🔻روزنامه تعادل
📍 «چار» و پروژه بیاثرسازی تحریمها
✍️ حسن هانیزاده
سفر رییسجمهور ایران به روسیه در شرایط خاص منطقهای و بینالمللی، بازخوردهای متفاوتی را در فضای عمومی کشور و البته فضای منطقهای ایجاد کرد. این پرسش که ایران و روسیه چه دستاوردهای متقابلی میتوانند از این نوع مناسبات ارتباطی برداشت کنند؟ نیز در بطن ارزیابیهای تحلیلی مطرح شده است. بهطور کلی، سفر ابراهیم رییسی رییسجمهور ایران به روسیه در چهارچوب مناسبات رو به رشد تهران- مسکو قابل تجزیه و تحلیل است. با توجه به اینکه روسیه در شرایط فعلی از نقش محوری در منطقه برخودار است، از یکسو سفر اخیر ولادیمیر پوتین به کشورهای حوزه خلیج فارس که در راستای گسترش مناسبات روسیه با کشورهای منطقه خلیج فارس قابل تحلیل است میتواند فضای تعاملی تازه منطقهای بین ایران با کشورهای حوزه خلیج فارس شکل دهد و از سوی دیگر، زمینهای برای نقشآفرینی بیشتر روسها در اتمسفر اقتصادی و سیاسی منطقه به وجود بیاورد. روسیه به هر حال مناسبات گستردهای با ایران در حوزههای نظامی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی دارد. دامنه وسیعی از توافقنامهها، قراردادها، دستورالعملها و برنامهریزیهای راهبردی میان دو کشور جریان دارد که مجموعه آنها دورنمای رو به رشدی از همکاریهای اقتصادی، سیاسی، راهبردی و... میان این دو کشور را نوید میدهد. از سوی دیگر، با توجه به اینکه هر ۳ کشور ایران و روسیه و چین به عنوان کشورهای «چار»، محوریترین کشورهای شرق و غرب آسیا هستند، لذا میتوانند در کنار هم، مجموعه بزرگی در حوزه اقتصادی شکل داده و شرایطی ایجاد کنند تا مجموعه «چار» (چین، ایران و روسیه) بتوانند در آینده بلوک اقتصادی بزرگی در برابر امریکا و غرب ایجاد کنند. با توجه به دیدگاهی که چین در خصوص گسترش مناسبات اقتصادی خود با کشورهای مختلف منطقه خاورمیانه دارد، ۳کشور محوری یاد شده یعنی چین، ایران و روسیه قادرند بلوک اقتصادی بزرگ و تاثیرگذاری ایجاد کرده و سطح تعاملات اقتصادی خود را در راستای منافع مشترک و متقابل افزایش دهند. همین مناسبات میتواند منجر به شکلگیری یک ارز محلی و بومی شود و توان و قدرت و سلطه دلار را در سطح منطقهای و بینالمللی کاهش دهند. بر این اساس سفری که ابراهیم رییسی به مسکو داشت، صرفا به خاطر گسترش مناسبات بین تهران و مسکو برای بهبود شرایط بوده است. ضمن اینکه موضوع مهمی که در مدار بحث پوتین و رییسی ایجاد شد، موضوع جنایات صهیونیستها در غزه و مصایبی که مردم غزه با آن دست به گریبانند، است. ابراهیم رییسی از همتای روسی خود خواسته تا از نفوذ خود در شورای امنیت سازمان ملل متحد استفاده کرده و در برابر گسترش جنگ مقاومت کرده و در راستای توقف و کاهش حملات به غزه نقش برجستهتری ایفا کند. البته روسیه در حال حاضر این آمادگی را دارد تا نقش محوری و کانونی برای پایان دادن به بحران غزه و کاهش آلام مردم مظلوم فلسطین ایفا کند. بر اساس این دلایل است که معتقدم این سفر میتواند به گسترش همکاریهای منطقهای بین کشورهای منطقه و ایران کمک کند. به ویژه اینکه روسیه، هم از رابطه مناسبی با کشورهای حوزه خلیج فارس برخوردار است و هم رابطه تعریف شدهای با ایران دارد، همچنین از این توان هم برخوردار است که در آینده یک همکاری گسترده بین کشورهای منطقه و ایران ایجاد کند. موضوع مهم بعدی که روابط ایران و روسیه همچنین چین را دارای اهمیت راهبردی میسازد، مرتبط با بحث تحریمها است. هم ایران، هم روسیه و هم چین در مدار تحریمهای اقتصادی غرب و امریکا قرار دارند. ساز و کارهایی میان این کشورها، تعریف شده تا در چهارچوب شانگهای و بریکس به عنوان دو بلوک مهم اقتصادی که ایران وروسیه و چین عضو آن هستند، شرایطی فراهم شود تا درآینده یک مجموعه بزرگ اقتصادی در راستای تضعیف و بیاثر شدن تحریمها شکل بگیرد. لذا همکاری روسیه و ایران میتوان باعث شود تا در ابتدا تحریمهای اقتصادی امریکا علیه این کشورها کاهش پیدا کرده و در مرحله بعد بیاثر شود. با تبادلاتی که میان این ۳کشور صورت میگیرد، اثرات این تحریمهای اقتصادی کمرنگ شده و اهداف غرب محقق نمیشود. حذف دلار از معاملات فیمابین این سه کشور، در کنار برنامهریزی برای ایجاد ساز و کاری برای نقل و انتقالات مالی و هدفگذاری برای به اشتراک گذاشتن ظرفیتهای هر کدام از طرفین و... در راستای این راهبرد کلی است.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 معضل مالیات و تامین مالی هزینههای دولت
✍️ دکتر موسی غنینژاد
مالیات منبع اصلی تامین مالی دولت در همه جوامع امروزی دنیا، به استثنای معدود کشورهای وابسته به منابع طبیعی است. در کشور ما از اوایل دهه۱۳۵۰ خورشیدی با بالا رفتن ناگهانی و شدید درآمدهای حاصل از صادرات نفتخام که تماما در اختیار دولت قرار میگرفت، مالیات اهمیت تعیینکننده خود را برای تامین مالی هزینههای دولت از دست داد.
باز شدن باب درآمدهای آسانیاب نفتی برای سیاستمداران حاکم، مائدهای آسمانی بود؛ چراکه دست دولت را برای گسترش هزینههایش بدون توسل به کسری بودجه باز میکرد بی آنکه فشاری از جهت افزایش مالیاتها به مردم وارد و موجب نارضایتی آنها شود.
صرفنظر از تالیهای فاسد سیاسی ناشی از احساس بینیازی اقتصادی دولتمردان نسبت به شهروندان از جهت مالی و نیز تحت فشار قرار گرفتن تولیدکنندگان داخلی به دلیل واردات کالاهای خارجی ارزانقیمت (بیماری هلندی)؛ وابستگی مالی دولت به درآمدهای نفتی که خود تابعی از نوسانات اغلب غیرقابل پیشبینی قیمت نفت در بازارهای جهانی است، طبیعتا ممکن است موجب بیثباتی در تامین منابع بودجه دولت شود.
وابستگی مالی دولت به درآمدهای نفتی که از سالهای پیش از انقلاب اسلامی آغاز شده بود با وجود شعارهای برخی سیاستمداران تا همین سالهای اخیر با تمام مضرات آن ادامه یافت. درست است که در برخی سالهای بعد از انقلاب اسلامی هر گاه که درآمدهای نفتی به هر دلیلی کاهش مییافت، رفتار دولتها بعضا نسبتا معقولتر میشد، اما قاعده کلیتر این بود که هر زمان این درآمدها افزایش مییافت دولتها رفتارهای نامعقولتری از خود نشان میدادند یعنی ریخت و پاشها، اتلاف منابع و سرکوب بازارها از سوی دولت بیشتر میشد. اما آنچه در چند سال اخیر در اقتصاد ایران اتفاق افتاده از سنخ متفاوتی است.
خروج دولت ترامپ از برجام و تشدید بیسابقه تحریمها تحت عنوان سیاست فشار حداکثری، صادرات رسمی نفت ایران را روز به روز سختتر و انتقال درآمدهای ارزی ناشی از آن را به اقتصاد ملی دشوارتر و بسیار پرهزینه کرد؛ بهطوریکه دیگر نمیشود آن را عملا منبع مالی مطمئنی برای بودجه دولت به شمار آورد. به این ترتیب، روی آوردن به منابع دیگر برای تامین مالی بودجه به ناگزیر در دستور کار دولتها قرار گرفت.
افزایش فشار مالیاتی روی فعالان اقتصادی، حقوقبگیران و مصرفکنندگان در دو سال اخیر مهمترین راه چارهای است که ظاهرا دولتمردان به آن اندیشیدهاند. گرچه تامین مالی دولت از طریق اخذ مالیات از شهروندان بهطور کلی معقولترین روش قابل تصور است، اما باید توجه کرد که در سایه پیشرفتهای صورتگرفته در مباحث مربوط به مالیه عمومی نمیتوان هر شیوه مالیاتستانی را به صرف تامین مالی برای دولت مورد تایید قرار داد.
ازآنجاکه هرگونه مالیاتی به معنای انتقال ثروت از مردم به دولت است، هر شیوه مالیاتستانی که بیشترین اختلال را در تولید ثروت ایجاد کند در حقیقت نقض غرض کرده و از آن باید پرهیز کرد. امروزه در کشورهای پیشرفته دنیا تاکید بیشتر بر اخذ مالیات از درآمد شخصی افراد (مالیات بر مجموع درآمد) است که هم کمترین لطمه را به تولید میزند و هم به لحاظ رعایت عدالت مالیاتی قابل قبولتر است.
متاسفانه در کشور ما مدتهاست این شیوه مالیاتستانی، به دلایلی غیرقابلتوجیه، به کلی از دستور کار دولتها خارج شده و توجه متولیان امر صرفا بر آسانترین شیوه مالیات گرفتن متمرکز شده است که معنای دیگری جز فشار آوردن بر بخش شفاف اقتصادی یعنی حقوقبگیران و تولیدکنندگان کالاها و خدمات ندارد.
بنابراین با وجود اینکه رفتن به سمت مالیاتستانی بهعنوان عمدهترین منبع تامین مالی هزینههای دولت اقدامی معقول و قابل دفاع است؛ اما درسازوکار آن باید دقت کافی به عمل آورد که نقض غرض نشود. به سخن دقیقتر، تا زمانی که نظام مالیاتی کنونی بهطور اساسی در جهت گذاشتن بیشترین بار مالیاتی روی مالیات بر درآمد شخصی اصلاح نشود افزایش فشار مالیاتی بر اقتصاد ملی در شرایط کنونی نهتنها نتیجه مطلوب به بار نخواهد آورد، بلکه با ضربه وارد آوردن به نظام تولید ثروت، سرکنگبینی خواهد بود که بر صفرا خواهد افزود. وانگهی، با وجود اینکه کاستن از وابستگی بودجه دولت به درآمدهای پر نوسان نفتی در کل اقدام درستی است، اما سیاست کنونی دولت در خصوص این درآمدها بههیچوجه درست نیست.
واگذاری اختیار فروش نفت به نهادهایی غیر از متولیان شرکت نفت به هیچ وجه قابل توجیه و دفاع نیست؛ چراکه موجب اتلاف منابع ملی بهدلیل سپردن امر به دست افراد غیرمتخصص و نیز فساد غیرقابلکنترل ناشی از دست به دست شدن ناگزیر تجارت به بهانه دور زدن تحریمها میشود. مضافا اینکه کاستن از وابستگی بودجه دولت به نفت نباید به معنی بیتوجهی به منابع ذیقیمت نفت و گاز و عدم سرمایهگذاری در این خصوص تعبیر شود.
از دولتهای نهم و دهم به اینسو عملا سرمایهگذاری در بخش نفت و گاز به فراموشی سپرده شد و تشدید تحریمهای بینالمللی از اوایل دهه۱۳۹۰ مزید بر علت شد؛ بهطوریکه سهم تولید و تجارت نفت و گاز ایران در صحنه اقتصاد جهانی بهصورت نگرانکنندهای برای منافع ملی کاهش یافت.
سرمایهگذاری گسترده در بخش نفت و گاز ضرورتی اجتنابناپذیر برای تامین منافع ملی در کوتاهمدت و درازمدت است؛ چراکه در کوتاهمدت و میانمدت میتواند مددیار منابع بودجهای دولت باشد و از فشار مالیاتی به شهروندان و فعالان اقتصادی بکاهد و در درازمدت با توجه به توسعه قابل تصور انرژیهای تجدیدپذیر در آینده لازم است این منابع طبیعی هرچه سریعتر و بیشتر به سرمایههای مالی قابل استفاده برای توسعه ملی و سرمایه انسانی تبدیل شود. بدون تردید چنین کاری مستلزم ورود سرمایه و تکنولوژی خارجی به کشور است و لذا بدون بهبود بخشیدن به روابط مالی و تجاری ایران با اقتصاد جهانی امکانپذیر نخواهد بود.
با توجه به آنچه گفته شد، راه برونرفت از معضل کنونی تامین مالی بودجه دولت و نیز تضمین منافع ملی در کوتاهمدت و درازمدت، انسجام بخشیدن به رویکرد مالیاتستانی با اصلاح نظام مالیاتی در چارچوب یافتههای علم اقتصاد از یکسو و از میان برداشتن موانع جدی بهبود در روابط سیاسی، اقتصادی و مالی بینالمللی مانند امتناع از پیوستن به کنوانسیون فتاف (FATF) از سوی دیگر است.
🔻روزنامه کیهان
📍 ستاد جنگ و تحریف علیه مبارزه با فساد اقتصادی!
✍️ محمد ایمانی
۱- موضوع «تخلف و فساد ارزی کلان، به بهانه واردات چای»، به مباحث بسیاری دامن زده است. این مباحث، محاسن و معایبی دارد. از یک طرف، میتواند در مقابل مفاسد، حساسیت مضاعف ایجاد کند و مدیران دلسوز را نسبت به «نقاط» یا «روال»های منتهی به آسیب، هوشیار سازد؛ از سوی دیگر، نحوه طرح موضوع میتواند به بیاعتمادی در افکار عمومی دامن بزند و در صورت عدم مدیریت درست مسئله، موجب فاصله میان دستگاههایی شود که برای پیشرفت کشور همدلی و همافزایی میکنند. منطقا در کنار اهمیت تفکیک قوا، اصل بر تعامل و تعاون است.
۲- در زمینه رصد، شناسایی و مبارزه با مفاسد اقتصادی حتما در مقایسه با گذشته، پیشرفت قابلتوجهی پدید آمده است. قوه قضائیه بهویژه در طول پنج شش سال اخیر، فعالتر و مستقلتر عمل کرده و کمتر رودربایستی داشته است. از رسیدگی به پرونده تخلفات
اکبر طبری (معاون سابق اجرائی حوزه ریاست قوه قضائیه) و برخی قضات آلوده، تا پرونده برادر و دستیار رئیسجمهور سابق، تخلفات چند نماینده سابق مجلس، برخی مدیران سابق بانک مرکزی، رؤسای وقت ایران خودرو و سایپا، دختر و داماد دو وزیر اسبق صمت و کار و رفاه، رئیس اسبق صندوق ذخیره فرهنگیان و بانک سرمایه، رئیس سابق سازمان خصوصیسازی، و... تا این اواخر، در قالب تشکیل پرونده برای فرزندان یکی از مدیران دستگاه قضائی و پرونده تخلفات ارزی مربوط به واردات چای.
جناب آقای محسنی اژهای، رئیس محترم قوه قضائیه، ۱۰ آبان ۱۴۰۲ در جمع مردم کرمان به موضوع مهمی اشاره کرد که نقطه قوت نظام است: «کدام مسئول، فسادش ثابت شد و جمهوری اسلامی با او برخورد نکرد؟ پسر و دختر مقامی که مسئولیتهای مختلفی داشت
- از رئیسجمهور تا رئیس مجمع تشخیص مصلحت، که از قضا از اهالی همین استان کرمان بود - به دلیل ارتکاب جرایم به زندان محکوم شدند، یا اینکه دو فرزند معاون اول قوه قضائیه پس از وصول گزارش مستند، بازداشت شدند و پدر آنها نیز اعلام کرد که تسلیم قانون است و ضابط و دادسرا و دادگاه، بدون ترس ورود کردند. بنابراین ما هیچ ابایی از برخورد بدون تبعیض و بدون تعارف با فساد و مفسد نداریم».
۳- در دستگاههای اجرائی هم شاهد تحول مثبتی بودهایم. امروز، رئیسجمهور و مدیران ارشد دولت، نهتنها مانند برخی دورههای قبل، حمایت قبیلهای از متهمان دولتی نمیکنند، بلکه خود مدعی اول مبارزه با فساد، و برخورد با ترک فعل و سوءمدیریت هستند و در اغلب موارد، پیش از دستگاه قضائی،گریبان خاطیان را میگیرند. اینکه رئیسجمهور، از مدیریت دستگاه قضائی به دولت آمده و ضمنا سوابق همکاری صمیمانه و نزدیک چند ده ساله با رئیس فعلی دستگاه قضائی دارد، نقطه قوت در فسادزدایی و سالمسازی روندهای اداری است. متاسفانه مثلا در دوره موسوم به اصلاحات شاهد بودیم که پس از احضار شهردار وقت به دادگاه، دولت وقت پنج ساعت جلسه گذاشت و دستگاه قضائی را تحت فشار قرار داد و حتی در وزارت کشور برای جوسازی و شانتاژ، «ستاد حمایت از کرباسچی» تشکیل دادند! به عنوان نمونه دیگر، آقای محسنی اژهای (معاون اول قوه قضائیه) در تاریخ اردیبهشت ۱۳۹۶ و در موضوع پرونده آقای حسین فریدون، از فشار مقامات ارشد دولت خبر داد و گفت: «کسانی گفتند اگر فلان کس را قبل از انتخابات احضار کنید، ما اعلان جنگ میکنیم؛ ولی ما تسلیم نشدیم. برخی که خودشان قائل بودند که باید افراد علنی مجازات شوند، امروز حرفهای دیگری را مطرح میکنند». نکته عیجیب اینکه؛ امروز کسانی مدعی پرونده ارزی چای شدهاند که واگذاری رانتی و مفسدهآمیز ۱۸ میلیارد دلار (به قیمت ۴۲۰۰ تومان) را در کارنامه خود ثبت کردهاند.
۴- در موضوع پرونده ارزی چای، خود دولت (بازرسی ویژه رئیس جمهور و معاون اول وی، و وزارت اطلاعات) از مهرماه سال گذشته
- اولین سالگرد تشکیل دولت سیزدهم - پیگیر ماجرا شده، و ضمن برکناری برخی مدیران ذیربط، به دستگاه قضائی ارجاع دادهاند. این را باید با رویکرد دولت قبل در جانبداری از متخلفان و متهمان مقایسه کرد. به یاد بیاوریم اظهارات - آمیخته با انفعال - رئیس وقت سازمان بازرسی را که درباره انتصاب غیرقانونی یکی از مدیران نجومیبگیر گفته بود: «علی صدقی (مدیر نجومیبگیر بانک با حقوق و پاداش ۷۳۰ میلیون تومانی) با اصرار حسین فریدون، رئیس بانک رفاه شد. زمانی که صدقی رئیس بانک ملی بود، پرونده سنگینی در مراجع قضائی داشت. همان زمان آقای فریدون اصرار کرد که ایشان، رئیس بانک رفاه شود. بنده مخالفت کردم و گفتم وی پرونده سنگینی دارد، ولی متاسفانه با اصرار و لابی مستقیم، وی رئیس بانک رفاه شد». در مقام مقایسه، امروز به اعتبار قاطعیت و صراحت آقای رئیسی، کسی در ارکان دولت به خود اجازه نمیدهد از متهمان فساد حمایت کند، یا برای انتصاب آنها فشار بیاورد.
۵- مبارزه با تخلفات و مفاسد اقتصادی، جناحبردار یا زمانبردار نیست؛ بلکه همه شمول و همیشگی است. قطعا گفتمان این دولت و رئیس آن، با دولت قبل زمین تا آسمان فرق دارد. اما در عین حال، اولا آقای رئیسی، یک دیوانسالاری کهن را به ارث برده و ثانیا مدیران، هرگز از نظارت داخل و بیرون دولت بینیاز نیستند. بنابراین حساسیت در قبال موضوع فساد، باید همواره برقرار باشد. در عین حال، باید چند نکته را مد نظر داشت که اولین آن، رعایت آداب حقوقی و قانونی است. انتشار برخی مفاد پروندههای اتهامی، اگر ناقص و نصفه و مبهم باشد و یا به سرانجام روشنی نرسیده باشد، محتمل است که به نقض غرض عدالتخواهی، مایوس کردن مردم، و احیانا نقض حقوق متهمان بینجامد. در پرونده فساد مشهور به «فساد سه هزار میلیارد تومانی»، در حالی که متهم اول پرونده محاکمه و اعدام شد و اموال اختلاس شده به بیتالمال برگشت، تصویر رسانهای برساخته و رسوب کرده در برخی اذهان این است که سه هزار میلیارد پول بیتالمال حیف و میل شد و متهم اول هم در کانادا زندگی میکند!
۶- حتما بخش مهمی از مسئولیت «تصویرسازی تحریفآمیز و ناامیدکننده»، بر عهده فضای ولنگار و مسموم رسانهای است که محافل غرضورز در آن میتواننند «یک کلاغ، چهل کلاغ» کنند، یا خلاف واقع بگویند و فضا را غبار آلود کنند، بیآنکه هزینهای بپردازند. در این فضای عاری از مسئولیت، بهترین خدمات مسئولان و بیشترین و جدیترین برخوردها با مفسدان دانه درشت هم، مورد تصویرسازی وارونه قرار خواهد گرفت. اما بخش دیگر ماجرا، این است که وقتی پروندهای قبل از به سرانجام رسیدن، یا بدون بیان کامل ابعاد و جزئیات آن، نصفه و نیمه و مبهم منتشر میشود، سطرهای سفید بسیاری را باقی میگذارد که به جای قضاوت دقیق و منصفانه حقوقی، با تحلیلهای فرصتطلبانه و غرضورزانه، یا دستکم از سر بیاطلاعی و حدس و گمان پر میشود. اینجاست که هدفِ آگاهی افکار عمومی و امیدوار کردن مردم، مغلوبه میشود. به بیان دیگر، این کافی نیست که نیت انتشار برخی ابعاد پروندهها خیر باشد؛ بلکه باید تاثیر و آورده اطلاعرسانی ناقص سنجیده شود. نکته مکمل بحث، این است که غالبا بین افشاگری (ناقص) اولیه، برگزاری دادگاه و صدور حکم نهائی، چندین ماه و بعضا بیش از یک سال فاصله میافتد؛ بنابراین، آنچه بیشتر در اذهان رسوب میکند و دیرتر زدوده میشود، همان شوک منفی اولیه درباره حیف و میل بیتالمال، به علاوه تحلیلهای منفی، ناقص یا مغرضانه است.
۷- میگویند: دو نفر بودند، یکی زمین را میکند و خاکش را خالی میکرد، و دومی، همان خاکها را داخل گودال میریخت. با تعجب پرسیدند این چه کاری است که شما میکنید؟ یکی از آن دو پاسخ داد «کار تعریف شده هر کدام از ما همین است و ما مقید به انجام آن هستیم. البته نفر سومی هم هست که باید لوله را کار بگذارد اما سر کار نیامده است». دریافت و اِدراک مردم از عملکرد دستگاهها، به اندازه خود عملکرد مهم است و اگر تصویر نادرستی از این عملکردها ساخته شود، نقض غرض اتفاق افتاده است. مسئله وقتی مهمتر میشود که عنایت کنیم، طیفهای مغرض و معارض، با انگیزههای مختلف، سرمایهگذاری هنگفتی برای «مهندسی و ربایش افکار عمومی» انجام دادهاند و به جای اینکه «رسانه صادق و رسانا» باشند، به مثابه مانع و حجاب میان حاکمیت و مردم رفتار میکنند، یا واقعیات را با تحریف به خورد مخاطب میدهند. در چنین وضعیتی، انتظار این است که انتشار ضروری مفاد پروندهها با دقت و جامعیت انجام شود. به بیان دیگر، چنان نشود که اگر هدف، امید دادن به مردم و اطمینان بخشیدن درباره قاطعیت امر مبارزه با فساد است، پیامی معارض این هدف متعالی مخابره شود.
متاسفانه در پرونده مورد بحث، روشن نشد که میزان تخلفات و اتهامات چقدر است. اکنون یک رقم کلی «۳ میلیارد و ۳۷۰ میلیون دلار» به عنوان رقم فساد جا افتاده و حال آنکه درست نیست و نیاز به روشنگری دقیق دارد؛ مبنی بر اینکه چه میزان از تعهد ارزی انجام شده یا نشده، سررسید این تعهد چه زمانی است؟ و همچنین کمتر گفته شدن تفاوت ارز ترجیحی و ارز نیمایی، و نهایتا، اینکه چه میزان از ارز واگذار شده یا معادل ریالی، قابلیت بازگرداندن به بیتالمال را دارد.
۸- از زاویه نگاه کلان به منافع ملی، منطقه غرب آسیا آبستن رویدادهای بسیار مهمی است که سرانجام آن، سرنوشت چند ده سال آینده منطقه و جهان را تعیین میکند. همچنین تا سه ماه دیگر، انتخابات مهم مجلس شورای اسلامی در کشور برگزار خواهد شد. لازمه استقبال از مجموعه تحولات مهم اینچنینی، افزایش سرمایه امید و اراده و همدلی ملی است. بنابراین ضمن مبارزه ضروری و همیشگی با مفاسد، نباید از اولویتهای حیاتی سیاست خارجی و داخلی غافل نشد، یا نسبت به آنها غفلت ایجاد کرد. از این منظر، همدلی و هم افزایی سه قوه بر مبنای منافع ملی، حتما معارضان و دشمنانی دارد. یکی از شگردها برای هدف گرفتن تعامل سازنده قوا، دامن زدن به بدگمانی و مجادله و رقابت منفی به جای مسابقه خدمت است. تخلف، هر جا که باشد باید برخورد شود، به ویژه اگر از سوی مدیران و یا «منسوبان/ منصوبان» آنها باشد. این، نقطه قوت نظام است که اگر وزیر و معاون و مدیرکلی، یا قاضی و مدیر قضائی، در هر سطحی که متهم شوند، احضار و محاکمه میشوند. اما نباید پرداختهای رسانهای به نحوی باشد که خدای ناکرده بوی رقابت بدهد، یا رقابت ناسالمی را برانگیزد. چنین شائبهای قطعا درباره مدیران ارشد دولت و دستگاه قضائی و مجلس وجود ندارد، اما بعضا در گوشه و کنار، در میان برخی دوایر رسانهای یا رسانهها و خبرگزاریها و کانالهایی که مدعی همراهی و حمایت هستند، رقابتهایی دیده میشود که صرفا به اختلاف و فرسایش و غفلت از مسائل مهم دامن میزند. حتما باید با معدود عناصر کمظرفیت، غافل و ناتوان از درک اصل و فرع، و یا خدای ناکرده مغرض - از هر طرف که باشد - فاصلهگذاری کرد.
۹- در نهایت، مجددا باید تاکید کرد که موضوع مبارزه با مفاسد اقتصادی، بسیار مهم و مقدس است و با هیچ توجیهی نمیتوان در این باره اغماض کرد. در عین حال، مهمتر از کشف و برخورد قاطع با متخلفان، اصلاح روندهای مدیریتی معیوب، و کور کردن منافذ یا روالهای مزمنی است که به تخلف و فساد منتهی میشود.
🔻روزنامه رسالت
📍 فقدان «بزرگ»
✍️ مسعود پیرهادی
هر شخص، مجموعه و کشور به فراخور اوضاعواحوال خود، ثروت و داراییهای کوچک و بزرگ و کمبودها و فقدانهای کوچک و بزرگی دارد. یکی از بزرگترین داراییها وجود افراد «بزرگ» و بهتعبیر استاد شهید مرتضی مطهری، «بزرگوار» و بهتبع یکی از بزرگترین کمبودها، فقدان چنین اشخاصی است.
کسانیکه روح بزرگی دارند و در حقیقت بزرگوارند، فارغ از خود، قد و اعتبار ملازمان، مجموعه و کشور خود را بزرگ میکنند.
انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، یک نمایشگاه دائمی از «بزرگواران» ساخت؛ یکی از دلایل تأکید رهبر معظم انقلاب به زنده نگهداشتن یاد و نام شهدا، همین اقتباس و درسآموزی از سیره الهی آن عزیزان بوده است تا با ملازمت و مؤانست با شهیدان، این بزرگی منتقل شود.
برخی حتی در زمره شهدا نبودند اما بزرگواری آنان بر عموم افراد، ثابتشده بود و در بین آحاد گوناگون با عقاید و سلایق مختلف، محترم و موردتوجه و اعتنا بودند؛ مثل مرحوم عسگراولادی، مثل مرحوم آیتالله مهدوی کنی، مثل مرحوم آیتالله شاهرودی، مثل مرحوم آیتالله مشکینی و امثالهم.
غرض از این مقدمه، انذار نسبت به کمبود و فقدان «بزرگ» و اشخاص مقبول و محبوب در بین آحاد مسئولان و جامعه است.
یکی از کارویژههای بزرگ سردار دلها، شهید حاج قاسم سلیمانی اعلیاللهمقامه، استفاده بجا و صحیح از بزرگی و عزتی بود که خدا به او عطا کرده بود.
حل اختلاف بین گروهها، احزاب و خصوصا برخی افراد صاحبمنصب و متنفذ از شخصی برمیآید که مرضیالطرفین باشد. ما این ایام، کم اختلاف نداریم ولی تا دلتان بخواهد، کم «بزرگ» داریم. کسانی که ذخیره باشند برای دورههای پرچالش؛ برای خاتمه دعواهایی که برای خدا نیست؛ برای رفعورجوع گرفتاریهای لاینحل و برای فصلالخطاب شدن.
اما چه چیزی این بزرگی را سلب میکند؟ گرفتار شدن در دوقطبیهای باطل و بیحاصل
چه چیزی بزرگی را قبض میکند؟ بیانصافی و قبیلهگرایی و حقیرانه تفسیر کردن مسائل
چه چیزی «بزرگ» را کوچک میکند؟ قدرتطلبی، ریاکاری و طراحی به هر قیمتی برای کسب قدرت، تخریب رقیب و فراموشی خدا
شاید اگر بخشی از بزرگان در حاکمیت صرفا وظیفه تربیت اشخاص بزرگ را به عهده بگیرند، لازم و شایسته باشد.
کسانی که تجربه مدیریت ولو ۱۰ نفر نیروی انسانی داشته باشند تصدیق میکنند که بخش معتنابه از انرژی و توان مجموعهها و اشخاص، صرف حواشی و مسائل بیهودهای میشود که واقعا اگر نباشد بازدهی مجموعه یا اشخاص، دوبرابر بیشتر میشود؛ ما گاهی بحرانهایی با ناترازی ۱۰ درصدی و ۲۰درصدی داریم؛ حالا وقتی از افزایش صددرصدی بهرهوری صحبت میکنیم یعنی حل همه بحرانها و چالشهابیمناک و البته امیدوارم به تربیت و ظهور نسلی که از دل آنها تعداد بیشتری «بزرگ» به میدان آید.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 ضیافت عربی برای پوتین
✍️ محمدرضا ستاری
ولادیمیر پوتین رییسجمهوری روسیه روز چهارشنبه هفته گذشته در سفری یکروزه همزمان به امارات و عربستان سعودی سفر کرد. پوتین در سفر به امارات که با استقبال کمنظیری از سوی محمد بن زاید همراه شد، این کشور را بزرگترین شریک عربی مسکو در جهان توصیف کرد و گفت که تنها در سال گذشته میلادی حجم مراودات تجاری دو کشور علیرغم تحریمهای سخت روسیه ۶۷ درصد افزایش یافته است. بنزاید هم در این دیدار با تاکید بر اینکه مسکو و ابوظبی طرحهای مشترک نفت و گاز را پیگیری میکنند، از افزایش ۱۰۹ درصد تجارت غیرنفتی میان دو کشور خبر داد.
علاوه بر این رییسجمهوری روسیه در ریاض و طی دیدارش با محمد بن سلمان علاوه بر همکاریهای مشترک در زمینه نفت و گاز و سرمایهگذاریهای اقتصادی، در مورد مسائل دفاعی و امنیتی نیز گفتوگو کرده و حتی در بخشی از بیانیه مشترک دو کشور بر اهمیت تعهد ایران درباره ماهیت مسالمتآمیز برنامه هستهای تاکید شده است.
در همین رابطه است که این سفر در پیوند با چند مولفه دیگر، اهمیت آن را از منظر مناسبات بینالمللی دوچندان میکند. نخست اینکه امارات و عربستان به عنوان یکی از مهمترین شرکای آمریکا در منطقه خاورمیانه، بدون توجه به تحریمهای بینالمللی غرب علیه روسیه و حکم دستگیری پوتین توسط دیوان بینالمللی کیفری از او استقبال گرمی کردند و اتحاد اقتصادی و امنیتی خود با روسیه تحریمشده را علنی کردند. این مساله از آنجا حائز اهمیت است که پوتین چند ماه قبل برای حضور در نشست سران بریکس ناچار شده بود به صورت مجازی در این نشست حضور پیدا کند. از سوی دیگر به واسطه فضای ایجادشده در سایه جنگ اوکراین، به غیرچند کشور، سایر رهبران جهان هر چند به صورت کامل از تحریمهای روسیه تبعیت نکردند، اما به صورت رسمی و دوجانبه دیدارهایشان را با مقامات روسیه محدود کرده بودند.
پوتین در حالی به دو کشور عربی خلیجفارس رفته که اکنون جنگ غزه در مرحله حساس و سرنوشتسازی قرار دارد و واگرایی میان مسکو با آمریکا و اسرائیل در مورد این جنگ از همان روزهای نخست پس از هفتم اکتبر مشهود و نمایان بوده است. در همین راستا شاهد بودیم که پوتین با محمد بن سلمان در ریاض در مورد بحران غزه گفتوگو کرده و در بخشی از بیانیه مشترک دو کشور به صراحت از فاجعه انسانی در غزه ابراز نگرانی و بر اهمیت پایان دادن به اقدامات نظامی تاکید کردند.
این مسائل در پیوند با تحولات میدانی جنگ اوکراین نشاندهنده تغییراتی استراتژیک و مهم است. چند روز قبل برخی از رسانهها اعلام کردند که آمریکا و غرب در حال فشار آوردن بر اوکراین به منظور آغاز مذاکرات صلح با روسیه هستند. از سوی دیگر در حالی که یکی از مقامات اوکراینی تاکید کرده تا ماه ژانویه دیگر پولی برای اوکراینیها باقی نمیماند، وزیر دفاع آلمان هفته پیش در اظهاراتی بیسابقه گفت که کییف متحد ما نیست. در چنین شرایطی و همزمان با اینکه در داخل اتحادیه اروپا اختلافاتی بر سر کمکهای مالی و نظامی به اوکراین وجود دارد، شاهد هستیم که در ماههای اخیر میان جمهوریخواهان و دولت بایدن نیز به منظور ارائه کمکها به اوکراین شکافی عمیق پدید آمده است، به طوری که بودجه اضطراری کاخ سفید به منظور جلوگیری از تعطیلی دولت بدون ذکر نامی از اوکراین به تصویب رسیده است.
تمامی مواردی که ذکر شد وقتی با تحولات در غرب آفریقا و همچنین اختلافات میان ونزوئلا با گویان در آمریکایلاتین در یک پازل قرار بگیرد، نشان میدهد که ولادیمیر پوتین در حال خروج از انزوای دوساله قرار دارد و کشورهای عربی نظیر عربستان و امارات به عنوان متحدان کلیدی آمریکا در منطقه با توجه به شرایط کنونی یک سیاست متوازن به منظور بهرهبرداری حداکثری از تحولات بینالمللی و منطقهای را در پیش گرفتهاند.
🔻روزنامه اعتماد
📍 ریشه درخت زقُّوم
✍️ عباس عبدی
درخت زقوم در قعر جهنم، در ادبیات قرآنی مشهور است و زقُّوم میوه بسیار تلخ و سوزان آن، خوراک اهل جهنم است. شاید بتوان گفت که شباهت فساد به درخت زقوم برای اهل این دنیا معقول باشد و باید از چیزی به نام درخت فساد نام ببریم. درختی که میوه آن «فاسد» است، میوهای که بدون درخت وجود ندارد. درختی که ریشه، تنه، ساقه و شاخ و برگ دارد. مبارزه با این درخت از طریق نابودی برخی از میوههای تلخ آن یا همان افراد مفسد، یا قطع برخی از شاخههای کوچک نتیجهبخش نیست و شاید هرس کردن موجب پربارتر شدنش شود. باید ریشه، تنه و شاخههای اصلی را نشانه رفت. قطع کردن سرهای اژدهای فساد، مستلزم زدن ریشه و تنه است و نچیدن میوه آن. میکوشم تا در چند یادداشت توضیح دهم که کماهمیتترین بخش مبارزه با فساد تاکید بر حذف عوامل فردی و فاسد، یا میوههای این درخت است. علل اصلی فساد را باید در سیاستهای اقتصادی و اداری جستوجو کرد که امکان ارتکاب فساد را فراهم میکند. مهمترین آنها قیمتگذاری است. قیمتگذاری یعنی اینکه برخی کالاها را به قیمتی میدهند که از قیمت بازار کمتر است، چون اگر مساوی با قیمت بازار باشد که قیمتگذاری نیست،
به ویژه که قیمت بازار شناور است و لزوما ثابت نیست و اگر هم بیشتر از بازار باشد که کسی متقاضی خرید آن نیست. به محض اینکه کالایی را قیمتگذاری کردیم، افراد زیادی دنبال خریدن آن میروند و چون به اندازه همه متقاضیان وجود ندارد، بدون تردید عامل فساد وارد ماجرا میشود. این فساد از چند طریق اثر مخرب دارد؛ اول از طریق زد و بند و تخریب نظام اداری و کسب پولهای بادآورده.
دوم از طریق تغییر ارزش واقعی عوامل تولید که سبب گران شدن هزینه کالای تولیدی یا وارداتی میشود. سوم هم از طریق ورود افراد فاسد به چرخه اقتصاد و مدیریت، که موجب حذف نسبی کارشناسان و اتلاف منابع و ناکارآمدی اقتصاد میشود.
قیمتگذاری قاعده فراگیر اقتصاد ایران است که متاسفانه در این دولت تشدید شده است. قیمت ارز، قیمت پول، قیمت انرژی و قیمت خودرو، حتی قیمت نان، همگی فسادآفرین است. درباره قیمت پول که همان نرخ وام و تسهیلات باشد جداگانه مطلبی را نوشتهام که منتشر خواهم کرد. چند روز پیش رفتم مرغ بخرم دیدم نوشته کیلویی ۷۷ هزار تومان، ولی ۹۸ هزار تومان میفروخت. گفت ما خودمان گرانتر از ۷۷ میخریم، ولی مجبوریم روی تابلو همین را بنویسم. این نتیجه قیمتگذاری در سطح خردهفروشی. فساد چای دبش هم شیوه قیمتگذاری ارزی در سطح واردکننده است. هنگامی که ارز ۲۸۵۰۰ میگیرید، برای شما صرف میکند که جنس را گرانتر بیاورید، البته با زد و بند. جنسی را که هزار دلار میتوان وارد کرد، ۱۵۰۰ دلار وارد میکنید و ۵۰۰ دلار آن را در خارج نگهداری میکنید و برای فرار سرمایه به کسی که در داخل است میفروشید البته به قیمت آزاد و سود کلان و مفتی میبرید. بعد هم کالای وارداتی را براساس رقم اعلام شده به گمرک گرانتر میفروشید و چندجانبه سود میبرید. همه اینها از جیب مردم میرود. خب در این ساختار کسی که فاسد نباشد، بازنده است. مسوول اصلی فساد مقررات و نیز سیاستگذاران است. از سوی دیگر قیمتگذاری سوخت موجب میشود که خودروی بیکیفیت تولید شود، مصرف سوخت بالا رود، قاچاق هم میشود، پالایشگاه بنزین بیکیفیت تولید میکند. چارهای جز خرید آن ندارید. میخواهی بخر، نمیخواهی نخر. سپس ناترازی انرژی به وجود میآید. با سیاست منع واردات خودرو به نام دفاع از تولید ملی، صنعت خودرو را نابود میکنیم، خودروی داخلی کمکیفیت را بسیار گرانتر از نرخهای جهانی به مردم میفروشیم، تصادفات و مرگ و میر بالاتر میروند. آلودگی هوا سر به فلک میزند. فروشنده را بر مشتری حاکم میکنیم، درحالی که در یک جامعه سالم، خریدار دست بالا را دارد. عزت نفس مردم را از میان میبریم. اینها نتایج فرعی سیاستهای فسادزا است که وجودشان برای جامعه ما عادی شده است.
در این ساختار فساد از پنجره کارهای خیریه و سیاست وارد میشود. بخش مهمی از کمکهای مثلا مردمی به برخی از ستادهای سیاسی از طریق همین افراد رانتخوار است. در مناقصات دستکاری میکنیم، قیمت پروژهها بعضا تا چند برابر رقم واقعی تمام میشود. پیمانکاران شهری و غیرشهری باید به حسابهای انتخاباتی پول واریز کنند. امور خیریه پوششی برای پولشویی و فساد میشوند. در همه جای دنیا بانکها دنبال وامگیرنده هستند تا وام به او بدهند، در ایران نمایندگان نامه مینویسند تا به افراد وام دهند و وامگیرنده طرفدار آقای نماینده شود. فساد حتی در وام ازدواج دیده میشود. پس از گرفتن وام، طلاق میگیرند. ابعاد فساد فقط مالی نیست، ابعاد اجتماعی و فرهنگی و اخلاقی آن خیلی بیشتر است. در قسمت بعد به تنه درخت فساد اشاره میکنم.
🔻روزنامه شرق
📍 ثابتی؛ شکنجهگر مردگان
✍️ احمد غلامی
آدمی یک بار به دنیا میآید اما به دو شیوه میمیرد. یکی مرگی تقویمی و فیزیکی است که عمر در آن به هر دلیلی به انتها میرسد و به گفته اسپینوزا، اندامهای بدن نسبت خود را با یکدیگر از دست داده، از توان تهی شده و فرد میمیرد. در دیگری آدمی هنوز زنده است و با اینکه نسبتهای بدنش پابرجاست اما مرده است. این مردگی از آنرو است که نتوانسته از جهان کلیشهها گذر کند و همواره و هنوز در جهان کلیشهها به سر میبرد. بسیارند آنان که در جهان کلیشهها میمانند، میمیرند و هرگز با «خود» به معنای واقعی روبهرو نمیشوند. یعنی خود آنان از خودشان اثر نمیپذیرد. روایتهای غیرکلیشهای با وجه ظهورهای متفاوت میتواند آدمی را از حالمایهای دمدستی به حالمایه عمیق عبور دهد. مواجهه شکنجهگر با بدنی که زمانی آن را شکنجه داده، در زمان و مکانی غیرکلیشهای میتواند خود آدمی را برانگیزد و در برابر خودش قرار بدهد تا بر احساسش اثر بگذارد. ابوالفضل تقوی، رئیس اداره ساواک اصفهان، در پی چندین روز متواریبودن، دستگیر و به زندان منتقل میشود. بعد از بازجوییهای مکرر درخواست میکند تا با مقام مؤثری دیدار کند؛ چراکه درخواستی دارد. این ملاقات با فرماندار وقت اصفهان در سلول زندان صورت میگیرد. ملاقات بین شکنجهگر و شکنجهشدهای که یکدیگر را بهخوبی میشناسند. دیگر از ابهت شکنجهگر دیروز، ابوالفضل تقوی، چیزی باقی نمانده است. او در خود شکسته و در انتظار مرگ است. اینک باید از کسی تمنای یاری کند که بارها به دستور او شکنجه شده است. زندانی دیروز در برابر زندانی امروز مینشیند تا به حرفهای شکنجهگرش گوش بدهد. زندانی دیروز به او میگوید اولین ملاقاتمان را که بدنم سراسر باندپیچیشده بود، یادت میآید؟ زندانی امروز آن روز را بهخوبی به یاد دارد. این آدم و تصویر بدن شکنجهشدهاش را بهخوبی میشناسد. به دستور او شکنجهاش داده بودند، اما پشیمان نیست. این کار در حیطه مسئولیتی بوده که دستگاه از او خواسته است. او سعی کرده کارش را به نحو درستی انجام بدهد. تقوی به زندانی دیروزش میگوید میداند که اعدامش خواهند کرد، اما برای آخرین بار درخواستی دارد. زندانی دیروز سرش را به علامت رضایت تکان میدهد. تقوی با تضرع میخواهد نگذارد تحت فشارش قرار بدهند تا خانهای را که در آنجا پنهان شده بود لو بدهد و جان آدمهایی را که پناهش دادهاند به خطر بیندازد. این لحظه، لحظه تکینی است که اگر زندانی دیروز آن را درنمییافت، اسیر جهان کلیشهها میشد. چه شده بود که شکنجهگر بیرحم دیروز درخواست عطوفت میکرد، آنهم نه برای خود، برای دیگران؟ او یک بار به دنیا آمده بود و میخواست پیش از آنکه به دست انقلابیون اعدام شود، از جهان کلیشهها، سیستم سرکوب و باور به مسئولیت و اطاعت از فرمان بگریزد. میخواست پیش از مرگ فیزیکیاش دوباره به زندگی بازگردد و زندهبودن و بودن در جهان را تجربه کند. احساس کند که میتواند به دیگران عشق بورزد و به خودش اثبات کند نمرده است. میخواهد زنده شود تا دوباره بمیرد. بر کسی آشکار نبود او در مواجهه با چه چیزی توانسته بود خودش را ملاقات کند و خودش روی احساسش اثر بگذارد. سارتر تعبیر درخشانی دارد: «جهان شکنجهگاهی است که مادر در آن به بند کشیده شده است و من متولد میشوم تا او را نجات بدهم». اگر با تولد، مادر از شکنجه خلاص میشود، چرا آدمی نتواند با تولد دوباره، خود را از شکنجه خود خلاص کند. آدمی که از شکنجهگری خود خلاص شود، هرگز دست به شکنجه نخواهد زد. عادل مشایخی در کتاب «دلوز، ایده، زمان» (گفتوگویی درباره ژیل دلوز) میگوید: «میشل آنری پدیدهشناسی خود را پدیدهشناسی رادیکال زندگی مینامد. او میان دو وجه از پدیدارشدن تمایز مینهد: پدیدارشدن جهانی و غیرجهانی. وجه نخست همان پدیدارشدن قصدی است، چیزی پدیدار میشود. اما این وجه از پدیدارشدن بر وجهی بنیادیتر مبتنی است، پدیدارشدن خود بر خود که کاملا غیرقصدی و ناجهانی است. او این وجه دوم را زندگی یا سوبژکتیویته مینامد. منظورش از سوبژکتیویته آن چیزی است که خود را احساس میکند... اینجا پدیدارشدن امر قصدی نیست، بلکه گونهای احساس است، گونهای اثرپذیری از خود به معنای اسپینوزایی کلمه... اگر به زبان سارتر بخواهیم بگوییم، گونهای آگاهی از خودِ آگاهی که کاملا غیرقصدی است». اینک دو زندانی در برابر یکدیگرند؛ زندانیای که میخواهد قبل از مرگ فیزیکیاش دوباره زنده شود تا بدنش ارزش مردن داشته باشد و این امر، زندانی دیروز را در آزمونی سخت قرار داده است.
او که هنوز در حالوهوای انسانی رخداد است، دستش را جلو میبرد تا با شکنجهگرش دست داده و به او اطمینان بدهد دیگر کسی در این مورد از او بازجویی نخواهد کرد. اینها لحظههای تکینی است که در آن میتوان از جهان کلیشهها گریخت. این روایت یا خاطره، مقدمهای است برای این پرسش که جایگاه پرویز ثابتی، شکنجهگر دیروز، امروز کجاست؟ آنچه او از خود نشان میدهد، بیانگر این است که مفتون خود و مسئولیتش است؛ از اینرو است که هنوز نقش شکنجهگر را بازی میکند. این بار او بهتنهایی مردگان را شکنجه میدهد. کسانی را که زمانی شکنجه داده و تحقیرشان کرده بود، دوباره شکنجه میدهد و آنان را که کشته بود، دوباره میکشد. ثابتی در جهان مردگان ادغام شده است. او به جهان مردگان تعلق دارد و شکنجهگر جهان آنان است و مهمتر اینکه قادر نیست خود را از خود شکنجهگرش و جهان کلیشهها خلاص کند.
🔻روزنامه کسبوکار
📍 تکنولوژی خاص تولید خودروی برقی
✍️ بابک صدرایی
ساخت خودروی برقی نیازمند فناوری های خاص است. به عبارتی فناوری و استانداردهای ساخت خودروهای برقی با دیگر خودروها متفاوت است. دستیابی به این فناوری ها نیازمند واردات تکنولوژی به کشور است.
از سوی دیگر خودروی برقی پلتفرم و فناوری خاصی دارد. این در حالی است که هرشرکتی هم نمیتواند این پلتفرم ها و فناوری های خاص را وارد کرده و به آن ورود کند. خودروسازهایی که توانستهاند به سمت تولید آن بروند، دارای فناوری بالایی هستند. یعنی از یکسری مراحل فناورانه رد شده و به سطح بالای فناوری رسیدهاند و میتوانند خودروی برقی بسازند.
همچنین در این رابطه باید از تجربیات کشور استفاده کرد و اشتباهات تولید خودرو بنزینی را تکرار نکنیم. تولید خودروی برقی به ایجاد زیرساختهای مهمی نیاز دارد. ازجمله ساخت ایستگاههای انرژی و طراحی مناسب یک پلتفرمی که منحصر به خودروی برقی باشد، قبل از اقدام به تولید باید این زیرساختها فراهم شود، نه اینکه ما در ابتدا یک دستگاه خودروی برقی تولید کنیم و از آن رونمایی کنیم و بعد به فکر ایجاد زیرساختهای مناسب برای استفاده از این خودرو باشیم.
نکته مهمی در تولید خودروهای برقی وجود دارد و آن این است که تولید باتری برای این خودروها منحصر به چند شرکت در دنیا مثل سامسونگ است که فقط آن شرکتها میتوانند به تولید باتریهای برقی بپردازند. با توجه به اینکه ما درحال حاضر تحریم هستیم و نمیتوانیم این باتریها را وارد کنیم، پس باید به تکنولوژی ساخت این باتریها دست پیدا کنیم.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست