🔻روزنامه تعادل
📍 بازدارندگی در عمل یا تبلیغات؟
✍️ یوسف مولایی
کشورهای بزرگ، پروژههای بزرگ و کاربردی را به صورتی اجرا میکنند که در ظاهر خیلی بزرگ به نظر نرسد، چرا که کشورهای اثرگذار به جنبههای رسانهای و تبلیغاتی اقدامات اهمیتی نمیدهند و نتیجه نهایی برای آنها دارای اهمیت بیشتری است. این رویه در خصوص کشورهای کوچک دقیقا برعکس است. کشورهایی که قدرتهای منطقهای یا کشورهای کوچک هستند متفاوت عمل کرده و به جنبههای تبلیغی پروژهها بیشتر از نتیجه واقعی علاقه نشان میدهند. این روند در واقع تقابل دو دیدگاهی است که میان کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه جریان دارد.یکی به دنبال سر و صدای زیاد و تبلیغات بیرونی است و دومی به دنبال تحقق پروژهها و تامین منافع ملی خود است. در بحران اخیر منطقهای هم شاهد تقابل این دو دیدگاه هستیم. بسیاری از تحلیلگران دلسوز نگرانند که دشمنان، ایران را وارد دام تنازعات خطرناک کنند. باید توجه داشت که ایران نباید به سمت جنبههای تبلیغی حرکت کند و برایش مهم باشد که دیگران آیا اعلام میکنند یا نمیکنند ایران یک قدرت منطقهای است یا نه؟ کشوری فعال است یا فعال نیست و رسانهها دربارهاش چه میگویند. برای ایران موضوع مهم باید آن باشد که بتواند منافع ملی خود را تامین کند. اساسا در بسیاری از مواقع، غرب با استفاده از گزارههای رسانهای و تبلیغاتی تلاش میکنند تا کشورهای دیگر را گرفتار مشکلات پایان ناپذیر کنند. امریکا از منظری خاص به دنبال ایجاد بازدارندگی است اما این گزاره را در کلام نمایان نمیکند و در عمل این بازدارندگی را شکل میدهد. ایران هم باید به سطحی از خردمندی و هوشیاری برسد که بازدارندگی مورد نظرش را در عمل و نه در سطح تبلیغاتی و رسانهای محقق کند. ایران باید تلاش کند تنش را در پایینترین سطوح نگه دارد و اجازه ندهد، چهرههایی چون نتانیاهو و... بتوانند مشکلتراشی کنند. فضا باید قابل پیشبینی و قابل کنترل باشد. ایران در شرایط خاص اقتصادی، سیاسی، امنیتی و نظامی قرار دارد. هرگونه تنشآفرینی باعث افزایش مشکلات کشور میشود. تعریف جنگ در ادبیات حقوق بینالملل تغییر کرده است و دیگر مانند قبل نیست که کشوری نیروی نظامی خود را از قلمروی خود به سایر کشورها منتقل کند و عملیات نظامی ترتیب دهد. هر کشوری که علیه قدرت نرم و سخت کشور دیگر اقدامی انجام میدهد و فعالیتی میکند در حال نبرد با کشور یاد شده است. از جنگ سایبری گرفته تا شکلدهی به پروپاگاندا و ایجاد نیروهای نیابتی. بنابراین ایران و امریکا در مرحله رویارویی قرار دارند که فعلا در مرحله کنترل شدهای قرار دارد. ممکن است اسراییل تلاش کند این رویارویی کنترل شده را به یک جنگ تمامعیار بدل کند و خواستههای خود را محقق کند. هرگونه اشتباه در این مرحله ممکن است منطقه را با بحرانهای فراگیر مواجه کند. البته نشانههایی که تا به اکنون قابل ردیابی است آن است که دو طرف تلاش میکنند با ترسیم خطوط قرمز هماهنگ، نوع خاصی از تعامل را با هم انجام دهند. مثلا امریکا به ایران اعلام میکند که قصد دارد فلان منطقه را در سوریه هدف قرار دهد. این روند البته بر خلاف مطالبات اسراییل است و نتانیاهو با توجه به مشکلاتی که در درون با آن روبه روست، رویای ایجاد جنگی تمامعیار را در سر میپروراند. اما بایدن حاضر نیست با طناب نتانیاهو در چاه مشکلات منطقهای بیشتر فرو رود. ایران در شرایط فعلی باید تلاش کند در راستای تحقق منافع خودش گام بردارد. مهمترین خواسته ایران در شرایط فعلی پایان دادن به مشکلات اقتصادی است. برای این منظور لازم است که مذاکرات با طرف امریکایی تداوم یابد و زمینههایی برای احیای برجام و پایان دادن به تحریمها فراهم شود. البته انتخابات امریکا نزدیک است و تا زمان پایان انتخابات نمیتوان توقع گشایشهای جدی را داشت. پس از این مرحله و با مشخص شدن شمایل رییسجمهوری آتی امریکاست که میتوان در خصوص دورنمای مذاکرات و روابط احتمالی نظر داد.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 چرخه عمر استارتآپهای ایرانی
✍️ دکتر محمدرضا فرحی
در دو روز معاملاتی اخیر اتفاق قابل توجهی در بازار سرمایه رخ داد که به نوعی نقطه عطفی برای استارتآپهای ایرانی محسوب میشود: طی چند معامله بلوکی حدود ۷۰درصد از سهام یک استارتآپ معروف خریداری شد.
بررسی معاملات عمده صورتگرفته روی استارتآپها در دهه اخیر نشان میدهد که این اتفاق اولین خروج موفق و فروش کامل سهام توسط موسسان یک استارتآپ بر مبنای قیمت بازار است.
چرا آسمانِ خروج از ساختار سهام استارتآپها، چه برای موسسان و چه برای سرمایهگذاران، کمفروغ و بیستاره است؟ دلیل این نقصان را باید در ابتر بودن زنجیره خلق و تکامل اکوسیستم استارتآپی ایران جستوجو کرد.
سرمایهگذاران خطرپذیر یا جسورانه، معمولا با انتخاب تیمها و ایدههای مناسب در مراحل مختلف رشد یک کسبوکار آنلاین روی آن سرمایهگذاری میکنند و با کمک به رشد و توسعه آن و تزریق منابع مالی و فکری سبب میشوند که استارتآپها سریعتر به مرحله تسخیر بازار و تبدیل شدن به یک شرکت با ابعاد ملی و بعضا جهانی برسند.
سپس با عرضه سهام استارتآپ در بورس یا خرید آن توسط شرکتهای بسیار بزرگ، سرمایهگذاران اولیه از ساختار سهام خارج میشوند و بازده مالی مورد انتظار خود را کسب میکنند؛ فرآیندی که بهطور معمول به ۵ الی ۱۰سال زمان نیاز دارد.
در کشور ما اما، این زنجیره به درستی شکل نگرفته است؛ در واقع امواج طولانیمدت تورم بالا و همچنین رشد اقتصادی پایین باعث شده است اندک سرمایه سیال موجود در کشور، به پیشران رشد صنایع سنتیتر که امکان نقدشوندگی و سودآوری بالاتری دارند تبدیل و جریان ورود سرمایه به اکوسیستم استارتآپی مختل شود.
در واقع یکی از مهمترین آسیبهای تورم بالا و طولانی به روشنی اثر منفی خود را در این زمینه نشان داده است: سرمایهگذاران و فعالان اقتصادی دچار نزدیکبینی میشوند و هرگونه فعالیت اقتصادی که نیازمند طی شدن روند طولانی کاشت-داشت-برداشت باشد، دچار سکته میشود.
دادههای موجود از وضعیت سرمایهگذاری در صنعت فناوری اطلاعات کشور به روشنی گواه صحت استدلال فوق است؛ بر مبنای گزارشهای فصلی معتبر و مورد استناد موسسه KPMG، در سال گذشته میلادی مجموع سرمایهگذاری روی استارتآپها در سطح جهانی حدود ۳۵۰میلیارد دلار بوده است.
سهم عربستان سعودی از این مبلغ ۱.۴میلیارد دلار، امارات متحده عربی ۷۰۰میلیون دلار و ترکیه نیز با داشتن ۶استارتآپ یونیکورن (ارزش بازار هر یک بالاتر از یکمیلیارد دلار) طی این مدت بیش از ۳میلیارد دلار بوده است.
این در حالی است که در فقدان گزارشهای رسمی، برآوردها حاکی از این است که طی همین مدت مجموع جذب سرمایه توسط استارتآپهای ایرانی تنها بین ۱۰۰ الی ۲۰۰میلیون دلار بوده است. فراموش نکنیم یکی از شروط اساسی و لازم ولی ناکافی در موفقیت یک استارتآپ این است که بتواند در زمانهای مناسب، از سرمایهگذاران مناسب و مرتبط، مقدار مناسب پول را بر مبنای ارزشگذاری مناسب و منصفانه دریافت کند و درصورتیکه هر یک از اضلاع این مربع واجد صفت مناسب نباشد، احتمال موفقیت آن به نحو محسوسی کاهش مییابد.
در نهایت، ضمن آرزوی تکرار این اتفاق نیکو برای استارتآپهای بزرگ دیگر، توجه سیاستگذار را به این نکته کلیدی جلب میکنم: صنایعی که نیازمند رسوب سرمایه به مدت طولانی هستند، در فضای گنگ و پیشبینیناپذیر اقتصادی بیش از سایر صنایع آسیب خواهند دید. در نتیجه، سهم این صنایع از تولید ناخالص داخلی به مرور کم میشود و در میانمدت اثر آن بر کاهش نرخ رشد اقتصادی پایدار محسوس خواهد بود.
عصاره تمام خواستههای کنشگران اقتصادی پیشبینیپذیری اقدامات سیاستگذار است. فراموش نکنیم که برای بخش خصوصی سیاستهای اقتصادی و سیاسی که به مدت طولانی با ثبات بوده و از قبل برای همه بازیگران مشخص باشند، حتی اگر بهترین سیاستها نباشند، به مراتب نسبت به حتی بهترین نظام سیاستگذاری که عمر آن کوتاه باشد، ارجح است.
🔻روزنامه کیهان
📍 رسول خدا(ص) اگر نبود بودن را چه سود؟!
✍️ حسین شریعتمداری
۱- گفتهاند «حدیث مکرر، ملالآور است» و بیحساب نگفتهاند. ولی برخی از گفتهها، شنیدهها و نوشتهها وقتی به تکرار مینشینند، حال و هوای اولیه خود را دارند و دل و جان را به سمت و سوی بار اول میکشانند، مخصوصاً اگر سخن از پاکان و برگزیدگان در میان باشد. خاطرهای را که در پی خواهد آمد، پیش از این نیز در مطلع یکی از یادداشتهای کیهان آورده بودیم. نقل دوباره این خاطره برای خوانندگان عزیزی که آن یادداشت را خوانده بودند «حدیث مکرر» است اما، امید آن که با توجه به موضوع آن، خالی از لطف نباشد. بخوانید!
۲- «در نوجوانی از استاد شهید مرتضی مطهری سؤالی پرسیده بودم و از مرحوم علامه جعفری نیز، پاسخها دقیق بود و قانعکننده. اما، آن شب پاسخی از نوع دیگر یافتم که دلنشین بود و مصداق عینی آنچه بزرگان یادشده با دلایل نظری گفته بودند.
آن شب اولین شب موشکباران تهران بود. اولین موشک ساعتی به غروب مانده در خیابان شیخ هادی فرود آمده و بیمارستانی را ویران کرده بود. مردم هنوز نمیدانستند که آن غرشها و انفجارهای مهیب و پیدرپی ناشی از موشکپرانی عراق است. تصور میکردند بمباران هوایی است، مثل دفعات قبل و در تعجب که چرا مثل همیشه قبل از بمباران آژیر قرمز کشیده نمیشود! ما در سپاه میدانستیم که موشکهای عراقی -بخوانید تولید مشترک شوروی سابق، آمریکا و انگلیس- است که با افزایش برد به تهران رسیده است. خیابانهای تهران خلوت بود و موشکها هرازچندگاه با غرشی بلند به آسمان تهران میرسید و چند ثانیه بعد، صدای انفجاری مهیب در فضا میپیچید... اوایل شب بود که موشک دیگری از راه رسید، خط آتش آن نشان میداد که به سمت کوههای شمال تهران میرود و بعد... انفجاری مهیب در همان حوالی... یکی از برادران سپاه که در کنارم بود با رنگ پریده پرسید؛ جماران؟!... هر دو به دلشوره افتادیم... با برادران سپاه در جماران تماس گرفتیم... خبری نبود.
قلبمان که به سختی در طپش بود، آرام گرفت... راستی اگر آن شب یکی از موشکها به جماران و خانه محقر و بدون پناهگاه امام اصابت میکرد چه میشد؟ تصور فاجعه نیز هولناک بود... اگر امام میرفت؟... آن شب این سؤال در ذهن نگارنده با نگرانی چرخید و چرخید تا به اینجا رسید که اگر موهبتی به نام خمینی نبود چه میشد؟... ما میماندیم و دنیای پر از پلشتیها و آدمها و مکتبهای بدرد نخوری که دنیا را احاطه کرده بودند. ما میماندیم و لیبرال دموکراسی خفن غرب و سردمداران بیشخصیت و عفن آن. ما میماندیم و شوروی و مارکسیسم انسانیتسوز، آمریکا که نوادگان دزدان دریایی در آن به حکومت رسیده بودند. ...انگلیس استعمارگر و خبیث... دنیایی با این رنگ و بو و مکتبهایی با این سمت و سو به چه دردی میخورد؟...
کم کم به پاسخ آن سؤال نزدیک شده بودم... اگر رسولخدا(ص) نبود و محمدمصطفی(ص) به پیامبری مبعوث نشده بود، بودن در دنیا با کدام بهانهای توجیهپذیر بود؟... و خلقت مردمان و آفرینش زمین و آسمان را چه سود؟!...هیچ!... و این پاسخ دلنشین و توضیح خالی از ابهامی بود برای آن کلام نورانی که خدای مهربان خطاب به رسول گرامی اسلام فرموده بود... «لولاک لما خلقت الافلاک... اگر تو نبودی، جهان را نمیآفریدم...» ... راستی، اگر او نبود، بودن را چه سود»؟!
۳- در آیات دوم و سوم سوره جمعه آمده است؛ «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ* وَآخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ*... اوست که در میان مردم درس ناخوانده، پیامبری از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و آنان را [از آلودگیهای فکری و روحی] پاک کند و به آنها کتاب و حکمت بیاموزد، هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند!* و [نیز پیامبر را] بر مردمی دیگر که هنوز به آنان [اعراب] نپیوستهاند [برانگیخت]. و او توانای شکستناپذیر و حکیم است*.
بعد از نزول این آیات، حاضران پرسیدند: منظور از این «گروه دیگر» که هنوز به اعراب نپیوستهاند چه کسانی هستند؟ رسول خدا(ص) دست برشانه سلمان فارسی نهاد و فرمود «منظور خدا، این مرد و قوم اوست».
۴- گردونه زمان چرخید و چرخید تا به عصری رسید که حضرت آقا از آن با عنوان «عصر خمینی» یاد میکنند. بار دیگر بعثت بود، بعد از آن بعثت که به فراموشی سپره شده بود. «ایمانوئل والرشتاین»، جامعهشناس بلندآوازه آمریکایی با نگرانی میگوید؛ «مانع اصلی پیشروی ما برای استقرار نظم جهانی(بخوانید کدخدایی آمریکا) دکترین ولایت فقیه امام خمینی است... همه نظریهها درگذر زمان کمرنگ و کهنه شده و به تاریخ میپیوندند، ولی نظریه ولایت فقیه [امام] خمینی هر روز پررنگتر و سرزندهتر میشود و مسلمانان بسیاری را به خود جلب میکند» و «آنتونی گیدنز»، جامعهشناس پرآوازه انگلیسی درباره تحولات بنیادین قرن حاضر مینویسد؛ «درگذشته، سه غول فکری جامعهشناسی یعنی مارکس، دورکیم و ماکس وبر بااندکی اختلافنظر، فرآیند عمومی جهان را به سوی سکولاریزم و در جهت حاشیهنشینی دین ارزیابی میکردند ولی از سال ۱۹۷۹ و با پیدایش انقلاب اسلامی در ایران، شاهد روند معکوس و متفاوت با این فرضیه هستیم، یعنی فرآیند عمومی جهان، با شتاب به سمت دینیشدن پیش میرود» و «آلوین تافلر» استراتژیست آمریکایی در کتاب «موج سوم» هشدار میدهد که «خمینی نه فقط جهان اسلام را علیه نظام لیبرال دموکراسی حاکم برانگیخته است، بلکه دنیای دینباوران را نیز متحول کرده است. این تحول و برانگیختگی میتواند در آینده غرب جای پا داشته باشد». نتانیاهو در مصاحبه با نیویورکر با اضطراب میگوید؛ به هر سو که مینگرم، خمینی و خامنهای را میبینم که پشت مرزهای اسرائیل خیمه زدهاند و نظم موجود جهانی را به دگرگونی تهدید میکنند و...
۵- سقف نظام سلطه شکافته شده و در جهان طرحی نو در انداختهاند. رهبر معظم انقلاب از پیچ بزرگ تاریخ خبر میدهند و شواهد بر آن گواهند و این همه که اندکی از «همه» است در حالی است که ایران اسلامی از نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب تاکنون آماج سختترین و سهمگینترین فشارهای بیرونی و فتنهانگیزیهای درونی بوده است... اوج هنرنمایی یک ناخدا در مقابل طوفان سهمگین و همهجانبه، آن است که به جای پرتاب شدن به دوردستها و فرو رفتن در اعماق دریاها، برجای بایستد و مقاومت کند، اما، ناخداهای باخدای ما
-امام راحل و خلف حاضر او- نه فقط کشتی طوفانزده را از بد حادثه در امان داشتهاند، بلکه هزاران هزار گره دریایی را نیز، در کشاکش طوفانها و صاعقهها به جلو راندهاند. انگار طوفان سهمگین به «باد موافق» تبدیل شده و صاعقه به جای سوزاندن، نورافشانی کرده و راه نموده است.
آیا با پیروزی انقلاب اسلامی، بعثت دیگری آغاز نشده است؟ و این بار از ایران، و به قول آقا، نه آن که دین جدید یا دعوتی بیرون از حلقه بعثت رسول خدا(ص) باشد... گویی باز هم رسول خداست که امیر کاروان است و هست.
🔻روزنامه آرمان ملی
📍 تغییر تاکتیک
✍️ علیاصغر زرگر
تهران و واشنگتن در روابط دوسویه سابقه قطع رابطه ۴۴ ساله دارند و پستی و بلندی فراوانی در این مدت بین دو کشور وجود داشته.
گاهی تنش بین دو کشور در سطح بالایی بوده و گاهی دو طرف به سمت نرمش حرکت کردهاند. این دو کشورگاهی هم مذاکراتی مستقیم و رودر رو انجام دادهاند و گاهی هم از طریق طرف ثالث با هم در موضوعات مختلف مذاکره کردهاند. از این منظر روابط ایران و آمریکا در مجموع هیچگاه رابطه خوبی نبوده و حتی همواره یک رابطه توام با خصومت دوجانبه در روابط دو طرف حاکم بوده است. اکنون نیز این روابط تغییر نکرده و طرفین تا حدودی شمشیرها را از رو بستهاند و مدتی هست که دستها هم روی ماشه است اما در مجموع طرفین یک سیاست مدارا و منطبق برمنطق را در پیش گرفتهاند به گونهای که در روابط طرفین محاسبات سود و زیان به وجود آمده یعنی هم ایران روشی را پیش گرفته و محاسبات دقیقی در مورد سود و زیان از این رابطه خصمانه هستند را در نظر گرفته است سیاست تنشزدایی را در منطقه در پیش گرفته و درمجموع از هرگونه درگیری هم در منطقه احتراز دارد خصوصا درگیری رو در رو بین ایران و آمریکا در دستور کار نیست. لذا یک سیاست در مجموع منطبق با منافع ملی و پرهیز از هرگونه برخورد فیزیکی در پیش گرفته شده است. به رغم اینکه انتقادهای زیادی از سوی ایران به آمریکا وجود دارد و استراتژی ایران در منطقه نیز این است که نیروهای بیگانه خصوصا آمریکاییها باید از منطقه دور شوند و پایگاههای خود در منطقه را تخلیه کرده و در امور منطقه دخالت نکنند. این مورد استراتژی بلندمدت تهران است و هیچگاه این استراتژی را کنار نگذاشته است اما تاکتیکها مقداری فرق کرده به طوری که ایران به رغم انتقادات تندی که از حضور آمریکاییها در منطقه دارد اما از اقدامات مستقیم از سوی ایران نسبت به منافع آمریکا پرهیز میشود اگر چه از جانب گروههای مقاومت در منطقه برخوردهایی با آمریکا وجود دارد اما ایران هیچ مسئولیتی در این ارتباط نمیپذیرد. از طرف دیگر آمریکا نیز در ارتباط با ایران به رغم روابط خصمانهای که علیه ایران دارد و از نظر تحریم هیچ گاه کوتاه نیامده است اما در عین حال بدون هرگونه مذاکره مستقیم و غیرمستقیم با ایران نوعی تفاهم هم به وجود آمده و آن اینکه آمریکاییها دیگر آن سیاست نظامی خود علیه ایران را تکرار نمیکنند و در این مدت دیگر سیاست تغییر نظام در ارتباط با ایران را تکرار نمیکنند اما در عین حال اعلام کردهاند که قصد جنگ با ایران را ندارد و نمیخواهند در منطقه با ایران درگیر شود چرا که آمریکاییها منافعی در منطقه دارند از جمله منافع انرژی همچنین متحدانی در منطقه دارند و پایگاههایی در منطقه دارند که میتواند آسیبپذیر باشد بنابراین آمریکا هم به رغم رابطه خصمانه با ایران در ارتباط با استراتژی بلندمدت با ایران کوتاه بیاید تا درگیری مستقیمی با ایران به وجود نیاید.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 بورس و تلاطمهای پیش رو
✍️ شاهین شایانآرانی
بازار سرمایه تا حدودی به سمت متلاطم شدن حرکت کرده، اما سقوط رخ نداده است. سقوط با تلاطم متفاوت است. سقوط به معنی روندی است که به صورت کاهنده اتفاق میافتد و به سمت پایین ادامهدار میشود، اما تلاطم رخداده به دلیل بیثباتی فضای پیش رو است، بنابراین اینکه گفته شود بازار سرمایه سقوط کرده تعبیر درستی نیست.
سقوط یعنی حبابی به وجود آمده و اتفاقات ساختاری رخ نداده و اینکه سیستم خودش را اصلاح میکند. به نظر نمیرسد چنین حالتی مثل آنچه در دولت قبل رخ داد، اتفاق افتاده باشد. در آن زمان قیمتها بیرویه بالا رفت و همه خریدار شدند و نوعی حالت دنبالهروی وجود داشت و مشخص بود که سرانجام حباب ایجادشده در آن زمان میترکد، اما الان اینگونه نیست. بازار سرمایه امروز کار خودش را انجام میدهد، چراکه پتانسیل آن بسیار بالاست، ولی به دلایل مختلف این پتانسیل هنوز زنده نشده که یکی از دلایل آن محدودیتها و تفکر دولتی و نظارتهای متمرکز عجیب و غریبی است که بر اقتصاد کشور ما حاکم است. طبیعتا سایه و غبار تحریمها هم روی آن مینشیند و ذهنیتها را نسبت به آینده منفی میکند. البته تا حدود زیادی بازار دستخوش مسائل منطقهای است. مسائل و درگیریهای منطقهای و شعارهای مبارزهطلبانه در کشور و در جاهای دیگر، فضای کسبوکار را تا حدود زیادی ملتهب و نگران میکنند و همین مساله، سردرگمی در بازار ایجاد میکند. همین اتفاق روی ارز هم چنین اثری میگذارد؛ یعنی تلاطمهای ارزی که اخیرا شاهد بودیم، نشاتگرفته از این سردرگمی، ابهامها و دلهرههایی است که نسبت به آینده وجود دارد. در این فضا، هم ارز و هم شاخص بورس دستخوش تلاطم میشوند. باید گفت روند نزولی و سقوط نداریم. این بازار هنوز پتانسیلاش بسیار بالاتر از میزان فعلی است، اما هنوز زنده نشده و دستخوش یکسری موانع جدی شده که این موانع عمدتا هم داخلی هستند.
تلاطم تا حدود زیادی ناشی از پدیدههای کوتاهمدت اخیر است. خبرهایی که در مورد جنگافروزی و مبارزهطلبی و جنگهای منطقهای این سوال را به وجود میآورد که آیا جنگ به ایران سرایت میکند یا نه؟ که اینها همگی تاثیرات خود را روی تلاطمات بورس و قیمتها میگذارد. طبیعتا اگر ما بیشتر به جزئیات نگاه کنیم، میبینیم که بعضی از شرکتها کمتر دستخوش این تلاطمها هستند و بعضی شرکتها بیشتر. میانگین و برآیند همه اینها با هم میشود این چیزی که در شاخص بازار مشاهده میکنیم.
در مورد دلار باید گفت که این شاخص، زنده است؛ البته دلار آزاد نه دلار دولتی. هر ساله در انتهای سال زمانی که تعطیلات عید نوروز میشود یا نزدیک به سفر حج میشویم، به دلیل تقاضای بالا برای ارز، تقاضا بالا میرود و طبیعی است که یک نوسان یا افزایش نرخی روی دلار مشاهده کنیم، ولی نه آنطور که دلار به سمت و سویی برود که همه چیز بههم بریزد. طبیعتا ذات دلار این است که باید مقداری بالا برود، چراکه تقاضا بالا میرود. حالا دولت اگر بخواهد آن را کنترل کند، از طریق مکانیسمهای بازار و ابزار و اختیاراتی که دارد، میتواند به اندازه کافی دلار در بازار تزریق کند تا نگذارد نرخ دلار بالا برود.
اینکه در حال حاضر دولت میتواند این کار را بکند یا خیر؟ به نظرم میتواند. معتقدم روند رو به بالای دلار در انتهای سال طبیعی و نرمال است مگر اینکه اتفاق عجیب و غریبی رخ دهد. اینکه مثلا یک درگیری نظامی در جایی رخ دهد که آن را نمیتوان پیشبینی کرد. اگر این اتفاق رخ دهد، طبیعتا نرخ دلار بالاتر میرود، ولی آنچه مشاهده میکنیم این است که افزایش نرخ دلار تا پایان سال به طور نسبی طبیعی است و ممکن است بانک مرکزی هم برای کنترل نرخ دست به اقداماتی بزند.
🔻روزنامه اعتماد
📍 اوتیسم سیاسی
✍️ عباس عبدی
در ابتدا میکوشم که تعریفی از بیماری اوتیسم تقدیم کنم. «اوتیسم» در توصیف گروهی از اختلالاتی است که با مشکلات ارتباطی و تعامل اجتماعی مشخص میشوند. افراد مبتلا به آن اغلب علایم یا الگوهای رفتاری محدود، تکراری و کلیشهای را نشان میدهند. (به نقل از درمانکده) اوتیسم در بزرگسالان با خودشیفتگی رابطه دارد. یکی از صفاتی که در افراد خودشیفته و آتیستیک مشترک است، عدم توانایی آنان در درک این موضوع است که افراد دیگر ذهن و افکاری متفاوت از آنها دارند. این بدان معنی است که آنها به نوعی دچار «نابینایی ذهن» یا «کوری عاطفی» هستند. افراد اوتیسیک اغلب فقط از دیدگاه خود قادر به دیدن چیزها هستند، آنها نمیتوانند تصور کنند که چگونه ممکن است چیزی بر شخص دیگری تاثیر متفاوت بگذارد؛ به همین دلیل است که شما آنها را خودمحور میدانید. آنان به دلیل «نابینایی ذهنی»، هنگام اختلاف میان خود و دیگران دچار مشکل میشوند. برای آنها سخت است که باور کنند مساله، جنبههای دیگری نیز دارد. آنها معتقدند که دیدگاه آنها تنها دیدگاهی است که همیشه «درست» هستند.
آنها «متفاوت بودن» را نوعی اشکال در فرد متفاوت با خود تلقی کرده و حس میکنند پذیرش تفاوتها ممکن است توانایی آنها را در رسیدن به خواستههایشان مسدود کند. (برداشت آزاد از سایت مدرسه آنلاین خانواده) به نظر میرسد که صاحبان اینگونه رفتارها مصداقی از کسانی است که در قرآن چنین توصیف شدهاند؛ قلبهایی دارند که نمیفهمند، چشمهایی که نمیبینند و گوشهایی که نمیشنوند. از این منظر چنین افرادی هر جا و در هر کاری که باشند، نباید مصداقی از سیاسیمداران یا سیاستگذاران واقعی محسوب شوند، چراکه سیاست ناظر به کنش جمعی است و در تعارض با خودبینی و بیتوجهی به دیگران است، ولی چه میتوان گفت که ما در جامعهای زندگی میکنیم که بسیاری از رفتارهای سیاستی را جز در قالب رویکرد نارسایی اوتیسمی در بزرگسالی نمیتوان توضیح داد گویی که سیاستگذار هیچ نگاهی به جامعه و بازخورد رفتارهایش ندارد. صرف اینکه خودش رفتاری را بپسندد، گمان میکند که آن کار خوب است و اگر دیگران با او همراهی یا تایید نکنند، مشکل آنهاست. رفتارهای فراوانی را در روزها و هفتهها و ماههای اخیر میبینیم که جملگی در ذیل این رویکرد قابل فهم است. به عبارت دیگر درک منطق عاملان این رفتارها و سیاستها با قالب ذهنی متعارف جامعه و مردم، غیرممکن است. پرداختن به همه آنها متن را طولانی میکند ولی چند مورد را از باب نمونه میتوان طرح کرد. آوردن خانمی مجری با لباسی که برای اولین بار بود در سیما به نمایش در میآمد، آنهم زیر آرم و علامت سپاه پاسداران، موجب تعجب همگان شد. به نظر میرسد که این رسانه درک درستی از محیط و برداشت دیگران ندارد و نمیداند علت بیرغبتی مردم به تماشای آن رسانه صرفا فرم لباس خانمها نیست.گرچه محدودیتهای پوششی در سالهای اخیر و تاکید بیوجه بر چادر، یکی از نقاط ضعف این رسانه بود، ولی این نقطه ضعف و دیگر نقاط ضعف این رسانه محصول بیتوجهی به واقعیت و غلبه رویکرد روایتمحوری و تبلیغی است. در حقیقت مشکل اصلی این رسانه در جای دیگری است و فقط یکی از نمودهای آن مساله پوشش بانوان است. جالب اینکه این کار در اوج محدودیتهای دیگر در جامعه انجام شده است. به همین علت درکی از اثرات ارتباطی این اقدام ندارند. این اقدام بیش از آنکه بر بینندگان سیما اثر مثبت بگذرد، اثر منفی بر مخاطبان محجبه و چادری سیما دارد. اگر صدا و سیما در شرایط عادی چنین پوششی یا حتی بازتر از آن را برای مجریان خود میپذیرفت، بالطبع هیچ مشکلی نبود، چون این نوع پوششها نیز در جامعه رواج دارد و اتفاقا افراد محجبه و چادری شاید از وجود چنین مجریانی خوشحال هم میشدند، زیرا معنایش آن بود که پوشش چادر آنان انتخاب خودشان است و نه الزامی اداری و سیاسی. ولی حالا و پس از این همه اعتراضات و کاهش شدید مخاطبان، اجرای برنامه با آن پوشش معنای دیگری میدهد و چه بسا نتیجه عکس دهد. هم در میان افراد بیحجاب و هم در میان افراد چادری. اینگونه رفتار به معنای قطع ارتباط سیاستگذاران آن با واقعیت جامعه است. اگر ارتباط واقعی داشتند و واقعیات را چنانکه هست میدیدند و چنانکه هست میشنیدند، خیلی زودتر از اینها این حد از تقابل با حقوق زنان را در دستور کار خود قرار نمیدادند که بخواهند بگویند: همین که هست، هر که نمیخواهد بگذارد برود. نمونههای دیگر ردصلاحیت آقای روحانی؛ سخنرانی به زبان انگلیسی از سوی وزیر خارجه در شورای امنیت؛ ردصلاحیت کردن افراد و در عین حال انتظار از آنان برای شرکت در انتخابات؛ پرتاب موشک به بلوچستان پاکستان؛ اصرار مکرر بر حرکت سریع قطار پیشرفت یا کاهش تورم و... است.
🔻روزنامه شرق
📍 شرم، قدرت، قانون
✍️ کامبیز نوروزی
شرم؛ واژهای مأنوس و ساده. از مفهوم شرم بیشتر در قلمرو اخلاق و روانشناسی بحث میشود؛ اما در قلمرو حقوق و نظم حقوقی هم این مفهوم را باید داخل دانست و بررسی کرد.
شرم حس یا نیرویی درونی است که انسان را از کارهای خطا و ناپسند و زشت بازمیدارد و مانع از آلودگی ما به پلیدیهاست. گویی شرم پاسبان درون است و وجدان، قاضی.
شرم از بنیادیترین فضایل اخلاقی است. بدون شرم هر رفتار و گفتار زشت و پلیدی مباح میشود. شرم که نباشد، دروغگفتن و دزدی و خیانت آسان میشود؛ بار بلا بر دیگران و مردم ریختن راحت است، تجاوز و تعدی و چپاول مردم بهسادگی انجام میشود و سوءاستفاده از فرصت سکهای رایج خواهد بود. خلاصه آنکه بدون شرم انجام هر رذیلتی ساده و آسان است. اختلاس و ارتشا و پایمالکردن حقوق اشخاص و مردم به سهولت انجام میشود. شرم که فروخفت، اخلاق و قانون هم به خواب میروند.
بین زشتکاری ناشی از فقدان شرم با میزان قدرت و امکانات رابطه مستقیم برقرار است. اثر زشتکاری ناشی از فقدان شرم آنان که قدرت و امکان بیشتری دارند، بزرگتر و گستردهتر و ویرانگرتر است. ما فقط به خاطر ترس از تنبیه و مجازات و تقبیح نیست که به محدوده اخلاق و قانون وفاداریم. عامل مهمتری که بازدارنده است و مانعی در برابر زشتکاری و خطاپیشگی و تبهکاری است، همان شرم است. در تجربه زیسته اغلب ما زمانهایی بوده است که بتوانیم بیآنکه قاضی و محتسب خبردار شوند، برای کسب منفعت یا لذت قاعده اخلاقی یا قانونی را بشکنیم؛ اما اکثرا به خاطر شرمی که درونمان نهیب میزند، پرهیز میکنیم. پاسبان شرم که نباشد، نهفقط قاضی وجدان هم بازنشسته میشود؛ بلکه کرور کرور پلیس و دستگاه نظارتی هم نمیتوانند مانع از انواع تخلفها و جرمها و سوءاستفادهها شوند. وجود ملکه شرم در ساخت قدرت و افراد یک جامعه از عوامل مؤثر بر رعایت قانون و از موجبات نظم حقوقی است؛ اما چیزهایی هم هستند که مانند خوره به جان این فضیلت بزرگ بیفتند. یکی از این چیزها بحرانهای اقتصادی و اجتماعی و تعارضات فرهنگی است. وقتی اوضاع اقتصادی به جایی میرسد که تأمین یک زندگی کاملا معمولی و ساده به شکل یک مسئله و دشواری بزرگ درمیآید و مردم تأمین چندانی ندارند و مضطر میشوند، زمینهای فراهم میشود که برای یک زندگی خیلیخیلی معمولی کسانی بیآنکه مایل باشند، ناگزیر از کارهایی شوند که به حکم قانون یا اخلاق نباید انجام دهند. این اضطرار چهبسا دیوار شرم را کوتاه میکند. آنگاه که جامعه سرشار از بیثباتی است و حس امنیت برای امروز و فردا وجود ندارد، یک واکنش ساده این است که هر قدر بیشتر که امروز میتوانی به دست آور، از فردا چیزی پیدا نیست. این شتاب کموبیش شرم و قانون و اخلاق را کنار میزند؛ چون برای دسترسی سریعتر به امکانات بیشتر حتما قانون و اخلاق مزاحماند. دوم قدرت بیمهار است. قدرت بیمهار هیمنه و سیطره قانون را فرومیریزد. فساد نهفقط نشاندهنده اضمحلال شرم در وجود مرتکبان فساد و صاحبان قدرت است؛ بلکه وقتی بهویژه در طبقههایی از قدرت بهسهولت انجام شود و بدون کیفر و تنبیه و تقبیح بماند، یک دستورالعمل و الگوی نانوشته به جامعه ابلاغ میشود: «اگر میخواهید پیش بروید، کاری به قانون و اخلاق نداشته باشید»؛ یعنی شما هم شرم از پلیدی نداشته باشید تا پیشرفت کنید. در روندی پنهان و آهسته قباحت رفتارهای غیرقانونی کم و کمتر میشود. قانون ارزش و اهمیت خود را از دست میدهد و یک کرختی و سستی در حسی که بهعنوان شرم میشناسیم؛ مثل یک داروی بیحسی به جامعه تزریق میشود. چنانکه دیگر زشتی خیلی از کارها دیده نمیشود و فضیلتها میدان را به رذیلتها میسپرند. اگر اداره جامعه به شکلی باشد که زندگی عمومی در امنیت و آرامش و رفاه و آزادی جریان یابد و کسانی نتوانند در حاشیه امن از قدرت خود سوءاستفاده کنند، حس شرم قدرتمندانه از عوامل غلبه قانون و توسعه و ثبات نظم حقوقی است و اگر نگذارند زندگی چنان باشد، مضمحلکردن تدریجی شرم از موجبات فروپاشی نظم حقوقی خواهد بود.
شرم که کم شود، بیآنکه مردم دوست داشته باشند چیزی شبیه درخت زقوم با میوههایی تلخ مثل دروغگویی، تجاوز، دزدی، پیمانشکنی، بدعهدی، آدمکشی، بیماری، بیسوادی و تقلب بالا میرود. این درخت با آب قدرت سیراب میشود و هرچه از سطوح پایین جامعه بالاتر میرود، بزرگتر میشود، با میوههای بسیار تلختر و مسمومتر. این درخت شوم قانونخوار و اخلاقخوار است و سایهاش مهلک. زهر این درخت اول به جان خودش میافتد و برخلاف درختهای دیگر، آن را از بالا میخشکاند و از بین میبرد.
🔻روزنامه کسبوکار
📍 ساماندهی بازار مسکن با مشارکت بخش خصوصی
✍️ سامان محتشم
اقدامات زیادی باید در راستای ساماندهی بازار مسکن انجام شود. دولت می بایست هزینههای تولید را کاهش دهد. از انتشار پول بدون پشتوانه جلوگیری کند. در بخش مسکن باید از این سیاستهای تصدی گری خود دست بردارد و در ساز و کار فعالیت بخش مسکن از حداکثر توان بخش خصوصی بهره ببرد. مشارکت بخش خصوصی می تواند راهگشای کاهش تولید مسکن باشد. با ورود بخش خصوصی به این بازار، تولید رونق می گیرد و با افزایش عرضه، تورم بخش مسکن کاهش پیدا می کند.
مشکل اساسی در بازار مسکن کاهش عرضه در برابر تقاضای بالا است. همچنین به دنبال رکود طولانی با وارد شدن سرمایهها به بازاری که عرضه در آن به اندازه کافی نیست با پدیده افزایش تورم روبرو هستیم. دولت تاکنون نتوانسته نقدینگیهای سرگردان را به سمت تولید مسکن هدایت کند. همین موضوع باعث شده که حجم زیادی از پول به سمت بازارهای موازی بازار مسکن برود و بخش تولید در این بازار را دچار اختلال کنند.
از سوی دیگر در حال حاضر در شرایط کنونی که بانک ها باید در حوزه پرداخت تسهیلات مسکن همکاری داشته باشند تنها بانک مسکن در این حوزه ورود کرده و سایر بانک ها همکاری چندانی نداشته اند که این اقدام باید توسط بانک مرکزی پیگیری شود. با توجه به این که در بخش مسکن میزان تورم در مقایسه با سایر بخش ها بنابر آمار اعلامی بیشتر است بنابراین باید تدابیر لازم برای کنترل قیمت ها و همچنین افزایش رشد تولید در دستور کار قرار گیرد تا جوانان راحت تر و با دغدغه و درگیری کمتر بتوانند صاحب مسکن شوند.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست