🔻روزنامه تعادل
📍 معمای تورم و دلاریزه شدن اقتصاد
✍️ آلبرت بغزیان
موضوع «دلاریزه شدن»و «دلارزدایی» بازهم به ادبیات محاورهای بسیاری از مسوولان اقتصادی دولت بدل شده است، بدون اینکه توضیحی داده شود که اولا معنای دلاریزه شدن در اقتصاد چیست، ریشههای بروز آن کدام است و از آن مهمتر راهکار درست برای مواجهه با یک چنین شرایطی چیست؟دیروز یکی از چهرههای اقتصادی دولت اعلام کرد به دنبال راهکارهایی است که مردم در زمان مسافرت به کشورهای دیگر به جای دلار از ارز ملی آن کشورها استفاده کنند و این موضوع را به عنوان راهبرد دولت در مسیر «دلارزدایی» تحلیل کرد. بر اساس اعلام مدیرعامل مرکز مبادله ارز و طلا، ایرانیان در سفرهای زیارتی به عراق دینار، برای عربستان ریال، برای سفر به ترکیه لیر و در جریان سفر به امارات درهم دریافت خواهند کرد. در ایران اما هر کس از ظن خود اصطلاح دلاریزه کردن را تفسیر کرده و در بسیاری از موارد از آن استفاده ابزاری میکند. چرا که برای این واژه یک تعریف سرراست مانند تعریفی که برای تولید ناخالص داخلی یا تورم و...وجود دارد، در نظر گرفته نشده است. بهطور طبیعی مردم ایران برای محافظت از داراییهای خود برای ذخیره در کنار سکه و طلا و... از دلار هم استفاده میکنند. مردم این کار را با این هدف انجام میدهند که در کشاکش نوسانات ارزی بتوانند از دارایی خود استفاده کنند. اینکه آیا استفاده از دلار یا ارز ملی کشورها در جریان سفرهای خارجی باعث دلارزدایی از اقتصاد میشود، غیرحرفهای و سادهانگارانه است. اینکه تعریفی در اقتصاد ایران خدشهدار شود تا دولت به زعم خود دستاوردی به نام خود ثبت کند، تقلیل مفاهیم عمیق اقتصادی است. مسیر درست آن است که در اقتصاد به این پرسش پاسخ داده شود که چه عامل باعث دلاریزه شدن اقتصاد در کشوری مانند ایران میشود.
مهمترین دلیل دلاریزه شدن اقتصاد ایران تورم است؛ بنابراین بهترین و موثرترین راهکار برای دلارزدایی در اقتصادی مانند اقتصاد ایران، مهار تورم است. مردم دلار میخرند، چون به خوبی میدانند که ارزش پول ملی ایرانیان به سرعت در حال نزول است. ایرانیان ناچارند برای حفاظت از دارایی خود، اقدام به ایجاد تنوع در سبد داراییهای خود کنند. بخشی از دارایی خود را به سکه، بخشی را به خودرو، در صورت امکان قسمتی را به مسکن و نهایتا مقداری را هم به دلار اختصاص میدهند. این گزاره مهمترین عامل در دلاریزه شدن اقتصاد ایران است. در ذهن ایرانیان، پول ملی فاقد ارزشهای بنیادین و ماندگار است، بنابراین دارایی خود را با ارزهای معتبر یا کالاهای مناسبتر جایگزین میکنند. اما از آنجا که دولت در مهار تورم ناتوان و ناموفق بوده است، سطح موضوع دلارزدایی از طریق مهار تورم را به استفاده از ارزهای ملی در هنگام سفرهای تفریحی، آموزشی و کسب و کار شهروندان تقلیل میدهد. دولت هرگز به این واقعیت اشاره نمیکند که دلاریزه شدن اقتصاد ایران ناشی از تورم بالا، نزول شاخصهای اقتصادی و ضعف در نظام تصمیمسازیهای بنیادین اقتصاد است. بلکه به گونهای رفتار میکند که انگار این مردم هستند که به خاطر خرید چند دلار ناچیز برای سفرهایشان یا ذخیره ارز، اقتصاد ایران را دلاریزه کردهاند! مانند مدیران شهری که توجهی به بهسازی سد و سیلبند و آبگیر شهرشان نکردهاند؛ وقتی مردم بعد از آمدن سیل و سرازیر شدن آب، راهی مناطق مرتفع شهر شدهاند از آنها انتقاد میکنند که چرا شهر و کاشانه و خانهشان را رها کردهاند! این مردم به کوه و تپه و مناطق مرتفع پناه بردهاند چون مسوولان شهر در انجام وظایف خود در مهار سیل و ایجاد سد در برابر سیل، عملکرد درستی نداشتهاند. این مثال دقیقا در خصوص دلاریزه شدن اقتصاد ایران هم صدق میکند. فارغ از اینکه مردم برای سفر به کشورهای دیگر از ارز ملی استفاده میکنند یا دلار، اگر پول ملی ایرانیان واجد ارزش باشد، شک نکنید که مردم ایران از آن پول استفاده خواهند کرد! نه فقط مردم ایران بلکه برای بسیاری از کشورهای دیگر هم پول ایران دارای ارزش خواهد بود. همانطور که در زمان زعامت دولت اصلاحات حد فاصل میانههای دهه ۷۰ تا دهه ۸۰ خورشیدی، پول ملی ایران در عراق و افغانستان، حتی ترکیه و تاجیکستان دارای ارزش بود.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 از رشد مالتوزین تا رشد سولو-سوان
✍️ دکتر کوثر یوسفی
در دوران قبل از انقلاب صنعتی، جوامع بشری با روشهای سنتی کشاورزی و دامداری به تامین غذا و معاش میپرداختند و از اینرو تولیدات آنها نسبت مستقیمی با زمینهای زراعی و حیوانات داشت.هنگامی که جمعیت به حدی میرسید که غذای تولیدشده دیگر کفاف جمعیت را نمیداد، انسانها رفتهرفته بهلحاظ بدنی ناتوان میشدند و بر اثر قطحی یا ویروس و باکتری، جمعیت زیادی از بین میرفتند. با کاهش جمعیت، مجددا سرانه غذای تولیدشده کافی میشد و این جمعیت به تولیدمثل میپرداخت تا زمانی که مجددا به حد آستانه محدودیتهای غذا برسد و این چرخه ادامه داشت.
این مدل رشد که به مدل رشد نمایی نیز معروف است، اولین بار توسط «رابرت مالتوز» اقتصاددان انگلیسی در قرن هجدهم بیان شد و نهتنها توضیحدهنده رشد جمعیت و تولید غذا در جوامع بشری بود، بلکه رشد جمعیت در جوامع حیوانی و کلونیهای حشرات را نیز توضیح میداد. اگر به آمارهای موجود از جمعیت جوامع مختلف، از ایران گرفته تا کشورهای اروپایی در قبل از انقلاب صنعتی نگاه کنیم، مشاهده میشود که خبری از «رشد جمعیت» نیست و جمعیت همواره در سطح تقریبا ثابتی باقی بوده است. این سطح بهواسطه میزان دسترسی هر جامعه به زمینهای زراعی و حیوانات و منابع جنگلی و دریایی تعیین میشد و بشر نقش چندانی در تغییر آن نداشت. جالب آنجاست که قرن هجدهم، علاوه بر پرورش نوابغی همچون رابرت مالتوز، آغاز انقلاب صنعتی نیز بهشمار میرود. انقلاب صنعتی در اواخر قرن هجدهم پدید آمد که طی آن، فناوریهای صنعتی در خدمت بشریت و رفاه او شروع به رشد کردند و محصولات صنعتی پدیدار شدند.
پیدایش این فناوریها نیز اتفاقی نبود و ریشه آن را باید در عصر روشنگری جستوجو کرد. عصر روشنگری در قرن هفدهم در اروپا شکل گرفت و پایانی بود بر انحصار اندیشه توسط طبقه حاکم در اروپا. اگر بخواهیم بازتاب این رخدادها، بهویژه انقلاب صنعتی را بر «تولید سرانه» جوامع بشری بررسی کنیم، با پیدایش فناوریهای جدید، بشر توانست با بهرهوری بالاتری به تولید غذا و معاش بپردازد. بهتدریج، محدودیت زمین زراعی و تعداد دام کمرنگ شد و بهجای آن، انباشت سرمایه موضوعیت پیدا کرد. منظور از سرمایه، ماشینآلات صنعتی و ساختمانهایی است که در فرآیند تولید سهم دارند. در کنار سرمایه، نیروی کار بشر نیز نهتنها بهعنوان یک نیروی فیزیکی، بلکه بهعنوان نیرویی برای بهکارگیری ماشینآلات که نیروی فیزیکی انسان را چند برابر میکرد، در فرآیند تولید حائز اهمیت شد. با این توضیحات، فرآیند تولید به ترکیبی از سرمایه و نیروی انسانی تبدیل شد.
فناوریهای صنعتی و مدیریتی نیز روزبهروز تکمیلتر و پیچیدهتر شدند و بر همافزایی این ترکیب افزودند که امروزه از آن بهعنوان «بهرهوری» یاد میشود. این فرآیند تولیدی، جوامع بشری را نسبت به جوامع حیوانی برتری داد و مفهوم تنازع برای بقا کمابیش از بین رفت و بازی با جمع صفر میان انسانهای ماقبل انقلاب صنعتی، جای خود را به بازی با جمع مثبت به انسان صنعتی داد.
دو قرن پس از رابرت مالتوز، در قرن بیستم و در سال ۱۹۵۶، «رابرت سولو» آمریکایی، در کنار «ترور سوان» استرالیایی، نخستین اقتصاددانانی بودند که توانستند مدل جدید رشد اقتصادی را در دوران پساانقلاب صنعتی در چارچوب اقتصاد و ریاضیات بیان کنند. گفته میشود سولو این مدل را در قالب یک طرح تحقیقاتی با اعتبار پژوهشی از سوی دولت ایالاتمتحده بهدست آورد. در آن هنگام، جنگ سرد بین شوروی بهعنوان نماینده اقتصادهای سوسیالیستی و ایالاتمتحده بهعنوان نماینده اقتصادهای سرمایهداری در اوج خود بود.
رشد اقتصادی شوروی و بلوک شرق که البته عمدتا براساس وزن تولیدات و نه ارزش اقتصادی آنها بود، به گواه آمار بسیار بالا بود و این مساله، موجب نگرانی در ایالاتمتحده شده بود؛ تا جایی که برای مطالعه پدیده رشد اقتصادی در شوروی و پیشبینی زمان اتمام آن بودجه پژوهشی تخصیص دادند. سولو توانست پیشبینی کند که بازده سرمایه در دورههای ابتدایی رشد اقتصادی بسیار بالاست، اما هرچه انباشت سرمایه افزایش مییابد، از بازده آخرین واحد سرمایهگذاری نیز کاسته میشود. چنین سازوکاری موجب میشود که در نهایت، کشورها به نقطه تعادلی مانا در زمان برسند که در آن، رشد سرانه تولید در آنها صفر میشود.
اگرچه این مدل بعدها تکمیل و تصحیح شد، اما سرآغاز فهم جدیدی از رشد اقتصادی شد که در دوره پساانقلاب صنعتی به وجود آمده است و در آن، بشر میتواند با انباشت سرمایه از یکسو و افزایش بهرهوریهای صنعتی و مدیریتی و حاکمیتی از سوی دیگر، به همافزاییهای بالاتری از ترکیب نهادههای تولید دست یابد و اینچنین، شرافت مادی خود را بر سایر مخلوقات به اثبات برساند.
🔻روزنامه کیهان
📍 در ستایش جنگ
✍️ سید محمدعماد اعرابی
جنگ شروع شد اما نه از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و نه حتی
از ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ یا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷. جنگ شروع شد از زمانی که انسان خلق شد. جنگی ازلی و ابدی که از نوح و ابراهیم و موسی و عیسی گرفته تا آخرین رسول خدا و اصحاب آخرالزمانیاش هست و خواهد بود. و مگر برای ما مرزنشینان وجود و عدم، چیزی جز رویارویی همیشگی «هست» و «نیست» متصور است! جنگ هست تا ما را بیازماید، تا برای اهل حق دروازهای از زمین به آسمان باز کند.
چه خوب گفت امام شهیدان که: «جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنى نیست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگى وجود دارد.» پس همه جا کربلاست و هر روز عاشورا. جنگ ما جلوهای کوچک از این جهاد بزرگ است که هر روز پردهای تازه از آن نمایان میشود. دیروز زخم و زجر جلادان پهلوی و گازهای اعصاب و خردل نظامیان بعثی راه نفس مبارزان حق را میبست و امروز بمبهای فسفری رژیم صهیونیستی تن آنان را میسوزاند.
چشم عافیتبین دنیاطلبان در این سوختن و ساختن، چیزی جز تباهی نمیبیند و زبان بلندشان جز به طعنههای راحتطلبانه نمیچرخد که حاصل این همه جنگ و خشونت
چه شد؟ عقل کوتاهشان برای حمایت از مبارزان راه حق چرتکه هزینه-فایده میاندازد و در نزاع حق و باطل جز به نشستن در کنج عافیت، نصیحت نمیکند. آنها بذر یأس میکارند و خرمن ترس میفروشند. پس اگر یأس و ترس از جنود شیطان است، اینان سربازان شیطاناند. خمینی عزیز، به حال این شیطانصفتان تأسف میخورد و در برابر لشکر شیطانیشان از سپاه رحمانی جهان اسلام میگفت: «ما باید در جنگ اعتقادىمان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم. بدا به حال آنانى که در این قافله نبودند! بدا به حال آنهایى که از کنار این معرکه بزرگِ جنگ و شهادت و امتحان عظیم الهى تا به حال ساکت و بىتفاوت و یا انتقاد کننده و پرخاشگر گذشتند!»
باید دختر علی(ع) باشی که حجاب غبارآلود مادی جنگ را
کنار بزنی و ساحت قدسی آن را به تماشا بنشینی و در این افق، مگر چیزی جز زیبایی میتوان دید؟ تن زخمی و تکهتکه سیدالشهدا(ع) قلب تاریخ است که تا ابد خون را در کالبد حقطلبان به جریان انداخته و چه کوتهبینند آنان که خونهای دشت نینوا را خشکیده دیدند و چه ناجوانمردند آنها که در اوج قیام از سید روحالله خمینی پرسیدند «جواب این خونها را چه کسی میدهد؟». سید روحالله اما وارث کربلا بود و راز خون را میدانست. راز خون در حیات جاویدان حقطلبان و حقخواهان است و سید روحالله در آتش جنگ، گلستان پیروزی ابدی را میدید: «ملت ایران تجربه پیروزى بر کفر جهانى را در خراب شدن منازل خود بر سر کودکان در خواب به دست آورده و با فداکاریها و مجاهدات، انقلاب و کشور خود را بیمه نموده است. و ما به تمام جهان تجربههایمان را صادر مىکنیم و نتیجه مبارزه و دفاع با ستمگران را بدون کوچکترین چشمداشتى، به مبارزان راه حق انتقال مىدهیم و مسلماً محصول صدور این تجربهها، جز شکوفههاى پیروزى و استقلال و پیاده شدن احکام اسلام براى ملتهاى دربند نیست.»
خمینی نیست تا ببیند شکوفههای پیروزی در لبنان و عراق و شام به ثمر نشسته است. نیست تا ببیند یمن به یُمن چراغی که او برافروخت، مشعلدار غیرت و شجاعت در جهان عرب شده است. و مظلومان غزه، این پابرهنگان مغضوب دیکتاتورها، جهان را با صبر و استقامت خود به لرزه درآوردهاند. خمینی نیست اما انگار در همان آخرین سال حیات خویش با نگاه قدسیاش از زمان و مکان گذر کرده بود و این روزها را میدید: «معتقدین به اصول انقلاب اسلامى ما در سراسر جهان رو به فزونى نهاده است و ما اینها را سرمایههاى بالقوه انقلاب خود تلقى مىکنیم و هم آنهایى که با مرکّب خون طومار حمایت از ما را امضا مىکنند و با سر و جان دعوت انقلاب را لبیک مىگویند و به یارى خداوند کنترل همه جهان را به دست خواهند گرفت.»
آوینی کجاست تا این بار به جای تن مجروح و سوخته بسیجیان خمینی، دوربینش را روی پیکر غرق خون مجاهدان فلسطینی، این وارثان نورسیده راه خمینی بگیرد و برایمان زمزمه کند پروانههای عاشق نور از سوختن پروا ندارند: «ما از سوختن نمیترسیم، که پروانههای عاشق نوریم و هر جا که نور ولایت است گرد آن حلقه میزنیم. پیام ما استقامت است و این همان نوری است که فراتر از زمان و مکان از خزائن معنوی آیه مبارکه «فاستقم کما امرت و من تاب معک» بر ما تابیده است و اینچنین آینده از آن ماست؛ العاقبه للمتقین.» آوینی کجاست تا باز با چشم سیرتبینش از صورت سیاه جنگ بگذرد و مثل خرمشهر در قاب ویرانیهای غزه هم شکوه فتح را روایت کند: «ویرانههای شهر را قفسی درهمشکسته بدان که راه به آزادی پرندگانِ روح گشوده است... پس اگر مقصد پرواز است، قفس ویران بهتر.پرستویی که مقصد را در کوچ میبیند، از ویرانی لانهاش نمیهراسد.»
غزه امروز تماشاییترین جای جهان است. جلوهای است از تجلیات الهی که باید از ظاهر سرخ و خاکآلودش به باطن روشن و اسرارآمیزش سفر کرد. زمین امروز در غزه دهان باز کرده تا قارون و قارونیان را فروببلعد و جوانه آزادی را بهجای آن بنشاند. چه چیز جز جنگ یارای آن را داشت تا از بطن تاریک بردگی، طفل شاداب زندگی را بیرون بکشد؟ زندگی در ترک ماندن است و جنگ راه رفتن و رهایی از تعلقات ماندن را نشانمان میدهد. جنگ به ما وارستگی میآموزد. جنگ ما را از مرداب عادات روزمره به هجرت مدام خداخواهی میکشاند. چه کسی از جنگ خسته میشود وقتی این جنگ است که در ظلمات جاهلیت ثانی، هنگامی که کودکان را دستهدسته در گور میکنند، ما را از خواب سنگین بیتفاوتی و راحتطلبی بیدار میکند.
جنگ یعنی شببیداری تا روز حساب و چه خوش گفت سید شهیدان اهل قلم: «عقل معاش میگوید که شب هنگام خفتن است... اما عشق میگوید: چگونه میتوان خفت وقتی جهان ظلمتکده کفرآبادی است که در آن احکام حق مورد غفلت است؟... چگونه میتوان خفت و جهان را در کف جهال و قدارهبندها رها کرد؟ نه، شب هنگام خفتن نیست.» حاج قاسم سرباز سپاه عاشقان بود که برای فرزندش نوشت: «من متعلق به آن سپاهی هستم که نمیخوابد و نباید بخوابد. تا دیگران در آرامش بخوابند... چه کنم برای آن دختر بیپناهی که هیچ فریادرسی ندارد و آن طفلگریان که هیچ چیز... که هیچ چیز ندارد و همه چیز خود را از دست داده است... سی سال است نخوابیدهام اما دیگر نمیخواهم بخوابم. من در چشمان خود نمک میریزم که پلکهایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشد تا نکند در غفلت من آن طفل بیپناه را سر ببرند.»
در این شب ظلم و ستم، وظیفه ما شبشکنی است و چارهای جز بیداری نیست. پرده سیاه این شب جز با سرخی خون کنار نمیرود و کیست که نداند قوام نهضت ما و شرط دوامش تا قیام موعود در این خونهاست. پس بگذار تا آوینی بار دیگر در گوشمان نجوا کند: «ماییم که بار تاریخ را بر دوش گرفتهایم تا جهان را به سرنوشت محتوم خویش برسانیم. خون سرخ ما فلقی است که پیش از طلوع خورشید عدالت بر آسمان تقدیر نشسته است. یا فالق الاصباح! ما را در راهی که اینچنین عاشقانه
در پیش گرفتهایم یاری فرما.»
🔻روزنامه آرمان ملی
📍 بازگشت به جایگاه اصلی
✍️ محمود صادقی
مقام معظم رهبری در بیانات اخیر خود در مورد اهمیت و آثار مثبت انتخابات صحبت کردند و بر رقابتی، آزاد بودن، شمولگرایی و امکان حضور جناحها و اندیشههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی مختلف در عرصه انتخابات و امکان ایجاد تحول از طریق انتخابات تاکید کردند که در نوع خودش جالب بود.
منتها نکتهای که وجود دارد و قابل ذکر است این است که این بیانات و رهنمودها باید از هم اکنون مدنظر همه دستگاههای اجرایی و نظارتی قرار گیرد. چرا که از مردادماه با کلید خوردن فرآیند انتخابات مواجه بودیم و الان اگر انتخابات را به زمان بندی بازی فوتبال ۹۰ دقیقهای تشبیه کنیم الان تقریبا در دقیقه ۸۰ انتخابات به سر میبریم. یعنی ثبت نامها انجام شده آن هم در بستر قانون جدیدی که برخی از بی قانونیهای گذشته را لباس قانون پوشاند و مرحله اول ثبت نامها طبق قانون جدید انجام شد و هیأتهای اجرایی نیز نتیجه بررسیهای خود را اعلام کردند و مثل گذشته و چه بسا سختگیرانهتر برخی از ثبت نام کنندگان را رد صلاحبت کردند. حال در انتظار مرحله بعدی و اعلام نظر شورای نگهبان هستیم. به هر حال بیانات رهبری در فضای کشور طنین انداز شده و در بین اصلاحطلبان و جبهه اصلاحات و بخصوص درباره نحوه عمل به این بیانات هم اندکی بحث و اختلاف نظر وجود دارد. برخی معتقدند که باید از این بیانات استقبال کرد و به امید این هستند که این بیانات در مرحله نظارت شورای نگهبان اثرگذار باشد. اما دسته دیگری هم رویکرد دیگری دارند و امیدی به تغییر رویکرد شورای نگهبان ندارند. از طرفی در خصوص نوع رویکرد اصلاحطلبان به انتخابات پیش رو که صندوق محور باشد یا جامعه محور به نظر میرسد که این دستهبندی خیلی قاطع نیست. از این جهت که همه اصلاحطلبان صندوق محور هستند با این بیان که معتقدند به هر حال راهحل مدنی اداره جامعه و توازن بین نیروهای سیاسی و اجتماعی انتخابات است و صندوق رای یک راه حل تجربه شده در همه نظامهای سیاسی از جمله خود ایران است. آنچه در بیانات رهبری نیز آمد انتخابات به نوعی مدار اداره کشور است. لذا همه طیفهای اصلاحطلبان همواره این اصل را مدنظر دارند و از این جهت تفاوتی وجود ندارد و هیچ موقع صندوق رای را ترک نمیکنند. منتها بخشی از اصلاحطلبان قائل به این هستند که در حقیقت باید تلاش کنیم که صندوق رای به جایگاه اصلی خود بازگردد و این ظرفیتی که خدشهدار شده به جایگاه اصلی خود بازگردد تا از آن ظرفیت استفاده شود. اما در این روزهای باقی مانده تا انتخابات ممکن است باشند تعداد قابل توجهی از کسانی که رویکرد اصلاحطلبی دارند و معتقدند که میشود با همین مقدار حداقلی هم در انتخابات شرکت کرد. اما هر دو در این نظر مشترک هستند که انتخابات است که باید مدار اداره کشور باشد و فقط اختلاف نظر در این است که آیا اکنون صندوق رای معنادار هست یا نه و جامعه محوری هم تعارضی با صندوق محوری ندارد و هر دو با یکدیگر مکمل هم هستند. منتها در شرایطی که امکان سیاستورزی از طریق انتخابات محدود شده لازم است توجه به بیشتری به بازسازی جامعه مدنی و پایگاه اجتماعی این نیروی سیاسی صورت بگیرد.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 برخورد تورم به زمین سفت
✍️ بنیامین نجفی
یکی از مهمترین وعدههای ابراهیم رییسی در ایام انتخابات، پایین آوردن نرخ تورم بود. او در تبلیغات انتخاباتی خود گفته بود که در دولت او ابتدا تورم به نصف میرسد و در گام بعد تورم تکرقمی محقق خواهد شد، اما نشانهها از وضعیت و حرکت مسیر تورم از تابستان ۱۴۰۰ تا پاییز ۱۴۰۲ بیانگر وضعیت دیگری است و از همین منظر چشمانداز برای مهار تورم در آینده نزدیک هم چندان مثبت نیست.
به طور کلی تورم برای بخشهای مختلف اقتصاد- هم در سطح کلان و هم در سطح خرد- بسیار حاِئز اهمیت است و کسبوکارهای کوچک و بزرگ هم همواره در فعالیتهایشان تورم را به عنوان یک شاخص اصلی در مسیر تولید و فروششان در نظر میگیرند. در شرایط فعلی اگرچه آمارهای رسمی حاکی از کاهش روند رشد نقدینگی در اقتصاد ایران است، اما بنابه برخی دلایل این روند کاهشی نمیتواند چندان ادامهدار باشد. برآوردها نشان میدهد که در پایان سال ۱۴۰۲ میزان و حجم نقدینگی از ۸۰۰۰ هزار میلیارد تومان عبور خواهد کرد؛ این اتفاق در شرایطی رخ خواهد داد که سرعت نرخ رشد در اقتصاد ایران بسیار کند است و عملا رشد بدون نفت نتوانسته ارقام قابلتوجهی را ثبت کند و همچنان در محدوده صفر است، بنابراین در شرایط کمرشدی یا نبود رشد موثر قرار دارد. حال سوال کلیدی این است؛ آیا اقتصاد ایران میتواند این حجم از تقاضایی که از مسیر رشد نقدینگی تا پایان سال ایجاد خواهد شد را پاسخ دهد؟ جواب منفی است، چراکه نشانهای برای بهبود وضعیت رشد اقتصادی در ماههای پایانی سال دیده نمیشود و از طرفی به نظر نمیرسد که نگهداشتن فنر تورمی و نرخ ارز در ماههای آتی بتواند چندان ادامهدار باشد. ضمن آنکه به دلیل عدم گشایش جدی در فضای سیاسی و تداوم تحریمها، چشمانداز در زمینه انتظارات تورمی همچنان بالاست. این چشمانداز منفی حتی باعث شده راهاندازی پروژههای جدید اقتصادی در کشور هم متوقف یا در بهترین حالت به تعویق طولانیمدت دچار شود، چراکه اساسا اینکه نرخ بازدهی داخلی یک پروژه روی چه عددی بایستد، منوط به وضعیت تورمی است که در طرح تجاری – مالی آن پروژه پیشبینی میشود، اما به غیر از بررسی متغیرهای اقتصادی و غیراقتصادیای که شرایط فعلی تورمی در اقتصاد را شکل داده، باید از یک منظر کلانتر هم به این موضوع نگریست تا بتوان تحلیل جامعتری از آینده تورم در ایران ارائه داد. تجربه متاخر در ابتدای دهه ۹۰ و دولت یازدهم (دولت اول حسن روحانی) نشان میدهد که خوشبینی توامان ایجادشده در فضای سیاست داخلی و سیاست خارجی و نزدیک شدن به توافق بینالمللی با قدرتهای جهانی از یکسو و اعمال سیاست پولی انقباضی از سوی دیگر تورم را به کمتر از ۱۰ درصد رساند و برای اولین بار در سالیان اخیر تورم تکرقمی محقق شد، اما این دستاورد هم چندان دوامی نداشت، چراکه خیلی زود خوشبینیها با خروج آمریکا از برجام و اعمال شدید تحریمهای یکجانبه رنگ باخت و در دولت دوم حسن روحانی نرخ تورم تا چهاربرابر افزایش یافت و نرخ ارز هم با شوک بیسابقهای تا آن زمان روبهرو شد. حالا باید به این سوال پاسخ داد که وضعیت از سال ۱۴۰۰ به بعد، یعنی در دولت سیزدهم چگونه رقم خورده است؟ دولت ابراهیم رییسی هم- بهخصوص در سال ۱۴۰۲- به همان سیاست انقباضی دولت اول روحانی روی آورد، اما با چند تفاوت؛ شرایط سیاسی، اجتماعی و فضای بینالملل در سال ۱۴۰۲ با فضای ایجادشده در بین سالهای ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۵ تفاوت چشمگیری دارد و تقریبا هیچکدام از خوشبینیهای آن زمان وجود ندارد. شاهد مثال عینی این اتفاق این است که در آن دوران تورم در محدوده ۱۰ درصد تثبیت شده بود و امروز این تثبیت در محدوده ۴۵ درصدی اتفاق افتاده است. ضمن آنکه بعید به نظر میرسد که سیاست انقباضی دولت برای نگهداشتن تورم چندان دوامی داشته باشد، چراکه اساسا سیاست انقباضی در دنیا هم به عنوان یک سیاست کوتاهمدت شناخته میشود. ضمن آنکه اگر از نگاه و نظریه افزایش تورم به دلیل افزایش نرخ ارز هم به وضعیت اقتصاد نگاه کنیم، شرایط تفاوتی نمیکند. دولت اول روحانی با همان سیاست انقباضی و تا حدی رکودی توانست نرخ ارز را برای چهار سال تقریبا ثابت نگه دارد، اما نتیجه نهایی آن یک شوک ارزی بیسابقه در سالهای ۹۷ تا ۹۹ بود. حالا اینبار شوک ارزی در همان دولت اول رییسی اتفاق افتاده است تا چشماندازها برای ادامه مسیر در پایین آمدن تورم نیز منفی شود. در چنین شرایطی باید گفت که تورم در ایران به زمین سفت خورده است. با همه این تفاسیر باید دید تیم اقتصادی دولت و سیاستگذار پولی در این شرایط خاص و پیچیده چگونه میخواهند تا سال ۱۴۰۴ وعده رییسجمهوی مبنی بر تورم تکرقمی را محقق کنند؟
🔻روزنامه اعتماد
📍 نشانههای گسیختگی از واقعیت
✍️ عباس عبدی
در جوامع جدید و هنگام اختلاف، واقعیت و خواست ملت حکم نهایی را میدهد. اگر دولتی با مخالفان خود هر دو به این نتیجه برسند که اکثریت مردم را دارند، به رای مردم مراجعه کرده و مردم حکم قطعی صادر میکنند. یکی از نشانههای بنبست و گسیختگی فکری و عملی هر نیروی سیاسی، زمانی است که در برابر واقعیت مقاومت میکند و آن را به رسمیت نمیشناسد و حاضر نیست که تن به خواست اکثریت دهد. به ویژه انکار واقعیتهایی که حتی نیاز به سنجش هم ندارند و با چشمان غیرمسلح هم قابل دیده شدن است. اخیرا ویدیویی را دیدم که آقای محترمی خود را طرفدار ساختار معرفی میکرد به طرف مقابل خود میگفت شما جامعه را نمیشناسید، مردم هنوز به زیارت امامزادهها میروند یا در مراسم اربعین شرکت میکنند. این مثل آن است که طرف مقابل بگوید که شما جامعه را نمیشناسید، چون جامعه ضد دین شده، بهطوری که مردم حتی حاضرند پولهای کلانی خرج کنند تا به کنسرت تتلو در استانبول بروند. به علاوه این موارد چه ربطی به دینداری مورد نظر پیامبر(ص) و اسلام دارد؟ گیریم که ربط داشت، چه ارتباطی با حمایت از ساختار سیاسی موجود دارد؟ بهطور کلی هر نیروی سیاسی و اجتماعی که با ابزارها و شیوههای فهم و سنجش واقعیت مخالفت کند، پیشاپیش از نتیجه آن سنجش نگران است و میداند که مطابق میل او نیست و بازنده نتیجه است. این شیوهها کدام هستند؟ اولین مورد که در دسترس است و تولید هم میشود و اعتبار بالایی هم دارد، آمار ثبتی است. نهادهای گوناگونی مشغول تولید آمار ثبتی هستند و وظیفه دارند که آنها را در اختیار عموم قرار دهند و اغلب این نوع آمار تا پیش از دولت جدید منتشر میشد. یکی از نمونههای آن سازمان ثبت احوال است که آمار زاد و ولد و مرگ و میر، ازدواج و طلاق را به صورت مستمر منتشر میکرد، حتی به صورت هفتگی و با ریزجزییات منتشر میشد. اکنون بیش از یکسال است که انتشار دادهها متوقف شده است. از ابتدای امسال به حداقل رسید، دو ماه اول را با اعلام ۶ رقم تولد و وفات برحسب جنسیت و ازدواج و طلاق ماجرا را ختم کردند. دو ماه دوم را هم تکرار کردند، ولی از ماههای بعد همین را هم دریغ داشتند. چرا؟ چون این آمار معیار دقیقی برای نقد و ارزیابی برخی سیاستهای رسمی است. همچنین انتشار اسامی انتخابی برای نوزادان نیز به کلی حذف شده است، حتی دسترسی به اطلاعات و آمارهای قبلی نیز میسر نیست.
مورد دوم تولید و انتشار آمارهای استاندارد و نوبهای است که وظیفه مرکز آمار و سایر دستگاههاست. برخی از آنها را نمیتوانند منتشر نکنند، هر چند مدتی است با تاخیر یا خلاصه منتشر میشود، مثل آمار تورم، آمار تولید ناخالص داخلی، آمار نیروی کار و... مقایسه تولیدات مرکز آمار ایران در سال جاری با گذشته نشان میدهد که تولید آمار یا حداقل انتشار آنها حدود نصف سال ۱۴۰۰ شده است. همچنین اکنون ۵ دی است هنوز آمار تورم آذر منتشر نشده است. احتمالا نتایجش رضایتبخش نیست. تولید و انتشار آمارهای گمرکی، هزینه و درآمد خانوار، اوقات فراغت، آمارهای آب و برق و انرژی، آموزش و پرورش و دانشگاهی و... همگی دچار رکود جدی شده است، البته نسبت به اعتبار آنها هم باید حساس بود. سومین راه، پیمایش و پژوهشهاست. تقریبا از پژوهشهای عینی که بازتابدهنده واقعیت باشد، چیزی نمیبینیم. پیمایشها و نظرسنجیها نیز کمتر یا انتشار آنها محدود شده است. نمونهاش همین نظرسنجی اخیر ایسپا درباره انتخابات است که اطلاعات اندکی از آن منتشر شد. در حالی که جزییات مهم آن زیاد بوده است.
نه فقط تولید و انتشار اینها محدود شده است، بلکه اگر کسی هم بخواهد تولید کند، در عمل مجاز به انجامش نیست. این نحوه برخورد با واقعیت که کوششی نظاممند برای قلب واقعیت و معرفی نادرست از آن است در رسانههای رسمی نیز بازتاب دارد. به عبارت دیگر همیشه بخش کوچکی از واقعیت را میبینند و بخشهای مهمی را نادیده میگیرند، گویی که نیست.
چرا این نیروی سیاسی تن به پذیرش واقعیت نمیدهد از جمله هنوز به شکل عجیبی معتقدند که دینداری مردم و جوانان در حال تقویت شدن است یا مردم از سیاستهای رسمی با شور بالایی حمایت و استقبال میکنند؟ به نظر میرسد که پذیرش واقعیت آنان را با بحران مواجه میکند و باید تبعاتی را بپذیرند که نمیتوانند تحمل کنند. انقلابی که متکی به مردم بوده، چگونه میتواند همچنان خود را انقلاب تعریف کند ولی مردم از آن فاصله گرفته باشند؟ فقط یک پرسش باقی میماند که تا کجا این ندیدن و نشنیدن ادامه خواهد یافت؟ تاریخ پاسخ آن را خواهد داد.
🔻روزنامه شرق
📍 قانونگذاری تخیلی
✍️ کامبیز نوروزی
اغلب ما در زندگی شخصی جهانی تخیلی نیز میسازیم و گهگاه در لحظههای تنهایی دقایقی به این جهان تخیلی سفر میکنیم؛ جهانی که پر از پیروزی و بهجت و شادی و وصال و قدرت است. جهانی که در آن همه چیز بر وفق مراد ما میچرخد و شادمان از آن لذت میبریم. دقایقی چند میگذرد و آن جهان زیبا و سرخوشِ خیال جایش را به جهان واقعی میدهد که حقیقت زندگی است. عدهای هم هستند که در جهان خیالی خود تا آنجا غرق میشوند که خانواده و اطرافیان خود را به آنجا میبرند و در آن سهیم میکنند. به آنها قصهها میگویند از خانه بزرگی و اتومبیل آخرین مدل و ویلا و باغ که زمانی خواهند خرید، سفرهای داخلی و خارجی که زمانی خواهند رفت و خیلی چیزهای دیگر... . فردا صبح همین آدم به دنبال گرفتن قرض برای پرداخت قسط اتومبیلی است که برای مسافرکشی و کمکخرج خانه خریده است. برخی دیگر چنان مفتون و مقیم جهان خیالی خود میشوند که برای رسیدن به آن هر آنچه دارند، میگذارند و با وامهای گرانقیمت بهرهای و کارهای عجیب تجاری و اقتصادی خود را به گرداب هایلی میاندازند که پایانش شکست و بنبستی غمانگیز برای آنها و اطرافیانشان است. نهتنها آن جهان خیالی فرومیریزد؛ بلکه زندگی جهان واقعی نیز از هم میپاشد و جز درماندگی محض نمیماند. در مدیریت هم اقامت در جهان خیالی میتواند رخ دهد. یکی از جاهایی که استعداد غلبه تخیل دارد، پارلمان و نظام قانونگذاری است. قانون باید ریشه در واقعیتهای حکومت و جامعه داشته باشد. یک شرط این است که ساختارهای حکومتی باید قادر به اجرای قانون باشند. از طرف دیگر ویژگیهای جامعه و مقبولیت قانون در نظر مردم شرط مهم دیگری است.
قانونی که خود دولت و سازمانهای حکومتی نیز قادر به اجرای آن نیستند، با شرایط اجتماعی ناسازگار است و در جامعه مقبول و مورد پذیرش نیست، میشود قانونی تخیلی. در این موارد قانونگذار خیالها و چیزهایی را که در جهان رؤیایی خود دوست دارد، به قالب قانون درمیآورد. تخیلهایی که نسبتی با میزان توانایی مجریان، واقعیتهای اجتماعی و پذیرش عمومی ندارند و جز در ذهن خیالی مقنن حیات پیدا نمیکنند. قانونگذاری تخیلی عادت دیرینه نظام تقنینی در ایران بوده است. از زمان تأسیس مجلس در ایران اغلب قوانین دچار این عارضه بودهاند و تاکنون نیز انبوهی از قوانین وجود دارند که نمایانگر خیالاند فقط. برای نمونه میتوان به شاخصهای اقتصادی در برنامههای توسعه نگاه کرد که بهروشنی خیالپروری قانونگذار را نشان میدهد. نرخ رشد در برنامههای پنجم و ششم، هشت درصد پیشبینی شده بود؛ ولی در عمل نرخ رشد اقتصادی کشور بسیار کمتر از این بود. مثلا نرخ رشد در سال ۸۹ معادل ۸/۵ درصد و در سال ۹۰ فقط سه درصد و در پایان سال ۹۲ با افت شدید ۲- درصد بوده است. به گزارش مرکز پژوهشهای مجلس در فاصله سالهای ۹۱ تا ۹۸ نرخ رشد اقتصادی صفر بوده است. درباره شاخص تورم هم همین وضعیت وجود دارد. طبق گزارش مرکز پژوهشهای مجلس متوسط نرخ تورم در همین دوره ۲۰ درصد است؛ درحالیکه در برنامه پنجم متوسط نرخ تورم ۱۲ درصد و در برنامه ششم ۹.۸درصد پیشبینی شده بود. در دیگر برنامههای توسعه و دیگر شاخصها نیز وضع همین است. نمونه دیگر مجموعه قوانین و مقررات خصوصیسازی است که از سه دهه پیش تا امروز وضع شدهاند و صرفنظر از انواع فسادها که در فرایند آن رخ داده است، هنوز محقق نشدهاند. نمونه دیگر قوانین و مقررات مربوط به حوزه فرهنگ و رسانه است. مقررات مرتبط با ماهواره، اینترنت، پوشش زنان و... که هیچیک نهفقط با اوضاع جامعه و خواست مردم سازگار نیستند؛ بلکه دستگاههای اجرائی هم قادر به اجرای آنها نبودهاند. امثال این قوانین بسیار بسیار زیادند. معمولا دستنیافتن به اهداف را با طرح مسائلی مانند وقایع پیشبینینشده یا تخلفات مدیران و کارشکنی رقبای سیاسی و بیتوجهی مردم و چیزهایی از این قبیل توجیه میکنند؛ ولی واقعیت این است که دولت و مجلس نه براساس واقعیتهای خود و جامعه؛ بلکه براساس تخیلات لوایح و قوانین را مینویسند، بیآنکه به قابلیتهای خود و شرایط جامعه فکر کنند. قانونگذاری تخیلی قانون را از قانونبودن ساقط میکند و آن را به جملههایی غیرکاربردی بدل میکند که در نظمبخشی به جامعه بیاثرند و چهبسا که جامعه را بینظمتر میکنند. با قانونگذاری تخیلی نقش قانون در حکمرانی و زندگی عمومی از بین میرود.
🔻روزنامه کسبوکار
📍 کاهش فشارهای اقتصادی با دلارزدایی
✍️ جعفر قادری
هر چه بتوانیم پیمانهای دو یا چند جانبه با کشورهای طرف تجاری خود منعقد کنیم، تقاضا برای دلار در مبادلات تجاری کاهش پیدا میکند و این کاهش تقاضا سبب ایجاد تغییراتی میشود. با پیمانهای دو یا چند جانبه میتوانیم علاوه بر استفاده از ظرفیتهای تجاری از ظرفیت پولی خود هم مطلوبتر و صحیحتر استفاده کنیم.
پیمانهای دو یا چند جانبه منجر به توسعه و رشد اقتصادی میشود، مورد دیگر اینکه زمانی که این پیمانهای شکل میگیرد کاهش فشارهای ارزی وارده به کشور را شاهد خواهیم بود. مجلس بارها در نشستها و بخشهای مختلف تاکید داشته که دولت باید به سمت دلارزدایی از تجارت
حرکت کند.
در حال حاضر دلارزدایی به عنوان یک مطالبه و خواست عمومی و وسیع و گسترده در همه کشورها تبدیل شده و تنها مطالبه کشورهای آسیایی نیست وقتی اروپا به صورت جدی این موضوع را دنبال میکند. در آمریکای لاتین این موضوع را بسیار جدی دنبال میکنند. کشورهای حتی عربی و کشورهای همسو حتی کره جنوبی وارد این موضوع شده و این را به صورت مطالبه دنبال می کند.
طبعا در کشورهای آسیایی که بعضی هایشان کشورهای مورد غضب آمریکا است باید موضوع به صورت جدیتر مورد توجه قرار بگیرد و تلاش این کشورها این باشد که زودتر بتوانند از این نقاط فشار آمریکا خارج شوند و عبور کنند تا بتوانند خودشان را در یک وضعیت باثباتی قرار دهند.
باید هرچه سریعتر در ارتباطاتی که داریم، در تفاهمات و قراردادهایی که با کشورهای مختلف میبندیم این موضوع را کاملا به صورت جدی دنبال کنیم این خودش میتواند کمک کند که بخش عمدهای از این فشارهایی که الان در مقاطع حساس متوجه ما میشود و بعضا اقتصاد ما را آسیب پذیر کرده بتوانیم فشارها را کم کنیم.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست