شنبه 3 آذر 1403 شمسی /11/23/2024 3:23:33 AM

🔻روزنامه تعادل
📍 بی‌‌توجهی به ردیف‌های عمرانی در بودجه
✍️ مرتضی عزتی
گفت‌وگوهای تحلیلی درباره تناقضات، ابهامات و پرسش‌ها در خصوص بودجه ۱۴۰۳ همچنان در فضای عمومی جامعه و محافل تخصصی ادامه دارد. مردم به دنبال آنند متوجه شوند با این بودجه وضعیت معیشت و دخل و خرج آنها چه می‌شود، تحلیلگران و کارشناسان هم می‌خواهند با واکاوی ردیف‌ها، احکام و تصمیمات بودجه‌ای تصویری از وضعیت شاخص‌های اقتصادی در سال آینده به دست بیاورند. اما شخصا چند نکته کلی در مورد بودجه ۱۴۰۳ دارم که به نظرم بد نیست درباره ابعاد و زوایای گوناگون آن بحث و تبادل نظر شود.
۱) دولت سیزدهم در سال ۱۴۰۲ مالیات‌ها را حدود ۵۳درصد افزایش داده بود، این روند برای سال ۱۴۰۳ باز هم حول و حوش همین عدد (۴۹درصد) افزایش یافته است. این در حالی است که نرخ تورم در کشور حدود ۴۰درصد است. در واقع دولت بیش از نرخ تورم، فشار مالیاتی به مردم و فعالان اقتصادی وارد ساخته است. اگر نرخ تورم، ۴۰درصد باشد، دولت حداکثر باید ۴۰درصد مالیات‌ها را بالا ببرد. اما دولت رقمی بیش از نرخ تورم بر مالیات‌ها افزوده است. این در حالی است که همین دولت زمانی که به موضوع افزایش حقوق‌ها و دستمزدها می‌رسد، حکم به افزایش ۱۸درصدی و ۲۰درصدی برای کارمندان و بازنشستگان می‌دهد که حداقل نیمی از نرخ تورم است. به عبارت روشن‌تر، دولت زمانی که پای مالیات‌ستانی از جیب مردم به میان می‌آید، بیش از نرخ تورم، مالیات از مردم و فعالان اقتصادی و تولید‌کنندگان می‌گیرد، اما زمانی که صحبت از افزایش دستمزدها می‌شود، به اندازه نیمی از تورم به حقوق‌ها می‌افزاید!
۲) نکته دیگری که در مورد بودجه مهم است، افزایش هزینه‌های مصرفی و جاری دولت و ساختار اجرایی است. عمده اعداد و ارقامی که در بودجه ۱۴۰۳ در ردیف‌های هزینه‌ای قرار دارد، اکثرا هزینه‌های مصرفی و جاری است و کمتر نشانه‌ای از رشد شاخص‌های سرمایه‌گذاری و عمرانی در آن مشاهده می‌شود.برای سال آینده نزدیک ۵۰درصد به سقف بودجه افزوده شده است، اما هزینه‌های عمرانی کشور افزوده نشده است.
این اعداد و ارقام حاکی است که مصرف دولت مدام در حال افزایش است. این در حالی است که خالص سرمایه‌گذاری در ایران منفی است، رشد تولید ایران هم منفی است و کشور به‌شدت نیازمند سرمایه‌گذاری است، (بخش خصوصی هم سرمایه‌گذاری‌اش را در بخش‌های مختلف اقتصاد کاهش داده است.) دولت، ردیف‌های سرمایه‌گذاری در بودجه را کم کرده و هزینه‌های جاری خود را افزایش داده است. این روند قطعا در سال آینده، منجر می‌شود اقتصاد منفی افزون‌تر ‌شود.
۳) اساسا دولت بودجه‌اش را در هر حوزه‌ای هزینه کند (چه هزینه‌های جاری و چه هزینه‌های عمرانی و سرمایه‌گذاری) تقاضایی را در آن حوزه خاص در جامعه ایجاد می‌کند. اگر هزینه‌های جاری و مصرفی دولت افزایش یابد، تقاضا در آن بخش افزایش می‌یابد و اگر جهت‌گیری دولت، رشد پروژه‌های عمرانی باشد، ‌تقاضا در حوزه‌های عمرانی و سرمایه‌گذاری بیشتر می‌شود. این رشد تقاضا به خودی خود می‌تواند آثار مثبتی داشته باشد به شرط اینکه باز این تقاضا از جیب مردم جبران نشود. مانند ماجرای مالیات که دولت از جیب مردم بر می‌دارد و مصرف و تقاضایی که می‌بایست توسط مردم ایجاد شود، توسط دولت ایجاد می‌شود.بر این اساس دولت تقاضای مصرف ایجاد می‌کند و پول آن را هم از جیب مردم می‌پردازد.

۴) معمولا در شرایط رکودی، دولت‌ها در سطح جهان، دارایی خود را در نقاطی هزینه می‌کنند (مانند سرمایه‌گذاری) که بیشترین تاثیر را بر رشد اقتصادی داشته باشد؛ اما دولت در بودجه ۱۴۰۳ رشد سرمایه‌گذاری را صفر درصد در نظر گرفته و هزینه‌های جاری خود را بالای ۵۰درصد افزوده است. افزایش ۵۰درصدی مالیات‌ها هم به گونه‌ای است که مشخص نیست آیا این پیش‌بینی‌ها تحقق پیدا می‌کند یا نه؟ این ابهامات باعث رشد کسری بودجه و افزایش اثرات منفی آن بر اقتصاد می‌شود. طی سال‌های ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ بدهی دولت و شرکت‌های دولتی به بانک‌ها افزایش پیدا کرده است. احتمالا با بودجه ۱۴۰۳ این روند بدهی‌ها تشدید شده و استقراض دولت از بانک‌ها باعث افزایش نقدینگی، نزول شاخص‌ها، افزایش تورم و رشد فقر می‌شود. ضمن اینکه با ادامه این روند اشتباه، ناترازی بانک‌های دولتی افزایش یافته و این ناترازی‌ها اثرات منفی خود را به جای می‌گذارد.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 پایبندی به اصول در همه فصول
✍️ دکتر علیرضا بختیاری
جایی که امروز ایستاده‌ایم حاصل تلاش همکاران بسیاری است، کسانی که با صرف فکر و عمر خود به تحکیم و توسعه دنیای اقتصاد کمک کردند و زمینه ارتقای روزنامه را به یک گروه رسانه‌ای فراهم آوردند.
کسانی که طی بیست‌ویک سال گذشته در کنار ما بودند، در میانه راه به ما پیوستند یا در میانه راه از ما جدا شدند. یقینا حضور و یاری آنان در تحکیم و توسعه سازمان رسانه‌ای دنیای‌اقتصاد ارزشمند، موثر و شایسته قدردانی است.
در این میان بیش و پیش از همه باید قدردان اساتید بزرگواری باشیم که در همه این سال‌ها، راهنما و هدایتگر صدیق مجموعه ما بودند و خطای هدف‌گذاری، برنامه‌ریزی و جهت‌گیری‌های ما را به حداقل رساندند. قدردان این همراهی و راهبری عالمانه اساتید، اقتصاددانان، پژوهشگران و صاحب‌نظران هستیم و نقش و اثر آنان را در بلوغ و باروری مجموعه خود بی‌رقیب می‌دانیم.

امروز پس از دو دهه تلاش و توسعه، دنیای‌اقتصاد در موقعیتی پارادوکسیکال قرار دارد:

احساسی امیدبخش که به پختگی و تجربه‌ای قابل اعتماد رسیده است و در عین حال درک و دریافتی دغدغه‌آفرین که در آخرین سال‌های جوانی چگونه می‌توان ازعوارض کهنگی و کهنسالی مصون ماند.
با تامل بر این تصویر ژانوسی و با بهره‌مندی از تجربه بیست‌ویک سال گذشته و به‌ویژه با توجه به شتاب تحولات عظیم در عرصه رسانه که به نوبه خود متاثر از نوآوری‌های بی‌سابقه در سپهر مجازی است، تنها راه پیش روی ما، نوجویی، آینده نگری و تلاش پیگیر برای دستیابی به دانش و تکنولوژی روز برای کسب سهم مناسبی از صنعت جهانی رسانه است.

بدیهی است این آینده‌نگری و نوجویی، تنها بستری است برای ادامه ترویج مبانی و اصولی که طی سال‌ها هویت دنیای‌اقتصاد را شکل داده است. تاکید می‌کنم با هر میزان ازموفقیت در توسعه و نوسازی، سازمان رسانه‌ای دنیای‌اقتصاد از این اصول تخطی نخواهد کرد.

بر این اساس ما همچنان معتقدیم طلسم بازدارنده گشایش وپویایی اقتصاد ملی، نداشتن یک الگوی تجربه‌شده و شفاف، سرگردانی بین الگوهای مختلف اقتصادی و بالطبع عدم بهره‌مندی از فواید و پرداخت هزینه‌های این الگوهای متناقض است. ما همچنان برضرورت تمکین به الزامات اقتصاد آزاد برای ترقی و توسعه کشور و اعتلای جایگاه ایران در منطقه و جهان پای می‌فشاریم. ما همچنان بر ضرورت ایجاد سازوکارهای اقتصاد رقابتی که هم زمینه ارزش‌آفرینی وتوسعه کشور را فراهم می‌کند و هم آرزوی دیرپای رفاه و عدالت برای عموم را محقق می‌سازد، پای می‌فشاریم.

ما همچنان دلسوزانه و خیرخواهانه برضرورت بهبود فضای کسب‌وکار، پرهیز دولت‌ها از دخالت‌های بی‌رویه و بی‌ثمر، بلکه خسارت‌بار در همه حوزه‌های اقتصادی، رانت‌بری و رانت‌بخشی، تعریف و تنظیم و تحمیل مجوزها و مقررات دست و پاگیر فعالان اقتصادی به‌ویژه تولیدکنندگان پافشاری می‌کنیم و در یک کلام سیاستگذاران و تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران دولتی را از اصرار بر تحمیل اقتصاد دستوری زنهار می‌دهیم. ما همچنان نقش مفید و موثر دولت‌ها را محدود به سیاستگذاری و نظارت بر فعالیت‌های اقتصادی و البته مسوولیت‌پذیری و مشارکت در پروژه‌های زیربنایی کشور می‌دانیم.

ما کماکان معتقدیم خیرعمومی نه تنها در گرو بازسازی و توسعه مادی کشور است، بلکه پیش از آن مستلزم نوسازی اندیشه و گفتمان حکمرانی اقتصادی است. ما معتقدیم تنها در صورت تحقق چنین تحولی می‌توان به حل و رفع ابربحران‌هایی نظیر تورم، کسری بودجه، فسادفراگیر، محیط زیست، اعم از بحران آب و آلودگی هوا، مصرف نامتوازن و غیرقابل تداوم انرژی، صندوق‌های بازنشستگی، اشتغال، مسکن، صنایع و تولیدات زیان‌ده امیدوار بود.

ما معتقدیم این یک انتخاب نیست، بلکه در «دوران هوش مصنوعی» یک ضرورت گریزناپذیر است.

مجموعه این مبانی و تفکر مبتنی برآن در همه سال‌های فعالیت دنیای‌اقتصاد و در کوران حوادث و امواج سیاسی و اجتماعی، استوار و خدشه‌ناپذیر باقی مانده و به جهت‌گیری‌ها و کنش‌های آن شکل داده است.

البته در همه این سال‌ها، با رفت و آمد دولت‌های صاحب گرایش‌ها و دیدگاه‌های مختلف، پافشاری بر این مبانی به‌ویژه تاکید بر منع تصدی‌گری و دخالت بی‌رویه دولت‌ها و هشدار نسبت به تکرار سیاست‌ها و رفتار خسارت‌بار گذشته، زمینه‌ساز بی‌مهری و در مواردی بغض دولت‌ها نسبت به مجموعه ما شده است. بی‌تعارف می‌توان گفت در دو دهه گذشته هر چهار دولت محترم، کم یا زیاد از این الگوی رفتاری تبعیت کرده‌اند. اما به‌رغم همه بی‌مهری‌ها و نیز با وجود مشکلات و موانعی که بر سر راه موسسات فرهنگی و اقتصادی کشور وجود دارد، مجموعه رسانه‌ای دنیای‌اقتصاد به‌عنوان یک موسسه بزرگ فرهنگی و نیز یک بنگاه اقتصادی، توانسته است از یک روزنامه نوپا درسال۱۳۸۱ به سازمانی بزرگ و پویا با رسانه‌های متنوع و هدفمند برای سطوح مختلف مخاطبان با سلایق و ذائقه‌های گوناگون تبدیل شود.

امروز با لطف و عنایت خداوند، روزنامه دنیای‌اقتصاد به‌عنوان مرجع اصلی اخبار، گزارش‌ها و تحلیل‌های اقتصادی کشور، هفته‌نامه تجارت‌فردا با محتوای غنی، عرضه مباحث نظری، گزارش‌های عمیق و تضارب آرای اقتصاددانان ایرانی و همچنین معرفی چهره‌ها و آرا اقتصاددانان جهان، رسانه تصویری اکوایران با مشی و محتوای فراگیر و مخاطبان پرشمار و انتشارات دنیای‌اقتصاد با عرضه بیش از هزار عنوان کتاب، نیازهای بخش بزرگی از جامعه را تامین می‌کنند. واحد همایش‌های دنیای‌اقتصاد با برگزاری همایش‌های داخلی و بین‌المللی، مرکز پژوهش‌های مالی و اقتصادی و نیز واحد آموزش دنیای‌اقتصاد هر کدام به‌صورت تخصصی به موضوعات مهم اقتصادی می‌پردازند. همچنین مرکز نوپای «کسب‌وکار دنیای‌اقتصاد»، با راه‌اندازی شتاب‌دهنده کسب‌وکارهای مبتنی بر فناوری‌های محتواپایه و تبلیغات و همچنین صندوق سرمایه‌گذاری خطرپذیر می‌کوشد نقشی جدی به‌عنوان تسهیل‌گر نوآوری و تعامل بین اکوسیستم اقتصاد کلاسیک و اقتصاد دیجیتال کشور ایفا کند.

امیدواریم در سال‌های پیش رو نیز بتوانیم با همت همکاران شایسته خود و همفکری و همراهی اساتید بزرگوار، هر چه بیشتر به فضای رسانه‌ای پیشرفته جهان امروز نزدیک‌تر شویم.


🔻روزنامه کیهان
📍 نشانه‌های بزرگ‌ترین پیروزی جبهه مقاومت!
✍️ دکتر محمدحسین محترم
«نشانه‌های پیروزی جبهه حق و نشانه‌های شکست جنایتکاران دارد
یکی پس از دیگری پدیدار می‌شود». این واقعیت میدان نبرد است که
رهبرمعظم انقلاب به آن اشاره کردند. در این خصوص چند نکته مهم:
۱- زمانی که رهبرمعظم انقلاب و فرمانده کل قوا فرمودند
«اگر اسرائیل دست از پا خطا کند، تل‌آویو و حیفا را با خاک یکسان می‌کنیم»، برخی اصلاح‌طلبان و غربگرایانِ خداناباور به جای فهم عمق این سخن، با ذهن‌های علیل و تحلیل‌های کاسبکارانه سیاسی خود، در پازل آمریکایی‌ها نسبت به آن «راهبرد هوشمندانه» ایجاد شک و تردید کردند. آنان در حالی که بارها در فتنه‌ها و پشت پرده‌ها همنوا با صهیونیست‌ها امنیت ملی کشور را به لبه پرتگاه
و قربانگاه منافع جناحی خود برده بودند، خود را دلسوزتر از رهبرمعظم انقلاب برای امنیت ملی کشور القا می‌کردند و از ترس هیبت و قدرت پوشالی آمریکا و اسرائیل می‌گفتند «چرا روی موشک‌ها می‌نویسید مرگ بر اسرائیل، این
ضد امنیت ملی است»!. اما حالا در حالی که امنیت ایران در بالاترین سطح و امنیت دشمنانش در پایین‌ترین سطح قرار دارد و وقتی صدای آژیرها در تل‌آویو و حیفا و دیگر شهرهای صهیونیستی و حتی روی ناو هواپیمابر آمریکایی به صدا درمی‌آید، دیگر نمی‌توانند القا کنند که با خاک یکسان کردن تل‌آویو و حیفا صرفا یک شعار است، چون فرض این رجزخوانی واقع‌بینانه حسینی و عاشورائی رهبری، در میدان نبرد به یقین تبدیل شده است. ثانیا اشارتا می‌گوییم که تازه هنوز این اول کار است و هنوز نیازی به ورود مستقیم ایران به معادله جنگ احساس نشده است!. چون مکنزی فرمانده پیشین نیروهای آمریکایی در خاورمیانه به عنوان یک ژنرال کارکشته و دارای فهم منطق نظامی که به خوبی پیامدهای معادله ترس و وحشت را درک می‌کند، می‌گوید «من شخصا احترام زیادی برای برنامه پهپادی، موشک‌های کروز و بالستیک ایران قائلم که در یک دهه گذشته با فداکاری‌های بزرگی به عنوان جواهرات ارزشمند خزانه نظامی ایران ساخته شده‌اند و اهمیت آنها کمتر از بمب هسته‌ای نیست»!. در ابتدای جنگ هم که گفته بودیم «شک نکنید غزه پیروز است»! و گفته بودیم که پیروزی غزه با ایجاد «موازنه ترس و وحشت» محقق خواهد شد، باز برخی در داخل و خارج تلاش داشتند با تحریک عواطف و احساسات مردم با پروپاگاندا و توسل به آمار شهدای غزه، در حقانیت آن تحلیل‌ها و واقعیت میدان نبرد شک و تردید ایجاد کنند، اما اکنون همه شواهد و قرائنِ روشن نه در تحلیل‌های سیاسی و رسانه‌ای بلکه در زمین و هوا و دریا و در صحنه نبرد در پیش چشم جهانیان نشان می‌دهد که سیاست معادله ترس و وحشت به خوبی جواب داده و غزه را پیروز میدان کرده است، و از امروز این دیگر تحلیل نیست، بلکه «خبر»ی است که به سرعت همه دنیا دیدند و شنیدند و هر روز می‌بینند و می‌شنوند!
۲- وقتی رهبرمعظم انقلاب فرمودند «رژیم صهیونیستی ۲۵ سال دیگر را نمی‌بیند»، گروه‌های فلسطینی برخلاف دستگاه‌های اطلاعاتی – امنیتی دنیا، پیش و بیش از همه عمق این سخنان و کلیدواژه و کد مستتر در آن را به خوبی و این‌گونه فهم و درک کردند که بدون عمل و فقط با شعار مرگ بر اسرائیل، این رژیم نابود نمی‌شود و برای اینکه اسرائیل ۲۵ سال دیگر را نبیند، باید حرکت و اقدام کرد و هر حرکت و اقدامی هم باید مبنای عاشورایی داشته و بر مبنای حرکت امام حسین (ع) باشد. لذا فقط با تحلیل و نگاه عاشورایی می‌توان به فهم درست چرایی انجام عملیات طوفان‌الاقصی و تحولات بعد از آن رسید و هرگونه تحلیل و سخن بدون مبنا قرار دادن چرایی شهادت سیدالشهدا(ع) در روز عاشورا و پیامدهای آن، عقیم و انحرافی است، که تحلیل آن بماند برای بعد.
۳- اگر قبلا نیاز بود که تحلیلگران و کارشناسان اظهارات و اذعان‌های خود صهیونیست‌ها و حامیان آنها مبنی براینکه حماس نابود شدنی نیست و آمریکا و اسرائیل نتوانستند و نمی‌توانند حماس را نابود کنند، را پیوست تحلیل‌های خود نمایند، اما اکنون اولا همین که کشتی‌های اسرائیل و حامیانش و یا ده‌ها پایگاه آمریکا در عراق و سوریه و خلیج‌فارس و حتی ناو جنگی آمریکا در دریای سرخ و پایگاه عین‌الاسد همزمان با بازدید فرمانده سنتکام از این پایگاه هدف حملات موشکی و پهپادی قرار می‌گیرند، و یا آژیرها در حیفا و تل‌آویو و دیگر نقاط سرزمین‌های اشغالی به صدا درمی‌آید و نمی‌توانند اینها را سانسور کنند، این یعنی پس از حدود ۸۰ روز نتوانستند و تا صدسال دیگر هم نمی‌توانند حماس را نابود کنند و مقاومت زنده‌تر از قبل خواهد بود. همین امر دیکتاتوری رسانه‌ای شبکه جهانی صهیونیستی برای جلوگیری از عیان شدن شکست‌پذیری رژیم صهیونیستی را آشکارترساخته و البته با شکست مواجه کرده است. ثانیا هیچ وقت قدرتی مثل چین که در حال تبدیل شدن به یک ابرقدرت است، روی اسب بازنده سرمایه‌گذاری نمی‌کند. همین که چین بعداز درخواست آمریکا از پکن برای پیوستن به ائتلاف دریایی ادعائی بایدن، رسما اعلام می‌کند که «آمادۀ همکاری با کشورهای اسلامی برای احیای آرمان‌های فلسطین هستیم»، این خود نشان می‌دهد نه تنها حماس نابود نشده و نمی‌شود، بلکه با پدیدار شدن نشانه‌های پیروزی غزه؛ قدرت‌های بزرگ در حال حساب باز کردن روی قدرت مقاومت هستند! ثالثا هیچ وقت سازمان مللی که تحت سلطه و نفوذ آمریکاست، برنده یک جنگ مورد حمایت آمریکا را متهم به نسل‌کشی و جنایات جنگی و تهدید به محاکمه نمی‌کند. همین که معاون دبیرکل سازمان ملل اعلام می‌کند
«یک دادگاه ویژه باید در‌باره جنایات جنگی در غزه تشکیل شود تا مسببان آن از مجازات فرار نکنند»، یعنی شکست اسرائیل و پیروزی غزه را در جنگ اعلام کرده است. رابعا اگر یادتان باشد تا همین شش ماه قبل عربستان پای ثابت بیانیه‌های مشترک با آمریکا در هر ائتلافی در منطقه بود. همین که ریاض در این شرایط خود را از هرگونه ائتلافی با آمریکا دور نگه می‌دارد و می‌آید با ایران و چین بیانیه مشترکی را امضا می‌کند که جنایات اسرائیل در غزه را تهدیدکننده امنیت و صلح منطقه می‌خواند و خواستار توقف فوری جنایات اسرائیل می‌شود، یعنی معادله ترس و وحشت جواب داده است. خامسا هیچ وقت سیاستمداران یک کشور بخصوص کشورهای حامی یک طرف جنگ، روی طرف بازنده قمار نمی‌کنند. برنی سندرز سناتور آمریکایی در سنا رسما اسرائیل را بازنده جنگ می‌خواند و خواستار فشار بر اسرائیل برای توقف جنایات وحشتناک و فاجعه انسانی در غزه می‌شود. در پارلمان اروپا نماینده ایرلند در پاسخی کوبنده به نماینده سوئدی حامی اسرائیل می‌گوید «دست از دروغ گفتن بردارید» و نماینده بلژیکی می‌گوید «به دلیل همدست بودن با اسرائیل در قتل‌عام بیش از ۷۷۰۰ کودک
فلسطینی نمی‌توانیم بدون شرمندگی در آینه به خود نگاه کنیم»،
و علیه نسل‌کشی در غزه بر سر حامیان اسرائیل فریاد می‌زند که «چرا خود را به نشنیدن زده‌اید؟»، و نماینده فرانسه خواستار محاکمه نظامیان دوتابعیتی فرانسوی شرکت‌کننده در جنگ غزه به دلیل ارتکاب جنایات جنگی می‌شود. همین بلند شدن صدای حمایت از غزه در مجالس و پارلمان‌های آمریکا و اروپایی، همان جایی که برای مخالفان هلوکاست قانون محرومیت و تهدید و مجازات وضع می‌کردند، نشان می‌دهد حماس نابودشدنی نیست و از نظر این قانونگذاران‌، مقاومت سلاحی مشروع برای فلسطینیان است. سادسا همین که در آمریکا موجی از اخراج و تعلیق دانشجویان و اساتید دانشگاه‌ها و محروم کردن آنها از تحصیل و موقعیت شغلی به دلیل حمایت از فلسطین آغاز شده و رؤسای دانشگاه‌های مطرح آمریکا برکنار شده‌اند، و علی رغم اینکه رئیس‌جمهور آمریکا با نگرانی«راهبرد ملی مبارزه با اسرائیل‌‌ستیزی در مدارس و دانشگاه‌های آمریکا» را به اجرا گذاشته، باز دست از حمایت فلسطین برنمی‌دارند، نشان‌دهنده جهانی شدن حماس و غزه و مقاومت است، نه نابودی آنها. طبق نظرسنجیِ دانشگاه ‌هاروارد که برای بسیاری از رسانه‌ها و مقامات آمریکایی غیرمنتظره بود، بیش از پنجاه درصد جوانان آمریکایی خواهان «پایان موجودیت اسرائیل» و «سپردن کنترل همه اراضی اشغالی به دست حماس» هستند، این چه معنی دارد؟! و آیا غیر از این است که «شکست رژیم صهیونیستی در جنگ غزه شکست آمریکا است»؟! سادسا، «حوثی‌ها تاکنون ده‌ها هدف صهیونیست‌ها در دریا را مورد حمله قرار داده‌اند، اما جهان در سکوت مطلق است». این مقدمه گزارش
یک پایگاه عبری زبان است که از تنهائی تل‌آویو در مقابل مقاومت خبر می‌دهد، نه نابودی حماس! معادله ترس و وحشت اکنون دریای سرخ را به کابوس تجارت آزاد رژیم صهیونیستی تبدیل کرده و فقط یک قدم تا تبدیل شدن به گورستان اسرائیل و حامیان او فاصله دارد. نود درصد تجارت اسرائیل دریایی است و توقف ارسال کالا از و به اسرائیل و مختل شدن ترانزیت روزانه ۸/۸ میلیون بشکه نفت و حدود ۳۸۰میلیون تن کالا از طریق دریای سرخ و افزایش ۴۰ درصدی هزینه‌های دور زدن قاره آفریقا از مسیر دماغه امید نیک و توقف کشتی‌های تجاری و نفت‌کش‌های غول پیکر بریتیش‌پترولیوم، و شرکت‌های بزرگ کشتیرانی جهان از جمله cma cgm فرانسه به عنوان سومین شرکت حمل‌ونقل بزرگ دنیا، و Mearsk بین‌المللی که بیش از ۳۰ درصد حمل‌ونقل محموله‌های انرژی همچون نفت و تجاری از طریق دریای سرخ و کانال سوئز را انجام می‌دهد و OOCL هنگ کنگ و MSC سوئیسی و... و کاهش ٢٣ درصدی ارزش شرکت‌های کشتیرانی اسرائیلی و خسارت-فعلا- ۳ میلیارد دلاری اقتصاد اسرائیل نشان می‌دهد نگرانی آمریکا از سیگنال انسداد کانال سوئز و شاید تنگه هرمز‌، فراتر از بحث امنیت تجاری و اقتصادی اسرائیل است و آمریکایی‌ها شدیدا نگران تغییر جغرافیای تجاری منطقه در سایه معادله ترس و وحشت مقاومت هستند. تاجایی که تبعات این «تهدید غیرقابل تحمل» تنها محدود به صهیونیست‌ها نبوده و اکونومیست گزارش داده است «فقط ۴ شرکت از ده‌ها شرکتی که فعالیت خود را در دریای سرخ به حالت تعلیق درآورده‌اند، ۵۳ درصد از تجارت جهانی را تشکیل می‌دهند». سابعا معادله ترس و وحشت آن قدر کارساز بود که حتی طرح اجماع‌‌سازی آمریکا و سوءاستفاده از شورای امنیت سازمان ملل و حق وتو و ادعای ائتلاف دریایی آمریکا را هم با شکست مواجه کرد و آمریکا نتوانست با سوءِاستفاده از توقف عبور غول‌های کشتیرانی جهان از دریای سرخ و افزایش فشار اقتصادی به غرب، ادعای مقابله با حملات دریایی مقاومت را بین‌المللی کند و ائتلاف دریایی تشکیل دهد و از شورای امنیت سازمان ملل علیه حماس قطعنامه‌ای بگیرد.
این معادله حتی باعث شد آمریکا علی رغم پروپاگاندایی که درخصوص وضعیت و فعالیت ناوهای خود در دریای سرخ و مدیترانه به راه انداخت، نتواند خود نیز راساً وارد عمل شود و با خروج مفتضحانه ناوگروه هواپیمابر آیزنهاور از خلیج‌فارس بعداز رصد و تهدید این ناوگروه از سوی نیروی دریایی جمهوری اسلامی، اوج افول قدرت آمریکا را به نمایش گذاشت. روی دیگر به نمایش گذاشتن افول آمریکا در این است که ادعای ائتلاف دریایی در بطن خود این معنا را نیز به همراه دارد که آمریکا با ادعای ابرقدرتی‌اش دیگر به تنهائی نمی‌تواند حتی حریف ارتشی مثل ارتش یمنِ در محاصره و جنگ‌زده شود!. ثامنا نکته مهم دیگر این است که در مقابل ادعای تشکیل ائتلاف بین‌المللی دریایی آمریکا، سکوت مرگباری بر اروپایی‌ها و عرب‌ها حاکم شد و برخلاف گذشته حتی در مواضع و پروپاگاندای رسانه‌ای هم با آمریکایی‌ها همراهی نکردند که نشان می‌دهد خنجر یمنی‌ها را به خوبی زیر گلوی خود حس کردند و به همین دلیل ادعای تشکیل ائتلاف با ۶۰ کشور به یک کشور تقلیل یافت که آن یک کشور هم در آینده باید منتظر پیامدهای اجرای معادله ترس و وحشت باشد! نخست‌وزیر انگلیس که تا همین چند روز پیش مخالف برقراری هرگونه آتش‌بسی بود، اکنون به همراه رئیس‌جمهور و وزیرخارجه فرانسه خواستار آتش‌بس پایدار (یعنی دائمی) شدند. این تغییر صد و هشتاد درجه‌ای موضع اروپایی‌ها نشان از درک عمیق تبعات معادله ترس و وحشت از سوی آنها دارد. در حالی که «در این حادثه آبروی آمریکا رفت و این بزرگ‌ترین موفّقیّت و بزرگ‌ترین پیروزی است»، بایدن به فکر آبروی خودش افتاده و بعد از آنکه ادعا کرده بود «من یک صهیونیستم و تا نابودی حماس با اسرائیل هستیم و به او سلاح می‌دهیم»، حالا نیویورک‌تایمز فاش کرده «به علت از دست رفتن آبروی بایدن در آستانه انتخابات آتی آمریکا، وی از اسرائیل خواسته جنگ غزه را تا ۲ هفته دیگر یعنی آخر سال میلادی تمام کند».این نشان می‌دهد ائتلاف دریایی فقط در حد حرف برای پروپاگاندا و ترساندن بود.چنان‌که کانال ۱۲ عبری تاکید می‌کند «هیچ ائتلافی از سوی ایالات متحده نمی‌تواند تهدیدات دریایی ارتش توانای یمن را خنثی کند.»
۴- در شکست اسرائیل و آمریکا و ناتوانی آنها در نابودی حماس همین بس که مدعیان تشکیل دهنده گسترده‌ترین ائتلاف دریایی ممکن و تهدیدکنندگان یمن حالا برای توقف حمله به کشتی‌ها و ناوهایشان دست به دامن میز مذاکره با یمن و کسانی که می‌خواستند نابودشان کنند، شدند!، و از هدف «نابودی حماس در سال ۲۰۲۳» به ادعای«تضعیف حماس در سال ۲۰۲۴» رسیدند!. در توجیه آن هم از یک طرف مذاکره‌‌کننده ارشد رژیم صهیونیستی اذعان کرد «ما مجبوریم به آرمان یحیی سنوار یعنی آزادی تمام اسرای فلسطینی و آتش‌بس دائمی تن بدهیم، چراکه ما نمی‌توانیم جلوی او را بگیریم»! و از سوی دیگر سی‌ ان ان فاش کرد«دولت آمریکا نه اینکه به هدف نابودی حماس نرسیده بلکه به این نتیجه رسیده که تل‌آویو نمی‌تواند تا پایان سال جاری میلادی به جلوگیری از تکرار عملیاتی مشابه طوفان‌الاقصی توسط حماس دست یابد».اکنون جهانی که یکپارچه در حمایت از فلسطین بیدار شده، به این رجزخوانی‌های عاشورایی-انقلابی یمنی‌ها می‌نازد که محقق شدنی هم هستند: «دریای سرخ را گورستانتان خواهیم کرد»!‌، «کشتی‌ها و زیردریایی‌ها و ناوهای آمریکا را غرق می‌کنیم»!، «تمام منطقه را به آتش می‌کشیم»!، «هرگونه تعرض به یمن به جنگ بین‌المللی تبدیل خواهد شد»، و «همه در امانند جز اسرائیلی‌ها»!. در سلسله مراتب سیاست معادله ترس و وحشت، پس از مرحله اول یعنی زدن بندر ایلات و توقف تمام فعالیت‌های آن، و مرحله دوم یعنی زدن هر کشتی و محموله دریایی به سمت اسرائیل، اکنون مقاومت یمن تهدید به مرحله سوم یعنی زدن بنادر اشدود و حیفا و عسقلان کرده و گفته منتظر مرحله چهارم یعنی زدن مستقیم تل‌آویو هم باشید! و شاید مرحله پنجم هم محاصره هوائی اسرائیل باشد!. این یعنی برای اسرائیل «زمان رو به اتمام است!» و زمستان سختی برای صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها در راه است! به مراتب سخت‌تر از زمستان سخت پارسال که شیرهای نفت و گاز روسیه به سمت آمریکا و اروپا بسته شدند! مطمئن باشیم که «فلسطین از نهر تا بحر است و قدس هم بلاشک پایتخت آن است»! و « تردیدی نداشته باشید که رژیم غاصب صهیونیستی از روی زمین ریشه‌کن خواهد شد»، بالمقاومة تنتصرُ القُدس!.


🔻روزنامه اطلاعات
📍 تا کی می‌توان ادامه داد؟
✍️ فتح‌الله آملی
عددی که در طول فعالیت دولت سیزدهم در آب، برق و فاضلاب سرمایه‌گذاری خواهد شد بالغ بر ۱۲۰۰ همت (هزار میلیارد تومان) است که تا امروز معادل ۴۰۰ همت به بهره‌برداری رسیده و تا پایان دولت بیش از ۸۰۰ همت دیگر از طرح‌ها به بهره‌برداری می‌رسد.
این مطلب را محرابیان وزیر نیرو، روز گذشته در جریان بازدید ریاست جمهوری از این وزارتخانه بیان کرد. در همین روز هم اعلام شد که ۳ اقدام مهم در زمینه توسعه ظرفیت انرژی تجدیدپذیر در کشور کلید خورد که از جمله می‌توان به ایجاد ظرفیت ۴ هزار مگاواتی برق خورشیدی اشاره داشت...
البته همه این خبرها خوب و امیدبخش است اما وزیر نیرو نگفت و رئیس جمهوری هم اشاره‌ای نکرد که حتی با ایجاد چنین ظرفیت‌هایی و با صرف چنین سرمایه‌گذاری عظیمی تا چند وقت و چند سال می‌توان به ناترازی مصرف انرژی در ایران پایان داد؟ و با نبود هیچ اقدامی برای حرکت در مسیر اصلاح قیمت‌ها، ایجاد تراز در انرژی چگونه ممکن خواهد بود؟ تا چه زمانی باید بخش عظیمی از بودجه کشور که هر ساله اسیر کسری و کمبود است قربانی شدّت و شتاب مصرف شود؟
پرسش اساسی این است که تا چه زمانی دولت توان سرمایه‌گذاری‌های کلان در این بخش را دارد که نه تنها سودی عایدش نمی‌شود بلکه یارانه‌های کلانی هم باید برای آن در نظر بگیرد؟
در کدام کشور پیشرفته و حتی در حال توسعه، همه مسئولیت سرمایه‌گذاری‌های کلان در این حجم و مقدار آن هم بدون بازده و هیچگونه بازگشت سرمایه صرفاً دولتی است؟ نکته مهم اما این است که تا چه زمانی می‌توان به این وضعیت با توجه به مضایق مالی شدید بودجه‌ای ادامه داد؟
مهندس چیت‌چیان وزیر اسبق نیرو، سال‌ها پیش در یک مقاله مفصل و علمی و با دلایل کاملاً روشن و همه فهم و با ارائه آمار و ارقام هشدار داد که بدون استفاده از راهکار قیمتی (حتی در حد سربه‌سر شدن هزینه‌های تولید) به هیچ وجه نمی‌توان به حل مشکل ناترازی انرژی و مزیّت سرمایه‌گذاری و مآلاً توسعه پایدار دست یافت. متأسفانه هنوز هم در اندیشه و تفکر دولت ظاهراً هیچ راهکار دیگری جز توسعه ظرفیت و اقدامات سازه‌ای و افزایش توان تولیدی وجود ندارد در حالی که حتماً کارشناسان مختلف به آنها گفته‌اند که به جای طرح‌های بزرگی مثل انتقال آب، ساخت نیروگاه‌های جدید، پالایشگاه‌ها و پترو پالایشگاه‌های تازه، ساخت سد و... باید برای شدت مصرف انرژی در کشور و اصلاح یارانه‌هایی که بنیان توسعه و رفاه ملک و ملت را بر باد می‌دهد، فکر درستی کرد. مقایسه بالای ۷۵ هزار مگاوات مصرف برق کشور با این میزان جمعیت و با این مقدار صنعت و تولید با هر کشور پیشرفته دیگری به خوبی اتلاف عجیب سرمایه ملی و بودجه‌ای را که می‌تواند صرف هزار کار بر زمین مانده دیگری کرد نشان می‌دهد و ریل غلطی را که ما در مسیر توسعه و اراده کشور طراحی کرده‌ایم جلوی چشم می‌آورد.
نگذاریم مافیای آب، مافیای برق، مافیای رانت انرژی و... هر سال بیش از گذشته با دادن نشانه‌های غلط و اصرار بر پروژه‌های بزرگ سازه‌ای پرهزینه و البته آب و نان دار برای عده‌ای رند و زرنگ، به قیمت حیات ناطیب خویش، منافع ملی و محیط زیست و فرصت‌های توسعه و رفاه کشور و بخش قابل توجهی از بودجه مملکت را به باد دهد.
کاش وزیر نیرو در همین دیدار به این هم اشاره می‌کرد که با چنددرصد کاهش مصرف آب و برق و... می‌شد این ۱۲۰۰ همت سرمایه‌گذاری را غیر ضرور کرد و این بودجه کلان را به امور خیلی ضرور دیگری اختصاص داد یا حداقل آن را صرف جلوگیری از اتلاف برق در شبکه توزیع، افزایش راندمان، مدرنیزیاسیون کشاورزی و کمک به افزایش راندمان در این بخش، روز آمد کردن نیروگاه‌ها و... کرد؟ البته بسیار گفتنی‌های دیگر هم هست که می‌ماند برای بعد...


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 مسیری مغایر با روایی انتخابات
✍️ نادر کریمی‌جونی
الگویی که در انتخابات گذشته، سیدابراهیم رییسی را به قدرت رساند و توانست او را در رسیدن به صندلی ریاست‌جمهوری در ایران یاری دهد، حال از سوی دولتش و در محورهای گوناگون مورد استفاده قرار گرفته و قرار است صندلی‌های انتخابی را به کسانی بسپارد که مزاحمتی برای دولت و دولتی‌ها نداشته باشند و با سیاست‌های آنان مخالفت نکنند. در آن انتخابات، همه کسانی که ممکن بود مانع یا مزاحم پیروزی سیدابراهیم رییسی شوند، از دور رقابت‌ها کنار گذاشته شدند.

در برابر همه انتقادهایی که درباره حذف رقبا گفته می‌شد دلایلی بیان می‌شد که به بهانه‌جویی بیشتر شباهت داشت، اما وقتی قرار است هدف بیان‌شده تحصیل شود چه اهمیتی دارد که بهانه آورده شود یا دلیل؟ و چه اهمیتی دارد که علت حذف رقیب از سوی افکار عمومی و مخاطبان پذیرفته شود یا نه. مهم آن است که برای موجه نمایش دادن رفتار، علتی بیان شود.آن تمهید، سرانجام به پیروزی سیدابراهیم رییسی منجر شد. برای به پیروزی رساندن سیدابراهیم رییسی چهره‌های مشهور و درون نظام مانند سعید محمد فرمانده قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیاء و علی لاریجانی رییس سابق مجلس شورای اسلامی از دور رقابت‌ها کنار گذاشته شدند. در برابر همه اعتراض‌های مستقیم و غیرمستقیم نسبت به حذف رقبای سیدابراهیم رییسی، البته هیچ دلیل قانع‌کننده‌ای بیان نشد و مقامات ذی‌ربط در شورای نگهبان به ذکر این دفاعیه بسنده کردند که دلایل رد صلاحیت افراد را به جهت حفظ آبروی آنها، نمی‌توان به همه گفت، بلکه این دلایل به خود ایشان اعلام می‌شود. با این حال، برخی افراد مانند سعید محمد به صراحت از ردصلاحیت خویش انتقاد و تصریح کردند که هیچ دلیل قانع‌کننده‌ای برای ردصلاحیت‌شان اعلام نشده است.همین رویه البته از سوی دولت سیدابراهیم رییسی برای کنار زدن رقبا و مخالفان دولت از مناصب انتخابی به کار گرفته شده است. در نمونه‌ اخیر، وقتی رییس اتاق بازرگانی ایران از چهره‌های مخالف دولت انتخاب شد، مقامات وزارت صمت اعلام کردند که سلاح‌ورزی ردصلاحیت شده و اساسا نباید انتخاب می‌شد. وقتی اعضای اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران بر انتخاب خود و روایی انتخابات انجام‌شده تاکید ورزیدند دولتی‌ها آن‌قدر بر موضع خویش پافشاری کردند که اعضای پارلمان بخش خصوصی مجبور شدند دست به انتخاب مجدد بزنند و اکنون با توجه به ردصلاحیت سلاح‌ورزی، رییس اتاق ایران باید از میان کسانی انتخاب شود که دولتی‌ها آنان را تایید کرده‌اند. در مورد ثبت‌نام‌کنندگان برای حضور در انتخابات مجلس شورای اسلامی دوباره همین ابزار به کار گرفته شد. جالب است که درباره کسانی که هیچ دلیل قانع‌کننده‌ای برای ردصلاحیت‌شان پیدا نشده، مقامات وزارت کشور از عبارت عدم احراز صلاحیت استفاده کرده‌اند. نکته قابل توجه آن است که در گذشته شورای نگهبان نیز از این عبارت برای ردصلاحیت برخی ثبت‌نام‌کنندگان استفاده کرده و عدم احراز صلاحیت به الگویی برای کنار زدن برخی افراد صالح و خروج از بن‌بست تبدیل شده است. در آخرین نمونه از این دست اقدامات، دبیرکل خانه پرستار از حضور در انتخابات سازمان نظام پرستاری منع و در این‌باره از سوی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی ردصلاحیت شده است. قابل درک است که الگوی تمرین‌شده در انتخابات ریاست جمهوری پیشین، انتخابات هیات رییسه اتاق بازرگانی و صنایع و معادن و کشاورزی ایران، انتخابات مجلس شورای اسلامی، حالا در انتخابات هیات‌مدیره سازمان نظام پرستاری هم استفاده شده و این بار وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، مجری این الگو شده است. مغالطه‌ای که این روزها و از قدیم‌الایام برای موجه دانستن ردصلاحیت نامزدها از سوی عناصر محافظه‌کار و نظریه‌پردازان آن ارائه می‌شود لزوم بررسی صلاحیت نامزدها و ثبت‌نام‌کنندگان در همه جای دنیاست. در واقع محافظه‌کاران تصریح می‌کنند که چون در تمام دنیا، صلاحیت افراد برای حضور در مناصب دولتی و عمومی ارزیابی می‌شود، در ایران نیز همین روال جریان دارد و افراد باید از سوی مرجع قابل اعتمادی، تایید صلاحیت شوند. این دفاعیه البته درست و قابل قبول است، اما در همان «همه دنیا» معیارها شناور نیست و دلایل ارائه‌شده برای ردصلاحیت یک نامزد آن‌قدر واضح و مبرهن است که اساسا نیازی به توضیح علت ردصلاحیت از جانب یک مرجع یا همان مرجع ردصلاحیت‌کننده وجود ندارد، اما در ایران وضع به گونه‌ای است که گاهی مرجع بررسی‌کننده صلاحیت هم نمی‌تواند دلایل، علت یا مدرکی برای ردصلاحیت فرد پیدا کند و از این بابت از اهرم عدم احراز صلاحیت استفاده می‌کند. یعنی در حالی که همان مرجع هم قانع نشده، مقامات دولتی و حکومتی از شهروندان و افکار عمومی درخواست می‌کنند تا کنار زدن ثبت‌نام‌کنندگان از دور رقابت‌های انتخاباتی را با بهانه عدم احراز صلاحیت بپذیرند. آیا رویه‌ای که از سوی دست‌اندرکاران برگزاری انتخابات اعمال می‌شود و برای به قدرت رساندن افراد مورد علاقه خودشان، سایرین را ردصلاحیت می‌کنند و کنار می‌گذارند، باعث افزایش اعتماد شهروندان ایرانی به انتخابات و گزینش‌های مردمی می‌شود؟ بسیار دور از ذهن است که کسی بتواند به این پرسش پاسخ مثبت بدهد. در مقابل این پرسش، نمی‌توان به دفاع عوام‌فریبانه و مغالطه‌آمیز اصالت تایید صلاحیت نامزدها متوسل و پشت این اصل پذیرفته پنهان شد، چراکه وقتی یک اصل، روایی و پذیرش همگانی دارد، شیوه‌های حصول و اجرایی آن نیز باید روایی و مقبولیت همگانی داشته باشد. مثلا وقتی درآمدزایی و تحصیل ثروت مقبولیت همگانی دارد، نمی‌توان پشت این مفهوم مقبول پنهان شد و ارتکاب دزدی را توجیه کرد. به همین طریق وقتی اصل تایید صلاحیت مقبولیت دارد، ردصلاحیت یا اهرم نوین عدم احراز صلاحیت که با انگیزه‌های تامین منافع و اعمال سلیقه انجام می‌شود، نمی‌تواند روا باشد و باعث افزایش اعتماد شهروندان به اصل انتخابات و صندوق آرا شود. قابل درک است که این مسیر، سرانجام به افزایش اعتماد و مشارکت شهروندان ایرانی در انتخابات‌ها، نمی‌رسد.


🔻روزنامه اعتماد
📍 هم‌سرنوشتی پیکان و سیاست
✍️ عباس عبدی
اخیرا دوست محترمی که مهمانش بودیم، کتاب «پیکان سرنوشت ما» که با بهره‌گیری از خاطرات و نوشته‌های روانشاد احمد خیامی بنیانگذار ایران‌خودرو نوشته شده است را به من هدیه داد. آن را پیش‌تر خریده بودم و دوباره تورق کردم به این نتیجه رسیدم که به همین مناسبت مقایسه‌ای کنم میان سرنوشت سیاست و پیکان در ایران. البته جزییات این کتاب نشانگر قدر قدرتی حکومت شاه در دخالت در همه امور از جمله مالکیت مردم است، اینکه رهبران غیرپاسخگو و قدرتمند چگونه می‌توانند به سرعت رشد و توسعه کمک کنند و در مقابل براساس همان قدرت غیرپاسخگو چگونه می‌توانند آنان را به خاک سیاه بنشانند. خودرو یک وسیله مورد نیاز امروزی است. تولید آن در ۶۰ سال پیش به‌طور معمول منحصر به چند کشور صنعتی پیشرفته بود که با تیراژ بالا آن را تولید می‌کردند. ولی اگر کشوری جهان سومی و در حال توسعه می‌توانست آن را تولید کند، طبعا موجب افتخار می‌شد. از این رو شاه در یکی از دیدارهای خود ابراز علاقه می‌کند که سواری نیز تولید شود و خیامی آن را می‌پذیرد و ادعای کارشناسان غربی را در خصوص به صرفه نبودن تولید خودرو در داخل کشور رد می‌کند و چنین می‌شود که خودروی پیکان به صورت مونتاژ از کارخانه انگلیسی خریداری و در ایران مونتاژ می‌شود، با این امید که در آینده نزدیک تبدیل به ساخت داخل شود. چنین بود که اولین پیکان در سال ۱۳۴۶ تولید شد و ۳۸ سال بعد در ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۴ در همان روز تولدش، و پس از مونتاژ و تولید ۰۰۰/۲۹۵/۲ دستگاه، تشییع جنازه و برای ابد به خاک سپرده شد. شاید برای خواننده این پرسش پیش آید که مگر همه بِرندها و مارک‌های تجاری و صنعتی چنین سرنوشتی دارند؟ دو خودروی دیگر در آن زمان داشتیم که همه می‌شناسند، ژیان و رنو-۵. پیکان با فاصله زیاد از هر دو خودروی برتر بود. ولی ژیان همان سیتروئن است که آخرین مدل آن در ایران زانتیا و رنو نیز آخرین مدلش مگان است که هر دو جزو خودروهای خوب هستند. پس چرا ما نه تنها قالب پیکان را تشییع کردیم، بلکه نامش را هم فراموش کرده‌ایم و حتی ایران خودرو نیز حاضر نیست آن را استفاده کند؟ یک بار هم که آمدیم آن را به‌روز کنیم، موتورش را با بدنه پژو قاطی کردیم و یک خودروی بی‌ربط‌تر از پیکان تولید شد. چرا برندهای خودرویی جهان همچنان فعال هستند و تنها کاری که می‌کنند به روز کردن خودروهاست. قطعا بنز دیگر مدل ۱۷۰ و ۱۸۰ را نمی‌سازد و طبعا از ساخت آنها در ۷۰ سال پیش شرمگین نیست. پس چرا ما باید پیکان را سه طلاقه کنیم؟ علت در فقدان تحول است. اگر به انقلاب فرانسه نگاه کنیم، تبعات منفی آن فراوان و بزرگ‌ترین اختراعش گیوتین است ولی آنان در آن فضا نماندند، خود را با مردم تطبیق دادند، رکن آن انقلاب انطباق با مردم و هماهنگی با خواست زمانه و عدم مقاومت در برابر تغییر بود. پس اگر زمانی برسد که مردم از صحنه کنار بروند، ماجرا تمام می‌شود. چه در صنعت و چه در سیاست. صنعتی که بازار و رقابت و تغییر و تحول و مشتری‌مداری در آن حاکم نباشد، بازار ندارد و به سرعت به رکود و ناکارآمدی کشیده می‌شود و نتیجه همین پیکان می‌شود که به جای هر روز بهتر از دیروز، هر روز بدتر از دیروز می‌شود. قیمت‌گذاری، رانت‌جویی، فقدان مالکیت و مدیریت مستقل و باثبات و مهم‌تر از همه حذف مشتری‌مداری پیکان را به جایی رساند که پراید آن را از گردونه رقابت خارج کرد!! تصور کنید پراید خودرویی بود که پیکان را از میدان خارج کرد. در حالی که پیکان می‌توانست دچار تحول و تغییر شود، خود را از خلال رقابت با دیگران با نیازهای زمان هماهنگ کند و امروز به یک نام پرافتخار تبدیل شود و نه نامی که همراه با ناکارآمدی و توقف و رکود و بی‌کیفیتی است. پیکان وقتی به مرحله‌ای رسید که برای هر صد کیلومترش بیش از ۱۵ لیتر بنزین مصرف می‌کرد.

دیگر امکان بقایش نبود. چون تولیدش جز زیان نتیجه دیگری نداشت. پیکانی که در کوره دهات‌های کشور هم تعمیرکار داشت و لوازمش پیدا می‌شد، ولی بی‌فایده و زیان‌ده بود. داشتن پیکان زمانی موجب تشخُّص بود و بعدها با آمدن مدل‌های جدید نماد فقر و بدبختی بود.
این رفتاری است که با سیاست خود نیز می‌کنیم. آن‌قدر در برابر تغییر و تطبیق آن با خواست عمومی مخالفت می‌کنیم که سیاست و گذشته سیاسی که مطلوب و موجب تفاخر بوده را به کالایی منفور تبدیل کرده‌ایم، تا جایی که مردم از شنیدن نامش و آنچه در گذشته بوده است منزجر می‌شوند و در نهایت دنبال خلق کالایی جدید برمی‌آیند. چنین مباد.


🔻روزنامه شرق
📍 روسیه و ۳ جزیره ایرانی
✍️ کوروش احمدی
در روزهای گذشته حمایت دوباره روسیه از مواضع امارات درباره سه جزیره ایرانی مجددا موجب جلب توجه به مسائل بنیادی سیاست خارجی کشور شده‌ است. در بیانیه‌ای که در پی ششمین نشست «مجمع همکاری روسی‌-عربی» در ۲۰ دسامبر گذشته در مراکش صادر شد، درباره سه جزیره ایرانی بر «حل منازعه از طریق راه‌ها و ابتکارات مسالمت‌آمیز از طریق مذاکرات دوجانبه یا ارجاع به دیوان بین‌المللی دادگستری مطابق حقوق بین‌الملل و منشور ملل متحد» تأکید شد. روسیه قبلا همین موضع امارات و کشورهای عربی را در بیانیه مشترک نشست روسیه و شورای همکاری خلیج فارس در مسکو در ۱۲ جولای ۲۰۲۳ تأیید کرده بود. قبل از آن در ۱۰ دسامبر ۲۰۲۳ رهبر چین نیز در بیانیه مشترکی با سران شورای همکاری خلیج فارس در ریاض از موضع امارات درباره سه جزیره ایرانی حمایت کرده بود. اقدام مجدد روسیه به حمایت از مواضع طرف عربی در شرایطی انجام شده است که ایران در واکنش به نخستین اقدام آن کشور در سطح رسمی با احضار سفیر روسیه در تهران و نیز به نحوی گسترده در سطوح رسانه‌ای و مردمی اعتراض خود را منعکس کرده بود. تکرار اقدام روسیه نشان می‌دهد که این کشور درباره اعتراضات گسترده ایرانیان بی‌توجه بوده و بعید است در شرایط کنونی تغییری در مواضع خود بدهد. احتمالا موضع ملایم ایران در قبال اقدام چین راه را برای اقدام مشابهی از طرف روسیه باز کرد. متعاقبا اگرچه مقامات ایرانی با احضار سفیر روسیه در تهران به اقدام روسیه اعتراض کردند؛ اما در عرف بین‌المللی واکنشی در این حد نیز در قبال کشوری که متعرض تمامیت ارضی کشوری دیگر شده باشد، کافی محسوب نمی‌شود. در نتیجه، مواضع چین و روسیه که رسما دوستان ایران قلمداد می‌شوند، به دیگر کشورها نیز سرایت کرد. ژاپن در پنجم سپتامبر ۲۰۲۳ در بیانیه مشترک نشست وزرای خارجه ژاپن و اعضای اتحادیه عرب در قاهره از مواضع امارات درباره سه جزیره ایرانی حمایت کرد. بعد از آن نهایتا آمریکا نیز در ۱۸ سپتامبر ۲۰۲۳ به این هم‌نوایی پیوست و در بیانیه مشترک وزرای خارجه آمریکا و شورای همکاری از «دعوت امارات متحده عربی برای حل مسالمت‌آمیز اختلاف بر سر سه جزیره تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی از طریق مذاکرات دو‌جانبه یا ارجاع به دیوان بین‌المللی دادگستری، مطابق قواعد حقوق بین‌الملل از‌جمله منشور ملل متحد» حمایت شد. این حمایت آمریکا از موضع امارات و درج آن برای اولین بار در یک بیانیه مشترک در تقابل با سیاست عمومی آمریکا دایر بر دخالت‌نکردن در اختلافات ارضی و مرزی کشورها بود. این در حالی بود که در بیانیه‌های مشترک وزرای خارجه آمریکا و شورای هماهنگی مورخ هفتم ژوئن ۲۰۲۳ و بیانیه مشترک بایدن با سران شورای همکاری در ۱۶ جولای ۲۰۲۲ تعرضی درباره سه جزیره ایرانی نشده بود. اینکه آمریکا و روسیه نهایتا با موضع امارات همراه شدند، یک تحول مهم و تاریخی است. آمریکا همراه با انگلیس در ۱۹۷۱ به طور غیررسمی از اعاده حاکمیت ایران بر سه جزیره حمایت می‌کرد. در جریان تنش‌های دوره‌ای بین ایران و آمریکا، واشنگتن به خودداری از موضع‌گیری در این زمینه ادامه داده بود. روسیه شوروی نیز در ۱۹۷۱ و با وجود آنکه متحدان آن کشور (عراق، لیبی، یمن جنوبی و الجزایر) علیه اعاده حاکمیت ایران بر جزایر سه‌گانه به شورای امنیت شکایت کرده بود، کاملا در این زمینه ساکت ماند. تاکنون در بین قدرت‌های جهانی تنها قدرت‌های اروپایی در سطح ملی با مواضع امارات همراهی نکرده‌اند. البته در نشست‌های شورای همکاری و اتحادیه اروپا که خروجی آن یک «بیانیه دو رئیس» است؛ ازجمله در نشست ۲۲ فوریه ۲۰۲۲ به مسئله جزایر و حمایت از موضع امارات در این زمینه اشاره و در آن با لحنی ملایم‌تر از بیانیه روسیه و شورای همکاری از موضع امارات حمایت شده‌ است؛ اما تاکنون کشورهای مهم اروپایی موضعی در این زمینه در سطح ملی نداشته‌اند. چنانچه روند هم‌نوایی با موضع امارات درباره جزایر ادامه یابد، دیر یا زود کشورهای اروپایی نیز در سطح ملی به این روند خواهند پیوست.

به‌این‌ترتیب تاکنون هر پنج عضو دائمی شورای امنیت (چین، روسیه و آمریکا در قالب مواضع ملی و انگلیس و فرانسه در قالب موضع اروپایی) یک سابقه حقوقی ایجاد کرده‌اند که می‌تواند موجب تشویق دشمنان تمامیت ارضی ایران شود و در نهادهای چندجانبه بین‌المللی محل رجوع و مورد استناد قرار گیرد؛ در‌حالی‌که حاکمیت و مالکیت تاریخی ایران بر جزایر سه‌گانه محرز است (ر.ک. یادداشت نگارنده، «آنچه چین درباره سه جزیره ایرانی باید می‌دانست»، اعتماد، ۲۷ آذر ۴۰۱). روشن است که هیچ کشوری قضاوت درباره بخشی از قلمرو خود را به یک نهاد فراملی واگذار نمی‌کند. ارجاع موضوع به دیوان دادگستری بین‌المللی نیز بدون رضایت کشورهای ذی‌ربط ممکن نیست و ایران نیز صلاحیت اجباری دیوان را نپذیرفته است. با این حال اگر اراده‌ای سیاسی شکل گرفته باشد، همیشه راه‌هایی برای ایجاد مشکل و تضعیف موقعیت کشورها در سطح بین‌المللی یافت می‌شود؛ به‌ویژه در‌صورتی‌که کشوری در جامعه بین‌المللی تنها مانده‌ باشد. اقدامی که دشمنان تمامیت ارضی ایران همیشه مدنظر داشته‌اند، اقدام از طریق فصل ششم منشور ملل متحد به‌ویژه مواد ۳۳ و ۳۶ آن با هدف نهایی واداشتن شورای امنیت به ارائه توصیه به طرفین برای ارجاع اختلاف به دیوان بین‌المللی دادگستری است. صِرف شکل‌گیری چنین وضعیتی که ریشه در نبود توازن در سیاست خارجی ایران دارد، بسیار تأسف‌بار است و انجام کارهایی اساسی برای خروج از شرایط کنونی را ایجاب می‌کند.

همچنین درخور ذکر است که در ۱۸ سال گذشته که بنا بر پالودن فهرست اقلام مندرج در دستور کار شورای امنیت از اقلام زاید و راکد بوده؛ امارات همه‌ساله با ارسال نامه‌ای خواستار حفظ موضوع سه جزیره در دستور کار شورای امنیت شده است. به‌این‌ترتیب و با وجود اینکه این موضوع در شورا در ۵۲ سال گذشته راکد بوده است، امکان فعال‌شدن آن در صورت نظر مساعد اعضای دائمی و اکثر اعضای غیردائمی شورای امنیت وجود دارد. این واقعیت نیز که همیشه یک کشور عربی در زمره این اعضای غیردائمی است، مهم است. امارات در دو سال گذشته عضو غیردائمی شورای امنیت بوده است.

اما مشکل بیشتر ناشی از وجه اقتصادی و راهبردی قضیه است تا وجه حقوقی آن. اقتصاد و شرایط بازارهای مالی مهم‌ترین دلیل همسویی چین و روسیه با مواضع امارات است. مطابق آمار Statista صادرات کالا از امارات در ۲۰۲۲ معادل ۵۹۸.۵۱ میلیارد دلار بوده‌ است. به‌علاوه شورای همکاری به‌عنوان یک بلوک اقتصادی با یک تولید ناخالص داخلی معادل ۲.۵ تریلیون‌دلاری و رشد ۷.۳ درصد در سال ۲۰۲۲ (بیشترین رشد اقتصادی در جهان) و صدور حدود ۵۰۰ میلیارد دلار نفت و چند تریلیون دلار ذخیره ارزی از حاشیه مانور وسیعی برخوردار شده که دارای عواقب سیاسی و راهبردی است. در مقابل، ایران اگرچه از نظر امکانات دفاعی پیشرفت شایان و درخور تمجیدی داشته؛ اما این پیشرفت صرفا برای بازدارندگی و دفاع نظامی مفید است. کشورها در شرایط عادی دنبال تأمین منافع ملی با اولویت منافع اقتصادی هستند. ائتلاف‌سازی‌ در سطح جهانی به‌عنوان مهم‌ترین فعالیت دیپلماتیک عمدتا در همین زمینه انجام می‌شود. کشورها طبعا قدرت اقتصادی و دیپلماتیک بلوک شورای همکاری و تبدیل‌شدن آنها به یک مرکز ثقل مالی و سرمایه‌گذاری در جهان را در محاسبات خود در نظر می‌گیرند. مشکل بزرگ دیگر افزایش شکاف در درجه توسعه‌یافتگی دو قطب عربی و ایرانی خلیج فارس است. در‌حالی‌که سواحل جنوبی خلیج فارس به‌شدت توسعه‌ یافته است، سواحل ایران عقب مانده و تهران همچنان به این سواحل تنها مانند ۶۰ سال پیش از منظر نفتی و نظامی می‌نگرد.


🔻روزنامه کسب‌وکار
📍 مولدسازی برای رشد تولید
✍️ عبدالمجید شیخی
موضوع واگذرای و فروش اموال دولتی و بانکها باید با جدیت دنبال شود. بانک‌ها باید نسبت به فروش اموال و دارایی خود برای حمایت از بخش تولید تشویق شوند. یعنی دولت باید مشوق‌هایی برای آن‌ها در نظر بگیرد که خود این نهضت را ایجاد و کامل کنند و از متقاضیان وام برای سرمایه گذاری در بخش‌های مولد و تاسیس بنگاه‌های تولیدی حمایت مالی کنند.
به طور حتم در چنین شرایطی اقتصاد رشد می‌کند و فعالیت‌های مولد جای خود را در اقتصاد به درستی پیدا می‌کنند. این طرح ابتدا باید از بانک‌ها آغاز شود. بانک‌های دولتی نباید حق نگهداری دارایی‌های غیرمولد داشته باشند. اینکه بانک آستین بالا بزند و تا مرحله راه اندازی یک کارخانه و بنگاه مولد اقتصادی تلاش کند تا به مرحله بهره‌برداری رسیده و سپس آن را به خریداران و وام گیرندگان واگذار کند، به معنای بنگاه‌داری نیست. در واقع چنین اقدامی از جمله فعالیت‌های مولد بانک است.
اما زمانی که بانک‌ها سرمایه‌های مولد مردم را به ساختمان مسکونی و غیرمولد تبدیل کرده و آن را تا افزایش ارزش دفتری نگهداری کنند، سپس سودهای کاذب دفتری در حساب‌های خود ثبت کرده و همین ارقام را ملاک پرداخت پاداش به مدیران خود قرار دهند، درواقع بنگاه داری کرده‌اند.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین