شنبه 3 آذر 1403 شمسی /11/23/2024 1:58:10 PM

🔻روزنامه تعادل
📍 بودجه و سفره‌هایی که آب می‌روند
✍️ مرتضی افقه
هر سال که بودجه توسط دولت سیزدهم راهی مجلس می‌شود، اذهان عمومی ناخدآگاه به یاد وعده‌هایی می‌افتند که رییس دولت سیزدهم با مردم و مخاطبان در انتخابات ۱۴۰۰ در میان گذاشته بود. یکی از مهم‌ترین وعده‌های آقای رییسی در ایام انتخابات، عدم ارتباط اقتصاد ایران با مذاکرات برجام بود.

آقای رییسی در ایام انتخابات با نقد روش دولت قبلی اعلام می‌کردند که اقتصاد را نباید درگیر مذاکرات و دیپلماسی کرد. اظهاراتی که هرچند در سطح جهانی بی‌سابقه بود، اما به هر حال افکار عمومی تصور کردند، حتما باعث بهتر شدن وضعیت معیشتی آنها می‌شود که فردی در شکل و شمایل نامزد انتخاباتی اینقدر روی آن تاکید دارد.

اما هر اندازه که از زمان تشکیل کابینه بیشتر فاصله گرفتیم، مشخص شد تا چه اندازه این وعده فاقد پشتوانه‌های عینی است. با هر نوسان در مذاکرات برجامی، نرخ ارز و سایر شاخص‌های اقتصادی دچار نوسان می‌شدند. بازارها به هم می‌ریختند و ارزش پول ملی کاهش می‌یافت. اما دولت همچنان ادعا داشته و دارد که برجام را به دور از نوسانات مرتبط با مذاکرات برجامی دنبال می‌کند.

در بودجه ۱۴۰۲ هم دولت به گونه‌ای برنامه‌ریزی کرده که انگار در سال آینده هم برجامی در کار نخواهد بود. این رویکرد را می‌توان از ردیف‌های مختلف بودجه به خصوص پیش‌بینی‌های درآمد نفتی و نرخ تسعیر ارز به عینه مشاهده کرد. اما آیا در واقعیت، ارتباط معیشت مردم و مذاکرات برجامی قطع شده است؟

در وهله نخست دولت سقف بودجه را بیش از ۴۵ درصد افزایش داده است. این یعنی نقدینگی بیش تر، کسری بودجه افزون‌تر و تورم بالاتر. دولت از دو‌طرف با بودجه ۱۴۰۲ به سفره‌های مردم فشار وارد ساخته است. از یک طرف اعلام شده که تنها ۲۰ درصد افزایش حقوق‌ها را تصویب می‌کنند و از سوی دیگر مالیات‌ها را بدون توسعه پایه‌های مالیاتی افزایش داده است. دولت اسم افزایش مالیات را کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی گذاشته است، در حالی که معنای آن تامین نیازهای دولت از جیب مردم است. دولت پول مردم را می‌گیرد و در ازای آن تورم بیشتر و فقر افزون‌تر به آنها می‌دهد.

دولت در شرایطی مالیات حوزه تولید و حقوق‌بگیران را افزایش داده که هیچ خدمت کیفی و کمی شایان توجهی به مردم ارایه نمی‌کند. نه در حوزه‌های فرهنگی قرار است تحول قابل‌توجهی رخ دهد؛ نه در بخش تفریح و حمل و نقل و... بهبودی مشاهده می‌شود. در حوزه‌های اجتماعی و اقتصادی هم اتفاق مطلوبی رخ نداده است. در این شرایط مشخص نیست که دولت چطور ادعا می‌کند در مسیر رشد و بهبود وضعیت قرار دارد.

وقتی می‌گوییم دولت پایه‌های مالیاتی را توسعه نداده است، یعنی همچنان در بودجه ۱۴۰۲ هم باید منتظر فرار مالیاتی برخی افراد، جریانات و نهادها باشیم. بار اصلی تامین بودجه هم روی دوش تولید و حقوق بگیران افتاده است. در واقع بودجه یک سند مالی برای هزینه‌های غیر ضروری دولت است. به جای ارتقای سطح فرهنگی، رفاهی، تفریحی و... دولت بودجه‌های هنگفی به نهادهایی می‌دهد که هیچکس نمی‌داند این نهادها و ارگان‌ها چه سودی برای کشور دارند. می‌توانم لیست بلندبالایی از این نهادها را ارایه کنم، اما چون ممکن است حساسیت ایجاد کند از اعلام نام آنها خودداری می‌کنم. اما مردم به خوبی می‌دانند که چه نهادها، ارگان‌ها و سازمان‌هایی از زیر بار مالیات شانه خالی می‌کنند.

در این میان نه تنها ارتباط اقتصاد ایران با برجام قطع نشده بلکه تنگاتنگ‌تر از هر زمان دیگری این ارتباط برقرار مانده است. مردم باید هزینه ماجراجویی‌های دولت در عدم احیای برجام را پرداخت کنند. اگر برجام احیا می‌شد، بدون تردید فشار کمتری متوجه مردم می‌شد، اما دولت در شرایطی که فرصت احیای برجام را داشت آن را کنار گذاشت، اما حاضر نیست هزینه این تصمیم را با کوچک کردن دولت و بهره‌وری بیشتر و صرفه‌جویی افزون‌تر بپردازد، تنها مالیات‌ها را افزایش داده است و تولید را تحت فشار بیشتری گذاشته است.

در یک کلام نتیجه بودجه ۱۴۰۲ حذف شدن اقلام بیشتری از سفره‌های عمومی مردم خواهد بود. سفره‌هایی که طی سال‌های اخیر آب رفته و به اندازه‌ای کوچک شده که آه از نهاد مردم به آسمان بلند شده است. باید به مقامات دولتی تذکار دهیم که برای تحلیلگران مهم GDP است نه اعداد و ارقامی صوری که دولت اعلام می‌کند. از این منظر، اقتصاد ایران در سال آینده هم با مشکلات فراوانی دست به گریبان خواهد بود و روند نزولی را دنبال می‌کند.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 دستکاری نظام مالیاتی؛ پرهزینه و بی‌حاصل
✍️ دکتر حجت میرزایی
سال‌هاست که دولت‌ها در ایران به‌جای اصلاحات یکپارچه نظام مالیاتی به وصله‌‌پینه‌کردن‌های نظام ناکارآمد کنونی مشغولند و هر دولتی و بلکه هر وزیر اقتصادی به‌طور اقتضایی یا برای پوشاندن برخی حفره‌های درآمدی لایحه‌ای جدید برای درآمدهای مالیاتی جدید می‌دهد و شگفت‌انگیز‌تر آنکه در بیشتر این پیشنهادها تصور غالب این است که مالیات ابزار جایگزین و شاید تنها ابزار کنترل رفتارهای اقتصادی کارگزاران یا اصلاحات در بازارهای اقتصادی است.
با تشدید تحریم‌ها و کاهش درآمدهای نفتی، فشار مالیاتی با ارائه طرح‌های اصلاحی برای جایگزینی درآمدهای نفتی با مالیات‌های جدید به‌طور غیرمتعارفی افزایش یافته و در هر مورد هم کنترل رفتارهای فرصت‌طلبانه، مقابله با اختلال در بازارهای اقتصادی، عدالت مالیاتی و... به‌عنوان ضرورت‌های مالیات‌های جدید برشمرده می‌شوند. نمونه‌ای از این طرح‌های شکست‌خورده، قانون مالیات بر خانه‌‌‌های خالی است که از همان ابتدا کارشناسان شکست آن را پیش‌بینی می‌کردند؛ اما نه طراحان و نه تصویب‌کنندگان اعتنایی نکردند تا کیسه مالیاتی دوخته‌شده خالی ماند و دولت سیزدهم این بار لایحه جدیدی برای مالیات‌ستانی از عایدی سرمایه مسکن تهیه شده است. صرف‌نظر از امکان‌پذیری کم این پیشنهاد، تداوم همان رویه وصله‌پینه‌ای مالیه عمومی ویرانگر و پرآسیب است. چرا مانند کشورهای کامیاب در اصلاح نظام مالیاتی یک‌بار و برای همیشه اصلاحات فراگیر برای طراحی و اجرای نظام مالیات بر درآمد خانوارها و سیاستگذاری مالی (مالیات‌ستانی و پرداخت‌های انتقالی و حمایتی) انجام نمی‌شود؟

در بیشتر کلان‌شهرهای توسعه‌یافته بخش مهمی از منابع مالی شهرداری‌ها بر مالیات بر املاک و مستغلات شهری بنا شده است، می‌توان نشان داد که با مجموعه‌ای از معیارها همچون عادلانه‌بودن، ملازمت با کارآیی و رشد اقتصادی، پیشگیری از فرار مالیاتی، حفظ پایه‌های مالیاتی، امکان‌پذیری اجرا و باصرفه بودن بهترین نوع مالیات شهری به شمار می‌رود. شهروندان به‌طور متوسط باید بین یک تا ۲‌درصد ارزش املاک و مستغلات خود را به صورت مالیات سالانه به دولت ملی یا محلی پرداخت کنند. در نبودن چنین سازوکاری و با الزام خودگرانی شهرداری‌ها از دهه ۱۳۶۰، دریافت عوارض از فروش تراکم یا فروش فضای عمومی شهر و با زیرپاگذاشتن آشکار قوانین و طرح‌های شهری و منافع شهر به‌عنوان منبع اصلی تامین مالی شهرداری‌ها به رسمیت شناخته شد و سهم آن در سال‌های اخیر به حدود ۸۰‌درصد درآمد شهرداری‌ها رسید و روزبه‌روز عمق و دامنه‌ای جدید یافت تا جایی که در کلان‌شهرها هویت شهری، گذشته و آینده شهرها و فضای زیست‌شهری را قربانی تامین مالی شهرداری‌ها کرد.
سهم عوارض نوسازی و پسماند روزبه‌روز کمتر شد تا جایی که عواید این عوارض با روش سنتی حتی هزینه‌های جمع‌آوری را پوشش نمی‌دهد. یکی از دلایل آن نیز ثابت‌ماندن قیمت منطقه‌ای املاک و مستغلات به‌عنوان پایه مالیاتی و مبنای محاسبه این عوارض بود. با این وضعیت و رکود تورمی بی‌سابقه بازار مسکن در دهه ۱۳۹۰ هم مالیه شهری در تنگنای بی‌سابقه قرار گرفت و هم چشم دولت به افزایش ارزش دارایی مسکن روشن شد. قیمت واحدهای مسکونی در ۱۰سال اخیر در کلان‌شهر تهران حدود ۲۵ برابر شده و دولت به‌جای اصلاح یکپارچه نظام مالیاتی و برقراری مالیات بر املاک و مستغلات برمبنای اصلاح تدریجی ارزش منطقه‌ای هربار با پیشنهادی برای دریافت بخشی از این افزایش ارزش، خیز برداشته است.

به‌طور طبیعی هم باز سر مالیه شهری بی‌کلاه می‌ماند و شهرداری‌ها باید کلاهی تازه برای پرداخت هزینه‌های روزافزون خود ببافند. برای آنان اداره شهر با تکیه بر درآمدهای ناپایدار تراکم‌‌‌فروشی، دیگر نه ممکن است و نه مطلوب. رکود تاریخی ساخت‌وساز در سال‌های اخیر و نبود چشم‌‌‌انداز خروج از رکود ادامه شهرفروشی و سهم‌گیری از سازندگان را غیرممکن کرده است.
از سوی دیگر قانون‌گذار نباید از نظر دور داشته باشد که در شرایط تورم ۵۰درصدی کنونی اساسا تعیین ارزش برای دارایی‌‌‌های ملکی به‌منظور دریافت مالیات عایدی سرمایه، دشواری‌‌‌ها و چالش‌‌‌های اجتماعی بزرگی درپی دارد. بسیاری از املاک و خودروهایی که هم‌اکنون و در قالب لایحه مالیات بر عایدی سرمایه مسکن، با اینکه بسیاری از این دارایی‌‌‌ها هم ممکن است هم‌‌‌اکنون مستهلک شده باشند و حتی فاقد ارزش حسابداری باشند، بیش از نصاب ریالی اعلام‌شده ارزش‌گذاری می‌‌‌‌شوند، در سال‌های نه‌چندان دور، ارزشی کمتر از یک‌دهم ارزش کنونی داشته‌اند و به علت تورم‌‌‌های سالانه بالا و افسارگسیخته، اینک به دارایی لوکس و مشمول مالیات کالاهای لوکس تبدیل شده‌اند. به زبان دیگر خانوارها یک‌بار قربانی مالیات تورمی می‌شوند و یک‌بار مالیات بر عایدی.

با کمی نگاه کارشناسی می‌‌‌توان دریافت که که مالیات بر عایدی سرمایه ملکی نیز در نهایت به همان سرنوشت مالیات بر خانه‌‌‌های خالی یعنی شکست دچار خواهد شد. این موضوع به‌خصوص زمانی اهمیت می‌‌‌یابد که توجه کنیم مالیات‌ستانی به همان اندازه که امری مالی و اقتصادی است، امری حقوقی، اجتماعی و سیاسی است و توفیق آن نیازمند سطح قابل قبولی از اعتماد میان دولت و مردم و در دنیای جدید برخورداری از موهبت شفافیت و گزارش‌دهی و نظام اطلاعاتی مقرون به واقع و فراگیر و بهنگام است. در وضعیت و فضای بی‌اعتمادی فعلی، امکان دریافت چنین مالیات‌‌‌هایی بسیار ضعیف است.

سومین واقعیت تلخ آن است که برخلاف ادعای وزارت اقتصاد در مورد فرارمالیاتی بزرگ، خانوارها و بنگاه‌های اقتصادی در ایران با یکی از بالاترین نرخ‌های مالیاتی یعنی مجموع مالیات پرداختی به سازمان مالیاتی، بیمه تامین اجتماعی و عوارض محلی مواجه‌اند که نسبت آن به تولید ناخالص ملی، وضعیتی غیرقابل باور را نشان می‌دهد. وضع مالیات جدید و تحمیل بار سنگین کسری بودجه فزاینده بر بنگاه‌‌‌ها و خانوارها قابل ادامه نیست و به تعمیق رکود، تسریع فرار بنگاه‌های اقتصادی و کسب‌وکارها یا تعطیلی آنها و افزایش فقر خانوارها منجر می‌شود. ضمن آنکه آخرین فرصت مالیه شهری برای اصلاح نظام تامین مالی را از آن خواهد گرفت.

کوتاه سخن اینکه خانوارها، بنگاه‌های اقتصادی و مالیه شهری قربانیان اصلی این وصله‌پینه‌های موردی بی‌حاصل در نظام مالیاتی‌اند و عایدی دندان‌گیری هم برای دولت نخواهند داشت.


🔻روزنامه کیهان
📍 گرم است به هم پشت رقیبان
✍️ محمدهادی صحرایی
گرم است به هم پشت رقیبان پِی قتلم
ای عشق دل‌افروز، دل من به تو گرم است
حرمت قلم ایجاب می‌کند که جز حق ننویسد و جز خیر نخواهد. به خاطر همین حرمت است که هرگز نباید آن را برای غیر حق و خیر به کار گرفت. از حق و خیر، گفتن و نوشتن و خواستن یعنی به دور از اغراق و اجحاف، آنچه می‌دانیم را ترویج داده و از چیزی غیرخدا نترسیم و ملامت دیگران اثری در اراده ما نداشته باشد. حق را رها کردن و ترسیدن از هزینه آن، نامردی و اجحاف است؛ همان‌گونه که زیاده‌گویی و اغراق‌، ناصواب است. همان‌گونه که آدمی به خاطر گفته‌های ناحق و نابجا و نادرست، مؤاخذه می‌شود‌، به خاطر نگفتن حق هم مؤاخذه خواهد شد. در طول تاریخ هم همین‌گونه بوده و بسیاری از اتفاقات ناگوار، به‌خاطر نفهمیدن موقع کتمان یا افشاء حقیقت پیش آمده است.
«از میان اهل کتاب، گروهى درست کردارند که آیات الهى را در دل شب مى‏خوانند و سر به سجده مى‏نهند / به خدا و روز قیامت ایمان دارند و به کار پسندیده فرمان مى‏دهند و از کار ناپسند بازمى‏دارند و در کارهاى نیک شتاب مى‏کنند، و آنان از شایستگان‌اند.»۱
و کدام پسندیده‌ای برتر از جهاد تبیین است در روزگاری که دشمنان بر جنگ روایت‌ها تمرکز کرده و با حیله‌های رسانه‌ای خون شهدا و دستاوردهای بی‌نظیر انقلاب اسلامی را نشانه رفته‌اند. جای جلاد و شهید را عوض می‌کنند و شب را روز و روز را شب می‌نمایانند و پلیدان و خبیثان و شیاطین انس، به مقدسان و مقدسات ما توهین می‌کنند و... و هنوز سکون و سکوت؟ دلیل این بی‌عملی چیست و چه مطلبی هنوز نامعلوم است؟ در خباثت دشمن شک داریم یا در حقانیت خودمان؟ کینه و کدورتی شخصی در میان است که زبان در دفاع از انقلاب و کشور نمی‌چرخد؟ چه اتفاق دیگری باید بیفتد تا قلم به حرکت بیفتد؟ دهان جنباندن از خون دادن شهدا سخت‌تر شده است؟ به کسی گفته شد‌، پدرت مُرده و او مدام می‌گفت: می‌دانم خبری را از من پنهان می‌کنید.
خبر آمد و اتفاق رخ داد. هنوز منتظریم؟ مردم، عزیزان و آرامش خود را برای انقلاب هزینه کردند و منتظر خواص نماندند. فتنه اخیر که در اغتشاش و اعوجاج و بی‌حیایی پیچیده شده بود اگرچه سخت و دلگیر بود ولی اگر از دل خاکسترش‌، گوهری مثل پدر و مادر شهید عجمیان بیرون آمده باشد‌، کافی است تا تسکین غصه‌ها بشود. حرف‌های مادر عجمیان‌، قیمت ندارد و یک جو معرفت پدر این شهید عزیز را نمی‌توان با تمام دنیای دنیاپرستان و سلبریتی‌ها و ساکتین معاوضه کرد که دنیای او واقعی و دنیای اینها مجازی‌، حبابی و خیالی است. مادر شهید بیگداشتی می‌گفت که دیدن شهدای فتنه اخیر، شهدای خودمان را از یادمان برد. شهید علی‌وردی، شهید بیرامی و پورنوروز و ده‌ها شهید دیگر این روزها، کار اصلی را کردند و مابقی را به ما سپردند و اکنون سکوت؟ أثَّاقَلْتُمْ اِلَی الْأَرْضِ؟ أَرَضِیتُمْ بِالْحَیَاهًِْ الدُّنْیَا مِنَ الْآخِرَهًِْ؟۲
همان حرمتی که در ابتدا گفته شد‌، این قلم را وامی‌دارد که منصفانه‌تر و به دور از اغراق و اجحاف و به سهم خود از حریم ولایت و امامت در برابر اشرار‌، دفاع کند. همان تفکر شروری که تقلب را در انتخابات ۸۸ بهانه می‌دانست و اصل نظام را نشانه رفته بود‌، این بار هم زن، زندگی و آزادی را بهانه حمله به کانون‌های قدرت ایران و در رأس آن رهبری معظم انقلاب اسلامی قرار داده است. نشانی غلط است اگر ریشه اصلی اغتشاشات را سیاسی و اقتصادی بدانیم‌، در حالی که هیچ شعار سیاسی له یا علیه سیاسیون شنیده و هیچ شعار اقتصادی روی دیوار نوشته نشد. اغتشاشات، معمولاً در مناطق مرفه و متوسط جامعه بود و تلاش دشمنان بر تعطیلی بازار کسب‌وکار مردم بود. عامل اقتصادی در لایه بعدی بود‌، همان‌گونه که گرفتن تمرکز دولت در اصلاح اقتصاد ویران شده در دولت قبل و ناامید کردن مردم از تغییر را باید از اهداف دوم و سوم دشمنان بدانیم. تشبیه اغتشاش به انقلاب هم مقایسه فنجان و فیل است. هم در شکل متفاوت‌اند و هم در معنا مغایر.
اغتشاش اخیر، بی‌هدف و بی‌صاحب و بی‌جایگزین و بی‌اندیشه و مسلحِ بی‌رحم و بی‌ضابطه و بی‌حیاء و فحاش و مردم‌ستیز و کشورسوز و دروغگو و ظالم و وابسته به دشمن و مجازی و... که زن را برهنه و در حد زاییدن و شیردهی متنزل کرد. ولی انقلاب اسلامی ما این‌گونه نبود. خودجوش بود و حقیقی و ظلم‌ستیز و هدفش استقلال و آزادیِ در بستر جمهوری اسلامی‌، که با رهبری پیامبرانه امام‌، کشور را نجات داد و اجنبی را از میهن اخراج کرد و مردم را از زیر پای کاپیتولاسیون و حق توحش‌، به آقایی و مسئولیت‌پذیری رساند. در انقلاب اسلامی آسیب زدن به بیت‌المال و اموال مردم ممنوع بود و انقلابیون به ارتش پهلوی گل هدیه کردند و پاسخ کشتار ۱۷ شهریور و امثال آن را با «ارتش برادر ماست» دادند و سلاح‌شان، منطق و استدلال دینی و عقلی و صداقت بود و... که زن را مفتخرانه بانوی خانه و خانم جامعه کرد.
در آستانه سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی هستیم و امروز، وارث تمام افتخارات گذشتگانیم. حق و انصاف، به ما تکلیف می‌کند که قدردان و شکرگزار نعمات بی‌نظیر انقلاب اسلامی باشیم و با مردم سخن بگوییم و تبلیغات شیطانی رسانه‌ها علیه خدا و خلقت را درحد خودمان خنثی کنیم. گستاخی شیطان که در برابر خدا ایستاد و گفت «لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ»۳ را امروزه رسانه‌های استکبار جهانی برعهده گرفته و در حال انجام آن هستند. انحراف عمومی جهان را نمی‌بینیم؟ هیچ مسئولیتی در قبال لجن‌پاشی رسانه‌های شیطان، در جهان و به‌ویژه علیه مردم مظلوم ایران نداریم؟ عهدمان با امام و شهدا را به یاد نداریم؟ شعار
«روزها کوشم و شب نخوابم، پاس می‌دارم از انقلابم» که شهدا مأموریت خود کرده بودند را از یاد برده‌ایم؟ آیا سکوت بس نیست؟ و برای سکوت‌مان پاسخی برای خدا آماده کرده‌ایم؟
باید به یاد سپرد که تکلیف امروز ما دفاع از انقلاب اسلامی با همه دستاوردهای طلایی و بی‌نظیر آن است. اگر نقصی هست‌، از آن بی‌دقتی است که کار را به غیرانقلابی‌ها سپرد و مردم را به زحمت انداخت. در اقتصاد و خودرو‌سازی و فرهنگ و آموزش‌وپرورش اگر ضعفی هست از موریانه‌های نفوذ کرده‌ای است که اتفاقاً مأمور بدنام کردن کشور و ناراحت کردن مردم است و بیش از همه، مسئولین امرشان باید پاسخگو باشند و گزارش بدهند که چرا اجازه نفوذ داده‌اند؟ وگرنه چرا در موشکی و نظامی و امنیتی و پزشکی و عمرانی و امثال اینها پیشرفت مان چشمگیر است؟ شاید یکی از وظایف مهم دولت محترمی که نشان داده جرأت و اراده اصلاح امور را دارد این باشد که سریع‌تر از گذشته خود، یک بار و برای همیشه درد مزمن خودرو‌سازی را حل کند که بیش از این طعنه دلالان و شبکه‌های فساد را نشنویم. تغییر در شورای عالی انقلاب فرهنگی مبارک است و در گام بعد باید از شورای عالی آموزش‌وپرورش هم گزارشی گرفته شود.
شعری که در پیشانی این نوشته آمده اگرچه سوزی شبیه «هَل مِن ناصِریَنصُرنی» دارد ولی گویای واقعیت تلخ امروز است. اینکه فلان مسئول اروپایی، اروپا را باغ و سایر جهان را جنگل بنامد‌، از کم دانی اوست و اگر بایدن نفّاخ‌، کشورهای جهان را وصله شلوار خود بنامد از کم‌فهمی و کم‌ادبی اوست که می‌توان به حساب پریشان‌بافی این دو گذاشت ولی گستاخی بی‌شرمانه نخست‌وزیر انگلیس در ماجرای اعدام یک جاسوس خبیث‌، نشان از اقدام مهم و مؤثر و درست دستگاه محترم قضاست که باید تأیید شود. اگرچه، نخست‌وزیر انگلیس می‌توانست از سفیر بریتانیای کبیر در ایران‌، داستان شلوار نجس شده‌اش را بپرسد‌، یا تصاویر چشمان اشکی و قرمز سربازان وحشی و اسیر شده انگلیسی را ببیند‌، تا معنی صحیح بزدلانه را متوجه شود. یا می‌توانست با مدیریت صحیح بر تأمین تخم‌مرغ، مردم لندن را با جیره‌بندی این غذای غالب‌شان تحقیر نکند.
آمریکا و اروپا، در تأمین غذا، انرژی و سلامت برای مردم خود، درمانده شده‌اند و نیاز مبرم به منحرف کردن افکار عمومی جهان از این رسوایی دارند. لذا این گنده‌گویی‌ها لاف در غریبی است ولی آنچه مهم است حمایت شیاطین از هم در باطل‌شان، و کم‌کاری ما در حمایت از حق است، که باید جبران کنیم.


🔻روزنامه اطلاعات
📍 بنی‌آدم اعضای یک پیکرند
✍️ سیدمسعود رضوی
در جریان سرما و بارش سنگین برف طی روزهای اخیر، مشکلات متفاوتی بر زندگی و نیازهای مردم سایه افکند و اگر زیبایی برف و آرزوی دیرینه مردم، به ویژه فرزندان جوان و نوجوانان و کودکان این مرز و بوم برای سپید پوش شدن جهان نبود، ای بسا که سرمای طاقت سوز را می‌باید نهی و نفی کرده، دایم از آن شکایت می‌کردیم. درست به مانند این شعر حکیم فردوسی که به هر دو جانب اشاره دارد:
بگفتند کاین برف و باد دمان

زما بود کآمد شما را زیان

چرا باید از برف زیبای پر برکتی که جهان را می‌آراید و از اهل نظر و بزرگان، دل می‌رباید، چنین به اندوه و تشویق سخن گفت؟

جهان، به ویژه زندگی شهروندان در هر گوشه از سرزمین دیرینه و کهنسال ما، ایران، متحول و نوشده و در پیوند با امکانات و نیازها و شرایط جدید باید درک شود. از این منظر، سرمای زمستان، اگر از یک حد متعارف، یعنی دمایی که پیش‌بینی شده بود، پایین‌تر رود یا بیشتر شود، جمعیت انبوهی در شهرها و روستاها دچار مشکلات زیادی خواهند شد و دیگر نمی‌توان به شیوه و سیاق نیاکان برای مردم هیزم جمع کرد یا نفت آورد. اساس و بنیان خانه‌ها و سازه‌های شهری، برمبنای محاسبه انرژی ساخته شده و دسترسی آسان به امکاناتی همچون برق و گاز و وسایل تهویه و تنظیم دمای این بناها، حاصل معماری پیچیده و اندیشه‌ای قدرتمند است که با آن نگاه دیرینه به کلی تفاوت دارد. نگاهی که در فلات ایران و زبان پارسی، اتفاقاً مبتنی بر نگرشی شاعرانه و زیباشناسانه ساخته و پرداخته شده بود.

این اشعار دوران میانه ایران از آغاجی بخارایی، از کهن‌ترین وصف‌های شاعرانه درباره برف است:

به هوا در نگر که لشکر برف

چون کند اندر و همی پرواز

راست، همچون کبوتران سپید

راه گم کردگان ز هیبتِ باز

این شعر، از نمونه‌های کلاسیک پارسی در موضوع برف است و گویا به دلیل سرما و مشکلات عدیده‌ای که برف و سرما و یخبندان همراه داشته است، کمتر مورد توجه قرار گرفته و به عنوان مضمون یا موضوعی شاعرانه، به رشته نظم آراسته‌ می‌شده است. در تاریخ ادبیات و شعر پارسی. هرچه جلوتر می‌آییم، بر تعداد شعرهایی که در وصف جمال و زیبایی برف و شگفتی‌های زمستان، چه به عنون وصف حقیقی و چه در معنای مستعار و کنایی، سروده شده، بیشتر و بیشتر می‌شود. حتی اوجی شگرف می‌یابد و جان و جهان، و دورانی عجیب در تاریخ این مملکت، در پیوند با شعر «زمستان» مهدی اخوان ثالث،‌تعبیر و تفسیر می‌شود. باری، پیش از اینکه بر بحث ادبیات و شعر، رقم و ختم بکشیم، حتما باید از قصیده معروف شاعر برجسته قرن ششم، کمال‌الدین اسماعیل اصفهانی، معروف به «خلاق المعانی» که با ردیف «برف» سروده است، یاد کنیم. او نیز رنج‌های آزگار و عواطف روزگار را به استعاره زمستان بیان کرد. شعری سرود که تا زبان پارسی برجاست، این قصیده بی‌همتا هم در میان ماست:

هرگز کسی نداد بدین سان نشان برف

گویی که لقمه‌ای ست زمین در دهان برف

سیلاب ظلم او دَر و دیوار می‌کند

خود رسم عدل نیست، مگر در جهان برف؟!

گرچه سپید کرد همه خان و مان ما

یا رب سیاه باد همه خوان و مان برف

***

این نمونه‌ها را از دو جهت ذکر کردیم، یکی از حیث دیرینگی موضوع و مشکلاتی که برای مردم و اقوام ساکن فلات ایران، خاصه مناطق کوهستانی و شمالی و نیز خراسان و مناطق مرکزی داشته است؛ و هم از این جهت که هیچگاه زیبایی بی‌حد و حصر برف، و سپیدی بی‌مانند آن که زمین و کوهستان را می‌آراید و چشم‌ها را خیره می‌کند، مانع از بیان مصایب و سختی‌های همراه با زمستان نبوده است.

اما از آنجا که امکانات، تکنولوژی و معماری علمی نوین، در این عرصه نیز کمک‌های بی‌مانندی به انسان کرده و از آسیب و زحمت سرما کاسته است، شاعران و ادبیات نیز بیشتر به وصف زیبایی و جنبه‌های دلنشین زمستان و بارش برف پرداخته‌اند.

دو جنبه عبرت آموز در این عرصه، همواره مطرح بوده است، یکی بپیری و تشبیه برف به روی و موی سپید است و دیگری توجه به دیگری و مشکلات همنوعان در هنگامه سرمای استخوان سوز و یخبندان زمستانی است.

جنبه‌های اخلاقی و درس‌هایی که فرهنگ ما در قرون و اعصار برجای نهاده، یادگاری گرانبهاست که نسل به نسل منتقل می‌شود تا با بهره گرفتن از آن، ظاهر و باطن خویش را بهتر بسازیم و نوع دوستی در حق خود و همسایه و بنی آدم را به فرهنگ جاری و روزمره بدل سازیم.

کمبود گاز، به علت افت فشار در مسیر طولانی انتقال، در روزهای اخیر، فرصت خوبی فراهم آورد تا مردم دوباره به این آزمون و درس اخلاقی بازگردند. تا بتوانند دست یکدیگر را از راه دور بفشارند و با اندکی از خودگذشتگی و صرفه‌جویی، به هم میهنان تشریک مساعی نمایند.

این کار، یک آزمون تاریخی است که مبنای آن، نه سیاست است و نه اقتصاد، نه حتی ادبیات و جامعه شناسی…، بلکه اخلاق است و فتوت و نوع‌دوستی در عام‌ترین و زیباترین شکل و شمایلی که تاریخ و فرهنگ به ما آموخته است.

گروهی از هموطنان ما در شهرهایی مانند تربت جام و سبزوار، در مناطقی از گیلان و مازندران و جاهای دور از مرکز، در سرمای طاقت فرسای روزهای اخیر، غافلگیر شدند. نبودن گاز و نفت در دسترس خانوارها و مردم عزیزمان، گاه ممکن است تبعات غیرقابل جبران در برداشته باشد. اگر من و شما و دیگر شهروندان حاضر در پایتخت و کلانشهرهای برخوردار از نعمت گاز خانگی، اندکی در نگاه و نگرش خود تغییر دهیم، یا طرز استفاده و بهره‌برداری بهینه را بر مبنای نیازهای واقعی و درست تعریف کنیم، و بتوانیم بخشی از فشار فزاینده بر شبکه مصرف گاز را بکاهیم، آنگاه اخبار غمباری که از این سو و آن سو شنیده می‌شود، که در یک شهر یا بخش یا منطقه، گاز هموطنان قطع شده و نه تنها مدارس و ادارات تعطیل شده‌اند، بلکه مردم عادی و کودکان شیرین و عزیز ما نیز در خانه‌ها دچار سرما و سختی‌های زمستان شده‌اند، از میان خواهد رفت. چه خبری زیباتر، پاک‌تر و سپیدتر از این… باشد که همه آرزوی برف را داشته باشیم و خطاب بدان، نگوییم:

بسی باریده‌ای بر گلشن و راغ

چه خواهد بود گرزین پس نباری

به جای آن بگوییم:

امسال گرامی است بسی آمدن تو

آن شاخ پر از برف تو گویی ز رَهِ ناز

واپسین نکته اینکه برخی در اوج مشکلات اخیر، کوشیدند با درآمیختن اختلافات سیاسی و مسایل رسوب کرده در ژرفای اختلافات جناحی و گروهی، از این ماجرا نیز بهره‌ای گیرند و به جای حل مشکلات با سرانگشت تدبیر، در پی تقصیر باشند و شانه از زیر بار مسئولیت خالی کنند. و این مسائل همیشه بوده و هست، اما نگارنده یقین دارم که مردم، بینش اخلاقی بی‌مانند خود را هیچگاه با این مسائل سودا نخواهند کرد. بینشی که اساس ‌آن بر یگانگی و همگونی خانواده بزرگ انسانی است:

بنی آدم اعضای یک پیکرند

که در‌آفرینش ز یک گوهرند


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 فرصت‌سوزی معاونت زنان رییس‌جمهوری
✍️ توران ولی‌مراد
همان‌طور که رییس‌جمهوری، در خدمت همه ملت است معاون امور زنان و خانواده او هم باید در خدمت همه زنان باشد. زنان شهری تا روستایی، عشایری تا دامدار و باغدار و شالیکار، خانه‌دار و خودسرپرست تا سیاستمدار و حقوقدان، کارآفرین و کارگر تا توانمند و ناکارآمد، آسیب‌دیده و مددجو تا مددکار و کارمند، کارشناس و تحلیلگر تا روزنامه‌نگار و نویسنده، زنان از تشکل‌های مدنی و احزاب تا دانشگاهی و حوزوی، دختران جوان و دانشجویان تا سالمندان و غیره همه از اقشار مختلف زنان هستند.
سوال این است که دولت سیزدهم چه طرح ملی یا بین‌المللی در حوزه زنان و خانواده به جریان انداخته؟
همان‌طور که نهاد ریاست‌جمهوری خودش دستگاه اجرا نیست و اجرا وظیفه دستگاه‌هاست معاونت امور زنان و خانواده نیز جایگاهش ستادی است و نه اجرایی. این جایگاه به این معنی نیست که معاونت با اجرا کاری ندارد. برعکس معاونت از آنجا که معاون رییس‌جمهوری است و زیرمجموعه نهاد ریاست‌جمهوری موظف است که پیگیر باشد تا دستگاه‌های اجرایی در حوزه زنان و خانواده و رفع مشکلات و معضلات مرتبط با آن فعال باشند. وارد اجرا شدن آن هم به صورت اندک و گرفتن گوشه کار دقیقا از اشکالات کاری معاونت است. کدام طرح ملی توسط معاونت پیگیری شده که توسط دستگاه‌های اجرایی در حال انجام باشد؟
معاونت کدام راه را باز کرده؟ کدام لایحه را برای تصویب و قانونی شدن به جریان انداخته؟
معاونت امور زنان و خانواده رییس‌جمهوری چه ماموریت‌هایی دارد که بر زمین مانده:
– فعال کردن دستگاه‌های اجرایی در جهت رفع مشکلات زنان و خانواده: معاونت باید متوجه شود که با امکانات اندک و به لحاظ جایگاهی دستگاه اجرایی نیست که بخواهد خودش گوشه‌ای از کار را بگیرد کما اینکه همین کار را کرده است. این کار دقیقا خودش به معنای تایید و تثبیت مشکلات زنان و خانواده‌هاست. در مقابل معاونت به بهانه جایگاه ستادی نمی‌تواند از زیربار مسوولیت اجرای طرح‌ها شانه خالی کند، که کارهای بر زمین مانده گواه است که این کار را می‌کند.
– اصلاح قوانین و رفع خلأهای قانونی: از مهم‌ترین وظایف معاونت تهیه لوایح برای رفع خلأهای قانونی در جهت اصلاح امور است. قوانین مربوط به خانواده متناسب با شأن و جایگاه زن در نظام برآمده از انقلاب اسلامی نیست. این قوانین به طور قطع احتیاج به اصلاحات زیادی دارند که بر زمین مانده‌اند.
– از مهم‌ترین وظایف معاونت فعال بودن در حوزه بین‌الملل است. کشورهای اسلامی، کشورهای منطقه و نظام بین‌الملل احتیاج به معرفی، تعیین راهبردها، محورها، برنامه‌های اجرایی و عملی حاصل نظام برآمده از انقلاب اسلامی دارند.
زنی که انقلاب اسلامی به صحنه آورده‌، تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز و موثر و نقش‌آفرین است که هم خانه را دارد و هم در جامعه و جهان نقش‌آفرینی می‌کند. الگویی است که هم در داخل و هم برای نظام بین‌الملل باید روشن و ارائه شود. دولت‌ها در تعیین این نقطه در داخل کوتاهی کرده‌اند، بدیهی است که در ارائه و عرضه آن برای جهان هم نقش خود را به درستی ایفا نکرده باشند. عدم تعیین این نقطه مطلوب به معنی تداوم انجام کارهای سلیقه‌ای و حتی عدم انجام ماموریت است؛ چون نقطه مطلوب روشن نیست. قانون ششم توسعه، برنامه پنج ساله دولت را مشخص کرده که همه آنها به تمامی درحوزه زنان و خانواده بر زمین است و نشان عدم توانایی معاونت امور زنان و خانواده است. از ندادن برنامه جامع توانمندسازی زن سرپرست خانوار تا عدم استفاده از ستاد ملی زن و خانواده تا عدم حرکت در مسیر عدالت جنسیتی. یکسان بودن زن و مرد در جایگاه و هویت انسانی و قاعدتا اصلاح قوانین و انجام فعالیت‌های فرهنگی، اجتماعی بر همین مبنا را بر عهده معاونت زنان رییس‌جمهوری می‌گذارد که همه بر زمین مانده‌اند، همین‌طور حرکت برای تثبیت عدالت جنسیتی.
عدم کفایت معاونت امور زنان و خانواده با بستن دهان‌ها و خاموش کردن بلندگوی معترض و منتقد رفع نمی‌شود، معاونت باید برای ترک فعل‌ها و فرصت‌سوزی‌هایش پاسخگو باشد، نه مشغول حرف‌های بدون تحقیق و بدون پشتوانه‌ای مانند اینکه می‌گویند: تساوی به ضرر زن است و ما قبول نداریم‌. تساوی یعنی زن و مرد در هزینه‌ها مشارکت داشته باشند و به طور یکسان بار و فشار زندگی را تحمل کنند، در حالی که این تساوی در جسم آنها وجود ندارد و از این‌رو تساوی به ضرر زن است.


🔻روزنامه اعتماد
📍 وعده‌های متورم
✍️ عباس عبدی
به نظر می‌رسد دولت دور وعده کاهش تورم را خط کشیده‌است

هرچه درباره تورم بنویسم کم است، نه فقط به این علت که فشار مضاعفی را بر مردم وارد می‌کند که قطعا این وجه تورم خیلی مهم است. همه کسانی که مزد و حقوق‌بگیر هستند معنای تورم را با تمام وجود خود حس می‌کنند. بیکاران و بازنشستگان که جای خود دارند. آنان که دنبال سیاست‌گذاری برای افزایش فرزندآوری هستند و چپ و راست برای آن طرح و امتیاز تصویب می‌کنند، کافی است که تورم را بنا به وعده‌ای که داده‌اند پایین آورند و آن را تک‌رقمی کنند تا ببینند چقدر بر فرزندآوری افزوده خواهد شد و نیازی به این طرح‌های مشعشع و بی‌فایده نیست. بگذریم.
فارغ از تبعات فرهنگی و روانی و اخلاقی تورم که پس از آثار اقتصادی آن به چشم می‌آید، تورم تبدیل به معیاری برای سنجش و راستی‌آزمایی توانایی و وعده‌های دولتمردان نیز شده است. در میان همه وعده‌هایی که آقای رییسی دادند، نصف کردن و سپس تک‌رقمی کردن تورم برجسته‌ترین وعده بود که اگر همین یکی انجام می‌شد، بقیه وعده‌ها را می‌توان زمان داد تا اجرا شود. به همین علت چون این وعده انجام نشد، کوشش فراوانی می‌کنند تا با تفاسیر و محاسبات عجیب و غریب از تورم دوره روحانی، خلف وعده خود را توجیه کنند ولی جا نمی‌افتد که نمی‌افتد. بنابراین به نظر می‌رسد که اکنون دورِ این وعده را نیز مثل دو وعده مهم دیگر یعنی اشتغال و مسکن خط کشیده‌اند و به یک سنگر عقب‌تر رفته‌اند، زیرا می‌دانند که تورم امسال حتی از سال گذشته نیز بیشتر می‌شود و احتمالا به ۴۵ درصد خواهد رسید به همین علت چند روز پیش آقای رییس‌جمهور با قاطعیتی عجیب اعلام کردند که تورم حتما کاهشی خواهد شد. اینگونه وعده دادن غیر دقیق نیز ایراد اساسی دارد. کاهشی می‌شود یعنی چه؟ مگر تا حالا افزایشی بود؟ اگر بلی، چرا به آن اذعان نمی‌کردید؟ آیا همین رفتار کافی نیست که اعتماد از میان برود؟ به علاوه کاهشی می‌شود یعنی تا کجا و تا کی و از کی؟ مثلا اگر یک ماه کم شود وعده محقق شده است؟ این نوع کاهش‌های مقطعی در طول همه سال‌ها رخ داده است. از اینها گذشته، بانک جهانی تورم سال آینده را ۴۴ درصد پیش‌بینی کرده است، در حالی که پیش‌بینی آنها معمولا محافظه‌کارانه است، شما چگونه می‌گویید کاهشی خواهد شد؟ انتقاد اصلی به این وعده تعریف نشده جای دیگری است. مخاطبان سخنان دولت دو دسته هستند. گروه اول مردم و شهروندان عادی که لزوما متخصص اقتصادی نیستند و درک علمی از اعداد و ارقام بودجه و سازوکار تامین منابع و پرداخت هزینه‌ها ندارند، آنان نیازمند وعده‌های سرراست و روشن هستند. ولی دسته دوم که از یک جهت مهم‌ترند، کارشناسان اقتصادی هستند. آنها نیازمند وعده نیستند، بلکه نیازمند تبیین هستند، یعنی دولت باید بگوید که لایحه بودجه ۱۴۰۲ چرا تورم‌زا نیست، یا چرا تورم را کاهشی می‌کند؟ با آنان باید با زبان کارشناسی و جزییات اعداد و ارقام بودجه سخن گفت که برای این منظور باید کارشناسان دولت و وزرای اقتصادی وارد میدان شوند. اگر از این زاویه به سال آینده نگاه کنیم از نظر کارشناسان، بودجه کنونی چنین وعده‌ای را محقق نمی‌کند و بعید است سال آینده حتی به اندازه امسال تورم داشته باشیم و احتمالا بیشتر است، هر چند رقم امسال نیز خیلی بالاست و تکرار تورم در چند سال پیاپی در این رقم ۴۰ تا ۴۵ درصد ویرانگر است. جهت اطلاع دولت محترم که درصدد نیم و تک‌رقمی کردن تورم بود در ۲۵ اردیبهشت امسال در همین روزنامه و با توجه به نظرات کارشناسان نوشتم که تورم امسال (۱۴۰۱) اگر از تورم ۱۴۰۰ بیشتر نباشد کمتر نیست و امروز دقیقا می‌بینیم که در حال عبور کردن از تورم پارسال است‌.
بنابراین توصیه می‌شود که وعده‌های کلی و غیر دقیق درباره هیچ موضوعی به ویژه تورم نباید داد. مردم را عصبانی می‌کند، به ویژه در سال آینده که قرار است دستمزدها خیلی کمتر از میزان تورم سال جاری افزایش پیدا کند، یعنی مردم فقیرتر می‌شوند و تا پایان سال ۱۴۰۲ شاید بیش از ۴۰ درصد کاهش درآمد نسبت به آغاز به کار این دولت پیدا کنند. بعید می‌دانم که بدون افزایش جدی در حقوق و دستمزدها در میانه سال آینده بتوانید بودجه را همانطور که تصویب شده به پایان برسانید، پس در بیان وعده‌ها دقت کنید. این پیش‌بینی را هم در گوشه ذهن خود داشته باشید.


🔻روزنامه آرمان ملی
📍 لایحه بودجه و بودجه موسسات
✍️ نعمت احمدی
لایحه بودجه مطابق قانون هر ساله توسط رئیس‌جمهور به مجلس تقدیم می‌شود. لایحه بودجه ۱۴۰۲ هم دیر به مجلس ارائه شد و هم اینکه مبتنی بر برنامه‌های بالادستی نیست زیرا اساسا برنامه توسعه هفتم وجود ندارد که دولت لایحه بودجه را بر مبنای آن نگارش کرده باشد. در زیر نکاتی در مورد لایحه بودجه به رشته تحریر درآمده است:

۱- ایرادی که به کلیت لایحه بودجه وجود دارد این است که برخی تبصره‌های لایحه بودجه دائمی است. در این معنا که برخی موسسات تلاش می‌کنند که برای خود بودجه دریافت کنند و تا ابد در لایحه بودجه این تبصره‌ها بودجه می‌گیرد. لایحه بودجه به صورت کلی در مجلس تصویب می‌شود و در شورای نگهبان نیز این لایحه به صورت کلی بررسی می‌شود. از این منظر برخی مجموعه‌ها هر ساله بودجه دریافت می‌کنند. ۲- مطابق اصل ۵۳ قانون اساسی کلیه در آمدهای دولت به خزانه واریز می‌شود و کلیه هزینه‌های دولت از طریق لایحه بودجه از این خزانه برداشت می‌شود. یک سری از هزینه‌های بودجه ممکن الوصول، یک سری مشکوک‌الوصول است. برای نمونه دلار ۱۰۰ تومان ارزش دارد و نفت ۲۰۰ تومان در هر بشکه اما میزان ثابتی بنا بر قیمت دلار و میزان صادرات در اینجا حاصل نمی‌شود. چون نه نفت به صورت ثابت فروخته می‌شود و نه قیمت نفت ثابت است. در نتیجه از چنین ناحیه‌هایی همواره کسری بودجه ایجاد می‌شود که اساسا قابل پیش بینی هم نیست.

۳- برخی موسسات و نهادها که عملکرد آنها معلوم نیست توانسته‌اند روزگاری بودجه دریافت کنند اما این موسسات هم همچون موردی که در بند یک این یادداشت آمده است هنوز هم بودجه می‌گیرند. بسیاری از موارد هست که ردیف بودجه در لایحه بودجه سالانه دارند اما فاقد کارایی لازم هستند.

۴- یکی از سازمان‌های دریافت کننده بودجه به رغم اینکه خود کوهی از درآمد را دارد، سازمان صدا و سیماست. هر ساله بر بودجه این سازمان افزوده می‌شود.اما در اتفاقات اخیر چند شبکه معاند با تعدادی کم نیروی انسانی، سازمان عریض و طویلی مانند صدا و سیما را تحت شعاع قرار دادند و کشور در آن روزها به آشوب کشیده شد و صدا و سیما عملا نتوانست از نظر معنوی به آرامش کشور کمک چندانی کند. اما از قرار معلوم در بودجه سال‌جاری بر بودجه این سازمان افزوده شده است. به طوری که رسانه‌ها به صورت جدی به آن می‌پردازند. این درحالی است که سازمان صدا و سیما خود درآمدهای خوبی دارد اما همین صدا سیما سریال‌هایی می‌سازد که عملا بودجه رسانه‌ملی را می‌بلعد اما عملا نمی‌تواند مخاطب چندانی را جذب کند. در حالی که اگر همان برنامه و یا سریال به بخش خصوصی سپرده می‌شد هم با کیفیت‌تر هم هم ارزان‌تر ساخته می‌شد.

نگارنده معتقد است ده‌ها نهاد و سازمان در این کشور وجود دارند که بودجه‌های خوبی را از بیت‌المال دریافت می‌کنند اما گویی کسی به عملکرد آنها نظارتی ندارد. از این منظر هر ساله بودجه می‌گیرند و خروجی مناسبی هم حتی در حد وظایف ذاتی خود ندارند.


🔻روزنامه شرق
📍 باز هم درباره تئوری توطئه
✍️ کوروش احمدی
برخی مخالفت‌ها در داخل با امضای یک پیمان پاندمی جهانی بار دیگر یادآور مشکل همیشگی جامعه ما و جوامع مشابه با پدیده‌ای است که «تئوری توطئه» خوانده می‌شود. این پیمان که در حال مذاکره در سازمان بهداشت جهانی است، بر مبنای تجربه حاصل از پاندمی‌های جهانی، به‌ویژه پاندمی کرونا، استوار است و هدف آن همکاری و هماهنگی حداکثری کشورها برای پیشگیری و مقابله با شیوع پاندمی‌های مشابه در آینده است. مخالفان بار دیگر از «شیاطین جهانی»، «ساخت بیماری برای فروش واکسن»، «کشتار مردم برای کاهش جمعیت جهان» و مانند آن سخن می‌گویند. پیش از آن و در اوج کرونا شاهد نمونه‌های دیگری از این پدیده بودیم که موجب مرگ‌های قابل اجتناب زیادی شد. تئوری توطئه به‌طور ساده یعنی باور به اینکه دست‌هایی نامرئی، اما قدرتمند با نیات شیطانی از پشت صحنه سرنخ وقایع و ایجاد وضعیت‌ها را در دست دارند. عناصر اصلی که یک تئوری توطئه را شکل می‌دهند، عبارت‌اند از اینکه دنیا عرصه نزاع دائمی بین خیر و شر است و جبهه شر دائم مشغول پروردن «یک توطئه مخفی» برای قربانی و سپر بلاکردن مردم است؛ و اینکه همیشه ظاهرا «شواهدی» وجود دارد که گویای وجود توطئه است؛ و اینکه هیچ اتفاقی به خودی خود و در نتیجه کارکرد طبیعی عوامل عینی و ذهنی درونی جوامع رخ نمی‌دهد و تصادف و هم‌زمانی اتفاقی وقایع و پدیده‌ها ممکن نیست؛ و اینکه صورت ظاهر امور گول‌زننده است و همه امور به نحوی به هم مربوط‌اند. سؤال مهم این است که چرا تئوری‌های توطئه شکل می‌گیرند و انتشار می‌یابند. شرایط فرهنگی و سیاسی حاکم بر جوامع، نبود دانش کافی و بی‌اطلاعی از سیر امور پیچیده، امتناع از تفکر درمورد ماهیت پدیده‌ها و علل وقایع، بی‌ثباتی سیاسی و اجتماعی، غلبه کلیشه‌ها، ترس‌ها، پیش‌داوری‌ها، زودباوری‌ها، ساده‌اندیشی‌ها، وجود برخی باورها و ارزش‌های منفی و زیان‌آور، محوریت ذهنیت‌های ساده‌اندیش و بدوی در تصمیم‌گیری‌ها، ناتوانی در توضیح واقع‌بینانه پدیده‌ها و وضعیت‌ها از یک سو و میل وافر به ارائه توضیحی برای وقایع و ایجاد احساس کاذب عاملیت و کنترل بر امور از سوی دیگر زمینه‌ساز اصلی شکل‌گیری تئوری توطئه است. تجربیات تاریخی در برخی جوامع که حکایت از سابقه نقش‌آفرینی مدلی خاص از مدیریت داخلی و قدرت‌های خارجی دارد نیز بی‌تأثیر نیست. قربانی تصورکردن خود و جامعه خود و نیاز به سرزنش دیگران نیز از دیگر دلایل مهم توطئه‌باوری است. سؤال درباره اینکه چه کسانی از اتفاقی که افتاده، سود می‌برند و معرفی آنها به عنوان عوامل توطئه، معمولا نقطه شروع یک تئوری توطئه است؛ مانند سازندگان واکسن در جریان یک بیماری یا سازندگان سلاح در جریان یک جنگ و مانند آن. بحران و غلیان در جوامع می‌تواند موجب افزایش میل به ایجاد و انتشار تئوری‌های توطئه شود. یک تئوری توطئه می‌تواند به تناسب وضعیت جوامع و دانش افراد به سرعت انتشار یابد. فضای مجازی بدون کنترل‌های سردبیری عرصه مناسبی برای انتشار تئوری‌های توطئه فراهم کرده است. فرد یا جامعه‌ای که دچار توهم توطئه است، خود را مرکز جهان تصور می‌کند و بر آن است که همه در بازی قدرت جهانی شبانه‌روز کاری جز توطئه علیه او ندارند. رد این تئوری‌ها نیز دشوار است؛ چراکه اولا توطئه‌پندار هیچ‌وقت کم نمی‌آورد و ثانیا شخص مخالف در خطر متهم‌شدن به همدستی با توطئه‌گران قرار می‌گیرد. در این میان، علاوه بر افراد کم‌اطلاع که به علت ناتوانی در راستی‌آزمایی خبرها و شواهد و رجوع به منابع علمی و آکادمیک تئوری‌های توطئه را باور و به نشر آن کمک می‌کنند، کسانی نیز هستند که در اشاعه این تئوری‌ها منافع سیاسی یا مادی دارند. توطئه‌باوری همچنین می‌تواند خطرناک نیز باشد، چراکه معمولا مستلزم معرفی یک دشمن در داخل یا خارج است؛ می‌تواند جامعه را دو قطبی کند و می‌تواند موجب دور باطل نفرت و خشونت، اقدامات افراطی، تبعیض، بی‌اعتمادی به نهادها و محرومیت جامعه از برخی منافع و خدمات مثل واکسن شود. در نتیجه، این جوامع به جای ایستادن روی دو پا روی سر می‌ایستند و به همین دلیل همیشه بی‌ثبات و دچار تزلزل‌اند که به نوبه خود موجب ترس دائمی می‌شود و ترس به خشونت دامن می‌زند. البته توهم توطئه به معنی نبود توطئه‌های واقعی نیست. طبعا قتل، زدن بانک، اختلاس، کودتا (مانند کودتای ۲۸ مرداد) و مانند آن مستلزم یک توطئه پیشینی است. اما این توطئه‌ها از نوعی است که در حین یا پس از کشف آنها با مجموعه‌ای از اسناد و شواهد عینی و مستند و غیرقابل انکار قابل اثبات هستند. همان‌طور‌که کودتای ۲۸ مرداد توسط انبوهی از اسناد و شواهد حین شکل‌گیری آن طی بیش از دو سال و نیز اسناد بی‌شمار طی سال‌ها بعد، از جمله اسناد از طبقه‌بندی خارج شده انگلیس و آمریکا، بعینه قابل اثبات است. ...و اما مهم‌ترین و اساسی‌ترین مشکل تئوری توطئه سه چیز است: ۱- هیچ‌کاره انگاشتن فرد و جامعه خودی و ربط‌دادن وقایع و مشکلات به دست‌های پنهان، ۲- امتناع از تفکر عقلانی و خودداری از تلاش برای شناخت سازوکار و منطق واقعی امور و نقش خودی‌ها در سوء جریان‌ها و ۳- نهایتا نهادینه‌شدن مسئولیت‌گریزی در فرد و جامعه. به این معنی که اگر دست‌های پنهان و قدرت‌های بیرونی مسئول هستند، چرا باید در کرده‌ها و نکرده‌های تاریخی خود بازبینی کنیم، بنیادهای ذهنی خود را بتکانیم، ساختارهای سیاسی خود را بازسازی کنیم، در روش‌ها و کارکرد نهادها بازنگری کنیم و در پی اصلاح امور باشیم؟ و چرا نباید همچنان از تفکر عقلانی درباره مشکلات و نقد و نقادی درمورد عملکرد خود معاف باشیم و کار را همچنان بر بستر فرهنگ و سنت‌های غیر قابل دفاع چند صد و چند هزار ساله خود ادامه دهیم؟



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین