینچنین با سرعت پایین میرود و گروهگروه مردم به زیر خط فقر میروند. اظهار نظرهای مسئولان هم بسیار جالب توجه است. رئیس کل بانک مرکزی میگوید ما کمبود ارز نداریم. وزیر اقتصاد میگوید در مدت یک ماه موضوع ارز حل میشود. رئیس مجلس از تیم اقتصادی دولت انتقاد میکند. نماینده شیراز میگوید عدهای به رئیسجمهور گزارش غلط میدهند.
نماینده قزوین میگوید بین بانک مرکزی و وزارت اقتصاد هماهنگی وجود ندارد. نماینده تهران میگوید قدرت پول ملی سوریه جنگزده هشت برابر ایران است. نماینده تربت حیدریه میگوید بانک مرکزی اعتقاد به حفظ ارزش پول ملی ندارد. رئیس بانک مرکزی بیثباتی قیمت ارز را ناشی از افزایش دستمزد کارگران عنوان کردهاند. در کنار اینها بخوانید فرمایشات آن روحانی محترم را «ایران به قدرت اول دنیا تبدیل شده است. ما در مرحله تدوین قانون جدید برای جهان هستیم و باید خود را برای تدوین این قانون مهیا کنیم. پیشرفتی که جمهوری اسلامی طی چهل و چند سال اخیر داشته با کشورهای منطقه و میانگین رشد جهانی قابل مقایسه نیست. ایران پیشرفتهای بسیاری دارد که حتی نخبگان اطلاعات دقیقی از آنها ندارند». چه خوب بود ایشان گزارش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی درباره مسائل مبتلابه ایران در آینده (و هماکنون) را یک بار مطالعه میکرد. همه اینها این سؤال را پیش میآورد که در کجا ایستادهایم؟ به قول سهراب سپهری دوستان باید چشمهایشان را بشویند و جور دیگر ببینند.
🔻روزنامه مردم سالاری
📍 دغدغه متفاوت
✍️ محمد شهریاری بناب
شاید امروزه کمتر کسی را میتوان یافت که برای حکومتهای معاصر، خاستگاهی غیر از جامعه آن محدوده سرزمینی مشخص، قائل شود. چرا که در عصر حاضر نظریاتی چون نظریات الهی، موروثی، پدرسالاری و دیگر نظریات غیردموکراتیک، رنگ باختهاند و آنچه اکنون در ساختار جهانی مورد توافق است، این است که حکومتها برآمده از اراده عقل جمعی در یک سرزمین مشخص هستند و مشروعیتشان وابسته به میزان موفقیتشان است. هدف این نوشتار نیز دعوت به تامل در باب این موضوع با محوریت ایران است که آیا عملکرد مسئولان، مطابق با اراده عمومی است؟
بنظر میرسد، آنچه در کف خیابان، بازار، درون خانواده و گروههای دیگر زیست جمعی در حال شدن است، این ادعا را رد میکند چرا که آنچه برخی مسئولان در حاکمیت دنبال میکنند، در برخی موارد با آنچه جامعه میخواهد متفاوت است. اگر آنها بهدنبال صدور انقلاب و حمایت از جنبشهای اسلامی هستند، جامعه بهدنبال راهی برای کاهش فشار معیشتی، بحرانهای روانی و تنشهای موجود است. اگر دغدغه آنها گشت ارشاد و برخورد با معترضین به وضع موجود و مسائلی از این قبیل است، دغدغه جامعه، زندگی امن، پایان فساد گسترده، گرسنه نخوابیدن، عدم کاهش توان خرید و نهایتا ماندن در شرایط امروز در مقایسه با فرداست و چنین است که معتقدم آرمانهای جامعه و مسئولان بعضا همسو نیست یا اگر هم زمانی همسو بود، سوءتدبیرها باعث شده اکنون دیگر اولویت جامعه چیزهای دیگری باشد و چون جامعه هیچ ارادهای برای تغییر این سیاستها و نزدیک شدن به خواست ملت را مشاهده نمیکند، لاجرم اعتراض خود را در خیابان یا شبکههای اجتماعی نشان میدهد. جامعه زمانی که هزینه- فایده میکند و میبیند هزینه برای آرمانهای بلندپروازانهاش بیش از حد تابآوری اوست، در راه پیشروی خود تردید میکند و اساسا میپرسد چرا باید این راه را ادامه دهد؟ چه کسی جامعه ایران را نماینده مبارزه با شرق و غرب کرده و خودش کنار نشسته تا ضربه فنی شدن ایران را تماشا کند؟
واقعیت این است که جامعه، آنچه را میبیند و حس میکند و نهایتا زیست میکند قبول دارد نه اخبار رسانههایی را که مدام خبر از شکست دشمن میدهند. آن هم در شرایطی که با یک بالا-پایین رفتن قیمت دلار، زندگیها زیر و رو میشود. جامعه، تحریم و نبود اقلام حیاتی را حس میکند و میبیند برخی از کسانی که ادعای مبارزه با دشمن در صف اول را دارند، زندگی متفاوتی با جامعه دارند و این، ناراحتیها را دو چندان میکند.
جامعه روز به روز کاهش حجم سفره خود را میبیند و از اینکه نمیتواند مثل سال قبل یا حتی مثل ماه قبل، زندگی کند عصبانی میشود. اینکه نمیتواند مثل گذشته نه چندان دورش باشد، جامعه را خشمگین میکند.
اگر میبینیم در سالهای نخست انقلاب و مخصوصا در هشت سال جنگ ایران و عراق ملت ایران بدون انتظار شقالقمر از حکومت، تحت شرایط سخت زندگی میکردند، بخاطر این است که روح ملت ایران در کالبد حکومت تجلی یافته و مردم اراده خود را در رفتار و سیاستگذاریهای حکومت میدیدند. اما اکنون برخی مسئولان نقشهراهی در دست گرفتهاند که با خواست و اراده جمعی تناسبی ندارد. جامعه بهدنبال آزادی مدنی است و برخی در حاکمیت بهدنبال استمرار محدودیتهای مدنی. جامعه بهدنبال شفافیت سیستماتیک است اما برخی به دنبال سرپوش گذاشتن روی آن.
نتیجه آنکه؛ اگر واقعا بهدنبال یافتن راه حل برای وضعیت نامطلوب کشور هستید، نگاهتان را معطوف به جامعه کنید و با تحلیلهای کیهانی تان در سماوات دنبال دشمن نباشید! تنها کافیست درد جامعه را بفهمید. اینکه مسئولین اجرایی، قضایی و قانونگذاری موظف به اجرای چه چیزی هستند و جامعه از آنها چه میخواهد، راه برونرفت از این بحران اجتماعی است که عدم تمکین به آن، گوشهای از عواقبش را در سالهای اخیر در قالب اعتراضات نشان داده است. استفاده از طبیبان دلسوز را هم فراموش نکنید. طبیبانی که ناقدانه و خالصانه راه درمان زخمهای چرک آلود را نشان میدهند، شایسته طرد شدن نیستند. داروی طبیب گرچه تلخ است اما قطعا بهتر از گسترش بیماری و عدم امکان درمان است.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست