شنبه 3 آذر 1403 شمسی /11/23/2024 4:06:01 AM

🔻روزنامه تعادل
📍 قیمت نفت، دریای سرخ و بودجه ۱۴۰۳
✍️ حسن مرادی
پس از دوره‌ای رکود، به نظر می‌رسد بازار نفت طی روزهای اخیر هم در ابعاد داخلی و هم در ابعاد بین‌المللی با تحولات تازه‌ای همراه شده است. مشکلات منطقه‌ای ناشی از تهدیدات کشتی‌ها و نفتکش‌های اسراییلی توسط یمن، بازار نفت را با رشد قیمت همراه ساخته است. از سوی دیگر ارائه بودجه ۱۴۰۳ و برنامه هفتم توسعه در سطوح داخلی هم موضوع قیمت نفت و سایر حامل‌های انرژی را در راس ارزیابی‌های تحلیلی قرار داده است.
۱) تحولات اخیر در دریای سرخ، برخی تحلیلگران را نسبت به تحولات آینده بازار نفت نگران ساخته است. البته حوثی‌ها اعلام کرده‌اند تنها نسبت به کشتی‌هایی که یا متعلق به اسراییل هستند یا قصد پهلوگیری در بنادر رژیم صهیونیستی را دارند واکنش نشان می‌دهند و سایر کشتی‌ها و نفتکش‌ها برای عبور از باب‌المندب و دریای سرخ مشکلی ندارند. اما برخی افراد و جریانات در سطح بین‌الملل با هدف بهانه‌جویی تلاش می‌کنند، فعالیت‌های یمن را زمینه‌ای برای ایجاد مشکل در اقتصاد منطقه و جهان معرفی کنند. گفتنی است کشتی‌های اسراییلی‌ها که مورد تهدید قرار گرفته‌اند و اجازه عبور به آنها داده نشده باید از دماغه امید نیک آفریقا دور بزنند و با دور زدن کل قاره آفریقا از مسیر مدیترانه وارد سواحل رژیم صهیونیستی شوند. این تغییرات خسارات مالی و اعتباری بسیاری را متوجه اقتصاد اسراییل کرده و مشکلات عدیده‌ای را برا‌ی آنها به وجود می‌آورد. اما ایا این تحولات منجر به افزایش قیمت نفت می‌شود یا اینکه تنها انتظارات تورمی است؟ به ‌طور کلی می‌توان گفت که تحولات اخیر باعث بروز نوسان در قیمت نفت شده است. بخش قابل توجهی از اثرات تورمی در هر بازاری مرتبط با انتظارات تورمی است. امروز بسیاری از رسانه‌های غربی، تحرکات یمنی‌ها را بزرگنمایی می‌کنند و این فضاسازی‌ها منجر به افزایش قیمت نفت می‌شود که شده است.
۲) در این میان بسیاری از تحلیلگران به دنبال رمزگشایی از تاثیر تحولات اخیر در بازار نفت و سرایت آن به اقتصاد داخلی کشورمان هستند. اخیرا بودجه ۱۴۰۳ راهی بهارستان شده است؛ دولت نرخ نفت ۷۴ دلاری را در بودجه در نظر گرفته که به اعتقاد برخی از تحلیلگران غیرواقعی است. استخراج نفت برای هر بشکه حدودا ۱۴ دلار هزینه در بر دارد، بنابراین استفاده از نرخ ۷۴ دلاری نفت در بودجه، تطابقی با واقعیت ندارد. اهمیت استفاده از اعداد و ارقام واقعی در بودجه زمانی برجسته‌تر می‌شود که بدانیم ریشه بسیاری از مشکلات اقتصادی کشورمان کسری بودجه است. این اعداد و ارقام همواره در مجالس مختلف محل مناقشه بوده است.

اگر دولت نرخی پایین‌تر از نرخ واقعی را در بودجه قرار بدهد، مازاد آن در حساب‌های وزارت نفت قرار می‌گیرد (حداقل برای یک سال در حساب‌های وزارت نفت است و دولت نمی‌تواند از آن استفاده کند) بنابراین دولت تلاش می‌کند، نرخ‌هایی از نفت را در بودجه قرار بدهد که به واقعیت نزدیک‌تر باشد. با بحران‌های اخیر بعید است نرخ نفت، پایین‌تر از سطح فعلی باشد، به نظرم نرخ ۷۴ دلاری در بودجه ۱۴۰۳ نرخ متعادلی است و می‌تواند نیازهای بودجه‌ای دولت را تامین کند. همان طور که اشاره شد، دولت می‌داند اگر نرخ را پایین‌تر از نرخ جهانی بزند، مازاد آن باید در حساب‌های وزارت نفت باقی بماند و با طی یک پروسه خاص استفاده از آن مقدور شود. اما اگر در بودجه پیش بینی شود، دولت می‌تواند آن را تصاحب کرده و صرف نیازهایش کند.
۳) موضوع مهم بعدی، حجمی است که در بودجه ۱۴۰۳ برای فروش نفت در نظر گرفته شده است. دولت صادرات حدودا یک میلیون و ۳۰۰ هزار بشکه‌ای را برای سال آینده پیش‌بینی کرده است. عدد و رقمی که اقتصاد ایران در سال جاری هنوز به محدوده آن هم نزدیک نشده است. استفاده از این حجم صادرات نفت باعث می‌شود تا فشار تحریم‌ها کمتر شود. نباید فراموش کرد ایران بخش قابل توجهی از نیازهای خود را از طریق تهاتر و استفاده از ارزهای ملی تامین می‌کند. دلیلی برای عدم تحقق این پیش‌بینی‌ها نمی‌بینم. در صورت استفاده از تهاتر و استفاده از ارز ملی به راحتی می‌توان این حجم را محقق ساخته حتی از آن هم عبور کرد.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 معمای حل‌نشده کرونا
✍️ دکتر هژیر رحمانداد/ دکتر نوید غفارزادگان
طی چهار سال گذشته، ویروس کرونا و پاندمی ناشی از آن، منجر به مرگ میلیون‌ها نفر در سراسر جهان شده است. علاوه بر تلفات عظیم جانی، پاندمی کووید خسارات اقتصادی و اجتماعی گسترده‌ای به جای گذاشته است که هنوز هم بسیاری از جوامع را تحت تاثیر قرار می‌دهد.
از طرف دیگر، سیاست‌ها و راهکارهای متعدد دولت‌ها، خدمه بهداشت و درمان و به‌طور کل، عموم مردم، به کاهش تلفاتِ این پاندمی کمک کرد. اکنون که از دوران حاد پاندمی عبور کرده‌ایم و ویروس کرونا به‌عنوان یک واقعیت ثابت در زندگی روزمره مردم تبدیل شده است، سیاستگذاران فرصتی برای بررسی عملکرد خود پیدا کرده‌اند. در این میان، نگاه به داده‌های موجود جهانی و مقایسه عملکرد کشورهای مختلف می‌تواند به یادگیری و آماده‌سازی برای مقابله با تهدیدات مشابه در آینده منجر شود.
نگاهی دقیق به آمار موجود و بررسی سیاست‌های کشورهای مختلف در تقابل با این بیماری، معمای عجیبی را آشکار می‌کند. به‌طور مشخص، در هجده ماه ابتدایی پاندمی که واکسن کرونا در دسترس عموم نبود، سرانه مرگ‌ومیر کشورها بسیار متفاوت از هم بوده است. داده‌های موجود، اعم از گزارش‌های رسمی فوت کرونا و تخمین‌های حاصل از آمار تدفین، همگی، نشان از این دارد که مرگ سرانه کشورها نه‌تنها متفاوت بوده است، بلکه برخی از کشورها سرانه فوت بیش از صد برابر کشورهای دیگر داشته‌اند. مثلا از ابتدای۲۰۲۰ تا میانه۲۰۲۱ به ازای هر یک‌میلیون جمعیت، فوت ناشی از کرونا در پرو، آمریکا، ایران، ژاپن، استرالیا و سنگاپور به ترتیب ۱۰.۴، ۳.۳، ۱.۸، ۰.۲۲، ۰.۰۷ و ۰.۰۴ نفر در روز گزارش شده است.

تفاوت مرگ‌ومیر در چنین مقیاسی عجیب به نظر می‌رسد؛ چراکه همه با یک بیماری دست و پنجه نرم می‌کردند. در پاسخ ممکن است فکر کنیم که کشورهای با مرگ‌ومیر کمتر، جمعیت جوان‌تر یا منابع مالی و بهداشتی بهتری داشته‌اند. اما تحلیل داده‌های دو سال اول پاندمی نشان می‌دهد که همبستگی معناداری میان درآمد سرانه، ظرفیت بیمارستان‌ها یا حتی توزیع هرم جمعیتی از یک طرف و سرانه فوت کرونا از طرف دیگر وجود ندارد.
توضیح بالقوه دیگر این است که شاید کشورهایی که فوت کمتری داشته‌اند، سیاست‌های سخت‌گیرانه‌تر و شدیدتری اعمال کرده باشند. اما بازهم آمار موجود این پاسخ را به دو دلیل زیر سوال می‌برد: اول اینکه سیاست‌های اجرا شده در کشورهای مختلف کم‌وبیش شبیه به‌هم بودند. قبل از واکسیناسیون عمومی، در عمل، سبد سیاستگذاران محدود به تصمیماتی چون تعطیلی کار و مدارس، اجبار ماسک و محدودیت سفر بود و آمار نشان می‌دهد که اکثر کشورها در شدت اعمال این سیاست‌ها تفاوت‌ زیادی نداشتند. دوم اینکه در بلندمدت همبستگی آماری جدی میان همان تفاوت ناچیز در شدت سیاست‌های اعمال‌شده و تلفات کرونا نمی‌توان یافت! مثلا آمار دانشگاه آکسفورد نشان می‌دهد که متوسط شدت سیاست‌های اعمال‌شده در ۶کشور بالا (تا میانه ۲۰۲۱) به ترتیب ۶۷ (۱۰۰ یعنی سخت‌گیرانه‌ترین)، ۵۹، ۵۹، ۳۸، ۵۶، و ۵۲ بوده است. به‌طور خلاصه به‌رغم اهمیت حیاتی سیاست‌های اعمال‌شده برای کنترل پخش بیماری (که آن نیز در تحقیقات متعدد محرز شده است)، اکثر کشورها سطح مشابهی از سیاست‌ها را پیاده کردند و همبستگی معناداری میان سیاست‌ها و مرگ‌ومیر نمی‌توان دید.

در ماه‌های اخیر تحقیقات ما و چند محقق دیگر توضیحی برای این معما ارائه کرده است که ریشه در تفاوت سرعت پاسخ‌گویی و عکس‌العمل کشورها دارد. برای درک این توضیح شرایط دنیا در سال اول پاندمی را به یاد بیاوریم، دورانی که بیشتر جمعیت جهان به این ویروس، ایمنی نداشت و در صورت عدم اقدامات پیشگیرانه، سرعت پخش ویروس و تلفات ناشی از آن به‌صورت نمایی رشد می‌کرد. در چنین برهه‌ای، دیر یا زود، رشد نمایی مرگ‌ومیر هر جامعه‌ای را قانع می‌کرد که دست روی دست گذاشتن قابل تحمل نیست و پاسخی جدی‌تر لازم است. بسته‌ای از این پاسخ‌ها اعم از خانه‌نشینی، بستن مدارس و رستوران‌ها، روی آوردن به دورکاری، کاهش سفرها و استفاده از ماسک کم‌وبیش در بیشتر کشورها اجرایی شد و اگر توسط دولت‌ها انجام نمی‌شد مقیاس مرگ‌ومیر آن‌قدر بالا می‌رفت که مردم از ترس، چاره‌ای جز در خانه ماندن نمی‌دیدند (مثلا شرایط گیلان در اسفند۱۳۹۸ را به یاد آوریم)‌. در نهایت بیشتر جوامع مجبور به اتخاذ ترکیبی از سیاست‌ها بودند که جلوی رشد نمایی بیماری را بگیرد. از طرف دیگر هروقت پخش بیماری به اندازه‌ای پایین می‌آمد که خطر مرگ کم می‌شد (مثلا در ایران زمانی که مرگ‌ومیر روزانه دو رقمی می‌شد) و به زیر آستانه تحمل جامعه می‌رسید، سیاست‌های پیشگیرانه کاهش می‌یافتند. طبیعتا کاهش سیاست‌های پیشگیرانه، با چند هفته تاخیر به موج جدیدی از بیماری دامن می‌زد.

در چنین شرایطی نگاهی دقیق‌تر به آستانه تحمل جوامع و سرعت پاسخ‌گویی می‌تواند گره‌گشا باشد. آستانه تحمل، حدی از ریسک مرگ‌ومیر است که جامعه را به اعمال سیاست‌های پیشگیرانه برای جلوگیری از رشد بیماری قانع می‌کند.


🔻روزنامه کیهان
📍 اسرائیل، دست خونین التماس
✍️ سعدالله زارعی
صحنه جنگ غزه به التماس یکی و اجتناب دیگری تبدیل شده است. برای داوری درباره آنکه شکست خورده میدان و آنکه پیروز آن می‌باشد، همین کافی است. رژیم غاصب اسرائیل در حالی که در بیان‌ها و بیانیه‌ها از پیروزی بر حریف و نزدیک بودن پیروزی نهائی می‌گوید، بر تبادل محدود اسرا با زندانیان اصرار دارد و مقاومت فلسطین را مسئول شکست «تبادل دوباره» معرفی می‌کند. از آن طرف مقاومت غزه دو شرط را برای تبادل مطرح کرده است؛ توقف کامل حمله نظامی به غزه و تبادل «همه در برابر همه». این ادبیات دوگانه‌ التماس و اجتناب، صدها مقاله‌ در پی داشته در مطبوعات غرب درج شده و بر شکست اسرائیل از مقاومت تصریح کرده‌اند. در این خصوص گفتنی‌هایی وجود دارد:
۱- جنگ غزه به هشتادمین روز خود نزدیک شده است. یک طرف جنگ رژیم اسرائیل قرار دارد که با بهره‌مندی از جنگنده‌ها، ناوها و هزاران ‌تانک و ده‌ها هزار نیروی زرهی با دست باز و با بی‌رحمی تمام ساکنان مظلوم غزه را بی‌وقفه مورد حمله قرار داده است و یک طرف مقاومت غزه است که در محاصره کامل قرار داشته و با هوشمندی و دلیری در برابر تحقق اهداف دشمن ایستاده است.
الان هفته‌ها از زمانی که غربی‌ها اعلام کردند ساکنان غزه از کمبود آب و غذا رنج می‌برند و بحران انسانی به‌طور کامل، این باریکه را دربرگرفته است،‌ می‌گذرد اما با وجود گذشت حدود ۱۲ هفته از آن، مقاومت متکی به ساکنان غزه، با شدتی بیش از گذشته ادامه دارد. در خلال این ایام ارتش اسرائیل می‌گوید ۲۵ درصد از نیروهای درگیر در جنگ غزه را از دست داده، تیپ ویژه گولانی آن پس از تحمل ضربات شدید برای بازسازی از صحنه جنگ خارج شده و به لشکر ۹۸ زرهی آن - که در پیشانی عملیات زمینی ارتش غاصب قرار داشته -
ضربات اساسی وارد شده است. بنابراین کاملاً واضح می‌باشد که ارتش رژیم با بن‌بست مواجه گردیده و امید به موفقیت را از دست داده است.
۲- این جنگ، راهبرد نظامی اسرائیل را از کار انداخته است و این مهم‌تر از شکست سنگین لشکر ۹۸ و تیپ ویژه زرهی گولانی آن می‌باشد؛ چرا که شکست در صحنه رزم قابل ترمیم است ولی شکست راهبرد نظامی - وقتی تنها راهبرد باشد - قابل ترمیم نیست.
راهبرد نظامی اسرائیل ترکیب بمباران‌های هوائی و پیشروی زمینی است. اسرائیل در این میدان به نحو حداکثری از بمباران و نیروی زرهی استفاده کرد. رژیم در هفته‌های اخیر به‌طور متوسط روزانه ۶۰ هجوم هوائی انجام داد یعنی روزانه از ۶۰ هواپیما در بمباران‌ها استفاده کرده است. دقت کنید ۶۰ هواپیما برای
۳۶۰ کیلومتر مربع و طی حدود ۸۰ روز و این یعنی باریکه غزه حدود ۴۸۰۰ بار بمباران شده است. اسرائیل در هجمه زمینی، از بیش از ۲۰۰۰‌ تانک و نفربر و... استفاده کرده تا بتواند بر ۳۶۰ کیلومتر مربع تسلط یابد. حملات پی‌در‌پی و هر روزه ناوهای اسرائیل هم حساب دیگری دارد. با این وجود، مقامات ارتش صهیونیستی
دو روز پیش، اعلام کردند در هیچ نقطه غزه، حتی آنجایی که ارتش ادعای تسلط کامل دارد، از حملات حماس در امان نیست.
راهبرد نظامی اسرائیل در این جنگ - برخلاف جنگ‌های پیشین که هوائی محور بوده - بر پیروزی در زمین و پیشتازی نیروی زرهی‌اش استوار بوده است. در این جنگ نقش نیروی هوائی اسرائیل جدا کردن مردم از مقاومت با بهره‌گیری از «رعب» و نقش نیروی زمینی آن غلبه بر مقاومت و نابود کردن نفرات و تأسیسات آن بوده است. رژیم در نیروی پیشتاز خود یعنی نیروی زمینی، برترین یگان‌های خود را که همین لشکر ۹۸ و تیپ‌های ویژه گولانی و جفئاتی بوده به کار گرفته است.
براساس آمارهای ارتش و نیز آمار بیمارستان‌های رژیم، آسیب‌های ارتش در این ۸۰ روز از سه هزار کشته و هفت هزار زخمی فراتر رفته است. این یعنی نیروی پیشتاز آن دچار ضعف اساسی گردیده است. دقیقاً به همین دلیل نیروی هوائی اسرائیل در ده روز اخیر فعال‌تر شد. این فعالیت در ادامه همان فعالیت قبلی - یعنی ایجاد رعب در ساکنان - می‌باشد و هیچ کمکی به حل مشکل زمینی اسرائیل که مقاومت غزه است، نمی‌کند. بنابراین می‌توانیم با قطعیت بگوییم هم‌اینک راهبرد نظامی اسرائیل ویران شده و ارتش بدون داشتن راهبرد به جنگ ادامه می‌دهد و همه می‌دانند ارتشی که نمی‌داند فردا باید چه کار بکند، از جنگ امروزش نتیجه نمی‌گیرد.
۳- چند روز پیش «بنیامین نتانیاهو» اعلام کرد فشارهای خارجی برای توقف جنگ غزه رو به افزایش گذاشته و زمان محدود گردیده است. اشاره نخست‌وزیر مفلوک اسرائیل طبعاً به فشارهای افکار عمومی نیست چرا که نه تنها اسرائیل، حتی آمریکا هم کمترین اهمیتی به افکار عمومی نمی‌دهد. بنابراین منظور او از قرار داشتن در فشار زمان، قطعاً فشار آمریکا و چند دولت اروپایی است که همواره در بالاترین سطح از آن حمایت می‌کرده‌اند. در این‌جا دو نکته به موازات یکدیگر قابل توجه می‌باشد یک نکته این است که غربی‌ها و رژیم غاصب در اینکه این جنگ باید با شکست مقاومت فلسطین به پایان برسد، هم‌داستان بوده و هنوز هم بر این نظر ایستاده‌اند. نکته دیگر این است که روند جنگ شکل معکوسی پیدا کرده و بحث پیروزی و شکست از باریکه غزه فراتر رفته است. غربی‌ها درصدد بودند با محدود کردن میدان به غزه، مقاومت فلسطین را مغلوب نمایند اما بعد از دو ماه عملیات زمینی متوجه شده‌اند شکستی بزرگ‌تر از شکست در غزه در انتظار آنان است.
مقاومت منطقه از یک‌سو راهبرد آمریکایی «محدود نگه داشتن میدان» برای غلبه بر حماس را کنار زد. آمریکایی‌ها لااقل سه نامه رسمی خطاب به مقامات جمهوری اسلامی نوشته و ایران را - به عنوان مرکز جبهه مقاومت - از باز شدن جبهه‌های دیگر برحذر داشتند. این نامه‌ها ترکیبی از تهدید و خواهش بود. این سیاست جواب نداد و جبهه‌های لبنان، یمن و عراق در حد ضرورت و پا به پای رخدادهای جنگ غزه باز شدند. از سوی دیگر مقاومت منطقه‌ مانع شکل‌گیری جبهه‌ای در حمایت از رژیم غاصب گردید. و این در حالی بود که آمریکایی‌ها دقیقاً از روز اول جنگ غزه، کمیته چندجانبه‌ای را در قاهره با محوریت و کارگردانی خود برای حمایت از اسرائیل پدید آوردند. جلسات این کمیته دو سه هفته‌ای تشکیل شد اما ادامه پیدا نکرد. واشنگتن بار دیگر و بعد از آنکه تهدیدات مقاومت یمن سبب کاهش شدید رفت و آمد کشتی‌ها و ناوها در دریای سرخ و در نتیجه تحمیل هزینه‌های سنگین به کشورهای صنعتی گردید،
برای خنثی کردن این تهدیدات، شکل‌دهی به یک ائتلاف بین‌المللی و با مشارکت کشورهای عربی دنبال کرد اما نتیجه‌ای که حاصل شد با انتظار آن فاصله بسیار داشت. دو کشور در میان دولت‌‌های منطقه، یعنی عربستان و مصر که اقتصاد آنان بیش از همه تحت تأثیر اقدامات نیروهای مسلح یمن قرار دارد، با صراحت و رسماً اعلام کردند در این ائتلاف نخواهند بود. بعد بقیه کشورها از جمله امارات و جیبوتی هم یکی یکی عدم تمایل خود به عضویت در این ائتلاف بروز دادند. در سطح غرب نیز اکثر کشورهای عضو اتحادیه اروپا و نیز استرالیا اعلام کردند در چنین ائتلافی عضو نخواهند بود. در نهایت آمریکایی‌ها اعلام کردند، هدف این ائتلاف اسکورت کشتی‌ها بوده و قصد انجام هیچ اقدامی علیه یمن ندارند! این در حالی است که در جریان جنگ ۱۳۹۴ سعودی، ائتلافی از ۱۹ کشور غربی و عربی علیه همین یمن شکل گرفت و چند سال هم دوام آورد.
۴- هم‌اینک رژیم غاصب و آمریکا، آتش‌بس موقت در جنگ غزه را دنبال می‌کنند و مقاومت غزه دو شرط اساسی را برای پذیرش آن مطرح کرده است. با توجه به آنچه گفته شد الان نگرانی اسرائیل و حامیان آن این است که حماس با شرط‌هایش به قهرمان صحنه سیاسی این جنگ هم تبدیل شود و جالب این است که همان‌طور که اسرائیل اینک راهبرد نظامی ندارد، برای به زیر کشیدن پرچم مقاومت در صحنه سیاسی این جنگ نیز راه‌حل ندارد و باید تن به قضا و قدری دهد که بر مبنای اقتدار مقاومت می‌چرخد.


🔻روزنامه اطلاعات
📍 جام ملت‌های آسیا
✍️ اکبر عزیزی
حدود ۲۰روز دیگر مسابقات فوتبال جام ملتهای آسیا شروع خواهد شد.
حریفان وتیم های راه یافته به این مرحله از بازیها که تا بن دندان خودرا اماده کرده اند، برای به صدا در امدن سوت آغاز بازیها لحظه شماری می کنند، اما تیم ملی فوتبال کشورمان همچنان اندر خم کوچه قرار دارد.
مشکلات تیم ملی کم بود که اخیرا آب وبرق گاز پک تیم آن هم قطع شده است تا کار برنامه ریزی روزانه تیم ملی مختل شود.
از سوی دیگر وعده داده شده بود تا قبل از عزیمت تیم ملی به قطر، بین یک یا دو بازی تدارکاتی با تیم های که دارای اسم و رسم در دنیای فوتبال هستند برگزار خواهد شد اما تا این لحظه از ان بازیها خبری نیست وبعید به نظر می رسد که چنین برنامه ای اجرا شود. با این وضع در داخل انتظارات از تیم ملی بالاست.اقایان فقط از قهرمانی سخن می گویند، نه کمتر و این در حالی ست که نه برنامه ریزی شده است نه اراده هزینه کردن وجود دارد، نه بازی تدارکاتی برگزار شده است ونه شهامتی وصل کردن آب وبرق پک تیم ملی دیده می شود.با این حساب شکست حریفان امکان پذیر نیست وچنانچه تحقق یابد ظلمی است که بر فوتبال می رود.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 فخرفروشی با تکه‌تکه کردن اقتصاد
✍️ محمدصادق جنان‌صفت
دولت سیزدهم-‌‌و البته دولت‌هاشی قبلی نیز در ایران- تنها نوک‌ بینی خود را می‌بینند و به دلایل سیاسی اقتصاد را برای خود از حالت کل واحد بیرون می‌آورند و تکه‌تکه می‌کنند و با یک تکه آن به رقیب و به منتقدان فخرفروشی می‌کنند.

این دیدگاه سیاسی در همه دهه‌های پس از جنگ به شکل‌های گوناگون از سوی دولت‌ها اعمال شده و در دولت‌های احمدی‌نژاد و روحانی و حالا دولت رییسی در دستور کار قرار دارد. رسانه‌های هوادار دولت سیزدهم نیز مزید بر علت شده و با بزرگنمایی یک فعالیت دولت دیگر بخش‌های اقتصاد را از جلوی چشم دور می‌کنند. به طور مثال رسانه‌های هوادار دولت سیزدهم در همه ماه‌های تازه‌سپری‌شده روی دو مقوله مانور قابل اعتنایی داشته‌اند و حالا با بزرگ کردن این دو مقوله فخرفروشی می‌کنند.
یکی از جاهایی که دولت روی آن مانور می‌دهد میزان صادرات نفت‌خام و مقایسه آن با دولت قبلی است و بارها تاکید کرده دولت سیزدهم این مقدار نفت صادر می‌کند و دولت قبلی میزان کمتری صادر می‌کرده است. کاش روزی برسد که ایران همانند یک کشور عادی مثل دیگر اعضای اوپک بتواند به اندازه لازم و متناسب با ظرفیت تولید و نیز ظرفیت نفت ذخیره‌شده نفت صادر کند. یادمان باشد روند کاهنده صادرات نفت در دولت روحانی به دلیل این بود که دونالد ترامپ تصمیم گرفته بود صادرات نفت ایران را صفر کند و در دولت رییسی جو بایدن تصمیم گرفته است برای کنترل بخش عرضه به ایران اجازه صادرات دهد. علاوه بر این ایران هر چه بیشتر نفت بفروشد به راهبرد آمریکا کمک کرده و به درآمد اصلی صادرات ایران در درازمدت به دلیل تخفیف و هزینه‌های سربار صادرات نفت آسیب می‌زند. پر ‌شدن بازار اتومبیل ایران از انواع خودروها و موتورسیکلت و دیگر کالاهای چینی نتیجه انحصار خرید نفت ایران از چین است.
دولت سیزدهم و رسانه‌های هوادار دولت اصرار دارند سیاست تثبیت دلار در بازار را یک کامیابی جلوه دهند و بگویند دولت جلوی افزایش قیمت دلار را گرفته است. این فخرفروشی نیز مسبوق‌به‌سابقه است و در دولت‌های پیشین نیز قیمت دلار و دیگر ارزهای معتبر پس از جهش صد درصدی برای یک دوره تثبیت می‌شده است. علاوه بر این تثبیت قیمت دلار به بهای کسری تراز تجاری ۱۰ میلیارد دلاری تمام شده است و بازار‌های صادراتی ایران در حال فرو ریختن است. تثبیت قیمت دلار در مرز هر دلار ۵۰ هزار تومان و فاصله ارز نیمایی و دلار ۲۸ هزار و ۵۰۰ تومانی راه را برای رانت‌خواری گسترده و احتمال فساد باز کرده است. کسری تراز تجاری در صورت ادامه‌دار شدن می‌تواند به یک وضعیت دشوار برای ذخایر ارزی ایران تبدیل شود. گلایه ‌بخش تولید از عدم تخصیص ارز برای واردات مواد اولیه و روند کاهنده صادرات از بدترین نتایج کلان اقتصاد ایران به حساب می‌آید که آسیب‌های آن در آینده‌ای نه‌چندان دور دیده خواهد شد. باید دید منفعت برندگان از تثبیت قیمت دلار از سوی دولت سیزدهم کدام بخش از اقتصاد بوده و هست.
اقتصاد یک کل واحد است و فشرده کردن یک بخش از اقتصاد با زور و ترفندهای رایج فخرفروشی ندارد و روزی می‌رسد که این فنر فشرده چنان جهشی کند که آن سرش ناپیدا باشد.


🔻روزنامه اعتماد
📍 عملکرد آموزش عمومی
✍️ عباس عبدی
ارزیابی از عملکرد دولت شاخص‌های معینی دارد که اغلب قابل سنجش است. برخی از آنها حتی اگر گزارش رسمی هم منتشر نشود، مردم همگی آن را حس می‌کنند. در حالی که برخی از عملکردها به این دقت و روشنی قابل دیدن نیستند و مدتی زمان می‌برد که آثار آن روشن شود، مگر اینکه گزارش‌های به‌روز و دقیقی از این حوزه‌ها در دسترس باشد. اخیرا گزارشی دیدم از «تحلیل نتایج آزمون نهایی خرداد ۱۴۰۲» آموزش و پرورش که گزارش رسمی این وزارتخانه بود. نتایج آن فوق‌العاده عجیب است و آن احساسی را که داشتم درباره بدتر شدن وضع آموزش عمومی به خوبی می‌توان دید. نتایج درباره تحلیل میانگین نمرات کشوری آزمون نهایی در سال ۱۴۰۲ و مقایسه آن با سال گذشته است. اولین نکته این است که میانگین مذکور برای هم‌رشته‌ها همان عدد ۱۰/۰ است. به عبارت دیگر احتمالا حدود نیمی از دانش‌آموزان و شاید هم بیشتر، معدلی زیر ده داشته‌اند. این عدد برای رشته ادبیات و علوم انسانی ۸/۸ و برای علوم و معارف اسلامی ۱۰/۴ است، بیشترین مقدار هم برای علوم تجربی و برابر ۱۱/۲ و سپس ریاضی فیزیک ۱۰/۸ است. تا اینجا شاید چیز عجیبی نباشد، ولی مقایسه این ارقام با میانگین نمرات سال ۱۳۹۸ به بعد نشان می‌دهد که روند تغییرات بسیار نگران‌کننده است.

نتایج روشن است. امسال نسبت به سال ۱۳۹۸ حدود ۲۰ درصد از معدل نمرات ۴ گروه درسی کاسته شده است. این رقم خیلی خیلی زیاد است. ولی کاهش اصلی در یکی، دو سال اخیر رخ داده. به عبارت دیگر در بخش اصلی این افت تحصیلی در دو سال و یک‌سال اخیر بوده است و معلوم نیست کاهش بیش از این مقدار چه معنایی خواهد داشت. نکته بسیار مهم برای سیاستگذاران حکومتی این است که بیشترین کاهش نمرات در هر چهار رشته در درس تعلیمات دینی و قرآن و عربی است که میان ۱۸ تا۲۴ درصد کاهش معدل دیده می‌شود. البته در دو رشته ادبیات و علوم انسانی و نیز علوم و معارف اسلامی بیشترین کاهش ابتدا مربوط به ریاضی و آمار است و سپس دو درس تعلیمات دینی و قرآن و عربی هستند.
با توجه به اینکه یادگیری این دروس چندان سخت و پیچیده نیست، این امر به منزله بی‌توجهی یا بی‌رغبتی آنان در خواندن یا حتی پاسخ صحیح دادن به پرسش‌های این دو درس است. در موارد زیادی دانش‌آموزان پاسخ‌های خود را به پرسش‌های امتحانی می‌دهند که لزوما مطابق با نظر کتاب نیست و غلط شناخته می‌شود. این کاهش شدید معدل ناشی از سخت‌تر شدن سوال‌ها نیز نیست، زیرا همین مطالعه نشان می‌دهد که فقط ۱۱درصد سوال‌ها سخت بوده‌اند و ۲۵ درصد آسان و بقیه متوسط بوده‌اند، پس حتما ناشی از کاهش سطح آموزشی آنان است.
تفاوت میانگین نمرات برحسب استان‌های کشور قابل توجه است. از ۱۲/۰ یزد تا ۷/۷ سیستان و بلوچستان است که نشانه‌ای از نقش تعدیل‌کننده آموزش عمومی در عدالت اجتماعی ندارد و چه بسا نقش تشدیدکننده نابرابری آموزشی آن بیشتر باشد.
در مجموع می‌توان کارنامه دولت کنونی را در مساله آموزش و پرورش نیز از این طریق که نتیجه نهایی هر نوع سیاست و اجرایی است، مشاهده کرد. خیلی است که از این پایین‌تر هم بتوان رفت.


🔻روزنامه شرق
📍 نظامیان و مسئله خط مقدم
✍️ کیومرث اشتریان
نظامیان باید در خط مقدم جبهه جنگ و دفاع از کشور باشند‌. ولی در امور اجرائی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی باید پشت خط باشند؛ البته بهتر است که در پشت خط امور اجرائی و سیاسی هم نباشند؛ چون در روز حادثه به قدرت اصلی آنان نیاز داریم. کارکرد آنان حفاظت از کیان کشور است. اینکه مفهوم دفاع و امنیت آن‌قدر توسعه یابد که شامل همه چیز بشود، سبب می‌شود که نظامیان هزار کفش دیگر بپوشند که اندازه هیچ‌کس نیست. اگر لباس دولت به تن بیارایید آن‌گاه سخت است که «جامه جنگ فروپوشید در نوبت جنگ». اگر همه قداست خود را برای دفاع از کیان و از سرزمین حفظ کنید، آن‌گاه است که مردمان به گاه پیکار بی‌کار نمی‌نشینند و گروه در گروه، گروهان‌های پر‌شمار شما می‌شوند. به این نکات توجه کنید:

۱- حضور در صحنه اجرا همیشه جذاب و فریبنده است. بر سرسرای دولت دو صد طاق نصرت به شکوه آراسته‌اند؛ اما در درون خبری نیست. دولتمرد خود را در برابر انبوهی از مشکلات ناتوان می‌بیند. سرمست مانند شیری به میدان حادثه می‌رود، غافل از آنکه همیشه و در همه جای جهان دولت‌ها نارسا و ناکارآمدند؛ چون مطالبات بسیار است و توقعات آدمیان پی‌درپی. هیچ دولتی نمی‌تواند همه را راضی کند. پیامد طبیعی چنین رویکردی آن است که اگر نظامیان به اجرای حکومتی بیایند، مسئول همه ناکارآمدی‌ها می‌شوند، بدون آنکه ضرورتی به این کار باشد. به اسب و تبرزین و به گرز گران، نشاید همی‌ کارِ دولتیان.

۲- استدلال ساده‌‌لوحانه این است: «بنگرید که در آمریکا چه پرشمارند نظامیان پیشین بر مسند دولت و کنگره». غافل از آنکه آن‌گاه که نظامیان سابق آمریکایی به مجلس و دولت می‌آیند، این سنت اداری و ساختار نهادی حزبی است که همه آنان را در خود فرومی‌کِشد. در آنجا دیگر کسی نظامیان را مسئول نمی‌داند؛ بلکه لباس حزبی «یونیفرم»‌های نظامی را به کلی می‌پوشاند و به فراموشی می‌سپارد. حزب و دیوان است که مسئول است و نه سرلشکر و سرهنگ. این‌گونه نیست که برای مرغ و گرانی و آب و بازار و فرهنگ و جمعیت و... قرارگاه تشکیل دهند و آخرش هم نتیجه‌ای به دست نیاید و بلکه متخلفان از موقعیت آنان سوء‌استفاده کنند. به‌هوش که میدان اجرائی پر از نیرنگ است و قرارِ جان از هر قرارگاهی می‌گیرد.

۳- اداره کشوری مانند ایران به‌غایت مشکل است. گزارش کارشناسان هاروارد از چالش‌های برنامه‌ریزی در ایران را بخوانید تا از پیشینه تاریخی مشکلات برنامه‌ریزی در ایران آگاه شوید. به گمانم هلموت کُهل، صدراعظم پیشین آلمان، بود که گفته بود برای آنکه ناهار باب میل خویش بخورد، گاهی ۸۰ کیلومتر رانندگی را به جان می‌خرید تا به رستوران مورد علاقه‌اش برود. این، نشان از نوع وقت‌گذاشتن یک مقام سیاسی برای اداره کشوری است که نهادهای جا‌افتاده‌ای برای اداره امور دارد. در مقابل، کارتابل‌های مدیران جمهوری اسلامی نه‌فقط روی میز کارشان بلکه در صندوق عقب خودروی‌شان نیز قرار می‌گیرد تا شبانه امضاهای عقب‌افتاده را به انجام برسانند. اینکه کسانی از نظامیان، هر‌چند با پیشینه‌ای درخشان در جنگ یا سابقه‌ای در پادگان، به مواجهه با پیچیدگی‌های دیوان‌سالاری و بازار و فناوری و اقتصاد و فرهنگ و سیاست خارجی بیایند، شجاعت نیست؛ بلکه چیزی بیش از جسارت است. تکرار می‌کنم که همه دولت‌ها در گِلِ اجرا فرومانده‌اند. به همین دلیل است که اغلب در پایان دوره دولت با شرمندگی صحنه را ترک می‌کنند؛ حداکثر، احزاب و سیاسیون مسئول و بی‌حیثیت می‌شوند، نه اینکه اصلی‌ترین قدرت کشور را به قربانگاه حیثیتی امور اجرائی ببرند.

۴- مهم‌تر آنکه نظامیان در رأس دستگاه‌هایی قرار می‌گیرند که خود در فهم پیچیدگی‌های کسب‌وکار حکمرانی ناتوان است. نظامیان که نمی‌توانند همه همکاران و سربازان‌شان را به دولت بیاورند؛ بنابراین ناچارند از همین دستگاه اجرائی که خود ناتوان است، کمک بگیرند. آشکار است که با این دستگاه ناتوان کاری از پیش نمی‌برند؛ بلکه زمینه فساد و دور‌زدن قانون از طریق متخلفان تسهیل می‌شود. توان مدیر و به‌ویژه مدیر تازه‌کار و

نا آشنا، به اندازه‌ای نیست که بتواند همه این پیچیدگی را دریابد. در خوش‌بینانه‌ترین حالت او اسیر دستگاه اداری ناکارآمد و پیچیدگی کسب‌و‌کار بخش عمومی و نیرنگ تبهکارانی می‌شود که همیشه در بخش خصوصی کمین گرفته‌اند.

آن‌گاه که شما صورت‌بندی ساده‌ای از دولت به اندازه اداره یک پادگان یا یک قرارگاه داشته باشید، در اداره دولت کارتان سخت است و حساب‌تان با کرام‌الکاتبین.

۵- حکایت چای دبش ابعاد و جلوه‌های گوناگونی در فساد دارد و نمی‌خواهم جنبه‌های رانتی آن را نادیده بگیرم، بلکه در اینجا یک بُعد دیگر فساد که به‌تدریج رخ می‌نماید، هویداست و آن ناتوانی برخی از مدیران با سابقه نظامی است که دهلیزها و کار فساد را نمی‌شناسند.


🔻روزنامه کسب‌وکار
📍 ضرورت افزایش دانش و توانایی نیروی کار
✍️ حمید حاج اسماعیلی
دولت در مبحث اشتغال باید مسائل جدی تری را دنبال کند و نمی توان به اینگونه طرح‌ها که قبلا نیز آزموده شده و نتیجه ای نداشته است، امیدوار بود و آنها را جدی گرفت. در شرایط فعلی بهتر است دولت به دنبال فعال سازی بنگاه های نیمه تعطیل و استفاده از ظرفیت اشتغال زایی آنها باشد تا اینکه بخواهیم طرحی را از ابتدا آغاز و عملیاتی کنیم. باید به این موضوع توجه داشته باشیم که مشاغل خانگی در گذشته دارای یک عزم جدی برای اجرا بوده و در آن شرایط به جایی نرسیده است.بخش بزرگی از کشور ما را زنان تشکیل می‌دهند و مشاغل خانگی می‌تواند مشارکت و نقش‌آفرینی آنان را دراقتصاد کشور افزایش دهد. همین امرسرعت حرکت موتور توسعه کشور را افزایش خواهد داد. مشاغل خانگی برای زنان باعث افزایش استقلال مالی و در نهایت کمک به اقتصاد خانواده می‌شود.
نرخ مشارکت زنان در کشور حدود ۱۳درصد است. در صورتی که تعداد زنان دانشجو بیشتر از آقایان است و نیمی از جمعیت کشور را زنان تشکیل می‌دهند و این یک مطالبه عمومی در کشور است. ما بخش مهمی از جمعیت کشور را نادیده گرفتیم چرا که مشارکت زنان به دلیل موانع و سختی‌هایی که در بازار کار وجود دارد برای حضورشان فراهم نیست. تا زمانی که شرایط به لحاظ فرهنگی و اجتماعی برای حضور زنان در جامعه آماده شود، باید این فضا را در خانه مهیا کنیم. بانوان هم فعالیت اقتصادی انجام دهند و هم آماده ورود به بازار کار شوند. در گذشته جمعیت زنان فعال نبوده و نرخ بیکاری آنان بیش از ۴۵درصد است و از طرفی به سبب این‌که پیش از این هم زنان پذیرفته بودند که خانه‌دار باشند، معمولا در جمعیت فعال محاسبه نمی‌شوند و به همین جهت نرخ بیکاری آنان در آمار‌های رسمی پایین عنوان می‌شود. کسی که مهارت کافی کسب می‌کند فرد مستقلی است که می‌تواند در هر کارگاهی مشغول کار شود، حتی اگر شغلش را هم از دست بدهد، به واسطه توانایی و استقلال و مهارت خود می‌تواند به کارگاه دیگری مراجعه و کار کند. بنابر این هر روش و فرایندی که حقوق نیروی کار و استقلال او را تحت تاثیر قرار بدهد توصیه نمی‌شود. وقتی از مهارت آموزی صحبت می‌کنیم به دنبال این مساله هستیم که دانش و توانایی نیروی کار را بالا ببریم و به همان اندازه استقلال نیروی کار را افزایش دهیم چون در این قالب فرد می‌تواند بدون وابستگی به کارفرما با فراغ بال تصمیم گرفته و در بخش‌هایی مختلف که بازار به آنها نیاز دارد، کار کند.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین