🔻روزنامه تعادل
📍 دولت دست از سر اقتصاد بردارد
✍️ بیتالله ستاریان
بودجه سال ۱۴۰۳ راهی مجلس شده و مانند دورههای قبل بسیاری میخواهند بدانند، سهم بخشهای مختلف از این بودجه چقدر است؟ مثلا سهم پروژههای عمرانی و ساخت و ساز چقدر است؟ سهم تولید، آموزش و... از مهمترین سند مالی کشور چقدر است؟ سالهاست که بودجههای ایران تنها معطوف به هزینههای غیر ضروری یک دولت غیر بهرهور شده است. بودجههای عمرانی و حوزه ساخت و ساز در این سند یا سهمی ندارند یا این سهم به اندازهای اندک است که عملا تاثیری در بهبود وضعیت عمرانی و ساخت و ساز مسکن ندارد. بارها در یادداشتهای قبلی در این ستون اعلام کردهام، اقتصاد ایران یک اقتصاد بسته دولتی است که در درون آن یک نوع خاص سرمایهداری رانتی آلوده رشد کرده است. حتی با بگیر و ببند و قوه قهریه نمیتوان جلوی مفاسد را گرفت. هر اندازه با مفسدین برخورد صورت گیرد چون این بستر آلوده وجود دارد، افراد مفسد جدید به سرعت جایگزین فاسدان قبلی میشوند.سادهترین مسائل مانند تخصیص ارز هنگفت به چای شکل میگیرند اما به مسکن که مهمترین نیاز عمومی مردم است، بودجهای اختصاص نمییابد. این روزها بازار مقایسههای تطبیقی درباره مبلغ فساد واردات چای با ظرفیتهای واقعی که میشد با این میزان پول ایجاد کرد، حسابی داغ شده، مثلا برخی فعالان حوزه اجتماع و فرهنگ عنوان میکنند، با کسری از این مبلغ میشد، دهها بازیکن فوتبال تراز اول فوتبال را از لیگهای معتبر خرید و راهی تیمهای ایرانی کرد. فرد دیگری نسبت و تناسب میان این حجم از فساد با واردات خودروی خارجی دستدوم را محاسبه میکند و گروههای دیگر هم مقایسههای تطبیقی دیگر را مطرح میکنند. اما واقع آن است که امروز مسکن به یکی از نیازهای اساسی مردم ایران بدل شده است. بر اساس برخی آمارهای نهادهای دولتی حداقل ۴۸درصد و بر اساسا برخی آمارهای غیر رسمی، تا ۷۰ درصد درآمد خانوارهای ایرانی معطوف هزینههای اجاره مسکن است. هرچند دولت وعده ساخت ۱میلیون مسکن سالانه را مطرح کرده اما هرگز منابع لازم برای ساخت و ساز مسکن را تامین نکرده است. با یک حساب سرانگشتی مشخص میشود که ۳میلیارد و ۳۷۰میلیون دلار، اعداد و ارقامی حول و حوش ۱۷۰ تا ۲۰۰هزار میلیارد تومان را شامل میشود که یکپنجم کل بودجه کشور در سال ۱۴۰۲ است. دولت با این میزان پول که آن را در اختیار یک شرکت برای واردات چای قرار داده است،میتوانست بخشی از نیازهای مردم برای ساخت و ساز مسکن را تامین کند. اما از آنجا که در بطن اقتصاد دولتی رانت و فساد وجود دارد، این زنجیره فساد مدام تکرار میشود. تا زمانی که امضاهای طلایی، تخصیصهای خاص، تسهیلات ویژه برای از ما بهتران و...وجود دارد، فساد هم تداوم خواهد داشت. در ایران با رانتخوار مقابله میشود اما با بسترهای رانت هیچ مقابلهای نمیشود. در بودجه ۱۴۰۳ هم رانت در بالاترین حجم وجود دارد. به راحتی میتوان برنامه هفتم توسعه و بودجه ۱۴۰۳ را بررسی کرد و زمینههای رانت را استخراج کرد. مثلا در برنامه هفتم توسعه حجم بالایی از روابط تهاتری گنجانده شده است. این روابط بدون تردید باعث رانت میشود چون تهاتر فاقد قطعیت لازم است. متاسفانه مسکن هیچ سهمی از این تخصیصهای بودجهای را ندارد. دولت کافی است تسهیلات مالی درستی را در بودجه و اسناد بالادستی برنامهریزی کند تا بخش خصوصی وارد میدان شود و این صنعت جان بگیرد. اما دولت قصد ندارد یک چنین زمینههای رشدی را در حوزه اقتصاد مسکن ایجاد کند. چرا؟ چون اقتصاد مسکن با حضور بخش خصوصی واقعی شکل میگیرد و دولت و اعوان و انصارش نمیتوانند در جایی که بخش خصوصی حضور دارد از رانت بهرهمند شوند.چه زمانی در حوزه مسکن هم رانت به وجود میآید؟ زمانی که حرف از تخصیص زمین رایگان و مصالح رایگان و تسهیلات خاص به میان میآید، روابط رانتی و فساد هم شکل میگیرد. چه افرادی میتوانند زمین رایگان بگیرند؟ چقدر زمین به چه گروههایی قرار است داده شود، تسهیلات به چه جریاناتی قرار است تعلق گیرد؟ و...از همین امروز میتوان پیشبینی کرد که ایده تخصیص زمین رایگان به ایرانیان سرانجام خوشی نداشته باشد. دقیقا جایی که دولت وارد نوعی از اقتصاد ارزشی میشود، فساد هم شکل میگیرد. دولت باید دست از متولیگری اقتصادی بردارد. دولت در حالی که سیطره کاملی بر حوزههای نفتی و گازی و طلا و معادن و صنایع و...دارد که هر کدام از این حوزههای اقتصادی برای اداره کشوری مانند ایران کافی است، به دنبال افزایش دامنههای سیطره خود بر اقتصاد است. منابع ایران به اندازهای است که از مجموعه داراییهای خدادادی بسیاری از کشورهای اروپایی نیز بالاتر است. بنابراین برای مقابله با فساد ابتدا دولت باید دست از سر اقتصاد بردارد، در مراحل بعدی باید زمینههای وقوع فساد و توزیع رانت مسدود شود و بعد به سراغ برخورد با مفسدان رفت.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 در مذمت اغراق
✍️ دکتر علی سرزعیم
چندی است یک الگوی رفتاری غیر عادی در کشور مشاهده میشود و آن این است که یک فساد با ارقام بسیار بزرگ افشا میشود. جامعه بهتزده میشود و رسانهها فضای سنگینی را ایجاد میکنند به تبع آن فشار شدیدی به حکومت برای مقابله وارد میشود.در اینجا قوه قضائیه وارد عمل میشود و یک قاضی بسیار سختگیر را برای رسیدگی تعیین میکند و نهایتا حکم شدیدی مطرح میشود (مثلا اعدام) سپس مدتی میگذرد تا پرونده فراموش شود و احساسات جامعه فروکش کند و پرونده یا در تجدیدنظر یا در دیوان عالی رد شود و دیوان عالی خواستار بازبینی آن شود.
نهایتا یک قاضی معتدل وقتی رسیدگی میکند، مشخص میشود ابعاد مساله خیلی کمتر بوده و نهایتا یک حکم معتدلتر صادر میشود. برداشتهای اولیه این است که شخص آنقدر ارتباطات داشته که توانسته حکم را تعدیل کند؛ اما میتوان اینگونه نیز برداشت کرد که حکم اولیه بهدلیل فشار اجتماعی شدید بوده است.
یک نمونه آن است که ابتدا ارقام نجومی مطرح میشود؛ ولی بعد که پرونده واکاوی میشود، مشخص میشود مقدار فساد به مراتب کمتر از این ارقام بوده است. مثلا ابتدا گفته شد که ۳هزار میلیارد تومان اختلاس امیرمنصور آریا بوده ولی بعدا مشخص شد ارقام به مراتب کمتر بوده است. در پرونده آقای دیواندری و شرکت عظام چقدر هیاهو به راه افتاد؛ اما به تدریج مشخص شد مساله آنطور که میگفتند نبوده است و کمکم پرونده مسکوت و افراد تبرئه میشود.
در نتیجه تحقیق و تفحص مجلس یک نماینده ادعا میکند ۹۰هزار میلیارد تومان در شرکت فولاد مبارکه اختلاس شده است؛ اما وقتی پرونده قدری واکاوی میشود، مشخص میشود بخش عمده این عدد ناشی از فروش فولاد به نرخ دولتی به دستور وزارت صنایع بوده و تخلفی در کار نبوده است و نماینده مذکور (به هر دلیل یا نیت درست یا نادرستی) عدمالنفع را هم جزو اختلاس وارد کرده و ارقام مطرحشده بهشدت باد شده و واقعیت به مراتب کمتر بوده است.
این روزها نیز مساله اختلاس ۳میلیارد دلاری مطرح میشود. رقم بسیار بسیار بزرگ است و همین آدمی را به تردید میاندازد که اصلا چنین رقمی میتواند درست باشد؟ اگرچه اطلاعات دقیقی هنوز منتشر نشده است، اما میتوان حدس زد وقتی هیاهوها خوابید مشخص میشود ارقام واقعی به مراتب کمتر بوده است.
داستان از چه قرار است. سنتی از گذشته راه افتاد به نام افشاگری که هرچه ارقام درشتتر باشد بیشتر جلبتوجه کند؛ درحالیکه باد کردن ارقام فساد تنها سرمایه اجتماعی و امید و اعتماد را زایل میکند و فشار روانی به مردم میآورد. نمایندهای که به هر دلیل درست یا نادرستی ارقام زیاده از حدی درباره فولاد مبارکه مطرح میکند، نمیداند با اعصاب و روان مردم ایران چه بازی خطرناکی کرده و چگونه تیشه به ریشه مشروعیت زده است.
بدتر آنکه میان مسوولان مسابقهای در گرفته است که ارقام بالا اعلام کنند گویی هر چه یک رقم بیشتر باشد، آنها افتخار بزرگتری کسب میکنند. برخی از مسوولان تصور میکنند با توسل به این حربهها بهتر میتوانند رقبای سیاسی خود را تخطئه کنند؛ درحالیکه نمیدانند با تخطئه دولت قبل، دولت فعلی موجهتر نمیشود، بلکه به تعداد براندازان اضافه میشود. آنها نمیدانند که چنین رفتار نابخردانهای زمینهساز حرکتهای تند، شورشهای کور، خردهدزدیها، کاهش انگیزه درستکاری و اموری از این دست میشوند.
روشن است که مقصود پنهانکردن یا انکار فساد نیست، بلکه هدف تخطئه اغراق در فساد است! انکار فساد، بد و غیرقابل قبول است؛ اما اغراق در فساد هم به همان اندازه بد و نامطلوب است! مسابقه بگم بگمی که آقای احمدینژاد راه انداخت و برخی نیروهای سیاسی ذوق میکردند که با آن میتوانند به آقایان هاشمی و ناطق ضربه بزنند، امروز شاهد باشند که چه میوههای تلخی به دنبال دارد.
اخیرا امام جمعه اردبیل به درستی گفته که با وجود چنین ارقام فسادی نمیتواند در روزهای جمعه خطبه بخواند. بله وقتی ارقام عجیب و غریب فساد مطرح میشود، دعوت مردم به تقوا بیمعنی میشود! در فضای نارضایتی سیاسی، اغراق در ارقام فساد برای مخالفان خوشایند است و افراد معتدل جرات نمیکنند آن را تخطئه کنند؛ زیرا تصور میشود طرفدار فساد هستند؛ اما نباید فراموش کنیم که هیچ هدفی وسیله را توجیه نمیکند و نباید اجازه داد نارضایتی یا رقابتهای سیاسی انگیزه لازم برای پوشاندن حقیقت یا اغراق در نادرستی را فراهم کند.
آنچه از تجربه سیاسی چند دهه قبل آموختیم، این است که صداقت و التزام به حقیقت یگانه راه سامانبخشی به عرصه سیاست در کشور است و میانبرهای غیراخلاقی کشور را در بلندمدت به بیراهه میکشاند. همچنین ضروری است دستگاه قضا فارغ از جو حاکم بر جامعه از قضات مستقل و غیرسیاسی، معتدل و با تجربهای استفاده کند که شاهد تغییرات شدید احکام در دادگاه بدوی و تجدیدنظر نباشیم تا اعتماد به نظام قضایی و احکام دادگاهها بهعنوان فصلالخطاب در جامعه حاکم شود.
🔻روزنامه کیهان
📍 غول جادو درون آفتابه چه میکند؟!
✍️ حسین شریعتمداری
۱- غول جادو یک شخصیت افسانهای است که گفته میشود درون چراغ جادو، بطری و اشیاء دیگری نظیر آن محبوس است! در افسانهها آمده است غول جادو اگر آزاد شود یکی از حاجات و آرزوهای آزادکننده خود را برآورده میکند! میگویند مرد فقیری درون دستشوئی دست دراز کرد تا آفتابه را بردارد که ناگهان غول جادو از درون آفتابه بیرون آمد و به او گفت؛ یکی از آرزوهایت را بگو تا برایت برآورده کنم. فقیر که از خوشحالی در پوست خود نمیگنجید گفت؛ برایم یک باب خانه تهیه کن! غول جادو گفت؛ مرد حسابی! من اگر خانه داشتم که درون آفتابه زندگی نمیکردم!
۲- این روزها، حملات بیامان و پیدرپی مقاومت یمن به کشتیهای اسرائیلی و یا حامل سوخت و کالا برای رژیم صهیونیستی به یکی از بزرگترین و شکنندهترین مشکل اسرائیل و حامیان آمریکایی و اروپایی (و برخی از کشورهای عربی) تبدیل شده و با جرأت میتوان گفت که میرود تا دو اهرم اصلی رژیم صهیونیستی در جنگ غزه را از دست و اختیار اراذل و اوباش حاکم بر فلسطین اشغالی بیرون آورد. اول آن که صهیونیستها در جریان جنگ اخیر به وضوح نشان دادند علیرغم آنهمه لاف گزاف درباره توانمندی ارتش خود، حتی توان مقابله نظامی با یک گروه مقاومت -و نه یک ارتش کلاسیک- را هم ندارند و به قول
زئیف شف، انگار نظامیان اسرائیل برای شلیک به مردم بیدفاع در خیابانها آموزش دیدهاند! صهیونیستها از این روی ناتوانی خود در مقابله نظامی را با بمباران غیرنظامیان و قتل عام بیشرمانه و رذیلانه مردم عادی و بستن راه ورود سوخت و مواد غذائی و داروئی به روی مردم غزه جبران میکنند. نیروهای مقاومت یمن با حمله به کشتیهای حامل سوخت و کالا برای فلسطین اشغالی و به آتش کشیدن و مصادره این کشتیها، همان بلایی را بر سر صهیونیستهای جنایتکار میآورند که آنها بر سر مردم مظلوم غزه آوار کرده و میکنند. و دوم این که مقاومت یمن اعلام کرده است مادام که بمباران و قتل عام مردم غزه و ممانعت از رسیدن سوخت و غذا و دارو به آنها ادامه داشته باشد، حمله به کشتیهای حامل سوخت و کالا و تسلیحات برای رژیم صهیونیستی ادامه خواهد داشت.
۳- انقلابیون یمن بر دریای عمان، بابالمندب و دریای سرخ که محل عبور کشتیهای تجاری و نفتکشها از غرب آسیا به دریای مدیترانه و از آنجا به قاره اروپا و آمریکاست اشراف کامل دارند و تاکنون دهها کشتی حامل سوخت و کالا برای رژیم صهیونیستی را مورد حمله قرار داده، به آتش کشیده، مصادره نموده و یا مجبور به بازگشت کردهاند. این در حالی است که آمریکا، اسرائیل و متحدان غربی و عربی آنها تقریباً از هیچ قدرت بازدارندهای برای مقابله با انقلابیون یمن برخوردار نیستند. گفتنی است که طی چند روز اخیر بیش از ۶ شرکت بزرگ و بینالمللی حملونقل دریایی، عبور کشتیهای خود از بابالمندب و دریای سرخ را متوقف کردهاند. شرکتهای بزرگی نظیر، MSC سوییس، میرسک فنلاند،
شرکت CMA-CGM فرانسه، هاباج لویید آلمان، شرکت بینالمللی اورینت اورسیز کانتینر لاین (OOCL) و شرکت بریتیش پترولیوم BP انگلیس.
۴- روز سهشنبه هفته جاری (۲۸ آذرماه / ۱۹ دسامبر) لوید آستین، وزیر جنگ آمریکا از یک ائتلاف چندملیتی شامل آمریکا، انگلیس، فرانسه، ایتالیا، اسپانیا، نروژ، هلند، کانادا، بحرین و سیشل برای مقابله با عملیات ارتش یمن خبر داد. پیش از این آمریکا از ائتلافی با حضور ۳۲ کشور خبر داده بود ولی بسیاری از آنها حاضر به شرکت در این ائتلاف نشده و برخی نیز تاکید کردهاند که این ائتلاف نمیتواند مانع عملیات دریایی انقلابیون یمن بشود. در این باره گفتنی است که؛
الف- پیش از این آمریکا، انگلیس، فرانسه و اسرائیل یعنی اصلیترین اعضای ائتلاف اخیر، در ائتلاف دو کشور عربستان و امارات علیه یمن حضور داشتهاند و شب قبل از اولین روزی که حمله به یمن را آغاز کنند، سخنگوی ارتش عربستان اعلام کرد که با شروع این عملیات نظامی، ظرف ۳ روز و یا حداکثر یک هفته کار یمن تمام خواهد بود (دقیقاً از همین واژه استفاده کرد!) ولی درگیری تمام عیار این ائتلاف با یمن ۸ سال به درازا کشید و کشورهای یاد شده نه فقط کاری از پیش نبردند بلکه دست از پا درازتر مجبور به ترک مخاصمه شدند و البته نام این شکست مفتضحانه را آتشبس نهادند!
ب- ائتلاف جدید در مقایسه با ائتلاف شکستخورده پیشین، هیچ بخش افزودهای ندارد. سیشل، کشورنمایی! بیاهمیت و کوچکترین کشور در قاره آفریقاست، اسپانیا که نامش در ائتلاف آمده است دیروز اعلام کرد که در این ائتلاف حضور نخواهد داشت. کانادا را باید بخشی از انگلیس تلقی کرد. برخی گزارشها از تصمیم ایتالیا برای خروج از ائتلاف حکایت دارند و گفته میشود آنتونی بلینکن، وزیر خارجه صهیونیست آمریکا به ایتالیا اطمینان داده است که تنها از نام این کشور در ائتلاف استفاده میشود!
ج- دو کشور عربستان و امارات در ائتلاف جدید حضور ندارند. در این خصوص دو گزارش جداگانه هست. اول آن که گفته میشود، این دو کشور به علت آسیبهای جدی و سنگینی که در جنگ ۸ ساله از انقلابیون یمن دریافت کردهاند حاضر به حضور در ائتلاف نشدهاند! و گزارش دیگر که دیروز آقای
«سید عبدالملک بدرالدین الحوثی» در سخنان خود بگونهای تلویحی به آن اشاره کرد، حضور چراغ خاموش این دو کشور در ائتلاف جدید است، سید بدرالدین گفت «بیشترین چیزی که ما دوست داریم نبرد مستقیم با آمریکا و اسرائیل است و نه درگیری با مزدوران آمریکا» و ابراز امیدواری کرد «کشورهای عربی یک گوشه بایستند و به تماشا بپردازند و اجازه دهند آمریکا و اسرائیل مستقیما با ما بجنگند». پیش از این سخنگوی ارتش یمن بدون ذکر نام به عربستان و امارات هشدار داده بود که اگر در ائتلاف ضد یمن شرکت کنند، از حملات نیروهای مقاومت در امان نخواهند ماند و از جمله پالایشگاهها و مراکز تجاری آنها را از کار خواهند انداخت.
د- و اما، طی چند روز گذشته برخی از گزارشها حکایت از آن دارند که
سه کشور عربستان، امارات و اردن برای ارسال غذا، دارو و تسلیحات به اسرائیل یک خط زمینی ایجاد کردهاند. این گزارشها که شواهد قابل توجهی از صحت آن خبر میدهد، خیانتی آشکار به اسلام و مسلمانان و مشارکت با رژیم صهیونیستی در قتل عام مظلومانه مردم غزه است. بر این اساس گفته میشود نام سه کشور یادشده برای برقرار ماندن این خط خیانتبار زمینی در ائتلاف نیامده است!
۵- حضور بحرین در ائتلاف اخیر را میتوان و باید به خودکشی مشترک آمریکا و بحرین ترجمه کرد. چرا که اولاً؛ بعد از خیانت شاه در واگذاری بحرین به انگلیس و حاکمیت آلخلیفه که پیش از آن در بیابانهای نجد به راهزنی مشغول بودند، از نگاه مردم بحرین که کماکان خود را ایرانی میدانند پنهان نبوده و در تلاش دائمی برای اخراج آلخلیفه و بازگشت به وطن اصلی خود ایران هستند. دولت دستنشانده بحرین از این روی با بحران شدیدی روبهروست و حملات یمن به بحرین و بحران ناشی از آن برای سقوط دولت دستنشانده بحرین فرصتی طلائی در اختیار مردم بحرین قرار میدهد. ثانیاً؛ ناوگان پنجم دریایی آمریکا در سواحل بحرین مستقر است و فاصله یمن تا شهر بندری ایلات در جنوب فلسطین اشغالی که بارها هدف موشکهای بالستیک انقلابیون یمن قرار گرفته است حدود ۱۸۰۰ کیلومتر است و این فاصله تا سواحل بحرین که محل استقرار ناوگان پنجم دریایی آمریکاست کمتر از ۱۴۰۰ کیلومتر است! و از این روی به آسانی میتوان حدس زد که آمریکا به عنوان یک هدف مشروع و قانونی هدف صدها موشک بالستیک، پهپادهای انتحاری و تسلیحات دیگری (که باید دید!) که مقاومت یمن در اختیار دارد قرار خواهد گرفت.
۶- دیروز «سید عبدالملک بدرالدین الحوثی» رهبر شجاع و هوشمند انصارالله یمن در سخنانی که بلافاصله با بازتاب گستردهای روبهرو شد، نشان داد که یمن نه تنها نگران ائتلاف جدید نیست بلکه به شدت و مشتاقانه از آن استقبال نیز میکند. متن سخنان رهبر انصارالله یمن در کیهان امروز آمده است و در این مختصر تنها به جملات کوتاه و تعیینکنندهای از آن بسنده میکنیم. ایشان که همه میدانند و دیدهاند که به آنچه میگوید عمل میکند در بخشی از سخنان دیروز خود گفت: «بیشترین چیزی که ما دوست داریم نبرد مستقیم با آمریکا و اسرائیل است و نه درگیری با مزدوران آمریکا ... اگر آمریکا قصد درگیری با ملت ما را داشته باشد، سناریویی بدتر از افغانستان و ویتنام را تجربه خواهد کرد ... آمریکا نباید تصور کند که ضربات پراکنده وارد میکند و کار به پایان میرسد بلکه به شکل کامل درگیر خواهد شد... هرگونه حمله آمریکا به کشورمان را پاسخ خواهیم داد و ناوشکنها و کشتیهای آمریکا را به هدفی برای موشکها و پهپادهایمان تبدیل خواهیم کرد... امیدواریم کشورهای عربی یک گوشه بایستند و به تماشا بپردازند و اجازه دهند آمریکا و اسرائیل مستقیما با ما بجنگند... از دولتهای عربی میخواهیم خودشان را همراه با آمریکا دچار درگیری نکنند» و...
۷- و بالاخره خدا بر درجات امام راحل ما بیفزاید. آن مراد به حق پیوسته از روزهایی خبر میداد که رزمندگان اسلام، ناوها و کشتیهای آمریکا و متحدانش را به قعر اقیانوس میفرستند.
🔻روزنامه آرمان ملی
📍 روزهای سخت اسرائیل
✍️ علی بیگدلی
هرمقدار که زمان میگذرد شرایط برای اسرائیل و حتی آمریکا در ارتباط با جنگ در غزه پیچیدهتر میشود به طوری که آینده و واکنشهای گروههای مقاومت در برابر ادامه نبرد در غزه مشخص نیست و ممکن است یک بازی بدون پایان را در منطقه شاهد باشیم.
اخیرا که ارتش یمن توانستهاند بر عبور و مرور کشتیهای اسرائیل در منطقه اثرگذاشته به طوری که بر اساس اظهارات برخی مقامات اسرائیل بندر ایلات عملا از چرخه واقعی در اقتصاد اسرائیل دور مانده است اما در برابر آمریکا تصمیم گرفته به همراه متحدانش اقداماتی در دریای سرخ انجام دهد تا بتواند امنیت این آبراه و امنیت اقتصادی اسرائیل را زیر پهپادها و موشکهای یمن زیر سوال رفته است را تامین کند. این ائتلاف میتواند به اقدام پر مخاطرهای در آینده تبدیل شود اگر چه آمریکا از تعداد قابل توجهی و در حدود ۴۰ کشور برای پیوستن به این ائتلاف دعوت کرده است اما تنها چند کشور عملا در این ائتلاف حاضر شدهاند و از قرار معلوم تنها فرانسه و انگلستان در این ائتلاف حضور به عمل رسانده است و حتی بسیاری از متحدان آمریکا از جمله ایتالیا، اسپانیا، نروژ و سوئد هیچ اقدامی در این راستا انجام ندادهاند و این مورد نشان میدهد همبستگی و وابستگی بین کشورهای غربی که حتی عضو ناتو هم هستند در این ائتلاف تحقق پیدا نکرده است. از سوی دیگر این اقدام بسیار خطرناک است. یمنیها به علت اینکه تجربیات زیادی در جنگ دارند و در منطقه کوهستانی نزدیک به دریا میتوانند مانور انجام دهند و هر یمنی میتواند در دقیقه چندین موشک به سمت دریا پرتاب کند. از این رو تشکیل این ائتلاف میتواند بسیار خطرناک باشد. از سوی دیگر در دوحه نیز طرفین در حال مذاکراتی هستند و شاید آقای امیرعبداللهیان هم به همین علت در دوحه حاضر شده و از سوی دیگر در مصر هم نشستهای متعددی در حال برگزاری است تا بتوانند شرایط به وجود آمده در دریای سرخ و باب المندب را به شکل دیپلماتیک حل کنند. تا شاهد تشدید درگیری در دریای سرخ نباشیم. دریای سرخ منطقه بسیار پر اهمیتی است و بعید نیست تهران هم در این ارتباط کمکهایی انجام دهد. از سوی دیگر دو کشور اصلی در حاشیه دریای سرخ یعنی عربستان و مصر هیچگونه اقدامی در حمایت ار این ائتلاف انجام ندادند چرا که اگر این اقدام صورت میگرفت سران این کشورها از سوی مردم خود متهم میشدند که از اسرائیل حمایت کرده است. تاخیراتی هم در نشست شورای امنیت در سازمان ملل برای رسیدگی به شرایط غزه به وجود آمده است. بنابراین این اقدام آمریکا برای ایجاد ائتلاف برای سرکوب یمنیها اقدامی بسیار خطرناکی است و مشخص نیست این اقدام به نتیجه برسد. چرا که هرگونه تنش در دریای سرخ باعث ادامه دار شدن درگیریها میشود از سوی دیگر اسرائیل بعد از این جنگ عملا دچار یک بنبست شده که در طول سالهای گذشته و بعد از تاسیس این رژیم سابقه نداشته. از این رو بعید به نظر میرسد که این ائتلاف علیه یمن به نتایجی دست یابد چرا که در نهایت موجب افزایش فشار علیه اسرائیل خواهد شد.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 فاتحهای برای صادرات معدنی
✍️ سعید صمدی
همانطور که خبرهایی از گوشه و کنار درخصوص بازگشت عوارض صادراتی شنیده میشد حالا بعد از ابلاغ گمرک این مساله اجرایی و اخیرا هم با حمایت وزارت اقتصاد مواجه شده است؛ موضوعی که نشان میدهد دولت جایگاهی برای بخش خصوصی قائل نیست.
با اینکه فعالان معدنی با چنین تصمیمی مخالف بوده و با اعتراضات گسترده آنها در اوایل شهریور ماه و با دستور موقت دیوان متوقف شد، اما حالا دوباره تصمیم در جای خود باقی مانده است. این در حالی است که معدنیها به هیچ وجه تصورش را هم نمیکردند که موضوع اینقدر سریع دوباره برگردد.
مساله مهم این است که اعداد و ارقامی که به عنوان عوارض برای فعالان بخش معدن نوشته شده هیچگونه تناسبی با درآمد و سوددهی این عرصه ندارد. به این ترتیب شاهدیم اجرایی شدن سیاست دولت به قیمت این مساله تمام میشود که صادرات مواد معدنی ۸۰ درصد متوقف شود، چراکه در پی چنین تصمیمی برای بخش عمدهای از معادن دیگر مقرونبهصرفه نخواهد بود که دست به صادرات بزنند. در واقع تا همین امروز هم بسیاری از شرکتهایی که دست به رزرو صادرات کشتی زده بودند هزینههای زیادی را پرداخت کرده و حالا مجبور شدهاند قرارهایشان را لغو کنند؛ چراکه دیگر دلیلی وجود ندارد که دست به صادرات بزنند! چنین تصمیمی از آن رو بغرنج است که بدانیم در شش ماه ابتدایی سال حدود ۶ میلیارد و سیصد و بیست و یک میلیون دلار آمار صادرات زنجیره معدن بوده است؛ عددی که بدون در نظر گرفتن محدودیتها میتوانست بیشتر از اینها باشد و حالا با این تصمیم باز هم به شدت روند نزولی به خود میگیرد.
مساله مهم دیگری که مسوولان در این تصمیم کمتر به آن توجه دارند این است که به ماده معدنی بدون اشاره به اینکه چه معدنی آن را تولید کرده، اشاره شده است. نکته در اینجاست که معدنی که حاشیه سود پایینی دارد و به سختی روی پای خود ایستاده نمیتواند با معدن دیگری که سود و توان بهتری دارد، مقایسه شود! این در حالی است که بهتر است معادن را با توجه به شرایطشان سنجید و به این مهم توجه کرد که اینها از نظر اقتصادی بسیار متفاوت هستند. به طور مثال معدنی عیار ۵۰ و معدنی دیگر عیار ۳۰ دارد که درنتیجه نسبت سوددهیشان نیز متفاوت است. در این رابطه میتوان به معدن سنگآهن هماتیت اشاره کرد که تولیدش به سختی اقتصادی میشود. لذا وقتی مسوولان با چنین تصمیمات یکشبهای مطرح میکنند که همه معادن به یک اندازه عوارض را پرداخت کنند، به طور حتم کوچکترها و به عبارتی آسیبپذیرترها حذف میشوند. البته مساله آنقدر مهم است که به جرات میتوان گفت بعد از معادن کوچک به طور حتم بزرگترها نیز آسیب خواهند دید. درنتیجه متاسفانه با این تصمیم صادرات برخی محصولات فولادی سختتر میشود. ضمن اینکه شرکتهای کوچکتر در این بین به شدت ضرر میبینند، چراکه با هر حرکتی شکننده میشوند. به این ترتیب باید گفت که متاسفانه در شرایط فعلی فعالان حوزه صنعت و معدن به خصوص کوچکترها شاهد بیثباتی اقتصادی هستند و امنیت اقتصادی ندارند، در نتیجه با چنین تصمیمی به شدت ضرر میبینند. این در شرایطی اتفاق میافتد که امسال به سال مهار تورم و رشد تولید مزین شده است. نکته دیگری که در تصمیم دولت دیده میشود این است که متاسفانه متوجه میشویم که صدای بخش خصوصی به هیچوجه شنیده نمیشود. در واقع در هیچیک از تصمیمگیریها از تشکلها دعوت نشده، در حالی که طبق قانون بهبود فضای کسبوکار باید همه دعوت میشدند. این در حالی است که جدیدا وزارت اقتصاد اعلام کرده که این مساله اجرای یک حکم معطلمانده درآمدی قانون بودجه سال جاری بوده که با هدف جلوگیری از صادرات مواد خام به تصویب مجلس رسیده بود، اما در مرداد ماه با شکایت بخش خصوصی از سوی هیات تخصصی دیوان عدالت اداری به تعلیق درآمده و دوباره در پایان آبان ماه از سوی هیات عمومی دیوان رای به لغو توقف آن داده شده بود. مساله مهم این است که در همان زمان هم فعالان بخش خصوصی به موضوع اعتراض کرده و خواهان حل مشکل شدند. حالا میبینیم که نهتنها مشکل حل نشده بلکه دوباره با همان ترتیب و قوت اجرایی میشود!
مساله دیگری که باید به آن توجه کرد اینکه عمده مواد صادراتی خام و نیمهخام، مصرف داخلی ندارد ولی دولت مطرح میکند که هر کس میخواهد دست به صادرات بزند نخست باید محصول خود را در بورس عرضه کند و سپس اگر مشتری نداشت آن را صادر کند. با این حال نهتنها شرایط برای معدنیها اقتصادی نیست، بلکه باید گفت که محدودیتهای بورس کالا دیگر دل خوشی برای صادرات نگذاشته که نتیجهاش هم به طور حتم توقف تولید خواهد بود.
🔻روزنامه اعتماد
📍 یلدای ماندگار
✍️ علی ربیعی
از راه رسیدن یلدا، سفری باستانی به قدمت سه هزار سال را تداعی میکند. از نیاکانمان آموختیم که آغاز زمستان و سپید و برفی شدن جهان را به جشن بنشینیم. یلدا، شبی است که در فردای آن خورشید تولدی دیگر دارد و نوید بلندتر شدن روزها و روشنایی بیشتر را میدهد و اینها همه نمادی است از روشنبینی، امید بهآینده و گشودن افقهای تازه در نزد ایرانیان. یکی از بارزترین خصوصیات فرهنگ ایرانی، غنای آن از مناسبتها و آیینهاست که برگهای تقویم را به ابزاری برای یادآوری امید به زندگی، تغییرات جهانی و ساختن خاطرههای جمعی مبدل کرده است. یلدا هنوز هم همانند سایر جشنهای ایرانی، همچنان با حفظ اصالت و جزییات کهن خود، جاندارتر از همیشه برپا میشود. من، اساسا مقاومت عدهای در مقابله با عناصر فرهنگ و هویتساز ملی را نمیفهمم. معتقدم همانگونه که باستانگرایی افراطی نتوانست آیینهای دینی را کمرنگ کند، این تلاشها نیز ثمری در پی نخواهد داشت. اخیرا شاهد بودیم که در پی تلاش برای تهیسازی یلدا از هویت و ماهیت خود، با کجسلیقگی نام «روز ترویج فرهنگ میهمانی و پیوند با خویشان» را بر آن نهادند تا در گذر زمان، به نوعی استحاله تاریخی را سبب شوند. بیتردید، آنچه در این برهه از زمان -که شاهد شکافهای نگرانکننده در جامعه هستیم - نیازمند استفاده از هر فرصتی برای نزدیک کردن ایرانیان، عمق دادن به پیوندهای تاریخی و تقویت عناصر هویتی هستیم. با دست کشیدن از مهندسی کردن مناسبتهای فرهنگی و تقویت سنتهای موجود، میتوان در روزهایی که نظرسنجیها، عموما حاکی از کاهش شادی و نشاط است، این ضعف دیگر جامعه ایران امروز را نیز پوشش داده و ایرانی شاداب بسازیم. از دیگر کارکردهای مهم یلدا و سایر مناسبتهای ملی و دینی، برکشیدن خیر جمعی است. این روزها، گذار همراهانه با یکدیگر و تلاش برای رونق دادن به سفره همه آنانی که سفرههای کم و بیش خالی دارند موجب احیای روح خیرخواهی جمعی، همدلی و افزایش بار معنوی جامعه خواهد شد.
فراموش نکنیم؛ خانوادههایی هستند که توانی برای تامین بساط یلدایی ندارند، فرزندان ایرانی که در آرزوی داشتن خانوادهای برای دور هم جمع شدن و جشن گرفتن هستند و ناگوارتر، کمتوانانی که حتی دستی برای دانه کردن انار ندارند. یلدا، بهانهای است برای سرودن مهربانانه باهمبودگی.
یلدا بر همه ایرانیان و فارسیزبانان مبارک.
🔻روزنامه شرق
📍 نگفتم سیاهدانه است؟
✍️ سیدمصطفی هاشمیطبا
میگویند در زمانهای قدیم که شهرها دیوار و دروازه داشته، تاجری کهنهکار با کاروان بار امتعه و اشربه با تفتیش دروازهبان شهر مواجه شده و مورد مؤاخذه برای بار یکی از اشتران که پودر سیاهرنگی بوده قرار گرفته است. به تاجر میگوید چه چیز حمل میکنی؟ تاجر میگوید سیاهدانه! محتسب میگوید این مثل سیاهدانه نیست، بلکه شبیه باروت است. از تاجر انکار و از نگهبان اصرار؛ سرانجام محتسب میگوید آن را برای آزمایش امتحان میکنم. تاجر قبول میکند و دروازهبان قسمتی از پودر را آتش میزند و دود و انفجار آن بالا میرود. تاجر بلافاصله میگوید مگر من نگفتم که سیاهدانه است.
حکایت مباحثهگران امروز ما، حکایت همان سیاهدانه است که طرفین مباحثه، کاری به حرف و سؤال طرف مقابل ندارند و حرف خودشان را در جواب تکرار میکنند و البته این یک تکنیک تبلیغاتی مباحثه است که حرف خود را به کرسی بنشانند. مصداق این موضوع مکاتباتی است که بین دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی و مدیرمسئول روزنامه «شرق» در جریان است. اگر به سه یا چهار نامه متبادله نگاه کنیم، میبینیم که طرفین کاری به سؤال طرف مقابل نداشتهاند، گویی از مکاتبه قبلی خود رونوشت تهیه کردهاند و آن را مکرر میفرستند. یک طرف میگوید شما غربزده هستید و اصلاحطلبان برنامه و ظرفیت برای اصلاح ندارند و طرف دیگر میگوید شما اصولی نمیاندیشید و حرفهای خود را تکرار میکنید.نمیخواهم به جزئیات مباحثه وارد شوم، اما انگزدنها گاه به خود انسان بازمیگردد. برای مثال، اگر طرف مقابل غربگراست، ذکر عنوان «دکتر» در امضای فرد، یعنی اصطلاحاتی که اصلا غربی است و در فارسی و دوره اسلامی واژههایی مثل حکیم، آخوند و میرزا داشتهایم، خود نشانه غربگرایی نیست؟ «کت و شلوار» آیا جامه غربی نیست که میپوشیم؟ این را عرض میکنم که یادمان باشد وقتی انگشت اشاره را به سمت کسی نشانه میرویم، چهار انگشت دیگر دست به سوی خودمان نشانه رفته است. البته که این موضوع و این انگشت اشارهها کلا برای منکوبکردن و انگزدن به افراد است و نه برای تحری حقیقت و پیداکردن راه برونرفت از مشکلات. در این میان، حرف دبیرکل مؤتلفه که میگوید اصلاحطلبان ظرفیت حل مشکلات را ندارند درست است، اما تمام حقیقت نیست. حقیقت آن است که نهتنها اصلاحطلبان بلکه سایر گروههای سیاسی چپ و راست ازجمله مؤتلفه و سایر دستاندرکاران سیاسی و اجرائی کشور فاقد چنین ظرفیتی هستند و چنانچه به کلام ریاست مجلس که میگوید ما باید تصمیمات مهم و سخت بگیریم دقت کنیم، صدق این عرایض معلوم میشود و نشانه آن هم برنامه هفتم توسعه است که در آن از تصمیمات مهم و سخت آثاری نمییابیم. حال از ظرفیت حل مشکلات میگذریم و به درجه پایینتری نزول میکنیم. آیا ظرفیت طرح مشکلات و چالشهای کشور در گروههای سیاسی و مسئولان کشور وجود دارد. آیا چنین نیست که دستاندرکاران و مدعیان اجرائی و سیاسی مسائل را میشنوند ولی میگویند انشاءالله گربه است؟ اگر واقعا برای ایران و مردم ایران دل میسوزانیم و مدعی رسالت برای پیشرفت ایران و حقیقتگویی هستیم، باید در سه مرحله حرف خود را بیان کنیم؛ زیرا نوشتن نامه و ادعای خود خوببودن و بدبودن دیگری برای سرزمین ایران و ملت ایران چندان شایسته کسانی که مدعی دینداری یا روشنفکری دینی یا حتی بیدینان و دگراندیشان نیست. این سه مرحله عبارتاند از تشخیص مشکلات و شرایط روز کشور و چالشهای موجود در سرزمین ایران، انتخاب سیاست کلان در رابطه با دیگر کشورها و نهایتا ارائه راهحل برای آنها به همراه تنگناهایی که از قبل اجرای راهحلهای پیشنهادی برای مردم ایجاد میشود. واضح است که در آنچه بیان میشود نباید بنبست تصور شود. با کمال تأسف، بیانات اخیر آقای نوبخت، رئیس سازمان برنامه و بودجه دولت آقای روحانی که گفته است ما بلد نبودیم با تحریم کشور را اداره کنیم و به همین سبب درصدد رفع تحریمها بودیم، حکایت از بنبستی در اندیشه است. اولا مگر در زمان تحریم، شما مسئولیت نگرفتید؟ اگر بلد نبودید و کار را پذیرفتید، خیانت کردهاید؛ زیرا مگر برای رفع تحریمها خوابنما شده بودید؟ و مگر فقط رفع تحریمها در دست شما بود و طرف مقابل تحریمکننده به حرف شما عمل میکرد؟
همانطور هم دیدیم که با تمام زحمات مذاکرهکنندگان که سند برجام امضا شد (و اسرائیل و تندروهای آمریکا همراه تندروهای داخلی هماهنگ با هم با آن مخالفت میکردند) آمریکا یکطرفه از آن خارج شد. پس به چه دلیل آقای روحانی قول رفع همه تحریمها را در مبارزات انتخاباتی داد؟ این نیست که اداره کشور در زمان تحریمها ممکن نباشد. البته با مدعیانی که ادعای اداره کشور در شرایط فعلی را دارند نیز حرف فراوان است. اینکه در تحریم باشیم و در سیاست داخلی به سوی تقویت آن بخش ظواهر نامطلوب لیبرالیسم برویم و کالای کشور را ارزانتر یا به نحو تهاتری با کالای نامرغوب و اجباری صرف کنیم و ارز ذیقیمت کشور را که خون اقتصاد کشور است، با تخصیصهای نادرست مثل خرید دستگاه تولید و بستهبندی چای که در کشور ساخته میشود، مصرف کنیم و نهادههای کشاورزی را وارد نشده به مردم بفروشیم و افتخار کنیم که روزانه ۱۲۰ میلیون لیتر بنزین میسوزانیم و میتوانیم تولید کنیم و چشم بر چالشهای اساسی کشور ببندیم و هیچ راهحلی نداشته باشیم، نامش اداره کشور نیست و ظاهرا فقط آقای نوبخت نیست که اعتراف به ناتوانی در اداره کشور را کرده است. حال امیدواریم نهتنها هیئت مؤتلفه بلکه دیگر گروهها و هیئتها این توانایی و شجاعت را داشته باشند که چالشهای کشور را بشمارند و اگر نوع چالشها برای آنها مبهم است، برخی از این چالش را با علم اجمالی ناقص اینک برمیشمارم تا بگویند آیا آنها را بهعنوان چالش قبول دارند یا خیر و آیا میتوانند آنها را کامل کنند و در نهایت اگر اینها را به نام چالش کشور قبول ندارند، بگویند آیا اصلا ایران با چالشی روبهرو هست و اگر هست کدامین هستند. امید دارم بهخاطر نقص این فهرست، بر این کمدانش خردهگیری نشود.
۱- چالش بدمصرفی آب بهویژه در کشاورزی بر عهد قدیم
۲- چالش استخراج مداوم آب با کفشکنیهای مکرر از چاهها و عمیقشدن آنها در حد ۴۰۰ متر و در شرف بیآبشدن چاهها و انقراض کشاورزی وابسته به آب چاهها
۳- چالش نشست زمین در بسیاری از استانهای کشور
۴- چالش نبود الگوی درست کشاورزی و واردات ۳۰ میلیون تن محصولات کشاورزی
۵- چالش ناترازی مصرف برق و انرژی
۶- چالش کاهش استخراج گاز و ناترازی با مصرف و عدم امکان صادرات گاز
۷- چالش عدم شفافیت عملکرد بانکها و بانک مرکزی در تخصیص ریال و ارز به گیرندگان
۸- چالش بدهی دولت به بخش خصوصی ازجمله به نقل از وزیر نیرو بدهی صد هزار میلیارد تومانی این وزارتخانه
۹- چالش صندوقهای بازنشستگی و تعهدات دولت
۱۰- چالش پرداخت بهره برای سرمایهگذاران کلان در حساب بانکها
۱۱- چالش تمرکز ثروت در کلانشهرها و ادامه محرومیت نقاط محروم
۱۲- چالش قربانیشدن سالانه ۲۰ هزار نفر در حوادث جادهای و صد هزار نفر مجروح و مصدوم
۱۳- چالش مهاجرت نخبگان ازجمله پزشکان (به تصدیق آقای دکتر مرندی)، پرستاران، خلبانان، نرمافزارنویسان و اخیرا کارگران ماهر
۱۴- چالش هوای آلوده در شهرها و دیگر نقاط کشور
۱۵- چالش ازبینرفتن جنگلها
۱۶- چالش وجود فاضلابها و پسابها و پسماندهها در کشور که روز به روز بیشتر میشود.
آیا فکر میکنیم با «جهاد تبیین» این چالشها درست میشود؟ جهاد تبیین برای تبیین اطلاعات درست و ثمربخش است، نه روکش چالشها.
۱۷- چالش تورم و کمشدن دائمی قدرت خرید مردم
۱۸- چالش مسئله حملونقل بار و مسافر در کشور
۱۹- چالش موضوع دانشگاهها در کشور و آموزش و پرورش و تربیت نسل جوان
۲۰- چالش اینترنت و سود ۳۰ هزار میلیارد تومانی فیلترشکنها و آینده اینترنت آزاد بدون امکان فیلترینگ.
آیا گروههای سیاسی و اجرائی، معترف به این چالشها و بسیاری دیگر از چالشهایی که در حوصله این نوشته نیست، هستند و اگر هستند راهحل آنها چیست؟ گمانم پاسخی ارائه نشود.
🔻روزنامه کسبوکار
📍 نیاز بازار خودرو به واردات
✍️ بابک صدرایی
عامل متاثر در بازار واردات که تا به امروز در حد گرفتار درمانی بوده است. در این زمینه هیچ اقدام مثبتی صورت نگرفته و تنها سبب رکود بازار شده است. هر خبر و اقدامی درباره این عوامل ذکر شده صورت گیرد، به طور مثال اگر خبری منتشر شود که دیگر توافقی صورت نمیگیرد یا واردات خودرو منتفی شده است، قیمت ها رشد کرده و بازار مجدد حرکت میکند، اما تا زمانی که گفتار درمانی باشد بازار در رکود به سر میبرد.
وی با بیان اینکه در نقطه اقتصادی هستیم که برای رشد بازار نیاز به تورم داریم، گفت: تداوم این وضعیت در بازار خودرو سخت است و سبب زیان به خودروسازی کشور خواهد شد.
در بازار ایران متاسفانه در هر دورهای که واردات خودرو آزاد شده، متاسفانه حتی خودروهای اکونومی، در بازار ایران خودروهای نسبتا لوکس شدهاند. خودروهای لوکس هم در بازار ایران خودروهای سوپرلوکس شدهاند. در واقع با این وضعیت نظام تعرفهای، خودروی اقتصادی هیچگاه در بازار ایران نداشتیم و نداریم و نخواهیم داشت.
در واقع میتوان گفت خودرویی که در بازار جهانی، خودروی اقتصادی است، در بازار ایران خودرو نسبتا لوکس میشود. خودرویی که در بازار جهانی خودرو متوسط است، در بازار ایران خودرو لوکس میشود. خودرویی هم که در بازار جهانی لوکس است، در بازار ایران خودرو فوقلوکس حساب میشود. شما اگر قیمتها را نگاه کنید، دقیقا به همین نتیجه میرسید.
بازار خودرو در حال حاضر درگیر مسائل کلان است که به بازار سیگنال مثبت و منفی میدهد. یکی از این عوامل بحث کلان سیاسی است. که شایعه و گمانهایی درباره توافق با کشورهای جهانی و کاهش قیمت ارز وجود دارد که با این اتفاق انتظار میرود خودرو ارزان شود.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست