شنبه 3 آذر 1403 شمسی /11/23/2024 4:31:38 AM

🔻روزنامه تعادل
📍 استفاده از اقتصاد برای گسترش تنش
✍️ پیرمحمد ملازهی
رخدادهای منطقه که پس از آغاز مناقشه اسراییل و حماس، وارد دوره‌ای از حوادث متعدد شده بود، همچنان ادامه دارد. تداوم نبرد در غزه، چالش‌هایی که میان امریکا و انگلیس با حوثی‌های یمن در جریان است. حملات پراکنده به عراق و سوریه و نهایتا تداوم تنش‌های منطقه‌ای، هم امنیت و هم ساختارهای اقتصادی و تجاری منطقه را تحت‌الشعاع قرار داده است. پس از حملات ۷ اکتبر به اسراییل، منطقه خاورمیانه در یک مقطع مهم تاریخی‌اش قرار گرفته است. برخی تحلیلگران معتقدند تاریخ منطقه را باید به قبل و پس از ۷ اکتبر تقسیم کرد. مشخص بود که صهیونیست‌ها برای به دست آوردن بخشی از آبروی از دست رفته خود دست به اقدامات تند و افراطی می‌زنند. این اتفاق هم رخ داد. در ادامه اما طرف‌های مختلف از جمله سازمان ملل و در مقاطعی سایر کشورها تلاش کردند جنگ را متوقف سازند. نتانیاهو اما بنا به دلایل مختلف از جمله وضعیت شخصی خود، میلی به پایان جنگ ندارد. تحلیل‌ها حاکی از آن است که دادگاه‌های اسراییل بلافاصله پس از پایان جنگ نتانیاهو را احضار کرده و باید درباره فسادهای مالی و سوءمدیریت‌های جنگ و حفاظت از امنیت اسراییل پاسخگو شود. به خصوص اینکه اعلام شده قبل از عملیات ۷ اکتبر هشدارهایی درباره وقوع این رخداد به او داده شده بود اما او توجه نکرده است. به ‌طور کلی، اسراییل به دنبال حل کردن مساله حماس است تا این نیرو از عرصه کنشگری فلسطین خارج شود. این در حالی است که حماس در جامعه فلسطینی و محور مقاومت ریشه دارد و نمی‌توان این واقعیت را نادیده گرفت.
رویای بعدی نتانیاهو اعمال فشار بر حزب‌الله است که این ایده هم عملی نخواهد شد. به‌رغم اینکه اسراییل امکانات نظامی زیادی در اختیار دارد، اما نمی‌تواند در برابر حزب‌الله قرار گرفته و اهداف خود را محقق کند. فاز سوم ایده‌های نتانیاهو، تضعیف ایران است. در این میان امریکایی‌ها به هیچ‌ وجه موافق این ایده نیستند. هر نوع رویارویی با ایران، امریکا را وارد تنش‌های دامنه‌داری در منطقه خاورمیانه می‌کند و مشکلات بسیاری را شکل می‌دهد. ایران از توان و ظرفیت‌های کافی برخوردار است که بتواند ضربات زیادی به اسراییل و امریکا و هم‌پیمانان آنها وارد سازد. بایدن در سالی که انتخابات امریکا در حال برگزاری است مایل نیست جبهه‌های نبرد تازه‌ای را باز کند. حتی برخوردهای امریکا و انگلیس با یمن هم در راستای اثراتی است که تحرکات یمن در منطقه ممکن است به جای بگذارد. ایجاد مشکل در نقل و انتقالات نفتکش‌ها ممکن است بازار نفت و انرژی را تحت‌الشعاع قرار بدهد و این روند می‌تواند نرخ بنزین و سایر حامل‌های انرژی در منطقه را گران‌تر کند. این گرانی در نرخ اقلام انرژی برای امریکا دشوار است و بایدن و دولت او را در خطر کاهش محبوبیت قرار می‌دهد. البته امریکا از ایده تضعیف مقاومت استقبال می‌کند اما ابزارهای لازم برای اجرای این هدف را در اختیار ندارد. حمایت برخی کشورهای عربی برای تضعیف محور مقاومت هم مطرح است. کشورهای عربی در خفا از تضعیف مقاومت استقبال کرده و آن را تایید می‌کنند. اما نباید فراموش کرد این ایده به این سادگی‌ها محتمل نیست، ایران بازوهای منطقه‌ای بسیاری را در عراق، سوریه، لبنان، یمن و فلسطین در اختیار دارد و غربی‌ها به راحتی نمی‌توانند این زنجیره را تضعیف کنند مهم‌ترین ابزاری که امریکا برای فشار بر ایران انتخاب کرده گزاره‌های اقتصادی است. برخی معتقدند مشکلات ارزی اخیر ناشی از مشکلات منطقه‌ای است. ایران به درستی از هر نوع تنازع نظامی و نبردی دوری می‌کند. حتی برخی روایت‌ها وجود دارد که ایران حتی برای حمایت از بازوهای منطقه‌ای خود هم حاضر به انجام جنگ نیست. این گزاره بسیار مهمی است و ایران به هیچ ‌وجه نباید وارد یک چنین دامی شود. اسراییل تمام تلاش خود را معطوف داشته تا ایران را در دام جنگ بیندازد. اما ایران با تدبیر درست از یک چنین احتمالی دوری می‌کند. ضمن اینکه مراقب است حتی سایر نیروهای منطقه‌ای نزدیک به تهران هم از یک چنین تقابل‌هایی بپرهیزند. ایران باید تلاش کند، ابزارهای اقتصادی طرف مقابل را نیز بی‌اثر کرده و زمینه تداوم گفت‌وگوها با طرف مقابل را فراهم سازد. با این توضیحات هر چند ایران ابزارهای طرف مقابل برای تنش را بی‌اثر ساخته اما احتمال وقوع تنش هنوز در منطقه صد درصد از میان نرفته است.


🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 تامین مالی؛ باز یا بسته؟
✍️ دکتر علیرضا توکلی کاشی
سیاستگذار برای تامین مالی باید به چه سمتی حرکت کند؟ اگر قصدی برای تامین مالی وجود داشته باشد، این موضوع به‌راحتی قابل انجام است.مساله تامین مالی در حال حاضر کند شده و از دو جهت در فشار قرار گرفته است.
از طرفی به‌واسطه وجود تورم، نیاز صنایع برای حفظ وضعیت موجود خود به منابع مالی، رشد پیدا کرده است. به‌عنوان مثال، شرکتی که پنج‌سال پیش با هزار میلیارد تومان سرمایه در گردش فعالیت می‌کرد، اکنون به‌واسطه تورم مزمن و ۴۰درصدی، به بیش از ۵۳۰۰میلیارد تومان سرمایه در گردش نیاز دارد که شاید هم‌اکنون و در بهترین حالت، سرمایه در گردش خود را به ۳‌هزار میلیارد تومان رسانده باشد.
در بهترین حالت، بیشتر شرکت‌ها صرفا نیمی از سرمایه در گردش موردنیاز خود را تامین کرده‌اند. انباشته شدن نیازهای تامین‌نشده قبلی سبب شده فشار بر سیستم تامین مالی کشور بیش از حد شود و همین موضوع باعث افزایش شدید نرخ سود در بازار سپرده و همچنین بازار بدهی شده است.

از سوی دیگر بانک ‌مرکزی بر ترازنامه بانک‌ها محدودیت رشد مقداری وضع کرده و رشد ماهانه ترازنامه بانک‌ها را در حدود ۲درصد محدود کرده است. داستان از این قرار است که بانک‌مرکزی برای کنترل تورم، سیاست کنترل نقدینگی را در پیش گرفته و تاکید کرده است از آنجا که براساس تئوری‌های اقتصادی نقدینگی عامل اصلی تورم است، بانک‌مرکزی به طور جدی جلوی رشد نقدینگی بیش از ۲۶درصد را در سال خواهد گرفت.

برای اینکه رشد نقدینگی کنترل شود، طبیعتا باید جلوی رشد عوامل موثر بر آن را گرفت و ارائه تسهیلات بانکی، به‌عنوان مهم‌ترین عامل رشد ترازنامه بانک‌ها محدود و در برخی موارد عملا متوقف شده است.

هدف سیاستگذار از اجرای کنترل مقداری این بوده است که نقدینگی و به همین واسطه، تورم کنترل شود. بنا بر تجربه دو سال اخیر که از اجرای این قانون و مقرره می‌‌‌گذرد، تورم روند نزولی چشمگیری نداشته است؛ کما اینکه سال گذشته تورم بالای ۵۰‌درصد بود و در سال‌جاری، تورم بالای ۴۰‌درصد است.

این درحالی است که رشد نقدینگی در عددی زیر ۲۷‌درصد محدود شده است. از آنجا که مسیر تامین مالی از طریق سیستم بانکی محدود شده بود، بخش خصوصی تصمیم گرفت تامین مالی خود را از بازار سرمایه انجام دهد.

در بازار سرمایه ابزارهایی برای تامین مالی داریم که عمدتا در حوزه انتشار اوراق مختلف است. عمده اوراق برای پوشش ریسک با ضمانت بانک‌ها منتشر می‌شوند. البته سازمان بورس این اجازه را نیز داده که اوراق با رتبه‌بندی نیز منتشر شوند؛ اما محدودیت‌هایی در این زمینه وجود دارد و شرکت‌ها برای استفاده از آن، راه پر پیچ و خمی دارند.

در این شرایط هر بانکی، بیش از حدی مشخص، نمی‌تواند ضمانت اوراق را بر عهده گیرد. بنابراین، مسیر ضمانت اوراق توسط بانک‌ها نیز بسته شده است.

یکی از بانک‌های بزرگ که سال گذشته بیش از ۲۰‌هزار میلیارد تومان اوراق را ضمانت کرده بود، در سال‌جاری حدود ۶۵۰۰میلیارد تومان اوراق را ضمانت کرده است؛ این یعنی تامین مالی از این سمت نیز کند شده است.

با توجه به اینکه در سال گذشته حدود ۵۸همت اوراق برای بخش خصوصی منتشر شده بود، پیش‌بینی می‌‌‌شد که در سال۱۴۰۲ این رقم از مرز ۱۵۰همت عبور کند و حتی ارقام ۲۰۰همت هم دور از انتظار به نظر نمی‌‌‌رسید؛ اما امروز که بیش از ۱۰ماه از سال گذشته، رقم تامین مالی بخش خصوصی فارغ از اوراق ۳۰درصدی صرفا به ۳۶همت رسیده است؛ یعنی رقمی مشابه عملکرد ۱۰ماهه سال ۱۴۰۱. با این روند به نظر می‌رسد که رقم تامین مالی بخش خصوصی به‌سختی خود را به مرز ۵۸همت سال گذشته برساند.
البته اخیرا با نرخ ۳۰درصدی حدود ۲۸۰همت تامین مالی صورت گرفت که گام مناسبی است. آخرین مسیری که در تامین مالی وجود داشت، مسیری است که بانک مرکزی در چند سال اخیر و از انتهای دهه ۹۰ آغاز کرده بود و آن، اوراق گام بود.

اوراق گام ابزار تامین مالی کوتاه‌مدت و چابکی بود که اگر شرکت‌ها روابط اعتباری خوبی با بانک‌ها داشتند، می‌توانستند در بازه زمانی محدود و چندروزه، اوراق گام را از بانک خود دریافت کنند و سپس آن را به طلبکاران خود تحویل دهند یا در بازار به فروش برسانند.

در این روش، بنگاه‌‌‌ها عملا تامین مالی خود را از طریق فروش اوراق گام انجام می‌دادند. متاسفانه به واسطه ‌همکاری نکردن سازمان‌های ذی‌ربط، مسیر انتشار این اوراق نیز محدود پیش رفت. درحالی‌که در سال گذشته، انتشار این اوراق تا ۵۵‌هزار میلیارد تومان پیش رفت، این عدد در سال‌جاری، کمتر از ۱۰‌هزار میلیارد تومان بوده است.

در واقع موانع و محدودیت‌ها سبب شد بخش خصوصی دیگر تمایلی به استفاده از اوراق گام نداشته باشد. مزیت اوراق گام در سهل‌الوصول بودن و چابک بودن آن بود که همین مزیت هم از بین رفت. هر چند کوتاه‌مدت بودن (میانگین ۹ماه فاصله تا سررسید) اوراق گام در شرایطی که بنگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به منابع مالی بلندمدت‌تری نیاز داشتند، از معایب آن به حساب می‌آمد؛ اما باید اذعان کرد که سهل‌الوصول بودن و همچنین امکان انتشار مجدد آن در سررسید اوراق قبلی، مزیت بسیار بزرگ آن به حساب می‌آمد؛ زیرا در بازار بدهی آنچه اهمیت دارد، حجم اوراق سررسیدنشده است و مقدار انتشار به‌تنهایی اهمیت چندانی ندارد. به طور خلاصه، برای تامین مالی همیشه راه‌هایی وجود داشته و هنوز نیز وجود دارد و شرط آن متوقف نشدن این راه‌هاست. با این حال تجربه نشان داده که نهادهای ناظر در بعضی اوقات مانع توسعه این ابزارها می‌‌‌شوند که این محدودیت‌ها باید رفع شوند تا مسیر تامین مالی برای تحقق رشد اقتصادی هموارتر شود.


🔻روزنامه کیهان
📍 ما کجا ایستاده‌ایم؟!
✍️ مسعود اکبری
این روزها مصادف است با چهل‌وپنجمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران. یک سؤال بسیار مهم وجود دارد که متناسب با این روزها و حال و هوای سالگرد پیروزی انقلاب است و آن اینکه ما در دوران رژیم پهلوی در کجا ایستاده بودیم و اکنون کجا ایستاده‌ایم؟! به این موارد توجه کنید:
۱- دیروز در خبرها اعلام شد که «رادیوداروی ید ۱۳۱ برای درمان ‌سرطان تیروئید توسط متخصصان ایرانی تولید شده است.» با تولید این رادیودارو، شاهد یک اتفاق بزرگ در صنعت هسته‌ای کشور هستیم. تولید این محصول دارای تکنولوژی بسیار بالایی است و جمهوری اسلامی ایران جزو معدود کشورهایی است که در حال حاضر این تکنولوژی را در اختیار دارد.
حالا به این نمونه توجه کنید: در سال ۱۳۵۴ (در دوره رژیم پهلوی) قرارداد ساخت، نصب و تحویل ۲ واحد نیروگاه هسته‌ای در بوشهر بین سازمان انرژی اتمی ایران و شرکت کرافت ورک یونیون آلمان (KWU) امضا شد. شرکت آلمانی متعهد بود سوخت هسته‌ای مورد نیاز نیروگاه را برای مدت ۱۰ سال تأمین کند. شرکت KWU تا سال ۱۳۵۷ عملیات طراحی، احداث و تأمین تجهیزات پروژه را بر اساس مفاد قرارداد منعقده اجرا کرد و با پیروزی انقلاب اسلامی، با بی‌عملی و عهدشکنی از اجرای تعهدات خود سرپیچی کرد.
ایران تا سال ۵۷ بیش از ۷۰ درصد از مبلغ مندرج در قرارداد را به شرکت آلمانی پرداخت کرده بود اما طرف آلمانی تنها ۴۰ درصد در پروژه پیشرفت داشت. نیروگاه اتمی بوشهر در دوران جنگ تحمیلی نیز ۲ بار توسط نیروی هوایی رژیم بعث و با حمایت ویژه آمریکا بمباران شد.
۲- در روزهای گذشته اندیشکده سیاست خاور نزدیک واشنگتن(WINEP) در مطلبی به قلم «پاتریک کلاوسون» نوشته بود: «ایران در همه زمینه‌ها دستاوردهای قابل توجهی داشته است. در حال حاضر نگرانی‌هایی وجود دارد مبنی بر اینکه ایران می‌تواند به سمت اقدامات جسورانه‌تر گام بردارد.» این اندیشکده آمریکایی در ادامه تصریح کرده بود:«مقامات آمریکایی از مدت‌ها قبل بر این باور بودند که اعمال فشار از طریق تحریم‌ها باعث فشار اقتصادی بر ایران می‌شود و در نتیجه تهران امتیازاتی خواهد داد اما پس از سال‌ها فشار اقتصادی بر ایران وضعیت اقتصاد این کشور در حد کافی خوب است و در این زمینه به نظام جمهوری اسلامی ایران احساس امنیت داده است.» در ادامه این گزارش آمده است: «در این زمینه، پیش‌بینی‌های صندوق بین‌المللی پول حاکی از آن است که سال ۲۰۲۴ سومین سال متوالی خواهد بود که تولید ناخالص داخلی ایران سریع‌تر از آمریکا رشد خواهد کرد و پیش‌بینی می‌شود این روند در سال ۲۰۲۵ نیز ادامه یابد. همچنین پیش‌بینی می‌شود که درآمد ملی تراکمی ایران در بازه زمانی بین سال‌های ۲۰۲۲ تا ۲۰۲۴ به میزان ۱۲.۱ درصد رشد کند در حالی‌که این میزبان برای ایالات متحده ۶.۱ درصد خواهد بود.»
ناگفته نماند که استناد به مقاله مذکور به معنای انکار و نادیده گرفتن مشکلات معیشتی و اقتصادی نیست؛ بلکه تاییدی است بر تلاش و مجاهدت دولت سیزدهم و دیگر نهادها برای رفع مشکلات و غلبه کردن نقاط قوت بر نقاط ضعف و حرکت به سمت پیشرفت و رفع مشکلات.
حالا به این گزارش توجه کنید: روزنامه‌ نیویورک‌تایمز در دهم ژانویه ۱۹۷۹ – ۲۰ دی ۱۳۵۷- با استناد به گفته منابع بانکی جهانی نوشت که مبلغی بین ۲ تا ۴ میلیارد دلار فقط در طول دو سال آخر رژیم پهلوی از سوی خانواده سلطنتی ایران به آمریکا منتقل شده است. روزنامه «فایننشال‌تایمز» نیز در سال ۱۳۹۱ میزان دارایی‌های خارج شده توسط محمدرضا پهلوی را ۳۵ میلیارد دلار اعلام کرد. در همان سال‌ها کریستین ساینس مانیتور در مقاله‌ای ضمن بررسی بخشی از فهرست اموالی که شاه از ایران خارج کرده بود با تیتر «ثروت افسانه‌ای شاه ایران» نوشت: آیا ثروتی که شاه از ایران خارج کرده است افسانه‌ای است؟ بله، افسانه‌ای است، زیرا تاکنون هیچ‌کس جز شاه مخلوع نمی‌داند هنگام خروج از ایران در ۱۶ ژانویه ۱۹۷۹ دقیقاً چه مقدار پول با خود برده است.
۳- در چهل و پنج سال اخیر نظام سلطه و استکبار جهانی در مقابل نظام جمهوری اسلامی ایران از هیچ اقدام خصمانه‌ای فروگذار نکرد. از جنگ تحمیلی و ترور مقامات و مردم در کوچه و خیابان تا کودتای مخملی و طرح‌های تجزیه‌طلبانه و کودتای نظامی و فتنه و آشوب و اغتشاش و... اما در نهایت یک وجب از خاک این کشور نیز در این چهل و پنج سال جدا نشد و به دست بیگانه نیفتاد.
حالا به این نمونه توجه کنید: بحرین جزیره‌ای نفت‌خیز بود و به صید مرواریدهای اعلا شهرت داشت. این جزیره در مسیر تجارت و دریانوردی جهانی قرار داشت و بخشی از اراضی استراتژیک ایران محسوب می‌شد. و اما در اردیبهشت‌ماه ۱۳۴۹ نمایندگان مجلس شورای ملی در دوره محمدرضا پهلوی پس از استماع گزارش نمایندگان سازمان ملل در نهایت بی‌کفایتی و بی‌عقلی، به جدا شدن بحرین از ایران رأی دادند و این جزیره نفت‌خیز و استراتژیک که از پیش از دوران اسلامی تحت حاکمیت ایران بود از کشور ما منفک شد و حاکمیت چندصدساله ایران بر استان چهاردهمِ آن زمان، پایان ‌پذیرفت. محمدرضا پهلوی در شهریور ۱۳۴۹ در توجیه این بی‌کفایتی و وطن‌فروشی در مصاحبه با روزنامه گاردین گفت: «با توجه به اینکه ذخایر مروارید بحرین به پایان رسیده است، بحرین از نظر ایران دیگر اهمیتی ندارد.»! امیرعباس هویدا نخست‌وزیر وقت هم در اظهارنظری تأمل‌برانگیز گفت: «به هیچ‌کس مربوط نیست. دختر خودمان بود، به هر کس می‌خواستیم شوهرش دادیم»! نکته قابل توجه اینجاست که جدایی بحرین از ایران به دستور انگلیس انجام شد. یعنی در دوران رژیم پهلوی وضع به‌گونه‌ای بود که حکومت در ایران با دستور انگلیس، یک استان را از کشور جدا کرده و چوب حراج به آن زد. و این تنها یک نمونه از بی‌لیاقتی و سرسپردگی خاندان پهلوی و بی‌عرضگی آنها در حفظ تمامیت ارضی کشور است.
۴- در خبرها اعلام شد که رزمایش دریایی مشترک ایران با کشور‌های روسیه و چین با هدف تأمین امنیت منطقه در پایان سال برگزار خواهد شد. اکنون سال‌هاست که جمهوری اسلامی ایران، ابرقدرتی در منطقه و قدرتی بزرگ در جهان است. نشان به آن نشان که در هفته‌های گذشته - ۲۱ دی ماه -
دلاورمردان نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، آمریکا را به دلیل دزدی دریایی گوشمالی داده و یک نفتکش آمریکایی را با حکم قضائی در آب‌های دریای عمان توقیف کردند. در مردادماه ۱۳۹۸ نیز نیروی دریایی سپاه پاسداران به تلافی توقیف غیرقانونی یک نفتکش حامل نفت ایران در تنگه جبل‌الطارق توسط انگلیس، یک نفتکش انگلیسی را توقیف کرد.
حالا به این نمونه توجه کنید: ششم آذرماه سال ۱۳۲۲ رؤسای‌جمهور سه کشور پیروز جنگ جهانی دوم بدون اطلاع دولت وقت (رژیم پهلوی)، وارد ایران شدند و یکی از کنفرانس‌های چندگانه‌شان را در سفارت شوروی در تهران برگزار کردند.
در این کنفرانس چهار روزه «فرانکلین دلانو روزولت» رئیس‌جمهور آمریکا، «وینستون چرچیل» نخست‌وزیر انگلیس و «ژوزف استالین» رهبر اتحاد جماهیر شوروی حضور داشتند. نکته قابل توجه اینجاست که مقامات ارشد رژیم پهلوی در روز ورود این ۳ مقام خارجی در جریان قرار گرفتند و تا لحظه ورود، هیچ خبری نداشتند. محمدرضا پهلوی برای شرکت در کنفرانس به سفارت شوروی در تهران رفت، اما در جریان کنفرانس، چرچیل و روزولت حاضر نشدند به دیدار شاه ایران بروند و تنها با وی در محل سفارت دیدار کردند. چرچیل تنها برای چند دقیقه در حیاط سفارت شوروی با شاه دیدار کرد که شامل سلام و احوالپرسی و گرفتن یک عکس بود. در دیدار کوتاه شاه با روزولت نیز، محمدرضا پهلوی از رئیس‌جمهور آمریکا خواست تا پدرش (رضاشاه) را از جزیره موریس به جای دیگری که آب و هوای بهتری دارد، منتقل کند!
۵- پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، ایران پایگاه اصلی مستشاران نظامی آمریکا بود. جمعیت بسیار زیادی از مستشاران آمریکایی و خانواده‌هایشان در ایران حضور داشتند که حقوق آنها توسط ایران پرداخت می‌شد و هزینه‌ آنها در سال ۱۳۵۶ بیش از هزینه‌ پرسنل نظامی ارتش ایران بود.
رهبر معظم انقلاب در دیدار روز گذشته با جمعی از فرماندهان نیروی هوائی و نیروی پدافند هوائی ارتش، نیروی هوائی دوره طاغوت را از لحاظ فرماندهی، سیاست‌گذاری و تجهیزات، کاملاً در اختیار و تحت امر آمریکایی‌ها برشمردند و افزودند: «عناصر مؤمن و انقلابی با جهاد خودکفایی، نیروی هوائی را از مالکیت آمریکا خارج و کاملاً به نیرویی ایرانی تبدیل کردند و پیش‌برندگی و قدرت تحول‌آفرینی خود را نشان دادند.»
موارد مذکور تنها بخش کوچکی از پاسخ به این سؤال بود که ما در دوران رژیم پهلوی در کجا ایستاده بودیم و اکنون کجا ایستاده‌ایم؟! موارد مشابه بسیاری در این خصوص وجود دارد که از حوصله این وجیزه خارج است.
همان‌طور که پیش از این نیز اشاره شد، در چهل و پنج سال اخیر نظام سلطه و استکبار جهانی در مقابل نظام جمهوری اسلامی ایران از هیچ اقدام خصمانه‌ای فروگذار نکرد، از جنگ تحمیلی و کودتای مخملی تا آشوب و فتنه و کودتای نظامی؛ ولیکن به لطف الهی، جمهوری اسلامی ایران و ملت عزیز ایران در مسیر پیشرفت و تعالی قرار دارد و روز به روز با سرعت بیشتری این مسیر را طی خواهد کرد.


🔻روزنامه اطلاعات
📍 پیوندها و حلقه‌ها
✍️ سیدمسعود رضوی
در سالهای اخیر، بسیار شنیده‌ایم که درباره شکاف میان دولت و ملت، مردم و حاکمیت و حتی نخبگان و جامعه، یا شکافهای طبقاتی و تعارضات فرهنگی سخن گفته می‌شود، از همه ملموس‌تر، اختلاف و فاصله طبقاتی است، اما اکنون و در آستانه انتخابات مجلسین شورای اسلامی و خبرگان، در شرایط دشوار و ملتهب منطقه، شکاف و فاصلۀ مهم دیگری را مورد بحث قرار می‌دهیم. فاصله‌ای که از کریدورهای سیاسی تا خیابان و فوتبال و سینما و حتی مسائل روحی و روانی مردم را تحت تأثیر قرار داده است.
جامعه، اگر اجزا و اعضای متفاوت و متنوع دارد، اما کلیت واحد هم دارد و هر چه انسجام و همگونی و همنوایی بیشتر باشد، قدرت و ارزش افزوده بیشتری هم خواهد داشت. واحدهای نامگذاری شده‌ای همچون جامعه، کشور، حکومت و... ابهاماتی دارند و حتی در تعاریف علمی، ممکن است توافق نظر کاملی وجود نداشته باشد، اما حقیقتی که ما درگیر آن هستیم و با آن زندگی می‌کنیم، با این تفاوت نظرها، دچار تغییر و تعارض نمی‌شود. مردم در عمق و سطح زندگی، تهدید را حس می‌کنند و گسل‌ها و شکافهای طبقاتی و اجتماعی و فرهنگی را در سایه سیاست و قدرت و روابط فرادستان متحمل می‌شوند.
این مباحث نیازمند تحقیق و تعریف از سوی متخصصان و استادان صاحب‌نظر است. آنچه به این مقاله مربوط می‌شود، احساس نیاز به پایداری و انسجام در جامعه‌ای است که پایه‌های آن در شرایط متورم اقتصادی و پریشیدگی اجتماعی و فرهنگی، رنج می‌کشد و هزینه می‌پردازد. شاید برای ترمیم آثار و عوارض این وضع نیازمند راهکارهای دراز مدت و مدیریت دشوار و سنجیده‌ای باشیم، اما بی‌شک، گرفتاری کنونی در شرایط تهدید‌کننده‌ای که خاورمیانه به خود دیده است، باید با تصمیم‌‌های معقول و سریع و متناسب با منافع ملی، راه‌ گذر به سوی آینده را هموار سازد. تغییر شرایط معطوف به جنگ و افزایش بحران‌های نظامی، دستیابی به آتش‌بس عادلانه در فلسطین و حفظ موازنه بازدارنده برای ایران، از فوری‌ترین اهداف و چشم‌اندازهای منطقه‌ای است. خوشبختانه، خردمندی مدیریت کلان کشور، جنگ‌طلبان و ماجراجویان را تا این لحظه ناکام نهاده و صلح‌طلبی و آینده‌نگری بر آنارشی و فرصت‌طلبی چیره ساخته است. باید این وضع را با اتخاذ تدابیر و سیاست‌های کلان و سنجیده، براساس منافع عالیه ایران و دوستان و متحدان منطقه‌ای تنبیت کنیم.
خاورمیانه پس از طوفان‌الاقصی دیگر وضع سابق را نخواهد داشت و آرایش آن، باید متناسب با وزن و هژمونی تاریخی و ژئوپولیتیک و منافع امروز و فردای ما تنظیم شود. این مسأله را به متخصصان و تصمیم‌گیران مربوطه وا می‌نهیم و امیدواریم سربلند از آزمون تاریخ به درآیند.
فقط یک موعظه باقی است و آن اینکه مصالح ملت ایران و سرنوشت شیعیان و بسیاری از متحدان ما در منطقه و فراتر از آن، نمی‌تواند با عواطف و ماجراهای زودگذر، ولو ناخوشایند پیوند یابد یا به زیان ما در دراز مدت ترسیم شود. هر حادثه‌ای، ممکن است در لحظه رخ دهد، اما شاید عوارض آن را چندین نسل بپردازند و چندین ملت و تمدن را درگیر سازند.
به جز این مسأله، در آستانه یک انتخابات تاریخی قرار داریم. در اینجا هم باید انتخاب کنیم که آیا عموم مردم، در مشارکتی حماسی و دورانساز، ایران را به ستاره مردمسالاری خاورمیانه بدل می‌سازند، یا قرار است، شکاف معروف و نحسِ میان دولت ـ ملت، بخش قابل توجهی از مردم را دلسرد کرده و در لحظه‌ای تاریخی به بی‌اعتنایی و بی‌باوری نسبت به صف و صندوق‌ وا دارد؟ اگر چنین شود، فرصتی تاریخی از دست رفته و اقلیتی ناچیز از خالص‌گرایان و انحصار‌طلبان، برنامه معهود و آرزو و مقصود خود را محقق خواهند یافت. ایران ظرفیت آفرینش حماسه‌هایی از افواج مردمی در کنار صندوقهای آراء و انتخابهای تاریخی را دارد و در فاصله یک دهه از دو انتخابات شورانگیز نگذشته که علی‌رغم ناکامی برخی جناح‌ها، جامعه و کشور به صورت طبیعی در برابر فشارهای منطقه‌ای و تهدیدهای فرامنطقه‌ای مصونیت یافت. هیچ لشکر و قدرتی نمی‌تواند یک ملت متحد و معتقد را شکست دهد و این است رمز مردمسالاری و قدرت بی‌پایان حکومتهایی که بر ملت تکیه دارند و بس.


🔻روزنامه جهان صنعت
📍 گامی در جهت امیدواری بیشتر
✍️ نادر کریمی‌جونی
گفت‌وگوهای برقراری آتش‌بس در غزه در مراحل پایانی خود قرار دارد و بسیاری از کارشناسان امور خاورمیانه و سرزمین‌های اشغالی، هر روز منتظرند که خبر جدیدی در این‌باره بشنوند یا تاریخی برای شروع این آتش‌بس و تبادل زندانیان مشاهده کنند. تردیدی نیست که خوش‌بینی زیادی در مورد به امضا رسیدن و آغاز پیمان آتش‌بس و صلح موقت وجود دارد و ناظران مسائل فلسطین می‌گویند اگرچه دو طرف اسرائیل و حماس به خواسته‌های راهبردی خود دست پیدا نکردند، اما همین صلح موقت جای استقبال دارد و می‌تواند از درد و رنج فلسطینی‌های ساکن غزه بکاهد، ضمن آن آزاد شدن برخی زندانیان اسرائیلی از سوی حماس، نگرانی‌های خانواده‌های اسرائیلی را برطرف می‌کند. از این منظر توافق حاضر، اگر صورت بگیرد، بیشتر براساس منافع و اراده و فشار غیرنظامیان و شهروندان فلسطینی و اسرائیلی بوده تا دیدگاه‌های دولت‌های نتانیاهو و حماس.
از دید بنیامین نتانیاهو بهترین وضعیت، نابودی حماس و سپردن حاکمیت نوار غزه به یک گروه غیرنظامی فلسطینی است که دیگر دردسری برای تل‌آویو و نظامیان اسرائیلی پدید نیاید. از دید حماس هم پایان کامل جنگ در غزه و باقی ماندن حماس بر اریکه قدرت و بازسازی غزه به‌گونه‌ای که ظرفیت‌ها و توان اقتصادی-‌نظامی این باریکه بازگردد بهترین وضعیت است، اما روشن است که هیچ یک از دو طرف قابلیت و توان انجام خواسته خود را ندارند. دقیقا معلوم نیست که چه میزان از توان انسانی و لجستیکی حماس باقی مانده، اما به نظر می‌رسد این گروه با شیوه کنونی ماه‌ها بتواند بر تخت قدرت باقی بماند و در غزه فرمانروایی کند. برخی روزنامه‌نگارانی که از غزه گزارش می‌دهند، تاکید می‌کنند که حماس ماه‌های متمادی می‌تواند در همین حد کنونی به فعالیت‌های نظامی و مبارزاتی خود در نوار غزه ادامه دهد. از این بابت نتانیاهو دست‌کم تا ماه‌های آینده هم نمی‌تواند نابودی حماس را اعلام کند، ضمن آنکه طی ماه‌های گذشته و با همه توانی که اسرائیل برای نابودی حماس و پیدا کردن زندانیان خرج کرده هیچ توفیق قابل قبولی در این‌باره نداشته و همین ناکامی خشم جامعه اسرائیل را برانگیخت. اسرائیلی‌ها خطاب به کابینه جنگ اسرائیل می‌گویند گروگان‌ها و زندانیانی که نزد حماس است را آزاد کنید و به خانواده‌های خود برگردانید، سپس تا قیامت به جنگ با حماس ادامه دهید، اما حماس که می‌داند تنها برگ برنده‌اش در این منازعه گروگان‌ها و زندانیان اسرائیلی است، با محافظه‌کاری زیاد در مورد آزاد کردن آنان تصمیم می‌گیرد و چندان بعید نیست که آخرین اسیر اسرائیلی زمانی آزاد شود که تل‌آویو ناچار به پایان دادن به جنگ شده باشد.
با این حال حماس امیدوارانه تبادل زندانیان را در ازای برقراری آتش‌بس چند‌ماهه پذیرفته است. رهبران حماس پذیرش این آتش‌بس موقت را برای بقای خود حیاتی می‌دانند و بر این باورند که هم تقویت مشروعیت و مقبولیت در داخل و هم بازیابی قوای تحلیل‌رفته، می‌تواند در سایه این آتش‌بس موقت حاصل شود. رهبران حماس می‌دانند که ساکنان نوار غزه که تا پیش از وقوع جنگ در رفاه نسبی به سر می‌بردند، اکنون خسته و ناامید به آینده می‌نگرند و می‌دانند که در اثر جنگی که شروع‌کننده‌اش بوده‌اند، به خاک سیاه نشسته‌اند. لطیفه متواتری در جنگ وجود دارد که می‌گوید ممکن است جنگ را آغاز کنی ولی نمی‌توانی به آن پایان بدهی. اکنون حماس نه می‌تواند به جنگ پایان دهد و نه می‌تواند ضربه‌های وارد‌شده را با ضربه‌هایی که خود به اسرائیل وارد می‌کند برابر کند. کاملا درست است که اسرائیل در حملات خود به نوار غزه بسیاری از اصول انسانی را زیر پا گذاشته است، ولی تقریبا در همه جنگ‌ها این اصول نادیده انگاشته می‌شود و بالاخص طرف قدرتمند که دست برتر را در جنگ دارد گاهی به رفتاری متوسل می‌شود که با معیارهای اخلاقی و انسانی سازگار نیست.
یکی از موانع برقراری صلح و پایان جنگ شخص نتانیاهوست. نخست‌وزیر اسرائیل علی‌رغم همه ادعاهایی که کرده و به شهروندان و متحدان اسرائیل قول داده که گروگان‌ها را آزاد، حماس را نابود و حکومتی دست‌نشانده را جایگزین حماس در نوار غزه کند، به هیچ‌یک از اهدافی که از پیش اعلام شده بود نرسیده است.
حماس همچنان در غزه حکم می‌راند و حتی در گفت‌وگوهای آتش‌بس نقش ‌محوری ایفا می‌کند. با این شرایط نتانیاهو می‌داند که در پایان جنگ در نوار غزه، عمر سیاسی او نیز پایان می‌پذیرد و احتمالا دیگر هیچ اقبالی به او در میان سیاستمداران اسرائیلی و آمریکایی و شهروندان اسرائیل وجود ندارد. بنابراین راهبرد او این است که به امید دست یافتن به یک موفقیت نجات‌دهنده، جنگ را ادامه دهد حتی اگر این طولانی‌شدن هزینه‌های گزاف و غیرقابل جبرانی برایش داشته باشد.
با گذشت زمان، کسانی که همچنان به موفقیت‌های اسرائیل در صحنه جنگ امیدوارند، امیدشان را از دست می‌دهند و تعداد هواداران نتانیاهو کمتر و کمتر می‌شود. در این صورت نخست‌وزیر اسرائیل ناچار است شکست را بپذیرد و موجودیت حماس را به رسمیت بشناسد، البته مشکل بزرگ آن است که ایالات متحده و متحدان اسرائیل حاضر به پذیرش حماس به عنوان یک بازیگر در سرزمین‌های اشغالی نیستند و همین امر به گونه‌ای غیررسمی مواضع نتانیاهو را تثبیت می‌کند و باعث دلگرمی نتانیاهو شده و او را در پیگیری اهداف اعلامی‌اش مستحکم کرده است.
به هر حال همین گام که طی آن به مدت چند ماه آتش‌بس برقرار می‌شود، برخی زندانیان دو طرف آزاد می‌شوند و شهروندان فلسطینی غزه می‌توانند در این مدت نفس راحتی بکشند، گام مثبتی به حساب می‌آید که اگرچه درمان نیست، ولی زخم‌های آسیب‌دیدگان از این منازعه خونین را التیام می‌دهد.


🔻روزنامه اعتماد
📍 نقد و نه ملامت!
✍️ عباس عبدی
قصد نداشتم که دیگر درباره سفرهای استانی آقای رییس‌جمهور چیزی بنویسم، چون بی‌فایده می‌دانستم ولی سخنان ایشان در بندرعباس موجب شد که توضیحاتی را بدهم. آقای رییسی اظهار داشت که می‌توانیم به‌ جای سفر استانی در تهران بمانیم و گزارش بگیریم، اما شنیدن کی بود مانند دیدن... برخی ما را مورد ملامت قرار دادند که چرا این سفرها انجام می‌شود... ما را ملامت نکنید این راه را برگزیدیم و برکات بسیاری در این مسیر هست...اگر بتوانم به بخش‌ها و روستاها هم سفر می‌کنم، چون دیدن مسائل و مشکلات...وقتی می‌آییم مردم را می‌بینیم برای تصمیم‌گیری می‌توان گام‌های بهتری را برداشت.
۱- اولین نکته این است که کسی رفتن به این سفرها را ملامت نمی‌کند، چون ملامت کردن معطوف به انجام عمل نکوهیده است و سفرهای استانی نمی‌تواند ذاتا نکوهیده باشد، سهل است که پسندیده هم هست. آنچه گفته می‌شود ملامت نیست، نقد است و میان این دو فاصله‌ای فراوان است. نقد معطوف به اثربخشی یک سیاست با توجه به وظایف است.
۲- شاید آقایان گمان می‌کنند که حتما کار خوبی انجام می‌دهند که منتقدان از جمله بنده حسادت ورزیده‌ایم و می‌خواهیم آنان را از این کار پسندیده باز داریم. برای رفع این سوءتفاهم، امیدوارم که ایشان بتواند به هدف‌شان که سفر کردن نه فقط به استان که به شهرستان و بخش و دهستان‌های کشور هم هست، عملی شود و آن اندازه در سفر باشند که فرصتی برای حضور در پاستور نداشته باشند. بنده اگر خائن به کشور و مقامات آن بودم، حتما هر روز در مدح و ستایش این سفرها می‌نوشتم. ولی واقعیت این است که بسیار خوشحال خواهم شد که ایشان حداقل برخی وعده‌های اصلی خود را محقق کند و با ایجاد سالانه یک میلیون شغل مولد و یک میلیون واحد مسکونی و تورم تک رقمی به مردم خدمت کند و قطعا بنده هم بی‌قید و شرط حمایت خواهم کرد همچنانکه در دولت اول اصولگرایان هم یکی از حامیان جدی تغییر سیاست فروش حامل‌های انرژی و پرداخت مستقیم یارانه‌ها بودم.
۳- جهت اطلاع یادآوری می‌کنم که بنده از اولین سفر ایشان پس از تحلیف به خوزستان و حتی بهشت‌ زهرا برخلاف برخی مخالفت‌ها حمایت کردم. هدف از سفرها انجام کارهای اداری و آشنایی با مشکلات مردم از نزدیک نیست. اینها اتلاف وقت و منابع کشور است و بیشتر شبه نمایش است. هدف سفرها چیز دیگری است که متاسفانه دیده نمی‌شود. این سفرها برای خلاص شدن از مشکلات اداری کشور در تهران است و برای سخنرانی‌های یک سویه و فاقد ارزش اداری و سیاسی در جمع‌های کوچک است که با چه والذاریاتی این مردم را جمع می‌کنند، بماند.
۴- مشکلات اصلی مردم در همه جای کشور مشابه است. رییس‌جمهور نه می‌تواند و نه باید مشکلات موردی هر استان و بخش و روستا را حل کند و در یک سفر ۲۴ ساعته پرهزینه هم با هیچ کدام از اینها نمی‌توان آشنا شد. برای آشنایی با مشکلات مردم کافی است صدا و سیمای مستقل، روزنامه‌نگار مستقل و پژوهشگر و پژوهشگاه و دانشگاه مستقل داشته باشید تا همه مردم و نیز همه مسوولان را در برابر تولیدات رسانه‌ای بازتاب‌دهنده مشکلات مردم میخکوب کنند. کافی است یک‌دهم هزینه این سفر خود را بدهید به یک گروه مستندساز و یک گروه پژوهشگر تا از مشکلات و نظرات مردم آن منطقه فیلمی تهیه کنند و در صدا و سیما نشان دهند تا نه فقط دولتی‌ها، بلکه همه ملت ایران شاهد آن باشند و از ابتدا تا انتها محو تماشای آن شوند. در جهان جدید راه‌های دیدن متنوع‌تر از این حضور شبه‌نمایش‌های سیاسی در منطقه است.

۵- به گمان من کسانی که این برنامه‌ها را سازمان می‌دهند، می‌خواهند ایشان را از مرکز دور و خودشان امور مهم را رتق و فتق کنند. این فرض را جدی بگیرید. شاید ایشان هم بدشان نیاید، چون اداره امور کشور و جلسات با مدیران و کارشناسان و خواندن و نقد گزارش‌های دقیق خیلی کار سختی است و زحمت دارد ولی رفتن پشت تریبون و چندصد نفر را با اظهارات کلی سرگرم کردن سخت نیست. برای اثبات این ادعا اگر روابط عمومی ریاست‌جمهوری موافق است برای سفر بعدی یک خبرنگار با هماهنگی به همراه هیات اعزامی بیاید و کل برنامه سفر را از آغاز تا پایان و اینکه در این سفر ایشان چه چیزی را دریافتند که در تهران نمی‌توانستند دریابند یا اینکه این سفر، کدام تاثیر را در فهم شیوه حل مشکلات مردم داشت یا اصولا کدام مشکل مردم را حل کردند، تهیه کنند و به اطلاع عموم برسانند. مطمئن باشید چیز چندانی در این زمینه وجود ندارد، فقط اتلاف وقت و هزینه است.
۶- مسائل اساسی مردم بندرعباس، تبریز، مشهد، شیراز، کرمانشاه، سنندج، رشت، یزد، زاهدان، اهواز و... تهران و همه شهرها و روستاهای کشور در اصلاح سیاست‌های کلانی است که در تهران حل می‌شود. مسائل منطقه‌ای آنان باید به دست استانداران و فرمانداران و بخشداران حل شود. هدف از سفرهای استانی باید چیز دیگری باشد.
متاسفانه رییس‌جمهور و دولت باید به مسائل اساسی کشور بپردازند که در اینجا برخی از موارد آن را می‌شمارم.
تورم و افزایش روزانه قیمت ارز.
چالش با مجلس درباره بودجه.
ثبات سیاستگذاری و جلوگیری از بلبشوی سیاستی در همه امور از جمله خودرو، ارز، وام، نرخ بهره و...
مشکلات سیاست خارجی که هر روز در حال گسترش است و چشم‌اندازی هم درباره حل آنها وجود ندارد.
مشکل امنیت و بمب‌گذاری‌ها و...
مشکلات آسیب‌های اجتماعی و جرایم و...
هماهنگی با قوای دیگر کشور.
مساله دانشگاه‌ها و فضای ناروایی که علیه استادان و دانشجویان وجود دارد و تغییر مقررات برای استخدام افراد فاقد صلاحیت علمی.
مساله آموزش و پرورش و اظهارات مشعشع و سیاست‌های عجیب مدیران این وزارتخانه.
مساله مهم بهداشت و گرایش ۸۰ درصدی کادر درمان برای مهاجرت از کشور.
جلوگیری از رفتارهایی که موجب آبروریزی ملی می‌شود مثل سخنرانی وزیر امور خارجه در شورای امنیت به زبان انگلیسی و نیز درگیری‌های اخیر منطقه‌ای که همه را با سکوت برگزار می‌کنند.
پرداختن به وضعیت قیمت حامل‌های انرژی و نیز حل مساله ناترازی آنها و تامین منابع مالی برای سرمایه‌گذاری در آنها.
وضعیت بغرنج آب در کشور.
مساله کلیدی مقررات فسادزا که یک نمونه آن فساد چای دبش بود که خانمان‌برانداز بود و موارد دیگری که هر روز شنیده می‌شود.
حل مساله نظام رسانه‌ای فشل و ناکارآمد کشور که تبدیل به یک معضل امنیتی شده است.
واگذاری یا عدم دخالت در امور بخش خصوصی که در نهایت مقام رهبری متذکر شدند.
پاسخگویی به مساله فرزندآوری و جلوگیری از اتلاف عظیم در منابع این قانون.
رفع موانع شفافیت و دسترسی آزاد به اطلاعات که در دولت جدید چند برابر تشدید شده است.
رسیدگی به اعتراضات مردم نسبت به مدیران جدیدی که به لحاظ تخصص و آشنایی اغلب در سطوح پایین هستند.
مساله محیط زیست و گردشگری که فعلا در حاشیه قرار دارد.
مساله اینترنت اعم از سرعت و کیفیت و قیمت آن.
رسیدگی به مساله مالیات تا اینچنین بی‌محابا به هر طنابی آویزان نشوند تا از مردم پولی در آورند.
اشتغال جوانان تحصیلکرده با حقوق کافی.
مساله فقر رو به افزایش، کودکان کار، نابرابری فزاینده و...
اگر مشکلات مردم هر منطقه‌ای را در ایران لیست کنید، به‌طور قطع از ۲۰ مشکل آنان شاید ۱۹ موردش در این لیست باشد. اینها مشکلاتی است که در تهران باید حل شود و نه در بندرعباس و ارومیه و سمنان و متاسفانه اغلب آنها در حال بدتر شدن است و نه رو به بهبودی؛ چون هیچ ایده‌ای برای حل آنها وجود ندارد. این سفرهای تکراری و «جشن تحقق وعده‌ها» همانقدر مشکلات کشور را حل می‌کند که سفرهای دولت اصولگرای اول را حل کرد. سیاستمداران باید قدرت انتزاع کردن مشکلات مردم را داشته باشند. اگر خیلی علاقه‌مند به لمس مشکلات مردم هستیم در همین تهران هم ده‌ها مورد را می‌توان دید که در همه کشور مشترک است. مسوولان ما هر روز درباره اقصی نقاط دنیا سخن می‌گویند، آیا به آنجا سفر کرده‌اند؟ خیر. اطلاع‌رسانی کار رسانه است. فهم مشکلات و حل آنها، کار پژوهش و گزارش‌های کارشناسی است. لطفا وقت خود و مردم و بودجه دولت را تلف نکنید. اگر هم می‌خواهید بکنید، دیگر حرفی نمی‌ماند. این سفرها مفری است برای نپرداختن به مسائل اصلی کشور.


🔻روزنامه شرق
📍 آیا تنش در منطقه قابل کنترل است؟
✍️ کوروش احمدی
بعد از تحولات غیر‌معمول اخیر در منطقه که با کشته‌شدن سه سرباز آمریکایی شروع و با حمله گسترده آمریکا به اهدافی در سوریه و عراق اوج گرفت، اکنون این سؤال مطرح است که آیا منطقه به شرایط قبلی باز خواهد گشت یا باید انتظار آینده متفاوتی را داشته باشیم. آنچه در‌واقع منطقه را وارد دور جدیدی از تحولات کرد، عملیات حماس در ۱۵ مهر بود. فرض بر این است که با «تفاهم نانوشته‌ای» که بین ایران و آمریکا در اوایل شهریور گذشته حاصل شد، علاوه بر تبادل زندانیان و انتقال سپرده ایران از کره جنوبی به قطر، اتفاقات دیگری نیز مانند کاهش سطح و سرعت غنی‌سازی اورانیوم در ایران، ادامه اجرانشدن شدید تحریم نفتی ایران و... رخ داد و هم‌زمان سطح تنش در منطقه نیز به نحو محسوسی کاهش یافت که از‌جمله شامل حملات علیه مقرهای نظامی آمریکا در منطقه شد. حمله ۱۵ مهر و جنایات گسترده‌ اسرائیل علیه غیرنظامیان فلسطینی ظاهرا در عمل آن «تفاهم نانوشته» را نیز دستخوش مشکل کرد که با عوارضی مانند افزایش سرعت غنی‌سازی اورانیوم در ایران، افزایش شدید حمله به مقرهای نظامی آمریکا در سوریه و عراق، انسداد مجدد سپرده ایران در قطر و... همراه شد.

هدف گروه‌هایی که مقرهای آمریکا و کشتی‌های مرتبط با اسرائیل در دریای سرخ را مورد حمله قرار می‌دادند و می‌دهند، این بود که با مقدار معینی از فشار به آمریکا به برقراری آتش‌بس در غزه کمک کنند؛ اما به نحوی که سیاست «تنش کنترل‌شده» بتواند ادامه یابد؛ اما در این قبیل موارد همیشه مشکل این است که همیشه تصادف، اتفاق، اشتباه محاسبه و درک نادرست از پیام‌ها می‌تواند مصیبت‌بار شود. هدف حمله‌ای که به یک پایگاه ارتش آمریکا در اردن شد، مانند موارد دیگر کشتن سرباز آمریکایی نبود؛ اما یک اتفاق (خاموش‌بودن مقطعی سیستم دفاعی پایگاه به دلیل بازگشت یک پهپاد خودی) موجب شد تا پهپاد تهاجمی رهگیری نشود و به‌این‌ترتیب راهبرد «تنش کنترل‌شده» بی‌اثر شد؛ اما اقداماتی که از سوی ایران در مواجهه با این اتفاق انجام شد، به‌درستی هدف احیای «تنش کنترل‌شده» را دنبال می‌کرد: ایران هر‌گونه شرکت در عملیات مرگ‌بار را تکذیب کرد؛ حملات آمریکا به اهدافی در عراق و سوریه را به خود نگرفت؛ سخنگوی وزارت خارجه ایران واکنشی ملایم درباره حملات نشان داد و انتقادات خود را عمدتا متوجه اسرائیل کرد. دیگر مقامات ایرانی به این حملات نپرداختند و نشانه‌ای نیز که حاکی از قصدی برای مقابله به مثل باشد، دیده نشد. پیش‌از‌این نیز برخی اقدامات مانند بیانیه کتائب حزب‌الله مبنی بر تعلیق عملیات علیه آمریکا و اعلام مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی مبنی بر کاهش سرعت غنی‌سازی در ایران که بعد از ۱۵ مهر افزایش یافته بود؛ ازجمله اقداماتی بود که حکایت از تمایل ایران به اجتناب از خارج‌شدن تنش‌ها از کنترل داشت.

پس مقامات ایرانی یک بار دیگر نشان داده‌اند که به‌درستی قصد رویارویی نظامی با آمریکا را ندارند. آنها توجه دارند که ارتش آمریکا ارتشی است با یک بودجه حدودا ۸۵۰ میلیارد‌دلاری که حدود دو برابر کل تولید ناخالص داخلی ایران است و اساسا در چنین مواردی مواجهه نظامی تصورناپذیر است؛ اما آیا مقامات آمریکایی نیز همچنان سیاست کنترل تنش را دنبال می‌کنند؟ اسرائیل و آمریکا بلافاصله بعد از شروع جنگ غزه و با هدف جلوگیری از گشایش هم‌زمان چند جبهه علیه اسرائیل، سعی در کنار نگه‌داشتن ایران و جبهه مقاومت داشتند؛ اما با شکست اسرائیل در تحقق اهداف سه‌گانه‌اش در غزه و ازسرگیری حملات اسرائیل علیه اعضای سپاه و رهبران حماس و حزب‌الله در سوریه و لبنان، تمایل و امکان ادامه سیاست قبلی زیر سؤال رفت. برخی عوامل نیز می‌توانند تجدید نظر در سیاست قبلی را در دستور کار دولت بایدن قرار داده‌ باشند. حمله ۱۵ مهر مهم‌ترین عامل است. این حمله ممکن است محاسبات آمریکا و اسرائیل را تغییر داده باشد. ویلیام برنز، رئیس سیا، در مقاله‌ای در ۳۰ ژانویه در فارین افیرز تعبیری بی‌سابقه به کار برد. او مدعی شد که «برخورد با ایران کلید امنیت اسرائیل و منطقه است». او اضافه کرد که بحران موجب تشجیع ایران شده و به نظر می‌رسد که «ایران آماده مبارزه در منطقه تا آخرین گروه نیابتی» و نیز توسعه برنامه اتمی و نیز کمک به روسیه است. بی‌شک ادعای حمایت ایران از حوثی‌ها در عملیات دریای سرخ و ادعای کمک ایران به روسیه در اوکراین نیز عامل مهمی است. عامل دیگر انتخابات آمریکا و فشار جمهوری‌خواهان به بایدن از یک سو و فشار جناح چپ حزب دموکرات به بایدن برای خودداری از حمایت یک‌طرفه از اسرائیل از سوی دیگر است. این عامل می‌تواند موجب فعال‌شدن بیشتر واشنگتن درباره ایده دو کشوری از یک سو و تصمیم به مقابله فعال با مخالفان این ایده در منطقه از سوی دیگر شده باشد.

یکی از نخستین نشانه‌ها در این زمینه که آیا آمریکا تغییری در سیاست منطقه‌ای خود داده یا خیر، توقف یا ادامه حملات اخیر علیه محور مقاومت است. در آخرین مورد جیک سولیوان، مشاور امنیت ملی بایدن، گفته است که این حملات ادامه خواهد یافت. سؤال این است که آیا در شرایط جدید بازگشت به شرایط قبل از ۱۵ مهر و احیای «تفاهم نانوشته» وجود دارد یا خیر.


🔻روزنامه کسب‌وکار
📍 اهمیت سرمایه‌گذاری در بخش تولید
✍️ حمید حاج اسماعیلی
وقتی امکان سرمایه گذاری برای بخش های مختلف نداشته‌ باشیم زیرساخت ها و ساختارهای اساسی کشور که سکوی ایجاد فعالیت های اقتصادی است دچار آسیب می شوند.
یکی از اشکالات اساسی که در این روند مشکل ایجاد کرده خود شکل و ماهیت اقتصاد کشور است. متاسفانه اقتصاد ایران، اقتصاد خدماتی است نه اقتصاد تولیدی. باید نوک پیکان اقتصادی از سمت خدمات به سمت تولید تغییر مسیر دهد. متاسفانه براثر بی تفاوتی دولت ها به این مقوله مهم، فرهنگ کار و تلاش درکشور بر این اساس نهادینه نشده است. از سوی دیگر برای فعالیت های تولیدی سرمایه گذاری لازم وجود ندارد چرا که دلالی سودآوری بیشتری از تولید دارد.
از سوی دیگر ما بخش مهمی از جمعیت کشور را نادیده گرفتیم. چرا که مشارکت زنان به دلیل موانع و سختی هایی که در بازار کار وجود دارد برای حضورشان فراهم نیست. تا زمانی که شرایط به لحاظ فرهنگی و اجتماعی برای حضور زنان در جامعه آماده شود، باید این فضا را در خانه مهیا کنیم. بانوان هم فعالیت اقتصادی انجام دهند و هم آماده ورود به بازار کار شوند در گذشته جمعیت زنان فعال نبوده و از طرفی به سبب این که پیش از این هم زنان پذیرفته بودند که خانه دار باشند، معمولا در جمعیت فعال محاسبه نمی شوند و به همین جهت نرخ بیکاری آنان در آمارهای رسمی پایین عنوان می شود. از طرفی دیگر متاسفانه تعداد اتباع غیرقانونی و بدون روادیدسیاسی در کشور هم رو به‌افزایش است. ایران تنها کشوری است که با این حجم از اتباع بیگانه غیرقانونی مواجه است. برآورد مسئولان از شمار این اتباع حدود هشت میلیون نفر است که عمدتا اتباع افغان هستند و اکثرا روادید سیاسی ندارند.
برآورد دولت حضور ۳.۵ میلیون تبعه بیگانه در بازار کار ایران است که شاید ۹۶ درصد این افراد فاقد پروانه کار باشند. این درحالی است که طبق برآورده‌ها، ایران دارای ۲.۵ میلیون بیکار است که چنانچه وضعیت اتباع غیرمجاز مشخص شود، شاید نرخ بیکاری در کشور ما به‌ دو و سه درصد برسد. دولت هنوز به دلیل نگاه سنتی غلطی که در خصوص مساله تصدی گری خود در بخش های مختلف اقتصادی دارد از بخش خصوصی حمایت چندانی نمی کند در حالی که دولت برای رونق و جهش تولید نیازمند افزایش مشارکت مردم و بخش خصوصی در مقوله تولید است.



مطالب مرتبط



نظر تایید شده:0

نظر تایید نشده:0

نظر در صف:0

نظرات کاربران

نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست

آخرین عناوین