🔻روزنامه تعادل
📍 مغالطه دلاریزه شدن در اقتصاد
✍️ مرتضی افقه
مغالطه دلاریزه شدن اقتصاد ایران مدتی است که از سوی مقامات ارشد دولت به عنوان ریشه مشکلات اقتصادی کشور مطرح میشود. بسیاری از مردان اقتصادی دولت در وزارت صمت، وزارت اقتصاد، سازمان برنامه و بودجه و... با استفاده از واژه «دلاریزه»شدن تلاش میکنند این گزاره را در افکار عمومی ترویج دهند که ریشه مشکلات اقتصادی ایران دلار است و در صورت حذف دلار از مراودات اقتصادی کشورمان، هم تورم کاهش پیدا کرده، هم رشد نقدینگی متوقف میشود و هم شاخصهای اقتصادی رو به سمت بهبود حرکت میکنند! اما واقع آن است که حذف دلار به تنهایی هیچ گام مثبتی در بهبود مشکلات اقتصادی کشورمان بازی نمیکند. چرا که ریشههای اصلی بروز مشکلات در کشورمان دلایل دیگری دارد که در وهله نخست باید به آنها پرداخت. حذف دلار فعلا بیشتر از یک ادعای صرف و موضوعی شعاری نیست. دولت تصور میکند میتواند نفت را به یورو بفروشد؛ این در حالی است که معاملات نفتی در سطح جهان عموما از طریق دلار انجام میشود. دولت به جز برخی اقدامات سطحی کار موثری برای حذف دلار از مراودات اقتصادی ایران انجام نداده است. مثلا دولت تلاش کرده در بودجه سال ۱۴۰۳، مراودات مالی و اقتصادی خود را به یورو ثبت کند! اما این روند فقط در سطح دفتری است و در عمل معاملات نفتی ایران مانند همه دنیا از طریق دلار است. نفت یک کالای بینالمللی است که دو طرف خریدار و فروشنده در آن نقش دارند. هم ایران و هم کشور خریدار نفت از ایران باید قبول کنند که معاملات نفتی خود را از طریق وجوه ثالث، تهاتر و... انجام دهند. ارزی که امروز در معاملات بینالمللی نفت و بسیاری از اقلام دیگر، پذیرفته شده، دلار است. اینکه ایران هوس کند، دلار حدف شود و تصور کنیم، جهان هم به سمت حذف دلار حرکت میکند، یک خوشخیالی عوامانه است. باید بدانیم، نهادینه شدن دلار برآمده از یک تاریخ ریشهدار است و هژمونی ایالات متحده در تحقق آن نقش داشته است. خواسته ایران به تنهایی اثرگذار نیست و سایر کشورها باید بپذیرند که با یورو یا هر ارز دیگر معامله کنند. طرفهایی که نفت را از ایران میخرند باید از این آمادگی بهرهمند باشند که ارز مرجع خود در معاملات را تغییر دهند. سایر کشورها با توجه به شرایط اقتصادی خود، جایگاه دلار در اقتصاد جهانی، اعتبار دلار و منافع اقتصادی و عمومی خود با ایران معامله میکنند نه در راستای خواسته ایران. اگر کشوری دلار را از معاملات خود با ایران حذف کند، تردید نکنید، در صورتی دست به این اقدام میزند که منافع قابل توجهی کسب کند. تنها ایران است که در بسیاری از موارد بدون توجه به منافع ملی خود و مردمش دست به اقداماتی میزند که با منافع ملی مردمش منافات دارد. از سوی دیگر، نباید فراموش کرد که اقتصاد امریکا بیش از ۲۰درصد اقتصاد جهانی را در اختیار گرفته است. از هر ۴ قلم کالای تولید شده در جهان یکی در امریکا تولید میشود. طبیعی است که ارز یک چنین کشوری با این سطح اثرگذاری در اقتصاد، عمومیت پیدا کرده و به عنوان ارز مرجع شناخته شود. این نوع اظهارنظرها درباره دلارزدایی، بیشتر با رویکردهای سیاسی مطرح میشود و ضرورتهای اقتصادی در خصوص آن چندان کاربردی ندارد. اما در پاسخ به این ادعا که در صورت حذف دلار مشکلات اقتصادی کشور ترمیم شده، تورم مهار میشود و شخصهای اقتصادی به سمت بهبود حرکت میکند! باید دید، ریشههای اصلی بروز ناهنجاریهای اقتصادی در کشورمان چیست؟ یکی از مهمترین معضلات در اقتصاد ایران، ریشه در اقتصاد سیاسی دارد. ایران برای بهبود بخشی از مشکلات خود به ارتباط سیال و پویا با جهان نیازمند است اما به دلیل برخی رویکردهای سیاسی این ارتباط برقرار نشده و ایران با تحریمهای اقتصادی دست به گریبان شده است. یکی از اصلیترین عوامل بروز مشکلات در ایران مساله تحریمهاست. از سوی دیگر نظام تصمیمسازیهای اقتصادی در کشورمان به دلیل عدم استفاده از افراد متخصص و کاربلد با ناهنجاریهای فراوانی روبهروست. اقتصاد ایران با گزارههایی چون عدم تراز بودجهای، بانکی، مالیاتی و... روبهروست و سوءمدیریتهای فراوانی را در عرصه داخلی تجربه میکند. معتقدم قبل از هر اقدامی باید این مشکلات حل و فصل شوند تا شاخصها هم به سمت رشد و بهبود حرکت کنند.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 پیشرانهای تورم در پساکرونا
✍️ دکتر مرتضی قمی
در واکنش به شیوع گسترده ویروس کووید-۱۹ و تبعات اقتصادی آن، دولتها و بانکهای مرکزی برای جلوگیری از تشدید رکود اقتصادی تمهیدات سیاستی پولی و مالی اتخاذ کردند. پس از بهبود نسبی در شرایط همهگیری کرونا، سطح عمومی قیمتها افزایش یافت.در واکنش به شیوع گسترده ویروس کووید-۱۹ و تبعات اقتصادی آن، دولتها و بانکهای مرکزی برای جلوگیری از تشدید رکود اقتصادی، تمهیدات سیاستی پولی و مالی اتخاذ کردند. پس از بهبود نسبی در شرایط همهگیری کرونا، رفع اکثر محدودیتها و افزایش تقاضای کل ناشی از این سیاستها، سطح عمومی قیمتها در بسیاری از کشورها افزایش چشمگیری را تجربه کرد.
تداوم فشار بر قیمتها درسالهای ۲۰۲۱ و ۲۰۲۲ به دنبال اخلال در زنجیره تامین نهادههای تولید و افزایش شدید قیمت کامودیتیها در پی حمله روسیه به اوکراین، منتهی به سطوحی از نرخ تورم در بسیاری از کشورها شد که در چند دهه اخیر بیسابقه بوده است.
از آنجا که اتخاذ سیاست پولی مناسب برای مبارزه با سطوح تورم بالا نیازمند شناخت کافی از عوامل اصلی پیشران آن است، پژوهشگران بسیاری در طول دو سال گذشته تلاش کردهاند تا نقش هر یک از عوامل اشارهشده در تورم سالهای اخیر را بهصورت کمّی مورد بررسی قرار دهند.
یکی از مطالعات جامعی که اخیرا سهم هر یک از عوامل را در پویایی تورم ایالات متحده در دوره پساکرونا مورد بررسی قرار داده توسط دو تن از اقتصاددانان برجسته دنیا، بن برنانکه و الیور بلنچارد۱ انجام شده است که نتایج آن کمک بسیاری به درک بهتر از شدت و ماندگاری اثر هر یک از شوکهای اقتصادی بر نرخ تورم میکند.
برنانکه و بلانچارد در پژوهش خود از یک مدل ساده شبه-تعادل عمومی استفاده کردهاند که بهطور همزمان اثرات متقابل رشد قیمتها، رشد دستمزدها و انتظارات تورمی عوامل اقتصادی بر یکدیگر را مورد ملاحظه قرار میدهد. نتایج تجربی این مطالعه یافتههای جالبی برای سیاستگذاران و پژوهشگران این حوزه به همراه دارد: اثر شوکهایی که از سمت بازار کالا به سطح عمومی قیمتها وارد شده (افزایش در قمیتهای نسبی انرژی و مواد غذایی و همچنین اخلال در زنجیره تامین) بسیار موقتی بوده و پس از حدود دو فصل از بین رفته است.
این محققان علت اصلی موقتی بودن این اثرات را در چسبندگی پایین دستمزدهای حقیقی در آمریکا و همچنین لنگر قوی انتظارات تورمی میدانند. اما از سوی دیگر، تنگنای شدیدتر در بازار کار (که به معنای زحمت بیشتر کارفرمایان برای استخدام نیروی کار مورد نیازشان است) در نتیجه سیاستهای تحریک تقاضا، از طریق فشار بر رشد دستمزدها اثری دائمی و فزاینده بر نرخ تورم در طی زمان دارد.
در انتها نویسندگان مطالعه خود را به این صورت جمعبندی میکنند که از زمان شروع همهگیری کرونا، عامل مسلط در نرخهای بالای تورم، شوکهای قیمت انرژی و مواد غذایی و همچنین اخلال در زنجیره تامین کالاها بوده و تا انتهای سال۲۰۲۲ سهم فشار بازار کار در تورم بسیار کم ولی بهطور تدریجی فزاینده بوده است.
از سال۲۰۲۳ با بازگشت نسبی زنجیره تامین به شرایط قبل از همه گیری و با فرض نبود شوکهای شدید جدیدی به بازار انرژی و مواد غذایی، وضعیت بازار کار به عامل اصلی تعیینکننده مسیر نرخ تورم تبدیل شده و اثرگزاری سیاستگذاران بر این بازار بسیار حائز اهمیت خواهد بود.
طبق برآورد این پژوهش، برای بازگرداندن نرخ تورم به سطح هدف ۲درصدی در دو سال آینده، سیاستگذاران باید هزینه افزایش در نرخ بیکاری را بپذیرند و بدون دستیابی به تعادلی پایدارتر در بازار کار، امکان دستیابی به هدف تورمی در میانمدت وجود ندارد.
به نظر نویسنده دو درس بسیار مهم در این مقاله برای تحلیلگران اقتصادی حوزه پولی و سیاستگذاران اقتصادی در کشورمان وجود دارد: اول آنکه اگر انتظارات اقتصادی به خوبی لنگر شده باشند و دستمزدهای حقیقی به اندازه کافی منعطف باشند، اثر شوکهای موقتی بازار کالا (مانند شوک قیمت انرژی، نرخ ارز و تغییر در قیمتهای نسبی) بر نرخ تورم، کوتاه مدت و زودگذر خواهد بود. حال آنکه، عواملی که فشار مستمر بر تقاضای اقتصاد وارد میکنند (مانند عدم تعادل در بازار کار یا ناترازی بودجه دولت) میتوانند اثر ماندگار و فزایندهای بر نرخ تورم داشته باشند و نیازمند راهکار مناسب سیاستی هستند و کنترل نرخ تورم بدون کاهش فشار این عوامل میسر نخواهد بود.
🔻روزنامه کیهان
📍 نمیباریم مگر اینکه...!
✍️ حسین شریعتمداری
۱- دیروز «بن رودز» معاون سابق امنیت ملی دولت اوباما در واکنش به حمله نظامی آمریکا و انگلیس به یمن، خطاب به این دو کشور گفت: وقتی با ائتلاف چندین ساله نتوانستید یمن را شکست بدهید، با این حملات هوایی دنبال چه هستید و چه کاری از شما ساخته است؟! اشاره او به ائتلاف پیشین ۱۷ کشور علیه یمن است که به ادعای ارتش عربستان (در آغاز درگیری) قرار بود ظرف ۳ روز و یا حداکثر یک هفته، مقاومت یمن را درهم شکند! ولی آن جنگ تمام عیار بیش از ۸ سال به درازا کشید و ائتلاف یاد شده که عربستان و امارات دو عضو اصلی آن بودند، دست از پا درازتر مجبور به عقبنشینی شده و به آتشبس روی آوردند. گفتنی است که در ائتلاف شکستخورده قبلی، برخلاف ائتلاف اخیر، آمریکا و انگلیس و اسرائیل، حضور خود را در ائتلاف رسماً اعلام نکرده بودند ولی در ائتلاف اخیر آشکارا و بیپرده وارد کارزار شدهاند. حضور علنی آنها در ائتلاف جدید جبهه تازهای پیشروی یمن گشوده است و از این روی مقاومت یمن اعلام کرد تمامی منافع آمریکا و انگلیس به اهداف مشروع ما تبدیل شده است.
۲- آمریکا و انگلیس در مقایسه با ائتلاف قبلی اهداف تازهای برای حمله به یمن در اختیار ندارند ولی منافع فراوان و پُرشمار آنها در منطقه میتواند اهداف راهبردی خسارتآفرین و شکنندهای برای حملات موشکی، پهپادی، نفوذی و... نیروهای مقاومت یمن باشد. به عنوان نمونه، ناوگان پنجم دریایی آمریکا در سواحل بحرین مستقر است. فاصله هوایی یمن تا محل استقرار این ناوگان کمتر از ۱۴۰۰ کیلومتر است. این ناوگان بهآسانی میتواند یکی از اهداف موشکهای بالستیک و پهپادهای انفجاری مقاومت یمن باشد. گفتنی است که فاصله هوایی بندر تجاری ایلات در جنوب فلسطین اشغالی تا یمن نزدیک به ۲۰۰۰ کیلومتر است. شهر بندری ایلات بعد از جنگ غزه، مورد حمله موشکی مقاومت یمن قرار گرفته است و امروزه به بیغولهای تبدیل شده و ساکنان صهیونیست آن این شهر را ترک کردهاند. با مقایسه فاصله ۲ هزار کیلومتری بندر ایلات با یمن، حمله به ناوگان پنجم دریایی آمریکا در سواحل بحرین که در فاصله هوایی کمتر از ۱۴۰۰ کیلومتری یمن قرار دارد، به آسانی امکانپذیر است. تاکنون مقاومت یمن به کشتیهای حامل سوخت و کالا برای رژیم صهیونیستی حمله میکرد ولی از این پس تمامی کشتیها و شناورهای وابسته به آمریکا، انگلیس و سایر کشورهای عضو ائتلاف اخیر صرفنظر از محمولهای که حمل میکنند، نیز به اهداف مشروع مقاومت یمن تبدیل شدهاند. دیروز محمد البخیتی عضو دفتر سیاسی صنعاء تاکید کرد که «آمریکا و انگلیس با این حمله، خودشان را از حرکت در دریای سرخ و بابالمندب محروم کردند».
۳- نکات فوق از دید و نگاه بسیاری از رسانهها و صاحبنظران غربی نیز پنهان نمانده است که از آن میان به نقل چند نمونه بسنده میکنیم.
- «دنیل دی پاتریس» تحلیلگر معروف شیکاگو تریبیون مینویسد «دولت بایدن با حمله به اهداف حوثیها در یمن، خودزنی کرده است... هرچه ایالات متحده استفاده بیشتری از گزینه زور کند، احتمال بیشتری وجود دارد که حوثیها با حملات گستردهای پاسخ دهند...».
- یک مقام نظامی آمریکا که نمیخواهد نامش فاش شود به روزنامه وال استریت ژورنال گفته است «نمیتوانیم یمن را شکست بدهیم... پیش از این هم ناتوانی در مقابله با انصارالله را تجربه کردهایم».
- روزنامه نیویورک تایمز به شرایط بحرانی آمریکا اشاره کرده و با ابراز نگرانی از گسترش جنگ مینویسد:« این حملات بازدارنده نیست و بیم آن میرود حملات به یمن باعث تداوم درگیری بین نیروهای یمنی و نیروی دریایی آمریکا شود».
- سایت خبری دیلی میل تاکید میکند که:«غرب هزینه سنگینی خواهد داد».
- خبرگزاری آمریکایی بلومبرگ، حمله آمریکا و انگلیس به یمن را «قمار بزرگ» نامیده و مینویسد «مقابله با صنعا و بازداشتن آن از حمله به کشتیها کار آسانی نیست».
و...
۴- برخی از تحلیلگران غربی معتقدند که حملات آمریکا و انگلیس به یمن با هدف تحتالشعاع قرار دادن نتیجه دادگاه لاهه صورت پذیرفته است. با این توضیح که اسناد حاکی از جنایات جنگی اسرائیل به این دادگاه بینالمللی که از سوی کشور آفریقای جنوبی (معروف به کشور نلسون ماندلا) ارائه شده است به اندازهای گویاست که محکومیت رژیم صهیونیستی در آن قطعی خواهد بود و آمریکا و متحدان اروپائیش با حمله به یمن در پی آنند که این محکومیت را در افکار عمومی جهانیان تحتالشعاع حمله یاد شده قرار بدهند. این دیدگاه اگرچه بعید نیست که بخشی از واقعیت را در خود داشته باشد ولی با بسیاری از شواهد و قرائن دیگر همخوانی ندارد، چرا که رسوایی رژیم کودککش اسرائیل به گونهای حیرتانگیز در سطح گستردهای از افکار عمومی جهانیان راه یافته است، تا آنجا که همه روزه علاوهبر جهان اسلام، در آمریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی شاهد تظاهرات چند صدهزار نفره و بعضاً میلیونی به دفاع از مردم مظلوم غزه و علیه جنایات وحشیانه اسرائیل و دولتهای غربی حامی این رژیم هستیم. بدیهی است که نتیجه دادگاه لاهه هرچه باشد نمیتواند طوفان خشم مردم جهان از اسرائیل و حامیانش، بهویژه آمریکا و انگلیس را تحتالشعاع قرار دهد.
۵- حملات پیدرپی و بیامان یمن به بندر ایلات (که بر اساس یک خبر موثق، در آیندهای نه چندان دور مناطق و شهرهای دیگری از فلسطین اشغالی را هم شامل میشود) و نیز حمله به کشتیهای حامل کالا و سوخت برای رژیم صهیونیستی، ناشی و برخاسته از روحیه انساندوستانه اسلامی و خشم مقدس مردم فداکار و ایثارگر یمن در دفاع از مردم مظلوم غزه است. حملات دیروز آمریکا و انگلیس به یمن که در حمایت از جنایات و نسلکشی صهیونیستها صورت پذیرفت، نه فقط کمترین آسیبی به روحیه انقلابی و روح بلند مردم یمن وارد نکرده است بلکه تمامی شواهد محسوس و ملموس حکایت از آن دارند که مردم سلحشور و غیور یمن را برای ادامه راهی که در پیش گرفته بودند مصممتر کرده است. دیروز، ساعاتی پس از حمله آمریکا و انگلیس به یمن، مردم انقلابی و خداجوی این کشور با حضور حماسی و چند میلیونی خود {فقط} در صنعا خواستار ادامه نبرد با کشورهای غربی و عبری و عربی حامی رژیم صهیونیستی شدند. (یکی از تصاویر این حضور حماسی زینتبخش صفحه اول کیهان امروز است).
۶- بعد از تهدید آمریکا و انگلیس به حمله نظامی (دو روز قبل از حمله دیروز)، محمدعلی الحوثی یکی از مقامات ارشد مقاومت یمن خطاب به کشورهای تهدیدکننده گفت: ما به پیروی از امام علی علیهالسلام «نمیباریم مگر آن که سیل به راه میاندازیم». اشاره ایشان به کلام معروف امیرالمؤمنین علیهالسلام بعد از جنگ جمل است. توضیح آن که، بعد از جنگ جمل که در آن، جنگ افروزان (اینجا بخوانید آمریکا و انگلیس) با آنهمه خط و نشان کشیدنها و رجزخوانیها به سختی شکست خورده و به ذلت افتاده بودند، مولای بزرگوار ما، حضرت امیر علیهالسلام در وصف دو سپاه که در دو سوی آن آوردگاه گرد آمده بودند، فرمودند؛ «وَ قَدْ أَرْعَدُوا وَ أَبْرَقُوا وَ مَعَ هَذَیْنِ الْأَمْرَیْنِ الْفَشَلُ وَ لَسْنَا نُرْعِدُ حَتَّى نُوقِعَ وَ لَا نُسِیلُ حَتَّى نُمْطِرَ... دشمنان چون رعد غریدند و مثل برق، جرقه زده و از جای برآمدند، اما با وجود آنهمه لاف گزاف، هنگام کارزار ناتوان و ترسان بودند. ولی ما، خروش برنمیداریم، مگر آن که دست به عمل میزنیم و نمیباریم، مگر آن که سیل به راه میاندازیم -خطبه ۹ نهجالبلاغه- ». نیمنگاهی به کارنامه مقاومت یمن، در جنگ ۸ ساله با ائتلاف قبلی دشمنان غربی و حماسهای که در جریان جنگ غزه از خود برجای گذاردهاند، به وضوح نشان میدهد که تأسی آنها به کلام حضرت امیر علیهالسلام، از واقعیتی سترگ حکایت میکند.
۷- و بالاخره اشاره به بخشی از مصاحبه «نصرالدین عامر» یکی از اعضای مقاومت یمن با خبرنگار فلسطینی که بعد از حمله دیروز آمریکا و انگلیس صورت پذیرفته است، تحسینبرانگیز، روحنواز، غبطهآور و در یک کلمه عظیمتر از آن است که وصفپذیر باشد. نصرالدین عامر به خبرنگار میگوید «شرمنده بودیم که فقط غزه بمباران میشد و ما بمباران نمیشدیم! حالا خیالمان راحت شد که در این عرصه نیز با مردم غزه پیوند خوردهایم».
🔻روزنامه اطلاعات
📍 حمله آمریکا و انگلیس به یمن
✍️ ابوالقاسم قاسمزاده
یک روز بعد از دیدار وزیر خارجه آمریکا (آنتونی بلینکن) از چند کشور عربی، همچنین با محمود عباس در «رامالله» و نتانیاهو در «تلآویو»؛ یکباره خبر حمله موشکی آمریکا به یمن در صدر اخبار بینالمللی قرار گرفت. «بایدن» رئیسجمهوری آمریکا در پیام کوتاهی گفت: «من شخصاً فرمان این حمله را دادهام اگر چه کشورهای بحرین، انگلیس، کانادا، هلند و استرالیا در انجام این عملیات نظامی با آمریکا همراهند و من این کشورها را قبل از انجام عملیات آگاه کردم!» بهانه انجام این عملیات هوایی ـ موشکی آمریکا علیه یمن ورود یمنیها به جنگ در غزه و دفاع از «حماس» و فلسطینیان مظلوم است، آن هم با اعلام رسمی که عبور هرگونه کشتی دارای محموله تجاری یا انرژی (نفت و گاز) را از «باب المندب» بهسوی بنادر اسرائیل متوقف خواهد کرد. انجام چند عملیات و توقف چند کشتی باری از سوی ارتش یمن که بهسوی اسرائیل میرفتند، عملاً زنگ خطر ذخایر نفتی و گازی اسرائیل را به صدا درآورد، به ویژه که بخش مهم بمبارانهای هوایی و عبور تانکهای اسرائیل به غزه از محمولههای نفت و گازی تأمین میشود که توسط کشتیهای بزرگ باری به بنادر اسرائیل میبرند. یمنیها در کمتر از یک هفته مسیر تدارکاتی ارتش اسرائیل از طریق کشتیهای نفتی که به سوی بنادر اسرائیل میرفتند را مختل کردند. آمریکا و انگلیس هم با فوریت به کمک رژیم صهیونیستی در حالی که در جنگ با فلسطینیان است، آمدند و هشدار دادند که دولت یمن با عملیات نظامی خود در عبور آزاد کشتیها از آبهای بینالمللی اختلال ایجاد کرده است. تا اینکه بایدن، رسماً دستور اجرایی عملیات محدود بمباران نظامی در یمن را صادر کرد و چند نقطه از یمن بمباران موشکی شد. بعد از انجام بمباران، رئیسجمهوری آمریکا (بایدن) در پیام خود به مردم آمریکا گفت: «من شخصاً فرمان این حمله هوایی علیه پایگاههای نظامی یمن را دادهام!»
بر اساس روال قانونی در آمریکا، رئیس جمهوری هرگونه حمله نظامی علیه یک کشور دیگر را باید به کنگره اطلاع بدهد. بعد از انجام این عملیات یکی از نمایندگان مجلس آمریکا گفت: «بایدن قانون اساسی آمریکا را نقض کرده است، زیرا نه تنها اعضاء کنگره بیاطلاع بودند، بلکه هیچ مجوزی برای انجام این عملیات نظامی از سوی کنگره نگرفته است و این خلاف بند اول قانون اساسی آمریکا است.»
در منطقه دولتها در کشورهای عربی و غیرعربی از این خبر «شوکزده» شدهاند. دولت روسیه خواهان تشکیل فوری شورای امنیت سازمان ملل با دستور کار «محکومسازی» اقدام نظامی واشنگتن علیه یک کشور مستقل شده است. دولت چین نیز اقدام آمریکا را در راستای تشدید بحران جنگ در غزه و منطقه خاورمیانه، ارزیابی کرده و با انجام آن مخالفت کرده است.
در داخل آمریکا نیز تظاهرات اعتراضی مردم علیه بایدن برای بمباران یمن در بسیاری از ایالتها تا مقابل کاخ سفید در واشنگتن انجام گرفته است. واقعیت این است که دولتهای آمریکا و انگلیس با چنین اقدامی خود را در برابر اعتراضهای افکار عمومی قرار دادهاند و در عمل وارد فضای مخالفت هم در داخل کشور خود و هم در سطح منطقهای و بینالمللی شدهاند.
دولت یمن نیز رسماً اعلام کرده است «به این تجاوز آمریکا و انگلیس پاسخ مناسب خواهد داد». اقدام نظامی بایدن علیه یمن ممکن است فاز جنگ کنونی در غزه را گسترده کند و از یک بحران منطقهای به یک تقابل فرامنطقهای مبدل سازد. در داخل آمریکا اغلب تحلیلگران سیاسی آمریکایی این اقدام بایدن را نه تنها نشانهای قدرتنمایی نمیدانند که آن را پیچیدهتر کردن شرایط بایدن در فضای انتخاباتی ریاست جمهوری در آمریکا ارزیابی میکنند که موقعیت بایدن در انتخابات را مشکلتر و بحرانیتر میسازد.
تا اینجا هیچ نشانهای از آتشبس در فلسطین اشغالی (غزه...) نیست. مرز لبنان با اسرائیل نیز آشفته و بحرانی است. سوریه و اردن و حتی مصر ادامه چنین شرایطی را نه تنها به سوددولتها و مردم خود نمیدانند، که از آن با گزاره «استمرار فاجعه بشری و عربی» یاد میکنند. در چنین فضایی، موشکپرانی بایدن به سوی یمن شرایط بحرانزده کنونی را گسترش خواهد داد.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 تنبیهی که تنبه دربر ندارد
✍️ نادر کریمیجونی
حمله دیروز ایالاتمتحده و بریتانیا به تاسیسات یمن، برای هیچکس تعجبآور نبود. بسیاری از تحلیلگران، از همان ابتدا که حوثیها به حمایت از فلسطینیها وارد جنگ با اسرائیل شدند و در اینباره تدابیر و عملیاتهای مختلفی را به اجرا گذاشتند، منتظر وقوع این حملات بودند و با تعجب میپرسیدند که این همه محافظهکاری و کوتاه آمدن آمریکاییها در قبال اقدامات حوثیها برای چیست و چرا ایالاتمتحده به دفاع از اسرائیل، یمنیها را تنبیه نمیکند؟
این واکنشهای اعتراضی، البته به دستگاههای حکومتی ایالاتمتحده نیز کشیده شده بود و به جز نمایندگان کنگره و سنا که هرازگاهی چه در نطقهایشان و چه در مصاحبههای خود به این موضوع اعتراض میکردند، مقامات دولتی آمریکا هم در قالب هشدار به یمنیها، اعتراض غیرمستقیم خود را نسبت به فعالیتهای نظامی حوثیهای یمن ابراز میکردند و پیام میدادند که بالاخره صبر واشنگتن هم حدی دارد.
تصویب قطعنامه شورای امنیت پس از توقیف نفتکش سوئز راجان که اکنون به سنت نیکلاس تغییر نام داده است، نشان داد که صبر ایالاتمتحده به سر رسیده و اکنون وقت تلافی کردن همه اقداماتی است که در طول سه ماه گذشته، اسرائیل و ایالاتمتحده را آزار میداده است. به ویژه تصویب این قطعنامه در شورای امنیت ملل متحد، حاوی این پیام راهبردی و مهم بود که با اقدامات تلافیجویانه نظامی علیه حوثیهای یمن، چین و روسیه هم مخالف نیستند. این چراغ سبز، دست واشنگتن و پنتاگون را برای تمهید و تدارک حمله نظامی به یمن باز کرد و به همین دلیل واکنش بلافاصله روسها در اعلام درخواست برای تشکیل نشست اضطراری شورای امنیت سازمان ملل متحد، بیشتر اقدامی نمایشی و تاکتیکی است که گمان نمیرود نتیجه مشخص و قابل ذکری دربر داشته باشد.
در مقابل، حوثیها از این حملات چندان ناراحت یا هراسان نشدهاند. همه آنچه امروز به خصوص توسط انگلستان و ایالاتمتحده انجام و طی آن به اهدافی در شهرهای یمن حمله شد، سالهای پیش توسط نظامیان سعودی علیه همین تاسیسات و انبارها انجام شده بود. بنابراین حملات نظامی بامداد دیروز، اتفاق جدیدی برای حوثیها محسوب نمیشود و گمان نمیرود که پس از این حملات تغییر مهمی در رفتار حوثیها مشاهده شود. در بدو امر، این اصرار بر حمله به کشتیهای اسرائیلی و تغییر نیافتن سیاست راهبردی حوثیها از سوی سخنگوی انصارالله اظهار و بر آن تاکید شده است.
ادامه یافتن این سیاست راهبردی به معنای تداوم بیثباتی در منطقه دریای سرخ است، هرچند عربستان سعودی و برخی کشورهای شبهجزیره عربستان به این وضع اعتراض کردهاند و به ایالاتمتحده و متحدانش هشدار دادهاند که از ایجاد بحران و تنش در این منطقه پرهیز کند، اما با حملههای بیشتر از سوی حوثیها و تداوم ایجاد ناامنی علیه کشتیهای اسرائیلی احتمالا حمله به یمنیها تداوم پیدا خواهد کرد. در نتیجه ممکن است حوثیها حملات تلافیجویانهای علیه نیروهای نظامی آمریکایی و بریتانیایی انجام دهند که همین امر عمق تخاصم و شدت آن را افزایش میدهد، اما این تشدید تنش و جنگ، چه نتیجهای دربر خواهد داشت؟ برخی تحلیلگران با اشاره به هشدارهای دادهشده به جمهوری اسلامی ایران از جانب ایالاتمتحده، در ساعات گذشته احتمال دادهاند که قدم بعدی و مرحله آتی این حملات، انجام اقداماتی علیه ایران خواهد بود.
روشن است که دامه این جنگ و منازعهای که بخشهایی از آن در عراق، دریای سرخ، سوریه و لبنان در جریان است و بخش اعظم آن در سرزمینهای اشغالی جریان دارد، به ایران کشیده نخواهد شد. ایالاتمتحده، اولا توانایی حمله زمینی به یمن و نابود کردن حوثیها را ندارد و از تجربه ناکام ریاض در اشغال یمن بهره برده است. در عین حال حمله به ایران و باز کردن میدان منازعه با تهران هیچ منفعتی برای ایالاتمتحده ندارد و به لحاظ عقلی، شروع یک منازعه جدید در حالی که پرونده منازعههای موازی مفتوح است، فقط هزینههای ایالاتمتحده و متحدانش را فزونی میبخشد. از این بابت احتمال اندکی وجود دارد که واشنگتن یا لندن یا حتی تلآویو اراده و تمایلی برای باز کردن پای ایران به این منازعه داشته باشند و اگرچه آنها همواره این نیروها را نیروهای نیابتی ایران معرفی میکنند و توضیح میدهند که اگر حمایت تهران از این نیروها قطع شود، حیات آنان نیز به پایان میرسد، اما دستکم هیچ اراده جدی برای مقابله با ایران یا حمایتهایش از این گونه نیروها نزد طرف غربی مشاهده نشده است.
چندان دور از ذهن نیست که در همین هفتههای پیشرو، حوثیهای یمن برای نمایش توانمندی خود مجددا برای کشتیهایی که بار اسرائیل را حمل میکنند یا ملیت اسرائیلی دارند، مزاحمت به وجود بیاورند، حتی ممکن است حملههای موشکی و پهپادی یمنیها به اسرائیل و سرزمینهای اشغالشده از سر گرفته شود. در این صورت چه گزینهای از سوی اسرائیل یا متحد راهبردیاش انتخاب میشود؟
قابل انتظار است که تلآویو، فعلا برنامهای برای حمله به یمن نداشته باشد. نتانیاهو بارها در مورد حمله صنعا و مقر حکومتی حوثیها هشدار داده و به لحاظ عملیات نظامی اگرچه این حمله گران به نظر میرسد، ولی انجام آن امکانپذیر است، اما اسرائیل تاکنون انجام این حمله را در دستور کار خود قرار نداده و احتمالا این تصمیم ادامهدار خواهد شد. پنتاگون نیز هماکنون با مشکلات ناشی از ضعف و ناکارآمدی لوید آستین وزیر دفاع ایالاتمتحده دست به گریبان است و گمان نمیرود کار بیشتری علیه یمنیها انجام دهد. اگر به آمار پاسخهای ایالاتمتحده به حمله مستقیم مبارزان عراقی توجه شود، مشاهده میشود که تقریبا از هر ۹ حمله، آمریکاییها فقط به یک مورد پاسخ دادهاند که این طرز پاسخدهی ممکن است در مورد یمنیها نیز تکرار شود. از این بابت احتمالا فعالیتهای یمنیها در دریای سرخ و علیه خاک یا منافع اسرائیلی ادامه پیدا خواهد کرد و هرازگاهی نیز آمریکاییها از توان نظامی خود برای تنبیه حوثیها استفاده خواهند کرد.
🔻روزنامه اعتماد
📍 چگونه رسانه را نابود کنیم؟
✍️ عباس عبدی
بارها نوشتهام که اصلاح جامعه ما بدون اصلاح نظام رسانهای آن ممکن نیست. باید رویکرد رسمی نسبت به رسانه تغییر کند. ۳۰ سال پیش در مقدمه پژوهشی که انجام شده بود، نوشتم در ایران هیچ پدیده مدرنی به اندازه رسانه مورد استفاده به شیوه سنتی قرار نمیگیرد. ذهنیت رسمی نسبت به رسانه همواره سنتی و منبرگونه بوده است و این امر جدیدی نیست. از ابتدای ظهور رسانه در ایران چنین نگاهی غالب بوده است. هر گاه مردم توانستهاند رسانه دیگری را جایگزین انحصار رسانهای کنند، عوارض و ناتواناییهای این نحوه استفاده از رسانه را آشکار کردهاند. اگر ۳۰ سال پیش عوارض چنین رویکردی کمتر دیده میشد و بیشتر پنهان میماند، امروز به برکت وجود ماهوارهها و اینترنت این رویکرد زمینگیر شده است. در هفته گذشته دو نمونه از این نوع برخورد را شاهد بودیم. در اولین مورد رییس مجلس گفت: «ما در هر مراسم عمومی که مردم را میدیدیم، از وضعیت دارو گله داشتند و میگفتند تا همین دو ماه قبل اینگونه نبوده است.» در مورد دیگر سردبیر ارشد معاونت سیاسی صداوسیما درباره پوشش خبری حادثه کرمان گفت: «به ما گفتند چرا دارید اطلاعرسانی میکنید؟ متاسفانه مشکلاتی در اطلاعرسانی در شرایط بحران داریم. پیگیر بودیم که از دبیر شورای امنیت اطلاعات کسب کنیم و حتی پشت تلفن حاضر بشوند و توضیح دهند و تماسهایی داشتند با رییس سازمان که چرا حادثه را اطلاعرسانی میکنید؟ ما وظیفه واقعنمایی داریم. دوستانی که در وزارت کشور حضور داشتند، تماس داشتند که اجازه بدهید ما بررسی کنیم بعدا اطلاعرسانی بشود ولی زمانش مشخص نبود. منابع ما محلی بود.» واقعیت این است که این دو شاهد به نحوی مکمل یکدیگرند. در مورد اول آقای رییس مجلس که روابط عمومی و مرکز پژوهشها دارد اطلاعات خود را از برخوردهای حضوری در چند جمع محدود گرفته است. در حالی که در این مجامع حداکثر با چند ده نفر میتوان گفتوگو کرد. آنها هم از اقشار محدودی هستند و چه بسا طرفدارانی هستند که به سود آقایان شعار میدهند. ولی مدیران در جامعه جدید اطلاعات خود را از روشهای دیگری میگیرند. اول از طریق کارشناسان.
کسانی که اطلاعات و آمارهای ثبتی را مطالعه میکنند و گزارشهای دقیقی از آن را تهیه و همراه تحولات جامعه و مردم به مقامات میدهند. برای مثال درباره فقر فقط با دیدن آمار سفرهای مردم در روزهای تعطیلات نمیتوان داوری کرد که وضع خوب شده است. باید همه مردم را دید و این از طریق مطالعه خط فقر و رشد اقتصادی و نرخ تورم و... انجام میشود. در این زمینه دادههای کافی وجود دارد. دوم از طریق انجام پژوهش و نظرسنجی است. موسسات مناسب برای این کار هستند و اگر اجازه پیدا کنند، نتایج را هم منتشر میکنند. میتوان هر مسالهای را به آنان سفارش داد تا برحسب مورد از مردم یا اقشار خاص نظرسنجی کنند و به جای نظر چند ده نفر، نظرات همه مردم را با دقت بالا ارایه دهند. راه سوم نیز حضور عمومی است که مردم نسبت به هر چیزی که میخواهند چه در حمایت یا در مخالفت، حق اعتراض عمومی داشته باشند. چهارم و مهمتر از همه که روزانه و لحظهای است، نگاه کردن به گزارشهای رسانههای گوناگون و البته حرفهای و مستقل است که بازتابدهنده واقعیتهای جامعه هستند. این چهارمی اگر آزاد باشد، موارد قبلی را هم منتشر میکند و بازتاب میدهد.
نقل قول دوم به خوبی نشان میدهد که هیچ اعتباری برای رسانه مستقل قائل نیستند، در نتیجه با دستان خود رسانه را دفن کردهاند و سپس انتظار دارند که سایر رسانهها چیزی نگویند یا اگر گفتند، ناشی از خباثت و بدخواهی آنان است. حتی حاضر نیستند یا توان آن را ندارند که برای چنین حوادثی سخنگو بگذارند. در نتیجه هر کس که از راه میرسد چیزی میگوید که معمولا فکر نشده و تعارضات عجیب و غریبی در آنهاست و طی کمتر از یک ساعت اخبار انفجار کرمان از ترکیدن کپسول گاز رسید به عملیات انتحاری. بعد هم مسوولان مربوط تعجب میکنند که چرا این همه اخبار ضد و نقیض و غیرواقعی منتشر شده است؟ تقریبا در همه حوادث امنیتی شاهد نوعی بلبشوی خبری هستیم که اعتماد جامعه را نسبت به اخبار رسمی از میان میبرد. اگر رسانه آزاد باشد و کسی مانع آن نشود یا بهتر است بگوییم که کسی نتواند مانع شود و رسانه مستقل باشد، آنگاه خواهید دید که با دنیای دیگری مواجه خواهیم شد. ما درکی تجربی از ویژگیهای چنین فضایی را نداریم. این فضا چنان همه افراد را منسجم و قاعدهمند میکند که دیگر کسی نمیتواند هر خبری و نظری را بدهد. همه نسبت به آنچه میگویند متعهد و مسوول خواهند بود. بدون اصلاح سیاست رسانهای هیچ اصلاحی در کشور رخ نخواهد داد. خلاص.
🔻روزنامه شرق
📍 انسان نئولیبرال
✍️ احمد غلامی
انسان بهواسطه بودنش در هستی معنا مییابد، یعنی انسان هستندهای در هستی است. حتی اگر این بودن در هستی از فرط دائمی بودن معنایش را از دست بدهد، باز آدمی در لحظاتی به این بودن در هستی پی خواهد برد. شاید یکی از شیوههای یادآوری بودن در هستی «مرگ» باشد. با مرگ «دیگری» است که این تلنگر به ما میخورد که من زندهام و بودنم در جهان دوباره یادآوری میشود. آنچه همین یادآوری را میتواند تهدید کند، تکرار مرگ است. برای مردم سرزمینی که در جنگاند و روزانه دهها و صدها نفر کشته میشوند، بودن در هستی معنای دیگری دارد. بودنی تراژیک است. بودنی که با بودن انسانهای دیگر دنیا بسیار متفاوت است، چراکه با تکرار مرگ و یادآوری هرروزه آن خود را هستندهای رهاشده در هستی مییابد. همینجا است که مرگ کارکردش را از دست میدهد و انسان بیجهان میشود. این لحظه خاص از بودن انسان در جنگ عمومیت ندارد، اما این وضعیت یعنی همزیستی با مرگ، این ویژگی را دارد که آدمی هر روز خودش را در هستی تجربه میکند. اگر جنگ را روشی برای حذف انسانها از هستی بگیریم، پس هر شکلی از حذف انسان از هستی نوعی جنگ است. جنگ اقلیتی علیه اکثریتی. جنگ با سلاح و کشتن آدمها حذف فیزیکی است و جنگ سرمایه علیه انسان حذف آنان از جهان با اراده و میل خودشان است. اگر زمانی انسان در برابر جنگ با سرمایه مقاومت میکرد، اینک با آن همدست شده است و به این باور رسیده که منافعش در ادغام با بازار است و موجب سعادتش خواهد شد. اگر ما زمانی با دولتهای نئولیبرال روبهرو بودیم، اکنون با «انسان نئولیبرال»* روبهرو هستیم. انسانی که با دولت و بازار نئولیبرال ادغام شده است و سعادت خود را در همین شیوه از امر اقتصادی میداند. در این روزگار انسان به دست خودش از هستی حذف و بیجهان شده و نهتنها از این بیجهانی مضطرب نیست بلکه با حذفکنندگان خود همداستان است. در این وضعیت امر سیاسی به معنای امر رهاییبخش اگر ناممکن نباشد، کاری شاق و دشوار است. در این شرایط همهچیز معنای دیگری پیدا کرده است. دولت دیگر به معنای سنتی آن نیست که منفک از جامعه و بازار باشد. دولت درهمتنیده با اینها است. اینجا دیگر تعبیر دولت ضعیف و قوی و جامعه ضعیف و قویِ جوئل میگدال معنای دیگری خواهد داشت. در اینجا دولت قوی نماینده مقتدر سرمایه است و جامعه قوی جامعهای است که بیش از پیش در بازار ادغام شده و منفعت بیشتری از اقلیت به دست میآورد. در این منظومه، انقلاب و اصلاح نیز معنای سابق خود را از دست خواهند داد، چراکه اگر انقلاب به معنای تسخیر دولت و کسب قدرت باشد، یقینا ناکام خواهد بود، چون جامعه بازار همراهیاش نخواهد کرد. اصلاح دولت نیز کاری روبنایی است. شاید دولت نئولیبرال را بتوان از کار انداخت، اما انسان نئولیبرال را چگونه میتوان آگاه ساخت. این هستی دگرگونشده آدمها است. اینک هستی معنایی جز ادغامشدن در این مناسبات ندارد. انسان نئولیبرال تلاش میکند در مسابقه ادغام در بازار مقام شایستهای به دست آورد. هستیاش نه بودن در جهان، بلکه بودن در مناسبات بازار است. این تصویر جهانی بسیار هولناک است؛ جامعهای در حال دویدن برای رسیدن. رسیدن به کجا؟ این سؤالی است که اگرچه بهندرت در ذهن آدمها میخلد اما همواره وجود دارد. از اینرو است که با بیماری جهانی شکست روبهرو هستیم. جهان امروز جهانِ شکستخوردهها است، چراکه در یک مسابقه جهانی تعداد بسیاری شکستخورده و معدودی برنده خواهند شد. قانون مسابقه حکم میکند که شکست را باید پذیرفت، مقصر بودن خود را باید پذیرفت. در این وضعیت بودن در هستی معنای دیگری برای بازندگان و برندگان دارد. انسان نئولیبرال همواره در جنگ است. جنگ با خود و ضعفهایش. جنگ در بازار. اگر جنگها نسبت به قرنهای گذشته کاهش یافته، به این دلیل است که میدان جنگ تغییر کرده است. انسان امروز متمدنتر شده است، اما جنگهایش در میدان بازار بیپایان است. هستیاش هر روز مورد تهدید قرار میگیرد. هستیای که دیگر به معنای بودن در جهان نیست. به معنای دقیقتر جهانش به جهان بازار تقلیل یافته است. اقتصاد دیگر تأمین معاش روزانه او نیست، ایدئولوژی زمانه او است که مستقل از امر سیاسی زندگیاش را تعین میبخشد. در این سازوکار است که فلسفه، ادبیات و هنر آخرین پایگاههایی هستند که در معرض هجوم بازار قرار دارند، اگرچه بخشی از این پایگاههای تولید فکر در بازار ادغام شده است. در این وضعیت کار روشنفکران و نخبگان دولتی دشوارتر از آن است که میپندارند.
* مفهوم «انسان نئولیبرال» را از مقاله «در باب بحثهای دولتمحوری و اختیارباوری»، نگاهی به کتاب «تغییر جهان بدون کسب قدرت: معنی امروزی انقلابِ» جان هالووی، نوشته سعید رهنما گرفتهام.
🔻روزنامه کسبوکار
📍 عزم جدی برای مهار کالای قاچاق
✍️ حمید حاج اسماعیلی
واردات از مرزهای قانونی بیش از قاچاق کالا از مبادی غیر رسمی به صنعت و تولید کشور لطمه میزند و کمر تولیدکنندگان را میشکند. بنابر این اگر قاچاق کالا با توجه به حجم بالای آن در ایران کنترل نشود و عزم جدی برای مهار آن وجود نداشته باشد، نه تنها موفق نخواهیم بود بلکه بسیاری از واحدهای تولیدی به تدریج زمینگیر خواهند شد.
حجم قاچاق بالاست و اگر عزم جدی برای کنترل آن نباشد امیدی به رونق تولید داخلی نخواهد بود. به طور کلی قاچاق روزنه ای برای سوء استفاده و تحت تاثیر قرار دادن کالاهای داخلی است و بستری برای ایجاد کارهای غیرقانونی میشود. ما باید یکپارچگی و اصالت قانون را حفظ کنیم و قانون را به استثنائات و شرایط خاص متوسل نکنیم و اگر قانون این تاکید را دارد که که کالاهای قاچاقی که مشابه داخلی دارد باید امحا شود اینکار باید توسط دستگاههای مربوطه ادامه پیدا کند تا از تولید داخل حمایت شود و مبارزه جدی با قاچاق شود.
متاسفانه اکنون شاهد تمایل بیشتر برای حرکت به سمت مشاغل غیرمولد مانند دلالی، واسطه گری، مشاغل کاذب و خلاف قانون و قاچاق و یا دستفروشی هستیم. بیشتر افرادی که مجبور به ترک کار از واحدهای تولیدی هستند، معتقدند حتی دستفروشی درآمد به مراتب بیشتری از کارکردن در کارخانه ها و واحدهای تولیدی دارد.
باید برای نیروی کار برنامه داشته باشیم. در عین اینکه تحول و تغییرات اساسی برای حرکت به سمت تولید و ظرفیت سازی برای استفاده از نیروی کار متخصص دانشگاهی در بازار کار وجود دارد، باید به روند توسعه و ایجاد کار در کشور و توسعه بازار کار کمک کرد. ما بازار کار را توسعه ندادیم، همچنان اقتصاد در اختیار دولت است، تولید و صنعت رشد آنچنانی نداشته و به درآمدهای نفت وابسته هستیم.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست