🔻روزنامه تعادل
📍 اقتصاد نوسانی و مردم بیپناه
✍️ مرتضی عزتی
با پایان گرفتن انتخابات مجلس دوازدهم، پالسی که به بازارها ارسال شده، نوسان و التهاب را در اقتصاد نمایان کرده است. دلار در دالان صعودی بسیار بالا قرار گرفته، سکه رکوردهای تازهای را ثبت میکند و سایر بازارها هم با افزایش نرخها روبهرو هستند. از سوی دیگر فقدان نظارت بر سوداگریها، گرانفروشیها، کمفروشیها و... مردم را بیدفاع در برابر موج گرانیها رها کرده است. دردآور اینکه مردمی که به طور طبیعی میبایست در روزهای پایانی سال به فکر خرید و تامین مایحتاج نوروزی خود باشند، سر در گریبان فرو برده و به جز تماشای ویترین برخی فروشگاهها قادر به خرید اقلام مورد نیاز خود نیستند. وضعیت فروشندگان و کسبه خرد هم بهتر از خریداران ۷ دهک محروم جامعه نیست؛ آنها هم که با چک و سفته و قرض اقلامی را خریداری کردهاند تا به فروش برسانند، در برهوت تقاضا و غیبت مشتریان، نگران چشمانداز آینده خود هستند. اما باید دید ریشه این نوسانات در بازارها چیست؟ بخشی از این نوسانات به دلیل افزایش تقاضا در برخی حوزههای خاص است. جدا از ۷ دهک محروم افزایش تقاضای تسویه حسابهای ارزی، تقاضای مبادلات، افزایش تقاضای سکه، طلا و... باعث شده بازار اسفند امسال مانند سالهای قبل همراه با نوسانات فراوانی باشد. اما به جز این گزاره، ۲ عامل مهم سیاسی هم در ایام منتهی به عید رخ دادند که بازارها را در تلاطم افزونتر بردند. نخستین عامل مهم، بحث انتخابات مجلس دوازدهم است که بازارها را در نگرانی فرو برد. انتخاباتی که استقبال از آن بسیار کمتر از دورههای قبل بود. ضمن اینکه حضور افراد رادیکال و تندرو در انتخابات باعث شد چشمانداز تاریکی از احتمالات آینده برای مردم و فعالان اقتصادی شکل بگیرد. این انتخابات نشانه این است که رویکردهای افراطی در کشور افزایش پیدا کرده و صلح و امنیت و آرامش اقتصادی چندان بهبودی پیدا نمیکنند. موضوع مهم بعدی، تبرئه ترامپ از اتهامات وارده در امریکا بود که موانع پیش روی او برای حضور در انتخابات را از میان برداشت. ترامپ هم بلافاصله پس از حتمی شدن حضورش در انتخابات ایالات متحده درباره ایران و نقش ایران در منطقه صحبت کرد. این گزاره هم وضعیت متلاطمتری را از منظر سیاسی و اقتصادی نوید داد. این وقایع سیاسی، باعث شدند نااطمینانی در اقتصاد ایران بیشتر و مشکلات افزونتری ایجاد شود. در این میان نظام تصمیمسازیها و برنامهریزیهای اجرایی هم به گونهای است که نمیتوان از آن امیدی به بهبود داشت. البته باید توجه داشت، تصمیمگیری در اقتصاد ایران چندان در دست دولت نیست، بلکه سیاستهای کلی که در نهادهای بالاتر از دولت تعیین شده و وضعیت را به پیش میبرد. سیاستهایی که در اثر آن ایران به جای توسعه مناسبات ارتباطی با جهان پیرامونی در وضعیت تنشزایی و تخاصم با قدرتهای بزرگ و منطقه قرار بگیرد، اساس بروز مشکلات در کشور است. این وضعیت باعث شده نشانهای از احیای برجام مشاهده نشود؛ به تعبیر دیگر ایران همواره در وضعیت جنگی قرار دارد؛ ایران به صورت مستمر در جنگ سیاسی، درجنگ اقتصادی، در جنگ تحریمی، در جنگ با استکبار، در جنگ با صهیونیسم، در جنگ نیابتی، در جنگ مقاومتی و... قرار دارد. در یک چنین شرایطی نمیتوان انتظار داشت که دولت سیاستهایی را اعمال کند که کشور را به سمت رشد اقتصادی و بهبود اشخصهای اقتصاد و معیشتی سوق بدهد. نه اینکه دولت سیاستی اجرا کرده باشد، بلکه به جایی رسیده که متوجه شده نمیتواند اقدام خاصی صورت بدهد. نهایت برنامههای دولت خلاصه شده در برخی فضاسازیهای خاص و برخی اظهارنظرهای مقطعی. مثلا رییس کل بانک مرکزی ناگهان اعلام میکند بازار غیررسمی و بازار آزاد ارزی را قبول ندارد! اما بلافاصله خبر میرسد که دولت در برنامهریزیهای اقتصادی و روند قیمتگذاری کالاها، دلار را با قیمتی بالاتر از نرخ بازار آزاد محاسبه کرده است! طبیعی است بازار به این همه ناهماهنگی واکنش نشان داده و نوسانی شود. ایران در شرایطی قرار گرفته که متغیرهای اقتصادی چندان در آن اثرگذار نبوده و عوامل کلانتر و غیراقتصادی به اندازهای قدرت و نفوذ دارند که سیاستهای دولت نمیتواند تغییر خاصی ایجاد کند. این واقعیت اقتصاد و سیاست و جامعه ایران است؛ اقتصادی که قادر به برنامهریزی میانمدت و بلندمدت نیست و گرفتار سیاستی است که تندروها در آن حرف اول را میزنند.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 ظرفیتهای منهدمشده رشد اقتصاد
✍️ محسن جلالپور
یکی از دلایل مهمی که دهه۹۰ را تبدیل به دهه سوخته اقتصاد ایران کرد و ممکن است سالهای پیش رو را هم به چنین سرنوشتی دچار کند، چشمپوشی از بخش مهمی از ظرفیتهای رشد است.
دهه۹۰ بهصورت طبیعی باید دهه اشتغال با پیشرانی استارتآپها و بنگاههای نوظهور میبود، اما با تهدید و محدودیت اینترنت، این فرصت از نسل جوان گرفته شد و اقتصاد ایران هم از این فرصت بیبهره ماند. بخشی از متولدان نسلZ اکنون وارد بازار کار شدهاند یا به زودی وارد میشوند. این نسل علاقهای به ورود به بازار سنتی کار ندارد.
علاقه این نسل ورود به بازار کار مبتنی بر تکنولوژی و شبکههای اجتماعی است؛ اما متاسفانه اغلب مشاغلی که در بستر اینترنت شکل گرفتهاند با نااطمینانی و عدم قطعیت مواجهند. در این صورت نسل جوان یا نسل موسوم به نسل «زد» برای ورود به بازار کار با مشکل اساسی مواجهند که نتیجه آن یا ماندن و سرخوردگی است یا مهاجرت و افسردگی.
اما فراتر از این بحثها، موضوع قابل توجه این است که رشد اقتصاد ایران دست کم در پنج دهه گذشته، عمدتا مبتنی بر سرمایه بوده و از زمانی که دولتها به خاطر تحریمهای اقتصادی قادر به فروش نفت نیستند، اقتصاد ایران نتوانسته رشد پایدار داشته باشد. این در حالی است که این اقتصاد برای ایجاد شغل و متوقف کردن روند نگرانکننده فقر، نیاز به رشد بالا و پایدار دارد.
دولت سیزدهم تلاش زیادی کرده تا تب تورم را کاهش دهد و به اقتصاد تحرک بیشتری ببخشد. همه آنها که دستی در اقتصاد دارند، میدانند که مسیری سخت پیش روی تصمیمگیران کشور قرار دارد؛ اما واقعیت این است که این مسیر بدون رفع تحریمها و بدون هموار کردن مسیر تجارت خارجی و موانع داخلی کسبوکار بسیار سخت و دشوار است.
در حال حاضر بخش کشاورزی بهدلیل خشکسالی و کمبود آب قادر به ایفای نقش بهعنوان موتور محرک رشد نیست. بخش تجارت هم که در گذشته نقش مهمی در تحرک اقتصاد داشت، به خاطر تحریمها نمیتواند در رشد، اثرگذاری چندانی داشته باشد. بخش تولید صنعتی و معدنی هم به دلایل مختلف چندان توانا نیست. تنها راهحل موثری که میتواند رشد اقتصاد ایران را تداوم بخشد، توجه به نیروی انسانی خلاق و هموار کردن مسیر فعالیت بنگاههای نوآور است.
در علم اقتصاد از «موجودی سرمایه» که لازمه رشد اقتصادی پایدار است، زیاد سخن گفته میشود. موجودی سرمایه را میتوان مجموع ارزش ساختمان و تاسیسات و ماشینآلات و تجهیزاتی دانست که در فرآیند تولید نقش داشته و مورد استفاده قرار میگیرند.
در دنیای کسبوکار مدرن که محیطی پویا و رقابتی است، داشتن نیروی انسانی توانمند یکی از بزرگترین مزیتها محسوب میشود. اگر این تعریف را مبنا قرار دهیم، متوجه میشویم در چند دهه گذشته در کشور ما برخورد نیروی سیاسی با نیروی انسانی هیچگاه متناسب با این تعریف نبوده است،
در نتیجه نظام اداری و ساختار تصمیمگیری در کشور مدتهاست که دچار کمبود نیروهای خلاق شده است. در کشورهایی که به تخصص، سرمایه و سرمایهگذاری مطمئن برای آینده اعتنایی نمیشود، تشدید مهاجرت اتفاق عجیبی نیست.
وقتی کسی کار اقتصادی و تخصصی انجام میدهد، به این فکر میکند که کجا بهتر میتواند پیشرفت کند، سودآوری بیشتری داشته باشد، کارش را توسعه دهد و از تخصصش برای افزایش رفاه مردم و جامعه انسانی و بهتر استفاده کند و به نتیجه برسد. اما نکته اینجاست که با تداوم این روند، دیری نمیگذرد که بنگاههای بخش خصوصی هم از نیروی خلاق و متخصص تهی میشوند و این برای اقتصاد ایران بسیار نگرانکننده است.
بهعنوان یک فعال اقتصادی که دغدغه اجتماعی دارد، خروج سرمایه انسانی را از خروج سرمایه مالی نگرانکنندهتر میدانم. سرمایهای که خارج میشود، به هرحال میتواند دوباره بازگردد؛ اما سرمایه انسانی که از کشور میرود با شرایطی که بر کشور حاکم است، احتمال بازگشتش اندک است.
در گذشته کشورهایی که پذیرای مهاجران ایرانی بودند، بیشتر روی سرمایه مالی آنها تمرکز کرده بودند؛ اما در حال حاضر اولویت این کشورها، جذب سرمایه انسانی است که ایده و فکر و خلاقیت دارند و میتوانند خلق ثروت و کارآفرینی کنند.
این برای کشور زنگ خطر بزرگی است و امیدوارم سال۱۴۰۳ سال توجه و تمرکز تصمیمگیران روی این موضوع باشد. آینده کشور در گرو رفع تنشهای داخلی و برطرف کردن تعارضها برای استفاده از تمام ظرفیت نیروی انسانی برای رشد اقتصاد کشور است.
🔻روزنامه کیهان
📍 چرا میگوییم غربگرایان زبان دنیا را بلد نیستند؟
✍️ مسعود اکبری
۱- در روزهای گذشته جلسات مربوط به ایران در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی بهرغم تمام ادعاها، فضاسازیها و تهدیدهای کشورهای غربی، بدون صدور قطعنامه علیه برنامه هستهای کشورمان پایان یافت. این برای پنجمین دور متوالی است که تلاشها برای احیای پروژه امنیتیسازی پرونده هستهای ایران در شورای حکام با شکست روبهرو میشود.
در این جلسه نهتنها قطعنامهای صادر نشد بلکه حتی اجماعی هم برای صدور بیانیه غیرالزامآور علیه ایران شکل نگرفت.
یک سؤال، آیا این رفتار آژانس، نتیجه اجرای برجام و نوع تعامل ایران با FATF بود؟ پاسخ منفی است؛ چرا که ریلگذاری سیاست خارجی از ابتدای دولت سیزدهم تغییر کرد و «دیپلماسی التماسی» جای خود را به «دیپلماسی مقتدرانه و عزتمندانه» داده است.
در دو سال و نیم اخیر، پرونده برجام از اولویت سیاست خارجی کنار زده شد و «دیپلماسی فعال منطقهای و جهانی» جای آن را گرفت. علاوهبر این، ایران حاضر نشد که زیر بار دستورات زورگویانه FATF جهت عضویت برود و در نهایت در این مدت، ایران به این سازمان نپیوست.
۲- روز ۱۲ مهر ۱۴۰۲ جناب آقای «محمد اسلامی» رئیس محترم سازمان انرژی اتمی در حاشیه جلسه هیئت دولت و در جمع خبرنگاران با اشاره به اخراج تعدادی از بازرسان آژانس گفت: «بازرسان اخراج شده از سه کشور اروپایی بودند که مرتب رفتار سیاسی تند دارند، و بازرسان آن کشورها را از لیست حذف کردیم.»
این اقدام مقتدرانه و عزتمندانه ایران، پیام ویژهای برای آمریکا و تروئیکای اروپایی داشت و در نهایت آژانس انرژی اتمی، بدون هیچ مخالفتی، تصمیم ایران را پذیرفت.
۳- اقتدار، احترام میآورد. در دنیایی که به واسطه اقدامات مخرب و جنایتکارانه دولتهای سلطهگر، «قانون جنگل» بر آن حاکم است، این اقتدار و دیپلماسی عزتمندانه است که احترام میآورد.
«محمدجواد ظریف» وزیر سابق امور خارجه - تیرماه ۱۴۰۰- در پایان کار دولت مدعی تدبیر و امید، اعتراف تلخی را مطرح کرد. وی گفت: «با خوشخیالی، دوستان دوران سختی را در سراب طمع سرازیر شدن شرکتهای غربی از خود رنجاندیم. اتفاقی که اگر نمیافتاد نه دوستان دوران سختی رهایمان میکردند و نه با فشار حداکثری ترامپ مواجه میشدیم.»
۴- در ۱۳ تیرماه ۱۴۰۲ بیست و سومین نشست سران سازمان اقتصادی شانگهای به شکل ویدئو کنفرانس در دهلینو هند برگزار شد. جناب آقای رئیسی، رئیسجمهور محترم کشورمان، امسال به نمایندگی از جمهوری اسلامی ایران برای اولینبار به عنوان عضو اصلی سازمان همکاری شانگهای، در این نشست به تشریح دیدگاهها و مواضع کشورمان پرداخت.
در همان مقطع «ژانگ مینگ» دبیرکل سازمان همکاری شانگهای در واکنش به عضویت رسمی و دائمی ایران در این سازمان گفت: «عضویت ایران و نقش این کشور گام مهمی در مسیر تحقق اهداف سازمان اقتصادی شانگهای ایفا میکند... این باعث افتخار من است که فرآیند عضویت دائم ایران، در زمان مدیرکلی اینجانب بر این سازمان صورت گرفته است.»
نکته قابل توجه اینجاست که پیش از این دولت آمریکا درخواست داده بود که عضو ناظر شانگهای باشد اما این درخواست از سوی این سازمان
رد شده بود. نکته مهم دیگر اینکه حجم اقتصاد اعضای سازمان شانگهای، ۳۲ درصد از حجم اقتصاد اتحادیه اروپا بیشتر است. بر اساس گزارش صندوق جهانی پول، طی پنج سال منتهی به پایان ۲۰۲۳، ظرفیت اقتصادی کشورهای عضو سازمان شانگهای از اقتصاد گروه «جی ۷» پیشی گرفت.
اعضای این سازمان بیش از ۳۰ درصد از تولید ناخالص داخلی جهانی را نیز به خود اختصاص دادهاند. مجموع تجارت اعضای آن حدود ۶/۶ تریلیون دلار بوده که در ۲ دهه گذشته صد برابر شده است. همه اینها از جمله مصادیقی است که سازمان همکاریهای اقتصادی شانگهای توانسته در برابر هژمونی غرب قد علم کرده و حتی آن را پشت سر بگذارد.
۵- در شهریور سال جاری خبر عضویت جمهوری اسلامی ایران در بریکس رسما اعلام شد. در ادامه، در ۱۲ دیماه ۱۴۰۲ ایران به طور رسمی به گروه بریکس پیوست.
«آنیل سوکلال» نماینده آفریقای جنوبی در گروه اقتصادهای نوظهور جهان موسوم به بریکس با اشاره به شرکت نمایندگان بلندپایه ایران، عربستان، امارات، مصر و اتیوپی، در نشست بریکس که اوایل ماه دسامبر در دوربان آفریقای جنوبی برگزار شد، تاکید کرد: «با پیوستن این کشورها، اعضای بریکس ۲ برابر خواهد شد.»
اعضای قبلی شامل کشورهای برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی در ماه آگوست از ۶ کشور جدید که پیشتر درخواست عضویت خود را ارائه کرده بودند، دعوت کردند به این بلوک اقتصادی بپیوندند تا به این ترتیب برخی از بزرگترین تولیدکنندگان انرژی جهان را با برخی از بزرگترین مصرفکنندگان آن در قالب بریکس گرد هم آورند.
یکی از مهمترین مزایای پیوستن به بریکس، بخصوص برای ایران که مشمول تحریمهای غرب است، بانک کشورهای بریکس است که «بانک توسعه نوین» نام دارد. این بانک، که یک بانک توسعه چندملیتی توصیف شده، برای کشورهای عضو سامانه اعلام پرداختی دارد که جایگزینی برای سوئیفت است.
یکی دیگر از اهداف بریکس انفصال از دلار به عنوان ارز معیار تجارت بینالمللی است. حذف دلار از روابط اقتصادی و همکاری ویژه کشورهای تحت تحریم آمریکا، دو نسخهای است که تبعات آن مقامات آمریکایی را به وحشت انداخته است.
«امانوئل ماکرون» رئیسجمهور فرانسه چندی پیش و پس از دیدار با مقامات چین، در مصاحبه با خبرنگاران گفته بود: «اروپا باید در برابر فشار برای تبدیل شدن به «دنبالهروهای آمریکا» مقاومت کند... اروپا باید وابستگی خود به آمریکا را کاهش دهد و از کشیده شدن به رویارویی چین و آمریکا بر سر تایوان اجتناب نماید... اروپا باید وابستگی خود به «فراسرزمینی بودن دلار آمریکا» را نیز کاهش دهد.»
همچنین «جانت یلن» وزیر امور خزانهداری آمریکا چندی پیش در نشستی در کمیته امور مالی مجلس نمایندگان آمریکا اعتراف کرد که استفاده از دلار در دنیا رو به کاهش است و تحریمها علیه ایران، حتی متحدان آمریکا را به فکر استفاده از ارزهای جایگزین در مبادلات جهانی انداخته است.
۶- در شهریور سال جاری روزنامه «فایننشال تایمز» در گزارشی با اشاره به همزمانی آزاد شدن داراییهای ایران با سالگرد اغتشاشات سال گذشته، نوشت: «تبادل زندانیان (بین ایران و آمریکا) در چنین زمانی حاکی از شکست سیاستهای آمریکا برای مقابله با تهران است... تداوم پیشرفتهای هستهای ایران در کنار افزایش نفوذ منطقهای جمهوری اسلامی، از دیگر نشانههای شکست سیاستهای غرب در قبال ایران است.»
این رسانه غربی در ادامه نوشت: «سیاست آمریکا و اروپا در قبال ایران فاقد هرگونه «لنگرگاه» و «جهتگیری» است. دولتهای غربی نتوانستند یک راهبرد متوازن، متحد و پایدار در قبال ایران اتخاذ کنند که فعالیتهای جمهوری اسلامی را محدود کند. راهبرد غرب در قبال ایران، نهتنها هدف مشخصی را دنبال نمیکند بلکه حتی چارچوب مشخصی هم ندارد.»
پیش از آن نیز هفتهنامه اکونومیست در تحلیلی با اشاره به آزادسازی اموال ایران و توافق تبادل زندانیان میان ایران و آمریکا نوشته بود: «در حال حاضر جمهوری اسلامی ایران دست بالا را دارد.»
۷- نشریه «نشنال اینترست» اخیرا در گزارشی به قلم «هیو دی سانتیس» نوشت: «آمریکا باید برای جهانی آماده شود که در آن قدرت، جای آرمانهای لیبرال را خواهد گرفت و غرب برای حفظ ثبات بینالمللی باید قوانین جدید را در هماهنگی با دولتهایی که در نظم جهانی جدید تاثیرگذار بوده اند، تدوین کند.»
در ادامه این گزارش آمده است: «پس از سه دهه از پایان جنگ سرد، دیگر جامعهای متشکل از کشورهایی که توسط یک سیستم روابط بینالملل مبتنی بر قوانینی با الگوبرداری از ارزشهای لیبرال - دموکراتیک آمریکا به هم مرتبط شده باشند، مانند یک رؤیا به نظر میرسد.»
۸- اکنون سالهاست که نظم جهانی دچار تغییرات اساسی شده است اما این واقعیت بدیهی در دولت قبل مورد غفلت جدی قرار گرفت.
در دولت قبل، سیاست خارجی به دیپلماسی برجامی تقلیل پیدا کرد، تا جایی که عملا سیاست خارجی در روابط با سه چهار کشور معدود غربی خلاصه شد، آن هم نه از موضع برابر بلکه از موضع انفعال و حقارت. به همین دلیل دیگر جنبههای سیاست خارجی و بهویژه سیاست خارجی منطقهای و همسایگان و تعامل با شرق بهشدت مغفول ماند.
روزنامه شرق- ۲۹ تیر ۱۴۰۰- در یادداشتی به قلم یکی از دیپلماتهای سابق در نقد سیاست خارجی دولت قبل نوشته بود: «دولت روحانی... روابط دوجانبه با کشورها و بهخصوص همسایگان را... تعطیل کرد و به تعبیر مخالفانش سیاست خارجی کشور را به زلف برجام گره زد... دولت روحانی در سیاست خارجی... از دو ابراولویت «اقتصادی» و «همسایگان» سخن گفت که در عرصه عمل بهاندازه سر سوزنی اجرائی نشد.»
۹- موارد مذکور همگی یک کلاس درس بزرگ برای مدعیان اصلاحات و اعتدال و جریان غربگرا است. همان جماعتی که با ادعای تسلط بر زبان دنیا، تحریمها را ۲ برابر کرد و در صنعت هستهای بتن ریخت و با شرطیسازی اقتصاد، خسارتهای هنگفتی به کشور و مردم تحمیل کرد.
🔻روزنامه اطلاعات
📍 پادکست
✍️ سید مسعود رضوی
دوسه دهه پیش که یکی از نویسندگان نکته سنج در مجله گاردین به اسم بن همرزلی (Ben Hammersley) در نوشتهای کلمه پادکست را به کار برد و به هر دلیلی از آن استفاده کرد، قطعا باور نمیکرد که طی مدتی نهچندان طولانی، این کلمه را در دیکشنریها بیاورند و در نقطهنقطه دنیا، کلاسهایی بگذارند و دوره ساخت پادکست برگزار شود و افراد بسیاری تصمیم بگیرند مسیر شغلی خود را به عنوان تولیدکننده پادکست (Podcaster) ادامه دهند.
از عمر کلمه پادکست (Podcast) فقط حدود دو دهه میگذرد. دقیق بگویم در ۱۲ فوریه ۲۰۰۴ در صفحه ۲۷ روزنامه گاردین این اصطلاح چاپ شد و امروز این واژه، به یکی از صنایع بزرگ رسانه و یکی از کلمات پرکاربرد در سراسر جهان و ازجمله در زبان ما تبدیل شده است. کمتر کسی است که این اصطلاح را نشنیده باشد و به کار نبرد. مردم البته اصطلاح پادکست را در معنای وسیع بهکار میبرند و گاهی حتی فعالان رسانه و دانایان رایانه که فرایند تولید محتوا را می شناسند و تفاوتها را می فهمند، به هر نوع فایل صوتی پادکست میگویند.
عموم مردم امروزه اگر یک مصاحبه یا فایل صوتی آموزشی یا نسخه ضبط شده از یک جلسه را شنیدند، میگویند به پادکست گوش دادیم؛ اما مفهوم پادکست کمی دقیقتر و محدودتر از اینهاست. ساده بگویم؛ هر «مجموعه فایل صوتی» لزوماً یک «پادکست» نمیسازد، زیرا پادکست مجموعهای از فایلهای صوتی است. به هر پادکست جداگانه یک قسمت (Episode) میگویند. درست مثل یک سریال. امروزه تمام مردم، به ویژه نسل جوان به خوبی این اصطلاحات و مفاهیم را می شناسد و از کم و کیف آن سر در می آورند. زیرا بخشی از فرایند زندگی، تحصیل، آگاهی، اوقات فراغت، مطالعه ومشاغل مردم است.
اهمیت این بحث از چند جهت است؛ مهمترین مساله این است که مرجعیت رسانه های معدود و «خودقدرتمندپندار»ی که سابقاً رقیبی در عرصه تکنیک و ارائه نداشتند و به دلیل امکانات انحصاری و گرانقیمت فناوری در تولید و پخش می توانستند مخاطبان را وادار به تمکین و استفاده از محصولات و تولیداتشان کنند، دیگر نمی توانند یکه تاز میدان باشند و هر حرف و حدیثی را به راحتی به بازار بیاورند و به مردم بفروشند. تلویزیون و رادیو مظهر این انحصار و صاحب این بازار بودند، اما اینک اذهان و سلیقه های آزاد و جوان این بازار بزرگ را تسخیر می کنند و این جریان عظیم و سیل آسا، غیر قابل بازگشت است.
تنها صدا نیست که به راحتی از پستوی خانه ها به سرتاسر جهان می رسد، باری، هر پدیدۀ رسانه ای و قابل اشتراک گذاری، ولو با یک تیک یا علامت، در این مسیر حرکت می کند. به یاد آوریم که کتاب و نوشته نیز باید از مسیر دشواری برای چاپ و تولید می گذشت و به بازار می رسید، اما اینک هر کتابی و هر محتوایی در دسترس و در اختیار مخاطبان است و مردم به تناسب نیازها و علایقشان از آن بهره می گیرند. سینما هم همین وضع را دارد. چه نیازی به تکرار این مسائل؛ زیرا همه می دانند در چه مسیر مهمی در تاریخ فرهنگ بشری هستیم و نتیجه چیست!
هدف از بیان این عبارات، تنها تذکر دو موضوع است که می گویم شاید برخی بتوانند بهتر با وضع موجود کنار آیند و درک سالمتری از رسانه های جدید بیابند. ابتدا باید بگویم که در پایان سال جاری، رویدادی تلخ در یک بیمارستان در قم رخ داد و رسانه ها به سرعت برق و باد آن را به گردبادی تبلیغاتی بدل کردند و این نشان داد که نمی توان با یک دستگاه ابلاغی و ترویجی و رسمی به نام سیما و صدا، جامعه ای پیچیده با نیازهای عظیم را کنترل کرد. مردم و دگر اندیشان و دشمنان هم بر اساس خواست و مطالبات و اهداف خود، رسانه دارند. در اینجاست که قانون می تواند به صورت برابر و آگاهی بخش، مردم را در کنار هم قرار دهد، نه در مقابل هم. اگر تفسیر و نیت خطا داشته باشید، آنگاه پاسخ سخت خواهید گرفت.
دوم، اینکه آموزش عمومی، در ادبیات و فرهنگ و علوم دیگر و نیز پاسخ به پرسشهای عموم، در حال کوچیدن از کلاس و پژوهشگاه و محافل رسمی، به عرصه رسانههای عمومی است. خبر خوب این است که دانشگاه اگر کمیت گرایی پیشه کرده، دست و گوش دانایان و نکته سنجان به سخن و صدای بزرگان و کلاسها و سمینارها و میزگردهای پرمحتوا می رسد و من اکنون به بیش از صدها کلاس ادبیات، شاهنامه، تفسیر و مباحث دینی، اخلاق و روانشناسی و مسائل دیگر دسترسی دارم. همه دارند.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 آینده تاریک ذخایر آب ایران
✍️ فریدون عسکری
از نظر مختصات جغرافیایی، ایران، بین مدار ۲۰ تا ۴۵ درجه شمالی و همچنین بین نصفالنهار ۴۰ تا ۶۵ درجه شرقی کره زمین واقع شده؛ یعنی همان منطقهای که کمربند خشک و فراخشک کره زمین است که منطقه خاورمیانه و علیالخصوص کشور عزیز ما ایران در این منطقه خشک و کمبارش واقع شده است.
از طرفی کشور پهناور ایران هرگز از یک رژیم بارشی مطلوب، یکنواخت و گسترده هم برخوردار نیست یعنی بیش از ۷۰% بارشهای ایران در کمتر از یک سوم پهنه سرزمینی ایران میبارد و کمتر از ۳۰% مابقی بارشها در بیش از ۷۰% سرزمین فلات مرکزی ایران میبارد .
ایران یکسوم دنیا بارندگی دارد، ولی کشورهای دیگر (خارج از مدار ذکرشده) سالانه بیش از ۷۰۰ میلیمتر به طور میانگین بارندگی دارند، اما ایران سالانه کمتر از ۲۵۰ میلیمتر بارندگی دارد و در این بین تبخیر نامتعارف رطوبت در ایران هم مزید بر علت شده بهطوری که در دنیا سالانه معدل تبخیر ۷۰۰ میلیمتر است، ولی در ایران سالانه بیش از ۳ برابر متوسط جهانی تبخیر رطوبت داریم؛ یعنی در ایران سالانه بیش از ۲۱۰۰ میلیمتر تبخیر رطوبت را شاهد هستیم.
تعداد رودهای پرآب و دائمی نیز در ایران کم است و بیشتر رودها فصلی و موقتی هستند؛ یعنی در هنگام تابستان و با شروع فصل گرما خشک میشوند. به علاوه، بعضی از رودها به دلیل عبور از نمکزارها، شورند و نمیتوان از آنها استفاده کرد.
بنابراین این تفکر صحیح نیست که ما در ایران از کمبارشی یا کمآبی ضربه میخوریم. ایران در درجه اول از «عدم مدیریت منابع آب» خسارت میبیند، زیرا با کمال تاسف دولتمردان ما در هیچ استان و شهرستانی مبنای توسعه را بر اساس توان اکولوژیک آن منطقه تعریف نکردهاند و شاهد یک توسعه نامتوازن هستیم؛ در نتیجه با این نگاه، در آینده با بحران شدید کمبود آب و تنش آبی مواجه خواهیم شد. در ایران فقط ۱۰% وسعت پهنه سرزمینی و خاک ایران قابلیت کشاورزی (زراعت و باغبانی) دارد، یعنی با توجه به رشد فزاینده جمعیت که در سال ۱۴۲۰ جمعیت ایران به بیش از ۱۲۰ میلیون نفر خواهد رسید و با توجه به نیاز روزافزون این جمعیت به آب، غذا و با توجه به بارش کم و محدود و با عنایت به تبخیر بالا، باید با «اصلاح الگوی کشت»، «اصلاح الگوی مصرف»، «اعمال قانون آب مجازی» و «مدیریت منابع آب» و «طرحهای آبخوانداری و آبخیزداری از قبیل بند انحرافی، اپی، دراپ، گابیون و…» هم کشور را از گردنه خطرناک کمآبی نجات دهیم و هم تولید محصولات کشاورزی (زراعی، باغی) را با شیوههای نوین کشت و اصلاح نباتات ( Plant Breeding ؛ بهنژادی ژنتیکی گیاهان و تهیه ارقام گیاهی مقاوم در برابر خشکی و کمآبی) افزایش دهیم و هم کشور را به سلامت از گردنه بسیار خطرناک امنیت غذایی برهانیم. شوربختانه در ایران با تصمیمات غیرکارشناسی، مسوولان محترم بهگونهای عمل میکنند که دچار روزمرگی شدهایم و هیچ افق چشماندازی را برای آینده متصور نیستند .
در همین رابطه میتوان گفت، راندمان آبیاری در کشور ایران بسیار پایین و حدود ۳۰% است؛ به عبارتی حدود ۷۰% از آبی که وارد زمینهای کشاورزی (مزرعه، باغ) میشود، هدر میرود. در صورتی که بازدهی آبیاری در کشور همسایه ما، پاکستان، بیش از ۵۵% است، لذا باید با اجرای طرحهای آبیاری تحت فشار (قطرهای، بارانی، سوپردریپ) و احداث کانالهای آبیاری بتنی (ذوزنقهایشکل و استوانهای یاU شکل ) راندمان آبیاری (آب کشاورزی) را افزایش دهیم.
از سوی دیگر در هیچ کشوری منابع طبیعی و اراضی کشاورزی را تغییر کاربری نمیدهند و ویلاسازی نمیکنند، ولی متاسفانه در ایران بعضی از مسوولان و هم مردم در خیلی از مناطق، زمینهای کشاورزی (مزرعه، باغ) و اراضی طبیعی (جنگل، مرتع) را تبدیل به ویلاسازی کردهاند. طبق آمار غیررسمی، طی ۳۰ سال گذشته حدود ۴ میلیون هکتار زمین کشاورزی «زراعی و باغی» در ایران تغییر کاربری داده شده است؛ اقداماتی که تیشه به ریشه منابع آب و امنیت غذایی زده و متاسفانه بیش از ۷۰% ساختمانهایی که در اراضی کشاورزی ساخته شدهاند دارای چاه آب هستند و توجیه بیاساسشان این است که این منطقه دیگر آب ندارد و کشاورزی در آن توجیه اقتصادی نخواهد داشت، پس باید ویلاسازی شود در صورتی که سخن فریبکارانهای بیش نیست.
زمینهای کشاورزی و اراضی طبیعی که مورد هجوم زمینخواران قرار میگیرند و در این اراضی حاصلخیز ساخت و ساز میکنند مصرف آب این ویلاسازیها نسبت به کشاورزی ۷ برابر بیشتر میشود؛ حال این سوال مطرح میشود که چرا و چگونه آب برای ساخت و ساز و زمینخواری موجود است، ولی فقط برای کشاورزی نیست؟
با توجه به چنین وضعیتی این احتمال وجود دارد که در یک دهه آینده بیش از ۳۰ میلیون ایرانی از مناطق نابرخوردار آبی ایران به دلیل عدم دسترسی به منابع آب پایدار مجبور به کوچ اجباری خواهند شد که اصطلاحا به این افراد «مهاجرین اقلیمی» گفته میشود. جان کلام اینکه بحران آب در ایران بسیار جدی و خطرناک است و مدیران و مسوولان کشور باید بتوانند با مدیریت علمی، درایت و تدبیر این بحران را به حداقل برسانند.
🔻روزنامه اعتماد
📍 بیگانه با اقتصاد اطلاعات
✍️ عباس عبدی
چند روز پیش به همت برخی کارآفرینان فضای مجازی به تعدادی از روزنامهنگاران که در حوزه دیتا یا داده فعال هستند جایزههایی داده شد که میتواند آغاز خوبی برای رشد روزنامهنگاری دادهمحور باشد. البته این در شرایطی که رویکرد رسمی در کشور بیگانه با اقتصاد اطلاعات است. جامعهای که به این اقتصاد و زیرساختهای آن، یعنی اینترنت و گردش آزاد اطلاعات بیتوجه باشد، هیچ تحول بلندمدت و چشمگیری در اقتصاد را نمیتواند انتظار داشته باشد. به ویژه در عامل بهرهوری که قرار است حداقل نیمی از رشد اقتصادی کشور را افزایش بهرهوری تامین کند. اگر سیر جوامع بشری را مرور کنیم از جهت عوامل تولید تغییراتی را در این سیر مشاهده خواهیم کرد در جوامع اولیه که نیازهای زندگی از طریق گردآوری دانه و شکار تامین میشد، عامل اصلی تولید، نیروی کار ساده بود. در جوامع کشاورزی زمین اولویت اول را پیدا کرد و نیروی کار هم تا حدی باید در امر کشاورزی مطلع باشد. در جامعه صنعتی سرمایه، زمین و نیروی کار در کنار یکدیگر نقش عوامل تولید را ایفا میکنند با این تفاوت که نیروی کار باید ماهرتر و آموزش دیدهتر باشد. اما در جامعه فراصنعتی؛ نیروی کار، زمین، سرمایه بهعلاوه اطلاعات عوامل اصلی تولید هستند و نقش نیروی کار و اطلاعات روزافزون است. گرچه در همه دورههای چهارگانه فوق اطلاعات و دانش تا حدی حضور دارند و به مرور بر نقش آن هم افزوده میشود، اما در جهان اطلاعاتی، نقش اطلاعات در رشد اقتصادی و دانش تحولی کیفی پیدا کرده و به منبع اصلی ارزش افزوده تبدیل میشود. این یافته فقط مربوط به سالهای اخیر نیست بیش از نیم قرن قبل محققان نشان داده بودند که تنها بخش کوچکی از رشد کشورهای صنعتی ناشی از افزایش سرمایه بوده، و بخش اعظم آن ناشی از آموزش نیروی کار و تولید اطلاعات در قالب تحقیق و توسعه (R&D) بوده است. در این مرحله نقش و سهم نیروی انسانی متخصص نیز نسبت به گذشته افزایش پیدا میکند این تحول را به نحو دیگری هم میتوان نشان داد.
اگر سهم تاریخی ماده و انرژی و اطلاعات را در قدرت و ایجاد ارزش افزوده مقایسه کنیم، به مرور از سهم اولی کاسته و به دومی اضافه شده و در مرحله پیشرفتهتر سهم اطلاعات نیز در حال فزونی یافتن بر سهم انرژی و ماده است. اهمیت این تحول به گونهای است که بخشبندی سنتی اقتصاد (به سه بخش کشاورزی، صنعت و خدمات) در حال تجدید نظر و بخش چهارم اقتصاد یا همان بخش اطلاعات از دل سایر بخشها بیرون آمده است. این بخش شامل تولید اطلاعات، اشتراکگذاری و انتشار اطلاعات، مشاوره ، آموزش و تحقیق و توسعه و موارد مشابه میشود. بخش چهارم بخشی است که شرکتها به منظور توسعه و ارتقای خود، در آن سرمایهگذاری میکنند، تحقیقات میتواند در زمینه کم کردن هزینهها، افزایش بهرهوری، تولید ایدههای خلاق و روشهای نوین در تولید موثر باشد. این تحولات موجب شده است که صاحبنظران بکوشند تا تصویری تحلیلیتر از روند موجود ارائه بدهند و آن را تئوریزه کنند.
اقتصاد اطلاعات شامل تولید داده، دسترسی به آن و تحلیل داده است. از منظر اقتصاد ویژگی داده به عنوان یک کالا با سایر کالاها تفاوت دارد. تا حدی کالای عمومی است و تولید و عرضه آن به عهده دولت است ولی کالای خصوصی هم هست که باید مردم در استفاده از آن پیشگام شوند. اینترنت، زیرساخت اساسی برای دسترسی و تولید و انتقال و حتی تحلیل اطلاعات و تبدیل آن به کالای نهایی برای مصرف است. متاسفانه دولت جدید هم در تولید و هم در عرضه اطلاعات سختگیری میکند و هم در زمینه زیرساخت اینترنت متناسب با تحولات جهانی حرکت نمیکند و یکی از ضعیفترین خطوط اینترنتی را داریم. بهعلاوه امنیت اطلاعات به دلیل مهاجرت نیروهای متخصص و دلایل دیگر تحت خطر جدی است که هک شدن انواع سایتها نمونه آن است. از همه بدتر اینکه خود را هم در عمل بینیاز از خدمات اطلاعاتی میدانند. با اطمینان میتوان گفت آینده اقتصاد هر جامعهای در گروی پیشرفت اقتصاد اطلاعات از جمله روزنامهنگاری دادهمحور و پژوهش و توسعه اینترنت و دسترسی آزاد به اطلاعات و سرمایهگذاری عمومی برای تولید داده است. روند همه این موارد در دولت کنونی یا کند شده یا متوقف یا معکوس.
🔻روزنامه شرق
📍 برهمزدن زیست صلحآمیز
✍️ کامبیز نوروزی
در پی انتشار فیلمی از یک مرکز درمانی در شهر قم، دوباره بحثهای گوناگون درباره مسئله حجاب بالا گرفته است. گروهی تصویربرداری از آن زن در مرکز درمانی را مخالف شرع و قانون و تجاوز به حریم خصوصی قلمداد کردهاند که اینجانب در همین زمرهام؛ اما گروهی دیگر فیلمبرداری از آن زن را که معتقدند حجاب را رعایت نکرده است، بهعنوان عملی درست و مطابق با قانون و وظایف دینی فیلمبردار داوری کردهاند. عدهای هم هستند که انتشار این فیلم را برنامهریزیشده و توطئهای از سوی معاندان دانستهاند. اما درعینحال که بحثها درباره درستی و نادرستی فیلمبرداری از این زن ادامه دارد، زمینه بروز این مرافعات و چیزی که مهمتر از این مباحث بوده و بهویژه دستگاههای مسئول و اشخاص صاحب مقام در مسیر پیشبرد اهداف خود، دانسته و ندانسته به آن اهمیت نمیدهند، «همزیستی صلحآمیز» است. یک جامعه نمیتواند در کشمکشهای مستمر و منازعات دائمی که خشم و کینه و نفرت میآفریند، زندگی شکوفا داشته باشد. نظام حکمرانی باید با یک نظام حقوقی کارآمد و مقبول عموم هر آنچه را که موجب بروز هر نوع نزاع و کشمکش و کینه است، از میان ببرد تا مردم بتوانند در محیطی امن و با آرامش و صلحآمیز در کنار هم زندگی کنند. حرمت انسانها رعایت شود و کسی اجازه نیابد به حقوق دیگران تجاوز کند. از شرطهای ایجاد یک زندگی صلحآمیز، رعایت حقوق همگان بدون هر نوع تبعیض است؛ اما در موضوع حجاب رفتار قانونگذار، دولت و دیگر دستگاهها به شکلی است که زمینه بسیار مستعدی را برای بروز انواع مناقشهها و منازعات در جامعه فراهم کرده است. بعد از سالها تجربه و بهویژه پس از ماجرای مرحوم مهسا امینی و وقایع پس از آن، بالاخره تصمیمگیرندگان پذیرفتند که «گشت ارشاد» اقدامی نادرست است که موجب درگیریهای فراوان میشود. با این حال همچنان تلاش دارند شیوههایی را برای الزامی نگهداشتن حجاب در مکانهای عمومی ابداع کنند. یکی از این ابداعات قانون معروف به حجاب و عفاف است که با انتقادات فراوان حقوقی و جامعهشناختی و روانشناختی مواجه است؛ اما مجلس بدون هر اعتنایی آن را با ایرادات فراوان تصویب کرد. اما ابداع دیگر این بوده است که موضوع مقابله با رعایتنکردن پوشش شرعی را از سطح سازمان به سطح عمومی کشاندند. به این معنا که اگر قبلا مهمترین دستگاهی که با بیحجابی یا بدحجابی (که واژهای نادرست است) برخورد میکرد، فقط نیروی انتظامی بود، حالا هر کسی عملا و بدون اجازه قانونی، مجاز شده که از زنی که تصور میکند حجاب را رعایت نکرده است، فیلم و عکس بگیرد، به نیروی انتظامی گزارش بدهد تا بعدا تعقیب قانونی انجام شود. این شیوه یعنی گروهی کوچک یا بزرگ، از مردم را در برابر گروهی دیگر، کوچک یا بزرگ قراردادن. چنین شیوهای، حتی اگر قانون هم داشته باشد، به معنای ایجاد ستیز در جامعه است. شما بههیچعنوان نمیتوانید انتظار داشته باشید یک نفر از زنی فیلم یا عکس بگیرد و او هم هیچ نگوید. بهویژه اینکه میدانیم این زنان مطلقا شخصیت مجرمانهای ندارند و خیلی از آنها در موقعیتهای ممتاز اجتماعی نیز قرار دارند. آنها دزد نیستند، آدمکش نیستند، از بیتالمال اختلاس و ارتشا نکردهاند و قاچاقچی نیستند. آنها فقط سلیقهای متفاوت دارند که در محدوده عرف جاری نیز قرار میگیرد. غیر از همه نقدهایی که به نحوه مواجهه با امر بیحجابی شده است، سپردن بخشی از این مواجهه به آدمهای عادی و بدون سمت مشخص فضایی میسازد که در آن بین مردم نفرت و کینه تولید میشود. زندگی صلحآمیز به یک زندگی پرتنش بدل میشود. کسی میخواهد با اتوبوس یا مترو به محل کار یا خانهاش برود. کسی جلوی او را میگیرد و به پوشش او ایراد میگیرد. مجادلهای آغاز میشود که پایانش معلوم نیست. شاید بگویند قانون است، که نیست؛ اما اگر قانون هم باشد، قانونی که به زندگی خصوصی افراد مربوط است و افراد درستکار آن را قبول ندارند، به اجرا درنمیآید و در برابرش مقاومت میشود. این مقاومت به منازعه شاید بکشد. چرا؟ چون جریانهای خاص در حکمرانی از یک طرف به سلیقه خود بیش از خواست مردم اهمیت میدهند و از طرف دیگر میخواهند دستگاههای رسمی مانند نیروی انتظامی را از این مواجهه بیرون بکشند، که درست است؛ ولی در ادامه روشی بدتر را برمیگزینند و مردم را در برابر هم قرار میدهند. یعنی ساختار حقوقی و نظام حکمرانی به جای تولید نظم و برقراری صلح و مسالمت، به اختلال نظم و ایجاد ستیز در جامعه همت کرده است؛ که عاقبت ندارد.
سر چشمه شاید گرفتن به بیل
چو پر شد، نشاید گذشتن به پیل
🔻روزنامه آرمان ملی
📍 مانورمشترک ایران با چین و روسیه
✍️ علیاصغر زرگر
مانورهای نظامی که در دریا صورت میگیرد؛ نشان دهنده قدرت یک کشور است. قدرتهای بزرگ از گذشته همواره نیروی دریایی قدرتمندی داشتند و این مثال همواره در بین سیاستمداران و دیپلماتها و نظامیان مطرح بوده که اگر کشوری راه دریایی را در پیش نگیرد.
کشورهای دیگر از طریق دریا به سراغ آن کشور میآیند و آن کشور را تحت محاصره و نفوذ خود قرار میدهند. از این رو زمانی که کشوری دارای نیروی دریایی است باید نحوه افزایش قدرت و استفاده از آن را در موقعیتهای مختلف مورد آزمون قرار دهد. بنابراین مانورهای دریایی در اینجا به کمک کشورهای دارای نیروی دریایی میآید و عموما مانورهای دریایی فواید مختلفی برای کشورها دارد. کشوری مانند ایران که دارای نیروی دریایی است و از آن نیرو برای امنیت مرزهای دریایی، امنیت مسیر تجارت و بنادر استفاده میکند، باید در این زمینه تلاشهای مختلفی کرده و آخرین شیوههای استفاده از این نیروی خود را بیازماید. در این معنا که اطلاع داشته باشیم که در چه زمانی و چگونه از نیروی دریایی استفاده کنیم. از این روست که ایران با قدرتهای بزرگ مانند چین و روسیه مانور برگزار میکند. چین و روسیه تجربههای مختلفی در زمینه رزمایشهای دریایی دارند و از منظر ماموریتهای امنیتی - تجارب خاص خود را دارند. ایران با این کشورها مانور برگزار میکند که هم در روی دریا و هم در زیر دریا بتواند قوای نظامی خود را در بالاترین سطح مورد آزمایش قرار دهد. همچنین ایران در شرایط کنونی از جانب غرب و آمریکا تحت تحریم قرارگرفته است با دو متحد نظامی و سیاسی خود مانورهای مختلف انجام میدهد. اگر چه با این کشورها قرارداد رسمی ندارد اما نمیتوان این مورد را انکار کرد که ایران با چین و روسیه در این مدت نزدیکتر شده و قراردادهای اقتصادی با این کشورها بسته است و از نظر سیاسی و نظامی به این دو قدرت نزدیک شده. در نتیجه با برگزاری مانورنظامی با این دو کشور نشان داده میشود که ایران و روسیه و چین از منظر نظامی به هم نزدیک شدهاند که نشان دهنده آن است که این سه کشور علاوه بر نزدیکی از منظر سیاسی از منظر امنیتی هم منافع دارند و ایران در حال هماهنگ کردن منافع دریایی خود با این دو قدرت بزرگ است. این دو قدرت نیز البته به گونههایی با غرب و آمریکا چالشهایی را دارند. این دو قدرت خصوصا روسها از گذشتههای دور هم علاقهمند بودند که در خلیج فارس حضور داشته باشند. روسها از زمان پترکبیر رویای حضور در خلیج فارس و اقیانوس هند را در سر میپروراندند و با حضور آنها در این مانور که در اقیانوس هند برگزار میشود ، به نوعی به این آرزوی خود میرسند و میتوانند در دریای سرخ و خلیج فارس و باب المندب حضور داشته باشند. چینیها هم البته قصد تجارت با جهان دارند و از دریای سرخ تا خلیج فارس منافعی در این زمینه دارند لذا این سه علت باعث میشود که مانور نظامی، این دو قدرت را به ایران نزدیک کند. ایران هم نشان میدهد که از منظر دریایی با این دو قدرت ارتباط عمیق دارد و همچنین از تجربیات این مانور برای افزایش قدرت نظامی خود در سطح دریا استفاده میکند.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست