شنبه 3 آذر 1403 شمسی /11/23/2024 10:51:26 AM

مباحثه اخیر انعکاس قابل ملاحظه‌ای در شبکه‌های اجتماعی و نشریات داشت. مواضع پروفسور درخشان (که من نمی دانم این پروفسور بودن به چه معنی است!) چند ویژگی بارز داشت که سرنخ آن را در تبلیغات برخی نهاد های حکومتی و روش و منش ذی نفعان آنان می شود دید. 
برداشت‌هایی پیرامون چالش فکری دکتر غنی‌نژاد و پروفسور درخشان

برای مثال:
۱- ارائه مطالب مغلوط، یعنی مطالبی که ذراتی از حقیقت و حجم بزرگی از مطالب گمراه کنند و نا مربوط و مغشوش و جهت دار در بر دارد. جهت گیری این شیوه اطلاع رسانی هم تبلیغ پوشیده به نفع گروه های خاص، تخریب شخصیت برخی، ایجاد ذهنیت یا در صورت مقاومت ذهنی مردم ایجاد آشفته ذهنی و نهایتاً ایجاد زمینه بهره برداری سیاسی یا اقتصادی است. این نوع بسته بندی و ارائه اطلاعات را تحت عنوان misinformation می شناسند. این عبارت از سال ۲۰۱۶ مطرح شد، در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و توجه دستگاه های اطلاعاتی به تلاش های گسترده و چند جانبه از طرف روسیه از طریق شبکه های اجتماعی برای تحریک اختلاف قومی، تحریک گروه های نژاد پرست، ایجاد انشقاق در بین گروه های سیاسی مختلف…با هدف کمک به انتخابات ترامپ و ایجاد تزلزل در نهاد های سیاسی آمریکا. مورد دیگر در آلمان تلاش پنهانی وسیع در شکل دهی ذهنیت و ایجاد سازمان و بر گزاری تظاهرات عمومی بر علیه نیروگاه های هسته ای و تعطیل کردن آنان برای وابسته نگه داشتن آلمان به گاز روسیه. در انگلستان تبلیغات وسیع از سایت های ناشناس برای ترغیب افکار عمومی به خروج از اتحادیه اروپا...کار برد این شیوه در موارد مختلف، به منظور نیل به اهداف سیاسی قابل بررسی است.
به عنوان نمونه از اطلاعات مغشوش در اظهارات پروفسور، بحث ایشان در مورد برتراند راسل فیلسوف انگلیسی بود. راسل در سال ۱۹۷۰ یعنی بیش از پنجاه سال پیش، مرحوم شده و فیلسوف مشهوری بود اما مهمترین کار ماندگار او کتاب Principia Mathematica است که زمینه و مبانی منطق ریاضی را متحول کرد و اثر ماندگاری از او است. کار های او در زمینه جبر مجموعه ها از جمله پارادوکس مشهور به پارادوکس راسل در تحول پژوهش در ریاضیات مجموعه ها بسیار مواثر بود.
اما معرفی پروفسور از راسل به عنوان یک لیبرال ( که البته خود وی خلاف این را ادعا می کرده) لا مذهب و فاسد که هم خود و پدر و مادرش فاسد بوده اند و هم استادش جان استوارت میل کافر و پدر بزرگش هم نخست وزیر و حتماً فاسد...
توجه می کنیم در واقع راسل در ۱۲ سالگی مادرش را از دست می دهد دو سال بعد هم پدرش را، و به دلیل کهولت پدر بزرگ، تحت سرپرستی مادربزرگش زندگی می کند و به درجه علمی و دانشگاهی دست می یابد.
اول این که زندگی پدر و مادر فرد چه ربطی به فرزند دارد؟ آن هم در شرایطی که از ایام کودکی آنان راندیده؟ دیگر این که زندگی شخصی او هم به ما چه مربوط است؟ ارزش یک چنین فردی در کار فکری و علمی و تالیفاتی است که از او باقیمانده. آقای پروفسور یک قدم هم از اخلاق بیرون گذاشتند. یک فرد با اخلاق، حال فرض کنیم دیندار، در برنامه تلویزیونی که ممکن است هزاران خانواده و نو جوان ببینند این نوع مطالب را در مورد مادر یک نفر در حدود صد سال قبل مطرح نمی کند، خواه درست یا نا درست باشد.
برخورد مشابهی در مورد فون هایک داشتند. او هم فرد شیطان صفتی بوده و با سرمایه دار ها جلسه می گذاشته و غیره. پروفسور هم در کتابی کار های او را نقد کرده اند، گرچه در مباحثه معلوم شد که اطلاع چندانی از کار های فون هایک ندارند.
فون هایک هم در سال ۱۹۹۲ یعنی سی سال پیش مرحوم شده در سن ۹۲ سالگی. در زمان خودش بسیار اندیشمند مشهور و شناخته شده ای بود. علاوه بر کار هایی که آقای دکتر غنی نژاد از او ترجمه کرده اند کتاب بسیار خواندنی او تحت عنوان ‘راه بردگی’ هم به فارسی ترجمه شده و خواننده می تواند به عمق بینش و اندیشه او پی ببرد. چرا افرادی مثل فون مایزز و فون هایک، از اقتصاد دانان اتریشی باید چنین مورد حمله طیف خاصی در سیستم سیاسی باشند؟ فصل دهم در کتاب راه بردگی تحت عنوان ‘چرا بدترین ها بالا نشین می شوند’، را بخوانید. هایک استدلال می کند که در سیستم های توتالیتر چاره ای نیست جز این که بدترین ها و کم مایه ها به بالاترین جایگاه برسند. از این دست استدلال های محکم در تالیفات او، برای او در سراسر جهان دشمنان اساسی فراهم آورده.
گناه فون مایزز چیست و چرا باید مورد حمله قرار گیرد؟ طبق اظهار پروفسور با صاحبان صنایع و کسب و کار جلسات گفتگو می گذاشته، طرفداران او یک موسسه پژوهشی به نام او ایجاد کرده اند... فون مایزز هم در سال ۱۹۷۳ مرحوم شده. یک کار ماندگار او این که در همان اوان تشکیل حکومت کمونیستی یعنی دهه ۱۹۲۰ با ریاضیات و محاسبه نشان داد که یک سیستم اقتصادی بزرگ مثل یک کشور را نمی توان بر اساس برنامه ریزی مرکزی و دور از مکانیزم داد و ستد داوطلبانه و مالکیت خصوصی اداره کرد.

یعنی او نشان داد نظام های کمونیستی نمی توانند اقتصاد خود را اداره کنند. پیش بینی او به همان دلائل درست در آمد. و برخی را پیوسته خشمگین نگه داشته.

۲- پروفسور یک جای دیگر هم از حیطه اخلاق به بیرون لغزیدند. از حملات شخصی به آقای دکتر غنی نژاد که بگذریم ایشان خیل وسیعی از روزنامه نگاران را ‘منحط’ اعلام کردند. این برخورد با صد ها نفر پیر و جوان اهل قلم، خواه با مواضع آنان موافق باشیم یا نباشیم بسیار عجیب و دور از انصاف و اخلاق بود. روزنامه نگاران ما بهترین مجموعه نویسندگان کشور در طی یکصد سال اخیر هستند. معمولاً بسیار محتاط در نوشتن، مستدل، تلاشگر در استفاده از استدلال منطقی و روزآمدی و ایفا کردن نقش سازنده و این مَنِش درخور تمجید است. دلیل ایشان برای منحط اعلام کردن فله ای چه بود؟ عقل شخص خودشان.

۳- رسم است که اگر یک اقتصاد دان بحثی مطرح کند، ابتدا مبانی نظری را معرفی می کند سپس بر مبنای آن مبانی نظری استنتاج می کند. قرار بود مناظره در مورد نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران باشد. شروع کننده بحث، یعنی پروفسور درخشان، با حمله به دکتر غنی نژاد که چرا به مایزز لبخند می زنید!! و دل اطاق های فکر آمریکا را خوش می کنید شروع کردند و این که مثال از لیبرال های مهم مطرح کردند مثل نیچه ( که مبنای فلسفی حزب هیتلر، ناسیونال سوسیالیسم کار گران آلمان، یا حزب نازی آلمان از اندیشه های او آمد و با هیچ نوع خم کردند و پیچاندن در جایگاه لیبرال قرار نمی گیرد) و راسل ( که قبلاً بحث شد) و هایک و مایزز..همه این مطالب آمد و بعد متنی از بیانیه های امام راحل مطرح کردند که به نظر رسید به ایشان پیامک شد، که البته تفاوتی نمی کند و نتیجه این که ما باید با آمریکا در حال جنگ باشیم از این که کاری انجام شود که بگویند مارکسیست هستید نگران نشویم و در فکر مستضعفین باشیم. شاید درآینده از این استفاده نا مناسب از گفته امام راحل مطلبی حسب تجربه شخصی نوشتم.
اما با همه این ها وقتی از ایشان پرسیده شد که چرا پیگیری نمی کنید جواب پروفسور خطاب به دکتر غنی نژاد این بود که شما نمی گذارید! کسانی که ده ها سال بر صندلی قدرت بوده اند یا به آنان مشورت داده اند تقصیری در وضع کشور و افزایش خط فقر از حدود ۱۵ درصد خانوار ها به بیش از ۴۰ درصد خانوار ندارند، این می شود استفاده از عقاید چپ و ضد آمریکا در بهبود شرایط زندگی ضعفا! این تصمیم گیرندگان و تصمیم ساز ها کاره ای نبوده اند فقط بر صندلی نشسته اند اما کسانی که هیچکاره بوده اند با نام رمز لیبرال و نئولیبرال چون منتقد شیوه های به کار رفته هستند می شوند مقصر. زهی انصاف.
۴- با همه این بحث های آشفته در پایان کار پیشنهاد عملی پروفسور منحل کردن بانک ها و بانک مرکزی و ایجاد یک بانک و بر چیدن بازار سکه بود. این پیشنهاد چه ربطی با آن صغری کبری چیدن داشت؟ هیچ. اما این را داشته باشید مدت ها است از کانال های مختلف زمزمه می شود که بانک ها یکی شود برای هدایت اعتبار و البته اگر شد معلوم است اعتبار به کجا هدایت می شود و چه بر سر ته مانده اقتصاد کشور می آید.



دکتر محمد طبیبیان

مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین