🔻روزنامه تعادل
📍 تبعات انتخابات امریکا برای ایران
✍️ علی بیگدلی
به زودی انتخابات امریکا قرار است برگزار شود و مانند بسیاری از کشورها در ایران هم تحلیلهایی در خصوص حضور هر کدام از نامزدهای انتخاباتی امریکا وجود دارد. اقتصاد و دیپلماسی هم نسبت به رخدادهای سیاسی و راهبردی واکنش نشان میدهند. حضور افراد و جریانات گوناگون در عرصه سیاسی، بازتابهایی در حوزههای دیگر به جای میگذارند. با پایان گرفتن انتخابات مجلس دوازدهم، افراد و گروههایی راهی پارلمان شدند که مواضع فکری و عملی آنها در خصوص موضوعاتی چون احیای برجام، توسعه مناسبات با بخش خصوصی، اقتصاد بازار، رونق تولید و بخش خصوصی و... روشن است. با این مختصات فکری طبیعی است که واکنش بازارها نسبت به رخدادها توام با نوعی نوسان و التهاب باشد. در کنار انتخابات مجلس، به زودی قرار است انتخابات امریکا هم در آبان و آذرماه ۱۴۰۳ برگزار شود؛ انتخاباتی که نه فقط در ایران بلکه برای اقتصاد جهانی و اقتصاد کشورهای مختلف تبعاتی به دنبال خواهد داشت. هر چند الگوی اقتصادی و نظام تصمیمسازیهای امریکا مبتنی بر یک مسیر خاص دنبال میشود اما حضور دولتهای مختلف دموکرات یا جمهوریخواه با روشهای مختلفی که این دولتها دارند در اقتصاد جهانی اثرگذار است. در حال حاضر ترامپ و بایدن به نمایندگی از جمهوریخواهان و دموکراتها در صحنه سیاسی امریکا حضور دارند، انتخاب هر کدام از این افراد، رویکرد متفاوتی را درباره ایران شکل میدهد.
با توجه به رفتار قبلی ترامپ در مواجهه با ایران و تصمیماتی که در تجربه قبلی حضورش در دولت امریکا اتخاذ کرده، اگر دوباره در راس هرم اجرایی دولت ایالات متحده قرار بگیرد، باید منتظر تداوم سیاست فشار از سوی امریکا علیه ایران باشیم. چنانچه مردم امریکا به ترامپ رای دهند، در عرصههای مختلف جهانی و منطقهای سیاستهای متفاوتی را نسبت به بایدن در پیش میگیرد. در حوزه مسائل منطقهای و مناقشه حماس و اسراییل، ترامپ قبلا مواضع خود را بیان کرده است. ضمن اینکه بلافاصله پس از انتخاب به عنوان نامزد جمهوریخواهان اظهارات تندی را هم درباره ایران بیان کرد و بایدن را متهم کرد که در برابر ایران غفلت کرده است. با این عبارات مشخص است که حضور ترامپ برای ایران و اقتصاد ایران چندان خوشایند نخواهد بود. در نقطه مقابل ترامپ، بایدن چهرهای است که نوع خاصی از سیاست انعطاف را در خصوص ایران در پیش گرفته است. بایدن به ایران مجوز صادرات ۱میلیون و ۴۰۰هزار بشکهای نفت را داده است. بایدن در حوزه مسائل منطقهای هم از رویکردهای رادیکال و بسیار تند خودداری کرده است.
بایدن تلاش میکند از طریق انعطاف طرفهای موثر در تحولات منطقهای را تشویق به گفتوگو و تعامل کند. ترامپ اما یک چنین روحیهای را ندارد.ترامپ سیاست فشار حداکثری را قبلا درباره ایران اجرایی کرده و اگر دوباره روی کار بیاید احتمالا همین رویکرد را در پیش میگیرد. هر اندازه که به انتخابات امریکا نزدیکتر شویم و احتمال حضور ترامپ در قدرت بیشتر شود، انتظارات تورمی در اقتصاد ایران افزونتر خواهد شد. بازارهای ایران بدون تردید نسبت به این تحولات حساس است و واکنشهای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت در خصوص این رخدادها خواهد داشت. بنابراین ایران با دو عامل موثر روبهروست که هر کدام از آنها منشأ نوسان در اقتصاد ایران شدهاند. از یک طرف، انتخابات مجلس و حضور برخی طیفهای خاص با دیدگاههای بسته و از سوی دیگر احتمالاتی که در عرصه سیاست خارجی و انتخابات امریکا محتمل است. بدون تردید ترامپ اجازه نمیدهد ایران به سادگی صادرات نفتی بالای یک میلیون بشکهای داشته باشد و از درآمدهای حاصل از آن به طرق مختلف، بهرهمند شود.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 شوربختی راهبردی و منطقه آشوبزده در سیاست خارجی ایران۱۴۰۳
✍️ دکتر ابراهیم متقی
ایران در منطقهای بحرانزده و پرآشوب قرار دارد. منطقهای که نشانههایی از تهدید را در سطوح تاکتیکی، راهبردی و ژئوپلیتیک فراروی امنیت ملی ایران بازتولید کرده است.
بسیاری از کارشناسان به این موضوع اشاره دارند که ایران در ژئوپلیتیک تهدید زندگی میکند. برخی دیگر از نظریهپردازان از جمله مصباحی، ایران را بر اساس نشانههایی از تنهایی ژئوپلیتیک تحلیل میکنند. هریک از این موضوعات بخشی از واقعیت امنیتی و رفتار سیاست خارجی ایران است و در آینده نیز انعکاس خواهد داشت.
بسیاری از نشانههای منطقهای ۱۴۰۲ در سال۱۴۰۳ بازتولید میشوند و تصاعد مییابند. این امر به مفهوم آن است که سیاست خارجی ایران در آیندهای نزدیک در مسیر موازنه، صلح و همکاری متقابل کشورها قرار نخواهد داشت.
۱- امکانپذیری بحرانهای منطقهای در سال۱۴۰۳
بحرانهای منطقهای بخشی از واقعیت اجتنابناپذیر جنوب غرب آسیا محسوب میشود. ایران همواره تحت تاثیر فشارهای روانی، راهبردی و امنیتی در فضای بحرانهای منطقهای قرار داشته است. ایران در دورانهای مختلف تاریخی برای ارتقای موقعیت امنیتی خود از سازوکارهای خرید تسلیحاتی برای امنیتسازی منطقهای بهره گرفته و به این ترتیب در سالهای دهه ۱۹۷۰ تبدیل به ژاندارم منطقهای شد. نقش ویژه و اصلی ژاندارم منطقهای این بود که باید و میتوانست روندهای امنیتسازی را در محیط منطقهای کنترل کرده و متوازن سازد. نقش منطقهای ایران بدون توجه به جایگاه نیابتی ایران دوران پهلوی قابل تصور و تفسیر نبود. سالهای بعد از انقلاب اسلامی سطح جدیدی از جدالهای امنیتی و راهبردی در کشورهای منطقهای علیه ایران شکل گرفت.
اینگونه جدالها را باید در زمره عواملی دانست که ایران به ناچار و برای حداکثرسازی امنیت خود از سازوکارهای تولید قدرت در محیط منطقهای و موازنه با سایر قدرتهای بزرگ از آن استفاده کند. این امر به گونه تدریجی موازنه قدرت منطقهای را تغییر داد و ایران به بازیگر منطقهای و قدرت اثربخش محیطی تبدیل شد. بخش قابل توجهی از بحرانهای۱۴۰۳ در سال جاری شکل گرفته است و ادامه خواهد یافت. بحرانهای منطقهای در خلیج فارس، خاورمیانه و جنوب غرب آسیا ماهیت فرهنگی، ایدئولوژیک و تاریخی داشته است. تداوم این امر، ناشی از تفاوتهای فرهنگی، تضادهای راهبردی و ستیزشهای پایانناپذیر بازیگران منطقهای و قدرتهای بزرگ خواهد بود.
هرگونه امنیت منطقهای نیازمند درک دقیقی از شکلبندیهای فرهنگی و محیط ژئوپلیتیک است. بر اساس چنین انگارهای است که بحرانهای تصاعدیابنده و تکرارشونده در سال۱۴۰۳ تولید میشود. علت آن است که بسیاری از شاخصها و نشانههای اجتماعی، فرهنگی و موازنه قدرت ناپایدار منطقهای در آن موج میزند.
۲- نقش منطقهای ایران
نقش منطقهای ایران در حمایت از جنبشهای آزادیبخش ادامه خواهد یافت. پرسش آن است که بعد از جنگ خشونتآمیز و جنایت تاریخی اسرائیل در غزه، چه آیندهای برای جنبشهای آزادیبخش وجود خواهد داشت. اسرائیل در این جنگ، از سازوکارهای قدرت پرشدت در برخورد با حماس بهره گرفت.
نهادهای بینالمللی هیچگونه واکنشی نسبت به فضای موجود نظام جهانی نشان ندادند. سرنوشت اسفبار مردم غزه تاثیر خود را در مقاومت به جا خواهد گذاشت. تصاعد بحران در محیط منطقهای مبتنی بر سازوکارهای نظامی است. حمایت ۱۴میلیارد دلاری کنگره آمریکا از اسرائیل آثار خود را در تداوم خشونتهای هیستریک و جنگهای تاکتیکی اسرائیل در منطقه به جا میگذارد. بخشی از کنش اسرائیل در مقابله با نیروها و جنبشهای حاشیهای در محیط منطقهای شکل گرفته است. پرسش این است که چنین منازعاتی بدون اثربخشی تاکتیکی ایران تا چه زمانی ادامه خواهد یافت. ایران از یکسو جهتگیری حمایت از جنبشهای آزادیبخش را در دستور کار قرار داده و از طرف دیگر در برابر کنش تهاجمی آمریکا و اسرائیل ایجاد اثربخشی بازدارنده دور از انتظار است؛ این امر، پارادوکسهای منطقهای را ارتقا میدهد.
بحران فلسطین بهعنوان مهمترین موضوع اجتماعی و امنیتی۱۴۰۳ سیاست خارجی ایران باقی خواهد ماند. این موضوع تاثیر خود را در ارتباط با سایر بازیگران منطقهای و چگونگی نسبت آنان با ایران در افغانستان، پاکستان، عراق و سوریه بهوجود میآورد.مهمترین مساله در عصر موجود ارتقای قابلیتهای بازدارندگی کشورهای منطقهای و جنبشهای آزادیبخش است. افزایش قدرت به تنهایی نمیتواند قدرت منطقهای کشوری را ارتقا دهد. مهمترین مساله برای ایران، کشورهای جبهه مقاومت و جنبشهای آزادیبخش را باید در بازدارندگی نسبی تاکتیکی و نامتقارن دانست.
جنگ اسرائیل علیه حماس و سایر بازیگران منطقهای، موضوع بازدارندگی نسبی و نامتقارن ایران را در هالهای از ابهام قرار داده است. در عین حال اسرائیل تلاش دارد جنگ جدیدی را علیه حزبالله به انجام رساند. در سال۱۴۰۳ منازعات با ابعاد بیشتری خشونتآمیز خواهد بود. اسرائیل تلاش دارد تا جنگهای منطقهای جدید را شکل دهد و جنگ غزه را به حوزه پیرامونی گسترش و تصاعد دهد. این امر به گونه اجتنابناپذیر آثار تاکتیکی و راهبردی خود را در ارتباط با ایران به جا میگذارد.
اگرچه سیاست همسایگی ایران در سال۱۴۰۲ آثار بسیار خوبی را در روند تنشزدایی منطقهای به جا گذاشته است، اما این موضوع تحت تاثیر بحرانهای منطقهای با نشانههایی از چالش و تهدیدات نوظهور همراه خواهد شد. مهمترین مساله سیاست خارجی ایران در سال ۱۴۰۳ آن است که انگاره کنش تاکتیکی جدیدی را برای کنترل بحرانهای منطقهای فراهم آورد. ارتقای سطح همکاریهای منطقهای و سیاست خارجی همکاریجویانه را باید در زمره موضوعات و عواملی دانست که تاثیر خود را در ارتباط با بحرانهای منطقهای به جا میگذارد.گام دوم سیاست همسایگی را میتوان در راستای همبستهسازی بازیگران و کشورهای منطقهای دانست. بازیگرانی که دارای رویکرد همکاریجویانه با ایران بوده و هرگونه خشونت منطقهای را برای امنیت محیط پیرامونی پرمخاطره میدانند. ایران ناچار خواهد بود تا سطح جدید و الگوی نوینی از همکاریهای فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و راهبردی را با کشورهای منطقهای و در سال ۱۴۰۳ به آزمون گذارد.
هرگونه تردید در این رویکرد زمینه ظهور چالشهای امنیتی بیشتری را برای جمهوری اسلامی و کشورهای منطقهای بهوجود میآورد. ایران در شرایط موجود نیازمند همکاریهای چندجانبه است.چندجانبهگرایی میتواند زمینه ارتقای سطح همکاریهای منطقهای را بهوجود آورد. چنین روندی بهعنوان بخشی از سیاست همکاریجویانه ایران در جنوب غربی آسیا خواهد بود.ایران بدون همکاریهای منطقهای و بینالمللی قادر نخواهد بود سطح موثری از مشارکت و همکاریهای سازنده در محیط منطقه آسیای جنوب غربی را شکل دهد. همکاریهای منطقهای نیازمند شکل جدیدی از کنش تعاملی در سطح بینالمللی خواهد بود. در این فرآیند، چندجانبهگرایی منطقهای باید به شکل جدیدی از چندجانبهگرایی راهبردی و بینالمللی تبدیل شود.
🔻روزنامه کیهان
📍 این دو پیشنهاد را جدی بگیرید
✍️ حسین شریعتمداری
۱- «حلول ماه مبارک رمضان مبارک باد. ماه رمضان را در همه دنیا با زیبایی استقبال میکنند و بچهها با تزئین و چراغانی به پیشواز این ماه میروند. هنگام سحر مردم در تمام دنیا با صدای دلنشین مناجات بیدار میشوند... ما در غزه اما، با صدای وحشتناک بمبارانها از خواب بیدار میشویم... اگرچه پیش از سحر نیز در خواب نیستیم... ماه مبارک رمضان تازه شروع شده است ولی ما در غزه، ۵ ماه است که روزه گرفتهایم. گرسنگی و تشنگی در روزهای ماه رمضان برای ما سخت نیست!... مردم در همه دنیا برای نماز و مناجات به مسجد میروند. در غزه اما مساجد را ویران کردهاند... حسبناالله و نعم الوکیل...»...
بخشی از پیام دردناک یک کودک ۱۰ یا دوازده ساله در غزه است که بر تلی از خانهها و اماکن ویرانه و یکسان شده با خاک ایستاده و از ژرفای دل سخن میگوید...
۲- «محمد اسد» یک خبرنگار فلسطینی و ساکن -که چه عرض کنم، در غزه خانهای برای سکونت باقی نمانده است- او یک خبرنگار حاضر در غزه است. محمد اسد نیز در یک پیام صوتی و تصویری از میان ویرانههای ناشی از بمباران پیاپی غزه، میگوید: «امسال سیاهترین ماه مبارک رمضانی نیست که بر امت اسلامی میگذرد، بلکه شاهد بدترین مسلمانانی هستیم که ماه رمضان تاکنون به خود دیده است... دو میلیارد مسلمان غیر از دعا هیچ کاری برای مردم غزه نمیکنند. نمیدانم که خداوند چگونه دعا و نماز و روزه آنها را میپذیرد»؟!
۳- بعد از بسته شدن راه تجارت دریایی رژیم صهیونیستی از سوی دلیرمردان انقلابی یمن، و تاکید چندباره انصارالله که حمله به کشتیهای حامل سوخت و کالا برای رژیم صهیونیستی را تنها هنگامی متوقف خواهند کرد که اسرائیل به جنایات وحشیانه خود علیه مردم مظلوم غزه پایان بدهد، برخی از دولتهای
( به ظاهر اسلامی) برای جبران اقدام شجاعانه مقاومت یمن، راههای چندگانهای را با هدف ارسال کمکهای غذائی، داروئی، سوخت و حتی ارسال تسلیحات به این رژیم جنایتکار در پیش گرفته و کماکان به این خیانت و جنایت خود ادامه میدهند. سرکردگان رژیم صهیونیستی نه فقط همکاری این دولتهای دستنشانده را انکار نمیکنند، بلکه بدون پروا از جهان اسلام و با دهنکجی به ملتهای مسلمان، خبر این جنایت را هم اعلام میکنند!
۴- روز سهشنبه، اول ماه مبارک رمضان، رهبر معظم انقلاب در محفل انس با قرآن فرمودند: «هرگونه کمک به دشمن صهیونیستی حرام قطعی و جنایت واقعی است و متاسفانه برخی دولتها و کشورهای اسلامی این کار را انجام میدهند اما روزی پشیمان خواهند شد و انشاءالله سزای این خیانت را خواهند دید» و تاکید کردند که «دنیای اسلام مکلّف است، موظف است، تکلیف دینی دارد، هر کس هر جور میتواند کمک کند و حرام قطعی و جنایت واقعی است کمک به دشمن. اینها از سوی هر کسی باشد».
۵- امروزه مقاومت نه فقط در جهان اسلام بلکه فراتر از آن، در بسیاری از نقاط دیگر جهان برخاسته و برگرفته از انقلاب اسلامی است و جمهوری اسلامی ایران از آغاز تاکنون و طی ۴۵ سالی که از عمر مقدس آن میگذرد هرگز از ایجاد هستههای مقاومت که تاکید امام راحلمان بود و یاری رساندن به این هستهها که امروز به جبهه قدرتمند و گستردهای تبدیل شدهاند، دست نکشیده و در حمایت همهجانبه از این جبهههای چندگانه کمترین تردیدی نکرده است.
۶- اکنون با توجه به تاکید چندباره رهبر معظم انقلاب و از جمله تاکید اخیر ایشان که «دنیای اسلام مکلّف است، موظف است، تکلیف دینی دارد، هر کس هر جور میتواند کمک کند و حرام قطعی و جنایت واقعی است کمک به دشمن. اینها از سوی هر کسی باشد». دو وظیفه قطعی و غیر قابل تردید بر عهده مسئولان محترم جمهوری اسلامی ایران است؛
اول: افشای مستند جنایت هولناک و شرمآور آن دسته از دولتهای به ظاهر اسلامی که نه فقط کمترین کمکی به مردم مظلوم غزه نمیکنند، بلکه با ارسال مخفیانه محمولههای داروئی، غذائی و حتی تسلیحاتی برای رژیم صهیونیستی، دستهایی آغشته به خون مردم مظلوم غزه دارند. از آنجا که جمهوری اسلامی ایران در همه دنیا و از جمله در میان همه ملتهای مسلمان به عنوان اصلیترین حامی مردم فلسطین و جبهههای مقاومت شناخته میشود، افشای مستند دولتهای حامی رژیم صهیونیستی میتواند شورش مردم مسلمان آن کشورها علیه دولتهای دستنشاندهشان را به دنبال داشته باشد و این کمک بزرگی نه تنها به مردم غزه، بلکه به تمامیت جهان اسلام خواهد بود.
دوم: جمهوری اسلامی میتواند و مخصوصاً بعد از تاکید حضرت آقا، باید محمولههای مواد غذائی، داروئی و سایر مایحتاج مردم غزه را از طریق دریا به غزه ارسال کند. بیتردید، آمریکا و متحدان غربی و نیز رژیم صهیونیستی با این اقدام مخالفت میورزند و بعید نیست به کشتیهای حامل کالای یادشده نیز حمله کنند ولی حتی در صورت حمله به کشتیهای مزبور، اولاً؛ الگویی ماندگار پیش روی سایر کشورهای اسلامی قرار خواهد گرفت، ثانیاً؛ چهره منفور کشورهای غربی را که به فریب از ضرورت کمکرسانی به مردم غزه سخن میگویند، بیش از پیش مفتضح و رسوا خواهد کرد و ثالثاً؛ مراجع بینالمللی میتوانند با بررسی محموله این کشتیها، غیرتسلیحاتی بودن آن را تأیید کنند. در این صورت ممانعت از ارسال این محمولهها فقط در بستر یک جنایت جنگی و کمک به نسلکشی تلقی و تعریف میشود.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 مدیریت بازار ارز فقط با بانک مرکزی نیست
✍️ دکتر سیدکمال سیدعلی
سالهاست این رویکرد غلط در اذهان عمومی و حتی در میان بسیاری از کارشناسان امر جا افتاده که مدیریت صفر تا صدی بازار ارز باید بر عهده بانک مرکزی باشد و سپس در قبال رشد یا جهشهای نرخ ارز، تنها بانک مرکزی را در مقام پاسخگو میخواندند. این قضاوت غیرمنصفانه در شرایطی رخ میدهد که …
بازار ارز در کشور ما متاثر از پارامترها و متغیرهای گوناگونی است که تنها بخشی از آنها در ید کنترل قدرت بانک مرکزی هستند. از قیمت نفت گرفته تا میزان فروش نفت توسط دولت (به عنوان اصلیترین منبع تامین ارز کشور) و کسری بودجه و متغیرهای پولی نظیر میزان رشد نقدینگی و نرخ تورم و شوکهای سیاسی و عوامل دیگر، در تعیین نرخ دلار در بازار ارزی ایران نقش کلیدی و اساسی دارند و نباید توپ همه این عوامل را به زمین بانک مرکزی انداخت.
البته نباید از تمام رویکردهای فعلی بانک مرکزی در این زمینه دفاع کرد، اما در بحث مدیریت شبکه توزیع در حوزه ارز، بانک مرکزی کاراترین رویکردهای ممکن را تاکنون اتخاذ کرده که به پشتوانه همین ابزارها، نرخ ارز به مدت بیش از ۱۱ ماه در کشور ما با ثبات قیمتی و رشد ۳ الی ۴ درصدی همراه بود. جهش نرخ ارز پس از این، ابتدا معطوف به شوکهای سیاسی منطقهای و فرامنطقهای بود-که از دایره حکمرانی و اثرگذاری بانک مرکزی خارج است- یا ناشی از افزایش نرخ تورم و کسری بودجه دولت-که دستکم تاکنون ۴۰۰ هزار میلیارد تومان آن مورد تایید مسوولان دولت مستقر قرار گرفته است که باز هم در خیلی از جزئیات این حیطه، نباید بانک مرکزی را مورد شماتت قرار داد. سیاستهای توزیعی بانک مرکزی، قابل قبول و قابل دفاع بوده است. جمع کردن صفوف از برابر صرافیها، ساماندهی شکلی و فرمی در نحوه توزیع ارز مسافرتی (که ۷ الی ۸ درصد از کل تقاضای ارز مصرفی در کشور را دربر میگیرد)، تخصیص ارزهای مکمل به میزان دلخواه متقاضیان (مانند درهم امارات که ما با آنها روابط تجاری گستردهای داریم)، مدیریت بار تقاضاهای پیک زمانی مانند فرا رسیدن اربعین حسینی، تخصیص ارزی به میزان مورد تقاضا برای واردات کالاهای مصرفی و صنعتی مورد نیاز فعالان اقتصادی، پیوستن به چند شبکه بانکی بینالمللی برای پوشش بخشی از هزینههای مازاد مبادله ارزی از جمله اقدامات پسندیده بانک مرکزی در دوران مدیریت فعلی در این زمینه بودهاند. فروش بهنگام شمش و مسکوکات طلا با قیمت حراجی و مزایدهای برای مدیریت تقاضاهای سرریزی به بازار ارز از سویی و گواهی سپرده خاص با سود ۳۰ درصدی (که حتی دیر هم در دستور کار قرار گرفت) باعث شد حتی تقاضای مازاد زیادی به سمت بازار ارز نرود و این فقره موجب کنترل بخشی از انتظارات تورمی جاری در کشور بود. البته باید به شدت طرح تخصیص ارز نیمایی با شرایط موجود را مورد انتقاد قرار داد، زیرا علاوه بر اینکه زمینه توزیع رانت بسیار شدید (که مقدمه افزایش فاصله طبقاتی و نارضایتیهای عمومی است) را فراهم میکند و افراد با خیال راحت برای واردات کالاهای مدنظرشان اقدام به دریافت ارز نیمایی میکنند و از سوی دیگر با قیمت دلار آزاد اجناس خود را در بازار به فروش میرسانند یا باید بساط این ایده به طور کلی جمع شود، یا قیمت ارز نیمایی طی یک پروسه به سرعت به قیمت ارز بازاری نزدیک شود.
در ارتباط با گواهی سپرده خاص با سود ۳۰ درصد، باید چند نکته را مدنظر داشته باشیم. نرخ بهره حقیقی در کشور ما بسیار منفی بود و بهصرفه نبود که اشخاص پول خودشان را در بانکها بگذارند و همین رویه، کیفیت نقدینگی موجود در بانکها را به شدت کاهش داد و حجم بالایی از سپردههای بانکی را تبدیل به سپردههای کوتاهمدت کرد. تخصیص یک میزان سود معقول برای سپردههای بانکی (مشروط بر اینکه به لحاظ آماری مشخص شود که تا چه اندازه سرمایه سرگردان جلب این طرح شده است) باعث شد تا افراد به دنبال یک بازار سود معقول بروند و تقاضای زیادی را معطوف به دلار نکنند. واقعیت امر این است که در بازار پولی کشور این نکته مغفول است که نرخ سود سپرده باید همپای نرخ سود تسهیلات افزایش پیدا کند. در شرایط کنونی فعلی که نرخ سود تسهیلات نزدیک به ۲۰ درصد است، دریافتکنندگان وام و تسهیلات، برندگان رانتیر وضع موجود خواهند بود، زیرا تسهیلات با قدرت خرید بالاتری را دریافت میکنند که رفتهرفته ارزش خود را در برابر تورم از دست خواهد داد. دولت باید چند مرحله دیگر این طرح را ادامه بدهد تا نتایجش به طور واضح در کاهش اثرات تورم مشخص شود، مشروط بر اینکه دولت بیاید و محل هزینهکرد این سپردهها را به طور واضح به مردم اعلام کند نه اینکه برود این مبالغ جدید را هم صرف مسائل جاری خود کند و یک رشته بدهی بزرگ جدید به وجود بیاورد. اتخاذ یک بسته جامع از این طیف از سیاستهای اثربخش میتواند ما را به بازار ارز و پول در سال آینده امیدوارتر کند.
🔻روزنامه آرمان ملی
📍 فراموش شدهترین مساله در غزه
✍️ حشمتالله فلاحتپیشه
رهبران حماس چه آنها که در غزه حضور دارند و چه خارج از آن هدفشان این بود که جنگ را به ماه مبارک رمضان بکشانند و مشخصا اولین جمعه ماه مبارک رمضان را مورد سنجش قرار دهند که چگونه حضور سایر مردم فلسطین در مراسم خاص ماه رمضان یک فشار جدیدی را بر طرف اسرائیلی ایجاد کند. در سمت دیگر نیز اسرائیل همان راهبردی را در پیش گرفته که پیش از این نیز پیش بینی میشد. این راهبرد نیز از بین بردن چالشهای امنیتی آینده اسرائیل در اطراف مرزهای این سرزمین است که بعد از ویران کردن تونلها و استحکامات فلسطینیها در غزه و از بین بردن گروههای مقاومت در کرانه باختری هدفشان کشاندن جنگ به لبنان است. تعداد نیروهای حزبا... که شهید شده به بیش از ۳۰۰ نفر رسیده و در این مدت نیز اسرائیل بیش از ۴۰۰۰ بار مناطق استقرار نیرو و موشکی دپوی تسلیحاتی حزبا... را موشک باران کرده و به عبارتی جنگ با حزبا... لبنان را قبل از پایان جنگ در فلسطین شروع کرده است. هدف نتانیاهو این است که همه تهدیدهای امنیتی در اطراف مرز اسرائیل را از بین ببرد. همین حملات نیز در خاک سوریه در حال انجام است. به نظر میرسد هدف نتانیاهو یک جنگ بی پایان است تا زمانی که این جنگ به جنگ ایران با آمریکا منتهی شود. این هدفی است که افراطیهای صهیونیست دنبال میکنند و چون اسرائیلیها میدانستند که نقطه ضعف آنها در جنگ با ایران خط مقدم است و اگر جنگی با ایران صورت بگیرد نیروهایی که در خط مقدم هستند بلافاصله به اسرائیل حمله خواهند کرد هدفش این است که تهدیدهای مرزی را به حداقل برساند و زمینه را برای جنگ احتمالی میان ایران، آمریکا و اسرائیل فراهم کند. این هدف بلند مدتی است و کماکان به رغم همه مخالفتهای بینالمللی و جنایتهایی که صهیونیستها انجام میدهند نتانیاهو در این مسیر حرکت میکند. لذا حتی اگر در خلال ماه رمضان و بعد از آن که اولین جمعه ماه مبارک نیز بگذرد و یک آتش بس محدود احتمالی هم شکل بگیرد اسرائیلیها تلاش میکنند که این جنگ را تا حد امکان ادامه دهند. در این میان این بحث مطرح است که آمریکا چه خواهد کرد و آمریکا تا چه حد موافق چنین سیاستی است. بایدن در ۸ ماه قبل از انتخابات با یک قمار بزرگ مواجه است و آن هم احتمال کشانده شدن پای آمریکا به یک بحران است. این مهمترین تهدید نتانیاهو است چرا که بایدن حداقل از لحاظ شاخصهای داخلی مثل مسائل اقتصادی توان رقابت با ترامپ را دارد. اما مسائل سیاست خارجی از افغانستان تا فلسطین به نقطه ضعف دموکراتها در انتخابات تبدیل شده است. لذا آمریکاییها سعی میکنند که بحران را حداقل کنترل کنند و اگر نتانیاهو نتواند که بایدن را به جنگ بکشاند این امکان را پیش بینی کرده که شاید با آمدن ترامپ شرایط تازهای برای اسرائیلیها شکل بگیرد. لذا بر پایه آنچه گفته شد واقعیت این است که تنها حلقه مفقوده سیاستها در غزه مردم غزه هستند.
🔻روزنامه اعتماد
📍 انتخابات امریکا؛ فشردگی حداکثری در سایه عدم قطعیت
✍️ ابوالفضل فاتح
انتخابات آتی ریاستجمهوری امریکا در ۵ نوامبر ۲۰۲۴ (سهشنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳) برگزار خواهد شد. گرچه تا این انتخابات هشت ماه باقی مانده، اما با توجه به تاثیرات بینالمللی آن، از هماکنون گمانهزنیهایی درباره نتیجه احتمالی آن آغاز شده است. همچون انتخابات پیشین امریکا، در سلسله یادداشتهایی تلاش خواهد شد به تدریج چشمانداز این انتخابات پیش روی مخاطبان محترم قرار داده شود.
کاندیداها- روند معرفی نامزدهای دو حزب اصلی امریکا روز چهارشنبه (۱۳ مارس) وارد مراحل نهایی خود شد. دونالد ترامپ رقبای درون حزبی خود را پشت سر گذاشته و چراغ سبز دادگاه عالی را نیز کسب کرد. جو بایدن به عنوان رییسجمهوری فعلی نیز به شکل سنتی و بلامنازع نامزد حزب دموکرات خواهد بود. البته مباحثی پیرامون سلامت جسمی او درگرفته است که ادامه خواهد یافت. برخی محافل رسانهای حتی از احتمال کنارهگیری ناگهانی و جایگزینی افراد سرشناس دیگری نظیر «میشل اوباما» در گردهمایی نهایی دموکراتها در تابستان خبر دادهاند. در هر صورت تا بایدن خود به تصمیمگیری نرسد، بعید است فرد دیگری را بتوانند به عنوان رقیب او معرفی کنند.
مولفههای داخلی و خارجی موثر بر انتخابات- انتخابات تحت تاثیر مولفههای داخلی و خارجی متعددی چه در سطح گفتمانی، چه در سطح راهبردی و چه عملکردی خواهد بود، اما به نظر میرسد در سیاست داخلی، مولفههای اقتصاد، مهاجران به ویژه مهاجرت بیسابقه از مرز مکزیک، حقوق سیاهان و حقوق زنان (سقط جنین) و اقلیتهای جنسیتی، انرژیهای بازیابنده، رویکردها به «هوش مصنوعی»، سلامت و بیمه و نهایتا تسهیلات آموزشی (وام دانشجویی)، محورهای اصلی چالشها و تمایزات گفتمانی کاندیداهای دو حزب را شامل خواهد شد.
در سیاست خارجی مطابق انتظار، جنگ روسیه - اوکراین، تنشهای منطقه (اسراییل – فلسطین) به ویژه سرنوشت غزه و ترک یا ماندگاری نظامی در منطقه، رویکردها و سیاستها نسبت به کنترل قدرت فزاینده چین، ناتو و تجارت جهانی، چگونگی مواجهه امریکا با پرسش بنیادی «ابرقدرت در معرض چالش یا افول» و مهمتر از همه «نقش امریکا در جهان آینده» و چه بسا تا حدی موضوعاتی نظیر «ایران» یا «تایوان»، «افغانستان»، «عراق»، «یمن»، «عربستان» و نوع ارتباط امریکا با حکومتهای «توتالیتر» در جهان وزن اصلی نقدهای انتخاباتی را به خود اختصاص داده و نقطه نمایش قدرت کاندیدها و سیاستهایشان در نسبت با هر یک خواهد بود.
وضعیت «جو بایدن» - بایدن تاکنون، توقعات بسیاری از رایدهندگان به خود را برآورده نکرده، گرچه تا حدی در حوزه اقتصادی و کنترل تورم موفقیتهای قابل اعتنایی را کسب کرده است. جمعبندی ۹۵ درصد نظرسنجیها - از جمله آخرین نظرسنجی موسسه گالوپ -مربوط به ماه گذشته میلادی (فوریه ۲۰۲۴)، حاکی از آن است که رضایت از عملکرد بایدن به پایینترین میزان خود در طول ریاستجمهوری او رسیده و عدد پایین ۳۸ درصد را نشان میدهد. این نظرسنجی عملکرد بایدن در حوزههای سیاست خارجی به ویژه (اوکراین، منازعه فلسطین – اسراییل) و علمکرد اقتصادی و رویکرد به مهاجرت را سنجیده است. بایدن در شروع ریاستجمهوری (ژانویه ۲۰۲۱) از رضایتی حدود ۵۷ درصد برخوردار بود. در آگوست همان سال به ۴۴ درصد تنزل کرد، عددی که حتی بعدا هیچگاه از آن فراتر نرفت. او در آوریل و اکتبر و نوامبر ۲۰۲۳ به پایینترین عدد ۳۷ درصد تنزل کرد و اینک ۳۸ درصد را نشان میدهد. شخصیت بایدن از سوی منتقدانش از نظر قدرت رهبری و تصمیمگیری، عدم شفافیت و صراحت بیانی، نداشتن ویژگیهای کاریزماتیک و تردید در قابلیتهای سنی و ذهنی مورد انتقاد جدی بوده است. گرچه حامیانش او را قابل اعتمادتر، به لحاظ گفتمانی فراگیرتر و برخوردار از تجربه حاکمیتی طولانی و شخصیتی قابل پیشبینی در عرصه داخلی و خارجی معرفی میکنند.
وضعیت «دونالد ترامپ»- دونالد ترامپ، به ویژه از سال ۲۰۲۳ با درگیری و چالشهای حقوقی فراوانی مواجه بوده است. به دادگاههای متعددی فراخوانده و با جریمههای مالیاتی بسیار سنگینی مواجه شده است. در این حال، تلاشها برای ردصلاحیت او در انتخابات به جایی نرسید و توانست به پیروزی حقوقی مهمی برای حضور در انتخابات ۲۰۲۴ دست یابد. چالشهای حقوقی تاثیر مهمی بر موقعیت او نداشته و عموما ساختار رسمی حقوقی و سیاسی داخلی و بینالمللی را به چالش کشیده و به فساد متهم کرده است. از توانمندیهای دیگر او، قطبی کردن فضا و شکستن هنجارهای فرهنگی و اتخاذ مواضع بسیار سختگیرانه و به باور بسیاری افراطی نسبت به مهاجران معرفی شده است.
از نظر محبوبیت میتوان گفت او مسیری عکس جو بایدن را پیموده است.
بر اساس متوسط تمام نظرسنجیها، در حالی که در ژانویه ۲۰۲۱ میزان محبوبیت او به حدود ۳۸ درصد تنزل کرده بود، در یک روند تدریجی به ۴۰ درصد در آگوست ۲۰۲۱ و به ۴۲ درصد در ژوئن ۲۰۲۲ و اخیرا به ۴۳ درصد در فوریه ۲۰۲۴ رسیده است. در این حال، نظرسنجیها نه فراز فوقالعاده (شارپ) و نه فرود رادیکالی را پیرامون محبوبیت ترامپ در ماههای اخیر گواهی نمیکند. او ظاهرا به لحاظ جسمانی و آمادگی ذهنی از شرایط بهتری از بایدن برخوردار است و از این جهت انتقادات کمتری متوجه او بوده است. البته منتقدان ترامپ، شخصیت رهبری او را تنشزا، بدون اصول اخلاقی و تعهد به نظامات اجتماعی و پرهزینه در سیاست داخلی و به ویژه خارجی میدانند و عملکرد او در دوران کرونا را تقبیح میکنند. گرچه طرفدارانش، او را در سیاستهای اقتصادی و نژادی (برتریطلبی سفید)، ارتقای قدرت نظامی و اولویت دادن به منافع امریکا ترجیح میدهند.
ارزیابی و تحلیل پیچیدگیهای انتخابات آتی - روند نمودار رضایت ضعیف از عملکرد بایدن و محبوبیت ترامپ به همراه پرسشها پیرامون وضعیت جسمی و ذهنی بایدن، سبب شده است که بسیاری از محافل، احتمال بالای پیروزی ترامپ را پیشبینی کنند. اما شاید این نتیجهگیری بسیار زودهنگام باشد. نگاهی به روند نمودارها نشان میدهد انتخابات آتی ریاستجمهوری امریکا از پیچیدگیهای منحصربهفردی برخوردار است.
بر اساس دادههای موجود، گرچه روند محبوبیت ترامپ، روند افزایشی را نشان میدهد، اما این محبوبیت از ژانویه ۲۰۲۱ مارس ۲۰۲۴ هرگز از حدود ۴۴ درصد فراتر نرفته و از بابتی شبیه نمودار انتخابات پیشین ریاستجمهوری امریکاست. آقای ترامپ از «رای مثبت» یا موافقان سرسخت نسبتا ثابت و «رای منفی» یا مخالفان سرسخت نسبتا پایدار و معنیداری برخوردار است. ترامپ و گفتمان او گرچه در حفظ طرفداران سنتی و متعصب خود موفق بودهاند، اما در جلب طرفداران جدید به ویژه در میان دانشگاهیان، جوانان و «نسل زد» و همچنین مهاجران با عقبه امریکای لاتین و اسپانیایی زبان امریکا، هنوز موفقیت چندانی نشان نداده است و هیچ گونه نظرسنجی که نشان از اقبال جدیدی به ترامپ باشد و محبوبیت او را در سطح کل جامعه فراتر از ۵۰ درصد نشان دهد در دسترس نیست.
در نقطه مقابل، آقای بایدن دامنه فراز و فرود بزرگی را نشان میدهد. او این قابلیت را داشته است که در مقطعی رای اکثریت مردم امریکا را جذب کند و اینک در پایینترین سطح محبوبیت است. در سوی دیگر، ترامپ هیچگاه رای اکثریت مردم امریکا را نداشته است. او حتی آنگاه که رییسجمهور شد بر مبنای آرای الکترال به ویژه آرای ایالتهای چرخشی رییسجمهور شد، ولی در همان انتخابات، خانم کلینتون واجد حدود ۵ میلیون رای بیشتر در سطح ملی بوده است. در حقیقت میتوان گفت از سال ۲۰۱۶ در جامعه امریکا، گفتمان حزب دموکرات از حزب جمهوریخواه، به لحاظ کمی، حامیان بیشتری داشته است. اما شخصیت و عملکرد کاندیدای ریاستجمهوری و توانمندی یا ضعف کمپین دموکراتها در دفاع از این گفتمان نتیجه الکترال را تغییر داده است.
وضعیت فعلی و نقش جنبشهای موسوم به «پروگرسیو»- وضعیت فعلی جامعه امریکا، به لحاظی بسیار شبیه ۲۰۱۶ و به لحاظی دیگر شبیه ۲۰۲۰ است و هنوز میتوان گفت نتیجه بیش از آنکه وابسته به عملکرد کاندیدای جمهوریخواهان (ترامپ) باشد، وابسته به عملکرد کاندیدای دموکراتها خواهد بود. در سال ۲۰۱۶ خانم کلینتون بیش از آنکه به ترامپ ببازد، به اشتباهات خود باخت.
چنانکه نظرسنجیها نشان میدهد، در حال حاضر کاندیدای دموکراتها در وضعیت ضعیفی به سر میبرد و برای جبران، در مدتی کوتاه باید راه درازی بپیماید. اما او چه بایدن باشد و چه هر فرد دیگر، از یک نکته مثبت برخوردار خواهد بود؛ بسیاری از دارندگان آرای تعیینکننده، طرفداران جنبشهای به اصطلاح «پروگرسیو» یا «ترقیخواه» هستند. آنها حاضرند رای ندهند، اما در هیچ شرایطی به ترامپ به دلیل گفتمان «راستگرا» یا افراطی و «برتریجویانه» نژادی آن رای نخواهند داد. جنبشهای موسوم به لیبرال و پروگرسیو امریکا، نظیر جنبش زنان، سیاهان، مهاجران و جنبشهای چپ امریکا در جستوجوی دلیل و بهانهای برای ایستادن پشت کاندیدای دموکراتها هستند. برای آنها کافی است کاندیدای دموکراتها از خود تحرک یا امیدواری قابل تاملی نشان دهد. برای آنها پیروزی شخصی چون ترامپ، نوعی عقبگرد و حتی شکست گفتمانی خواهد بود. همین وضعیت برای آرای مسلمانان و حتی گروهی از یهودیان جاری است. با همه نارضایتیها از سیاستهای بایدن نسبت به فلسطین و جنگ غزه، برای آنان ایستادن پشت ترامپ به مراتب دشوارتر از ایستادن پشت بایدن است و اگر نشانهای مثبت در نزد دموکراتها نیابند، ممکن است بسیاری از آنها خانهنشینی و سکوت را بر حضور ترجیح دهند.
وضعیت «عدم قطعیت» - اگر نظرسنجیها و نمودارها ملاک باشد، میتوان گفت، نتیجه انتخابات آتی امریکا، به هیچوجه از هماکنون برای کاندیداهای دو حزب، مشخص و از پیش تعیین شده نیست و این انتخابات تا آخرین روزها، حوادث و فراز و فرودهای فراوانی را در پیش خواهد داشت و عملکرد فعلی رییسجمهور امریکا در ماههای آتی و همچنان مناظرات در تصمیمگیری نهایی رایدهندگان «ایالتهای چرخشی» تاثیرگذاری معنیدار خواهد داشت. سطح کمی و کیفی کمپینهای تبلیغاتی، چگونگی کاربست رسانههای اجتماعی، نقشآفرینی هوش مصنوعی، مداخلات شخصیتهای متنفذ داخلی چون «باراک اوباما» و هر گونه تحولات و مداخلات خارجی در انتخاباتی که از رقابت بسیار نزدیکی برخوردار است، از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است که درباره آن در آینده باید بیشتر نوشت. همچنین، نقش رسواییها و افشاگریهای معمول این انتخابات را نیز نباید نادیده انگاشت. البته اثرات این رسواییهای احتمالی بر دموکراتها بیشتر است. از زمان به قدرت رسیدن ترامپ و به هم خوردن نظام ارزشهای اجتماعی و سیاسی و فردی، شدیدترین رسواییها هم تاثیر اندکی بر انتخاب جمهوریخواهان داشته است و به نظر میرسد رسواییها و افشاگریهای احتمالی، عمدتا طرفداران دموکراتها را ترغیب کرده یا مایوس خواهد ساخت. بر این اساس، جمهوریخواهان و ترامپ، لزوما کار آسانتری از انتخابات ۲۰۲۰، پیش روی نداشته و پیروزی آنان تضمینی ندارد، چراکه طرفداران ترامپ به تنهایی برای پیروزی او کافی نخواهند بود. برگ برنده ترامپ، در ضعف فعلی بایدن و احتمال خانهنشینی جمعیت غیرحزبی خواهد بود. انتخابات با مشارکت بالا و با حضور حداکثری جنبشهای «پروگرسیو» نه تنها به زیان او خواهد بود که شکست او را قطعی خواهد ساخت.
اما کاندیدای دموکراتها (احتمالا بایدن) نیز در صورت تداوم ضعفهای فعلی در موقعیتی نخواهد بود که تکرار پیروزی برای دموکراتها به آسانی در دسترس باشد. اگر از فرصت جبرانی هشت ماه آینده بهره کافی نبرد یا حوادث بینالمللی به شکل معنیداری به زیان او بچرخد یا در حوزه اقتصادی تورم فعلی که در شرایط فعلی کنترل شده است و تا حدی نقطه قوت بایدن محسوب میشود، از کنترل خارج شده و دچار روندی فزاینده شود یا این کاندیدا به لحاظ گفتمانی نتواند جنبشهای «پروگرسیو» را تشویق به حضور حداکثری در انتخابات کند، در نتیجه بخش مهمی از آرای غیرحزبی به صحنه نخواهند آمد و در آن صورت همچون ۲۰۱۶ در تعداد بیشتری از ایالتهای چرخشی، انتخابات را واگذار خواهند کرد و کاندیدای دموکراتها به خود و عملکرد خود خواهد باخت و در غیر این صورت، برخلاف بسیاری از پیشداوریها، پیروزی ترامپ احتمال کمتری خواهد داشت و دموکراتها مجددا پیروز انتخابات خواهند بود.
انتخابات ۲۰۲۲- گرچه ماهیت و ابعاد انتخابات ریاستجمهوری با انتخابات میان ترم کنگره و سنا تفاوت دارد، اما نتایج آن میتواند تا حدی برای تحلیل روندها، دید ایجاد کند. در انتخابات کنگره و سنای سال ۲۰۲۲، جمهوریخواهان پیشرفتهایی نسبت به انتخابات ۲۰۲۰ نشان دادند، اما روندهای پیشین در میان دانشگاهیان، جوانان، سیاهان، مهاجران و زنان تداوم یافت. طبق آمار منتشر شده، همچنان، میزان آرای دارندگان مدرک دانشگاهی به کاندیداهای دموکرات ۵۶ درصد و این رقم برای جمهوریخواهان ۴۳ درصد بوده است. در حالی که در میان رایدهندگانی که مدرک دانشگاهی نداشتهاند، این رقم تقریبا برعکس بوده و میزان آرا برای جمهوریخواهان ۵۷ درصد و برای دموکراتها ۴۲ درصد بوده است. در میان زنان نیز ۵۱ درصد حامیان کاندیداهای دموکرات را زنان تشکیل میدادند و این رقم برای جمهوریخواهان ۴۸ درصد بوده است. اما جمهوریخواهان در میان مردان با ۵۴ درصد حامی بیشتری داشتهاند. در نزد رایدهندگان با عقبه اسپانیایی زبان و بهطور کلی امریکای لاتین، نسبت آرا برای دموکراتها ۶۰ درصد و این رقم برای جمهوریخواهان ۳۹ درصد بوده است. سیاهان نیز با نسبت بسیار بالا (۹۳ درصد)، به دموکراتها رای دادهاند. نهایتا در انتخابات ۲۰۲۲، برخلاف پیشبینیهای برخی محافل که شکست سنگینی را برای دموکراتها پیشبینی میکردند، کنگره تنها به صورت نزدیک به جمهوریخواهان (۲۲۲ کرسی به ۲۱۳ کرسی) رسید و انتخابات سنا که ماهیتی نزدیک به ریاستجمهوری دارد، با پیروزی دموکراتها ختم شد (۵۱ به ۴۹ کرسی) .
نتیجهگیری - بر اساس دادههای انتخابات ۲۰۲۲ فاصله جمهوریخواهان و دموکراتها تا حدی نزدیکتر شده است. همچنین از روند رضایت و عدم رضایت از بایدن، میزان محبوبیت و عدم محبوبیت ترامپ و شکافهای گفتمانی، ترکیب جنسیتی، سنی و نژادی حامیان هر یک از کاندیداها تا این لحظه میتوان نتیجه گرفت، فشردگی رقابتها از سال ۲۰۲۰ بیشتر شده است، اما پیروزی هیچ یک از کاندیداها در انتخابات آتی ریاستجمهوری امریکا، هنوز قطعیت یا حتی برتری واضحی را نشان نمیدهد و بیتردید هر یک از دو کاندیدا، کمپین بسیار دشواری را پیش روی خواهند داشت. به گونهای که پیروز نهایی این انتخابات میتواند به هر سو چرخش داشته باشد.
یادآوری: این یادداشتها صرفا احتمالاتی است که بر اساس الف: تحلیل روندهای گذشته، ب: ارزیابی دادههای منتشر شده در رسانهها و موسسات نظرسنجی، ج: تجربیات یادداشتها درباره انتخابات قبلی امریکا، ترکیه، عراق و ایران تقدیم میشود. نگارنده تلاش دارد حتیالمقدور چشماندازی از روند و احتمالات انتخابات آتی امریکا به مخاطبان محترم ارایه دهد. اگر عمری بود، هر گونه تغییرات و احتمالات مختلف از این انتخابات را در یادداشتهای بعدی در سال آینده ادامه خواهیم داد (انشاءالله).
🔻روزنامه شرق
📍 کاش چنار بودم
✍️ سیدمصطفی هاشمیطبا
اینک آخرین پنجشنبه سال است و بهار همین چند روز دیگر آغاز میشود. گلها و درختها جوانه سبز خود را هویدا میکنند و دشتهای باراندیده به سبزی میگراید. آدمها دعای تحویل میخوانند اما نوعا تحولی در خود نمییابند؛ درحالیکه گیاهان خوابرفته بیدار میشوند و با گذشت یک سال، تحول تدریجی خود را نشان میدهند. دراینمیان چهره شاخص و بلند دشت و شهر، چنار به جوانههای خود برای گستردن برگها رخصت میدهد. دیری نمیگذرد که برگها پهن و گسترده شده و اشعه تابناک خورشید را دریافت میکند و در عوض سایه خود را بر سر مردم گرمازده میگسترانند تا آنان در زیر این سایهبان لختی بیارمند. چنار به برگهایش اجازه میدهد تا با نشر اکسیژن تازه جور اکسیژنزدایی آدمهای دوپا را به جان بخرد و بهاینترتیب با هیبت و شفافیت خود، در خدمت مردم باشد و اگر روی خوش آبداشتن نصیب او شود، سالها به خدمت مشغول باشد تا آنکه تبری یا تیشهای یا ارهای او را از پا درآورد و در آن هنگام نیز از خدمت به خلق رویگردان نشده و بدن استوارش به خدمت مردم و ازجمله به شکل درهای باشکوه مساجد مشغول میشود. اینکه برخی آدمها به چناربودن منسوب و متهم میشوند، نه از سر آگاهی است؛ بلکه ندانستن موهبت چناربودن و قیاس معالفارق از سوی گوینده است. کاش من چنار بودم که وجودم سراسر خدمت به مردم و محیط بود.
کاش چنار بودم و مردم لختی در سایه من میآرمیدند و نه آنکه هر روز به جای آن، سوهانی باشم بر روح و جسم مردم.
کاش چنار بودم و به جای تولیدی که از تغذیه حاصل میشود، مانند چنار اندکی تولید حیاتبخش برای مردم به جای میگذاشتم.
کاش چنار بودم که شبها سر به آسمان میساییدم و به جای حضور در محافلی که حاصل حداقلی آن طراحی نقشه برای زدودن رقبا است، اندکی با خدای خود راز و نیاز میکردم.
کاش چنار بودم و شفاف خود را در معرض دید دیگران حتی از فاصله دور قرار میدادم و دیگر رنگ ریا و فریب و ظاهرسازی بر خود وارد نمیکردم و مانند چنار همان رنگ خدا را که نصیب چنار شده است، در معرض رؤیت دیگران قرار میدادم.
کاش من چنار بودم و مانند چنار زبان در کام میگرفتم و از بیان تهمت و ناسزا به دیگران آنهم با ملعبه قراردادن احادیث و احکام دینی خودداری میکردم.
کاش چنار بودم و ریشه در خاک داشتم و از خاک تغذیه میکردم و نه آنکه ریشه در محفل گناه داشته باشم و از حرام یا شبهه حرام تمتع جویم.
کاش چنار بودم و محکم بر جای ایستاده بودم و سر به آسمان میساییدم و نه آنکه ریشه در مرداب داشته باشم و به جای توسل به حبل الله هر زمان مانند همج الرعاع به فرمایش مولا علی سر در آخور هر کس و ناکس داشته باشم.
کاش من چنار بودم و برای مردم سرسبزی و طراوت و تکیهگاه به ارمغان میآوردم و از ایجاد اغتشاش ذهنی، دعواهای حیدری- نعمتی و آلودهکردن ذهن مردم خودداری میکردم و امید آنها را به یأس تبدیل نمیکردم.
کاش من چنار بودم که شکستهشدن و از پای افتادنم موجب اندوه مردمان میشد و نه آنکه با مرگ و رفتنم مردم شادمان شوند.
کاش من چنار بودم که جسدم برای سالهای طولانی ورودی مساجد را مزین کند و بر روی بدن من آیات و احادیث و اشعار معنوی منبتکاری شود و قرنها پابرجا بماند و مردم دست عطوفت و ارادت بر من روا دارند، نه آنکه در زیرزمین طعمه جانوران و خزندگان شوم.
کاش من چنار بودم که خود را عریان در چشم مردمان بدون هیچ ظاهرسازی و مداهنه قرار میدادم و از پوشیدن و آراستن خود به لباسهایی که اگر مقدس نباشند، مانعی برای دیدن حقیقت است، خودداری میکردم.
کاش من چنار بودم و کودکان از شاخه من آویزان میشدند و با طناب تاب میخوردند و شادمانه قهقهه میزدند و نه آنکه دیدن رخسار من و لمس من موجب آزار و کراهت آنان شود.
آری چنار که درختی بیبر است، آنهمه ویژگی و خاصیت مثبت دارد؛ هرچند راستقامت ایستاده است؛ اما بسیاری درختان دیگر هستند که هرچه بارشان بیشتر باشد، بیشتر سر فرود میآورند، نه مانند منِ انسان که اگر هم حسنی در خود احساس کنم، تلاش برای سر بالاگرفتن و تفاخر را پیشه کنم.
پوریای ولی گفت که صیدم به کمند است/ از همت داود نبی بخت بلند است
افتادگی آموز اگر طالب فیضی/ هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
و من در این عجب هستم که آنان که یکشبه انقلابی شده و فریادشان آسمانکوب شده، چطور قدر و همت چنار را نمیدانند. در آستانه بهار و ماه میهمانی دوست، با استعانت از خداوند برای حال بهتر و روز بهتر از باری تعالی بخواهیم نعمت درک حداقلهایی را که چنار از آن بیبهره نیست، به ما ارزانی دارد. بهار دلها و نوروز باستانی مبارک.
🔻روزنامه کسبوکار
📍 انتقال دانش و تکنولوژی به بازار کار
✍️ حمید حاج اسماعیلی
در موضوع اشتغال باید سرعت جریان از حالت کندی خارج شده و نمود بیشتری در بازار کار و جامعه داشته باشد. مشکل کارخانهها، بنگاهها، کارآفرینان و کارفرمایان هم باید با حمایت دولت برطرف شود. از سوی دیگر دولت می بایست تمام اهتمام خود را برای کاهش نرخ بیکاری به کار گیرد. دولت باید روی زیرساختها بیشتر تمرکز کند تا در دراز مدت شغل ایجاد کند. در حال حاضر یکی از موضوعات افزایش بهرهوری بنگاه و نیروی انسانی است تا کارگرانی که در بخش های خصوصی و دولتی یا نهادهای نیمه دولتی مشغول کارند بتوان با بازآموزی و افزایش مهارت توانمند کرد.
این در حالی است که در روند رو به رشد و توسعه کشور، انتقال دانش و تکنولوژی به کشور اهمیت بالایی دارد و کارجویانی که به خارج اعزام می شوند تجربه و دانش بیشتری کسب و آن را به داخل منتقل می کنند تا دریچه هایی جدید برای توسعه بازار کار و ارتقا بهره روی در کشور ایجاد شود.
باید به این مهم نیز توجه داشت که جذب سرمایهگذاری یکی از اساسیترین مولفههای توسعه بازار کار است و بدون دسترسی به منابع مالی نمیتوان کار اساسی در حوزه اشتغالزایی انجام داد. سرمایههای خارجی و داخلی باید به سرعت جذب و در راستای ایجاد زمینهها و مشوقهای لازم برای حضور بخش خصوصی در عرصه اشتغالزایی خصوصا اشتغالزایی از طریق توسعه تولید به کار گرفته شود.
برای ایجاد تحرک در بخشهای مختلف برای حرکت به سمت اشتغالزایی نیازمند مشوقهایی در حوزه مالیات، بیمهها و… از یک سو و همچنین فراهم کردن زیرساختهای مناسب از سوی دیگر هستیم. قاعدتا برای این کار دولت باید به منابع مالی کافی دسترسی داشته باشد. منابع صندوق توسعه ملی هم یکی از مهمترین این منابع است و دولت باید بتواند با مساعدت مجلس از منابع این صندوق برای سرمایهگذاری سازنده در حوزه اشتغالزایی استفاده کند. همچینن استفاده از فاینانسهای خارجی هم باید در این حوزه مورد توجه قرار بگیرد.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست