🔻روزنامه تعادل
📍 تجارت و عدم وابستگی
✍️ عباس آرگون
در این تردیدی وجود ندارد که توسعه روابط با کشورهای منطقه و همسایه، میتواند برای اقتصاد ما آورده خوبی داشته باشد و در توسعه روابط و افزایش درآمدهای صادراتی گرهگشا باشد. اما در عین حال باید در نظر داشت که از سویی ارتباط ما تنها به چند کشور محدود نشود و از سوی دیگر ما در تجارت دچار وابستگی به سایر کشورها نشویم.
امروز در آسیا و در میان کشورهای منطقه و همسایه، ظرفیتهای بسیار بالایی برای تعامل و تجارت خارجی وجود دارد و با توجه به سابقه همکاریها و نزدیکیهای سیاسی، میتوان انتظار داشت که امکان بهرهبرداری از بازار این کشورها چه برای صادرات و چه برای واردات نیازهای داخلی فراهم شود. چه توافق تجارت ترجیحی دوجانبه با کشورها و چه تجارت آزاد با اوراسیا هر یک در سطوح مختلف میتوانند برای ما گرهگشا و مثبت باشند و قطعا ظرفیت خوبی در این دو طرف وجود دارد.
البته این توقع که مثلا پاکستان توان پاسخ دادن به نیازهای اقتصاد ما را دارد درست نیست و باید هر کشوری را بر اساس ظرفیتهای داخلی آن ارزیابی کرد. اوراسیا نیز از کشورهایی تشکیل شده که هم جمعیت زیادی دارند و هم بازاری خوب برای کالاهای ایرانی به شمار میروند اما اینکه ما چگونه از این ظرفیت استفاده کنیم تا حد زیادی به توانایی داخلیمان و تصمیماتی که میگیریم بستگی دارد.
در رابطه با توسعه همکاریها با چین نیز همین موضوع برقرار است. چین در طول سالهای گذشته، توانسته خود را به یکی از بزرگترین اقتصادهای دنیا تبدیل کند و حرکت رو به رشد اقتصادی این کشور نشان میدهد که در آینده نیز چینیها سهم بزرگتری از اقتصاد را در اختیار خواهند داشت. امروز آمارهای تجارت جهانی نشان میدهد که چین بزرگترین صادرکننده در جهان بوده و ارتباطات گستردهای با تمام کشورهای دنیا دارد.
آمارها نشان میدهند که چین یکی از اصلیترین واردکنندگان انرژی و مواد اولیه در جهان به شمار میرود و به همین دلیل یکی از اصلیترین واردکنندگان نفت ایران در تمام سالهای گذشته نیز لقب گرفته است. از سوی دیگر ما در صادرات و واردات غیرنفتی نیز همواره با چین روابط گستردهای داشتهایم و این کشور شریک اصلی تجاری ما به شمار میرود.
توسعه روابط با چین یا با سایر کشورهای منطقه برای ما اهمیت بالایی خواهد داشت اما باید توجه کنیم که از دست دادن بازارهایی مانند اروپا یا نادیده گرفتن ظرفیتهایی مانند آفریقا به ضرر ما خواهد بود و میتواند اقتصاد ما را از تنوع خالی کند. از این رو با یک نگاه جامع باید به سمت استفاده از تمام ظرفیتها حرکت کرد.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 تولید چیست؟
✍️ دکتر مهدی نصرتی
خوب است در همین ابتدا در یک آزمون سریع شرکت کنیم. به نظر شما کدام از ۱۰فعالیت زیر تولیدی (به معنی production) نیست؟
۱- نانوایی
۲- بقالی
۳- فروشگاه لباس
۴- رستوران
۵- خرید و فروش سهام در بورس
۶- واسطهگری املاک
۷- دلالی ارز سر چهارراه
۸- دستفروشی در مترو
۹- کولبری از مرز
۱۰- زبالهگردی.
در نظرسنجی که در این مورد انجام شد، تنها حدود یکچهارم مخاطبان پاسخ صحیح دادند. اکثریت مخاطبان تعجب (و مخالفت) خواهند کرد وقتی بفهمند که از میان ۱۰ گزینه فوق، تنها گزینه «خرید و فروش سهام در بورس» فعالیت تولیدی نیست! البته که کسی به دنبال تخطئه بورس و ترویج زبالهگردی و کولبری نیست مخصوصا الان که بعد از چندسال بورس رونق گرفته است. هدف این یادداشت نشان دادن برخی تصورات نادرست است که بعضا به نتایج سیاستی زیانباری ختم میشود. در چند سال اخیر، همواره موضوع تولید در متن شعارهای سال قرار داشته که اقدام ارزندهای است که تعیین میکند این موضوع باید اولویت اول سیاستگذاران و مدیران باشد. اما بهنظر میرسد در بخش قابل توجهی از مسوولان و مردم، تصور و درک کامل و صحیحی از موضوع تولید وجود ندارد و نه تنها اکثر موارد فوق را تولید نمیدانند، بلکه انواع موانع و محدودیتها را برای برخی نیز اعمال میکنند.
اصولا تولید عبارت است از خلق کالا یا خدمات ارزشمند که باعث افزایش رفاه و مطلوبیت افراد شود. اولین سوءتفاهم درباره تولید این است که عدهای گمان میکنند تولید تنها به معنی خلق کالا است و احتمالا مفهوم تولید به معنی موسع آن (production) را با ساخت و تولید (manufacturing) اشتباه میگیرند که البته اشتباه بسیار بزرگی است. امروز بخش بزرگ و غالب تولید ناخالص داخلی در تقریبا تمام اقتصادهای پیشرفته را نه بخش تولید کالا که بخش خدمات تشکیل میدهد.
دومین سوءتفاهم این است که برخی گمان میکنند که تنها بخش رسمی اقتصاد جزو تولید محسوب میشود. واقعیت این است که بهدلیل انواع و اقسام محدودیتهایی که به غلط به کسبوکارها تحمیل شده است، بخش قابل توجهی از اقتصاد ما را اقتصاد غیررسمی تشکیل میدهد. دلالی که سر چهارراه ارز خرید و فروش میکند واسطهای است که از کسانی که مازاد ارز دارند خرید میکند و به کسانی که نیاز به ارز دارند، میفروشد. فعالیتی کاملا مفید و ضروری که بهدلیل محدودیتهای تحمیلشده به صرافیها و بهدلیل اینکه مسوولان بازار ارز آزاد را به رسمیت نمیشناسند این شکل بدوی را به خود گرفته است. کولبری که با سختی زیاد کالاهایی را وارد کشور میکند در حقیقت در حال انجام خدمات بازرگانی است؛ البته در بدویترین و بدترین شکل آن!
حالا این مباحث که گفتیم چه اهمیتی دارد؟
درس سیاستی ۱: امسال سال «مهار تورم و رشد تولید» است. یعنی پس از مهار تورم مهمترین اولویت کشور باید رشد تولید باشد. الان وضعیت در کشور بهگونهای است که خوشبختانه کسی جرات تعطیل کردن کارخانهها را به بهانه بدهی بانکی ندارد؛ اما متاسفانه رستورانها، فروشگاهها، مراکز هنری و از این قبیل بهدلیل خاصی «پلمب» میشوند! این کار اخیر یک اثر فوری و کوچک دارد: اینکه باعث کاهش تولید و بیکاری عدهای میشود. اما یک اثر بلندمدت و بسیار مخرب دارد: این سیگنال را به همه فعالان داخلی و خارجی میدهد که حقوق مالکیت به راحتی ممکن است نقض شوند و لذا اینجا فضای مناسبی برای کسبوکار نیست!
درس سیاستی ۲: تولید فقط به معنی تولید کالا نیست. بخش مهم تولید را حوزه خدمات تشکیل میدهد. بخش عمدهای از خدمات نیز تجارت است. واردات نیز خود یک نوع تولید محسوب میشود. کشورهای جنوب خلیجفارس را ببینید که چطور با تجارت آزاد رشد کردهاند و سرنوشت شوروی را ببینید که به دنبال تولید کالا و محدودیت تجارت بود. بنابراین تکرار این موضوع ضروری است: تجارت هم نوعی تولید است.
درس سیاستی ۳: هلدینگها و مجموعههای سرمایهگذاری شبهدولتی که منابع مالی هنگفتی را در اختیار دارند توجه کنند که خرید و فروش سهام در بورس، فعالیت تولیدی نیست و ارزش افزوده خلق نمیکند. کسی به دنبال از رونق انداختن بورس نیست؛ اما شایسته است که این مجموعهها بخشی از منابع خود را در فعالیتهای تولیدی و سرمایهگذاریهای جدید بهکار گیرند و صد البته در حوزههایی که بخش خصوصی واقعی در آنها کمتر ورود میکند؛ بهویژه در حوزههایی که اثرات مثبت اجتماعی دارند و اصطلاحا سرمایهگذاری تاثیرگذار (impact investment) تلقی میشوند.
🔻روزنامه کیهان
📍 این دعوت حقایق زیادی را رو کرد
✍️ جعفر بلوری
خبر کوتاه بود: «پادشاه عربستان رسما از بشار اسد برای شرکت در نشست سران اتحادیه عرب دعوت کرد.» این خبر مهم است چون، حقایقی را عیان و تحلیلهایی را به چالش میکشد و از آن سو، چهرههایی را چه در داخل کشور و چه بیرون از آن، مفتضح میکند. چگونه؟! بخوانید:
۱- با شروع پروژه داعش-که دیگر برای هیچ کس کوچکترین تردیدی باقی نگذاشته که، با هدف تضعیف یا حتی نابودی محور مقاومت به رهبری ایران و تشکیل حاشیه امن برای رژیم صهیونیستی راهاندازی شده بود- بیشترین فشارها و هجمهها به سه کشور دوست یعنی عراق، سوریه و لبنان وارد شد. فشار بدین معنی که، تلاش زیادی شد وحشیترین گروههای تروریستی وارد این کشورها شده و پس از زدن بازوهای ایران، سراغ خود ایران بیایند. در لبنان بنا به دلایلی از جمله، وجود رهبری در تراز «سید حسن نصرالله»، این پروژه خیلی زود شکست خورد (رجوع شود به ماجرای احمدالاسیر و شیخ فتنه) اما در دو کشور دیگر یعنی عراق و سوریه، این پروژه گرفت. در سوریه بدون اغراق، تمام کشورهای غربی و مرتجعین عرب پشت تکفیریها ایستادند و با تشکیل گروهی به نام «دوستان سوریه» و انتخاب شعار«اسد باید برود Assad must go» تا توانستند علیه این کشور فعالیت کردند و خرج کردند.
۲- دشمن،دشمن است و دشمنی آن کاملا طبیعی. اما آنچه به شدت غیر طبیعی است، رویکرد افرادی است که در پوشش دوست، همان راه دشمن را رفتند. یعنی وقتی درگیر جنگ با دشمنان قسم خورده کشورت هستی، در داخل طوری موضع میگیرند و اقدام میکنند که درنهایت، همانی شود که حریف میخواهد! در ماجرای سوریه و بشار اسد نیز، بخشی از مسئولیت این دشمنی، بر دوش برخی سوریها گذاشته شد. سوریهایی که در اجلاسهای «دوستان سوریه» که در پاریس و لندن تشکیل میشد، مشارکت میکردند و در پوشش حقوقبشر و مبارزه با دیکتاتوری، در کنار کشورهایی قرار میگرفتند که به عمر خود حتی یک انتخابات نمایشی را هم برگزار نکرده بودند!
از این مقدمه میتوان استنباط کرد، از آنجایی که حمله به سوریه و عراق، مقدمهای برای تضعیف یا شاید حتی حمله به ایران عزیز خودمان بود، آن جریانهای سیاسی که در کشورمان علیه سوریه فعال بودند، علیه محور مقاومت و کشور فعال بودند. آنها هم تحت عنوان «دوستان سوریه» نامههای سرگشاده مینوشتند و از بشاراسد میخواستند، از قدرت کنار برود. درست همان درخواستی که غرب،
رژیم صهیونیستی و مرتجعین عربی داشتند!
۳- سالها از آن دوران گذشته؛ چیزی حدود ۱۲ سال و به قول دبیرکل اتحادیه عرب، این بشار اسد است که از این میدان بزرگ جنگ پیروز بیرون آمده است. دعوت رسمی پادشاه عربستان از بشار اسد برای شرکت در اجلاس اتحادیه عرب از مهمترین نشانههای این پیروزی است. دقت کنید! کشورهایی از سوریه برای بازگشت به اتحادیه عرب رسما دعوت به عمل آوردهاند که، این کشور را از این اتحادیه بیرون کرده بودند. تا این لحظه میتوان گفت رویکرد دشمن پس از آشتی ایران و عربستان تغییر کرده و دعوت عربستان از اسد برای شرکت در اجلاس اتحادیه عرب گواه این مدعاست اما آیا رویکرد این طیف یعنی دشمنان دوستنما هم تغییر کرده است. پاسخ روشن است: خیر! در بند ۵ این موضوع را بازتر میکنیم.
۴- اما برای کسب این پیروزی، عوامل متعددی دخیل هستند از جمله مقاومت جانانه دولت و ملت سوریه، حمایت جریان بزرگ مقاومت-از حشدالشعبی گرفته تا انصارالله یمن- رشادتها و فرماندهی بینظیر سردار سلیمانی و....اما آن «ضربه» یا «شلیک نهایی» که تیر خلاص را به دشمنان ایرانی و خارجی مقاومت زد، آشتی ایران و عربستان بود. بله، آشتی ایران و عربستان! نباید فراموش کرد که، این آشتی درست بعد از شکست یک هجمه بیسابقه و سنگین برای براندازی در ایران (از شهریور تا اوایل بهمن ماه) صورت گرفت که دست کم، تمام بخش مالی و قسمتی از مسئولیت رسانهای آن بر عهده همین عربستان بود. وقتی کشوری [اینجا عربستان] پس از آوردن تمام ظرفیتش به میدان دست به توافق میزند، وقتی پس از طرح «ناتوی عربی» -که فلسفه وجودیاش جنگ با ایران بود- فرمانده این طرح تن به آشتی با همین ایران میدهد، یعنی دشمن پیروزی حریف و شکست طرحش را پذیرفته و تغییر رویکرد داده است.
۵- برویم سراغ دشمنان دوستنما. رویکرد این جریان در طول دوره جنگ سوریه و پس از این جنگ، تغییری نکرده و همچنان همان است که بود! آن ایام در پوشش حمایت از منافع ملی، حفاظت از جان جوانان ایران و دموکراسی، علیه جبهه مقاومت و کشورمان ورود میکردند و در خلال آن همان آدرسی را میدادند که دشمن میداد، اکنون نیز علیه جبهه مقاومت و سیاستهای منطقهای کشور موضع میگیرند. دقت کنید! «دشمنان منطقهای مدتی است تغییر رویکرد دادهاند اما رویکرد این طیف تغییری نکرده است.» باور نمیکنید؟! نوع واکنش این طیف به خبر آشتی ایران و عربستان یا بازگشت پیروزمندانه سوریه به اتحادیه عرب را مرور کنید. از آنجایی که کشور درگیر مشکلات اقتصادی است، تیتر زدهاند، «سهم پایین ایران از بازسازی سوریه». در متن گزارش نیز این طور القاء میکنند که، تلفات و خسارات را ایران داده، سرمایهگذاریها و سود به جیب مثلا ترکیه و چین و روسیه رفته است. و اصلا به روی مبارکشان نمیآورند که در طول ۸ سالی که در قدرت بودند، چه فرصتهای اقتصادی بینظیری را از دست دادند. به عنوان فقط یک نمونه، پیشنهاد بشار اسد در تابستان ۹۸ به دولت وقت ایران برای در اختیار گرفتن انحصاری بندر مهم لاذقیه که با دلایلی شبیه به شوخی، از سوی این طیف رد شد! چرایش را در بند بعدی بخوانید.
۶- تحلیل راقم این سطور این است که، دلیل این اقدام، خیلی شبیه به دلیلی است که به استعفای وزیر خارجه وقت کشورمان پس از سفر بشار اسد به ایران منجر شد. بارها گفته ایم و طیف مورد اشاره این انتقادها نیز بارها در حرف و عمل تایید کرده که همه چیز آنها، برجام است و نزدیکی به غرب و این دو با شعار رفع مشکلات اقتصادی بود که بر کشور تحمیل شد. سرمایهگذاریهای اقتصادی مثل آنچه قرار بود در بندر کلیدی لاذقیه رخ دهد و آن سفر مهم و تاثیرگذار، یک دهنکجی بزرگ به غرب، دشمنان مقاومت بود و روح و جسم برجام به صورت توامان بود لذا نمیبایست از این راه، گشایشی رخ میداد! برای سنجش میزان صداقت این طیف همین بس که فرصتهای اقتصادی بینظیری مثل بندر لاذقیه را از دست میدهند اما در روزنامههایشان مینویسند چرا سهم ایران از بازار سوریه کم است؟!
🔻روزنامه اطلاعات
📍 ما گدایان خیلِ سلطانیم!
✍️ دکتر محمدعلی فیاضبخش
اگر امر کشورداری از سوی قانونگذاران و مجریان به جایی برسد که در برههای مسألهی اول کشور، جریان «شاسی بلند!» شود، چه امیدی به مسائل دست دوم و سوم میتوان داشت!؟
البته ما در حال حاضر، مسائل دست اوّلی(!) از این دست کم نداریم؛ که صد البته همه را که در یک کفهی ترازوی مدیریت کشور جمع کنیم، کمترین وزنی در برابر بارهای برزمینمانده ندارند، لیک چه میشود، که برهه در برهه، هم مسائل دست چندم برجسته میشوند، و هم مهمتر از آن، این مسائل به وقوع میپیوندند؟
گفتهشد (قریب بهمضمون): داستان شاسیبلندها را با بلندنظری بنگرید و گدابازی درنیاورید و همچون برنج و روغنی ببینید که فصل به فصل در ادارات توزیع میشود!
سلّمنا ! مردم باید نظربلند شوند، نیز نباید محتاج توزیع برنج و روغن ادارهجاتی بمانند و خود با عزت نفس از انواع مایع و جامد و ایرانی و پاکستانی و دُمسیاه و غیره از مراکز خرید برای ارزاقشان تهیه کنند؛ حال اگر این برنج، تهدیگش نصیب بسیاری از مردم شد و سرِ دیگش با روغن مرغوب در صندوق عقب شاسیبلند راهی خانهی قانونگذار و مجری، بازهم باید ما را به گدابازیمان سرزنش کنند؟ ضمن آنکه سعدیِ جان تکلیف ما را در هشتسده پیش تعیین کرده که:
ما گدایان خیل سلطانیم
شهربند هوای جانانیم
زمان کفایت اینگونه رفتارهای ناخوشایند- بخوانید مشمئزکننده و مبتذل- کی سر میرسد؟ فاصله میان شعارهای اتتخاباتی و نطقهای آرمانی با اقدام و عملِ مردمگرایی کی پر میشود؟ نگاه بچههای خانوادههای متوسط به پایین جامعه، به خودروهای چندصدمیلیونی- میلیاردیش پیشکش آقایان!- تا کی باید در خیابانها به حسرت بچرخد؛ آنگاه ردیف ردیف خودروی کوتاه و بلند، سهمیهی رانتی صاحبانِ مناصب گردد؟
آقایان اگر قید حیثیت و آبروی شخصیشان را -قربةً الیالله- زدهاند، ملاحظهی آبرو و جایگاهی را بکنند که هر چهارسال یک بار برایش سر و دست میشکنند؛ به خصوص که چند روز پیش مقدمات اجرایی انتخابات بعدی از سوی وزارت کشور کلید خورد.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 تغییر در نگاه مدیران برای تغییر اوضاع مردم
✍️ کمالالدین پیرموذن
بودجه دولتها را میتوان از دیدگاههای گوناگون و کارشناسی در ابعاد مختلف مورد نقد و بررسی قرار داد. وضعیت نامساعد منابع طبیعی در حالی که در بودجهریزی برای حوزه محیطزیست شاهد بودجه قطرهچکانی هستیم، تنها یکی از ابعاد بودجه امسال است. کمتوجهی به مدیریت بهینه آب و کشت هدفمند همزمان با بهرهوری حداکثری از صنایع در بودجه در حالی رقم خورده که لازم است با برچیدن صنایعی که به منابع عظیم آب وابستهاند و اهتمام به ایجاد صنایع تبدیلی و استفاده آب محدود کشور صرفا در بخشهای شرب و گردشگری، زمینه توسعه جایجای کشور و نقاط محروم و مظلوم و نوار مرزی ایرانزمین را فراهم آوریم. همچنین لازم است با عزمی راسخ بساط شرکتهای خصولتی زیانده را جمع کرده و روزنههای اختلاس و ویژهخواری را مسدود کنیم. آن هم در حالی که شاهد رشد بودجه موسسات حقیقی و خاص به اصطلاح فرهنگی و بیتوجهی به کسری بودجه ماههای پایانی اواخر سال هستیم.
حجم ریالی هزینههای دولتی و نقدینگی و اسکناس در جریانی که به دنبال این بودجه ناکارآمد، با آن روبهرو خواهیم بود، تاثیری عظیم بر گردش اقتصادی کشور بهویژه بر تولید و سرمایهگذاریهای تولیدی و بقای واحدهای صنعتی موجود کشور میگذارد و سبب تورم کمرشکن شدید مستمری خواهد شد که در مجموع خود باعث گرانتر شدن هزینههای تولیدات داخلیشده، قدرت رقابت شعاری و ادعایی دولت و مجلس را خنثی میسازد و حتی بسیار محتمل است که تولید چندانی ایجاد نشود، چرا که بحران تقاضا نیز وجود دارد. در نتیجه درآمد ملی به طور کلی پایین آمده و قشر فقیر، فقیرتر شده و اقشار متوسط، ضعیفتر خواهند شد.
مقابله با فساد دستگاههای دولتی و نیمهدولتی و خصولتیها، یا فساد بازار سیاه و نوسان ارز-که کاهش فاحش ارزش پول ملی را هم به دنبال دارد- راهکارهایی ساده دارد؛ به شرط اراده مجلسیان و دولتیان و دستاندرکاران امور اقتصادی کشور، با همکاری قوه قضاییه، با حداقل عواقب و آثار سو و منفی، قابل اجراست. تغییر در نرخ پولی کشور، ناگزیر باید با احتیاط و ظرافت، تحت شرایط و ضوابط اصولی، منطقی و مدبّرانه انجام شود. حال آنکه به نظر میرسد این مهم در توان تیم اقتصادی دولت و اعضای کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی نباشد.سوءمدیریتها و کوتاهیها و کمتوانی صاحبمنصبان دولتی و مجلسیها، بهویژه پایدارچیهایی که کشور را با مشکلات جدی مواجه کردهاند و منجر به بیاعتمادی بیشتر شهروندان به مسوولان شدهاند اما میتوان با توجه به کیفیت زندگی ایرانیان و به رسمیت شناختن حق انتقاد آنان و احترام به حقوق شهروندی زنان و جوانان، بهرغم تحریم ظالمانه، از سد بسیاری از مشکلات گذشت. با این همه آنچه تغییر این اوضاع را ممکن میسازد، تغییر و تحول در نگاه مدیران است.
🔻روزنامه اعتماد
📍 چشماندازهای کوتاه اقتصاد ایران
✍️ پیمان مولوی
بدون تردید ریشه رخدادهای بورس ایران در سال ۱۴۰۲ با رخدادهای سال ۹۹ تفاوت دارد. وقتی در خصوص اقتصاد ایران صحبت کنیم، منظورمان یک اقتصاد ذینفعانه است که در رنکینگ شاخصهای جهانی، رتبههای بالایی ندارد. به عنوان نمونه در جدول آزادیهای اقتصادی، رتبه ایران ۱۵۹ است و در جدول کشورهای با تورم بالا هم اوضاع چندان مناسبی وجود ندارد. از سوی دیگر با یک اقتصاد متورم بالای ۵۰ درصدی مواجهیم که چشماندازها در آن کوتاهمدت است. در اقتصادی که چشماندازها کوتاهمدت است و تورم هم بالای ۵۰ درصد است، چرخه حرکتی بازارها کوتاه میشود. نوسانات ابتدا از بازار دلار شروع میشود، سپس بازار طلا و سکه دچار تکانه میشود. بعد نوبت بازار خودرو است که مشکلات را تجربه کند، سپس مسکن و نهایتا هم بازار سهام تحت تاثیر قرار میگیرد. این روند در هر دوره در اقتصاد ایران تکرار میشود و باز هم در فرصتی دوباره این رخدادها استمرار پیدا میکند. در خصوص بازار سهام که این روزها نگرانیهای زیادی ایجاد کرده ریشه مشکلات در آن است که بورس به نقطه تعادل رسیده است، در یک چنین شرایطی بسیاری از بازیگران ممکن است عنوان کنند، دیگر سودآوری بس است. این بازیگران در مرحله بعد ذخیره سود را انتخاب میکنند و از بازار خارج میشوند. وقتی بازیگران اصلی یک چنین اقدامی را مرتکب میشوند، سایر بازیگران خرد و متوسط تصور میکنند، بازار در حال خالی کردن است، آنها هم اقدام به فروش سهام میکنند. این روند معیوب بارها و بارها در بازارهای مالی اتفاق میافتد اما در ایران دارای تناوب بیشتری است. دامنه نوسان در بازارهای مالی از جمله بازار بورس بالا رفته که از نظر من اتفاق بدی نیست. این روند باعث تخلیه ریسک در بازار میشود. در واقع سرمایهگذارانی که برنامه بلندمدت برای بازار دارند، در بازار میمانند و تحولات آینده را میسازند.
ریشه اتفاقات اخیر بازار سرمایه ایران ناشی از این تحلیلهاست. اینکه این نوسانات در اثر برنامهریزیهای برخی افراد و جریانات اتفاق افتاده و عمده بوده یا نه، من از آن بیخبرم. (حداقل سندی درباره آن ندارم) اما در اقتصادی با رتبه ۱۵۹ ممکن است هر اتفاقی رخ بدهد. اما باید مراقب باشیم که ریشه ریزشهای امروز با ریزش سال ۹۹ تفاوتهای جدی دارند، پایه و مأخذ آنها از یک نوع نیست. بنابراین نباید تحلیلهای یکسانی درباره آنها داشت.
🔻روزنامه شرق
📍 بخشینگری به آمار، فراموشی حقایق
✍️ سیدمصطفی هاشمیطبا
در علم آمار میگویند که اعداد علاماتی بیجان هستند که از سوی عالمان جان میگیرند. به همین دلیل است که از یک گزارش آماری تحلیلگران مختلف، گاه نتایج متضادی را عرضه میکنند. این یک نوع استنتاج از آمار است، نوعی دیگر از ارائه آمار توجه به بخشی از آمار و نادیدهگرفتن بخش دیگری از آن آمار یا پدیدههای مرتبط با آن است و اندک تحلیلگرانی هستند که پدیدهها را به صورت جامع و با درنظرگرفتن ابعاد آن تشریح میکنند. در طول دهههای اخیر در ایران اقتصاددانان که یا تابع برخی مکتبهای اقتصادی هستند یا به طرز حیرتانگیزی التقاط را در دستور کار قرار میدهند و در هر زمان حسب شرایط، نقاطی را پررنگ و نقاط دیگر را کمرنگ میکنند، اظهارنظرهای مختلفی ارائه میدهند و نتیجه آنکه شرایط اقتصادی کشور حسب تصمیماتی که تحت تأثیر این روش برخورد گرفته شده، به وضع ناهنجاری ظهور و بروز کرده است. در هفته گذشته در اجلاسی نیمهرسمی شخصیتی که شهرت اقتصادی او بر برخی دانشهای او میچربد، درباره اقتصاد ایران سخنانی بیان کرد و آنکه در طول ۴۰ سال گذشته تولید سیمان به ۷۰ میلیون تن و تولید پتروشیمی به ۹۰ میلیون تن و تولید فولاد به ۲۵ میلیون تن و تولید کشاورزی به ۱۴۰ میلیون تن افزایش پیدا کرده؛ بنابراین تولید ناخالص ملی افزایش مناسبی داشته است. طبعا در کنار این سخنان، از ناترازی بانکها، کسر بودجه، تحریمهای سنگین و اینکه طرفداران برجام مخالف خودکفایی هستند (اشارهای اشتباه، سیاسی و نه اقتصادی) ذکر خیری هم کرد. فارغ از اشارات درست ایشان در آمار ذکرشده در همانجا به ایشان یادآور شدم که اگر کارخانهای با راندمان عالی مشغول تولید باشد؛ اما زمین کارخانه سست و سازه آن ناپایدار باشد، پس از اندکزمانی زمین فرورفته و تجهیزات و سازه فروریخته و اثری از آن تولید مشاهده نمیشود. اقتصاددان باید همه را با هم ملاحظه کند و بهعلاوه به این بیندیشد که به چه قیمتی تولید ادامه دارد و آیا همه هزینهها را در قیمت تمامشده لحاظ کرده یا آنکه هزینههایی را از قلم انداخته است.
نگارنده که خود سهم کوچکی در افزایش تولیدات صنعتی ذکرشده کشور داشته، باید اذعان کند که بهایی که در طول سالهای گذشته برای تولید در کشور پرداخت شده و همچنان ادامه دارد، بسیار بیشتر از آن چیزی است که به نام قیمت تمامشده مطرح است و بهویژه هزینههایی بر کشور تحمیل شده که جبران آن ممکن و مقدور نیست و همه آنها از دیدگاه همه اقتصاددانان و سیاستگذاران مخفی مانده یا مخفی نگه داشته شده؛ درحالیکه برخی هزینههای صورتگرفته به صورت بازگشتناپذیر و جبرانناپذیر در راستای تخریب کل کشور صورت گرفته است و اقتصاددانان تنها به آمار تولید و تورم و صورتهای ناقص مالی کشور توجه کردهاند. تولید کشاورزی به قیمت ازدستدادن آبهای زیرزمینی، آلودهکردن رودخانهها با پساب زهکش، خشکشدن دریاچه ارومیه به خاطر گسترش کشاورزی در غرب دریاچه، خشکشدن زایندهرود به خاطر گسترش کشاورزی در اصفهان و در کوهپایهها و نشست زمین است که تمدن شهری مانند اصفهان را به خطر انداخته و به نابودی میکشاند و آیا اقتصاددانان در محاسبه تولید کشاورزی در تولید ناخالص ملی این هزینهها را ملحوظ میکنند؟ برای تولید برق مورد مصرف صنعت و کشاورزی و زندگی عوامل زنده تولید یعنی مردم روزانه معادل ۲.۵ میلیون بشکه نفت مصرف میکنیم. بخش عظیمی از آن مصروف سوخت نیروگاههایی با راندمان ۲۵ درصد میشود و بخش دیگر با انبوه اتومبیلهای پرمصرف به حلق مردم فرومیرود؛ درحالیکه نیروگاههای فسیلی امروز راندمان حدود ۶۵ درصد و اتومبیلهای هیبریدی یکچهارم مصرف اتومبیلهای ما را دارند. آیا هزینه واقعی مصرف این ثروت ملی در آمار تولید ناخالص ملی لحاظ میشود. اقتصاددانان ما گرفتار یک نوع پوپولیسم اقتصادی شدهاند. هر آنچه را که ممکن است به نوعی مورد تعرض مردم عادی قرار گیرد، پنهان میکنند و هر آنچه را که بتوانند استفاده شبهعلمی یا سیاسی کنند، مطرح میکنند. همه جناحها و همه سیاستمداران و همه اقتصاددانان چه در زمان خاتمی و چه در زمان روحانی و چه در زمان رئیسی و بهویژه در زمان احمدینژاد از سفره مردم و معیشت مردم میگویند؛ درحالیکه ایران رو به سوی ویرانی گام برمیدارد. در اینجا بههیچوجه منظور سیاسی یا اشاره به شکلگیری نهادهای حکومتی نیست؛ بلکه مخاطب همه سیاستمداران، اقتصاددانان و عالمان کشور هستند که اصولا مفهوم توسعه پایدار را نمیدانند یا پنهان میکنند یا اصلا اعتقادی به آن ندارند. موضوع کمکهای مؤمنانه که چندی قبل مقام معظم رهبری مطرح کردند، امری بسیار پسندیده و مستحسن است و مورد اقبال مردم نیز قرار گرفته است؛ اما باید باور کنیم که آینده ایران در گرو «زندگی مؤمنانه» است، نه به آن معنی که مردم در مناسک خالص مذهبی دائمالذکر و پایدار و مداوم باشند که البته بسیار نیکوست؛ بلکه به معنی آن است که زندگی را چنان ادامه دهند که اگر به آبادانی کشور نمیانجامد، به تخریب آن نیز نینجامد و آن به عهده و وظیفه حکمرانان است که در آن اندیشه کنند و الگوی زندگی مؤمنانه و نه مسرفانه و رهاشده را برای مردم بیان و به آن ابرام کنند و نه آنکه مثل امروز تلاش برای واردات و تولید هرچه بیشتر خودروی شخصی و مصرف هرچه بیشتر بنزین و واردات آن کنند.
این زندگی مؤمنانه نیست و به تخریب کشور میانجامد. متأسفانه این پوپولیسم تخریبکننده و نابودکننده در لایههای اندیشه همه حکمرانان و اقتصاددانان و مدیران کشور و به تبع آن در قاطبه مردم نفوذ کرده است؛ امری که نهایتا به تخریب و نابودی میانجامد. به یاد داشته باشیم که اگر به نابودی استکبار و صهیونیسم میاندیشیم، با غفلت خود، آن سرنوشت را برای خود ترسیم نکنیم. اینکه برخی میاندیشند که با درپیشگرفتن سیاستهای صحیح، مردم سرخورده میشوند؛ پس هیچ اصلاحی در سیاستهای اقتصادی عمومی و اجتماعی نکنیم، امری کاملا باطل است. باید همه اقتصاددانان و سیاستمداران و حکمرانان کشور به فکر توسعه پایدار باشند تا ایران پایدار بماند. پرداختن به مسائلی که برای طرح آن و سرگرمی ما از جانب دشمنان طراحی شده و امروزه در سطح جامعه و در مجلس و دولت و شهرداری مطرح است، هیچ کمکی نمیکند. از مسائل جزئی که این روزها دائم مطرح میشود؛ مانند اتومبیل شاسیبلند، مسئله حجاب، توجیه مسائل شهرداری و تبلیغات بیپایه با نتیجه معکوس بگذریم، در دام طراحیهای دشمنان پا نگذاریم و برای توقف تخریب و نابودی کشور و توسعه پایدار، برنامه و راهکار ارائه کنیم و چنین دغدغههایی را عمومی نکنیم.
🔻روزنامه ایران
📍 هشداری که از آن سوءاستفاده شد
✍️ سجاد پادام
طی روزهای گذشته پیرو صحبتهای اینجانب درخصوص موضوع بحران در صندوقهای بازنشستگی اتفاقاتی رخ داد که لازم دیدم، توضیحاتی در این رابطه ذکر کنم.
در فیلم منتشر شده بنده به جهت نگرانی برای آینده بخش مهمی از اقتصاد کشور گفته بودم که «ما برای اینکه یک وجب خاک از دست ندهیم ۳۰۰ هزار شهید دادیم حال چرا باید در سیاستگذاری حوزه بازنشستگی به نحوی عمل کنیم که مجبور شویم سرنوشت کشوری مانند یونان را تجربه کنیم؟»
اما متأسفانه رسانههایی که باید وظیفهشان آگاهیبخشی در جامعه باشد، برای جذابیتبخشی به تیتر و جذب مخاطب بیشتر و بعضاً بهمنظور پیگیری مقاصد سیاسی خود مضمون را به نحوی منتقل کردند که گویی دولت بزودی به دنبال خاکفروشی است و متأسفانه مانع از شنیدن واقعیت بحران صندوقهای بازنشستگی توسط همه مردم شدند. در ادامه و پس از برکناری اینجانب نیز همین رسانهها خط ایجاد فضای تقابل میان مدیران و مسئولان دولت را پیگیری نمودند که نشان از عدم توجه ایشان به مشکلات کشور و همچنان پیگیری اهداف سیاسی است.
اما تجربه یونان چه بود؟ یونانیزه شدن یک اصطلاح تخصصی در ادبیات حوزه نظام بازنشستگی است و هشدار میدهد که اگر قوانین و فرایندهای نظام بازنشستگی با توجه به اصول علمی این حوزه تنظیم نشوند موجب افزایش سرسامآور هزینههای جاری و در نتیجه بحران در نظام اقتصادی خواهد شد. یونان به دلیل عضویت در اتحادیه اروپا برای تأمین هزینههای جاری خود اجازه چاپ پول نداشت و به همین دلیل ابتدا دست به استقراض زده و سپس مجبور به فروش بخشی از داراییهای خود از جمله تعدادی از جزایر خود شد. حال وقتی ما هشدار یونانیزه شدن را میدهیم به این دلیل است که نظام بازنشستگی ایران شباهت بسیاری به یونان دارد و در حالی که کشور ما همچنان جوان و پنجره جمعیتی آن باز است صندوقهای بازنشستگی به بودجه عمومی وابسته شده و از لحاظ شاخصهای راهبردی مانند نسبت پشتیبانی و نسبت جایگزینی و تراز مصارف و منابع فاصله بسیار زیادی با حالت استاندارد و مطلوب دارند.
اما آیا وقتی ما هشدار یونانیزه شدن را میدهیم عیناً منظورمان فروش جزیره در ایران است؟ قطعاً خیر. چون ایران نسبت به یونان اولاً که اجازه انتشار پول را دارد و از این طریق بخشی از کسریها را جبران میکند (که خود میتواند موجب افزایش تورم گردد)، ثانیاً از منظر داشتن دارایی متنوعتر از یونان است و ابتدا میتواند داراییهایی مانند نفت و مس و سایر مواد خام خود را بفروشد. هرچند که این جنس داراییها ثروت عمومی و متعلق به همه مردم هستند و در دنیا مرسوم نیست که این جنس داراییها برای هزینههای جاری خرج شوند، یا اینکه از بودجه سایر ردیفها مانند بودجههای عمرانی و... در این محل استفاده شود. بنابراین عدم تدبیر و عدم اصلاح در قوانین حوزه بازنشستگی ممکن است ما را مانند یونان مجبور به جزیرهفروشی نکند اما قطعاً میتواند ابرتورم یا آیندهفروشی یا عمرانفروشی و کاهش رفاه عمومی را در پی داشته باشد.
اما چه شد که به اینجا رسیدیم و آیا دولت سیزدهم عامل این مشکلات است؟ قطعاً خیر؛ دولت سیزدهم تنها میراثدار این مشکلات است، مشکلاتی که حداقل ۶ دولت و ۶ مجلس گذشته در آن شریک هستند. هرگاه درآمدهای نفتی فزونی یافت با این تصور که این درآمدها پایدار هستند برای آن هزینههای پایدار تراشیدند و در قالب قوانین و مقررات و بر خلاف محاسبات بیمهای و اصول علمی امتیازات زیادی در اختیار گروههای مختلف قرار گرفت. به گونهای که امروزه بالغ بر ۵۰ درصد بازنشستگان صندوق تأمین اجتماعی در قالب بازنشستگیهای پیش از موعد بازنشسته میشوند. همچنین اختلاف میان سن بازنشستگی و امید به زندگی در صندوقهای بازنشستگی ایران حداقل ۸ سال بیشتر از این دوره در سایر کشورهاست و همین دو مورد که ناشی از سیاستگذاری خلاف اصول علمی در گذشته است برای بحرانی شدن وضعیت تراز مالی صندوقهای بازنشستگی کفایت میکند.
حال این میراث شوم به دولت سیزدهم و دولتهای آینده رسیده است و شرایط هم مدام در حال بدتر شدن است و هر سال سهم وابستگی صندوقهای بازنشستگی به بودجه عمومی افزایش مییابد، بطوری که در ۱۰ سال اخیر رشد بودجه عمومی کشور ۵۷۰ درصد بوده اما رشد وابستگی صندوقها به بودجه بالغ بر ۱۱۰۰ درصد بوده است، یعنی رشد هزینههای صندوقها از رشد هزینههای کشور بیشتر است (حدود ۲ برابر) و برآوردها نشان میدهد که این رشد در آینده بیشتر هم خواهد شد. بنابراین تعلل در شروع اصلاحات فقط موجب تعمیق مشکل خواهد شد و هدف بنده از صحبتهای اخیر هشدار نسبت به بیماری بخش مهمی از اقتصاد کشور و ایجاد حساسیت در میان سیاستگذاران و تصمیمگیران کشور بوده است. البته همین اصلاحات و ملاحظات در مورد صیانت از اموال صندوقها و رعایت اصول بیمهای در تصمیمات را سال گذشته رهبر معظم انقلاب در قالب سیاستهای کلی تأمین اجتماعی هم مورد تأکید قرار دادند و بر این اساس در دوره مسئولیت بنده لوایحی در این خصوص تدوین و جهت طی مراحل قانونی به دولت ارسال شد که امیدواریم سیاستگذاران محترم هر سه قوه این هشدار را جدی گرفته و اصلاحات را بموقع آغاز کنند.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست