🔻روزنامه تعادل
📍 چالشهای حمایت از تولید
✍️ حسین پیرموذن
آنچه مهم و ضروری است چالشهای اساسی و موانع مهم تولیـد احصا نشده است. درواقع ما هنوز صورتبندی دقیقی از مشکلات تولید نداریم، اگر این صورتبندی دقیق از مشکلات به صورت دقیق و کارشناسی شناسایی نشود در تعیین اولویتها و اهداف نیز دچار تناقض خواهیم شد و درنتیجه بینظمی و بیثباتی در تولید، منشا سایر تحولات و چالشهای اجتماعی و اقتصادی نیز هست. حمایت از تولید یکی از عوامل بهبود مزیت رقابتی در سطح بنگاه و کشور است، درواقع رقابتپذیر بودن صنعت، تولید و خدمات در هر کشوری به بهبود رقابتپذیری کمک خواهد کرد، اما متاسفانه حمایت مستقیم از تولید نه تنها به رقابتپذیری کمک نمیکند بلکه منجر به رانتجویی، فساد مالی و گسترش بخش دولتی خواهد شد. در همین راستا باید دولت به عنوان سیاستگذار راه برای بخش خصوصی فراهم کند نه اینکه دولت به عنوان رقیب بخش خصوصی با اجرای ناصحیح قوانین و سیاستگذاری غیرعلمی به کاهش تولید و ناهموار ساختن مسیر بخش خصوصی اقدام کند.
امیدوارم دولتمردان، قانونگذاران و سایر نهادهای تصمیمگیر هر چه زودتر بهسوی مطالعات جامع و به دور از بخشینگری حرکت کنند و علت و معلول تولید و صنعت باید توسط نهادهای معتبر پژوهشی کشور احصاء شود. بدون تبیین راهبرد مناسب، جهش تولید اتفاق نخواهد افتاد. اگرچه ممکن است مجریان و دولتمردان بخشی از برنامهها و فعالیتهایشان در طول سال را به عنوان بخشی از اقدامات آن سال نامگذاری شده، اعلام کنند اما دور تسلسل باطل سیاستگذاری متناقض و کوتاهمدت، اقتصاد و تولید کشور را به سوی نابودی میکشاند. همه مشکلات ما از جنس تحریم و مشکلات بیرونی نیست، بلکه بسیاری از این مشکلات داخلی است. تا زمانی که دولت نسبت به حل این مشکلات فعلی اهتمام نورزد، این مشکلات نهادینهتر میشود، کمااینکه در بسیاری از موارد شده است. تولید ملی از شاخصههای توسعه اقتصادی در هر کشور است که شرایط مطلوب آن نشانگر وضعیت قابل قبول در زمینه فعالیتهای اقتصادی است. از سوی دیگر، لازمه مطلوبیت تولید ملی، سرمایهگذاری در آن است. توجه به تولید ملی در یک جامعه میتواند نقشی بیبدیل در زمینه شکوفایی اقتصادی ایفا کند و به نحو موثری شرایط اقتصادی مناسبی را برای رشد و توسعه مهیا سازد تا انگیزههای فراوانی را برای نیروهای انسانی و سرمایهگذاری ایجاد کند، اما یکی از محرکهای اصلی پیشرفت و توسعه اقتصادی، افزایش سرمایهگذاری است که میتواند تخصیص صحیح و مطلوب منابع بین بخشهای مختلف اقتصاد کشور را در جهت تقویت بنیه تولید داخلی بهکار گیرد. تا زمانی که بخشنامههای متناقض و متضاد، سیاستگذاری و تصمیمگیریهای شبانه و خلقالساعه، سیاستهای پولی و بانکی مخل تولید، مدیران ناکارآمد و فاقد خلاقیت، پیرسالاری، بروکراسی آزاردهنده در تامین اجتماعی و مالیات از اقتصاد و سیاستگذاری اقتصادی رخت نبندد، سیمای اقتصادی کشور کماکان فقیر و پلشت و فاقد جذابیت برای هرگونه سرمایهگذاری داخلی و خارجی خواهد بود.
🔻روزنامه دنیای اقتصاد
📍 کآرام جانم میرود!
✍️ امیر ناظمی
مواجهه با چالشها در ایران امروز، اغلب به انکار واقعیت میانجامد. چشم بستن بر مسالهها و پنهان کردن چالشها، اگرچه برای کوتاهمدت احساس آرامش میدهد، اما منافع بلندمدت را به همان اندازه تخریب میکند.
انکار واقعیت هم در میان سیاستگذاران و هم بنگاهها تبدیل به یک تیپ رفتاری شده است. گویی با حرف نزدن یا کاری نکردن در خصوص مشکل میتوان مشکل را حل کرد. اما برای حل مساله، ابتدا باید واقعیت را، هرچند تلخ باشد، پذیرفت تا حل آن امکانپذیر شود. یکی از چالشهای این روزهای بخش خصوصی و از جمله اکوسیستم استارتآپی ایران، موضوع مهاجرت است. مهاجرت در ایران ابعاد گستردهای یافته است و به نظر میرسد این چالش برای دههها گریبانگیر ایران خواهد بود، صرفنظر از اینکه نظام حکمرانی چه تغییراتی پیدا کند. به همین دلیل شرکتها باید این مساله را به عنوان یک پیشفرض بپذیرند و برای کاهش آسیبهای آن سازوکارهایی طراحی کنند. در ادامه دو سازوکار به بنگاهها در خصوص مهاجرت پیشنهاد شده است.
۱- مهاجرت آونگی
تجربه کشورهای بلوک شرق پس از فروپاشی شوروی و بهطور خاص روسیه، نشان داد که مهاجرت میان نیروهای علمی و فناوری را باید به عنوان یک اصل پذیرفت و کمتر سیاستی میتواند مانع از آن شود. با پذیرش این واقعیت، راهحل اصلی بهرهگیری از منافع این واقعیت و کاهش آسیبهای آن است. شرکتها و مراکز علمی، بر این اساس تلاش داشتند تا مهاجرت را تبدیل به «مهاجرت آونگی» کنند به نحوی که فرد مهاجر، تمایل به حفظ ارتباط با کشور و شرکت خود را داشته باشد و تلاش کنند تا او را در «چرخه خدمت و تولید» کشور یا بنگاه خود حفظ کنند. بر اساس این دیدگاه نیروی مهاجر هر استارتآپ میتواند به عنوان یک نیروی فریلنسر یا مشاور یا پارهوقت، نوعی از همکاری با داخل را تجربه کند. به این ترتیب سازوکارهایی برای شکلدهی به همکاری میتواند منافع زیر را ایجاد کند:
انتقال تجربهها و دانش بهروز؛ شامل دانش فنی و مدیریتی
پایش محیط: فرد مهاجر بیش از هر کسی به کسبوکار شما آشناست و میتواند بهتر از هر کسی در خصوص گسترش و بینالمللیشدن استارتآپ شما ارزیابی داشته باشد.
بینالمللی شدن: نیروی مهاجر شما میتواند به ثبت و ایجاد شاخه بینالمللی شما کمک کند.
کمک به سایر مهاجران: مهاجرت برای مهاجر نیز تجربه سختی است. ایجاد گروههای حمایتی (برای مهاجران و کسانی که تمایل به مهاجرت دارند) خود یک کنش اجتماعی ارزشمند است. شرکت یا استارتآپ شما میتواند پشتیبان همان چیزی باشد که از آن میترسد!
باید در چشمان ترسهایتان زل بزنید تا موفق شوید. بپذیرید تصمیم دیگران برای مهاجرت، دست شما نیست.
۲- همزاد جهانی شما
شرکتها و استارتآپها اغلب این پیشفرض را دارند که ابتدا در جامعه خود موفق شوند و سپس به سمت بینالمللی شدن حرکت کنند. اما واقعیت آن است که آنها میتوانند از همان ابتدا نیز به صورت موازی نسخه دیگری از خود را به صورت جهانی خلق کنند که آن را «همزاد جهانی» مینامیم. همزاد جهانی دقیقا مشابه با کسبوکاری نیست که در ایران ایجاد شده است، بلکه مدل کسبوکار (BM) همزاد جهانی، بر اساس ویژگیهای بازار هدفش، نیاز به تغییراتی دارد. البته این تغییرات و هزینهای که دارند، نسبت به ارزشی که ایجاد میکنند، چندان اندک نیست. اینکه تا چه حد یک کسبوکار بتواند BM مناسبی برای «همزاد جهانی» خود تدوین کند، میزان موفقیتش را تعیین میکند. تدوین یک مدل کسبوکار مناسب که بتواند با کمترین تغییراتی نسبت به مدل فعلی کسبوکار، در بازاری بینالمللی موفق باشد، البته سخت است و وابسته به خلاقیت. اما امکانپذیر نیز هست. به این منظور لازم است تا در معماری محصولات و خدمات نیز ملاحظاتی در نظر گرفته شود، از جمله معماری مدولار. مدولار بودن استفاده از هر ماژول را در هر دو محصول اصلی و همزاد جهانی امکانپذیر میکند.
چالشهای سخت، راهحلهای سخت
اینکه در برابر یک چالش هیچ کاری نکنیم و صرفا به غر زدن بسنده کنیم، یعنی ما هم تبدیل به بخشی از انکار واقعیت شدهایم. به جای غر زدن و افسوس خوردن در برابر شرایط باید به دنبال راههایی برای رشد خود و توانمندسازی دیگران باشیم. هر دو راهحل پیشنهادشده سخت و پرزحمت است. اما اگر راهحل سادهتری برای این چالش بزرگ ندارید، پس باید دست به کار شوید. پس به جای نادیدهانگاری یا مرثیهسرایی بهتر است راهی بسازید که ویژگی بنگاههای موفق، همین ساختنهاست. شاید باید در پس هر سفر خداحافظی به فرودگاه، زیر لب خواند:
ای کاروان آهسته ران
کآرام جانم میرود
هر مهاجری آرام جان این سرزمین است و شاید شعر ما، همین سازوکارهای حفظ پیوند باشد.
🔻روزنامه کیهان
📍 پاسخ به اسرائیل اینگونه باشد
✍️ جعفر بلوری
چرا رژیم صهیونیستی به ساختمان کنسولی ایران در دمشق حمله کرد؟ آیا اداره کنندگان این رژیم، به دنبال اینند که مستقیما وارد جنگ با ایران شوند تا، فشارها از روی این رژیم برداشته شده و جامعه از هم فروپاشیده آن، کنار یکدیگر متحد شوند؟ واکنش ما به این حمله چگونه باید باشد؟ آیا ادامه همین وضعی که صهیونیستها گرفتارش هستند برای تنبیه این رژیم کافی است و نیازی به پاسخ متناسب نیست؟ وضعیت اقتصادی و نَوَسانات ارزی حاصل از پاسخ به این حمله چه میشود؟ اینها سؤالهایی هستند که پس از حمله سیزدهم فروردین ماه رژیم صهیونیستی به ساختمان کنسولی سفارت کشورمان در دمشق بین کارشناسان، مردم عادی و احتمالا مسئولین تصمیمگیرنده مطرح شده و هرکسی بسته به روحیات، تخصص و شرایط، پاسخ یا پاسخهایی برای آن داده یا همین روزها خواهند داد! رصد پاسخهای داده شده نشان میدهد، هیچ ایرانی مخالف پاسخ متناسب دادن به این رژیم نیست چون میداند، عدم پاسخ یعنی تکرار این جنایات.. اختلاف فقط و فقط در نوع و احتمالا مکان و زمان این پاسخ و همینطور در شدت آن است که، این نوع اختلافات نیز کاملا طبیعی است. در این یادداشت تلاش میکنیم، ما هم پاسخی برای این سؤالها بیابیم.
«رژیمهایی که در حال از بین رفتنند، برای بقا، دست به هر کاری میزنند.» این خلاصه پاسخی است که میتوان به سؤال اول این یادداشت و به طور کلی به چرایی رفتارهای این روزهای رژیم صهیونیستی داد. نتانیاهو رهبر چنین رژیمی است. بیایید کمی از دریچه ذهن نتانیاهو به تحولات این رژیم بنگریم. در این صورت تحلیل رفتارهای جنونآمیز او شاید کمی سادهتر شود.
شکافهای اجتماعی در این سرزمین، به شکل بیسابقهای عمیق شده و صهیونیستها امروز نتانیاهو و کابینهاش را نمیخواهند. همین دیروز صهیونیستها به ساختمان کنست یورش برده و برای ساعاتی آن را تسخیر کردند. در تلآویو، جنگی خیابانی بین شهرکنشینان و خانوادههای اُسرای صهیونیست با نیروهای ویژه و پلیس ضدشورش در جریان است و به گفته رئیس شاباک «اوضاع خطرناک شده و میتواند از کنترل خارج شود.» فشارهای بینالمللی به ویژه افکار عمومی را که به این رژیم وارد میشود، به این شرایط اضافه کنید. نتانیاهو به خوبی حس میکند این فشارها بیسابقه است. امروزه هیچ کشوری در دنیا -لااقل در ظاهر- نمیتواند از این رژیم و رفتارهایش دفاع کند حتی آمریکایی که از هیچ کمکی به این رژیم دریغ نکرده و نمیکند، در ظاهر هم که شده نشان میدهد با صهیونیستها دچار اختلاف شده است. با این توصیفات بعید است صهیونیستها به این زودیها بتوانند اعتماد دنیا را جلب کرده و بین مردم سراسر جهان سر بلند کنند. رژیم صهیونیستی امروز در منزویترین شرایط و منفورترین حالت خود قرار دارد و این برای نتانیاهو و سایر رهبران این رژیم «غیر قابل تحمل» است.
رژیم اسرائیل و شخص نتانیاهو فقط افکار عمومی در میان خود و «جهان» را نباختهاند. آنها در میان رهبران سیاسی خود نیز منفورند و چه کسی است که نداند، وزیر جنگ این رژیم با نتانیاهو «قهر» است و تا آنجایی که رسانههای این رژیم اجازه انتشار اخبار آن را داشتهاند، آنها با یکدیگر حرف نمیزنند. در بسیاری از جلسات اگر یکی از آنها حضور داشته باشد آن دیگری شرکت نمیکند. این اختلافات بین وزیر امنیت داخلی یا وزیر اقتصاد این رژیم با سایر مقامات هم دیده میشود. اختلافات بین اعضای کنست هم در اوج است و بارها تصاویری از درگیری لفظی و حتی فیزیکی آنها بر سر تحولات غزه منتشر شده است. نتانیاهو در میدان جنگ هم، قافیه را کاملا باخته و طبق اعلام رسمی ارتش این رژیم، تا این لحظه نزدیک به ۸۰۰ نظامیاش از دست داده است. این در حالی است که در بهترین حالت، عدد اعلامی یکسوم عدد واقعی است و صهیونیستها چیزی بالغ بر ۲۵۰۰ نظامی خود را از دست دادهاند. در میان این کشتهها از ژنرال بگیر تا سرباز صفر دیده میشود. این تلفات آنقدر زیاد شده که به این فکر افتادهاند خدمت سربازی را برای «حریدی»ها هم اجبار کنند. حریدیها یا همان «فرا ارتودکسها» طیف افراطی- مذهبی هستند که از خدمت سربازی معافند و این امر همیشه باعث خشم سایر طیفهای یهودی در سرزمینهای اشغالی بوده است. «اسرائیل» در طول هفتاد و اَندی سالی که از عمر پلیدش میگذرد، در خواب هم نمیدید طی ۶ ماه این همه تلفات بدهد. این سَوای از خسارات اقتصادی است که این رژیم در این شش ماه متحمل شده است. فقط به عنوان یک مورد به گزارش دیروز یدیعوت آحارونوت اشاره کرده و میگذریم. طبق گزارش این سایت عبری زبان، حتی یک توریست در اسرائیل دیده نمیشود و صنعت توریست این رژیم به طور کامل و صد در صد از هم فروپاشیده است. صنعت توریسم یکی از اصلیترین منابع درآمد ارزی این رژیم است (بود). و این شرایطی که به آنها اشاره کردیم، همه بیسابقه است.
امروز از این «بیسابقه»ها و «ترین»ها در سرزمینهای اشغالی فراوان است. جبههای که صهیونیستها با آن درگیرند نیز با دفعات قبل متفاوت است. صهیونیستها امروز از جبهههای مختلف زیر فشارند و این طور نیست که فقط با حماس درگیر شده باشد. حزبالله لبنان، مقاومت عراق، انقلابیون یمن و جهاد اسلامی در کنار گروههای دیگر، از همه جهت بر سر صهیونیستها آوار شدهاند و آن گروهی که شهر بندری ایلات را تعطیل و نیمی از کارکنان آن را به مرخصی بدون حقوق و همیشگی فرستاده است، همین یمنیها هستند. خلاصه این که نتانیاهو اینها را میبیند و دچار جنون میشود.
«مایکل برچر»، متفکر حوزه روابط بینالملل که در حوزه «بحران» و «مناقشات بینالمللی» آثار درخوری دارد، وقتی به تعریف «بحران» میرسد میگوید وقتی ارزشهای اساسی یک دولت به عنوان بازیگر صحنه روابط بینالملل از سوی یکسری اقدامات قاطع و توأم با خشونت تهدید میشود، میتوان گفت آن دولت وارد بحران شده است. به اعتقاد برچر، «بیثباتی» یکی از ویژگیهای قطعی بحران است و در این حالت باید منتظر به چالش کشیده شدن مناسبات بینالمللی از سوی دولت بحران زده هم باشیم. در چنین حالتی احتمالا شاهد تغییر و تحولاتی در رفتار این دولت به شکل بروز خشونت و رفتارهای غیر عادی خواهیم بود. (نقل به مضمون)
برگردیم به سؤال اصلی این یادداشت. گفتیم، پاسخ به رفتارهای غیرعادی این رژیم بحران زده (حمله به ساختمان سفارتمان در دمشق) قطعی است و در این مورد هیچ اختلاف نظری وجود ندارد. اما چگونگی و شدت آن همینطور زمان و مکان اهمیت زیادی دارد. صهیونیستها خوب میدانند این پاسخ داده خواهد شد. این را، هم اعلام کردهاند و هم میتوان از رفتارهایی که نشان میدهند فهمید. مثلا اعلام شده، سفارتخانه این رژیم در جمهوری آذربایجان تخلیه شده است. یا به تمام دیپلماتهای این رژیم در سراسر جهان و به تمام سفارتخانههای آن آمادهباش داده شده است. اینها نشان میدهد، صهیونیستها خود را آماده دریافت پاسخ کردهاند. ما فکر میکنیم، پاسخی که ایران میدهد باید طوری باشد که در محاسبات دشمن نیامده باشد؛ در این صورت قطعا بازدارندگی لازم را خواهد داشت. زمان هم «مهم» است. این پاسخ باید تا زمانی که این خشم مقدس ایرانیِ باغیرت وجود دارد داده شود یعنی با قید «فوریت»!
و اما نوسانات ارزی. پاسخ این سؤال هنوز به درستی داده نشده است که، «گردانندگان کانالهای تلگرامی تعیینکننده قیمت لحظهای ارز چه کسانی هستند؟» آیا در داخل کشور حضور دارند یا بیرون از ایرانند؟ آنها با چه متر و معیاری قیمت ارز را بالا یا پایین میکنند؟ پاسخ این سؤالها ارتباط مستقیمی با بحث این یادداشت دارد. ما فکر میکنیم، خباثتهای رژیم صهیونیستی در حوزه امنیت، یک «خط» است و بالا و پایین شدن بدونِ متر و معیار نرخ ارز خطی دیگر. این دو خط موازی بوده و با هم کار میکنند. کارکرد خط دوم ایجاد مانع در پاسخ دادن به چنین خباثتهای امنیتی است. باور بفرمایید در هیچ نقطهای از این کره خاکی، معیشت مردم یک کشور را به چند کانال تلگرامی گره نمیزنند. مرجعیت تعیین قیمت را از این کانالهای مشکوک بگیرید و همزمان با پاسخ «متناسب»، «فوری» و «غافلگیرکننده» به خباثتهای امنیتی رژیم صهیونیستی، به خباثتهای اقتصادی نیز پاسخ متناسب بدهید.
🔻روزنامه اطلاعات
📍 ارز و اقتصاد ایران
✍️ دکترحسین عبده تبریزی
اول- همکاران من در«گروه مالی دانایان» در گزارش آغاز سال ۱۴۰۲نرخ تورم را حداکثر اندکی کمتر از سال ۱۴۰۱و حدود ۴۰تا ۴۵درصد برآورد کردند؛ پیشبینی آنان این بود که انتظار جهش نرخ ارز به دلیل رشد نقدینگی در سال ۱۴۰۲وجود ندارد و محتملترین سناریو برای نرخ ارز در پایان سال ۱۴۰۲ را افزایش نرخ ارز در سطحی کمتر از نرخ تورم عمومی دانستند.
به نظر میرسد که پیشبینی آنان کم و بیش درست بود. برای امسال هنوز گزارش مطالعات آنان در دسترس نیست، اما فکر نمیکنم در مورد ارز بتوان همان پیشبینی را تکرار کرد. در سال ۱۴۰۳، با توجه به وضعیت روابط خارجی جاری ایران و موقعیت تحریمها، به نظر میرسد متغیر «سیاست» هم تأثیر عمدهای بر قیمت ارز در این سال داشته باشد. تغییر قیمت ارز به شدت به وضعیت محدودیت های ارزی کشور و تحریمها وابسته است. رویدادهای سیاسی چند ماه اخیر بیانگر آن است که در سال ۱۴۰۳، جهش نرخ ارز از این مجرا میتواند مطرح باشد. البته به گمان بنده در سال ۱۴۰۳انتظار جهش نرخ ارز به دلیل رشد نقدینگی کمتر محتمل است. محتملترین سناریو برای نرخ ارز در پایان سال ۱۴۰۳، افزایش نرخ ارز در سطحی مشابه یا اندکی بالاتر از نرخ تورم عمومی است.
دوم- در ایران هر وقت دولتها ارز حاصل از رانت منابع زیرزمینی را در اختیار داشتهاند، با وجود تورم در داخل کشور (نقدینگی بیشتر از تولید کالاها و خدمات)، با سیاستهای پوپولیستی جلوی افزایش نرخ ارز را گرفتهاند. در طی ۵سال گذشته چنین امکانی برای دولتها فراهم نبوده است. دولتها و از جمله دولت فعلی میداند که یکی از مهمترین متغیرهای آرامش، کنترل نرخ تورم و مهمتر از آن کنترل نرخ ارز است. تنگدستی ارزی دولت بدان معنا نیست که در ماههای پیش رو برای کنترل نرخ ارز از همه توان خود و کشور استفاده نکند. یعنی اگر ارزی در بساط داشته باشد از قیمت ارز دفاع خواهد کرد.
سوم- در بحرانهای ارزی سالهای ۷۸-۷۷و ۹۱-۹۰خروج ارز یا خروج سرمایه پاسخ بخشی از نگرانیهای آحاد مردم بهطور اعم و صاحبان سرمایه بهطور اخص بود. در صورت تکرار وضعیت، در سال ۱۴۰۳شاهد رفتار متفاوتی نخواهیم بود.
چهارم- وقتی مأمن بخش مهمی از نقدینگی نظام اقتصادی کشور ورشکسته به نظر برسد، اعتماد مردم به طور اعم و صاحبان سرمایه به طور اخص به ناشر پول تنزل مییابد؛ اعتمادی که مهمترین منشأ ارزشیافتن پول اعتباری است. اگر خدای ناخواسته زمانی شود که آحاد مردم ناشر پول را بیاعتبار بدانند، در آن زمان هر مقدار کاغذ (پول)هم برای دریافت یک واحد ارز اعتبار نخواهد داشت. لذا، راهحل حل بحران ارزی در ایران غیر از کسریهای بودجه، حلوفصل بحران بانکی است.
پنجم- از زمان ریاست مرحوم آقای نوربخش بر بانک مرکزی تا زمان رئیس کل امروزِ بانک مرکزی (غیر از یک یا دو استثنا) همه رؤسا میدانستند و میدانند که نظام چندنرخی ارز کارساز نیست، اما حریف سایر اعضای کابینه و مدیران ارشدتر نشدهاند. آنان میدانستند وقتی دور سفته بازانه (speculative run )آغاز میشود، مقامهای تنظیمگر، یعنی بانک مرکزی و سازمان بورس و اوراق بهادار، باید در پی کنترل آن باشند، نه این که این دور سفته بازانه را شتاب دهند. اما حریف همکاران خود در کابینه نمیشدند. بیشتر روسای کل بانک مرکزی آثار مخرب نظام چندنرخی ارز را میدانستند، اما نمیتوانستند همکاران خود را در کابینه قانع کنند که باید به سمت نظام تک نرخی ارز رفت.
ششم- راه حل وفصل ناترازی ترازنامه بانکها، تک نرخی کردن بازار ارز، نظارت کامل بر فرایند خلق پول در نظام بانکی متناسب با تولید کالاها و خدمات در کشور و ایستادگی در مقابل دولتهای با کسری بودجههای عمده ، کارهای بزرگی است که رئیس کل بانک مرکزی به تنهایی از عهده انجام آنها برنمیآید. برای حل مشکل بانک و ارز، اراده دولت و نظام، بهبود روابط بینالمللی ایران و حل تعارضات فرهنگی در کشور لازم است. اقتصاددانان عنوان کلی همه این اقدامات را، با رعایت پیشزمینهها، «اصلاحات اقتصادی» گذاشتهاند.
🔻روزنامه جهان صنعت
📍 ایران ارجمند باید نیرومند و پایدار بماند
✍️ محمدصادق جنانصفت
حقیقت این است که اندازهگیری میزان دوستداشتن سرزمین و میهن برای دهها میلیون ایرانی ناممکن است. به این ترتیب هیچ ایرانی باشنده در این آبوخاک نمیتواند و نباید بگوید میهن و وطن را بیش از دیگری دوست دارد و اینگونه سخنان از سوی هرکسی باشد بیهوده است. خرد انسانی فرمان میدهد همه باشندگان در این سرزمین باستانی به ویژه آدمهایی که در پایداری یا ناپایداری این کشور نقش و سهم پررنگ و بیشتری دارند باید بیش از دیگران در نگهداری همه هستی این ملک کوشا و خردمندتر باشند.
آنچه در بالا نگاشته شد به ویژه در این روزهای سخت میهن ارجمند که در تله گرفتاریهای پرشمار افتاده است بیش از هر روز دیگر به چشم میآید. بدون رودربایستی باید یادآور شد کسبوکار و روزی شهروندان ایرانی به سختی افتاده است و میلیونها کارگر و کارمند و کشاورز این کشور از معیشت خود رضایت ندارند. آنها امیدوار بودند نهادهای حکومتی با یکپارچه کردن مدیران حاکم بر نهادهایی مثل دولت و مجلس بتوانند گرههای معیشتی را باز کنند، اما این اتفاق رخ نداده است. دولت سیزدهم کارآمدی و تجربه لازم و بینش و دانش کافی برای عبور دادن زندگی سخت شهروندان از گرداب معیشت را نداشته و ندارد. از سوی دیگر سیاست خارجی ایران بهگونهای آرایش یافته و به اندازهای سفت و سخت شده است که سازگاری با دیگر کشورها روندی کاهنده را تجربه میکند. کشورهایی که با نظام سیاسی ایران از همان سالهای نخست پیدایش ناسازگارند ترفندها و راههای پیدا و پنهانی برای تضعیف آن انجام داده و میدهند. این وضعیت به ویژه در دو سال تازه سپری شده و پس از پدیدار شدن جنگ اوکراین و جنگ غزه بسیار پیچیده شده است. رهبری سیاسی و اقتصادی استیلا یافته بر ایران ارجمند این روزها باید از همه نیروی ایرانیان باشنده و کوچنده بهره گرفته و با استفاده از آموزههای دیپلماسی، کشور را از دره مرگ دور کنند. هرگونه خطای کوچکی در این بازی بزرگ میتواند بسیار آسیبرسان باشد. آسیبی که اگر بر ایران و ایرانیان در این روزهای دشوار وارد شود جمعشدنی نیست و
راه را برای دور شدن این سرزمین از کاروان جهانی بازتر میکند. ادارهکنندگان کشور یادشان باشد ذره- ذره و مثقال- مثقال آبوخاک این سرزمین تاریخی برای همه ایرانیان است و هیچ گروه و دستهای به هر دلیلی که برای خود درست کردهاند حق ندارند از خواست و اراده شهروندان که نگهداری یکپارچه و سرافرازانه این سرزمین است دور شوند. ایرانیان اگر به این اعتماد برسند که نهاد دولت توانایی و دانایی برای نگهداری این سرزمین از بلاهای داخلی و خارجی دارد همه نیروی خود را به میان میآورند. نهاد دولت اما این را دستکم تا اینجای کار از خود نشان نداده است. نگذاریم بنای ایران ارجمند بیش از این آسیب ببیند.
🔻روزنامه اعتماد
📍 تنها گزینه ایران برای رویارویی با اسراییل
✍️ حسین ربیعی
رویارویی مستقیم و غیرمستقیم ایران و اسراییل وارد پنجمین دهه خود شده است. در واقع همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی به رسمیت نشاختن اسراییل از سوی جمهوری اسلامی ایران، جنگ غیررسمی ایران و اسراییل آغاز شده است. از منظر انسانی جنایات اسراییل منطبق بر هیچ اصول اخلاقی نیست و این رژیم نه تنها در رویارویی با ایران که در همه جنگها، شدیدترین و وحشیانهترین جنایات ممکن را مرتکب شده و ترسی از نمایش و اعلام عمومی آن ندارد. کما اینکه در جنگ جاری غزه از حمله به بیمارستان و مدرسه و پایگاه امدادی و خبرنگار و ... فروگذار نکرده و نکوهش و سرزنش و اعتراض و حتی شکایت کشورها و اعضای سازمان ملل را هم نادیده گرفته است. بنابراین اسراییل نشان داده است که موجودیتی بیملاحظه و قانونشکن است که تا آخرین حد ممکن برای کسب حداکثر منافع خود میجنگد. جدا از روشهای جنگی مذموم اسراییل که قباحت آن بر همگان آشکار شده است، اما از منظر اصول جنگ، رویارویی ایران و اسراییل از متغیرهایی تاثیر میپذیرد که در کوتاهمدت و بلندمدت سرنوشت این جدال را تعیین و برخی وضعیتهای جاری را از قبل پیشبینیپذیر میکند. از منظر جغرافیایی ایران از راه زمینی بیش از ۱۴۰۰ کیلومتر و از راه دریایی بیش از ۴ هزار کیلومتر با اسراییل فاصله دارد. بین این دو بازیگر، عراق و اردن به عنوان کشورهای میانجی و حائل قرار گرفتهاند. بنابراین برخلاف جنگهای رایج، درگیری بین ایران و اسراییل درگیری بین دو همسایه نیست که مرز مشترک و جبهه مستقیم داشته باشند و در واقع ماهیت جنگ بین این دو، از جنگها و درگیریهای کلاسیک به درگیریهای نامتعارف و نامتقارن تغییر کرده است. در جنگهای کلاسیک عواملی همچون تعداد نفرات و امکانات، ابتکار عملیاتی، تامین تجهیزات و لجستیک، فرماندهی و کنترل، اهداف سنجیده، تحرک، تمرکز و صرفهجویی در قوا اغلب به عنوان عناصر اصلی توان رزمی و اصول جنگ تعیینکننده است. در جنگهای نامتقارن اما تعداد نفرات و امکانات اهمیت چندانی ندارد، بلکه عملیات و حملات مخفیانه و پراکنده از راه دور، اشراف اطلاعاتی، مشروعیت و مقبولیت حکومت، توانمندیهای تکنولوژیک و ... اهمیت دارد که رعایت نکردن آنها زمینه ناکامی یا شکست را فراهم میکند. ایران برای ضربه زدن به رژیم صهیونیستی در کشورهای نزدیک به اسراییل از گروههای مقاومت پشتیبانی میکند. به عبارت دیگر جنگ مستقیم در مرزهای این بازیگر را در پیش گرفته است. این شیوه جنگ، در کنار هزینههای هنگفت مالی و اقتصادی، نیازمند استقرار نیروها و نفرات زیاد، تجهیزات و لجستیک لازم و تحرک و تمرکز و اشراف اطلاعاتی و عملیاتی بسیار بالا (آن هم در کشور ثالث) است.
استقرار زبدهترین و ماهرترین نیروهای ایرانی در پیشانی خط حمله خطرات بسیار زیادی دارد که در طول این پنج دهه جنگ، بارها نمایان شده است. از شهادت سردار متوسلیان و همراهانش در دهه شصت در لبنان تا شهادت سرداران سپاه در چند ماه اخیر در سوریه، نمونهای از آسیبهای این رویکرد جنگی و نظامی است. دشواریهای این سبک عملیات نظامی در این است که ایران برای این رویارویی ناگزیر از استفاده از سرزمین دیگران است. کشورهای سوریه و لبنان که به نحوی پایگاه ایران برای مقابله با اسراییل هستند هر کدام گرفتار مشکلات و معضلات داخلی هستند. در سوریه مدتهاست که نارضایتی عمومی وجود دارد و لبنان هم کشور هفتاد و دو ملت با انواع و اقسام بازیگران پنهان و آشکار است. در این شرایط یافتن افرادی که آماده همراهی با دشمنان دولت مرکزی باشند، آسان است و بنابراین استخدام جاسوس و خبرچین از میان مردمان سوری یا لبنانی برای اسراییل کار آسانی است و همین است که شاید به آسانی از تحرکات فرماندهان جبهه مقاومت و محل زندگی و پایگاههای آنها آگاه میشوند و به نوعی رفت و آمد ایشان زیر نظر است. اسراییل در این نبرد نامتقارن و نامتعارف، استراتژی خود را بر طیفی از عملیات مخفیانه و پراکنده از جمله ترور فرماندهان و رهبران جبهه مقاومت، اعم از ایرانی و غیرایرانی بنا کرده است. عملیات تروریستی از جنبه اجرایی نیازمند اشراف اطلاعاتی بسیار و از نظر عملیاتی نیازمند دقت، سرعت عمل و چالاکی و مهارت بالاست. در عین حال نسبت به عملیات مستقیم نظامی تجهیزات، تمهیدات و هزینههای کمتری نیاز دارد. در پنج دهه رویارویی اسراییل با جبهه مقاومت، رژیم صهیونیستی بارها عملیات ترور را در لبنان، سوریه و حتی در داخل ایران و خیابانهای تهران انجام داده و موثرترین فرماندهان نظامی و بهترین دانشمندان هستهای ایران را به شهادت رسانده است. نکته دیگر این است که اسراییل تقریبا هیچگاه رسما مسوولیت حملات و عملیات خود را نپذیرفته و اعلام نکرده است. ضمن اینکه همواره تهدیدات پنهان یا آشکار را دلیلی بر عملیات خود دانسته و با این بهانه پشیتبانی همیشگی قدرتهای جهانی را دریافت داشته است. باری جنگی که یک طرف آن رویارویی مستقیم و کلاسیک و یک طرف آن عملیات تروریستی و نامتعارف را در پیش گرفته است، سرانجام به وضعیت امروز ختم میشود. اسراییل با انواع عملیات تروریستی آشکارا به دنبال باز کردن جبهه جنگ مستقیم علیه ایران و همپیمانان است، از سوی دیگر ملاحظات سیاسی، نظامی و امنیتی باعث شده است که ایران از ورود به این رویارویی مستقیم خودداری کند که این مساله گستاخی هر چه بیشتر اسراییل را در پی داشته و خواهد داشت. در واقع فاصله جغرافیایی زیاد و دوری اسراییل از ایران و همزمان نزدیکی اسراییل به نیروهای ایرانی یا مورد حمایت ایران در مرزهای خود، توازن نظامی را به نفع این کشور تغییر داده و همین مساله باعث شده است که در چند ماه اخیر بیش از ۲۰ تن از فرماندهان یا نیروهای موثر نظامی ایران و جبهه مقاومت به شهادت رسیده و برخی پایگاههای نظامی ایران در سوریه از بین رفته است و ایران اقدام متقابل و بازدارندهای انجام نداده است. دولت سوریه که خود روزانه از سوی اسراییل مورد تجاوز است، توان پاسخگویی به حملات اسراییل را ندارد و گشودن جبهه جدید از سوی حزبالله هم پاسخ سخت اسراییل را در پی خواهد داشت. بنابراین جز عملیات نامتعارف، راهی برای ایران باقی نمانده است. باید منتظر ماند و دید که آیا ایران وارد فاز عملیات نامتعارف شبیه اسراییل خواهد شد یا خیر؟
🔻روزنامه شرق
📍 رزم-بزم
✍️ سیدمصطفی هاشمیطبا
تعطیلات نوروز امسال که با ماه مبارک رمضان مصادف بود، مانند سالهای گذشته و با گذشت نزدیک به سه هفته ادامه دارد. سه هفتهای که مدارس، دانشگاهها، مراکز علمی و فرهنگی نوعا تعطیل بود و بیشتر رخوت و کسالت بود تا تجدید قوا و تنظیم امور و برنامهریزی برای سال نو.
آنچه بیشتر به ذهن متبادر میشود و اندیشه را به خود مشغول میکند، آن است که در این دوران بهصورت عام و در تعطیلات نوروز بهصورت خاص، آیا به رزم مشغول هستیم یا به بزم؟ آیا از یک سیاست کلی و منطقی پیروی میکنیم یا باری به هر جهت روزگار میگذرانیم؟ در این سه هفته بهعنوان محور و حامی مقاومت و امالقرای اسلام صحنههایی را شاهد هستیم که گاه تصور و مخیله انسان قادر به درک آن نیست.
اسرائیل همچنان جنایت میآفریند و کارش از کودککشی گذشته و به بیماران، زمینگیرها و اعانهگیرها هم رحم نمیکند و همچنان به قصد پاکسازی نژادی و کوچ اجباری فلسطینیها و اشغال دائم غزه، به دنبال توطئه قبلی خود، نقشهاش را اجرا میکند و آماده قتل و کشتار مردم در رفح برای کوچاندن اجباری آنان به صحرای سیناست و دولتهای اسلامی هم همچنان به مراودات خود با اسرائیل ادامه میدهند و ما هم حداکثر از طریق قطر یا عمان یا کشورهای مشابه در پی آتشبس هستیم؛ آتشبسی که حتی علیرغم قطعنامه شورای امنیت رعایت نمیشود.
در همین زمان، در حدود ۲۰ روز ۷۰۰ نفر از مسافران بیپایان جادههای ایران طعمه مرگ شدند؛ اینها به همراه حدود ۲۰ هزار مصدوم حاصل از ۹۳ هزار تصادف در جادهها بود. خسارت روانی و مالی ناشی از این تصادفها کمتر از خسارت در یک جنگ نیست. آیا این مسافران به بزم رفته بودند یا رزم که حاصل آن هزاران خانواده محزون و خسارتدیده از خود به جای گذاشته باشند. در همین حال در ادامه چراغ سبزهای روسیه در سوریه به اسرائیل، حملات هوایی اسرائیل به پایگاههای ایران دنبال میشود و هر روز شهیدی از سوریه روی دستان مردم به آرامگاه ابدی رهسپار میشود و آخرین آن نیز شهدای حمله اسرائیل به کنسولگری ما در دمشق است.
وقتی ما علنا اعلام میکنیم محور مقاومت هستیم و برای سالها شعار مرگ بر آمریکا و نابودی اسرائیل سر میدهیم و بهطور علنی حزبالله لبنان را تقویت میکنیم و به روشنی از حماس پشتیبانی میکنیم، چرا نمیخواهیم باور کنیم که در یک جنگ درگیرانه با قدرتهای ظالم همچون آمریکا و اسرائیل هستیم؟ هرچند به لطف تدبیر حکمرانان، علیرغم تلاش اسرائیل به درگیری ایران در یک جنگ تمامعیار، هنوز از این امر اجتناب شده است، اما نباید فراموش کنیم که ضربالمثل «شترسواری دولادولا ندارد» را نباید فراموش کنیم. اگر قرار است بهعنوان محور مقاومت در مقابل قدرتهای مستکبر باشیم، باید سیاستهای داخلی خود را به طریقی تنظیم کنیم که از پس این مهم برآییم. مگر در دنیا کشوری را میتوان یافت که با قدرتهای برتر از خود سر جنگ برای احقاق حق داشته باشد و در داخل به سمت بزم و مصرف هرچه بیشتر و دعوای رفاه بیشتر باشد.
ظاهرا مسئولان با مردم رودربایستی دارند. در عین پیشهکردن سیاستهای رزم و شعار علیه آمریکا و خارج از کشور، میخواهند سیاست بزم و تداوم الگوی زندگی آمریکایی را در داخل ادامه دهند. تفاخر وزارت نفت به اینکه روزانه ۱۳۰ میلیون لیتر بنزین توزیع کرده است (و بخشی از آن وارداتی است) از قبیل همین سیاستهاست. کشوری که در یک رزم اعلامنشده با آمریکا و اسرائیل به سر میبرد، باید امکانات و عده و عُده خود را بسیج کند؛ درحالیکه ما در عین سیاستهای خارجی یادشده، میخواهیم هرچه بیشتر به مصرف و اسراف در داخل و هدردادن منابع خود روی بیاوریم. زمانی میخواستیم توسعه و عدالت را با هم داشته باشیم (البته به طرفهالعین) حتی به قیمت مصرف ثروتهای داخلی خداداد و اسراف در آنها، نه به توسعه رسیدیم و نه عدالت را برپا کردیم و اینک میخواهیم رزم در خارج و بزم در داخل را همزمان داشته باشیم. این سخن به این معنی نیست که مردم ما محروم باشند، بلکه به این معناست که متناسب با سیاستهای خارجی، در داخل سیاستهایی پیشه کنیم که از اسراف منابع جلوگیری کند. فراموش نکنیم که اگر هم رزم خارج را ندیده بگیریم، در داخل با رزمهای متعددی همچون کمبود آب، نشست زمین، تورم، رکود و به خطر افتادن کشاورزی روبهرو هستیم که غفلت از آن بنیانکن است.
پس از ناکامی دولت روحانی در تداوم معاهده برجام به دلیل خروج آمریکا از این معاهده، همه عناصر تبلیغاتی ازجمله تریبونهای نماز جمعه و روزنامههای مربوطه علیه دولت روحانی به تبلیغ لزوم گسترش سفره مردم پرداختند و به این دولت تاختن را آغاز کردند، پس از روی کار آمدن دولت جدید هرچند تریبونهای گذشته خاموش شدند و حتی مردم را به جای تمتع از سفره گسترده، تشویق به لنگ و دمپایی پوشیدن و روزه و عبادت کردند، اما به هر حال آثار آن حملات به دولت جدید هم روی آورد و دولت هم تلاش خود را بر خنثیکردن تبلیغات کوچکشدن سفره مردم گذاشت؛ درحالیکه علاوه بر فشار تورم بر سفره و جیب مردم، بیعدالتی و شکاف طبقاتی فاحش و سیاستهای ضدونقیض دولت موجب ناراحتی بیشتر میشود و دولت هم علیرغم تذکرات رهبری درخصوص انقباضی حرکتکردن، میخواهد با حرکت انبساطی، به مردم آرامش بدهد و این همان چیزی است که متضاد با سیاستهای خارجی است. دولت باید تکلیف خود را با سیاستهای خارجی و تداوم عملکرد داخلی روشن کند. اگر سیاست حمایت از محور مقاومت در دستور کار و شعار مرگ بر آمریکا و نابودی اسرائیل در جریان است، تمام منابع داخلی باید تجهیز شود و از هرگونه اسراف و سوءاستفاده و رانتخواری جلوگیری کند، والا سیاست تشویق رزم در خارج و وعده بزم در داخل به دلایل روشن عقلی و حتی نقلی مردود است.
🔻روزنامه آرمان ملی
📍 نشست شورای امنیت و چند نکته
✍️ عبدالرضا فرجیراد
قدام دیپلماتیک روسیه در خصوص درخواست تشکیل جلسه شورای امنیت در مورد حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق اقدام خوبی بود. با توجه به اینکه اسرائیلیها دنبال این بودند که جنگ را گسترش دهند و نتانیاهو به خاطر مشکلات داخلی خود که میخواهد از زیر بار انتخابات زودرس فرار کند یا مسائل غزه که نتوانسته به اهدافش برسد و همچنین دنبال آشوب در جنوب لبنان است که بتواند اسرائیل به پشت رودخانه لیتانی برود لذا میخواستند ایران را به نحوی وارد این درگیری کنند یا به واسطه این درگیری جنگ را در جنوب لبنان گسترش دهند.
لذا به نظر میرسد کار عاقلانهای بود که همان موقع اقدامی علیه اسرائیل صورت نگرفت چون میتوانست پای بقیه را نیز به این درگیری بکشاند زیرا ایران از ابتدای جنگ غزه دنبال گسترش جنگ نبود و آمریکاییها نیز بارها اعلام کردند ما به دنبال این امر نیستیم و به نظر منافعشان در گسترش جنگ نیست. چون انتخابات آمریکا در پیش است، همچنان جنگ اوکراین برقرار است و مساله چین و تایوان نیز از سوی دیگر مطرح است. از سوی دیگر مواضع دبیرکل سازمان ملل در خصوص حمله تروریستی اسرائیل به کنسولگری ایران خوب بود و آقای گوترش و برخی از کشورها محکوم کردند. اما در شورای امنیت گویی ۵ کشور این اتفاق را محکوم نکردند. هر چند که شاید انتظار بیشتر بود که بیانیه شورای امنیت اینگونه حملات را محکوم کند. در مجموع کار مثبتی بود و باز هم باید اقدامات دیپلماتیک بیشتری صورت بگیرد. البته اسرائیل هم نباید خیالش راحت باشد و ایران هم باید در موقع مقتضی اقداماتی را علیه این عملیات تروریستی آن هم در یک مقر دیپلماتیک انجام دهد که اسرائیل فکر نکند هر دفعه بخواهد میتواند این کار را تکرار کند. اینکه بگوییم با اسرائیل در موقعیت صفر یا صد هستیم درست نیست. بالاخره ایران اعلام کرده که از جبهه مقاومت و حماس حمایت میکند و کمکهای بشردوستانه میدهد و رسما هم اعلام شده که ایران در قضیه ۷ اکتبر اطلاعی نداشته است. اما همین اسرائیل نیز بسیار ضربه پذیر است چنانکه در باب المندب ضربه میخورد و بندر ایلاتش مشکل پیدا کرده و تمام کشتیها باید این بندر را دور بزنند و در جنوب لبنان و غزه نیز ضربه حسابی خورده و از عراق نیز اقداماتی شده است. اینها نیز گروههایی هستند که به ایران نزدیک هستند. اگر هم مساله ۷ اکتبر را بررسی کنیم میبینیم که هم میزنند و هم میخورند. گرچه این اتفاق اخیر بسیار جای تاسف دارد اما بدین معنا نیست که همان فردا ایران بخواهد کاری کند و پاسخ دهد. چرا که بالاخره اسرائیل یکسری حاکمان و همپیمانانی دارد و فشار در داخل آمریکا وجود دارد و دولت آمریکا اگر هم نخواهد مجبور است که به پشتیبانی از اسرائیل برخیزد و اگر این کار را نکنند قدرت خود را از دست خواهند داد. لذا در پاسخ به تجاوز اسرائیل باید ملاحظات مختلف را در نظر گرفت و ملاحظات سیاسی، نظامی و همین شورای امنیت را دید. همین جلسه اخیر شورای امنیت وزنه و نتیجهاش به سمت ایران میچرخد. ایران مساله را پیگیری میکند و اگر اسرائیل بخواهد ادامه دهد با توجه به این حادثه که عمل تروریستی بوده ایران هم ممکن است با توجه به شرایطی که فراهم میشود در آینده عکس العمل نشان دهد. البته فراموش نکنیم که اسرائیل خود با مشکلات جدی روبهرو است.
مطالب مرتبط
نظرات کاربران برای این مطلب فعال نیست